2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
زندگينامه امام حسين (علیه السلام)
کد مطلب: ٥٨٨٧ تاریخ انتشار: ١٤ اسفند ١٤٠٠ - ٠٩:١٠ تعداد بازدید: 1332803
يادداشت » عمومي
زندگينامه امام حسين (علیه السلام)

دومين فرزند برومند حضرت علي و(1) در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت فاطمه ، كه درود خدا بر ايشان باد، در خانه وحي و ولايت چشم به جهان گشود.

چون خبر ولادتش به پيامبر گرامي اسلام (ص ) رسيد، به خانه حضرت علي (ع ) و فاطمه را فرمود تا كودكش را بياورد. اسما او را در پارچه اي سپيد (2) (س ) آمد و اسما پيچيد و خدمت رسول اكرم (ص ) برد، آن گرامي به گوش راست او اذان و به گوش چپ (3) او اقامه گفت . به روزهاي اول يا هفتمين روز ولادت با سعادتش ، امين وحي الهي ، جبرئيل ، فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اي رسول خدا، اين نوزاد را به نام پسر كوچك هارون (شبير) چون علي براي تو بسان هارون (5) كه به عربي (حسين ) خوانده مي شود نام بگذار. (4)براي موسي بن عمران است ، جز آن كه تو خاتم پيغمبران هستي .
و به اين ترتيب نام پرعظمت "حسين " از جانب پروردگار، براي دومين فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد. به روز هفتم ولادتش ، فاطمه زهرا كه سلام خداوند بر او باد، گوسفندي را براي كشت ، و سر آن حضرت را تراشيد و هم وزن موي سر او (6) فرزندش به عنوان عقيقه (7) نقره صدقه داد.


حسين (ع ) و پيامبر (ص )
از ولادت حسين بن علي (ع ) كه در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) كه شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد، مردم از اظهار محبت و لطفي كه پيامبر راستين اسلام (ص ) درباره حسين (ع ) ابراز مي داشت ، به بزرگواري و مقام شامخ پيشواي سوم آگاه شدند. سلمان فارسي مي گويد: ديدم كه رسول خدا (ص ) حسين (ع ) را بر زانوي خويش نهاده او را مي بوسيد و مي فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگواراني ، تو امام و پسر امام و پدر امامان هستي ، تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاي خدايي كه نه نفرند و خاتم ايشان ، (8) قائم ايشان (امام زمان "عج ") مي باشد.
انس بن مالك روايت مي كند: وقتي از پيامبر پرسيدند كدام يك از اهل بيت خود را بيشتر دوست مي داري ، فرمود:
بارها رسول گرامي حسن (ع ) و حسين (ع ) را به سينه مي فشرد و (9) حسن و حسين را، (10) آنان را مي بوييد و مي بوسيد. ابوهريره كه از مزدوران معاويه و از دشمنان خاندان امامت است ، در عين حال اعتراف مي كند كه : "رسول اكرم را ديدم كه حسن و حسين را بر شانه هاي خويش نشانده بود و به سوي ما مي آمد، وقتي به ما رسيد فرمود هر كس اين دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست (11) داشته ، و هر كه با آنان دشمني ورزد با من دشمني نموده است .
عالي ترين ، صميمي ترين و گوياترين رابطه معنوي و ملكوتي بين پيامبر و حسين را مي توان در اين جمله رسول گرامي اسلام (ص ) خواند كه فرمود: "حسين از من و من از (12) حسينم

حسين (ع ) با پدر
شش سال از عمرش با پيامبر بزرگوار سپري شد، و آن گاه كه رسول خدا (ص ) چشم ازجهان فروبست و به لقاي پروردگار شتافت ، مدت سي سال با پدر زيست . پدري كه جز به انصاف حكم نكرد، و جز به طهارت و بندگي نگذرانيد، جز خدا نديد و جز خدا نخواست و جز خدا نيافت . پدري كه در زمان حكومتش لحظه اي او را آرام نگذاشتند،همچنان كه به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند. در تمام اين مدت ، با دل و جان از اوامر پدر اطاعت مي كرد، و در چند سالي كه حضرت علي (ع ) متصدي خلافت ظاهري شد، حضرت حسين (ع ) در راه پيشبرد اهداف اسلامي ، مانند يك سرباز فداكار همچون برادر بزرگوارش مي كوشيد، و در جنگهاي "جمل "، "صفين " و "نهروان " شركت و به اين ترتيب ، از پدرش اميرالمؤمنين (ع ) و دين خدا حمايت كرد و (13) داشت . حتي گاهي در حضور جمعيت به غاصبين خلافت اعتراض مي كرد.
در زمان حكومت عمر، امام حسين (ع ) وارد مسجد شد، خليفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده كرد كه سخن مي گفت . بلادرنگ از منبر بالا رفت و فرياد زد: "از منبر (14) پدرم فرود آي ....


امام حسين (ع ) با برادر
پس از شهادت حضرت علي (ع )، به فرموده رسول خدا (ص ) و وصيت اميرالمؤمنين (ع )مامت و رهبري شيعيان به حسن بن علي (ع )، فرزند بزرگ اميرالمؤمنين (ع )، منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد كه به فرامين پيشوايشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند. امام حسين (ع ) كه دست پرورد وحي محمدي و ولايت علوي بود، همراه و همكار و همفكر برادرش بود. چنان كه وقتي بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ ، امام حسن (ع ) مجبور شد كه با معاويه صلح كند و آن همه ناراحتيها را تحمل نمايد، امام حسين (ع ) شريك رنجهاي برادر بود و چون مي دانست كه اين صلح به صلاح اسلام و مسلمين معاويه ، در حضور امام حسن (ع ) وامام حسين (ع ) دهان آلوده اش را به بدگويي نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان اميرمؤمنان (ع ) گشود، امام حسين (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوي معاويه بشكند و سزاي ناهنجاريش را به كنارش بگذارد، ولي امام حسن (ع ) او را به سكوت و خاموشي فراخواند، امام حسين (ع ) پذيرا شد و به جايش بازگشت ، آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاويه (15) برآمد، و با بياني رسا و كوبنده خاموشش ساخت .


امام حسين (ع ) در زمان معاويه
چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) از دنيا رحلت فرمود، به گفته رسول خدا (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و وصيت حسن بن علي (ع ) امامت و رهبري شيعيان به امام حسين (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبري جامعه گرديد. امام حسين (ع ) مي ديد كه معاويه با اتكا به قدرت اسلام ، بر اريكه حكومت اسلام به ناحق تكيه زده ، سخت مشغول تخريب اساس جامعه اسلامي و قوانين خداوند است ، و از اين حكومت پوشالي مخرب به سختي رنج مي برد، ولي نمي توانست دستي فراز آورد و قدرتي فراهم كند تا او را از جايگاه حكومت اسلامي پايين بكشد، چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نيز وضعي مشابه او داشت .
امام حسين (ع ) مي دانست اگر تصميمش را آشكار سازد و به سازندگي قدرت بپردازد، پيش از هر جنبش و حركت مفيدي به قتلش مي رساند، ناچار دندان بر جگر نهاد و صبر را پيشه ساخت كه اگر برمي خاست ، پيش از اقدام به دسيسه كشته مي شد، و از اين كشته شدن هيچ نتيجه اي گرفته نمي شد.
بنابراين تا معاويه زنده بود، چون برادر زيست و علم مخالفتهاي بزرگ نيفراخت ، جز آن كه گاهي محيط و حركات و اعمال معاويه را به باد انتقاد مي گرفت و مردم را به آينده نزديك اميدوار مي ساخت كه اقدام مؤثري خواهد نمود. و در تمام طول مدتي كه معاويه از مردم براي ولايت عهدي يزيد، بيعت مي گرفت ، حسين به شدت با او مخالفت كرد، و هرگز تن به بيعت يزيد نداد و ولي عهدي او را نپذيرفت و حتي گاهي (16) سخناني تند به معاويه گفت و يا نامه اي كوبنده براي او نوشت .
معاويه هم در بيعت گرفتن براي يزيد، به او اصراري نكرد و امام (ع ) همچنين بود و ماند تا معاويه درگذشت ...


قيام حسيني
يزيد پس از معاويه بر تخت حكومت اسلامي تكيه زد و خود را اميرالمؤمنين خواند،و براي اين كه سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبيت كند، مصمم شد براي نامداران و شخصيتهاي اسلامي پيامي بفرستد و آنان را به بيعت با خويش بخواند. به همين منظور، نامه اي به حاكم مدينه نوشت و در آن يادآور شد كه براي من از حسين (ع ) بيعت بگير و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان . حاكم اين خبر را به امام حسين (ع ) رسانيد و جواب مطالبه نمود. امام حسين (ع ) چنين فرمود:
"انا لله و انا اليه راجعون و علي الاسلام السلام اذا بليت الامة براع مثل (17) يزيد آن گاه كه افرادي چون يزيد، (شراب خوار و قمارباز و بي ايمان و ناپاك كه حتي ظاهر اسلام را هم مراعات نمي كند) بر مسند حكومت اسلامي بنشيند، بايد فاتحه اسلام را خواند. (زيرا اين گونه زمامدارها با نيروي اسلام و به نام اسلام ، اسلام را از بين مي برند.)
امام حسين (ع ) مي دانست اينك كه حكومت يزيد را به رسميت نشناخته است ، اگر در مدينه بماند به قتلش مي رسانند، لذا به امر پروردگار، شبانه و مخفي از مدينه به سوي مكه حركت كرد. آمدن آن حضرت به مكه ، همراه با سرباز زدن او از بيعت يزيد، در بين مردم مكه و مدينه انتشار يافت ، و اين خبر تا به كوفه هم رسيد. كوفيان از امام حسين (ع ) كه در مكه بسر مي برد دعوت كردند تا به سوي آنان آيد و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقيل ، پسر عموي خويش را به كوفه فرستاد تا حركت و واكنش اجتماع كوفي را از نزديك ببيند و برايش بنويسد. مسلم به كوفه رسيد و با استقبال گرم و بي سابقه اي روبرو شد، هزاران نفر به عنوان نايب امام (ع ) با او بيعت كردند، و مسلم هم نامه اي به امام حسين (ع ) نگاشت و حركت فوري امام (ع ) را لازم گزارش داد.
هر چند امام حسين (ع ) كوفيان را به خوبي مي شناخت ، و بي وفايي و بي ديني شان را در زمان حكومت پدر و برادر ديده بود و مي دانست به گفته ها و بيعتشان با مسلم نمي توان اعتماد كرد، و ليكن براي اتمام حجت و اجراي اوامر پروردگار تصميم گرفت كه به سوي كوفه حركت كند.
با اين حال تا هشتم ذي حجه ، يعني روزي كه همه مردم مكه عازم رفتن به "مني " بودند و هر كس در راه مكه جا مانده بود با عجله تمام مي خواست خود را به مكه (18) برساند، آن حضرت در مكه ماند و در چنين روزي با اهل بيت و ياران خود، از مكه به طرف عراق خارج شد و با اين كار هم به وظيفه خويش عمل كرد و هم به مسلمانان جهان فهماند كه پسر پيغمبر امت ، يزيد را به رسميت نشناخته و با او بيعت نكرده ، بلكه عليه او قيام كرده است .
يزيد كه حركت مسلم را به سوي كوفه دريافته و از بيعت كوفيان با او آگاه شده بود، ابن زياد را (كه از پليدترين ياران يزيد و از كثيفترين طرفداران حكومت بني اميه بود) به كوفه فرستاد. ابن زياد از ضعف ايمان و دورويي و ترس مردم كوفه استفاده نمود و با تهديد ارعاب ، آنان را از دور و بر مسلم پراكنده ساخت ، و مسلم به تنهايي با عمال ابن زياد به نبرد پرداخت ، و پس از جنگي دلاورانه و شگفت ، با شجاعت شهيد شد.
(سلام خدا بر او باد). و ابن زياد جامعه دورو و خيانتكار و بي ايمان كوفه را عليه امام حسين (ع ) برانگيخت ، و كار به جايي رسيد كه عده اي از همان كساني كه براي امام (ع ) دعوت نامه نوشته بودند، سلاح جنگ پوشيدند و منتظر ماندند تا امام حسين (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.
امام حسين (ع ) از همان شبي كه از مدينه بيرون آمد، و در تمام مدتي كه در مكه اقامت گزيد، و در طول راه مكه به كربلا، تا هنگام شهادت ، گاهي به اشاره ، گاهي به اعلان مي داشت كه : "مقصود من از حركت ، رسوا ساختن حكومت ضد اسلامي يزيد و صراحت ، برپاداشتن امر به معروف و نهي از منكر و ايستادگي در برابر ظلم و ستمگري است و جز حمايت قرآن و زنده داشتن دين محمدي هدفي ندارم .
و اين مأموريتي بود كه خداوند به او واگذار نموده بود، حتي اگر به كشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسيري خانواده اش اتمام پذيرد. رسول گرامي (ص ) و اميرمؤمنان (ع) و حسن بن علي (ع ) پيشوايان پيشين اسلام ، شهادت امام حسين (ع ) را بارها بيان فرموده بودند. حتي در هنگام ولادت امام حسين (ع )، و خود امام حسين (ع ) به (19) رسول گرانمايه اسلام (ص ) شهادتش را تذكر داده بود.
علم امامت مي دانست كه آخر اين سفر به شهادتش مي انجامد، ولي او كسي نبود كه در برابر دستور آسماني و فرمان خدا براي جان خود ارزشي قائل باشد، يا از اسارت خانواده اش واهمه اي به دل راه دهد. او آن كس بود كه بلا را كرامت و شهادت را سعادت مي پنداشت . (سلام ابدي خدا بر او باد) .
خبر "شهادت حسين (ع ) در كربلا" به قدري در اجتماع اسلامي مورد گفتگو واقع شده بود كه عامه مردم از پايان اين سفر مطلع بودند. چون جسته و گريخته ، از رسول الله (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و امام حسن بن علي (ع ) و ديگر بزرگان صدر اسلام شنيده بودند. بدينسان حركت امام حسين (ع ) با آن درگيريها و ناراحتيها احتمال كشته شدنش را در اذهان عامه تشديد كرد. بويژه كه خود در طول راه مي فرمود: "من كان باذلا فينا مهجته (20) و موطنا علي لقاء الله نفسه فليرحل معنا.
هر كس حاضر است در راه ما از جان خويش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد، همراه ما بيايد. و لذا در بعضي از دوستان اين توهم پيش آمد كه حضرتش را از اين سفر منصرف سازند.
غافل از اين كه فرزند علي بن ابي طالب (ع ) امام و جانشين پيامبر، و از ديگران به وظيفه خويش آگاهتر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده دست نخواهد كشيد.
باري امام حسين (ع ) با همه اين افكار و نظريه ها كه اطرافش را گرفته بود به راه خويش ادامه داد، و كوچكترين خللي در تصميمش راه نيافت .
سرانجام ، رفت ، و شهادت را دريافت . نه خود تنها، بلكه با اصحاب و فرزندان كه هر يك ستاره اي درخشان در افق اسلام بودند، رفتند و كشته شدند، و خونهايشان شنهاي گرم دشت كربلا را لاله باران كرد تا جامعه مسلمانان بفهمد يزيد (باقي مانده بسترهاي گناه آلود خاندان اميه ) جانشين رسول خدا نيست ، و اساسا اسلام از بني اميه و بني اميه از اسلام جداست .
راستي هرگز انديشيده ايد اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرين حسين (ع ) به وقوع نمي پيوست و مردم يزيد را خليفه پيغمبر (ص ) مي دانستند، و آن گاه اخبار دربار يزيد و شهوترانيهاي او و عمالش را مي شنيدند، چقدر از اسلام متنفر مي شدند، زيرا اسلامي كه خليفه پيغمبرش يزيد باشد، به راستي نيز تنفرآور است ... و خاندان پاك حضرت امام حسين (ع ) نيز اسير شدند تا آخرين رسالت اين شهادت را به گوش مردم برسانند. و شنيديم و خوانديم كه در شهرها، در بازارها، در مسجدها، در بارگاه متعفن پسر زياد و دربار نكبت بار يزيد، هماره و همه جا دهان گشودند و فرياد زدند، و پرده زيباي فريب را از چهره زشت و جنايتكار جيره خواران بني اميه برداشتند و ثابت كردند كه يزيد سگ باز وشرابخوار است ، هرگز لياقت خلافت ندارد و اين اريكه اي كه او بر آن تكيه زده جايگاه او نيست . سخنانشان رسالت شهادت حسيني را تكميل كرد، طوفاني در جانها برانگيختند، چنان كه نام يزيد تا هميشه مترادف با هر پستي و رذالت و دناءت گرديد و همه آرزوهاي طلايي و شيطانيش چون نقش بر آب گشت . نگرشي ژرف مي خواهد تا بتوان بر همه ابعاد اين شهادت عظيم و پرنتيجه دست يافت .
از همان اوان شهادتش تا كنون ، دوستان و شيعيانش ، و همه آنان كه به شرافت و عظمت انسان ارج مي گذارند، همه ساله سالروز به خون غلتيدنش را، سالروز قيام و شهادتش را با سياه پوشي و عزاداري محترم مي شمارند، و خلوص خويش را با گريه بر مصايب آن بزرگوار ابراز مي دارند. پيشوايان مآل انديش و معصوم ما، هماره به واقعه كربلا و به زنده داشتن آن عنايتي خاص داشتند.
غير از اين كه خود به زيارت مرقدش مي شتافتند و عزايش را بر پا مي داشتند، در فضيلت عزاداري و محزون بودن براي آن بزرگوار، گفتارهاي متعددي ايراد فرموده اند. ابوعماره گويد: "روزي به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسيدم ، فرمود اشعاري در سوگواري حسين براي ما بخوان . وقتي شروع به خواندن نمودم صداي گريه حضرت برخاست ، من مي خواندم و آن عزيز مي گريست ، چندان كه صداي گريه از خانه برخاست .
بعد از آن كه اشعار را تمام كردم ، امام (ع ) در فضليت و ثواب مرثيه و گرياندن مردم بر امام (21) حسين (ع ) مطالبي بيان فرمود و نيز از آن جناب است كه فرمود: "گريستن و بي تابي كردن در هيچ مصيبتي شايسته (22) نيست مگر در مصيبت حسين بن علي ، كه ثواب و جزايي گرانمايه دارد.
باقرالعلوم ، امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم كه يكي از اصحاب بزرگ او است فرمود: "به شيعيان ما بگوييد كه به زيارت مرقد حسين بروند، زيرا بر هر شخص باايماني كه (23) به امامت ما معترف است ، زيارت قبر اباعبدالله لازم مي باشد.
امام صادق (ع ) مي فرمايد: "ان زيارة الحسين عليه السلام افضل ما يكون من الاعمال . (24) همانا زيارت حسين (ع ) از هر عمل پسنديده اي ارزش و فضيلتش بيشتر است .
زيرا كه اين زيارت در حقيقت مدرسه بزرگ و عظيم است كه به جهانيان درس ايمان و عمل صالح مي دهد و گويي روح را به سوي ملكوت خوبيها و پاكدامنيها و فداكاريها پرواز مي دهد. هر چند عزاداري و گريه بر مصايب حسين بن علي (ع )، و مشرف شدن به زيارت قبرش و بازنماياندن تاريخ پرشكوه و حماسه ساز كربلايش ارزش و معياري والا دارد، لكن بايد دانست كه نبايد تنها به اين زيارتها و گريه ها و غم گساريدن اكتفا كرد، بلكه همه اين تظاهرات ، فلسفه دين داري ، فداكاري و حمايت از قوانين آسماني را به ما گوشزد مي نمايد، و هدف هم جز اين نيست ، و نياز بزرگ ما از درگاه حسيني آموختن انسانيت و خالي بودن دل از هر چه غير از خداست مي باشد، و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضيه بپردازيم ، هدف مقدس حسيني به فراموشي مي گرايد.


اخلاق و رفتار امام حسين (ع )
با نگاهي اجمالي به 56سال زندگي سراسر خداخواهي و خداجويي حسين (ع )، درمي يابيم كه هماره وقت او به پاكدامني و بندگي و نشر رسالت احمدي و مفاهيم عميقي والاتر از درك و ديد ما گذشته است . اكنون مروري كوتاه به زواياي زندگاني آن عزيز، كه پيش روي ما است :
جنابش به نماز و نيايش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه بسياري و حتي در آخرين شب (25) داشت . گاهي در شبانه روز صدها ركعت نماز مي گزاشت .
زندگي دست از نياز و دعا برنداشت ، و خوانده ايم كه از دشمنان مهلت خواست تا بتواند با خداي خويش به خلوت بنشيند. و فرمود: "خدا مي داند كه من نماز و تلاوت (26) قرآن و دعاي زياد و استغفار را دوست دارم (27) حضرتش بارها پياده به خانه كعبه شتافت و مراسم حج را برگزار كرد.
ابن اثير در كتاب "اسد الغابة " مي نويسد: "كان الحسين رضي الله عنه فاضلا كثير الصوم و الصلوة و الحج و الصدقة و افعال (28) الخير جميعها. حسين (ع ) بسيار روزه مي گرفت و نماز مي گزارد و به حج مي رفت و صدقه مي داد و همه كارهاي پسنديده را انجام مي داد.
شخصيت حسين بن علي (ع ) آنچنان بلند و دور از دسترس و پرشكوه بود كه وقتي با برادرش امام مجتبي (ع ) پياده به كعبه مي رفتند، همه بزرگان و شخصيتهاي اسلامي به (29) احترامشان از مركب پياده شده ، همراه آنان راه مي پيمودند.
احترامي كه جامعه براي حسين (ع ) قائل بود، بدان جهت بود كه او با مردم زندگي مي كرد - از مردم و معاشرتشان كناره نمي جست - با جان جامعه هماهنگ بود، چونان ديگران از مواهب و مصائب يك اجتماع برخوردار بود، و بالاتر از همه ايمان بي تزلزل او به خداوند، او را غم خوار و ياور مردم ساخته بود.
و گرنه ، او نه كاخهاي مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ، و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمي بستند، و حرم رسول الله (ص ) را براي او خلوت نمي كردند... اين روايت يك نمونه از اخلاق اجتماعي اوست ، بخوانيم :
روزي از محلي عبور مي فرمود، عده اي از فقرا بر عباهاي پهن شده شان نشسته بودند و نان پاره هاي خشكي مي خوردند، امام حسين (ع ) مي گذشت كه تعارفش كردند و او هم پذيرفت ، نشست و تناول فرمود و آن گاه بيان داشت : "ان الله لا يحب المتكبرين "، خداوند متكبران را دوست نمي دارد. (30)
پس فرمود: "من دعوت شما را اجابت كردم ، شما هم دعوت مرا اجابت كنيد.
آنها هم دعوت آن حضرت را پذيرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند. حضرت دستور داد و بدين ترتيب پذيرايي گرمي (31) هر چه در خانه موجود است به ضيافتشان بياورند، از آنان به عمل آمد، و نيز درس تواضع و انسان دوستي را با عمل خويش به جامعه آموخت .
شعيب بن عبدالرحمن خزاعي مي گويد: "چون حسين بن علي (ع ) به شهادت رسيد، بر پشت مباركش آثار پينه مشاهده كردند، علتش را از امام زين العابدين (ع ) پرسيدند، فرمود اين پينه ها اثر كيسه هاي غذايي است كه پدرم شبها به دوش مي كشيد و به خانه (32) زنهاي شوهرمرده و كودكان يتيم و فقرا مي رسانيد.
علائلي در كتاب "سمو المعني " مي نويسد:
"ما در تاريخ انسان به مردان بزرگي برخورد مي كنيم كه هر كدام در جبهه و جهتي عظمت و بزرگي خويش را جهان گير ساخته اند، يكي در شجاعت ، ديگري در زهد، آن ديگري در سخاوت ، و... اما شكوه و بزرگي امام حسين (ع ) حجم عظيمي است كه ابعاد بي نهايتش هر يك مشخص كننده يك عظمت فراز تاريخ است ، گويا او جامع همه (33) والاييها و فرازمنديها است .
آري ، مردي كه وارث بي كرانگي نبوت محمدي است ، مردي كه وارث عظمت عدل و مروت پدري چون حضرت علي (ع ) است و وارث جلال و درخشندگي فضيلت مادري چون حضرت فاطمه (س ) است ، چگونه نمونه برتر و والاي عظمت انسان و نشانه آشكار فضيلتهاي خدايي نباشد. درود ما بر او باد كه بايد او را سمبل اعمال و كردارمان قرار دهيم .
امام حسين (ع ) و حكايت زيستن و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد كردارش نه تنها نمونه يك بزرگ مرد تاريخ را براي ما مجسم مي سازد، بلكه او با همه خويشتن ، آيينه تمام نماي فضيلتها، بزرگ منشيها، فداكاريها، جان بازيها، خداخواهيها وخداجوييها مي باشد، او به تنهايي مي تواند جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشريت را ضامن گردد. بودن و رفتنش ، معنويت و فضيلتهاي انسان را ارجمند نمود.

پي نوشتها:

در سال و ماه و روز ولادت امام حسين (ع ) اقوال ديگري هم گفته شده است ، ولي (1)
ما قول مشهور بين شيعه را نقل كرديم . ر. به . ك . اعلام الوري طبرسي ، ص .213
احتمال دارد منظور از اسما، دختر يزيد بن سكن انصاري باشد. ر. به . ك . اعيان (2)
الشيعه ، جزء ,11 ص .167
امالي شيخ طوسي ، ج 1، ص .377 (3)
شبر بر وزن حسن ، و شبير بر وزن حسين ، و مبشر بر وزن محسن ، نام پسران هارون (4)
بوده است و پيغمبر اسلام (ص ) فرزندان خود حسن و حسين و محسن را به اين سه نام
ناميده است - تاج العروس ، ج 3، ص ,389 اين سه كلمه در زبان عبري همان معني را
دارد كه حسن و حسين و محسن در زبان عربي دارد - لسان العرب ، ج ,66 ص .60
معاني الاخبار، ص .57 (5)
در منابع اسلامي درباره عقيقه سفارش فراوان شده و براي سلامتي فرزند بسيار (6)
مؤثر دانسته شده است . ر. به . ك . وسائل الشيعه ، ج ,15 ص 143به بعد.
كافي ، ج 6، ص .33 (7)
مقتل خوارزمي ، ج 1، ص 146- كمال الدين صدوق ، ص .152 (8)
سنن ترمذي ، ج 5، ص .323 (9)
ذخائر العقبي ، ص .122 (10)
الاصابه ، ج ,11 ص .30 (11)
سنن ترمذي ، ج 5، ص 324- در اين قسمت رواياتي كه در كتابهاي اهل تسنن آمده (12)
است نقل شد تا براي آنها هم سنديت داشته باشد.
الاصابه ، ج 1، ص .333 (13)
تذكرة الخواص ابن جوزي ، ص 34- الاصابه ، ج 1، ص ,333 آن طور كه بعضي از (14)
مورخين گفته اند اين موضوع تقريبا در سن ده سالگي امام حسين (ع ) اتفاق افتاده
است .
ارشاد مفيد، ص .173 (15)
رجال كشي ، ص 94- كشف الغمة ، ج 2، ص .206 (16)
مقتل خوارزمي ، ج 1، ص 184- لهوف ، ص .20 (17)
روز هشتم ماه ذيحجه مستحب است كه حاجيها به "مني " بروند، و در آن زمان به (18)
اين حكم استحبابي عمل مي كردند، ولي در زمان ما مرسوم شده است كه از روز هشتم
يكسره به عرفات مي روند.
كامل الزيارات ، ص 68به بعد - مشير الاحزان ، ص 9. (19)
لهوف ، ص .53 (20)
كامل الزيارات ، ص .105 (21)
كامل الزيارات ، ص .101 (22)
كامل الزيارات ، ص .121 (23)
كامل الزيارات ، ص .147 (24)
عقد الفريد، ج 3، ص .143 (25)
ارشاد مفيد، ص .214 (26)
مناقب ابن شهرآشوب ، ج 3، ص 224- اسد الغابة ، ج 2، ص .20 (27)
اسد الغابة ، ج 2، ص .20 (28)
ذكري الحسين ، ج 1، ص ,152 به نقل از رياض الجنان ، چاپ بمبك ي ، ص 241- (29)
انساب الاشراف .
سوره نحل ، آيه .22 (30)
تفسير عياشي ، ج 2، ص .257 (31)
مناقب ، ج 2، ص .222 (32)
از كتاب سمو المعني ، ص 104به بعد، نقل به معني شده است . (33)



Share
601 | حسين | Iran - Qom | ٢٠:٥١ - ٠٢ دي ١٣٩١ |
اقا ما را هم کربلات دعوت کن
602 | شادان | Iran - Tehran | ١٦:٠٥ - ٠٤ دي ١٣٩١ |
سلام خيلي قشنگ بود خسته نباشيد من سوالي داشتم که در زمان جنگ امام حسين (ع) ايرانيان چه کار مي کردند که به کمک ايشان نرفتند؟؟؟ لطفا پاسخ اين سوال را برايم ايميل کنيد.

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
در آن زمان هنوز تمام ايران به مذهب تشيع نگرويده بودند برخي فقط اسلام آورده و برخي شايد سني شده و برخي هنوز بر اديان قبلي بودند. بيشتر، شهرهاي مرزي ايران آنروزي همانند مداين و... شيعه بودند و آنها هم بخاطر دوري راهها يا بخاطر اينكه خبري از حركت امام حسين ع از مكه به كوفه نداشتند و يا احتمال چنين واقعه اي را نمي دادند و يا فرصت ملحق شدن به آنها را پيدا نكرده بودند. توفيق حضور در اين جنگ را نداشتند.
البته در مقام توجيه عمل ايرانيان نيستيم اگر در كتب تاريخ در اين مورد سندي بيابيم حتماً كار آنها را تقبيح كرده و از آن افراد تبري مي جوييم. اما آنچه فعلاً به نظر مي رسد همان بود كه گذشت.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
603 | نازنين | Iran - Tehran | ١٤:٢١ - ١٠ دي ١٣٩١ |
سلام.خسته نباشيد.خيلي مطالب خوب ومفيدي بود ومن از اين مطالب براي پاورپوينت کارم استفاده کردم.فقط من يک سوال داشتم الان که در ماه محرم ازطبل هاي بزرگ يا علم هاي چندين تيغه استفاده ميکنند براي دسته هاي عذاداري!در زمان جنگ هم کساني بودند که طبل هاي به اين بزرگي را حمل ميکردند؟؟؟؟؟!!!!لطفا در صورت تمايل به پاسخ اين سوال جواب اين سوال را برايم ايميل کنيد.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
طبل زدن در جنگها به دو منظور چنان كه ما جستجو كرديم بكار برده مي شده است:
1. براي شروع جنگ؛ البته گاهي در شهر براي جمع شدن نيروهاي رزمي هم نواخته مي شده و چنانكه از ظاهر آن استفاده مي شده صداي آن طوري بوده كه هرگاه نواخته مي شده، همه متوجه مي شده اند كه منظور از آن شروع جنگ يا آمادگي نيروهاي جنگي براي رويارويي با دشمن است. و اين عمل در ميان مشركان قطعاً بوده است چنانكه در كتب تاريخي به آن اشاره شده است.(تاريخ تحقيقى اسلام ،ج‏2،ص:260 به نقل از مغازي واقدي ج1 ص 28؛ )
طبق نقل كتاب كامل ابن اثير در جنگ ايران و روم هم چنين كاري شده است و بنظر مي رسد در قديم اين عمل يك كار مرسوم ميان ملل مختلف بوده است.( ترجمه الكامل ابن الأثير، ج‏3، ص243)
2. در جنگ براي دلگرم كردن جنگجويان و جلوگيري از تضعيف روحيه و عقب گرد كردن آنها؛ اين عمل در جنگ احد توسط زنان صورت گرفته است، در كتاب رحيق مختوم چنين آمده است: زنان قريش به سركردگى هند دختر عتبه و همسر ابو سفيان- به سهم خود- در جنگ‏ شركت كردند و در ميان صف هاى اردو مى ‏گشتند، دف مى ‏نواختند، طبل‏ مى ‏زدند، مردان را به نبرد تشويق مى‏ نمودند، كينه و دشمنى پهلوانان را بر مى ‏افروختند و احساسات نيزه ‏زنان، تيراندازان و شمشيرزنان را بر انگيختن(باده ناب، ترجمه الرحيق المختوم، ص317 ؛ ترجمه سيرة المصطفى، ج‏2، ص45 )
واقدي هم مي نويسد: زنان مشركان جلوى صف هاى ايشان بودند و دايره و طبل‏ مى ‏زدند و سپس به پشت صف ها برگشتند. اگر كسى به جنگ‏ پشت مى ‏كرد، او را به بازگشت تشويق مى ‏كردند و كشته ‏شدگان بدر را به يادش مى ‏آوردند. (ترجمه المغازي واقدى، 162)
اما در مورد استفاده طبل در عزاداريها بنظر مي رسد اكثراً براي ايجاد هماهنگي و البته گاهي براي گرد آمدن مردم در محل تعزيه نيز استفاد ه مي شود.

نظر مراجع در مورد استفاده از طبل در عزاداري:
آيت الله فاضل لنكراني (ره): استفاده از آلات لهو و لعب در عزاداري حرام است. ولى طبل و دهل و امثال آنها جزء اين آلات نيست.(جامع المسائل؛ ج‌1، ص: 582)
آيت الله بهجت(ره): استعمال طبل و سنج و نى در عزادارى اشكال دارد. (استفتاءات؛ ج‌4، ص: 546)
امام خميني (ره) : زدن طبل و شيپور در تعزيه حضرت سيّد الشهداء عليه السّلام اگر از آلات لهو و لعب نباشد و وهن بر مذهب هم نشود مانع ندارد .(استفتاءات ؛ ج‌3، ص: 583)
رهبر معظم انقلاب مد ظله العالي: استفاده از شيپور و طبل و سنج به نحو متعارف اشكال ندارد.( توضيح المسائل مراجع؛ ج‌2، ص: 1023)))
آيت الله مكارم شيرازي مد ظله العالي: تعظيم شعائر حسينى از افضل قربات است و از هر وسيله معقول مى‌توان استفاده كرد، استفاده از طبل اگر با آهنگهاى مناسب مجالس فساد نباشد اشكالى ندارد.(استفتاءات جديد؛ ج‌1، ص: 151)
آيت الله صافي گلپايگاني مدظله العالي: مراسم عزادارى حضرت سيد الشهداء عليه السلام كه به صورت مجالس روضه و سخنرانى و حركت هيئت هاى عزا برگزار مى‌شود از شعائر بزرگ مذهب و موجب احياء آثار اهل بيت عليهم السلام و از علائم شعور دينى و تبلور احساسات مذهبى است بايد مظاهر آن مظاهر ايمانى بوده و هر چه از آلايش استعمال اين‌ وسائل و آلات منزه‌تر باشد و ساده و بى‌پيرايه‌تر برگزار شود شكوه معنوى آن برتر و جلوه‌هاى آموزنده آن بيشتر مى‌شود اين پيرايه‌ها و آلايش‌ها خصوصاً استفاده از آلات لهو كه شرعاً ممنوع است از حال عزا و سوگوارى و توجه به مفاهيم بلند و آموزنده اين مراسم مانع مى‌شود اميد است در برگزارى اين شعائر همگان موفق و مشمول عنايات خاصه حضرت بقية اللّٰه ارواح العالمين له الفداء باشند.(جامع الأحكام؛ ج‌2، ص: 133)

در مورد استفاده از طبل در كربلا آقاي محدثي مي نويسد: طبل از ابزار تحريك روحيّه رزمى در ميدانهاى جنگ‏ در سابق بوده و در كربلا هم طبل‏ جنگ‏ نواخته مى ‏شد. وي در ادامه مي گويد: در تعزيه‏هاى عاشورا، با نواختن طبل‏، همه از برگزارى تعزيه خبر مى ‏شدند و گرد مى ‏آمدند. شيپور و طبل، براى گردآورى تماشاگر بوده است. (فرهنگ عاشورا، جواد محدثى، ص271)
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
604 | عليرضاموسوي تبريزي | Iran - Yazd | ١١:٢٢ - ١١ دي ١٣٩١ |
سلام عليکم.
آنچه که حائزاهميت بوده وجلب نظرمي کنداين است که درميان تمام نظرات مراجع عظام،هرگز استعمال طبل و سنج و نى در عزادارى ممدوح ومستحب محسوب نشده! وبلکه بعضاًبه صراحت آن را ردّ نموده اند.
رب صل علي محمدواله وسلم
605 | محمد اسماعيلي | Iran - Tehran | ٢٣:٠٤ - ١١ دي ١٣٩١ |
سلام من از شما تشکر مي کنم به خاطر مطالب بالا يک سوال برايم ايجاد شده چگونه بايد امام حسين را بشناسيم ؟با کتاب خواندن يانه ارتباط قلبي اين ارتباط قلبي چگونه ايجاد مي شود.وسوال هاي ديگر اگر مي شود به سوال هاي من که جواني بيست ساله هستم ولي بيست سال در خواب بودم وامام را نشناختم پاسخ دهيد. با تشکر

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
يكي از بهترين راههاي شناخت امامان معصوم ( عليهم السلام ) مطالعه و تحقيق در زندگي آنها است، مطالعه ابعاد مختلف زندگي ائمه (ع) در شناختن به آنها. ما را كمك مي كند ابعاد مختلف زندگي ايشان عبارتند از : حالات و رفتار و روش و منش و خصوصيات اخلاق و سير و سلوكشان با مردم و نحوه آن و مكارم اخلاق ايشان مثل عفو و گذشت و انفاق و ايثار و حسن خلق و خوش اخلاق و عبادت و تهجد آنها و راز و نيازشان و.... و مطالعه كلمات و سخنان ائمه اطهار عليه السلام درهاي گران بهايي است، كه بايد در جست و جوي آنها بود.
همچنين براي اينكه بتوانيم با امامان ارتباط معنوي داشته باشيم، بايد تهذيب نفس و پرهيز از گناه، و نيز عمل به واجبات را در زندگي داشته باشيم; چرا كه انسان تا تزكيه و تهذيب نفس نكند نمي‏تواند با اولياي مقرب الهي ارتباط برقرار كند
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
606 | عليرضا ن | Iran - Tehran | ١٣:١٥ - ١٢ دي ١٣٩١ |
با سلام
جناب محمد اسماعيلي ، من شخص شاخصي را سراغ دارم. و ايشان کسي نيست، جز سيدنا استاد محمد شجاعي. ايشان مدير موسسه منتظران منجي هستند. به شما توصيه مي کنم به سخنراني هاي ايشان حتماً مراجعه کنيد. و با توجه به سن تان به مباحث ميثاق مقدس ويژه برادران ( در مورد ازدواج)و سي دي واقعاً معرکه ايشان يعني دشمن شناسي ، ايشان در اين سي دي روشهاي نفوذ شيطان در انسان را با استفاده از ايات قران و سخنان معصومين را توضيح مي دهد. و اگر اهل تهران هستيد، مي توانيد 5شنبه ها به حرم حضرت عبدالعظيم حسني ، حسينه قرائت قران مراجعه کنيد و سخنراني هاي ايشان تحت عنوان خانواده اسماني را استفاده کنيد و اگر مشاوره خواستيد، به شما ارائه مي دهد. در ضمن مباحث خانواده اسماني نيز قبلاَ در روز جمعه از شبكه ولايت پخش مي شد. در حال حاضر نمي دانم كه پخش مي شود يا نه؟
607 | سمير | Iran - Karaj | ٢١:٥٢ - ١٢ دي ١٣٩١ |
من شيعه هستم و ميخواهم سني شوم و اما به امام حسين اعتقاد دارم آيا مشکلي دارد؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
اينكه مي خواهيد سني شويد به خودتان مربوط است! ولي بدانيد كساني كه امام حسين عليه السلام را كشتند سني بودند و از آن طرف بدانيد كه ادعاي اعتقاد به امام حسين عليه السلام با سني بودن نمي سازد ؛ چون لازمه سني بودن اين است كه امامت دوازده امام را رده كرده و معتقد به خلافت غاصبين حق علي عليه السلام شويد كه خود امام حسين عليه السلام بارها در مقابل خلفاء ايستاده و به آنها مي فرمود از منبر پدرم رسول خدا صلي الله عليه وآله پايين بياييد كه شما لياقت خلافت را نداريد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
608 | طاهرنصيبي | Iran - Bandar-e Emam Khomeyni | ٠١:٤٥ - ١٣ دي ١٣٩١ |
سلام باتشكرازمطالب باارزش وخوب شما.درودبرامام حسين(ع)وشيعيان جهان
609 | سيد اكبر مير خوشخوي | Iran - Karaj | ٢٠:٢٩ - ١٣ دي ١٣٩١ |
با سلام وعرض ادب (سلام بر حسين شهيد ) انشا الله همه ما به درک واقعي جهاد امام برسيم ( التماس دعا )
610 | عليرضا تاجدي | Iran - Tehran | ٠٩:٣٧ - ١٤ دي ١٣٩١ |
عالي بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود .................درودبرامام حسيـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
611 | محمد البوخنفر | Iran - Tehran | ٢٣:١٨ - ١٤ دي ١٣٩١ |
سلام عليكم لطفا از نظرات ايت الله سيستاني هم استفاده نماييد
612 | مانيا | Iran - Kerman | ٢٤:٠٩ - ١٤ دي ١٣٩١ |
سلام... باتشکر از شما... مطالب زيبايي بود... مرسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسيييييييييييييييييييييييييييييييييييييي...
613 | حسين عرقشي | Germany - Falkenstein | ١٠:٠٤ - ١٥ دي ١٣٩١ |
با سلام و آرزوي قبولي عزاداري هاي همه مسلمين و ملتزمين به امامت امام علي (ع) اميدوارم خداوند توفيق عمل به فرامين ائمه اطهار را بما عطا نمايد ماه مي گويد حسين با آه مي گويد حسين آيه آيه حضرت الله مي گويد حسين تقديم به حسينيان جهان
614 | غضنفري | Iran - Tehran | ٢٠:٤٧ - ١٦ دي ١٣٩١ |
سلام بر محبين اهلبيت عليهم السلام
جناب سمير:
بعضي وقتا جداي از اونکه از صحبت طرف ميشه فهميد که دروغ ميگه که شيعه بوده و ميخواد سني بشه قضا و قدر هم کمک ميکنه مثلا در مورد تو عدد 606 نصيب تو شده و البته ميدوني که 6 عددي مقدس براي شيطانپرستان است چون شيطان به 6 (شيلا رفته گل بچينه)
خب براي تو هم اول 6 وسط پوچ آخر 6 که ميشه 606 يعني قضا و قدر هم ميگه تو مثل شيطان دروغ گفتي و حرفات پوچه
البته اينها را که گفتم من باب زنگ تفريح بود ولي اين را بدان که هيچ احمقي اين سئوال را نميکنه
کدوم آدم احمق پيدا ميشه که شک کنه حب سيد الشباب اهل الجنه در دين اشکال وارد کند؟!!!!!!
مگر اينکه طرف از نسل يزيد باشه اونهم از طريق نامشروعش يعني بچه يزيد باشد ولي از طريق زنا
در ضمن احمق اگه ميخواهي اشکال اين مسئله را بداني و غرض و مرض نداري و راست ميگي عقل حکم ميکند که بري از بن باز و آل شيخ بپرسي نه از شيعيان !!!!!!
مثل اينه که يک نفر ميخواد بره عراق بعد بيا از سفارت فرانسه بپرسه فلان شرط براي سکونت در عراق چيه ؟آيا احمقانه نيست
پس ثابت ميشه که تو يک ناصبي منافقي که ادعا ميکني شيعه هستي
يعني خ(شيلا رفته گل بچينه )ر خودتي
ـــــــــــــــــــ
(شيلارفته گل بچينه)يعني 3نقطه
شيلا =شهاب ابراهيمي=عبدالله حيدري=محمد علي ابراهيمي=عالم مقدس ملکوت= عليرضا موسوي تبريزي
615 | حسين تهي | Iran - Tehran | ٢٠:٢٩ - ١٧ دي ١٣٩١ |
عا لي بود
616 | ميثم ح | Iran - Rasht | ٠٣:١٠ - ٢٢ دي ١٣٩١ |
اسلام وعليک يا اباعبدالله
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
باتشکر
617 | سيد احمد | Iran - Tehran | ٠٧:٢٨ - ٢٢ دي ١٣٩١ |
سلام سالار دمت گرم خيلي عالي بود استفاده كرديم عجرت با سيدالشهدا
618 | مهران شعباني | Iran - Shiraz | ١١:٥٣ - ٢٢ دي ١٣٩١ |
باسلام وخسته نباشيد، خواستم بدونم که ماشيعه ها در مورد واقعه کربلا با سني ها اختلاف نظري نداريم؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
در نقل حوادثي و مصائبي كه بر خاندان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و بر امام حسين ـ عليه السلام ـ و ساير اصحابش در روز عاشوراء در كربلا اتفاق افتاده است، بين منابع شيعه و سني تفاوت زيادي وجود ندارد. اما در اينكه هدف امام حسين ـ عليه السلام ـ از قيام چه بوده است، و مقصر در اين جريان كيست،در بين منابع اهل سنت دو ديدگاه كلي وجود دارد. گروه كمي از منابع اهل سنت سعي در تبرئه يزيد دارند و سعي دارند امام حسين ـ عليه السلام ـ را به عنوان مقصر معرفي كنند، كه بيشتر آنها منابع قديمي هستند. اما اكثريت مورخين سني مذهب يزيد را مقصر مي دانند و كاملاً از حركتِ امام حسين ـ عليه السلام ـ و قيام ايشان دفاع مي كنند. اين ديدگاه در منابع قديم زياد و در منابع جديد فراوان ديده مي شود
افرادي قليلي مانند طبري ، ابن كثير ، و ابن عربي سعي كرده اند يزيد را تبرئه كنند و حركت امام حسين ـ عليه السلام ـ را اشتباه معرفي مي كند. در اين مورد به كتاب طبري، محمد بن جرير، تاريخ طبري، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، انتشارات اساطير، چاپ 5، سال 1375، ج7، ص3071. ابن كثير،اسماعيل، البدايه و النهايه، بيروت، دارالمعرفه، چاپ 4، سال 1419، مجلد 4، ج 8-7، ص 600. ابن عربي، العواصم من القواصم، قاهره، المطبعه الاسلاميه، سال 1371 هـ ، ج2، ص232. مراجعه كنيد
اما در مقابل اكثريت مورخان و نويسندگان اهل سنت، قيام امام حسين ـ عليه السلام را تاييد و اقدامات يزيد را ناپسند مي دانند اين گروه يزيد را فردي ظالم، بزه كار و قاتل امام حسين ـ عليه السلام ـ مي دانند و برخي حتي معاويه را هم مقصر مي دانند.
«ابوالحسن اشعري» مي نويسد: «چون ستمگري يزيد از حد گذشت امام حسين ـ عليه السلام ـ با ياران خود عليه بيداد او قيام كرد و در كربلا به شهادت رسيد».به نقل از «مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلين»، ص 45.ابوفلاح حنبلي مي نويسد: «شانزده تن از اهل بيت امام حسين ـ عليه السلام ـ كه در آن روزگار كسي همانند آنها نبود همراه او به شهادت رسيدند. خدا انجام دهنده آن را بكشد و خوار گرداند هر آن كس را كه بدان امر كرد و رضايت داد».«شذرات الذهب من اخبار من ذهب»، ج 2، ص 67. ابن خلدون مي نويسد: «اين عمل يزيد يكي از اعمالي است كه فسق او را تأئيد مي كند، و حسين در اين واقعه شهيد و در نزد خدا مأجور است و عمل او بر حق و از روي اجتهاد است» و مي گويد: «... يزيد از عدالت به دور بوده و حسين ـ عليه السلام ـ عليه يك حاكم ظالم قيام كرده بود».ابن خلدون، مقدمه، ترجمه محمد پروين گنابادي، تهران مركز انتشارات علمي فرهنگي، چاپ 4، سال 1362، ج1، ص417..
«عبدالرحمان شرقاوي» در كتابش «الحسين ثائراً و شهيداً» حركت امام حسين ـ عليه السلام ـ را كاملاً تأئيد مي كند و رضايت يزيد را از اعمالي كه انجام داده در كربلا بيان مي كند .شرقاوي،عبدالرحمن، الحسين ثائراً و شهيداً، بيروت، العصر الحديث لِلنشر و التوزيع، چاپ دوم، 1405.
«طه حسين» انتخاب يزيد توسط معاويه را كاري منفور و بدعتي جديد مي نامد. و يزيد را جواني مفرِط در لهو و لعب و عياشي و ميگساري مي داند كه به طور علني مرتكب اين اعمال مي شد. وي سپس مي نويسد «مورخين مي گويند كه يزيد گناه قتل حسين و شهداي ديگررا بر گردن عبيدالله بن زياد افكند اما اين اتهام يزيد درست نيست زيرا همه مي دانند كه يزيد، ابن زياد رانه فقط مجازات نكرد بلكه از كار هم بركنار نساخت» «وحتي از سوي او مورد تشويق هم قرار گرفت»(17) و در جاي ديگر مي نويسد: «شايد گفته شود كه حسين بر يزيد شوريده و بيعت او را شكسته... از اين رو يزيد از حق حاكميتِ خود دفاع كرده و جلوي تفرقه بين مسلمين را گرفته است، ولي اين گفته صحيح نيست». طه حسين، علي و فرزندانش، ترجمه محمدعلي شيرازي، تهران، انتشارات گنجينه، چاپ چهارم، 1354، ص242. 259.
ص 263. ص 262.
بنابراين اكثر نويسندگان اهل سنت بر كشته شدن مظلومانه ي امام حسين ـ عليه السلام ـ و گناه كار بودنِ يزيد متفق هستند.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

619 | رسول ارمك | Iran - Tehran | ١٩:٣٣ - ٢٢ دي ١٣٩١ |
اجرتون با امام حسين عليه السلام.
خسته نباشيد.
620 | الهه رسول پور | Iran - Tehran | ٠١:٣٦ - ٠١ بهمن ١٣٩١ |
ممنون از اين سايت قشنگتون عالي بود
621 | حامد رزاقي | Iran - Sari | ١٤:٢٠ - ٠١ بهمن ١٣٩١ |
باسلام چرا فرزندان يزيد کافر مثل معاويه دوم مهربان و مومن بود برخلاف يزيد واينکه چه جوري يزيد مرد با تشکر

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
فرزند يزيد و يا كافر بودن دليل بر اين نيست كه حتما فرزندانش نيز بايد مثل او باشند همچنانكه فرزند پيامبر بودن نيز دليل بر خوب بودن نيست همچنانكه فرزند نوح كافر بود . هرچند خوب بودن و يا بد بودن پدر و مادر در فرزند تاثير گذار است ولي اين علت تامه نيست بلكه شخص مي تواند با اختيار خود، راه خود را از آنها جدا كند همچنانكه معاويه فرزند يزيد فهميد راه پدر اشتباه است لذا راهش را جدا كرد. البته درباره معاويه اين را هم گفته اند كه معلمش عمر قوصى در او تاثير گذار بود. نقل شده است بنى أميه به عمر قوصى كه معلم معاويه بود گفتند: اين كارى كه معاويه كرد به دستور تو بوده- عمرقوصي گفت: بخدا قسم من كارى نكردم و ليكن، دوستى على- بن أبي طالب (ع) در گل او سرشته شده است. أما مردم جواب معلم را نپذيرفتند و معلم را زنده در گور كردند تا مرد.كتاب اخبار الدول قرمانى ص 131
لازم به ذكر است تعدادي از بني‌اميه از خوبان و مومنان واقعي و پيروان ولايت اهل بيت عليهم السلام بوده‌اند مثل: خالد بن ‌سعيد بن‌ العاصو ابوالعاص بن ربيع كه از بيعت با ابي‌بكر سرباز زدند و با اميرالمؤمنين عليه السلام ثابت قدم ماندند. امامه دختر همين ابوالعاص بعد از شهادت حضرت فاطمه سلام الله عليها طبق وصيت آن حضرت به ازدواج حضرت امير مومنان عليه السلام درآمد. همچنين محمد بن ‌ابي‌حذيفه كه مادر او دختر ابوسفيان بود ولي خودش از ياران خاص اميرالمؤمنين عليه السلام مي‌باشد و در راه محبت آن جناب رنج ها كشيد و سال ها در زندان معاويه كه دايي اش بود به سربرد و در نهايت با معاويه همراهي نكرد.
اما درباره مر گ يزيد اقوال مختلفي مطرح است:
ذهبي از محمد بن احمد بن مسمع نقل مي‏ کند که گفت: يزيد مست کرد و بلند شد که بر قصد. اما با سر بر زمين خورد که سرش شکافت و مغزش آشکار شد.سير اعلام النبلاء، ج 4 ، ص 36
بلاذري در انساب الاشراف مي‏ نويسد: پيري از شاميان به من گفت: علت مرگ يزيد اين بود که او در حالت مستي بوزينه ‏اش را بر الاغ سوار کرد. سپس به دنبال او آن گونه دويد که گردنش شکست، يا چيزي در درونش [ احتمالا زهره اش] پاره گرديد.انساب الاشراف ،بلاذري، ج 5، ص 300
شيخ صدوق گويد: وي به بلاي ناگهاني هلاك گشت. شب به حالت مستي به خواب رفت. صبح او را مرده يافتند و چنان تغيير كرده بود كه گويا او را قير ماليده بودند».
همچنين نقل شده است : يزيد روزي با اصحابش به قصد شکار به صحرا رفت. به اندازه دو يا سه روز از شهر شام دور شد، ناگاه آهويي ظاهر شد يزيد به اصحابش گفت: خودم به تنهايي در صيد اين آهو اقدام مي‌کنم کسي با من نيايد. آهو او را از اين وادي به وادي ديگر مي‌برد. نوکرانش هر چه در پي او گشتند اثري نيافتند.
يزيد در صحرا به صحرانشيني برخورد کرد که از چاه آب مي‌کشيد. مقداري آب به يزيد داد ولي بر او تعظيم و سلامي نکرد.
يزيد گفت: اگر بداني که من کيستم بيشتر مرا احترام مي‌کني! آن اعرابي گفت: اي برادر تو کيستي؟ گفت: من اميرالمومنين يزيد پسر معاويه هستم. اعرابي گفت: سوگند به خدا، تو قاتل حسين بن علي(عليهماالسلام) هستي اي دشمن خدا و رسول خدا.
اعرابي خشمگين شد و شمشير يزيد را گرفت تا بر سر يزيد بزند، اما شمشير به سر اسب خورد، اسب در اثر شدت ضربه فرار کرد و يزيد از پشت اسب آويزان شد. اسب سرعت مي‌گرفت و يزيد را بر زمين مي‌کشيد، آنقدر او را بر زمين کشيد که او قطعه قطعه شد. اصحاب يزيد در پي او آمدند، اثري از او نيافتند، تا اين که به اسب او رسيدند فقط ساق پاي يزيد روي رکاب آويزان بود.( لهوف، سيد بن طاووس .)
در برخي از کتب اين داستان اين گونه نقل شده است: او در سال 64 هجري قمري، روزي باده هزار نفر از سواره نظام لشگر خود به قصد شکار، از دمشق بيرون آمد، و خود سوار بر اسب بود، او و لشگرش به اندازه دو روز از دمشق دور شدند، در آنجا(در بيابان) آهوي زيبايي نظراو را جلب کرد ، يزيد که مي خواست غرور و چابکي خود را نشان دهد به همراهان گفت: هيچ کس با من نيايد، و من تنها مي‌خواهم به دنبال اين آهو بروم و آن را صيد کنم. او تنها سوار بر اسب به دنبال آهو حرکت کرد، آهو پا به فرار گذاشت، و همچنان در حال فرار بود، و يزيد با آخرين سرعت به دنبال او حرکت مي‌کرد، تا به بيابان هولناک و وحشتناکي رسيد، و همچنان از اين دره به آن دره، به دنبال آهو مي‌رفت. در وسط آن بيابان وحشت زا، آهو از نظرش ناپديد شد، او را گم کرد، از طرفي به شدت تشنه بود، و در آنجا هرچه تلاش کرد به آب دست نيافت، او همچنان در جستجوي آب بود، ناگاه مردي را ديد که ظرفي آب در دست دارد، به او التماس کرد که اندکي آب به من بده اگر تو مرا بشناسي، به من احترام شاياني خواهي کرد.
او گفت تو کيستي؟
يزيد گفت: من خليفه مسلمانان يزيد بن معاويه هستم.
آن مرد گفت: تو همان قاتل حسين بن علي )ع (هستي، اي دشمن خدا!)
سپس به يزيد حمله کرد، اسب آن‌چنان يکه خورد و رميد که يزيد از ناحيه پشت اسب به طرف زمين واژگون شد و يک پايش در رکاب اسب گير کرد، و اسب از شدت وحشت فرار کرده و در بيابان پر وحشت روي سنگ ها و خارها و پستي و بلندي‌ها همچنان فرار مي‌‌کرد، در اين ميان سر و پيکر نحس يزيد آن چنان متلاشي شد که به صورت جويده در آمد. و اين گونه در حال تشنگي به جهنم واصل شد.
يزيد ده نفر نديم خصوصي داشت که هرگز از او جدا نمي‌شدند، آنها براي پيدا کردن يزيد سر به بيابان گذاشتندو به جستجو پرداختند، تا اينکه اسب او را در بيابان يافتند، و ديدند يک ران قطع شده يزيد در رکاب اسب آويزان باقي مانده‌است. خبر کشته شدن يزيد را به لشگر دادند، صداي ضجه و گريه طرفداران يزيد بلند شد، آنگاه با همان حال به دمشق مراجعه کردند.
طبق روايت ديگر، آن مرد که يزيد را دنبال کرد، به او گفت:سوگند به خدا تو را مي کشم ، چنان که تو حسين )ع ( را کشتي، با شمشير به دنبال يزيد حرکت کرد، يزيد از ترس ، با اسب خود فرار نمود، اسب از برق شمشير آن مرد وحشت زده شد و رميد، به طوري که يزيد از پشت آن واژگون شده و زير دست و پاي اسب تکه تکه گرديد.
در "الکامل في التاريخ" درباره علت مرگ وي آمده است: سبب مرگ يزيد، اصابت پارة سنگي از منجنيق به يک طرف صورت او بود، که همين امر باعث شد مدّتي مريض شود، بعد مُرد
عده اي نيز گفته اند که وي به وسيله ((سلمى )) دخـتـر ((حـجـر بـن عـدى کندى )) و با همکارى ((عبدالرحمان )) برادرزاده حجر، مسموم شده و به مجازات رسيده است.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
622 | soroush | Iran - Tehran | ١٨:٢٣ - ٠٢ بهمن ١٣٩١ |
ممنون
623 | hdiye sadmaegi | Iran - Tehran | ١٨:٢٤ - ٠٧ بهمن ١٣٩١ |
خيلي قشنگ بود
624 | مختار | Germany - Nuremberg | ٢٤:٠٧ - ١٤ بهمن ١٣٩١ |
با تشکر که امام حسين را به جهان اسلام شنا سانديد
625 | تانيا سجودي | Iran - Tehran | ١١:٥٢ - ١٩ بهمن ١٣٩١ |
من عاشق امام حسين هستم به نظر من ايشون مرد شريف و مهربوني بودند لطفا بيشتر در باره ي اين بزرگ گواران بنويسيد با تشکر از شما
626 | محمد صادق | Iran - Ahvaz | ٢٤:٠٣ - ٢٠ بهمن ١٣٩١ |
من خيلي امام حسين رادوست دارم
627 | فاطمه محمدي | United States - Fremont | ٢٢:٠٢ - ٢٧ بهمن ١٣٩١ |
خيلي قشنگ بود من عاشق امام حسينم جانم به فدايش
628 | حامد رزاقي | Iran - Tehran | ١٦:٠١ - ٣٠ بهمن ١٣٩١ |
ممنونم ازتون که جواب سوال من رو داديد من يه سوال ديگه هم دارم اين که قيام مختار بهانش از قيام خون خواهي از قاتلين امام حسين بود يا با علاقه اش به امام حسين اين قيام رو انجام داد

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ بسياري از علما بر اخلاص او در اين كارش تاكيد كرده اند. در مورد مختار مقاله اي در اين آدرس قرار داد ه شده است مي توانيد مراجعه كنيد:www.valiasr-aj.com/lib/mokhtar/11.htm
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
629 | hamed razzaghi | Iran - Tehran | ١٩:٠٠ - ٠٢ اسفند ١٣٩١ |
lممنونم از جوابتون من يه سوال ديگه هم دارم اينه که اسامي 72تن از ياران امام حسين رو ميتونين بگين ممنون ميشم از جوابتون

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در كتب مقتل و كتاب‏ هايي كه تاريخ اباعبدالله الحسين(ع) و ياران با وفايش را نگاشته‏ اند، تعداد شهداي كربلا را بيش از هفتاد و دو نفر نوشته‏ اند. لذا براي آشنايي شما با اسامي اين شهدا مشهورترين قول را انتخاب و ذكر مي ‏نماييم.
1 - حضرت اباعبدالله الحسين(ع); 2 - علي‏ بن‏ الحسين،علي‏ اكبر(ع); 3 عبدالله ‏رضيع، علي‏ اصغر(ع); 4عباس ‏بن ‏علي ابوالفضل(ع); 5 عبدالله بن علي(ع); - 6-عثمان بن علي(ع); 7- محمد بن علي(ع);8 - مجمع بن عبدالله 9 - جعفر بن علي(ع) ;10- برير بن خضير; 11- ابوبكر بن علي ;12 - عمرو بن قرظ كعب انصاري ;12 - محمد بن علي ; 13 - ابوالحتوف بن الحارث; 14- عباس الاصغر; 15 - نافع بن هلال; 16- محمد بن عباس بن علي; 17- ابوالشعثا كندي; 18- قاسم بن الحسن(ع); 19 - مسلم بن عوسجه 20 - ابوبكر بن الحسن(ع);21 حر بن يزيد رياحي ;22 - عبدالله بن الحسن(ع);23 - حبيب بن مظاهر 24 - حسن بن الحسن;25 سعد بن حارث ; 26 - عون بن عبدالله بن جعفر;27 سعيد بن عبدالله حنفي ;28 - محمد بن عبدالله بن جعفر;29 - ابو ثمامه صيداوي; 30 - عبيدالله بن عبدالله بن جعفر;31 - سلمان مضارب; 32- قاسم بن محمد بن جعفر بن ابي طالب;33 - زهير بن قين بجلي34 - عبدالله بن مسلم بن عقيل; 35 - حجاج بن مسروق الجعفي ; 36 - محمد بن مسلم بن عقيل; 37 - يزيد بن مغفل جعفي;38 - جعفر بن عقيل بن اسعد 39 - حنظل شباحي ; 40 عبدالرحمن بن عقيل; 50 - عباس بن ابي شبيب ;51 - محمد بن ابي سعيد بن عقيل; 52 - شوذب بن عبدالله53 - عبدالله بن عمير;54 - جون بن ابي مالك; 55 سيف بن الحارث; 56 - عبدالرحمن الارحبي; 57 - مالك بن عبدالله; 58 - غلام تركي ;59 - عمر بن خالد الصيدواي; 60 - انس بن حارث ;61 - سعد مولاي عمرو; 62 - عبدالله بن عرو 63 - جابر بن الحارث; 64 عبدالرحمن بن عروه; 65 - عمرو بن جناده; 66 - وهب بن حباب كلبي; 67 - واضح التركي; 68 - حبش بن قيس بن سلمه 69- رافع بن عبدالله; 70- زياد بن عريب;71- يزيد بن تبيط; بن صلت; عقب72 - بكر بن حي; 73 قعنب بن عمر بن مالك; 74 ضرغام 75 انيس بن معقل; 76 مجمع بن زياد بن ابي قر 77 عباس بن مهاجر; 78 عبدالرحمن بن عبدالله اليزني ; 79 يحيي المازني;80 منجح ; 81 سويد بن عمرو.
همچنين مورخين نوشته‏ اند كه در حمله اول تعدادي از ياران ابي عبدالله الحسين بشهادت رسيده. ((ابن شهر آشوب)) شهداي حمله اول را چهل نفر دانسته ولي نام 28 نفر آنها را در كتابش ذكر نموده وليكن مرحوم سماوي در كتاب ((ابصار العين)) نام چهل نفر را به قرار ذيل ذكر نموده است: - ادهم بن اميه; - عامر بن مسلم بن سعيد;- امي - عبدالله بن بشير; بشر بن عمر;- عبدالله بن يزيد- جابر بن حجاج; - عبيدالله بن يزيد; - حباب بن عامر; - عبدالرحمن بن عبدالرب بن علي; - جبل- عبدالرب بن مسعودبن كعب; - جناد - عمر بن ضبيع - جندب بن حجير كندي; - عمار بن حسان; - جوين بن مالك;- عمار بن سلامه - حارث بن امر القيس ; - قاسم بن حبيب الازدي - حارث بن بنهان; - قاسط بن زهير ; - حجاج بن بدر; - كردوس بن زهير; - حلاس بن عمرو; بن عتيق; - كنان - زاهر بن عمرو; - مسلم بن كثير; - زهير بن سليم; - مسعود بن حجاج; - سالم(غلام عامربن مسلم); - مقسط بن زهير; - سالم بن عمرو; - نصر بن ابي نيزر; - سوار بن ابي حمير;- نعمان بن عمرو الراسبي; - شبيب بن عبدالله; - نعيم بن عجلان; - عائذ بن مجمع; - زهير بن بشر الخثعمي.
و با ذکر نام مسلم بن عقيل عليه السلام ، قيس بن مسهر صيداوي، عبدالله بن بقطر و هاني پسر عروه که قبل از واقعه کربلا و در کوفه کشته شدند، شمار آنان از آغاز ماجرا تا پايان جنگ بيش از اينها است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
630 | mehrad hajighorbani | Iran - Shahr-e Qods | ٢٣:٤٢ - ٠٦ اسفند ١٣٩١ |
در اون زمان ايران امن تر بوده پس چرا امام حسين به ايران نيامد

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
غير از ايران گزينه هاي ديگرى همانند يمن نيز براي رفتن امام حسين عليه السلام بود همچنانكه ابن عباس خطاب به امام حسين(ع) مى ‏گويد: «اگر حتماً اصرار بر خروج از مكّه دارى، به سمت يمن برو كه در آنجا وادى‏ ها و قلعه‏ هاى محكمى وجود دارد و سرزمين گسترده‏اى است و تو مى‏ توانى داعيان و مبلغان خود را از آن سرزمين به نقاط ديگر گسيل كنى».ابن اثير، الكامل فى التاريخ، ج 2، ص 545. اما اينكه چرا امام(ع) آنها را انتخاب نكرد و به كوفه رفت؟، پاسخ اين سؤال را از چند جنبه مي شود بررسي كرد: 1.امامان شيعه هنگامى كه به امامت مى‏ رسند، صحيفه ‏اى را مى‏ گشايند كه در آن وظيفه الهى خود را تا هنگام شهادت مشاهده مى‏ كنند و مأمور مى‏ شوند بر طبق همان عمل كنند.همچنانكه شيخ كليني بابي را به اين نام «ان الائمة عليهم السلام لم يفعلوا شيئاً و لا يفعلون الا بعهدٍ من اللَّه عزوجل و أمر منه لا يتجاوزونه....»در اصول كافى گشود و روايت فراواني را در اين زمينه نقل كرده است . اصول كافي ج1 ص 279 ، دار الكتب الإسلامية: تهران‏ سال چاپ: 1407 ق‏ نوبت چاپ: چهارم‏
امام حسين(ع) هنگامى كه پرونده خود را گشود، در آن وظيفه خود را چنين مشاهده كرد: «قاتل فاقتل و تقتل و اخرج باقوام للشهادة لاشهادة لهم الا معك»؛ همان، ص 28، ح 1. «بكش و كشته شو و مردمى را براى شهادت با خود بيرون بر كه جز با تو به سعادت شهادت نرسند.فرمود: اين كار را كرد و چون در گذشت آن را به على بن‏ الحسين داد » اصول كافي ج1 ص280 . بنابراين مشيت الهى بر اين بود كه به شهادت برسد و آن حضرت چاره‏اى جز اجراى اين مشيّت نداشت .در تاييد اين حرف، اين جمله است كه پيامبر صلي الله عليه وآله در خواب به امام حسين عليه السلام فرمودند: «يا حسين اخرج فان اللَّه قد شاء ان يراك قتيلاً». و امام(ع) خود بهتر از هر كس، از نيرنگ بازى كوفيان آگاه بود و مى‏ دانست كه سرانجام او را به شهادت خواهند رساند و با اين علم به سمت كوفه حركت كرد تا به شهادت برسد و با اين شهات بود كه اسلام زنده ماند و دشمنان دين رسوا شدند
2. علت ديگر كه امام عليه السلام به جاهاي ديگر نرفت و كوفه را انتخاب كرد، اين است كه امام حسين(ع) از طرف کوفيان براي قيام دعوت شده بود در حالي که چنين دعوتي از سوي ديگر شهرها از ايشان به عمل نيامده بود همچنانكه خود حضرت يكي از علل رفتنش به كوفه را به دعوت كوفيان استناد مي كند
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
631 | فاطمه املشي | Iran - Isfahan | ٠١:٣٣ - ١١ فروردين ١٣٩٢ |
بي سرو سامان تو ام يا حسين دست به دامان توام ياحسين برسر ني زلف رها کرده اي با جگر شيعه چه ها کرده اي زهره ي منظومه ي زهرا حسين کشته ي افتاده با صحرا حسين عاقبت اين عشق هلاکم کند در گذرکوي تو خاکم کند " مرحوم آقاسي"
632 | فرشاد رجبلو | Iran - Tehran | ٢٤:٢٨ - ١١ فروردين ١٣٩٢ |
واقعاَ مطالبتون مفيد و تاثير گذار بود.يا حــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــســــــــــــــــــــــــــــيـــــــــــــــــــــــــــــن لبيك.
633 | منتظر | Iran - Tehran | ٠١:٤٨ - ٢٢ فروردين ١٣٩٢ |
کلا تعداد ياران امام حسين(ع) که به شهادت رسيدند چند نفر بودند؟ آيا اين 72 نفر کل ياران امام هستند که شهيد شدند؟ چه اينکه در ابن طاووس در لهوف بيشتر از اين را برشمرده است، يا منظور از 72 تن افراد خاندان بني هاشم هستند که در واقعه ي کربلا شهيد شدند؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
درباره تعداد ياران امام حسين عليه السلام، نمي توان آراء دقيقي ارائه نمود؛ زبرا تعداد ياران امام در كربلا به صورت‌هاي زير نقل شده است:
1. ششصد نفر:‌ متشکل پانصد سواره و يکصد پياده. اين تعداد را «مسعودي» در «مروج الذهب» نقل کرده است.
2. يکصد و چهل و پنج نفر: در روايتي از امام باقر عليه السلام نقل شده که: تعداد ياران امام حسين(ع) در کربلا يکصد و چهل و پنج نفر بودند . از اين تعداد 45 نفر سواره و يکصد نفر پياده بودند.
3. يکصد نفر: به نظر برخي تعداد ياران امام در کربلا حدود يکصد نفر بود.
4. هفتاد و دو نفر: ابو مخنف تعداد ياران امام را 72 تن ذکر کرده است. اين لشکر کوچک امام متشكّل از 32 نفر سواره و40 نفر پياده بود.
هر چند اين قول اخير توسط منابع بسياري مورد تاييد قرار گرفته و بسياري بر آن تاکيد کرده‌اند اما نمي‌توان به آن پايبند شد و بايد گفت تعداد ياران امام بيش از اينها بوده است. مويد اين سخن اسامي نام برده شده از شهدا در زيارت ناحيه مقدسه است كه بيش از 72 تن است . تعداد شهداء بني هاشم نيز به 29 نفر مي رسد كه با شهداء كربلا جمعا به 136 نفر خواهد رسيد. و با ذکر نام قيس بن مسهر صيداوي ، عبدالله بن بقطر و هاني بن عروه كه قبل از عاشوراء شهيد شدند، شمار شهداء کربلا از آغاز ماجرا تا پايان 139 نفر خواهد بود.
جهت اطلاع بيشتر از اين موضوع و اسامي ياران امام حسين عليه السلام به كتاب اعيان الشيعه نوشته علامه سيد محسن امين و تاريخ کربلا در يک نگاه نوشته آيت الله خوانساري مراجعه كنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات


634 | اميرحسين | Iran - Shiraz | ١٩:٢٤ - ٢٤ فروردين ١٣٩٢ |
دستتون دردنکته انشاءالله سفرکربلانصيب شما گرددد.
635 | محمد | Germany - Nuremberg | ١٦:١٥ - ٣٠ فروردين ١٣٩٢ |
قربونش برم
636 | رضوان | Iran - Jongīyeh | ١٩:٥٣ - ٠٤ ارديبهشت ١٣٩٢ |
مرسي
637 | روشان رحيمي | Iran - Jongīyeh | ٢٠:٠٧ - ٠٤ ارديبهشت ١٣٩٢ |
عالي بود فقط 1سوال دارم شما جواب اين سوال هارا از کجا مي اوريد ايا کتابي داريد ميشه اسمشو بگيد؟!!!!!!

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ در مورد شبهات متفاوت به كتابهاي مختلف مراجعه مي شود. كتاب جداگانه اي كه تمام سوالها در آنها باشد نيست بلكه در مسائل تفسيري به كتب تفاسير و در مسائل اعتقادي به كتب عقائد و مناظرات و در مسائل تاريخي به كتب تاريخ و حديث و... مراجعه مي شود .
در مورد پاسخ به شبهات نرم افزارهاي مختلفي هم وجود دارد كه مي توان به چند نرم افزار مخصوص رايانه و موبايل از همين موسسه به نام پاسخگو و پرسمان اشاره كرد كه در بخش نرم افزار و موبايل مي توانيد ببينيد. (آدرس آنها را در ذيل براي شما پيوند مي كنيم) و نرم افزاري كه نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري تهيه نموده است و...
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
638 | ميلاد دشتي | Germany - Falkenstein | ١٧:١٤ - ١٤ ارديبهشت ١٣٩٢ |
سلام خوب بود ممنون
639 | سميرا ح | Iran - Ahvaz | ٢١:٠٧ - ١٦ ارديبهشت ١٣٩٢ |
سلام من جديد مي خوام عضو بشم. ميشه لطفا برام زندگي حضرت ابوالفضل رو ايميل کنيد ممنون

پاسخ:
با سلام
كاربر گرامي
درباره زندگاني حضرت ابوالفضل عليه السلام به طور خلاصه در اين آدرس مطالبي ذكر شده است
www.valiasr-aj.com/fa/page.php
اگر مايل هستيد درباره حضرت بيشتر اطلاعات داشته باشيد به كتاب چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس عليه السلام نوشته على ربانى خلخالى، مراجعه كنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
640 | aisa | Iran - Isfahan | ٢٠:٠٤ - ٠٧ خرداد ١٣٩٢ |
باتشكر از مطالب شما
  بعدی [1] [2] [3] [4] [5] [6] [7] [8] [9] [10] [11] [12] [13] [14] [15] [16] [17] [18] [19] [20] [21] [22] [23] [24] [25] [26] [27]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها