بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه چهل و سوم 96/10/17
لزوم پاسخگوئی روشمند به شبهات (42) – آشنایی با فرق کلامی اهل سنت (11)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله.
پرسش:
استاد! وهابیها میگویند شیعیان قائل به کفر ابوبکر و عمر هستند بعد آن روایت را از بحار الأنوار میآورند که امام صادق علیه السلام میفرماید کسی که منصب امامت را ادعا کند وقائل به آن نباشد کافر است.
پاسخ:
اینکه میفرماید:
«من ادعی إمامةً ولیس لها أهل فهو کافر»
بحث سر این است که کافر، به چه معنا است؟ یک کفر در برابر اسلام داریم، یک کفر در برابر ایمان داریم، یک کفر در برابرعدم شُکْر داریم.
(وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِي عَنِ الْعَالَمِينَ)
سوره آلعمران (3): آیه 97
آیا اینجا کَفرَ به معنای کفر در برابر اسلام است؟
همان فرمایش آقای خویی را ما میگوییم، اگر کسی از آیات و روایات استفاده کند که امامت ائمه علیهم السلام
«جزء ما نُزل علی النبی»
است مثل نماز، زکات، حج، روزه قطعاً انکار چنین چیزی خروج از دین است، یعنی انکار ضرورتی از ضروریات دین است.
اینکه ما میگوییم:
«من أنكر إمامة أحد من الأئمة »
بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج23 ؛ ص390،مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.
با این نیت است یعنی
«ثبت له بأن الإمامةَ امرٌ الهی وشرعی نزل به محمد صلی الله علیه واله و سلم»
یا نه به تعبیر آقای خویی
«تقلیداً عن علمائهم وآبائهم»
نمیدانند که امامت، جزء ضرورتی از ضروریات دین است در این صورت اگر کسی انکار بکند قطعاً ملازم خروج از دین نیست.
در اینجا ما جواب نقضی هم میدهیم شما میگویید:
«وإن أنكر خلافة الصديق فهو كافر»
فتاوى السبكي، ج 2 ص 576، اسم المؤلف: الامام أبي الحسن تقي الدين علي بن عبد الكافي السبكي الوفاة: 756هـ ، دار النشر : دار المعرفة - لبنان/ بيروت
«من أنكر إمامة أبي بكر رضي الله عنه فهو كافر»
الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 1، ص 139، اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي الوفاة: 973هـ ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط
مراد شما چیست؟ یعنی تمام شیعیان را شما کافر میدانید؟ هم جواب نقضی و هم جواب حلی است.
پرسش:
منظورشان شاید کفر اعتقادی نباشد کفر عملی است.
پاسخ:
هر چه باشد. امام راحل رضوان الله تعالی علیه میگوید: اگر ما از این روایات کفر اهلسنت را ثابت کنیم سیره ائمه را شما چطور میخواهید توجیه کنید؟ ائمهای که با اینها رفت و آمد داشتند ملاطفت داشتند، زن سنی داشتند یعنی اینها معتقد بودند که اینها کافر و نجس هستند و بعد با اینها معاشرت داشتند؟!
بهترین جواب فرمایش امام است خود معاشرت ائمه، معاشرت اصحاب ائمه که مستقیماً شریعت را از زبان ائمه گرفتهاند، برای ما بهترین دلیل است که ما بیاییم این روایات را به نحوی توجیه کنیم که با سیره ائمه، با سیره متشرعین تطبیق بکند.
در رابطه با بحث مبادی اعتقادی و فکری احمد ابن حنبل که امروز وبال جهان اسلام شده و وهابیها هم خودشان را احیاگر این تفکر میدانند، چند مورد از اینها را بیان کردیم. جلسه قبل رؤیت را بحث کردیم که انها قائلند:
«علم الكلام علم منكر ولا يجوز استلهام العقائد منه»
علم کلام، علم منکر است و اعتقادات را نمیشود از علم کلام گرفت.
علم کلامی که معمولاً با محوریت توحید، نبوت و... است این به چه نحوی است ما نفهمیدیم چطور منکر است؟ اگر آقایان فلسفه را علم منکر بگویند یک مسئلهای است ولی علم کلام را که اینطوری میگویند ما نفهمیدیم.
«الاعتقاد بالقضاء والقدر ممّا يكتمل بهما الإيمان، وهما من الله تعالى»
قضا و قدر و آنچه که برای عبد اتفاق میافتد خوب و بدش نستجیز بالله همه از طرف خدای عالم است.
«الکبائرُ لاتجعل المؤمنَ کافراً»
برخلاف آنهایی که میگفتند مرتکب کبیره، مثل خوارج و... کافر است.
نکته دیگر
«خلافاتُ الصحابة یجب العدول عن التعرض لها»
این خیلی مهم است من بارها گفتهام اختلاف اساسی ما با اهلسنت، بحث صحابه است. وهابیها جدا هستند. اگر کسی عقل داشته باشد، اصلاً وهابی نمیشود وهابیها اصلاً عقلی ندارند.
شما 50 ساعت هم برای یک وهابی، حدیث و آیه بخوانید از الف به ب نمیآید. ولی ما با اهلسنتی که غالباً اهل منطق هستند با آنها میشود نشست با آنها بحث و صحبت کرد. اشکال و اختلاف اساسی بین ما با آنها بحث صحابه است.
یعنی شما از هر مسیری که بروید آنها به صحابه میچسبانند در مناظرات گیر میکنند صحابه، در بحث کم میآورند صحابه، بحث امامت است صحابه، بحث توحید و صفات است، سراغ صحابه میروند ولذا اگر ما در رابطه با صحابه محترمانه، مؤدبانه و مستدل و مبرهن بنشینیم با اینها قضیه را حل کنیم این مسائلی که شما از صحابه نقل میکنید این صحابهای که یکدیگر را تکفیر میکردند یکدیگر را تکذیب میکردند، چه کار میخواهید بکنید؟!
ابن عباس میگوید فلانی والله کافر، امیر المؤمنین همین تعبیر را دارند. عایشه میگوید والله فلانی کافر یا راست میگوید یا دروغ میگوید در هر دو صورت شما نمیتوانید به قول این صحابی عمل کنید.
راست هم بگوید پس کفر آن یکی ثابت شد به قول او نمیتوانید استناد کنید. دروغ بگوید نسبت کفر داده است. در روایات، خود شما اهل سنت آوردهاید اگر کسی فردی را تکفیر بکند آن طرف صلاحیت تکفیر نداشته باشد کفر به خود مُکّفر بر میگردد.
اینها را میخواهید چه کار کنید؟ تعبیر ذهبی است حرف ذهبی را شما به عنوان وحی مُنزل میدانید. در کتاب الرواة الثقات المتكلم فيهم بما لا يوجب ردهم میگوید:
«فبعض الصحابة كفر بعضهم بتأويل ما »
بعضی از صحابه با کوچکترین تأویل، دیگری را تکفیر کردند.
الرواة الثقات المتكلم فيهم بما لا يوجب ردهم - (ج 1 / ص 23)
تکفیر صحابه علیه یکدیگر را چطور میخواهید توجیه کنید؟ بحث این نیست که ما بگوییم در مسئله احکام است مثلا تسبیحات اربعه، سه تا است یا یکی است؟ منی نجس است یا نیست؟ اجتهاد در آنجا به هر طرفی برود جایی را خراب نمیکند اینجا بحث تکفیر یک مسلم است.
تکفیر یک مسلم به تأویل ما، میخواهد چه کار بکند؟ یا راست است یا دروغ است. راست باشد آنها از درجه اعتبار میافتند دروغ باشد این از درجه اعتبار میافتد.
تفتازانی از استوانههای کلامیشان است در شرح مقاصد میگوید:
«أن ما وقع بين الصحابة من المحاربات والمشاجرات على الوجه المسطور في كتب التواريخ والمذكور على ألسنة الثقاة يدل بظاهره على أن بعضهم قد حاد عن طريق الحق»
...از طریق حق بیرون رفتند
شرح المقاصد في علم الكلام - (ج 2 / ص 306)
«وبلغ حد الظلم والفسق وكان الباعث له الحقد والعناد والحسد واللداد وطلب الملك والرياسة والميل إلى اللذات والشهوات إذ ليس كل صحابي معصوما»
اگر مراد این است وقتی معصوم نیست این شخصی که این حرف را دارد میزند ما از کجا بدانیم این حرف را از روی هوا گفته است یا نه؟
شما وقتی میگویید:
«أن کثیر الصحابة قد حاد عن طريق الحق وبلغ حد الظلم والفسق»
آیا با این حال میشود به قول صحابه عمل کرد؟
پرسش:
شاید منظورشان این بوده اگر اجماع صحابه یک عملی انجام بدهند مورد قبول است نه تک تک.
پاسخ:
نه، چنین چیزی ندارند. اینها قول صحابه، خبر واحد را حجت میدانند. خبر واحد از دیدگاه اهلسنت حجت است بلا ریبٍ. کاری به اجماع ندارند اجماع را معصوم میدانند.
میگوید اگر اجماع صحابه شد،
«لاتجتمع امتی علی الخطا»
دلالت بر عصمت اجماع است ایشان میگوید:
«بلغ حد الظلم والفسق»
اگر بلغ حد الظلم والفسق است شما دیگر عدالت را چه معنا میکنید؟ قبلاً هم بحث کردیم که آقایان بحث عدالت را مانند شیعه تفسیر میکنند عدالت، ملکهایی است که انسان را از ارتکاب کبائر و اصرار بر صغائر حفظ میکند اقوال بزرگانشان را ما نقل کردیم. در این صورت:
« وبلغ حد الظلم والفسق ... إذ ليس كل صحابي معصوماً ولا كل من لقي النبي صلى الله عليه وسلم بالخير موسوماً»
این را چه کنیم؟ بعد میگوید:
«إلا أن العلماء لحسن ظنهم بأصحاب رسول الله»
آیا آقای تفتازانی که میگوید: بلغ حد الظلم والفسق، دیگر جایی برای حُسن ظن گذاشت؟
بعد میگوید:
«ذكروا لها محامل وتأويلات بها تليق وذهبوا إلى أنهم محفوظون عما يوجب التضليل والتفسيق»
بلغ حد الظلم والفسق والعناد گفت یک کسی که فاسق بود وقتی باكي از کذب ندارد شما نمیدانید این روایتی که از امام يا از معصوم یا از پیامبر نقل میکند راست یا دروغ است؟ اگر دروغ باشد آیا این حدیث دروغ باعث تضليل نیست اگر این تضليل نیست پس تضليل چيست؟ اگر این تفسیق نیست پس تفسیق چيست؟
«صونا لعقائد المسلمين»
این مهم است!
«صونا لعقائد المسلمين عن الزيغ والضلالة»
چون مسلمانها عقایدشان را از صحابه گرفتند، اگر ما صحابه را مخدوش کردیم عقاید مسلمین زیر سوال میرود. تمام رمز کار، روی این کلمه است. ما باید روی همین عبارت تأکید کنیم.
مسئله این است که میگوید:
«صونا لعقائد المسلمين عن الزيغ والضلالة»
آقای تفتازانی! این حرفی که شما میزنید آیا این حرف شما مستند به آیهای از آیات خدا یا حدیثی نبوی است؟ آیا رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرموده صحابه من هر جنایتی کردند شما توجیه بکنید؟! واقعاً این است!
یا نه خود رسول اکرم صلی الله علیه وآله تعدادی از صحابه را که به حد فسق رسیدند شراب خوردند زنا کردند دزدی کردند خود رسول اکرم به آنها حد جاری کرد آیا شما کاتولیکتر از پاپ شدهاید؟!
شما نسبت به صحابه چه کار میکنید؟ آیا شما از رسول اکرم صلی الله علیه وآله نسبت به صحابه دلسوزتر هستید؟!
در صحیح بخاری است ابن نعمان شراب خورد،
«فَأَمَرَ النبي صلى الله عليه وسلم ... أَنْ يَضْرِبُوهُ»
الجامع الصحيح المختصر، ج 6، ص 2487،اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا
پیغمبر حد جاری کرد.
آقای تفتازانی! شما که میگویید ما موظف هستیم صحابه کارهای خلاف و فسقی که میکنند توجیه کنیم سنت و سیره پیغمبر خلاف این است شما بهتر احترام صحابه را دارید یا خود رسول اکرم صلی الله علیه وآله؟
در صحیح بخاری آمده است:
« عَبْدَ اللَّهِ وكان يُلَقَّبُ حِمَارًا ... وكان النبي صلى الله عليه وسلم قد جَلَدَهُ في الشَّرَابِ»
الجامع الصحيح المختصر ، ج 6، ص 2489، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا
امرأة مخزومیه دزدی کرد پیغمبر اکرم دستور داد دستش را قطع کنند مردی از صحابه زنا کرد پیغمبر دستور داد رجمش کنند همه اینها در کتاب صحیح بخاری است.
«رجلٌ من الصحابه زنی بإمرأةٍ مستأجرة (مستأجره) فأمر النبی بجلده و تغریبه عاماً»
هم شلاق زدند و یک سال هم از مدینه تبعیدش کردند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به قطعِ دست دزد فرمان دادند و در مرتبه پنجم به قتل او فرمان دادند. همه اینها در عصر پیغمبر صلی الله علیه وآله صورت گرفته شما میگویید ما موظف هستیم هر چه از آنها بود توجیه کنیم.
عبدالرحمن ابن عمر، عقبة ابن حارث، بدری هم هست شراب خوردند عمر ابن الخطاب، دستور داد به آنها حد شراب زدند، عمر ابن الخطاب توجیه نکرد.
ابو مهجن ثقفی چندین بار شراب خورد او را شلاق زدند، عاقبت هم زندانی کرده و به زنجیر بستند.
ولید ابن عقبه شراب خورد نماز صبح را چهار رکعت خواند عمر ابن الخطاب، دستور شلاق داد.
عقبة ابن حارث شراب خورد بدری هم هست. قدامة ابن مظعون بدری است که شما در مورد بدری میگویید خدا گفته:
«اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ فَقَدْ غَفَرْتُ لَكُمْ»
الجامع الصحيح المختصر، ج 3، ص 1095، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا
چطور شد خلیفه دوم از این آیه، حدیث و سنت خبر نداشت؟ آقای تفتازانی! شما خبر داری؟!
مشکل اساسی ما روی همین عبارتها است.
اما آن سوالی که در مورد ظلم به اهلبیت پرسیدید:
«صونا لعقائد المسلمين عن الزيغ والضلالة في حق كبار الصحابة سيما المهاجرين منهم والأنصار والمبشرين بالثواب في دار القرار وأما ما جرى بعدهم من الظلم على أهل بيت النبي صلى الله عليه وسلم فمن الظهور بحيث لا مجال للإخفاء»
شرح المقاصد في علم الكلام - (ج 2 / ص 307)
اينکه بعد از پیغمبر آمدند به اهلبیت مثل سید الشهداء و...جنایت کردند اینها قابل مخفی کردن نیست.
بعد میگوید:
« فمن علماء المذهب من لم يجوز اللعن على يزيد مع علمهم بأنه يستحق ما يربوا على ذلك ويزيد»
یزید ابن معاویه مستحق لعن بلکه بالاتر از لعن است. ولی علمای اهل سنت اجازه لعن او را نمیدهند.
چرا؟
«قلنا تحاميا عن أن يرتقي إلى الأعلى فالأعلى»
ما میترسیم اگر گفتیم یزید را لعن کنید، لعن از یزید بالاتر برود به معاویه و از معاویه به جاهای بالاتر برود و به جاهای باریک برسد!
برای اینکه به جاهای باریک نرسد ما در همینجا میگوییم یزید را شما لعنت نکنید.
آیا
«أمن الإنصاف یابن الطلقاء»
این است؟
پرسش:
در عبارت بالا نوشتید کل اصحاب معصوم نیستند یعنی بعضیهایشان معصوم هستند. منظورتان این است یانه؟
پاسخ:
نه،
«لیس کل صحابیٍ»
به صورت نکره در سیاق نفی است یعنی
«کل الصحابه لیس بمعصومٍ»
نکره در سیاق نفی افاده عموم میکند.
آدم قلبش به درد میآید ذهبی در کتاب سیر اعلام النبلاء، میگوید:
«تقرر عن الكف عن كثير مما شجر بين الصحابة وقتالهم رضي الله عنهم أجمعين!»
سير أعلام النبلاء - (ج 10 / ص 92)
خداي متعال در قرآن میفرماید:
(وَمَنْ يقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا)
سوره نساء (4): آیه93
ایشان میگوید:
«وقتالهم رضي الله عنهم أجمعين!»
بعد ميگوید:
«هذا فيما بأيدينا وبين علمائنا»
این روایاتی که در رابطه با قتال و محاربات صحابه در دست ما و در دست علما وجود دارد،
«فينبغي طيه وإخفاؤه»
سزاوار است همه را نابود و از مردم مخفی کنیم!
«لتصفو القلوب»
تا قلبها نسبت به صحابه صفا پیدا کند و صاف بشود!
«وتتوفر على حب الصحابة، والترضي عنهم، وكتمان ذلك متعين عن العامة وآحاد العلماء»
اینکه روایات مربوط به صحابه را از عوام مخفی میکنید معلوم است، ولی اینکه میگویید از تک تک علما هم مخفی کنیم -انسان واقعاً از حرفهایتان تعجب میکند- آقای ذهبی خودت که از علما هستی!
«وقد يرخص في مطالعة ذلك خلوة للعالم المنصف العري من الهوى، بشرط أن يستغفر لهم»
بعضی از علمایی که آدمهای منصف و از هوا دور هستند را مخفیانه در خانهمان پشت درهای بسته دعوت کنیم به آنها چای و قهوه بدهیم مشغول بشوند! بعد این مطالب علیه صحابه را برای آنها نقل کنیم. به شرط اینکه بگوییم من که این جنایات صحابه را نقل میکنم تو بلافاصله برایشان استغفار کنی.
خدا میداند اگر اینها را یک شتر چران بیابانهای ریاض بگوید آدم گلایه نمیکند ذهبی که از استوانههای علمیشان است این حرف را میگوید آدم تعجب میکند.
من بارها گفتم میگویند اهلسنت عیال چهار نفر هستند: ذهبی، مزّی، زین الدین عراقی، ابن حجر عسقلانی. اینها اگر فردی مثل ذهبی را حذف کنند یک چهارم رکن اهلسنت به باد رفته است.
ابن حجر هم فقیه، هم اصولی و هم رجالی است زین الدین عراقی اصلاً کاری به رجال ندارد از استوانههای فقهیشان است مزّی در رجال کار کرده است. ذهبی غیر از رجال فراوان کار کرده است.
پرسش:
کلام الاقران چیست؟
پاسخ:
بحثش جدا است اینکه میگوید علمای رجال ما هم یکدیگر را تضعیف کردهاند و به همدیگر فحش میدهند.
پرسش:
اَقران منظورش چه است؟
پاسخ:
اقران یعنی هم قرن باشند، از علمای ما آنهایی که هم قرن هستند علیه همدیگر حرف میزنند حرف اقران را نسبت به یکدیگر شما قبول نکنید.
اولش را از خود علما گرفته اختلافی که بین علماء و بزرگان ما هست و همدیگر را رد میکنند.
«كلام الأقران إذا تبرهن لنا أنه بهوى وعصبية لا يلتفت إليه بل يطوى ولا يروى»
سير أعلام النبلاء ج 10 ص 92
بدبختی این است که خود علمای رجال اهلسنت همدیگر را تضعیف و تفسیق میکنند، تکفیرش را من ندیدم ولی آنچنان علیه همدیگر حرف میزنند آدم میماند که این شخص در رابطه با یک کسی که هزار تا زنای محصنه کرده دارد حرف میزند.
اگر شما به اقوال علمای رجال نسبت به همدیگر نگاه کنید بساط رجال اهلسنت برچیده میشرود.
وقتی یک عالم رجالی فاسق و فاسد بود شما با این شخص میخواهید وثاقت روات را تثبیت کنید؟ وقتی که خودش فاسق است شما چطور میتوانید وثاقت روات را تثبیت بکنید؟!
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته