بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه سی و هشتم 97/09/20
موضوع: کلام مقارن- مخالفت علمای اهل سنت با تفکر «حسبنا کتاب الله»
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله
پرسش:
استاد! در سوره «صافات»:
(سَلَامٌ عَلَى إِلْ ياسِينَ)
سلام بر الياسين!
سوره صافات (37): آیه130
بحث اختلاف قرائت است؟
پاسخ:
بله، (سَلَامٌ عَلَى إِلْ ياسِينَ) در بعضی از روایتها ما داریم که خود قراء (سَلَامٌ عَلَى آل ياسِينَ) خواندهاند نه (إِلْ ياسِينَ)! این را هم در شیعه داریم و هم در اهل سنت داریم. حدود 6- 7 تا از مصادر اهلسنت (آل ياسِينَ) آوردند و (إِلْ ياسِينَ) نیاوردند.
پرسش:
آن طرفش بحث پیامبر حضرت «الیاس» است. بعد از ذکر پیامبر ذکر حضرت «الیاس» میشود گفته (سَلَامٌ عَلَى إِلْ ياسِينَ)
پاسخ:
نه!
پرسش:
حضرت امام رضا (علیه السلام) هم در مجلس مأمون در مناظره با علمای اهل سنت به همین آیه استدلال میکنند و آن را «سلام علی آل یاسین» قرائت میفرمایند.
پاسخ:
بله، بحثی که حضرت با علمای اهلسنت دارند، آنجا حضرت استدلال میکنند بر اینکه خدای عالم در همه جا به پیامبران سلام فرستاده است:
(سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ)
سلام بر نوح در ميان جهانيان باد!
سوره صافات (37): آیه79
(سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ)
سلام بر ابراهيم!
سوره صافات (37): آیه109
ولی یکجا «آل» آمده آنهم «آل یاسین» است و حضرت در آنجا قرائتشان «آل یاسین» است و «إل یاسین» نمیخوانند.
از آنجا که شبی که در پیش داریم، شب میلاد حضرت «عبدالعظیم حسنی» است لازم است که حداقل به اندازه دو دقیقه در این موضوع اشارهای داشته باشیم.
ولادت این بزرگوار در چهارم ربیع الآخر سال 173 و وفاتشان 15 شوال سال 252 بوده است. یک عبارتی در زیارت نامه ایشان است: « السلام علی من بزیارته ثواب زیارة سیدالشهداء یُرْتجی»؛ در اینکه «حضرت عبدالعظیم حسنی» از بزرگان و عامل نشر فرهنگ اهلبیت در «ری» بوده و به امر امام هادی (سلام الله علیه) در «ری» آمد و در حقیقت در آنجا محوریت داشت هیچ شک و شبههای نیست.
اینکه افرادی هم خدمت امام هادی (سلام الله علیه) میرسند میفرماید کجا میروید؟ میگویند طرف «ری» میرویم حضرت میفرماید سلام من را هم به «عبدالعظیم حسنی» برسانید؛ یعنی در این حد حضرت به ایشان ارادت داشته است.
مسائل دیگری در رابطه با حضرت «عبدالعظیم حسنی» داریم،«محمد ابن یحیی ابو جعفر عطار قمی» که از اعاظم روات قم است میگوید من از زیارت امام حسین (سلام الله علیه) برگشتم و قبل از این که به قم بیایم خدمت امام هادی رسیدم، حضرت فرمود اگر در شهر خودتان قبر «عبدالعظیم حسنی» را زیارت کنید مثل این است که قبر سید الشهداء را زیارت کردید.
«لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِ الْعَظِيمِ عِنْدَكُمْ لَكُنْتَ كَمَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ»
ابن بابويه، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، 1جلد، دار الشريف الرضي للنشر - قم، چاپ: دوم، 1406 ق، ص99
همچنین از امام رضا (سلام الله علیه) روایت شده است : هرکس قبر «عبدالعظیم حسنی» را زیارت کند بر خدا لازم است که او را داخل بهشت کند.
نکتهی قابل توجه این است که آیا زیارت غیر معصوم میتواند در حد معصوم باشد یانه؟ در این اصلا و ابدا ما شک نداریم و به تصور کسی هم نمیگنجد که زیارت غیر معصوم در حد معصوم و آن هم حضرت سید الشهداء (سلام الله علیه) باشد!
در مورد زیارت امام حسین (سلام الله علیه) داریم:
«مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ بِشَطِّ الْفُرَاتِ- كَانَ كَمَنْ زَارَ اللَّهَ فَوْقَ عَرْشِهِ»
شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، 30جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام - قم، چاپ: اول، 1409 ق، ج14 ؛ ص411؛ ابن مشهدى، محمد بن جعفر، المزار الكبير (لابن المشهدي)، 1جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم - قم، چاپ: اول، 1419 ق، ص325
ثواب زیارت سید الشهداء حتی از ثواب زیارت قبر امیرالمؤمنین هم بالاتر است، از قبر رسول اکرم هم چه بسا به خاطر همان شهادتش بالاتر باشد. میبینیم که خدای عالم تربت سید الشهداء را شفاء قرار داده با اینکه خوردن تربت قبر رسول اکرم و امیرالمؤمنین حرام است؛ چون خوردن خاک حرام است!
ولی در زیارت غیر معصوم دو تا مسئله است:
1- اینکه در آن زمان حکومت «بنی العباس» سختگیریهای زیادی برای شیعیان میکردند و تصمیم بر کشت و کشتار داشتند و چه بسا این باعث میشد که به تدریج شیعه به طور کلی نابود و محو بشود؛ لذا برای حفظ شیعه «تفضلا علی الشیعه» خدای عالم موقتا این پاداش را برای قبر «عبدالعظیم حسنی» قرار داده است؛ یعنی یک حکم موقتی است که امام (علیه السلام) این پاداش را برای قبر «عبدالعظیم حسنی» برای حفظ شیعه قرار میدهد.
2- با توجه به اهمیت نشر فرهنگ اهلبیت این تعابیر مطرح میشود تا مردم بیایند در اینجا و فرهنگ اهلبیت را از «عبدالعظیم حسنی» و همچنین از کسانی که ایشان در «ری» تربیت کرده است بگیرند.
در حقیقت آن زمان «ری» یک مرکزی بوده علمایی مثل «شیخ صدوق»، «ابن بابویه» و دیگران همه در آنجا بودند و چه بسا حوزه علمیه «ری» آن زمان -حالا ما نمیخواهیم بگوییم برتر از حوزه علمیه قم بوده ولی- یک حوزه علمیهی خیلی قوی بوده شخصیتهای برجستهی داشته و چه بسا تعدادی از تربیت یافتگان حوزه علمیه «ری» از شاگردان «عبدالعظیم حسنی» بودند که با هجرت به قم حوزه علمیه گسترده قم را تشکیل دادند.
در هر صورت...
جایگاه حضرت «عبدالعظیم حسنی» جایگاه خیلی والایی است بخصوص با توجه به روایاتی که از ایشان نقل شده و اعتقاداتی که میآید خدمت امام عرضه میدارد، اعتقاد سالم که آن زمان همچنین اعتقاد سالمی غالبا در میان افراد کم بوده و حتی تعدادی از شیعیان هم با این اعتقادات خیلی آّشنا نبودند.
پرسش:
استاد! موقت بودنش چطوری تصور میشود؟
پاسخ:
عرض کردم در آن زمان رفتن به زیارت امام حسین (سلام الله علیه) خطر نابودی شیعه را داشت؛ یعنی مردم علاقه داشتند، هر شیعهای دوست داشت برود. «متوکل» و همچنین «معتز» و ... تصمیم داشتند کل کسانی که به زیارت امام حسین (سلام الله علیه) میروند را نابود کند و یا خطرات غیر قابل تحملی متوجه اینها بکند؛ به این خاطر حضرت میآید این حکم را برای آن افراد مترتب میکند.
اگر شما الان از فقهاء سوال کنید، نه از فقهای معاصر! اگر بنا باشد حکم ثابت باشد حتی شما 50 سال بعد از وفات «حضرت عبدالعظیم حسنی» که وضع تقریبا عادی شد یا بعد از «غیبت صغری» دیگر آن وحشتها برداشته شد، آیا فقها چنین عقیدهای داشتند؛ که ثواب زیارت «عبدالعظیم حسنی» با ثواب زیارت امام حسین (سلام الله علیه) برابر است؟
وقتی ثواب زیارت نبی مکرم و امیرالمؤمنین و دیگر ائمه برابر با زیارت امام حسین نیست، میتواند برابر با زیارت غیر معصوم باشد؟! اصلا این را عقل نمیپذیرد!
پرسش:
یعنی یک مقامی دادند و سپس گرفتند؟
پاسخ:
نه، نمیخواهد بگوید مقام داد، بلکه یک مقام موقتی و حکم موقتی برای مصالح جهان تشیع است؛ بحث اینکه بگیرند و یا نگیرند نیست از اول موقت است ما نمیخواهیم بگوییم دادند و گرفتند. مثلا به کسی میگویی آقا شما یک سال وکیل ما هستی، اگر قبل از یک سال عزل کنی، بله مقام را گرفتی ولی بعد از یک سال دیگر حکم گرفتن نیست زیرا از اول مدت مشخص بود.
ظاهر قضیه و برداشت ما این است به خاطر اینکه یک مرکزی برای نشر فرهنگ اهلبیت باشد امام چنین فرمایشی داشته است وگرنه اینکه ما بیاییم در مورد قضیه زیارت غیر معصوم در حد معصوم بحث کنیم، اصلاً با ضرورت عقیده شیعه انطباق ندارد.
پرسش:
استاد! در مورد حضرت معصومه داریم که امام میفرماید هر کس حضرت معصومه را در قم زیارت کند من را زیارت کرده است.
پاسخ:
باز هم همان قضیه است. بله:
«مَنْ زَارَ عَمَّتِي بِقُمَ فَلَهُ الْجَنَّة»
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111جلد، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق، ج48 ؛ ص316
یا خوابی که آیت الله «مرعشی» از پدر بزرگوارشان نقل میکند که رسول اکرم را در خواب میبیند و رسول اکرم میفرماید خدای عالم، کل ثواب زیارت قبر حضرت زهرا را مترتب بر زیارت قبر حضرت معصومه (سلام الله علیها) کرده است! ما اینها را نمیتوانیم انکار بکنیم؛ ولی اینها یک سری مسائل و یا حکم ثانوی برای فضیلت این بزرگواران است، یا عمدتاً به خاطر این است که این مکانها مرکز نشر فرهنگ اهلبیت باشد، روی این جهت بوده که فرموده است.
پرسش:
استاد ببخشید! کسی از حضرت جواد میپرسد زیارت امام حسین برتر است و یا زیارت پدر شما؟ حضرت میفرمایند: «ولله زیارة أبی افضل» اینجا هم همان حکم موقتی است؟
پاسخ:
بله، در رابطه با حضرت رضا هم به همین صورت است، ما تقریباً روایات متعدد هم داریم که حضرت میفرماید زیارت پدر من افضل است. بزرگان آنجا میگویند که این یک حکم موقتی است برای اینکه شیعه حفظ بشود و مرکزیّت نشر فرهنگ اهلبیت در جای، جای کشورهای اسلامی باشد؛ یعنی به طور فرض فرهنگ اهلبیت منحصر به «مدینه» نباشد، وقتی در آنجا شیعیان را تار و مار کردند کلا فرهنگ اهلبیت از بین برود و بسته بشود!
آغاز بحث درسی استاد
بعضی از دوستان در استدلال به «آیات الولایه» بحث داشتند، به اینکه نام امیر المؤمنین (سلام الله علیه) به صراحت در قرآن نیامده ما به کمک روایات میخواهیم این مباحث را اثبات کنیم.
در جلسه قبل یکی از دوستان از «بنباز» نقل میکرد در رابطه با اینکه آنهایی که دنبال قرآن میروند و سنت را رها میکنند. ببینید در اینجا دو تا بحث است:
یک بحث این است که ما سنت را بگیریم ولو خلاف قرآن باشد این یک بحث جدا است.
یک دفعه ما قرآن را میخواهیم بگیریم «حسبنا کتاب الله» کاری به سنت نداریم، این با خود منطق قرآن انطباق ندارد. یعنی: «أخذ بقرآن من دون سنة»! نمیشود.
امروزه خیلی از وهابیها در بحث میگویند آقا روایات را ول کن! شما از قرآن با ما صحبت کن و بگو نام امیر المؤمنین در کجای قرآن آمده است؟ در کجای قرآن نام حضرت زهرا آمده است؟
اولاً ما به این یک جواب نقضی میدهیم آقا شما آیه 40 سوره توبه را که میگوید:
(إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ)
آنگاه که در غار [ثور] بودند
سوره توبه (9): آیه 40
معتقد هستید که درباره ابوبکر است منکرش هم کافر است؛ یعنی هر کس انکار کند که این آیه، در حق ابوبکر نازل شده «فهوَ کافر» اسم ابوبکر کجای این آیه آمده؟!
(إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يقُولُ لِصَاحِبِهِ)
آنگاه که در غار [ثور] بودند وقتي به همراه خود ميگفت
سوره توبه (9): آیه 40
در این آیه ما هر چه میگردیم اسم ابوبکر نیست.
یا میگویند آیه 11 سوره نور در رابطه با «عایشه» است و معتقد هستند منکرش کافر و قتلش واجب است! شما فتاوای اینها را ببینید کسی منکر نزول آیه «افک» در رابطه با «عایشه» باشد حکم کفر و قتل او را فتوا دادند.
در کجای آیه «افک» اسم «عایشه» آمده؟!
میگویند ما روایات داریم که این دو آیه در حق ابوبکر و «عایشه» است! میگوییم همانطور که شما روایت دارید آیه 40 سوره توبه و آیه 11 سوره نور در رابطه با ابوبکر و «عایشه» است ما هم روایت در منابع شیعه هم در منابع اهلسنت داریم که 300- 400 تا آیه در رابطه با امیر المؤمنین نازل شده است. چطور میشود «بائُکَ تجُرْ وبائی لا تَجُرْ»؟! این جواب نقضی است.
اما جواب حلّی:
(وَنَزَّلْنَا عَلَيكَ الْكِتَابَ تِبْيانًا لِكُلِّ شَيءٍ)
ما اين کتاب را بر تو نازل کرديم که بيانگر همه چيز است.
سوره نحل (16) : آیه89
آیا امامت علی «شیئٌ او لا»؟ امامت ائمه «شیئٌ ام لا»؟ اگر «شیئٌ» در قرآن نیامده (نستجیر بالله) این عبارت باید خلاف باشد!
یا در سوره نحل دارد:
(وَأَنْزَلْنَا إِلَيكَ الذِّكْرَ لِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ)
و اين قرآن را به سوي تو فرود آورديم تا براي مردم آنچه را به سوي ايشان نازل شده است توضيح دهي
سوره نحل (16): آیه 44
وقتی شما آیه 44 سوره نحل را در کنار آیه 38 انعام بگذارید مسئله روشن است.
(مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيءٍ)
ما هيچ چيز را در اين کتاب، فرو گذار نکرديم
سوره انعام (6) : آیه 38
(وَأَنْزَلْنَا إِلَيكَ الذِّكْرَ لِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ)
و اين قرآن را به سوي تو فرود آورديم تا براي مردم آنچه را به سوي ايشان نازل شده است توضيح دهي.
سوره نحل (16): آیه 44
«تِبْيانًا لِكُلِّ شَيءٍ» است؛ ولی به اضافه تبیین رسول اکرم! آنها که میگویند ما سنت را قبول نداریم در حقیقت آیه 44 سوره نحل را انکار میکنند. اگر «حسبنا کتاب الله» نفی سنت باشد کفر است؛ چون قرآن میگوید:
(وَأَنْزَلْنَا إِلَيكَ الذِّكْرَ لِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ)
و اين قرآن را به سوي تو فرود آورديم تا براي مردم آنچه را به سوي ايشان نازل شده است توضيح دهي
سوره نحل (16): آیه 44
همچنین آیات متعدد دیگری داریم:
(وَكَيفَ تَكْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَى عَلَيكُمْ آياتُ اللَّهِ)
و چگونه ممکن است شما کافر شويد، با اينکه آيات خدا بر شما خوانده ميشود.
سوره آل عمران (3) : آیه 101
یا:
(يتْلُو عَلَيكُمْ آياتِنَا)
تا آيات ما را بر شما بخواند
سوره بقره (2) : آیه151
(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)
آنچه را رسول خدا براي شما آورده بگيريد (و اجرا کنيد)، و از آنچه نهي کرده خودداري نماييد.
سوره حشر (59): آیه 7
آیا این مربوط به آیات قرآن است یا مربوط به سنت است؟ اگر «آتَاكُمُ الرَّسُولُ» قرآن باشد، ما آیات متعددی در رابطه با وجوب اطاعت الله داریم.
آیات قرآن را که پیغمبر برای مردم میخواند مردم تبعیت میکنند «اطاعة النبی» که نیست «اطاعة الله» است؛ ولذا این آیه میگوید:
(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ)
آنچه را رسول خدا براي شما آورده بگيريد
سوره حشر (59): آیه 7
این قطعاً غیر از آیات قرآنی است.
(وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)
و از آنچه نهي کرده خودداري نماييد.
سوره حشر (59): آیه 7
قطعاً غیر از آیات قرآن و مربوط به سنت است:
یا:
(وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى)
و از سر هوس سخن نميگويد؛ اين سخن بجز وحيي که وحي ميشود نيست
سوره نجم (53): آیات 3 و 4
آیا این مربوط به آیات قرآنی است یا مربوط به سنت است؟ اگر مربوط به آیات قرآنی است ما آیات متعدد دیگری هم داریم که میگوید:
(وَاتَّبِعْ مَا يوحَى إِلَيكَ)
و از آنچه بر تو وحي ميشود پيروي کن
سوره یونس (10): آیه 109
(يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ)
اي کسانی که ايمان آوردهايد خدا را اطاعت کنيد و پيامبر و اولياي امر خود را [نيز] اطاعت کنيد.
سوره نساء (4): آیه 59
(أَطِيعُوا اللَّهَ) یک حکم مستقلی در کنار (أَطِيعُوا الرَّسُولَ) دارد؛ اصلاً «اطاعة الله» غیر از «اطاعة الرسول» است ولذا کلمه (أطِیعُوا) هم در آنجا تکرار میشود و «يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ والرّسول واولی الامر» نمیگوید.
کلمه (أَطِيعُوا) در آنجا میآورد «اطاعة الرسول» انشعاب یافته از «اطاعة الله» است ولذا بزرگان اهلسنت هم همین تعبیر را دارند «قرطبی» میگوید:
«وفيها أيضا دلالة على أن السنة كالوحي المنزل في العمل»
الجامع لأحكام القرآن ، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671 ، دار النشر : دار الشعب – القاهرة، ج 17، ص 85
«شوکانی» هم دارد:
«ما يصدر نطقه عن الهوى لا بالقرآن ولا بغيره»
فتح القدير الجامع بين فني الرواية والدراية من علم التفسير ، اسم المؤلف: محمد بن علي بن محمد الشوكاني الوفاة: 1250 ، دار النشر : دار الفكر – بيروت، ج 5، ص 105
«ابن حجر» میگوید:
«من النبي صلى الله عليه وسلم مستحيل لأنه معصوم في صحته ومرضه»
در ذیل آیه قرطاس میآورد آنها که گفتند: « إن الرجل ليهجر» ایشان با زبان بی زبانی مشت به دهانّشان میزند میگوید:
«من النبي صلى الله عليه وسلم مستحيل لأنه معصوم في صحته ومرضه لقوله تعالى وما ينطق عن الهوى ولقوله صلى الله عليه وسلم إني لا أقول في الغضب والرضا إلا حقا»
فتح الباري شرح صحيح البخاري ، اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر : دار المعرفة - بيروت ، تحقيق : محب الدين الخطيب، ج 8، ص 133
«بدرالدین عینی» هم همین را دارد:
«لأنه معصوم في كل حالة في صحته ومرضه»
بعد استدلال میکند:
(وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى)
عمدة القاري شرح صحيح البخاري ، اسم المؤلف: بدر الدين محمود بن أحمد العيني الوفاة: 855هـ ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج 18، ص 62
اینکه میگوید « إن الرجل ليهجر»؛ «قد غلب علیه الوجع» تمام اینها در حقیقت انکار قرآن و مخالفت با قرآن است؛ یعنی بحث «حسبنا کتاب الله» و غیره نیست، آن یک بحث جدای است اینکه «نستجیر بالله» میگوید:
«إِنَّ النبي صلى الله عليه وسلم قد غَلَبَ عليه الْوَجَعُ »
الجامع الصحيح المختصر ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا، ج 5، ص 2146
یا: «إن الرجل ليهجر»؛ «إنه یهجر» و مانند این یک بحث جدایی است!
یا از «ابو هریره» است که حضرت فرمود:
« اني لاَ أَقُولُ إِلاَّ حَقًّا قال بَعْضُ أَصْحَابِهِ فَإِنَّكَ تُدَاعِبُنَا»
...شما گاهی با ما شوخی هم میکنی!
مسند الإمام أحمد بن حنبل ، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - مصر ج 2، ص 340
آنها که میگویند در رابطه با مسائل کشاورزی و... پیغمبر از خودش گفته و اجتهاد کرده؛ درباره این روایت چه میگویند؟! روایت صد در صد صحیحه هم هست.
میگوید:
«يا رَسُولَ اللَّهِ انك تُدَاعِبُنَا»
با ما گاهی شوخی هم میکنی
«قال اني لاَ أَقُولُ الا حَقًّا»
حتی شوخیهای من هم حق است.
مسند الإمام أحمد بن حنبل ، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة – مصر، ج 2، ص 360
(لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ)
مسلما براي شما در زندگي رسول خدا سرمشق نيکويي بود
سوره احزاب (33) : آیه21
اگر بنا است ما شوخی هم بکنیم، شوخیهای ما باید منطبق با شوخیهای رسول اکرم باشد، در غیر این صورت خارج از سنت و اسوه بودن رسول اکرم است.
یا روایت دیگری آقایان با سند صحیح میآورند
«كان جبريل ينزل بالسنة كما ينزل بالقرآن»
الدر المنثور ، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت – 1993، ج 7، ص 643
«سنت» هم جزء «ما اوحی الی النبی» است فرق سنت، با قرآن این است در قرآن تحدی است در سنت تحدی نیست!
(وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ)
و اگر در باره آنچه بر بنده خود [= پيامبر] نازل کردهايم شک و ترديد داريد ،( دست کم) يک سوره همانند آن بياوريد
سوره بقره (2): آیه 23
ندارد!
در سنت نیست؛ ولی در قرآن است.
«ابن عبدالبر» از «اوزاعی» که از فقهای به نام اهل سنت است نقل میکند:
«الكتاب أحوج إلى السنة من السنة إلى الكتاب»
ما برای فهم سنت آنقدر نیاز به قرآن نداریم که برای فهم قرآن به سنت نیاز داریم.
جامع بيان العلم وفضله ، اسم المؤلف: يوسف بن عبد البر النمري الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت – 1398، ج 2، ص 191
از این روشنتر و واضحتر؟!
یا از «حسان ابن عطیه» که از علما و فقهاء است میگوید:
« كان الوحي ينزل على رسول الله صلى الله عليه وسلم ويحضره جبريل بالسنة التي تفسر ذلك»
الجامع لأحكام القرآن ، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671 ، دار النشر : دار الشعب – القاهرة، ج 1، ص 39
از «احمد ابن حنبل»:
«قال أحمد بن حنبل السنة تفسير الكتاب وتبينه»
مناهل العرفان في علوم القرآن ، اسم المؤلف: محمد عبد العظيم الزرقاني الوفاة: 1367 ، دار النشر : دار الفكر - لبنان - 1416هـ- 1996م ، الطبعة : الأولى، ج 2، ص 46
از «ابو حنیفه»:
«لولا السنة ما فهم أحد منا القران»
قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث - (ج 1 / ص 13)
«البانی» که از او به «بخاری دوران» تعبیر میکنند
«فحذار أيها المسلم»
برحذر باشد بترس!
«أن تحاول فهم القرآن مستقلا عن السنة»
«تحاول»؛ یعنی تلاش کنید قرآن را مستقل از سنت بفهمی
«فإنك لن تستطيع ذلك»
هرگز نمیتوانی قرآن را بدون سنت بفهمی
با لَنْ نفی ابد آمده است
«ولو كنت في اللغة سيبويه زمانك»
صفة الصلاة - (ج 1 / ص 171) ح 6587
پرسش:
استاد! سنت در نظر آنها، یعنی صحابه!
پاسخ:
ما کاری نداریم، اگر صحابی هم باشد، سند صحابی اگر صحیح باشد قبول داریم برای ما فرقی نمیکند.
از ائمه هم اگر سند صحیح نباشد قبول نمیکنیم، از صحابه هم سند صحیح نباشد قبول نمیکنیم، ملاک برای ما وثاقت روات است وثاقت آن کسی که نقل میکند. صحابه از پیغمبر نقل میکنند. اگر وثاقت صحابه برای ما محرز شد ما میگوییم سنت است.
پرسش:
«الصحابه بما هو الصحابه» برایشان حجت است!
پاسخ:
آن بحث جدا و اختلافی است که آیا سنت صحابه «کسنة النبی» است یا نه؟ این را هم قرآن و هم سنت رد میکند.
حدیث حوض تمام بساط اینها را داخل حوض برده و خفه کرده دیگر نتوانسته بیرون بیاید! وقتی میگوید از اصحاب من نود، نود و پنج درصد وارد آتش جهنم میشوند. صحابهای که خودش را نمیتواند حفظ کند میخواهد حافظ دیگران و حافظ شریعت باشد؟!
پرسش:
استاد! حقانیت سنت اگر اثبات نشود چطور حقانیت قرآن اثبات میشود؟ آن هم زیر سوال میرود!
پاسخ:
سنت چیست؟ اگر سنت آنی است که «ابو هریره» دارد نقل میکند بله فرمایش شما صحیح است. کیسهاش را باز میکند و شروع به حدیث نقل کردن میکند. «انس ابن مالک» یک روز اینطور میگوید و یک روز آنطور میگوید. «عایشه» آنچه که اسرار خانوادگیاش بوده در میان مردم بر ملا میکند! «علی القول» به اینکه همه این روایات مال اینها است.
البته من معتقد هستم روایاتی که غالباً از «عایشه» نقل میکنند زمان «بنی امیه» ساختند که آبروی «عایشه» را به عنوان اینکه همسر پیغمبر است ببرند! اصلاً هدفشان این بوده مستقیم نتوانستند با پیغمبر مبارزه کنند با امیر المؤمنین مبارزه میکنند.
چون پیغمبر فرمود:
«من سبّ عليا فقد سبّني»
فضائل الصحابة ، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. وصي الله محمد عباس، ج 2، ص 594
ما که نمی توانیم پیغمبر را سب کنیم؛ پس میرویم علی را سب میکنیم! از آن طرف با پیغمبر نمیتوانند آبرو ریزی کنند و افتراء ببندند میآیند «عایشه» را عَلَم میکنند و شروع میکنند مطالبی را از «عایشه» نقل میکنند.
امیر المؤمنین به «ابن عباس» میگوید پیش «خوارج» میخواهی بروی
«ولا تحاجهم بالقرآن»
مبادا با خوارج، با قرآن بخواهی مناظره کنی
«فإنه ذو وجوه ولكن خاصمهم بالسنة»
با سنت که واضح و روشن و عموم فهم است.
«ابن عباس» میگوید:
« يا أمير المؤمنين فأنا أعلم بكتاب الله منهم »
من از خوارج به کتاب الله، اعلَم هستم
« في بيوتنا نزل »
امیر المؤمنین فرمود تو راست میگویی
«ولكن القرآن حمال ذو وجوه تقول ويقولون»
تو میگویی من اینطور میفهمم او میگوید من اینطور میفهمم.
«ولكن خاصمهم بالسنن فإنهم لن يجدوا عنها محيصا فخرج إليهم فخاصمهم بالسنن فلم تبق بأيديهم حجة»
الإتقان في علوم القرآن ، اسم المؤلف: جلال الدين عبد الرحمن السيوطي الوفاة: 19/5/911هـ ، دار النشر : دار الفكر - لبنان - 1416هـ- 1996م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : سعيد المندوب، ج 2، ص 410
از این دسته روایات ما زیاد داریم، حتی از خلیفه دوم نقل میکنند آنها که فقط به قرآن استدلال میکنند اینها هم روش «خوارج» را دارند.
«لالکائی» از امیر المؤمنین میگوید:
«سيأتي قوم يجادلونكم فخذوهم بالسنن فإن أصحاب السنن أعلم بكتاب الله»
اعتقاد أهل السنة - اللالكائي - (ج 1 / ص 123)
«ایوب سختیانی» میگوید:
«إذا حدثت الرجل بالسنة فقال دعنا من هذا و حدثنا من القرآن فاعلم انه ضالّ مضلّ»
اگر وقتی شما از سنت حرف میزنی، کسی میگوید سنت را کنار بگذار! از قرآن با ما حرف بزن، بدان که او گمراه و گمراه کننده است!
-وهابیها غالباً اینطوری میگویند!-
الكفاية في علم الرواية ، اسم المؤلف: أحمد بن علي بن ثابت أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463 ، دار النشر : المكتبة العلمية - المدينة المنورة ، تحقيق : أبو عبدالله السورقي , إبراهيم حمدي المدني، ج 1، ص 16
در مورد «ایوب سختیانی»، «ابن حجر» هم دارد:
« كان ثقة ثبتا في الحديث جامعا كثير العلم حجة عدلا وقال أبو حاتم هو أحب إلي في كل شيء من خالد الحذاء وهو ثقة لا يسأل عن مثله»
تهذيب التهذيب ، اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1404 - 1984 ، الطبعة : الأولى، ج 1، ص 348
«ابو قلابه» که در مورد «ابو قلابه»، «ذهبی» میگوید: «الامام شیخ الاسلام»
«إذا حدثت الرجل بالسنة فقال دعنا من هذا وهات كتاب الله فاعلم أنه ضال»
وقتی از سنت حرف میزنی میگوید سنت را کنار بگذار «هات کتاب الله» قرآن را بیاور با ما حرف بزن! بدان که او گمراه است.
سير أعلام النبلاء ، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ج 4، ص 472
روایتی هم از عمر ابن الخطاب است، من هر چه گشتم پیدا نکردم؛ -چون دیشب جلسهای با آقایان «عراقی» در مورد «احمد الحسن» داشتیم 20 نفر از مسؤلین فرهنگیشان بودند، آقایان بعد از 19 سال تازه بیدار شدند که میخواهند در رابطه با «احمد الحسن» تحقیق داشته باشند ما تا آخر شب درگیر آنها بودیم.-
از عمر بن الخطاب تعبیری دارد که میگوید آن کسی که فقط قرآن میگوید نه سنت! بدانید او احمق است و یا یک تعبیری دارد که او الاغ است!
تمام اینها نشان میدهد که اگر ما بخواهیم وارد استدلال قرآنی بشویم یا «آیاتُ الولایه» را بخواهیم بحث کنیم لا شکَ ولا ریب این مقدمه برای ما ضروری است و بعد نقش شأن نزول در فهم آیات کاملاً مشخص است «ابن تیمیه» میگوید شناختن سبب نزول آیات، به ما در فهم آیات کمک میکند.
«فإن العلم بالسبب يورث العلم بالمسبب»
وقتی سبب نزول آیه برای ما روشن شد معنای آیه هم برای ما واضح و روشن خواهد شد.
كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية ، اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مكتبة ابن تيمية ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي ج 13، ص 339
اینها در حقیقت یک بحث مقدماتی است شاید بحثهای دیگری هم لازم باشد که ان شاء الله من هفته آینده خدمت دوستان توضیح میدهم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.