نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
جایگاه و سیره والای اخلاقی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)
کد مطلب: 15753 تاریخ انتشار: 02 ارديبهشت 1403 - 18:57 تعداد بازدید: 59
سخنراني ها » شبکه جهانی حضرت ولی عصر عج
جایگاه و سیره والای اخلاقی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)

برنامه اخلاق علوی و سیره مهدوی12-12-1400

 
 
 

 

لينک دانلود
  

بسم الله الرحمن الرحیم

12/12/1400

موضوع: جایگاه و سیره والای اخلاقی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)

برنامه اخلاق علوی و سیره مهدوی

فهرست مطالب این برنامه:

مباحث دکتر «مسعودیان»؛ فعال در عرصه فقر زدایی و امور خیریه!

جایگاه والای امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در منابع معتبر اهل سنت!

آیا ما آمادگی زمان ظهور امام زمان (سلام الله علیه) را داریم!؟

سیره کریمانه امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) با همسر و فرزندان!

حساسیت بی نظیر امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) نسبت به بیت المال

سیره اخلاقی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در برخورد با مخالفین و دشمنان!

تماس های بینندگان برنامه

مجری:

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدلِلَّهِ رَبِّ العالَمين‏ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ

عرض سلام، ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف).

الحمدلله این توفیق نصیب ما شد در اولین شب از لیالی مبارک ماه شعبان، در خدمت شما باشیم. ان شاءالله که بتوانیم از تک تک لحظات این ماه شریف نهایت بهره و استفاده را ببریم.

به همه شما بینندگان عزیز و ارجمند تبریک عرض می کنم و امیدوارم بتوانیم عیدی حقیقی خودمان را که همان معرفت به خودمان، معرفت به ذوات اصلی که این عالم برای آنها آفریده شده است را در این ماه دریافت کنیم و این ایام و لیالی را بیشتر قدر بدانیم.

مباحث دکتر «مسعودیان»؛ فعال در عرصه فقر زدایی و امور خیریه!

با برنامه اخلاق علوی و سیره مهدوی در خدمت شما هستیم و در ابتدای برنامه در محضر جناب آقای دکتر «مسعودیان» هستیم عزیزانی که همراه ما بودند مطلع شدند ایشان یکی از فعالین در عرصه فقر زدایی و امور خیریه هستند. بعد از آن ان شاءالله در فرصت دوم برنامه در محضر آیت الله «حسینی قزوینی» خواهیم بود.

محضرتان سلام عرض می کنم و خیر مقدم می گویم

دکتر مسعودیان:

بسم الله الرحمن الرحیم

(وَيسْأَلُونَكَ عَنِ الْيتَامَى قُلْ إِصْلَاحٌ لَهُمْ خَيرٌ وَإِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ وَاللَّهُ يعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ)

و از تو درباره يتيمان سؤال می ‌کنند، بگو: «اصلاح کار آنان بهتر است. و اگر زندگی خود را با زندگی آنان بياميزيد، (مانعی ندارد؛) آنها برادر (دينی) شما هستند.» (و همچون يک برادر با آنها رفتار کنيد!) خداوند، مفسدان را از مصلحان، باز می ‌شناسد. و اگر خدا بخواهد، شما را به زحمت می ‌اندازد؛ (و دستور می ‌دهد در عين سرپرستی يتيمان، زندگی و اموال آنها را بکلی از اموال خود، جدا سازيد؛ ولی خداوند چنين نمی کند؛) زيرا او توانا و حکيم است.

سوره بقره (2): آیه 220

بنده هم عرض سلام و احترام محضر حضرتعالی و همه بینندگان عزیز دارم، عزیزانی که در هر نقطه از جهان هستند، اعیاد فرخنده شعبانیه را تبریک عرض می کنم. ماه بسیار فرخنده، معنوی و با نشاطی است. امیدوارم ان شاءالله مورد الطاف ذوات مقدس این ماه قرار بگیریم.

مجری:

جناب آقای دکتر فردا روز اول ماه مبارک شعبان است پس فردا هم روز احسان و نیکوکاری نامگذاری شده است. خیلی بهتر و خوش مناسبت است که داریم به این مطالب می پردازیم در ابتدا سیری از آن چیزی که گذشت به عنوان مقدمه بحث، بفرمایید ان شاء الله با ادامه مباحث در خدمتتان خواهیم بود.

دکتر مسعودیان:

در جلسات گذشته فقر مکی و مدنی را مطرح کردیم و در فقر مدنی نگاه قرآن را که یک نگاه بسیار عمیق و دقیق بود ناظر بر مدیریت فقر و تشکیلات و ساختاری که برای امر فقر زدایی، قرآن کریم در نظر بگیرد. قرآن کریم ولایت را معرفی کرد ولا غیر.

(إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ)

سرپرست و ولی شما، تنها خداست

سوره مائده (5): آیه 55

در این جلسه بیشتر به دنبال این هستم که راهبردها را هم مطرح کنم یکی از آنها مبحث ایتام است جایگاه بسیار بالایی در قرآن کریم دارد.

در گذشته هم عرض کردم اگر ایتام را هم در آیات مکی و مدنی بخواهیم بررسی کنیم تفاوت های زیادی وجود دارد. یک تفاوتش این بود که تمام الفاظ در آیات مکی، الفاظ مفرد بود ولی در آیات مدنی و در حکومت اسلامی الفاظ کاملاً جمع است این نمودارها معرف این نکته و تفاوت های بسیار دقیقی است که وجود دارد.

نکته دیگر این که فقر در دوران مکی کاملاً پراکنده است در دوران حکومت مدنی یک شکل منسجم و ساختارمندی را ملاحظه می فرمایید قبایل و قوانین کاملاً بر هر موضوعی حاکم است.

نکته بعدی در ارتباط با ایتام این است که در سور مکی بیشتر آیات تذکری است بحث تذکر و اهمیت جایگاه ایتام و نکاتی که ما باید در خصوص ایتام اطلاع پیدا کنیم و بدانیم که آنها از چه اهمیتی برخوردار هستند.

آیات سور مدنی هر یک آیه ناظر بر یک راهبرد عملی اجرایی است. تفاوتی که من عرض کردم معنادار است و اینجا خودش را کاملاً نشان می دهد. شما موقعی که این آیات را کنار هم قرار می دهید متوجه می شوید در آیات متعدد، خداوند متعال لایه های از توانمند سازی ایتام را در ذیل آیات خودش مطرح می کند یکی از آن ها بحث ازدواج است

(وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيتَامَى فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ)

و اگر می ‌ترسيد که (به نگام ازدواج با دختران يتيم،) عدالت را رعايت نکنيد، (از ازدواج با آنان، چشم‌ پوشی کنيد و) با زنان پاک (ديگر) ازدواج نمائيد

سوره نساء (4): آیه 3

این یک نکته بسیار مهم است که یکی از راهکارهای استقلال ذاتی، خود اتکائی و خود کفایی توانمند سازی بحث ازدواج است که قرآن مطرح می کند. یکی بحث مدیریت ایتام است که قرآن به شدت مطرح می کند مدیریت ایتام باید مدیریت حکمایی و عقلایی باشد.

(وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ)

اموال خود را، که خداوند وسيله قوام زندگی شما قرار داده، به دست سفيهان نسپاريد!

سوره نساء (4): آیه 5

هرگز مدیریت ایتام را مدیریت سفهایی قرار ندهید این ها نکات ریزی است که شاید الان فرصتش نباشد به همه آن ها بخواهم بپردازم.

بحث بهره وری، بحث ساماندهی ایتام و آیات متعدد، آموزش ایتام (وَابْتَلُوا الْيتَامَى) عرض کردم آیات، ناظر بر راهبردهای توانمند سازی برای ایتام است.

باز اگر توجه کنیم قرآن کریم برای برون از فقر به دو استراتژی ما را توجه می دهد یک استراتژی (قَوْلًا مَعْرُوفًا) در سوره نساء آیه 8 و بلافاصله آیه بعد استراتژی دوم را که (قَوْلًا سَدِيدًا) در واقع با استراتژی اول ما را به این نکته توجه می دهد که ما در برخورد با ایتام باید یک برخورد مهربانانه، مشفقانه داشته باشیم. در حقیقت همدردی با ایتام و درد آشنا شدن با ایتام را دارد توصیه می کند.

از این منظر، قرآن کریم می خواهد بین آحاد جامعه و بین ایتام یک ارتباط عاطفی، روحی روانی و ذهنی داشته باشد. یک فردی که در جامعه اسلامی زندگی می کند بداند در طول روز در مخاطرات ذهنی یک یتیم چه چیزی دوران دارد و چه چیزی ذهن او را به خودش مشغول کرده است.

به عنوان دغدغه هایش درد بی سرپرستی و گاهی اوقات برخوردهای که در طول روز با او می شود و مشکلاتی که از این ناحیه با آن مواجه است. لذا با این قول معروف با ایتام یک ارتباط ذهنی برقرار می کنیم.

مجری:

آیاتی را که حضرتعالی نمایش دادید ناظر به این که فقر اینها باید بر طرف بشود به همین هم اکتفاء نشده است بلکه از لحاظ روانی قرآن بر همین تأکید داشته است. چقدر جالب و درس آموز وقتی ما به آیات مدنی با این دید نگاه می کنیم به این نتایج می رسیم.

قبل از این که ادامه بدهید اگر امکانش است برای بینندگان کاملاً مشخص بشود که یتیم یا همان ایتام از قرآن بخواهیم استفاده کنیم تعریفش چیست و چه جایگاهی در قرآن دارد.

دکتر مسعودیان:

به دلیل این که ضیق وقت وجود دارد خیلی نپرداختم. اگر نگاهی داشته باشید به ایتام در گذشته و در جامعه دوران نزول آیات قرآن کریم و دوران نبی مکرم اسلام آنجا ملاحظه می کنید در جامعه جاهلیت طبقه ایتام از یک جایگاه بسیار پایینی برخوردار بودند. فقرا از یک جایگاه بسیار پایینی برخوردار بودند. آیات است اینها را به عنوان اراذل و ... مطرح می کند.

اینها از هرگونه حق و حقوقی محروم بودند در واقع افراد بی سرپرست در گذشته به عنوان مشکل اصلی و طبقه ای که احتیاج به توجه بسیار زیاد بود. ان شاءالله این را مطرح خواهم کرد که اگر ما اصول مددکاری و اصول فقر زدایی را به خوبی درک کنیم متوجه می شویم امروز جامعه ما نه تنها از پدیده بی سرپرستی رنج می برد که امروز از پدیده بد سرپرستی بیشتر رنج می برد.

موقعی که می گوییم آیات را باید به روز رسانی کنیم و مطابق با او استراتژی ها را در نظر بگیریم و اقدام کنیم، این نکته مشخص می شود بعداً بیشتر این را توضیح خواهم داد بویژه در کلام علی (علیه السلام) که با این تفاوت ها بیشتر مواجه خواهید شد.

عرض کردم دو استراتژی را قرآن مطرح می کند یک: «قول معروف»، همدردی با ایتام است. دوم: «قَول سَدید» است. یک حاکم اسلامی باید برای ایتام برنامه داشته باشد قول سدید یعنی داشتن برنامه های متعدد برای ایتام، ما برای فقر زدایی و یتیم نوازی فقط احتیاج به شعار دادن، برای آن ها گریه کردن، در رسای آنها تعریف و تمجید کردن کافی نیست.

در مصدر حکومت که قرار گرفتید شعار کنار می رود باید بشودها کنار می رود. به دنبال این است که یک لیستی از بیلان عملکردها را، یک لیستی از راهبردهای توانمند سازی را نشان دهد. در تمام آیات خیلی با دقت نگاه کردم هر آیه ای همین طوری که عرض کردم ناظر بر یک برنامه است.

 اینجا برنامه های متعدد را قرآن برای ایتام و ما مشخص می کند اگر اینجا هم ملاحظه بفرمایید در ارتباط با برنامه قرآن این طور مطرح می کند نگاه به ایتام باید یک نگاه کاملاً جامع و کامل باشد. توجه به مسائل عاطفی، روحی روانی

(أَلَمْ يجِدْكَ يتِيمًا فَآوَى * وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى * وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى)

آيا او تو را يتيم نيافت و پناه داد؟! و تو را گمشده يافت و هدايت کرد، و تو را فقير يافت و بی ‌نياز نمود

سوره ضحی (93): آیات 6- 7 و 8

در بُعد بعدی توجه به مسائل فکری فرهنگی ایتام است. نکته بسیار مهمی که باید به آن توجه کرد (وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى) مسئله هدایت و در آخرین مرحله است که به مسائل معیشتی و زیستی قرآن توجه می کند (وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى)

 اولاً شما اولویت های برنامه را نگاه می کنید اول مسئله روحی، روانی و مسائل عاطفی برای ایتام به عنوان اولویت اول است. مسائل فکری، فرهنگی و هدایت های مؤثر و پیوست های فرهنگی. این نکته مهم است این به ما این آموزش را می دهد که چگونه باید عمل کنیم؟

نکته بعدی: برنامه های کوتاه مدت مثلاً توجه به مسائل معیشتی و خوراکی (فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ)، فارزوقوهم فیه که هر کدامش یک مفهوم خاصی دارد و یک راهبرد دیگری را مطرح می کند.

یا توجه به مسائل البسه، پوشاک (أَوْ كِسْوَتُهُمْ). ببینید راهبردهای متعدد (وَأَطْعِمُوا) همه این ها برنامه های کوتاه مدت است. برنامه های بلند مدتی را هم قرآن کریم مطرح می کند همانطوری که عرض کردم رعایت عدالت و انصاف، رعایت حقوق آنها، توجه به مسائل آموزشی آنها، توجه به سرمایه گذاری آنها، توجه به بهره وری و بازدهی آنها.

عرضم این است که قرآن کریم چقدر دقیق اینها را مطرح می کند. نکته پایانی بحث این است که قرآن کریم یک توجه ویژه به طبقات محرومین و ایتام دارد. برای کودکانش به یک سری نکات ما را توجه و تذکر می دهد. همین مسائلی که عرض کردم بحث های معیشتی، زیستی و همچنین مسائل خورد و خوراکی که برای کودکان و نوجوانان مورد نظر است.

برای جوانان بحث ازدواج، بحث اشتغال، بحث تحکیم بنیان خانواده و اینکه:

(وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَينِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا)

و اگر از جدايی و شکاف ميان آن دو (همسر) بيم داشته باشيد، يک داور از خانواده شوهر، و يک داور از خانواده زن انتخاب کنيد (تا به کار آنان رسيدگی کنند).

سوره نساء (4): آیه 35

همچنین مسائل مختلفی که مسائل حقوقی است و برای طیف سالمندان که مسئله تکریم و احترام یک نیاز بسیار مهم این طبقه است. برای هر طیفی یک نسخه ای را قرآن مطرح می کند و چه بسا گاهی اوقات بر آن چه که ما امروز در جامعه داریم با این اشتباهات مواجه می شویم این است که ما برای جوانان نسخه سالمندان و کودکان را می پیچیم.

ما به کودکان، یک فرد سالمند یا بستری اگر بخواهیم غذای آماده بدهیم و هر چقدر توجهات حمایتی و معیشتی کنیم هیچ مشکلی ندارد و حتی ضرورت هم دارد. ولی برای یک جوان دادن پول بلا عوض سم است. بحث های یارانه ای، بحث های مستمری، اینها نکات ظریفی است که قرآن کریم ما را توجه و تذکر می دهد.

خلاصه مطلب این که آیات قرآن کریم حتی ترتیب نزول آنها کاملاً حکیمانه است و از معجزه قرآن همین است. می بینیم تفاوتی بین فرق مکی و مدنی، بین راهبردها و برنامه ها و برنامه محور بودن و عملگرا در حکومت و وظیفه حکومت اسلامی نسبت به طبقه فقراء، نسبت به طبقه ایتام و اینکه باید حرکتهای آنها یک حرکتهای کاملاً برنامه محور، آینده نگر و توانمند ساز باشد نباید آنها را وابسته به خودمان و وابسته به جامعه کنیم. اینها نکات ظریفی است که از دل آیات قرآن کریم این مدل های متعدد را در می ‌آوریم.

مجری:

بسیار عالی، الحمد لله خیلی استفاده کردیم. مخصوصاً در شروع ماه مبارک شعبان هم هستیم. از جمله اعمالی که سفارش شده است و استحبابش هم در روایات تأکید شده است صدقه دادن و انفاق کردن است.

در کلام حضرت آقا امام صادق (علیه السلام) می فرمایند انفاق کردن در این ماه و صدقه ای که برای این ماه کنار می گذاریم مثل یک شتری است که یک نفر آن را می پروراند. خداوند این صدقه را کنار می گذارد و پرورش می دهد:

«مَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ فِي شَعْبَانَ رَبَّاهَا اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ لَهُ كَمَا يُرَبِّي أَحَدُكُمْ فَصِيلَهُ حَتَّى يُوَافِيَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ قَدْ صَارَتْ لَهُ مِثْلُ أُحُدٍ.»

الأمالي (للصدوق)؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد. ناشر: كتابچى، ص628

مثل شتری که پرورش پیدا می کند و در آخر روز قیامت بر شما عرضه می شود سراسر خیرات و برکات خداوند است.

در این ایام فرخنده ماه شعبان، انسان دلش شاد می شود به خاطر این میلادها و مناسبت های پر خیر و برکتی که در این ماه مبارک واقع شده است. الحمدلله این توفیق را داریم در شب اول این ماه محضر همه شما گرامیان برنامه ای تازه و نو را تقدیم کنیم.

سفارش های و تأکیدات بسیار زیادی از جانب بینندگان عزیز و ارجمند شده بود که ما یک فرصتی را به صورت مشخص و خاص به بحث راجع به سیره و اخلاقی که حضرت آقا المؤمنین داشتند اختصاص بدهیم، همین طور سیره مهدوی.

الحمدلله این فرصت محیاء شد ان شاءالله قصد داریم در شب های جمعه این برنامه را پی بگیریم و با این موضوع و با این نام در خور برنامه را پیش ببریم.

الحمدلله این توفیق را داریم در برنامه اخلاق علوی و سیره مهدوی از محضر استاد حضرت آیت الله «حسینی قزوینی» استفاده می کنیم، ان شاءالله که بتوانیم نهایت بهره و استفاده را از محضرشان ببریم. سلام عرض می کنم در خدمت تان هستیم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِه،‏ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللَّهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَه‏، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ الْمَرْأَى وَ الْمَسْمَع‏ فَمَا شَيْ‏ءٌ مِنَّا إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَيْهِ السَّبِيل السَّلَامُ عَلَيْكَ یَا مَنْ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء

خدمت بینندگان عزیز و گرامی در هر کجای این کره خاکی بیننده برنامه هستند خالصانه ترین سلامم را همراه با آرزوی موفقیت تقدیم می کنم و فرا رسیدن ماه شعبان المعظم، ماه رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) و تجلی اعظم را هم تبریک عرض می کنم.

 طبق برنامه همیشگی، با نام و یاد صدیقه طاهره برنامه را شروع می کنیم باشد که خودمان زندگی دینی، دنیوی و اخروی مان و برنامه های شبکه و بینندگان عزیزمان را بیمه صدیقه طاهره کنیم. باشد که گوشه چشمی هم صدیقه طاهره بانوی دو سرا به ما کرده باشد.

طرفدار علی بودم که بین آن همه دشمن * نشد جز شعله آتش در آنجا کس طرفدارم

گهی در خانه گه بین در و دیوار و گه کوچه * خدا داند چه آمد بر سرم کشتند صد بارم

دلم بهر علی می سوخت چون قنفذ مرا می زد * نگاه غربت او بیشتر می داد آزارم

نگفتم راز خود با هیچ کس اما خدا داند * نمی آید به هم از درد که یک شب چشم بیمارم!

وسيعلم الَّذين ظلموا أَي منقلب ینقلبون

مجری:

طیب الله، عظم الله اجورنا و اجورکم، خیلی ممنون و متشکر. حضرت استاد الحمدلله این توفیق را داشتیم در برنامه های حضرتعالی از اخلاق حضرت آقا امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب (علیه السلام) بسیار می شنیدیم و مخصوصاً از سیره مهدوی.

ولی همانطور که حضرتعالی هم شاهد بودید بسیاری از بینندگان این درخواست را داشتند که فرصتی را به صورت مجزا و بخصوص نسبت به این نکته و موضوع صحبت بشود.

قبل از این که بخواهیم وارد اصل برنامه و سوالات اصلی درباره اخلاق والای حضرت آقا امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب بشویم، همانند قرآن که در سوره بقره می فرماید:

(بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * الم * ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ)

الم (بزرگ است خداوندی که اين کتاب عظيم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده). آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛ و مايه هدايت پرهيزکاران است.

سوره بقره (2): آیات 1 و 2

اول جایگاه خودش را مشخص می کند بعد سراغ فروعات می رود؛ اگر لطف بفرمایید ابتداً جایگاه حضرت آقا امیرالمؤمنین را نه در کتب خودمان، که در کتب عامه بفرمایید بعد ان شاءالله وارد جزئیات می شویم.

جایگاه والای امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در منابع معتبر اهل سنت!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه. وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ، نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ

در رابطه با جایگاه امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) سخن خیلی زیاد است. ولی در کتب اهل سنت بعضی نکات آمده که نشانگر جایگاه والای امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است.

طبق نقل کتاب «معجم کبیر طبرانی»، جلد 1،صفحه 320 رسول اکرم به امیرالمؤمنین فرمود:

«وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِه‏»

قسم به خداوندی که جان منِ پیامبر در دست او است.

 اگر بیم این را نداشتم که در حق تو غلو کنند همانطوری که «نصارا» در حق حضرت عیسی غلو کردند؛

«لَقُلْتُ فِيكَ الْيَوْمَ مَقَالا لَا تَمُرُّ بِأَحَدٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِلَّا أَخَذَ التُّرَابَ مِنْ أَثَرِ قَدَمَيْكَ يَطْلُبُ بِهِ الْبَرَكَةَ»

در رابطه با فضیلت تو امروز سخنی می گفتم که از هر کدام از مسلمان ها عبور می کردی خاک زیر پایت را به عنوان برکت بر می داشتند.

المعجم الكبير؛ اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360، دار النشر: مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانية، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ج1، ص320، ح951

همین که می گویند در خانه اگر کس است یک حرف بس است. همین تعبیر را «مجمع الزوائد هیثمی»، جلد 9، صفحه 131 دارد. «خوارزمی أخطب الخواطب» در «مناقب»، صفحه 158 دارد. کتاب های دیگر هم مطرح کردند می شود گفت در حد قریب به مستفیض است.

آقای «ابن جوزی» بزرگ متوفای 597، در «مناقب امام احمد» در رابطه با مقایسه خلفا با امیرالمؤمنین روایتی می آورد که روایت خیلی مهمی است مخصوصاً از اهل سنت تقاضا داریم خوب دقت کنند. گرچه «وهابی»ها:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَل‏ أعدائَنَا مِنَ الحُمَقَاء»

(خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ)

خدا بر دلها و گوش های آنان مهر نهاده؛ و بر چشم هايشان پرده ‌ای افکنده شده؛ و عذاب بزرگی در انتظار آنهاست.

سوره بقره (2):‌ آیه 7

«عبد الله بن احمد ابن حنبل» می گوید پدرم در رابطه با «حدیث سفینه» - سفینه یکی از اصحاب پیغمبر است - در رابطه با این که بعد از پیغمبر، افضل مسلمان ها ابوبکر است بعد از او عمر، بعد از او عثمان است اسمی از علی نیاورد.

«فقلتُ فعلي ابن ابی طالب»

پرسیدم چرا از علی چرا اسم نیاوردی؟

«قال يا بني علي بن أبي طالب من أهل بيت لا يقاس بهم أحد»

مناقب الإمام أحمد؛ المؤلف: جمال الدين أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد الجوزي (المتوفى: 597هـ)، المحقق: د. عبد الله بن عبد المحسن التركي، الناشر: دار هجر، الطبعة: الثانية، 1409 هـ؛ ص 219

این سخن «احمد ابن حنبل» است. علی از خاندانی است که با آنها هیچ کس را نمی شود مقایسه کرد. نه ابوبکر، نه عمر، نه عثمان و نه دیگران. در کتاب های شما با سندهای معتبر آمده است. «شواهد التنزیل حسکانی» در صفحه 270 و 271 هم آورده است. حالا بعضی از «وهابی»ها می خواهند اشکالی کنند با آنها کاری نداریم.

نکته سوم در «معجم کبیر طبرانی» و ده ها کتاب دیگر آمده است. «معجم کبیر طبرانی»، جلد 11، صفحه 264 از «ابن عباس» دارد که می گوید:

«ما أَنْزَلَ اللَّهُ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِلا عَلِيٌّ أَمِيرُهَا وشَريفُهَا»

در هر کجای قرآن جمله (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) آمده است، علی بن ابیطالب، امیرالمؤمنین و شریف المؤمنین است.

«وَلَقَدْ عَاتَبَ اللَّهُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ في غَيْرِ مَكَانٍ وما ذَكَرَ عَلِيًّا إِلا بِخَيْرٍ»

قرآن، اصحاب پیغمبر را در جاهای مختلف مورد عتاب قرار داده ولی از علی فقط ذکر خیر کرده است.

المعجم الكبير؛ اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360، دار النشر: مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانية، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ج11، ص264، ح 11687

آیات عتاب مثل:

(يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَينُوا)

ای کسانی که ايمان آورده‌ ايد! اگر شخص فاسقی خبری برای شما بياورد، درباره آن تحقيق کنيد

سوره حجرات (49): آیه 6

(فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِي قُلُوبِهِمْ إِلَى يوْمِ يلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُوا يكْذِبُونَ)

اين عمل، (روح) نفاق را، تا روزي که خدا را ملاقات کنند، در دلهايشان برقرار ساخت. اين بخاطر آن است که از پيمان الهي تخلف جستند؛ و بخاطر آن است که دروغ مي‌گفتند.

سوره توبه (9): آیه 77

(وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا )

هنگامي که آنها تجارت يا سرگرمي و لهوي را ببينند پراکنده مي‌شوند و به سوي آن مي روند و تو را ايستاده به حال خود رها مي‌کنند

 سوره جمعه (62) آیه11

و ده ها آیات دیگر متأسفانه بعضی از عزیزان ما فقط چهار تا آیه مثل:

 (وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِي اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ)

پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار، و کساني که به نيکي از آنها پيروي کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نيز) از او خشنود شدند؛ و باغهايي از بهشت براي آنان فراهم ساخته، که نهرها از زير درختانش جاري است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و اين است پيروزي بزرگ!

سوره توبه (9) آیه100

و امثال این را مطرح می کنند و آیاتی که در مذمت صحابه آمده نمی آورند. روایاتی که در ذم صحابه آمده است آنهایی که گفتند: «إن الرجل ليهجر» یا گفتند:

«... إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قد غَلَبَ عليه الْوَجَعُ وَعِنْدَكُمْ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج3، ص1259، ح1637

چه کسانی بودند؟ «یهودی ها» بودند یا «مسیحی ها» یا بزرگان صحابه بودند؟ آنهایی که در قضیه آخرین حج نبی مکرم، نبی مکرم را آزردند به طوری که «عایشه» گفت:

«من أَغْضَبَكَ يا رَسُولَ اللَّهِ أَدْخَلَهُ الله النَّارَ»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج2، ص879، ح1211

اینها چه کسانی بودند؟ اینها را آقایان به هیچ وجه نمی آورند. یک دفعه از یکی از این آقایان سوال کردم شما در نماز جمعه خطبه می خوانید صدای دهل و سر و صدایی پیش آمد مردم همه خطبه شما را رها کردند بیرون رفتند اسم اینها را چه می گذارید؟ چه تعبیری به کار می برید ما همان تعبیر را در رابطه با صحابه به کار ببریم؟

(وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا) تو را بالای منبر تنها گذاشتند این مربوط به آخر عمر نبی مکرم (صلی الله علیه وآله) است چند نفری مثل امیر المؤمنین بیشتر نمانده بودند همه بیرون رفتند.

«وَ لَقَدْ عَاتَبَ اللَّهُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ فِي غَيْرِ مَكَانٍ وَ مَا ذَكَرَ عَلِيّاً إِلَّا بِخَيْرٍ.»

المعجم الكبير؛ اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360، دار النشر: مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانية، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ج11، ص264، ح 11687

به تعبیر «ابن عباس» دویست آیه در شأن امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) آمده است. همین روایت را «احمد ابن حنبل» در کتاب «فضائل الصحابة»، جلد 1، صفحه 812 و «ابن ابی حاتم» در «تفسیر القرآن»، جلد 1، صفحه 196 نقل می کند.

«ابن تیمیه» می گوید مطالبی که «طبری» و «ابن ابی حاتم» در تفسیرش آورده اند این احادیث، احادیث مقبول است. به «منهاج السنة»، جلد 7، صفحه 176مراجعه کنید.

«ابن مردویه» از «عایشه» نقل می کند خیلی جالب است:

«عن عطاء قال سألت عائشة عن علي رضي الله عنهما فقالت ذاك خير البشر»

علی بهترین بشر، بهترین انسان ها و بهترین خلایق است.

«لا يشك فيه إلا كافر»

غیر از کافر کسی در این که علی «خیر البشر» است شک نمی کند.

تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل؛ اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج42، ص374

به این تعبیر از اصحاب زیاد داریم شاید اگر جمع آوری بشود بیش از ده، دوازده روایت است. «کنز العمال متقی هندی»، جلد 11 همین تعبیر را دارد

«عَلِيٌّ خَيْرُ الْبَشَرِ فَمَنْ أَبَى فَقَدْ كَفَرَ»

كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال؛ اسم المؤلف: علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين الهندي الوفاة: 975هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1419هـ-1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمود عمر الدمياطي، ج11، ص625

اینها نمونه هایی از مطالب اهل سنت در مورد امیرالمؤمنین و جایگاه امیرالمؤمنین است. این مطالب در حدی که بشر و مخاطبین درک کنند بیان شده است.

«إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ»

الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص23، كتاب العقل والجهل

ولی جایگاه واقعی امیرالمؤمنین و اهل بیت (علیهم السلام) همان طوری که در روایات داریم:

«أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَب‏»

امر ما،‌ بحث و جایگاه ما، مقام ما، ولایت ما دشوار و سخت است

«لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَان‏»

این جایگاه ما را فقط ملک مقرب الهی، یا نبی مرسل و یا مؤمنینی که قلبشان امتحان داده شده است، می فهمند و تحمل می کنند.

بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم؛ نویسنده: صفار، محمد بن حسن، مصحح: كوچه باغى، محسن بن عباسعلى‏، ناشر: مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، ج1، ص27

البته در برخی روایات داریم که:

«إِنَّ مِنْ حَدِيثِنَا مَا لَا يَحْتَمِلُهُ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ قُلْتُ فَمَنْ يَحْتَمِلُهُ قَالَ نَحْنُ نَحْتَمِلُه‏»

بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم؛ نویسنده: صفار، محمد بن حسن، مصحح: كوچه باغى، محسن بن عباسعلى‏، ناشر: مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، ج1، ص23

فرمود فقط خودمان خبر داریم که جایگاه ما چیست. در بعضی از جاها دارد «مَنْ شِئنا» اگر مشیت و اراده ما تعلق بگیرد جایگاه مان را به آنها بخواهیم معرفی کنیم.

مجری:

همان روایتی که حضرتعالی ابتدا از نبی مکرم (صلی الله علیه وآله) نقل فرمودید هر چیزی هم نقل نشده است بعداً ممکن بود همان چیزی که نسبت به عیسی ابن مریم گفته بشود گفته می شد.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بله فرمود اگر خوف غلو نداشتم:

«لَقُلْتُ فِيكَ الْيَوْمَ مَقَالًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ قَلُّوا أَوْ كَثُرُوا إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَيْكَ يَطْلُبُونَ بِه الْبَرَكَةَ.»

المعجم الكبير؛ اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360، دار النشر: مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانية، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ج1، ص320، ح951

یکی از دعاهایی که ما باید از خدای عالم مصرانه بخواهیم از خدا بخواهیم آن مقام نوری و نورانیت اهل بیت را به ما بشناساند.

کمتر کسی هست به آنجا رسیده باشد. مثل «سلمان» که «مِنا اهل البیت» است. آن هم:

«لَوْ عَلِمَ أَبُوذَرٍّ مَا فِي قَلْبِ سَلْمَانَ لَقَتَلَه‏»

اگر «ابوذر» می دانست نسبت به آن جایگاه و مقام ما چه در قلب «سلمان» است «سلمان» را تکفیر می کرد و مستحق قتل می دانست.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص332

لذا باید دقت کنیم در «جامعه کبیره» بعد از این که نیم ساعت با ائمه (علیهم السلام) راز و نیاز عاشقانه داریم در آخرش خدا را قسم می دهیم

«فَبِحَقِّهِمُ الَّذِي أَوْجَبْتَ لَهُمْ عَلَيْكَ أَنْ تُدْخِلَنِي فِي جُمْلَةِ الْعَارِفِينَ بِهِم‏»

خدایا به حق محمد و آل محمد که بر خودت واجب کردی ما را در زمره کسانی قرار بده که عارف به مقام اهل بیت عصمت و طهارت هستند.

من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج2، ص617

اولیاء الله به این عقیده هستند هر کس مقام ولایت را بتواند درک کند «لیلة القدر» را درک کرده است. یعنی تمام شب هایش «لیلة القدر» می شود.

فردای قیامت می بیند چندین میلیارد نماز عشاء، چندین میلیارد نماز صبح در پرونده اش است می گوید خدایا من اینها را انجام ندادم خطاب می آید به خاطر رسیدن به مقام ولایت و معارف اهل بیت خدای عالم تو را به «لیلة القدر» مشرف کرده و هر شب تو «لیلة القدر» بوده است. همان طور که در رابطه با صدیقه طاهره هم داریم که حضرت به عنوان نمونه «لیلة القدر» است.

خدا را قسم می دهیم به آبروز حضرت زهرا همه ما را عارف به مقام اهل بیت عصمت و طهارت بگرداند که ما هم بتوانیم یک ذره ای و گوشه ای و سر سوزنی از مقام ولایت اهل بیت (علیهم السلام) را درک کنیم و «لیلة القدر» را در یابیم.

مجری:

البته به حقیقت این ذوات مقدسه که پی نخواهیم برد؛ حداقل در حد وسع و توان خودمان به آن جایگاهی که داشتند واقف بشویم یواش یواش بتوانیم در عمل هم اخلاق خودمان را علوی و سیره خودمان را مهدوی کنیم. ان شاءالله که از این ایام و روزهای پر خیر و برکت هم نهایت استفاده را بتوانیم ببریم.

الان جایگاه و عظمت حضرت مولا امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب (علیه السلام) از کتب اهل سنت مشخص شد. برویم سراغ اینکه چه آموزه هایی در این رفتار بود که ما باید آنها را بیاموزیم. حداقل خودمان را که شیعه آقا امیرالمؤمنین می نامیم بتوانیم رفتار، گفتار و زندگی ما ان شاءالله علوی، محمدی و مهدوی بشود.

حضرت استاد! در نظر افرادی که نزدیک ترین افراد به حضرت بودند؛ افرادی که به ظاهر هم مخالف با خود آن حضرت بودند؛ خویشاوندان و نزدیکانی که بودند اخلاق حضرت چطور بود؟ آیا چیز شاخصی ذکر شده است که ما بتوانیم این اخلاق را برجسته کنیم و بشنویم؟

آیا ما آمادگی زمان ظهور امام زمان (سلام الله علیه) را داریم!؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در رابطه با اخلاق علوی سخن خیلی زیاد است. یعنی اگر بخواهیم اخلاق زیبای امیرالمؤمنین را از همان اول کودکی مطرح کنیم از همان زمانی که در رحم مادر بود و مایه تسکین و آرامش روح مادر بود. بعد از ولادتش در دامن رسول اکرم بزرگ شد با رسول اکرم به «غار حراء» می رفت. در تمام چند سالی که رسول اکرم در «مکه» بودند همراه و همگام رسول الله بوده است.

بعد از آمدن به «مدینه» در تمام جنگها جز جنگ «تبوک» در معیت رسول اکرم بوده و تمام اخلاق محمدی را در خودش احیا کرده است بخواهیم سخن بگوییم سخن به درازا می کشد.

ولی من یکی دو مورد را عرض می کنم که اینها برای ما الگو باشد ان شاءالله بعد از بیان بعضی از اخلاق علوی تکه های از «نهج البلاغه» که در حقیقت کلام امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است عمدتاً هم در «نهج البلاغه» مسائل، خطبه ها، نامه ها و کلمات قصارش اخلاقی است.

یعنی می شود گفت شاید هشتاد بلکه نود درصد خطبه های حضرت امیر یا کلاً اخلاقی است یا به صورت ضمنی مباحث اخلاقی مطرح کرده است.

بعد هم سراغ سیره مهدوی برویم آنهایی که آرزو می کنند حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) بیاید و از یاران حضرت باشند آیا دنبال این هستند که حضرت بیاید یک رفاهی برای آنها فراهم می کند، ماشین های آخرین سیستم به آنها می دهد، خانه های مجلل و زندگی های مرفه می خواهند داشته باشند؟

یا وقتی حضرت می آید بویژه نسبت به یاران و نزدیکانش که ما همیشه می گوییم خدایا ما را از خواص یاران حضرت قرار بده ان شاءالله سی عهد و پیمانی که حضرت با یارانش می کند من هر وقت مطالعه می کنم موهای بدنم سیخ می شود. سی شرطی که حضرت با یارانش می کند عمدتاً هم آن شرایط، شرایط اخلاقی است بعضی هایش هم اعتقادی و برخوردی است.

ما این را تصور نکنیم که با همین چیزهایی که ما داریم و آرزوهایی که در دل مان است می توانیم جزء آن یاران خاص و سربازان ویژه حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) باشیم.

ما امروز امیدواریم با توجه به بعضی از قرائن و شواهد ان شاءالله فرج نزدیک است. البته تعیین فرج قطعاً خلاف شرع و حرام است. هر کس بخواهد فرج را تعیین کند حضرت فرمودند «کذبوه» تکذیبیش کنید.

ولی از آن طرف هم به ما دستور دادند شب می خوابید به این نیت بخوابید که فردا صبح، ظهور محقق می شود، اگر ظهور محقق شد حضرت تشریف آوردند به تعبیر «حضرت آیت الله بهجت» (قدس الله نفسه الزکیة) در کدام صف هستیم؟ در صف مخالفین حضرت هستیم یا در صف یاران حضرت هستیم؟

اگر آمد به ما گفت همه اموالت حرام است باید مصادره بشود، فلان کار خلاف کردی باید مجازات بشوی. فلان عمل نادرست انجام دادی. آیا ما تحمل عدالت مهدوی را داریم یا نداریم؟

حضرت مهدی برای تعیین جرایم، دنبال بیّنه و شاهد نمی آید قضاوتش، قضاوت داودی است. یعنی حضرت می داند من فلان سال کار خلاف انجام دادم می گوید فلانی، فلان سال، فلان کار خلاف انجام دادی این هم مجازاتت است. فلان مال مردم را خوردی این مجازاتت است. فلان ظلم را کردی این مجازاتت است.

وقتی حضرت آمد آن عدالت اسلامی، عدالت علوی و عدالت داودی را پیاده کرد آیا ما باز با تمام وجودمان حضرت را دوست داریم عشق به حضرت داریم یا نه در دل ما خدای ناکرده، خدای ناکرده نسبت به حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) عقده و ناراحتی ایجاد می کند؟

این تعبیر در «دعای ابو حمزه ثمالی» است که می فرماید:

«و إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ عِزَّتِكَ وَ جَلَالِك‏ ... لَئِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ لَأُخْبِرَنَّ أَهْلَ النَّارِ بِحُبِّي لَك‏‏»

خدایا اگر من را در آتش جهنم هم بیاندازی آن جا هم می گویم دوستت دارم!

مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، طوسى، محمد بن الحسن‏، ناشر: مؤسسة فقه الشيعة – بیروت، ج‏2، ص 596

این را دوست واقعی می گویند.

«إِلَهِي لَوْ قَرَنْتَنِي بِالْأَصْفَادِ وَ مَنَعْتَنِي سَيْبَكَ مِنْ بَيْنِ الْأَشْهَادِ وَ دَلَلْتَ عَلَى فَضَائِحِي عُيُونَ الْعِبَادِ وَ أَمَرْتَ بِي إِلَى النَّارِ وَ حُلْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَ الْأَبْرَارِ مَا قَطَعْتُ رَجَائِي مِنْكَ وَ مَا صَرَفْتُ تَأْمِيلِي لِلْعَفْوِ عَنْكَ»

... اگر به زنجیر آتشینم ببندی با دشمنانت محشور کنی

«وَ لَا خَرَجَ حُبُّكَ مِنْ قَلْبِي»‏

محبت تو از قلب من بیرون نخواهد رفت!

مصباح المتهجد و سلاح المتعبد؛ طوسى، محمد بن الحسن‏، ناشر: مؤسسة فقه الشيعة – بیروت، ج‏2، ص 590

این را عبد می گویند. آیا فردا با حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) این چنین هستیم؟ یک آقایی خیلی در نزد ما بزرگ و عزیز است پدر بزرگ، رئیس قبیله، استاندار و فرماندار ما است یا علاقه خاصی به او داریم.

حضرت آمد این شخص را کنار زد و گفت این پیش من هیچ ارزشی ندارد در برابر دستورات حضرت چگونه هستیم، تحمل می کنیم یا نه خدای ناکرده همان حرفهای مثل «اشعث ابن قیس» و امثال اینها را به زبان جاری می کنیم؟

ولذا ما باید خودمان را آماده کنیم ان شاءالله روی این موضوع بحث خواهیم کرد که:

«أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ انْتِظَارُ الْفَرَج‏»

كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة)؛ نویسنده: اربلى، على بن عيسى، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، ناشر: بنى هاشمى - تبريز، ج‏2، ص207

انتظار فرج معلوم می شود فقط یک مسئله قلبی نیست که من منتظر باشم از خدا بخواهم خدایا فرج امام زمان را نزدیک کن و دعا کنم، این نیست.

انتظار فرج عمل است عمل چیست؟ خود را ساختن به آن گونه ای که حضرت ولی عصر می خواهد. زندگی مان را طوری تنظیم کنیم با محوریت رضایت حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه).

اخلاق مان را طوری منظم کنیم که حضرت ولی عصر دوست دارد. برخوردمان با زن و بچه، با دوستان مان، با مخالفین مان در تمام محورهای عقیدتی، اخلاقی، سیاسی، اقتصادی تمام تلاش مان این باشد رضایت حضرت ولی عصر را به دست بیاوریم.

اگر اشتباه هم کردیم قطعاً آنجا معذور هستیم. اگر مطالب، مطالب خلاف واقع هم بود برای ما روشن نشده بود و واقعاً جاهلِ قاصر هم بودیم قطعاً حضرت ولی عصر «رحمةً للعالمین» است.

ولی اگر ما بر خلاف این بودیم و عناد داشتیم کاری به این هم نداشتیم هر چه آمد خوردیم هر چه خواستیم گفتیم، هر کجا خواستیم رفتیم و عین خیال مان نبود این را بدانیم فردا حضرت بیاید با ما برخورد دیگری خواهد کرد.

آقا جان! گفتنش خیلی ساده است روی تمام این روایات خیلی زحمت کشیدم جمع کردم بعضی وقت مراجعه می کنم واقعاً غصه تمام وجودم را فرا می گیرد که واقعا بتوانیم ویژگی های که در یاران حضرت است؛ ویژگی های اخلاقی، ویژگی های عقیدتی، ویژگی های توحیدی اینها را در خودمان احیا کنیم.

اگر فرصتی بشود در آخر برنامه سوال کنید به یکی دو تا از ویژگی های عقیدتی و اخلاقی یاران حضرت ان شاءالله اشاره می کنم تا باشد مقدمه ای یک نفر هم از بینندگان عزیزمان راه صحیح را بیابند.

رسول اکرم فرمود یا علی اگر یک نفر به دست تو هدایت شود از تمام ثروت کره زمین بالاتر است از کل آن چه که آفتاب بر او می تابد بهتر است.

سیره کریمانه امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) با همسر و فرزندان!

اما در رابطه با سوالی که حضرتعالی داشتید که ما اخلاق علوی را مقدمه و آیینه برای سیره مهدوی قرار بدهیم. برخورد حضرت با خانواده و خویشاوندانش این رشته سر دراز دارد. من یکی دو مورد را عرض می کنم و رد می شوم.

در کتاب«بحار علامه مجلسی» در برخورد حضرت امیر با خانواده اش می گوید:

«قَالَ عَلِيٌّ علیه السلام فَوَ اللَّهِ مَا أَغْضَبْتُهَا»

قسم به خدا همسرم زهرا را یک لحظه به غضب نیاوردم!

دوستان همین یک جمله برای ما گمانم کافی است در خانه کس است یک حرف بس است. ماها چه کار کردیم؟ ماها چرتکه ای برداریم ببینیم روزانه چند مرتبه دل همسر و فرزندان مان را می شکنیم و اذیت شان می کنیم!

«وَ لَا أَكْرَهْتُهَا عَلَى أَمْرٍ»

او را مجبور نکردم فلان کار را انجام دهد.

 وقتی غذا آورد مثلاً غذا بی نمک بود سر غذا اعتراض کردیم خستگی این بنده خدا در تنش می ماند. غذا شور بود همانجا اعتراض کردیم تمام خستگی های این بنده خدا در تنش ماند.

فرضاً هم اگر اعتراض داریم غذا تمام بشود بگوییم خانم چنین و چنان اگر نمکش را در مرتبه های بعدی کمتر بریزی بهتر باشد آیا این بهتر نیست؟ این یک طور گفتن است. یک مرتبه هم این است که بگوییم ای بابا این غذا را چرا شور کردی؟! فرمود:

«فَوَ اللَّهِ مَا أَغْضَبْتُهَا وَ لَا أَكْرَهْتُهَا عَلَى أَمْرٍ حَتَّى قَبَضَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ»

البته از آن طرف هم:

«وَ لَا أَغْضَبَتْنِي وَ لَا عَصَتْ لِي أَمْراً»

زهرا هم با من این چنین بود.

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج43، ص134

چه خوش بی مهربانی از دو سر بی * که یک سر مهربانی درد سر بی

یکی از اولیاء الله می گوید روزی با همسرم در مورد قضیه ای بگو مگو می کردیم، یک دفعه گفتم این همسر من، اسیر و بنده من نیست. لذا پا روی نفسم گذاشتم دست همسرم را بوسیدم و از او عذرخواهی کردم به خاطر این خدای عالم درهای بزرگی از رحمت و معرفت به رویم گشود و مقدمات کمال من را فراهم کرد. بعضی وقت این چنین است اینها را باید دقت کنیم همه اینها حساب دارد.

حضرت امیر خرما خریده به سمت منزلش می رود آن زمان کیسه های پلاستیکی و ... نبود حضرت خرماها را در گوشه عبایش ریخت سنگین هم بود مردم آمدند گفتند اجازه بدهید خرما را ما بیاوریم. گفت نه من برای زن و بچه ام دارم می برم زن و بچه مال من است زحمت زن و بچه من را چرا دیگران به دوش بگیرند؟ چقدر حضرت دقت دارد!

حساسیت بی نظیر امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) نسبت به بیت المال

برادرش «عقیل» است در «نهج البلاغه» خطبه 224 علی چه کار کرده است؟ در عالم هستی مسلمان ها نه، در میان پیامبران الهی، در میان ملائکه همچنین چیزی می توانید به ما نشان بدهید؟ فقط تکه ای از این خطبه را برای عزیزان می خوانم که میگوید:

«وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُ عَقِيلًا وَ قَدْ أَمْلَقَ حَتَّى اسْتَمَاحَنِي مِنْ بُرِّكُمْ صَاعاً»

دیدم برادرم «عقیل»‌ را که فقیر شده است. پیش من آمد گفت سه کیلو گندم به من بده

«وَ رَأَيْتُ صِبْيَانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِ غُبْرَ الْأَلْوَانِ مِنْ فَقْرِهِمْ كَأَنَّمَا سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ »

دیدم فرزندانش از شدت گرسنگی موهایشان آشفته است. صورتشان از شدت گرسنگی تیره و تار شده است گویا با رنگ سیاه، رنگینش کردند.

«وَ عَاوَدَنِي مُؤَكِّداً وَ كَرَّرَ عَلَيَّ الْقَوْلَ مُرَدِّداً فَأَصْغَيْتُ إِلَيْهِ سَمْعِي فَظَنَّ أَنِّي أَبِيعُهُ دِينِي وَ أَتَّبِعُ قِيَادَهُ مُفَارِقاً طَرِيقَتِي»

مؤکداً تکرار کرد. رفت آمد، رفت آمد داشتم گوش می کردم تصور کرد که می خواهم دینم را به او بفروشم

«فَأَحْمَيْت‏ لَهُ حَدِيدَةً ثُمَّ أَدْنَيْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ لِيَعْتَبِرَ بِهَا فَضَجَّ ضَجِيجَ ذِي دَنَفٍ مِنْ أَلَمِهَا وَ كَادَ أَنْ يَحْتَرِقَ مِنْ مِيسَمِهَا»

آهنی را داغ کردم به بدنش نزدیک کردم از شدت حرارت آهن ناله زد.

«فَقُلْتُ لَهُ ثَكِلَتْكَ الثَّوَاكِلُ يَا عَقِيلُ أَ تَئِنُّ مِنْ حَدِيدَةٍ أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِلَعِبِهِ»

عزادارها به عزایت بنشینند «عقیل» از یک آهنی که یک انسانی برای شوخی این را گرم کرده است این همه داری ضجه می زنی!

«وَ تَجُرُّنِي إِلَى نَارٍ سَجَرَهَا جَبَّارُهَا لِغَضَبِهِ»

من را داری به آتش جهنمی که خداوند جبار از روی غضب آن را بر افروخته است می خواهی وارد کنی؟

«أَ تَئِنُّ مِنَ الْأَذَى وَ لَا أَئِنُّ مِنْ لَظَى»

از این اذیت کوچک داری این همه ضجه می زنی؛ من از شعله های آتش جهنم ناراحت نشوم و ضجه نزم؟

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص346

این برخورد علی و اخلاق علوی است. آقایان مسئولین و دست اندرکاران ما توجه کنند امروز ظهر اخبار را گوش می کردم «ریاست محترم قوه قضاییه» به بندر رفت یک سری مسائلی که واقعاً مغز آدم سوت می کشد این همه بیت المال این همه اموال، وضع مردم به این شکل است اموالی که چند سال است آنجا مانده و فاسد شده است. 

حتی برای امحایش باید بخشی از بیت المال را خرج کرد آنها را از بین برد نمی دانم مسئولین و دست اندرکاران چه کار می کنند؟

این بزرگوار هم تلاش می کند رفت و آمد می کند، آیا اینها نتیجه ای برای آینده ما هم دارد یا ندارد؟ یعنی همان افراد، همان تشکیلات هستند و دارند با روابط و رانت خواری ها همین کارها را به صورت مخفیانه انجام می دهند. اگر چنان چه تعمد و کوتاهی در کار نیست یا بعضی از مسائل دیگر علت این قضایا چه است؟

یا در رابطه با «عبد الله ابن زَمعه» از شیعیان و علاقمندان امام است شبیه درخواست «عقیل» را می کند می گوید آقای «عبد الله ابن زَمعه» اگر شما در جنگ شرکت کرده بودی این غنائم است وقتی ما تقسیم کردیم تو هم به سهمت میرسی. اگر نه در جنگ شرکت نکرده بودی سهمی نداری نمی توانم اموال دیگران را به شما بر گردانم.

یا شما کتاب «تاریخ طبری»، جلد 5، صفحه 126 را ببینید «ام کلثوم» دختر علی (سلام الله علیهما) است گردنبندی از خزانه دار «ابو رافع» عاریه گرفته بود، حضرت گردنبند را از گردن دخترش می گیرد به بیت المال بر می گرداند برخورد تندی هم با دخترش می کند می گوید تمام زنان مهاجر در این عید چنین گردنبندی دارند که توی دختر علی می خواهی داشته باشی؟ کجا همچنین رهبری دارید؟ به ما جواب بدهید.

«انساب الأشراف بلاذری»، جلد 2، صفحه 37 دارد دختر امام حسن یا دختر امام حسین چیزی را از بیت المال برداشت امیرالمؤمنین دوان دوان رفت از دستش گرفت و به بیت المال بر گرداند، گفت دخترم وقتی پدرت علی سهم خودش را از بیت المال گرفت به خانه آورد بیا از سهم پدرت هر چه می خواهی بردار. این اخلاق علوی است!

یا «ام هانی» خواهر امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) می بیند برده ای را آزاد کرده است حضرت موقع تقسیم غنایم همان سهمی را که به «ام هانی» داد به آن برده هم به همان اندازه داد.

«ام هانی» گفت برادر این بنده من بود آزادش کردم من را با بنده ام یکسان کردی؟ حضرت فرمود خواهرم! من میان فرزندان حضرت اسماعیل و اسحاق هیچ تفاوتی ندیدم. خدای عالم یک انسان را حُر و یک انسان را عبد نیافریده است.

(إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى)

ما شما را از يک مرد و زن آفريديم

سوره حجرات (49): آیه 13

همه شما را فرزند آدم و حوا قرار دادیم همه از او بودند نه حضرت آدم، عبد بود حوا کنیز او نه به عکس بود. اینها در اثر برخوردهای ظالمانه سیاستمداران و دولتمردان و زَر اندوزان بود که این چنین کردند.

عزیزان می توانند «مناقب ابن شهر آشوب»، جلد 2، صفحه 109 مراجعه کنند در این زمینه حرف زیاد داریم. برخوردهای امیر المؤمنین با خاندان و خویشاوندانش این عدالت علوی اگر من معتقد هستم در تمام وزارتخانه ها اجرا شود و اگر حرف ما هم به گوش جناب آقای «رئیسی» می رسد هر هفته یک حدیثی از اخلاق علوی را چاپ کنند در تمام وزارتخانه ها و ارگان ها نصب کنند.

یا حداقل استانداران این اخلاق علوی را چاپ کنند در تمام ادارات نصب کنند. هر کس می آید با این اخلاق و برخورد علوی مواجه بشوند قطعاً:

(وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ)

و پيوسته تذکر ده، زيرا تذکر مؤمنان را سود می ‌بخشد.

سوره ذاریات (51): آیه 55

چه بسا دیدن یک حدیثی از امیرالمؤمنین، دیدن یک اخلاقی از امیرالمؤمنین چند نفر از کارمندان و مسئولین را تکان بدهد. ما متأسفانه روی مباحث فرهنگی دولتمردان مان کار نمی کنیم اگر این کار انجام بشود اگر عرض من خدمت دولتمردان برسد گمانم چیز خیلی خوبی خواهد شد.

مجری:

حضرت استاد! زمانی که برخورد آقا امیرالمؤمنین با خویشاوندان این طور بود، برخورد حضرت با دشمنان، مخالفان و آن کسانی که مقابل حضرت بودند به چه سبک و سیاقی بود؟

سیره اخلاقی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در برخورد با مخالفین و دشمنان!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

برخورد اخلاقی حضرت با مخالفان و دشمنانش یک برخورد بی نظیر است. یعنی به طوری است که نمی شود حتی در میان انبیاء الهی هم این برخورد را پیدا کرد.

امیرالمؤمنین «معاویه» را مسلمان نمی داند به صراحت در خطبه 16 می گوید:

«فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا أَسْلَمُوا وَ لَكِنِ اسْتَسْلَمُوا وَ أَسَرُّوا الْكُفْرَ»

اینهایی که در فتح «مکه» مسلمان شدند مسلمان نشدند تظاهر به اسلام کردند کفرشان را مخفی کردند.

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص374، خطبه 16

همین تعبیر هم آقای «هیثمی» در «مجمع الزوائد»، جلد 1، صفحه 113 از قول «عمار» دارد. با این وضع وقتی می شنود تعدادی از مردم اهل «شام» را در «صفین» فحش و ناسزا می دهند حضرت می گوید:

«إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِين‏»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص323، خطبه 206

چرا دارید فحش می دهید؟ این زبانی که از او «لا اله الا الله محمد رسول الله» بیرون می آید با آن: (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ)؛ «سبحان ربی العظیم وبحمده»  می گویید چرا حاضر می شوید از این زبان شما فحش و ناسزا بیرون بیاید؟

به جای فحش دادن کارهای نادرست آنها را برای مردم تبیین کنید یعنی به جای فحش دادن، بصیرت افزایی کنید. مردم و جامعه را روشن کنید چقدر زیبا است؟

به قول آن شاعر که می گوید:

به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من * چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا

از چه کسی همچنین چیزی سراغ دارید؟ قاتل حضرت گوشه ای زندانی است حضرت غذایی نان و شیر که می خورد می گوید از همین غذایی که من خوردم برای قاتلم ببرید. با او مدارا کنید چه کسی همچنین کاری می کند؟ کجا سراغ دارید؟

آیا خلیفه اول، دوم و سوم با مخالفینش این طور برخورد داشتند؟ دیگر صحابه داشتند؟ «امهات المؤمنین» این برخورد را داشتند؟ به ما نشان بدهید شاید ما جاهل هستیم نمی دانیم.

به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من * چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا

برخوردش را با «عایشه» ببینید. «عایشه» جمعیتی را جمع کرده است سی یا چهل  هزار کشته داده است. «ابن اعثم»‌ در «الفتوح»، جلد 2، صفحه 487 می گوید وقتی «عایشه» را از «بصره» روانه «مدینه» کرد آنچنان او را با احترام راهی «مدینه» کرد که وقتی «عایشه» به «مدینه» رسید:

«فجعلت عائشة تقول في طريقها: فعل بي علي وفعل، ثم وجه معي رجالا يردوني إلى المدينة ثم تقدمت النسوة وسفرن عن وجوههن»

علی با من چنین و چنان کرد آخرش هم با تعدادی نامحرم من را به «مدینه» بر گرداند یکی از زن ها شنید. چهل نفری که در رکاب و همراه «عایشه» بودند صورت و سرشان را جلوی او باز کردند معلوم شد همه زن هستند

این زنها، از زنان قهرمانان و جنگجوی حضرت بودند. نه زن های عادی که اگر کسی در وسط راه متعرض «عایشه» شد بتوانند دفاع کنند.

«وأمرهن أن يتزين بزي الرجال»

حضرت فرمودند شما لباس مردانه بپوشید زره، اسلحه بردارید

همه مردانه باشد هرکس از دور می بینند متوجه بشوند همراه چهل تا مرد است. چه کسی سراغ دارید با دشمنش، با مخالفش این طور رفتار کند؟

کسی که به تعبیر «یعقوبی» نزدیک سی هزار کشته «جنگ جمل» روی دست مسلمان ها گذاشت فرقی نمی کند چه از یاران علی کشته شده باشد چه از یاران «عایشه، طلحه و زبیر»؛ «طلحه و زبیر» هم قربانی همین قضیه شدند.

«فاسترجعت عائشة واستغفرت وقالت: هذا ما لقيت من ابن أبي طالب»

عایشه استغفار می کند می گوید عجب! علی تا این اندازه حواسش جمع بود من را با نا محرم راهی «مدینه»‌ نکند.

الفتوح؛ نويسنده: أحمد بن أعثم الكوفي (وفات: 314)، تحقيق: علي شيري، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزيع، 1411ق، ج2، ص487

بعد از «جنگ جمل» حضرت وقتی مرده ها را می بیند در بعضی روایات دارد گریه می کند که خدایا چرا همچنین مسائلی پیش ‌آوردند با این همه کشته؛ بالای سر «طلحه» می آید حضرت ناراحت می شود بالای سر «زبیر» می آید جنازه «زبیر» را می بیند حضرت ناراحت و متأثر می شود.

معمولاً یک نفر مخالف و دشمنش را می بیند کشته شده است اظهار شادی و خوشحالی می کند الحمدلله می گوید؛ ولی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) وقتی جنازه مخالفین را می بیند متأثر می شود.

در «جنگ صفین» وقتی «معاویه»‌ زودتر از امیرالمؤمنین به «شریعه فرات» می رسد، آب را به روی سپاهیان امیرالمؤمنین بست. اتفاقاً چهارده، پانزده سال قبل با ماشین شخصی خودمان به «سوریه» مشرف می شدیم با راهنمایی بعضی از دوستان از طریق «حلب» نرفتیم.

قبل از «حلب» از شهری که محل ولادت حضرت ابراهیم (علی نبینا وآله وعلیه السلام) است از آن جا وارد «سوریه» شدیم به جایی وارد شدیم که محل وقوع «جنگ صفین» و قبر «عمار یاسر» (سلام الله علیه) بود. این به هیچ وجه یادم نمی رود یکی از خاطره های خیلی خوب عمرم است.

«معاویه» قبل از امیرالمؤمنین رسید آب را به روی سپاهیان امیرالمؤمنین بست. امیرالمؤمنین دو نفر از یارانش «مالک اشتر» و «اشعث ابن قیس» به همراه تعدادی دیگر فرستاد گفت بروید آب را پس بگیرید آمدند یاران «معاویه» را فراری دادند آب را پس گرفتند.

گفتند یا علی حالا آنها که آب به ما ندادند ما هم آب را به روی آنها ببندیم. حضرت فرمودند ما همچنین کاری نمی کنیم ما هرگز آب را به روی حتی دشمن مان نمی بیندیم.

این نمونه اخلاق علوی است برخورد ما با مخالفین مان باید این طوری باشد اگر یک روزی فرمانده یک بخش و منطقه ای شدیم فرماندار یا استاندار شدیم نیاییم عقده خالی کنیم فلان آقا، فلان روز در حق من فلان کار را کرد من که حالا قدرت گرفتم باید انتقام بگیرم! این اخلاق، اخلاق علوی نیست!

 لذا امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در رابطه با مخالفینش هم این شکلی برخورد می کند.

شما یک مورد به ما نشان بدهید که امیرالمؤمنین با مخالفینشان برخورد و اخلاق تند داشته باشد. حتی وقتی «عمرو ابن عبدود» را زمین می اندازد بنا به نقلی «مولوی» این را به شعر در آورده است آب دهانی به صورت حضرت امیر می اندازد حضرت کنار می رود می گوید چرا کنار رفتی؟ می گوید غضبناک شدم ترسیدم اگر سر او را از تن جدا کنم به خاطر غضب من باشد نه برای رضای خدا.

امیرالمؤمنین در حساس ترین مسائل جنگی هم آن نکته های اخلاقی را رعایت می کند. در بحبوحه «جنگ صفین» است یکی از اصحاب علی در رابطه با توحید سوال می کند صحابه اعتراض می کنند الان چه سوال است که شما دارید می کنید؟ حضرت فرمودند اعتراض نکنید بنشینید جواب بدهم ما برای این داریم می جنگیم. اصلاً می جنگیم که توحید را برای مردم روشن کنیم. این برخورد امیرالمؤمنین در جنگ ها با مخالفین است.

حرف زیاد است اگر بخواهیم برخورد حضرت امیر را با مخالفین بگوییم گمانم ده، دوازده جلسه یک ساعت و نیم می خواهد که برخورد اخلاقی امیرالمؤمنین را با مخالفینش بخواهیم ترسیم کنیم.

مجری:

از این لحظه به سراغ تماس ها برویم، تماس عزیزانی که با برنامه ارتباط گرفتند را بشنویم جناب آقای «هاشمی» از «افغانستان» سلام بفرمایید.

تماس بینندگان برنامه:

بیننده: (آقای هاشمی از افغانستان – شیعه)

سلام عرض می کنم خدمت استاد «حسینی قزوینی» و آقای «مرعشی». حضرت استاد بعد از پیامبر بزرگوار اسلام مصیبت جهان اسلام شروع شد. همین طور که جنابعالی مستحضر هستید تمام مسائلی که از طرف خداوند به پیامبر بزرگوار اسلام برای تبیین اسلام آمده بود همه عوض شدند حق منصوص من جانب الله حضرت امیرالمؤمنین غصب شد سائر مصیبت ها هم شروع شد، شهادت حضرت زهرا فاطمه زهرا و امثال اینها، اما یک مسئله دیگری آیا یار و همراه رسول خدا در غار ابابکر بود؟ سوالم این است آیا مُصاحب و همراه رسول خدا در غار ابابکر است یا این هم تغییر کرده است؟

مجری:

پس دو تا سوال شد. ان شاءالله مطرح خواهیم کرد به خاطر اختلالی که به وجود آمده بود از کشور دیگری تماس گرفته بودند طبیعی است مشکلاتی که پیش می آید تشکر می کنیم جناب اقای «هاشمی» ان شاءالله حضرت استاد پاسخگوی سوالات شما خواهند بود. جناب آقای «ناصری» از «بندر لنگه» پشت خط هستند جناب اقای «ناصری» بفرمایید

بیننده: (آقای ناصری از بندر لنگه – سنی)

سلام عرض می کنم دو سوال داشتم سوال اول: اسم پسر امام حسن، عمر است و اسم پسر امام حسین هم همین طور اسم دختر امام موسی ابن جعفر هم عایشه است. علت این نامگذاری ها چه بود؟ مثلاً می گویند حضرت زهرا شهید شد پس این اسم ها چیست؟

سوال دوم: چطور ممکن است که کل یاران پیامبر بعد از وفات شان برگشتند این نشان می دهد که پیامبر در رسالتش موفق نبود. اگر پیامبر آدم موفق بود باید آدم های درستی تربیت می کرد و پدر زنهایش این طور بد در نمی آمدند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

آقای «ناصری» یک سوال خیلی کوچک از شما بکنم. حضرت نوح چند سال پیغمبری کرد می دانید یا نه؟

بیننده:

950 سال

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در 950 سال چند نفر به حضرت ایمان آوردند؟

(وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ)

اما جز عده کمی همراه او ايمان نياوردند!

سوره هود (11): آیه 40

آیا این نقص بر حضرت نوح است؟ فرزند حضرت نوح جز غرق شده ها بود. حضرت لوط (علی نبینا وآله وعلیه السلام) قرآن دارد که همسرش داخل آتش جهنم می شود. همسر حضرت نوح داخل آتش جهنم می شود. آیا اینها دلیل بر این است که حضرت نوح، حضرت لوط و ... در نبوت و رسالت شان موفق نبودند؟

ببینید:

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست * در باغ لاله روید و در شوره زار خس

یک استادی برای دانشجوهایش تمام درس را توضیح می دهد از ده دانشجویی که دارد دو سه تا قبول می شوند هفت تایش رد می شوند آیا این دلیل بر این است که این استاد موفق نبوده یا این دانشجو و شاگرد بازیگویشی کرد و گوش نکرده است؟

خدای عالم به رسول اکرم فرمود:

(وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِوَكِيلٍ)

وظيفه نداری آنها را (به ايمان) مجبور سازی!

سوره انعام (6): آیه 107

(فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيكَ الْبَلَاغُ الْمُبِينُ)

(با اين همه،) اگر روی برتابند، (نگران مباش؛) تو فقط وظيفه ابلاغ آشکار داری.

سوره نحل (16): آیه 82

وظیفه تو ابلاغ است. این خود ما هستیم این همه روایات و آیات. تعدادی از مردم از همین آیات و روایات، بندگان صالح و متدینی هستند. تعدادی، همین روایات و آیات را بارها شنیده اند دزد، راهزن و امثال این هستند پس بگوییم آیات و روایات اشکال دارد؟ برادر بزرگوارم این سوالاتی که در «شبکه های وهابی» پخش می شود بارها به این ها جواب دادیم.

وقتی رسول اکرم در آخرین لحظه حیاتشان که دارد از دنیا می رود این مطلب را در کتابهای آقایان اهل سنت با سند صحیح آوردند. این را اگر بتوانید به من جواب بدهید فرمایشات حضرتعالی را قبول می کنم.

پیغمبر فرمود قلم و کاغذی برایم بیاورید چیزی بنویسم هرگز گمراه نشوید.

«فَقَالُوا هَجَرَ رسول اللَّهِ»

گفتند پیغمبر دارد هذیان می گوید!

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا،ج 3، ص 1111، کتاب الجهاد، ح 2888

این در حال حیات پیغمبر است. یا در «صحیح مسلم» ایشان خیلی واضح تر آورده است.

 «فَقَالُوا»

 افراد علقه مضغه به عیادت پیامبر نرفته بودند بزرگان بودند. شخصیت ها بودند.

«فَقَالوا: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ يَهْجُرُ»

(نستجیر بالله) پیغمبر دارد هذیان می‌گوید!

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج3، ص1259، ح1637

برادر بزرگوارم! این در حال حیات پیغمبر بوده این ها را چه کار کنیم؟ یک سوالی داریم از این آقایان سوال کنید به من جواب بدهید این که چه کسی بوده و چه نبوده. باز هم «صحیح بخاری» است می گوید:

«قال عُمَرُ إِنَّ النبي غَلَبَهُ الْوَجَعُ وَعِنْدَنَا كِتَابُ اللَّهِ حَسْبُنَا»

کتاب خدا نزد ما است احتیاجی به نوشتن پیغمبر نداریم!

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف:  محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة ، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج1، ص54، ح 114

بیننده:

استاد! یک سوال دارم اگر پیامبر این حرفی که می خواست بگوید بنویسند اگر وحی و از طرف خدا بود پس چرا منصرف شد، این دستور خدا را نقض نکرده است؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

وقتی به حضرت می گویند هذیان می گوید اصلا حضرت می نوشت، می گفتند حضرت هذیان می گفت می نوشت چه فایده ای دارد؟ «عباس» عموی پیغمبر بعد از این که اینها بیرون رفتند عرض کرد یا رسول الله بنویس گفت: «بعدَ ما قال» بعد از این که به من نسبت هذیان دادند؟ فرضاً هم می نوشت می گفتند پیغمبر داشت هذیان می گفت در حال هذیان نوشت هیچ ارزشی ندارد!

یعنی در حقیقت نه به خود پیغمبر اهانت شد به کلام پیغمبر هم اهانت می شد این سوال را می خواستم از شما کنم این ها گفتند «عِنْدَنَا كِتَابُ اللَّهِ .. حَسْبُنَا» کتاب خدا در نزد ما است بس است نیازی به فرمایش پیغمبر نداریم.

 یک: «ابن عباس» بیرون آمد گفت:

«إِنَّ الرَّزِيَّةَ كُلَّ الرَّزِيَّةِ ما حَالَ بين رسول اللَّهِ وَبَيْنَ كِتَابِهِ»

تمام مصیبت های جهان اسلام از آن جا شروع شد نگذاشتند پیغمبر بنویسد.

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا،ج 1، ص 54، کتاب العلم، باب 39، ح114

این قضیه مال یوم الخمیس (روز پنج شنبه) است دوشنبه هم پیغمبر از دنیا رفته است سه روز فاصله بود در قضیه سقیفه آمدند آنجا اختلاف بین «انصار و مهاجرین» بود آقایان گفتند پیغمبر فرمود:

«الأَئِمَّةُ من قُرَيْشٍ»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج3، ص129، ح12329

این ها گفتند «حسبنا کتاب الله» کتاب خدا برای ما کافی است نیازی به پیغمبر نداریم چرا از آیه قرآن یک دانه نیاورند؟ باز به کلام پیغمبر استناد کردند گفتند پیغمبر فرمود «الأئمة من قريش‏» بر مبنای استناد به سخن پیغمبر گفتند.

ما کاری به آن نداریم جلوی چشم رسول الله گفتند «إنّ رسول اللّه يهجر» پیغمبر نستجیر با الله دارد هذیان می گوید. انتظار دارید بعد از رسول اکرم همه چیز گل و بلبل بشود؟

مجری:

اشاره می کنند فرصت تمام است یک سوال دیگر آقای «ناصری» مانده بود و یک سوال آقای «هاشمی» سوالی بود که مشترک بود.

اما سوال دیگر آقای «ناصری» اسامی اولاد ائمه متناسب با اسامی است که بعضاً در مخالفین و افرادی که شیعه اعتقادش این است که این ها دشمنان شیعه بودند مطرح شده است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

برادر بزرگوارم! آن زمان ابوبکر، عمر، عثمان و هم عایشه از اسامی رایج بود. ببینید از صحابه چقدر داریم اسم شان عمر است.

فقط این را به احترام حضرتعالی می آورم نامگذاری به نام خلفاء کتاب «الإصابة فی تمییز الصحابة» مال «ابن حجر عسقلانی»، جلد 8، صفحه 141 «عمر ابن بُلید»، «عمر ابن ثابت»، «عمر ابن جابر»، «عمر ابن سالم»، «عمر ابن سراغة»، «عمر ابن عامر» حداقل ایشان اسم بیست و یک نفر از صحابه را آورده است که اسمش عمر بود.

سی و هشت نفر از صحابه را آورده است اسمشان عثمان بوده است. چند نفر آوردند اسم شان ابوبکر بود. اسم رایج بوده است.

من بارها گفتم یازده نفر از اصحاب ائمه اسم شان «یزید» است. «شمر ابن یزید» از اصحاب امام صادق (سلام الله علیه) است. اسم خودش «شمر» و اسم پدرش هم «یزید» بوده حالا بیاییم بگوییم این از اصحاب امام صادق (سلام الله علیه) است چرا اسمش را «شمر» گذاشت و اسم پدرش هم «یزید» بوده است؟

اینها اسامی رایج آن زمان بود مثلاً زمان شاه بارها گفتم اسم شاه «محمدرضا» بود اگر کسی اسم فرزندش را «محمدرضا» می گذاشت یعنی تبعیت از شاه کرده بود؟ به خاطر این که اسم شاه «محمدرضا» بوده است؟

 اگر اسم دخترش را «فرح» می گذاشت به خاطر این که اسم زن شاه «فرح» بود اسم های رایجی بوده اسم می گذاشتند. قبل از این که «محمدرضا» به سلطنت برسد «محمدرضا» در میان مردم بود بعد از آن هم «محمدرضا» در میان مردم است.

این هیچ دلیلی بر این نیست که چرا این اسامی بوده؟ بله بعد از مدت ها گذشت یکی دو قرن بعد این اسامی در میان شیعه ها، اسامی نادرست و قبیحی بود الان در «تهران، قم، اصفهان، تبریز» یک نفر اسم فرزندش را «عمر» بگذارد این بچه مدرسه برود بچه های کوچک مسخره اش نمی کنند؟ آیا این بچه می تواند در این مدرسه درس بخواند؟

یا یکی اسم دخترش را «عایشه» بگذارد آن جا برود یعنی در شهرهای که همه شیعه هستند، در شهرهای تلفیقی شیعه و سنی مسئله ای نیست. ولی یک نفر در مثل «اصفهان» و «تبریز» همچنین اسم بگذارد آیا این بچه در مدرسه که می خواهد برود امنیت اخلاقی دارد؟ قطعاً ندارد.

شاید هم در میان اهل سنت کسی اسم فرزندش را «ابو لؤلؤ» بگذارد در شهرهای سنی نشین این بچه به مدرسه برود سنی ها چه بلایی به سر این بچه می آورند؟

از هر دو طرف داریم می گوییم وقتی رواج نباشد یک اسمی قبیح شده باشد این یک مسئله عرفی است.

مجری:

حضرت استاد از محضرتان خیلی تشکر می کنم بسیار استفاده کردیم و بهرمند شدیم ان شاءالله بیش از همیشه بتوانیم از محضرتان در همین شب های جمعه با این موضوع ناب استفاده کنیم. همچنین تشکر می کنم از همه شما بینندگان عزیز و ارجمند که تا انتهای برنامه همراه ما بودید تا دیدار آینده خدا نگهدار! 


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :