2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
«تعریف اجتهاد و شرائط مجتهد»
کد مطلب: ١٢٢٩٥ تاریخ انتشار: ٠٦ دي ١٣٩٧ - ١٣:٥٤ تعداد بازدید: 3737
خارج فقه مقارن » اجتهاد و تقلید از دیدگاه فریقین
«تعریف اجتهاد و شرائط مجتهد»

جلسه چهل و سوم 97/10/02

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه چهل و سوم 97/10/02

موضوع: «اجتهاد» و «تقلید» از دیدگاه فریقین (18) – «تعریف اجتهاد و شرائط مجتهد»

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله

پرسش:

استاد ببخشید! درباره ابوهریره بعضی جاها گفته اند یکثر الحدیث و بعضی جاها هم گفته‌اند: یکذب الحدیث ، بالاخره نتیجه چیست؟

پاسخ:

از «ابو هریره» هرچه بگویند درمی‌آید! خیلی آدم عجیبی بوده است؛ یعنی اگر یک فیلمی از «مرد هزار چهره» بسازند بهترین مصداقش «ابوهریره» است! خیانتی که این مرد به اسلام کرده، مخصوصا در حوزه فرهنگی کم‌تر کسی چنین خیانتی به اسلام کرده است؛ یعنی برای هرچه که شما تصور کنید یک چیزی درست کرده است.

پرسش:

خودشان تدوین حدیث، و نقل و گفتن حدیث می‌گویند؛ ولی «ابوذر» را به آن شکل می‌زنند بعد به «ابوهریره» که می‌رسد این‌طوری رفتار دارند.

پاسخ:

شما ببینید «کعب الاحبار یهودی» در مسجد کرسی تدریس دارد، «ابن عباس» پای درسش می‌نشنید، «ابوهریره» شاگرد «کعب الاحبار یهودی» است، «تمیمی داری» مسیحی است در زمان عمر کرسی تدریس در مسجد النبی دارد.

پرسش:

حاج آقا! شما بحث تدوین حدیث را تطبیقی کار کردید چیزهایی که صحیح بخاری از آن استفاده کرده است؟

پاسخ:

تا حدودی تنظیم کردیم که اصلا بحث منع تدوین حدیث، منع نقل حدیث و... حالا شاید در همین بحث اجتهاد یک بخشی را من اشاره کنم، اصلا یکی از مصیبت‌هایی که جهان اسلام با آن مواجه شد این بود که آمدند برخورد دوگانه کردند. از آن طرف هرکس حدیث نقل می‌کند مخصوصا مثل «عبدالله ابن مسعود» و... شلاق می‌خورند، زندان می‌روند و درگیری بین این‌ها ایجاد می‌شود؛ ولی از آن طرف یک عده آزادنه می‌آیند در «مسجد النبی» کرسی نقل حدیث پیدا می‌کنند!

در «شام» یک آزادی مطلق برای حدیث است؛ ولی احادیثی که ضرر به پایه‌های حکومت نزند! این‌ها از نقل احادیث مربوط به «صوم» و «صلاة» و امثال این که منع نمی‌کردند و با آن مشکل نداشتند، با احادیثی که فضائل اهل‌بیت را نقل کند و یا امامت اهل‌بیت در آن مطرح شده باشد مشکل داشتند.

لذا ما قرائن زیادی داریم که راوی می‌آید یک کتابی می‌آورد، یکی از بزرگان اهل سنت ورق می‌زند می‌بیند در آن فضائل حضرت علی (سلام الله علیه) است می‌‌گوید تشت آب بیاورید! وقتی که تشت آب می‌آورند همه را می‌شوید و نابود می‌کند!

«عن عبد الرحمن بن الأسود عن أبيه قال جاء علقمة بكتاب من مكة أو اليمن صحيفة فيها أحاديث في أهل البيت بيت النبي صلى الله عليه فأستاذنا على عبد الله فدخلنا عليه قال فدفعنا إليه الصحيفة قال فدعا الجارية ثم دعا بطست فيها ماء فقلنا له يا أبا عبد الرحمن أنظر فيها فان فيها أحاديث حسانا قال فجعل يميثها فيها»

تقييد العلم للخطيب البغدادي ، اسم المؤلف: الخطيب البغدادي الوفاة: 463 هـ ، دار النشر : دار إحياء السنة النبوية، ج 1، ص 54

از این موارد ما زیاد داریم احادیث فضائل اهل‌بیت (علیهم السلام) را از بین می‌بردند، پاک می‌کردند.

عبد الله القسري... واكتب لي السيرة فقلت له فإنه يمر بي الشيء من سير علي بن أبي طالب صلوات الله عليه فأذكره فقال لا إلا أن تراه في قعر الجهنم»

الأغاني ، اسم المؤلف: أبو الفرج الأصبهاني الوفاة: 356هـ ، دار النشر : دار الفكر للطباعة والنشر - لبنان ، تحقيق : علي مهنا وسمير جابر، ج 22، ص 21

این تعابیری که آورده‌اند این‌طوری است! یا ببینید چقدر در مذمت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) مطلب آورده‌اند مثلا تعبیری که آن ملعون (علیه لعنة الله وملائکته والناس اجمعین) دارد که می‌گوید:

«إلعنوا علي بن أبي طالب فإنه لص بن لص!»

السيد ابن طاووس، الحسيني، علي بن موسي _متوفاي 664ق_ فرحة الغری، ص53، تحقیق: السيد تحسين آل شبيب الموسوي، ناشر : مركز الغدير للدراسات الإسلامية، چاپ اول، سال چاپ : 1419 - 1998 م

یا دارد:

«اللهم العن علي بن أبي طالب بن هاشم ، صهر رسول الله صلى الله عليه وسلم على ابنته ، وأبا الحسن والحسين ثم يقبل على الناس ، فيقول هل كنيت»

شرح نهج البلاغة ، اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد عبد الكريم النمري، ج 4، ص 34

«فيقول هل كنيت»؛ یعنی خوب مشخصات علی را روشن کردم! این‌ها به این شکلی بودند و الان ما می‌بینیم یک میلیارد و نیم مسلمان‌های روی زمین به خون همدیگر تشنه‌اند؛ یعنی الان عداوتی که بین مسلمان‌ها نسبت به یکدیگر است بین مسلمان‌ها و کفار نیست! بنیانگذار همه این تفکرات همین‌ها بودند.

در «زیارت عاشورا» می‌خوانیم:

«لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ ... وَ بَنى عَلَیْهِ بُنْیانَهُ؛ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْكینِ مِنْ قِتالِكُمْ»

در چند جای «زیارت عاشورا» آن‌هایی که بنیانگذار این ظلم و جنایت بودند مورد لعن قرار می‌گیرد.

من قبل از این‌که بحث را شروع کنم از دوستان تقاضا دارم، مطالعات و تحقیقاتی که دارند تلاش کنند این‌ها را دسته بندی کنند. آن‌هایی که با کامپیوتر آشنایی دارند به صورت فایل بیاورند و آن‌هایی با کامپیوتر آشنایی ندارند به صورت نوشتار و دسته بندی شده بیاورند. مطلب که دسته بندی می‌شود خوبی‌اش این است که انسان می‌داند کجاست و سریع به آن دسترسی دارد، الان این عزیز ما که سوال در مورد بحث تاریخ حدیث کرد من تمام آن‌چه را که مربوط به تاریخ حدیث است را در یک جا جمع کردم و شاید بیش از 50 مورد مطلب است. ولی اگر این‌ها متفرق و دسته بندی شده نباشد آدم دچار مشکل می‌شود، انسان از نو برود تحقیق کند کارش راحت‌تر است تا بخواهد از فایل‌های متفرق و دسته بندی نشده استفاده کند.

ان شاء الله عزیزان حتما دقت کنند بحث‌هایشان زحمات‌‌شان در صورتی ارزش پیدا می‌کند که منظم باشد.

«أُوصِيكُمَا .... بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ‏ أَمْرِكُم‏»

شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح)، 1جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق, ؛ ص421

طلبه در مباحث علمی نظمش باید مثل نمازش مرتب و سر وقت باشد؛ یعنی همان‌طوری که نماز را داریم سر وقت می‌خوانیم، بحث‌هایمان هم سر جای خودش باشد که موقع مراجعه کردن بتوانیم راحت به آن دسترسی داشته باشیم، مثلا بحث‌های تفسیری جدا باشد، بحث‌های اعتقادی جدا باشد، بحث‌های شبهاتی جدا باشد حالا هرکس براساس ذوق و سلیقه‌ی که خودش این‌ها را تنظیم کند.

پرسش:

در رابطه با تغییر و جابجایی زمان همایش هم بفرمایید.

پاسخ:

برنامه همایشی که دو – سه روز در خدمت دوستان هستیم بنا بود که چهارم- پنجم و ششم «دی» باشد؛ ولی متوجه شدیم که در استان‌ها برای طلبه‌ها امتحان میان ترم است، نزدیک به 110 – تا 120 نفر طلبه که از شهرستان‌ها دارند می‌آیند این مشکل را دارند، بنابراین ما این را یک هفته به تأخیر انداختیم و قرار شد هفته بعد سه شنبه، چهارشنبه و پنجشنبه باشد.

یک مشکل دیگری که داریم این است که ما به معاونت تبلیغ گفتیم ما صد نفر را حاضریم در خدمت‌شان هم در دوره و هم در قسمت هزینه باشیم؛ دیروز به ما زنگ زدند گفتند تا الان تقریبا نزدیک به هزار نفر ثبت نام کردند! ما هم ماندیم که از این هزار نفر این صد نفر را چطوری انتخاب کنیم؟! از طرف دیگر نزدیک به 30 نفر دوستان خودمان هستند، تا ببینیم که چه می‌شود توکل بر خدای عالم!

پرسش:

حاج آقا! حوزه برای هزار نفر طلبه برای تبلیغ در ایام فاطمیه نمی‌تواند برنامه بچیند؟

پاسخ:

برای صد نفرش هم ندارند، بودجه‌اش را از من دارند می‌گیرند! مشکل ما این است که الان حوزه را وابسته به دولت کردیم، دولت هم مشکلات دارد، البته در این‌که پول دارد و یا ندارد ما که نمی‌دانیم و خلاصه سه هزار، سه هزار میلیارد تومان برداشتند و بردند و خودشان را دچار مشکل کردند.

دیروز همین شخصی را که اعدام کردند داشتند می‌گفتند این شخص فلان کارها را کرده و... من در ذهنم آمد وقتی این آقا این کارها را انجام می‌داد شما کجا بودید؟! خواب بودید؟ این آقا این همه خلاف و اختلاس کرده، این همه شرکت‌های جعلی زده آیا شما همه تان خواب بودید؟ یک دفعه بیدار می‌شوید می‌بینید که یک آقایی چند هزار میلیارد اختلاس کرده!

حالا این مورد را گرفتید و دهها مورد دیگری که دارند این خلاف‌ها را انجام می‌دهند، آیا شما باید صبر کنید؟ آخر این اموال بیت المال و مربوط به همه مردم است!

در هر صورت...

الان وابسته بودن حوزه به دولت مشکل درست کرده، حتی بعضی از مراکز پژوهشی مدتی سه ماه تا چهارماه است حقوق ندادند. این در حقیقت یک ضربه به حوزه و روحیه محققین است.

ما خودمان «موسسه ولی عصر» را تقریبا سال 70 – 71 تأسیس کردیم، آن زمان آقای «مسجد جامعی» وزیر ارشاد بود، چند بار به من گفت آقای «قزوینی» من می‌خواهم برنامه ای بریزند که برای «موسسه ولی عصر» ردیف بودجه دولتی در مجلس در نظر بگیرند.

گفتم آقا جان! ما به هیچ وجه بودجه‌ دولتی نمی‌خواهیم، نیازی هم نداریم هرچه خدای عالم خودش کمک‌مان کرد، در جیب‌مان پول بود کار می‌کنیم اگر نبود کار را تعطیل می‌کنیم، کار را تعطیل کنیم بهتر از این است که محقق بیاید یک ماه- دوماه- سه ماه کار کند و برای همین پول ناچیز که حساب باز کرده ما هم بگوییم نداریم چقدر برایش سخت تمام می‌شود!

لذا الان هم ما براساس آن‌چه که امکانات داریم کارهای پژوهشی انجام می‌دهیم، من به دوستان گفتم من در این سقف می‌توانم پول در اختیارتان قرار بدهم. بالاترین از این یک ریال هم باشد از حقوق شخص شما که مسئول امور مالی هستید کسر می‌کنم.

آغاز بحث...

بحث جلسه گذشته آن قسمت که مربوط به «ابو حنیفه» بود ناتمام ماند، یک تعبیر خیلی عجیبی نسبت به او دارند، این تعبیر را «ابن جوزی» در «المنتظم» ج 8، ص 134 آورده، «خطیب بغدادی» در «تاریخ بغداد» آورده، و افراد دیگری هم آوردند که «ابو حنیفه» گفت:

«لو أدركني رسول الله صلى الله عليه وسلم وأدركته لاخذ بكثير من قولي»!!

اگر من پیغمبر را درک کرده بودم، پیغمبر هم من را درک کرده بود پیغمبر به حرف‌های من استناد می‌کرد!

تاريخ بغداد ، اسم المؤلف: أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت ج 13، ص 401.

یا:

«هل الشریعة الا الرأی»

همچنین تعبیری در آخرش دارد، اگر آن تعبیر دیگری که دارند

«لو لم أبعث فيكم لبعث ابوحنیفة»

بهتر بود تا به جای «ابو حنیفه» در آن‌جا عمر را بگذارند!

وقتی که برایش از پیامبر مکرم روایت نقل می‌کنند می‌گوید با دُم خوک این روایت را پاک کنید! آقایان امثال این‌ها زیاد دارند مخصوصاً «خطیب بغدادی» تمامی این‌ها را به خوبی در «تاریخ بغداد» جمع کرده است. همچنین «عبدالله ابن احمد» پسر «احمد» در کتاب «السنه» با سندهای صحیح تمام این مطاعن را نقل کرده است.

در بعضی از جاها دارد که تعدادی از بزرگان مثل «سفیان» و «شریک» و...می‌گوید:

«ادركنا أبا حنيفة وما يعرف بشيء من الفقه ما يعرف الا بالخصومات»

السنة ، اسم المؤلف: عبد الله بن أحمد بن حنبل الشيباني الوفاة: 290 ، دار النشر : دار ابن القيم - الدمام - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد سعيد سالم القحطاني، ج 1، ص 210

«ابو حنیفه» از «فقه» سر در نمی‌آورد، فقط خصوماتی که بین دو نفر و یا بین زن شوهری که با هم دعوا می‌کردند این‌ها را صلح می‌داد یا فتوا می‌داد که این‌ها از همدیگر طلاق بگیرند.

بحث اساسی دیگری که در این‌جا مطرح است و در حقیقت پایه بحث‌های «اجتهاد» است، تعاریفی که اهل‌سنت از «اجتهاد» کردند و شرایطی که برای «مجتهد» معین کردند است. البته این دو تا به نظر من اگر در یک جا بیاید قضیه را خیلی روشن می‌کند، از بعضی بزرگان من دیدم تعریف «اجتهاد» را جدا آوردند و «شرایط مجتهد» را هم جدا آوردند. وقتی شما به مغز حرف‌ها نگاه بکنید در حقیقت یک چیز است. «اجتهاد» را بخواهند تعریف بکنند تعریف «اجتهاد» یعنی تعریف مجتهدی که بخواهد اجتهاد بکند.

من در تعاریف اهل‌سنت دنبال یک چیزی می‌گشتم خیلی برای من مهم است دوستان خوب دقت کنند که آیا در «اجتهاد»، روی کتاب و سنت تأکید دارند یا ندارند؟ ما بعدها این را خیلی لازم داریم، که آیا در تعریف «اجتهاد»، شرایط «مجتهد» واژه کتاب و سنت آمده یا نیامده است؟ اگر آمده باشد، و ما این را پایه قرار بدهیم خیلی از بحث‌هایی که از خلیفه اول، دوم، سوم و غیره آورده‌اند، از ائمه و فقهای‌شان آوردند و از کتاب و سنت فاصله گرفتند بلکه خلاف کتاب و سنت هم دارند این با تعاریفی که انجام داده‌اند نمی‌سازد.

من اول واژه‌ها را عرض می‌کنم بعد یک بحث دیگری دارم شما ببینید «امام شافعی» متوفای 204 است می‌گوید:

«فَمَنْ اجْتَهَدَ على الْكِتَابِ وَالسُّنَّةِ فَذَلِكَ»

«اجتهاد»، اگر بر محور کتاب و سنت باشد که حق مطلب تمام است.

«وَمَنْ اجْتَهَدَ على غَيْرِ الْكِتَابِ وَالسُّنَّةِ كان مُخْطِئًا»

الأم ، اسم المؤلف: محمد بن إدريس الشافعي أبو عبد الله الوفاة: 204 ، دار النشر : دار المعرفة - بيروت - 1393 ، الطبعة : الثانية، ج 6، ص 201

توجه داشته باشید که ما با کلمه «مخطاً» زیاد کار داریم، «اجتهاد» بر غیر کتاب و سنت آیا این خطأ است یا بدعت است؟ بین خطأ و بدعت فرق است شما که می‌گویید اسلام کامل شد

(الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ)

امروز دين شما را برايتان کامل کردم

سوره مائده (5): آیه 3

اگر (الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ) با کتابِ تنها است: «حسبنا کتاب الله»، (أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ)! اگر شما به کتاب مراجعه کردید و حکمی از احکام شرعی پیدا نکردید نستجیر بالله کتاب از اکمال بودن می‌افتد.

«بدایع الصنایع» از کتاب‌های معتبر فقهی اهل‌سنت است، «ابوبکر کاشانی حنفی» متوفای 587 یک مقداری خوب به میدان آمده می‌گوید:

«فَالِاجْتِهَادُ إذَا خَالَفَ النَّصَّ بَاطِلٌ»

«اجتهاد»، اگر مخالف نص بود اصلاً باطل است.

بدائع الصنائع في ترتيب الشرائع ، اسم المؤلف: علاء الدين الكاساني الوفاة: 587 ، دار النشر : دار الكتاب العربي - بيروت - 1982 ، الطبعة : الثانية، ج 3، ص 245

یعنی «اجتهاد»، «اجتهاد» شرعی نیست!

«بهوتی حنبلی» متوفای 1050 می‌گوید:

«( والمجتهد ) مأخوذ من الاجتهاد وهو استفراغ الفقيه الوسع لتحصيل ظن بحكم شرعي»

«فقیه» تمام تلاشش را برای تحصیل حکم شرعی به کار می‌گیرد ولو «ظنی» هم باشد

البته «استفراغُ الفقیه»، «استفراغُ الوسع» و غیره در تعاریف بعداً خواهد آمد.

«من يعرف من كتاب الله تعالى وسنة رسوله صلى الله عليه وسلم »

كشاف القناع عن متن الإقناع ، اسم المؤلف: منصور بن يونس بن إدريس البهوتي الوفاة: 1051 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1402 ، تحقيق : هلال مصيلحي مصطفى هلال، ج 6، ص 297

آن کسانی که احکام را از کتاب خدا دارند استفاده می‌کنند. «مجتهد» آگاهی به کتاب خدا و سنت پیغمبر دارد.

این هم می‌‌گوید «حکمٍ شرعی» برای کسی است که: « يعرف كتاب الله و یعرف سنة رسول الله»!

متن «إقناع» مال امام «موسی ابن احمد حجاوی» متوفای 960 است، شرحش هم مال آقای «بهوتی حنبلی» است.

پرسش:

استاد ببخشید! این جمله که می‌گوید « فَالِاجْتِهَادُ إذَا خَالَفَ النَّصَّ » این بر چه مبنایی است، بر مبنای کتاب و سنت است؟

پاسخ:

کتاب و سنت را نص می‌گویند. هر کجا واژه نص می‌آید انصراف به کتاب و سنت دارد غیر از کتاب و سنت را نص نمی‌گویند اجماع را نص نمی‌گویند رأی و استحسان و قیاس را نص نمی‌گویند. نص در برابر رأی و قیاس است.

باز آقای «بهوتی حنبلی» تعبیری دارد:

«شرط الاجتهاد عدم مخالفة النص والإجماع»

بعد می‌گوید به دلیل خبر معاذ ابن جبل:

«ولأنه إذا ترك الكتاب والسنة فقد فرط فوجب نقض حكمه كما لو خالف الإجماع»

كشاف القناع عن متن الإقناع ، اسم المؤلف: منصور بن يونس بن إدريس البهوتي الوفاة: 1051 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1402 ، تحقيق : هلال مصيلحي مصطفى هلال، ج 6، ص 326

بحث «معاذ ابن جبل» را ما آوردیم که اصلاً «معاذ ابن جبل» اگر ملاک باشد، خیلی از اجتهادات حضرات اهل‌سنت به باد است؛ یعنی آن‌جا آمده رأی را، قسیم کتاب و سنت قرار داده است.

ایشان می‌گوید اگر یک «فقیهی» کتاب و سنت را ترک کند راه افراط پیموده واجب است حکم چنین مجتهد قاضی نقض شود.

«شوکانی زیدی سلفی» متوفای 1250، ایشان هم حرف زیبایی دارد:

«وليس أحد من العلماء المجتهدين والأئمة المحققين بمعصوم»

هیچ کدام از علما، مجتهدین و امامان ما معصوم نیستند.

«ومَن لَم يكن معصوماً فإنَّه يجوز عليه الخطأ كما يجوز عليه الصواب»

این همان عقیده‌ی است که ما نسبت به مراجع‌ و علمای‌مان معتقد هستیم، نه نسبت به ائمه!

«فيصيب تارة ويخطئ أخرى، ولا يتبيَّن صوابُه من خطئه إلاَّ بالرجوع إلى دليل الكتاب والسنة»

این را خوب دقت کنید که صدر و ذیل عبارت ایشان چقدر با هم تناقض دارد! می‌گوید اگر ما بخواهیم صواب و خطاء یک «فقیه» را روشن کنیم باید به کتاب و سنت مراجعه کنیم.

«فإن وافقهما فهو مصيب، وإن خالفهما فهو مخطئ»

ما می‌خواهیم مراجعه کنیم ببینیم آیا این فتوای آقای «ابو حنیفه» یا «شافعی» یا هر کس دیگر با کتاب و سنت تطبیق می‌کند یا نمی‌کند؟ اگر تطبیق کرد؛ پس مصیب است! حالا ما می‌خواهیم از آقای «شوکانی» این سوال را بپرسیم، قبل از این‌که ما مراجعه کنیم ببینیم این فتوا مصیب است یا مخطأ! آیا صاحب فتوا به کتاب و سنت مراجعه کرده یا نکرده؟ ما چیز جدیدی نمی‌خواهیم کشف بکنیم، یک فتوایی این آقا داده می‌گوییم به کتاب مراجعه کنیم این آقایی که فتوا داده بر چه اساسی فتوا داده است؟ از کتاب فتوا داده یا از پیش خودش فتوا داده! ما که مراجعه به کتاب و سنت می‌کنیم چیز جدیدی داریم کشف می‌کنیم که آن آقا نتوانسته کشف کند، یا نه آن آقا خلاف کتاب و سنت فتوا داده است؟

ما به کتاب و سنت مراجعه می‌کنیم صواب و خطأ کشف نمی‌کنیم، صحت و بطلان کشف می‌کنیم، وقتی من نگاه کردم این آقا فتوایش، مخالف کتاب بود نمی‌گویم آقا خطا کرده، مخالف سنت بود نمی‌گوییم آقا خطا کرده، می‌گوییم آقا باطل فتوا داده است! تبیین صواب و خطأ با رجوع به کتاب و سنت است.

سوال دیگر اینکه آیا این آقا توانایی استنباط حکم از کتاب و سنت داشته یا نداشته؟ اگر نداشته غلط کرده چنین فتوای داده! اگر تشخیص استنباط حکم، از کتاب و سنت داشته، کتاب و سنت مشکل داشته این آقا نفهمیده! یا نه کتاب و سنت صریح بوده این آقا آمده برخلاف کتاب و سنت فتوا صادر کرده است.

جالب این‌جا است در ادامه می‌گوید:

«ولا خلاف في هذه الجملة»

این‌که ما می‌گوییم با مراجعه به کتاب و سنت خطأ و صواب را به دست می‌آوریم

«ولا خلاف في هذه الجملة بين جميع المسلمين أولهم وآخرهم، سابقهم ولاحقهم، كبيرهم وصغيرهم»

این مطلب را توجه کنید خیلی جالب است؛ یعنی بعضی وقت‌ها این‌ها یک لحظه عقل‌شان را از دست می‌دهند مطلبی می‌نویسند و نمی‌دانند چه نوشتند!

«وهذا يعرفه كلُّ مَن له أدنى حظ من العلم، وأحقر نصيب من العرفان»

این‌که با مراجعه به کتاب و سنت، صواب و خطأ را به دست بیاوریم، کسی اگر کوچک‌ترین بهره‌ای از علم داشته باشد می‌فهمد! آقای «شوکانی»! این آقایی که از کتاب و سنت فتوای مخالف داده آیا این «ادنی حظٍ من العلم» داشته یا نداشته؟ «احقر نصیبی» از «عرفان» داشته یا نداشته! اگر نداشته ارزش و لیاقت ندارد ‌که این آقا را شما «مجتهد» بدانید.

«وليس أحد من العلماء المجتهدين والأئمة المحققين بمعصوم»

بحث عصمت نیست! بحث ضلالت است بحث کسی است که اصلاً از قرآن و سنت آگاهی ندارد، شتر چران بیابان‌های «ریاض» است، آمده قرآن را ورق زده بدون این‌که قرآن را بفهمد «أدنى حظ من العلم، وأحقر نصيبی» ندارد شروع کرده به فتوا صادر کردن!

پرسش:

حاج اقا! پس به اولش می‌خورد فإن وافقهما فهو مصيب

پاسخ:

نه؛ به «ولا خلاف في هذه الجملة»؛ یعنی ذیلش را دارد می‌گوید ربطی به اولی ندارد. بحث عصمت و غیر عصمت نیست آن دیگر تمام شد رفت! این قسمت کاملاً واضح و روشن است.

بعد می‌گوید:

«ومَن لَم يفهم هذا ويعترف به فليتَّهم نفسه»

کسی این را نمی‌فهمد ولی اعتراف دارد؛ یعنی می‌داند با مراجعه به کتاب و سنت، می‌شود صواب خطأ را فهمید.

«ويعلم أنه قد جَنى على نفسه بالخوض فيما ليس من شأنه، والدخول فيما لا تبلغ إليه قدرتُه»

خودش همین توجیهی را که ما دادیم شرح می‌دهد

«وعليه أن يُمسك قلمَه ولسانه، ويشتغل بطلب العلم، ويفرغ نفسه لطلب علوم الاجتهاد التي يتوصل بها إلى معرفة الكتاب والسنة وفهم معانيهما»

شرح الصدور بتحريم رفع القبور - (ج 1 / ص 3)

این مطلب در شرح الصدور بتحریم رفع القبور است این کتاب را هم علیه شیعه نوشته است جالب است الان «عربستان سعودی» کتاب‌های «شوکانی» را که در رابطه با حرمت توسل و بنای قبور و غیره دارد مرتب چاپ می‌کند!

پرسش:

استاد ببخشید! مشکل این‌جا است که این‌ها سنت را شامل اقوال و کردار صحابه هم می‌دانند.

پاسخ:

باشد، بداند آیا از این چه استفاده‌ا‌ی می‌خواهد بکند؟ کتاب و سنت ولی سنت، اولاً وبذات انصراف به سنت نبی دارد آن بحث‌ها را خواندیم

(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)

و آنچه را فرستاده [او] به شما داد آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت بازايستيد

سوره حشر (59): آیه 7

ملاک آن است و در مورد سنت صحابه هم قید دارند، اگر سنت صحابه مطابق با سنت نبی بود حجت است و می‌گوید سنت صحابه حجت است؛ چون سنت صحابه هم مطابق با واقع است این‌که می‌گویند

«اقتدوا باللذين من بعدي : أبوبكر ، وعمر»

ذخيرة الحفاظ ، اسم المؤلف: محمد بن طاهر المقدسي الوفاة: 507 هـ ، دار النشر : دار السلف - الرياض - 1416 هـ -1996م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د.عبد الرحمن الفريوائي، ج 1، ص 436

تعلیل می‌‌آ‌ورند می‌گویند چون عمل ابابکر و عمر منطبق بر سنت و سیره پیغمبر است پیغمبر هم فرمود:

«اقتدوا باللذين من بعدي : أبوبكر ، وعمر»

در ذیل همان حدیث، استدلال دارند این‌که پیغمبر چنین فرمایش کرد علتش انطباق قول و فعل شیخین با قول و فعل پیغمبر اکرم است و می‌گویند خلاف قول پیغمبر کلمه‌ای از این‌ها صادر نشده ؛یعنی مسئله را مفروغٌ عنه می‌گیرند!

آقای «ابن قدامه مقدسی» که از فقهای بنام «حنبلی» است «حنبلی‌» ها دو تا فقیه خیلی مشهور دارند: یکی «عبدالله ابن قدامه مقدسی» شما ان شاء الله وقتی به «بیت الله الحرام» مشرف بشوید در اطراف «بیت الله الحرام» حدود ده - دوازده تا «دار الإفتاء» است در هر یکی از این اتاق‌ها هم یک «مفتی» نشسته که به ارباب رجوع جواب می‌دهد.

در تمام «دار الإفتاء»ها «مغنی ابن قدامه مقدسی» هست یعنی در حقیقت توضیح المسائل مفتیان «وهابی» در کنار «بیت الله الحرام» است. هر کجا شما بروید کتاب «مغنی ابن قدامه» در آن‌جا است و مسلط هم هستند، یا منبع درسی‌شان است یا برای رسیدن به مقام «افتاء» خیلی به این کتاب مسلط هستند شما هر سوالی بکنید با این‌که نزدیک 27- 28 جلد است، به تمام این کتاب مسلط هستند که کدام مسئله کجا است، وقتی سوال می‌کنند اگر حضور ذهن هم نداشته باشد سریع کتاب را باز می‌کند و از روی کتاب، حکم مسئله را می‌خواند.

«ابن قدامه مقدسی» می‌گوید:

«فمن شرط الإجتهاد معرفة ستة أشياء الكتاب والسنة والإجماع والاختلاف والقياس ولسان العرب»

بعد می‌آید به کتاب می‌رسد می‌گوید:

«أما الكتاب فيحتاج أن يعرف منه عشر أشياء الخاص والعام والمطلق والمقيد والمحكم والمتشابه والمجمل والمفسر والناسخ والمنسوخ في الآيات المتعلقة بالأحكام وذلك نحو خمسمائة»

خاص و عام، مطلق و مقیّد، محکم و متشابه، مجمل و مفسر، ناسخ و منسوخ را بداند البته در آیاتی که متعلق به احکام است از 6600 آیه:

« وذلك نحو خمسمائة »

500 آیه در رابطه با احکام داریم؛ یعنی کل آیاتُ الاحکام 500 آیه است،1400 آیه فقط در رابطه با «معاد» داریم. در شیعه هم سه نفر از فقهای ما،‌ کتاب «آیاتُ الاحکام» دارند. «آیات الاحکام» «مقدس اردبیلی» ، «فقه القرآن» «راوندی» و «کنز العرفان» «مقداد سیوری».

پرسش:

«... الاحکام» سه جلدی هم است که مال شاگرد «شیخ بهاء» است

پاسخ:

آن‌که مشهور است که معمولاً فقهاء و «صاحب جواهر» روی آن تکیه دارند همان‌هاست.

ما 500 آیه بیشتر در قرآن در رابطه با «احکام» نداریم.

(ادامه حرف ابن قدامه مقدسی:)

«ولا يلزمه معرفة سائر القرآن»

دیگر آیات قرآن را نفهمیدید هم خیلی زیاد مشکلی ندارد.

آدم قرائتش را هم بلد نبود مشکلی ندارد!!

در مورد سنت هم می‌گوید:

«فأما السنة فيحتاج إلى معرفته ما يتعلق منها بالأحكام دون سائر الأخبار من ذكر الجنة والنار والرقائق ويحتاج أن يعرف منها ما يعرف من الكتاب ويزيد معرفة التواتر والآحاد والمرسل والمتصل والمسند والمنقطع والصحيح والضعيف»

المغني في فقه الإمام أحمد بن حنبل الشيباني ، اسم المؤلف: عبد الله بن أحمد بن قدامة المقدسي أبو محمد الوفاة: 620 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1405 ، الطبعة : الأولى، ج 10، ص 94

این مواردی که ایشان اشاره می‌کند، البته ما به بحث «قیاس» خیلی کار نداریم؛ ولی آن‌چه که مهم است از شرایط یک «مجتهد» معرفت کتاب و سنت و در سنت، هم تسلط به مباحث «رجال» و «درایه» است.

این دو نکته را شاید بگویم بیش از 50 تا از فقهای اهل‌سنت دیدم در رابطه با شرایط «مجتهد» که ایشان می‌گوید «من شرط الإجتهاد» در صورتی که شرط اجتهاد با تعریف اجتهاد در حقیقت یک چیز است؛ یعنی جدای از هم نیست کاملاً لازم و ملزوم است. این دو مورد را ایشان در کتاب «مغنی» مفصل مطرح می‌کند.

پرسش:

چطور «معرفة القیاس» گفته است؟!

پاسخ:

قیاس را دارند آن طوری نیست که قیاس نداشته باشد، ما هم قیاس را داریم من این را آوردم فقهای ما در بحث اجتهاد به آن پرداخته‌اند.

«وأمّا القياس فقد أجمع علماؤنا على أنّه ليس بحجّة في الأحكام إلاّ ما نصّ على علّته»

تحرير الأحكام - العلامة الحلي - ج 5 ص 111

این را «علامه حلی» می‌گوید ما قیاس را قبول داریم ولی قیاس در کجا؟ در آن‌جایی که منصوص العله باشد، البته فقهای ما برای این‌که کلمه قیاس یک مقداری اسم مشمئز کننده است و کار شیطانی بوده کلمه قیاس به کار نمی‌بردند. «علامه حلی» خیلی شاهکار کرده که کلمه قیاس را به کار می‌برد. من در کلمات دیگر بزرگان ندیدم کلمه قیاس بیاید، این‌جا می‌گوییم تنقیح مناط یا الغاء خصوصیت است معمولاً واژه تنقیح مناط در لسان فقهای ما بیشتر است.

والسلام علیکم ورحمة الله

پرسش:

حاج آقا من می‌خواهم روی یک مقاله کار کنم «کیفیت و روش بیان مطاعن توسط آن‌هایی که قائل به تقریب بودند» کتاب چه کسانی از شیعه را مطالعه کنم؟ می‌خواهم ببینم چطوری مطاعن را بیان می‌کنند که هم اختلاف پیش نیاید و هم بالاخره یک چیزهای باید گفته بشود «عبقات»، «تشیید المراجعات» را نگاه کردم، «تشیید المراجعات» چیزی نداشت.

پاسخ:

شما اگر جلد 7 و 8 «الغدیر» نگاه کنید شما را از منابع دیگر بی‌نیاز می‌کند.



مطالب مرتبط:
«اجتهاد به رأی»بحثی پیرامون تسامح در ادله سنندلائل وجود احادیث جعلی فراوان در کتب اهل سنتمخالفت علمای اهل سنت با تفکر «حسبنا کتاب الله»
Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب