2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
آيا عزاداري براي امام حسين عليه السلام بدعت است؟
کد مطلب: ٤٩٢٧ تاریخ انتشار: ١٩ شهریور ١٣٩٧ - ٠٠:١٠ تعداد بازدید: 50881
پرسش و پاسخ » عقائد شيعه
آيا عزاداري براي امام حسين عليه السلام بدعت است؟

پاسخ :

در طول تاريخ توسط وهابيت همواره نسبت به قيام حضرت امام حسين عليه السلام و عزاداري آن بزرگوار شبهاتي مطرح بوده و يكي از آن ها بدعت شمردن عزاداري سرور آزادگان مي باشد در اين زمينه ابن تيميه نظريه پرداز وهابيت اين چنين مي گويد:

1 ـ ومن حماقتهم إقامه المأتم والنياحه علي من قد قتل من سنين عديده

از حماقت هاي شيعيان برپايي مجلس ماتم و نوحه است بر كسي است كه سال ها پيش كشته شده.

منهاج السنه النبويه، ابن تيميه، ج 1، ص 52.

2 ـ وصار الشيطان بسبب قتل الحسين رضي الله عنه يحدث للناس بدعتين، بدعه الحزن والبكاء والنوح يوم عاشوراء... وبدعه السرور والفرح.

شيطان به واسطه كشته شدن حسين [عليه السلام] براي مردم دو بدعت ايجاد كرده است: 1. بدعت گريه و ناله و حزن در روز عاشوراء... 2. بدعت شادي و سرور.

منهاج السنه، ابن تيميه، ج 4، ص 334 تا 553.

و نيز شبيه به آن چه كه ابن تيميه گفته است را در متن زير مي يابيد:

3 ـ الروافض لما ابتدعوا إقامه المأتم وإظهار الحزن يوم عاشوراء لكون الحسين قتل فيه...

و چون روافض (شيعيان) برگزاري ماتم و اظهار حزن و اندوه در روز عاشوراء را به خاطر كشته شدن حسين در اين روز بدعت نهادند...

حاشيه رد المحتار ابن عابدين، ج 2، ص 599.

پاسخ:

در پاسخ به شبهات فوق كه از اساسي ترين شبهات وهابيت پيرامون عزاداري امام حسين عليه السلام است در بخش هاي زير به پاسخ مي نشينيم:

بخش اول: معاني بدعت و اركان آن.

بخش دوم: جايگاه گريه و اشك نزد قرآن و انبياء.

بخش سوم: جايگاه گريه و اشك در سيره نبوي.

بخش چهارم: عزاداري امام حسين عليه السلام در سنت نبوي.

بخش پنجم: عزاداري امام حسين عليه السلام در سيره معصومان.

بخش ششم: سيره صحابه در عزاداري.

بخش هفتم: عزاداري در اهل سنت.

مقدّمه

شكي نيست كه بر پائي عزاداري و شادي، امري است فطري كه از ابتدا ميان تمام ملّت ها و اقوام رواج داشته و اديان الهي نيز بر اصل آن صحه گذارده اند.

حال بايد ديد آنان كه عزاداري براي سيد الشهداء عليه السلام را بدعت مي دانند بر چه اساسي اين ادّعا را مطرح مي كنند؟ و آيا اين ادّعا قابل اثبات است؟ ويا بالعكس، عزاداري خصوصاً براي اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام و بالاخص براي سرور و سالار شهداي كربلا حضرت ابا عبد الله الحسين عليه السلام از مطلوبيت ذاتي برخوردار بوده، بلكه افضل قربات عند الله محسوب مي گردد؟

بخش اول: معاني بدعت و اركان آن

1 ـ برداشت غلط از معناي «بدعت»

خوش بينانه ترين نگاه در باره اين گونه تعبيرات و قضاوت ها از سوي وهابيت پيرامون اقامه عزاداري براي امام حسين عليه السلام اين است كه بگوييم: وهّابيّت درك صحيحي از معنا و واژه «بدعت» نداشته و دچار توهّم گرديده و هر آن چه مخالف تفكّرات خود باشد را بدعت شمرده و با اين برچسب ديگران را محكوم مي نمايند.

از اين رو لازم است نخست معناي بدعت را از ديدگاه لغت و اصطلاح تبيين نموده و آن گاه بدعت را از منظر كتاب و سنّت بررسي كنيم.

2 ـ معناي لغوي «بدعت»

لغت شناسان، بدعت را وجود و اختراع چيزي مي دانند كه قبلاً وجود نداشته و از آن اثري نبوده است.

جوهري مي نويسد:

البدعه: إنشاء الشيء لا علي مثال سابق، واختراعه وابتكاره بعد أن لم يكن.

بدعت به معناي پديد آوردن چيز بي سابقه و عمل نو و جديدي است كه نمونه نداشته باشد.

صحاح اللغه، جوهري، ج3، ص113

قطعا بدعت به اين معنا مورد تحريم در آيات و روايات نيست؛ زيرا اسلام مخالف با نوآوري و نوپردازي در زندگي بشري نيست، بلكه موافق با فطرت بشري است كه همواره او را به نوآوري در زندگي فردي و اجتماعي سوق مي دهد.

از همين رو آن چه مخترعان و مبتكران در نوآوري هاي خويش به وجود مي آورند شامل اين تعريف مي شود كه نه تنها مذموم نيست بلكه پسنديده و قابل ستايش است.

3 ـ معناي اصطلاحي «بدعت» نزد علماي شيعه و سني

امّا از نظر شرع و در اصطلاح علماء، بدعت معناي ديگري دارد كه متفاوت با معناي لغوي آن است، زيرا بدعت نسبت دادن و داخل نمودن مسائلي در دين است كه شارع و آورنده دين آن را ابداع و ايجاد نكرده و رضايت به آن نداشته باشد.

معناي بدعت كه در دين مورد بحث قرار مي گيرد، عبارت از هرگونه افزودن و يا كاستن در دين به نام دين مي باشد و اين غير از معنايي است كه در معناي لغوي آن گذشت.

راغب اصفهاني مي گويد:

والبدعه في المذهب: إيراد قول لم يستنَّ قائلها وفاعلها فيه بصاحب الشريعه وأماثلها المتقدّمه وأصولها المتقنه.

بدعت در دين، گفتار و كرداري است كه به صاحب شريعت مستند نباشد و از موارد مشابه و اصول محكم شريعت استفاده نشده باشد.

مفردات ألفاظ القرآن، راغب أصفهاني، ص 39.

ابن حجر عسقلاني مي گويد:

والمُحْدَثات بفتح الدال جمع مُحْدَثَه، والمراد بها: ما أحدث وليس له أصل في الشرع ويسمّي في عرف الشرع بدعه، وما كان له أصل يدلّ عليه الشرع فليس ببدعه.

هر چيز جديدي كه ريشه شرعي نداشته باشد، در عرف شرع، بدعت ناميده مي شود و هر چه كه ريشه و دليل شرعي داشته باشد بدعت نيست.

فتح الباري، ج 13، ص 212.

همين تعريف را عيني در شرح خود بر صحيح بخاري(1) و مباركفوري در شرح خود بر صحيح ترمذي آورده(2) و عظيم آبادي در شرح خود بر سنن ابوداود(3) و ابن رجب حنبلي در جامع العلوم(4) ذكر كرده اند.

1 ) عمده القاري، ج 25، ص 27.

2) تحفه الأحوذي، ج 7، ص 366.

3 ) عون المعبود، ج 12، ص 235.

4 ) جامع العلوم والحكم، ص 160، چاپ هند.

سيّد مرتضي از متكلّمان و فقهاي نامدار شيعه در تعريف بدعت مي گويد:

البدعه زياده في الدين أو نقصان منه، من إسناد إلي الدين.

بدعت افزودن چيزي به دين و يا كاستن از آن با انتساب به دين مي باشد.

رسائل شريف مرتضي، ج 2، ص 264، نشر دار القرآن الكريم ـ قم.

طريحي مي گويد:

البدعه: الحدث في الدين، وما ليس له أصل في كتابٍ ولا سنّه، وإنّما سُمّيَتْ بدعه؛ لأنّ قائلَها ابتدعها هو نفسه

بدعت، كار تازه اي در دين است كه ريشه در قرآن و شريعت ندارد و به خاطر اين بدعت ناميده شده كه گوينده بدعت آن را ابداع كرده و به وجود آورده است.

مجمع البحرين، ج 1، ص 163، مادّه «بدع»

بنابر اين، بدعت با توجّه به معناي لغوي آن اعمّ از معناي شرعي خواهد بود.

4 ـ اركان بدعت

با توجه به مطالب ياد شده بدعت داراي دو ركن است:

1 ـ تصرّف در دين

هرگونه تصرّفي كه دين را نشانه گيرد و چيزي بر آن بيافزايد و يا بكاهد به شرطي كه عامل اين تصرف، عمل خود را به خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت دهد. ولي آن نوآوري هايي كه حالت پاسخ گويي به روح تنوّع خواهي و نوآوري انسان باشد، مانند فوتبال، بسكتبال، واليبال و امثال آن ها، بدعت نخواهد بود.

2 ـ ريشه نداشتن در كتاب و سنت

با توجه به تعريف اصطلاحي بدعت، مشخص شد كه امري بدعت محسوب مي شود كه دليلي براي آن ها در منابع اسلامي به صورت خاص و يا به صورت عام وجود نداشته باشد.

ولي امري كه نه تنها مشروعيّتش در كتاب و سنّت به نحو خاص و يا كلّي قابل استنباط است بلكه؛ همان طور كه اكنون بيان مي شود در دين اسلام و اديان آسماني ديگر نيز وجود داشته و مطابق با فطرت سليم بشري بوده است را بدعت نمي نامند.

5 ـ ريشه انحراف وهابيت در معناي «بدعت»

با توجه به آن چه از معناي لغوي و اصطلاحي بدعت و اركان آن گذشت مشخص گرديد: انتساب بدعت به شخص و يا گروهي به اين سادگي كه وهابيت به محض ديدن هر پديده نو و جديدي بر آن برچسب بدعت مي زنند نيست؛ بلكه داراي شرايط و ويژگي هاي خاصي است كه تا محقق نشود به آن بدعت نمي توان گفت.

اما آن چه كه باعث گرديده تا بعضي در اين مورد مرتكب اشتباه گرديده و به آساني ديگران را متهم به بدعت نمايند اين است كه در حديثي از رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم نقل كرده اند:

كلّ بدعه ضلاله.

هر بدعتي گمراهي است.

صحيح مسلم، ج 3، ص11 ـ مسندأحمد، ج 3، ص310.

امّا آيا بر اساس اين روايت مي توان هر پديده اي نو كه در جامعه موقعيت و جايگاه ويژه اي پيدا كرد، را از مصاديق بدعت دانسته و معتقدان به آن را خارج از دين شمرد؟

پاسخ سؤال منفي است، زيرا همان گونه كه قبلاً متذكّر شديم وظيفه شارع، بيان حكم است نه تعيين مصداق، چه بسا از منظر شخص و يا گروه فكري خاص، يك پديده در جامعه اي خاص، از مصاديق بدعت شمرده شود، ولي از نظر پيروان مكتب فكري ديگر از شعائر دين و از سنّت هاي حسنه محسوب شود.

6 ـ وجود دليل شرعي براي خروج از عنوان بدعت

از مطالب قبل مشخص گرديد: حقيقت بدعت آن است كه كسي به قصد افتراء به خدا و دين، چيزي را به دين اضافه و يا از آن نقص نمايد و آن را به خدا و دين نسبت دهد. و زماني كه ملاك براي تشخيص بدعت معلوم شد در مواردي كه دليل شرعي براي آن وجود دارد از تحت عنوان بدعت خارج مي گردد. حال اين دليل شرعي مي تواند به دو قسم تقسيم گردد:

1 ـ دليل خاص قرآني و يا سنت نبوي در خصوص مورد و حد و حدود و تفاصيل و جزئيات آن، مانند: جشن براي عيد فطر و أضحي و اجتماع در عرفه و مني، كه در اين صورت اين گونه جشن ها و اجتماعات بدعت محسوب نخواهد گرديد، بلكه سنتي خواهد بود كه شارع مقدس به خصوص آن امر فرموده و انجام آن امتثال امر الهي محسوب خواهد گرديد.

2 ـ دليل عام قرآني و يا سنت نبوي، كه با عموم خود شامل آن مصداق حادث و جديد گردد، البته به شرط آن كه مورد جديد و حادث با آن چه كه در عهد رسالت وجود داشته از حيث حقيقت و ماهيت اتحاد داشته باشد، ولو اين كه از نظر شكل و صورت واجد اختلاف و تفاوت باشد، ولي دليل عام با عمومش شامل هر دو مصداق و مورد گرديده و حجت شرعي در آن محسوب گردد.

به عنوان مثال: خداوند سبحان در قرآن كريم مي فرمايد:

وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّه وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُم الأنفال(8): 60

هر نيرويي در قدرت داريد، براي مقابله با آنها [دشمنان ]، آماده سازيد! و (هم چنين) اسب هاي ورزيده (براي ميدان نبرد)، تا به وسيله آن، دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد!

از امور واجب براي مسلمانان استعداد و آمادگي كامل در برابر هجوم و حمله كفار است، و ديگر اين كه از هر جايي كه احتمال خطر مي دهند آن نقطه را مسدود و آماده دفاع باشند.

در آيه فوق دو دليل فوق موجود است:

دليل خاص كه لازم است بر اساس آن حكومت اسلامي براي امتثال امر الهي خود را به تهيه نيروهاي اسب سوار كه اختصاص به زمان هاي صدر اسلام بوده مجهز كند.

و اما با دليل عام، لازم است خود را به توپ و تانك و موشك و ديگر تجهيزات هوايي و زميني و دريايي پيشرفته روز مجهز كنند تا بتوانند آن چه را كه در آيه شريفه به آن دستور داده شده است و در عصر نبي اكرم صلي الله عليه وآله وسلم وجود نداشته است را نيز فراهم سازند.

پس اين موارد أمور شرعي غير عادي هستند كه نمي توان با اين توجيه كه دليل خاص براي آن وجود ندارد از آن چشم پوشي كرد.

به عبارت ديگر و به عنوان مثال در آيه شريفه زير خداوند مي فرمايد:

وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون . الأعراف (5): 204

و چون قرآن خوانده شود بدان گوش دهيد و ساكت باشيد تا مورد رحمت قرار گيريد

اين آيه مسلمانان را به استماع قرآن به هنگام قرائت فرا مي خواند؛ ولي مصداق موجود در زمان رسالت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم استماع قرآن به صورت مباشر و مستقيم از دهان قاري قرآن كه در مسجد النبي و يا در منزل به تلاوت مشغول بود مي گرديد. ولي در زمان حاضر و عصر جديد و با پيشرفت تكنولوژي مصداق ديگري براي آن پيدا شده كه در آن زمان وجود نداشت، مانند: قرائت قرآن از طريق راديو و تلويزيون و فرستنده هاي ديگر، پس همان آيه براي هر دو مورد حجت شرعي محسوب خواهد گرديد و ما نمي توانيم استماع به قرآن و گوش فرا دادن به آن را ترك كنيم به اين بهانه كه در مورد دوم بدعت محسوب گرديده و حجيت شرعي ندارد؛ چرا كه در عصر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم وجود نداشته است.

و هزاران مثال و مصداق ديگر كه در اين بحث در صدد بيان آن نيستيم.

پس وجود دليل عام در همه زمان ها و براي همه انسان ها مي تواند حجت شرعي محسوب گردد.

بنابراين، قاعده كلّي در اين گونه موارد نگاه منصفانه و مستند به دليل معتبر شرعي است، نه نگاه آلوده به بغض و تعصّب. زيرا پديده اجتماعي جديد اگر سبب رشد و كمال جامعه و آشنايي بيشتر با خدا و دين و عاملي در جلوگيري از گسترش فساد باشد، از مصاديق سنّت حسنه اي است كه شارع بدان رضايت داده است.

7 ـ اصل در اشياء اباحه است

از مطالب ديگري كه در بحث بدعت لازم است به آن توجه ويژه مبذول گردد اصاله الاباحه است؛ يعني: مادامي كه از سوي شارع مقدس نهي و منعي در خصوص موردي خاص وارد نشده باشد، أصل در أشياء مباح بودن آن و جواز انجام آن است.

اين قاعده شرعي بر تمام احكام شريعت حاكم است. تا آن جا كه قرآن كريم تصريح مي فرمايد كه وظيفه نبي أكرم صلي الله عليه وآله وسلم بيان محرمات است و نه ذكر حلال ها، و أصل در اشياء و افعال، حليّت هر عمل و جواز انجام آن فعل است، مگر آن كه از سوي نبي اكرم صلي الله عليه وآله وسلم در حرمت آن نصي وارد شده باشد، و وظيفه علماي أمت به كار گرفتن تمام وسع و توان خود در استنباط حكم الهي از أدله خاص شرعي است و تا زماني كه دليلي بر حرمت يافت نشود حكم به جواز مي شود.

در اين جا به عنوان نمونه به يكي از آياتي كه از آن حكم به جواز و اصاله الاباحه مي شود اشاره مي گردد:

وَ ما لَكُمْ أَلاَّ تَأْكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ قَدْ فَصَّلَ لَكُمْ ما حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلاَّ مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ وَ إِنَّ كَثيراً لَيُضِلُّونَ بِأَهْوائِهِمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدين الانعام(6):119

چرا از چيزها [گوشت ها] يي كه نام خدا بر آنها برده شده نمي خوريد؟! در حالي كه (خداوند) آن چه را بر شما حرام بوده، بيان كرده است! مگر اين كه ناچار باشيد (كه در اين صورت، خوردن از گوشت آن حيوانات جايز است.) و بسياري از مردم، به خاطر هوي و هوس و بي دانشي، (ديگران را) گمراه مي سازند و پروردگارت، تجاوزكاران را بهتر مي شناسد.

اين آيه بيان مي كند كه آن چيزي كه نياز به بيان دارد محرمات است نه مباحات و امور مجاز، و از اين رو لازم نيست كه به هنگام شك در مورد خاص تا مادامي كه در جدول محرمات اسمي از آن نيامده باشد، توقف نموده و از عمل، خودداري شود.

بخش دوم: جايگاه گريه و اشك نزد قرآن و انبياء

1 ـ گريه و اشك مورد تأييد قرآن

با توجه به مطالبي كه در معناي بدعت تقديم گرديد؛ به مستندات قرآني گريه و اشك اشاره مي كنيم؛ تا مشخص گردد آيا به طور كلي اشك در قرآن جايگاهي ممدوح دارد يا مذموم؟

آيات بسياري از كلام الله مجيد در مدح گريه و بكاء صادر شده و از اين موضوع مي توان به عنوان تأييد قرآن بر اشك و گريه و اندوه نام برد كه به چند نمونه از آن به عنوان شاهد اشاره مي كنيم:

آياتي كه به چشمان گريان اشاره مي كند:

فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلا وَلْيَبْكُوا كَثِيراً جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ التوبه (9): 82

پس كم بخندند و بسيار گريه كنند.

در آيه فوق خداوند به عملي امر مي فرمايد كه اگر خداوند به آن رضايت نمي داشت آن را مورد امر قرار نمي داد.

خداوند متعال در مدح أنبياء خود اين گونه مي فرمايد:

إِذَا تُتْلَي عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّداً وَبُكِيّاً مريم (19): 58

چون آيات خدا بر آنها خوانده مي شد سجده كنان و گريه كنان مي افتادند.

خداوند تعالي در صفات كساني كه موهبت علم به آن ها عنايت شده است اين گونه مي فرمايد:

وَيَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعاً الإسراء (17): 109

مي افتند بر چانه ها، مي گريند و بر خشوع آنها مي افزايد.

و يا خداوند سبحان در توصيف مؤمنان به هنگام نزول آيات قرآن اين گونه مي فرمايد:

تَرَي أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنْ الدَّمْعِ المائده (5): 83

مي بيني كه چشمشان پر از اشك مي گردد.

پس آن گونه كه ملاحظه شد در قرآن كريم گريه و ريزش اشك كه نتيجه انعطاف و تأثّرات روحي است نه تنها مذموم شمرده نشده است، بلكه مورد مدح و ستايش پروردگار قرار گرفته است، زيرا از فطريّات بشر و جزئي از شخصيّت مثبت انسان محسوب مي شود.

2 ـ گريه و اشك در سيره انبياء

اقتدا و تأسّي به سيره عملي پيامبران بزرگ الهي بدون شك يكي از عناصر مهمّ در موضوع بحث ما (عزاداري و گريه بر امام حسين عليه السلام ) و مشروعيّت آن از منظر عقل و نقل است، زيرا سيره عملي پيامبران قوي ترين شاهد بر مشروعيّت ديني اعمال ما مي باشد، چرا كه خداوند متعال تأسّي به آنان و پيروي از روش آنان را بر همگان واجب فرموده است:

قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فِي إِبْرَهِيمَ. الممتحنه (60): 4

قطعاً براي شما در پيروي از إبراهيم سرمشقي نيكوست.

لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ. ألاحزاب (33): 21

قطعاً براي شما در اقتدا به رسول خدا سرمشقي نيكوست.

بنابراين، نقل وگزارش بخشي از زندگي پيامبران كه مربوط به تأثّرات روحي آنان هنگام روبرو شدن با حوادث تأثّر برانگيز مي شود، مي تواند ما را در رسيدن به پاسخي قانع كننده كمك كند.

حال به مواردي از اين قبيل اشاره مي كنيم:

الف ـ گريه يعقوب پيامبر در فراق فرزند

سرگذشت حضرت يوسف از ابتدا تا پايان ماجرا همانند يك تراژدي خوفناك و تأثر برانگيز نقل شده است.

آن هنگام كه آتش حسد در دل برادران يوسف زبانه مي كشد و طرح نا پديد ساختن او را مي كشند تا زماني كه در دل چاه قرار مي گيرد و با پيراهن پاره پاره و آغشته به خون برادر، پدر را از دريده شدن به وسيله گرگ با خبر مي كنند و به دنبال آن تأثّر و اندوه بي حدّ و اندازه يعقوب در غم از دست رفتن فرزند و گريه هر صبح و شام تا آنجا كه خداوند از زبان حضرت يعقوب اين چنين مي فرمايد:

وَقَالَ يَأَسَفَي عَلَي يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ يوسف(6): 84

گفت اي دريغ بر يوسف، و در حالي كه اندوه خود را فرو مي خورد، چشمانش از اندوه سپيد شد.

يعقوب از فراق فرزندش با اين كه مي دانست او زنده است و به آغوشش باز مي گردد، ولي با اين حال تأثرات روحي او را رها نمي كند، و براي تسكين رنج هاي روحي و رواني پناهگاهي جستجو مي كند و عرض مي كند:

قَالَ إِنَّمَآ أَشْكُواْ بَثِّي وَحُزْنِي إِلَي اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَاتَعْلَمُونَ.يوسف(6): 86.

شكايت و اندوه خود را پيش خدا مي برم، و از عنايت خدا چيزي مي دانم كه شما نمي دانيد.

آيا پرداختن به داستان زندگي دو تن از پيامبران الهي با كلمات و جمله بندي هاي متأثّر كننده با هدفي جز تحريك عواطف و نشان دادن زشتي كار حسدورزان چيز ديگري مي تواند باشد؟

از اين دليل قرآني، جواز گريه و زاري بر اولياء الهي و شكوه و شكايت از اعمال سردمداران ظلم به پيش گاه خداوند استفاده مي شود و به عنوان سيره يكي از پيامبران الهي دليلي محكم و قرآني بر اصل مشروعيّت عزاداري و گريه بر مصيبت ها مورد بهره برداري قرار مي گيرد.

و از طرفي وجود احاديث فراوان در كتاب هاي تفسير كه هر كدام به گونه اي دامنه قصّه و جزئيّات اندوه حضرت يعقوب عليه السلام را تشريح كرده اند خود دليلي ديگر بر استفاده دانشمندان از سرگذشت زندگي دردناك انبياء واولياء الهي مي باشد.

به عنوان نمونه به حديثي از منابع روائي و تفسيري اهل سنت اشاره مي كنيم:

در تفسير اين آيه شريفه در كشاف زمخشري آمده:

ما جفت عيناه من وقت فراق يوسف إلي حين لقائه ثمانين عاما، وما علي وجه الأرض أكرم علي الله منه.

چشمان حضرت يعقوب از فراق يوسف تا زمان ملاقات يوسف از اشك خشك نگرديد و اين مدت هشتاد سال به طول انجاميد. و در روي زمين چيزي از اين كار براي خداوند ارزشمند تر نبود.

الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل، زمخشري، ج 2، ص 339.

و نيز در اين تفسير از رسول الله صلي الله عليه وآله آمده:

أنه سئل جبرئيل عليه السلام: ما بلغ من وجد يعقوب علي يوسف؟ قال: وجد سبعين ثكلي. قال: فما كان له من الأجر؟ قال: أجر مائه شهيد، وما ساء ظنه بالله ساعه قط.

رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم از جبرئيل سؤال نمود: به خاطر غياب يوسف چه بر سر يعقوب آمد؟ عرض كرد: به اندازه آن چه كه بر سر هفتاد مادر فرزند مرده مي آيد. و سؤال نمود: أجر حضرت يعقوب به خاطر اين صبر چه قدر است؟ عر ض كرد: أجر صد شهيد، و اين در حالي بود كه هرگز حضرت يعقوب به خداوند سوء ظن پيدا نكرد.

الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل، زمخشري، ج 2، ص 339.

عبد الرحمان سيوطي به نقل از ابن جرير و او از عكرمه، مي گويد:

أتي جبرئيل عليه السلام يوسف عليه السلام وهو في السجن، فسلّم عليه، فقال له يوسف: أيّها الملك الكريم علي ربّه، الطيّب ريحه، الطاهر ثيابه، هل لك علمٌ بيعقوب؟ قال: نعم، ما أشدّ حزنه؟ قال: ما ذا له من الأجر؟ قال: أجر سبعين ثكلي، قال: أفتراني لاقيه؟ قال: نعم، فطابت نفس يوسف.

جبرئيل در زندان بر يوسف وارد شد، پرسيد: اي فرشته اي كه نزد پروردگارت گرامي، بويت خوش، لباست پاكيزه است، آيا از يعقوب خبر داري؟ گفت: آري، او سخت اندوهگين مي باشد، پرسيد: چه قدر پاداش اوست؟ گفت: پاداش هفتاد مادر فرزند مرده. پرسيد: آيا او را ديدار خواهم نمود؟ گفت: آري. يوسف پس از شنيدن اين گفتار جانش آرام گرفت.

الدرّ المنثور، جلال الدين عبد الرحمان سيوطي، ج 4، ص 31.

نويسنده تفسير الدرّ المنثور در نقلي اين چنين آورده است:

بكي يعقوب علي يوسف ثمانين عاماً، حتّي ابيضّت عينا من الحزن...

يعقوب مدّت هشتاد سال براي يوسف گريه كرد، تا اين كه دو چشمش از شدّت اندوه و گريه سفيد گشت.

الدر المنثور، ج4، ص 31، و تفسير طبري، ج 1، ص 250.

ب ـ گريه يوسف عليه السلام

نه تنها اين يعقوب پدر بود كه بر فراق فرزند اشك مي ريخت، بلكه متقابلاً يوسف نيز در رنج فراق پدر مي سوخت.

از ابن عباس نقل شده است:

عند ما دخل السجن، يبكي حتّي تبكي معه جدر البيوت وسقفها والأبواب.

يوسف عليه السلام وقتي كه به زندان افتاد با گريه او در و ديوار و حتي سقف زندان هم با او گريه مي كرد.

تفسير قرطبي، ج 9، ص 88.

و در حديثي ديگر از امام صادق عليه السلام آمده است:

البكّائون خمسه، آدم، و يعقوب و... و أمّا يوسف فبكي علي يعقوب حتّي تأذّي به أهل السجن، وقالوا: إمّا أن تبكي نهاراً وتسكت الليل، وإمّا أن تبكي الليل وتسكت النهار، فصالحهم علي واحد منهما.

كساني كه زياد گريه مي كردند پنج نفر بودند، آدم عليه السلام كه در فراق بهشت و دوري از آن مدام گريه مي كرد، و يعقوب،... و يوسف بر فراق پدر و جدائي از آغوش پر مهر پدر شب و روز اشك مي ريخت تا آنجا كه بقيّه افراد زندان از گريه او به ستوه آمدند، و مجبور شدند تا به وي پيشنهاد كنند كه قسمتي از شب و روز را بدون گريه سپري كند، يوسف ناچار شد پيشنهادشان را بپذيرد.

كشف الغمه، ابن أبي الفتح الإربلي، ج 2، ص 120ـ الخصال، صدوق، ص 272 ـ الأمالي، صدوق، ص 204 ـ روضه الواعظين، نيشابوري، ص 451 ـ المناقب، ابن شهرآشوب، ج 3، ص 104.

ج ـ گريه و اشك در سنت رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم

آرزوي داشتن چشماني اشك بار

در كتاب تفسير قرطبي به گوشه اي از درخواست پيامبر اكرم هنگام مناجات با خداوند اشاره شده است كه آن حضرت عرض مي كند:

اللّهمّ اجعلني من الباكين إليك، والخاشعين لك.

خداوندا مرا از گريه كنندگان و از خشوع گنندگان براي خود قرار ده.

تفسير قرطبي، ج11، ص 215.

و در دعاي ديگري از آن حضرت نقل شده است كه عرض مي كرد:

اللّهمّ ارزقني عينين هطالتين.

خداوندا چشماني اشك ريز به من عنايت كن.

فيض القدير، ج 2، ص 181.

در حقيقت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم در اين فقرات از دعا و مناجات آرزوي باطني خود را در كاري كه مورد رضايت الهي است طلب مي كند و اگر اين عمل مورد تأييد خداوند نبود هرگز آن را در مناجات خود با خداي خويش مطرح نمي نمود.

چشماني كه هرگز به آتش نمي سوزد

از رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم نقل است كه در ستايش از دو گروه فرمودند:

عينان لا تمسّهما النار؛ عين بكت من خشيه اللّه، وعين باتت تحرس في سبيل اللّه.

دو چشم از آتش جهنّم محفوظ مي ماند، چشمي كه از خشيت خداوند گريه كند، و چشمي كه شب ها براي خدا بيدار بماند تا از جان و ناموس و امنيت مردم محافظت نمايد.

سنن ترمذي، ج 3، ص96.

گريه به خاطر ياد خدا

بخاري در صحيح خود از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم روايت مي كند:

سبعه يظلّهم اللّه... رجل ذكر اللّه ففاضت عيناه.

هفت گروهند كه در قيامت سايه ابر رحمت الهي آنان را در بر مي گيرد،... كسي كه با ياد خدا اشك از چشمش جاري شود.

صحيح بخاري، ج7، ص 185.

گريه از خشيت خدا

ترمذي در سنن خود اين گونه آورده است:

عن رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم: لا يلج النار رجل بكي من خشيه اللّه.

كسي كه از خشيت خدا گريه كند داخل جهنّم نمي شود.

سنن ترمذي، ج 3، ص 380.

گريه در دنيا مانع از گريه در آخرت

حافظ اصفهاني در كتاب خود از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم روايت كرده است:

من بكي علي ذنبه في الدنيا حرّم اللّه ديباجه وجهه علي جهنّم.

كسي كه در دنيا برگناهانش گريه كند، خداوند صورتش را بر جهنّم حرام كند.

حافظ اصبهاني، ذكر أخبار اصبهان، ج2، ص171.

بخش سوم: جايگاه گريه و اشك درسيره نبوي

گريه در سيره نبي اكرم صلي الله عليه وآله وسلم

1 ـ گريه پيامبر در شهادت حضرت حمزه

حمزه فرزند عبدالمطلب، از چهره هاي برجسته و قهرمان اسلام بود كه در نبرد اُحد به شهادت رسيد. رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم در شهادت عموي خويش بسيار غمگين شد و او را سيدالشهداء ناميد و در فراقش گريست.

در جنگ اُحد خبر شهادت حمزه عموي رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم تأثيري شگرف بر قلب و روح آن حضرت گذاشت، زيرا يكي از بزرگ ترين مدافعان مكتب توحيد و حاميان راستين خويش را از دست داده بود.

بنابراين، عكس العمل فرستاده حق و پيامبر بزرگ الهي در مقابل اين حادثه دردناك سرمشقي جاودانه براي پيروان او خواهد شد.

حلبي در سيره خود مي نويسد:

لما رأي النبي حمزه قتيلا، بكي فلما راي ما مثّل به شهق

پيامبر چون پيكر خونين حمزه را يافت گريست و چون از مثله كردن او آگاهي يافت با صداي بلند گريه سر داد.

السيره الحلبيه، ج 2، ص 247.

اين گريه و ناله از سوي آن حضرت براي عزاي عمويش حمزه آن قدر شديد بوده است كه ابن مسعود مي گويد:

ما رأينا رسول اللّه صلّي الله عليه و آله وسلّم باكياً أشدّ من بكائه علي حمزه، وضعه في القبله، ثمّ وقف علي جنازته، وانتحب حتّي بلغ به الغشي، يقول: يا عمّ رسول اللّه! يا حمزه! يا أسد اللّه! وأسد رسوله! يا حمزه! يا فاعل الخيرات! يا حمزه! يا كاشف الكربات! يا حمزه! يا ذابّ عن وجه رسول اللّه!.

نديديم پيامبر بر كسي گريه كند، آن گونه كه با شدّت در شهادت عمويش حمزه اشك مي ريخت، بدن حمزه را به طرف قبله قرار داد، سپس كنار آن قرار گرفته و با صداي بلند گريه كرد تا حال غش به آن حضرت دست داد، و خطاب به جسد عمويش مي فرمود: اي عموي پيامبر خدا، اي حمزه! اي شير خدا و شير پيامبر خدا، اي حمزه! اي كسي كه كارهاي نيكو انجام مي دادي، اي حمزه! اي كسي كه سختي ها و مشكلات را برطرف مي كردي، اي حمزه! اي كسي كه سختي ها را از رسول خدا دور مي كردي.

ذخائر العقبي، ص 181.

اما اصل جريان گريه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم بر حمزه از اين جا آغاز شد كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم در بازگشت از اُحد صداي گريه را از خانه هاي مردم مدينه بر شهدا شنيد:

ومر رسول الله صلي الله عليه وسلم بدار من دور الأنصار من بني عبد الأشهل وبني ظفر فسمع البكاء والنوائح علي قتلاهم فذرفت عينا رسول الله صلي الله عليه وسلم فبكي ثم قال لكن حمزه لا بواكي له فلما رجع سعد بن معاذ وأسيد بن حضير إلي دار بني عبد الأشهل أمرا نساءهم أن يتحزمن ثم يذهبن فيبكين علي عم رسول الله صلي الله عليه وسلم

رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم از كنار خانه هايي از أنصار (بني عبد الأشهل وبني ظفر) عبور مي كردند كه صداي بكاء و نوحه بر كشته گان خودشان را شنيدند. چشمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم پر از اشك شد و فرمود: عمويم حمزه گريه كن ندارد. و چون سعد بن معاذ و أسيد بن حضير به خانه هاي بني عبد الأشهل بازگشتند زنانشان را أمر كردند تا غم و اندوه خود را در سينه ها حبس كنند و ابتدا براي عموي رسول خدا صلي الله عليه وسلم عزاداري كنند.

تاريخ طبري، ج 2، ص 210 ـ السيره النبويه لابن هشام، ج 3، ص 613 ـ الثقات، ج 1، ص 234 ـ البدايه والنهايه، ج 4، ص 54 و 55.

از آن به بعد كساني كه سخن پيامبر را شنيده بودند قبل از گريه بر هر شهيدي اوّل براي حمزه عزاداري مي كردند:

فلم تبك امرأه من الأنصار علي ميّت بعد قول رسول اللّه صلّي الله عليه و آله وسلّم لكنّ حمزه لابواكي له إلي اليوم إلّا بدأت البكاء علي حمزه.

هيچ زني از انصار بعد از شنيدن فرمايش رسول خدا كه عمويم حمزه گريه كن ندارد، بر مرده اي گريه نمي كرد، مگر اين كه اوّل براي حمزه عزاداري مي كرد.

مجمع الزوائد، ج 6، ص 126.

استمرار گريه براي حمزه در تمام عزاها:

ابن كثير مي گويد: تا به امروز زنان انصار پيش از گريه بر مردگان خويش، نخست بر حمزه مي گريند.

أحمد بن حنبل عن ابن عمر أن رسول الله صلي الله عليه وسلم لما رجع من اُحد فجعلت نساء الأنصار يبكين علي من قتل من أزواجهن قال فقال رسول الله صلي الله عليه وسلم ولكن حمزه لا بواكي له قال ثم نام فاستنبه وهن يبكين.

ابن عمر روايت نموده رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم چون از اُحد بازگشت زنان أنصار را مشاهده نمود كه بر كشته هاي خود گريه مي كنند. رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: حمزه گريه كن ندارد. رسول خدا صلّي الله عليه وآله بعد از مقداري استراحت متوجه شدند كه زن ها براي حمزه گريه مي كنند.

قال فهن اليوم إذا يبكين يندبن بحمزه.

از آن روز تاكنون زنان ابتدا براي حمزه و سپس براي كشته هاي خود عزاداري مي كنند.

البدايه والنهايه، ابن كثير، ج 4، ص 55.

ابن كثير بعد از نقل اين خبر اين گونه نظر مي دهد:

وهذا علي شرط مسلم.

اين روايت شرط صحت را بر اساس قواعد مسلم را دارد.

البدايه والنهايه، ج 4، ص 55.

واقدي نيز مي گويد تا زمان ما اين رويه ادامه دارد كه ابتدا براي حمزه و سپس براي كشته هاي خود عزاداري مي كنند:

قال الواقدي فلم يزلن يبدأن بالندب لحمزه حتي الآن.

از آن زمان تاكنون زنان ابتدا براي حمزه گريه و عزاداري مي كنند.

أسد الغابه، ج 2، ص 48.

ابن سعد هم همين مطلب را گفته است:

فهن إلي اليوم إذا مات الميت من الأنصار بدأ النساء فبكين علي حمزه ثم بكين علي ميتهن.

از آن روز به بعد است كه انصار ابتدا براي حمزه وسپس براي كشته خود گريه مي كنند.

الطبقات الكبري، ج 2، ص 44.

آيا اين عمل رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم دليل بر مشروعيّت ندبه و گريه و عزاداري نيست؟

اهل ايمان و پيروان راستين پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله وسلّم سنّت عملي آن حضرت را ملاك اعمال دين مي دانند، بنابراين، سيره عملي آن حضرت در اقامه عزاداري و گريه در شهادت عمويش حمزه مي تواند ملاك مشروعيّت عزاداري در مرگ و شهادت بزرگان دين و اولياء الهي باشد.

2 ـ گريه پيامبر در شهادت جعفر بن أبي طالب

جعفر بن أبي طالب نيز از فرماندهان جنگ موته بود، كه رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم با شنيدن خبر شهادتش به ديدن فرزندانش رفت، وقتي كه وارد خانه شد فرزندان جعفر را صدا زد، آنان را مي بوئيد در حالي كه اشك از چشمان مباركش جاري بود.

أسماء همسر جعفر احساس كرد كه براي همسرش اتفاقي افتاده است، لذا سؤال كرد:

بأبي وأمّي ما يبكيك؟ أبلغك عن جعفر وأصحابه شي ء؟.

پدر و مادرم فدايت شوند، آيا از جعفر و يارانش خبري شنيده ا ي؟

قال: نعم، أصيبوا هذا اليوم.

فرمود: بلي، امروز به شهادت رسيده اند.

أسماء فريادش بلند شد، زن ها دورش حلقه زدند، فاطمه زهراء سلام الله عليها وارد منزل شد و گريه مي كرد، و مي فرمود: «وا عمّاه».(واي عمويم!).

فقال رسول اللّه صلّي الله عليه و آله وسلّم: علي مثل جعفر فلتبك البواكي.

پيامبر فرمود: گريه كنندگان بايد بر همانند جعفر گريه كنند.

الاستيعاب، ج 1، ص 313 ـ أسد الغابه، ج 1، ص 241 ـ الاصابه، ج2، ص 238 ـ الكامل في التاريخ، ج2، ص 420.

نمونه هاي ذكر شده علاوه بر سنّت و روش عملي رسول خدا، تأييد مراسم عزاداري و گريه بر مردگان، تقرير و امضاء آن حضرت نيز به حساب مي آيد؛ زيرا از ندبه و گريه صاحبان مصيبت نهي نفرمود، بلكه فراتر از آن دستور به گريه و عزاداري را هم صادر فرمود.

3 ـ گريه پيامبر در شهادت زيد بن حارثه

زيد بن حارثه نيز از فرماندهان جنگ موته بود كه به دستور رسول خدا و به همراهي جعفر بن أبي طالب، و عبد اللّه بن رواحه، رهبري جنگ را به عهده گرفت، زماني كه خبر شهادت او اعلام شد رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم به منزل وي تشريف برد، دختر زيد با ديدن پيامبر اكرم بغض، گلويش را گرفت و بلند بلند گريه كرد، پيامبر هم گريه كرد، سؤال كردند، چرا گريه مي كنيد؟ فرمود:

شوق الحبيب إلي حبيبه.

علاقه و محبّت دوست است به دوست.

فيض القدير، ج3، ص 695.

4 ـ گريه پيامبر در مرگ فرزند خويش ابراهيم

ابراهيم تنها پسري بود كه در مدينه نصيب رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم شد، اما در يك سالگي درگذشت و پدر را در غم فقدان خويش به سوگ نشاند.

ابراهيم از مادري به نام «ماريه» به دنيا آمد، بيش از 18 ماه از عمرش نگذشته بود كه دست قضا او را از پدر گرفت، آن حضرت در مرگ فرزند خردسالش گريان بود كه عبد الرحمان بن عوف از گريه حضرت تعجّب كرد، عرض كرد: «وأنت يا رسول اللّه؟». (آيا شما هم در مرگ فرزند گريه مي كنيد؟) حضرت فرمود: «يا ابن عوف، إنّها رحمه». (اي پسر عوف، اشك ريختن در مرگ فرزند لطف و رحمت خداوند است) سپس فرمود:

إنّ العين تدمع، والقلب يحزن، ولانقول إلّا ما يرضي ربّنا، وإنّا بفراقك يا إبراهيم لمحزونون.

چشم گريه مي كند، و دل غمگين و محزون مي شود، ولي سخني نمي گوييم مگر آن چه كه خدا را راضي كند، اي ابراهيم ما در فراق تو محزون و غمگين هستيم.

صحيح بخاري، ج 2، ص 85، صحيح مسلم، ج 4، ص 1808، كتاب الفضائل، باب رحمته بالصبيان ـ العقد الفريد، ج 3، ص 19، كتاب التعزيه ـ سنن ابن ماجه، ج 1، ص506، ش 1589، باب ما جاء في البكاء علي الميت ـ مصنف عبد الرزاق، ج 3، ص552، ش 6672، باب الصبر والبكاء والنياحه

5 ـ گريه پيامبر بر عبدالمطلب

پس از درگذشت حضرت عبدالمطلب، رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم بر جد عزيزش گريست؛ ام ايمن مي گويد:

انا رايت رسول اللَّه يمشي تحت سريره و هو يبكي

من پيامبر را ديدم كه در زير جنازه عبدالمطلب راه مي رفت و مي گريست.

تذكره الخواص، ص 7.

6 ـ گريه پيامبر بر ابوطالب

درگذشت ابوطالب، عموي با ايمان و حامي عزيز پيامبر، نيز بر آن حضرت بسيار گران آمد، امير المؤمنين عليه السّلام مي فرمايد:

چون خبر رحلت پدرم ابوطالب را به پيامبر دادم، ايشان گريست و فرمود:

اذهب فاغسله و كفّنه و واره غفراللَّه له و رحمه

او را غسل دهيد و كفن كنيد و به خاك بسپاريد، خداوند او را بيامرزد و مورد رحمت خويش قرار دهد.

الطبقات الكبري، ابن سعد، ج 1، ص 105.

7 ـ گريه پيامبر بر مادرش آمنه

روزي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم قبر مادر عزيز خود آمنه را در ابواء زيارت كرد. به گفته مورخان، آن حضرت در كنار قبر مادر گريست و همراهان خود را نيز به گريستن انداخت.

المستدرك، ج 1،ص 357 ـ تاريخ المدينه، ابن شبّه، ج 1، ص 118.

8 ـ گريه پيامبر بر فاطمه بنت اسد

فاطمه بنت اسد، همسر ابوطالب و مادر امير المؤمنين عليه السّلام، نزد پيامبر بسيار محبوب بود، همو در سرپرستي رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم بسيار اهتمام ورزيد. چون فاطمه در سال سوم هجري درگذشت، پيامبر كه او را هم چون مادر خويش مي دانست از رحلتش بسيار اندوهناك شد و گريست، مورخان مي گويند:

صلّي عليها و تمرغ في قبرها و بكي

پيامبر بر او نماز خواند و در قبرش خوابيد و بر او گريست.

ذخائر العقبي، ص 56.

9 ـ گريه پيامبر بر عثمان بن مظعون

حاكم در مستدرك مي گويد:

إن النبي قبّل عثمان بن مظعون وهو ميت وهو يبكي...

رسول خدا صلي الله عليه وآله بعد از مرگ عثمان بن مظعون او را بوسيد و براي او گريست.

المستدرك علي الصحيحين، ج 1، ص 514، ش 1334ـ سنن ترمذي، ج 3، ص 314، ش 989، كتاب الجنائز باب ما جاء في تقبيل الميت ـ المعجم الكبير، ج24، ص 343، ش 855، باب عائشه بنت قدامه بن مظعون الجمحيه ـ سنن البيهقي الكبري، ج 3، ص 407، ش 6503 ـ ربيع الأبرار، ج 4، ص 187ـ جامع الأصول، ج 11، ص 105.

11 ـ گريه پيامبر بر سعد بن ربيع شهيد اُحد

حاكم در مستدرك به نقل از جابر بن عبد الله انصاري مي نويسد:

لما قتل سعد بن ربيع بأحد، رجع رسول الله صلي الله عليه وآله إلي المدينه... فدخل رسول الله صلي الله عليه وآله ودخلنا معه، قال جابر: والله ما ثمّ وساده ولا بساط. فجلسنا ورسول الله يحدثنا عن سعد بن ربيع، يترحم عليه... فلما سمع ذلك النسوه، بكين فدمعت عينا رسول الله وما نهاهن عن شيء.

هنگامي كه سعد بن ربيع در جنگ اُحد به شهادت رسيد، رسول الله صلي الله عليه وآله به مدينه مراجعت نمود... آن حضرت به خانه او وارد شد ما هم به همراه او وارد خانه شديم. جابر مي گويد: به خدا سوگند در آن جا نه زير اندازي و اثاثيه اي وحود داشت. ما در كنار حضرت نشستيم و آن حضرت در باره شخصيت سعد بن ربيع سخن مي گفت و براي او طلب رحمت مي كرد،... هنگامي كه زنان اين جملات را از حضرت شنيدند، شروع كردند به گريه نمودن و در اين حال چشمان حضرت نيز پر از اشك شد. و حضرت از گريه نمودن زنان نيز ممانعت ننمودند.

امتاع الاسماع، مقريزي، ج 13، ص 269.

10 ـ پيامبر، عمر را به خاطر جلوگيري از گريه زنان نهي مي فرمايد

در متن زير شاهديم كه عمر در محضر رسول خدا صلي الله عليه وآله از گريه جمعي از زنان كه در تشيع جنازه اي شركت نموده اند جلوگيري مي كند اما رسول خدا صلي الله عليه وآله عمر را از اين كار نهي مي فرمايد.

خرج النبي علي جنازه ومعه عمر بن الخطاب، فسمع نساء يبكين، فزبرهن عمر فقال رسول الله (ص) يا عمر، دعهن، فإن العين دامعه والنفس مصابه والعهد قريب.

رسول خدا صلي الله عليه وآله براي تشيع جنازه اي خارج شدند و به همراه او عمر هم حاضر بود. در اين حال صداي زنان به گوش رسيد كه گريه مي كردند عمر با شدت با آن ها برخورد نمود. رسول خدا صلي الله عليه وآله به عمر فرمود: آن ها را رها كن كه چشم اشك بار است و جان ها مصيبت زده و تازه از دست داده اند.

المستدرك علي الصحيحين، ج 1، ص 381،ش 1406،كتاب الجنائز ـ سنن النسائي (المجتبي)، ج4، ص19، ش 1850، كتاب الجنائز باب الرخصه في البكاء علي الميت ـ مسند أحمد بن حنبل، ج2، ص444، ش 9729، باب مسند أبي هريره ـ سنن ابن ماجه، ج1،ص505، ش 1587، كتاب الجنائز باب ما جاء في البكاء علي الميت.

از عبارت فوق استفاده مي شود كه قول به حرمت بكاء بر ميت كه از سوي بعضي مطرح مي شود چه بسا برگرفته از اين عمل عمر باشد، اما با وجود نهي رسول خدا از اين عمل عمر، هم چنان ديده مي شود كه بعضي با استناد به فعل او از گريه براي ميت ممانعت مي ورزند.

11 ـ پيامبر اشك را رحمت الهي مي داند

عن أسامه بن زيد قال:أرسلت بنت النبي (ص) أن ابنا لي قبض، فأتنا، فأرسل يقرأ السلام ويقول: إن الله له ما أخذه وله ما أعطي وكل شيء عنده بأجل مسمي، فلتصبر ولتحتسب. فأرسلت إليه تقسم عليه ليأتينها، فقام ومعه سعد بن عباده ومعاذ بن جبل وأبي بن كعب وزيد بن ثابت ورجال، فرفع رسول الله (ص) الصبي ونفسه تقعقع، ففاضت عيناه، فقال سعد: يا رسول الله، ما هذا؟ قال: رحمه يجعلها في قلوب عباده، إنما يرحم الله من عباده الرحماء

دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله پيغام براي آن حضرت فرستاد كه فرزندم در شرف مردن است، [يا از دنيا رفته است] نزد ما بيا. رسول خدا صلي الله عليه وآله در پاسخ، كسي را فرستاد تا به او سلام برساند و به او بگويد: همه چيز از خداست هر چه را بخواهد مي گيرد و هر چه را بخواهد عطا مي كند و براي هر چيزي وقت و زمان مشخصي است، پس بهتر است كه صبر پيشه كني.

دوباره دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله به دنبال آن حضرت فرستاد و او را قسم داد كه بيايد، از اين رو حضرت برخاست و در حالي كه سعد بن عباده و معاذ بن جبل و أبي بن كعب و زيد بن ثابت و چند شخص ديگر به همراه او بودند به سوي خانه او رفتند، رسول الله صلي الله عليه وآله آن كودك را به مادرش برگرداند و اين در حالي بود كه حضرت نفس نفس مي زد و اشك نيز از چشمانش جاري گرديد، سعد عرض كرد: يا رسول الله! اين اشك و گريه براي چيست؟ حضرت فرمود: اين رحمتي است كه خداوند در قلوب بندگانش قرار مي دهد، و خداوند به آن بندگاني رحم مي كند كه آنها به ديگران رحم كنند.

صحيح بخاري، ج 1، ص 431، ش 1224، كتاب الجنائز باب قول النبي يعذب الميت ببعض بكاء أهله و ج 5، ص 2141، ش 5331، كتاب المرضي باب عياده الصبيان و ج 6، ص 2452، ش 6279، كتاب الأيمان والنذور باب قول الله تعالي «وأقسموا بالله» ـ صحيح مسلم، ج 2، ص635، ش 923، كتاب الجنائز باب البكاء علي الميت ـ سنن النسائي (المجتبي)، ج 4، ص 22، ش 1868، كتاب الجنائز باب الأمر بالاحتساب والصبر عند نزول المصيبه ـ سنن النسائي الكبري، ج 1، ص 612، ش 1995، كتاب الجنائز باب الأمر بالاحتساب والصبر عند نزول المصيبه ـ سنن أبي داود، ج 3، ص193، ش 3125، كتاب الجنائز باب في البكاء علي الميت ـ مصنف عبد الرزاق، ج 3، ص551، ش6670، باب الصبر والبكاء والنياحه.

بخش چهارم: عزاداري امام حسين عليه السلام در سنت نبوي

گريه پيامبر صلّي الله عليه وآله براي امام حسين عليه السلام

احترام فوق العادّه و محبّت بيش از حدّ پيامبر به امام حسين عليه السلام سبب تعجّب و حيرت افراد زيادي بوده و هست، و اين سؤال را دائماً از خود مي پرسند كه: چرا پيامبر خدا در برابر نگاه ديگران فرزند دخترش را بيش از حدّ انتظار مي بوسيد، او را در آغوش مي كشيد و يا نوازش مي كرد؟ آيا اين حركات صرفاً جنبه عاطفي داشت، و مثلاً به عنوان پدربزرگ احساساتش را اظهار مي كرد؟ و يا راز يگري در پس اين قضايا قرار دارد؟

جواب اين پرسش را مي توان از اعمال و رفتار رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم كه همان سنت نبي اكرم را تشكيل مي دهد جويا گرديد.

1 ـ گريه رسول خدا صلي الله عليه وآله در روز هاي اول تولد تولد فرزندش حسين

در مستدرك الصحيحين و تأريخ ابن عساكر و مقتل الخوارزمي و غير آن از أم الفضل بنت الحارث اين گونه نقل شده است:

انها دخلت علي رسول الله(ص) فقالت: يا رسول الله اني رأيت حلما منكرا الليله، قال: وما هو؟ قالت: انه شديد قال: وما هو؟ قالت: رأيت كأن قطعه من جسدك قطعت ووضعت في حجري، فقال رسول الله (ص): رأيت خيرا، تلد فاطمه - إن شاء الله - غلاما فيكون في حجرك، فولدت فاطمه الحسين فكان في حجري - كما قال رسول الله (ص) - فدخلت يوما إلي رسول الله (ص) فوضعته في حجره، ثم حانت مني التفاته فإذا عينا رسول الله (ص) تهريقان من الدموع قالت: فقلت: يا نبي الله بأبي أنت وأمي مالك؟ قال: أتاني جبرئيل عليه الصلاه والسلام فأخبرني ان امتي ستقتل ابني هذا، فقلت: هذا؟ فقال: نعم، وأتاني بتربه من تربته حمراء.

ام فضل دختر حارث خدمت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم رسيد و عرض كرد: يا رسول الله ديشب خواب بدي ديدم. حضرت فرمودند: چه خوابي ديدي؟ گفت: خواب بدي بود. مانند اين كه قطعه اي از جسدتان را بريديد و در آغوش من گذارديد. رسول الله صلّي الله عليه و آله وسلّم فرمود: خير است. فاطمه - إن شاء الله - فرزندي به دنيا مي آورد و او را در آغوش تو قرار مي دهد. بعد از مدتي فاطمه حسين را به دنيا آورد و همان گونه كه پيامبر فرموده بود در آغوش من قرار گرفت. تا اين كه روزي خدمت حضرت رسيدم و حسين را در آغوش آن حضرت گذاردم؛ حضرت به من التفاتي نمود و چشمانش پر از اشك گرديد. عرض كردم: يا نبي الله پدر و مادرم فدايتان چه شده است؟ حضرت فرمود: جبرئيل عليه الصلاه والسلام نزد من آمد و مرا با خبر ساخت كه امت من به زودي اين فرزندم را مي كشند، عرض كردم: همين حسين را؟ فرمودند: آري و اين هم مقداري از خاك و تربت سرزمين [كربلاء] است.

حاكم بعد از نقل اين روايت مي گويد:

هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين ولم يخرجاه.

اين حديث شرايط صحت را نزد شيخين [بخاري و مسلم] دارا هستند ولي آن دو اين روايت را نياورده اند.

مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 176 و با اختصار در ص 179 ـ تاريخ شام در شرح حال امام حسين عليه السلام: ص 183 رقم 232 ـ مجمع الزوائد، ج 9، ص 179 ـ مقتل خوارزمي، ج 1، ص 159 و در ص 162 با لفظ ديگر ـ تاريخ ابن كثير، ج 6، ص 230 و با اشاره در ج 8، ص 199 ـ أمالي السجري، ص 188. و مراجعه شود به: الفصول المهمه ابن صباغ مالكي، ص 154 و الروض النضير، ج 1، ص 89، و الصواعق، ص 115، و كنز العمال چاپ قديم، ج 6، ص 223، و الخصائص الكبري، ج 2، ص 125.

2 ـ گريه رسول خدا صلي الله عليه وآله در يك سالگي فرزندش حسين

خوارزمي در مقتل خود مي نويسد:

لما أتي علي الحسين عليه السلام سنه كامله هبط علي رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم اثنا عشر ملكا، محمره وجوههم قد نشروا أجنحتهم، وهم يخبرون النبي بما سينزل علي الحسين عليه السلام.

چون حسين عليه السلام به يك سالگي رسيد، دوازده ملك با صورتي خون آلود و پر و بالي آشفته بر رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم نازل شدند، و آن حضرت را به حوادثي كه به زودي بر حسين عليه السلام خواهد گذشت خبر دادند.

مقتل الحسين، ج 1، ص 163.

البته در روايت فوق اگرچه به گريه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم تصريح نشده ولي گريه آن حضرت با استفاده از ساير روايات يقيني است.

3 ـ گريه رسول خدا صلي الله عليه وآله در دو سالگي فرزندش حسين عليه السلام

عن ابن عباس قال: فلما أتت علي الحسين من مولده سنتان كاملتان خرج النبي صلي الله عليه وآله وسلم في سفر له، فلما كان في بعض الطريق وقف فاسترجع ودمعت عيناه، فسئل عن ذلك، فقال: هذا جبريل يخبرني عن أرض بشاطي ء الفرات يقال لها كربلا، يقتل بها ولدي الحسين ابن فاطمه، فقيل: من يقتله يا رسول الله؟ فقال: رجل يقال له يزيد، لا بارك الله له في نفسه! وكأني أنظر إلي مصرعه ومدفنه بها، وقد أهدي برأسه، واللّه ما ينظر أحد إلي رأس ولدي الحسين فيفرح إلّا خالف اللّه بين قلبه ولسانه.

قال: ثم رجع النبي صلي الله عليه وآله وسلم من سفره ذلك مغموما ثم صعد المنبر فخطب ووعظ والحسين بن علي بين يديه مع الحسن، قال: فلما فرغ من خطبته وضع يده اليمني علي رأس الحسن واليسري علي رأس الحسين ثم رفع رأسه إلي السماء فقال: اللهم! إني محمد عبدك ونبيك وهذان أطايب عترتي وخيار ذريتي وأرومتي ومن أخلفهم في أمتي، اللهم! وقد أخبرني جبريل بأن ولدي هذا مقتول مخذول، اللهم! فبارك له في قتله واجعله من سادات الشهداء، إنك علي كل شي ء قدير، اللهم! ولا تبارك في قاتله وخاذله. قال: وضجّ الناس في المسجد بالبكاء. فقال النبي صلي الله عليه وآله وسلم: أتبكون ولا تنصرونه! اللهم! فكن أنت له وليا وناصرا.

قال ابن عباس: ثم رجع وهو متغير اللون محمر الوجه فخطب خطبه بليغه موجزه وعيناه يهملان دموعا ثم قال: أيها الناس! إني قد خلفت فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي وأرومتي ومراح مماتي وثمرتي، ولن يفترقا حتي يردا عليّ الحوض، ألا! وإني أسألكم في ذلك إلا ما أمرني ربي أن أسألكم الموده في القربي، فانظروا أن لا تلقوني غدا علي الحوض وقد أبغضتم عترتي وظلمتموهم،... ألا! وإن جبريل عليه السلام قد أخبرني بأن أمتي تقتل ولدي الحسين بأرض كرب وبلاء. ألا! فلعنه الله علي قاتله وخاذله آخر الدهر. قال: ثم نزل علي المنبر، ولم يبق أحد من المهاجرين والأنصار إلا واستيقن أن الحسين مقتول.

از ابن عباس روايت شده: هنگامي كه حسين دو ساله شد نبي اكرم صلي الله عليه وآله وسلم در مسافرت بود در ميانه راه توقف نمود و استرجاع نمود [انا لله وانا اليه راجعون گفت] و اشك از چشمان حضرتش جاري شد، از علت اين اقدام حضرت سؤال كردند، حضرت فرمود: جبريل هم اكنون به من خبر داد از سرزميني در ساحل فرات كه به آن كربلا گفته مي شود، و در آن جا فرزندم حسين بن فاطمه به شهادت مي رسد. گفته شد: يا رسول الله چه كسي او را مي كشد؟ فرمود: شخصي كه به او يزيد گفته مي شود، لا بارك الله له في نفسه! و گويي كه او را در قتله گاهش مي بينم، در حالي كه سر او را به هديه مي برند، واللّه! كسي نيست كه به سر بريده فرزندم حسين نظر افكند و خشنود گردد إلّا اين كه خداوند بين قلب و زبانش جدايي بياندازد.

هنگامي كه نبي اكرم صلي الله عليه وآله وسلم از سفر بازگشت مغموم و حزين به منبر رفت و براي مردم خطبه خواند و موعظه خواند و اين در حالي بود كه حسين بن علي به همراه برادرش حسن نزد رسول خدا صلّي الله عليه وآله حاضر بودند، وقتي رسول خدا صلّي الله عليه وآله از خطبه فارغ شد دست راستش را بر سر حسن و دست چپش را بر سر حسين گذارد و سر به آسمان بلند نمود و عرض كرد: خدايا! من محمد بنده تو و پيامبرت هستم و اين دو از بهترين عترت و ذريه و جانشينان من در روي زمين هستند، خدايا! جبريل به من خبر داده كه اين فرزندم مقتول و مخذول خواهد گرديد، خدايا! قتلش را برايش آسان گردان و او را سرور شهداء قرار بده، كه تو بر هر كاري توانا و قادري، خدايا! قاتل او را مبارك نگردان. در اين حال تمام مردم در مسجد به ضجّه و گريه افتادند. نبي اكرم صلي الله عليه وآله وسلم فرمودند: آيا گريه مي كنيد و او را ياري نمي كنيد؟! خدايا! تو او را ولي و ناصر باش.

ابن عباس مي گويد: سپس رسول خدا صلّي الله عليه وآله مجددا بازگشت و با رنگ پريده و صورتي گلگون خطبه بليغ و موجزي خواند و اين در حالي بود كه چشمان آن حضرت پر از اشك بود. سپس فرمود: أيها الناس! من در ميان شما ثقلين يعني: كتاب خدا و عترتم و مايه راحت جانم در مرگم و ميوه دلم را در بين شما به جاي گذاردم و اين دو هرگز از يك ديگر جدا نمي شوند تا در كنار حوض به من ملحق شوند، بدانيد كه من از شما در مورد آنان همان را مي خواهم كه خداوند مرا به آن امر ساخته و آن مودت در باره نزديكان من است، مراقب باشيد كه مرا در كنار حوض ملاقات نكنيد و حال آن كه در حق عترت و ذريه ام ظلم نموده باشيد،... آگاه باشيد! كه جبريل عليه السلام مرا با خبر ساخت كه أمت من فرزندم حسين را در سرزمين كرب وبلاء به شهادت مي رسانند. بدانيد! كه لعنت خدا تا روز قيامت بر قاتل اوست.

ابن عباس مي گويد: سپس پيامبر از منبر پايين آمد و ديگر كسي از مهاجر و أنصار باقي نماند إلا اين كه يقين نموده بود كه حسين به قتل خواهد رسيد.

الفتوح، أحمد بن أعثم الكوفي، ج 4، ص 325.

4 ـ گريه رسول خدا صلّي الله عليه وآله به خاطر اظهار كينه هاي امتش در حق خاندانش

روي يونس بن حباب، عن أنس بن مالك قال: كنا مع رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم وعلي بن أبي طالب عليه السلام معنا، فمررنا بحديقه، فقال علي عليه السلام: يا رسول الله! ألا تري ما أحسن هذه الحديقه؟ فقال: إن حديقتك في الجنه أحسن منها. حتي مررنا بسبع حدائق، يقول علي عليه السلام ما قال ويجيبه رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم بما أجابه، ثم إن رسول الله وقف فوقفنا، فوضع رأسه علي رأس علي وبكي، فقال علي عليه السلام: ما يبكيك يا رسول الله؟! قال: ضغائن في صدور قوم لا يبدونها لك حتي يفقدوني.

يونس بن حباب، از أنس بن مالك روايت كرده است: با رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم و علي بن أبي طالب عليه السلام بوديم كه از باغي در اطراف مدينه گذر مي كرديم، علي عليه السلام عرض كرد: يا رسول الله! چه باغ زيبايي؟ فرمود: باغ تو در بهشت از اين باغ زيبا تر است. تا اين كه از هفت باغ ديگر عبور كرديم و همين گفتار بين آن دو بزرگوار تكرار مي شد، سپس رسول خدا توقف نمود و ما هم به همراه او توقف نموديم، رسول خدا صلّي الله عليه وآله سرش را بر شانه علي گذارد و گريست، علي عليه السلام عرض كرد: چه چيز شما را به گريه انداخته است يا رسول الله؟!حضرت فرمود: كينه ها و بغض هايي كه در سينه هاي اين قوم است و آشكار نمي سازند مگر بعد از آن كه من از دنيا بروم.

مجمع الزوائد، ج 9، ص 118 ـ كنز العمال، ج 13، ص 176ـ شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 107ـ المناقب خوارزمي، ص 65 ـ ينابيع الموده،ج 1، ص 134.

5 ـ حديث أمّ سلمه:

امّ سلمه يكي از همسران پاك طينت و با شخصيتي است كه بخش مهمّي از زندگي و سيره رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم را نقل كرده است، او داستان گريه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم براي حسين را اين گونه روايت مي كند:

كان رسول الله صلي الله عليه وسلم جالسا ذات يوم في بيتي قال لا يدخل علي أحد فانتظرت فدخل الحسين فسمعت نشيج رسول الله صلي الله عليه وسلم يبكي فأطلت فإذا حسين في حجره والنبي صلي الله عليه وسلم يمسح جبينه وهو يبكي فقلت والله ما علمت حين دخل فقال إن جبريل عليه السلام كان معنا في البيت قال أفتحبه قلت أما في الدنيا فنعم قال إن أمتك ستقتل هذا بأرض يقال لها كربلاء فتناول جبريل من تربتها فأراها النبي صلي الله عليه وسلم...

روزي همسرم رسول خدا در اتاق من بود فرمود: هيچ كس حقّ ورود به حجره مرا ندارد، بيرون اتاق منتظر بودم تا اجازه ورود صادر شود، در همين حال امام حسين عليه السلام محضر پيامبر رسيد، صداي گريه از درون اتاق به گوشم رسيد، حسّ تحقيق و جستجو وادارم نمود تا نگاهي به درون اتاق بياندازم، ديدم حسين بر زانوي رسول خدا نشسته و پيامبر دست بر پيشاني اش مي كشد و اشك مي ريزد. عرض كردم: به خدا سوگند من از ورود حسين به خانه مطلع نشدم تا از وارد شدن به حجره شما جلو گيري كنم. حضرت فرمود: اكنون جبريل عليه السلام با ما بود و از من سؤال كرد: يا رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم آيا حسينت را دوست مي داري؟ گفتم: آري! جبرئيل گفت: به زودي امت تو او را در سرزميني كه به آن كربلاء گفته مي شود به قتل مي رسانند. و بعد از اين سخن قدري از تربت آن را به من نشان داد.

مجمع الزوائد، ج 9، ص189.

ناقل اين حديث هيثمي بعد از نقل اين روايت مي گويد:

رواه الطبراني بأسانيد ورجال أحدها ثقات.

اين روايت را طبراني نقل كرده است و رجال يكي از سندها تماماً ثقه هستند.

مجمع الزوائد، ج 9، ص189.

و نيز در حديث ديگري مي گويد:

قال لي رسول الله صلي الله عليه وسلم اجلسي بالباب ولا يلجن علي أحد فقمت بالباب إذ جاء الحسين رضي الله عنه فذهبت أتناوله فسبقني الغلام فدخل علي جده فقلت يا نبي الله جعلني الله فداك أمرتني أن لا يلج عليك أحد وإن ابنك جاء فذهبت أتناوله فسبقني طال ذلك تطلعت من الباب فوجدتك تقلب بكفيك شيئا ودموعك تسيل والصبي علي بطنك قال نعم أتاني جبريل فأخبرني أن أمتي يقتلونه وأتاني بالتربه التي يقتل عليها فهي التي أقلب بكفي

رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم به من فرمود: درب اتاق بنشين و اجازه نده كسي داخل شود. من درب اتاق نشسته بودم كه حسين وارد خانه شد و همين كه خواستم مانع ورود او به اتاق رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم شوم او از من سبقت گرفت و داخل اتاق شده. من داخل شدم و عرض كردم: يا نبي الله! فدايتان شوم مرا مأمور ساختيد تا از داخل شدن ديگران ممانعت ورزم اما فرزندتان آمد و نتوانستم از او ممانعت كنم.

بعد از مدتي طولاني مجددا وارد اتاق شدم و مشاهده كردم كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم به روي دو كف دست خود چيزي دارد و اشك از چشمان حضرت جاري است. از علت سؤال نمودم؛ حضرت فرمود: جبرئيل هم اكنون نازل گرديد و مرا خبر ساخت كه أمت من او را به قتل مي رسانند و مقداري از خاك و تربت آن سرزمين را برايم آورد كه الان به روي كف دستان خود دارم.

المعجم الكبير، طبراني، ج 3، ص109 ـ مسند ابن راهويه، ج 4، ص 131.

6 ـ حديث عايشه:

عايشه همسر ديگر رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم مي گويد:

دخل الحسين بن علي رضي الله عنهما علي رسول الله صلي الله عليه وسلم وهو يوحي إليه فنزا علي رسول الله صلي الله عليه وسلم وهو منكب وهو علي ظهره فقال جبريل لرسول الله صلي الله عليه وسلم أتحبه يا محمد قال يا جبريل ومالي لا أحب ابني قال فان أمتك ستقتله من بعدك فمد جبريل عليه السلام يده فأتاه بتربه بيضاء فقال في هذه الأرض يقتل ابنك هذا واسمها الطف فلما ذهب جبريل عليه السلام من عند رسول الله صلي الله عليه وسلم خرج رسول الله صلي الله عليه وسلم والتزمه في يده يبكي فقال يا عائشه إن جبريل أخبرني أن ابني حسين مقتول في أرض الطف وان أمتي ستفتن بعدي ثم خرج إلي أصحابه فيهم علي وأبو بكر وعمر وحذيفه وعمار وأبو ذر رضي الله عنهم وهو يبكي فقالوا ما يبكيك يا رسول الله فقال أخبرني جبريل عليه السلام ان ابني الحسين يقتل بعدي بأرض الطف وجاءني بهذه التربه وأخبرني أن فيها مضجعه. فلما ذهب جبريل عليه السلام من عند رسول الله صلي الله عليه وسلم خرج رسول الله صلي الله عليه وسلم والتزمه في يده يبكي فقال يا عائشه إن جبريل أخبرني أن ابني حسين مقتول في أرض الطف وان أمتي ستفتن بعدي ثم خرج إلي أصحابه فيهم علي وأبو بكر وعمر وحذيفه وعمار وأبو ذر رضي الله عنهم وهو يبكي فقالوا ما يبكيك يا رسول الله فقال أخبرني جبريل عليه السلام ان ابني الحسين يقتل بعدي بارض الطف وجاءني بهذه التربه وأخبرني أن فيها مضجعه.

حسين بن علي عليه السلام بر رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم وارد شد و پيامبر خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم در حال شنيدن وحي از جبرئيل امين بود جبرئيل پرسيد: يا محمد! آيا حسين را دوست داري؟ فرمود: چرا فرزندم را دوست نداشته باشم؟ جبرئيل گفت: امت تو او را بعد از تو مي كشند. سپس جبرئيل دستش را دراز كرد و خاكي سفيد آورد و گفت: فرزندت را در سرزميني كه «طفّ» نام دارد مي كشند. رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) به جمع اصحابش كه علي و أبو بكر و عمر و حذيفه و عمّار و أبوذر بودند با چشماني پر از اشك پيوست.

ياران رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم با ديدن آن حضرت پرسيدند: چه چيزي شما را به گريه آورده است؟

فرمود: جبرئيل مرا از شهادت فرزندم حسين در سرزمين طفّ آگاه كرد، و اين خاك را هم از همان سرزمين برايم آورده است جايي كه محل دفنش خواهد بود.

المعجم الكبير، طبراني، ج 3، ص107ـ مجمع الزوائد، ج 9، ص187 ـ ابن عساكر، ترجمه الإمام الحسين عليه السلام، ج7، ص 260.

7 ـ عزاداري رسول خدا صلي الله عليه و آله بعد از شهادت امام حسين عليه السلام

3704 - حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ الْأَشَجُّ حَدَّثَنَا أَبُو خَالِدٍ الْأَحْمَرُ حَدَّثَنَا رَزِينٌ قَالَ حَدَّثَتْنِي سَلْمَي قَالَتْ دَخَلْتُ عَلَي أُمِّ سَلَمَه وَهِيَ تَبْكِي فَقُلْتُ مَا يُبْكِيكِ قَالَتْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ تَعْنِي فِي الْمَنَامِ وَعَلَي رَأْسِهِ وَلِحْيَتِهِ التُّرَابُ فَقُلْتُ مَا لَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ شَهِدْتُ قَتْلَ الْحُسَيْنِ آنِفًا

سلمي مي گويد: بر ام سلمه وارد شدم در حالي كه ايشان گريه مي كردند، عرضه داشتم چرا گريانيد؟ ايشان فرمودند: رسول خدا را درخواب ديدم درحالي كه موهاي سر و محاسن ايشان خاك آلود بود، عرضه داشتم: يا رسول الله شما را چه شده است (چرا شما را به اين حالت مي بينم)؟ ايشان فرمودند: هم اكنون شاهد كشته شدن حسين بودم.

سنن ترمذي، ج 12، ص 195، كتاب فضائل الصحابه باب مناقب الحسن و الحسين.

همان طوري كه در اين روايات مي بينيد رسول خدا نيز براي امام حسين عليه السلام به گريه و عزاداري پرداخته اند آن هم ساليان سال قبل از واقعه عاشورا و شهادت ايشان كه اين خود حكايت از اهميت و بزرگي اين مطلب (عزاداري) دارد.

آيا سيره و سنّت پيامبر خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم در اتفاقات فوق نمي تواند بهترين دليل و حجت شرعي بر اقامه عزا براي امام حسين عليه السلام باشد؟

بخش پنجم: عزاداري براي امام حسين عليه السلام در سيره معصومان

الف: گريه امير المؤمنين عليه السّلام سال ها قبل از واقعه كربلاء

در منابع حديثي شيعه به نقل از امير المؤمنين عليّ بن أبي طالب عليه السلام روايات متعدّدي وجود دارد كه آن حضرت نيز همانند پيامبر گرامي اسلام با شنيدن خبر كشته شدن فرزندش إمام حسين عليه السلام گريه كرد. ما در اين قسمت به ذكر دو نمونه از منابع حديثي اهل سنّت اكتفا مي كنيم.

نُجَيّ حضرمي مي گويد:

انه سار مع علي رضي الله عنه وكان صاحب مطهرته فلما حاذي نينوي وهو منطلق إلي صفين فنادي علي اصبر أبا عبد الله اصبر أبا عبد الله بشط الفرات قلت وما ذاك قال دخلت علي النبي صلي الله عليه وسلم ذات يوم وإذا عيناه تذرفان قلت يا نبي الله أغضبك أحد ما شأن عينيك تفيضان قال بل قام من عندي جبريل عليه السلام قيل فحدثني ان الحسين يقتل بشط الفرات قال فقال هل لك ان أشمك من تربته قلت نعم قال فمد يده فقبض قبضه من تراب فأعطانيها فلم أملك عيني ان فاضتا.

هنگام رفتن به صفّين در ركاب علي عليه السلام، ناگهان در نقطه اي به نام «نينوا» با صداي بلند فرمود: اي أبا عبد اللّه در كنار فرات صبور باش، و اين جمله را دو بار تكرار فرمود، پرسيدم: اين سخن از كجا است؟

فرمود: روزي بر پيامبر خدا وارد شدم، ديدم چشمان مباركش اشك آلود است. عرض كردم: اي رسول خدا! آيا كسي شما را ناراحت كرده است كه گريه مي كنيد؟

فرمود: لحظاتي جبرئيل نزد من آمده بود، و از كشته شدن حسين در كنار شطّ فرات به من خبر داد، و گفت: آيا ميل داري مقداري از تربتش را ببوئي و ببيني؟ گفتم: بلي. دستش را دراز كرد، و مشتي از خاك سرزميني كه حسين در آن به شهادت مي رسد را به من داد، نتوانستم تحمّل كنم و جلوي اشكم را بگيرم.

مجمع الزوائد، هيثمي، ج 9، ص 187.

هيثمي بعد از نقل خبر، نظر خود را اين گونه مطرح مي كند:

رواه أحمد وأبو يعلي والبزار والطبراني ورجاله ثقات ولم ينفرد نجي بهذا.

اين روايت را احمد و ابويعلي و بزاز و طبراني روايت نموده اند و تمام رجال آن ثقه هستند. و اين روايت را ديگران نيز روايت نموده اند.

مجمع الزوائد، هيثمي، ج 9، ص 187.

نقلي ديگر از گريه امير المؤمنين عليه السّلام در صفين سال ها قبل از عاشوراء

ابن حجر صاحب كتاب «الصواعق المحرقه» از ابن سعد شعبي نقل مي كند كه:

مر علي رضي الله عنه بكربلاء عند مسيره إلي صفين وحاذي نينوي قريه علي الفرات فوقف وسأل عن اسم هذه الأرض فقيل كربلاء فبكي حتي بل الأرض من دموعه ثم قال دخلت علي رسول الله e وهو يبكي فقلت ما يبكيك قال: كان عندي جبريل آنفا وأخبرني أن ولدي الحسين يقتل بشاطيء الفرات بموضع يقال له كربلاء ثم قبض جبريل قبضه من تراب شمني إياه فلم أملك عيني أن فاضتا.

علي عليه السلام هنگام رفتن به طرف صفّين به سرزمين نينوا رسيد، از نام آن سرزمين جويا شد، گفتند: نام اين سرزمين كربلا است. با شنيدن اسم كربلا آن قدر گريه كرد تا زمين از اشك چشمش خيس شد، سپس فرمود: محضر رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم رسيدم در حالي كه آن حضرت مي گريست. به حضرت عرض كردم: چه باعث گريه شما گرديده است؟! حضرت فرمودند: جبريل لحظاتي قبل آمد و مرا با خبر ساخت كه فرزندم حسين در كنار فرات، محلي كه كربلاء نام دارد كشته مي شود و سپس مقداري از خاك آن سرزمين را به من داد تا ببويم و در آن هنگام نيز چشمان من پر از اشك گرديد.

الصواعق المحرقه، أحمد بن حجر هيثمي، ص 193.

ب ـ عزاداري فاطمه سلام الله عليها در محشر

حركت نمادين حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها در عرصه محشر دليلي محكم بر اقامه عزاداري بر شهادت امام حسين عليه السلام مي باشد. و از اين جهت تأسّي به تنها يادگار پيامبر گرامي اسلام وظيفه ارادتمندان به خاندان رسالت و پيروي از روش نيكوي آنان در تشكيل مجالس عزاداري امام حسين عليه السلام خواهد بود.

عليّ بن محمّد شافعي مغازلي از أبو أحمد عامر از حضرت عليّ بن موسي الرضا عليه السلام و آن حضرت از پدران گرامي اش از امير المؤمنين عليه السلام از پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله وسلّم اين حديث را نقل مي كند، كه پيامبر فرمود:

تحشر ابنتي فاطمه ومعها ثياب مصبوغه بدمٍ، فتتعلّق بقائمه من قوائم العرش وتقول: ياعدل! ياجبّار! أُحكم بيني وبين قاتل ولدي قال صلّي الله عليه وآله وسلّم: فيحكم لابنتي وربّ الكعبه.

دخترم فاطمه با لباس خونين فرزندش حسين عليه السلام وارد محشر مي شود، آن گاه به يكي از پايه هاي عرش خدا چنگ مي اندازد و عرض مي كند: اي خداي عادل و جبّار بين من و قاتل فرزندم قضاوت كن! به خداي كعبه سوگند كه خداوند حكم و دستور خاصّ خودش را در باره دخترم صادر خواهد كرد.

مناقب عليّ بن أبي طالب عليهما السلام، مغازلي، ص 66 ـ ينابيع الموده لذوي القربي، قندوزي، ج 3، ص 47

بنابراين، ارادتمندان و دوست داران اهل بيت پيامبر صلّي الله عليه و آله وسلّم با توجه به آن چه كه از حالات روحي و معنوي پيشوايان دين در موضوع عزاداري امام حسين عليه السلام نقل شده است بر خود لازم مي دانند كه حادثه غم انگيز كربلا و نحوه شهادت فرزند زهرا سلام الله عليها، و ياران او را از ياد نبرند، تا روزي كه در عرصه محشر شاهد تظلّم مادر مظلومه حسين عليه السلام در محضر حضرت حقّ باشند.

ج: گريه و عزاداري امامان شيعه

بنا به نقل تاريخ، روش ائمّه و پيشوايان دين پس از شهادت امام حسين عليه السلام تشكيل مجلس عزاداري و گريه بر مصائب آن حضرت بوده است، و در حقيقت پايه گذاران اصلي و مروّج اندشيه روضه خواني در بين مردم بوده اند، كه به مرور زمان به عنوان يك فرهنگ در حوزه انديشه و فكر شيعي جا گرفت.

بنابراين، آن چه كه امروز در مناطق شيعه نشين رايج است پديده اي نوظهور و يا ساخته دست افراد بيگانه، و يا تقليد از فرقه هاي ديگر نيست، بلكه ادامه همان چيزي است كه ائمّه معصومين شيعه در زمان حيات مبارك شان تأسيس، و بر آن تأكيد ورزيده اند، و در سخنان فراواني كه در باره اقامه شعاير ديني از آن جمله تشكيل مجالس عزا در مصيبت و در سالروز شهادت دارند بر تقويت اين سنّت مبارك افزوده اند، و به قطره اشكي كه در اين مجالس ريخته شود پاداشي در خور شأن وعده داده اند.

از جمله سخن شهيد پرآوازه دشت نينوا حضرت أبا عبد اللّه الحسين عليه السلام كه فرمود:

من دمعت عيناه فينا دمعه، أو قطرت عيناه فينا قطره، آتاه اللّه عزّ وجلّ الجنّه.

هر كس قطره اشكي در عزاي ما بريزد خداوند متعال بهشت را به او عنايت خواهد فرمود.

ذخائر العقبي، ص 19 ـ ينابيع المودّه، ج 2، ص117.

امام سجّاد عليّ بن الحسين عليهما السلام پس از واقعه كربلا لحظه اي اشك مباركش قطع نشد، كساني كه او را در اين حال مي ديدند از علّت آن سؤال مي كردند، حضرت در پاسخ مي فرمود:

لا تلوموني، فإنّ يعقوب فقد سبطاً من ولده، فبكي حتّي ابيضّت عيناه من الحزن، ولم يعلم أنّه مات، وقد نظرتُ إلي أربعه عشر رجلاً من أهل بيتي يذبحون في غداه واحده، فترون حزنهم يذهب من قلبي أبدا.

مرا سرزنش و ملامت نكنيد، يعقوب عليه السلام براي مدتي يكي از فرزندانش را از دست داد، آنقدر گريه كرد تا بينايي چشمانش را از دست داد، با اين كه نمي دانست فرزندش مرده است، ولي من 14 نفر از خاندانم را در يك روز در برابر ديدگانم سر بريدند، آيا فكر مي كنيد كه اندوه و مصيبت براي هميشه از من دور خواهد شد؟

تهذيب الكمال، مزّي، ج 20، ص 399 ـ البدايه والنهايه، ج 9، ص 125 ـ تاريخ مدينه دمشق، ج 41، ص386.

حزن و اندوه هميشگي دليل بر عمق فاجعه است، و از طرف ديگر امام سجاد عليه السلام با اين عمل، پيامي ارشادي، به همه مؤمنين ابلاغ مي كند، كه عاشورا و امام حسين عليه السلام تا روز قيامت بايد زنده بماند.

امام باقر عليه السلام با نقل حديثي از پدر بزرگوارش امام سجّاد عليه السلام بر جاودانگي حادثه عاشورا تأكيد و از سيره عملي پدرش كه احياء مراسم عزاداري است دفاع مي كند.

كان أبي عليّ بن الحسين عليه السلام يقول: أيّما مؤمن دمعت عيناه لقتل الحسين ومن معه، حتّي تسيل علي خدّيه، بوّأه اللّه في الجنّه غرفاً، وأيّما مؤمن دمعت عيناه دمعاً حتّي يسيل علي خدّيه، لأذي مسّنا من عدوّنا بوّأه اللّه مبوّء صدق.

پدرم عليّ بن الحسين عليهما السلام مي فرمود: هر مؤمني كه براي شهادت حسين عليه السلام و ياران او اشكش جاري شود خداوند غرفه اي در بهشت به او مي بخشد، و هر مؤمني كه اشكش برگونه هايش براي رنج هايي كه ما از دشمن ديده ايم جاري شود، خداوند به او جايگاه نيكو خواهد بخشيد.

ينابيع الموده لذوي القربي، قندوزي، ج 3، ص 102 ـ الاصابه، ابن حجر، ج 2، ص 438 ـ لسان الميزان، ج2، ص 451.

امام صادق عليه السلام نيز با تأسّي به اجداد بزرگوارش سفارش به بزرگ داشت كربلا و عاشورا دارد و مي فرمايد:

إنّ يوم عاشورا أحرق قلوبنا، وأرسل دموعنا، وأرض كربلاء أورثتنا الكرب والبلاء، فعلي مثل الحسين فليبك الباكون، فإنّ البكاء عليه يمحو الذنوب أيّها المؤمنون.

حادثه روز عاشورا دل هاي ما را آتش مي زند، اشك هاي ما را جاري مي سازد، و ما وارث غم و اندوه سرزمين كربلا هستيم، پس گريه كنندگان، بر مثل حسين بايد گريه كنند، زيرا اي مؤمنان گريه بر او گناهان را از بين مي برد.

نور العين في مشهد الحسين، أبو إسحاق اسفراييني، ص 84.

بخش ششم: سيره صحابه در عزاداري

سيره اصحاب در عزاداري براي يك ديگر

برپايي عزاداري از سوي صحابه كه اهل سنت عدالت آن ها را و نيز فعل آنان را حجت مي دانند در مطلق عزاداري ها بالخصوص در مصيبت فقدان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم از سوي مردم مكه و يا مدينه مي تواند شاهدي بر وجود عزاداري در صدر اسلام بين سحابه به حساب آيد و هرگز كسي به اين گونه مراسم به ديد بدعت و... نگاه نكرده است.

1 ـ عزاداري مردم مكه بعد از رحلت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم

به گفته سعيد بن مسيب، به هنگام فوت رسول گرامي اسلام، شهر مكه از شدت ناله و گريه مردم به لرزه درآمد.

لما قبض النبي (ص) ارتجت مكه بصوت.

بعد از وفات رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم تمام شهر مكه يك پارچه گريه و ناله شد.

اخبار مكه، فاكهي، ج 3، ص 80.

2 ـ عزاداري عايشه و ديگر زنان مدينه در سوگ رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم

عايشه مي گويد:

پس از فوت رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم برخواستم و (در سوگ پيامبر) به همراه ساير زنان بر صورت و سينه مي زديم.

و قمتُ التدم (اضرب صدري) مع النساء و اضرب وجهي.

[بعد از وفات رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم] برخواستم و به اتفاق ساير زنان مدينه در عزاي آن حضرت به سر و صورت خود مي زديم.

السيره النبويه، ج 4، ص 305.

3 ـ گريه امير المؤمنين عليه السّلام براي محمد بن ابي بكر

صاحب كتاب تذكره الخواص مي نويسد:

بلغ عليا قتل محمد بن أبي بكر فبكي وتأسف عليه ولعن قاتله

خبر كشته شدن محمد بن أبي بكر به امير المؤمنين عليه السّلام رسيد آن حضرت با شنيدن اين خبر گريست و متأسف گرديد و قاتلينش را مورد لعن قرار داد.

تذكره الخواص، ص 102

4 ـ عزاداري عمر براي نعمان بن مقرن

چون خبر مرگ نعمان بن مقرن را به عمر بن خطاب دادند، او در سوگ وي دست بر سر گزارد و برايش گريه كرد.

ابن ابي شيبه در المصنف مي نويسد:

عن ابي عثمان: اتيتُ عمر بنعي النعمان بن مقرن، فجعل يده علي راسه و جعل يبكي.

ابو عثمان مي گويد خبر مرگ نعمان بن مقرن را به عمر دادم او با شنيدم اين خبر دست بر سرگذارد و شروع به گريستن نمود.

المصنف، ابن أبي شيبه كوفي، ج 3، ص 175 و ج 8، ص 21

5 ـ اجازه عمر براي عزاداري زنان براي خالد بن وليد و همراهي خود با آنان

حاكم در مستدرك مي گويد:

عن أبي وائل قال قيل لعمر بن الخطاب رضي الله عنه أن نسوه من بني المغيره قد اجتمعن في دار خالد بن الوليد يبكين وإنا نكره أن يؤذينك فلو نهيتهن فقال عمر ما عليهن أن يهرقن من دموعهن سجلا أو سجلين ما لم يكن لقع ولا لقلقه يعني باللقع اللطم وباللقلقه الصراخ

به عمر بن خطاب گفته شد: زناني از بني مغيره در خانه خالد بن وليد اجتماع كرده اند و گريه مي كنند و از اين اكراه داريم كه موجب اذيت تو گردد اگر ممكن است آن ها را از اين كار نهي كن. عمر گفت: چه اشكالي دارد چند قطره اشك بريزند البته مادامي كه به ضربه به خود و فرياد نيانجامد.

المستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص336.

صاحب أغاني در همين مورد اضافه مي كند:

عن أبي بكر الهذلي قال سمع عمر بن الخطاب نساء بني مخزوم يبكين علي خالد بن الوليد فبكي وقال ليقل نساء بني مخزوم في أبي سليمان ما شئن فإنهن لا يكذبن وعلي مثل أبي سليمان تبكي البواكي

أبو بكر هذلي مي گويد: عمر بن خطاب شنيد كه زنان بني مخزوم بر خالد بن وليد گريه مي كنند لذا او هم براي خالد گريست و گفت: بايد به زنان بني مخزوم گفت كه در باره أبي سليمان هر جه خواستند انجام دهند كه در اين صورت دروغ نگفته اند و بر مثل أبو سليمان بايد گريه كنندگان گريه كنند.

الأغاني، ج 22، ص 98.

6 ـ عزاداري ابن مسعود براي مرگ عمر

پس از مرگ عمر، چون ابن مسعود كنار قبر وي ايستاد، براي او گريست.

فوقف ابن مسعود علي قبره يبكي

اين مسعود كنار قبر عمر ايستاد و گريه كرد

العقد الفريد، ج 4، ص 283.

7 ـ عزاداري عبداللَّه بن رواحه بر حمزه

عبداللَّه بن رواحه بر حمزه گريست و اشعاري را در رثاي او خواند.

السيره النبويه، ج 3، ص 171.

گريه زنان و مردم مدينه با شنيدن خبر شهادت امام حسين عليه السلام

طبري در تاريخ خود نقل مي كند:

لما قتل عبيد الله بن زياد الحسين بن علي و جيء برأسه إليه دعا عبد الملك بن أبي الحارث السلمي فقال: انطلق حتي تقدم المدينه علي عمر بن سعيد فبشّره بقتل الحسين - وكان عمرو أمير المدينه -... قال عبد الملك فقدمت المدينه، فلقيني رجل من قريش فقال: ما الخبر؟ فقلت: الخبر عند الأمير؛ فقال إنا لله وإنا إليه راجعون؛ قتل الحسين بن علي.

فدخلت علي عمرو بن سعيد، فقال: ما وراءك، فقلت: ما سرّ الأمير؛ قتل الحسين بن علي؛ فقال: ناد بقتله، فناديت بقتله، فلم أسمع والله واعيه قط مثل واعيه نساء بني هاشم في دورهن علي الحسين...

چون عبيد الله بن زياد حضرت امام حسين بن علي عليهما السلام را به شهادت رساند و سر مطهر او را براي عبد الملك بن أبي الحارث سلمي بردند او گفت: آن ها را به سوي مدينه سوق دهيد و خبر شهادت حسين را به مردم مدينه بدهيد... عبد الملك مي گويد به مدينه آمدم، شخصي از قريش با من مواجه شد و از من سؤال كرد: چه خبر؟ گفتم: خبر نزد أمير است؛ او معناي سخنم را فهميد و گفت: إنا لله وإنا إليه راجعون؛ حسين بن علي كشته شد.

بر عمرو بن سعيد، حاكم مدينه وارد شدم، گفت: چه پشت سر داري؟ گفتم: آنچه كه أمير مخفي داشته است؛ حسين بن علي كشته شده است؛ او هم دستور داد تا در شهر مدينه جار بزنند و كشته شدن امام حسين را اعلام كنند.

به خدا سوگند! هرگز من در عمر خود ناله اي مانند صداي ناله زنان مدينه در خانه هايشان كه براي شهادت امام حسين عليه السلام عزاداري مي كردند نشنيدم...

تاريخ طبري، ج 3، ص 342.

بخش هفتم: عزاداري در اهل سنت

گريه و اشك از منظر علماي اهل سنت

فتاواي برخي از علماي اهل سنت در گريه و نوحه

در ابتداي اين بحث به فتاواي برخي از علماي اهل سنت در زمينه گريه و نوحه توجه مي كنيم تا ببينيم آيا گريه و بكاء براي ميت گناه كبيره و نابخشودني محسوب مي شود؟!

نووي در كتاب «المجموع» آراء علما در مورد محدوده حرمت گريه و بكاء را جمع آوري كرده است:

1 ـ جمهور علماء قائلند: حرمت بكاء و نوحه اختصاص به جايي دارد كه شخص وصيت كرده باشد، برايش گريه و نوحه داشته باشند. نووي نيز همين قول را اختيار نموده است.

2 ـ طائفه اي قائل شده اند: حرمت، اختصاص به جايي دارد كه شخص به خودداري از نوحه و بكاء وصيت نكرده باشد.

3 ـ طائفه اي ديگر بر اين نظرند كه: حرمت براي جايي است كه بازماند گان، ميت را به اوصاف و محاسني توصيف كنند كه در شرع جايز نيست؛ مثل اين كه بگويد: اي يتيم كننده فرزندان و اي بيوه كننده زن ها و اي خراب كننده آبادي ها و به اين شكل به گريه افتد.

4 ـ و طائفه اي ديگر بر اين رأي و اعتقادند كه: ميت با شنيدن صداي گريه و بكاء اهل و عيال خود معذب گشته و به حال آن ها تأسف مي خورد. و اين قول و نظر محمد بن جرير و قاضي عياض است.

و در پايان اين نكته را اجماع علماء مي داند:

وأجمعوا كلهم علي اختلاف مذاهبهم ان المراد بالبكاء بصوت ونياحه لا مجرد دمع العين.

تمام علماء با وجود اختلاف در مذهب بر اين نكته اجماع دارند كه منظور از گريه و بكاء ممنوع، آن گريه و بكائي است كه با صوت و نوحه سرائي باشد نه مطلق گريه.

المجموع، نووي، ج 5، ص 308.

پس معلوم مي شود اين گونه نيست كه مطلق گريه و بكاء نزد علماي اهل سنت ممنوع و حرام باشد.

اقامه عزا براي امام حسين عليه السلام در سال 352هـ

ذهبي در شرح وقايع عزاداري سال 352 هـ اين چنين مي نويسد:

قال ثابت: ألزم معز الدوله الناس بغلق الأسواق ومنع الهراسين والطباخين من الطبيخ، ونصبوا القباب في الأسواق وعلقوا عليها المسوح، وأخرجوا نساء منشرات الشعور مضجات يلطمن في الشوارع ويقمن المآتم علي الحسين عليه السلام، وهذا أول يوم نيح عليه ببغداد.

معز الدوله مردم را به بستن بازار ها امر كرد و آسيابان ها را از آرد كردن و طباخ ها را از طبخ منع كرد، و علم هاي عزا را در بازار ها برافراشتند. و زن ها در حالي كه بر سر و صورت خود مي زدند و مو پريشان كرده بودند به كوچه و خيابان ريختند و بر مصيبت حسين عليه السلام عزاداري كردند و نوحه خواني نمودند و اين اولين نوحه سرايي بود كه در بغداد برگزار مي شد.

تاريخ الإسلام، ج 26، ص11.

اقامه عزا براي امام حسين عليه السلام توسط سبط ابن جوزي (از علماي اهل سنت)

از سوي ديگر در بين علماي اهل سنت بعضي را شاهد هستيم كه خود از عزاداران امام حسين عليه السلام بوده اند.

ابن كثير در تاريخ خود چنين مي نويسد:

در روز عاشورا از سبط ابن جوزي خواسته شد كه بر فراز منبر رفته و از مقتل و چگونگي شهادت امام حسين عليه السلام براي مردم سخن گويد. سبط ابن جوزي اين خواسته را پذيرفت و بر بالاي منبر تكيه زد، او پس از يك سكوت طولاني، دستمال خويش بر صورت نهاد و گريه شديدي سرداد و آن گاه در حالي كه مي گريست اين دو بيت شعر را سرود:

ويل لمن شفعاؤه خصماؤه

و الصور في نشرالخلايق ينفخ

لابد أن ترد القيامه فاطم

و قميصها بدم الحسين ملطخ

واي به حال كسي كه شفيع اش دشمن او باشد! در هنگامه قيامت، كه براي بيرون آمدن مردم از زمين در صور دميده مي شود.

سرانجام در قيامت فاطمه زهرا وارد محشر مي شود، در حالي كه پيراهن او به خون حسين عليه السلام آغشته است.

سپس سبط ابن جوزي از منبر پايين آمد و اشك ريزان به خانه خويش رفت.

البدايه و النهايه، ج 13، ص 207 (حوادث 654 هجري قمري).

عزادراي براي عبدالمؤمن (م 346 هق)

عبدالمؤمن بن خلف، از فقيهان مذهب ظاهري و پيرو مكتب محمد بن داود است. نسفي قضيه تشييع جنازه و عزاداري او را نقل كرده است.

تاريخ مدينه دمشق، ابن عساكر، ج 10، ص 272 ـ سير اعلام النبلاء، ج 15، ص 480.

عزادراي براي جويني (م 478 هق)

ذهبي از درگذشت جويني و مراسم سوگواري او چنين ياد مي كند:

فدفن بجنب والده، وكسروا منبره، وغلقت الأسواق، ورثي بقصائد، وكان له نحو من أربع مائه تلميذ، كسروا محابرهم وأقلامهم، وأقاموا حولا، ووضعت المناديل عن الرؤوس عاما، بحيث ما اجترأ أحد علي ستر رأسه، وكانت الطلبه يطوفون في البلد نائحين عليه، مبالغين في الصياح والجزع.

او را كنار قبر پدرش به خاك سپردند، و در عزاي او منبرش را شكستند، و بازار ها را بستند، و در رثاي او قصيده ها گفتند، و او كه حدود چهار صد شاگرد داشت، آن ها همه قلم و دوات ها را شكستند، و يك سال اقامه عزا نمودند، و نيز يك سال تمام مناديل هايشان (پارجه هايي شبيه به چفيه) را از سر بر داشتند، و در اين كار به حدي اسرار داشتند كه أحدي جرئت گذاردن پارچه به روي سر را نداشت. و در طول اين مدت طلبه هاي او در كوچه و بازار شهر مي چرخيدند و نوحه سرايي مي كردند و در صيحه و جزع افراط مي كردند.

سير أعلام النبلاء، ج 18، ص476.

البته در مورد متن فوق قابل توجه است كه اگر چه در اصل عزاداري شاگردان عبدالمؤمن بحثي نيست ولي بعضي از حركات و افراط هايي كه در متن بالا به آن پرداخته شده است مثل شكستن منبر و دوات و قلم ها و برداشتن چفيه ها به مدت يك سال و ممانعت از هر كسي تا يك سال از گذارن پارچه بر سر، هرگز قابل توجيه نمي باشد؛ لذا شايد علت اين كه ذهبي نيز تنها در اين مورد نظر داده هميين باشد. لذا در اين مورد گفته است:

قلت: هذا كان من زي الأعاجم لا من فعل العلماء المتبعين.

اين گونه گار ها از زي اعاجم است و از علماي تابع دين قابل انتظار نيست.

سير أعلام النبلاء، ج 18، ص476.

عزاداري براي ابن جوزي (م 597 هق)

ذهبي درباره بازتاب مرگ او مي نويسد:

وتوفي ليله الجمعه بين العشاءين الثالث عشر من رمضان...، وغلقت الأسواق، وجاء الخلق،... وكان في تموز، وأفطر خلق، ورموا نفوسهم في الماء... وباتوا عند قبره طول شهر رمضان يختمون الختمات، بالشمع والقناديل

سبط بن جوزي در شب جمعه سيزدهم ماه رمضان فوت كرد... با درگذشت او، بازارها تعطيل گرديد و جمعيت زيادي در مراسم او حضور يافتند، فراواني مردم و فزوني گرما سبب شد كه بسياري از سوگواران روزه خويش را خوردند! بعضي خود را به دجله انداختند.. از كفن اندكي ماند... مردم تا پايان ماه رمضان در كنار قبر او شب را به صبح رساندند، آنان شمع و چراغ و قنديل آوردند و قرآن را ختم كردند. مراسم عزادراي را روز شنبه برپا كرديم، سخنرانان درباره او به سخن پرداختند، جمعيت بسياري شركت جستند و درباره او مرثيه ها گفته شد...

سير أعلام النبلاء، ج 21، ص 379.

1- گريه آسمان در وفات عمر بن عبد العزيز!!!

عن خالد الربعي قال: مكتوب في التوراه إن السماء والأرض لتبكي علي عمر بن عبد العزيز أربعين صباحا!!!

خالد ربعي مي گويد: در تورات آمده است كه آسمان و زمين در مرگ عمر بن عبد العزيز چهل شبانه روز خواهد گريست!!!

الروض الفائق، ص 255 ـ الغدير، ج 11، ص 120

1- گريه آسمان در وفات ابن عساكر متوفاي571 هـ!!!

قال ولده: وكان الغيث قد احتبس في هذه السنه؛ فدرّ وسحّ عند ارتفاع نعشه؛ فكأن السماء بكت عليه بدمع وابله واطشه.

فرزندش مي گويد: باران در اين سال محبوس شد؛ تا اين كه بعد از وفات ابن عساكر و برداشتن نعش و جنازه او آسمان به شكلي باريدن گرفت كه گويي اشك چشمان آسمان بود كه به شدت و وفور باريدن گرفت.

معجم الأدباء، ج 4، ص41، مطرت بناحيه بلخ دما عبيطا سنه 246، ص 17.

برخورد دوگانه علماء اهل سنّت

امّا با اين تفاصيل چه مي شود كه مورخان بزرگ اهل سنّت، وقتي عزاداري و ماتم سرايي شيفتگان امام حسين عليه السّلام را ذكر مي كنند اين امر موجّه را بر نتافته و موضع گيري تند و خشن خويش، را نمي توانند مخفي نمايند؟!!

ذهبي وقتي قضيه عزاداري مردم بغداد براي امام حسين عليه السلام را نقل مي كند، مي نويسد:

سنه اثنتين وخمسين وثلاثمئه: فيها يوم عاشوراء، ألزم معز الدوله، أهل بغداد بالنَّوح والمآتم، علي الحسين بن علي رضي الله عنه، وأمر بغلق الأسواق، وعلّقت عليها المسوح، ومنع الطباخين من عمل الأطعمه، وخرجت نساء الرافضه، منشّرات الشعور، مضخّمات الوجوه، يلطمن، ويفتنّ الناس، وهذا أول ما نيح عليه،

حوادث سال 352 هـ : در روز عاشوراي اين سال معز الدوله، أهل بغداد را به نوحه و مآتم بر حسين بن علي، ملزم نمود، و أمر كرد تا بازار ها را ببندند، علامت هاي عزا را بياويزند و طباخان را از طبخ غذا منع نمودند. و زنان شيعه با موهاي پريشان و... از خانه خارج شدند و مردم را به فتنه انداختند. و اين اولين موردي بود كه نوحه سرايي مي شد.

اللهم ثبت علينا عقولنا.

خدايا به ما عقل هاي پابر جا عنايت كن!.

العبر في خبر من غبر، ذهبي، ج 1، ص 146، عدد الأجزاء: 4، مصدر الكتاب: موقع الوراق،

http://www.alwarraq.com

و يا ذهبي در جاي ديگر در مورد عزاداري روز عاشوراء مي نويسد:

أقامت الرافضه الشعار الجاهلي يوم عاشوراء

رافضي ها (شيعيان) شعار جاهليت را در روز عاشوراء بر افراشتند...

تاريخ الإسلام، ذهبي، ج 26، ص 43

تمادت الرافضه في هذه الأعصر في غيهم بعمل عاشوراء باللطم والعويل

رافضي ها (شيعيان) در اين دوران در ضلالت و گمراهي خود با عمل كردن به اعمالي چون لطمه و گريه و ناله امتداد يافت.

العبر، ذهبي، ج 3، ص 44

ذهبي در بيان حوادث سال 388 هـ اين گونه مي گويد:

وجعلت بإزاء يوم عاشوراء يوماً بعده بثمانيه أيام نسبته إلي مقتل مصعب بن الزبير، وزارت قبره بمسكن كما يزار قبر الحسين عليه السلام...

در مقابل روز عاشوراء هشت روز بعد از اين روز را به عنوان روز قتل مصعب بن زبير قرار دادند و در اين روز همان گونه كه قبر [امام] حسين [عليه السلام ] زيارت مي شود قبر مصعب بن زبير را در منطقه «مَسكِن» زيارت مي نمايند...

تاريخ الاسلام، ذهبي، ج 27، ص 25.

هم چنين ابن كثير تعبيري اين چنين دارد:

عملت الرافضه بدعتهم الشنعاء...

رافضي ها (شيعيان) بدعت زشت و شنيع خود (عزاداري در عاشوراء) را عملي ساختند...

البدايه والنهايه، ابن كثير، ج 11، ص 302.

اتابكي از علماي قرن نهم اهل سنت از اقامه عزاء توسط زنان و مردان بغداد اين گونه ياد مي كند:

السنه الثالثه من ولايه علي بن الإخشيذ علي مصر وهي سنه اثنتين وخمسين وثلثمائه فيها في يوم عاشوراء ألزم معز الدوله الناس بغلق الأسواق ومنع الطباخين من الطبخ ونصبوا القباب في الأسواق و... المأتم علي الحسين بن علي رضي الله عنه... وكل منهم رافضي خبيث

سال سوم از زمام داري علي بن اخشيد بر مصر يعني سال 352 هـ ؛ در اين سال معز الدوله مردم را الزام نمود تا بازار را ببندند و نان پخت نگردد و قبه هاي عزا در سراسر بازار برافراشته و مجالس عزاي حسين بن علي برگزار شود... و تمام اين ها رافضي و خبيث هستند.

النجوم الزاهره (جمال الدين اتابكي)، ج 2، ص 334.

حال اينان كه در باره مجالس عزاداري امام حسين عليه السلام تعبيراتي اين گونه تند و متعصبانه دارند، در بيان صحنه هاي سوگواري و عزاداري مردم براي عالمان سني مذهب كه در بالا گذشت و تند و افراطي ترين تعبيرات و مبالغات حتي گريه آسمان به خاطر عزاي آنان را بدون هيچ تحليل و يا نقدي ذكر كردند و به راحتي از كنار آن گذشتند.

چكيده پژوهش

از مجموع نمونه هاي ذكر شده در بخش هاي پيشين، مشروعيّت عزاداري و گريه بر ميّت مسلمان استفاده مي شود، چرا كه تمامي موارد مستند به صحنه هايي ملموس از سيره عملي پيامبران مخصوصاً خاتم آنان نبي معظّم اسلام است، و كج انديشي ها و سطحي نگري هاي گروهي اندك را كه به بهانه خرافه زدايي از دين، بي مهابا بر هر عقيده و فكر مخالفي مي تازند را رد مي كند.

از مباحث فوق نكات مهمّ و قابل توجّهي استفاده شد:

1 ـ گريه در مصيبت ها و مرگ آشنايان پسنديده و ممدوح است.

2 ـ سيره عملي پيامبر خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم در مرگ فرزندش امام حسين عليه السلام، سخن كساني كه عزاداري را بدعت مي دانند به چالش كشيده و مهر بطلان بر آن مي زند.

3 ـ لطافت روح انساني و تأثّر طبيعي در برابر مصائب، امري فطري و جزئي از حقيقت انسان و رحمتي از سوي خداست.

و در آخر اين كه عزاداري براي امام حسين عليه السلام نه تنها، آن گونه كه ابن تيميه و پيروان او مي گويند بدعت نمي باشد، بلكه از آن جا كه نزد شيعه، عدل و هم سنگ قرآن كريم و مفسران آن، عترت پيامبر اكرم مي باشند؛ و همينان هستند كه سنت نبوي را براي ما تبيين و تفسير مي نمايند، و قول اينان است كه به نص رسول خدا صلي الله عليه وآله در حديث صحيح و متواتر كه فرمود: «أخبرني اللطيف الخبير أنهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض» براي ما حجيت شرعي دارد. پس در اين صورت هر آن چه با سند صحيح از ناحيه آنان به دست ما رسيد، همان حجت شرعي بين ما و خداوند خواهد بود، و به حجيت قرآن كريم و سنت صحيح نبوي اضافه خواهد گرديد. حال بزرگ داشت ما نسبت به مراسم عزاداري سيد و سالار شهداي كربلاء حضرت ابا عبدالله الحسين نيز، اين گونه است؛ چرا كه أحاديث صحيح السند و متواتر از ناحيه أئمه معصومين عليهم السلام وارد شده است، كه مثل آن در إقامه مجالس عزاء و بكاء براي هيچ كس غير از اين بزرگوار وارد نشده است.

پس حكم شرعي نزد ما اين است كه: برگزاري مراسم عزاداري براي حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام كه در آن ذكر مناقب و فضائل نبي اكرم صلي الله عليه وآله و أهل بيت معصومين عليهم السلام و احكام دين و شريعت گفته مي شود، و در پايان نيز مصائب آن بزرگوار خوانده مي شود و بر آن گريه مي كنند، عمل مستحب مؤكدي است، كه از أفضل القربات إلي الله تعالي محسوب مي گردد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت وليّ عصر (عج)



Share
1 | رضا | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٢ بهمن ١٣٨٧ |
كساني كه امام حسين عليه السلام را با بي شرمي و حرامزادگي هر چه تمامتر شهيد كردند همانها طبيعي است كه از عزاداري و زنده بودن ياد امام حسين و لعنت بر اجدادشان (اجداد مخالفين كه شمر و ... بودند) شاكي و ناراحت مي شوند.
عزيزان تنها راه ما ظهور مولاي غريب است همين و بس. لطفا همه سعي خود را در ترغيب مردم به دعا و اهميت حضور امام مصروف نماييد. ياعلي
2 | امجد | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٤ بهمن ١٣٨٧ |
در يکي از سايت هاي اهل تسنن زاهدان آمده بود ازدواج کنيد در ماه محرم بسيار مسايل ديگر که قلب مرا رنجاند.
3 | راه عــلي سعــــــادت | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٦ بهمن ١٣٨٧ |
يا علي
مـــــهرتوحك شده برياقوت دلم ازازل تا ابد شكركنم حكاك را

امجد جان برادرم
من خودم درزاهدان هستم آيا سني ها تاالان جرات كرده اند ازدواج كننددرماه محرم با وجودبودن ما شيعيان ؟آيا تابه حالبابرگزاري مراسم هايي كه درشهر است كسي مزاحم ما شده است؟
4 | حميد | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٩ بهمن ١٣٨٧ |
با عرض سلام و تشكر بابت سايت مفيدتان ميخواستم درباره ي رواياتي كه عزاداري را از سنت هاي جاهليت ميدانند بپرسم. مثل اين روايت: پيغمبر قبل از وفات به فاطمه ي زهرا، فرمودند:« بعد از مرگ من، موهايت را پريشان مکن، صدايت را به واويلا بلند مکن، بر صورتت چنگ مزن و نوحه سرايي نکن زيرا که از عادات جاهليت است.» ايا اين روايات كه بسياري از شيعيان هم قبولشان دارند صحيح اند؟ اگر صحيح اند پس صحبت هاي شما چه ميشود؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
با عرض پوزش از بابت تاخير پيش آمده در پاسخ گويي .
روايت مد نظر شما ، اين كار را از سنن جاهلي معرفي نمي كند ، بلكه متن روايت چنين است :
33 - حدثنا أبي - رحمه الله - قال : حدثنا أحمد بن إدريس ، عن سلمة بن الخطاب عن الحسين بن راشد بن يحيى ، عن علي بن إسماعيل ، عن عمرو بن أبي المقدام ، قالت : سمعت أبا الحسن أو أبا جعفر عليهما السلام يقول في هذه الآية : " ولا يعصينك في معروف " قال : إن رسول الله صلى الله عليه وآله قال لفاطمة عليها السلام : إذا أنا مت فلا تخمشي علي وجها ، ولا ترخى علي شعرا ، ولا تنادي بالويل ، ولا تقيمي علي نائحة . ثم قال : هذا المعروف الذي قال الله عز وجل في كتابه : " ولا يعصينك في معروف " .
و راوي آن سلمة بن الخطاب است كه در كتاب كافي اين روايت را از سليمان بن سماعة نقل مي كند و در معاني از حسين بن راشد ، و همين نشانه تناقض گويي او است ، جداي از اينكه علماي ما در مورد او گفته اند :«ضعيف في الحديث» بنا بر اين نمي توان به روايت او احتجاج كرد .
5365 - سلمة بن الخطاب : قال النجاشي : ( سلمة بن الخطاب أبو الفضل البراوستاني الأزدورقاني - قرية من سواد الري - كان ضعيفا في حديثه له عدة كتب
معجم رجال الحديث - السيد الخوئي - ج 9 ص 212
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
5 | داريوش فتحي | Iran - Isfahan | ١٢:٠٠ - ٠٧ اسفند ١٣٨٧ |
شيـــعه را تفسير کردن مشکل است بي عــــلي هر عالِِِمي هم سائل است جان به کف هر که نباشد در رهش هر حديـــثي آورد او باطل است شعر از حقير تقديم به ساحت مقدس ايشان
6 | م-د | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٩ اسفند ١٣٨٧ |
سلام عليكم
احتراما
اصل عزاداري غيرقابل انكاراست ولي بايدمواظب غلووانحرافات وخرافات وافكارورفتارهاي مخالف تعاليم آسماني درآن انجام ميشودنيزباشيم وازآنهابشدت برائت بجوئيم.
ومن الله توفيق
7 | حسين مرصاد | Iran - Arak | ١٢:٠٠ - ١٣ فروردين ١٣٨٨ |
لطفا در مورد مسائل مهدويت و ديگر شبهات ديني بيشتر بنويسيد
8 | علي كمالي | Iran - Tajrīsh | ١٢:٠٠ - ٠٢ ارديبهشت ١٣٨٨ |
آياتي از قرآن مجيد را که براي توجيه عقيده خود در رابطه با گريه براي امام حسين(ع) انتخاب کرده ايد همگي حاکي از گريه براي خدا و آيات الهي مي باشد نه براي گريه براي يک شخص مرده الا آيه 82 سوره توبه که در حق منافقاني نازل شده که به جنگ تبوک نرفتند و بيشتر معناي مجازي دارد و بهتر بود به تفاسير و مخصوصا به تفسير الميزان مراجعه مي کرديد. بخشي از احاديث ذکر شده دلالت دارد براينکه که گريه براي ياد خدا و از خشيت او ارزش است و بخشي ديگر نيز دلالت دارد بر گريه بر نزديکان و آشنايان. مثلا در هيچ حديثي نيامده است که پيامبر براي مرگ حضرت موسي گريه مي کرد. ضمنا برخي احاديث هم با توجه به تحقيقات استاد مطهري درست نيست مانند "هر كس قطره‏ اشكي در عزاي ما بريزد خداوند متعال بهشت را به او عنايت خواهد فرمود". شهادت امام حسين به حدي جانسوز و شورآفرين است که هر کسي که حادثه کربلا را البته از منابع معتبر مي شنود به گريه مي افتد و اين ذاتي انسان شيفته حقيقت است ولي اين که بگوييم اين گريه اجر دارد بدعت است.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در كلام شما چند مغالطه صورت گرفته است :
1- فرموده ايد آيات را اينگونه تفسير كرده اند كه مربوط به گريه براي خدا است ؛ آري اما همانها گفته اند گريه براي ترحم بر يتيم نيز ثواب دارد ! يا گريه هاي ديگر ؛‌اينكه يكي از مصاديق گريه محبوب ، گريه براي خدا است ، شكي در آن نيست اما گريه براي امام حسين عليه السلام نيز چنين است .
2- فرموده ايد كه در هيچ حديثي نيامده كه پيامبر براي حضرت موسي گريه كرد ، اما در احاديث شيعه و سني آمده است كه پيامبر و امير مومنان براي امام حسين عليه السلام گريه كردند .
3- فرموده ايد بعضي از روايات مربوط به ثواب اشك را شهيد مطهري تضعيف كرده اند ! بر فرض كه چنين باشد ، اما آيا همه روايات را هم تضعيف كرده اند ؟
بنا بر اين نتيجه گيري شما كه فرموده ايد اينكه بگوييم گريه اجر دارد بدعت است نيز اشتباه است .
از شما كه اطلاعات خوبي داريد ، توقع مي رود كه به روشي دقيق تر و علمي تر بحث نماييد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
9 | علي كمالي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٣ ارديبهشت ١٣٨٨ |
با سلام و تشکر از پاسختان. دوست گرامي از منظر قرآن اجر و ثواب اخروي فقط به اعمالي تعلق مي گيرد که در جهت نيکويي و خير رساندن به همنوعان باشد. مثلا خواندن نماز و حج رفتن و قرآن خواندن و . . . که هدايايي از جانب الله براي بشر مي باشند که بتوانند با انجام آنها به رضايت و آرامش روحي برسند اصلا ثوابي ندارند و بلکه اگر کسي که اين اعمال را انجام مي دهد ديگر اعمال و تکاليف معين شده توسط الله در جهت خدمت به خلق و جامعه همانند پرداخت زکات و آزاد سازي برده ها و دستگيري از يتيمان و مسکينان و درماندگان و جهاد و . . . را در صورت استطاعت انجام ندهند مشمول غضب الهي مي گردند و الله در آياتي اين موضوع را روشن ساخته اند مثلا مي فرمايند: واي بر نمازگزاران . . . . ضمنا من نگفتم که آيات را اينگونه تفسير کرده اند بلکه عرض کردم که اين آيات در رابطه با گريه براي خدا و آيات الهي مي باشند و تاويل بردار هم نيستند. ميزان براي صحت و سقم احاديث بنا به فرموده ائمه عليهم السلام نيز ارجاع آنها به کتاب الله است.شما اين حديث را که پيامبر گرامي(ص) و امام علي(ع) براي امام حسين(ع) گريه مي کردند و همچنين ديگر احاديث ذکر شده را به قرآن ارجاع دهيد. آيا قابل جمع هستند؟ فرموده ايد به روشي دقيق تر و علمي تر بحث کنم. لازم است خدمتتان عرض کنم که من که دانشمند و يا پژوهشگر نيستم. پرسشهايي به ذهنم مي آيد و آنها را در عرض پنج شش دقيقه تايپ مي کنم و خدمتتان ارسال مي کنم.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1-اينكه شما فرموده ايد مقصود آيات گريه از خوف خدا است و نه غير آن ؛ آيا در قرآن چنين مطلبي آمده است ؟
2- آيا به نظر شما گريه ترحم براي يك يتيم ، ثوابي ندارد ؟ چون لابد در قرآن نيامده است .
3- روايات گريه براي امام حسين ، متواتر است ، و يك روايت يا دو روايت نيست كه شايد ادعا شود به خاطر تعارض با قرآن (انهم تعارضي كه شما ادعا كرده ايد و هيچ مبنايي ندارد) رد مي شود !!!
4- براي شما كه اينگونه مي توانيد فكر كنيد ، تحقيق كردن امري ضروري است .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
10 | عبدالقادر دريانورد | Iran - Shahrestān-e Bandar-e Māhshahr | ١٢:٠٠ - ٢٤ ارديبهشت ١٣٨٨ |
سلام خدمت مديران سايت مسلم است هر انساني چه سني چه شيعه بعد از مرگ عزيزانشان اقدام به عزاداري ميکنند همانطور که پيامبرص براي فرزندان وعزيزان از دست رفته شان ناراحت واشک ريختند ولي اين عزاداري که شيعيان ميکنند هيچ شباهتي به عزاداري پيامبر ندارد شما ميتوانيد مدرکي بياوريد پيامبر بعد ازدرگذشت چندساله عزيزانشان در همان سالروز اقدام به عزاداري کرده اند مثل کاري که الان شما ميکنيد خداوند ماو شمارا هدايت کند که از بدعت کاران نباشيم

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
ظاهرا شما خبر نداريد كه وهابيون با چه چيزي مخالفت مي كنند !!! بهتر است اگر به مدينه رفتيد ، در هنگام تشيع جنازه اموات در بقيع نگاهي به چهره بازماندگان انداخته كه چگونه به خود فشار مي آْورند كه بغض خود را فرو ببرند تا مبادا دچار كتك مامورين نشوند !!!
اما در مورد عزاداري براي اهل بيت ، وقتي اصل عزاداري جايز شد ، چه يك روز ، چه يك سال ، و چه هزاران سال ، فرقي ندارد . اين كار جايز است . جداي از اينكه طبق روايات اهل سنت ، نه تنها براي اهل بيت عزاداري يك دهه انجام مي شده است ، وقتي يكي از ائمه از دنيا مي رفت ، تا يكسال تمام براي او عزاداري مي كردند !!!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
11 | ع دريانورد | Iran - Shahrestān-e Bandar-e Māhshahr | ١٢:٠٠ - ٢٦ ارديبهشت ١٣٨٨ |
دوباره سلام اولا شما انگار به مدينه تشريف نبرده ايد با تنها چيزي كه انها مخالفت ميكنند افراط گرايي در گريه وشيون وبرسرو كله زدن بيس از حد كه باعث از بين رفتن نظم انجا ميشود نه با گريه وناراحت شدن معمولي دوما شما جواب قانع كننده اي براي عزاداري چندهزارساله اي كه انجام ميدهيد نياورديد اين دليل نميشود ك بيامبر به خاطر چند قطره اشك و ناراحت شدن شما اين عزاداري ها را راه بيندازيد حضرت علي يا كداميك از ائمه گرامي به اين صورت عزاداري كرده انده به نظر شمااين نوع عزاداري از سر عشق و محبت به اهل بيت است اگر اسم اين كارها بدعت نيست بس چه ميشود گذاشت

پاسخ:
!!!
خوانندگان خود حكم كنند كه آيا در بقيع حتي اجازه گريه عادي به بستگان ميت داده مي شود يا خير !!!
در مورد عزاداري نيز گفته شد كه خود اهل بيت نه تنها عزاداري دهگي ، بلكه بعد از شهادت (به اقرار اهل سنت) يك سال مداوم عزاداري مي كردند .
در مورد اينكه گفته ايد اين كار بدعت است !!! بهتر است نگاهي به تعريف بدعت بياندازيد تا مانند وهابيون دچار اشتباه نشويد ؛ كار زماني بدعت است كه هيچگونه ريشه اي در شرع نداشته باشد ؛ اما وقتي اصل كار اشكالي نداشت ، دليلي براي حرمت و بدعت بودن عزاداري دهگي و ساليانه نيست .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
12 | فريد | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٣ شهریور ١٣٨٨ |
با عرض سلام و با ارزوي قبولي طاعات و عبادات:خدمت تمام دوستان عرض كنم كه وقتي نام حسين مي ايد اگر گريه هم نياد انسان محزون ميشود چرا كه فداكاري كه حسين انجام داد هيچ كس تا حالا چنين فداكاري انجام نداده است به قول كورت فريشلر الماني(كشته شدن حسين يكي از بزرگترين فاجعه هاي بشريت است.)
13 | فاطمه آذركيش | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٦ آذر ١٣٨٨ |
با سلام
تشكر مي كنم از مطالب فوق كه كامل و بي عيب و نقص بود وثابت كرد كه عزاداري براي عزيزان و اهل بيت بدعت نيست و شيعه ابداع نكرده است گريه پيامبر در سوگ و فراق پسرش ابراهيم و حمزه و بقيه يارانش
بحث بدعت پيش آمد پس لازم شد به اهل سنت گوشزد كنيم مطالبي را
بدعتهاي عمر
خواندن نماز تراويح كه از نمازهاي مستحبي بود و به دستور عمر به جماعت خوانده مي شد و در زمان پيامبر نمازهاي مستحبي انفرادي خوانده مي شد نه به جماعت (صحيح بخاري - جلد 3 - كتاب الصوم - باب افضل من قام رمضان - حديث 1906)
بحث سه طلاقه كردن در زمان عمر كه تنها يكبار مرد همسرش را طلاق دهد و آن را با عدد سه مقيد سازد و بگويد تور را سه طلاقه نمودم بدين وسيله زن به همسرش تا ابد حرام مي شود(صحيح مسلم - جلد 4 - كتاب الطلاق باب طلاق الثلاث - حديث 1472)
متعه حج و متعه نكاح منع شدن در زمان خليفه دوم در صورتي كه پيامبرحلال كرده بود بر امت (صحيح مسلم - جلد4- كتاب نكاح - باب نكاح المتعه -حديث 1405)
متعه حج - متعه نكاح - حي علي خير العمل
عمر بر بالاي منبر گفت مردم سه موضوع در زمان رسول خدا مورد عمل بود و اينك من از آنها نهي و جلوگيري مي كنم و مرتكب آنها را مجازات نمود.متعه زنان - متعه حج - حي علي خير العمل (شرح تجريد قوشچي فصل امامت)
بدعت عثمان
نماز مسافر كه نمازهاي4 ركعتي را بايد 2 ركعتي خواند كه در زمان پيامبر - ابوبكر - عمر دو ركعتي خوانده مي شد عثمان نماز را در مسافرت كامل مي خواند 4 ركعتي (صحيح بخاري - جلد2 - كتاب الصلاه - حديثهاي1032-1051)و اميرالمومنين علي (ع) اين امر را گوش زد مي كند و در پاسخ عثمان مي گويد : صلاح در اين ديدم و راي بود كه عمل كردم فقال راي رايته(تاريخ طبري - حوادث سال 29 هجري)
پيامبر گرامي اسلام فرمود :دور باد از رحمت خدا دور باد از رحمت خدا كسي كه پس از من در آيينم تغيير داد (صحيح بخاري - جلد 8- كتاب الرقاق - حديث 6212 - صحيح بخاري - جلد 9 - كتاب الفتن - باب 1 - حديث 246-249و صحيح مسلم - جلد 7 - كتاب الفضائل - باب اثبات حوض نبينا - حديث 2290)
جالب وخنده دار است اهل سنت ما را محكوم مي كند به بدعت گذاري در دين اسلام
14 | فرامرز سروشان | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٧ آذر ١٣٨٨ |
با سلام و عرض تسليت بمناسبت اغاز ماه محرم ماه شهادت دردانه رسول الله(ص) حضرت امام حسين(ع) و ياران با وفايش:

مي خواستم از اهل سنت بپرسم با توجه به ايات قران كه جناب دكتر حسيني هم در بالا به ان اشاره كردند كجاي گريه كردن بدعت است؟
15 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٢٨ آذر ١٣٨٨ |
جناب محدث
شما فکر مي‌کنيد در دنياي اسلام چند درصد مردم «واقعه الحره» را اصلا تا به حال شنيده اند؟

لطفا در گوگل کلمه «اميرالمومنين يزيد» را سرچ کنيد.
و يا به مقاله انلگيسي ويکي پديا در رابطه با حجاج بن يوسف مراجعه کنيد. ببينيد که چه چهره مثبتي از آن خون آشام ارائه مي‌کنند.

بعد از آن خواهيد فهميد که در روز عاشورا اگر بر بالاي درختان رفته و ساعت ها هوار بزنيم بازهم کافي نيست.

يا علي
16 | محدث | Iran - Mashhad | ١٢:٠٠ - ٢٨ آذر ١٣٨٨ |
سلام عليكم ابتدا تسليت مي گويم ايام شهادت آقا و ياران باوفايشان را . سوال اين است آيا سينه زدن و زنجير زدن در عزاي ائمه اطهار بدعت نيست ؟ مگر نه اينكه احاديثي داريم در كتب معتبر شيعه نهي كردن از اينكه حتي دستت را به رانت بزني چه برسد به سينه زدن و زنجير زدن و قمه زدن يا متاسفانه طبل زدن و فلوت زدن و شيپور كشيدن در دسته هاي عزاداري كه بيشتر شبيه كارهاي سپاه دشمن است . بيائيم بدعت ها را كنار بگزاريم و امام حسين عليه السلام و يارانشان را با معرفت بشناسيم و براي ايشان و اهل بيت ايشان اشك بريزيم . صلي الله علي الباكين علي الحسين عليه السلام . موفق باشيد
17 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٢٩ آذر ١٣٨٨ |
عليکم السلام و رحمة‌ الله جناب آقاي محدث

بنده اصرار شما به دوري از اعمال بديع در زمينه عزاداري را به خوبي درک مي‌کنم. چرا که بنده متاسفانه مانند شما تا چندي قبل نظر مثبتي در اين زمينه نداشتم. خدا از سر تقصيرات بنده بگذرد ولي بنده نيز مانند شما از قمه زدن دفاع نمي‌کردم.
اينجانب احتمال مي‌دهم شما هنوز براي يک مدت کافي در ميان اهل عمر به سر نبرده ايد. شايد هم با آنها حشر و نشر داشته ايد ولي چيزي که مسلم است دقيقا مانند يک سال قبل بنده به عمق فاجعه پي‌نبرده ايد.

جناب محدث
شما گويا امري را فراموش کرده ايد: اگر امامان هدي (عليه السلام) آزادي داشتند عزاداري براي حسين (عليه السلام) را محدود به گريه نمي‌کردند بلکه
>>>> با لشکري مسلح به کاخ هاي منافقين و مشرکين حمله ور مي‌شدند <<<<<

عزاداري که از امام انتظار مي‌رفت قيام پشت قيام بر عليه جور و ستم بود.
اين سستي و بي‌وفايي مردمان بود که عزاداري اصلي آنها که همان انقلاب و قيام بود را به گريه کردن محدود کرد.
******************
بنده به شما حق مي‌دهم که به دليل مهندسي رسانه اي که با آن مواجه هستيد از نکبت و بدبختي و فجاعتي که گريبانگير مسلمين شده است بي‌خبر باشيد.
بنده خواستم که با چند اشاره چشمان شما را بر روي اين بيماري مهلک باز کنم. ولي گويا شما متوجه نشده ايد.

جناب محدث
فراموشي شهادت حسين (عليه السلام) يعني تاراج بيست تريليون دلار نفت خاورميانه در طي صد سال گذشته.
فراموشي شهادت حسين (عليه السلام) يعني بردگي بيش از يک ميليارد مسلمان براي کفار شرق و غرب.
فراموشي شهادت حسين (عليه السلام) يعني قتل عام ميليونها شيعه در عراق و افغانستان.
فراموشي شهادت حسين (عليه السلام) يعني گمراهي و دوزخي شدن ميلياردها انسان و ميليونها مسلمان.
فراموشي شهادت حسين (عليه السلام) يعني آغاز سلطنت يهود و شيطان بر کره زمين.
فراموشي شهادت حسين (عليه السلام) يعني حکومت حکام کثيف و خون ريز بر ملل مسلمان.
فراموشي شهادت حسين (عليه السلام) يعني اشاعه و گسترش فساد و فحشاء در ميان مسلمين.
فراموشي شهادت حسين (عليه السلام) يعني نابودي دين الهي و بازگشت کفر و بت پرستي فرعون و نمرود.

شما که هستيد؟ شما چه هستيد؟ شما را چه که به عده اي جان سوخته و جگر سوخته و دنيا و تن سوخته که براي مولاي خود قمه مي‌زنند اعتراض کنيد؟
قمه نزنند چه کنند؟ بسوزند و بسازند بر اين غم کون و مکان؟

يا حسين
يا علي
18 | محدث | Iran - Mashhad | ١٢:٠٠ - ٢٩ آذر ١٣٨٨ |
سلام عليكم مومن
ضمن عرض تسليت مجدد به شما و همه كاربران محترم بنده با شما هم عقيده ام كه مبلغين ما البته نه همه آنها به وظيفه خود به درستي عمل نمي كنند و جريانات واقعه كربلا قبل و بعد از آن را به درستي كالبد شكافي و اطلاع رساني نمي كنند . اما صحبت من پيشتر اين بود : آيا برهنه شدن و سينه زدن زنجير زدن طبل زدن و قمه زدن و .... آيا بدعت نيست شما كه مومنيد ان شا الله برويد و در كتاب هاي تاريخي و سيره ائمه عليه السلام بنگريد اگر آدرسي پيدا كرديد از كتب معروف كه ائمه عليه السلام اين طور عزاداري مي كردند در فراق جد بزرگوارشان به من هم اعلام كنيد . خداوند من و شما را و همه دوستان را از گريه كنندگان بر مصيبت عظيم واقعه كربلا قرار دهد ان شا الله . موفق باشيد .
19 | بنده خدا | | ١٢:٠٠ - ٠٢ دي ١٣٨٨ |
سلام خدمت همه دوستان عزيز
فرا رسيدن اين ايام سراسر غم و اندوه را به محضر نوراني مولا صاحب الزمان حضرت مهدي عج و خدمت همه شما دوستان تسليت عرض ميكنم.
ببينيد در سراسر دنيا تمامي اديان به مراسم و اعتقادات ساير اديان احترام ميگذارند.به عنوان مثال مسيحيان و يهوديان و ساير اديان در ماه محرم كاملا هم صدا با تشيع احترام خاصي به اهل بيت و خاصه خاندان محترم امام حسين ع ميگذارند و حتي هر ساله ميبينيم كه ارامنه در گوشه و كنار دنيا با برگذاري مراسم عزاداري در اين ماه خود را از شفاعت بي پايان اين خاندان محروم نمي نمايند.
كمي تامل كنيم حق چيست و حق با كيست؟راه راست كدامست؟آيا ما مراسم خاص ارامنه و يهوديان و يا زرتشتيان را مورد نمسخر قرار مي دهيم؟
حال چرا گروهي از مسلمانان با آنكه ظاهرا به رسالت حضرت محمد ص ايمان دارندو بزرگترين دانشمندان آنان بر بزرگي و پاكي خاندان آن پيامبر و مظلوميت امام حسين ع نوشته اند باز هم در اين ايام نه تنها احترامي به اين ايام و عزاداري تشيع نميگذارند بلكه به تمسخر و آزار و اذيت شيعيان مي پردازند؟
من در زاهدان حرفها و اعمال عجيبي از اين قوم جاهل سياه دل ميبينم.واقعا كه سالها فرياد زدن شيعه در دل اين جاهلان اثري نداشته و ندارد.قومي كه فرياد بلند ابا عبدالله را شنيد و متاسفانه....
اين جهل و ناداني گاهي به حدي مي رسد كه اين جاهلان شفا يافتگان خودشان را كه از محضر امامان و به واسطه ايشان شفا يافته اند و به تشيع گرويده اند را به شهادت مي رسانند.
واقعا كساني كه سخن خداوند متعال را بگونه اي اشتباه و ظاهرا به نفع خود تفسير مي كنند چگونه سخن علما و دانشمندان بحق دين را مي پذيرند.چرا ساير اديان و محققان غير مسلماني كه درباره اسلام و تاريخ اسلام تحقيق كرده اند و كتب شيعه و سني را بدون هيچ جهت گيري خوانده اند حضرت علي ع و فرزندان آن امام بزرگوار را انسانهايي بحق ناميده اند كه در راه انسانيت ,شرافت ,عدالت و كمال انساني به شهادت رسيدند.و نمي گويم نظر اين دانشمندان راجع به برخي از اطرافيان پيامبر اعظم ص چيست!!!
كتب , مدارك , مقالات و دستنوشته هاي زيادي مي توان از غير مسلمانان پيدا كرد و آنگاه حق و حقيقت روشن تر خواهد بود.اما اين حقيقت جويي زماني محق مي شود كه انسان دست از تقليد كوركورانه بردارد و به فطرت حقيقت جو ي خود رجوع كند.
آنچه در جهان جاري است ببيند و در آن تامل كند و مخصوصا خود را به خواب نزند كه بيدار كردن آدمي كه خود را به خواب زده محال است.
انشاالله با ظهور مهدي موعود پرده هاي جهل و ناداني كنار خواهد رفت و خورشيد حقيقت بر دل تمام عالميان خواهد تابيد.
يا حسين
20 | فرامرز سروشان | | ١٢:٠٠ - ٠٣ دي ١٣٨٨ |
با سلام و عرض تسليت مي خواستم خدمت دوستان عرض كنم كه قمه زدن و به خود اسيب رساندن به نظر من درست نيست ولي سينه زدن و طبل زدن انهم طوري كه مزاحمت ايجاد نكند باز به نظر من اشكالي ندارد.
21 | اميد بهروزي نسب | | ١٢:٠٠ - ٠٤ دي ١٣٨٨ |
سلام و خسته نباشيد
پاسخ ها خيلي كامل هستند. ولي من پيشنهاد ميكنم يك خلاصه در حد كمتر از يك صفحه (براي اين نمونه) در ابتدا آورده شود.
درست است كه جامعيت اول را ندارد ولي براي امثال من كه مي خواهيم اين متن ها را در وبلاگ خود قرار دهيم خيلي مناسب خواهد بود.
22 | محدث | | ١٢:٠٠ - ٠٧ دي ١٣٨٨ |
سلام عليكم
جناب مومن شما متاسفانه زود قضاوت مي كنيد در جوابيه هاتان و همانطور كه مي دانيد بدون تفكر هر امري را انجام دادن از لشكريان جهل مي باشد كه ان شا الله در شما اين مورد نباشد و عشق به ائمه عليه السلام باعث اين جوابيه دور از انصاف باشد كه البته ايشان از هر گونه افراط و تفريط بي زار هستند . از همه كاربران عذر مي خواهم عصبانيت اين جانب بدين خاطر است كه ايشان منو با يك عده ناصبي كه دست دادن با ايشان انسان را ملزم به شستشوي دست مي كند محشور كردند . ( البته قيد شايد را بكار بردن كه ان هم محكوم است ) . اما در مورد اين كه فرموديد اگر امامان هدي (عليه السلام) آزادي داشتند عزاداري براي حسين (عليه السلام) را محدود به گريه نمي‌کردند بلکه
>>>> با لشکري مسلح به کاخ هاي منافقين و مشرکين حمله ور مي‌شدند <<<<<
مي خواستم مطلبي را عنوان كنم هر امامي در عصر خود وظيفه اي داشته مثلا امام حسن عليه السلام امام صلح بودند امام حسين عليه السلام امام مقابله با ظلم و فساد بودند و اين دست من و شما نيست كه ماموريت براي ايشان انتخاب كنيم و ان ها را محدود تفكرات خودمان كنيم ! شما از اجر و ثواب كه بماند اثرات همين گريه البته گريه حقيقي بر امام عليه السلام نه گريه براي رفع حاجات خود يا گريه ناخالصانه غافليد و گرنه ان را با سينه زدن و طبل زدن و قمه زدن مقايسه نمي كرديد ! اما در مورد قمه زدن چند عبارت از قران كريم و احاديث ائمه عليه السلام مي خواهيد برايتان بياورم كه ضرر رساندن به بدن نهي و زشت شمرده شده است برايتان بياورم ؟ آيا زمان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم هم ايشان در خفقان پادشاهان بودند چند حديث مي خواهيد از ايشان برايتان بياورم ؟ بله من در مقابل ياران ارجمند و شيعيان حقيقي ايشان كسي نيستم خودم معترفم احتياج به تذكر شما نيست البته دعا كنيد به آن مقامات هم من و هم همه عدالت طلبان عالم برسند ان شا الله
در مورد عبارت پاياني تان كه گفته ايد : شما را چه که به عده اي جان سوخته و جگر سوخته و دنيا و تن سوخته که براي مولاي خود قمه مي‌زنند اعتراض کنيد؟
قمه نزنند چه کنند؟ بسوزند و بسازند بر اين غم کون و مکان؟
اين عبارات اين قدر تاسف بر انگيز هست كه احتياج به جوابيه ندارد .
درود خداوند بر گريه كنندگان حقيقي امام حسين عليه السلام و كساني كه با معرفت به ايشان و اهل بيت ايشان كه سلام بر انها باد عزاداري حقيقي مي كنند .
يا الله
23 | بنده خدا | Japan - Chiyoda | ١٢:٠٠ - ٠٧ دي ١٣٨٨ |
سلام
من مذهبي نيستم
اما نميدانم چرا و به چه علت سر از اين سايت در آوردم
تقريبآ بيشتر نظرات را خواندم
و بايد بگويم از نظرات مومن عبداله خيلي استفاده کردم
در واقع تا بحال تا اين اندازه به اين موضوع فکر نکرده بودم
سال گذشته يکي از دوستان يک سي دي به من داده بودندکه آقاي وحيد خراساني در آن سخنراني کرده بودند.
به نظر من آقاي وحيد خراساني جواب همه ي مخالفان قمه زني را بخوبي با استفاده از حديث امام صادق ع داده اند
اقاي محدث
در مطلب بالا نوشته ايد که هر امامي در عصر خويش وظيفه اي مخصوص و مختص آن زمان داشته اند.
اين مطلب را همه قبول داريم
اما
من و شما و ديگران آيا بعنوان يک شيعه در هر زماني که زندگي کرده و ميکنيم وظيفه خود را انجام داده ايم؟؟!!
آيا وضعيت جامعه را نمي بينيد؟
من مذهبي نيستم و متاسفانه حتي نمازم را هم هميشه نميخوانم در خانواده ما هم مثل شما قمه زني و گريه کردن و عزاداري را رد ميکنند
اما
من معتقد هستم آفريدگار ما به ما عقل داده و پيامبر و قرآن و اماماني را هم براي هدايت ما فرستاده که با استفاده و بهره گيري از آنان به خدا نزديکتر شويم.
من يک بار مراسم قمه زني را در يک سي دي ديدم
بايد بگويم که به عظمت عاشقان حسيني پي بردم
در صورتي که قبلا در تلويزيون خودمان در همين ايران مراسمهاي عزاداري برخي مقامات را مي ديدم که حتي به خود زحمت گزيه هم نميدادند
در صورتي که اگر آنها آبروئي ولو ظاهري هم داشته باشند ار نام همين امام حسين است.
دوستي دارم که خود پزشک است و فردي بسيار خوب و مذهبي است قمه هم ميزند
در واقع ايشان خيلي به من لطف داشته اند
و بارها و بارها مرا به نماز و قرآن پيامبر و امامان رهنمون بوده اند و از نظر فرد بسيرا محترمي است
خيلي چيزها از ايشان که به نظر سنبل يک شيعه واقعي و يک عزادار حسيني واقعي است ياد گرفته ام
مثلا امثال که صبح عاشورا به هيئتشان دعوت شدم تصميم گرفتم که ديگر د رنمازم کاهلي نداشته باشم و سر وقت نمازهايم را بخوانم
اما جناب محدث
خداشاهد است که از خيلي از افراد مدعي شيعه بودن و عشق به امام حسين هستند، فقط اين اسم را آنهم براي بهره بردن از آن در کسب مقام و فريبکاري استفاده ميکنند که به نظرم اين مسائل ربطي آن امام ندارد و بازي سياست است.
وقتي شيعه اي تا اين حد عاشق امامش باشد که در راه احياء راه مقدس آن امام کفن مي پوشد و سر ميشکافد، ديگر همه چيز براي همه دشمنان آن امام تمام شده است و هيچ کاري از دستشان بر نخواهد آمد
جناب محدث
بقول آقاي مومن سکوت امثال من و شما بزرگترين ضربه براي امام حسين است
در ضمن به قول امام صادق که آقاي وحيد خراساني هم بخوبي به آن اشاره کرده بودند
قبل از آنکه شما گريه کنندگان و عزاداران واقعي را به ما معرفي کنيد و به آنان سلام دهيد ، ايشان از قول امام صادق گريه کنندگان و عزاداران واقعي امام حسين را معرفي کرده و به آنان سلام داده و برايشان از خداوند طلب مغفرت کرده اند که البته با جمله شما در تناقض صد در صد است.
اين سي دي را ميتوانيد از دفتر آقاي وحيد خراساني در قم تهيه کنيد.
جناب محدث
اين جمله را از ته دل ميگويم
من بايد از شما ممنون و متشکر باشم که با نظرتان باعث شديد بيشتر در جهت عزاداري واقعي از جمله قمه زني گام بردارم.
از اقاي مومن عبدالله هم به علت اشاره خوبي که داشتند به اين موضوع تشکر ميکنم
خدانگهدار
24 | سعيد سهرابي | | ١٢:٠٠ - ٠٨ دي ١٣٨٨ |
1.اگه گريستن بدعته شما هروقت عزيزي از دست دادين گريه نکنين<غصه دل ودين ما را هم نخورين
2.يعني قبل از امام حسين کسي براي از دست دادن بزرگي و عزيزي گريه نکرده وعزا نگرفته>رسولان خدا >يعقوب از خنده نابينا شد
3.يعقوب از شنيدن خبر مرگ يوسف آنهمه گريست...نه با ديدن جسد پاره پاره
4.شيعه اين سوگواري رو براي شهادت حسين نميکنه بلکه معتقد شهادت افتخاره ديگرم بايد باشه براي بيگناهي علي اصغر شيرخواره و رفتار با اهل بيت حسينه
5.اگه شما راست ميگفتين ارزش داشت ادم ساعتها دلايل رو براتون بگه .....خودتون هم اينو ميدونين
6. يک بار فقط يکبار بيطرفانه وقايعي رو که بر کاروان کربلا گذشت رو بخونيد حالا بماند تمام اهل بيت
25 | محدث | | ١٢:٠٠ - ٠٨ دي ١٣٨٨ |
سلام عليكم بر تمامي دوستان بر همه كساني كه نماز را بر پا مي دارند و از اين فريضه مراقبت مي كنند كه همانا با قبولي ان اعمال ديگر قبول خواهد شد . عذر مي خواهم مي خواهم يك جمله طنز بگويم خدا منو ببخشه در اين ماه . يك اگهي تبليغاتي دوستان اگر ميشه فراخوان بديد و اون رو در كشورهاي عربي مظلوم و تمامي كشورهاي مسلمان و بگوئيد با قمه زدن اين نكبت و بدبختي و فجاعتي كه گريبان گير مسلمانان ( به قول اقاي مومن ) شده است رفع مي شود و نتيج آن اين مي شود كه : بيست ترليون دلار نفت خاور ميانه تاراج نمي شود و خونه مسلمانان ريخته نميشود ( چند قطره خون از انسان برود توسط قمه بهتر از جان اون هست ديگر ) و ... آيا اين كه من و شما وظيفه خود را به عنوان يك شيعه انجام نمي دهيم دليل مي شود كه بدعت وارد دين كنيم ! اين كه مي شود ادامه همان راهمان يعني علاوه بر اين كه وظيفه مان را انجام نمي دهيم بدعته جديدي نيز وارد مي كنيم . اشاره شد ائمه عليهما السلام در محدوديت حاكمان زمان خود بودند ايا انها در فراق و مصيبت پدران بزرگ وارشان در خلوت خود قمه مي زدند ؟! يا سينه مي زدند يا زنجير مي زدند ؟ آيا پيامبر هم در محدوديت بود ؟ ! چرا ايشان در فراق عزيزان خود همانند عموي بزرگوارشان اين كارها را نكردند ؟ جالب است يكي از كاربران گفته در خانواده من هم مانند شما گريه را رد مي كنند !!! من كي گريه و عزاداري را رد كردم !!!!! جالب است دوست عزيز در خاتمه نوشتشان گفتند ( قبل از آنکه شما گريه کنندگان و عزاداران واقعي را به ما معرفي کنيد و به آنان سلام دهيد ) يعني من هم رد مي كنم هم به گريه كنندگان سلام مي دهم ! بله من هم معتقدم كه ( من معتقد هستم آفريدگار ما به ما عقل داده و پيامبر و قرآن و اماماني را هم براي هدايت ما فرستاده که با استفاده و بهره گيري از آنان به خدا نزديکتر شويم ) به اين خاطر هم به شما هم به مدير سايت اعلام مي كنم اگر ايه اي در قران يا حديث معتبري از اهل بيت عليهما السلام از كتب معتبر شيعي در دست دارن كه ايشان مراسم عزاداري خود را به صورت ( قمه زدن طبل زدن فلوت زدن زنجير زدن و . . . ) دارند بگويند من از شما خواهش دارم برويد و تحقيق كنيد و اگر مطلبي داريد به طور مستند و ادرس ( آيه قران كريم يا احاديث اهل بيت عليهما السلام ) ( نه اينكه بگوئيد فلان سي دي يا فلان واعظ و سخنران و خطيب ) ارائه بديد تا همه دوستان استفاده كنند و بدانند كه عظمت عزاداري به قمه زدن نيست بلكه به شناخت اهل بيت و كسب معرفت و گريه خالصانه كردن بر مصيبت عظيم ايشان است . براي من فرد با معرفت مهم هست نه پزشك يا مهندس يا روحاني يا يك رجل سياسي ( كه البته در بين ايشان هم انسان با معرفت كم وجود ندارد ) . من دغدغه دين دارم نه سياست . سياست من در خدمت دينم است . جناب بنده خدا كه درود بر شما كه تصميم راسخ براي احياي هر چه بهتر نمازتان داريد عاشق امام عليهما السلام به سر شكافتن نيست ما بايد خودمان را اماده كنيم از لحاظ علمي و اعتقادي كه لايق باشيم در ركاب اماممان كه ان شا الله هر چه سريعتر بيايند مقابله با كفر كنيم ( يعني با كسب معرفت به ان درجه برسيم نه با يكسري بدعت ) . از خداوند طلب امرزش مي خواهم اگر در صحبتهاي گذشته من چيزي بوده است كه جناب بنده خدا رو به بدعت كنند و بيشتر در جهت قمه زني گام بردارند و اگر غير از اين باشد لا اكراه في الدين . در پايان سخنم مي خواستم به قاتلان حضرت امام حسين و ياران با وفايشان (عليهما سلام ) لعنت بفرستم همچنين بر افرادي كه پايه گزار اين ظلم بعد از رحلت رسول الله صلي الله عليه و آل وسلم شدند . خدانگهدار . غفر الله لنا و لكم
26 | سعد الله | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٨ دي ١٣٨٨ |
سلام عليكم.

و سلام به جناب ( محدث)

جناب محدث. دقيقا من هم تا چندي قبل ا شما هم عقيده و هم صدا بودم.

اما در يك موردش هنوز با شما هستم كه عرض ميكنم.

فرموديد سينه زني. زنجير زني. قمه زني بدعت است.

عزيز . به من بگو ببينم. اگر مادرت را در جلوي چشمت تكه تكه كنند و خاكسترش را در جلوي شما به باد دهند.

بچه ات را بعد عذابهايي بسيااااااااااااااااار شديد بر بروي دستت سر ببرند. و ...... تو چه حالي ميشوي؟

آيا فقط به گريه كردن بسنده ميكني؟

حال اين مثالي براي والدين و بچه هاي توي بي مقدار و من بي مقدار در برابر والدين. اهل بيت و فرزندان ابا عبد الله است.

ببخشيد كه اين طور باهات تند حرف زدم . ولي باور كن تا نميزدم شايد منظورم رو خوب نميگرفتي.!!!

به تاالله جا دارد در عزاي حسين جان به جان آفرين تسليم كرد بنده ي خدا. نذار از حرف هات يك سري وهابي كه تا حالا مطمئنام تو عمرت نديديشون و من باهاشون زندگي كردم. سو استفاده كنند و بشي ملعبه و مضحكه ي سايتشون.

بنده ي خدا . مگه حسين(ع) به اشك منو توي گناهكار نيازي داره؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!

اينكه تو سينه ميزني هم يك نوع اعلام و اظهار ناراحتي و تحريك عواطف ديگر و يك طور تظاهرات از ظلمي كه با ايشان روا داشته اند است.

و يك نوع برائت. و حال حزن بيشتر براي خودت.

يكم فكر كن. برادر. بعد........

حالا جايي كه من هم تا حدودي با شما موافقم اين است كه :نبايد در جلوت و جلوي دور بين و چه بسا در جمع. لباس را از تن در آورد. يعني بالكل از تن عريان شد.

و اين درست نيست.

يك لباس . هر چند نازك. اما به طوري كه ستر كند.

اما باز هم بايم را از گليمم دراز تر نميكنم. و ميگويم اين نظر من حقير است و شايد اشتباه هم باشد.

نه اينكه مثل شما هي اصرار بر به حق بودن حرفم كنم.

شايد با ديدن بدن عريان .فلاني موجب معصيت شود.

خب همان فلاني چشمش را هم ميتواند نگه دارد يا اگر احتمال معصيت ميكند. و ضعيف النفس است. آنجارا ترك كند.

والسلام عليكم.

يا زهرا.....




27 | بنده خدا | Japan - Chiyoda | ١٢:٠٠ - ٠٩ دي ١٣٨٨ |
سلام

آقاي محدث
مشکل شما و ما اين است که بقول خودتان اهل بيت ع را بخوبي نشناخته ايم
اگر معرفت و شناخت ما از آن بزرگوران کامل شود نه تنها قمه زدن نه تنها سينه زدن و گريه کردن بلکه جان را در کف اخلاص گذارده و تقديم ميداريم
احساس ميکنم که خود را عالم ميدانيد
از نوشته هايتان دريافتم که خود را بالاتر از اين ديگران ميدانيد
من بر حسب فرمايشات شما در زمينه قمه زني تحقيقاتي نيز انجام دادم و بايد عرض کنم که اکثر علماي بزرگ شيعه و حتي امام خميني ره نيز اعتقاد به آن مسئله داشته اند و آنرا جزو شعائر ميدانند.
چطور ميشود که شما براحتي حديث روشن و قطعي حضرت صادق ع را رد ميکنيد و حرف بي اساس خود را جايگزين مي نمائيد ؟ آيا اين کار شما بدعت محسوب نميشود؟
چند مقتل را عليرغم اينکه خواندن آن به لحاظ مصيبتهاي موجود در آن برايم سخت بود را خواندم.
توجه شما را جلب ميکنم به خواهر بزرگوار امام حسين ع که در شهر شام با ديدن سر بريده برادرشان حضرت امام حسين ع سر خود را به چوبه محمل کوبيدند و خون جاري شد.
آيا بانوئي که داراي ولايت تکويني است و دختر حضرت علي ع و حضرت فاطمه س است بدعت مرتکب ميشود؟!
آيا او با اين کار اختيار از دست داده است؟!
مگر اين بانوي بزرگ در قتلگاه شاهد بريده شدن آن رآس نوراني نبودند؟؟!
چرا در شهر شام با ديدن آن راس نوراني بر روي ني سر خود را به چوبه محمل کوبيدند؟
اگر کمي فکر کنيد جواب ساده است
ايشان با اينکار ميخواستند اوج مصيبت را به گوش مردم برسانند.
وگرنه بقول برادرم سعدالله امام حسين ع نيازي به گريه و سينه زني و قمه زني ما ندارد.
در ضمن بحث من در مورد قمه زني بود و شما مطالب ديگري را به بنده نسبت داديد که ارتباطي به بحث من نداشت و هدفتان از مخلوط کردن بحث هر چه بود به خودتان مربوط ميشود
موفق باشيد
انشاءالله از عاشوراي سال بعد به شرط حيات از قمه زنان امام حسين ع خواهم بود
در ضمن از اينکه مجبور شدم گوشه اي از مقتل جانسوز کربلا را بيان کنم و دل عاشقان را به درد بياورم از دوستان عذر خواهي ميکنم
يا اباعبدالله
28 | سيد حسين | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٠ دي ١٣٨٨ |
با سلام مي خواستم بپرسم كه آيا درباره سينه زدن بر امام حسين (ع) در كتب اهل سنت ذكر شده اگه با مدرك باشه خيلي ممنون مي شوم

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
قبل از سينه زدن براي امام حسين عليه السلام ، در مورد سينه زدن همسران پيامبر (ص) در زمان رحلت آن حضرت در كتب اهل سنت روايات با سند صحيح آمده است ! لذا اهل سنت نمي‌توانند به هيچ وجه منكر جواز سينه زني شوند ! كه در بخش ششم همين مقاله نيز به آن اشاره شده است .
اما اگر به سينه زني براي امام حسين استدلال كنيد مي‌گويند آنها صحابه نبوده‌اند و عمل آنها نيز براي ما حجت نيست !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
29 | مهدي | Iran - Isfahan | ١٢:٠٠ - ١٣ دي ١٣٨٨ |
جناب محدث
مثل اينكه شما خودتونو از مراجع عظام تقليد هم بالا تر ميدونيد چون اين مراجع بزرگوار قتوا به جواز قمه داده اند و حتي مي گويند اگر انسان در راه عزاداري براي امام حسين بميردم كم است اونوقت شما قمه زني را بدعت ميدونيد.اونهم مراجعي كه بعد از مطالعه آيات و روايات فتوا ميدند.شما با اين حرفتون علم تمام اونها را زير سوال ميبريد و خودتونو از اونا اعلم تر ميدونيد .يكي از علما ميگفتن تازگيها ميگن اگه آيت الله ناييني هم زمان ما بودند حكم به حرمت قمه زني ميدادند.يكي به اينها بگه آيت الله ناييني زمان ما آيت الله وحيد است و ايشان نه تنها حكم به حرمت قمه زني نداده اند بلكه گفته اند اين عزاداريها كه براي امام حسين ميشه كمه .حالا شما خودت از آيت الله ناييني زمان ما بالاتر ميدوني؟
30 | سعيد حسيني (شاه اسماعيل صفوي) | | ١٢:٠٠ - ١٥ دي ١٣٨٨ |
سلام عليکم

جناب محدث عزيز

ميخواستم عرض کنم بنده سي دي مذکور را بارها ديده ام و بايد بگويم حضرت آيت الله وحيد خراساني آن سخنراني را در جلسه درس خارج فقهشان که مملو بود از اساتيد طراز اول حوزه مطرح کردند.

جهت اطلاع شما بايد بگويم حضرت آقاي وحيد جواب امثال شما را هم در همان جلسه به وضوح داده اند
هر چند بنده قصد دخالت در بحث چند نفره ي شما با دوستان را نداشتم
اما تندروي شما در بيان نظرتان باعث شد که وارد بحث شوم ، اما خدا خود ميداند که من هدفي جز بيان حقايق در اين زمينه نداشته و انشاءالله هم نخواهم داشت
مطالب درج شده از طرف شما اين مسئله را در اذهان عمومي ايجا ميکند که هيچگاه چنين شعائري نبوده است و اگر هم بوده به رغم فرموده معصوم ع باطل است.
لطفا ابتدا اين مسئله را پاسخ دهيد آيا حديث ذکر شده از حضرت صادق ع مبني بر گريه کردن ، ضجه زدن و سيحه کردن و سرخه کردن توام با بر سر و سينه زدن تا حدي که ايجاد لطم کرده و خون هم جاري شود بلامانع است را قبول داريد يا خير؟
در واقع با جوابي که خواهيد داد موضع اصلي شما در قبال اهل البيت ع روشن ميشود و حجت بر من و امثال من تمام ميشود که با شما بحث را ادامه بدهند يا خير.

بنده هم مانند اکثر دوستان نظر دهنده در مقابل نظر شما معتقدم کلام معصومين ع بي نقص بوده و اطاعت بي چون چرا از آن مايه سر بلندي شيعه مي باشد.

نويسنده کامنت 22 و 27

که با عنوان بنده خدا نظر داده اند سئوال خوبي مطرح کرده اند:

من د ر اينجا عين مطلب را از با اجازه ايشان کپي کردم:

توجه شما را جلب ميکنم به خواهر بزرگوار امام حسين ع که در شهر شام با ديدن سر بريده برادرشان حضرت امام حسين ع سر خود را به چوبه محمل کوبيدند و خون جاري شد.
آيا بانوئي که داراي ولايت تکويني است و دختر حضرت علي ع و حضرت فاطمه س است بدعت مرتکب ميشود؟!
آيا او با اين کار اختيار از دست داده است؟!
مگر اين بانوي بزرگ در قتلگاه شاهد بريده شدن آن رآس نوراني نبودند؟؟!
چرا در شهر شام با ديدن آن راس نوراني بر روي ني سر خود را به چوبه محمل کوبيدند؟

به نظر من جواب ايشان هم بسيار منطقي است:

اگر کمي فکر کنيد جواب ساده است
ايشان با اينکار ميخواستند اوج مصيبت را به گوش مردم برسانند.

برادر من جناب محدث

روشن است که شما هم مانند ما از دوستان اهل البيت ع هستيد اما به نظر حقير در رابطه با عزاداري اطلاعاتتان متاسفانه کم است
بنابر اين بهتر بيشتر از پيش دقت و مطالعه داشته باشيد.

و من الله التوفيق

صلي الله عليک يا اباعبدالله الحسين


31 | بنده خدا | Japan - Chiyoda | ١٢:٠٠ - ١٥ دي ١٣٨٨ |
سلام عليکم

جناب محدث

نميدانم دليل اصرار بيش از حد شما در از بين بردن حديث امام صادق ع چيست؟
من مثل شما نيستم و الحمدلله که مانند شما فکر نميکنم و سعي ميکنم مثل شما با تکبر و خود بزرگي بيني نيز حرکت نکنم
شيعه بايد بياموزد که پشت سر ولايت يعني امر ولي خود (چهارده معصوم ع) باشد.
من به حديثي از امام صادق ع اشاره کردم که حضرت آيت الله وحيد خراساني پيرامون آن توضيح کافي داده بودند و حتي عرض کردم سي دي آن موجود و هر کسي ميخواهد ميتواند از دفتر ايشان تهيه نمايد.
در واقع اين سي دي را اکثر دوستان ديده اند
من برايتان مثالي زدم و جواب خواستم اما شما بعلت عدم علم و عدم جواب منطقي با توجه به روحيه خود بزرگ بيني که در شما وجود دارد بدون اينکه در باره اش حتي فکر کنيد به تکرار توهمات گذشته پرداخته ايد!
برادر من سخن معصوم شوخي نيست که هر شغالي بتواند آنرا خدشه دار کند.
بهتر است آن سي دي را تهيه فرمائيد خود آنرا ببينيد تا به يقين برسيد
بدون شک شما در سطحي نيستيد که آيت وحيد خراساني را که دوست و دشمن تآئيد ميکند را نقد نمائيد.
پس قبل از آنکه صورت مسئله را پاک کنيد بهتر است در علت آن حديث تفکر کنيد
حضرت امام صادق ع ولي خداست و حرف و نظرش حجت ماست
شما هم بهتر است فکري بحال تفکرات غير ولائي خود کنيد تا دچار لغزش احتمالي نشويد

اما در مورد علت عذر خواهي ميکنم بخاطر بيان گوشه اي از مقتل حضرت سيد الشهداء ع

برادر من
در واقع عذر خواهي من بخاطر بيان لحظات تلخي بود که بر اهل بيت ع گذشت نه بخاطر اينکه بقول شما وقايع عشق و عاشقي و اين مسائل را زير سئوال ببرم
در واقع کامنتي که من در آن مطلب نوشته ام موجود است و دوستان ميتوانند خود بخوانند و نظرشان را ارائه کنند.
شما نظر خودتان را گفتيد
به هر صورت بنده بعد از کلام امام که در واقع امام کلام است حرفي براي گفتن ندارم و اگر شما خود را بالاتر از امام ميدانيد بحث ديگريست
در ضمن بهتر بود بجاي پراکنده گوئي و سعي در ايجاد ذهنيت ، به تحقيق در مورد اصل حديث مي پرداختي تا اينگونه باعث حيرت دوستان اهل بيت ع نمي شديد.
32 | محدث | Iran - Mashhad | ١٢:٠٠ - ١٥ دي ١٣٨٨ |
سلام عليكم
من چند روز پيش نظرمو در مورد نظرات دوستان نوشتم ولي نمي دونم چرا نتونستم ارسال كنم حتما قسمت نبوده .
مي خواستم به چند نكته اشاره كنم . سعي كنيم بحث رو احساسي نكنيم و بيشتر از روي تحقيقات جوابيه هامونو تنظيم كنيم . يكي از دوستان لطف داشتند و براي اينكه منظور اشتباه خودشان را تحميل كنند گفتند : ( اگر مادرت را در جلوي چشمت تكه تكه كنند و خاكسترش را در جلوي شما به باد دهند.بچه ات را بعد عذابهايي بسيااااااااااااااااار شديد بر بروي دستت سر ببرند. و ...... تو چه حالي ميشوي؟
آيا فقط به گريه كردن بسنده ميكني؟ ) دوست عزيز مادر من كجا زنان اهل حرم عليها سلام كجا ! خانواده من كجا و آنها كجا البته اگر اين اتفاق براي خانواده من و شما اتفاق افتاد توجهتان را به اين احاديث جلب مي كنم ( ذكر اين نكته لازم است يك استثناهايي براي اباعبدالله عليه السلام است منظورم از اين احاديث مصيبتهائي است كه بر خودمان وارد مي شود )
حزن و اندوه در فراق عزيزان خاستگاه فطري دارد و در همه جامعه ها اين پديده مشهود است .

پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) هنگام مرگ فرزند دلبندش ابراهيم مي گريست و فرمود :

« تَبكِي العينُ ويَحزَنُ القلبُ ولا نقولُ ما يُسْخِطُ الرّبَّ و لولا انّه حقٌّ ووعدُ صدق وأنّها سبيلٌ مأتية لَحَزنّا عليك حُزناً شَديداً أشدّ من هذا » ( 1 ) .

چشم گريان است و دل اندوهگين ، ولي آنچه خدا را به خشم آورد بر زبان نمي آوريم و اگر نبود كه مرگ حق است و وعده صادق و راهي است كه همه بايد بروند اندوه ما بر تو بيش از اين بود

امام صادق ( عليه السلام ) از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نقل مي كند :

« ضَربُ المسلمِ يَدَهُ علي فَخذِه عندَ المصيبةِ إحباطٌ لاِجرِه » ( 1 ) .

« اگر مسلماني به هنگام مصيبت دست خود را بر ران خود بزند ، پاداش خود را از دست مي دهد » .
1 . كافي ، ج 3 ، ص 224 ، حديث 4 و ص 225 ، حديث9 .

حديث دوم

از امام باقر ( عليه السلام ) نقل شده است كه فردي به او گفت :

« ما الجَزَعُ ؟ » .

قال : أَشدُّ الجَزعِ ، الصُّراخُ بالوَيلِ والعَويل ،

1 . كافي ، ج2 ، ص124 ، حديث5 .

ولَطمُ الوَجهِ والصَّدر وجَزُّ الشَّعرِ من النّواصي وَمَن أقام النُّواحةَ فقد تَركَ الصبرَ وأَخذَ في غيرِ طريقه » ( 1 ) .

« مردي از امام باقر ( عليه السلام ) پرسيد : « جزع » ( بي تابي ) چيست ؟ امام ( عليه السلام ) بالاترين درجه بي تابي را بيان كرد و فرمود : « فرياد كشيدن ، افسوس خوردن و ناله كردن و بر سر و روي خود كوبيدن و موهاي پيشاني خود را بريدن و هر كس نوحه گري كند ، صبر را از دست داده و راه نادرستي رفته است
2 . مقصود از نوحه در حديث ، نوحه گري به باطل است

حال ببينيم امام سجاد عليه السلام چطور عزاداري در فراق پدر وياران بزرگوارشان مي كردند :
امام سجاد ( عليه السلام ) در سوگ پدر سال ها گريست ، روزها روزه مي گرفت و شب ها به عبادت برمي خاست ، به هنگام افطار ، آنگاه كه چشم او به غذا و آب مي افتاد ، از خوردن امساك مي كرد ، غلام حضرت مي گفت : سرور من چرا نمي خوري ؟ مي فرمود : فرزند رسول خدا گرسنه و تشنه كشته شد ، و اين جمله ها را تكرار مي كرد تا اشك چشمانش ، با خوردني ها و آشاميدني ها مخلوط مي شد
لطفا به سايت حوزه مراجعه كنيد جوابتان را مي گيريد :
http://www.hawzah.net/hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=5042&id=44424
بله مشكل من و شما اين است كه اهل بيت عليهما سلام را به درستي نشناختيم . ماها ياد گرفتيم سخنان را فقط از واعظين بگيريم و به خودمان زحمت نمي دهيم به كتب معتبر شيعه سر بزنيم و از صحت و سقم آنها مطلع شويم . ملاك من و حجت خدا بر روي زمين امامان معصوم عليهما سلام و راويان احاديث معتبر هستند نه كس ديگر . توجهتان را به اين فراز جلب مي كنم : در بخشي از زيارت ناحيه مقدسه در اين باره مي خوانيم: . . . اگر روزگار وقت زندگي مرا از تو (اي حسين) به تاخير انداخت و ياري و نصرت تو در کربلا در روز عاشورا نصيب من نشد، اينک من هر آينه صبح و شام به ياد مصيبت هاي تو ندبه مي کنم و به جاي اشک بر تو خون گريه مي کنم . براي من امام زمانم ملاك است نه زنان پيامبر نه بعضي از علما . برويد تحقيق كنيد و لطفا كلي گوئي نكنيد و به اين بسنده نكنيد كه امام صادق فرمودند حتي شما متن حديث ايشان را هم نياورديد ! حتي شما منظورم جناب بنده خدا است در پايان حرفتان كه گوشه اي از مقتل امام حسين عليه السلام را اورديد چون دل خوانندگان را ازرديد از انها معذرت خواستيد كه اين عذر خواهي شما باعث شگفتي من شد !! وقايع عاشورا همه سراسر عشق است شما چطور اين صحنه هاي عاشقي بين خدا و بنده را به تصوير مي كشيد و بعد عذرخواهي مي كنيد از كاربران . مگر روضه حضرت سيدالشهدا عليه السلام را خواندن احتياج به عذرخواهي دارد !
خداوند از من و شما راضي باشد .
يا الله

33 | بنده خدا | | ١٢:٠٠ - ١٦ دي ١٣٨٨ |
سلام عليکم

جناب محدث

به نظر ميرسد که حضرتعالي ديشب خواب نما شده ايد

بهتر است بجاي خواب نما شدن به علم رو بياوريد

اول اعتقاد خود را در مورد اهل بيت ع به يقين برسانيد تا بتوانيد به راه راست هدايت شويد

براي شما متاسفم

اهل بيت ع از امثال شما بيش از وهابيت ضربه خورده است

هر چند که دلايل شک و يقين خود را بيان نکرده ايد اما به نظر ميرسد کامنت آخرتان صرفا براي اين است که چيزي گفته باشيد براي خالي نبودن عريضه

آينه گر عيب تو بنمود راست
خود شکن آئبنه شکستن خطاست

خدانگهدار
34 | محدث | Iran - Mashhad | ١٢:٠٠ - ١٦ دي ١٣٨٨ |
سلام عليكم
من در مورد نظر يكي از دوستان كه گفته بود حضرت زينب سلام الله عليها داراي ولايت تكويني هستند شك داشتم كه ديشب شكم به يقين تبديل شد كه ايشان داراي ولايت تكويني نيستند .
يا الله
35 | محدث | | ١٢:٠٠ - ١٧ دي ١٣٨٨ |
سلام عليكم بر تمام دوستان كساني كه دنبال حق و حقيقتند كساني كه با شناخت و معرفت دنبال حقيقت جوئي هستند نه از روي تعصبات بيجا نه از روي افراط و تفريط و سلام بر كساني كه نمي خواهند در امر دين از پيامبر و ائمه اطهار عليهما سلام سبقت بگيرند . سوال از مدير و كارشناسان سايت : 1- آيا حضرت زينب سلام الله عليها امام ما شيعيان هستند و ايا ايشان كه درود عالميان بر ايشان باد داراي ولايت بوده اند كه عمل ايشان براي ما حجت باشد و آيا ايشان معصوم بوده اند البته جواب اين قسمت براي همه واضح است كه ما 14 معصوم عليهما سلام بيشتر نداريم ( البته شايد هنوز بعضي ها ندانن ! ) 2- آيا حديثي هست با ذكر ادرس تكرار مي كنم با ذكر ادرس از كتب معتبر شيعه كه ائمه اطهار به شيوه كنوني ( البته منظور ذكر مصائب و گريه از روي اخلاص براي اهل بيت عليهما سلام نيست ) بلكه به صورت قمه زني و تبل زني زنجير زني و .... اگر موجود است بياوريد ؟ 3- آيا روايت هاي تاريخي كه به صورت احاديث نيست مي شود به انها استناد كرد ؟ 4- آيا انجام عملي غير از آنچه معصومين سلام الله عليهما و علي الخصوص شخص پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم انجام مي داده اند آيا بدعت در دين نيست ؟ 5- آيا ضرر رساندن به جان و بدن جايز است ؟ اگر هست احاديث با ذكر ادرس يا ايات از قرآن كريم بياوريد ؟ 6- آيا ما مجاز هستيم كه رو به اعمال خيري كنيم ( كه البته از نظر ما مي پنداريم خير است ) ولي سابقه نداشته رسول الله صلي الله عليه و آل و سلم و ائمه اطهار عليهما سلام آن عمل را مرتكب شده باشند ؟ لطفا سوال ها را شخص مدير سايت يا كارشناسان مربوطه پاسخ بدهند اجر همه آنها با خدا غفر الله لنا و لكم

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- حضرت زينب سلام الله عليها و قمر بني‌هاشم و حضرت معصومه سلام الله عليها و گروهي ديگر از بزرگان ما به فرمايش حضرت آيت الله العظمي بهجت رحمه الله داراي عصمت اكتسابي (پايين‌تر از عصمت ائمه عليهم السلام) بوده‌اند .
2- در مورد قمه زني ، هيچ مدرك صحيحي موجود نيست ؛ در مورد طبل زدن نيز ، روش مرسوم عزاداري در قديم براي بزرگان (به صورت رسمي) ، طبل زدن بوده‌ است .
3- به فرموده مراجع عظام ، هر عملي كه به صورت محلي و آداب و رسوم خاص ، عزاداري به شمار آيد و وهن دين نباشد و مخالف احكام الهي نيز نباشد ، جايز است .
4- روايات تاريخي ، اگر داراي منبع صحيحي باشند ، تمسك به آنها اشكال ندارد .
5- بدعت در دين ، به اين معني است كه عملي را جزو آداب و دستورات دين به شمار آورد ، كه در دين نباشد . بنا بر اين انجام دادن عزاداري‌هاي مرسوم (كه ضرري نيز به دين نمي‌زند) بدون اينكه گفته شود يا اعتقاد داشته باشد كه اين روش عزاداري دستور مستقيم شرع است ، اشكالي ندارد .
6- در مورد ضرر رساندن به بدن دو نظر موجود است ، اما در هر صورت ضرر معتد به را همه حرام مي‌دانند .
7- پاسخ سوال هفتم شما از پاسخ شماره 5 مشخص شد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
36 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ١٧ دي ١٣٨٨ |
برادر گرامي جناب آقاي محدث
بنده در ابتداي امر از شما سوالاتي راجع به آگاهي عموم مسلمين از جنايات بني‌اميه کرده بودم. و شما مرقوم کرديد که:
«مبلغين ما البته نه همه آنها به وظيفه خود به درستي عمل نمي كنند و جريانات واقعه كربلا قبل و بعد از آن را به درستي كالبد شكافي و اطلاع رساني نمي كنند»

مي‌شود لطف کنيد بفرماييد يه نظر شما چرا؟ آيا به نظر شما مبلغين مشکل مالي دارند؟ آيا مشکل سوادي دارند؟

يا علي
37 | سعد الله | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٨ دي ١٣٨٨ |
جناب آقاي محدث !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اگر بداني که افکار شما چقدر به وهابيت نزديک است خود شرمنده ميشوي؟

شايد تعجب کني و بگويي چرا؟

عرض ميکنم برادر.....(دليل برادر گفتنم فقط اين است که ولايت امير المومنين را قبول داري و گرنه 1000 سال به شما برادر نميگفتم)!!!

وهابيت مثل شما تمام آيين و سنت اهل سنت و تشيع را زير سوال برده و ميگويد همه اشتباه ميکردند و ما درست ميگوييم و هر که با ما مخالف باشد مشرک و اهل بدعت است و حکم آن قتل است.!!!

آنان ميگويند: بزرگان ما(اهل سنت) تا الآن همگي اشتباه ميکردند و اهل سنت نيستند و همگي اهل بدعت بوده اند به فلان دليل و به بهمان دليل.!!!
چرا اينگونه سريعا مارک بدعت ميزني همچو آنان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تو تا حالا سني نديده اي چه برسد به وهابي...... به همان اهل بيتي که ادعاي عاشقيشان را ميکني قسم. که اگر بداني شما با اين طرز بيان افکارت چه گافي به اينان ميدهي و دل دشمنان را شاد و شاد تر ميکني حتما اگر شيعه ي موحد باشي توبه ميکني و دست از اين لجبازي و پافشاري بر حرفت بر ميداري.

باور کن من نسبت به شما 100 ها بار متعصب ترم به ساحت ائمه(عليهم السلام) و وقتي اين نظرات شما را ميخوانم که حتي به ديگر برادران ديني و مذهبيت اجازه ي نقد نميدهي که انگار افکارت وحي منزل است. بسيار در شگفت ميشوم که شيعه ي امير المومنين و اين طور رفتار...؟!!!! هيهات منالذله...

برادرم. محدث جان..... محب فاطمه و علي(عليهم).... عاشق سينه چاک حسين(ع).... کمي بر افکارت تامل کن.!!!

يک بار هم که شده به خود بگو: شايد من اشتباه ميکنم و ديگر برادران درست ميگويند.

نکند درجات علميت از کساني که 70 سال را به کسب علم الهي بوده اند بالاتر و افضل تر است که چنين با تحجر و تعصب کور کورانه نظرت را بيان ميکني؟

آيت الله شيخ حسين وحيد خراساني ها و بهاالديني ها و علامه حسن زاده ها .و علامه قاضي طباطبايي ها همه به اشتباه رفتند و جنابعالي درست ميگويي.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خدا شما و من را هدايت کند به نور اهل بيت(عليهم السلام).

يا حفيظ و يا رئوف....
38 | محدث | Iran - Mashhad | ١٢:٠٠ - ١٩ دي ١٣٨٨ |
بسم الله النور
سلام عليكم بر تمام حقيقت جويان

سليم بن قيس گويد: شنيدم على عليه السلام مى فرمود: (و اين هنگامى بود) كه مردى نزد آن حضرت آمده بود و باو عرضكرد: .... كمتر چيزى كه بنده بوسيله آن كافر گردد چيست ؟
.... كمتر چيزيكه بنده بسبب آن كافر گردد آنست كه كسى چيزى را كه خدا از آن نهى كرده است پندارد كه (جايز است ) و خدا بآن دستور داده (يعنى بدعتى در دين گذارد)، و اين معنى را دين خود كند و بآن بماند، و پندارد كه خدايرا كه بآن كار (بپندار خودش ) دستور داده پرستش كند، (در حاليكه ) جز اين نيست كه شيطان را پرستش كند. اصول كافى جلد 4 صفحه :141 رواية :1

ورسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:.
((لا ضرر ولا ضرار)).
((نه زيان به خود ونه زيان به ديگران )).

قاعده ي ضرر به نفس : طبق اين قاعده ي مسلم ديني انسان حق ندارد هيچگونه ضرري به بدن خود برساند. و بايد از هر عملي که احتمال خطر جاني در آن هست خودداري کند
شما فقط به تاثير منفي که قمه زني بر بينندگان مي گذارد توجه بکنيد !
و تحقير و منکوب نمودن مذهب حقه شيعه با تمسک به همين اعمال که واقعاً حجتي هم بر صحيح بودن و مقبول بودن آن در دست نيست و بلکه خلاف آن بواسطه ضرري که هم بر بدن و هم بر مذهب وارد مي شود مورد تاييد عقل سليم نمي باشد.
آيا اين خودزني ها موجب مرضي حق تعالي و رضايت ائمه اطهار (عليهم السلام اجمعين) است؟
آقايان کمي فکر کنيد اگر آن دنيا جلويتان را گرفتند که چرا باعث وهن مذهب و راندن علاقمندان از اين مذهب شديد باز هم با کله شقي جواب مي دهيد!
اصلاً آن آقاياني که فتواي به اين داده اند آيا خودشان قمه زن بودند؟
نکند ما هم مثل القاعده که عروسک خيمه شب بازي صهيونيست براي تخريب اسلام و ترويج اسلام هراسي شد عامل انزواي مذهبمان شويم!
ما پس از آگاهى وشناخت حقيقت اهل بيت (ع ), نبايد از عوام الناس , در كارهايشان تقليد كنيم بـدون آنـكـه بـحـث وبـررسـى بـنـمـاييم ,بلكه بايد يادواره عاشوراى حسينى را با خواندن مقتل ويادآورمصيبت هاى اهل بيت عصمت وطهارت , در حزن وگريه وفريادبگذرانيم عبرت در آن است كه قلب , با انسان هماهنگ شود وهمراه باديدگان بگريد, تمام اعضا وجوارح گريه كنند ودر برابر ياد خداوچيزى كه بحق از طرف بارى تعالى نازل مى شود خضوع وخشوع كنند وبا پروردگار خود عـهـد كـنـند وپيمان ببندند كه در راه حسين عليه السلام كه همان راه پيامبر واهل بيتش عليهما سلام مى باشند, گام بردارند.
وبدينسان عاشورا با عزايش واندوهش وبسيار گريستنش وزنده نگهداشتن يادش والگو گرفتن از مواضع قهرمانانش , خالص ومنزه براى شيعيان مخلص وپاكى كه پيرو سنت راستين پيامبرورفتارها واقـوال ائمـه اطـهار سلام اللّه عليهم اجمعين , هستند مى ماندولى كارهاى عوام شيعيان , پيوسته جاى انتقاد دارد ومتاسفانه موردسؤ استفاده خرابكارانى است كه در آب گل آلود ماهى مى گيرند تاعقايد شيعيان را بد جلوه دهند وآنان را از اهل بيت جدا سازندوتكفيرشان كنند.
بار الها! تورا حمد وسپاس بى پايان مى گوييم كه مارا از شيعيان ومستبصرانى قرار دادى كه از راه بحث وتحقيق به سوى حق راه يافتيم واز جمله شيعيان عوام قرار نگرفتيم .
بـر خـواننده گرامى است كه با تبعيت والتزام به سنت راستين پيامبر كه از طريق امامان پاك اهل بيت عليهما سلام رسيده است اسلام خودراالگو قرار دهد.
در پايان براي اولين بار و اخرين بار متذكر مي شوم و ان اين است كه آيت الله من يك نفر است و ان كسي نيست جز امام علي ابن ابي الطالب عليه السلام
39 | سعيد حسيني (شاه اسماعيل صفوي) | Japan - Chiyoda | ١٢:٠٠ - ٢٠ دي ١٣٨٨ |
با سلام جناب محدث از شما سئوالي دارم هر چند که سئوالات ديگر دوستان از جمله جناب مومن عبدالله را با توجه به ادعايتان مبني بر عالم بودنتان پاسخ نگفتيد!!!!! حضرت آيت الله محدث شما براي بحث و تحقيق در امور ديني که ظاهرا خود را شيعه هم معرفي نموده ايد به چه منابعي استناد ميکنيد؟؟؟؟ آيا منابع تان غير از قال الصادق ع و قال الباقر ع است؟؟؟؟!!!!!! در کامنتهاي قبلي جناب (بنده خدا) سئوالي از شما پرسيده اند که پاسخ آن را هم نداده ايد!!!! البته من خودم هم اين سئوال را از شما دارم: حضرت زينب س که در تمام مراحل حزن و اندوه اهل البيت ع از شهادت مادرشان فاطمةالزهرا س تا کربلا و يکسال و نيم بعد از آن حضور داشته اند و لحظه و به لحظه مصيبتها را از نزديک ديده و تحمل نموده اند و بنا به اقتضاء مبني بر تآثيرش زماني صبر و سکوت اختيار کرده و زماني هم سر به چوبه ي محمل کوفته اند تا جائيکه تمتامي مورخان متفق النظر في هذه المصيبة مي نويسند پيشاني شکست و خون جاري شد، آيا دختر امير مومنان حضرت علي ع اختيار از دست داده بودند؟؟؟؟ آيا دختر امير مومنان حضرت علي ع نعوذ و بالله فعل حرام انجام دادند؟؟؟؟ آيا امام صادق با بيان آن حديث در مورد عزاداري امر به فعل حرام کردند؟؟؟؟؟؟ الحمدلله بقول خودتان از عوام نيستيد و از خواص مي باشيد. لطفا خاصيتتان را شرح دهيد و جلوه آن را در خاص بودنتان معرفي کنيد. جناب آيت الله محدث تاريخ را خوب خوانيد به نظرتان وقتي امام حسين ع در شب عاشورا خطاب به يارانشان مي فرمايد: بيعتم را از شما برداشتم و هر کسي که ميخواهد برود و هر کسي بماند بداند که شهيد ميشود. آيا تکليف آنان مشخص نشد؟؟؟ آيا آنانکه با توجه به فرمايش حضرت ماندند اشتباه کردند؟؟؟ آيا با علم بر اينکه کشته خواهند شد و فرمايش حضرت که هر کس قصد رفتن دارد برود، ماندن و کشته شدنشان اشتباه بود؟؟؟ گفته ايد مرجه تقليد شما حضرت علي ع است . بسيار خوب به فرمايش خود حضرت در نهج البلاغه دقت فرمائيد: 235 از نهج البلاغه وَ مِنْ كَلاَمٍ لَهُ ع قَالَهُ وَ هُوَ يَلِي غُسْلَ رَسُولِ اَللَّهِ ص وَ تَجْهِيزَهُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اَللَّهِ لَقَدِ اِنْقَطَعَ بِمَوْتِكَ مَا لَمْ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِكَ مِنَ اَلنُّبُوَّةِ وَ اَلْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ اَلسَّمَاءِ خَصَّصْتَ حَتَّى صِرْتَ مُسَلِّياً عَمَّنْ سِوَاكَ وَ عَمَّمْتَ حَتَّى صَارَ اَلنَّاسُ فِيكَ سَوَاءً وَ لَوْ لاَ أَنَّكَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَيْتَ عَنِ اَلْجَزَعِ لَأَنْفَدْنَا عَلَيْكَ مَاءَ اَلشُّئُونِ وَ لَكَانَ اَلدَّاءُ مُمَاطِلاً وَ اَلْكَمَدُ مُحَالِفاً وَ قَلاَّ لَكَ وَ لَكِنَّهُ مَا لاَ يُمْلَكُ رَدُّهُ وَ لاَ يُسْتَطَاعُ دَفْعُهُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي اُذْكُرْنَا عِنْدَ رَبِّكَ وَ اِجْعَلْنَا مِنْ بَالِكَ هنگامى كه رسول خدا ( ص ) را مى‏شست و كفن مى‏كرد ، گفت : ] پدرم و مادرم فدايت باد ، با مرگ تو رشته‏اى بريد كه در مرگ جز تو كس چنان نديد پايان يافتن دعوت پيامبران و بريدن خبرهاى آسمان ، چنانكه مرگت ديگر مصيبت زدگان را به شكيبايى واداشت و همگان را در سوكى يكسان گذاشت ، و اگر نه اين است كه به شكيبايى امر فرمودى ، و از بيتابى نهى نمودى ، اشك ديده را با گريستن بر تو به پايان مى‏رسانديم . و درد همچنان بى درمان مى‏ماند ، و رنج و اندوه ، هم سوگند جان ، و اين زارى و بيقرارى در فقدان تو اندك است ، ليكن مرگ را باز نتوان گرداند ، و نه كس را از آن توان رهاند . پدر و مادرم فدايت ، ما را در پيشگاه پروردگارت به ياد آر و در خاطر خود نگاه دار در آخر جناب محدث اگر جماعت عزادار و اعم از گريه کنان سينه زنان زنجير زنان و قمه زنان بخاطر شخص شما اينکار را کردند ميتوانيد دخالت کنيد. وگرنه دخالت شما در اين امر وارد نيست. علم و سواد چيز خوبي است لطفا به کسب آن بپردازيد واينگونه نام شيعه را خدشه دار نفرمائيد چرا که افکار شما آب ريختن به آياب و.هابيت است. يا علي مدد
40 | علي | Iran - Isfahan | ١٢:٠٠ - ٢٢ دي ١٣٨٨ |
جناب محدث
ميخوام از شما بپرسم به نظرت مراجع تقليد بر چه اساسي فتوا ميدهند؟آيا غير از اين است كه با مطالعه آيات و روايات صحيح السند فتوا مي دهند؟
حال شما با اين سخنان خود مقام مرجعيت و علم آنها را زير سوال مي بريد.به قول برادرمان سعيد علم و سواد چيز خوبي است لطفا به کسب آن بپردازيد واينگونه نام شيعه را خدشه دار نفرمائيد چرا که افکار شما آب ريختن به آسياب وهابيت است.

  بعدی [1] [2] [3]  
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها