2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
عدم وجود اجماع در خلافت ابوبکر (1)
کد مطلب: ١٤٤٤٩ تاریخ انتشار: ١٠ آبان ١٤٠٠ - ١٧:٥٢ تعداد بازدید: 2214
خارج فقه الحکومه » فقه
عدم وجود اجماع در خلافت ابوبکر (1)

جلسه دوازدهم10/08/1400

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه دوازدهم10/08/1400

موضوع: عدم وجود اجماع در خلافت ابوبکر (1)

اللهمّ صلّ علی محمدٍ وآل محمد وعجّل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد.

پرسش:

سلام علیکم استاد معظم! لطفا در مورد هدایت تکوینی وتشریعی و همانطور عصمت اهل بیت علیهم السلام که آیا تکوینی است یا تشریعی و آیا اختیاری است یا جبری توضیح دهید؟

پاسخ:

هدایت اختیاری است.

(إِنَّا هَدَينَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا)

ما راه را به او نشان داديم، خواه شاکر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس!

سوره انسان (76): آیه3

خداوند متعال زمینه هدایت را برای همه فراهم کرده و این هدایت را توسط انبیاء و عقل و الهامات قلبی برای همه مردم فراهم کرده است ولی اگر کسی به این هدایت قلبی و هدایت انبیاء توجه کرد خداوند آنها را به مقامات بالاتری ارتقاء می دهد لذا می فرماید:

(وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِينَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ)

و آنها که در راه ما (با خلوص نيت) جهاد کنند، قطعا به راه‌هاي خود، هدايتشان خواهيم کرد؛ و خداوند با نيکوکاران است.

سوره عنکبوت (29) آیه69

حال اسم آن هدایت‌های دیگر را می‌توانید جبری یا تکوینی بگذارید. یا مثلا علم یک مرتبه بصورت تعلیمی است

(وَيزَكِّيهِمْ وَيعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ)

آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بياموزد.

سوره آل عمران (3): آیه 164

یک مرتبه هم غیرتعلیمی براساس رعایت تقوا لذا می فرماید:

(وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيعَلِّمُكُمُ اللَّهُ)

از خدا بپرهيزيد! و خداوند به شما تعليم مي‌دهد.

سوره بقره (2): آیه 282

یکی دیگر از راههای رسیدن به علم همان تقوا است.

اگر کسی بخواهد وارد مبحث عصمت ائمه (علیهم السلام)بشود اول باید بحث خلقت نوری اهل‌بیت علیهم السلام را بررسی بکند چراکه خداوند متعال، ائمه (علیهم السلام) را در عالم دیگری قبل از این عالم خلق کرده است:

«خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِين ‏حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُه‏»

من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج2، ص613

بااینکه معصوم هستند اما این به معنای اجبار نیست که نمی توانند گناه نکنند بلکه خداوند متعال، قدرت عصمت را به آن‌ها داده است و آن‌ها با اختیار خودشان اراده کرده‌اند برای همیشه عبد و مطیع محض برای خدا باشند. آنها إراده کرده‌اند به هیچ وجه:

«لا يعصون اللَّه طرفة عين‏»

تفسير القمي؛ قمى، على بن ابراهيم، محقق/ مصحح: : موسوى جزائرى، طيّب‏، ناشر: دار الكتاب، ج1، ص58

خدا هم به خاطر این اراده پاکشان قدرت عصمت را به آن‌ها داده است ولی این قدرت عصمت جبری نیست. اهل بیت علیهم السلام قدرت گناه را دارند اما چون واقعیت گناه را می دانند که چه خباثتی دارد لذا همیشه به این علم خود عمل می کنند مثل کسی که می داند خوردن کثافات ضرر دارد و علاوه برآنکه آن را نمی خورد بلکه هیچ وقت فکر این را هم نمی کند که یک روزی کثافت بخورد واهلبیت معصوم نیز حقیقت گناه را می دانند وعلاوه بر اینکه مرتکب گناه نمی شوند حتی فکر ارتکاب آن را هم نمی کنند. حضرت ‌امیرالمومنین علی علیه السلام در نامه ای به سهیل ابن حنیف می نویسد:

«وَ لَوْ شِئْتُ لَاهْتَدَيْتُ الطَّرِيقَ إِلَى مُصَفَّى هَذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَزِّ وَ لَكِنْ هَيْهَاتَ أَنْ يَغْلِبَنِي هَوَايَ وَ يَقُودَنِي جَشَعِي إِلَى تَخَيُّرِ الْأَطْعِمَةِ وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْيَمَامَةِ مَنْ لَا طَمَعَ لَهُ فِي الْقُرْص وَ لَا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ أَوْ أَبِيتَ مِبْطَاناً وَ حَوْلِي بُطُونٌ غَرْثَى‏»

اگر من بخواهم از بهترین غذاها، بهترین لباس‌ها استفاده کنم زندگی خوش و برتری را داشته باشم، می‌توانم داشته باشم ولی: «وَ لَكِنْ هَيْهَاتَ أَنْ يَغْلِبَنِي هَوَايَ»؛ لکن محال است که من تحت تأثیر هوای نفس باشم...

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص418

در رابطه با عصمت حرف خیلی زیاد است، ان شاء الله به مناسبت مطرح می‌کنم.

پرسش:

استاد! دیروز فرمودید طبق روایات متواتر، اهل سنت وارد بهشت می‌شوند چطور می‌شود مگر ایمان شرط ورود به بهشت نیست؟

پاسخ:

نگفتیم همه اهل‌سنت وارد بهشت می‌شوند بلکه گفتیم آن دسته از افرادی که حجت برای آن‌ها تمام نشده و یقین نکرده‌اند که امامت جزء ما جاء به النبی است.

این دیگر فرمایش خود آقای خویی (رضوان الله تعالی علیه) است هفته گذشته خواندیم که تعداد زیادی از اهل‌سنت به خاطر تقلید از علماء و تقلید از آبائشان برایشان محرز نیست که (امامت جزء دین است یانه؟)

شما کتاب «کافی» را ملاحظه بفرمایید مرحوم کلینی در جلد دوم صفحه 126 روایتی را آورده که صد در صد صحیح است.

«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: إِنَّ الرَّجُلَ لَيُحِبُّكُمْ»

یک فردی شما شیعیان را دوست دارد.

«وَ مَا يَعْرِفُ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ»

و آن مذهبی که شما دارید، اعتقاداتی که دارید اصلا نمی‌شناسد

«فَيُدْخِلُهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِحُبِّكُمْ»

خدا او را به خاطر محبت شما وارد بهشت می‌کند.

«وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيُبْغِضُكُمْ وَ مَا يَعْرِفُ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ فَيُدْخِلُهُ اللَّهُ بِبُغْضِكُمُ النَّارَ.»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص126، بَابُ الْحُبِّ فِي اللَّهِ وَ الْبُغْضِ فِي اللَّه‏، ح10

این واضح و روشن است همان‌طور که عرض کردم روایت هم صد در صد صحیح است مرحوم مجلسی در کتاب «مرآة العقول» می‌فرماید:

«الحديث العاشر: حسن كالصحيح.»

باز روایت دیگر در «کافی شریف» است، جلد 8 صفحه 315:

«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَال‏: إِنَّ الرَّجُلَ لَيُحِبُّكُمْ وَ مَا يَدْرِي‏ مَا تَقُولُونَ‏»

مردی نمی‌داند شما چه می‌گویید و ازمذهب شما هیچ خبری ندارد.

«فَيُدْخِلُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْجَنَّةَ»

خداوند عالم او را به این خاطر وارد بهشت می‌کند.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص315.

روایت هم صد در صد صحیح است و هیچ شک و شبهه ای در آن نیست. همچنین در کتاب «کافی» در جلد 8 صفحه 256 دارد:

«مَنْ أَحَبَّكُمْ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ- دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ إِنْ لَمْ يَقُلْ كَمَا تَقُولُونَ.»

یک سنی است شما را دوست دارد، خداوند او را وارد بهشت می‌کند گرچه به آن‌چه که شما قائل هستید قائل نیست یعنی قائل به امامت منصوب اهلبیت علیهم السلام از جانب خداوند نیستند.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص256، ح367

روایت صحیح است. مرحوم مجلسی در کتاب «مرآة العقول» جلد 26 می‌گوید:

«الحديث السابع و الستون و الثلاثمائة: صحيح على الظاهر»

یا در کتاب «غیبة» شیخ طوسی (رضوان الله تعالی علیه) صفحه 724 می گوید:

«قَالَ كَامِلٌ فَقُلْتُ فِي نَفْسِي‏ أَسْأَلُهُ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَ مَعْرِفَتِي وَ قَالَ بِمَقَالَتِي...‏»

کامل می گوید: من در ذهنم بود که اگر کسی شیعه نباشد ومعتقد به امامت ائمه نباشد، وارد بهشت نمی‌شود. خدمت امام حسن عسکری (سلام الله علیه) رسیدم تا اینکه می‌گوید دیدم کودک کوچک حدودا 4ساله مثل ماه درخشان است .این آقا زاده حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) است که به من فرمودند:

«يَا كَامِلَ بْنَ إِبْرَاهِيمَ فَاقْشَعْرَرْتُ مِنْ ذَلِك‏»

می‌گوید:وقتی ایشان اسم من وپدرم را به خوبی بیان کردند من از ابهّت ایشان، لرزیدم ونتوانستم چیزی بگویم فقط گفتم: بله ای سید من.

«لَبَّيْكَ يَا سَيِّدِي فَقَالَ جِئْتَ إِلَى وَلِيِّ اللَّهِ وَ حُجَّتِهِ وَ بَابِهِ تَسْأَلُهُ هَلْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَ مَعْرِفَتَكَ وَ قَالَ بِمَقَالَتِكَ»

پیش ولی خدا و حجت خدا و باب خدا آمدی: - «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَابَ اللَّهِ وَ دَيَّانَ دِينِهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا خَلِيفَةَ اللَّهِ وَ نَاصِرَ خَلْقِهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ دَلِيلَ إِرَادَتِهِ» - سوال کنی که آیا کسی که معرفت تو و گفتار تو را ندارد وارد به بهشت می‌شود.

«فَقُلْتُ إِي وَ اللَّهِ»

بله قسم به خدا برای این آمدم.

«قَالَ إِذَنْ وَ اللَّهِ يَقِلُّ دَاخِلُهَا»

اگر این‌طور باشد کسانی که داخل بهشت می روند خیلی کم خواهند بود.

«وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَيَدْخُلُهَا قَوْمٌ يُقَالُ لَهُمُ الْحَقِّيَّةُ»

عده ای که حقّیّه هستند این‌ها وارد بهشت می‌شوند

«قُلْتُ يَا سَيِّدِي وَ مَنْ هُمْ»

گفتم ای سید من حقیّه چه کسانی هستند؟

«قَالَ قَوْمٌ مِنْ حُبِّهِمْ لِعَلِيٍّ يَحْلِفُونَ بِحَقِّهِ وَ لَا يَدْرُونَ مَا حَقُّهُ وَ فَضْلُهُ»

فرمودند: کسانی که بحق علی قسم می‌خورند و حق علی و فضیلت ایشان را نمی‌شناسند.

الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار المعارف الإسلامية، محقق/ مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص247

مرحوم محمد تقی مجلسی در کتاب «روضة المتقین» جلد 19 صفحه 106 این روایت را وقتی می‌آورد، روایت را تصحیح می‌کند.

«رواه الشيخ في القوي عن أبي نعيم مثله»

روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة)؛ مجلسى، محمدتقى بن مقصود على، محقق/ مصحح: موسوى كرمانى، حسين و اشتهاردى على پناه‏، ناشر: مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانبور، ج19، ص106

یا در کتاب «تفسیر فرات»، صفحه 298 دارد:

«قَالَ جَابِرٌ لِأَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام) جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ»

جابر به امام باقر (سلام الله علیه) گفت:

«حَدِّثْنِي بِحَدِيثٍ فِي فَضْلِ جَدَّتِكَ فَاطِمَةَ (علیها السلام‏) إِذَا أَنَا حَدَّثْتُ بِهِ الشِّيعَةَ فَرِحُوا بِذَلِكَ»

خیلی واضح و روشن است. آقا امام باقر (سلام الله علیه) از پدرشان، از اجدادشان روایتی را نقل می‌کنند می‌گوید مادرمان حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها وقتی وارد دَرْب بهشت می‌شودبه ایشان می‌گویند: یا بنت رسول الله‌ دستور دادند که وارد بهشت شوید .می فرماید:

«يَا رَبِّ أَحْبَبْتُ أَنْ يُعْرَفَ قَدْرِي فِي مِثْلِ هَذَا الْيَوْمِ»

می‌خواهم جایگاه من پیش تو برای مردم محشر روشن بشود.

«فَيَقُولُ اللَّهُ [تَعَالَى‏] يَا بِنْتَ حَبِيبِي ارْجِعِي فَانْظُرِي مَنْ كَانَ فِي قَلْبِهِ حُبٌّ لَكِ أَوْ لِأَحَدٍ مِنْ ذُرِّيَّتِكِ خُذِي بِيَدِهِ فَأَدْخِلِيهِ الْجَنَّةَ»

خداوند می فرماید: ای دختر حبیب من ! هر کسی که در قلب خود محبت تو و ذریه تو باشد _چه شیعه باشد، سنی باشد، یا مسیحی باشد فرقی نمی‌کند. مَنْ كَانَ فِي قَلْبِهِ حُبٌّ لَكِ أَوْ لِأَحَدٍ مِنْ ذُرِّيَّتِكِ خُذِي بِيَدِهِ فَأَدْخِلِيهِ الْجَنَّةَ! _ وارد بهشت می کنم.

جابر می‌گوید:

«إِنَّهَا ذَلِكَ الْيَوْمَ لَتَلْتَقِطُ شِيعَتَهَا وَ مُحِبِّيهَا كَمَا يَلْتَقِطُ الطَّيْرُ الْحَبَّ الْجَيِّدَ مِنَ الْحَبِّ الرَّدِي‏»

شیعه‌ها و دوستداران خود را می‌چیند همان‌طوری که پرنده دانه‌های خوب را از دانه‌های پست می‌چیند.

وقتی این‌ها به درب بهشت می‌آیند خدا می‌گوید وارد بهشت شوید این‌ها می‌گویند ما دوست داریم قدر ما فهمیده شود می‌گویند:

«ارْجعُوا وَ انْظُرُوا مَنْ أَحَبَّكُمْ لِحُبِّ فَاطِمَةَ»

هر کسی شما را به خاطر حضرت زهرا سلام الله علیها دوست دارد

«انْظُرُوا مَنْ أَطْعَمَكُمْ لِحُبِّ فَاطِمَةَ انْظُرُوا مَنْ كَسَاكُمْ لِحُبِّ فَاطِمَةَ انْظُرُوا مَنْ سَقَاكُمْ شَرْبَةً فِي حُبِّ فَاطِمَةَ انْظُرُوا مَنْ رَدَّ عَنْكُمْ غِيبَةً فِي حُبِّ فَاطِمَةَ خُذُوا بِيَدِهِ وَ أَدْخِلُوهُ الْجَنَّةَ.»

بعد امام می‌فرماید:

«وَ اللَّهِ لَا يَبْقَى فِي النَّاسِ إِلَّا شَاكٌّ أَوْ كَافِرٌ أَوْ مُنَافِق‏»

نام كتاب: تفسير فرات الكوفي‏؛ نويسنده: كوفى، فرات بن ابراهيم‏ (تاريخ وفات مؤلف: 307 ق‏)، محقق / مصحح: كاظم، محمد، ناشر: مؤسسة الطبع و النشر في وزارة الإرشاد الإسلامي‏، تهران‏: 1410 ق، ص 298 و 299

ما از این روایات الی ماشاء الله داریم شاید بیش از 40- 50 روایت داریم. در «محاسن» برقی باب خصائص المؤمن آمده:

«مِمَّنْ لَا يَعْرِفُ وَ لَا يَنْصِبُ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ أُولَئِكَ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِهِ»

کسی که ائمه را نمی‌شناسند و جسارت هم نمی‌کنند خداوند این‌ها را وارد بهشت می‌کند.

المحاسن؛ نویسنده: برقى، احمد بن محمد بن خالد، محقق / مصحح: محدث، جلال الدين‏، ناشر: دار الكتب الإسلامية، ج1، ص158.

در این زمینه روایات الی ماشاء‌ الله داریم احتیاجی به این مباحث نیست.

آغاز بحث...

بحث ما در رابطه با بحث‌های علی عبدالرزاق بود که در کتاب خود مسئله جدائی دیانت از سیاست را مطرح کرده بود اما این کتاب از طرف علمای اهل سنت الأزهر مورد اعتراض قرار گرفته در نتیجه مورد محاکمه قرار گرفت ولی تعدادی از افراد از ایشان حمایت کردند از جمله از آن‌ها شیخ محمد عبده عالِم بلند آوازه اهل‌سنت است که از او تعبیر به امام می‌کنند.

جلسه قبل عرض کردیم ایشان می‌گوید ملت یا نائب ملت باید خلیفه را نصب بکنند و این حاکم، حاکم مدنی است «من جمیع الوجوه» حاکم، دینی نیست تا آن‌جایی که می‌گوید:

«لیس في الإسلام سلطةٌ دینیة سوی سلطة دینیة سوی سلطة الموعظة الحسنة والدعوة الی الخیر والتنفیر عن الشر»

در اسلام حکومت دینی وجود ندارد بلکه حکومت‌های موعظه‌ ای است و کار مراجع و علماء و روحانیون این است که مردم را موعظه کنند و سلطه وحکومت بر مردم،باید توسط خود مردم صورت بگیرد.

ما جواب ایشان را از تفتازانی و ... آوردیم که این‌ها خلاف این قضیه را مطرح می‌کنند مثلاً ایجی در المواقف می‌گوید:

«الإمامة وأنها تثبت بالنص من الرسول ومن الإمام السابق بالإجماع وتثبت ببيعة أهل الحلّ والعقد خلافا للشيعة»

كتاب المواقف؛ اسم المؤلف: عضد الدين عبد الرحمن بن أحمد الإيجي الوفاة: 756هـ، دار النشر: دار الجيل - لبنان - بيروت - 1417هـ - 1997م، الطبعة : الأولى، تحقيق: عبد الرحمن عميرة، ج3، ص589

جرجانی در کتاب «شرح مواقف» همین تعبیر را دارد:

«وأنها تثبت بالنص من الرسول ومن الإمام السابق بالإجماع وتثبت أيضا ببيعة أهل الحلّ والعقد خلافا للشيعة أي لأكثرهم فإنهم قالوا لا طريق إلا النص»

شرح المواقف؛ القاضي الجرجاني (وفات : 816)، تحقيق و شرح: علي بن محمد الجرجاني، مطبعة السعادة - مصر - 1325 - 1907 م، ج 8، ص 351

بعد احتجاج می‌کند. پس این‌که شما می‌گویید اجماعی است کاملا مخالف عقیده مشهور اهل سنت است. از آن طرف هم آقایان مثل تفتازانی یک جا می‌گوید عمده دلیل ما بر خلافت ابوبکر، اجماع صحابه است این را جلسه گذشته برای عزیزان توضیح دادیم.

«الأول وهو العمدة إجماع الصحابة حتى جعلوا ذلك أهم الواجبات»

شرح المقاصد في علم الكلام؛ اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ، دار النشر: دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م، الطبعة: الأولى، ج2، ص273

امام الحرمین جوینی هم همین تعبیر را درکتاب ارشاد و تفتازانی در شرح المقاصد جلد 2 می‌گوید:

«الأول وهو العمدة إجماع أهل الحل والعقد»

شرح المقاصد في علم الكلام؛ اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ، دار النشر: دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م، الطبعة: الأولى، ج2، ص286

آن‌جا اجماع صحابه گفت این‌جا اجماع اهل حل و عقد گفت درحالی که این مطلب کاملا باهم تفاوت دارند زیرا اجماع صحابه غیر از اجماع اهل حق و عقد می باشد.

نکته: زمانی که پیامبر که از دنیا رفت _طبق تعبیری که سیوطی و دیگران دارند _ 120 هزار صحابه وجود داشتند و اجماع صحابه یعنی همه این صحابه جمع بشوند و بر یک خلیفه ا‌ی اتفاق نظر داشته باشند اما اجماع حلّ و عقد یعنی ریش سفیدهاو منتخبین.

منظور آقای محمد عبده از (نایب الأمه) همان اصطلاحی است که ما می گوییم یعنی (خبرگان انتخاب رهبری).

اهل حلّ و عقد یعنی ریش سفیدها و معتمدین، معتمدین محل می‌آیند یک نظری می‌دهند بدون این‌که کسی این‌ها را انتخاب کرده باشد، اهل حلّ و عقد کسانی هستند که مردم در اختلافات‌ و درگیری‌های‌شان به آن‌ها مراجعه می‌کنند.

فخر رازی می‌گوید چون صحابه به ابوبکر تعبیر «خلیفة رسول الله» را می‌گویند خدا هم در مورد صحابه در قرآن گفته است:

(أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ)

و آنها راستگويانند!

سوره حشر (59): آیه 8

پس این‌ها خلیفه خدا بودند. از آن طرف هم ما می‌بینیم بزرگان‌شان هرگونه اجماع صحابه حتی اجماع حلّ و عقد را هم باطل می‌دانند. می‌گویند در خلافت ابوبکر، نه اجماع صحابه بود و نه اجماع اهل حلّ و عقد بوده است وهمینطور از «منهاج السنه» ابن تیمیه را آوردیم که او می‌گوید:

«ولا نشترط في إمامة أحد هذا الإجماع»

ما در امامت هیچ کدام از خلفاء همچنین اجماعی را قبول نداریم.

منهاج السنة النبوية؛ اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج 8، ص 344

ماوردی شافعی هم همین را دارد. آقای قرطبی هم در تفسیرش جلد 1 می‌گوید:

«خلافا لبعض الناس حيث قال: لا تنعقد إلا بجماعة من أهل الحل والعقد»

دلیل ما این است که:

« أن عمر رضى الله عنه عقد البيعة لأبي بكر»

عمر آمد عقد خلافت را برای ابوبکر بست.

«ولم ينكر أحد من الصحابة ذلك»

الجامع لأحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج1، ص269 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)

عرض کردیم «ولم ينكر أحد من الصحابة ذلك»؛ یک حرفی است که ادعای کاملاً باطل است، ما بیش از 70 تا صحابه داریم عملاً خلافت ابوبکر را انکار کردند سلمان، ابوذر، مقداد، حذیفه و ... دست و پای‌شان را شکستند از مسجد بیرون انداختند.

آقای جوینی امام الحرمین متوفای 478 می‌گوید: لازم نیست امامت ،اجماعی باشد .

«بأن الإمامة تنعقد بعقد واحد من أهل الحل والعقد»

یک نفر از ریش سفیدان بگویند این خلیفه است دیگر تمام شد رفت.

عضدالدین ایجی متوفای 756 در کتاب المواقف‌ می‌گوید این امامت:

«لا يفتقر إلى الإجماع إذ لم يقم عليه دليل من العقل أو السمع»

ما نه دلیل عقلی داریم نه دلیل سمعی داریم که امامت باید اجماعی باشد.

این را چه کار کنیم؟ شما اگر روی ریشه این قضیه بروید می بینید که چقدر حرفشان بی اساس است اصلاً‌ لازم نیست سراغ روایات در رابطه با خلافت حضرت امیر و حدیث غدیر و ... برویم. بفرمایید یکی می‌گوید عمده اجماع است یکی می‌گوید عمده اجماع اهل حل و عقد است یکی می‌گوید اصلاً ما چنین چیزی نداریم بعد می‌گوید:

«أنّ الصحابة مع صلابتهم في الدين اكتفوا بذلك كعقد عمر لأبي بكر»

صحابه با آن صلابتی که در دین داشتند به آن اکتفا کردند مانند انعقاد خلافت برای ابوبکر توسط عمر !!

كتاب المواقف؛ اسم المؤلف: عضد الدين عبد الرحمن بن أحمد الإيجي الوفاة: 756هـ، دار النشر: دار الجيل - لبنان - بيروت - 1417هـ - 1997م، الطبعة : الأولى، تحقيق: عبد الرحمن عميرة، ج3، ص590

صلابت در دین مشخص است شما اگر آیه 11 سوره جمعه را بخوانید صلابت صحابه را آن‌جا خدا روشن کرده:

(وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا)

هنگامي که آنها تجارت يا سرگرمي و لهوي را ببينند پراکنده مي‌شوند و به سوي آن مي روند و تو را ايستاده به حال خود رها مي‌کنند.

سوره جمعه (62): آیه 11

وقتی صدای دُهل و طبل و تجارت آمد پیامبری که در نماز جمعه خطبه می‌خواند (وَتَرَكُوكَ قَائِمًا) پیامبر را در حال خواندن خطبه رها کردند و همه از مسجد بیرون رفتند جز 12 نفر بیش‌تر نماند.آیا این صلابت در دین است؟ پیامبر اکرم می‌گوید:

«ائْتُونِي بِكِتَابٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا فَتَنَازَعُوا ولا يَنْبَغِي عِنْدَ نَبِيٍّ تَنَازُعٌ فَقَالُوا»

همین صحابه که بقول آقایان، صلابة فی الدین داشتند، گفتند:

«هَجَرَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا،ج 3، ص 1111، کتاب الجهاد، باب 172، ح2888

اهل سنت باید یک حرفی بزنند که با مبانی خوشان تطبیق بکند.

«أنّ الصحابة مع صلابتهم في الدين اكتفوا بذلك كعقد عمر لأبي بكر وعقد عبد الرحمن بن عوف لعثمان ولم يشترطوا اجتماع من في المدينة فضلا عن إجماع الأمة»

اجماع مسلمان‌های مدینه را شرط نکردند تا چه رسد به اجماع امت مسلمین!

«ولم ينكر عليهم أحد»

و کسی هم بر این انکار نکرد.

«وعليه انطوت الأعصار إلى وقتنا هذا»

...و تا الان هم به همین شکل مانده است.

كتاب المواقف؛ اسم المؤلف: عضد الدين عبد الرحمن بن أحمد الإيجي الوفاة: 756هـ، دار النشر: دار الجيل - لبنان - بيروت - 1417هـ - 1997م، الطبعة : الأولى، تحقيق: عبد الرحمن عميرة، ج3، ص590

ابن عربی مالکی و غزالی همین حرف را دارند. ما می‌خواهیم به آقای محمد عبده که می‌گوید باید امت یا نایب امت انتخاب بکند بگوییم این فرمایشات بزرگان شما است، این‌ها را ما چه کار کنیم؟ واقعاً اجماعی بوده، امت انتخاب کردند، اهل حل و عقد انتخاب کردند، یک نفر انتخاب کرد.

مگر آقای محمد عبده از صحیح بخاری خبر نداشته است؟ در آنجا دارد:

«فَوَاللَّهِ ما كانت بَيْعَةُ أبي بَكْرٍ الا فَلْتَةً إنما كانت بَيْعَةُ أبي بَكْرٍ فَلْتَةً وَتَمَّتْ»

بیعت ابی‌بکر نه اجماع و نه انتخاب مردم بوده بلکه یک اتفاق بی‌تدبیری بوده است!

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج6، ص2505، ح6442

(فلته) را آقایان معنا می‌کنند. ابن اثیر در نهایة،‌ جلد 3، صفحه 467 می‌گوید:

«ومثل هذه البيعة جديرة بأن تكون مهيجة للشر والفتنة»

بیعت ابی‌بکر فلته است یعنی فتنه انگیز و شر خیز بوده است.

النهاية في غريب الحديث والأثر؛ اسم المؤلف: أبو السعادات المبارك بن محمد الجزري الوفاة: 606، دار النشر: المكتبة العلمية - بيروت - 1399هـ - 1979م، تحقيق: طاهر أحمد الزاوى - محمود محمد الطناحي، ج3، ص467

و تعبیر خلیفه دوم هم همین است می‌گوید:

«إنما كانت بَيْعَةُ أبي بَكْرٍ فَلْتَةً وَتَمَّتْ»

فلته ا‌ی و قضیه ای فتنه انگیز و شر خیز بود.

«ألا وَإِنَّهَا قد كانت كَذَلِكَ وَلَكِنَّ اللَّهَ وَقَى شَرَّهَا»

خداوند متعال این بیعتی را که شر خیز بوده حفظ کرده است.

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج6، ص2505، ح6442

آقای انطاکی یکی از علمای بزرگ سوریه است کتابی دارد به نام «لماذا اهتدیتُ» که مستبصر شده و با شیعه شدن او هزاران نفر از مردم سوریه نیز شیعه شدند. ایشان وقتی این عبارت را از خلیفه دوم نقل می‌کند می‌گوید:

«ما وقی الله شرها – یا - ولله ما وقی الله شرها بل شرها مستمر الی الابد»

شر این خلافت را خدای عالم حفظ نکرد، بلکه شر او تا ابد مستمر شد.

الان نزدیک 1 میلیارد و ششصد هفتصد میلیون مسلمان، چقدر به جان هم افتادند چقدر از همدیگر کشت و کشتار می‌کنند؟ چقدر اسیر بیگانگان هستند؟ اگر این‌ها سراغ امیر المؤمنین علیه السلام می‌رفتند:

«إن وليتموها عليا فهاد مهتد يقيمكم على صراط مستقيم هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه»

المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة : الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج3، ص153

«هَلُمُّوا أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَا تضلون بَعْدَهُ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة: الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا، ج4، ص1612، ح4169

اگر واقعاً دنبال امیرالمومنین علی علیه السلام می‌رفتند هم دنیای‌شان آباد بود هم آخرت‌شان آباد می شد. الان هم دنیای این‌ها به هم ریخته است این همه اختلافی که میان امت اسلامی است و هم آخرت‌شان که یک بنده خدایی یک عمری نماز می‌خواند فردا برایش روشن می‌شود ‌که همه این نمازها باطل بوده است. آن‌هایی که مشکل فکری دارند خداوند متعال با آن‌ها چه کار می‌کند ؟

از آن طرف ایشان (محمد عبده)می‌گوید امت باید انتخاب بکند خلافت‌ها با امت یا خبرگان و نمایندگان امت است. این درکتاب صحیح بخاری، چاپ عربستان همان عبارتی که ما نقل کردیم این دیگر از قول خلیفه دوم است

«حين تَوَفَّى الله نَبِيَّهُ أَنَّ الْأَنْصَارَ خَالَفُونَا»

وقتی پیامبر از دنیا رفت انصار با ما مخالفت کردند.

سوال در چه چیزی مخالفت کردند؟ در تقسیم ارث، در مسائل فیئ، در تقسیم غنائم یا نه در مسئله خلافت!؟ «خالفونا» در امر خلافت.

«وَاجْتَمَعُوا بِأَسْرِهِمْ في سَقِيفَةِ بَنِي سَاعِدَةَ وَخَالَفَ عَنَّا عَلِيٌّ وَالزُّبَيْرُ وَمَنْ مَعَهُمَا»

علی و زبیر و کسانی که با این‌ها همه با ما مخالفت کردند.

آیا این‌ها امت نیستند؟

«وَاجْتَمَعَ الْمُهَاجِرُونَ إلى أبي بَكْرٍ »

مهاجران بر ابی بکر اجتماع کردند.

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج6، ص 2505، ح6442 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)

آیا امیرالمومنین علی علیه السلام و زبیر «وَمَنْ معهُما» بنی هاشم و دیگران جزء مهاجران نبودند؟ یا عبدالرزاق صنعانی در کتاب المصنّف‌ جلد 5، صفحه 472 داستان خلافت ابوبکر را نقل می‌کند:

«فقال رجل للزهري»

شهاب الدین زهری متوفای 124 است. می‌گوید:

«فلم يبايعه علي ستة أشهر»

امیرالمومنین علی علیه السلام تا 6 ماه بیعت نکرد.

«قال لا ولا أحد من بني هاشم»

حتی یک نفر از بنی‌ هاشم با ابوبکر بیعت نکرد.

المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403، الطبعة: الثانية، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج5، ص472

این‌که شما می‌فرمایید امت یا نایب امت باید انتخاب بکند. آیا امیرالمومنین و بنی هاشم جزء امت نبود؟ امیرالمومنین جزء معتمدین و اهل حل و عقد نبود؟! عباس عموی پیامبر جزء این‌ها؟ حذیفه جزء این‌ها نبود؟ سلمان جزء این‌ها نبود؟ ذو الشهادتین و مقداد جزء این‌ها نبودند؟

«و ما اتبعک الا اراذیلنا»

این‌ها جزء این‌ها بودند. آقای ابن اثیر جذری در «اُسد الغابة معرفة الصحابه» می‌گوید:

«وتخلف عن بيعته»

از بیعت ابوبکر تخلف کرد.

چه کسانی؟

«عَلِيُّ، وبنو هاشم، والزُّبَيْر بن العَوَّام، وخالد بن سعيد بن العاص، وسَعْدُ بن عُبَادة الأنصاري»

امیرالمومنین، بنو هاشم جمیعاً، زبیر، خالد ابن سعید، سعد ابن عباده !

بعد می‌گوید:

«ثم إن الجميع بايعوا بعد موت فاطمةَ بنتِ رسول الله صلى الله عليه وسلّم إلا سَعْدَ بن عُبَادة، فإنه لم يبايع أحداً إلى أن مات»

أسد الغابة في معرفة الصحابة؛ اسم المؤلف: عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد الجزري الوفاة: 630هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عادل أحمد الرفاعي، ج3، ص339

یا ابو الفداء در «المختصر فی اخبار البشر» در جلد 1 می‌گوید جماعت بنی هاشم، زبیر، عتبة ابن ابی لهب، خالد ابن سعید، مقداد، سلمان، ابوذر، عمار، براء ابن عازب، اُبی ابن کعب هیچ کدام با ابوبکر بیعت نکردند.

«ومالوا مع علي بن أبي طالب»

همه این‌ها به بیعت امیرالمؤمنین تمایل داشتند!

المختصر في أخبار البشر؛ اسم المؤلف: أبو الفداء عماد الدين إسماعيل بن علي (المتوفى: 732هـ) الوفاة: 732، دار النشر:، ج1، ص107

نیز در کامل ابن اثیر، جلد 2، صفحه 189 می‌گوید:

«وتخلف علي وبنو هاشم والزبير وطلحة عن البيعة فقالت الأنصار أو بعض الأنصار لا نبايع إلا عليا»

ما جز با امیرالمومنین با هیچ کس بیعت نمی‌کنیم.

الكامل في التاريخ؛ اسم المؤلف: أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني الوفاة: 630هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ ، الطبعة: ط2، تحقيق: عبد الله القاضي، ج2، ص189

اجماع شما کجاست؟! پس آقای قرطبی و این‌ها حق دارند بگویند اجماعی در کار نبود، خلافت ابوبکر با انتخاب یک نفر و آن هم عمر ابن الخطاب انجام گرفت. حتی آقای ابن تیمیه در منهاج السنه، جلد 7 می‌گوید:

«وبايع المسلمون أبا بكر و كان اكثر بني عبد مناف من بني أمية و بني هاشم و غيرهم لهم ميل قوي إلى علي بن أبي طالب يختارون ولايته»

اکثر بنی عبد مناف از بنی امیه، بنی هاشم و غیرهم میل خیلی قوی به علی ابن ابی‌طالب داشتند ولایت او را انتخاب کرده بودند.

منهاج السنة النبوية، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج7، ص49

افرادی که مخالفت کردند این‌ها را هم برای مردم بگویید، مردم حق دارند این‌ها را بشنوند در کتاب «اخبار الموفقیات» مال زبیر ابن بکّار متوفای 256 معاصر امام هادی و امام عسکری (سلام الله علیهما) بوده

«لما بويع أبو بكر واستقر أمره، ندم قوم كثير من الأنصار على بيعته»

عده‌ی از انصار که با ابوبکر بیعت کرده بودند اظهار ندامت کردند.

«ولام بعضهم بعضاً»

این‌ها همدیگر را مذمت کردند.

می گفتند: ای وای چرا رفتیم با ابوبکر بیعت کردیم؟

«وذكروا علي بن أبي طالب، وهتفوا باسمه»

اسم امیرالمومنین را می‌آوردند و تأسف می‌خوردند و آه می‌کشیدند.

الموفقیات لابن بکار، 583

مردم حق دارند این‌ها را بدانند یا خیر؟ آقای دیار بکری از علمای بزرگ اهل‌سنت در تاریخ خمیسش دارد

«أن رجالا من المهاجرين غضبوا في بيعة أبي بكر منهم علي والزبير فدخلا بيت فاطمة ابنة رسول الله»

این‌ها در بیعت ابی‌بکر غضبناک بودند من جمله علی ابن ابی‌طالب و زبیر که این‌ها وارد خانه حضرت زهرا شدند.

این آقایان گفتند وقتی با ابوبکر بیعت کردند همه صحابه رضایت دادند و گفتند با آن صلابتی که در دین داشتند نیامدند اعتراض بکنند.

ما گفتیم این‌جا طلب آقایان که آیا واقعاً با ابوبکر بیعت کردند صحابه ساکت بودند و همه قبول کردند و هیچ کس اعتراض نکرد .آیا واقعا کسی اعتراض نکرد؟

صحیح بخاری حدیث 3467 روایت از عایشه است می‌گوید بعد از رحلت پیامبر:

«لقد خَوَّفَ عُمَرُ الناس»

عمر کاری کرد در میان مردم رعب و وحشت ایجاد کرد و همه را ترسانید.

«وَإِنَّ فِيهِمْ لَنِفَاقًا»

در میان صحابه نفاق بوده.

اگر این مطالب در کتاب‌های شیعه بود چه کار می‌کردند؟ اگر از قول یکی از ائمه علیهم السلام این مطلب مطرح می‌شد این‌ها چه کار می‌کردند؟ این روایت دیگر از عایشه است.

«قال عبد الرحمن بن الْقَاسِمِ أخبرني الْقَاسِمُ أَنَّ عَائِشَةَ رضي الله عنها قالت شَخَصَ بَصَرُ النبي صلى الله عليه وسلم ثُمَّ قال ...»

تا:

«لقد خَوَّفَ عُمَرُ الناس وَإِنَّ فِيهِمْ لَنِفَاقًا»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج3، ص 1341، ح3467 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)

این‌ها را چه کار کنیم. از آن طرف شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید از قول براء ابن عازب نقل می‌کند می‌گوید بعد از این‌که با ابوبکر بیعت کردند

«وإذا أنا بأبي بكر قد أقبل ومعه عمر وأبو عبيدة وجماعة من أصحاب السقيفة، وهم محتجزون بالأزر الصنعانية»

چوب‌های تَر صنعانی که خیلی دردآور است با این چوب‌های تَر صنعانی:

«لا يمرون بأحد إلا خبطوه»

به هر کس می‌رسیدند با این چوب‌های تَر سر و صورتش را نوازش می‌دادند!

«وقدموه»

جلو می‌انداختند

«فمدوا يده»

دستش را می‌گرفتند.

«فمسحوها على يد أبي بكر »

دستش را بر روی دست ابابکر می‌کشاندند

«يبايعه شاء ذلك أو أبى»

می‌خواست یا نمی‌خواست

شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج1، ص137

قضیه چه است؟ یعنی صحابه ساکت بودند؟ یک حرفی بزنید که حداقل با منابع و مصادر خودتان تطبیق داشته باشد هیچ کدام از این‌ها شیعه نیستند. یا طبری که تاریخ او بهترین و معتبرترین تاریخ اهل سنت است در جلد 2، صفحه 244 می‌گوید قبیله اسلم، (را وارد مدینه کردند) - شما ببینید قبیله اسلم با انصار یک عداوت دیرینه داشتند جزء عرب‌های بادیه نشین بودند- این‌ها را آقایان رفتند به مدینه آوردند:

«حتى تضايق بهم السكك»

جمعیت به قدری جمعیت بنی اسلم زیاد بودند کوچه‌ها کشش این‌ها را نداشت.

«فبايعوا أبا بكر»

عرب‌های بادیه نشین را آوردند - به این‌ها پول دادند یا چه کار کردند - با ابوبکر بیعت کردند.

عمر گفت:

«ما هو إلا أن رأيت أسلم»

وقتی چشم من به قبیله اسلم افتاد

«فأيقنت بالنصر»

یقین کردم پیروزی مال ما است.

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310 ، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت، ج2، ص244

این «فأيقنت بالنصر» چه می‌خواهد بگوید؟ مرحوم شیخ مفید در کتاب الجمل می گوید: جماعتی از اعراب وارد مدینه شدند که این‌ها می‌خواستند کار تجاری انجام بدهند.

«فأنفذ إليهم عمر»

عمر کسی را پیش این‌ها فرستاد.

«واستدعاهم»

این‌ها را خواست

«وقال لهم خذوا بالحظ من المعونة على بيعة خليفة رسول الله»

بیایید این پول را از ما بگیرید در برابر این پول با ابوبکر بیعت کنید.

«واخرجوا إلى الناس واحشروهم ليبايعوا»

«واخرجوا إلى الناس» سراغ مردم بروید این‌ها را به زور بیاورید وادار کنید با ابوبکر بیعت کنند.

«فمن امتنع فاضربوا رأسه وجبينه»

هر کس بیعت نکرد با این چماق‌ها سر و کله او را نوازش بدهید.

كتاب: الجمل؛ نويسنده: الشيخ المفيد (وفات: 413)؛ ناشر: مكتبة الداوري - قم – ايران، ص59

وقتی انسان یک مقداری خوب دقت بکند می‌بیند قضیه خیلی فراتر از این مسائل است. اگر ما اتفاقاتی که در همان صدر اسلام بعد از رحلت نبی مکرم، یکی دو ماه اول افتاد را خوب بررسی کنیم خیلی از مسائل روشن می‌شود.

این‌که ذهبی می‌گوید ما باید تمام روایات و آثاری که در ذم صحابه است را از بین ببریم و نابود کنیم یک رمز و رموزی دارد! از همه عزیزان و بزرگواران التماس دعا دارم.

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها