2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
معاويه و ناسزاگويي به امير المؤمنين عليه السلام
کد مطلب: ٦٢٩٥ تاریخ انتشار: ١٢ خرداد ١٣٩٧ تعداد بازدید: 38147
مقالات » نقد خلافت خلفا
معاويه و ناسزاگويي به امير المؤمنين عليه السلام

حكم جنگ ناسزا و اذيت اميرالمومنين، بررسي دستور معاويه به سب حضرت، اقوال علماي اهل سنت درمورد سب اميرالمومنين، بني اميه و سب حضرت

جنگ با علي ، جنگ با رسول خدا :

ناسزا به علي ، ناسزا به رسول خدا :

اذيت كردن امير المؤمنين ، اذيت رسول خدا :

پيش بيني امير المؤمنين عليه السلام از سب آن حضرت توسط دشمنانش:

بررسي روايت دستور معاويه ، به سبّ امير المؤمنين عليه السلام در صحيح مسلم :

تلاش نووي در توجيه روايت صحيح مسلم :

اعتراف علماي اهل سنت به حذف «مأمور به»

1 . ابن تيميه حراني :

2 . مقبل بن هادي الوادعي :

3 . دكتر شيخ موسي شاهين لاشين :

4 . شيخ حسن بن علي السقاف :

5 . ملا علي قاري :

6 . محب الدين طبري :

7 . علامه قندوزي :

روايات ديگر در اثبات ناسزا گويي معاوية به حضرت امير عليه السلام:

ناسزاگوي معاويه به امام علي ، امام حسن و امام حسين عليهم السلام :

اقوال علماي اهل سنت در سبّ امير المؤمنين عليه السلام توسط معاويه

1 . ابن تيميه حراني :

2 . حافظ شمس الدين ذهبي :

3 . عماد الدين أبي الفداء :

4 . قاضي شيخ محمد الخضرمي المصري :

5 . الإمام الحافظ احمد بن محمد بن الصديق الغماري :

6 . شيخ محمد بن أحمد ابوزهرة :

7 . استاد شيخ أبو علي المؤدودي :

8 .استاد كاتب عبد الرحمن الشرقاوي :

9. دانشمند مغربي ، شيخ عبد الله بن عبد القادر التليدي :

10 . شيخ حسن بن فرحان المالكي :

رواياتي در سبّ امير المؤمنين عليه السلام توسط بني امية

احدي از بني اميه برنمي خواستند ، مگر اين كه امير المؤمنين عليه السلام را لعن مي كردند :

ناسزاگويي به علي (عليه السلام) تا زمان عمر بن عبد العزيز ادامه داشت :

مغيرة بن شعبة و سبّ امير المؤمنين :

مرواني ها و ناسزاگويي به امير المؤمنين (عليه السلام)

لكنت زبان ، هنگام ناسزاگويي به امير المؤمنين (عليه السلام) :

علي (عليه السلام) را در منابر شرق و غرب عالم لعن مي كردند :

ناسزا گويي به علي (عليه السلام) بر فراز هفتاد هزار منبر :

تواتر اخبار ناسزاگويي بني اميه :

ناسزا گويي به اهل بيت عليهم السلام براي تقرب به دشمنان آنان :

نقل فضائل امير المؤمنين (عليه السلام) با سبّ آن حضرت جمع نمي شود :

بني اميه ، سزاوار سرزنش :

استواري حكومت بني اميه با ناسزاگويي به امير المؤمنين عليه السلام :

تحريف روايت منزلت :

تهمت خيانت به امير المؤمنين عليه السلام:

تهمت ارتداد به امير المؤمنين عليه السلام:

عباس و علي (عليه السلام) از اهل آتش هستند !

علي (عليه السلام) سبب بروز فاجعه در مدينه :

چهار صد هزار درهم جايزه جعل حديث در مذمت امير المؤمنين عليه السلام:

نزول آيه «تولي كبره» در مذمت علي (عليه السلام)

كشتن هر كودكي كه نامش علي باشد :

كشتن و زنداني كردن شيعيان در تمامي شهرها :

سزاي مقاومت كنندگان در برابر ناسزاگويي به امير المؤمنين عليه السلام :

كشتن نسائي به خاطر نقل فضائل امير المؤمنين عليه السلام :

قطع گردن ظهير الدين اردبيلي به خاطر عدم اعتقاد به وجوب مدح صحابه :

شلاق زدن ابن أبي ليلي :

مجلس را با لعن ابو تراب به پايان ببرد :

آب كشي جاي نشستن كسي كه حديث طير را نقل كرده بود :

هزار تازيانه ، جزاي نقل فضائل حسنين عليهما السلام :

شكستن منبر حاكم نيشابوري به علت عدم نقل فضائل معاويه :

چهار صد ضربه شلاق ، جزاي كسي كه امير المؤمنين عليه السلام را لعن نكرد :

امتناع مردم سيستان از لعن امير المؤمنين عليه السلام :

امتناع مردم قزوين از لعن امير المؤمنين عليه السلام :



Share
41 | سعيد حسيني | | ١٢:٠٠ - ٠٨ مهر ١٣٨٨ |
سلام عليکم برادر عزيز حضرت اقاي مجيد م علي بزرگوار متن جوابيه شما را خواندم اما در مورد اينکه فرموده ايد معاويه از نظر علمي و فني فقط يک پدر داشت را متوجه نشدم اگر ممکنه واژه ي ((علمي)) و ((فني)) قضيه يک پدر داشتن معاويه با توجه به ادعاي چهار نفر ديگر را بيان کنيد. البته اين براي مفتي هاي ((اهل بدعت )) مسئله ي مهمي نيست چرا که آنان حکم داده اند که مردي که حتي 10 سال خانه و محل زدندگي مشترک را ترک و بعد از 10 سال به منزل مراجعت ميکند در صورت اينکه فرزند يا فرزنداني در آن خانه ببيند نبايد به همسرش شک کند. حال از شما چند سئوال دارم. 1- آيا شما با استفاده از اين حکم ميفرمائيد که معاويه يک پدر داشته است؟ 2- از نظر علمي و يا فني يک پدر داشتن معاويه با توجه به وجود و ادعاي مدعيان ديگر چگونه اثبات ميشود؟ 3- اهميت اينکه معاويه و يا ديگر دشمنان اهل البيت ع داراي چند پدر و يا حرامزاده اند در چيست؟ 4- حقوق مدعيان ديگر مبني بر ابوالمعاويه بودن چه ميشود؟ 5- آيا اين مضوع براي ابوسفيان اهميتي داشته است يا نه؟ 6- يزيد فرزند پليد تر از معاويه هم چند پدر داشته يا اينکه اصلا پدرش معاويه نبوده است؟ قبلا از پاسخ شما نسبت به سئولات حقير کمال تشکر را دارم. البته افراد ديگري هم در تاريخ هستند که بيش از يک پدر داشته اند و يا اينکه حداقل 6 نفر مدعي پدري اش بوده اند. از جمله ((عمروعاص)) والسلام علي عبادالله الصالحين.
42 | سيد حسين | | ١٢:٠٠ - ٠٩ مهر ١٣٨٨ |
جناب سعيد حسيني
اين تازه اول مساله است چون علماي بزرگ اهل سنت : راغب اصفهاني در كتاب المحاضرات و زمخشري در ربيع الابرار روايت كرده اند كه حمامه جده معاويه نيز از روسپي هاي نامدار زمان خود بوده و در بازار مكه صاحب پرچمي بوده است و از اينجا نسب بسيار پاك !خاندان معاويه معلوم مي گردد .
البته ابن عبد ربه اندلسي كه خود در دشمني با اهل بيت پاك عصمت و طهارت و شيعيان شهره است هم بي كار ننشسته و در كتاب العقد الفريد جلد 9 صفحه 49 و 50 روايت كرده است كه شدت پاكدامني هنده خانم به حدي بود كه علاوه بر معاويه يزيد بن ابوسفيان را هم به صباح نسبت داده اند .و با توجه به علاقه شديد هند به غلامان سياه به نظر مي رسد كه پدر واقعي معاويه همان صباح باشد .
43 | سعيد حسيني | | ١٢:٠٠ - ١٣ مهر ١٣٨٨ |
سلام عليکم
جناب سيد حسين بزرگوار
ممنون از اظهار نظرتون
بنده هم به همان دليل فکر ميکنم که پدر معاويه ابوسفيان نبوده
در اثبات اينکه چه کسي واقعا پدر معاويه هست درواقع خود اهل بدعت (اهل سنت) شک دارند
بع اعتقاد بنده اينکه ميگويند ابوسفيان پدر معاويه بوده فقط يک دليل غير منطقي ميتواند وجود داشته باشد و آنهم اين است که چون ابوسفيان از بزرگان قبيله خود بوده صباح و يا ديگر مدعيان پدري معاويه از ترس حقيقت را مبني بر پدري معاويه نتوانسته اند بيان کنند
و دليل ديگر آنست که در آن عهد هر کس ثروتنمد تر بود حرفش پيش بود و در مورد ابوسفيان و ادعاي او هم همينطور
در مورد عمروعاص هم که شش نفر مدعي پدري او در يک زمان بوده اند هم همين مصداق وجود دارد
چرا که در بررسي ها معلوم ميشود عاص (يکي از مدعيان پدري معاويه) از بقيه مدعيان ثروتمند تر بوده است
از جناب مجيد م علي بزرگوار هم عذر خواهي ميکنم
و همينجا اعلام ميدارم که آقا مجيد استاد مسلم بنده است
يا علي مدد
44 | در جستجوي حق | | ١٢:٠٠ - ١٨ مهر ١٣٨٨ |
با تشكر فراوان از جناب دكتر قزويني
در خواستم از شما اين است كه شما سوال كنيد و برادران اهل سنت جواب دهند
يه سوال اينهمه روايت در كتب معتبر اهل سنت در مورد اثبات تشيع هست تعصب چرا ؟
45 | هادي احمدي | | ١٢:٠٠ - ٢٧ مهر ١٣٨٨ |
سلام خسته نباشيدإببخشيد ميشه اين آيه رو ترجمه کنيد(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ) وروشن كنيد كه آيا مسح پا درست است يا غسل آن

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در آدرس ذيل به صورت مفصل به اين سوال پاسخ داده شده است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=119
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
46 | مجيد م علي | | ١٢:٠٠ - ٢٨ مهر ١٣٨٨ |
با سلام
جناب هادي برادر عزيز اين ايه همانطور كه خودتان مستحضريد در مورد وضو امده . اگر معناي انرا در كتابها ترجمه قراني شيعيان بخوانيد مسح پا لازم است . اما اگر مترجم ان از اهل سنت باشد شستن است .
اولاً وضو امريست يوميه كه چندين بار انرا بايد انجام داد و صحيح انجام داد ايا نبايد دركش براي تمامي افراد ساده باشد يعني همانطور كه ميخواني انجام بده نه سعي در اين بكنيم كه از قواعد دستور زبان عربي كه بسيار اندك افراد با ان اشنا هستند بخواهيم برداشتي ديگر داشته باشيم تازه انكسي هم كه سعي در اثبات صحيح بودن عمل خودش داشته باشد .

يا علي
47 | عزيز دردونه | | ١٢:٠٠ - ٠٢ آبان ١٣٨٨ |
جناب مجيد م علي عزيز!
جمله «اللّهمّ العن القائد والسائق والراكب» به هيچ وجه دلالت ندارد كه قطعا ابوسفيان پدر معاويه بوده است . اين روايت حتي تلويحا نيز چنين مطلبي را ثابت نمي كند .
چند پدره بودن معاويه از مسلمات تاريخ است ،‌ حتي بزرگان سني نيز به آن اعتراف كرده‌اند. هشام بن محمد كلبي مي‌نويسد:
كان معاوية لعمارة بن وليد بن المغيرة المخزومي و لمسافر بن أبي عمرو، و لابي سفيان و لرجل آخر سمّاه و كانت هند امّه من المغيلمات، و كان احبّ الرجال اليها السودان....
مثالب العرب، أبو المنذر هشام بن محمد بن السائب الكلبي، ص 72، طبق برنامه الجامع الكبير.
48 | مجيد م علي | | ١٢:٠٠ - ٠٢ آبان ١٣٨٨ |
با سلام
اقاي عزيز دردونه موافقم شايد بدليل رابطه انها با هند بوده , بهر حال اين لعنت ابدي هميشه همراهشون خواهد بود .
يا علي
49 | سعيد حسيني | | ١٢:٠٠ - ١٥ آبان ١٣٨٨ |
سلام عليکم خدمت همه عزيزان و بزرگواران محترم علي الخصوص دانشمند گرامي حضرت آيت الله قزويني خيلي وقته که نتونستم به سايت سر بزنم در واقع احساس ميکنم سايت دچار مشکلات فني بوده است چرا که هر بار که مراجعه ميکردم، سايت باز نميشد. به هر حال بنده مدتي در سفر عتبات و عاليالت و نائب الزياره همه عزيزان بودم بعد از آن هم مصادف با روز ميلاد حضرت علي بن موسي الرضا ع در مشهد الرضا و هم اکنون در قم هستم و انشاءالله فردا به تهران باز خواهم گشت. از اينکه مي بينم مشکلات فني سايت برطرف شده خوشحالم و براي همه دست اندرکاران اين سايت نوراني آرزوي موفقيت دارم اجرتان با بي بي دو عالم حضرت زهرا س مژده اي هم براي عزيزان شيعه دارم بنده در طول مدتي که در مشهد بودم سفر يک روزه اي به تايباد ( يکي از شهر هائي که اکثر جمعيتشان سني هستند ) داشتم وقتي با جوانان آن شهر به بحث و گفتگوي دوستانه پرداختم ، اين مطلب را دريافتم که خود آنان نيز از فتاواي جديد مفتي هاي وهابي در تعجب و تحير هستند. آنها ميگفتند اينها يک مشت ديوانه هستند که هدفشان از بين بردن اسلام است. به هر حال سفر بسيار خوبي بود و مژده اي که ميخواستم به عزيزان بدهم اين است که ريشه پوسيده وهابيت در حال کنده شدن است. البته اين ريشه با روشنگري شيعه و بدست جوانان سني کنده خواهد شد. ان الباطل کان زهوقا يا علي مدد
50 | omid | | ١٢:٠٠ - ٢٥ دي ١٣٨٨ |
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد (ص) و آل محمد و آخر تابع له علي ذلک
51 | عبد الرحمن | | ١٢:٠٠ - ٢١ ارديبهشت ١٣٨٩ |
اگر سنيها معتقدند که امام علي خليفه چهارم و اولي بالمومنين من انفسهم است پس چرا عايشه با او جنگيد؟ مگر آنها خودشان روايت نمي کنند که سباب المسلم فسق و قتاله کفر ؟ مگر علي علي السلام هنگام خلافت مسلمان نبوده ؟ طبعا اين حديث شامل حال او مي شود و در نتيجه طبق حديث اهل سنت من جمله بخاري بايد کسي که با علي بجنگد را کافر دانست البته اين را سنيها مدعي هستند چطور است که امام حسين را به عنوان کسي که بر خليفه زمانش خروج کرده و مهدور الدم است معرفي مي کنند اما نوبت که به عايشه برسد همه آنها لال مي شوند ؟ مرگ خوبه اما براي همسايه؟!!!
52 | ايمان | | ١٦:١١ - ٣١ تير ١٣٨٩ |
اقاي سعيد شما لان به يک زن اهانت زنا زديد وبايد 4 شاهد از ان دوران بياوريد وگرنه شما را بايد 70 ضربه تازيانه زد ضمنا هند )رض به الله ورسولش ايمان اورد وجزو زنان فقيه روزگار شد عيب است براي شما پشت سر مسلماني ويا مرده اي حرف بزند در ضمن الله از تقصيراتش گذشته شما چکارهاي اميدوارم که هدايت شويد
1 |جبار وحیدنیا||١١:٢٧ - ١٨ مهر ١٣٩٦ |
0
 
0
اولا ایشان حدیث معتبر نقل کردن از علمای اهل سنت انها باید تازیانه بخورند ثانیا زنی که 23 سال با پیامبر شب وروز جنگید و جگر عموی پیامبر از شدت کینه و عداوت خورد و از روی ناچاری بعد از فتح مکه بظاهر ایمان اورد و پیامبر نام انها را ( الطلقاء) گذاشت چگونه با انهمه کینه و عداوت یک شبه فقیه شد و مومن و صحابی و ...... کمی عقل و تفکر و اندیشه بدون تعصب جاهلیت نیاز داری
53 | ايمان | | ١٦:١٨ - ٣١ تير ١٣٨٩ |
اقاي عبدالرحمن ايشه صديقه يك زن بود ژنرال جنگي نبود كه با علي رض بجنگد واين دسيسه چند قدرت شكست خورده بود كه باعث جنگ شد كا در اين بين ايشه به عنوان ام المومنين وظيفه خود ميداند كه جلوي جنگ را بگيرد ولي وضع بدتر شد لطفا به سايت فيلتر شدهageedeh.com
54 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | ٢٠:٠٤ - ٠١ مرداد ١٣٨٩ |
سلام عليکم جناب ايمان عزيز برادر من ظاهرا شما به مصدر روايات دقت نکرديد!!! بنده هيچ تهمتي به مادر معاويه نزدم و فقط از کتب خود و علماي خودتان نقل قول کردم آيا شما نظرات علماي خود را از کتب خودتان جويا نميشويد و يا آنکه تمامي علماي و کتابهاتان به هند مادر معاويه لعنت الله عليه تهمت زنا زده اند؟؟؟ برادر عزيز بيدار شويد ، موضوع بدکاره بودن و اهل پرچم بودن و علاقه شديد او به غلامان سياه از مسلمات تاريخ است که شيعه و سني آنرا به تفسير بيان کرده اند حتي جناب ابن کلبي از علماي ثقه اهل سنت که ذهبي هم وي را تآئيد ميکند موضوع ادعاي چهار مرد بر پدري معاويه و بدکاره بودن هند مادر معاويه را با تآسف و تآثر بيان ميکند!!!! البته بنده و دوستان ديگر در نظراتمان سند روايات را هم نوشته ايم! حال شما مرا متهم به دروغ ميکنيد؟؟؟؟!!!! بنابر اين اگر اين موضوع از نظر شما تهمت هم باشد علماي خودتان نوشته اند و ما فقط نقل قول کرده ايم. هر چند با توجه به افعالي که هند مادر معاويه در صدر اسلام بر عليه اسلام عزيز از جمله شهادت حضرت حمزه سيدالشهداء ع عموي گرامي پيامبر ص و بعد از آن داشتند موضوع بدکاره بودن و حرامزادگي و زنا دادن وي و . . . . دور از حقيقت نيست. اگر اين حقايق بقدري دردناک است که شما را تا اين حد ناراحت کرده است،شما را به مطالعه بيشتر در مورد مذهب خودتان و تحقيق بدون تعصب در همين زمينه دعوت ميکنم، باشد که به حقيقت برسيد. در مورد جنگ جمل و حضور فيزيکي عايشه سوار بر شتر جمل بهمراه طلحه و زبير بايد بگويم بنا به گواهي تاريخ اين حقيقت انکار ناپذير است. جناب ايمان عزيز بخدا قسم هرگز ما قصد توهين به هيچ شخصي را نداريم و هدف فقط و فقط بيان حقايق و روشن شدن زواياي پنهان تاريخ مي باشد. در مورد سايت عقيده که زحمت کشيده و آدرس آنرا نوشته ايد هم بايد بگويم که بنده مدتهاست که در سايتهاي اهل سنت مانند اسلام تکس و سني نيوز و عقيده و . . . . عضو هستم اما لابد خود هم بخوبي ميدانيد که نظرات حقير را در آنجا علني نميکنند. اگر باور نداريد خودتان وارد آن سايتها شويد و با نام بنده همين مطلب را که در مورد معاويه با استناد از کتابهاي خودتان نوشته ام را بنويس يا مطلب همين صفحه را عينآ در آنجا کپي کنيد و خواهيد ديد که آنرا علني نخواهند کرد. اما در اين سايت نوراني و وزين و علمي تمامي نظرات اعم از موافق و مخالف و بي طرف علني ميشود. فکر نميکنيد علني نکردن نظرات حتي وقتي از منابع خودشان سند مي آوريم دليل شکست و بي پايه و اساس بودن عقيده آنان و بدعت گذاري رهبران آن عقيده است؟؟؟!!!! در ضمن اين ايميل بنده است : hoseini142005@yahoo.com خوشحال ميشود با شما در ارتباط باشم يا حق
55 | مجيد م علي | | ٢٤:١٣ - ٠١ مرداد ١٣٨٩ |
با سلام جناب يمان .ايشان ( برادرم جناب سعيد حسيني ) نقل قولي از يكي از علماي اهل سنت كردند . بر ايشان حرجي نيست كه شاهد بياورند .اما حالا كه گفتي چهار شاهد بفرما . شاهد اول :عمارة بن وليد، شاهد دوم : مسافربن أبى عمرو، شاهد سوم : ابوسفيان شاهد چهارم : شخصى ـ ظاهراً صباح شاهد چهار و نيم : خود هند . پنجم خود معاويه . ششم عمر ابن عاص هفتم محمد بن سائب الكلبي هشتم : امام زمخشري . ابن كُلبى مى گويد: «كان معاوية لعمارة بن وليد بن المغيرة المخزومي و لمسافر بن أبي عمرو، و لابي سفيان و لرجل آخر سمّاه و كانت هند امّه من المغيلمات، و كان احبّ الرجال اليها السودان...»{ مثالب العرب: 72} محمد بن سائب كلبى مى گويد: معاويه به چهار مرد نسبت داده مى شود به عمارة بن وليد، و به مسافربن أبى عمرو، و به ابوسفيان و به شخصى ـ ظاهراً صباح ـ كه نام او را برده اند و مادر ايشان حضرت هند از بدكاران صاحب پرچم بوده و از مردان سياه بسيار خوشش مى آمد. البته امام زمخشرى نيز اين مطلب را آورده و مى فرمايد: معاويه فرزند چهار پدر بزرگوار بود، و نام آنها را ذكر مى كند. { ربيع الابرار 3: 549 ـ الاغانى 9: 49 ـ العقد الفريد 6: 86 - 88} اين خانم مهترمه انقدر با رقيبت اسلام اورد كه حتي اهل سنت ميگويند كه تا اخرين لحظه فتح مكه از يكي از شوهرانش ابوسفيان نا پدري معاويه ابن هند را ميخواست به مقابله با لشكريان اسلام برود ,ابي سفيان هم در فكر اين بود كه يك جا قايم بشه تا بوي گند خرابكاريش ( از اون خرابكاريها بد بو ) . ================================================== جناب يمان فرموديد ايشه ضديقه بود , اجازه دهيد بگويم عيشان ضد چي بود . 1 ) ضد همسر بود (احاديث متواتره ) 2 ) ضد حضرت فاطمه الزهرا عليها السلام بود . 3 ) ضد امير المومنين علي عليه السلام بود . 4 )ضد امام حسن مجتبي عليه السلام بود . 5 )ضد بابائي بود . ( حديث افك ) 6 ) مخالفت ايشان با يقه نبوده بلكه يقه در اون سالها مد نبوده و الا ايشان هم موافق يقه ميشدند . =========================================== در ضمن اخوي ميشود بگوئي كه چطور ميشود به سايت فيلتر شده رفت . اين اخريش را درست امدي اين خانم ژنرال نبود چون اون زمان هنوز لغات فرنگي وارد زبان روزمره نشده بود , اما ايشان را سرگرد(ه) ميناميدند چونگه به اندازه يك گردان امروزي منافقين را سرگردي كرد و چون در زبان عربي حرف ( گ ) ندارند ايشان به به سركرده مشهور شدند . و چونكه ميخواستند نامحرم او را نبيند ( بدليل كمبود شير و كثرت متقاضيان ) عسكر شتر سرخ مو را به معاونت خود و سركردكي منافقان برگزيدند و بجاي شير دادن به اين منافقين براي محرم شدن به انها پشكل عسكر روي اوردند . ×××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××× يا علي
56 | ايمان | | ٠١:٥٨ - ٢٧ مرداد ١٣٨٩ |
من فقط خواستم به الطف الهي بينديشد که هند جکچگر خوار عاشق الله ورسولش مي شود
57 | momen abdullah | | ١٥:٠١ - ٢٧ مرداد ١٣٨٩ |
جناب ايمان از هند جگرخوار خوشت مي‌آيد؟ چرا؟؟ ديگر از که خوشت مي‌آيد؟؟ از يزيد سگباز و سگ صفت هم خوشت مي‌آيد؟؟ چرا؟؟ چون فرزند هند جگرخواربود؟؟ بنده به شما در اين عشق دوطرفه خود با هند جگرخوار و يزيد سگباز و سگ صفت تبريک مي‌گويم!!! انشاء الله تعالي به زودي، هر دو محبوبه و معشوقه‌ات را ديدار خواهي کرد. يا علي
58 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | ١١:٤٠ - ٢٨ مرداد ١٣٨٩ |
سلام جناب ايمان اولا بايد عرض کنم جنابعالي دچار تعصب شديد هستيد زيرا ما با استناد به کتابهاي تاريخي خودتان ثابت کرديم که مادر معاويه جناب هند به غير از جگرخوار بودن زناکار و اهل پرچم بوده طوريکه چهار نفر مدعي پدري معاويه شده اند که اين تعداد باز هم جداي از کساني بودند که در سفر بوده يا از ترس ايوسفيان از ارتباطشان با هند دم نزده اند. لذا زنا زاده بودن معاويه هند مادر را از منابع شما ثابت کرديم و معاويه کسي نيست جز يکي از خلفاي شما اهل سنت که خيلي هم به او علاقه داريد لطفا بدون تعصب و کاملا منطقي بفرمائيد علت اينهمه اصرار شما در موجه و مثبت جلوه دادن جناب خليفه معاويه با توجه به سابقه درخشان وي در داشتن چهار پدر و بدکاره بودن مادرش و نيز علاقه شديد هند به غلامان سياه چيست؟ آيا بقول خودتان الطاف الهي اين اصرار شما را پشتيباني ميکند يا اينکه قصد پذيرفتن حقايق را نداريد و کلمه ي ((الطاف الهي)) لغلغه ي زبانتان است مانند ديگر مسائل؟! همانطور که ميدانيد الله تعالي از هرگونه پليدي و زشتي پاک و منزه است و دين او هم مبناي پاکي و عظمت الهي دارد، لطفا بفرمائيد چطور ممکن است يک زنازاده ي معلوم الحال خليفه رسول خدا ص شود؟!!! آيا فکر نميکنيد اين نوع مظلوم نمائي بيشتر شما را رسوا ميکند تا اينکه به نتيجه دلخواه تعجب آور دلخواهتان برساند؟!!! عقل و منطق و پاکي و مبناي الهي موضوع چه ميشود؟؟!!!! اين موضوع به ما ثابت ميکند که زنازادگي معاويه خليفه شما اهل سنت تنها مختص آن خليفه نباشد و با توجه به روايات متعدد اين قضيه به ديگر خلفا نيز سرايت کرده است. يا حق
59 | ايمان | | ١٩:١٤ - ٠٩ شهریور ١٣٨٩ |
فيليپيني، 122 زن و 3 مرد، در يک جلسه سخنراني در دبي، کلمه شهادتين را بر زبان جاري کرده و مشرف به اسلام شدند. به گزارش اخبار جهان اسلام، به نقل از "مفکرة الاسلام"، 125 فيلييني، که اکثر آنها را زنان تشکيل مي‏دهند، در يک شب، در دبي مسلمان شدند. اين اتفاق مبارک پس از آن رخ داد که يکي از دعوت‌گران اسلامي به نام "عمر بانالبر" در يک جلسه رمضاني، که از سوي سازمان گردشگري تجاري دبي برگزار شد، به معرفي اسلام، محاسن و فضايل اين دين آسماني و نيز بيان سيرت و ويژگي‏هاي رسول اکرم صلي الله عليه و سلم پرداخت. در اين جلسه رمضاني که مخصوص برادران و خواهران فيليپيني برگزار شده بود، از قسمت خواهران يادداشتي به شيخ عمر بانالبر رسيد و از وي خواسته شد تا در مورد محاسن اسلام بيشتر صحبت کرده و از خصوصيات اين دين در مورد زنان نيز سخن بگويد، شيخ عمر نيز فرصت را غنيمت شمرده و حدود 45 دقيقه از جلسه 2/5 ساعته خود را به بيان جايگاه و حقوق زن در اسلام اختصاص داد، که اين سخنان نتيجه مثبت و قابل توجه خود را به جاي گذاشت، به طوري که تمام 122 زني که در قسمت خواهران شرکت داشتند، همگي مشرف به اسلام شدند و کلمه طيّبه «لاإله إلا الله و محمد رسول الله» را بر زبان جاري کردند. در اين جلسه همچنين 3 نفر از مردان نيز پس از شنيدن سخنان شيخ عمر بانالبر، خداوند آنان را انشراح صدر عنايت فرموده و مشرف به دين اسلام شدند. اگر شما بگذاريد و تخم كينه و تفرقه نپاشيد. زنده باد راه رسول الله
60 | momen abdullah | | ٠٥:٢٨ - ١١ شهریور ١٣٨٩ |
جناب ايمان
نگفتي چرا يک سگباز را اميرالمومنين مي‌داني؟
http://islamicweb.com/arabic/shia/yazid.htm

يا علي
61 | ش ك حسيني | | ١٤:٥٢ - ٢٥ شهریور ١٣٨٩ |
سلام و عرض خسته نباشيد. خداوند شما را جزاي خير دهد. مردم افغانستات از سايت خوب شما خيلي استفاده مي‌کنند.
62 | ايمان | | ١٠:٥١ - ٢٧ شهریور ١٣٨٩ |
آقاي مجيد! کاش اين نبوغ! را جاي ديگري صرف مي‌کردي.
63 | مجيد م علي | | ١١:٤٧ - ٢٧ شهریور ١٣٨٩ |
با سلام جناب ايمان فرمودي كه: فيليپيني، 122 زن و 3 مرد، در يک جلسه سخنراني در دبي، ,,,,,,, ان شاء الله مسلمان شده باشند. ان شاء الله. و نه به مثل ابو هريره كه از براي شكم اسلام آورد. در اين‌كه الطاف الهي بسيار است، شكي نيست كه اگر نبود ما هم نيامده رفته بوديم. ان شاء الله متوجه شده باشي. مثل اين‌كه با كلمه منافق و منافقين آشنا نيستي. تو فكر مي‌كني كه هند جگر خوار مسلمان شد؟؟ يا از روي نفاق و شيطنت و اجبار اعلام مسلماني كرد؟؟ آيا فكر مي‌كني كسي از اقوام هند ايمان آورد كه اين دومي آن باشد؟؟ آيا مي‌داني شجره الملعونه كيست؟ آيا انتظار داري از اين درخت تلخ ميوه, ميوه مفيدي بيايد. مگر نشنيدي كه اولين آنها كه اظهار مسلماني كرد خود ابو سفيان ملعون بود. آيا نشنيدي كه اين ملعون در جشن غضب خلافت إلهي به وسيله عثمان اولين كسي كه اين را تبريك گفت، ابو سفيان بود كه به او گفت: جانشيني و خلافت پس از تيم و عدي به تو رسيده است، پس آن را همچو توپ پاس بده و ستون هايش را خاندان اميه قرار ده، همانا كه آن ملك و سلطنت است و اعتقادي به بهشت و جهنّم ندارم. [ابن اثير در اُسد الغابة، ترجمه ابن عبد البر در الاستيعاب و ابن حجر در الاصابة و الكامل في التاريخ، ج 2، ص 96. و در عبارت مسعودي آمده: اي خاندان اميه! آن را همچو توپ بين خود پاس دهيد، سوگند به كسي كه ابو سفيان به او قسم مي‌خورد، آرزوي هميشگي من اين بوده و شما اين حكومت را حتماً به كودكان‌تان به ارث دهيد. ( مروج الذهب، مسعود، ج 2، ص 343، چاپ دارالهجرة؛ مختصر تاريخ دمشق، ابن عساكر، ج 11، ص 67) و هند ملعون دو عالم، حدود دو سال بعد آن هم با إكراه و بعد از ترغيب شوهر ملعونش ابو سفيان به مقاومت در مقابل سپاه اسلام به حساب اسلام ( ؟؟؟؟ ) آورد. از اين‌كه از نبوغ بنده صحبت به ميان آورديد. اولاً: خيلي متشكرم. ثانياً: راضي به زحمت شما نبودم. ثالثاً: در مورد نبوغ شخص شما معذورم چيزي نمي‌توانم بگويم. چي؟؟؟ چرا؟؟ آهان! براي اينه كه آخه مرد حسابي حدود دو ماه طولش دادي تا دوزاريت بيفته, كه حالا نظر مي‌دي!!! از تاريخ: 01 مرداد 89 تا 27 شهريور 89 ======================================================== يا علي
64 | علي اكبر نيك نفس | | ١١:٢٦ - ١٧ اسفند ١٣٨٩ |
با سلام.مطالبتون خيلي به دردم خورد.خيلي ممنون.علي يارتان.يا علي.
65 | محمد اصغري | | ١٦:٥٢ - ١٥ اسفند ١٣٩١ |
سلام و درود خدا بر همه ي حق طلبان و بندگان مخلص خدا و سلام خدا به استاد عزيزمان حاج آقا قزويني و همکاران گرامي ايشان و با آرزوي موفقيت روز افزون براي شما عزيزان با همه ي مطالبي که در اين مقاله موجود است ،ولي بنده حقير نيز سعي کرده ام بامقاله اي ديگر شخصيت معاويه ملعون را از بدو تولد تا آخر عمر نحصش را بازگو کنم :انشا الله براي شما عزيزان مفيد بوده باشد. در ابتدا اين را عرض مي کنم که برادران اهل سنت به معاويه ي ملعون؛«خال المومنين» مي گويند!! و دليل آنان هم اين است که خواهر معاويه ي ملعون همسر رسول خدا (ص)بوده و چون همسران رسول خدا(ص) ام المومنين هستند پس معاويه «خال المومنين» يعني دايي مومنان است!!! حال که از ايشان سوال مي شود که چرا به «محمدابن ابوبکر» «خال المومنين» نمي گوييد ،سکوت اختيار کرده و پاسخي قانع کننده نمي دهند!!..... ولي ما پاسخش را خوب مي دانيم چرا که «محمد ابن ابوبکر» از شيعيان وفادار علي (ع) بود که بعدها توسط معاويه ي ملعون به شهادت رسيد. حال شايد به برادران اهل سنت برخورده باشد که چرا ما شيعيان معاويه را لعن مي کنيم ؟ دليلش بسيار روشن است چون با اعمال زشتش مورد لعن خدا و رسول خدا(ص) قرار گرفت.با خواندن مطلالبي که در اين سايت و اين مقاله است متوجه ملعون بودن معاويه خواهيد شد: ...........................گام (1): شخصيت معاويه ي ملعون........................... او “ ابو عبد الرحمان” بود. پدرش، صخر بن حرب، معروف به ابوسفيان که جنگ‌هاي متعددي را عليه رسول خدا به راه انداخت و مادرش هند، معروف به هند جگر خوار بود. معاويه پنج سال پيش از بعثت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در مکه به دنيا آمد. چون مادرش بدکاره بود، هنگام تولد درباره‌ي اين که پدر او کيست اختلاف شد. به هر حال هند همسر رسمي ابوسفيان بود و به همين دليل معاويه را به ابوسفيان نسبت دادند و بر اين اساس وي از بني اميه به شمار آمد. نگاهي به نژاد و قبيله‌ي معاويه، پدر و مادر و برادران و خواهران معاويه، وضعيت خانوادگي او را روشن مي‌کند. معاويه تا پيش از فتح مکه از دشمنان سرسخت رسول خدا (ص)به شمار مي‌آمد. پس از فتح مکه همراه با پدر و برادرش، يزيد بن ابي سفيان، به ظاهر مسلمان شد و در شمار طلقا (آزادشدگان حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم) قرار گرفت. پس از رحلت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به خدمت خليفه درآمد و در سال 12 هجري همراه برادر بزرگ‌ترش يزيد، در لشکر اعزامي به سوي شام قرار گرفت. پس از مرگ برادرش، از سوي عمر جانشين برادر و حاکم دمشق گرديد (سال 18 ه). با به قدرت رسيدن عثمان، معاويه نيز همانند ديگر بني اميه از قدرت و امکانات بيش‌تري برخوردار شد. همه‌ي بخش‌هاي سرزمين شام در اختيار او قرار گرفت و بر قلمرو حکومتش افزوده شد. معاويه پس از دستيابي به قدرت، با تبليغ افتخارات ساختگي، برنامه‌ي سياسي خاص خود را براي حفظ قدرت و توسعه‌ي آن براي پيمودن راه دشوار خلافت تنظيم کرد. اين برنامه عبارت بود از: تشکيل ارتش نيرومند و ناآگاه تبليغات نيرنگ و فريب موروثي کردن خلافت و ... پس از ماجراي قتل عثمان، معاويه شعار خون‌خواهي عثمان سر داد و به اين بهانه رو در روي حضرت علي عليه السلام ايستاد و جنگ صفين را به راه انداخت. پس از شهادت حضرت علي عليه السلام، به سوي عراق لشکر کشيد؛ اما با توجه به شرايط نامساعدي که پيش رو داشت و از خطر حمله‌ي روم نيز در امان نبود، به امام حسن مجتبي عليه السلام پيشنهاد صلح داد. امام حسن عليه السلام نيز به جهت نداشتن ياور و براي حفظ مصالح اسلام پيشنهاد او را پذيرفت. به دنبال صلح امام حسن، در سال 41 هجري که عام الجماعه نام گرفت معاويه رسماً بر کرسي خلافت تکيه زد و بر همه‌ي سرزمين‌هاي اسلامي حاکم شد. معاويه داراي چند همسر بود که يزيد از يکي از آنان به نام ميسون (دختر بحدل کلبي) متولد شد. وي در سال‌هاي پاياني عمر براي فرزندش يزيد از مردم بيعت گرفت. مرگ معاويه در رجب سال 60 هجري در سن 78 سالگي و در دمشق واقع شد. رذائل معاويه قابل شمارش نيست. ويژگي‌هاي ظاهري معاويه و ويژگي‌هاي اخلاقي معاويه و ويژگي‌هاي ديني معاويه از نظر ارزشي، سراسر منفي است. طبقه‌ي اجتماعي معاويه نيز چنين بود. ........................گام (2)حال چرا معاويه ملعون است؟............................. او از زبان خدا و رسول ملعون است و شجره‌ي ملعونه که در قرآن آمده به دودمان معاويه تفسير شده است. روزي رسول خدا ابوسفيان را بر مرکبي سوار ديد که دو پسرش يزيد بن ابي سفيان جلودار و معاويه از عقب مرکب را مي‌‌راند. حضرتش فرمود: خدا جلودار و سوار و عقب‌دار را لعنت کند. رسول خدا به نقل از عبدالله بن عمر فرمود: شخصي مي‌آيد که بر دين اسلام نمي‌ميرد، ديديم معاويه آمد، معاويه به تصريح پيامبر، رهبر لشگر جنايتکاران است؛ زيرا پيامبر به عمار ياسر فرمود: «اي عمار! تو را گروه ستمکار مي‌کشد» و عمار در جنگ صفين توسط لشگر معاويه کشته شد. اطرافيان معاويه نيز گروهي از منافقان بودند. خزيمه‌بن ثابت ذوالشهادتين از شرکت در جنگ صفين خودداري کرد و تا آن‌گاه که عمار به شهادت رسيد، پس از اين شمشير خود را برداشت و با معاويه به جنگ پرداخت و علتش هم حديث عمار بود که پيامبر (ص) فرمود: عمار را گروه ستمکار خواهند کشت و در حالي‌که عمار آنان را به طرف بهشت دعوت خواهد کرد وليکن گروه ستمکار او را به سوي جهنم دعوت مي‌کند. خزيمه همواره با معاويه جنگ کرد تا به شهادت رسيد. معاويه شراب مي‌خورد و به اسم اسلام حکومت مي‌کرد. وي «زياد بن ابيه» را که فرزند زنا بود و پدرش معلوم نبود، به پدرش ابوسفيان نسبت داد و او را «زياد بن ابي‌سفيان» ناميد. او براي کشتن دوستان خدا عسل زهرآلود به کار مي‌برد و مي‌گفت: خدا لشگر فراواني از عسل دارد. عده اي را براي غارت کردن و کشتن زن و فرزند و سوزاندن منازل مسلح کرده بود و در انواع حيله و دروغ استاد بود. وي خلافت مسلمين را بر پايه وراثت استوار کرد. دشمني بني اميه با خدا و رسول و کينه‌هايي که نسبت به رسول خدا (ص)و علي عليه السلام و اولادش داشتند، باعث شده بود که فقط به قتل و کشتار اّنان بپردازند. معاويه پس از شهادت علي عليه السلام آن حضرت را روي منبرها لعن مي‌کرد و ناسزا مي‌گفت و شديدترين شکنجه‌ها و عذاب‌ها را متوجه پيروان امام مي‌ساخت و بزرگ‌ترين جنايات را مرتکب مي‌شد. معاويه اّن حضرت را لعنت مي‌کرد و به فرمانداران و عمال خود دستور داد در همه شهرها علي را لعنت کنند. اين عمل تا ساليان دراز از قوانين بود و کسي نمي توانست از زير بار آن فرار کند. منابع: اسد الغابه 5/209 ، نقش عايشه در تاريخ اسلام جلد 3/5، تاريخ تحليلي اسلام محمد رضي. شيعه / زمامداران خودسر/ ص 65- 96. معاويه پس از امضاي پيمان صلح با امام حسن عليه السلام به کوفه آمد و هنگام سخنراني، از امير مومنان علي عليه السلام و امام حسن عليه‌السلام به زشتي ياد کرد. امام حسن عليه‌السلام برخاست و فرمود: اي کسي که از اميرمومنان به بدي ياد کردي، من حسن عليه‌السلام هستم و پدرم علي عليه‌السلام است و تو معاويه اي و پدرت صخر است. مادر من فاطمه و مادر تو هند جگر خوار است. پدر بزرگ من پيامبر اسلام است و پدر بزرگ تو عتبه بي ربيعه که در جنگ بدر کشته شد. مادر بزرگ من خديجه است و مادر بزرگ تو قتيله (از فاسدان زمان جاهليت) خداوند پست ترين ما را از نظر خانواده ـ آن کسي که شرش از گذشته تا کنون ادامه دارد و کسي را که در گذشته از کفر و اکنون از نفاق برخوردار است ـ لعنت کند. حاضران در مجلس نيز آمين گفتند. گروهي از صحابه پيامبر، مانند: عمار ياسر، عبدالله بن بديل، سعيد بن قيس و مالک اشتر نيز در جنگ صفين چنين گفتند: معاويه که اکنون با توجيه قرآني و خون خواهي خليفه مقتول به جنگ مسلمانان و امير مومنان آمده، همانند مشرکي است که ديروز در برابر اسلام صف کشيده بود. او اکنون چهره اش را تغيير داده است. هيچ کس در نبرد با وي ترديد نداشته باشد که همه اين ها، بهانه اي شيطاني است. هم چنين معاويه بن يزيد بن معاويه (نوه معاويه) که پس از مرگ پدرش خليفه شد، از رفتار زشت پدر و پدربزرگش بيزاري جست و گفت اين خلافت، ريسمان الهي است و پدر بزرگم معاويه با کساني که سزاوارش بودند و به آن شايسته تر مي نمودند. جنگيد. او از شما استفاده کرد و همان گونه که مي دانيد، به آرزويش رسيد. اکنون گناهان او در گور گريبانگرش است. پس از معاويه، پدرم بي هيچ شايستگي، زمام امور را به دست گرفته، با فرزند دختر پيامبر جنگيد و عمر خود را کوتاه و نسل خود را ابتر ساخت و در حالي که گناه گريبانش را گرفته بود، به سوي گور شتافت. سخنان امير مومنان علي عليه‌السلام درباره معاويه: امام علي عليه‌السلام در پاسخ به يکي از نامه هاي معاويه نوشت: نامه تو به من رسيد؛ نامه مردي که نه بينشي دارد تا راهنمايش باشد و نه رهبري که هدايتش کند، مردي که به خواست دلش پاسخ مثبت داده و از گمرامي پيروزي کرده است. سخنان امير مومنان علي عليه‌السلام درباره معاويه، در نهج البلاغه و جلد دهم الغدير گرد آوري شده است. آن حضرت در قنوت نماز صبح، معاويه و يارانش عمرو عاص، اباالاعور، حبيب بن مسلمه، عبدالرحمن بن خالد بن وليد، ضحاک بن قيس و وليد را نفرين مي کرد. بخشي از گفتارهاي آن بزرگوار درباره معاويه چنين است: معاويه، اين گمراهي را از خود جدا کن. تو با اين سن بالايي که داري، چون جامه فرسوده اي شده اي که اگر يک جايش را وصله کنند، جاي ديگرش ناقص مي شود. بسياري را گمراه کرده اي و با گمراهي خود فريفته اي و در موج گمراهي دريايي افکنده اي تو با اين ادعاهاي بي اساس و سبک شمردن ها و دروغ ها، بر همان پلکان گذشتگان خود گام نهاده اي. تو چيزي را ادعا مي کني که از تو بالاتر است وآن چه را که از تو پوشيده شده است، به دليل فرار از حق و انکار آن چه با گوشت و خونت آميخته شده، گوش تو شنيده و سينه ات از آن پر شده است، ربوده اي همانا پس از حق جز گمراهي آشکار نيست. منافق، فرزند منافقي که لشکرش را به سوي آتش رهبري مي کند و خداوند هيچ پيشينه درخشاني براي او، قرار نداده است. هيچ بستگان خوش نامي در اسلام ندارد و آزاد شده فرزند آزاد شده است. از گروهي است که پيوسته با خدا و رسولش در دشمني و جنگ بودند تا ناگزير اسلام آورند. منابع: • همان، ص 172- 177، 212، 200 و 201، 194، 197 • همان، ج 10، ص 213. • همان، ج 4، ص 50. • همان، صص 190 و 191. • شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 252. الغدير، ج 10، ص 185 .................... گام(4): بخشي از جنايات معاويه ي ملعون........................... جنايات معاويه‌بن ابي سفيان عليه مسلمين و دين مبارک اسلام و بالاخص شيعيان علي‌بن ابي طالب (ع) فراوان و بي‌شمار است و در کتابهاي تاريخي گوشه‌هايي از آن بيان شده است که نمونه‌هايي از آن را ذيلاً مي‌آوريم. الف)حسن بصري گويد: «در معاويه چهار خصلت وجود داشت که اگر يکي از آن‌ها در شخصي وجود داشته باشد او را به هلاکت مي‌رساند: ۱ـ معاويه با شمشير به ملت اسلام حمله کرد و با حيله و نيرنگ خلافت را در دست گرفت و با اصحاب مشورت نکرد و به اهل فضل توجهي ننمود. ۲ـ معاويه شراب‌خواري مي‌کرد و لباس‌هاي حرير مي‌پوشيد و با ساز و نواز و رقص و آواز دم‌ساز بود. ۳ـ معاويه برخلاف فرمايش حضرت رسول (ص) زيادبن‌ابيه را به ابوسفيان نسبت داد. ۴ـ يکي از جنايات مهلکه معاويه، کشتن حجر و اصحاب او است که در اين مورد مرتکب اعمال زشتي شد، واي بر معاويه از اين عمل زشتي که انجام داد.» ب)معاويه پس از حکيمت، بُسربن ارطاة خون خوار را با گروهي از لشگريان به اطراف و اکناف فرستاد و امر کرد در هر جا شيعيان علي را ديدند بکشند و بر زن و مرد و کودک رحم نکنند. بسربن ارطاة به طرف مدينه حرکت کرد و در آن‌جا گروهي از اصحاب علي (ع) را کشت و خانه‌هاي جماعتي را خراب کرد، و از مدينه به طرف مکه رفت و در آن‌جا چند نفر از آل مهلب را از بين برد. اين مُفسدِ جاني در مکه و نجران نيز تعدادي را کشت و سپس به يمن رفت. عبيدالله‌بن عباس عامل علي عليه‌السلام،در آن‌جا نبود، بُسر‌بن ارطاة دو کودک عبيدالله را با دست خود سر بريد و بعد از اين جنايات و خون‌ريزي‌ها به طرف معاويه برگشت. ج)معاويه براي جلوگيري از فضائل علي (ع) بخش‌نامه‌اي براي عُمّال و حُکام خود صادر کرد و گفت: از ذمّه من بري است کسي که درباره ابوتراب فضيلتي نقل کند و يا از اهل بيت او تجليل نمايد، پس از اين دستور در شهرها و قُراء و قصبات، خطباء در منابر خود علي و اهل بيت او را سب کردند و از آنان برائت حاصل نمودند. از همه جا بيشتر اهل کوفه را تحت فشار قرار دادند زيرا شيعيان علي در اين شهر زياد بودند. در تعقيب اين بخش‌نامه،‌بخش‌نامه ديگري فرستاد و گفت: هر کس متهم به دوستي اين خانواده است خانه‌اش را خراب کنيد و آنان را مورد عقوبت و خواري قرار دهيد و ذليل و ناتوان سازيد، حُکام به ظلم و جنايتشان افزودند و به افرادي که در مظان تشيع و دوستي اهل بيت قرار داشتند بسيار سخت مي‌گرفتند مخصوصاً‌ در کوفه بسيار جنايت کردند.شيعيان امير‌المؤمنين (ع) در بلاي شديدي گرفتار شدند و زندگي بر آنان بسيار سخت شد. کار به جايي رسيد که حتي شيعيان نسبت به خدمت‌کاران خود ظنين بودند و هرگاه اراده مي‌کردند مطلبي با آنان بگوييد عهد و پيمان‌هايي شديد از آنها مي‌گرفتند و سپس مقصود خود را در ميان مي‌گذاشتند. د)بدعت‌هاي معاويه: بدعت‌هايي را که معاويه تأسيس کرد و افعال شنيعه‌اي را که او مرتکب شد همه دليل بر کفر و نفاق اوست، همان‌طور که حضرت رسول خدا خبر داده است،‌ معاويه بدترين مردم را بر مسلمين حاکم کرد و آنان را واداشت تا در منا بر خود علي (ع) را سب کنند، حتي کار را به جايي رساندند که در مدينه طيبه کنار قبر حضرت رسول (ص) و در روي منبر آن حضرت بدون اين‌که از خدا بترسند و حق پيغمبر را مراعات کنند اين مفاسد را مرتکب شدند. معاويه اين سنت را تأسيس کرد و جانشين فاسد او هم که از سلاطين جور و ظلم بود در همان طريق گام برداشت و به پيروي از او، سبّ علي را علني اعلام کرد و مدت شصت سال به اين عمل شنيع مشغول شدند. منبع : کتاب پايگاههاي انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواک – مساجد – مسجد ارک تهران ، مرکز بررسي اسناد تاريخي ، چاپ اول سال ۱۳۹۰ ه) عدم پايبندي به تعهّدهايي که با امام‌ حسن‌(ع) در هنگام صلح کرده بود و زهر دادن‌ حضرت به دستور ملعون خ) نصب‌ مغيرة‌ بن‌ شعبه‌ بر ولايت‌ كوفه‌، و نصب‌ زياد بن‌ سُمَيَّه‌ پس‌ از مغيره‌ بر ولايت‌ كوفه‌ و بصره‌، و گرفتار ساختن‌ مرد بي‌گناه‌ عابد زاهد ناسك‌ حُجر بن‌ عدي‌ كندي‌ با اصحابش‌(در و ارسال‌ آنه را به‌ شام‌ و كشتن‌ آنان‌ را در چهار فرسنگي‌ دمشق‌ به‌ نام‌ مَرْج‌ عَذْراء و قتل‌ عمرو بن‌ حِمَق‌ كه‌ اين‌ دو بزرگوار از اصحاب‌ رسول‌ خدا(ص) و اميرالمومنين‌ و حسنين‌: بوده‌اند. چ)جنايات معاويه در حق ابوذر! ابوذر کارهائي را که معاويه مي کرد ناپسنديده مي شمرد. معاويه براي جلب رضايت او بارها برايش پول فرستاد از جمله اينکه يکبار 300 دينار براي وي فرستاد. ابوذر گفت: اين پول ها اگر همان حقوق ساليانه من از بيت المال است که سال گذشته از آن محرومم داشتيد! قبولش خواهم نمود، اما گر صله و هديه است، مرا به آن نيازي نيست. وقتي معاويه ساختن قصر خويش را آغاز کرد، قصري عظيم با سنگ هاي سبز که تا آن وقت در جهان اسلام نظير نداست و جلوه اي از جاهليت و هواپرستي در سزمين اسلام بود! فرياد ابوذر برخواست. او به معاويه رو کرد و گفت: معاويه! اگر اين کاخ را از اموال عمومي، مال خدا، بنياد کني، به طور قطع خيانت کرده اي، زيرا اينگونه اموال بايستي در راه بهبود وضع اسلام و مسلمانان صرف شود، و خاص هيچ شخص نيست. اما اگر از اموال خودت باشد، که به اسراف و زياده روي دست زده اي، مگر يک تن چقدر وسائل زندگي و مسکن لازم دارد؟ ابوذر بارها به معاويه گفته بود: به خدا سوگند! تو به اعمالي دست زده اي که ما در سنت هاي اسلامي، نمونه اي از آن به ياد نداريم و نمي شناسيم. به خدا سوگند! اين رفتارها نه در کتاب خدا عنواني داراست، و نه در سنت و روش پيامبرش!(1) معاويه که نمي توانست گفتار حق و الهي ابوذر را بشنود و مي ديد که ابوذر با گفتار و عمل خويش رفتار هاي غير اسلامي وي را مفتضح ميکند. ناگزير نامه اي به عثمان نوشت و از وي درخواست کرد که ابوذر را احضار کند.(2) به گفته بلاذري، عثمان در جواب معاويه نوشت: ابوذر را بر مرکبي سخت خشن و ناهموار سوار کرده به مدينه بازگردان! پيرمرد، به اجبار بر شتري بس خشن سوار گرديد. شبانه روز بدون هيچگونه استراحتي به سوي مدينه حرکت داده شد. راهي دراز و خسته کننده بود، و بيابانهاي خشک و ريگزار، و ماموران بي رحم و خالي از عواطف انساني!(3) يعقوبي و مسعودي مي نويسند: فرمان خشونت بار عثمان، با اين مرد خدا، اجرا شد. در نتيجه هنگامي که به مدينه رسيد، گوشت پاهايش ريخته بود!(4) اسناد: (1) انساب الاشراف بلاذري ج5ص53 (2) سير اعلام النبلاء ج2ص50 (3) انساب الاشراف ج5ص53 (4) يعقوبي ج2ص120-122، مروج الذهب بهامش ج5ص161-163 .................. گام(پنجم) معاويه ي ملعون کافر از دنيا رفت. ................... پيامبر اکرم صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم معاويه، پدر و برادرش را نفرين کرد و فرمود: معاويه بر غير از دين من مي ميرد و نشيمنگاهش در آتش است . خداوند او را لعنت کند و جز به خاک سير نسازد. عايشه نيز پس از نماز معاويه را نفرين مي کرد و حکومتش را مانند حکومت فرعون مي خواند. با اينکه معاويه معلوم الحال است اما در اين گام اثبات خواهيم نمود که معاويه بن ابي سفيان مسلمان نبود و بر غير اسلام وفات يافت. نمي خواهم دليل قرآني بياورم يا که به احاديث پيامبر احتجاج کنم، نه، بلکه مي خواهم گفته ي علماي اهل سنت را درباره معاويه نشان بدم. قبل از اثبات مطلب بايد درباره ي دو تن از علماي اهل سنت، اطلاعاتي داشته باشيم 1ـ زياد بن ايوب (ملقب به دَلَّوَيْه): امام الذهبي درباره اش مي نويسد: زِيَادُ بنُ أَيُّوْبَ بنِ زِيَادٍ الطُّوْسِيُّ ، الإِمَامُ، المُتْقِنُ، الحَافِظُ الكَبِيْرُ، شُعْبَةُ الصَّغِيْرُ، أَبُو هَاشِمٍ الطُّوْسِيُّ، ثُمَّ البَغْدَادِيُّ، وَيُلَقَّبُ أَيضاً: دَلَّوَيْه. حَدَّثَ عَنْهُ: البُخَارِيُّ، وَأَبُو دَاوُدَ، وَالتِّرْمِذِيُّ، وَالنَّسَائِيُّ... وَقَدْ حَدَّثَ عَنْهُ: رَفِيقُهُ؛ أَحْمَدُ بنُ حَنْبَلٍ. قَالَ إِبْرَاهِيْمُ بنُ أُورْمَةَ: لَيْسَ عَلَى بَسِيطِ الأَرْضِ أَحَدٌ أَوْثَقُ مِنْ زِيَادِ بنِ أَيُّوْبَ. وَقَالَ أَبُو حَاتِمٍ: صَدُوْقٌ. ترجمه: زياد بن ايوب بن زياد طوسي، امام و پيشوا، استاد کامل، حافظ بزرگ، ... ، کنيه اش ابو هاشم طوسي البغدادي و ملقب به دَلَّوَيْه مي باشد. بخاري، ابو داود ، ترمذي و نسائي و... از او حديث نقل کرده اند. و همچنين رفيقش احمد بن حنبل از وي حديث نقل کرده است. ابراهيم بن اورمه گفت: بر روي زمين فردي مطمئن تر و مورد اعتمادتر از زياد بن ايوب موجود نيست! و ابو حاتم گفت: (زياد بن ايوب) راستگو است.(1) کسي که مطلب فوق را خوانده باشد متوجه خواهد شد که زياد بن ايوب يا همان «دَلَّـوَيْه» چه جايگاهي در نزد اهل سنت دارد. بطوريکه امام احمد بن حنبل، بخاري و صاحبان صحاح از وي احاديث نقل کرده و بر ثقه و راستگو بودنش شهادت داده اند. علاوه بر اين، ابن حجر عسقلاني درباره «دَلَّـوَيْه» آورده است: الطوسي اسمه زياد بن أيوب بن زياد البغدادي أبو هاشم يلقب دلويه ثقة. ترجمه: الطوسي نامش زياد بن ايوب بغدادي، (کنيه اش) ابو هاشم است. و ملقب به دَلَّوَيْه و فردي مورد اعتماد است. (2) 2- علي بن الجعد: امام الذهبي درباره اش مي نويسد: عَلِيُّ بنُ الجَعْدِ بنِ عُبَيْدٍ البَغْدَادِيُّ ، الإِمَامُ، الحَافِظُ، الحُجَّةُ، مُسْنِدُ بَغْدَادَ، أَبُو الحَسَنِ البَغْدَادِي. حَدَّثَ عَنْهُ: البُخَارِيُّ، وَأَبُو دَاوُدَ، وَيَحْيَى بنُ مَعِيْنٍ، وَخَلَفُ بنُ سَالِمٍ، وَأَحْمَدُ بنُ حَنْبَلٍ و... ترجمه: علي بن الجعد بن عبيد، امام و پيشوا، حافظ، حجت، ... ، (کنيه اش) ابوالحسن بغدادي است. بخاري، ابو داود ، يحيي بن معين، خلف بن سالم، احمد بن حنبل و... از او احاديث نقل کرده اند. (3) همچنين در چند صفحه بعد، آورده است: وَقَالَ مُحَمَّدُ بنُ حَمَّادٍ المُقْرِئُ: سَأَلْتُ يَحْيَى بنَ مَعِيْنٍ عَنْ عَلِيِّ بنِ الجَعْدِ، فَقَالَ: ثِقَةٌ صَدُوْقٌ. ترجمه: محمد بن حماد المقرئ گفت: از يحيي بن معين درباره علي بن جعد پرسيدم، پس گفت: او فردي مورد اعتماد و راستگو است. (4) و نيز ابن حبان مي نوسيد: علي بن الجعد: ثقة ثبت من رجال البخاري. ترجمه: عي بن الجعد ثقه و از راويان مورد اعتماد بخاري است. (5) نتيجه مطالب فوق: تمامي مطالب فوق ،به اين جهت نقل شدکه با جمله ي زير، مقصود خود را اثبات نماييم: اسحاق بن ابراهيم از علماي اهل سنت ، از قول امام احمد بن حنبل، جمله ي زير را نقل کرده است: وَ سَمِعْتُ أباعَبْدِالله، وَقالَ لَهُ دَلَّوَيْه ، سَمِعْتُ عَلِيِّ بْنِ الْجَعْد يَقُول: ماتَ وَالله مُعاويَةَ عَلي غَيرِ الْإسلام. ترجمه: شنيدم از ابا عبدالله (منظور احمد بن حنبل) ، که دَلَّوَيْه به او گفت : شنيدم علي بن الجعد مي گفت: به خدا سوگند، که معاويه بر غير اسلام وفات يافت. (6) پي نوشت ها:ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (1) ـ سير أعلام النبلاء، الامام شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي (المتوفى 748 هـ 1374 م)، ج 12، ب 41، ص 120 و 121، الناشر: مؤسسة الرسالة ــ بيروت، الطبعة الرابعة 1406 هـ ــ 1986 م، التحقيق: شعيب الارنؤوط. (2) ـ لسان الميزان، أحمد بن علي بن حجر العسقلاني، ج 7، ص 510، ح 5839، الناشر : مؤسسة الأعلمي للمطبوعات ــ بيروت، الطبعة الثالثة ، 1406 هـ ــ 1986م. (3) ـ سير أعلام النبلاء، الامام شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي (المتوفى 748 هـ 1374 م)، ج 10، ب 152، ص 459 و 460، الناشر: مؤسسة الرسالة ــ بيروت، الطبعة التاسعة 1413 هـ ــ 1993م ، التحقيق: شعيب الارنؤوط. (4) ـ همان، ص 466. (5) ـ صحيح ابن حبان، أبو حاتم محمد بن حبان بن أحمد التميمي (المتوفى : 354هـ)، ج 5، ص 103، ح 1799، الناشر : مؤسسة الرسالة ــ بيروت. (6) ـ مسائل الإمام أحمد بن حنبل ، إسحاق بن إبراهيم بن هانئ النيسابوري (المتوفي 275 هـ)، ص 408، ح 1866، الناشر: دارالتأصيل + دار المودة، المحقق: أحمد بن سالم المصري ...... گام(ششم): آرزوي معاويه ي ملعون: اي کاش نام پيامبر را دفن ميکردم که هيچ کس از او ياد نکند!!! ........ يکي ديگر از سندهايي که به کافر بودن و ملحد بودن معاويعه ي ملعون اشاره دارد همين سند ابن ابي الحديد است. ابن ابي الحديد با سند خودش نقل ميکند از پسر مغيرة بن شعبه که از قول پدرش نقل کرده : شبي با معاويه گرم صحبت بودم به او گفتم اي معاويه تو اکنون پير شده و اخر عمرت است بيا و با بني هاشم مهربان باش بلکه بعد از تو نام نيکي از تو بر زبان ها بيفتد معاويعه ناراحت شد و گفت چگونه با بني هاشم مهربان باشم حال آنکه مردي از تيم (ابوبکر) به خلافت رسيد و به ظاهر با انان مهرباني کرد اکنون هيچ نامي از او نيست سپس مردي از عدي (عمر) خلافت کرد و ده سال خود را به زحمت انداخت ولي هيچ نامي از او نيست بعد از آن عثمان خلافت را به دست گرفت و هيچ نامي از نيست ولي ابن ابي کبشه (لقبي که کفار به پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله ميدادند) سالهاست که مرده ولي هنوز مردم روزي پنج بار نام او را در ماذنه ها فرياد ميزنند. نه به خدا هيچ گاه با بني هاشم مهرباني نخواهم کرد تا اينکه نام محمد را دفن کنم و هيچ نامي از او باقي نماند. مدرک:مروج الذهب بهامش ابن اثير ج۹ص۴۹ حوادث سال ۲۱۲شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد ج۱ص۴۶۳ .... گام (هفتم) .....علماي اهل سنت: معاويه هيچ فضيلتي ندارد!......... محمد بن علي شوکاني مي گويد: بر من ثابت است که حتي يک حديث درست در فضائل معاويه وجود ندارد!(۱) همچنين ابن جوزي بعد از آنکه احاديثي را که درباره معاويه است در باب احاديث جعلي و ساختگي آورده، از اسحاق بن راهويه (استاد بخاري) نقل مي کند که او گفته: هيچ حديث صحيح و معتبري درباره معاويه نيامده است. و نيز ابن حجر مي گويد: بدون هيچگونه جايگاهي که از جهت فضل و شخصيت براي معاويه سراغ داشته باشند، شروع به ساختن و جعل احاديثي در فضائل معاويه نمودند و اين فضائل و احاديث که در تاريخ در تأييد شخصيت معاويه وارد گرديده هيچگونه واقعيتي ندارد.(۲) حافظ جلال الدين سيوطي در کتاب اللألي المصنوعة في الاحاديث الموضوعة مي گويد: اخبار و رواياتيکه در فضائل معاويه رسيده موضوع است و هيچگونه صحتي ندارد. و سپس از حاکم روايت کرده که اسحاق بن ابراهيم حنظلي مي گويد: در فضيلت معاويه يک حديث هم وارد نشده و اخبار وارده در اين مورد هيچگونه صحتي ندارد. همچنين مشهور است که پيروان معاويه نزد نسائي آمدند و از او خواستند تا کتابي در تحسين و تعريف بنويسد. ولي نسائي نه تنها نپذيرفت، بلکه در توصيف وجود مبارک امام علي عليه السلام کتابي نوشت. و نيز اشاراتي به جنايات و خيانت معاويه کرد. بدين ترتيب به دست پيروان معاويه در سال ۳۰۳ هجري در شام به قتل رسيد.(۳) علامه عيني در شرح صحيح بخاري مي گويد: اگر سوال کني که در فضيلت معاويه اخبار زيادي رسيده، مي گوييم آري در اين مورد روايات زيادي هست وليکن هيچ کدام از آنها از نظر سند قابل توجه نيستند. اسحاق بن راهويه و نسائي به اين موضوع تصريح کرده اند. و براي همين جهت بخاري در صحيح خود مي گويد: “باب ذکر معاويه” و از فضيلت و منقبت او خودداري کرده است. اسناد: (۱) الفوائد المجموعة في الاحاديث الموضوعة شوکاني ص۴۰۷٫ (۲) فتح الباري ج۷ص۸۳ (۳) وفيات الاعيان ابن خلکان ج۱ص۷۷-۷۸ ط دار صادر بيروت، شيخ المضيرة محمود ابوريه ص۱۸۲-۱۸۳ در پاورقي ط موسسة الاعلمي للمطبوعات بيروت. اميدوارم مطالب ارائه شده در اين مقاله به قدري واضح بيان شده باشد که راه حق را براي کساني که به دنبال شناخت حق هستندهموار نمايد و انشا الله برادران اهل سنت پاسخ ما را در مورد اينکه چرا معاويه ي ملعون را لعن مي کنيم دريافت کرده و متوجه شده باشند. در پايان از همه ي کساني که من را در تنظيم اين مقاله ياري کرده اند،کمال تشکر را دارم و انشا الله خداوند به آنان خير دهد. اَللّهُمَّ الْعَنْ اَباسُفْيانَ وَ مُعاوِيَةَ وَ يَزيدَ بْنَ مُعاوِيَةَ عَلَيْهِمْ مِنْكَ اللَّعْنَةُ اَبَدَ الْآبِدينَ قضاوت با شما خوانندگان گرامي: «وسلام» …………………………………………… [ اللهم عجل لوليک الفرج]
66 | hosein-f | | ٠٥:١٣ - ٢٦ تير ١٣٩٣ |
لطفا پي دي افش رو هم بذارين

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ اطلاع رساني شد در صورت صلاحديد اعمال خواهد شد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
67 | شيعه خطاكار | | ١٨:٥٢ - ٠٦ شهریور ١٣٩٣ |
سلام من منبع خوب فارسي ميخوام براي حقانيت خلافت اميرالمومنين ومعرفي هاي قبل از غدير وخود غدير قرار کتابي نوشته بشه لطفأ کمک کنيد منبع به ايميل بفرستيد ايشالا از ياران حضرت باشيد(ممنون ميشم تا شنبه بفرسيد)

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي


به ترجمه «کتاب الغدير» و يا «خلاصه الغدير» مراجعه نماييد.



در اين سايت هم مقالات زيادي در اين مورد وجود دارد مانند:

حديث با سند صحيح و نقل روات و ... در:



در مورد دلالت اين روايت بر ولايت حضرت امير عليه السلام :


بررسي حديث ثقلين در خطبه غدير و نقش آن در اثبات امامتدليل عدم ذکر آن در صحيح بخاري برغم صحيح بودن


چرا امام بخارى حديث غدير را كتمان كرده» »مردم در طول تاريخ از نقل آن واهمه داشته اند:


بيعت خليفه دوم با حضرت علي عليه السلام :



غزالي يکي از علماي بزرگ اهل سنت برگشت عمر از بيعتش را بخاطر رياست مي داند:


پاسخ به شبهاتي در اين مورد:





و... که با جستجو مي توانيد مقالات بيشتري را در اين زمينه بيابيد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)

68 | حسين رنجبر | | ١٣:٠٤ - ٢٧ مهر ١٣٩٣ |
جماعت اهل ... در سايت سنت آنلاين ادعا مي کنند امير !!! معاويه رضي ... ديدگاه مثبتي در مورد اميرمومنان ع داشته است !!! (به مقاله اين سايت در روز غديرخم مراجعه شود ) .

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

اولا:اگر معاويه ديدگاه مثبتي در مورد حضرت علي عليه السلام داشته است چرا او را سب مي کرد: حدثنا قُتَيْبَةُ بن سَعِيدٍ وَمُحَمَّدُ بن عَبَّادٍ وَتَقَارَبَا في اللَّفْظِ قالا حدثنا حَاتِمٌ وهو بن إسماعيل عن بُكَيْرِ بن مِسْمَارٍ عن عَامِرِ بن سَعْدِ بن أبي وَقَّاصٍ عن أبيه قال أَمَرَ مُعَاوِيَةُ بن أبي سُفْيَانَ سَعْدًا فقال ما مَنَعَكَ ان تَسُبَّ أَبَا التُّرَابِ فقال أَمَّا ما ذَكَرْتُ ثَلَاثًا قَالَهُنَّ له رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَلَنْ اسبه لان تَكُونَ لي وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ الي من حُمْرِ النَّعَمِ سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يقول له خَلَّفَهُ في بَعْضِ مَغَازِيهِ فقال له عَلِيٌّ يا رَسُولَ اللَّهِ خَلَّفْتَنِي مع النِّسَاءِ وَالصِّبْيَانِ فقال له رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَمَا تَرْضَى ان تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ من مُوسَى الا انه لَا نُبُوَّةَ بَعْدِي وَسَمِعْتُهُ يقول يوم خَيْبَرَ لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيُحِبُّهُ الله وَرَسُولُهُ قال فَتَطَاوَلْنَا لها فقال ادْعُوا لي عَلِيًّا فَأُتِيَ بِهِ ارمد فَبَصَقَ في عَيْنِهِ وَدَفَعَ الرَّايَةَ إليه فَفَتَحَ الله عليه وَلَمَّا نَزَلَتْ هذه الْآيَةُ ) فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ ( دَعَا رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم عَلِيًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَيْنًا فقال اللهم هَؤُلَاءِ أَهْلِي

معاويه از سعد پرسيد : به چه سبب على را آماج ناسزا و دشنامت قرار نمي دهي ؟ سعد گفت : بخاطر آن كه سه فضيلت از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در شأن على عليه السّلام شنيده ام كه با توجه به آن ها، هيچگاه به سبّ و دشنام آن حضرت ، اقدام نمى‏كنم و هر گاه يكى از آن ها براى من بود ، بهتر و ارزنده‏تر از شتران سرخ مو بود كه در اختيار من باشد ... صحيح مسلم ج 4 ص 1871

چرا ناسزا گويي به علي (عليه السلام) را بر فراز هفتاد هزار منبر سنت کرد!!! إنّه كان فى أيّام بنى اميّة أكثر من سبعين ألف منبر يلعن عليها علىّ بن أبى طالب بما سنّه لهم معاوية من ذلك.

ربيع الأبرار، زمخشري، ج2، ص186.

ثانيا: طبق آن چيزي که در منابع اهل سنت ذکر شده است معاويه بخاطر جنگ با حضرت علي عليه السلام ، ناصبي است لذا چگونه امکان دارد کسي که نسبت به حضرت علي عليه السلام نصب و دشمني دارد، با او خوب باشد!!!

ذهبي در اين خصوص مي نويسد: ثم نواصب وهم الذين حاربوا عليا يوم صفين ويقرون بإسلام علي وسابقيه ويقولون خذل الخليفة عثمان

سير أعلام النبلاء ، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي ج 5 ص 374

وهابيت هرکاري بخواهند بکنند تا دامن معاويه را پاک کنند، ولي وقايع تاريخي آنها را رسوا خواهد کرد

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
69 | سعيد | | ١٧:٠٤ - ١٣ آبان ١٣٩٣ |
با سلام خدمت اساتيد.با توجه به اينکه ثابت شد مادر و جده معاويه بد کاره بوده اند چرا رسول خدا (ص)با خواهر معاويه ازدواج فرموده اند؟
با تشکر....................يا علي

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

مادر ام حبييبه که نامش رمله است، صفيه است وَأُمُّ حَبِيبَةَ أُمُّهَا صَفِيَّةُ بنتُ أبي الْعَاصِ أُخْتُ عَفَّانَ بن أبي الْعَاصِ عَمَّةُ عُثْمَانَ بن عَفَّانَ . المعجم الكبير ج 23 ص 218

مادر معاويه هند دختر عتبه است .معاوية بن أبي سفيان بن حرب بن أمية بن عبد شمس بن عبد مناف بن قصي وأمه هند بنت عتبة .الطبقات الكبرى ج 7 ص 406

بنابراين همسر پيامبر (ص) از پدرش ابوسفيان و مادرش صفيه است نه هند جگر خوار .....

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
70 | علی شیعه | | ٢٢:٥١ - ٢٣ بهمن ١٣٩٣ |
جناب ایمان گرامی:آیا این جناب عمر که گفته بودی چندین فیلیپینی رادردبی مسلمان کرد برایشان توضیح داد که باید به جهادالنکاح بروند وهرساعت دراختیار یک نفر قراربگیرند؟آیاگفت که تفکرشما این است که زنان مثل چهارپا هستند وباید کتک بخورند؟آیاگفت که به اعتقادشما زنان نجس هستند ونباید وارد مسجد شوند؟و.....
71 | علی | | ٢٠:٣٩ - ٢٤ بهمن ١٣٩٣ |
من هرروز برنامه های شبکه ی ولایت رونگاه می کنم.قبلا شیعه ی شناسنامه ای بودم اما الان عاشق مولا علی علیه السلام هستم وبرایش می میرم ودیوانه وار دوستش دارم.دست همه ی شما عزیزان هم درد نکند .استاد قزوینی،یزدانی،ابالقاسمی وعباسی و......ولی یک گله هم داشتم واین که چرابه بعضی ازاین وهابی های سنی نمای لجوج اینقدروقت می دهید؟اعصابم خردمیشه از دستشان که از کتاب های خودشان نشان می دهید باز قبول نمی کنند ولج می کنند،خداشماراحفظ کند وموفق بدارد.
72 | محمد | | ١٢:٤٩ - ٢٤ خرداد ١٣٩٤ |
سلام.خسته نباشید.
1.اسحاق در حدیث زیر چه کسی است؟وَحَدَّثَنِی إِسْحَاقُ وَبَکْرُ بْنُ الْهَیْثَمِ قَالا حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ بْنُ هَمَّامٍ أَنْبَأَنَا مَعْمَرٌ عَنِ ابْنِ طَاوُسٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: یَطْلُعُ عَلَیْکُمْ مِنْ هَذَا الْفَجِّ رَجُلٌ یَمُوتُ عَلَى غَیْرِ مِلَّتِی، قَالَ : وَکُنْتُ تَرَکْتُ أَبِی قَدْ وُضِعَ لَهُ وَضُوءٌ، فَکُنْتُ کَحَابِسِ الْبَوْلِ مَخَافَةَ أَنْ یَجِیءَ، قَالَ: فَطَلَعَ مُعَاوِیَةُ فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: هُوَ هَذَا.
2.لطفا حدیث زیر را معنی کنید: أخبرنا حصين ، قال : حدثنا عبد الرحمن بن معقل ، قال : صليت مع علي صلاة الغداة ، قال : فقنت ، فقال في قنوته : اللهم عليك بمعاوية وأشياعه وعمرو بن العاص وأشياعه ، وأبي الأعور السلمي ، وعبد الله بن قيس وأشياعه.
المصنف، إبن أبي شيبة، ج 2 ص 317 ، ح 7123

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
ترجمه روايت چنين است
از عبد الله بن عمر بن عاص نقل شده است كه من در نزد رسول خدا (ص) بودم كه آن حضرت فرمود: الآن از اين دره ( دره بين دو کوه) مردي ظاهر مي‌شود كه او بر غير ملت من مي‌ميرد. عبد الله گويد: من آب وضو براي پدرم برده بودم و او را در آن جا رها كرده بودم، من همانند كسي كه بولش را نگه داشته، منتظر بودم از ترس كه مبادا پدرم بيايد. عبد الله گويد: پس معاويه آمد و رسول خدا (ص)‌ فرمود، آن شخص همين است.
مراد از اسحاق، اسحاق بن منصور است که از روات بخاري، مسلم، ترمذي، نسائي و ابن ماجه، ذهبي در باره او مي‌گويد:
إسحاق بن منصور الكوسج الحافظ عن بن عيينة فمن بعده وعنه البخاري ومسلم والترمذي والنسائي وابن ماجة وابن أبي داود وأحمد بن حمدون الأعمشي وخلق توفي 251 خ م ت س ق.
اسحاق بن منصور، حافظ (كسي كه يك صد هزار حديث حفظ است) بود،‌ از ابن عيينه روايت شنيده و بخاري، مسلم، ترمذي، نسائي، ابن ماجه و أبي داود از او نقل كرده‌اند.
الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة، ج1 ص239، رقم: 322 ، تحقيق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامية، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولى، 1413هـ - 1992م.
ابن حجر در خصوص توثيق او گويد:
إسحاق بن منصور بن بهرام الكوسج أبو يعقوب التميمي المروزي ثقة ثبت من الحادية عشرة مات سنة إحدى وخمسين خ م ت س ق .
اسحاق بن منصور، ثقه و مورد اعتماد بود.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، تقريب التهذيب، ج1 ص103، رقم: 384 ، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
73 | محمد | | ١٦:٤٣ - ٠٢ دي ١٣٩٤ |
ایا با توجه به حدیث زیر معاویه، عبدالله بن عمر را برای بیعت یزید تهدید به قتل کرده؟ایا شبکه ولایت در این موضوع برنامه ای داشته؟من عربی ام زیاد خوب نیست میشه حدیث را شرح بدید.با تشکر_
تاریخ خلیفه بن خیاط ص132 ط دار الكتب العلمية، وص161 ط دار الفكر
وَحَدَّثَنَا وَحَدَّثَنَا وهب ، قَالَ : حَدَّثَنِي أَبِي ، عَن أيوب ، عَن نافع ، قَالَ : خطب معاوية فذكر ابْن عُمَر ، فَقَالَ : " والله ليبايعَن أو لأقتلنه " ، فخرج عَبْد اللَّهِ بْن عَبْد اللَّهِ بْن عُمَر إِلَى أبيه فأخبره ، وسار إِلَى مكة ثلاثا ، فلما أخبره بكى ابْن عُمَر ، فبلغ الخبر عَبْد اللَّهِ بْن صفوان ، فدخل عَلَى ابْن عُمَر ، فَقَالَ : " أخطب هَذَا بكذا ؟ " قَالَ : " نعم " ، فَقَالَ : " ما تريد ؟ أتريد قتاله ؟ " فَقَالَ : " يا بْن صفوان الصبر خير من ذَلِكَ " ، فَقَالَ ابْن صفوان : " والله لئن أراد ذَلِكَ لأقاتلنه " . فقدم معاوية مكة فنزل ذا طوى ، فخرج إليه عَبْد اللَّهِ بْن صفوان ، فَقَالَ : " أنت الَّذِي تزعم أنك تقتل ابْن عُمَر إن لم يبايع لابنك ؟ " فَقَالَ : " أنا أقتل ابْن عُمَر ! إني والله لا أقتله "
https://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?bk_no=104

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در منابع آمده است که عبد الله بن عمر با يزيد نيز بيعت کرد ابن حجر در اين خصوص مي نويسد:
وَإِنَّمَا لَمْ یَذْکُرِ بن عُمَرَ خِلَافَهَ عَلِیٍّ لِأَنَّهُ لَمْ یُبَایِعْهُ لِوُقُوعِ الِاخْتِلَافِ عَلَیْهِ کَمَا هُوَ مَشْهُورٌ فِی صَحِیحِ الْأَخْبَارِ وَکَانَ رَأَى أَنَّهُ لَا یُبَایِعُ لِمَنْ لَمْ یَجْتَمِعْ عَلَیْهِ النَّاسُ وَلِهَذَا لَمْ یُبَایِعْ أَیْضًا لِابْنِ الزُّبَیْرِ وَلَا لِعَبْدِ الْمَلِکِ فِی حَالِ اخْتِلَافِهِمَا وَبَایَعَ لِیَزِیدَ بْنِ مُعَاوِیَهَ ثُمَّ لعبد الْملک بن مَرْوَان بعد قتل بن الزُّبَیْرِ …
نظر ابن عمر این بود که با کسی که مردم بر بیعت او اجماع نکنند بیعت نمی شود و به همین دلیل با ابن زبیر و عبد الملک در حال اختلافشان بیعت نکرد و با یزید بن معاویه بیعت کرد و سپس با عبدالملک بن مروان بعد از قتل ابن زبیر بیعت کرد …
فتح الباری لابن حجر،ج۶،ص۱۴۵ ط دار طیبه
ترجمه روايتي که ذکر کرديد:
روزي معاويه هنگام خواندن خطبه از ابن عمر ياد کرد و گفت به خدا قسم يا بايد او بيعت کند و يا او را مي کشم پسر عبد الله در عرض سه روز پيش پدر در مکه رفت و به او اين قضيه را خبر داد که عبد الله نيز شروع کرد به گريه کردن خبر به عبد الله صفوان رسيد خود را به عبد الله بن عمر رسانيد و گفت آيا معاويه چنين خطبه اي خوانده گفت بله ابن صفوان گفت چه کار مي خواهي بکني آيا با او مي خواهي بجنگي؟ گفت اي ابن صفوان صبر از قتال بهتر است عبد الله بن صفوان گفت اگر معاويه بخواهد چنين کند با او مي جنگم تا اينکه معاويه به ذي طوي رسيد صفوان پيش عبد الله بن صفوان آمد و گفت آيا تو تصميم گرفتي ابن عمر را اگر با پسرت بيعت نکند بکشي؟ گفت من او را بکشم؟! به خدا قسم من را نمي کشم
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
74 | ابوالفضل | | ٠٩:١٨ - ٣٠ تير ١٣٩٥ |
با سلام.
منظور از این شخص(لعنة الله علیه) در صحیح مسلم که به سعد دستور میده امام علی رو نعوذ بالله شتم کنه کیه؟(اسْتُعْمِلَ عَلَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ مِنْ آلِ مَرْوَانَ - قَالَ - فَدَعَا سَهْلَ بْنَ سَعْدٍ فَأَمَرَهُ أَنْ يَشْتِمَ عَلِيًّا)
آیا همان معاویه است؟
حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ، - يَعْنِي ابْنَ أَبِي حَازِمٍ - عَنْ أَبِي، حَازِمٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ، قَالَ اسْتُعْمِلَ عَلَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ مِنْ آلِ مَرْوَانَ - قَالَ - فَدَعَا سَهْلَ بْنَ سَعْدٍ فَأَمَرَهُ أَنْ يَشْتِمَ عَلِيًّا - قَالَ - فَأَبَى سَهْلٌ فَقَالَ لَهُ أَمَّا إِذْ أَبَيْتَ فَقُلْ لَعَنَ اللَّهُ أَبَا التُّرَابِ ‏.‏

ممنون.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
شارحین صحیح بخاری این والی را مروان می دانند
ابن حجر در این خصوص در ذیل روایتی که آمده است مردی پیش سهل رفت و گفت امیر مدینه می خواهد که حضرت علی علیه السلام را سب کند، گوید این والی مروان بوده است
يكون أطلق عليه أنصاري بالمعنى الأعم حديث جاء رجل إلى سهل فقال هذا فلان لأمير المدينة يدعو عليا على المنبر الرجل الذي جاء لم يسم وأمير المدينة هو مروان بن الحكم فيما أظن
أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني ، مقدمة فتح الباري ج 1 ص 301 الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر : دار المعرفة - بيروت - 1379 - ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي , محب الدين الخطيب
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
75 | حسن | | ٠٢:٢١ - ٢٢ خرداد ١٣٩٦ |
دوستان عزيز لطفا بي احترامي نكنيد و در فضاي خوب و بدون بي احترامي صحبت كنيد در شان يك مسلمان نيست. ولي من چيزي را ميخواهم بگويم كه واقعا جاي فكر كردن هم دارد. ايا ميدانيد خليفه اول ابوبكر از پيامبر اسلام هم بزرگتر و مهمتر بود و از همه نظر با كمالات بود و همتايي نداشت. اهل سنت و برادران شيعه من با دليل ميگويم. چون ابوبكر قبل از مردنش براي خودش جانشين انتخواب كرد كه عمر بود ولي پيامبر كسي را انتخاب نكرد و ميدانيد كه اين عيب بزرگ رسول خدا بود. و اگر حرفم اشتباه هست بفرماييد و يا فكر كنيد كه پيامبر چه كسي را بعد خود امي و جانشين خود انتخاب كرد. ايا ابوبكر بود يا عمر يا عثمان را در روز عيد غدير كه براي مسئله جانشيني اون همه جمعيت را جمع كرده بود چه كسي را انتخاب كرد؟ اهل سنت اگه بيشتر فكر كنيد ميفهميد
 [1] [2]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها