2024 March 19 - سه شنبه 29 اسفند 1402
سرگذشت تأسف بار نقل حدیث در منابع اهل سنت!
کد مطلب: ١١٨٥٢ تاریخ انتشار: ٢٦ اسفند ١٣٩٦ - ١٦:١٢ تعداد بازدید: 1323
خارج کلام مقارن » عمومی
سرگذشت تأسف بار نقل حدیث در منابع اهل سنت!

جلسه هفتاد و ششم 96/12/22

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه هفتاد و ششم 96/12/22

آشنایی با فرَق کلامی اهل سنت (42)- مبانی کلامی وهابیت

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله

بحث ما در شبهه‌ی وهابیونی مثل بن جبرین بود ایشان می‌نویسد كه شیعیان به سنت پیغمبر صلی الله علیه وآله عمل نمی‌كنند چون این سنت، از طریق صحابه نقل شده و شیعه صحابه را كافر می‌دانند.

این‌جا ما هفت هشت تا مسئله را مطرح كردیم و گفتیم این‌كه شما می‌گویید شیعه صحابه را كافر می‌داند این كاملاً‌ غلط است.

شیعه صحابه را كافر نمی‌داند و حدیث

«ارتد الناس إلا ثلاثة»

اولاً سنداً ضعیف است، اگر صحیح هم باشد قابل توجیه است مراد از ارتداد در این‌جا ترک اهمّ واجبات است.

همان‌طوری که شما در حدیث حوض دارید:

«ارتدوا علي اعقابهم القهقري»

المعرفة والتاريخ ، ج 1، ص 175، اسم المؤلف: أبو يوسف يعقوب بن سفيان الفسوي الوفاة: 277هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1419هـ- 1999م ، تحقيق : خليل المنصور

همین توجیه را داشتید. در جلسه قبل گفتیم که تعداد زیادی از صحابه که با امیر المؤمنین علیه السلام در جنگ صفین و جنگ جمل و دیگر معارک بودند که حتی تا دو هزار و پانصد ششصد نفر با امیر المؤمنین بودند ما برای تمام این صحابه احترام قائل هستیم و ترضی می‌کنیم.

مرحوم شیخ طوسی در کتاب رجال خودش دویست، سیصد نفر از صحابه را نام برده و از آن‌ها تجلیل کرده است، مرحوم مامقانی نزدیک به پانصد صحابه را توثیق و تحسین کرده است. این‌كه می‌گوید شیعیان به احادیث صحابه عمل نمی‌كنند این کاملاً اشتباه است.

بحث دیگر که شما مطرح می‌كنید می‌گویید شما (شیعیان) به سنت پیغمبر صلی الله علیه وآله -سنتی که در کتاب‌های ما آمده- عمل نمی‌کنید! بله، این قبول است ما به احادیثی که در کتاب‌های شما آمده است عمل نمی‌کنیم و برای خودمان دلیل هم داریم.

اولاً شما در کتاب‌های‌تان از اهل‌بیت علیهم السلام روایت نقل نکردید اهل‌بیتی که عِدل قرآن هستند.

پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم فرمود:

«إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي أهل بيتي»

الطبقات الكبرى، ج 2، ص 194، اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري الوفاة: 230 ، دار النشر : دار صادر - بيروت - -

در آن‌جا ما می‌بینیم شما از حضرت امیر علیه السلام در کل صحیح بخاری 29 روایت نقل می‌کنید از ابو هریره بیش از دویست و چهل تا روایت نقل می‌کنید.

در جوامع روایی‌تان از ابو هریره 5700 روایت نقل می‌كنید، از امیر المؤمنین علیه السلام 536 روایت نقل می‌كنید و آن هم می‌‌گویید بیشتر از 50 روایت صحیح نیست.

از عایشه در صحیح بخاری نزدیک 244 روایت دارید از حضرت زهرا سلام الله علیها 1 روایت نقل می‌كنید! و در جوامع روایی از عایشه 2210 روایت نقل می‌كنید و از حضرت زهرا سلام الله علیها 18 روایت دارید.

ما می‌بینیم در کتاب‌های شما رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرموده احکام را از اهل‌‌بیت من بگیرید ولی در کتاب‌های شما، از اهل‌بیت روایات بسیار کمی نقل شده است.

در کتاب‌های فقهی‌تان، کتاب مغنی ابن قدامه،‌ مجموع نووی، مبسوط سرخسی، مدونه مالک مبسوط‌ترین کتاب‌های شما است چقدر از احکام را فقهای شما به استناد اهل‌بیت فتوا داده‌اند؟

آقا امام صادق علیه السلام را شما به عنوان امام قبول ندارید به عنوان یک راوی ثقه که قبول دارید؟ امام هادی را شما به عنوان امام قبول ندارید امام عسکری را به عنوان یک راوی که قبول دارید؟

چرا آقای بخاری که معاصر امام هادی و امام عسکری بوده حتی یک اشاره‌ایی به این بزرگواران نکرده است؟ پس اگر ما به روایات کتاب‌های شما عمل نمی‌کنیم چون می‌بینیم کتاب‌های شما بر خلاف سنت پیغمبر، اهل‌بیت علیهم السلام را کنار گذاشتند و از دیگران نقل کردند، این یک مطلب.

دوم: سنتی که شما طرفدار آن هستید دچار تغییرات و تحولاتی در صدر اسلام شده که اعتماد و اطمینان ما را به سنت سلب می‌کند.

احراق سنت؛ جلسه قبل هم اشاره کردیم که آقای ذهبی در تذکرة الحفاظ جلد 1، صفحه 5 از عایشه نقل می‌کند: پدرم دستور داد تمام روایاتی که تعدادش 500 بود آوردم فأحرقها همه این‌ها را آتش زد!

عمر ابن الخطاب دستور داد هر کس در جهان اسلام،‌ روایتی دارد برایش بیاورند همه را جمع کرد و آتش زد!

منع تدوین احادیث؛ خلیفه اول گفت:

«فلا تحدثوا عن رسول الله شيئا »

از پیغمبر صلی الله علیه واله و سلم روایتی را نقل نکنید

تذكرة الحفاظ ، ج 1، ص 3، اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد الذهبي الوفاة: 748 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى

« فمن سألكم فقولوا بيننا وبينكم كتاب الله»

هر کس از شما، حکم و مسئله‌ای را سوال کرد بگویید هر چه است در همین کتاب است.

«بيننا وبينكم كتاب الله»

یک نفر از این آقایان سوال کند آیه قرآن كریم:

(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)

سوره حشر (59): آیه 7

قضیه‌اش چیست؟

(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ)

چیست؟

و در سوره نحل كه می‌فرماید:

(وَأَنْزَلْنَا إِلَيكَ الذِّكْرَ لِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ)

سوره نحل (16): آیه 44

آن مطالبی که از نبی مکرم در شرح آیات، تفسیر آیات، شأن نزول آیات آمده به ما بفرمایید. می‌گویید قرآن است دیگر !

«بیننا وبینکم کتاب الله»

ما دو تا آیه را از قرآن سوال می‌کنیم

(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ)

سوره حشر (59): آیه 7

چیست؟ این قرآن است! قرآن که دیگر نیازی ندارد. قرآن، حکم الله است.

(لِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ)

سوره نحل (16): آیه 44

این‌ها را ما چه کار کنیم؟

همچنین خلیفه دوم بخشنامه کرد:

«كتب في الناس من كان عنده شيء من ذلك فليمحه»!

هر کس روایتی از پیغمبر دارد همه را نابود کند!

العلم، ج 1، ص 11، اسم المؤلف: زهير بن حرب أبو خيثمة النسائي الوفاة: 234 ، دار النشر : المكتب الإسلامي - بيروت - 1403 - 1983 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : محمد ناصر الدين الألباني؛ تقييد العلم للخطيب البغدادي، ج 1، ص 53، اسم المؤلف: الخطيب البغدادي الوفاة: 463 هـ ، دار النشر : دار إحياء السنة النبوية.

همه این‌ها به ما نشان می‌دهد ‌که در ضمن این اتفاقاتی که در صدر اسلام صورت گرفته سنت پیغمبر کنار رفته، محو شده، سوزانده شده است.

حتی ذهبی در سير أعلام النبلاء هم یک عبارت خیلی خوبی دارد می‌گوید:

«كان عمر رضي الله عنه يقول أقلوا الحديث عن رسول الله صلى الله عليه وسلم وزجر غير واحد من الصحابة عن بث الحديث »

تعداد زیادی از صحابه را شکنجه داد که چرا شما احادیث پیغمبر را منتشر می‌کنید!

سير أعلام النبلاء، ج 2، ص 601، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي

« وهذا مذهب لعمر ولغيره »

زجر افراد به خاطر نقل احادیث، مذهب و سنت عمر بوده است!

همچنین در کتاب تاریخ ابو زرعه دمشقی راوی می‌گوید من از عمر ابن الخطاب شنیدم که به صحابه می‌گوید:

«حديثكم شر الحديث، إن كلامكم شر الكلام»

تاريخ أبي زرعة الدمشقي ، ج 1، ص 73، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن عمرو بن عبد الله بن صفوان النصري المشهور بأبو زرعة الدمشقي الملقب بشيخ الشباب (المتوفى : 281هـ) الوفاة: 281 ، دار النشر :

خود جناب خلیفه می‌گوید حدیث شما صحابه، شر الحدیث است این‌ها را شیعه نمی‌گوید همه این‌ها در منابع معتبر اهل‌سنت است.

« حتى قيل: قال فلان، وقال فلان.»

حتی گفتند مثلاً‌ ابن عباس دارد می‌گوید عبدالله ابن مسعود و غیره بعد می‌گوید:

«من كان منكم قائماً، فليقم بكتاب الله، وإلا فليجلس»

هر کس می‌تواند از قرآن حرف بزند بلند بشود ولی اگر کسی از غیر قرآن می‌خواهد حرفی بزند بنشیند!

« إن كلامكم شر الكلام، وإن حديثكم شر الحديث.»

ما چه کنیم؟!

کار به جایی می‌رسد ابن حزم اندلسی در الإحکام، وقتی قضیه حدیث عمر ابن الخطاب را نقل می‌کند که:

«وإن حديثكم شر الحديث»

ایشان یک حاشیه‌ای هم دارد می‌گوید:

«فهذا قول عمر لأفضل قرن على ظهر الأرض»

این سخن عمر ابن الخطاب برای با فضیلت‌ترین قرن در هر سوی زمین است

الإحكام في أصول الأحكام، ج 6، ص 255، اسم المؤلف: علي بن أحمد بن حزم الأندلسي أبو محمد الوفاة: 456 ، دار النشر : دار الحديث - القاهرة - 1404 ، الطبعة : الأولى

می‌گوید عمر ابن الخطاب تقریباً 2 سال بعد از رحلت پیامبر خلافت را به دست گرفته همه صحابه هستند هنوز برای آمدن تابعین خیلی فاصله است می‌گوید اینکه عمر می‌گوید:

« إن كلامكم شر الكلام، وإن حديثكم شر الحديث.»

این برای افضل قرنٍ بر روی زمین است.

«فكيف لو أدرك ما نحن فيه »

آقای ابن حزم متوفای 456 است قرن 4 و 5 ، می‌گوید اگر عمر، قرن ما را درک می‌کرد چه می‌گفت؟!

«من ترك القرآن وكلام محمد صلى الله عليه وسلم والإقبال على ما قال مالك وأبو حنيفة والشافعي»

بعد ایشان می‌گوید:

(حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ؛ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ)

سوره آل‌عمران (3): آیه 173؛ سوره بقره (2): آیه 156

البته ما یک اشکالی به ابن حزم در این‌جا داریم که ایشان می‌گوید اگر زمان ما را درک می‌کرد:

« من ترك القرآن وكلام محمد صلى الله عليه وسلم »

قرآن و سخن پیغمبر صلی الله علیه وآله را مردم ترک کردند رفتند سراغ مالک و ابو حنیفه و شافعی خلیفه دوم اصلاً‌ کلام محمد را نمی‌گذاشت نقل کنند می‌گفت:

«حديثكم شر الحديث»

یعنی:

«حدیثكم عن النبی شر الحدیث»

فقط از قرآن شما حرف بزنید. حالا ایشان هم در وسط دعوا دارد نرخ تعیین می‌کند ایشان چون مخالف تقلید است می‌گوید نباید کسی تقلید کند می‌خواهد مالک و شافعی و ابو حنیفه و احناف و مالکی‌ها را که سراغ امام‌شان می‌روند بکوبد لذا از کلام خلیفه دوم استفاه می‌کند.

پرسش:

حاج آقا! می‌توانند بگویند که (حدیثكم شرُ‌ الحدیث و كلامكم شر الكلام) در واقع اشاره به گفتگوی عامیانه بین خودشان دارد نه حدیثی که ما در اصطلاح حدیثی می‌گوییم.

پاسخ:

نه! گفت هر کس از قرآن حرف دارد بلند بشود اگر از غیر قرآن حرف دارد، بنشیند.

پرسش:

یعنی هركس صحبت عامیانه و گفتگو می‌کند

پاسخ:

نه، صحبت و گفتگو منظورش نیست که حرفهای شما بین خودتان شر الحدیث و شر الکلام است.

پرسش:

استاد! می‌شود توجیه کرد که در آن فضایی که ایجاد شده بود درست است احادیث پیغمبر را حساب نکردند و به آن عمل نکردند و نگذاشتند نقل بکنند و کتابت کنند. ولی در این میان سوء استفاده می‌شد و یک سری چیزهای دیگری را به پیامبر نسبت می‌دادند و به خاطر این بهانه در واقع از كل احادیث صرف نظر كردند.

پاسخ:

این‌ها می‌توانستند روات را تقسیم بندی كنند همان‌طوری که امیر المؤمنین علیه السلام روات را سه دسته کرده یک دسته آن‌هایی که مغرضانه دروغ به پیغمبر می‌بندند این‌ها را معرفی کند.

افرادی که جاهل هستند بین ناسخ و منسوخ، مطلق و مقید، عام و خاص تشخیص نمی‌دهند این‌ها را به مردم معرفی کنند و آن‌هایی هم که واقعاً‌ صادق هستند را معرفی کنند. امیر المؤمنین علیه السلام هم در همین جامعه بود.

پرسش:

استاد! شما فرمودید این‌ها صحابی بودند و دروغ بگویند!

پاسخ:

بله، یا به قول شما همه صحابی هستند شما می‌گویید صحابی، کلهم عدول، کلهم من اهل الجنه چطور می‌شود صحابه‌ای که:

«كلهم من أهل الجنة»

هستند ،

«كلامكم شر الكلام؛ حدیثكم شر الحدیث»

بشوند؟!

اصلاً‌ کلمه حدیث ربطی به صحبت و گفتگوی عادی ندارد یعنی احادیثی که از پیغمبر نقل می‌کنیم.

پرسش:

استاد! مشخص است اصلا (أقلوا الحديث عن رسول الله صلى الله عليه وسلم) دارد.

پاسخ:

بله دارد:

«كتب في الناس من كان عنده شيء من ذلك فليمحه»

هر کس حدیثی از پیغمبر دارد این‌ها را نابود کند.

و همه را از شهرها جمع كرد، هر کس حدیثی داشت همه را جمع کرد و دستور داد آتش بزنند یکی دو تا روایت که نیست . آقای ابن حزم کاملاً‌ متوجه قضیه است.

ابن قیّم جوزیه که شاگرد ابن تیمیه هم است ایشان در کتاب اعلام الموقعین می‌گوید:

«إنَّ حَدِيثَكُمْ شَرُّ الحديث إنَّ كَلَامَكُمْ شَرُّ الْكَلَامِ فَإِنَّكُمْ قد حَدَّثْتُمْ الناس»

...برای مردم دارید حدیث نقل می‌کنید.

إعلام الموقعين عن رب العالمين، ج 2، ص 194، اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد بن أبي بكر بن أيوب بن سعد الزرعي الدمشقي الوفاة: 751 هـ ، دار النشر : دار الجيل - بيروت - 1973 ، تحقيق : طه عبد الرؤوف سعد

« حتى قِيلَ قال فُلَانٌ وقال فُلَانٌ وَيَتْرُكُ كِتَابَ اللَّهِ »

شما به قدری از پیغمبر نقل می‌کنید

« من كان مِنْكُمْ قَائِمًا فَلْيَقُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَإِلَّا فَلْيَجْلِسْ »

بعد می‌گوید:

«فَهَذَا قَوْلُ عُمَرَ لِأَفْضَلِ قَرْنٍ على وَجْهِ الْأَرْضِ»

در ادامه می‌گوید:

«فَكَيْفَ لو أَدْرَكَ ما أَصْبَحْنَا فيه من تَرْكِ كِتَابِ اللَّهِ وَسُنَّةِ رَسُولِهِ وَأَقْوَالِ الصَّحَابَةِ لِقَوْلِ فُلَانٍ وَفُلَانٍ»

باز هم در وسط دعوا دارد نرخ تعیین می‌کند اصلاً‌ خلیفه می‌گوید سنت پیغمبر را شما نقل نکنید احادیث پیغمبر نقل نشود آتش می‌زنند بخشنامه می‌کنند.

تعدادی از افراد مثل ابو درداء و عبدالله ابن مسعود و غیره را زندانی می‌کنند که چرا شما از پیغمبر حدیث نقل می‌کنید؟

قبلاً‌ من توضیح دادم تمام این قضایا یک مسئله بوده است، روایاتی که این‌ها نقل می‌کردند شامل روایات فضائل امیر المؤمنین علیه السلام هم می‌شده، خلافت امیر المؤمنین علیه السلام بوده، امامت امیر المؤمنین علیه السلام بوده، وصایت امیر المؤمنین بوده است. دیدند اگر در کنار این روایت، این مطالب نقل بشود به مشکل بر می‌خورند ولذا نتوانستند بگویند که روایات فضائل علی علیه السلام را نقل نکنید دیگر احادیث را نقل بکنید. نمی‌توانستند و کسی هم قبول نمی‌کرد در این‌جا گفتند شما به طور کلی حدیث نقل نکنید! یعنی صورت مسئله را به طور کلی پاک کردند و این کاملاً‌ مشخص و واضح است.

شما ببینید این قضایا به همین صورت ادامه پیدا می‌کند تا زمان عمر ابن عبدالعزیز متوفای 98- 99 كه بخشنامه صادر می‌کنند روایات را در یک کتابی بنویسید. صحابه از دنیا رفته‌اند، تابعین از دنیا رفته‌اند فقط در سینه‌ها بوده باز هم به حرف عمر ابن عبد العزیز گوش نمی‌دهند چون اولین کتابی که نوشته شده است، حدود سال 150 است. نزدیک به 130- 140 سال از پیغمبر فاصله افتاده تازه می‌گویند بیایید احادیث پیغمبر را بنویسید!

نتیجه این می‌شود که بخاری بیاید بگوید من صحیح‌ام را که حدود 4000 روایت است از 600 هزار روایت انتخاب کردم!

یک فنر را هر چقدر بیشتر فشار بدهید دست بر دارید بیشتر پرش می‌کند 100 سال، 120 سال روایت نقل و نوشته نشود یک دفعه بگویند روایت بنویسید و بازار روایت نویسی و نقل حدیث داغ است. هر کسی شروع می‌کند حدیث نقل کردن یعنی حدیث نقل کردن یک منصب و یک فضیلت شده است!

در جلسه قبل از مثل شعبی و غیره عرض کردیم که می‌گوید دو سوم روایات ما دروغ و جعلی است -ما که نمی‌گوییم! بزرگان اهل سنت می‌گویند!- یا می‌گوید روایات صحیح در میان روایات ضعیف، همانند یک موی سفید در بدن گاو سیاه پوست است!

نتیجه‌اش همین می‌شود! اگر شیعه به روایاتی که در کتاب‌های شما آمده عمل نمی‌کند دلیل عقلانی دارد که با توجه به این مسائلی که ایجاد شده ما اعتمادی به این نداریم ‌که این روایات از مصدر اصلی و صحیح گرفته شده باشد، از نبی مکرم گرفته شده باشد نداریم. چون اعتماد و اطمینان عقلایی نداریم عمل نمی‌کنیم. نه این‌که عمل نمی‌کنیم سنت پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم را ترک می‌کنیم سنت پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم را می‌گیریم از اهل‌بیت هم می‌گیریم.

کل صحاح سته شما، صحیح بخاری، صحیح مسلم، صحیح ترمذی، سنن نسائی، سنن ابو داود، موطاء مالک یا سنن ابن ماجه -اختلاف در این است که کدامش معتبر است- این شش کتاب‌شان مجموعاً ده هزار تا روایت ندارد.

آقای ابن اثیر،‌ در جامع الاصول می‌گوید تقریباً نُه هزار و هشتصد - نهصد روایت دارد یعنی کل صحاح سته کمتر از ده هزار روایت دارد ولی یک کتاب شیعه، کافی 16199 روایت دارد؛ یعنی نزدیک یک و هفت دهم، هشت دهم صحاح سته شما کتاب کافی از اهل‌بیت علیهم السلام روایت دارد ما چه نیازی به شما داریم؟! ما سنت پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم را از سرچشمه نور می‌گیریم که پیغمبر معرفی کرده و عِدل قرآن به ما معرفی کردند این منطق، منطق صحیحی است.

شما این همه روایات و غیره را ببینید مرحوم صاحب وسائل تمام روایاتی که مورد استناد شیعه است آن هم عمدتا در احکام -فقط یک جلد شاید دویست سیصد صفحه در رابطه با مسائل اخلاقی در بحث جهاد دارد که جهاد اکبر را مطرح می‌کند- نزدیک به 36 هزار روایت را شیخ حر عاملی در وسائل آورده است ما با این دریایی از انوار اهل‌‌بیت، روایاتی که ما از اهل‌بیت داریم سنت پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم را از این‌ها ما می‌گیریم پس به ما نگویید شما مخالف سنت هستید بلكه بگویید مخالف آن سنتی هستید که در کتاب‌های ما آمده و بگویید این سنت چه سرگذشتی از صدر اسلام داشته است؟ چه مسائلی بر سر این سنت آمده است؟! باید شما به ما جواب بدهید که چرا شما به روایات اهل‌‌بیت علیهم السلام عمل نمی‌کنید؟ در کتاب‌های شما نیامده در کتاب‌های شیعه که آمده و راویان شیعه هم که از دیدگاه شما مشکلی ندارند صحیح بخاری و صحیح مسلم شما مملو از روات شیعه است. حتی طوری است که آقایان مطرح می‌کنند بر این‌که اگر راویان شیعه نباشد تمام احادیث ما سنت پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم از بین خواهد رفت در همان قضیه ابان ابن تَغلب، ذهبی می‌گوید اگر ما احادیث راویان شیعه را بخواهیم ترک کنیم

«فلو رد حديث هؤلاء لذهب جملة من الآثار النبوية و هذه مفسدة بينة »

میزان الاعتدال ، ج5، ص1، ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، علي محمد البجاوي، الناشر: دار المعرفة للطباعة والنشر، بيروت – لبنان، الطبعة: الأولى، 1382 هـ - 1963 م

یا شعبی می‌گوید اگر روایات شیعه را کنار بگذاریم

«لخربت الکتب»

شما همچنین عقیده‌ایی دارید!

البانی می‌گوید بحث اعتقاد و مذهب ارتباطی به وثاقت راوی ندارد. بنابراین شما سنتی را که با چنین سرگذشتی در كتب شما آمده است را کنار بگذارید و از اهل بیت نقل کنید. به ما جواب بدهید چرا از اهل‌بیت علیهم السلام روایت نقل نمی‌کنید؟ اهل‌بیت هم در میان همه شما بودند، 4 هزار شاگرد پای درس امام صادق سلام الله علیه بوده شاید اکثر این‌ها هم از اهل‌سنت بودند این روایات امام صادق علیه السلام کجا رفته؟ چرا شما از آن‌ها نقل نمی‌کنید؟

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها