بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ : 96/04/25
مجری:
بسم الله الرحمن الرحیم
درس دین و دینمداری میدهد مولا علی
درس حلم و پایداری میدهد مولا علی
در بر گردن کشان و در میان مؤمنین
درس خشم و خاکساری میدهد مولا علی
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایـة مولانا امیرالمؤمنین و الأئمة المعصومین (علیهم السلام)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سلام و درود به پیشگاه بینندگان خوب، عزیز، باصفا، نورانی و دوستداشتنی «شبکه جهانی ولایت»؛ انشاءالله خوب و سلامت باشید. هرکجای ایران در شمال و جنوب و شرق و غرب دیار اسلامی ما حضور دارید و نفس میکشید بهترینها را برای شما آرزومند هستم.
بینندگان خوب و دوستداشتنی ما در هر کجای این عالم هستند در هر کشور و هر قارهای که نگاه باصفا و مهربانشان را به برنامه زنده حبلالمتین هدیه دادهاند برای شما عزیزان هم بهترینها را آرزو میکنم. الهی که دلهای شما خوش باشد و پر از نور و نورانیت باشد.
الهی شکر که خداوند دوباره به ما توفیق داد امشب خدمت شما رسیدیم تا برنامه «حبل المتین» را تقدیم کنیم.
راههای ارتباطی ما در همین ابتدای برنامه برای شما زیرنویس میشود. سامانه پیام کوتاه «۳۰۰۰۱۲۰۳» که مخصوص دوستان ما در ایران است و به راحتی میتوانند با گوشی همراه خودشان پیامک بدهند.
پیامهای شما حتماً به دست ما میرسد و دوستان ما در اختیار بنده قرار خواهند داد. شماره تلفنی در اختیارتان هست که از طریق فضای مجازی واتس آپ، تلگرام و وایبر میتوانید برای ما پیام بدهید.
بحمدالله فضا برای ارتباط با «شبکه جهانی ولایت» در هرکجای این عالم که هستید برای فراهم هست. ما آماده هستیم تا پیامهای شما را دریافت کنیم؛ میتوانید از عشق و ارادت و محبت خود نسبت به ساحت مولا امیرالمؤمنین هم برای ما بگویید که دل ما شاد بیشتر شود.
امشب هم توفیق داریم در محضر استاد بزرگوارمان حضرت آیت الله دکتر حسینی قزوینی هستیم. استاد سلام علیکم و رحمة الله؛
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ بنده هم به بینندگان عزیز، گرامی و دوستداشتنی که در هرکجای این گیتی پهناور مهمان این برنامه هستند و ما را مهمان کانون گرم و باصفای خانواده خودشان قراردادند خالصانهترین سلامم را، همراه با آرزوی موفقیت تقدیم میکنم.
خدا را قسم میدهیم به آبروی محمد و آل محمد فرج مولای ما حضرت بقیة الله الأعظم (ارواحنا له الفداه) را نزدیک نموده و ما را یاران آن بزرگوار قرار بدهد.
از خداوند متعال میخواهیم دغدغههای فکری ما و شما را برطرف سازد، حوائج ما و شما گرامیان را برآورده نماید و دعاهای ما و شما را به اجابت برساند؛ انشاءالله.
مجری:
انشاءالله؛ حضرت استاد از شما خیلی ممنونم. عزیزان بیننده همانطور که میدانید و مدتهاست در برنامه اعلام کردیم بینندگان ما به ویژه غنچههای ولایت میتوانند در مسابقه تلفنی برنامه ما شرکت کنند و در این برنامه مشارکت کنند و البته ما هم هدایایی تقدیمشان خواهیم کرد.
موضوعی که قرار است شما در مورد آن صحبت کنید و به مدت ۵ دقیقه زمان خود را تنظیم بفرمایید بحث مشروعیت توسل از دیدگاه قرآن و آیاتی که در این مورد آمده است، سنت و روایاتی که به دست ما رسیده است.
شما همچنین میتوانید مواردی از توسل در سیره صحابه و اهلبیت عصمت و طهارت را برای ما بفرمایید. مطالب به صورت خلاصه، مختصر و مفید در ۵ دقیقه باشد.
انشاءالله در زمان خودش دوستان ما قرعهکشی خواهند کرد که به ۵ نفر اول سکه تمام بهار آزادی، ۵ نفر دوم نیم سکه بهار آزادی و ۵ نفر سوم ربع سکه بهار آزادی خواهند گرفت. در مجموع ۱۵ نفر انتخاب خواهند شد و این هدایا به آنها اهدا خواهد شد.
استاد دوستان بیننده حتماً در ذهن شریفشان است که در برنامه گذشته به این موضوع پرداختیم که «ابن تیمیه» به صراحت گفته که بسیاری از صحابه و تابعین بغض امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را داشتند و با آن بزرگوار جنگیدهاند.
اگر امکان دارد خلاصهای از مطالب گذشته بفرمایید تا ذهن دوستان آماده شود، سپس بنده سؤالات جدید را عرض کنم.
موضوع: بغض صحابه نسبت به امیرالمؤمنین با استناد به روایت «ابن تیمیه»
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسمالله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسولالله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاءالله أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر رب أدخلنی مدخل صدق و أخرجنی مخرج صدق و اجعلنی من لدنک سلطانا نصیرا
در برنامههای قبل عرض شد که وهابیت عمدتاً در طول این ۷۰۰ یا ۸۰۰ سال بهویژه در عصر حاضر در شبکههای ماهوارهای خود شبانهروز در تلاش هستند و تبلیغ میکنند که شیعیان نسبت به صحابه نظر نادرستی دارند، به صحابه ناسزا میگویند و به آنها توهین میکنند.
اولاً نظر شیعه این چنین نیست و آنها به شیعیان دروغ میبندند. بنده نظر مراجع شیعه را نسبت به صحابه، نظر اهل سنت و روایات ائمه (علیهم السلام) را نسبت به صحابه عرض کردیم.
شیعه مانند اهل سنت معتقد به عدالت همه صحابه نیست و این نظر هم برگرفته از قرآن شریف است. قرآن کریم در کنار مدح و ثنایی که برای صحابه دارد از طرفی دیگر میفرماید:
(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِین)
ای کسانی که ایمان آوردهاید اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید، و از کرده خود پشیمان شوید.
سوره حجرات (49): آیه 6
و:
(وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیها وَ تَرَکوک قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَیرُ الرَّازِقِین)
هنگامی که تجارت یا سرگرمی و لهوی را ببینند پراکنده میشوند و به سوی آن میروند، و تو را ایستاده به حال خود رها میکنند، بگو آنچه نزد خدا است بهتر از لهو و تجارت است و خداوند بهترین روزی دهندگان است.
سوره جمعه (62): آیه 11
امثال این آیات در قرآن کریم وجود دارد. صحابه هم مثل دیگر مسلمانان افراد خوب و متدینی دارند و آنها قطعاً اهل بهشت هستند؛ همانطور که مرحوم «شیخ طوسی (رضوان الله تعالی علیه)» میفرماید: ما از صحابه انتظار شفاعت داریم همانطور که از نبی مکرم انتظار شفاعت داریم.
«ابن تیمیه» و «محمد بن عبدالوهاب» زمانی که به صحابه میرسند خط قرمزها را کنار میگذارند. «محمد بن عبدالوهاب» در کتاب «کشف الشبهات» صفحه ۳۹ به صراحت میگوید: تعدادی از کسانی که در رکاب پیامبر بودند مرتد شدند، از ایمان برگشتند و کافر شدند!!
او در ادامه میگوید: اینکه ما مسلمانان را که گوینده «لا إله إلا الله» هستند تکفیر میکنیم و میکشیم را از قرآن و نبی مکرم یاد گرفتهایم. همانطور که شما اشاره کردید «ابن تیمیه» در کتاب «منهاج السنة النبویة» جلد ۷ صفحه 137 مینویسد:
«فان کثیرا من الصحابة و التابعین کانوا یبغضونه و یسبونه و یقاتلونه»
بسیاری از صحابه و تابعین بغض علی را در دل داشتند و او را سب میکردند و با او به قتال میپرداختند.
منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 7، ص 137، فصل قال الرافضی البرهان الثانی عشرجلد هفتم صفحه 137
همچنین در صفحه 147 وارد شده است:
«وَقَدْ عُلِمَ قَدْحُ کثِیرٍ مِنَ الصَّحَابَةِ فِی عَلِی»
بسیاری از صحابه نسبت به علی بن ابی طالب اعتراض داشتند و او را تنقیص میکردند.
منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 7، ص 147، فصل البرهان الخامس عشر " وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ " والجواب علیه
ما امثال این قضایا را مطرح کردیم. همچنین عرض کردیم که این سخن «ابن تیمیه» دو حالت دارد؛ یا دروغ است و یا راست است.
اگر واقعاً دروغ گفته باشد که کثیری از صحابه امیرالمؤمنین را سب میکردند، از امیرالمؤمنین بغض داشتند و با آن بزرگوار مقاتله کردند؛ عزیزان اهل سنت باید از ساحت صحابه دفاع کنند که چرا به ساحت صحابه چنین افترائی میبندند و از لفظ «کثیر من الصحابة» استفاده میشود.
اگر سخن «ابن تیمیه» راست است و:
«فان کثیرا من الصحابة و التابعین کانوا یبغضونه و یسبونه و یقاتلونه»
در این صورت سب، بغض و قتال با حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) چه حکمی دارد؟ عزیزان اهل سنت ما بارها در شبکههای خود پخش میکنند که پیغمبر اکرم فرمود:
«وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ إنه لَعَهْدُ النبی الْأُمِّی e إلی أَنْ لَا یحِبَّنِی إلا مُؤْمِنٌ ولا یبْغِضَنِی إلا مُنَافِقٌ»
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 1، ص 86، ح 78
وقتی چنین روایتی وجود دارد که در کتاب «صحیح مسلم» جلد اول صفحه 86 حدیث 78 وارد شده است: "بغض علی بن ابیطالب نفاق است"؛ آیا «ابن تیمیه» که میگوید:
«فان کثیرا من الصحابة و التابعین کانوا یبغضونه و یسبونه و یقاتلونه»
آیا العیاذ بالله بیشتر صحابه منافق بودند؟! اهل سنت حداقل از امیرالمؤمنین دفاع کنند!! علیرغم اینکه این بحث چندین بار در اینجا مطرحشده وهابیت پاسخی در شبکههای خود به آن ندادهاند، زیرا به هر طرف بروند در بنبست قرار میگیرند.
وهابیت باید بگویند که «ابن تیمیه» دروغ گفته است؛ حال آنکه حاضر نیستند به این راحتی او را تکذیب کنند، زیرا او شیخ الاسلام وهابیت است و اگر در یک مورد او را تکذیب کردند تمامی حرفهای «ابن تیمیه» زیر سؤال میرود و شیخ الاسلام بودنش از دست میدهد.
اگر بخواهند او را تکذیب نکنند مشخص میشود بغض علی بن ابی طالب نفاق است و سب آن بزرگوار به منزله سب النبی است. به فرمایش نبی مکرم اسلام که فرمود:
«أن رسول الله قال: 'من سب علیا فقد سبنی، ومن سبنی فقد سب الله '»
هرکسی به علی ناسزا بگوید به من ناسزا گفته است و هرکسی به من ناسزا بگوید به خدا ناسزا گفته است.
سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، اسم المؤلف: محمد بن یوسف الصالحی الشامی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1414 هـ، الطبعة: الأولی، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، ج 11، ص 294، الباب العاشر فی بعض فضائل أمیر المؤمنین أبی الحسن علی بن أبی طالب بن عبد المطلب ابن هاشم بن عبد مناف القرشی الهاشمی
این مطالب خلاصهای از مطالبی بود که در جلسات گذشته به آنها اشاره شد.
مجری:
حضرت استاد از اینکه این مطالب را به صورت مختصر و مفید بیان کردید از شما سپاسگذارم. دوستانی که برنامههای گذشته ما را دنبال نکرده بودند مطالب کاملاً دستشان را گرفت.
استاد میخواستیم ببینیم در در سنت پیامبر اشارهای به حرمت جواز مقاتله و حرمت جنگ با حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) شده است یا خیر؟!
موضوع: آیا در سنت پیغمبر اکرم جواز مقاتله با امیرالمؤمنین وارد شده است؟!
آیتالله دکتر حسینی قزوینی:
نکته خوبی است و یکی از بحثهایی است که باید کاملاً روشن شود. بحث سب و بغض امیرالمؤمنین کاملاً روشن است و من گمان نمیکنم که هیچ منصفی در این زمینه تردید کند.
کاملاً روشن و واضح است که بغض امیرالمؤمنین نفاق است و سب آن بزرگوار به هر عنوانی باشد سب النبی و سب الله است که در این مورد هیچ شکی نیست. این در حالی است که در رابطه با جنگ با امیرالمؤمنین که «ابن تیمیه» میگوید:
«فان کثیرا من الصحابة و التابعین کانوا یبغضونه و یسبونه و یقاتلونه»
من نمیدانم تابعینی که زمان امیرالمؤمنین را درک نکردهاند، چگونه با ایشان جنگیدهاند. واقعاً نمیدانم!! عزیزان من عبارت ایشان را یک بار دیگر عرض میکنم تا عزیزان مشاهده کنند تعبیر او چیست. در کتاب «منهاج السنة النبویة» جلد ۷ صفحه ۱۳۷ وارد شده است:
«فان کثیرا من الصحابة و التابعین کانوا یبغضونه و یسبونه و یقاتلونه»
بسیاری از صحابه و تابعین هم بغض علی را داشتند، هم به علی ناسزا میگفتند و هم با علی به قتال میپرداختند.
مراد از این تابعین چه کسانی هستند؟! اگر این افراد خیر القرون قرنی و قرن نبی مکرم اسلام باشند باید بگوییم که اصلاً تابعین در آن قرن نبودند و بعد از این قضایا آمدند. آنچه مسلم است این است که بحث قتال با امیرالمؤمنین جای بحث و بررسی دارد.
باید ببینیم حکم جنگهایی که در زمان امیرالمؤمنین در مقابل ایشان انجام شد، چیست!! در جنگ جمل به تعبیر آیت الله العظمی مکارم شیرازی هفده هزار نفر کشته شدند، درحالیکه قرآن کریم میفرماید:
(وَ مَنْ یقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها)
و هر کسی فرد با ایمانی را از روی عمد به قتل برساند مجازات او دوزخ است که جاودانه در آن میماند.
سوره نساء (4): آیه 93
اگر کسی مؤمنی را عمداً به قتل برساند تا ابد در جهنم باقی میماند چه رسد به اینکه هفده هزار نفر باشد. البته بنابر نقل «یعقوبی» سی هزار نفر در جنگ جمل کشته شدهاند. همچنین در جنگ صفین به نقل «یعقوبی» آمار کشتهها از 110 هزار نفر هم تجاوز کرده است.
این کشتهها و قیامهایی که در مقابل امیرالمؤمنین انجامشده چه حکمی دارد؟! آیا این افراد اجتهاد کرده بودند؟! آیا آنها از قرآن اجتهاد کرده بودند؟! آیا از سنت اجتهاد کرده بودند؟! آنها از چه چیزی اجتهاد کرده بودند؟!
مدرک اجتهاد این است که یا به آیهای مراجعه کند و حکم الهی را از آن آیه استنباط کند و یا به سنت و سیره پیغمبر اکرم مراجعه کند و از آن استفاده کند.
چنین نمیشود که هرکسی مطلبی را به بهانه اجتهاد از پیش خود مطرح کند. در این صورت به تعبیر آیت الله العظمی مکارم شیرازی سنگ روی سنگ بند نمیشود و هر جنایتکاری به بهانه اجتهاد جنایت خود را تصحیح و توجیه میکند.
باید ببینیم که در سنت پیغمبر اکرم جنگ و حرب با امیرالمؤمنین مطرحشده است، یا خیر؟! حال ممکن است کسی بگوید چنین قضیهای در کتاب و سنت نیست و این افراد این مطالب را از خودشان ساختهاند.
دوستان عزیز مشاهده کنید در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» اثر «حاکم نیشابوری» جلد ۳ صفحه 161 روایتی به نقل از «ابوهریره» نقل شده است. روایت چنین است:
«نظر النبی إلی علی وفاطمة والحسن والحسین فقال أنا حرب لمن حاربکم وسلم لمن سالمکم»
نبی مکرم به حضرت علی، حضرت فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین نظر کرد و فرمود: هر کس با شما بجنگد با من جنگیده است.
به عبارت دیگر جنگ با امیرالمؤمنین، جنگ با پیامبر است. آیا مطلبی از این واضحتر و روشنتر میخواهید؟ «حاکم نیشابوری» می گوبد:
«هذا حدیث حسن»
این روایت حسن است.
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 161، ح 4713
روایت دیگری از «زید بن أرقم» نقل شده است که حضرت به امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین نگاه کرد و فرمود:
«أنا حرب لمن حاربتم وسلم لمن سالمتم»
من در جنگم با هرکسی که با شما در جنگ باشد و در صلح هستم با هرکسی که با شما در صلح باشد.
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 161، ح 4714
این مطلب، بسیار واضح و روشن است. روایت بعد در کتاب «تاریخ الإسلام» اثر «ذهبی» وارد شده است. آقای «ذهبی» در صفحه ۹۹ همان روایت «ابوهریره» را میآورد که حضرت فرمود:
«أنا حرب لمن حاربکم سلم لمن سالمکم»
من در جنگم با هرکسی که با شما در جنگ باشد و در صلح هستم با هرکسی که با شما در صلح باشد.
او در ادامه میگوید:
«رواه أحمد فی مسنده»
احمد در کتاب مسند هم این روایت را آورده است.
«وله شاهد من حدیث زید بن أرقم»
این حدیث شاهدی از زید بن ارقم هم دارد.
تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، دار النشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407 هـ - 1987 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمری، ج 5، ص 99، باب 4 الحسین بن علی رضی الله عنه
به بیان بهتر قضیه از طرف ایشان قطعی است. همچنین آقای «ابن حجر عسقلانی» در کتاب «الإصابة فی تمییز الصحابة» با تحقیق «دکتر ترکی» در جلد هشتم همین مطلب را میآورد که پیغمبر اکرم فرمود:
«أنا حرب لمن حاربهم وسلم لمن سالمهم»
من در جنگم باکسی که با شما بجنگد یعنی جنگ با شما جنگ با من است.
الإصابة فی تمییز الصحابة، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1412 - 1992، الطبعة: الأولی، تحقیق: علی محمد البجاوی، ج 8، ص 57، ح 11583
آقای «ابن کثیر دمشقی» در کتاب «البدایه و النهایه» با تحقیق «دکتر ترکی» جلد 8 صفحه 36 همین تعبیر را از «امام احمد بن حنبل» نقل میکند که حضرت فرمود:
«أنا حرب لمن حاربتم وسلم لمن سالمتم»
البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 8، ص 36، باب ذکر من توفی فی هذه السنة من الأعیان
«نسائی» این روایت را نقل میکند و تمام این مسائل را میآورد. در اینجا هم هیچگونه تعبیری مبنی بر اینکه این روایت از حیث سند ضعیف است یا اشکال دارد مطرح نمیکند. «آقای هیثمی» در کتاب «مجمع الزوائد» جلد ۹ صفحه ۱۶۹ این روایت را میآورد میگوید:
«أنا حرب لمن حاربکم سلم لمن سالمکم»
«احمد بن حنبل» که متوفای ۲۴۱ است این روایت را نقل کرده است. «طبرانی» که متوفای ۳۶۰ هجری است، این روایت را نقل کرده است و میگوید:
«وفیه تلید بن سلیمان وفیه خلاف»
در سند این روایت تلید بن سلیمان است که اختلافی است.
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی، دار النشر: دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة, بیروت – 1407، ج 9، ص 169، باب فی فضل أهل البیت رضی الله عنهم
عدهای او را توثیق کردند و عدهای او را تضعیف کردند. آقایان گفتند: اگر راوی را توثیق و تضعیف کرده باشند به روایت او حسن گفته میشود، همانطور که «حاکم نیشابوری» معتقد است که این روایت حسن است. بقیه رجال این روایت هم رجال صحیح است.
«ترمذی» با تحقیق «دکتر بشار» این روایت را نقل میکند و میگوید:
«أنا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبْتُمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سَالَمْتُمْ»
سپس میگوید:
«وَصُبَیحٌ مولی أُمِّ سَلَمَةَ لیس بِمَعْرُوفٍ»
صبیح مولای ام سلمه که از زید بن ارقم این روایت را نقل کرده است، آدم معروفی نیست.
الجامع الصحیح سنن الترمذی، اسم المؤلف: محمد بن عیسی أبو عیسی الترمذی السلمی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت --، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ج 5، ص 699، ح 3870
آیا معروف نبودن به معنای این است که ثقه هم نیست؟ آیا معروفیت و عدم معروفیت راوی به وثاقت ضرر میزند یا نمیزند؟
عزیزان دقت کنند در کتاب «تقریب التقریب» اثر «ابن حجر عسقلانی» و همچنین در کتاب «تهذیب التهذیب» در مورد «صبیح» مولای «أم سلمه» وارد شده است:
«ذکره بن حبان فی الثقات»
ابن حبان ایشان را در ثقات آورده است.
تهذیب التهذیب، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1404 - 1984، الطبعة: الأولی، ج 4، ص 359، ح 713
بنابراین عدم معروفیت ضرری به وثاقت نمیزند. او همچنین در کتاب «تقریب التهذیب» میگوید:
«صبیح مصغر مولی أم سلمة ویقال مولی زید بن أسلم مقبول»
تقریب التهذیب، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار الرشید - سوریا - 1406 - 1986، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد عوامة، ج 1، ص 274، ح 2900
در این روایت وارد شده است که «صبیح» انسان مقبولی است. بنابراین با این اوصاف نمیتوانیم بگوییم «صبیح» انسان ثقهای نیست.
نکته جالب اینکه آقای «جصاص» یکی از مفسران نامی اهل سنت که از ایشان به «حجة الإسلام الإمام أبی بکر أحمد بن علی الراضی الجصاص» تعبیر میشود، در جلد ۴ از کتاب «احکام القرآن» این روایت «زید بن ارقم» را نقل میکند.
«أن النبی e قال لعلی وفاطمة والحسن والحسین رضی الله عنهم أنا حرب لمن حاربتم سلم لمن سالمتم»
بعد میگوید:
«فاستحق من حاربهم اسم المحارب لله ولرسوله وإن لم یکن مشرکا»
هرکسی با این چهار نفر بجنگد محارب خدا و رسولش شود، هرچند که مشرک نباشد.
أحکام القرآن، اسم المؤلف: أحمد بن علی الرازی الجصاص أبو بکر، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت - 1405، تحقیق: محمد الصادق قمحاوی، ج 4، ص 51، باب حد المحاربین
بنابراین هرکسی با امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) بجنگد هرچند مسلمان باشد، او محارب باخدا و رسول است. افرادی که با این بزرگواران میجنگند حکم کسی که با خداوند و رسول میجنگد را خواهد داشت.
به دلیل اینکه این مسئله حساس است و شاید هضم این مسئله برای بعضی از عزیزان اهل سنت سخت باشد. ما در اینگونه مسائل سعی میکنیم روایات بررسی سندی کامل انجام شود و چنانچه پیرامون روات این احادیث بحثی است، بحث و بررسی کنیم.
به عنوان مثال ما «صبیح» و «تلید» را بررسی سندی کردیم. در کتاب «مسند ابن ابی شیبه» صفحه ۳۵۵ حدیث ۵۲۰ وارد شده است که پیغمبر اکرم فرمودند:
«أنا حَرْبٌ لمن حاربَکم، وسِلْمٌ لمن سالَمکم»
در این روایت در رابطه با «صبیح» وارد شده است:
«قال الحافظ: مقبول - أی عند المتابعة»
مراد از «حافظ» در این روایت «ابن حجر عسقلانی» است. ما نمیدانیم او «أی عند المتابعة» را از کجا آورده است.
«ولم أجد له متابعاً»
ما حدیثی همسطح این نداریم.
«ذهبی» خود حدیث «ابوهریره» را آورد و گفت:
«وله شاهد من حدیث زید بن أرقم»
اگر دنبال متابع میگردید هم حدیث «ابوهریره» است و هم حدیث «زید بن ارقم» است. ایشان در ادامه میگوید:
«وهو صدوق لکنه یهم ویتشیع»
مسند ابن أبی شیبة، اسم المؤلف: أبی بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة، دار النشر: دار الوطن - الریاض - 1997 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عادل بن یوسف العزازی و أحمد بن فرید المزیدی، ج 1، ص 355، ح 520
ما کاری با این قضایا نداریم، اما وقتی این افراد چنین مطالبی را مطرح میکنند انسان به فکر میرود که غرض ازاینگونه طرز بیان چه بوده است!! در کتاب «مسند احمد بن حنبل» با تحقیق «شعیب الأرنؤوط وهابی» جلد 2 صفحه 442 وقتی روایت:
«نَظَرَ النبی e إلی علی وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ وَفَاطِمَةَ فقال أنا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکمْ»
را نقل میکند، «شعیب الأرنؤوط» میگوید:
«إسناده ضعیف جدا»
الکتاب: مسند الإمام أحمد بن حنبل، المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، الناشر: مؤسسة قرطبة – القاهرة، عدد الأجزاء: 6، الأحادیث مذیلة بأحکام شعیب الأرنؤوط علیها، ج 2، ص 442، ح 9696
او در ادامه میگوید: «حاکم نیشابوری» که این روایت را حسن خوانده از باب تساهل و تسامح چنین حرفی زده است.
اجازه بدهید ببینیم «ذهبی» که یکی از استوانههای علمی اهل سنت است درباره «تلید» چه نظری دارد!! او در کتاب «تاریخ الإسلام» حوادث ۱۹۱ تا ۲۰۰ درباره «تلید» میگوید:
«قال أحمد بن حنبل: کان مذهبه التشیع، ولم نر به بأساً»
احمد بن حنبل میگوید: مذهب تلید تشیع است و این اشکالی ندارد.
تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، دار النشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407 هـ - 1987 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمری، ج 13، ص 138، باب 4 تلید بن سلیمان المحاربی الکوفی ت
هرکسی که ایشان را تضعیف کرده به دلیل تشیع ایشان بوده است. اگر قرار باشد تنها به دلیل شیعه بودن یک راوی تضعیف شود بسیاری از روایات زیر سؤال میرود. قبلاً هم عرض شد بسیاری از روات «بخاری» و «مسلم» بلکه بسیاری از اساتید «بخاری» و «مسلم» شیعه بودند.
«ذهبی» میگوید: اگر روایات و روات شیعه را از احادیث خودمان حذف کنیم حدیثی برای ما باقی نخواهند ماند. کار درستی نیست که تنها به دلیل شیعه بودن راوی را به این شکل تضعیف کنند.
تعبیر «ذهبی» در کتاب «میزان الاعتدال» در حرف «الف» در مورد «ابان بن تغلب» که شیعه بوده چنین است:
«فلو رد حدیث هؤلاء لذهب جملة من الاثار النبویة وهذه مفسدة بینة»
اگر بخواهیم احادیث شیعیان را کنار بگذاریم بخشی از احادیث پیغمبر نابود خواهد شد و این در حقیقت یک مفسده آشکار است.
میزان الاعتدال فی نقد الرجال، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد الذهبی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1995، الطبعة: الأولی، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ج 1، ص 118، ح 1252
«خطیب بغدادی» در کتاب «الکفایة» میگوید: اگر روایات اهل کوفه را به خاطر تشیع کنار بگذاریم کتابهای ما ویران و خراب میشود.
من نمیدانم آقایانی مثل «شعیب الأرنؤوط» و دیگران زمانی حدیث «تلید» را به خاطر تشیع رد میکند و نسبت به آن میگویند:
«ضعیف جدا»
آیا به فکر عواقب کار هم هستند، یا نه؟ در کتاب «سلسله الأحادیث صحیحه» اثر «ألبانی» که از او به «بخاری دوران» تعبیر میکنند در جلد ۵ در مورد روایتی که درباره امیرالمؤمنین است، میگوید:
«وإسناده حسن، رجاله ثقات رجال الشیخین غیر الأجلح»
روایت حسن است و رجال این روایت ثقه و رجال شیخین هستند.
«راوی هذا الشاهد شیعی»
راوی این روایت شیعه است.
«فأقول: کلاً لأن العبرة فی روایة الحدیث إنما هو الصدق والحفظ»
به نظر من روایت یک راوی که صادق و ضابط و حافظ بود و کاذب نبود موردقبول است.
«وأما المذهب فهو بینه وبین ربه»
ولی در مورد مذهب راوی، بین او و خدای اوست.
«فهو حسیبه»
اگر مذهب حق دارد خدای عالم او را اجر میدهد و اگر مذهب باطل دارد مورد عقاب قرار میگیرد.
الکتاب: سلسلة الأحادیث الصحیحة وشیء من فقهها وفوائدها، المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین، بن الحاج نوح بن نجاتی بن آدم، الأشقودری الألبانی (المتوفی: 1420 هـ)، الناشر: مکتبة المعارف للنشر والتوزیع، الریاض، الطبعة: الأولی، (لمکتبة المعارف)، ج 5، ص 262، ح 2223
لذا نهایت مطلبی که آقایان در مورد «تلید» مطرح میکنند این است که او شیعه بوده است. همچنین در کتاب «کشف الحثیث» اثر «برهان الدین حلبی» به صراحت وارد شده است:
«تلید بن سُلَیمَان الْکوفِی الْأَعْرَج ت قَالَ أَحْمد شیعی لم نر بِهِ بَأْسا»
سپس مینویسد:
«وَقد وَثَّقَهُ أَحْمد وَغَیره»
«ابن معین» در مورد او گفته است:
«وَقَالَ بن معِین کذَّاب یشْتم عُثْمَان»
او دروغگو است و عثمان را شتم میکرد.
و:
«وَقَالَ أَبُو دَاوُد رَافِضِی یشْتم أَبَا بکر وَعمر رَضِی الله عَنْهُمَا»
ابو داود گفته است: او رافضی است و ابوبکر و عمر را شتم میکرد.
الکتاب: الکشف الحثیث عمن رمی بوضع الحدیث، المؤلف: برهان الدین الحلبی أبو الوفا إبراهیم بن محمد بن خلیل الطرابلسی الشافعی سبط ابن العجمی (المتوفی: 841 هـ)، المحقق: صبحی السامرائی، الناشر: عالم الکتب, مکتبة النهضة العربیة – بیروت، الطبعة: الأولی، 1407 – 1987، ج 1، ص 80، ح 180
آنها عبارتی دال بر اینکه ایشان صادق نبوده را نیاوردهاند، بلکه تنها چیزی که به آن استدلال میکنند این است که او عثمان را شتم میکرده بنابراین ثقه نیست. این در حالی است که این افراد کسانی که امیرالمؤمنین را شتم میکردهاند را توثیق میکنند!!
چطور میشود که اگر کسی عثمان را شتم کند لقب کذاب، ملعون، خبیث و رافضی به او میدهند، اما اشکال ندارد که کسی امیرالمؤمنین را شتم کند.
به عنوان مثال «عریض به عثمان» روزی هفتاد بار صبح و هفتاد بار شب امیرالمؤمنین را لعنت میکرده است، اما او را "ثقة ثقة ثقة" خطاب میکنند. بنابراین بحثی که آقایان آوردند بسیار مشخص است.
دو تن از صحابه این روایت را نقل کردهاند، آقای «حاکم نیشابوری» و دیگران این روایت را توثیق کردند و گفتند: روایت معتبر است. در اینجا باید نکتهای بیان شود، زیرا بعضی از آقایان در دلالت روایت و بعضی در سند روایت اشکال میکنند.
در کتاب «الإحسان فی تقریب صحیح ابن حبان» متعلق به «علی بن بلبان فارسی» جلد پانزدهم روایت «زید بن ارقم» وارد شده، اما نام امیرالمؤمنین حذف شده است. در این روایت وارد شده است:
«عن زید بن أرقم أن النبی قال لفاطمة و الحسن و الحسین: أنا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم»
منبع یافت نشد
دوستان دقت کنند که سندها و روایتهای معتبر آوردیم که؛
«نَظَرَ النبی e إلی علی وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ وَفَاطِمَةَ فقال أنا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکمْ»
اما این شخص این روایت را اینطور مطرح میکند. او با این وضع هم روایات را بررسی میکند و اعلام میکند که روایت اشکالی ندارد.
دوستان عزیز در روایت وارد شده است که فردای قیامت علی میزان الله است؛ حال کسانی که با علی بودند چه شیعه باشند و چه سنی باشند اگر نسبت به امیرالمؤمنین عشق و محبت داشتند و از ساحت ایشان دفاع کردند یقیناً در آنجا سربلند خواهند بود.
در مقابل کسانی که نسبت به امیرالمؤمنین کم مهری داشتند و بغض و عداوت نسبت به امیرالمؤمنین ابراز میکنند، قطعاً روز قیامت شرمنده هستند و هیچ راه گریزی در محکمهٔ عدل الهی نخواهند داشت.
مجری:
خیلی ممنون وسپاسگذارم؛ غربت و مظلومیت امیرالمؤمنین بعد از هزاران سال هنوز هم در منابع و کتابها و نوشتهها وجود دارد و میتوان آن را دید.
نکته مهمی که میتوان به آن پرداخت و در رابطه با مظلومیت وجود نازنین مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام است، این است که در سنت پیامبر اکرم اشارهای به فتنههایی که بعد از حضرت میشود شده یا نه؟! رهنمودهای آن بزرگوار در مقابل با فتنهها چه بوده است؟
موضوع: پیشگوییهای پیغمبر اکرم از فتنههای زمان خلافت امیرالمؤمنین
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
نکته بسیار خوبی اشاره کردید. در رابطه با این موضوع مسائل زیادی وجود دارد و ما در جلسات بعد به آن خواهیم پرداخت.
ما کلیاتی را مطرح میکنیم همانند اینکه پیغمبر اکرم فرمودند: جنگ با علی جنگ با من است، مخالفت با علی مخالفت با من است ایذاء علی ایذاء من است!!
انشاءالله بعد از بیان این مطالب به حول قوه الهی از این کانال وارد میشویم و بیان میکنیم که فرمایش مبارک پیامبر در مورد جنگ با امیرالمؤمنین چیست؟ به طور کلی خوارج سه جنگ با امیرالمؤمنین داشتند؛ جنگ جمل، جنگ صفین و جنگ نهروان!!
ما باید ببینیم که اصلاً پیغمبر اکرم در رابطه با این جنگها روایت صریح و صحیحی دارند یا ندارند؟ وقتی روایتی داشته باشیم امکان ندارد که اسم امیرالمؤمنین را حذف نکند، زیرا از طرفی امیرالمؤمنین فرمودند: پیغمبر اکرم مرا به قتال با ناکثین و قاسطین و مارقین دستور دادند.
«ابوسعید خدری» بگوید: پیغمبر اکرم ما را به قتال با ناکثین و قاسطین و مارقین امر فرمودهاند. از طرفی دیگر «ابوذر»، «عمار»، «ابو ایوب انصاری» و دیگر صحابه روایاتی دارند که انشاءالله روایات او را خواهم خواند.
امشب روایتی خواهم خواند در مورد اینکه وقتی «ابو ایوب انصاری» از جنگ صفین آمدند، به ایشان اعتراض شد که شما دارای افتخارات زیادی هستید؛ چرا با مسلمانان میجنگید؟! او جواب دندانشکنی میدهد که خیلی جذاب است.
در مورد این سؤال: "آیا پیغمبر اکرم به فتنهها اشاره کرده است، یا نه؟!" باید بگویم که در کتاب «تاریخ دمشق» اثر «ابن عساکر» جلد ۴۲ صفحه ۴۵۰ روایتی از قول «ابو لیلا غفاری» صحابی پیامبر اعظم نقل شده است. او میگوید که از پیغمبر اکرم شنیدم که فرمود:
«ستکون من بعدی فتنة»
بعد از رحلت من در امت فتنه ایجاد خواهد شد.
«فإذا کان ذلک فالزموا علی بن أبی طالب»
اگر فتنهای بعد از من اتفاق افتاد ملازم علی بن ابیطالب باشید و در آن صف و جهتی باشید که علی بن ابیطالب است.
«فإنه أول من یرانی وأول من یصافحنی یوم القیامة»
زیرا اول کسی که در قیامت مرا میبیند و با من مصافحه میکند علی است.
«وهو معی فی السماء الأعلی»
علی با من در آسمانها است.
«وهو الفاروق بین الحق والباطل»
و اوست که فارق بین حق و باطل است.
اگر علی در یکطرف بود و تمام مسلمانان در طرفی دیگر بودند؛ علی حق است و دیگران باطل هستند. همچنانکه در صفحه قبل وارد شده است:
«علی مع الحق والحق مع علی ولن یتفرقا حتی یردا علی الحوض یوم القیامة»
علی با حق است و حق با علی، این دو تا حوض کوثر از هم جدا نمیشوند.
تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 42، ص 449 و 450، باب آخر الجزء التاسع والتسعین بعد الأربعمائة من الفرع
در دنیا حق با علی است، در قیامت حق با علی است و در برزخ هم حق با علی است!! وقتی امیرالمؤمنین حق است تنها راه نجات و امان از فتنه و اختلاف و غضب الهی این است که در فتنهها با حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) باشید.
آقای «ابن اثیر جذری» در کتاب «أسد الغابة» جلد ۶ صفحه 284 این روایت را با تعبیر دیگر میآورد و مینویسد که پیغمبر اکرم فرمودند:
«ستکون بعدی فتنة، فإذا کان ذلک فالزموا علی بن أبی طالب»
بعد از من فتنهای میآید، اگر فتنهای شد ملازم علی بن ابیطالب باشید تا اینجا که:
«وهو الصدیق الأکبر، وهو فاروق هذه الأمة»
علی بن ابیطالب صدیق اکبر و فاروق امت است.
این حرف ما شیعیان نیست، بلکه در کتاب «أسد الغابة فی معرفة الصحابة» اثر «ابن اثیر» متوفای ۶۳۰ هجری با تحقیق بزرگان و اساتید دانشگاه الأزهر مصر نوشته شده است.
«یفرق بین الحق والباطل، وهو یعسوب المؤمنین»
علی بن ابیطالب است که حق را از باطل جدا میکند و افتخار مؤمنین است.
أسد الغابة فی معرفة الصحابة، اسم المؤلف: عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد الجزری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عادل أحمد الرفاعی، ج 6، ص 284، ح 6200
با تعبیری که پیغمبر اکرم نسبت به امیرالمؤمنین دارد، حضرت دستور دادند در فتنه ملازم علی باشید؛ زیرا او صدیق اکبر است، فاروق امت است، حق را از باطل جا میکند و سرور مؤمنین است.
همین عبارت را «ابن حجر عسقلانی» در کتاب «الإصابة فی تمییز الصحابة» جلد 7 صفحه 354 دارد و مینویسد:
«سیکون من بعدی فتنة فإذا کان ذلک فألزموا علی بن أبی طالب فإنه أول من آمن بی وأول من یصافحنی یوم القیامة وهو الصدیق الأکبر وهو فاروق هذه الأمة وهو یعسوب المؤمنین والمال یعسوب المنافقین»
بعد از من فتنهای خواهد افتاد و در این فتنه ملازم علی بن أبی طالب باشید او اول کسی است که به من ایمان آورده است، اولین کسی است که در قیامت با من مصافحه میکند. او صدیق اکبر، فاروق امت، سرور و افتخار مؤمنین است اما مال و ثروت افتخار و سرور منافقین است.
الإصابة فی تمییز الصحابة، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1412 - 1992، الطبعة: الأولی، تحقیق: علی محمد البجاوی، ج 7، ص 354، ح 10478
در کتاب «تاریخ بغداد» جلد 13 با تحقیق «دکتر بشار» روایت مفصلی بیان شده است. زمانی که خواستیم جنگ صفین، جمل و نهروان را بیان کنیم و بگوییم که آیا پیغمبر اکرم خبر داده یا نداده است و این جنگها به دستور پیغمبر اکرم بوده یا نه، این روایت را مفصل عرض خواهیم کرد.
به جهت اینکه دوستان ما اعم از شیعه و اهل سنت خوب دقت کنند به این روایت میپردازیم. روایت بسیار زیبا است و بنده هروقت این روایت را میخوانم لذت میبرم. «علقمه» و «اسود» دو تن از صحابه وقتیکه از صفین برمیگشتند نزد «ابو ایوب انصاری» رفتند و گفتند:
یا ابا ایوب! خداوند عالم افتخار بزرگی به شما داده است و آن افتخار این بود زمانی که پیغمبر اکرم وارد مدینه شد همه دوست داشتند میزبان پیغمبر اکرم باشند، ولی نبی گرامی اسلام فرمود: من شتر خود را رها میکنم و او هرکجا خوابید من در آنجا اسکان پیدا میکنم.
ابا ایوب! زمانی که پیغمبر اکرم به مدینه آمد، شتر پیغمبر به خاطر تفضل و اکرامی که از طرف خداوند عالم داشت درِ خانه شما خوابید و چنین افتخاری در پرونده اعمال توست.
«ثم جئت بسیفک علی عاتقک تضرب به أهل لا إله إلا الله»
شمشیر به دست گرفتهای و گوینده لا اله الا الله را میکشید.
حداقل بازهم خوب شد که گفت: گوینده «لا اله الا الله»، نه کسانی که قرآن سرنیزه میکنند.
«فقال یا هذا إن الرائد لا یکذب أهله»
«ابو ایوب انصاری» جواب داد: پیغمبر اکرم به ما دروغ نگفتند و وعدهها و دستوراتشان همگی درست است.
«وإن رسول الله e أمرنا بقتال ثلاثة مع علی بقتال الناکثین والقاسطین والمارقین»
پیغمبر اکرم به ما دستور دادند با سه دسته در رکاب علی بجنگیم؛ با ناکثین، مارقین و قاسطین.
دقت داشته باشید که این کتاب شیعه نیست، بلکه کتاب «تاریخ بغداد» است و این مطلب هم از «ابو ایوب انصاری» است.
«فأما الناکثون فقد قابلناهم أهل الجمل طلحة والزبیر»
ناکثین کسانی بودند که در جمل بودند و با آنها جنگیدیم.
«وأما القاسطون فهذا منصرفنا من عندهم یعنی معاویة وعمرا»
قاسطین کسانی هستند که از جنگ با آنها برمیگردیم یعنی معاویه و عمروعاص.
«وأما المارقون فهم أهل الطرفاوات وأهل السعیفات وأهل النخیلات وأهل النهروانات»
مارقون کسانی هستند که در جنگ نهروان بودند.
«والله ما أدری أین هم ولکن لا بد من قتالهم إنشاء الله»
الآن خبر ندارم کجا هستند ولی لابد با آنها هم خواهیم جنگید.
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند که باید با ناکثین، قاسطین و مارقین بجنگید. جالب این است که در آخر روایت میگوید:
«وسمعت رسول الله e یقول لعمار یا عمار تقتلک الفئة الباغیة وأنت إذ ذاک مع الحق والحق معک»
من شنیدم از پیامبر که به عمار فرمود: ای عمار! گروه باغیه تو را خواهند کشت درحالیکه تو با حق هستی و حق با توست.
«یا عمار بن یاسر إن رأیت علیا قد سلک وادیا وسلک الناس وادیا غیره فاسلک مع علی فإنه لن یدلیک فی ردی ولن یخرجک من هدی»
ای عمار! اگر دیدی که تمام مردم راهی مروند و علی بهتنهایی راهی دیگر میرود تو با علی باش و روش و جهتی را در پیگیر که علی در آن است، زیرا علی تو را به گمراهی نمیبرد و از هدایت بیرون نمیکند.
«یا عمار من تقلد سیفا أعان به علیا علی عدوه قلده الله یوم القیامة وشاحین من در ومن تقلد سیفا أعان به عدو علی علیه قلده الله یوم القیامة»
ای عمار! هر کسی شمشیر به دست بگیرد و علی را کمک کند فردای قیامت سرفراز خواهد بود و هرکسی شمشیر به دست بگیرد و دشمنان علی را کمک کند فردای قیامت گرفتار آتش خواهد بود.
«وشاحین من نار قلنا یا هذا حسبک رحمک الله حسبک رحمک الله»
دو نفری که نزد ابو ایوب انصاری آمده بودند، گفتند: کفایت میکند! کفایت میکند.
تاریخ بغداد، اسم المؤلف: أحمد بن علی أبو بکر الخطیب البغدادی، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 13، ص 186، ح 7165
شیعه افتخار کن که علی بن ابیطالب امام تو است. ای کسی که محبت علی در دل توست و محبت دشمنان علی از دل تو بیرون است افتخار کن که پیغمبر اکرم فرمودند: اگر همه در یکطرف باشند و علی بهتنهایی در طرف دیگر باشد، امیرالمؤمنین حق است.
مجری:
حضرت استاد به نظر بنده همین حدیث کفایت میکند و این موضوع بسیار روشن و واضح است.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
به قول معروف در خانه اگر کسی است، یک حرف بس است!! ما این روایات را مفصل بحث میکنیم؛ «ابن کثیر دمشقی» نزدیک به ۱۴ روایت میآورد که پیغمبر اکرم به امیرالمؤمنین دستور داده بودند که با این افراد بجنگد. دوستان دقت کنید که «ابن تیمیه» میگوید:
«فان کثیرا من الصحابة و التابعین کانوا یبغضونه و یسبونه و یقاتلونه»
بسیاری از صحابه و تابعین بغض علی را در دل داشتند و او را سب میکردند و با او به قتال میپرداختند.
اولاً «کثیرا من الصحابة» دروغ محض است، زیرا ما بیان میکنیم که چه مقدار از صحابه در جنگ جنگ و صفین در رکاب امیرالمؤمنین بودهاند. شاید بتوان گفت ۹۸ درصد از صحابه با علی بودند و شاید ۲ درصد با معاویه بودند.
اصلاً ما کاری به این حرفها نداریم؛ زیرا اگر هم تمام صحابه با معاویه باشند هر کجا علی باشد حق با علی بن ابیطالب است. از این مباحث معلوم میشود که جایی برای جهاد نیست.
کسانی که ادعا میکنند اجتهاد کردند اجتهاد از چه بوده است؟! آیا از قرآن اجتهاد کردند یا از روایت اجتهاد کردند؟! روایات که خلاف این مطلب را میگوید.
وهابیت باید روایتی بیاورند که گفته باشد: ای مردم،! وقتی علی خلیفه شد چون از قاتلین عثمان انتقام نگرفته است با علی بجنگید. اگر چنین باشد باید با ابوبکر هم میجنگیدند، زیرا از قاتلین بسیاری از افراد انتقام نگرفت.
عزیزان دقت داشته باشید ملاک واژه اجتهاد نیست!! تعبیر آیت الله العظمی مکارم شیرازی در کتاب «تفسیر نمونه» چنین است: اگر قرار باشد ما با اجتهاد بخواهیم کار را جلو ببریم سنگ روی سنگ بند نمیآید و قابلیت استناد ندارد.
نمیتوانیم بگوییم به دلیل اینکه صحابه اجتهاد کردهاند، بنابراین اجتهاد درست است. اجازه بدهید بنده تعبیر آیت الله العظمی مکارم شیرازی را در مورد اجتهاد نمایش بدهم؛ ایشان در کتاب «تفسیر نمونه» جلد ۷ صفحه ۲۶۵ بعد از نقل داستان اصحاب رده مینویسد:
"بعضی موضوع «اجتهاد» را دستاویز قرار داده و میگویند افرادی مانند «طلحه» و «زبیر» و «معاویه» و همکاران آنها مجتهد بودند و اشتباه کردند، اما گناهی از آنها سر نزد بلکه اجر و پاداش در برابر همین اعمالشان از خداوند خواهند گرفت!!
راستی چه منطق رسوایی است؟ مگر قیام بر ضد جانشینی پیامبر ص و شکستن پیمان، و ریختن خون هزاران بی گناه آنهم بخاطر جاه طلبی و رسیدن به مال و مقام، موضوع پیچیده و نامعلومی است که کسی از زشتی آن با خبر نباشد؟
آیا ریختن آن همه خون بی گناهان در پیشگاه خداوند اجر و پاداش دارد؟! اگر ما این چنین بخواهیم گروهی از صحابه را که مرتکب جنایاتی شدند تبرئه کنیم بطور مسلم هیچ گنهکاری در دنیا وجود نخواهد داشت و با این منطق همه قاتلان و جانیان و جباران را تبرئه خواهیم کرد.
اینگونه دفاعهای بیرویه از صحابه سبب بدبینی به اصل اسلام خواهد شد. بنا بر این چاره ای جز این نداریم که برای همه مخصوصاً صحابه پیامبر احترام قائل شویم ولی تا آن روز که از مسیر حق و عدالت و برنامههای اسلام منحرف نشده باشند!"
الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل (تفسیر نمونه) (فارسی)، نویسنده: الشیخ ناصر مکارم الشیرازی، ج 7، ص 265، ح 2
این کلام حق و صحیح و منطبق با قرآن و سنت پیغمبر اکرم و اهلبیت (علیهم السلام) است.
مجری:
از استاد خیلی ممنونم. البته بنده سؤالات بیشتری هم یادداشت کرده بودم که از شما بپرسم، اما به دلیل اینکه میخواهیم در خدمت دوستان خوب بیننده هم باشیم، صدای گرمشان را بشنویم، در این برنامه مشارکت داشته باشند و مطالبشان را بیان کنند بحث را خاتمه میدهیم.
فاصله کوتاهی را داشته باشیم، بعد انشاءالله میخواهیم برگردیم و صدای گرم مخاطبین عزیزمان را بشنویم. این برنامه زنده «حبل المتین» از «شبکه جهانی ولایت» است؛ یک میان برنامه از مدح و منقبت آقا و مولای عزیزمان امیرالمؤمنین بشنویم و برمیگردیم.
اشهد أن علیا ولیالله
شکر خدا که نام علی در اذان ماست
ما شیعهایم و عشق علی هم از آن ماست
از «یا علی» زبان و دهان خسته کی شود
اصلاً زبان برای همین دردهان ماست
یا علی مدد!! خیلی ممنونم از آقای روحالله موسوی به جهت این میان برنامه زیبا که حال و هوای دلمان را عوض کرد و جگرمان خنگ شد.
وقتی مدح حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را میشنویم هرکسی در این عالم باشد فرقی نمیکند چه شیعه و سنی و از ادیان دیگر باشد وقتی محبت امیرالمؤمنین در دل دارد باید با شنیدن نام آن بزرگوار حال و هوای دلش عوض شود.
هرکسی مدح و منقبت مولا امیرالمؤمنین را شنیده است باید حال و هوای دلش عوض شود. الهی شکر، الحمدلله رب العالمین.
تماس بینندگان برنامه:
ما میخواهیم در زمان کمی که از برنامه مانده صدای گرم دوستان خوب بیننده را بشنویم و در خدمت دوستان باشیم. اولین بیننده ما سرکار خانم محسنی از سیریجان هستند. خواهرم خدمت شما سلام عرض میکنم، انشاءالله شب شما بخیر باشد:
بیننده (خانم محسنی از سیریجان – شیعه):
خدمت شما مجری محترم و استاد عزیز سلام عرض میکنم.
مجری:
در خدمتیم خواهرم، بفرمایید.
بیننده:
من میخواستم در مورد توسل صحبت کنم.
مجری:
خیلی عالی است.
بیننده:
خداوند متعال در آیه ۳۵ سوره مائده فرمودند:
(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُون)
ای کسانی که ایمان آوردهاید پرهیزگاری پیشه کنید و وسیلهای برای تقرب به خدا انتخاب نمائید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار شوید.
سوره مائده (5): آیه 35
خداوند در این آیه خطاب به مؤمنین سه راه برای رسیدن فلاح و رستگاری بیان میکنند؛ تقوا، تقرب به خداوند و جهاد در راه خدا.
در جواب اینکه تقرب به خداوند در این آیه به چه صورت بیان شده باید بگوییم یکی از راههای تقرب این است که ولی خدا و انسان صالح را در پیشگاه خداوند قرار دهیم و طلب حاجت را به وسیله واسطه قرار دادن به ولی خدا و انسان صالح انجام دهیم.
این امر منافاتی با توحید ندارد، زیرا انسان کسی که مقربتر است را نزد خداوند واسطه قرار میدهد و انسان اعتقاد دارد به اینکه خداوند به مؤمن مقرب لطف دارد دارد و به همین خاطر حاجت انسان برآورده میکند که این عین توحید است.
شرک در توسل این است که انسان معتقد باشد غیر خدا مستقل عمل میکند و در برابر اراده خدا اراده مستقلی دارد. شیعه چنین اعتقادی ندارد و چنین نیست که ائمه معصومین مستقل عمل میکنند. در حدیث شریف کساء وقتی پیامبر با پنجتن آل عباء زیر عباء قرار گرفتند، فرمودند:
«اللهمّ إنّ هؤلاء أهل بیتی، و خاصّتی و حامّتی، لحمهم لحمی، و دمهم دمی، یؤلمنی ما یؤلمهم، و یحزننی ما یحزنهم، أنا حرب لمن حاربهم، و سلم لمن سالمهم، و عدوّ لمن عاداهم، و محبّ لمن أحبّهم، إنّهم منّی و أنا منهم، فاجعل صلواتک و برکاتک و رحمتک و غفرانک و رضوانک علی و علیهم و اذهب عنهم الرجس و طهّرهم تطهیرا»
عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرک سیدة النساء إلی الإمام الجواد)، نویسنده: بحرانی اصفهانی، عبد الله بن نور الله، محقق / مصحح: موحد ابطحی اصفهانی، محمد باقر، ج 11، ص 933، باب نصّ حدیث الکساء الشریف المقدّس سندا و متنا
اینجا سؤالی از کسانی که حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و اعتقادات شیعه را زیر سؤال میبرند دارم و آن اینکه کسان زیادی اطراف پیامبر بودند چرا آنها اهل کساء نشدند؟
این افراد همیشه این سؤال را از خودشان داشته باشند که چرا این افراد اهل کساء شدند و افراد دیگر نشدند؟ حتماً دلیل خاصی وجود داشته است که خداوند این گروه را قرار داده است.
مجری:
اگر مطلبی دیگری است لطفاً کوتاه بفرمایید چون وقت کم است.
بیننده:
شیطان گفته که من بر صراط مستقیم قرار میگیرم و مردم را از صراط مستقیم گمراه میکنم. در تمام تفاسیر صراط مستقیم، علی بن ابیطالب معرفی شده است. بنابراین هر زمانی که شیطان مردم را از راهی دور میکرد بدانید که آن راه، راه علی بن ابیطالب است.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
دست شما درد نکند خواهرم، خدا جزای خیر به شما بدهد انشاءالله، موفق و مؤید باشید.
مجری:
خانم محسنی خیلی ممنونم. از شما تشکر میکنم و با شما خداحافظی میکنم. سه موردی که صحبت کردید بسیار خوب بود، از شما ممنونم. بیننده بعدی ما محمد آقا از پاکستان هستند. سلام علیکم، در خدمتیم:
بیننده (محمد آقا از پاکستان – شیعه):
سلام خدمت شما مجری محترم و استاد آیت الله قزوینی.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله.
مجری:
اگر شما صدای گیرنده را ببندید و فقط از طریق تلفن باهم صحبت کنیم ممنون میشویم تا بتوانیم راحت با هم صحبت کنیم.
بیننده:
دو سؤال داشتم که واقعاً برایم مشکل بود. خدا را شکر که امشب با شما تماس گرفتم، اولین سؤال اینکه پیغمبر اکرم در نماز دستهای خود را بعد از باز کردن دوباره بسته است؟
سؤال دوم اینکه ما با برادران اهل سنت درباره تروایح ماه مبارک رمضان بحثهای زیادی داریم. آیا مولا علی (سلام الله علیه) در تراویح آنان شرکت کرده بودند، یا خیر؟! فقط دو سؤال از شما داشتم، تشکر میکنم.
مجری:
محمد جان از شما ممنونم، انشاءالله عاقبت به خیر شوید. از طریق گیرنده تلویزیون همراهی بفرمایید، ما جواب شما را خواهیم داد. چون فرصت بیشتر از این برای تلفنهای بیشتر را نداریم به همین دو سؤال محمد آقا از پاکستان پاسخ میدهیم.
جناب استاد سؤال اول ایشان این بود که وجود نازنین پیامبر اعظم که در نماز با دست باز نماز میخواندند آیا در جایی دستهای خود را بستهاند یا خیر؟! نماز پیامبر به شکل بوده است؟!
آیتالله دکتر حسینی قزوینی:
در این زمینه اختلافات زیادی وجود دارد، روایاتی که بزرگواران اهل سنت در کتاب «مسند احمد بن حنبل» نقل میکنند موجود است.
یکی از اصحاب پیامبر اسلام به نام «ابو حمید ساعدی» در محضر ۱۰ نفر از صحابه که یکی از آنها «ابو قتاده» بود، میگوید: من عالمترین شما به نماز پیامبر هستم. من بیشتر دیدهام پیامبر چگونه نماز میخواند. من میخواهم آنطور که پیامبر نماز میخواند نماز بخوانم.
ایشان بلند شد و مثل پیامبر نماز خواند. آن بزرگوار تمام قد میایستادند، دستها را تا گوش بالا میبرند، رکوع میرفتند و بعد از بلند شدن «الله اکبر» میگفتند.
او تمام جزئیات نماز پیغمبر را دارد؛ به عنوان مثال زمانی که پیغمبر اکرم بلند میشدند «سَمِعَ اللّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ» میگفتند، زمانی که به سجده میرفتند «الله اکبر» میگفتند و حتی انگشتان پای خود را باز میکردند.
در این روایت تمام ریزهکاریهای نماز رسول گرامی اسلام وارد شده است، اما در اینجا نه از آمین گفتن و نه از دست بسته بودن خبری است و این مطلب بسیار روشن است.
بزرگان اهل سنت این مطالب را بیان کردهاند. روایت «ابو حمید ساعدی» در کتاب «مسند احمد بن حنبل» جلد ۵ صفحه ۴۲۴ و همچنین «ابن حجر عسقلانی» در کتاب «تلخیص الحبیر» جلد ۳ صفحه ۳۷۵ وارد شده است.
بزرگان اهل سنت همگی روایت «ساعدی» را میآوردند، روی آن مانور میدهند و همه میگویند این روایت صحیح و معتبر است و شکی در آن نیست.
در مورد نماز تراویح باید بگویم بزرگان اهل سنت معتقدند پیغمبر اکرم نماز تراویح که نمازی مستحبی بوده را به جماعت نخواندهاند. میتوانید به کتاب «صحیح بخاری» حدیث 6113 و حدیث ۲۰۰۹ مراجعه کنید. در حدیث 1905 روایتی از «ابوهریره» وارد شده است که میگوید:
«من قام رَمَضَانَ إِیمَانًا وَاحْتِسَابًا غُفِرَ له ما تَقَدَّمَ من ذَنْبِهِ قال بن شِهَابٍ فَتُوُفِّی رسول اللَّهِ e وَالْأَمْرُ علی ذلک ثُمَّ کان الْأَمْرُ علی ذلک فی خِلَافَةِ أبی بَکرٍ»
در این روایت وارد شده است که نماز تراویح نه در زمان پیامبر و نه در زمان ابوبکر نبود.
«وَصَدْرًا من خِلَافَةِ عُمَرَ رضی الله عنهما»
نماز تراویح در بخشی از خلافت عمر هم نبود.
عمر بن خطاب دید در مسجد مردم پراکنده نماز میخوانند و هرکس برای خودش نماز میخواند. او به یکی از صحابه به نام «أبی بن کعب» گفت: خوب است شما جلو بیفتید و مردم پشت سر شما نماز بخوانند و مردم پشت سر او نماز خواندند.
«قال عُمَرُ نِعْمَ الْبِدْعَةُ هذه»
عمر گفت: چه بدعت خوبی است.
این نرم افزار، نرم افزار اهل سنت بلکه وهابیها است که عربستان سعودی آن را آپدیت کرده است. سپس عمر میگوید:
«وَالَّتِی ینَامُونَ عنها أَفْضَلُ من آلتی یقُومُونَ»
آنهایی که در خانه استراحت میکنند بهتر از کسانی هستند که در مسجد نماز تراویح میخوانند.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 2، ص 707، ح 1905 و 1906
مجری:
روایت نداریم که امیرالمؤمنین در این نماز شرکت کرده باشند؟!
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
در این باره اصلاً یک مورد هم نداریم. در کتاب «کافی» وارد شده است که امیرالمؤمنین از نماز تراویح نهی کرد مردم به آن بزرگوار گفتند: "سنت عمر را نابود میکنید"، اما حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) ناراحت شد به امام حسن (علیه السلام) فرمود: بگذار بخوانند.
مجری:
استاد خیلی ممنونم. وقت برنامه به پایان رسیده است، دعا بفرمایید.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
عزیزان در هرکجای این گیتی پهناور هستند خالصانه آمین بگویند، زیرا اگر یکی از این آمینها به اجابت برسد انشاءالله دعای همه قبول شده است.
خدا تو را قسم میدهیم به آبروی حضرت محمد و آل محمد بالأخص به آبروی حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) فرج مولای ما امام زمان نزدیک بفرما. خدایا ما را از یاران خاص آن بزرگوار قرار بده.
خدایا رفع گرفتاری از گرفتاران بنما. حوائج حاجتمندان روا نما. خدایا حوائج ما، حوائج دست اندرکاران «شبکه جهانی ولایت»، حوائج بینندگان عزیز مخصوصاً عزیزان ولایت یاور را به حق حضرت امیرالمؤمنین و حضرت زهرا برآورده نما.
خدایا دغدغههای فکری همه ما و بینندگان ما را برطرف ساز.
عزیزان زیادی التماس دعا گفتند مخصوصاً عزیزان زیادی مریض دارند که در بیمارستان یا گوشه خانه افتاده است. من این آیه شریفه را پنج بار میخوانم و انشاءالله عزیزان ما این آیه را به قصد شفای جمیع بیماران مخصوصاً بیماران مورد نظر قرائت کنند:
(أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یکشِفُ السُّوء)
یا کسی که دعای مضطر را اجابت میکند و گرفتاری را برطرف میسازد.
سوره نمل (27): آیه 62
خدایا به حقیقت این آیه مبارکه بر تمام بیماران به ویژه بیماران مورد نظر شفای عاجل کرم فرما. خدایا دعاهای ما را به اجابت برسان.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
مجری:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
خیلی ممنونم که امشب هم همراه ما و بیننده برنامه زنده «حبل المتین» بودید.
یا علی مدد، خدانگهدار