بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجتهاد وتقلید – برخورد دوگانه اهل سنت با سنت پیامبر صلی الله علیه و آله
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی محمد رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.
....بحث ما در «طنطاوی» بود که به ولایت تامه ی رسول اکرم استدلال کرد و به آیه:
(وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يكُونَ لَهُمُ الْخِيرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا)
هيچ مرد و زن با ايماني حق ندارد هنگامي که خدا و پيامبرش امري را لازم بدانند، اختياري (در برابر فرمان خدا) داشته باشد؛ و هر کس نافرماني خدا و رسولش را کند، به گمراهي آشکاري گرفتار شده است!
سوره احزاب (33): آیه 36
بعد روایتی آوردند که:
«والذي نفسي بیده لا يؤمن أحدكم حتى يكون هواه تبعا لما جئت به»
ما گفتیم این روایت را اقای «ابن ابی عاصم» متوفای 287 آورده. با تحقیق آقای «البانی» میگوید «نعیم ابن حماد» ضعیف است. «لکثرة خطئه»!
إسناده ضعيف رجاله ثقات غير نعيم بن حماد ضعيف لكثرة خطئه
السنة لابن أبي عاصم ومعها ظلال الجنة للألباني ج1 ، ص12
بعد آوردیم که در خود «بخاری» موارد متعددی داریم که راویانش را گفتهاند «کثیر الخطأ» یا «کثیر الغلط» .معمولا اینها برای تضعیف روایات فضائل امیرالمؤمنین و اهلبیت علیهم السلام از واژه «کثیر الغلط» استفاده میکنند.
اینجا هم آقای «البانی» برای اینکه شاید این روایت خیلی با مذاقش همخوانی نداشته، نسبت به «نعیم ابن حماد» صاحب «فتن» میگوید:
«ضعیف لکثرة خطئه»
با اینکه خود «البانی» یکی از ملاکهایی که معمولا دارد این است که میگوید اگر یک راوی سندش در «بخاری» قرار گرفت این صد در صد صحیح است و هیچ مشکلی ندارد:
والصحيحان هما أصح الكتب بعد كتاب الله تعالى باتفاق علماء المسلمين من المحدثين وغيرهم، فقد امتازا على غيرهما من كتب السنة يتفردهما بجمع أصح الأحاديث الصحيحة، وطرح الأحاديث الضعيفة والمتون المنكرة...حتى صار عرفًا عاما أن الحديث إذا أخرجه الشيخان أو أحدهما، فقد جاوز القنطرة، ودخل في طريق الصحة والسلامة, ولا ريب في ذلك، وأنه هو الأصل عندنا...
الكتاب: شرح العقيدة الطحاوية المؤلف: صدر الدين محمد بن علاء الدين عليّ بن محمد ابن أبي العز الحنفي، الأذرعي الصالحي الدمشقي (المتوفى: 792هـ) تحقيق: جماعة من العلماء، تخريج: ناصر الدين الألباني الناشر: دار السلام للطباعة والنشر التوزيع والترجمة (عن مطبوعة المكتب الإسلامي) ج1 ، ص22
من أجل ذلك فإني قد جريت في هذا التخريج كغيره على بيان مرتبة كل حديث في أول السطر ثم اتبع ذلك بذكر من خرجه، ثم بالكلام على إسناده تصحيحا أو تضعيفا، وهذا إذا لم يكن في مخرجه الشيخان أو أحدهما، وإلا استغنيت بذلك عن الكلام، كما كنت بينته في مقدمتي لتخريج أحاديث شرح العقيدة الطحاوية، ومقدمتي على مختصر مسلم للمنذري.
الكتاب : إرواء الغليل في تخريج أحاديث منار السبيلالمؤلف : محمد ناصر الدين الألباني (المتوفى : 1420هـ) إشراف: زهير الشاويش الناشر: المكتب الإسلامي - بيروت. ج1 ، ص 11
در «بخاری» عرض کردیم افراد زیادی داریم که: «کان یخطأُ» یا «کثیر الغلط»! ما موارد متعددی در «بخاری» داریم. مثلا:
«ابوبکر بن عیاش کثیر الغلط»
یا :
«کثیر الخطأ»
«عبدالرحمن»، «عثمان ابن هیثم»، «محمد ابن عبدالله» و «ابوبکر ابن عیاش» اینها از آن موارد است. ولی همین اقای «آلبانی» موارد متعددی میآورد و میگوید اینها به خاطر اینکه راوی در سند «صحیح بخاری» قرار گرفته ثقه هستند و هیچ مشکلی هم ندارند!
متأسفانه اینها تناقضاتی است که اقایان دارند. یکی از علمای «اردن» تناقضات اقای «آلبانی» را مفصل نقل کرده است.
این عبارتی که خود «آلبانی» دارد:
«وروده فی صحیح البخاری»
در هر صورت...
ایشان یکی از چیزهای که میآورد این است که اگر روایتی در سند بخاری قرار گرفت، این ثقه است؛ ولی از این طرف میگوید نه فلانی کثیر الغط است.
«ابن کثیر دمشقی» هم این را میآورد. «ابن حجر» هم روایت را میاورد میگوید «نووی» تصحیح کرده خودش هم میگوید:
«رجاله ثقات»!
وَيَجْمَعُ ذَلِكَ كُلَّهُ حَدِيثُ أَبِي هُرَيْرَةَ لَا يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى يَكُونَ هَوَاهُ تَبَعًا لِمَا جِئْتُ بِهِ أَخْرَجَهُ الْحَسَنُ بْنُ سُفْيَانَ وَغَيْرُهُ وَرِجَالُهُ ثِقَاتٌ وَقَدْ صَحَّحَهُ النَّوَوِيُّ فِي آخِرِ الْأَرْبَعِينَ
فتح الباري لابن حجر ج13 ،ص289
«تفسیر قرطبی» جلد 16 صفحه 67 همین روایت را میآورد بدون این که اشکال سندی بکند. «ابن کثیر» در تفسیرش جلد 1 صفحه 521 همین روایت را به عنوان یک امر مقطوع میآورد:
«كما ورد في الحديث والذي نفسي بيده لا يؤمن أحدكم حتى يكون هواه تبعا لما جئت به»
تفسير القرآن العظيم؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1401، ج1، ص521
«ابن تیمیه» در کتاب «فتوای کبرای» خودش، جلد 2 صفحه 102 با قطع این روایت را میآورد:
«وَقَدْ رُوِيَ عَنْهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ: {وَاَلَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى يَكُونَ هَوَاهُ تَبَعًا لِمَا جِئْتُ بِهِ}.»
الفتاوى الكبرى؛ المؤلف: تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني (المتوفى : 728هـ)، المحقق: محمد عبدالقادر عطا - مصطفى عبدالقادر عطا، الناشر: دار الكتب العلمية، الطبعة: الطبعة الأولى 1408هـ - 1987م، ج2، ص102
«ابن کثیر» در تفسیر خودش جلد 2 صفحه 314 میگوید:
«ثبت في الصحیح»
ولی نشان نمیدهد روی دیگری دارد:
«والذي نفسي بيده لا يؤمن أحدكم حتى أكون أحب إليه من نفسه وأهله وماله والناس أجمعين»
تفسير القرآن العظيم؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1401، ج2، ص314
روایتش را بعد اقایان میگویند علت این روایت این بود که عمر خدمت پیامبر آمد، گفت یا رسول الله:
«والله لأَنْتَ يا رَسُولَ اللَّهِ أَحَبُّ الي من كل شيء الا نفسي»
تو در نزد من از هرچیزی محبوبتری مگر خودم.
یعنی خودم را از تو بیشتر دوست دارم. خیلی جالب است! بعد پیامبر اکرم فرمود:
«لاَ يُؤْمِنُ أحدكم حتى أَكُونَ عِنْدَهُ أَحَبَّ إليه من نَفْسِهِ فقال عُمَرُ فَلأَنْتَ الآنَ والله أَحَبُّ الي من نفسي»
...الان دیگر تو محبوبتر هستی!
یعنی با گفتن پیغمبر دیگر ایمان ایشان بالا رفت!
«فقال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم الآنَ يا عُمَرُ»
الان دیگر ایمانت کامل شد.
مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج4، ص233
«بخاری» هم همین تعبیر را دارد:
«ما من مُؤْمِنٍ إلا وأنا أَوْلَى الناس بِهِ في الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ اقرؤوا إن شِئْتُمْ (النبي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ من أَنْفُسِهِمْ)»
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة : الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج4، ص1797، ح4503 (الجامع الکبیر)
صحيح البخاري؛ نويسنده :البخاري وفات : 256، رده: مصادر حديث سنى – فقه، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، سال چاپ : 1401 - 1981 م، ج6، ص22 (مکتبه اهلبیت)
این هم باز نکته ظریفی است، عزیزان دقت کنند خوب است که دارد: «ما من مُؤْمِنٍ إلا وأنا أَوْلَى الناس بِهِ في الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ»؛ کسی مؤمن نیست مگر به این که من در امور دنیوی و اخروی اولویتم به او از خودش بیشتر باشد.
بعد آیه 6 سوره احزاب را قرائت میفرمایند:
(النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ)
پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است
سوره احزاب (33): ایه 6
«صحیح بخاری» جلد 6، صفحه 22 بر مبنای مکتبه اهلبیت. «فتح الباری» هم همین را آورده است. ما ان شاء الله بعدا در حکومت سیاسی نبی مکرم بحث خواهیم کرد. که امروز بعضی از روشنفکران ما منکر این هستند.
اینها میگویند پیغمبر حکومتش الهی نبود، مردمی بود. اینجا ما آیات و روایات متعددی داریم بر اینکه رسول اکرم حکومتش الهی بود، مردمی نبود.
دیروز عرض کردم مردم بخواهند و یا نخواهند پیغمبر امام است در آن هیچ شکی نیست. بخواهند یا نخواهند امیرالمؤمنین امام است، در آن هیچ شکی نیست؛ ولی تحقق امامت (و خلافت ظاهری بر مردم) بستگی به بیعت مردم دارد.
اگر مردم بیعت کردند، امامت (و خلافت ظاهری بر مردم) تحقق پیدا میکند، اگر بیعت نکردند امامت تحقق پیدا نمیکند؛ یعنی تحقق آن در خارج مشروط به بیعت است.
عرض کردم رسول اکرم 13 سال که در «مکه مکرمه» بودند نیروهای کمی داشتند و توده مردم با حضرت بیعت نکردند، ایشان حکومت هم تشکیل ندادند. «مدینه» تشریف آوردند ورق برگشت مردم بیعت کردند، بلافاصله حضرت حکومت اسلامی تشکیل دادند. حدود، دیات و غیره و بحث جنگ و امثال اینها را که از لوازم حکومت اسلامی است، نبی مکرم اقدام کردند.
ان شاء الله این مطلب را ما مفصل در جای خود بحث میکنیم. «وهبه الزحيلي» که از علمای بزرگ و بلند آوازه اهلسنت است و اهلسنت خیلی برایش احترام قائل هستند، کتابهای زیادی دارد. از جمله آنها «تفسیر وسیط» است.
در این کتاب نکات خوبی دارد مخصوصا نسبت به مسائل سیاسی پیغمبر اکرم، آیات را خوب تشریح کرده است. ایشان میگوید معنای این آیه شریفه:
«ليس لأي مؤمن ولا مؤمنة إذا حكم الله ورسوله بأمر أن يختاروا أمرا آخر»
اینست که اصلا وقتی خدا و پیغمبر در یک امری حکم کردند دیگر حق اختیار ندارید.
«وإنما عليهم امتثال المأمور الإلهي وتجنب عصيانه»
مردم باید مأموریت الهی و امر الهی را امتثال کنند و از هرگونه مخالفت دست بر دارند.
«والرسول العربي: هو المبلَّغ حكم الله»
كتاب: التفسير الوسيط؛ نويسنده : وهبة الزحيلي، وفات: معاصر، رده: مصادر تفسير سنى، ناشر : دار الفكر المعاصر / بيروت - لبنان / دار الفكر / دمشق – سورية، سال چاپ : 1427 - 2006 م، ج3، ص2072
ایشان که «والرسول العربی» گفته، اینکه چرا کلمه عربی را در اینجا آورده ما نمیدانیم علتش چیست!
ما اولین مناظره ای که با «پروفسور غامدی» در ماه رمضان سال 82 داشتیم،ایشان شروع کرد و گفت زبان عربی بهترین زبانها است، قوم عربی بهترین قومها است؛ ولذا قرآن به زبان عربی نازل شده! پیغمبر از میان عربها انتخاب شده و این دلالت میکند که قبیله و قوم عرب افضل القوم در کره زمین هستند! وقتی که صحبتش تمام شد، گفتم دکتر شما میگویی:
«لوکان قوم افضل من قوم العرب لنزل القران علی لسانهم و بعث النبی منهم»
ولی قرآن مطلب دیگری میگوید:
(وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ؛ فَقَرَأَهُ عَلَيهِمْ مَا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ)
هرگاه ما آن را بر بعضي از عجم [= غير عرب]ها نازل ميکرديم... و او آن را بر ايشان ميخواند، به آن ايمان نميآورند!
سوره شعراء (26): آیه 198 و 199
ما اگر قرآن به یک عجم نازل میکردیم (مَا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ) قوم عرب ایمان نمیآوردند. گفت معنایش چیست؟ گفتم معنایش این است که قوم عرب، قوم لجوج و معاندی هستند اگر قرآن به زبان عجم و یا زبان دیگری بود به آن ایمان نمیآوردند.
(وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ؛ فَقَرَأَهُ عَلَيهِمْ مَا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ)؛ اگر این قرآن را به زبان غیر عرب نازل میکردیم، عربها ایمان نمیآوردند. این بنده خدا دیگر سرش را جلوی دانشجویانش پایین انداخت دیگر هیچ حرفی برای گفتن نداشت.
حالا جناب اقای «وهبه زحیلی» هم میگوید:
«والرسول العربي: هو المبلَّغ حكم الله ومن يخالف أمر الله والرسول أو يعصي نهيه، فقد تاه»
«تاه» یعنی هلک.
«وانحرف عن طريق الهدى والرشاد، ووقع في الضلال الواضح الذي يستحق عليه الإثم الكبير»
كتاب: التفسير الوسيط؛ نويسنده : وهبة الزحيلي، وفات: معاصر، رده: مصادر تفسير سنى، ناشر : دار الفكر المعاصر / بيروت - لبنان / دار الفكر / دمشق – سورية، سال چاپ : 1427 - 2006 م، ج3، ص2072
بعد هم قضیه «زینب بنت جحش» را میآورد. «تفسیر وسیط» جلد 3 صفحه 2072. آقای «محمدعلی الصابونی» ایشان هم از مفسرین خوب اهلسنت هستند و کتابی به نام «صفوة التفاسیر» دارد. یعنی عصارهی تفسیرها.
کتاب ایشان خیلی خلاصه و خوب است. مثل «تفسیر جلالین» است. فقط آمده یک شرح مختصری به آیات داده است.
ایشان میگوید خدای عالم وقتی که صفات مؤمنین را میشمارد و آنچه که مؤمنین را به درجات رفیعه میرساند:
«اعقبها ببیان أن طاعة الرسول من طاعة الله و امر الرسول من امر الله»
بعد میآید تفسیر میکند میگوید:
«اذا قضی الله ورسوله؛ اذا امر الله و امر رسوله بشئٍ من الاشیاء»
آقای «صاوی» که از مفسرین اهلسنت است میگوید:
«ذکر اسم الله العظیم وللاشارة ان قضاء رسول الله هو قضاء الله»
اینکه خدا آمده گفته «قضی الله ورسوله» اسم مقدس خودش را اورده:
«ذکر اسم الله للتعظیم»
اسم خدا آمده برای عظمت الله و اشاره به این میکند:
«قضاء رسول الله هو قضاء الله لکونه (لا ینطق عن الهوی) أن یکون لهم الخیرة من امرهم أی ان یکون لهم رأی او اختیارٌ بل علیهم الانقیاد والتسلیم»
ما از جناب اقای «صابونی» و همفکرانشان میخواهیم اگر واقعا این است، «حدیث قرطاس» را که رسول اکرم در آخرین لحظات عمر شریفشان فرمود قلم و کاغذی بیاورید چطور شد اینها گفتند (نستجیر بالله):
«إن الرجل ليهجر»
الهجر الْقَبِيح من الْكَلَام وَالْفُحْش وهجر إِذا هذى وَهُوَ مَا يفر لَهُ المحموم عِنْد الْحمى وَمِنْه قَول عمر بن الْخطاب رضى الله عَنهُ مرض رَسُول الله : إِن الرجل ليهجر
شرح ديوان المتنبي؛ اسم المؤلف: أبو البقاء العكبري الوفاة: 616، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: مصطفى السقا/إبراهيم الأبياري/عبد الحفيظ شلبي، ج1، ص9
مگر خدا فرموده:
«قضی الله ورسوله امراً إلا أن یکون الرسول مریضاً؛ إلا أن یکون الرسول في اخر عمره»!
آیا قیدی هم دارد؟ آیا:
(وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى)
و هرگز از روي هواي نفس سخن نميگويد!
سوره نجم (53): آیات 3
مقید است یانه ؟ همه بزرگان شما گفته اند (وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى) لا فی الصحة ولا فی المرض ولا فی الغضب» در حال غضب و مرض و... هرچه پیغمبر بگوید فرمایش پیغمبر حق است.
(وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى)؛ اگر این باشد ما نسبت به دیگر روایات پیغمبر هم شک میکنیم. ما روایتی میخوانیم از کجا بدانیم که پیغمبر این روایت را مثلا مریض نبودند و سرماخوردگی نداشتند، کسالت نداشتند فرموده باشند.
به قول آقایان پیغمبر سالم بوده مریض نبوده، و چیزی ما در روایت نداریم که نبی مکرم در اخریات عمر شریفشان کسالتی داشتند مریض بودند بلکه باحالت طبیعی از دنیا رفتند.
جلسه قبل هم یکی از دوستان سوال کرده بود و من روایاتش را نشان دادم .ابوبکر در آخر عمرش به قدری حالش خراب بود که افتاد غش کرد. بعد عثمان (قلم و کاغذ) برداشت نوشت که خلیفه بعد از من عمر ابن خطاب است! وقتی به هوش آمد گفت چه نوشتی؟ گفت: عمر ابن خطاب!
گفت عثمان اگر اسم خودت را هم مینوشتی من قبول داشتم!
قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ: وَقَالَ الْوَاقِدِيُّ: حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ أَبِي النَّضْرِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْحَارِثِ، قَالَ: دَعَا أَبُو بَكْرٍ عُثْمَانَ خَالِيًا، فقال:اكْتُبْ:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ هَذَا مَا عَهِدَ أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي قُحَافَةَ إِلَى الْمُسْلِمِينَ، أَمَّا بَعْدُ قَالَ: ثُمَّ أُغْمِيَ عَلَيْهِ، فذهب عَنْهُ، فَكَتَبَ عُثْمَانُ: أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي قَدِ اسْتَخْلَفْتُ عَلَيْكُمْ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ، وَلَمْ آلكم خيرا منه، ثُمَّ أَفَاقَ أَبُو بَكْرٍ، فَقَالَ: اقْرَأْ عَلَيَّ، فَقَرَأَ عَلَيْهِ، فَكَبَّرَ أَبُو بَكْرٍ، وَقَالَ: أَرَاكَ خِفْتَ أَنْ يَخْتَلِفَ النَّاسُ إِنِ افْتُلِتَتْ نَفْسِي فِي غَشْيَتِي! قَالَ: نَعَمْ، قَالَ:جَزَاكَ اللَّهُ خَيْرًا عَنِ الإِسْلامِ وَأَهْلِهِ، وَأَقَرَّهَا أَبُو بَكْرٍ رضى الله عَنْهُ مِنْ هَذَا الْمَوْضِعِ.
تاريخ الطبري = تاريخ الرسل والملوك، وصلة تاريخ الطبري ج3،ص429
ثمَّ قَالَ لعُثْمَان اكْتُبْ هَذَا مَا عهد عَلَيْهِ أَبُو بكر بْن أبي قُحَافَة إِلَى الْمُسلمين أما بعد ثمَّ أُغمي عَلَيْهِ فَذهب عَنهُ فَكتب عُثْمَان أما بعد فقد اسْتخْلفت عَلَيْكُم عمر بْن الْخطاب وَلم ألكم خيرا ثمَّ أَفَاق أَبُو بكر فَقَالَ اقْرَأ على فَقَرَأَ عَلَيْهِ ذكر عمر فَكبر أَبُو بكر فَقَالَ جَزَاك اللَّه عَن الْإِسْلَام خيرا
الكتاب: الثقات -المؤلف: محمد بن حبان بن أحمد بن حبان بن معاذ بن مَعْبدَ، التميمي، أبو حاتم، الدارمي، البُستي (المتوفى: 354هـ)-طبع بإعانة: وزارة المعارف للحكومة العالية الهندية-تحت مراقبة: الدكتور محمد عبد المعيد خان مدير دائرة المعارف العثمانية-الناشر: دائرة المعارف العثمانية بحيدر آباد الدكن الهند- ج2،ص192
در آنجا دیگر «ان الرجل لیهجر» از کار میافتد؛ ولی نسبت به رسول اکرم نه، در آنجا (نستجیر بالله) لیهجر.به این شکلی «ان الرجل لیهجر» را مطرح میکنند که حاضرین سر و صدا میکنند، با همدیگر به خصومت بر میخیزند.لذا
نبی مکرمی که مفتخر به:
(وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ)
و تو اخلاق عظيم و برجستهاي داري!
سوره قلم (64): آیه4
همه را از منزل خودشان بیرون میکند. این واقعا خیلی درد آور است، دقت بیشتر میخواهد. بعد آیه دوم است که ان شاء الله در جلسه بعد اینها را در خدمت دوستان هستیم. در این چند دقیقه باقی مانده اگر سوال و فرمایشی از طرف دوستان است ما در خدمتشان هستیم.
پرسش:
در رابطه با آیه اولی الامر صحبت میفرمایید
پاسخ:
در رابطه با آیه اولی الامر ما به طور مفصل ان شاء الله در بخش سیاسی صحبت خواهیم کرد. قطعا ما در بخش سیاسی که الان سر و صدای زیادی ایجاد کرده است، هم در «مصر» و هم در «عربستان سعودی» جواب هایی دادهاند. بحث مفصل و خوبی خواهیم داشت. آنها هم جوابهای زیادی دادهاند.
پرسش:
«کثیر الخطأ» یعنی از جنبه رجالی قابل استفاده است و مبنا داریم.
پاسخ:
نه، «کثیر الخطأ» از دیدگاه ما اگر «کثیر الخطأ» به قدری زیاد باشد که انسان اعتمادش سلب بشود، میشود حرف داشت؛ ولی آقایان وقتی در «رجال صحیح بخاری» این همه «کثیر الخطأ» و «کثیر الغلط» میگوید دیگر توجیه پذیر نیست.
پرسش:
آیا پیامبر خدا به وسیله زن یهودی مسموم شد؟
پاسخ:
این را آقایان دارند. ولی از آن طرف هم حدیث لدود ما داریم که دارو به حلقوم پیغمبر ریختند. در رابطه با اینکه پیغمبر شهید شده «عبدالله ابن مسعود» میگوید: " من اگر نُه بار به خدا قسم بخورم پیغمبر شهید شده بهتر از این است که یک دفعه قسم بخورم که رسول اکرم با مرگ طبیعی از دنیا رفته است."
همین مطلب را «مصنف ابن ابی شیبه» دارد هم «مسند احمد» دارد. از طرف دیگر «مجمع الزوائد هیثمی» دارد. «مستدرک حاکم» دارد. اینها آوردهاند.
علمای شیعه هم «مرحوم شیخ مفید» هم در «مقنعه» دارد که رسول اکرم:
«قبض بالمدينة مسموماً»
المقنعة؛ مفيد، محمد بن محمد، محقق و مصحح: ندارد، ناشر: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد - رحمة الله عليه - قم، ص456
«شیخ طوسی» هم همین تعبیر را دارد. «علامه حلی» هم همین تعبیر را دارد. در «صحیح بخاری» هم همچنین تعبیری از قول عایشه نقل میشود، این را هم عزیزان داشته باشند ولی آنچه که مسلم است عایشه میگوید:
«لَدَدْنَاهُ في مَرَضِهِ»
ما پیامبر اکرم را در مریضی که داشتند، «لددناه» یعنی به زور دارو به گلویش ریختیم و هرچه پیامبر اکرم فرمود که نریزید گوش نکردیم. پیامبر از هوش رفت وقتی به هوش آمد:
«لَا يَبْقَى أَحَدٌ في الْبَيْتِ إلا لُدَّ»
تمام کسانی که در خانه بودند همه را رسول اکرم قصاص کردند.
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة ، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج4، ص1618، ح4189
ان شاء الله خدا بر توفیقات همه بیفزاید از همه عزیزان التماس دعا داریم تا جلسه دیگر همه شما عزیزان را به خدای منان میسپارم، موفق و مؤید باشید.
«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته»