2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
اعتراف قيصر روم به نبوت پيامبر(ص)
کد مطلب: ٦٠٨٤ تاریخ انتشار: ٠٣ آذر ١٣٩٧ تعداد بازدید: 3988
يادداشت » عمومي
اعتراف قيصر روم به نبوت پيامبر(ص)

امواج خروشان تاريخ، گاهي اخبار سرنوشت سازي از رويدادهاي آينده به همراه خود مي آورند. اما اگر اين پيش گويي ها با منبع وحي پيوند بخورد، اعتبار و نقشي تعيين كننده خواهد داشت. در اين ميان، مهم آن است كه ما انسانها اين امواج را به خوبي دريافت كنيم و هنگامي كه با ترازوي منطق آنها را سنجيديم، از صميم قلب آنها را بپذيريم و خويشتن را براي رويدادنشان آماده نماييم. موضوع رسالت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز جزو آن دسته از رويدادهاي سرنوشت سازي است كه پيش گويي آن، از مدتها قبل توسط منبع وحي در صفحات تاريخ نگاشته شده بود.

قرآن مجيد با صراحت كامل مي گويد: "اهل كتاب نام و خصوصيات او را در كتاب هاي خود مي خوانند و مي دانند كه پيامبران آنان از ظهور و برانگيختن چنين رهبري گزارش داده اند."*

از اين رو دانشمندان يهود، راهبان مسيحي و كاهنان عرب پيش از بعثت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، از نبوت آن حضرت خبر مي دادند و مدرك آنان نيز همان كتاب هاي ديني و عهدين بود.

به همين خاطر و بر پايه ي همين پيش گويي ها، وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در سال هفتم هجرت، نامه هاي دعوت به زمامداران جهان فرستادند؛ قيصر (فرمانرواي روم)، واكنش جالبي به آن نشان داد كه داستان آن را باهم مرور مي كنيم.

وقتي نامه رسان رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)، نامه را به قيصر (فرمانرواي روم) تسليم كرد، زمامدار خردمند روم احتمال داد كه نويسنده ي نامه، همان محمد موعود انجيل و تورات باشد. لذا دستور داد تا از خصوصيات زندگي وي اطلاعات دقيقي به دست آورند و هر كس از نزديكان و يا از كساني كه از اوضاع وي اطلاع دارند را شخصا به حضور او بياورند.

از قضا در همين زمان، ابوسفيان و دسته اي از قريش براي تجارت به شام آمده بودند. ابوسفيان اگر چه به خاطر حفظ موقعيت خويش، از سرسخت ترين دشمنان اسلام به شمار مي آمد، اما پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را از نزديك مي شاخت و از خصوصيات ايشان آگاه بود. لذا مأمور قيصر با او و همراهانش تماس گرفت و همه را به بيت المقدس و دربار پادشاه برد.

قيصر دستور داد كه ابوسفيان پيش روي او بايستد و به سوالات او به دقت پاسخ دهد و همراهان او هم پشت سرش بايستند و مراقب سخنانش باشند تا اگر ابوسفيان به دروغ و يا خطا حرفي زد، سريعا به آن اشاره كنند. با اين اوضاع، قيصر از ابوسفيان سؤالات زير را مطرح كرد و ابوسفيان نيز پاسخ گفت:

قيصر: نسب محمد چگونه است؟

ابوسفيان: از خانواده اي شريف و بزرگ است.

قيصر: در نياكان وي كسي هست كه بر مردم سلطنت كرده باشد؟

ابوسفيان: نه

قيصر: آيا پيش از ادعاي نبوت، از دروغ گفتن پرهيز داشت يا نه؟

ابوسفيان: محمد مرد راستگويي بود.

قيصر: چه طبقه اي از مردم از او طرفداري مي كنند و به آيينش گرويده اند؟

ابوسفيان: اشراف با او مخالفند و افراد عادي و متوسط، هوادار او هستند.

قيصر: آيا پيروان او رو به افزوني اند؟

ابوسفيان: آري.

قيصر: آيا او در نبرد با مخالفان پيروز است يا مغلوب؟

ابوسفيان: گاهي پيروز است و گاهي با شكست روبرو است.

در اين هنگام قيصر به مترجم خود گفت: به آنها بگو اگر اين حرف هاي شما صحيح باشد، حتما او پيامبر آخر الزمان است. من در برابر او خضوع مي كنم و براي او احترام قائلم.

در اين ميان يكي از نزديكان قيصر خواست شيطنتي كند و گفت: محمد در نامه خويش، نام خود را بر نام تو مقدم داشته است. قيصر عصباني شد و گفت: كسي كه فرشته ي وحي بر او نازل مي شود، شايسته است تا نام او بر نام من مقدم باشد.

سپس قيصر در پاسخ نامه ي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نوشت: نامه ي شما را خواندم و از دعوت شما آگاه شدم. من مي دانستم كه پيامبري خواهد آمد ولي گمان مي كردم كه اين پيامبر، از شام خواهد برخاست ...

پي نوشت :


*سوره صف/6



برگرفته از:

"راز بزرگ رسالت"، نوشته ي آيت الله جعفر سبحاني



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها