بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه چهلم 96/10/11
لزوم پاسخگوئی روشمند به شبهات (39) – آشنایی با فرق کلامی اهل سنت (8)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله.
در مورد سه فرقهی اشاعره، معتزله و ماتریدی تا حدودی به صورت اجمالی بحث شد و چهارمین فرقهای که تقریباً عمده هم است و مشکل اساسیمان در جهان امروز با اینها است، سلفیت است.
در رابطه با عقیده سلفی یک مقداری دقت بشود که مراد از سلف چیست؟ سلف به معنای گذشته است.
وهابیها امروز خجالت میکشند بگویند ما وهابی هستیم چون واژه وهابیت یک واژه تنفّر آوری شده میگویند ما وهابی نیستیم ما سلفی هستیم، حتی خیلی از اینها میگویند اصلاً وهابی وجود ندارد! شیعهها به ما وهابی گفتهاند! و ما سلفی هستیم.
البته ما مدارک متعددی از بزرگانشان مثل بنباز داریم میگوید ما سلفی و وهابی هستیم و به وهابیت هم افتخار دارند و همچنین از شخصیتهای مختلف دیگرشان که از آن طرف منکر وهابیت هستند ما موارد زیادی داریم.
کتاب فتاوی نورٌ علی الدرب، از کتابهای بنباز مفتی اعظم سابق عربستان است در آن آمده است:
«يسمي بعض الناس عندنا العلماء في المملكة العربية السعودية بالوهابية فهل ترضون بهذه التسمية؟»
مردم به ما وهابی میگویند آیا از این لقب راضی هستید؟
بن باز تصدیق کرده و میگوید:
«الجواب: هذا لقب مشهور لعلماء التوحيد علماء نجد ينسبونهم إلى الشيخ الإمام محمد بن عبد الوهاب ... وصار أتباعه ومن دعا بدعوته ونشأ على هذه الدعوة في نجد يسمى بالوهابي»
فتاوى نور على الدرب لابن باز - (ج 1 / ص 19)
-الان وقتی به شبکههای وهابی مثل کلمه و نور و ... زنگ میزنند میگویند اصلاً وهابیت وجود خارجی ندارد! این لقب را شیعهها برای تحقیر ما اختراع کردهاند!
ولی بن باز میگوید اتباع محمد ابن عبدالوهاب مشهور به وهابی هستند.
«وكان هذا اللقب علَما لكل من دعا إلى توحيد الله»
واژه وهابیّ برای هر کس که به توحید خدا دعوت کند علَم شده است!
بعد میگوید:
«وسمي وهابيا، فهو لقب شريف عظيم يدل على أن من لقب به فهو من أهل التوحيد»
هر کس را وهابی میگویند یعنی اهل توحید است!
اما اینکه توحیدی که وهابیت قائل است، چه توحیدی است؟ توحید وهابیت عبارت است از: خدایی که دست دارد! پا دارد! روی عرش مینشیند! چهار انگشت از عرش بزرگتر است! سوار الاغ میشود و روی زمین میآید و برمیگردد یا به قول این آقایان خدا میتواند هزار تا خدا مثل خودش بیافریند! خدا میتواند به پیغمبرش هفت تیر بدهد خدا را بکشد! و امثال این یعنی توحید آقایان هم از همین قبیل است بارها کلیپهایشان را پخش کردیم ولذا بن باز میگوید:
«لقب شريف عظيم يدل على أن من لقب به فهو من أهل التوحيد»
پرسش:
چه لزومی دارد ما اینها را وهابی بدانیم با توجه به اینکه تنفر دارند چنان که به ما رافضی میگویند ما نمیتوانیم تحمل بکنیم.
پاسخ:
از اول وقتی اینها کارشان را آغاز کردند با همین واژه وهابی آغاز کردند. اینها از روز اول خودشان گفتند ما وهابی هستیم و خواستند با این لقب، اسم محمد ابن عبدالوهاب را بلند کنند و افتخار میکردند. بن باز هم میگوید:
«لقبٌ شریفٌ»
ولی جنایاتی که به نام وهابیت و به دست وهابیت انجام شد نه تنها در میان مسلمانها حتی در کشورهای خارج هم اینها متنفر شدند یعنی واژه وهابی، امروز یک واژه زشت و قبیحی شده است. این مشکل بخاطر عملکرد خودشان است.
مثلا دکتر خلیل هراس وهابی است و اسم یکی از کتابهایش در دفاع از وهابیت این است :
«الحرکة الوهابیه ردٌ علی ...مقالِ»
ایشان از خود وهابیها است. یعنی فقط بحث خوش نیامدن نیست.
یا احمد ابن حجر میگوید:
«الشیخ محمد ابن... عقیدته السلفیة ودعوة الاسلامیة»
بعد میگوید اینها آمدند تا:
«لتنشر الوهابیة کان هدفه الاصلاح علی اساس المذهب الوهابی»
در هر صورت اینها بخواهند بگویند ما وهابی نیستیم وهابیتی وجود ندارد و هر کس ما را وهابی بگوید به ما افتراء بستهاست. اینها حرفهای متناقضی است که میگویند.
در کتاب کشاف اصطلاحات الفنون در مورد معنای سلف میگوید سلف در معنای اصطلاحی
«اسمٌ لکل من یُقَلّدْ مذهبهُ فی الدین ویتبع أثره»
سلف، اسم برای آن افرادی است که مردم مذهب او را تقلید و سخنان او را تبعیت میکنند. با توجه به این معنا، اینها عمدتاً درباره سلف میگویند:
«والذی کل ماهو ماضٍ ومتقدمٍ تارةً یراد بها خصوص الکتاب والسنة»
مراد از سلف یعنی کتاب و سنت، ما سلفی هستیم یعنی تابع کتاب و سنت هستیم
«تارة اخری مذاهب المتقدمین»
مراد از سلف، مذهب متقدمین در صدر اسلام است
«وثالثة المأثور من خصوص الصحابه»
مراد از سلف، ما سلفی هستیم یعنی تابع صحابه هستیم.
امروز اینها، این را ملاک قرار میدهند.
«رابعةً المأثور بما یشمل الصحابةَ والتابعین ومن تابعهم»
میگویند ما سلفی هستیم یعنی تابع صحابه، تابعین و اتباع تابعین هستیم
طبق همان روایت جعلی که درست میکنند و منتشر میکنند.
«خیر القرون قرنی ثم الذی یلی ثم الذی یلی»
احمد فرید در کتاب السلفیة قواعدٌ واصول میگوید:
«السلف اصطلاحٌ قد استقر علی خصوص الصحابة والتابعین وتابیعهم»
همان تعبیری که در صحیح بخاری است
«خَیرُکمْ قَرْنِی ثُمَّ الَّذِینَ یلُونَهُمْ ثُمَّ الَّذِینَ یلُونَهُمْ»
الجامع الصحیح المختصر، ج 2، ص 938، ح 2508، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.
در مورد:
«خیرُ القرون قرنی»
ما کاری با تابعین و اتباع تابعین نداریم. قضیه قتل عثمان در همان خیر القرون قرنی اتفاق افتاد و قتل خلیفه دوم در همان قرن، شهادت امیر المؤمنین علیه السلام در همان قرن، شهادت امام مجتبی و امام حسین علیهم السلام همه در همان قرن است اگر بنا باشد این خیر القرون باشد شرّ القرون کجا است؟!
پرسش:
آیا در احادیث ما خیر القرون نیامده است؟
پاسخ:
نه، من ندیدم که تعبیر به خیر القرون بکنند قرآن میفرماید:
(إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ)
سوره حجرات (49): آیه 13
اگر ما بخواهیم بگوییم خیر القرون، میگوییم خیر القرون، قرنی است که مردم آن زمان متقی هستند. ملاک شخص و شخصیت نیست قرآن یک ملاکهایی برای ما گذاشته است ملاک تقوا است ائمه علیهم السلام هم فرمودهاند:
«من كان لله مطيعا فهو لنا ولي ومن كان لله عاصيا فهو لنا عدو»
الكافي، الشيخ كليني، ج2، ص75
این برای ما ملاک است نه اینکه خیر القرون مطلقا چه باشد. ما نسبت به زمان حضرت ولیعصر ارواحنا فداه داریم که آن زمان:
« يملأ الأرض عدلا وقسطا كما ملئت جورا وظلما»
الكافي - الشيخ الكليني - ج 1 ص 338
آنجا ما میگوییم چون در عصر حضرت ولیعصر ارواحنا فداه ظلم و جوری نیست و تقوا حاکم است آن هم ما نداریم خیر القرون، قرن حضرت مهدی ارواحنا فداه است. آنجا ویژگیهای جامعه که برخواسته از ویژگیهای مبتنی بر تقوای مردم است ملاک است.
پرسش:
آیا حدیث آنها را کسی از خودشان نقض نکرده که مقایسه کند؟
پاسخ:
بله! به عنوان مثال آقای سند در رابطه با صحابه کتابی دارد.
پرسش:
نه! از خودشان.
پاسخ:
وقتی روایت دارند میخواهند روایت را چه کار بکنند؟ روایت در صحیح بخاری برایشان مثل آیه قرآن است!
پرسش:
روایاتی که ضد واقعیت باشد.
پاسخ:
آفتاب آمد دلیل آفتاب، ما نیازی نداریم که بگوییم، همین مثالهایی که ما زدیم نبی مکرم صلی الله علیه وآله تقریباً 10 سالی که در مدینه بوده است در این مدت 83- 84 جنگ علیه اسلام انجام شد، یعنی هر سال 8 جنگ علیه پیغمبر و اسلام شده است. آیا این خیر القرن شد؟
پرسش:
از آن طرف حسنهایش را بگویید مثلا جناب سلمان از کجا میآید؟ مقداد از کجا میآید؟ انسان سازی میکند.
پاسخ:
نه! آن بحث دیگری است. ما میخواهیم بگوییم خیر القرن، قرنی است که در آن قرن فتنه، ظلم و جنایتی نباشد. ملاک آن است.
پرسش:
شاید به اعتبار خود پیغمبر میگویند.
پاسخ:
اصلاً وجود نبی مکرم در هر جامعه برکت است آن بحث جدایی است. ولی اینکه ما بیاییم یک قرن را خیر القرون معرفی بکنیم بدون توجه به عملکرد مردم قرن و صفات و اعمال و کردار قرن این اشتباه است.
اینها برای چه آمدند چنین روایتی را از قول نبی مکرم صلی الله علیه وآله جعل کردند؟ یا شاید خواستند بگویند که ما سلفی هستیم چون واژه سلف، مربوط به الان نیست از زمان احمد ابن حنبل بنیانگذاری شد بعد اینها گفتند که ما تابع سلف هستیم.
به خاطر اینکه بیایند اشاعره، ماتریدی، معتزله و شیعه را کنار بزنند گفتند که ما سلفی هستیم و کاری به مذاهب نداریم ما هستیم و روایات نبی مکرم و احادیث مأثور از نبی مکرم، از زبان صحابه، سیره پیغمبر، سیره صحابه و نهایتا گفتند اتباع صحابه، تابعین و اتباع تابعین هم اینطوری بودند.
قضیه را میکشانند تا به سال 140- 150 بیاورند یا نهایتاً تا آخر عمر مالکیها سال 180 بیاورند و بعد از آن بگویند این مذاهب که پیدا شد همه جامعه را منحرف کردند. هدف اصلی این بود.
پرسش:
بین وهابیت و سلفیت در حالت واقعی تفاوتی است، چون سلفیت واژه بدی بین اهلسنت نیست ولی وهابیت چرا همانطوری که فرمودید واژه بدی است، درست است وهابیت میگوید ما سلفی هستیم ولی خود اهلسنت سلف را قبول دارند.
پاسخ:
سلف را ما هم قبول داریم ولی نه به صورت مطلق، ما میگوییم هر کدام از سلف تابع نبی مکرم صلی الله علیه وآله بودند. برای ما محترم است، مرحوم شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه میفرماید ما همان گونهای از نبی مکرم صلی الله علیه وآله و از ائمه علیهم السلام توقع شفاعت داریم از صحابه هم توقع شفاعت داریم.
اهلسنت هم همینطور است یعنی در عصر نبی مکرم صلی الله علیه وآله آنهایی که تابع پیغمبر بودند برای ما محترم هستند، ملاک سلف را به صورت مطلق ما قبول نداریم، سلف به عنوان عصر صحابه ما به هیچ وجه قبولش نداریم. در آن عصر ملاک ما تبعیت از خدا و پیغمبر صلی الله علیه وآله است.
(أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ)
سوره نساء (4): آیه 59
در هر عصری چه در عصر نبوت، چه در غیر آن. بله! عصر نبوت یک عصر درخشانی است نبی مکرم صلی الله علیه وآله حضور دارد مردم خدمت نبی مکرم میآیند وقتی ما نبی مکرم صلی الله علیه وآله وسلم را در خواب میبینیم افتخار میکنیم که در خواب پیغمبر را دیدیم. تا چه رسد که توفیق زیارت نبی مکرم را پیدا کردند از زبان مبارکشان مطالبی شنیدند. این در حقیقت یک شرفی است.
«لیس فوقَهُ شرف»
ولی به صورت مطلق ملاک نیست ابوجهل هم پیغمبر را دید، ابولهب هم پیغمبر را دید، ابوسفیان و دیگران هم پیغمبر را دیدند، ولی آنهایی که پیغمبر را دیدند مؤمناً بِه این اصل است.
نکتهی مهم اینکه وهابیها میگویند ما تابع نبی مکرم و صحابه هستیم ما از اینها چند تا سوال داریم. آیا تمام افعال و کردار صحابه برای شما ملاک است؟ یا نه همان عقیدهای که ما میگوییم صحابه کار خوبشان برای ما ملاک است کارهای دیگرشان ملاک نیست.
شما میگویید:
«سنة النبی و سنة الصحابه»
در کنار سنت پیامبر، سنت صحابه را هم داریم، -قبلاً هم بحث کردیم- .
شاطبی در کتاب الموافقات میگوید:
«سنة الصحابة رضی الله عنهم سنة یعمل علیها ویرجع إلیها»
سنت صحابه همانند سنت پیغمبر اکرم است که مورد عمل و رجوع امت است.
الموافقات في أصول الفقه، ج4، ص 74، اسم المؤلف: إبراهيم بن موسى اللخمي الغرناطي المالكي، دار النشر: دار المعرفة - بيروت ، تحقيق: عبد الله دراز.
اینها سنت صحابه را در این حد میبینند ملا علی قاری میگوید: مراد از سنتی که ما در اینجا داریم سنت صحابه است نه سنة النبی. اینها روششان این است ما کاری به زنا و... نداریم.
ما از اینها چند تا سوال داریم آقای سیوطی در کتاب دُر المنثور خودش میگوید:
«تمارى علي وابن عباس في العاديات ضبحا فقال ابن عباس : ... وقال علي : كذبت يا ابن فلانة»
الدر المنثور ، ج 8، ص 601، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1993
امیر المؤمنین علیه السلام نسبت به ابن عباس میگوید تو دروغ گفتی.
ما از اینها سوال میکنیم که میخواهند به سنت صحابه عمل کنند.
به سنت ابن عباس صحابی میخواهند عمل کنند یا به سنت آقا علی بن ابی طالب صحابی؟ به کدام میخواهند عمل کنند؟
پرسش:
ابن عباس چطور است و کیست؟
پاسخ:
ابن عباس همان عبدالله ابن عباس است ما قبولش داریم.
پرسش:
آیا همان که با امام حسن بود، ایشان است؟
پاسخ:
نه، آن عبیدالله است.
حاکم نیشابوری در کتاب مستدرک قول عایشه نسبت به مروان را آورده و میگوید:
«فقالت كذب والله»
عائشه گفت: به خدا قسم (مروان) دروغ گفته است.
المستدرك على الصحيحين، ج 4، ص 528، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا
اینجا سنت صحابه چیست؟ ما تابع سلف صالح هستیم. عایشه هم جزو سلف است، مروان هم جزو سلف است، شما به کدام عمل کنید؟ (عائشه یا مروان؟)
یا نسبت به ابو هریره میگوید:
« كذب، والذي أنزل الفرقان»
قسم به خدایی که قرآن را نازل کرده ابو هریره دروغ گفته است.
عيون الأخبار، ج1، ص62، اسم المؤلف: أبو محمد عبد الله بن مسلم بن قتيبة الدينوري (المتوفى : 276هـ) الوفاة: 276 ، دار النشر :
آن عملها را ما کار نداریم. آنها میگویند هر چه صحابه عمل بد میکنند خدا درباره آنها گفته است:
(اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ)
سوره فصلت (41): آیه 40
خدا بخشیده است. اصلاً ما کاری به آنها نداریم ما میخواهیم گفتار صحابه را به عنوان سنت اخذ کنیم. عایشه میگوید:
«كذب، والذي أنزل الفرقان»
دروغ گفته اینجا ما چه کار بکنیم؟ دروغ که سنت نمیتواند باشد.
ابن عبدالبر در کتاب جامع بيان العلم وفضله از عبدالله ابن عمر میگوید:
«فقال ابن عمر كذب أبو هريرة»
ابو هریره دروغ گفته است.
جامع بيان العلم وفضله، ج2، ص154، اسم المؤلف: يوسف بن عبد البر النمري الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1398
یعنی سنت را از او نفی میکند.
از این بالاتر ما از صحیح مسلم میآوریم. پیغمبر صحابه را تکذیب کرده است. در حدیث 1807 سلَمه میگوید:
«قال سَلَمَةُ فَخَرَجْتُ فإذا نَفَرٌ من أَصْحَابِ النبي صلى الله عليه وسلم يَقُولُونَ بَطَلَ عَمَلُ عَامِرٍ قَتَلَ نَفْسَهُ»
داستان عامر در رابطه با مرحب و... خیلی مفصل است به جنگی رفته بود میگوید عامر اشتباه کرده و خودکشی کرده است میگوید من خدمت پیغمبر آمدم و گریه میکردم
«فقلت يا رَسُولَ اللَّهِ بَطَلَ عَمَلُ عَامِرٍ؟»
عامر به این کاری که کرد عملش باطل شد؟
«قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم من قال ذلك»
چه کسی گفته است؟
« قال قلت نَاسٌ من أَصْحَابِكَ قال كَذَبَ من قال ذلك»
هر کس همچنین حرفی زده دروغ گفته است.
صحيح مسلم ج 3، ص 1440، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي
وقتی یک مورد را پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله اثبات و تصریح به دروغ گفتن کرده است دیگر عدالت از او ساقط میشود.
پرسش:
کذاب نبوده بلکه فقط یک دروغی گفته شده است.
پاسخ:
فرق نمیکند ما که دنبال کاذب و کذاب نمیگردیم، اگر کسی یک مورد دروغ گفت آیا این دروغ منافات با عدالت دارد یا ندارد؟ یک دفعه یک شخص شراب میخورد، زنا میکند میگوییم عمل جوارحی است.
ولی ما میخواهیم حدیث و سنت از او یاد بگیریم بحث، بحث عدالت لسان است عدالت لسان برای ما ملاک است.
کسی را که پیغمبر صلی الله علیه وآله بر دروغ گفتن او گواهی میدهد، یک مورد را پیغمبر بیان کرده در موارد دیگر ما شک میکنیم آیا این راست گفته یا دروغ گفته؟
در منطق هم به ما یاد دادند که نتیجه تابع اخسّ مقدمات است، یک دفعه یک خبرنگاری به شما یک مطلبی را میگوید برای شما قطع میآید که این دروغ گفته است، آیا در موارد دیگر اعتماد شما به این شخص سلب میشود یا سلب نمیشود؟ این طبیعی و بدیهی است.
«کذب والذی انزل القرآن علی ابی القاسم»
قسم به خدایی که قرآن را بر پیغمبر صلي الله عليه واله و سلم نازل کرده دروغ گفته است.
دروغ گفتن بر پیامبر صلی الله علیه واله و سلم را که خود پیامبر خطبهای خواند و فرمود:
«کثر علیّ الکذابین»
و امیرالمؤمنین علیه السلام هم در نهج البلاغه این تعبیر را دارد.
در مسند احمد با تحقیق احمد محمد شاکر آورده است:
كَذَبَ أبو السَّنَابِلِ إذا أَتَاكِ أَحَدٌ ترضينه»
مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج1، ص447، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة – مصر
نبی مکرم به صراحت اعلام میکند که یکی از صحابه دروغ گفته است.
با توجه به این موارد تکذیب صحابه نسبت به یکدیگر و یا تکذیب عمل صحابه توسط نبی مکرم ، آیا با توجه به این، شما میگویید ما تابع سلف صالح هستیم؟ یعنی تابع صحابه، تابع پیامبر و سخنان پیامبر هم از کانال صحابه به ما آمده است. وقتي گفتار صحابه زیر سوال رفت صحابه همدیگر را تکذیب کردند؛ پس دیگر به کدام سنت میخواهید عمل کنید؟ هم سنت پیامبر و هم سنت صحابه زیر سوال میرود.
پرسش:
اگر گفته باشند برخی از اعمالی که اینطور تناقض دارد و طبق آن حدیثی که گفتهاند معفو عنهم است که اینها خطا کردند خداوند میبخشد و در امثال جهاد چون اجتهاد کردهاند اشکال نداشته این جوابش چیست؟
پاسخ:
بحث اجتهاد نیست بلکه میگوید:
«کذب والذی انزل القرآن»
قسم میخورد که فلانی دروغ گفته، یعنی دروغ گفتن نفی اجتهاد است با اجتهاد تنافی دارد ما نمیتوانیم در اینجا از اجتهاد سخن بگوییم اوّل، أخطأ با کَذّب کاملا در تضاد است.
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته