2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
آيا ائمه طاهرين علیهم السلام به پيامبر صل الله علیه و آله توسل كرده اند؟
کد مطلب: ٦٩٠٥ تاریخ انتشار: ٢٠ اسفند ١٣٩٩ - ١٨:١٨ تعداد بازدید: 21896
پرسش و پاسخ » عقائد شيعه
آيا ائمه طاهرين علیهم السلام به پيامبر صل الله علیه و آله توسل كرده اند؟

سؤال كننده: سعيد

توضيح سؤال:

آيا روايتي صحيح داريم که در آن ائمه و امامان اهل بيت (عليهم السلام) به قبر پيامبر (صلي الله عليه وآله) يا امام علي (عليه السلام) توسل کرده باشند؟

پاسخ اجمالي:

توسل يكي از اعتقادات مهم مسلمان است كه ريشه در قرآن كريم و روايات صحيح منقول از اهل بيت عليهم السلام دارد و اين عقيده صرف نظر از دليل قرآني، از روايات صحيح شيعه و اهل سنت نيز قابل اثبات است.

طبق روايات شيعه كه در موضوع توسل وارد شده، ائمه طاهرين (عليهم السلام) به پيامبر و بقيه ائمه (عليهم السلام) توسل كرده‌اند و به شيعيان نيز دستور داده اند تا به اهل بيت متوسل شوند. و از طرفي، توسل شيعيان را نيز مورد تأييد قرار داده اند.

پاسخ تفصيلي

قبل از بررسي روايات موضوع سؤال، جهت روشن شدن پاسخ دو نكته را متذكر مي‌شويم:

نكته اول: در يك تقسيم بندي، توسل بر دو نوع است:

1. توسل به ذات (يعني توسل به خود پيامبر و ائمه طاهرين عليهم السلام) ؛

2. توسل به واسطه (يعني پيامبر و اهل بيت عليهم السلام را ميان خود و خدا واسطه قرار مي‌دهيم و به حق آنها از خداوند حاجت بخواهيم.)

اين دو نوع از رواياتي كه در اين موضوع توسل وارد شده، استفاده مي‌شود.

نكته دوم: روايات توسل ،‌ به چند دسته تقسيم مي‌شوند:

1. دسته‌اي از روايات نشان مي‌دهند، كه خود اهل بيت (عليهم السلام) به آن حضرت توسل كرده‌ اند.

2. رواياتي كه در آن ائمه (عليهم السلام) دستور به توسل داده اند؛

3. دسته‌اي كه توسل ارادتمندان خاندان عصمت و طهارت (عليهم السلام) را به آنها گزارش كرده‌اند.

اين سه دسته از روايات، كه فعل، قول، و تقرير معصومين (عليهم السلام)‌ را بيان مي‌كنند در روايات شيعه آمده و براي ما حجت است؛ از اين رو ديگر نيازي به روايات اهل سنت در اين زمينه نداريم، مگر اين كه آوردن روايات آنها از باب الزام باشد.

اكنون نمونه‌هايي از اين سه دسته روايات را در پاسخ به سؤال شما ذكر مي‌نماييم:

دسته اول؛ توسل ائمه (ع) به رسول خدا (ص) و اهل بيت

يك دسته از روايات بيان مي‌كنند كه امامان (عليهم السلام) به پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام) توسل كرده اند.

1. توسل امير مؤمنان (ع) به رسول خدا (ص) ، فرشتگان و انبياء: (سند معتبر)

امير مؤمنان (عليه السلام) بعد از نماز ظهر به رسول خدا (صلي الله عليه وآله)، فرشتگان و انبياء توسل مي‌كردند و به واسطه آنها به درگاه خداوند تقرب مي‌جستند. مرحوم كليني با سند معتبر روايت را اين‌گونه آورده است:

1 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ عِيسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْقُمِّيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام يَقُولُ إِذَا فَرَغَ مِنَ الزَّوَالِ- اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِجُودِكَ وَ كَرَمِكَ وَ أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ- بِمُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِمَلَائِكَتِكَ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَائِكَ الْمُرْسَلِين‏ ‏...

امام صادق عليه السلام فرمود: امير مؤمنان عليه السّلام بعد از اتمام نماز ظهر اين دعا را مي‌خواند: خداوندا به تو تقرّب مى‏جويم به وسيله جود و كرمت، تقرّب مى‏جويم به سوي تو به حقّ محمد (كه بنده تو و رسول تو است) و تقرّب ميجويم به وسيله فرشتگان مقرّبت و پيغمبران مرسلت.

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج2 ، ص545، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

مرحوم علامه مجلسي در تصحيح روايت فوق مي‌فرمايد:

باب الدعاء في أدبار الصلوات الحديث الأول: حسن كالصحيح.

مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏12 ؛ ص335، تهران، چاپ: دوم، 1404 ق.

2. توسل حضرت علي (ع) به رسول خدا (ص) قبل از دفن:

بعد از رحلت رسول خدا (صلي الله عليه وآله) امير مؤمنان عليه السلام نخستين فرد از ميان اهل بيت (عليهم السلام) بود كه به آن حضرت توسل نمود در حالي كه تاهنوز بدن شريفش به خاك سپرده نشده بود. اين مطلب در نهج البلاغه در خطبه 235 اين گونه آمده‌است:

235. ومن كلام له (عليه ‏السلام ) قَالَهُ وَهُوَ يَلِي غُسْلَ رَسُولِ اللَّهِ (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله) وَتَجْهِيزَهُ «بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِكَ مَا لَمْ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِكَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ وَأَخْبَارِ السَّمَاءِ خَصَّصْتَ حَتَّى صِرْتَ مُسَلِّياً عَمَّنْ سِوَاكَ وَعَمَّمْتَ حَتَّى صَارَ النَّاسُ فِيكَ سَوَاءً وَلَوْ لَا أَنَّكَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَنَهَيْتَ عَنِ الْجَزَعِ لَأَنْفَدْنَا عَلَيْكَ مَاءَ الشُّئُونِ وَلَكَانَ الدَّاءُ مُمَاطِلًا وَالْكَمَدُ مُحَالِفاً وَقَلَّا لَكَ وَلَكِنَّهُ مَا لَا يُمْلَكُ رَدُّهُ وَلَا يُسْتَطَاعُ دَفْعُهُ بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي اذْكُرْنَا عِنْدَ رَبِّكَ وَاجْعَلْنَا مِنْ بَالِكَ».

از كلام آن حضرت كه بعد از غسل رسول خدا صلي الله عليه وسلم و تجهيز آن حضرت فرمود اين است: پدر و مادرم فدايت اى پيامبر خدا، همانا با مرگ تو چيزى قطع شد كه با مرگ ديگرى قطع نگشت و آن نبوت و اخبار و آگاهى از آسمان بود.

مصيبت تو اين امتياز را دارد كه از ناحيه‏اى تسلى دهنده است، يعنى پس از مصيبت تو ديگر مرگ‏ها اهميتى ندارد، و از سوى ديگر اين يك مصيبت همگانى است كه عموم مردم به خاطر تو در سوكند. اگر نبود كه امر به صبر و شكيبائى فرموده‏اى و از بى‏تابى نهى نموده‏اى آن قدر گريه مى‏كردم كه اشكهايم تمام شود، و اين درد جانگاه هميشه براى من باقى بود، و حزن و اندوهم دائمى، و تازه اينها در مصيبت تو كم بود، اما حيف نمى‏توان مرگ را باز گرداند و آن را دفع نمود.

پدر و مادرم فدايت باد، ما را در پيشگاه پروردگارت ياد كن، و ما را از هرگز فراموش منما

نهج البلاغة - خطب الإمام علي (ع)، ج 2 ، ص 228

اين خطبه وتوسل حضرت را علماي اهل سنت همانند: ابن ابي الحديد، عبد الرحمان زجاجي در دو كتابش، و ابن عبد البر نمري قرطبي نقل كرده اند:

إبن أبي‌الحديد المدائني المعتزلي، ابوحامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاى655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج13، ص13، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.

البغدادي النهاوندي الزجاجي، عبد الرحمن بن إسحاق، أبو القاسم (متوفاى337هـ)،‌ أمالي الزجاجي، ج1، ص38، دار النشر : طبق برنامه الجامع الكبير.

البغدادي النهاوندي الزجاجي، عبد الرحمن بن إسحاق، أبو القاسم (متوفاى337هـ)،‌ أخبار أبي القاسم الزجاجي، ج1، ص52، دار النشر : طبق برنامه الجامع الكبير.

النمري القرطبي المالكي، ابوعمر يوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاى 463هـ)، التمهيد لما في الموطأ من المعاني والأسانيد، ج2، ص162، تحقيق: مصطفي بن أحمد العلوي، ‏محمد عبد الكبير البكري، ناشر: وزارة عموم الأوقاف والشؤون الإسلامية - المغرب – 1387هـ.

طبق اين روايت، امير مؤمنان عليه السلام به ذات رسول خدا صلي الله عليه وآله متوسل شده و از ايشان شفاعت خواسته است.

3. توسل امام حسين (ع) به قبر پيامبر (ص):

در باره حضرت سيد الشهدا (عليه السلام) نيز روايت شده است كه ايشان وقتي مي‌خواست از مدينه به سوي مكه خارج شوند، نزد قبر رسول خدا (صلي الله عليه وآله) آمدند و به قبر حضرت توسل كردند.

متن روايت به نقل علامه مجلسي اين است:

فلما كانت الليلة الثانية ، خرج إلى القبر أيضا وصلى ركعات ، فلما فرغ من صلاته جعل يقول : اللهم هذا قبر نبيك محمد ، وأنا ابن بنت نبيك ، وقد حضرني من الأمر ما قد علمت ، اللهم إني أحب المعروف ، وأنكر المنكر ، وأنا أسألك يا ذا الجلال والاكرام بحق القبر ومن فيه إلا اخترت لي ما هو لك رضى ، ولرسولك رضى ....

وقتي شب دوم فرا رسيد، بار دوم به سوي قبر پيامبر (ص) خارج شد و دو ركعت نماز خواند،‌ وقتي از نماز فارغ شد، فرمود: خدايا اين قبر پيامبرت محمد است و من پسر ايشان هستم، و امري كه خودت مي‌داني برايم پيشامد كرده است. خدايا من معروف را دوست دارم و از منكر بدم مي آيد. اي صاحب جلال و اكرام به حق اين قبر و ‌آن كسي كه در آن مدفون است از تو آنچه را مي‌خواهم كه مورد رضايت توست. ...

المجلسي، محمد باقر (متوفاى1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 44 ، ص 328، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.

اين روايت را ابن اعثم كوفي نيز نقل كرده است.

الكوفي، أبي محمد أحمد بن أعثم (متوفاى314هـ)، كتاب الفتوح، ج 5، ص 19، تحقيق: علي شيري (ماجستر في التاريخ الإسلامي )، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزيع ـ بيروت، الطبعة: الأولى، 1411هـ

در سخن امام حسين (عليه السلام) عبارت «بحق القبر ومن فيه» معناي بلندي دارد كه آن حضرت به حق قبر پيامبر و كسي كه در آن دفن شده، يعني وجود مبارك رسول خدا صلي الله عليه وآله (توسل به ذات) از خداوند در خواست مي‌كند.

4. توسل امام سجاد عليه السلام به اهل بيت:

در موارد متعدد از دعاي صحيفه سجاديه آمده است كه امام سجاد (عليه السلام) به پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام) متوسل شده و در يكي از دعاهايش (دعاي 87) اين گونه مي‌فرمايد:

إنا نتوسل إليك بمحمد صلواتك عليه وآله رسولك ، وبعلي وصيه ، وفاطمة ابنته ، وبالحسن والحسين ، وعلي ومحمد وجعفر وموسى وعلي ومحمد وعلي والحسن والحجة عليهم السلام أهل بيت الرحمة .

(خدايا) به واسطه محمد (صلي الله عليه وآله) پيامبرت و به وسيله علي وصي او،‌ فاطمه دختر او، به حسن و حسين، علي، محمد، جعفر، موسي، علي بن موسي، محمد، علي، حسن بن علي و حجت (عليهم السلام) كه اهل بيت رحمت هستند، به سوي توسل مي‌جويم.

الصحيفة السجادية، الإمام زين العابدين (ع) ، ص 168،‌ تحقيق : الابطحي الإصفهاني، السيد محمد باقر الموحد ناشر : مؤسسة الإمام المهدي (ع) / مؤسسة الأنصاريان للطباعة والنشر - قم – ايران، سال چاپ : 25 محرم الحرام 1411

و يا در قسمت ديگر از دعا مي‌فرمايد:

فإني بمحمد وعلي وأوصيائهما إليك أتوسل ، وعليك أتوكل ...

خدايا به محمد و علي و جانشينان آنها به سوي تو متوسل مي‌شوم، و بر تو توكل مي‌كنم ...

الصحيفة السجادية (ابطحي) - الإمام زين العابدين (ع) - ص 205

در اين دعاها روشن است كه امام سجاد عليه السلام پيامبر و اهل بيت را وسيله خودش در ابراز حاجت و درخواست قرار داده است.

دسته دوم؛ دستور ائمه (عليهم السلام) به توسل

طبق دسته ديگري از روايات، ائمه عليهم السلام پيروانشان را دستور داده اند كه به پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام) توسل كنند و دعا و ذكر به آنها تعليم داده اند.

روايت اول: دستور امير مؤمنان عليه السلام به توسل (با سند صحيح):

مرحوم كليني با سند معتبر نقل كرده كه شخصي در زمان امير مؤمنان دعا كرده بود ولي اجابت نشد، نزد امير مؤمنان (عليه السلام) رفت و از مستجاب نشدن دعايش شكايت نمود. حضرت دعاي سريع الاجابه را به ايشان ياد دادند كه در پايان دعا، حضرت دستور توسل به اهل بيت عليهم السلام را بيان فرموده اند:

17 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام ابْتِدَاءً مِنْهُ يَا مُعَاوِيَةُ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ رَجُلًا أَتَى أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام فَشَكَا الْإِبْطَاءَ عَلَيْهِ فِي الْجَوَابِ فِي دُعَائِهِ فَقَالَ لَهُ أَيْنَ أَنْتَ عَنِ الدُّعَاءِ السَّرِيعِ الْإِجَابَةِ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ مَا هُوَ ... وَ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِمُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ أَسْأَلُكَ بِكَ وَ بِهِمْ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِي كَذَا وَ كَذَا.

معاوية بن عمار گويد: حضرت صادق عليه السلام بدون سخن و پرسشى به من فرمود: اى معاوية آيا نميدانى كه مردى خدمت امير المؤمنين عليه السلام آمد و از اينكه اجابت دعايش دير شده بود به آن حضرت شكايت كرد، آن حضرت به او فرمود: چرا دعاى سريع الاجابة را (يعنى دعائى كه زود باجابت رسد) نخواندى؟ آن مرد عرض كرد: آن دعا كدام است؟ فرمود: بگو....

و به سوي تو به حق محمد و اهلبيتش رو آورده ام، به حق تو وآنها از شما درخواست دارم كه بر محمد وآل محمد دورد فرستي و فلان حاجت مرا بر آورده سازي.

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج2، ص583 ، ح17، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

سند اين روايت معتبر است. علامه مجلسي در اعتبار اين روايت مي‌نويسد:

الحديث السابع عشر: حسن.

مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏12 ؛ ص455، تهران، چاپ: دوم، 1404 ق.

سند اين روايت صحيح است و سر اينكه علامه مجلسي تعبير «حسن» را به كار برده به خاطر وجود «ابراهيم بن هاشم» در سند فوق است که به نظر ايشان وي امامي ممدوح (مدح در موردش وارد شده ) است و توثیق ندارد؛ اما با مراجعه به کتابهاي رجالي علماي شيعه در مي يابيم که وي داراي توثيق مي باشد

کلام جامع حضرت آيت الله العظمي خوئي قدس الله نفسه الزکيه در شرح حال ابراهيم بن هاشم اين است:

أقول: لا ينبغي الشك في وثاقة إبراهيم بن هاشم، ويدل على ذلك عدة أمور:

1. أنه روى عنه ابنه علي في تفسيره كثيرا، وقد التزم في أول كتابه بأن ما يذكره فيه قد انتهى إليه بواسطة الثقات. وتقدم ذكر ذلك في (المدخل) المقدمة الثالثة.

2. أن السيد ابن طاووس ادعى الاتفاق على وثاقته، حيث قال عند ذكره رواية عن أمالي الصدوق في سندها إبراهيم بن هاشم: ورواة الحديث ثقات بالاتفاق. فلاح السائل: الفصل التاسع عشر، الصفحة 158.

3. أنه أول من نشر حديث الكوفيين بقم. والقميون قد اعتمدوا على رواياته، وفيهم من هو مستصعب في أمر الحديث، فلو كان فيه شائبة الغمز لم يكن يتسالم على أخذ الرواية عنه، وقبول قوله.

من مي‌گويم: شايسته نيست که در وثاقت ابراهيم بن هاشم ترديد شود، براي اثبات اين مدعا چند دليل دلالت دارد:

1. علي بن ابراهيم در تفسير خود روايات زيادي از او نقل کرده است؛ در حالي که در اول کتاب خود ملتزم شده است که هر چه در اين کتاب آورده ، به واسطه افراد ثقه به او رسيده است. بحث اين مطلب در کتاب المدخل مقدمه سوم گذشت.

2. سيد بن طاووس ادعاي اتفاق بر وثاقت او کرده است؛ چنانچه در ذکر روايتي که او در سندش ابراهيم بن هاشم وجود دارد گفته: تمام روات آن به اتفاق علماء ثقه هستند.

3. او نخستين کسي است که حديث مردم کوفه را در قم انتشار داد و قمي‌ها به روايات او اعتماد کرده‌اند. در ميان قمي‌ها کساني بودند که در باره روايت سخت‌گير بودند، اگر در او احتمال اشکال وجود داشت، تمام قمي‌ها بر گرفتن روايت از او و قبول رواياتش اتفاق نمي‌کردند.

الموسوي الخوئي، السيد أبو القاسم (متوفاى1411هـ)، معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات الرواة، ج 1 ، ص 291، الطبعة الخامسة، 1413هـ ـ 1992م

در توضيح کلام آيت الله خوئي مي‌گوييم:

قمي‌ها در نقل روايت آن چنان وسواس داشتند که اگر کسي در شهر مقدس قم از راويان ضعيف روايت نقل مي‌کرد، فوراً او را از شهر بيرون و به شهر دوري تبعيد مي‌کردند؛ چنانچه با سهل بن زياد و... چنين رفتاري داشتند. به عبارت ديگر نقل روايت از راوي ضعيف در ميان محدثان شهر قم، جرم نابخشودني به شمار مي‌رفت.

ابراهيم بن هاشم، مؤسس اين مکتب و نخستين انتشار دهنده حديث در قم بوده است و شخصيتي مثل علي بن ابراهيم فرزند برومند او بيش از شش هزار روايت از پدرش نقل کرده است.

بنابراين ، ابراهيم بن هاشم توثيق صريح دارد و دست‌کم شخصيتي مثل سيد بن طاووس ادعاي اتفاق تمام علما بر وثاقت او را کرده است.

وقال السيد الداماد في ( الرواشح ) : .. والصحيح الصريح عندي : أن الطريق من جهته صحيح ، فأمره أجل وحاله أعظم من أن يعدل بمعدل أو يوثق بموثق.

سيد داماد در كتاب رواشح گفته: صحيح در نزد من اين است كه طريق ابراهيم بن هاشم صحيح است و شأن او بالاتر از اين است كه او را تعديل (توصيف به عدالت) كند يا توثيق كرد.

الطباطبايي، السيد مهدي بحر العلوم (متوفاي 1212هـ)، الفوائد الرجالية، ج 1، ص 450، تحقيق وتعليق: محمد صادق بحر العلوم، حسين بحر العلوم، ناشر: مكتبة الصادق - طهران، الطبعة الأولى: 1363 ش

سيد بن طاووس در سندي که ابراهيم بن هاشم در سلسله آن وجود دارد، گفته است که تمام روات آن مورد اعتماد هستند:

ورواة الحديث ثقات بالاتفاق.

اين جمله به روشني ثابت مي‌کند که تمام شيعيان بر وثاقت او اجماع داشته‌اند.

فلاح السائل، ص158؛ معجم رجال الحديث، ج1، ص291، رقم: 332.

بنابراين سند روايت صحيح است.

طبق اين روايت اگر كسي بخواهد حاجتش زود تر بر آورده شود و دعايش مستجاب شود، مي‌تواند با توسل به پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام) به مقصودش برسد.

روايت دوم: دستور امام صادق عليه السلام در توسل به قبر پيامبر (ص) با سند صحيح

امام صادق (عليه السلام) در روايت صحيح به معاوية بن عمار كيفيت زيارت قبر مطهر رسول خدا صلي الله عليه وآله را تعليم فرموده و در قسمتي از آن چگونگي توسل به آن حضرت را هم ياد داده اند. اين روايت را مرحوم كليني با سه سند نقل كرده است:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ:

إِذَا دَخَلْتَ الْمَدِينَةَ فَاغْتَسِلْ قَبْلَ أَنْ تَدْخُلَهَا أَوْ حِينَ تَدْخُلُهَا ثُمَّ تَأْتِي قَبْرَ النَّبِيِّ صلي الله عليه وآله ثُمَّ تَقُومُ فَتُسَلِّمُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله ...

اللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ- وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً وَ إِنِّي أَتَيْتُ نَبِيَّكَ مُسْتَغْفِراً تَائِباً مِنْ ذُنُوبِي وَ إِنِّي أَتَوَجَّهُ بِكَ إِلَى اللَّهِ‏ رَبِّي وَ رَبِّكَ لِيَغْفِرَ لِي ذُنُوبِي.

وَ إِنْ كَانَتْ‏ لَكَ‏ حَاجَةٌ فَاجْعَلْ‏ قَبْرَ النَّبِيِّ صلي الله عليه وآله خَلْفَ كَتِفَيْكَ‏ وَ اسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ وَ ارْفَعْ يَدَيْكَ وَ اسْأَلْ حَاجَتَكَ فَإِنَّكَ أَحْرَى أَنْ تُقْضَى إِنْ شَاءَ اللَّهُ.

معاويه بن عمار نقل مي‌كند كه امام صادق عليه السلام فرمود: از وارد شدن به مدينه يا هنگامي كه وارد شدي، غسل كن، سپس نزد قبر پيامبر صلي الله عليه وآله برو، بايست و به آن حضرت سلام كن. ... خدايا خودت فرمودي: اگر گروه گنه‏كاران به واسطه گناه بر خود ستم كنند و سپس نزد تو آيند و به واسطه تو از خدا طلب آمرزش كنند و تو از خدا طلب مغفرت كنى البته خواهند ديد كه خداوند توبه ايشان را پذيرفته و به آنها ترحم مى‏نمايد.

و من در حالى كه طلب آمرزش كرده و از گناهانم توبه مى‏كنم به نزد پيامبرت آمده ام و اي پيامبر! من به واسطه تو به سوي پروردگار خودم به شما رو آورده ام تا گناهانم را ببخشد.

و اگر حاجت داشتي قبر مطهّر را پشت سر قرار بده و رو به قبله بايست و دو دستت را بلند نما و سپس حاجتت را از خدا بخواه كه ان شاء اللَّه مستجاب خواهد شد.

الكافي، ج‏4 ، ص550، ح1، بَابُ دُخُولِ الْمَدِينَةِ وَ زِيَارَةِ النَّبِيِّ ص وَ الدُّعَاءِ عِنْدَ قَبْرِه‏.

اين روايت را شيخ طوسي در كتاب «تهذيب الاحكام به آدرس ذيل نقل كرده است:

الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، تهذيب الأحكام، ج 6، ص6، تحقيق: السيد حسن الموسوي الخرسان، ناشر: دار الكتب الإسلامية ـ طهران، الطبعة الرابعة،‌1365 ش .

در نقل كامل الزيارات قسمت دستور به توسل به اين عبارت آمده است:

يا محمد اني أتوجه بك إلى الله ربي وربك ليغفر لي ذنوبي .

القمي، أبي القاسم جعفر بن محمد بن قولويه (متوفاى367هـ)، كامل الزيارات، ص 50، تحقيق: الشيخ جواد القيومي، لجنة التحقيق، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولى1417هـ

تصحيح روايت:

اين روايت از نظر علماي شيعه صحيح است و به اين مطلب تصريح كرده اند.

مرحوم علامه مجلسي اين روايت را صحيح مي‌داند و مي‌فرمايد:

روى الكليني في الصحيح ، عن معاوية بن عمار ، عن أبي عبد الله عليه السلام قال : إذا دخلت المدينة فاغتسل قبل أن تدخلها...

كليني در روايت صحيح از معاوية‌ بن عمار از امام صادق عليه السلام روايت كرده است....

المجلسي، محمد تقي (متوفاي1070هـ)، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه، ج 5 ص 326، محقق / مصحح: موسوى كرمانى، حسين و اشتهاردى على پناه‏، ناشر: مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانبور، مكان چاپ: قم‏، سال چاپ: 1406 ق‏

علامه حلي در كتاب «منتهي المطلب» نيز اين روايت را صحيح مي‌داند:

وصفة زيارته صلى الله عليه وآله ما رواه الشيخ في الصحيح عن معاوية بن عمار عن أبي عبد الله ( ع ) قال إذا دخلت المدينة فاغتسل قبل أن تدخلها..

كيفيت و چگونگي زيارت رسول خدا صلي الله عليه وآله همان است كه شيخ در روايت صحيح از معاويه بن عمار از امام صادق عليه السلام روايت كرده است....

الحلي الأسدي، جمال الدين أبو منصور الحسن بن يوسف بن المطهر (متوفاى726هـ)،‌ منتهى المطلب في تحقيق المذهب،‌ ج 2 ص 887، تحقيق: قسم الفقه في مجمع البحوث الإسلامية،‌ ناشر: مجمع البحوث الإسلامية - إيران – مشهد، چاپخانه: مؤسسة الطبع والنشر في الآستانة الرضوية المقدسة، چاپ: الأولى1412

وأما صفة زيارته (صلى الله عليه وآله) فهو ما رواه الكليني والشيخ في الصحيح عن معاوية ابن عمار عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال : إذا دخلت المدينة فاغتسل قبل أن تدخلها...

اما كيفيت و چگونگي زيارت رسول خدا صلي الله عليه وآله همان است كه كليني و شيخ در روايت صحيح از معاويه بن عمار از امام صادق عليه السلام روايت كرده است....

البحراني، الشيخ يوسف، (متوفاي1186هـ)، الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة،‌ ج 17 ، ص 424، ناشر : مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة،‌ طبق برنامه مكتبه اهل البيت.

روايت سوم: دستور امام صادق (ع) در توسل به پيامبر (ص)

در روايت صحيح ديگر نيز امام صادق عليه السلام دعايي را تعليم فرموده اند كه توسل نمازگزار را به رسول خدا صلي الله عليه وآله بيان مي‌كند:

3 - وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ وَ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالا قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام‏ إِذَا قُمْتَ إِلَى الصَّلَاةِ فَقُلِ: اللَّهُمَّ إِنِّي أُقَدِّمُ‏ إِلَيْكَ‏ مُحَمَّداً صلي الله عليه وآله بَيْنَ يَدَيْ حَاجَتِي وَ أَتَوَجَّهُ بِهِ إِلَيْكَ فَاجْعَلْنِي بِهِ وَجِيهاً عِنْدَكَ‏ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ‏ اجْعَلْ صَلَاتِي بِهِ مَقْبُولَةً وَ ذَنْبِي بِهِ مَغْفُوراً وَ دُعَائِي بِهِ مُسْتَجَاباً إِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ.

امام صادق عليه السّلام فرمود: هنگامى كه به نماز برخاستى اين دعا را بخوان: خدايا من محمّد «صلّى اللَّه عليه و آله» را پيشاپيش حاجت خود قرار ميدهم ، و به واسطه او به تو رو ميكنم. پس تو نيز مرا به واسطه آن حضرت در دنيا و آخرت داراى آبرو گردان، و مرا از مقرّبان‏ قرار بده. و نمازم را به خاطر آن حضرت (و بحقّ) او مورد قبول خويش قرار ده، و گناهانم را به شفاعت او بيامرز، و دعايم را به يمن او مستجاب گردان، كه البتّه تو خود آمرزنده و مهربان هستى‏.

الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏3 ؛ ص309

مرحوم شيخ صدوق نيز اين روايت را در «من لا يحضره الفقيه» و شيخ طوسي در «تهذيب» نقل كرده اند:

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، من لا يحضره الفقيه، ج 1 ص 302، ح 916، تحقيق: علي اكبر الغفاري، ناشر: جامعه مدرسين حوزه علميه قم.

الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، تهذيب الأحكام، ج 2، ص287، ح5 باب كيفة الصلاة ، تحقيق: السيد حسن الموسوي الخرسان، ناشر: دار الكتب الإسلامية ـ طهران، الطبعة الرابعة،‌1365 ش .

تصحيح روايت:

اين روايت از نظر سند صحيح است و علماي شيعه به اين مطلب تصريح كرده اند. علامه مجلسي (مجلسي اول) مي‌فرمايد:

رواه الشيخ في الصحيح عنه عليه السلام‏ «إذا قمت إلى الصلاة» الظاهر أنه بعد الإقامة «فقل (إلى قوله) حاجتي» يعني أسألك بحقه أو اجعله شفيعي‏

شيخ در روايت صحيح از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود: هنگامي كه به نماز ايستادي، ظاهر روايت اين ايت كه اين دعا بعد از اقامه نماز است. ...

مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة)، ج‏2 ؛ ص268، قم، چاپ: دوم، 1406 ق.

علامه مجلسي دوم نيز سند روايت را «حسن» مي‌داند و مي‌فرمايد:

الحديث الثالث‏: حسن.

مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ، ج‏15 ؛ ص96، تهران، چاپ: دوم، 1404 ق.

و در كتاب «بحار الانوار» به صحت سند آن تصريح كرده است:

وَ بِسَنَدٍ صَحِيحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: إِذَا قُمْتَ إِلَى الصَّلَاةِ فَقُلِ اللَّهُمَّ إِنِّي أُقَدِّمُ‏ إِلَيْكَ‏ مُحَمَّداً ص بَيْنَ يَدَيْ حَاجَتِي وَ أَتَوَجَّهُ بِهِ إِلَيْكَ فَاجْعَلْنِي بِهِ وَجِيهاً عِنْدَك‏...

مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار، ج‏81 ؛ ص370، بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.

علامه حلي نيز سند روايت را صحيح مي‌داند:

ويستحب له أن يقول إذا قام إلى الصلاة ما رواه الشيخ في الصحيح عن أبان ومعاوية بن وهب جميعا عن أبي عبد الله عليه السلام قال : إذا قمت إلى الصلاة فقل اللهم إني أقدم إليك محمدا بين يدي حاجتي وأتوجه به إليك

براي نماز گزار مستحب است وقتي به نماز استاده مي‌شود بگويد:‌ آنچه را شيخ در روايت صحيح از ابان ومعاويه بن وهب از امام صادق عليه السلام نقل كرده اند كه فرمود: ...

منتهى المطلب (ط.ق) - العلامة الحلي ، ج 1 ، ص 298

دسته سوم؛ تأييد توسل شيعيان به پيامبر (ص) از سوي ائمه (عليهم السلام)

برخي از روايات صريح در اين است كه شيعيان به رسول خدا صلي الله عليه وآله متوسل شده اند و اين توسل از سوي ائمه طاهرين عليهم السلام مورد تأييد واقع شده است.

توسل هشام بن سالم به قبر پيامبر (ص)

بعد از شهادت امام صادق (عليه السلام) هشام بن سالم در مدينه آمد و به خاطر ترديدي كه برايش پيرامون امام بعدي پيش آمده بود، به قبر رسول خدا (صلي الله عليه وآله) استغاثه كرد و با اين توسل حجت خداوند و امام زمانش برايش روشن شد. اين روايت را محمد بن جرير طبري با سند صحيح اين‌گونه نقل كرده است:

أخبرني أبو الحسن علي بن هبة الله ، قال : حدثنا أبو جعفر محمد ابن علي بن الحسين بن موسى ، عن أبيه ، عن سعد بن عبد الله ، عن يعقوب بن يزيد ، عن محمد بن أبي عمير ، عن هشام بن سالم ، قال : دخلت على عبد الله بن جعفر بن محمد بعد موت أبي عبد الله ( عليه السلام ) وكان ادعى الإمامة ، فسألته عن شئ من الزكاة ، فقلت له : كم في المائة ؟ فقال : خمسة دراهم . قلت: وكم في نصف المائة ؟ قال : درهمين ونصف . فقلت : ما قال بهذا أحد من الأمة . فخرجت من عنده إلى قبر رسول الله (صلى الله عليه وآله) مستغيثا برسول الله ، فقلت : يا رسول الله ، إلى من ؟ إلى القدرية ؟ إلى الحرورية ؟ إلى المرجئة ؟ إلى الزيدية ؟ فإني لكذلك إذ أتاني رسول أبي الحسن (عليه السلام) ، غلام صغير دون الخماسي ، فقال : أجب مولاك موسى بن جعفر . فأتيته فلما بصر بي من صحن الدار ابتدأني فقال : يا هشام ! قلت : لبيك . قال : لا إلى القدرية ، ولا إلى الحرورية ، ولا إلى المرجئة ، ولا إلى الزيدية ، ولكن إلينا . فقلت : أنت صاحبي ، فسألته فأجابني عن كل ما أردت.

هشام بن سالم مي‌گويد: بعد از شهادت امام صادق عليه السلام بر عبد الله بن جعفر بن محمد (پسر امام صادق عليه السلام) وارد شدم كه ادعاي امامت داشت. از او پرسيدم صد درهم چه مقدار زكات دارد؟ گفت:‌ پنج درهم . گفتم: زكات پنجاه درهم چه مقدار مي شود ؟ گفت: دو درهم و نيم گفتم هيچ يكي از امت اين گونه فتوا نداده اند.

بيرون آمدم و به سوي قبر رسول خدا صلي الله عليه و آله رفتم و به آن حضرت توسل و استغاثه نمودم و عرضه داشتم اي رسول خدا! به چه كسي پناهنده شوم؟ به قدريه؟ حرويه؟ مرجئه؟ زيديه؟ در اين هنگام بود كه فرستاده ابو الحسن عليه السلام که يك پسر كمتر از پنج سال بود، به سوي من آمد و گفت: مولايت موسي بن جعفر (تو را طلب نموده) ايشان را اجابت كن. نزد آن حضرت رفتم، وقتي مرا در صحن خانه ديدند اينچنين سخن آغاز نمودند: اي هشام ؟ عرض كردم بلي. فرمود:‌ نه به سوي قدريه، نه به سوي مرجئه و حروريه و زيديه بلكه به سوي ما بيا. عرض كردم شما صاحب امر من هستي. از محضر ايشان سؤالاتم را پرسيدم و ايشان تمام موارد را پاسخ دادند.

الطبري، ابي جعفر محمد بن جرير بن رستم (متوفاي قرن پنجم)،‌ دلائل الامامة، ص 324، تحقيق: قسم الدراسات الإسلامية - مؤسسة البعثة، ناشر: مركز الطباعة والنشر في مؤسسة البعثة، قم، چاپ: الأولى1413

طبق اين روايت توسل و استغاثه به خود ولياء الهي جايز است: مستغيثا برسول الله؛ علاوه بر آن، روايت تقرير امام معصوم (عليه السلام) را نيز بيان مي‌كند، اگر توسل جايز نبود، چرا كه امام كاظم (عليه السلام) براي هشام نفرمود:‌ چرا رفتي به رسول خدا استغاثه كردي؟ اما آن حضرت نه تنها منع نكرد و كار او را تقبيح نكرد، بلكه اين توسل را تقرير كرد.

نتيجه:

اولا: ائمه طاهرين (عليهم السلام) به رسول خدا صلي الله عليه وآله توسل كرده اند كه نمونه آن توسل امير مؤمنان وامام سجاد عليهم السلام به ايشان است.

ثانيا: طبق دسته ديگري از روايات، ائمه اطهار عليهم السلام به توسل به پيامبر سفارش داده اند.

ثالثا: شيعيان نيز به رسول خدا در زمان ائمه متوسل شده اند و اين توسل را خود ائمه نيز تأييد كرده اند.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)



مطالب مرتبط:
آيا آيه اي در قرآن كريم در باره جواز توسل به مردگان وجود دارد؟آيا روايت توسل ابو أيوب انصاري به قبر رسول خدا (ص) توسط علماي اهل سنت تصحيح شده؟ (+ تصاويركتابها)دفاع شيخ الازهر از توسل شيعيان به اهل بيت (عليهم السلام) و عليه فتاوي وهابيونتكفير شيعه بخاطر توسل و پاسخ جامع به اين شبههآيا روايت توسل بلال بن حارث به قبر پيامبر (ص) با تأييد عمر، معتبر است؟ (+ تصوير)
Share
1 | محمد | | ١٧:٣١ - ٢١ بهمن ١٣٩٣ |
با سلام
از این که سایت خود را به روز رسانی کردید بسیار سپاس گذار هستیم.
این به روز رسانی و تحول عالی است. ولی اگر مطالب بهه روز رسانی شود مثلا مقالات و پرسش و پاسخ و قسمت های کاربردی و علمی دیگر مطلب گذاشته شود بهتر است.
با تشکر
2 | م - خضرایی | United States - Fremont | ١٨:٥١ - ٢١ بهمن ١٣٩٣ |
با سلام ممنون از روشنگری شما عزیزان حق جو که به اسلام رشد و تعالی می بخشید . من فرق بین توسل و توکل را متوجه نمی شوم در قرآن می فرماید به خدا توکل کنید .و اینک ما کلا 140 امام زاده بیش نداریم و بقیه نوادگان امامان هستند که البته عزیزند ولی بر قبرشان بقعه و ضریح چه معنایی دارد.مادر بنده هم سادات بود و مومن اگر روی قبر ایشان هم ما بقعه و ضریح بگذاریم اشکال ندارد لطفا توضیح دهید

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
همان خدايي که امر به توکل کرده و فرموده است: "وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ " (آل عمران - 122)، امر به توسل نيز کرده و فرموده است: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ (المائده - 35) . توسل و توکل دو مقوله جداگانه اي هستند که با هم تنافي ندارند؛ توكل اين است كه شخص توکل کننده براي هيچ كس يا چيزي سببيت مستقل قايل نگردد و همه چيز و اسباب و تأثير آنها را نيز در يد قدرت الهي بداند و توکل به معناي ترك استفاده از اسباب و وسايل عادي نيست همچنانکه اين معنا از روايات استفاده مي شود. در حديثي آمده است: مرد عربي در حضور پيامبرصلي الله عليه و آله شتر خود را رها كرد و گفت: «توكلت علي الله». پيامبر اكرم(ص) فرمود: «اعقلها و توكل» شتر را پايبند بزن و سپس توكل بر خدا كن (با توكل زانوي اشتر ببند) (المحجه البيضاء، ج 7، ص 426).
بنابراين عدم اعتناء به عالم اسباب نه تنها توكل نيست، بلكه به معناي بي توجهي به سنت هاي الهي است و اين با روح توكل ناسازگار است.
اما توسل از نظر لغت عبارت است از هر چيزي که انسان براي دست يابي به هدف خويش، با ميل و رغبت به آن متوسل شود. راغب اصفهاني در مفردات راغب، ص .560 . از آنجا كه خداوند، جهان هستى را بر اساس نظام اسباب و مسببات قرار داده است و فيض خود را تنها از طريق مجارى و اسباب اعطا مى‏ كند «أبى الله ان يجرى الاشياء الاّ بالاسباب»؛ لذا انسان براى رسيدن به مقصود خويش، بايد به اسباب و وسايط متوسّل شود.
گاهي در توسل حاجت را از خدا مي خواهيم و هنگامي دعا او را به حق اوليايش قسم مي دهيم که حاجت ما را برآورده سازد. اين روش را پيامبر اکرم(ص) تعليم داد و هم به آن عمل کرده خداند متعال در قرآن كريم نيز موضوع توسل را يك طريق مسلّم و روشن براى نيل به هدف، معرفى کرده است
بنابراين توکل انسان را بي‌نياز از توسل نمي‌کند
اما راجع به ساخت گنيد و يا ضريح بر قبور صالحان بايد بگوييم ساخت بناء و قبه بر قبور افراد با ايمان يك نوع امر رائج در ميان ملل قبل از اسلام بوده است و خداوند نيز اين را تاييد کرده است همچنانكه كه درباره اصحاب كهف آمده است: «ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْيَانًا ً .قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَي أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِدًا ً(كهف:21.) گروهي گفتند بر روي قبر آنان بنائي بسازيد گروه ديگر كه در اين كار پيروز شده بودند گفتند مدفن آنان را مسجد انتخاب كنيم،
قرآن هر دو نظر را نقل مي كند بي آنكه از آنها انتقاد كند، در هر حال اين دو نظر حاكي است
بنابراين در اين آيه، نه تنها خداوند ساخت بناء بر قبور را مورد اعتراض قرار نمي‌دهد بلكه منع هم نمي‌كند و اگر ساخت بناء حرام بود خداوند اين كار حرام را گوشزد مي‌كرد تا آيندگان مرتكب آن نشوند. بلكه قرآن با ذكر اين جريان، به مردم تذكر مي‌دهد كه آثار و قبور اوليا و صالحان را حفظ كنند و قبور آنها را مورد تكريم و احترام قرار بدهند.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
3 | الياس | Iran - Amol | ٢١:٣٢ - ٢١ بهمن ١٣٩٣ |
به نام خدا مثل هميشه عالي جواب ديديد ،اگر إمكانش مقاله هم در رد شبهات وهابي ها كه نسبت به صاحبه امام صادق مثل مؤمن طاق و ابو بصير و هشام مطرح ميكنن هم جواب بديد ،ورژن قبلي راحت تَر بود شايدم هنوز من عادت نكردم با تشكر فراوان
1 |علی||١٣:٠٨ - ٢٢ آبان ١٣٩٨ |
0
 
0
سلام
4 | دلسوخته | | ٠٠:١١ - ٢٢ بهمن ١٣٩٣ |
با سلام
از اینکه سایت به شکل و شمایل جالب در امده تبریک میگویم. ان شاء الله با دسته بندی های خوب به راحتی بتوان به مطالب سایت سریع دسترسی پیدا کنیم
به نظر بنده یکی از ویژگی های سایت همین قسمت نظرات هست که به صورت مستقل اورده شده و به راحتی می توان نظرات به روز و قدیم را دید
اما پیشنهادی که داشتم اینه که مسئولین سایت مطالب مرتبط با ان موضوع را در اخر مطلب بیاورند تا خواننده بداند که مطالب مرتبط به ان هم وجود دارد مثلا الان موضوع در مورد" آيا ائمه طاهرين (ع) به پيامبر (ص) توسل كرده اند؟" مسئولین عزیز بیایند به صورت مجرا مطالب مرتبط به این بخش را از سخنرانی مقاله و پرسش و پاسخ و حتی خبر را بیاورند. این کمک بزرگی می کنه برای رسیدن به کل مطالب و لازم نیست برای هر مطلبی سرچ جداگانه زد. اگر این طور شود بهتر است با تشکر از مسئولین محترم سایت ولی عصر
5 | الف | | ١٩:٤٧ - ٢٣ بهمن ١٣٩٣ |
اهل سنت در توجیه نهی عمر از متعه میگویند این نهی حرام کردن حلال نبوده بله صرفا نهی ارشادی بوده که کسی میتوانسته قبول کند و یا نکند.گروه دیگری هم در این موضوع میگویند با جمع روایات جواز و تحریم یا نسخ متعه میتوانیم بگوییم که متعه را چیامبر نهی کرده اما عمر وعلی از آن اطلاع داشتند و دیگران نه.پس عمر همان نهی پیامبر را گفته است.

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
اگر در روایات دقت کنید ، مسئله متعه در زمان پیامبر (ص) روشن و حلال بوده و همه نیز از آن خبر داشتند و حتی صحابه تا زمان عمر این کار را انجام میدادند و اگر این فرضیه را بپذریم که تا پیامبر (ص) بعد متعه را حرام کرد و تنها حضرت علی علیه السلام و عمر از آن نهی، خبر داشتند، در این صورت به پیامبر (ص) توهین بزرگی زده ایم؛ چون پیامبر با پنهان کردن آن نهی، صحابه را به زنا انداخته و موجب فساد در بین صحابه شده اند آیا کسی این حرف را قبول می کند که پیامبر (ص) با عدم اعلان خود، باعث زنا کردن صحابه شده است؟!!! نه تنها این نوع تفکر ( پنهان بودن حرمت متعه تا زمان عمر)، موجب توهین به پیامبر، بلکه به دو خلیفه یعنی حضرت علی علیه السلام و عمر نیز توهین شده و عدالت آنها زیر سوال می رود یعنی آنها از نهی پیامبر خبر داشتند و به صحابه که در کنار آنها در مدینه داشتند مثلا متعه حرام انجام می دادند، اطلاع ندادند آیا این عین اشاعه فحشاء نیست؟! و صحابه متهم به زناکار بودن می شوند؟!!
مسلم رواياتي را نقل کرده است که صحابه تا زمان خلافت عمر متعه مي کردند:
وحدثنا الْحَسَنُ الْحُلْوَانِيُّ حدثنا عبد الرَّزَّاقِ أخبرنا بن جُرَيْجٍ قال قال عَطَاءٌ قَدِمَ جَابِرُ بن عبد اللَّهِ مُعْتَمِرًا فَجِئْنَاهُ في مَنْزِلِهِ فَسَأَلَهُ الْقَوْمُ عن أَشْيَاءَ ثُمَّ ذَكَرُوا الْمُتْعَةَ فقال نعم اسْتَمْتَعْنَا على عَهْدِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَأَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ
همچنين جابر نقل مي کند:
حدثني محمد بن رَافِعٍ حدثنا عبد الرَّزَّاقِ أخبرنا بن جُرَيْجٍ أخبرني أبو الزُّبَيْرِ قال سمعت جَابِرَ بن عبد اللَّهِ يقول كنا نَسْتَمْتِعُ بِالْقَبْضَةِ من التَّمْرِ وَالدَّقِيقِ الْأَيَّامَ على عَهْدِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَأَبِي بَكْرٍ حتى نهى عنه عُمَرُ في شَأْنِ عَمْرِو بن حُرَيْثٍ
ويا نقل شده است:
حدثنا حَامِدُ بن عُمَرَ الْبَكْرَاوِيُّ حدثنا عبد الْوَاحِدِ يَعْنِي بن زِيَادٍ عن عَاصِمٍ عن أبي نَضْرَةَ قال كنت عِنْدَ جَابِرِ بن عبد اللَّهِ فَأَتَاهُ آتٍ فقال بن عَبَّاسٍ وبن الزُّبَيْرِ اخْتَلَفَا في الْمُتْعَتَيْنِ فقال جَابِرٌ فَعَلْنَاهُمَا مع رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم ثُمَّ نَهَانَا عنهما عُمَرُ فلم نَعُدْ لَهُمَا
در روايت ديگر نقل شده است:
حدثنا أبو بَكْرِ بن أبي شَيْبَةَ حدثنا يُونُسُ بن مُحَمَّدٍ حدثنا عبد الْوَاحِدِ بن زِيَادٍ حدثنا أبو عُمَيْسٍ عن إِيَاسِ بن سَلَمَةَ عن أبيه قال رَخَّصَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم عَامَ أَوْطَاسٍ في الْمُتْعَةِ ثَلَاثًا ثُمَّ نهى عنها
صحيح مسلم ج 2 ص 1023
در این صورت اگر این فرض مطرح شود که پیامبر (ص) از متعه نهی کرد اما فقط حضرت علی علیه السلام و عمر از آن خبر داشت، یا باید بگوییم نعوذا بالله پیامبر باعث تا صحابه تا زمان عمر زنا کنند؟‍‍!! و یا اینکه بگوییم پیامبر نهی کرد، اما حضرت علی (ع) نعوذا بالله و عمر پنهانکاری کرده و باعث شدند صحابه چندین سال در فساد گرفتار باشند در این صورت عدالت صحابه زیر سوال می رود؟!!یا اینکه بخاطر گرفتار نشدن در این محظورات، باید قبول کنیم که متعه تا زمان عمر حلال بوده و پیامبر (ص) نیز از آن نهی نکرده است و این عمر بود که از نهی کرد
در ضمن اگر در روایات دقت کنید نهی عمر از متعه مولوی و جدی بوده است و مسئله ارشادی در کار نبوده به عنوان قرینه اینکه روایات نهی متعه توسط عمر در ذیل باب حرمت آمده است
مثال مسلم در ذیل بَاب نِكَاحِ الْمُتْعَةِ وَبَيَانِ أَنَّهُ أُبِيحَ ثُمَّ نُسِخَ ثُمَّ أُبِيحَ ثُمَّ نُسِخَ وَاسْتَقَرَّ تَحْرِيمُهُ إلى يَوْمِ الْقِيَامَةِصحيح مسلم ج 2 ص 1022 نقل کرده است
در روایات فوق نیز آمده است که بعد از نهی عمر،برخی از صحابه می گفتند بعد از این نهی دیگر متعه را انجام ندادند
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
6 | دلسوخته | | ٢٣:٠٥ - ٢٣ بهمن ١٣٩٣ |
با سلام
این پرچم نشان گر اینکه از کدام کشور است؟ بنده از ایران و شهر ...... هستم اما پرچم کشور المان را نشان می دهد

پاسخ:
با سلام
تشخیص کشور مربوطه (نمایش پرچم) از روی آی پی سیستم شما (اتصال به اینترنت) می باشد
احتمالا شما از پروکسی (وی پی ان و ...) استفاده کرده اید
موفق و مؤید باشید
معاونت اطلاع رسانی
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)
7 | محب معصومین | United States - Fremont | ٢٢:١٦ - ٢٤ بهمن ١٣٩٣ |
با سلام این حدیث درست است:
زني خدمت امام صادق (ع) آمد و در باره ابوبكر و عمر(رض) پرسيد، فرمودند:
« (توليهما) آن دونفر را دوست داشته باش زن ميگويد: پس در روز قيامت كه من با پروردگارم روبروشوم بگويم كه ( إنك أمرتني بولايتهما) تو مرا به دوستي آنان امر كردي ؟ فرمودند: بله»
روضة الكافي 8/101
اللهم عجل لولیک الفرج

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
ابتدا اصل روايت را ذکر مي کنيم بعد در خصوص آن توضيح مي دهيم
عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: كُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ دَخَلَتْ عَلَيْنَا أُمُّ خَالِدٍ الَّتِي كَانَ قَطَعَهَا يُوسُفُ بْنُ عُمَرَ تَسْتَأْذِنُ عَلَيْهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَ يَسُرُّكَ أَنْ تَسْمَعَ كَلَامَهَا قَالَ فَقُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَأَذِنَ لَهَا قَالَ وَ أَجْلَسَنِي مَعَهُ عَلَى الطِّنْفِسَةِ قَالَ ثُمَّ دَخَلَتْ فَتَكَلَّمَتْ فَإِذَا امْرَأَةٌ بَلِيغَةٌ فَسَأَلَتْهُ عَنْهُمَا فَقَالَ لَهَا تَوَلَّيْهِمَا قَالَتْ فَأَقُولُ لِرَبِّي إِذَا لَقِيتُهُ إِنَّكَ أَمَرْتَنِي بِوَلَايَتِهِمَا قَالَ نَعَمْ قَالَتْ فَإِنَّ هَذَا الَّذِي مَعَكَ عَلَى الطِّنْفِسَةِ يَأْمُرُنِي بِالْبَرَاءَةِ مِنْهُمَا وَ كَثِيرٌ النَّوَّاءُ يَأْمُرُنِي بِوَلَايَتِهِمَا فَأَيُّهُمَا خَيْرٌ وَ أَحَبُّ إِلَيْكَ قَالَ هَذَا وَ اللَّهِ أَحَبُّ إِلَيَ‏ مِنْ كَثِيرٍ النَّوَّاءِ وَ أَصْحَابِهِ إِنَّ هَذَا تَخَاصَمَ فَيَقُولُ‏ وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ‏ وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ‏ وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ‏
ابو بصير گويد: در محضر امام صادق عليه السّلام نشسته بودم كه ام خالد همان زنى كه يوسف بن عمر از او بريده بود (و ميان آنها از نظر زناشوئى جدائى افتاده بود) اجازه ورود خواست، امام صادق عليه السّلام بمن فرمود: خوشت مى‏آيد كه سخن اين زن را بشنوى؟ عرضكردم: آرى حضرت اجازه‏اش داد و وارد شد امام صادق عليه السّلام مرا در كنار خود روى توشك نشانيد، زن مزبور از در وارد شد و شروع بسخن كرد، ديدم زن سخنورى است پس از امام در باره آن دو (يعنى ابو بكر و عمر) پرسيد؟ حضرت بآن زن فرمود:
دوستشان بدار، ام خالد گفت: هر گاه من پروردگارم را ديدار كردم بگويم: كه تو بمن دستور دادى دوستشان بدارم؟ فرمود: آرى، گفت: پس اين شخص كه روى توشك در كنار تو نشسته (يعنى ابو بصير) بمن دستور ميدهد كه از آنان بيزارى جويم، و كثير النوا (كه يكى از ملّاهاى عامه آن زمان بوده) بمن دستور ميدهد آن دو را دوست بدارم، پس كداميك از اين دو نفر بهترند و تو بيشتر آنها را دوست دارى؟ حضرت فرمود: بخدا سوگند اين مرد در پيش من محبوبتر از كثير النوا و ياران او است، اين مرد كسى است كه احتجاج و مبارزه ميكند و ميگويد: «و هر كس بر طبق آنچه خدا نازل كرده حكم نكند پس آنانند ايشان كافران» «و هر كه بر طبق آنچه خدا نازل فرموده حكم نكند پس ايشانند ستمكاران» «و هر كه بر طبق آنچه خدا نازل فرموده حكم نكند پس آنانند عصيان پيشه‏گان»
الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏8 ؛ ص101
اولا: اين روايت از نظر سند ضعيف است همچنانکه مجلسي گويد:ضعيف.
مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‏25 ؛ ص244
ثانيا: اين روايت از باب تقيه بوده است همچنانکه علامه مجلسي گويد: أمرها أولا بولاية أبي بكر و عمر تقية
مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‏25 ؛ ص244
ثالثا: بر فرض قبول اين روايت، اتفاقا از اين ورايت تبري استفاده مي شود تا تولي اگر در روايت دقت کنيد آمده است که ابوبصير با کثير النوا که از عامه بود با آنها مناظره کرده و از ان دو تبري مي جست در اينجا امام فرمودند ابوبصير در نزد من از کثير النوا و يارانش که تولي شيخين را داشتند محبوبتر است که خود اين يک نوع تبري و عدم تاييد آنها است بويژه اينکه امام مناظره ابوبصير را نيز که در مقابل آنها به آياتي در خصوص ستمکاران و غيره استناد مي کند، تاييد مي کند و از اين روايت برداشت مي شودکه امام انها را مورد تاييد قرار نداده است اين روايت در حقيقت تعريض بر آنان است مه مدح
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
8 | الف | Germany - Nuremberg | ١٣:٢٢ - ٢٥ بهمن ١٣٩٣ |
اهل سنت در مورد نهی عمر از متعه میگویند اولا نهی ارشادی بوده نه حرام کردن حلال دوما میتوان گفت که عده ای از صحابه مثل عمر وعلی و از نهی مطلع شده اند اما دیگران نه و عمر همان نهی عمر را گوشزد کرده است.سوما ابن عباس هم از قول خود باز گشته است.مورد دیگر انکار تولد ابن زبیر از متعه است چون سال اول هجری به دنیا آمده و در ان زمان مته نبوده است

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
پاسخ به ايميل شما ارسال شد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
9 | امین | Iran - Şowme‘eh Sarā | ٠٠:٣١ - ٢٦ بهمن ١٣٩٣ |
بایکی از بچه ها حول یک رویات که گفته شده بود هیچ پرچمی تا اخر الزمان بر افراشته نخواهد شد مگر به طا غوت تبدیل شود.این حدیث از نظر روایی تا چه حد صحیح است..
ویکی هم حدیثی از پیامبر که طی آن از فردی به نام روح الله نام برده شده که گفته میشه به امام خمینی اشاره شده ،ممنون میشم اگه صحت این دو حدیث رو برام بفرمایید

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اولا:اکثر روايات در اين مورد از نظر سند ضعيف هستند
ثانيا:در تمامي اين احاديث اگر دقت شود، روشن مي شود که مقصود از «پرچم بر افراشته شده پيش از قيام قائم» پرچمي است که در مقابل خدا و رسول و امام «عليه السلام»برافراشته گردد و برافرازنده در مقابل حکومت خدا حکومتي تأسيس کند و در پي آن باشد که به خواسته هاي خود، جامه عمل، بپوشاند. بنابراين، نمي توان شخص صالحي را که براي حاکميت دين، قيام و اقدام کرده، طاغوت خواند؛ زيرا در اين صورت، چنين پرچمي، نه تنها در مقابل پرچم قائم برافراشت نشده که در مسير و طريق و جهت او خواهد بود.
لذا اگر در روايتي از از قيام منع شده است ، قيام در غير راستاي اهداف اهل بيت بوده است
ثالثا:اين روايات، خبر واحد هستند. خبر واحد وقتي حجت است که در برابر اصول قطعي اسلام، و دستورهاي صريح قرآن قرار نگيرد، دين اسلام داراي يک سلسله اصول قطعي هستيم که ناديده گرفتن آن ها، جايز نيست، مانند: امر به معروف و نهي از منکر،جهاد، دفاع از حق، جلوگيري از ظلم و . . . و مشخص است که انجام اين گونه دستورها نياز به قيام، اقدام، داشتن نيروهاي قوي در سايه حکومت الهي دارد بنابراين آيا روا است که ما آن همه اصول و دستورهاي قطعي را به خاطر چند روايت که قطعي الصدور و قطعي الدلاله نيستند رها کنيم؟!
رابعا: اين روايات با روايات فراواني که دعوت به آمادگي و قيام مي کنند، معارض است، مانند روايات دفاع، جهاد، شهادت طلبي، انتظار فرج و رواياتي که در آن امامان معصوم (ع) بسياري از قيام هاي مردان خدا را تاييد کرده اند : امام صادق (ع) فرمود: «ليعدن لخروج المهدي ولو سهما هر يک از شما براي قيام قائم (عج) هر چند با تهيه کردن يک تير بايد آماده گردد .» نعماني، غيبة النعماني، ص 172، بحار، ج 52، ص 366.
همچنين فرمود: «المنتظر للثاني عشر کالشاهر سيفه بين يدي رسول الله يذب عنه.کسي که در انتظار امام دوازدهم حضرت مهدي (عج) است، مانند کسي است که شمشيرش را کشيده و در پيشاپيش رسول خدا (ص) با دشمن مي جنگد، و از آن حضرت دفاع مي نمايد .» بحار، ج 52، ص 146 .
اين گونه بيانات نشان از آن دارد که بايد براي آماده سازي ظهور قائم (عج) قيام کرد و تا آخرين توان، اقدام جدي نمود .
رابعا:برخي از کلمات ائمه عليهم السلام در شرايط ويژه و براي اشخاص مخصوص ايراد شده است لذا امام شايد اين سخنان را در جو تقيه اظهار شده و آنان براي حفظ تشيع و شيعيان در شرايط خاص، اين گونه سخن گفته اند
خامسا: مطابق برخي از روايات، ائمه عليهم السلام قيام زيد، قيام مختار، قيام آل حسن (ع) و آنان که براي کسب رضاي آل محمد (ص) پرچم مخالفت با طاغوت هاي زمان خود را برافراشته اند را تاييد نموده اند . البته در برخي از موارد نظر به اين که بعضي از قيام ها، جز با به هدر دادن نيروها به نتيجه نمي رسيد، منجر به شکست مي شد، امام به عنوان دلسوزي، نه به عنوان ناروا بودن قيام، آن را نهي مي کرد .مثلا: محمد بن عبدالله محض - نوه امام حسن مجتبي (ع) - در عصر امام صادق (ع) بر ضد خليفه وقت اموي قيام کرد . در اين هنگام پدرش عبدالله، از امام صادق (ع) خواست تا با محمد بيعت و قيام او را بر ضد خليفه وقت تاييد فرمايد . امام صادق (ع) به او فرمود: اگر مي خواهي به محمد (پسرت) دستور خروج دهي، به خاطر قاطعيت در کار خدا و اجراي امر به معروف و نهي از منکر، سوگند به خدا ما تو را که بزرگ خاندان ما هستي وانگذاريم، و با پسرت براي قيام بيعت مي کنيم .»
لذا اگر آن قيام بر بر اساس کسب رضاي آل محمد (ص) بود، مورد تاييد ائمه (ع) قرار مي گرفت;همچنانکه امام صادق (ع) در مورد تاييد قيام زيد بن امام سجاد (ع) فرمود: «مضي والله عمي شهيدا کشهداء استشهدوا مع رسول الله و علي والحسين، مضي والله شهيدا; سوگند به خدا عمويم (زيد) همانند کساني که در رکاب پيامبر (ص) و علي (ع) و حسين (ع) نبرد کردند و به شهادت رسيدند، شهيد شد، سوگند به خدا او به شهادت رسيد .»عيون أخبار الرضا (ع) - الشيخ الصدوق - ج 2 ص 228
سادسا: اگر در اين روايات دقت شود مشخص مي شود که قيامهايي که اهداف ديني ندارند و مردم را به خود دعوت مي کنند و قيامهايي است که بصورت مستقل بوده و در جلب رضايت ائمه نبودند، قبل از قيام حضرت قائم (عج) نهي شده است مانند قيامهايي که در زمان امام صادق عليهم السلام به نام اهل بيت بود اما آنها به خود دعوت مي کردند لذا نهي از قيام ، مراد اين نوع قيامها بوده است همچنين قيام هايي است که بنام ادعاي مهدويت صورت مي گيرد
بنابراين اگر قيام‌ بعنوان‌ مقابله‌ در مقابل‌ أئمّۀ عليهم‌ السّلام‌ باشد و يا در غير خواسته آنها قرار گيرد. مورد نهي قرار گرفته است .اما اگر قيامي در راستاي اهداف ائمه باشدف اين مورد قبول ائمه مي باشد همچنانکه آيات‌ قرآن‌ و أخبار كثيرۀ مستفيضۀ متواتره‌ دلالت‌ دارد بر اين دارد که إنسان‌ بايد از ظلم‌ جلوگيري‌ كند و حقّ مظلوم‌ را بگيرد و زير بار ولايت‌ كفّار نباشد.
اما در خصوص روح الله در روايت برخي همان و معناي رحمت و روزي را از ان برداشت کرده و برخي با توجه به صدر روايت که آمده است قومي از ما و با قرائي ديگري که در روايت از ايرانيان ياد شده است، گفته اند مراد امام خميني (ه) مي باشد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
10 | امین | | ٠١:١٧ - ٢٦ بهمن ١٣٩٣ |
باسلام.
اگر امکانش هست روایاتی که پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین درباره قیام امام خمینی (ره) گفته اند رو با ترجمه ذکر کنید..
و یک سوال دیگه درباره علامه مجلسی (ره) داشتم ایشون متوفای 1111 هستند و بیش از قرن ها با پیامبر (ص) و ائمه فاصله داد چطور روایات ایشون رو صحیح بدانیم آیا در زمان ایشون از راویان وجود داشت؟؟؟؟؟؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اين روايت در بحار الانوار به اين صورت نقل شده است
وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عِيسَى عَنْ أَيُّوبَ بْنِ يَحْيَى الْجَنْدَلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ يَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ يَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِيدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّيَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا يَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا يَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ يَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ
‏ مردي از اهالي قم، مردم را به سوي حق دعوت مي کند. گروهي با او هم پيمان مي شوند که مانند پاره هاي آهن هستند، بادهاي تند قدم هايشان را نمي لغزاند، از نبرد و دفاع ترسي ندارند و از آن خسته نمي شوند، و توکلشان بر خدا است.
باسلام
دوست گرامي
اين روايت در بحار الأنوار، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق. بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏57 ؛ ص216 نقل شده است
در خصوص علامه مجلسي بايد بگوييم اينشان روايات را که در کتب متقدم بودند جمع آوري کرده اند لذا روايي را که نقل مي کند از همان کتابي نقل مي کند که از آن در کتابش بهره جسته است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
11 | حامد مقری | | ١٣:١٠ - ٢٦ بهمن ١٣٩٣ |
با سلام بسیار مقاله زیبا و قوی ای بود در پناه امام زمان موفق باشید
12 | امین ع | | ١٤:١٣ - ٢٦ بهمن ١٣٩٣ |
مولا امیرالمومنین (ع) فرمودند :
الزکات العلم نشرهُ
زکات علم نشر آن است.
ممنون عالی بود خداوند متعال به تمامی شما اساتید و بزرگواران مدافع ولایت خیر و برکت بدهد انشاالله.
من همیشه در نماز و غیر نماز برای سلامتی و پیروزی شما دعا میکنم.
و در آخر همیشه میگویم :
الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت مولانا امیرالمومنین علی علیه السّلام
13 | مهدی | United States - Fremont | ٠٢:٣٩ - ٠٦ مرداد ١٣٩٤ |
سلام وسپاس شبهه ای درموردانقلاب را که مدتهاها دنبالش بودم وکسی حل نکرد دراینجاتقریباحل شد جزاکم الله خیرا
14 | مهران | | ٢٠:٠٢ - ١٦ بهمن ١٣٩٤ |
سلام
هیچکدوم از این روایات که اوردید توجیه کننده این موضوع نیست که امام و پیامبر براورده کنند ی حاجات ما هستند بلکه منظور واسطه قرار دادن انها در درگا خداست شما اگر می تونید یک روایت صحیح السند بیارید که به روشنی بیان کننده ی این مطلب باشد که پیامبر یا امام از پیامبر یا امام قبل از خود درخواست براورده کردن حاجت خود را داشته باشد و اینکه خداوند براورده کردن حاجات را به حجج خود تفویض کرده باشد.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اين چند روايت فقط از باب نمونه بود که ذکر کرديم روايات فراوان ديگر نيز در اين زمينه وجود دارد که ائمه بخاطر گرفتن حاجات به معصوم قبل متوسل مي شدند
روايتي را کليني درباره توسل امام باقر عليه السلام به پيامبر صلي الله عليه و آله چنين نقل کرده است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْأَحْوَلِ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ وَ هُوَ سَاجِدٌ- أَسْأَلُكَ‏ بِحَقِ‏ حَبِيبِكَ‏ مُحَمَّدٍ إِلَّا بَدَّلْتَ سَيِّئَاتِي حَسَنَاتٍ وَ حَاسَبْتَنِي حِسَاباً يَسِيراً ثُمَّ قَالَ فِي الثَّانِيَةِ- أَسْأَلُكَ‏ بِحَقِ‏ حَبِيبِكَ‏ مُحَمَّدٍ إِلَّا كَفَيْتَنِي مَئُونَةَ الدُّنْيَا وَ كُلَّ هَوْلٍ دُونَ الْجَنَّةِ وَ قَالَ فِي الثَّالِثَةِ- أَسْأَلُكَ‏ بِحَقِ‏ حَبِيبِكَ‏ مُحَمَّدٍ لَمَّا غَفَرْتَ لِيَ الْكَثِيرَ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْقَلِيلَ وَ قَبِلْتَ مِنِّي عَمَلِيَ الْيَسِيرَ ثُمَّ قَالَ فِي الرَّابِعَةِ- أَسْأَلُكَ‏ بِحَقِ‏ حَبِيبِكَ‏ مُحَمَّدٍ لَمَّا أَدْخَلْتَنِي الْجَنَّةَ وَ جَعَلْتَنِي مِنْ سُكَّانِهَا وَ لَمَّا نَجَّيْتَنِي مِنْ سَفَعَاتِ النَّارِ بِرَحْمَتِكَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ‏ «
شنيدم ابو جعفر باقر (ع) در حال سجده مى‏گفت: «بار خدايا تو را سوگند مى‏دهم به حق محبوبت محمد كه بديهاى مرا به نيكى مبدل سازى و بازجوئى مرا سهل و آسان بگيرى». و بعد شنيدم كه در سجده دوم مى‏گفت: «بار خدايا تو را سوگند مى‏دهم بحق محبوبت محمد كه زحمت دنيا را از دوش من بردارى و از هر هول و هراسى كه در راه بهشت است برهانى». و در سجده سوم مى‏گفت: «بار خدايا بحق محبوبت محمد، گناهان كوچك و بزرگ مرا ببخش و طاعت ناچيز مرا بپذير» و در سجده چهارم مى‏گفت: «بار خدايا بحق محبوبت محمد مرا در بهشت سكنى بده و با رحمت خود، از سوز دوزخ برهان». صلوات خدا بر محمد و آل محمد نثار باد.
كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، 8جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق. ج‏3 ؛ ص322
مجلسي گفته
الحديث الرابع‏: صحيح.
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: دوم، 1404 ق.ج‏15 ؛ ص128
اگر در اين روايت دقت کنيد امام حاجات دنيوي و اخروي خود را با توسل خواسته است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
15 | ناصر پاشایی الوندی | Iran - Tabriz | ١٤:٣٨ - ٢٨ آذر ١٣٩٧ |
سلام.
واقعا زیبا و مفید بود.
اجرکم عندالله
16 | شیعه اهل بیت | | ٠٨:٤٨ - ٠٩ آذر ١٣٩٨ |
سلام لطفا هرچه سریع تر جواب این سوال را بدهید..با یک برادر اهل سنت صحبت می کردم ایشان گفت که در منابع انها از زبان پیامبر چنین نقل شده که دعا کردند خدایا قلب معاویه را پر از دانش یا حلم کن..میخواستم بدانم ایا چنین روایتی در کتب اهل ستنت هست و اگر بله تضعیفی دارد

پاسخ:
با سلام
خود اهل سنت اعتراف کرده اند که در مورد معاویه هیچ فضیلتی از پیامبر نقل نشده است جز این روایتی که پیامبر فرمود: خدا شکمش را سیر نکند.
آنگاه كه نسائي به دمشق سفر كرده بود از او پرسيدند كه از فضائل معاويه چه ميداني؟ گفت: جز حديث «لا اشبع اللّه‏ بطنه» چيزي نمي‏دانم.
موفق و مؤید باشید
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
1 |علیرضا||٠٠:٤٥ - ١٣ مرداد ١٣٩٩ |
0
 
0
خوب در جواب که گفته اید نسائی به جز این حدیث چیزی نمی دانسته،شاید او یادش رفته بوده،شاید او کلا نشنیده بوده،ممکن است چنین دعایی کرده باشد،چون در زمان پیامبر که معاویه خطایی نکرده بود،تازه پیامبر برای کفار هم دعا می کرده که ایمان بیاورند،ولی دعای پیامبر که همیشه قبول نمی شود:انک لا تهدی من احببت:تو نمی توانی هرکسی را که دوست داری هدایت کنی،در ضمن این چیزی که گفته اید خدا شکمش را سیر نکند شاید به عنوان شوخی گفته باشد،چون پیامبر کمتر نفرین می کرد
پاسخ:
با سلام
این که شما می گویید معاویه در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله خطایی نکرده بود یکی از آن خطاها همین نفرین پیامبر صلی الله علیه و آله است که وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله او را احضار می کنند دست از غذا خوردن بر نمی دارد و بی اعتنایی می کند و پیامبر چند مرتبه قاصدی برای معاویه می فرستد؛ اما او غذا را به پیامبر صلی الله علیه و آله ترجیح می دهد و همین باعث می شود که پیامبر صلی الله علیه و آله او را نفرین کند.
شما یک مورد بیاورید که پیامبر دعا کرده باشد و مستجاب نشده باشد؟
پیامبر برای کدام کافر دعا کرده است که هدایت شود و خدا نخواسته است؟
شما جریان معاویه را شوخی می دانید در حالی که در احوال معاویه گفته شده است که او از غذا خوردن خسته می شد اما سیر نمی شد.
چه کسی گفته است که پیامبر نفرین نمی کند؟
اللهم عاد من عاداه مگر در حدیث متواتر غدیر نیامده است؟
آیا این نفرین نیست؟
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
17 | علیرضا | | ٠٠:٤٠ - ١٣ مرداد ١٣٩٩ |
اولا هشام بن سالم همان فردی است که روایت دارد قرآن 17000 آیه است! ثانیا در مورد همین جریان حیرانی او در کافی آمده که بعد از ملاقات با عبدالله افطح با مؤمن طاق بود(که در این روایت نیامده) و رفتن به قبر امام صادق ذکر نشده و فرستاده ی امام این دو را پیش امام کاظم برده،در ضمن چرا امام علی که شب تا صبح این همه مدت با پیامبر بوده چرا در این مدت شفاعت نخواسته باشد و موکول کرده باشد به هنگام دفن؟ و چرا هشام بن سالم از خود امام صادق نپرسید که امام بعدی کیست و رفت به قبرش! و استغاثه کرد! تازه جوابی هم که از خود امام نشنیده و فرستاده ی امام بعدی آمده،روایات ناجوری که در سندش هشام بن سالم هست به جز تحریف قرآن هم هست،تازه در خود کافی حدیثی هست که هشام بن سالم مدتی به جسم داشتن خدا معتقد بوده! متن حدیث معاویه بن عمار که طبق دو رجال شناس(ابن داوود و عقیقی) مذهب مستقیمی نداشته هم کاملا مضطرب است و در سه منبع گفته اید که متفاوت آمده،تازه من در کامل الزیارات یا محمد ندیدم! در ضمن مخاطب صحبتش یهو از خدا به پیامبر تغییر می کند:اتیت نبیک:خدایا پیش پیامبرت آمده ام و ... ربک:پیش پروردگار تو ای پیامبر! بقیه ی احادیث هم نسبتا بی مشکل هستند چون مقصود ما آن احادیثی هستند که پیامبر را خطاب قرار دهند،وگرنه اگر به خدا بگوید من به وسیله ی پیامبرت به تو توجه می کنم یا به خاطر آبروی قبر پیامبر و خودش مرا ببخش این اشکالی ندارد چون مخاطب خداست ولی اگر مخاطب عوض شود شرک است:و لا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعه الا من شهد بالحق و هم یعلمون

پاسخ:
با سلام
این روایت تصحیف شده است و در نسخ دیگر آن 7 هزار آیه آمده است که عدد تقریبی است.
از ثانیا شما سوالی دیده نمی شود؛ فقط متن روایت را دو مرتبه بیان کردید.
چه کسی گفته است که امیرالمومنین علیه السلام در هنگام حیات پیامبر از ایشان طلب شفاعت نکرده است؟
این که بعد از وفات ایشان طلب شفاعت کرده است یعنی قبل از آن این کار را نکرده است؟
در مورد این که امام بعدی را نمی شناخت به خاطر شرایط به شدت خفقان آن دوره بود؛ اما امام صادق علیه السلام راه هایی را برای شناخت امام به اصحاب خود معرفی کرده بود و هشام هم از یکی از همان طرق دنبال امام خود می گشت و از همان طریق فهمید که عبد الله افطح امام نیست.
نقل روایت ناجور اشکالی به راوی وارد نمی کند مگر زمانی که خود راوی به آن معتقد باشد.
در مورد معاویه بن عمار هم نجاشی می گوید:
وكان وجها في أصحابنا ، ومقدما ، كبير الشأن ، عظيم المحل ، ثقة
فهرست اسماء مصنفي الشيعة ( رجال النجاشي ) - النجاشي - ص 411
این که مخاطب روی صحبتش از خدا به پیامبر یک مرتبه تغییر می کند از صناعات علم بلاغت است.
در مورد شرک بودن به لینک زیر مراجعه کنید:
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
18 | فرزاد | | ٠١:٠٠ - ٢٢ مرداد ١٣٩٩ |
سلام و عرض خسته نباشید
از زحمات بی نظیر شما بی نهایت ممنونم
یه سوالی داشتم
در قسمت 4 توسل امام سجاد (ع) متنی رو از صحیفه آوردید و نوشتی داخل پارانتز دعای 87
ولی صحیفه سجادیه که 54 دعا بیشتر ندارد
ممنون میشم راهنمایی بفرمایید

پاسخ:
با سلام
آخرین دعای صحیفه سجادیه شماره 270 است:
( 270 ) دعاؤه عليه السلام الذي فيه الاسم الأعظم
الصحيفة السجادية ( ابطحي ) - الإمام زين العابدين ( ع ) - ص 607
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
19 | رضا | Germany - Bad Muenstereifel | ٢٣:٠٤ - ٢٣ اسفند ١٣٩٩ |
چه پاسخی به ابن تیمیه می توان داد ؟

قال ابن تيمية في منهاج السنة : فيه ألفاظ هي كذب على رسول الله كقوله " لا ينبغي أن أذهب الا وأنت خليفتي " فقد ذهب النبي غير مرة وخليفته على المدينة غير علي ... .

پاسخ:
با سلام
در صورتی این حرف ابن تیمیه درست است که امیرالمومنین علیه السلام در مدینه باشد و پیامبر صلی الله علیه و آله را همراهی نکند و با وجود امیرالمومنین علیه السلام پیامبر صلی الله علیه و آله دیگری را جانشین خود کند که چنین مسئله ای هیچگاه اتفاق نیوفتاده است.
یا امیرالمومنین علیه السلام در خارج مدینه و در میدان جنگ بوده اند لذا جانشین شخص دیگری بوده است و یا اگر امیرالمومنین علیه السلام در نبود پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه حضور داشتند، خود امیرالمومنین علیه السلام جانشین بوده اند.
ابن تیمیه باید در اینجا روایتی ذکر کند که پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه حضور نداشته است و امیرالمومنین علیه السلام در مدینه بوده است و با وجود امیرالمومنین علیه السلام دیگری جانشین شده است.
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شببهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
20 | Ham | Germany - Bad Muenstereifel | ١٥:٤٨ - ٢٢ مرداد ١٤٠٢ |
سلام و عرض ادب
ببخشید چرا وقتی خود خدا صراحتا چندجا از قرآن به پیامبر اکرم ص امر کرده ک به مردم بگه ک منِ پیامبر ص فقط و فقط انسانی مثل شما هستم و به من وحی شده هست که خداوندگار شما خداوندگار یکتاس مستقیم به خود خدا رو کنید یعنی حتی از پیامبر هم طلب حاجت نکنن ک باعث شرک میشع ولی بازم شما اصرار دارین ک باید کسی دیگرو واسطه قرار داد در رابطه با زنده کردن مرده و شفا دادن کور مادرزادی عیسی ع ب اذن خدا همه بخاطر معجزه خدا بود ک مردم وجود خدا رو باور کنند
در ضمن شما گفتین خدا هیچ جای قرآن نگفته ک مستقیم از من بخواهید ی مثال ازینکه خدا توو قرآن گفته مستقیم از خودش بخواهیم نیازی ب واسطه نیست:
فصلت آیه 6

قُلْ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَىٰٓ إِلَىَّ أَنَّمَآ إِلَـٰهُکُمْ إِلَـٰهٌ وَٰحِدٌ فَٱسْتَقِیمُوٓا۟ إِلَیْهِ وَٱسْتَغْفِرُوهُ ۗ وَوَیْلٌ لِّلْمُشْرِکِینَ

بگو: من فقط و فقط انسانى مثل شما هستم، و به من وحى مى شود که خداوندگار شما خداوندگار یگانه اى بیش نمى باشد، پس راست به سوى او رو کنید و روید (و پندار و گفتار و کردارتان در مسیر رضاى وى باشد) و از او آمرزش بخواهید واى به حال مشرکان!

پاسخ:
 با سلام
خود خدا هم صراحتا در چند جای قرآن هم امر به آوردن واسطه کرده است و هم آیاتی که بر این مطلب دلالت دارد را نازل کرده است.
به عنوان نمونه:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ
سوره مائده آیه 35

 وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا
سوره نساء آیه 64

قَالُوا یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ  قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ
سوره یوسف آیه 97 و 98

مخالفین توسل می گویند که توسل شرک است و حاجت خواستن از غیر خدا شرک است و وقتی به ماجرای حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام می رسند می گویند معجزه است، یعنی خداوند با یک امر شرکی معجزه می کند؟
آیا خداوند نمی تواند معجزه ای بیاورد که در آن شرک به خدا وجود نداشته باشد؟

موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
21 | بهمن | | ٢١:٤٥ - ١٨ شهریور ١٤٠٢ |
خیلی عالی
ممنون از زحمات شما توفیقات روز افزون برای شما و تمام شعیان یه سوال داشتم آیا آیه ۱۰۵ سوره توبه جوازی بر این مطلب هست که پیامبر در تاریخ مثلا امروز بر اعمال ما اشراف دارد؟ و شعیه میتواند از این آیه برای اثبات توسل به پیامبر و امامان استفاده کند؟

پاسخ:
 با سلام
آیه به صراحت می فرماید که پیامبر صلی الله علیه و آله بر اعمال ما نظارت دارد و شکی در آن نیست.
اما استفاده از این آیه برای بحث توسل یک مقداری جای بحث دارد زیرا صراحت به بحث توسل ندارد.
این آیه صراحت بیشتری به بحث توسل دارد:
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا
سوره نساء آیه 64
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها