2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
آيا عمر ، ابوبكر و عثمان و ... در ترور نافرجام رسول خدا (ص) دست داشته اند ؟
کد مطلب: ٥١٢٠ تاریخ انتشار: ١٥ آبان ١٣٩٧ تعداد بازدید: 85130
پرسش و پاسخ » صحابه
آيا عمر ، ابوبكر و عثمان و ... در ترور نافرجام رسول خدا (ص) دست داشته اند ؟

سؤال كننده: جعفري

پاسخ:

اين مطلب كه برخي از صحابه قصد داشته اند رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم را ترور كنند، از ديدگاه شيعه و سني قطعي است ؛ چنانچه در قرآن كريم آمده است:

يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلاَّ أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْراً لَهُمْ وَ إِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذاباً أَليماً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصيرٍ. التوبه / 74.

منافقان به نام خدا سوگند ياد مي كنند كه چيز بدي نگفتند (چنان نيست) آنان سخنان كفرآميز بر زبان آوردند و بعد از اسلام آوردن، كافر شدند و تصميماتي اتخاذ كردند كه موفق به انجام آنها نشدند (سوء قصد بجان رسول خدا) آن ها به جاي آن كه در برابر نعمت و ثروتي كه به فضل و بخشش خدا و پيامبرش نصيب آنها شده، سپاسگزار باشند، در مقام كينه و دشمني بر آمدند، با اينحال اگر توبه كنند براي آنها بسيار بهتر است و اگر نافرماني كنند، خدا آنها را در دنيا و آخرت به عذابي بس دردناك مجازات خواهند كرد و در روي زمين هيچ دوست و ياوري براي آنان نخواهد بود.

بسياري از مفسرين اهل سنت در تفسير «وَهَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا» گفته اند كه مراد كساني هستند كه قصد داشتند در بازگشت از جنگ تبوك رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را ترور نمايند ؛ چنانچه بيهقي در دلائل النبوة و سيوطي در الدر المنثور مي نويسند:

عن عروة قال رجع رسول الله صلي الله عليه وسلم قافلا من تبوك إلي المدينة حتي إذا كان ببعض الطريق مكر برسول الله صلي الله عليه وسلم ناس من أصحابه فتآمروا أن يطرحوه من عقبة في الطريق فلما بلغوا العقبة أرادوا أن يسلكوها معه فلما غشيهم رسول الله صلي الله عليه وسلم أخبر خبرهم فقال من شاء منكم أن يأخذ بطن الوادي فإنه أوسع لكم وأخذ رسول الله صلي الله عليه وسلم العقبة وأخذ الناس ببطن الوادي الا النفر الذين مكروا برسول الله صلي الله عليه وسلم لما سمعوا ذلك استعدوا وتلثموا وقد هموا بأمر عظيم وأمر رسول الله صلي الله عليه وسلم حذيفة بن اليمان رضي الله عنه وعمار بن ياسر رضي الله عنه فمشيا معه مشيا فامر عمارا أن يأخذ بزمام الناقة وأمر حذيفة يسوقها فبينما هم يسيرون إذ سمعوا وكزة القوم من ورائهم قد غشوه فغضب رسول الله صلي الله عليه وسلم وأمر حذيفة أن يردهم وأبصر حذيفة رضي الله عنه غضب رسول الله صلي الله عليه وسلم فرجع ومعه محجن فاستقبل وجوه رواحلهم فضربها ضربا بالمحجن وأبصر القوم وهم متلثمون لا يشعروا انما ذلك فعل المسافر فرعبهم الله حين أبصروا حذيفة رضي الله عنه وظنوا ان مكرهم قد ظهر عليه فأسرعوا حتي خالطوا الناس وأقبل حذيفة رضي الله عنه حتي أدرك رسول الله صلي الله عليه وسلم فلما أدركه قال اضرب الراحلة يا حذيفة وامش أنت يا عمار فأسرعوا حتي استووا بأعلاها فخرجوا من العقبة ينتظرون الناس فقال النبي صلي الله عليه وسلم لحذيفة هل عرفت يا حذيفة من هؤلاء الرهط أحدا قال حذيفة عرفت راحلة فلان وفلان وقال كانت ظلمة الليل وغشيتهم وهم متلثمون فقال النبي صلي الله عليه وسلم هل علمتم ما كان شأنهم وما أرادوا قالوا لا والله يا رسول الله قال فإنهم مكروا ليسيروا معي حتي إذا طلعت في العقبة طرحوني منها قالوا أفلا تأمر بهم يا رسول الله فنضرب أعناقهم قال أكره أن يتحدث الناس ويقولوا ان محمدا وضع يده في أصحابه فسماهم لهما وقال اكتماهم.

بيهقي در دلائل النبوة از عروه روايت كرده كه او گفت: هنگامي كه رسول اللَّه صلّي اللَّه عليه و آله با مسلمين از تبوك مراجعت مي كرد و در راه مدينه بسير خود ادامه مي داد، گروهي از اصحاب او اجتماعي كردند، و تصميم گرفتند كه آن جناب را در يكي از گردنه هاي بين راه به طور مخفيانه از بين ببرند، و در نظر داشتند كه با آن حضرت از راه عقبه حركت كنند.

پيغمبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) از اين تصميم خائنانه مطلع شد و فرمود: هر كس ميل دارد از راه بيابان برود ؛ زيرا كه آن راه وسيع است و جمعيت به آساني از آن مي گذرد، حضرت رسول (صلي الله عليه وآله وسلم) هم از راه عقبه كه منطقه كوهستاني بود به راه خود ادامه داد، اما آن چند نفر كه اراده قتل پيغمبر را داشتند براي اين كار مهيا شدند، و صورت هاي خود را پوشانيدند و جلو راه را گرفتند. حضرت رسول امر فرمود، حذيفة بن يمان و عمار بن ياسر در خدمتش باشند، و به عمار فرمود: مهار شتر را بگيرد و حذيفه هم او را سوق دهد، در اين هنگام كه راه مي رفتند ناگهان صداي دويدن آن جماعت را شنيدند، كه از پشت سر حركت مي كنند و آنان حضرت رسول را در ميان گرفتند و در نظر داشتند قصد شوم خود را عملي كنند.

پيغمبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) از اين جهت به غضب آمد، و به حذيفه امر كرد كه آن جماعت منافق را از آن جناب دور كند، حذيفه به طرف آن ها حمله كرد و با عصائي كه در دست داشت، بر صورت مركب هاي آنها زد و خود آنها را هم مضروب كرد، و آنها را شناخت، پس از اين جريان خداوند آنها را مرعوب نمود و آنها فهميدند كه حذيفه آنان را شناخته و مكرشان آشكار شده است، و با شتاب و عجله خودشان را به مسلمين رسانيدند و در ميان آنها داخل شدند.

بعد از رفتن آنها حذيفه خدمت حضرت رسول رسيد، و پيغمبر فرمود: حركت كنيد، و با شتاب از عقبه خارج شدند، و منتظر بودند تا مردم برسند، پيغمبر اكرم فرمود: اي حذيفه شما اين افراد را شناختيد ؟ عرض كرد: مركب فلان و فلان را شناختم، و چون شب تاريك بود، و آن ها هم صورت هاي خود را پوشيده بودند، از تشخيص آنها عاجز شدم.

حضرت فرمود: فهميديد كه اينها چه قصدي داشتند و در نظر داشتند چه عملي انجام دهند ؟ گفتند: مقصود آنان را ندانستيم، گفت: اين جماعت در نظر گرفته بودند از تاريكي شب استفاده كنند و مرا از كوه بزير اندازند، عرض كردند:

يا رسول اللَّه ! امر كنيد تا مردم گردن آنها را بزنند، فرمود: من دوست ندارم مردم بگويند كه محمد اصحاب خود را متهم مي كند و آنها را مي كشد، سپس رسول خدا آن ها را معرفي كرد و فرمود: شما اين موضوع را نديده بگيريد و ابراز نكنيد.

البيهقي، أبي بكر أحمد بن الحسين بن علي (متوفاي458هـ)، دلائل النبوة، دلائل النبوة ج 5، ص256، باب رجوع النبي من تبوك وأمره بهدم مسجد الضرار ومكر المنافقين به في الطريق وعصمة الله تعالي إياه وإطلاعه عليه وما ظهر في ذلك من آثار النبوة، طبق برنامه الجامع الكبير؛

السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، الدر المنثور، ج 4، ص 243، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1993.

اما اين كه اين افراد چه كساني بوده اند روشن نيست. برخي از علماي اهل سنت همانند ابن حزم اندلسي كه از استوانه هاي علمي اهل سنت به شمار مي رود نام اين افراد را آوره است. وي در كتاب المحلي مي نويسد:

أَنَّ أَبَا بَكْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمَانَ وَطَلْحَةَ وَسَعْدَ بن أبي وَقَّاصٍ رضي الله عنهم أَرَادُوا قَتْلَ النبي صلي الله عليه وسلم وَإِلْقَاءَهُ من الْعَقَبَةِ في تَبُوكَ.

ابوبكر، عمر، عثمان، طلحه، سعد بن أبي وقاص ؛ قصد كشتن پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) را داشتند و مي خواستند آن حضرت را از گردنه اي در تبوك به پايين پرتاب كنند.

إبن حزم الأندلسي الظاهري، ابومحمد علي بن أحمد بن سعيد (متوفاي456هـ)، المحلي، ج 11، ص 224، تحقيق: لجنة إحياء التراث العربي، ناشر: دار الآفاق الجديدة - بيروت؛

و دار الفكر، توضيحات: طبعة مصححة ومقابلة علي عدة مخطوطات ونسخ معتمدة كما قوبلت علي النسخة التي حققها الأستاذ الشيخ أحمد محمد شاكر.

البته ابن حزم، وقتي اين حديث را نقل مي كند، تنها اشكالي كه به روايت دارد، وجود وليد بن عبد الله بن جميع در سلسله سند آن است و لذا مي گويد كه اين روايت موضوع و كذب است.

ما در اين جا نظر علماي علم رجال و بزرگان اهل سنت را در باره وليد بن عبد الله نقل مي كنيم تا ببنيم كه نظر ابن حزم از نظر علمي چه ارزشي دارد و تا چه اندازه قابل قبول است.

وقتي به كتاب هاي رجالي اهل سنت مراجعه مي كنيم، مي بينيم كه بسياري از علماي اهل سنت، وليد بن عبدالله بن جميع را توثيق كرده و او را صدوق و ثقه خوانده اند ؛ چنانچه ابن حجر عسقلاني، حافظ علي الإطلاق اهل سنت و يكي ديگر از استوانه هاي علمي اهل سنت در تقريب التهذيب در باره او مي نويسد:

7459 - الوليد بن عبد الله بن جميع الزهري المكي نزيل الكوفة صدوق.

تقريب التهذيب، ابن حجر، ج 2، ص 286، وفات: 852، دراسة وتحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، چاپ: الثانية، سال چاپ: 1415 - 1995 م، ناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، لبنان، توضيحات: طبعة مقابلة علي نسخة بخط المؤلف وعلي تهذيب التهذيب وتهذيب الكمال.

و همچنين ابن سعد در الطبقات الكبري مي نويسد:

الوليد بن عبد الله بن جميع الخزاعي من أنفسهم وكان ثقة وله أحاديث.

الطبقات الكبري، محمد بن سعد، ج 6 - ص 354، وفات: 230، چاپخانه: دار صادر ، بيروت، ناشر: دار صادر، بيروت.

و عجلي در معرفة الثقات خودش مي نويسد:

الوليد بن عبد الله بن جميع الزهري مكي ثقة.

معرفة الثقات، العجلي، ج 2 - ص 342، وفات: 261، چاپ: الأولي، سال چاپ: 1405، ناشر: مكتبة الدار، المدينة المنورة.

و نيز رازي در كتاب الجرج و التعديل در باره او مي نويسد:

نا عبد الرحمن نا عبد الله بن أحمد بن محمد بن حنبل فيما كتب إلي قال قال أبي: الوليد بن جميع ليس به بأس. نا عبد الرحمن قال ذكره أبي عن إسحاق بن منصور عن يحيي بن معين أنه قال: الوليد ابن جميع ثقة. نا عبد الرحمن قال سئل أبي عن الوليد بن جميع فقال: صالح الحديث. نا عبد الرحمن قال سألت أبا زرعة عن الوليد بن جميع فقال: لا بأس به.

الجرح والتعديل، الرازي، ج 9، ص 8، وفات: 327، چاپ: الأولي، سال چاپ: 1371 - 1952 م، چاپخانه: مطبعة مجلس دائرة المعارف العثمانية، بحيدر آباد الدكن، الهند، ناشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت، توضيحات: عن النسخة المحفوظة في كوپريلي ( تحت رقم 278) وعن النسخة المحفوظة في مكتبة مراد ملا ( تحت رقم 1427) وعن النسخة المحفوظة في مكتبة دار الكتب المصرية ( تحت رقم 892).

و مزي در تهذيب الكمال مي نويسد:

قال عبد الله بن أحمد بن حنبل عن أبيه، وأبو داود: ليس به بأس. وقال إسحاق بن منصور، عن يحيي بن معين: ثقة. وكذلك قال العجلي وقال أبو زرعة: لا بأس به وقال أبو حاتم: صالح الحديث.

تهذيب الكمال، المزي، ج 31، ص 36 - 37، وفات: 742، تحقيق: تحقيق وضبط وتعليق: الدكتور بشار عواد معروف، چاپ: الرابعة، سال چاپ: 1406 - 1985 م، ناشر: مؤسسة الرسالة، بيروت، لبنان.

و ذهبي از بزرگترين علماي رجال اهل سنت در ميزان الاعتدال در باره وليد بن جميع مي نويسد:

وثقه ابن معين، والعجلي. وقال أحمد وأبو زرعة: ليس به بأس. وقال أبو حاتم: صالح الحديث.

ميزان الاعتدال، الذهبي، ج 4، ص 337، وفات: 748، تحقيق: علي محمد البجاوي، چاپ: الأولي، سال چاپ: 1382 - 1963 م، ناشر: دار المعرفة للطباعة والنشر - بيروت - لبنان.

و از همهء اين ها مهمتر اين كه مسلم نيشابوري در صحيح مسلم دو بار از وليد بن عبد الله بن جميع روايت نقل كرده است: يك بار درجلد 5، ص 177 ذيل باب الوفاء بالعهد، و بار ديگر در ج8، ص 123 در كتاب صفات المنافقين و احكامهم. و اين نشان مي دهد كه وليد بن عبد الله از نظر ايشان موثق بوده است كه از او حديث نقل مي كند و گرنه نبايد نقل مي كرد. و اگر كسي بخواهد وليد بن عبدالله را تضعيف كند، بايد نام صحيح را نيز از كتاب صحيح مسلم بردارد.

در نتيجه وليد بن عبد الله بن جميع ثقه است و به تبع آن اين روايت نيز كاملا صحيحه است.

البته ما به صحت و سقم اين مطلب كه آن ها در اين ترور شركت داشته اند يا نه، كاري نداريم ما فقط مي خواستيم سخن ابن حزم اندلسي را از نظر علمي نقد و بررسي كنيم.

پس در حقيقت اين علماي اهل سنت هستند كه بايد از اين مطلب جواب دهند كه چرا ابن حزم اندلسي چنين روايتي را نقل و به صورت غير عالمانه آن را رد كرده است.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
121 | كميل(براي يك وهابي) | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ٢٢ فروردين ١٣٨٩ |
سلام بر مرد بي غيرت , ملحد بي دين , جناب يک وهابي ! از اينکه عالم عزيز ال عارف محل بهت نميذاره ميسوزي؟زياد وقتتو نميگيرم بسوز جانم.
122 | كميل(براي مومن) | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ٢٢ فروردين ١٣٨٩ |
برادر بسيار عزيزم جناب مومن عبدالله از شما خواهش ميکنم در مقابل توهين بي شرمانه مهران و دوستان خودتان را ناراحت نکنيد اين روايت را براي روشني دلتان مينويسم: ---------------------------- قال الصادق(عليه‌السلام): من شك في كفر اعدائنا و الظالمين لنا فهو كافر؛‌ هر كس در كفر دشمنان ما و كساني كه به ما ظلم كردند شك داشته باشد، خودش كافر است. --------------------------
123 | عاشق عثمان ( رض) | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٢ فروردين ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم.

«و اما ينزغنك من الشيطان نزغ فاستعذ باللّه»

سلام عليکم. دوستان و مسلمانان . من نظر يکا يک شما را مطاعه کردم.

و در اين بين متوجه موضوعي شدم.! اينکه چقدر بعضي افراد( يک وهابي...مهران) که من ايشان را برادر خطاب کردم به بنده افترا زدند و مرا پيرو آئين شيعه گري خواندند. بنده گفتم که هنوز بنده پيرو صحابه ( رضي الله عنهم) هستم و الآن در حال تخقيق و بررسي هستم.!

کسي نيست به اين ها بگويد: مگر شما معاذ الله خداييد که خبر از سر دل من داريد که من دروغ ميگويم. به خدا من از دست شما به الله شکايت دارم که چرا با من چنين کرديد و در روز جزا جلوي شما ها را خواهم گرفت.و رضايت هم نميدهم.

به من تهمت زده ايد که پول گرفته ام. آخر بنده ي خدا. اگر شما اين همه ميدانيد پس چرا خدا نشديد.؟!

تا ديديد بنده حقايقي را که متاسفانه فتنه شده و در اهل سنت به وجود آمده بيان کردم و ديديد به مزاج شما خوش نمي آيد مرا مورد تهمت قرار داديد.؟

در صورتي که بنده شما را برادر خود خطاب کردم. باور کنيد اگر تا اين لحظه من شکم به مذهب و هم کيشانم کم بود با اين برخورد شما ده ها برابر شد. که چرا انقدر از اين به قول خودتان روافض ميترسيد و براي کتمان حقيقت فورا تهمت ميزنيد. مگر نميگوييد که ان ها باطلند. پس بگذاريد ما هم بدانيم اين باطلي که از ايشا دم ميزنيد چيست . تا بهتر بفهميم که حقيم. ( البته اگر حق باشيم).!!؟
___________________________________________________________________________________________________________

و براي برادران عزيزم. (( سيف الله بارك زهي )) و جناب(( فاروق صديق البارزي)) و برادر(( عمر معاويه )) آرزوي سلامت ميکنم.
و از الله تبارک و تعالي مسالت دارم تا ما را به راه راست و خقيقت هدايت کند. تا زنده ايم هدايت کند تا از خسران ديدگان نباشيم.

برادران در تحقيق و علم به روي همگان باز است و به نظر من شيعيان از وهابيان (با اينکه به ظاهر اهل سنت هستند) خيلي بهترند که حد اقل حرف حساب ميزنند و کلامي از قتل و افترا نميزنند. و با برهان و سند جلو آمده اند نه با مسلسل و خمپاره و بمب.

و بيخودي به کسي بي احترامي نميکنند. و اجازه ي مطالعه به همگان ميدهند حتي به آن دسته شيعياني که در مورد مذهبشان شبهه دارند . من عاشق اين طرز تفکر شيعي هستم.

نه وهابيت خشکي که فقط کلام قتل و کفر ميزند.

يا الله.
124 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٢٢ فروردين ١٣٨٩ |
با سلام
جناب اقاي ×!,.؟:" از خدا هم دلت بخواد كه يك وهابي باهت حرف بزنه .
اينها اصولاً اهل حرف زدن و منطق نيستند فقط افترا اهانت دروغ بلدند . اينها اون ته مونده احترامي هم كه بواسطه اشراف ( اشغال ) حرمين داشتند نيز كم كم دارند از دست ميدهند .
يا علي
125 | سعد الله | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٢ فروردين ١٣٨٩ |
بسم الله السميع البصير

((يا ايها الذين آمنو, اطيعو الله و اطيعوالرسول و اولى الامر منكم))


سلام برادران گرامي گرداننده ي سايت نوراني و پربرکت ولي عصر(عج).

خواهش ميکنم هر چه سريع تر بکوشيد و نظرات را ويرايش کنيد و نمايان سازيد و مومنين را معطل ننماييد.

دوستان و مومنيني که در اينجا ابراز نظر ميکنند بي صبرانه مشتاق علني شدن نظراتشان هستند.

اما وقتي روزي ميگذرد و نظر آنان به نمايش گذاشته نميشود. بسيار کدر ميشوند. لذا از محضر شما بزرگواران تقاضامندم که هر چه سريع تر اين امر را تحقق بخشيد زيرا ميدانم بسياري از مومنين منتظر علني شدن نظراتشان هستند اما بسيار دير يا شايد هرگز اين اتفاق نمي افتد.

امسال سال همت مضاعف و کار مضاعف است و شما هم بايد پيرو اين فرمايش حضرت امام خامنه اي ( دامت برکاته) باشيد. و کوششتان را در جهت رشد و تعالي و تبليغ دين الله افزايش دهيد و دل مومنين را با کارتان شاد کنيد.

در اينجا باز هم از طرف همه مومنين از شما خدمت گذاران به و روشنگران راه حق و حقيقت و دين الله کمال تشکر و قدر داني را داريم.
اجرکم عند الله. سعيکم مشکور.


يا سيد علي.( خفظ الله عنه)

126 | ×!,.؟:" | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ٢٢ فروردين ١٣٨٩ |
آن تعدي <عدي> آن خبط خطابي تويي سارق بي شرم چون <فاروق> القابي تويي
هم تو هم اعقاب و اولاد تو پست و بت پرست افتخار اين چنين اولاد و اعقابي تويي
مصلحت انديشيت امروز داد اين مفسدت منشا هر فتنه و هر دين قلابي تويي
اي سقيفه مردمي سالار اي خشم خشن باعث هر غارت و هر قتل و قصابي تويي
تو جهان را تاکنون ناامن و ويران کرده اي عامل هر اضطراب و ترس و بي خوابي تويي
چون تو سد کردي به روي ممکنات آب حيات چشمه هر قحطي و کمبود و بي ابي تويي
روي دين کردي سياه و روي دين کردي سپيد هر چه بي ديني است حتي قرمز وابي تويي
در بر خورشيد عالم تاب علم اهل بيت هر کجا هر ادعايي کرده شب تابي تويي
فيلسوف وعارف و صوفي و روشن فکر هم کرده بت خانه اگر هر کنج محرابي تويي
تو غزالي فخر رازي تو کديور تو سروش منکر هر اعتقاد شيعي نابي تويي
گر سعودي شد سعودي از تو بودي اي عمر آن که وهابي از او گرديده وهابي تويي
سامري هادمين سامرا غير از تو کيست بت گر تکفيريان اين قوم ارهابي تويي
آن که دل هاي دورويان سنيان تقريبيان گشته اشراب از ولاي او چه اشرابي تويي
راه وحدت انزجار از تو تولاي علي است
ليک سد اين مسير سلب و ايجابي تويي
127 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٢٢ فروردين ١٣٨٩ |
جناب مهران
اولا فحاشي‌ها و اتهامات همه براي صنمت عمر باد.
دوما بنده يک پيشنهاد برايت دارم. ما که در قرآن آيه اي نداريم که کفر به عمر را باعث خروج از دين بداند. پس بيا فقط يک روز به عمر کافر شو!!!
اگر ايمان به عمر بخشي از دين اسلام باشد بايد بعد از آن يک روز دوباره الله متعال آن را به تو برگرداند!!! يک روز با خودت بگو: من امروز به عمر کافر شده ام!! مي‌خواهم ببينم چه مي‌شود؟ آسمان به زمين مي‌ايد؟؟
واقعا حيف نيست از دنيا بروي و حتي براي يک روز «لذت» کفر به عمر را نچشيده باشي؟؟
از آزمايش که ضرر نمي‌بيني!!! فقط يک روز!!!!
بگو « انا کافر بالطاغوت عمر بن خطاب»!!!
مثلا ساعت 6 بامداد شروع کن به کفر به عمر. به مجردي آنکه ديدي اتفاقي مي‌خواهد بيافتد فوري توبه کن!!!!
باور کن بنده اکنون دهه ها است که به عمر کافر هستم و هيچ بدي هم از اين کفر خود به عمر نديدم!!
يا علي
128 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٢٢ فروردين ١٣٨٩ |
جناب عمر( يک وهابي)
براي اولين بار راست گفتي!!!! «من و امثال بنده خريداري نميشويم»
چون شما به خداوند ايمان نداريد که خداوند متعال شما را بخرد!!!
«إن الله اشتري من المؤمنين أنفسهم و أموالهم بأن لهم الجنة»
در واقع شما محبين عمر ارزشي نداريد که کسي شما را بخرد!!!!
********
راستي عمر
اين کتاب مجموع سخنان «علمي» عمر قيمتش چند است؟؟ قيمت آن بيشتر است يا 20 صفحه کاغذ باطله؟؟
يا علي
129 | momen abdullah | Malaysia - Cyberjaya | ١٢:٠٠ - ٢٣ فروردين ١٣٨٩ |
جناب يک وهابي
چشم. حتما بر روي نمايشنامه خود بيشتر کار مي‌کنيم. فقط اگر در هنگام اجرا به يک بازيگر براي بازي نقش عايشه بر روي شتر سرخ موي احتياج داشتيم شما زحمت اجراي آن را مي‌کشيد؟؟
يا علي
130 | فاروق صديق البارزي | Iran - Qazvin | ١٢:٠٠ - ٢٣ فروردين ١٣٨٩ |
سلام به همه :چرا جوابيه بنده را در رابطه با جواب سايت نزديد؟؟؟ بنده منتظرم

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

پاسخ شما داده شد و براي شما ارسال گرديد ، مگر اينكه ايميل خود را به صورت غير صحيح اعلام كرده باشيد !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

131 | مالك اشتر | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٣ فروردين ١٣٨٩ |
بسم الله المنتقم.!!!!!!!!!! سلام بر برادر مومن . موحد . و عالم جليل القدر. جناب عبد الرحمن عثمان آل عارف. و ساام به (( يک وهابي)) ملعون مفسد و کذاب. از وقتي جواب هاي متقن ميگيري نوشتنت شده در حد يکي دو خط ملعون.!!!!!!!!! ها......... چه شده که خود را همچو زنان پنهان ميداري مکار حيله گر.!!!! بار آخرت باشد که دهان به اهانت به جناب شيخ ميگشايي. البته که دهانت جز ... چيز ندارد. حال که ديدي شخصي همچون جناب شيخ عبد الرحمن عثمان آل عارف به خيل موحدان پيوسته از سوزشت قدم در تهمت و افترا زدي. اي الله ذليلت کند. نا مومن. نامسلمان. شما و جناب مهران و الي 110 بهتر است اول برويد ببينيد که مال کجاييد. وگرنه اين همه عناد و دشمني با خاندان رسول و مومنان و موحدان دليلي جز خلل در نطفه تان ندارد. اين را از من بشنو . من دوست دارم بفهمي مال کجايي.......... اما اگر يه وقت فهميدي که صهاکي هستي . يه وقت از خجالت و نا اميدي خود کشي نکن. حالا در ديزي باز است و جناب شيخ دهان به دهان تو و امتال تو نميگذارند. حياي تو بي حيا کجاست.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ يا ثار الله.
132 | عبد الرحمن عثمان ال عارف | Iran - Qazvin | ١٢:٠٠ - ٢٣ فروردين ١٣٨٩ |
سلام عليكم ورحمه الله:
حيف است كه شما بزرگواران وقت خود را صرف اين مسائل بنماييد بهتر است به جاي اين مسائل كم ارزش به بحث هاي منطقي بپردازيد .
البته قصد داشتم جواب اين حرف هاي بي ارزش را ندهم اما بعضي از دوستان اسرار كردند شما هم چيزي بگوييد .ديدم اگر خودم جواب دهم شايد بهتر باشد .لااقل قائله قيمت گزاري من با كلام خداوند متعال به پايان مي رسد و وارد بحث هاي بهتري خواهيد شد انشائ الله.
اما بعد:آن برادري كه فرموده بود بنده را خريدند درست مي گفت بله من را خريدند .ابرويم را فروختم -جاه ومقامم را فروختم -اكرام واحترامم را فروختم -تدريس وامامت جماعتم را فروختم- راحتي وعيش ونوشم را فروختم -پدر ودوست وهمسايه ام را فروختم -فرزندان وخانه ام را فروختم -هواي نفسم را فروختم و...وهمه چيزم را فروختم جان ومالم را فروختم واميد وارم قيمتم همان باشد كه قران وعده داده است وچه كسي از خداوند به وعده اش عمل كننده تر است .(ان الله اشتري من المومنين انفسهم واموالهم بان لهم الجنه...)اميدوارم كه قيمت من نيز مانند مومنان بهشت جاويد باشد انشائ الله به بركت ولايت اهل بيت نبوه امين.
133 | عبد الرحمن عثمان ال عارف | Iran - Qazvin | ١٢:٠٠ - ٢٣ فروردين ١٣٨٩ |
سلام عليكم ورحمه الله:برادر ارجمند جناب اقاي بارك زهي درد دل هاي شما را خواندم بنده شما را خوب درك مي كنم .من هم مثل شما ساليان دراز قرباني دروغ هاي اين فرقه ضاله بودم .علماي اهل بدعت از چند قسم خارج نيستند . 1/ طراز اول وباسوادان اين ها مي دانند وخيانت مي كنند 2/ عمال اين ها نمي دانند وخيانت مي كنند 3/بي سوادان اين ها نمي دانند وقصد خدمت دارند اما خيانت مي كنند. اين علماي بي عمل در طول تاريخ به ما دروغ گفتند از اسامي مقدس مانند سنت رسول خدا ص صحابه كرام ر ض و امهات المومنين سوئ استفاده كردند .خدا را داراي جسم معرفي كردند و وعده ديدن باچشم سر دادند وما نفهميديم انگاه شيعيان موحد را مشرك خواندند اندازه كرسي خدا را به اندازه ديد ناقصشان تفسير كردند وگفتند خداوند بر تختي نشسته است كه يك پايه ان در مكه وپايه ديگر ان در بغداد است وما باور كرديم انگاه موحدان واقعي را مشرك ناميدند =اين از خدايي كه به ما معرفي كردند ان هم در معتبر ترين كتاب هايمان .اما نبوت :گفتند محمد ص بارها وبارها اشتباه مي كرد گفتند محمد لهو لعب گوش مي داد گفتند محمد با رقاصها مي رقصيد گفتند محمد خود عامل به احكام شريعت نبود وپشت به قبله ادرار مي كرد. گفتند محمد نه از عالم بالا وغيب بلكه از شتر گم شده خويش اگاهي نداشت .گفتند محمد به پسرها عشق وعلاقه داشت مخصوصا اگر خوشگل بودند. گفتند محمد در زن بازي زياده روي مي كرد. گفتند محمد در گرفتن وحي اشتباه مي كرد گاهي شيطان در او نفوذ مي كرد (تلك الغرانيق العلي و...)گفتند محمد سخت دل بود گفتند محمد به گفته خود از عمر وابوبكر كمتر مي فهميد و.......واي برما مسلمين كه اشرف مخلوقات عالم را چنين معرفي مي كنيم(برادر همه اين ها را كه برايت مي نويسم در كتاب هايمان خوانده ام والبته با چشم گريان وشرمندگي نسبت به ساحت رسول مكرم اسلام بازگو مي كنم)امامت وجلوداري بدون انحراف را با خلافت برايمان بيان كردند اما چه پيشوايي؟؟؟؟!!!!پيشواياني كه دروغ مي گويند بدون دليل حد جاري مي كنند .به اقرار خويش از دختران پس پرده نادان ترند. هميشه شيطان ملازم ان هاست.اگر علي رانده شده به دادشان نرسد لهلك العمر.شرب خمر مي كنند. خشن وبدخو هستند و... اين كوران چطور مي توانند من وتو را به سرحد نجات برسانند (كوري عصا كش كور دگر شود)اما مخالفان خود را با چوب بدعت وشرك و... سركوب مي كردند در حالي كه خود اين چنين بودند حال برادر من اين شخصيت ها را در عقيده شيعه بيان مي كنم ببين وخود قضاوت كن كه تفاوت از كجا تا به كجاست 1/ خداوند نزد شيعه به صفات خداوند در بيان امير المومنين علي ع در نهج البلاغه نظر بيفكن .خداي پيروان علي خداي قران است قدرت مطلق علم مطلق بي نياز مطلق غير قابل روئيت در دوعالم(لن تراني يا موسي.)نفي ابد در معني لن نافيه.وتمام صفات جمال وجلال كه مجال ان در اين مختصر نيست . اما نبوت نزد شيعه :محمد پاك ومقدس از دوران تولد تا پايان عمر -بدون اشتباه هم در ارتباط باخدا وهم مردم وهم حتي زندگي شخصي- وجودي نوراني وبا مروت -مهربان وشكيبا- در عبوديت حضرت حق پيش تاز بشريت -معصوم از هر پليدي و... اما امامت وولايت امر نزد شيعيان منزه وپاك از تولد تا پايان عمر معصوم از هر پليدي -عالم به كتاب خدا وسنت رسول الله منصوب از طرف خدا-مهربان ودلسوز براي امت-رهنماي مطمئن براي رساندند امت به سير الي الله وبهشت جاويد.در طول تاريخ احدي از علماي خاصه وعامه تاريخ نگاران بي طرف كوچك ترين خطايي وگناهي از ان ها نديده اند ونقل نكرده اند .و... حال خود قضاوت كن وببين فاصله از كجا تا به كجاست ميان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمين تا اسمان است.لعلكم تعقلون.
134 | يك وهابي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٣ فروردين ١٣٨٩ |
نمايش نامه تان ضعيف است

بايد بيشتر روي آن كار كنيد .....

135 | كميل (براي يك وهابي) | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ٢٤ فروردين ١٣٨٩ |
يک وهابي اولا تو يک نيستي و از صفرم هيچ تري. دوما با توجه به اينکه عددي نيستي به تو ربطي نداره اسم استاد ال عارف چيه . سوم اينکه جناب عبدالرحمن عزيز موظف به جواب دادن به امثال تو نيست بيمقدار.
136 | يك وهابي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٤ فروردين ١٣٨٩ |
حضرت مستطاب عبدالرحمن عثمان آل عارف اول كه چقدر اسمتان طولاني است ..... حداقل توي اين سايت با اين اسم طولاني و عناوين بزرگي كه كنارتان ميگذارند جبران كمي ها را تا حدي ميكند ... ضمنا خيلي نفهميدم چي گفتيد حرفهايتان قاطي است از اين شاخه به آن شاخه پريده ايد . واضح تر بگيد علماي سني و سر حد نجات و اينها چيه گفته ايد ! يعني علماي سني مسئول گناه شما و گناهكاران و يا نجات شما و آنها از آتش جهنم هستند؟!
137 | mohammad | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٤ فروردين ١٣٨٩ |
با سلام وخسته نباشيد. آيا مراد از نصي صريح و اجتهاد که علماي شيعه قبول دارند و اجتهاد را قبول ندارند و عکسش علماي سني قبول دارند وندارند ، چيست ؟

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

مي‌توانيد در اين زمينه به كتاب «النص و الاجتهاد» مرحوم شرف الدين مراجعه كنيد :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=132

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

138 | فاروق صديق البارزي | Iran - Qazvin | ١٢:٠٠ - ٢٤ فروردين ١٣٨٩ |
سلام:بنده به عنوان يك عضو كوچك از دنياي بزرگ اهل سنت از توهين هايي به جناب مستطاب مولانا ال عارف مي شود عذر مي خواهم هنوز بنده ودوستان كما في السابق به ايشان احترام قائليم واميدواريم يا ايشان به دامن اهل سنت باز گردند ويا واقعيت براي ما روشن شود.برادران بزرگوار خصوصا ان هايي كه در اين سايت به عنوان اهل سنت مطلب مي نويسيد از شما بعيد است تقواي الهي را نگه داريد .اكثريت علماي ما اگر ارتباطي با كشورهاي خليج داشتند اين عالم بزرگوار را مي شناسند ايشان با پول معامله نمي شوند فقد كافيست بدانيد ايشان در چند كشور عربي از جمله دبي- قطر-عمان وبحرين خانه ايتام داشتند والبته هنوز دارند وتعداد زيادي از بچه هاي يتيم را نگهداري مي كنند بنده فقط مركز دبي را ديدم كه بالغ بر 200نفر از بچه هاي بي سرپرست (بومي- پاكستاني-ايراني-عراقي و...)در اين خيريه نگهداري مي شد وتمام مخارج ان از اين برادر بزرگوار پرداخت مي شد.از نظر مال دنيا به قول خودمان وضعش كويت است .دوستان طالب ما مي گفتند اگر در اين كشورها گرفتار شديد وبه پول نياز داشتيد سري به خانه شيخ بزنيد ونگران نباشيد .يكي از دوستان (مولوي شهنوازي)مي گفت:روزي از ايشان پرسيدم خيلي دست ودل بازي ؟!!! ايشان در جواب گفتند من از طرف مادر پدرم حسني هستم مگر نمي داني امام حسن (رض)به كريم اهل بيت مشهور بود. اما تذكري به سايت :برادران من مي خواستم جواب هاي من در سايت درج شود نه به ايميل فرستاده شود چون مي دانم غير از خودم تعدادي از برادران خصوصا اهل سنت منتظر جواب بنده بودند.

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

نظر شما طبق درخواستتان (در نظر قبلي در همان زمان ) علني گرديد .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

139 | عبد الرحمن عثمان ال عارف | Iran - Qazvin | ١٢:٠٠ - ٢٥ فروردين ١٣٨٩ |
السلام علي من اتبع الهدي:برادر ارجمند نكته همين جاست كه نمي فهميد اگر مي فهميديد كه اين طور نبود. مطمئن باش اگر حتي يك لحظه هم بداني دست از مذهب جعلي بني الاميه وبني العباس برمي داشتي وبه دامن ثقلين كه يادگاران پيامبر اكرم ص است ودر اخر الزمان تمسك به اين دوگوهر انسان را نجات خواهد داد مي پيوستي.اميدوارم كه هرچه زودتر بداني .البته كمي تحقيق مي خواهد ودوري از تعصب بي خردانه وانصاف.انشا’الله پيدا كنيد.امين.روي بزرگي وكوچكي اسم ها حساس نباش .مقدار انسان ها به ارزش هاي معنوي وعلم وادب ان هاست.يكي از گرفتاري هاي پدران من وتو گول خوردن از همين اسم هاي بزرگ بود مثل:پدر زن پيامبر .مگر مي شود خائن باشد؟!!! زن پيامبر ام المومنين.مگر مي شود با ولي خدا بجنگد؟!!! اصحاب پيامبر.مگر مي شوددستور پيامبر را ناديده بگيرند؟!!! ماديديم وشد.اگر تو هم ببيني خواهيد گفت مي شود.
چشم دل باز كن و دفتر تاريخ بنگر كه ابوبكر كه بود وز جه رو عهد شكست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اميد روزي هم بداني وهم ببيني انشا’الله اگر به اين نقطه رسيدي مرا تصديق مي كني كه فعلا نه مي داني ونه مي بيني.
140 | momen abdullah | Malaysia - Cyberjaya | ١٢:٠٠ - ٢٥ فروردين ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم از حقانيت دين تشيع همين بس که عالم جليل القدر و بزرگوار و خاندان و نسب داري چون حضرت آقاي عبدالرحمان عثمان آل عارف مجاهد في سبيل الله و مهاجر الي الله جذب آن مي‌شود و از بطلان و ضلالت راه ابوبکر همان بس که دلقک و مليجک و دروغ گو و استهزاء کننده‌اي چون «يک وهابي» جذب آن مي‌شود. الحمدالله رب العالمين که تک به تک صفات منافقين را در پيروان «راه ابوبکر» هويدا و آشکار مي‌کند تا چشمان ما را به «نفاق» ابوبکر باز کند. آري استهزاء مومنين از صفات بارز منافقين «راه ابوبکر» است: «وإذا خلوا إلى شياطينهم قالوا إنا معكم إِنما نحن مستهزِؤون» و چه نيک پاسخي الله متعال به اين منافقين داده‌است: «الله يستهزئ بهم ويمدهم في طغيانهِم يعمهون» ***** راستي جناب «يک وهابي» پيرو راه ابوبکر مگر در اين صفحه نگفته بودي که : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=khabar&id=838 (کامنت 80) که يک کتاب «360» صفحه اي‌ از سخنان عمر ؟؟؟ داري؟؟؟ «اينجا يك كتاب 360 صفحه اي هست كه تماما سخنان آن صحابه بزرگوار است با نام هزار سخن از سخنان اميرالمومنين عمر ابن خطاب» چه شد ناگهان اين کتاب قطور تر شد و شد 530 صفحه؟؟ http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=khabar&id=1479 (کامنت 14) «كتابي 530 صفحه اي هم هست به اسم: هزار سخن از سخنان اميرالمومنين عمر ابن الخطاب ( رض) مولف: شيخ يونس سامرائي . ترجمه : محي الدين شيخ طه قريشي»؟؟؟؟ ****** در همان صفحه (کامنت 14) به گوشه ديگري از «کذب گويي» اين «يک وهابي» عمري توجه فرماييد: «قال عمر لرجل من سيد قومك؟ قال انا قال لو كنت كذالك لم تقل» عجب!!! در اين صفحه که اين جمله از معاويه هند مادر نقل شده است: http://www.al-hakawati.net/arabic/civilizations/book55a27.asp «قال معاوية لرجل: من سيد قومك قال: أنا. قال: لوكنت كذلك لم تقل»!!!! و از آن عجيب تر عين همين جمله در اين صفحه از عمر بن عبدالعزيز نقل شده است!!!: http://audio.islamweb.net/audio/index.php?page=FullContent&audioid=163223 «قال عمر بن عبد العزيز لرجل: من سيد قومك؟ قال: أنا، قال: لو كنت كذلك لم تكنه» آهاي عمر. بالاخره اين جمله «درخشان» را تو گفته‌اي يا رفيقت معاويه و يا عمر بن عبدالعزيز؟؟ اين بود کتاب 540(360؟) صفحه‌اي تو از عمر ؟؟؟ ؟؟ ****** جناب «يک وهابي» و ديگر پيروان راه ابوبکر پس چه شد اين 20 صفحه مطلب علمي از عمر ؟؟؟ ؟؟؟؟ فکر کرديد با دروغ گويي و منتسب کردن سخنان ديگران مي‌توانيد براي صنمتان سواد بتراشيد؟؟ جناب آقاي فاروق صديق البارزي جناب آقاي بارک زهي جناب عاشق عثمان آيا عقل شما مي‌تواند قبول کند که جانشين حضرت عقل محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) آن بزرگترين عالم و معلم تاريخ بشريت، عمري باشد که از او حتي 20 صفحه مطلب نقل نشده است؟؟؟؟ >>> آيا راننده شخصي و مخصوص يک پروفسور مي‌تواند جانشين آن پروفسور باشد؟؟ <<<< آيا به زبان راندن «اشهد انٌ عليا ولي الله» تا اين حد براي شما سخت است؟؟؟ آيا زمان آن نرسيده است که به جاي راه «ابوبکر» و «يک وهابي»، راه حضرت اميرالمومنين علي ابن ابيطالب(عليهما السلام) و شيعه او يعني آقاي «عبدالرحمن عثمان آل عارف» را انتخاب کنيد؟؟ «مثل الذين اتخذوا من دون الله أَولياء كمثل العنكبوت اتخذت بيتا و إن أوهن البيوت لبيت العنكبوت لو كانوا يعلمون» آيا راه عمر ؟؟؟ بهتر است يا حضرت اميرالمومنين علي ابن ابيطالب (عليه السلام)؟؟ يا علي
141 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٢٥ فروردين ١٣٨٩ |
با سلام
جناب وهابي اين ايشان نيست كه از اين شاخه به ان شاخه پريدند بلكه اراجيفي را كه بعضي از علماي عامه در مورد الله سبحان تعالي و رسول مكرمش را با پول ملعونهاي ابنا ملعونهاي شجره ملعونه ساخته و پرداخته كرده اند نقل كرده اند بازگو كرده اند .
يك بار ديگه بخوان خوب هم بخوان تا خوب بفهمي شايد خدا خواست تو هم بصراط مستقيم هدايت شدي ,

يا علي
142 | يك وهابي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٦ فروردين ١٣٨٩ |
مومن عبداله

آن كتاب دقيقا" 530 صفحه تمام است .

آن جمله هم منسوب به عمرابن الخطاب رضي الله عنه است و آن شاهدي كه از سايت مسيحيان معلوم الحال آورده اي بدليل عنادي كه با اسم عمر دارند و بدون مدرك هم گفته اند نميتواند به شما كمك كند آن سايت ديگر هم جمله اي به نقل از عمر ابن عبدالعزيز آورده ولي ميبيني همان جمله عمر فاروق نيست و ادامه جملات عمر عبدالعزيز را هم كه ننوشته اي يعني اينكه مطابق معمول حذف كرده اي .

در ضمن به هيچ وجه زمان آن نرسيده كه اعوذوا بالله شهادت ناحق بدهم مبني بر اينكه علي در امارتش بر مسلمانان اشتباه نكرده .

بهتر است شما شيعيان براي نجاتتان چاره ديگري بينديشيد نه اينكه نمايش بازي كنيد.



143 | يك وهابي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٦ فروردين ١٣٨٩ |
بنده يك وهابي فاقد آل و نسب هستم
به سفارش عبدالرحمان عثمان آل عارف شيعه زاده ي شيعه مانده سعي مي كنم در عوض اين فقدان مقدار انسانيتم را در ارزش هاي معنوي وعلم وادب پيدا كنم .




144 | الناز | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ٢٦ فروردين ١٣٨٩ |
سلام. برادران وليعصر و دوستان تازه شيعه شده . من در يك مطلب گير كرده ام و اگر بتوانيد به من كمك كنيد ممنون مي شوم . سوال من درباره تشييع جنازه ي حضرت زهرا سلام الله عليها است . به نظر اهل سنت چه كساني در تشييع جنازه حضرت زهرا شركت كردند ؟ و اينكه نماز جنازه ي ايشان را چه كسي خواند ؟ و چه دليلي براي شركت نكردن خلفا در تشييع جنازه ايشان دارند ؟ ببخشيد . من در واقع جواب هاي برخي از آنها را شنيده ام ولي دنبال مدرك از كتاب هايشان هستم . هر چه معتبرتر بهتر . منتظرتان هستم . يا علي

پاسخ:

با سلام

خواهر گرامي

همانطور كه در كتب اهل سنت آمده است ، تنها گروهي معدود ، در تشييع جنازه فاطمه زهرا سلام الله عليها شركت كردند «سلمان و ابوذر و عمار و عباس عموي پيامبر و فرزند او » و اين تشييع از سايرين مخفي ماند :

فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم أمها خديجة بنت خويلد بن أسد تقدم ذكرنا لها توفيت بعد أبيها صلى الله عليه وسلم بستة أشهر وصلى عليها على ولم يؤذن بها أحدا ودفنها ليلا
الثقات ج 3 ص 334، اسم المؤلف: محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التميمي البستي الوفاة: 354 ، دار النشر : دار الفكر - 1395 - 1975 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : السيد شرف الدين أحمد

ودفنت ليلا ولم يحضرها أحد إلا سلمان وأبو ذر وقيل عمار
تاريخ اليعقوبي ج 2 ص 115 ، اسم المؤلف: أحمد بن أبي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح اليعقوبي الوفاة: 292 ، دار النشر : دار صادر - بيروت

عروة عن عائشة قالت نزل في حفرة فاطمة العباس وعلي والفضل
الطبقات الكبرى ج 8 ص 29 ، اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري الوفاة: 230 ، دار النشر : دار صادر - بيروت -

ولي به صورت قطع و يقين خلفا در اين تشييع جنازه شركت نداشته‌اند !

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=6091

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

145 | افلاكيان | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٧ فروردين ١٣٨٩ |
با سلام و خسته نباشيد
واقعا جاي تشکر داره
آنهايي که با عنوان اکثريت "سني"مي خواهند عنوان صادقيت را هم و از اسلام برباييند بايد بدانند ربودن همرديف دزدي است پس بهتر است به اين امر که واقفيد و البته تاريخ گواه ان هم است معترف باشيد و ...
وقتي فتاواي وهابي ها را در نت مي بينم واقعا مي مانم که چرا قران را به باد فراموشي داديد؟!! چرا چرا؟؟
به خود بياييد و راه پيامبر اسلام (قران و اهلبيت) را تا دير نشده بپيماييد اگر واقعا دنبال حق و حقيقت هستيد!؟
146 | كميل | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ٠٢ ارديبهشت ١٣٨٩ |
ميگن کتاب لطيفه هاي ريزه ميزه رو هم عمربن خطاب نوشته!اين (رض) هم که آخر اسمش مينويسن مخفف اسم تاليفشه.هههههههههههههههههههههه .... خيلي باسواده.
147 | براي يك وهابي | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ٠٣ ارديبهشت ١٣٨٩ |
يک وهابي آ خه مشکل اينجاست که نه اصل و نسب درست و حسابي داري نه ارزش معنوي و علم و ادب. يه جورايي مثل عمر
148 | momen abdullah | Malaysia - Cyberjaya | ١٢:٠٠ - ٠٣ ارديبهشت ١٣٨٩ |
جناب آقاي فاروق صديق بارزي
سلام عليکم
چيزي که واضح است و روشن، اين مطلب است که بين شما و وهابيت فاصله زيادي است. البته اين مطلب که چرا در نزد اهل سنت معتزله عقل گرا خفيف شد ولي وهابيت عزت يافته است مطلبي است که خود دانيد و خداي خود.
جناب آقاي فاروق صديق بارزي
اگر بنده شيعه شما اهل سنت را «متهم» کنم که فرقه فرقه(شِيَعا) هستيد. پاسخ شما چه خواهد بود؟
احتمالا خواهيد گفت: اختلافات ظاهري است و در اصول يکي هستيم و اين شما تشيع هستيد که زيدي و اسماعيلي و اثني عشري هستيد.
ولي اجازه دهيد بنده يک نکته اصلي مشترک بين تمام فرق مختلف اهل سنت براي شما بگويم:
تمام اهل سنت منکر «لازم الاطاعة» بودن «ولي الله» هستيد!!! بله. شما اهل سنت «اطاعت» و «فرمانبري» از «ولي الله» را واجب نمي‌دانيد!!!!
چگونه؟؟ اثباتش خيلي ساده است:
جناب آقاي فاروق صديق البارزي
مي‌شود بفرماييد در سال 63 هجري چه کسي بايد «ليحكم بين الناسِ» مي‌کرد؟؟
مي‌شود بفرماييد در سال 63 هجري چه کسي بايد «فاحكم بينهم بما أنزل الله» مي‌کرد؟؟
مي‌شود بفرماييد در سال 63 هجري چه کسي بايد «فاحكم بين الناسِ بالحق و لا تتبع الهوي» مي‌کرد؟
مي‌شود بفرماييد در سال 63 هجري چه کسي بايد «يزيکهم و يعلمهم الکتاب و الحکمة» مي‌کرد؟؟
مي‌شود بفرماييد در سال 63 هجري چه کسي بايد «أن اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت» را «رهبري» مي‌کرد؟
مي‌شود بفرماييد در سال 63 هجري چه کسي بايد «يعلمکم ما لم تکونوا تعلمون» مي‌کرد؟
مي‌شود بفرماييد در سال 63 هجري چه کسي بايد «ليطاع باذن الله» مي‌بود؟
مي‌شود بفرماييد در سال 63 هجري چه کسي بايد «قضي بينهم بالقسط» مي‌کرد؟؟
مي‌شود بفرماييد در سال 63 هجري چه کسي مردم را به سوي «ليقوم الناس بالقسط» هدايت مي‌کرد؟
مي‌شود بفرماييد در سال 63 هجري مردم «آتا» چه کسي را «فخذوه» و «نهي» چه کسي را «فانتهوا» مي‌کردند؟؟
مي‌شود بفرماييد در سال 63 هجري چه کسي بايد «فيء» و «خمس» و «زکات» را از مردم دريافت مي‌کرد؟؟
آن چه کسي بود که «إن الله اصطفاه عليکم» بود؟؟
آن چه کسي بود که بايد در برابر خواست «أرنا مناسكنا» مومنين به آنها مناسک دين را مي‌آموخت؟؟
آن چه کسي بود که خداوند او را «جعلناه هدي» قرار داده بو؟؟؟
و در يک کلام «و جعلناهم أءمة يهدون بأمرنا و أوحينا إليهم فعل الخيرات و إقام الصلوة و إيتاء الزكاة و كانوا لنا عابدين» بود؟؟؟؟
*************
آيا اين شخصي که واجد تمام اين آيات روشن و صريح خداوند بود احدي جز وجود مبارک حضرت علي ابن الحسين، امام سجاد (عليه السلام) بود؟؟؟
>>>> پس چرا او را اطاعت نمي‌کنيد؟؟؟؟ آيا جز اين است که شما «ولي الله» را «لازم الاطاعة» نمي‌دانيد؟؟؟؟ <<<<<<<
به شما مي‌گوييم حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) بايد اطاعت مي‌شد نه ابوبکر:
مي‌گوييد: نه خير. ابوبکر افضل بود. حضرت علي (عليه السلام) هم با ابوبکر بيعت کرد!!!
به شما مي‌گوييم حضرت امام حسن مجتبي (عليه السلام) بايد اطاعت مي‌شد نه معاويه:
مي‌گوييد: نه خير. معاويه افضل بود!!. امام حسن (عليه السلام) هم با معاويه بيعت کرد!!!!

خوب. ديگر اين را که قبول داريد که حضرت امام حسين (عليه السلام) بر يزيد افضل بود!!!! که حضرت امام سجاد (عليه السلام) بر يزيد افضل بود!!!!!
پس چرا ايشان را «خليفة الله» «خليفة الرسول الله (صلي الله عليه و آله)» نمي‌دانيد؟؟؟

اصلا ما هزار هزار دليل بر افضليت خضرت اميرالمومنين علي ابن ابيطالب (عليهما السلام) بر ابوبکر براي شما بياوريم. آيا اين «افضليت» روشن تر و واضح تر از «افضليت» حضرت سيد الشهدا حسين ابن علي (عليه السلام) بر يزيد خواهد بود؟؟؟؟؟
*************
براستي مشکل شما قبول نکردن «افضليت» حضرت امير المومنين علي (عليه السلام) بر ابوبکر است و يا زير بار اطاعت نرفتن «ولي الله» است؟؟؟
براستي «ولايت الله» تا اين حد سخت و گران و غير قابل تحمل است؟؟؟
**************
جناب فاروق صديق بارزي
اگر نعوذبالله بنده روزي خواستم جز «ولي الله» را اطاعت کنم، مطمئن باش آخرين کسي که اطاعت خواهم کرد ابوبکر خواهد بود.
مگر ما ايرانيان خودمان کم «گشتاسپ» و «کيخسرو» و «شاماسپ» و «جمشيد» و ... داشتيم که بخواهيم از کسري و قيصر «عرب» اطاعت کنيم؟؟؟؟
«خليفة الله انوشيروان»
«اميرالمومنين نرون»
«امام جمشيد»
«سيف الله آتيلا»
«خليفه المسلمين چنگ هوآ»
«ولي الامر مسلمين کراسوس»
«[ع]خليفة الله، [ع]اميرالمومنين، [ع]سيف الله، [ع]خليفة الرسول الله، [ع]ولي امر، عمر»!!!!!!!!!!!!!!
«ذلك قولهم بأفواههِم»
***********
يا علي
149 | يك وهابي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٤ ارديبهشت ١٣٨٩ |
مومن عبداله!

جواب مستند آخر مرا به آن اتهام هايي كه به عمر فاروق ( رضي الله عنه )____و خودم زدي چرا ظاهر نكردي ؟
البته چون مجبور شدي اتهامات نسنجيده خودت را هم جمع كني زياد اعتراضي ندارم .

باز هم به خدمتت ميرسم
البته اميدوارم تا آن وقت كمي به خودتان آمده باشيد و دست از تعصب جاهلانه شيعوي برداشته باشيد .

150 | صديق فاروق البارزي | Iran - Qazvin | ١٢:٠٠ - ٠٦ ارديبهشت ١٣٨٩ |
سلام بر همه برادران حق جو خصوصا جناب اقاي مومن:اولا از اينكه حساب بنده را از وهابيت جدا كرديد از شما صميمانه تشكر مي كنم ثانيا اينكه فرموديد چرا فكر معتزله جاي خود را به وهابيت داده لازم است متذكر شوم كه فكر معتزله جاي خويش را به اشاعره داده نه وهابيت البته منكر اين نمي شوم كه عقائد وهابيت مع الاسف در اثار جديد اشاعره وارد شده است.واين ضايعه بزرگي به عقائد اهل سنت وجماعت وارد كرده است .البته بنده هم مانند شما از واقعه دردناك از بين رفتن فكر معتزلي متاسفم زيرا در هر صورت(نقاط ضعف وقوت)يك انديشه ونگاه كلامي در عقائد اهل سنت بود ودانشمندان به نامي داشت .اگر اين فكر باقي مانده بود مي توانست منشا خيرات وانديشه هاي فراواني گردد .وحداقل سوپاپ تخليه عقل گرايان وروشن فكران اهل سنت جوان باشد تا در صورت نپذيرفتن عقائد اشاعره به دليل دوري ان ها از عقل گرايي به دامن شيعه ها نيافتند. وعدليه وعقل گرايي را در اهل سنت جستجو كنند. سئولات شما اگر چه ظاهري ساده داشت اما بسيار حساس ونكته دار بود. بنده هم مثل شما معتقدم كه در مقابل حضرت حسين (رض)يزيد ابن معاويه هيچ بود .يزيد فردي فاسق وشارب الخمر و...اما امام حسين(رض)سيد جوانان بهشت وريحانه رسول خدا(ص)بود وقياس اين دو با هم مع الفارق است همين طور سيد الساجدين حضرت زين العابدين(رض).اما ما معتقديم خلافت بعد از حضرت امير مومنان علي (كرم الله وجهه)از بين رفت وبه سلطنت موروثي بني اميه تبديل شد.لذا شبه شما وارد نيست ما بعد از خلفا’ اربعه قائل به ولي الله در مورد هيچ كدام از خلفاي بني الاميه وبني العباس نيستيم.البته قابل ذكر است كه تعدادي از علماي ما قائل به پنج خليفه اند كه پنجمين آن ها حضرت حسن سبط اكبر(رض)مي باشد وبنده اين قول را قوي وپسنديده ومطابق با سنت مي دانم زيرا امام حسن(رض)به همان ادله خلافت خلفاي سابق وبالاتر خليفه بودن 1/منصوص از طرف خليفه سابق(همانند انتخاب خليفه دوم ر ض)2/بيعت قاطبه مردم(شديدتر وبالاتر از بيعت با خليفه اول رض)3/ افضليت هيچ عاقلي كه اطلاعاتي از تاريخ وفضائل منقوله از رسول خدا (ص)در مورد اصحاب واهل بيت داشته باشد منكر اين نيست كه حضرت حسن (ر ض)افضل از تمام صحابه بودند چه رسد به معاويه ابن ابوسفيان (رض)كه فضائل مقبول ومستند چنداني برايش ذكر نشده است.

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي جناب صديق فاروق البارزي

1- فرموده‌ايد «ما بعد از خلفا’ اربعه قائل به ولي الله در مورد هيچ كدام از خلفاي بني الاميه وبني العباس نيستيم.البته قابل ذكر است كه تعدادي از علماي ما قائل به پنج خليفه اند كه پنجمين آن ها حضرت حسن سبط اكبر(رض)مي باشد وبنده اين قول را قوي وپسنديده ومطابق با سنت مي دانم »!

در اين زمينه شما را به ديدن نظر علماي ذيل دعوت مي‌كنيم :

ا. نظر قاضي عياض وبيهقي ( كه بسياري از علماي اهل سنت بدان متمايل بوده اند و يا آن را پذيرفته ويا مانند ابن حجر عسقلاني با کمي تغيير قبول کرده اند):
منظور از دوازده خليفه دوازده نفري است که در زمان ايشان خلافت عزت داشته و اسلام داراي قدرت بوده است و مردم در مورد خليفه اختلاف نکرده اند .
اين دوازده نفر عبارتند از خلفاي ثلاثه ، علي بن ابي طالب ، معاويه ، يزيد بن معاويه ، عبد الملک و...
فيض القدير مناوي ج2/ص458 چاپ اول المکتبة التجارية الکبري مصر 1356
فتح الباري ابن حجر عسقلاني ج13/ص212 چاپ دار المعرفة بيروت
الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ابن حجر هيثمي ج1/ص55 چاپ اول موسسة الرسالة بيروت 1417
تاريخ الخلفاء سيوطي ج1/ص10چاپ اول مطبعة السعادة مصر 1371
دلائل النبوة بيهقي ج6/ص520
البداية والنهاية ج6/ص249 چاپ مکتبة المعارف بيروت

ب – نظر ابن حجر عسقلاني :
وي مي گويد نظريه قبل اشکالي دارد و آن پشت سر هم نبودن خلافت اين دوازده نفر است ، پس مي گويد مقصود دوازده خليفه از ابو بکر تا عمر بن عبد العزيز است ؛ البته خلافت معاوية بن يزيد و مروان بن الحکم را استثنا مي کند . پس خلفا در نظر وي عبارتند از :
1 - أبو بكر . 2 - عمر . 3 - عثمان . 4 - امام علي عليه السلام . 5 - امام حسن عليه السلام . 6 - معاويه . 7 - يزيد بن معاويه . 8 - عبد الله بن الزبير . 9 - عبد الملك . 10 - الوليد . 11 - سليمان . 12 - عمر بن عبد العزيز .
فتح الباري ج13/ص215
عمدة القاري ج24/ص282

ج – نظر صدرالدين علي بن علي بن محمد بن أبي العز الحنفي
مي گويد اين دوازده نفر عبارتند از خلفاء اربعه ( ابو بکر ، عمر ، عثمان و حضرت علي عليه السلام) و معاويه و يزيد و عبد الملک بن مروان و...
شرح الطحاوية في العقيدة السلفية ص 489 چاپ اول وزارة الشئون الإسلامية والأوقاف والدعوة والإرشاد المملكة العربية السعودية سال 1418هـ ذيل بحث العشرة المبشرة
د- نظر ابن جوزي و خطابي:
مقصود دوازده خليفه اهل سنت بعد از خلفايي است كه جزو صحابه اند ، كه شروع آنها با يزيد بن معاويه است .
الإحسان بترتيب صحيح ابن حبان 8 / 227

2- يكي از علل مشروعيت خلافت را «بيعت قاطبه مردم(شديدتر وبالاتر از بيعت با خليفه اول رض)» معرفي كرده‌ايد !
دليل شما بر مشروعيت خلافت خليفه اول چيست ؟ و آيا به نظر شما عمر او را جزو 12 خليفه مي‌دانست ؟
اگر مي‌دانست چرا عبارت «فلتة» را براي خلافت و بيعت او به كار برد ؟!
3- سومين دليل را براي خلافت «افضليت» دانسته و فرموده‌ايد «هيچ عاقلي كه اطلاعاتي از تاريخ وفضائل منقوله از رسول خدا (ص)در مورد اصحاب واهل بيت داشته باشد منكر اين نيست كه حضرت حسن (ر ض)افضل از تمام صحابه بودند چه رسد به معاويه ابن ابوسفيان (رض)كه فضائل مقبول ومستند چنداني برايش ذكر نشده است»!

آيا به نظر شما تمام صحابه‌اي كه در زمان خلافت امير مومنان گرد معاويه بودند ديوانه بودند ؟ يا آنان را عاقل مي‌دانيد ؟! چون به اجماع مسلمانان ، اميرمومنان افضل از امام حسن عليهما السلام بوده است ! يا شايد به نظر شما آنان اميرمومنان را افضل از معاويه نمي‌دانستند و از اجماع مسلمانان خارج و كافر بودند ؟!

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

151 | صديق فاروق البارزي | Iran - Qazvin | ١٢:٠٠ - ٠٧ ارديبهشت ١٣٨٩ |
سلام عليكم ورحمه الله: ج1/اين اقوال را كه متذكر شديد بنده ديده ام وبارها خوانده ودر مورد آن ها تفكر كرده ام.بنده اين اقوال را نمي پذيرم واعتقادات خودم را بيان مي كنم نه از ديگران را. ج2 /بنده نامي از خلفاي 12گانه نبردم (نه ردا ونه تصديقا)بحث من در مورد خلفاي راشدين بود و ولايت آن ها. ج3/ دليل مشروعيت خليفه اول را بيعت مهاجرين وانصار(ر ض)مي دانم.چنانكه حضرت علي(كرم الله وجهه)در نهج البلاغه به آن استناد كرده است. ج4/ اگر ديوانه نبودند يا جاهل قاصر بودند ويا جاهل مقصر ج5/ شايد بنده هم معتقد باشم كه امام علي (ك ه)افضل از امام حسن(ر ض) بودند اما اين را نبايد فراموش كرد كه امام حسن داراي جايگاه ويژه اي هست كه هيچ كس الا برادر بزرگوارش امام حسين (رض)از چنين جايگاهي برخوردار نيست.مانند:1/سيد جوانان اهل بهشت.درست است ما معتقديم پيامبر به عشره مبشره بشارت بهشت داده است اما سروري اهل بهشت را به حسن وحسين داده است. 2/نوه رسول الله(ص)3/ ريحانه رسول الله(ص)4/ پاره تن رسول الله(ص)5/ به تعبير خود رسول الله فرزند رسول خدا(ص).4/ ان اجماعي در بيعت با امام حسن (رض)اتفاق افتاد در مورد احدي حتي امام علي(ك ه)اتفاق نيافتاده بود وبعد از ان هم اتفاق نيافتاد.چون همه چه قائلين به خلافت به صورت غير منصوص از طرف خدا(اهل سنت)وچه قائلين به امامت خاصه(شيعيان)همه در مورد امام حسن وصلاحيت او اتفاق نظر داشتند الا معاويه وهم دستانش.

پاسخ:

با سلام
دوست گرامي جناب صديق فاروق البارزي
1- فرموده‌ايد : « اين اقوال را كه متذكر شديد بنده ديده ام وبارها خوانده ودر مورد آن ها تفكر كرده ام.بنده اين اقوال را نمي پذيرم واعتقادات خودم را بيان مي كنم نه از ديگران را»!
ما نيز از نظرات گذشته شما مي‌دانستيم كه شما ، به هيچ وجه قبول نخواهيد كرد كه يزيد جزو خلفاي خاص رسول خدا (ص) باشد ! اما نكته اساسي اين است كه كساني كه صاحب اين اقوال هستند ، همگي از بزرگان علماي اهل سنت‌اند !
اين سخنان تنها براي اثبات اين بود كه علماي اهل سنت ، چه اعتقادي دارند و اعتقاد آنان با اعتقاد عموم اهل سنت ، مختلف است و اگر مردم ، از اين نظرات آگاه شوند ، ديگر به سخنان آنان اعتماد نخواهند كرد !
2- فرموده‌ايد « بنده نامي از خلفاي 12گانه نبردم (نه ردا ونه تصديقا)بحث من در مورد خلفاي راشدين بود و ولايت آن ها»
عبارت شما دقيقا به صورت ذيل بود : «اما ما معتقديم خلافت بعد از حضرت امير مومنان علي (كرم الله وجهه)از بين رفت وبه سلطنت موروثي بني اميه تبديل شد.لذا شبه شما وارد نيست ما بعد از خلفا’ اربعه قائل به ولي الله در مورد هيچ كدام از خلفاي بني الاميه وبني العباس نيستيم.البته قابل ذكر است كه تعدادي از علماي ما قائل به پنج خليفه اند كه پنجمين آن ها حضرت حسن سبط اكبر(رض)مي باشد وبنده اين قول را قوي وپسنديده ومطابق با سنت مي دانم»!
ممكن است كه شما اعتقاد داشته باشيد خلافت بعد از خلفاي اربعه يا خمسه از بين رفت ! اما رسول خدا نام از 12 خليفه برده‌اند و نه 4 يا 5 خليفه ؛ و به نظر علمايي كه ذكر شد ، يزيد نيز خليفه است ، و نه سلطان !
3- فرموده‌ايد « دليل مشروعيت خليفه اول را بيعت مهاجرين وانصار(ر ض)مي دانم.چنانكه حضرت علي(كرم الله وجهه)در نهج البلاغه به آن استناد كرده است»!
اگرچه قبلا پاسخ اين سوال را بارها داده‌ايم ، اما باز متذكر مي‌شويم كه حضرت عبارت «فإن أجمعوا» دارند ! و اين سخن ، در واقع اشاره به بيعت مهاجر و انصار ، با حضرت در غدير خم است ! اما براي هيچ كس ، نه ابوبكر و نه عمر و نه ديگران ، چنين بيعتي حاصل نشد ! همانطور كه خود بهتر در مورد مخالفت «سعد بن عبادة» و ... روش گرفتن بيعت براي ابوبكر (با چوپ و چماق) آگاهي داريد !
واگر فرض بگيريم كه بيعت با ابوبكر حجت بود ، چرا عمر لفظ «فلتة» را براي ان به كار برد ؟!
4- در مورد صحابه‌اي كه با خلافت اميرمومنان مخالفت كردند ، فرموده‌ايد «اگر ديوانه نبودند يا جاهل قاصر بودند ويا جاهل مقصر»!
ا. معاويه را جزو كدام دسته مي‌دانيد ؟ جاهل قاصر يا مقصر يا هيچكدام ؟
ب. آيا جاهل مقصر بودن ، عذر شرعي به حساب مي‌آيد ؟ (يعني مي‌توان چنين كسي را عادل به شمار آورد؟)
ج. آيا جاهل قاصر بودن ، در مقابل نصوص صريحه رسول خدا (ص) در بيان خلافت و... معني دارد ؟!
مثل اينكه اهل سنت بگويند گروهي از صحابه مقام ابوبكر را نمي‌دانستند ! آيا چنين سخني براي شما قابل قبول است ؟!
د. آيا كساني كه با ابوبكر ، بيعت كردند ، امثال همين افراد نبودند ؟! آيا اين عمل به نظر شما حجت مي‌شود ؟!
ه. بر فرض كه تمام اين سخنان را پذيرفتيم !‌نظر شما راجع به بخاري چيست كه در كتاب تاريخ خويش ، مي‌گويد «خلافة ابي بكر ، خلافة عمر ، خلافة عثمان ، ثم بعد ذلك فتنة ، خلافة معاوية !»!
آيا او را نيز جاهل قاصر يا مقصر مي‌دانيد ؟!
5- فرموده‌ايد «شايد بنده هم معتقد باشم كه امام علي (ك ه)افضل از امام حسن(ر ض) بودند اما اين را نبايد فراموش كرد كه امام حسن داراي جايگاه ويژه اي هست كه هيچ كس الا برادر بزرگوارش امام حسين (رض)از چنين جايگاهي برخوردار نيست.مانند:1/سيد جوانان اهل بهشت.درست است ما معتقديم پيامبر به عشره مبشره بشارت بهشت داده است اما سروري اهل بهشت را به حسن وحسين داده است. 2/نوه رسول الله(ص)3/ ريحانه رسول الله(ص)4/ پاره تن رسول الله(ص)5/ به تعبير خود رسول الله فرزند رسول خدا(ص)»!
اما هيچ يك از آنها نمي‌تواند اعتقاد عامه اهل سنت ، كه افضل امت بعد از رسول خدا «ابوبكر و عمر و عثمان و علي» هستند ، را تغيير دهد .
6- فرموده‌ايد «ان اجماعي در بيعت با امام حسن (رض)اتفاق افتاد در مورد احدي حتي امام علي(ك ه)اتفاق نيافتاده بود وبعد از ان هم اتفاق نيافتاد.چون همه چه قائلين به خلافت به صورت غير منصوص از طرف خدا(اهل سنت)وچه قائلين به امامت خاصه(شيعيان)همه در مورد امام حسن وصلاحيت او اتفاق نظر داشتند الا معاويه وهم دستانش»!
دقيقا شبيه همين اتفاق براي پدر ايشان ، اميرمومنان عليه السلام اتفاق افتاد ! و جز شاميان ولشگريانش ، همگي خلافت حضرت را قبول كردند !
البته كساني كه با بيعت اميرمومنان مخالفت كردند ، مانند عبد الله بن عمر ، با امام حسن عليه السلام نيز بيعت نكردند ! چون هنوز عذري كه براي عدم بيعت داشتند (وجود دو خليفه) ، باقي بود .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

152 | راه خدا | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٠ ارديبهشت ١٣٨٩ |
چرا نمي فهميد؟سگ نجس نيست.به خدا تهمت نزنيد.خداوند تميز است و تميزي را دوست دارد.چه طور ممكن است مخلوق زيبا و باوفايش نجس باشد؟
من سن زيادي ندارم و 13 سالم است و اصلا نميخواهم حزب الهي باشم و فقط ميخواهم راه خدا را بروم.كي گفته راه خداوند فقط اسلام است؟باشه قبول من سعي ميكنم نماز هايم را سر وقت بخوانم اما نبايد همچين توهيني را به يك موجود با وفايي كه آزارش به سوسك هم نميرسد كرد.
من از 6 سالگي آرزوي يك سگ در دلم مانده و با چنين فاميل هايي كه دارم و مخصوصا بابا بزرگم دارم بايد اين آرزو را تا گور و برزخ با خودم ببرم.من همين ديشب فيلم آندر داگ رو ديدم و جو گير شدم و حتي كمي هم دلم ميخواهد سگ باشم اما ميگويم نه چون انسان اسما اشرف مخلوقات است خير سرش
اگر بود كه شكارچي نميشد يا به اين مملكت نميريد.من عاشق حيواتم چون مخلوق خداي مهربانند.
153 | فاروق صديق بارزي | Iran - Qazvin | ١٢:٠٠ - ١٣ ارديبهشت ١٣٨٩ |
سلام عليكم:اگر جواب بنده طول كشيد عذر مي خواهم چون چيزي براي نوشتن نداشتم.
1/ در مورد خلفاي 12گانه بنده هم معتقدم كه پيامبرص ان هارا 12 نفر وكلهم من قريش بيان كرده است.
2/ اگر بگويم معاويه جزئ جاهلين قاصر بوده است كه قطعا نخواهيد پذيرفت.اگر بگويم جاهل مقصر است با تعريفات اخبار وارده در مورد خال المومنين چه كنم؟؟!!اگر بگويم هيچ كدام با وجدانم چه كنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
3/ اگر بگويم بخاري همه اش صحيح است وبايد پذيرفت با عقل ومنطق چه كنم؟؟!!اگر بگويم من بخاري ومسلم را قبول ندارم با روش علماي اهل سنت چه كنم؟؟؟اگر بگويم من خودم نظر خواصي دارم با اهل سنت وجماعت بودنم چه كنم.به عبارت ديگر از سني بودنم چه مي ماند؟؟؟!!!
پس بهتر است چيزي نگويم وبيشتر فكر كنم.از جناب مولانا ال عارف مي خواهم در اين دنياي تناقض بنده را ياري كنند.
154 | عبد الرحمن عثمان ال عارف | Iran - Qazvin | ١٢:٠٠ - ١٤ ارديبهشت ١٣٨٩ |
سلام عليكم ايهاالعالم الرشيد ورحمه الله وبركاته:
برادر ارجمند جناب صديق فاروق البارزي بايد متذكر شوم ومژده دهم كه مهمترين قدم را براي هدايت برداشتي اولين قدم ومهمترين قدم براي هدايت فهميدن نقص اعتقادات گذشته است.الحمدلله خوب به اين پي بردي كه مذهب اهل بدعت پر از تناقض است ودروغ.حال وقت آن رسيده كه با توكل برخدا در مورد مذهب حقه ناجيه يعني مذهب پاك اهل بيت تحقيق گسترده كنيد ولحظه اي درنگ نكنيد كه وقت كم است وعمر كوتاه وراه دراز .لازم است متذكر شوم براي شناختن مذهب اهل بيت به عمل كرد مردم عوام نگاه نكن چون عوام در هر مذهبي كارهايشان با خرافات اميخته است واز اين نظر مع الاسف تابعين مذهب اهل بيت هم استثنا’ نيستند.حتي به روحانيان غير متخصص هم نگاه نكن چون خيلي از روحانيون در عقائد عوام اند وتخصصي در علم كلام ندارند.به كتب معتبر علماي شيعه(رض)وعمل كرد علماي اعلام ومراجع تقليد(حفظهم الله تعالي اجمعين) بنگر به ديدارشان برو وزيبايي ايمانشان را در نورانيت جمالشان ببين.برادر عالم وبزرگوار خداراشاكرم كه بعض از حقائق برشما روشن شده ونقاب تعصب از چهره مباركتان بيرون امده است.مطمئن هستم به عاقبت به خيري شما.در اين ايام حزن اهلبيت از خداوند متعال به بزرگي وعظمت بي بي دوعالم حضرت صديقه طاهره مي خواهم كه دست شما وهمه ما را در سرگرداني ها بگيرد ودر اين طوفان شياطين بر سفينه نجات اهل بيت سوار گرداند .انشا’الله موفق باشيد.التماس دعا’
155 | الناز | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ١٥ ارديبهشت ١٣٨٩ |
سلام بر شما دوستان وليعصر . من يادم هست يك زماني سوالي از شما شد درباره اينكه چرا مطالب زيبايتان را به زبان عربي ترجمه نمي كنيد . جواب داديد كه با چند نفر عرب زبان قرار داد بسته ايم و مشغول ترجمه هستند . البته اگه اشتباه نگفته باشم . از پارسال كه من اين نظر را ديدم خيلي خوشحال شدم . و منتظر بودم . به نظر شما وقت آن نرسيده كه اين مقاله هاي زيبا را به زبان عربي ترجمه كنيد . يك زمان ترجمه گوگل را گذاشته بوديد و الان هم هست . ولي ترجمه ي عربي اش افتضاح اندر افتضاح هست . انگليسي اش را من نمي دونم اون هم احتمالا خيلي خوب نباشد . مثلا ترجمه ي عربي اين عبارت را (چرا حضرت زهرا (س) شبانه دفن شد؟)نوشته است (لماذا (ع) ودفن حضرة الزهراء؟ ) كه هيچ معنا نمي دهد . از آنجايي كه اهل سنت فارسي زبان توان بحث با شما را ندارند و يكه تازي مي كنيد بهتره كه به زبان عربي ترجمه كنيد تا هم بحث ها داغ تر شود و هم عرب زبان ها هم استفاده كنند . نمي دونم دوستاني مثل آقاي آل عارف كه مسلط به زبان عربي هست اگر بتوانيد نظرش را جلب كنيد كمك خوبي براي شما خواهد بود . اگر اين كار بشود اين را يقين بدانيد انهايي كه حقيقت جو هستند مثل آقاي آل عارف و البارزي قطعا حق را دريافت مي كنند . ممنون . منتظر نظرتان هستم .
156 | abdulahad | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٥ ارديبهشت ١٣٨٩ |
جناب عبدالرحمن ... هيچ خجالت نمي کشي. اين همه افترا .... از خدا خوف نداري ... در کتاب خدا نديده اي نبايد حتي در برخورد با دشمنانت از عدالت خارج شوي اين افترائاتي که به اهل سنت و جماعت مي زني ناشي از جهل و تعصب و حقد و کينه ي وصف ناپذيرت است هرگز دين اسلام را نشناختي نه حالا نه قبلا . اسلام يعني کتاب و سنت . دين اسلام به هيچ شخصيتي وابسته نيست غير از محمد صاحب رسالت و قول يا فعل هر کس رد مي خورد الا صاحب رسالت ....
157 | ايراني | Iran - Javānrūd | ١٢:٠٠ - ١٦ ارديبهشت ١٣٨٩ |
با عرض سلام و خسته نباشيد .به نظر من بايد بذر دوستي اهل بيت رادر دل مردم انداخت و با جنگ ودعوا وبد بيراه گفتن هيچ کاري درست نميشود در صدر اسلام به علت حيات بدوي اعراب وخشونت سخت آنان که حتي به فرزندان دختر خود رحم نميکردند وآنهارا زنده به گور ميکردند خوب معلوم است که به خاطر کسب مقام وقدرت حتي حضرت محمد را قرباني کنند اما امروز با صدر اسلام تفاوت زيادي وجود دارد مردم عاقل و روشنفکر و تحصيل کرده اند و درست را از نادرست خوب تشخيص ميدهند و دليلي براي دعواي شيعه وسني وجود ندارد چيزي که مهم است وحدت و برادري ميان همه مسلمانان است ما چه شيعه و چه سني هر دو مسلمان هستيم و ميتوانيم در فضايي دوستانه و با احترام متقابل با هم بحث و مناظره علمي داشته با شيم اما هرگز نبايد با هم دشمني داشته باشيم چون هر دو ضرر ميکنيم و تنها کساني که نفع ميکنند فقط دشمنان اسلام هستند باز هم تاکيد و ياد آوري ميکنم شيعه وسني هر دو مسلمان و برادرند خود من به عنوان يک شيعه براي برادران اهل سنت احترام وارزش قائلم و آنها را دوست دارم اما دلم ميخواهد در فضايي دوستانه و بدون تعصب وتحجر با هم بحث و مناظره داشته باشيم و آرزوي من رسيدن به توافق است و رسيدن روزي که ديگر دو مذهب جداگانه شيعه و سني در اسلام وجود نداشته باشد بلکه هر دو يکي شويم.با تشکر از طرف يک دوست ايراني
158 | محسن | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٦ ارديبهشت ١٣٨٩ |
حفظکم الله من شيعه شدم
159 | momen abdullah | Malaysia - Cyberjaya | ١٢:٠٠ - ١٦ ارديبهشت ١٣٨٩ |
جناب عبدالاحد
مي‌شود لطف کنيد براي ما بفرماييد که وقتي که سنت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) را زير پا له مي‌کنيد چه احساسي به شما دست مي‌دهد؟؟؟
دقيقا کدام شيطان را با مخالفت بي‌پرواي خود با سنت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) شاد و از خود راضي مي‌کنيد؟؟
بر طبق نص صريح قرآن کريم،اساس و پايه سنت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله)، مگر اطاعت عامدانه از شياطين مساوي شرک معرفي نشده است؟؟
«وان الشياطين ليوحون الي اوليايهم ليجادلوكم وان اطعتموهم انكم لمشركون»
پس اين «باب»!!! مشرکانه در صحيح!! مسلم چيست؟؟؟
http://www.al-eman.com/hadeeth/viewchp.asp?BID=1&CID=100#s13
«باب في طاعة الأمراء وإن منعوا الحقوق!!!!»
آيا محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) که بنا بر نص صريح قرآن کريم
«ولقد بعثنا في كل امه رسولا ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت»
براي مبارزه با طاغوت ها به بعثت رسيده است ،چنين سخن سياه و چرندي مي‌گويد؟؟؟
«‏"‏ اسمعوا وأطيعوا فإنما عليهم ما حملوا وعليكم ما حملتم ‏"‏ ‏»!!!!!!!!!
اين است سنت خاتم النبيين محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله)؟؟؟؟؟
دروغ گفت. مثل عمر دروغ گفت هر کسي که گفت اين سخن از وجود مبارک محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) است. همان عمري که ولي کل مومن حضرت امير المومنين علي (عليه السلام) او را «کاذب خائن آثم» مي‌دانست!!!
قرآن کريم مي‌فرمايد:
«وقال الذين اتبعوا لو ان لنا كره فنتبرا منهم كما تبراوا منا كذلك يريهم الله اعمالهم حسرات عليهم و ما هم بخارجين من النار»
***** بعد مريد عمر،‌ کتاب مي‌نوسيد در آن از قول آقا رسول الله (صلي الله عليه و آله) مي‌نويسد:
«اسمعوا وأطيعوا فإنما عليهم ما حملوا وعليكم ما حملتم »!!!! ****
اي بسوزد در آتش جاودان دوزخ چنين کذاب بي‌پروايي!!!!
ايها الکذاب الاشر!!! ايها الکذاب الاشر!!! ايها الکذاب الاشر!!! ايها الکذاب الاشر!!!
**************
سنت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) اعتقاد به آيه نوراني:
«لا تدركه الابصار وهو يدرك الابصار وهو اللطيف الخبير» است.
بعد جنابان کذابان اشر، همان پيروان عمر کذاب، براي مريدان خود در غلط نامه خود باب:
«باب إثبات رؤية المؤمنين في الآخرة ربهم سبحانه وتعالى» باز کرده اند!!!!!
http://www.al-eman.com/hadeeth/viewchp.asp?BID=1&CID=7#s14
هزار سال است که اين چرنديات را «صحيح» معرفي مي‌کنند:
«فيأتيهم الله - تبارك وتعالى - في صورة غير صورته التي يعرفون فيقول أنا ربكم ‏.‏ فيقولون نعوذ بالله منك هذا مكاننا حتى يأتينا ربنا فإذا جاء ربنا عرفناه ‏.‏ فيأتيهم الله تعالى في صورته التي يعرفون فيقول أنا ربكم ‏.‏ فيقولون أنت ربنا ‏.‏ فيتبعونه ويضرب الصراط بين ظهرى جهنم»
اي خاک بر سر آن معبودي که «داخل ابعاد» شود!!! اين است معرفت اهل عمر از الله متعال فاطر السماوات و الارضين؟؟؟؟؟
ايها الکذاب الاشر!!! ايها الکذاب الاشر!!! ايها الکذاب الاشر!!! ايها الکذاب الاشر!!!
************
اين باب فضائل!!! معاويه هند مادر چيست که در کتاب «صحيح»!!! خود باز کرده‌ايد؟؟؟؟
مرديکه جاني و رباخوار و آمر به فساد ( مطابق اسناد خودتان:
http://www.al-eman.com/hadeeth/viewchp.asp?BID=1&CID=100#s11
فقلت له هذا ابن عمك معاوية يأمرنا أن نأكل أموالنا بيننا بالباطل ونقتل أنفسنا )
را خليفه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مي‌خوانيد که چه بشود؟؟؟ که مثلا با ولي کل مومن حضرت امير المومنين علي (عليه السلام) مبارزه کنيد؟؟؟
که چه بشود؟؟ که به کجا برسيد؟؟ که چه به دست آريد؟؟
ايها الکذاب الاشر!!! ايها الکذاب الاشر!!! ايها الکذاب الاشر!!! ايها الکذاب الاشر!!!
**************
مگر سنت آقا محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله)‌ جز علم و دانش و منطق است؟؟؟
مي‌شود بفرماييد اين عمري که ادعاي جانشيني او را کرد چند صفحه علم منقول دارد؟؟؟
30 صفحه؟؟ 20 صفحه؟؟ 10 صفحه؟؟؟
«افمن يهدي الي الحق احق ان يتبع ام من لا يهدي الا ان يهدي فما لکم کيف تحکمون»
>>> يک فلان بن فلان بگوييد که در محضر عمر کسب علم مي‌کرد. فقط يکي!! فقط و فقط يکي!!!! <<<<
اگر از علم تهي بود، که بود، پس ادعاي خلافتش چه بود؟؟؟؟

عليا ولي الله
عليا حجة الله
عليا وصي رسول الله
160 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ١٧ ارديبهشت ١٣٨٩ |
با سلام جناب abdulahad فرموديد كه: دين اسلام به هيچ شخصيتي وابسته نيست غير از ( حضرت )محمد ( صلي الله عليه و اله و سلم ) صاحب رسالت و قول يا فعل هر کس رد مي خورد الا صاحب رسالت .... حرف شما قبول ببينم كه شما و اهل مذهبتان چقدر به همين يك حرف عمل ميكنيد . البته براي هريك از بندهاي زير با وجود احاديث متواتر فقط يك حديث نقل ميكنم. 1 ) صلوات شما چرا بمثل صلواتي نيست كه حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم به ان توصيه كرده . طبق حديثي که از ابن حجر نقل کرده است، پيامبر(صلي الله عليه وآله)در برابر مسلمين فرمود: لا تصلّوا عليّ الصلاة البتراء، فقالوا: وما الصلاة البتراء؟ قال: تقولون: اللّهمّ صلّ علي محمّد و تمسکون. بل قولوا: اللّهم صلّ علي محمّد وآل محمّد؛ بر من صلوات ناقص نفرستيد. اصحاب پرسيدند: اي رسول خدا! صلوات ناقص چيست؟ فرمود: اين که بگوييد: اللّهم صلّ علي محمّد و تا همين جا اکتفا کنيد، بلکه بگوييد: "" اللهمّ صلّ علي محمّد وآل محمّد "" . 2 ) چرا از نقل حديث متواتر ثقلين اجتناب ميكنيد : "حديث الثقلين طبقا لصحيح مسلم(4425) عن زيد بن أرقم – - عن النبي - - أنه قام خطيباً بماء يدعى خماً بين مكة والمدينة، فحمد الله وأثنى عليه ووعظ وذكر، ثم قال :" أما بعد : ألا أيها الناس، إنما أنا بشر يوشك أن يأتي رسول ربي فأجيب، وأنا تارك فيكم ثقلين، أولهما : كتاب الله، فيه الهدى والنور فخذوا بكتاب الله واستمسكوا به، فحث على كتاب الله ورغب فيه، ثم قال : وأهل بيتي، أذكركم الله في أهل بيتي ،أذكركم الله في أهل بيتي "، أذكركم الله في أهل بيتي "، 3 )چرا شما با مراسم و عزاداري بر سالار و سيد الشهدا امام حسين عليه السلام نتها اجتناب ميكنيد: گريه رسول خدا صلي الله عليه وآله در روز‌هاي اول تولد تولد فرزندش حسين ‏ در مستدرك الصحيحين و تأريخ ابن عساكر و مقتل الخوارزمي و غير آن از أم الفضل بنت الحارث اين گونه نقل شده است: ام فضل دختر حارث خدمت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم رسيد و عرض كرد: يا رسول الله ديشب خواب بدي ديدم. حضرت فرمودند: چه خوابي ديدي؟ گفت: خواب بدي بود. مانند اين كه قطعه‌اي از جسدتان را بريديد و در آغوش من گذارديد. رسول الله صلّي الله عليه و آله وسلّم فرمود: خير است. فاطمه - إن شاء الله – فرزندي به دنيا مي‌آورد و او را در آغوش تو قرار مي‌دهد. بعد از مدتي فاطمه حسين را به دنيا آورد و همان‌گونه كه پيامبر فرموده بود در آغوش من قرار گرفت. تا اين كه روزي خدمت حضرت رسيدم و حسين را در آغوش آن حضرت گذاردم؛ حضرت به من التفاتي نمود و چشمانش پر از اشك گرديد. عرض كردم: يا نبي الله پدر و مادرم فدايتان چه شده است؟ حضرت فرمود: جبرئيل عليه الصلاه والسلام نزد من آمد و مرا با خبر ساخت كه امت من به زودي اين فرزندم را مي‌كشند، عرض كردم: همين حسين را؟ فرمودند: آري و اين هم مقداري از خاك و تربت سرزمين [كربلاء] است. حاكم بعد از نقل اين روايت مي‌گويد: اين حديث شرايط صحت را نزد شيخين [بخاري و مسلم] دارا هستند ولي آن دو اين روايت را نياورده‌اند. مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 176 و با اختصار در ص 179 ـ تاريخ شام در شرح حال امام حسين عليه السلام: ص 183 رقم 232 ـ مجمع الزوائد، ج 9، ص 179 ـ مقتل خوارزمي، ج 1، ص 159 و در ص 162 با لفظ ديگر ـ تاريخ ابن كثير، ج 6، ص 230 و با اشاره در ج 8، ص 199 ـ أمالى السجرى، ص 188. و مراجعه شود به: الفصول المهمه ابن صباغ مالكى، ص 154 و الروض النضير، ج 1، ص 89، و الصواعق، ص 115، و كنز العمال چاپ قديم، ج 6، ص 223، و الخصائص الكبرى، ج 2، ص 125. 4 ) چرا كساني را كه حضرت محمد صلي الله عليه و اله ازار و اذيت كردند را مورد احترام قرار ميدهيد : عايشه هر شأن و فضيلتى را براى خود، پدر و دوستدارانش ـ از نزديكان و خويشان ـ مى خواست. هر گاه مى‌ديد كه پيامبر صلى اللّه عليه وآله مورد محبّت يكى از همسرانش قرار مى‌گرفت و آن حضرت نزد او مى‌ماند، بر او مى‌شوريد; همان گونه كه با زينب دختر جحش اين گونه رفتار كرد. آن گاه با حفصه تبانى كردند كه هر گاه پيامبر صلى اللّه عليه وآله نزد هر كدام از آن ها وارد شود بگويد: من از شما بوى مغافير [نوعى صمغ بد‌بو] استشمام مى‌كنم تا ايشان از ماندن و عسل خوردن نزد زينب امتناع ورزد! و با يكديگر هم قسم شدند تا كسي را از اين تباني با خبر نسازند. "صحيح بخاري ، محمد بن اسماعيل ، ج 6 ، ص 69 . تفسير يا ايها النبي لم تحرم ما احل الله لك " 5 ) چرا كساني را كه حضرت محمد صلي الله عليه و اله لايق ازدواج با حضرت فاطمه سلام الله عليها ندانستند بر داماد و وصي او ترجيح داديد . عبد الله بن بريده از پدرش نقل مي‌كند كه ابوبكر و عمر از فاطمه خواستگاري كردند ، پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم به آن‌ها فرمود : فاطمه خردسال است ، سپس علي عليه السلام خواستگاري نمود ، پيامبر او را به ازدواج علي عليه السلام درآورد . سنن النسائي ،‌ ج 6 ،‌ ص62 و خصائص أمير المؤمنين (ع) ، النسائي ، ص 114 و صحيح ابن حبان ، ابن حبان ، ج 15 ، ص 399 و... حاكم نيشابوري بعد از نقل اين حديث مي‌گويد : هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه .المستدرك ، ج 2 ،‌ ص167. 6 ) چرا با تمام ادعاي احترامي كه براي حضرت محمد صلي الله عليه و اله با گفته هايتان باعث ازار و اذيت ايشان ميشويد : هنگامى كه ابوبكر و عمر براي عذرخواهى كردن پيش حضرت فاطمه سلام الله عليه رفتند ايشان عذرخواهي انها را نپذيرفت؛ بلكه از آن‌ها اين چنين اعتراف گرفت: نشدتكما الله ألم تسمعا رسول الله يقول «رضا فاطمة من رضاي وسخط فاطمة من سخطي فمن أحب فاطمة ابنتي فقد أحبني ومن أ رضى فاطمة فقد أرضاني ومن أسخط فاطمة فقد أسخطني » شمارا به خدا سوگند مى‌دهم آيا شما دو نفر از رسول خدا نشنيديد كه فرمود: خوشنودى فاطمه خوشنودى من، و ناراحتى او ناراحتى من است. هر كس دخترم فاطمه را دوست بدارد و احترام كند مرا دوست داشته و احترام كرده است و هر كس فاطمه را خوشنود نمايد مرا خوشنود كرده است و هر كس فاطمه را ناراحت كند مرا ناراحت كرده است؟. هر دو نفرشان اعتراف كردند: آرى ما از رسول خدا اينگونه شنيده ايم. نعم سمعناه من رسول الله صلى الله عليه وسلم. سپس حضرت فاطمه سلام الله عليه فرمود: "فإني أشهد الله وملائكته أنكما أسخطتماني وما أرضيتماني ولئن لقيت النبي لأشكونكما إليه." پس من خدا و فرشتگان را شاهد مى‌گيرم كه شما دو نفر مرا اذيت و ناراحت كرده‌ايد و در ملاقات با پدرم از شما دو نفر شكايت خواهم كرد. به اين نيز بسنده نكرده و فرمود: والله لأدعون الله عليك في كل صلاة أصليها. به خدا قسم پس از هر نماز بر شما نفرين خواهم كرد. الدينوري، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي276هـ)، الإمامة والسياسة، ج 1،‌ ص 17، باب كيف كانت بيعة علي رضي الله عنه، تحقيق: خليل المنصور، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1418هـ - 1997م. اميدوارم اين چند مورد طبق حرف خودتان سر لوحه اعمال خود قرار دهيد و در راه نجات خود كوشش كنيد . در اخر اين حديث را بشما هديه ميكنم از باب اينكه بدانيد كه فقط كشتي نجات وجود دارد و لا غير . «إنّما مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ ، مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ . . . » «مثل اهل بيت من همچون كشتى نوح است ، كه هركس بر آن سوار شد نجات يافت و هر كس از آن تخلف ورزيد غرق گرديد . » . المعجم الصغير طبرانى ، ج 2 ، ص 12 ، و المعجم الأوسط طبرانى ، ج 6 ، ص 406 ، ح 5866 ، المستدرك حاكم نيشابورى ، ج2، ص343 ، والمصنف ابن ابى شيبه ، ج6، ص372، «عن على قال : إنّما مثلنا في هذه الاُمّة كسفينة نوح . . . » ، ومجمع الزوائد هيثمى ، ج9 ص265 ح 14981 . يا علي
  بعدی [1] [2] [3] [4] [5] [6] [7] [8] [9]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها