2024 April 20 - شنبه 01 ارديبهشت 1403
بدعت از دیدگاه فریقین : تشریح فهرست مبحث «بدعت»
کد مطلب: ٧١٠٥ تاریخ انتشار: ٠٧ دي ١٣٩٣ - ١٦:١٨ تعداد بازدید: 3781
خارج فقه مقارن » بدعت از دیدگاه فریقین
بدعت از دیدگاه فریقین : تشریح فهرست مبحث «بدعت»

جلسه سی و یکم 07/ 1393/10

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه سی و یکم 07/ 1393/10

موضوع درس: بدعت از دیدگاه فریقین:تشریح فهرست مبحث «بدعت»

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد لله

و الصلاه علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیه الله

و اللعن الدائم علی اعداءهم اعداء الله الی یوم لقاء الله.

ما در جلسات گذشته، در رابطه با مسئله «بدعت»، که یکی از عوامل تکفیر مسلمانها بود و حکم به قتل آنها را به دنبال داشت، نکاتی را از اقوال وهابی ها درباره «بدعت» بیان کردیم و مصادیقی را هم از «بدعت» عرض کردیم.

در جلسه گذشته هم، فهرستی از سابقه تکفیر و قتل در اسلام را هم، بیان کردیم و بنا شد که دوستان مقاله ای را در این زمینه تدوین کنند.

فهرست مبحث «بدعت»

در جواب این برچسب بدعت وهابی ها، چندین نکته را باید بررسی کنیم:

1- بدعت در لغت:
باید بررسی کنیم که لغت شناسان از شیعه و سنی، واژه «بدعت» را چگونه معنا کرده اند؟
2- بدعت در اصطلاح:
باید ببینیم «بدعت» در اصطلاح قرآن و روایات و نیز علما و بزرگان به چه معناست؟
3- اقسام بدعت:
آقایان آمده اند «بدعت» را به «بدعت حسنه» و «بدعت سیئه» تقسیم کرده اند. یا تقسیم کرده اند به «بدعت محمود» و «بدعت مذموم». باید ببینیم آیا می شود بدعت را تقسیم بندی کرد؟
البته این تقسیم بدعت، به «حسنه» و «سیئه» با توجه به سخن خلیفه دوم است که وقتی نماز جماعت تراویح را بنیانگذاری کرد، برگشت و گفت:
«نِعْمَ البِدْعَةُ هَذِهِ»

این بدعت خوبی است.

صحیح بخاری ج 3 ص 45 ح 2010

آقایان سخن پیغمبر را گذاشتند کنار که فرموده بود:
«كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ وَكُلَّ ضَلَالَةٍ فِي النَّارِ»

تمام بدعتها گمراهی است و نتیجه تمام گمراهی ها آتش جهنم است.

صحیح مسلم ج 2 ص 592 ح 867؛ سنن کبری نسائی ج1 ص 550 ح 1786

و آمدند «بدعت» را تقسیم بندی کردند به «بدعت سیئه» و «بدعت حسنه» بخاطر این که بتوانند کاری را که از «خلیفه دوم» صورت گرفته، رنگ مذهبی بزنند؛ آنجائیکه دستور داد «نماز تراویح» را به جماعت بخوانند.
«عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَبْدٍ القَارِيِّ، أَنَّهُ قَالَ: خَرَجْتُ مَعَ عُمَرَ بْنِ الخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، لَيْلَةً فِي رَمَضَانَ إِلَى المَسْجِدِ، فَإِذَا النَّاسُ أَوْزَاعٌ مُتَفَرِّقُونَ، يُصَلِّي الرَّجُلُ لِنَفْسِهِ، وَيُصَلِّي الرَّجُلُ فَيُصَلِّي بِصَلاَتِهِ الرَّهْطُ، فَقَالَ عُمَرُ: إِنِّي أَرَى لَوْ جَمَعْتُ هَؤُلاَءِ عَلَى قَارِئٍ وَاحِدٍ، لَكَانَ أَمْثَلَ ثُمَّ عَزَمَ، فَجَمَعَهُمْ عَلَى أُبَيِّ بْنِ كَعْبٍ، ثُمَّ خَرَجْتُ مَعَهُ لَيْلَةً أُخْرَى، وَالنَّاسُ يُصَلُّونَ بِصَلاَةِ قَارِئِهِمْ،
قَالَ عُمَرُ: «نِعْمَ البِدْعَةُ هَذِهِ»

عبدالرحمن میگوید: در یکی از شبهای ماه رمضان با عمربن خطاب وارد مسجد شدیم. مردم در مسجد پراکنده و متفرق بودند، بعضی ها فرادی نماز میخواندند؛ وبعضی ها هم سه چهار نفره پشت سر یک نفر نماز جماعت میخواندند. عمر گفت: اگر اینها را مجتمع میکردم به یک امام جماعت بهتر وزیباتر بود؛ سپس تصمیمش را گرفت و ابی بن کعب را امام آنها قرار داد. شبی دیگر به همراه عمر وارد مسجد شدم ودیدم مردم پشت سر ابی بن کعب به جماعت ایستاده اند. در این هنگام عمر گفت: این بدعت خوبی است.

صحیح بخاری ج 3 ص 45 ح 2010 باب فضل من قام رمضان

آقای «عمر» در این جا تصریح می کند که «إِنِّي أَرَى...» یعنی نماز تراویح بر اساس نظر من است. نه نظر اسلام و حکم خداوند و سنت نبی مکرم.

«نماز تراویح» چگونه خوانده می شود؟
نماز تراویح همان نافله ماه مبارک رمضان است که شبهای ماه مبارک خوانده می شود. البته در این که نافله ماه مبارک رمضان مستحب است اجماع است بین علمای شیعه و سنی. بحث سر این است که آیا می شود نماز مستحبی را به جماعت خواند یا نه؟
فقهای شیعه اجماع دارند بر حرمت و بطلان به جماعت خواندن نماز نافله و مستحبی. می گویند نمی شود نماز مستحبی را به جماعت خواند.
آقایان اهل سنت هم بر این عقیده هستند. مثلاً نافله نماز شب و یا نافله نمازهای یومیه را به جماعت نمی خوانند.
در این میان فقط نافله شبهای ماه رمضان به دستور «خلیفه دوم» استثنا شده است. که البته علمای مذاهب مختلف اهل سنت، در تعداد رکعات نافله ماه رمضان هم اختلاف دارند. آیا هشت رکعت است؟ دوازده رکعت است؟ بیست و چهاررکعت است؟ سی و هشت رکعت است؟ در تعداد رکعات نماز تراویح اتفاق نظر ندارند.
آقای «بدرالدین عینی» در «عمده القاری فی شرح صحیح البخاری»، مفصل این اقوال را مطرح کرده است.
آنچه که الآن در مسجدین شریفین، به عنوان نماز تراویح، توسط علمای وهابی خوانده می شود، دوازده رکعت است که شش تا دو رکعتی است و در این دوازده رکعت نماز، یک جزء از قرآن را می خوانند. یعنی از اول ماه رمضان از سوره «حمد» شروع می کنند و در آخر ماه رمضان از سوره «ناس» خارج می شوند. تا در مجموع ماه مبارک، یک ختم قرآن کرده باشند. هر شب حدود دو ساعت این نماز طول می کشد.

آنچه که مهم است این است که خود خلیفه دوم از «نماز تراویح» تعبیر می کند به «بدعت»! و بعد هم می گوید که این خوب بدعتی است.
البته در ادامه حدیث نماز تراویح دارند که «عمر» گفت:

«وَالَّتِي يَنَامُونَ عَنْهَا أَفْضَلُ مِنَ الَّتِي يَقُومُونَ»
کسانی که زمان برپایی نمازتراویح می خوابند افضل هستند از آنهایی که به نماز ایستاده اند.

صحیح بخاری ج 3 ص 45 ح 2010 باب فضل من قام رمضان

در هر صورت، آقایان علمای اهل سنت بر اساس نظر و رأی خلیفه، که گفت: «نماز تراویح بدعت است و بدعت خوبی هم است»؛ آمدند بدعت را به «بدعت حسنه» و «بدعت سیئه» تقسیم بندی کرده اند. که البته بدعت حسنه و بدعت سیئه به چه معنا است، خودش معرکه آراء است بین علمای اهل سنت.
البته بسیاری از علمای وهابی، تصریح کرده اند که ما «بدعت حسنه» نداریم. هر بدعتی سیئه است. چون پیغمبر فرموده است که:
«كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ وَكُلَّ ضَلَالَةٍ فِي النَّارِ»
تمام بدعتها گمراهی است و نتیجه تمام گمراهی ها آتش جهنم است.

صحیح مسلم ج 2 ص 592 ح 867؛ سنن کبری نسائی ج1 ص 550 ح 1786

4- بدعت در قرآن:
بعد از بحث در مورد انواع بدعت، بدعت در قرآن را بررسی خواهیم کرد. آیاتی را که در مورد «بدعت» هست را باید مطرح کنیم.

5- بدعت در سنت و کتب روائی اهل سنت:
باید بینیم آقایان اهل سنت، در مورد بدعت چه احادیثی را در کتبشان مطرح کرده اند.

6- بدعت در روایات شیعه:
باید بررسی شود که ائمه (علیهم السلام) برخوردشان با مسئله بدعت و بدعتگذاران چگونه بوده است.

7- ارکان بدعت:
آخرین بحثی که مطرح خواهیم کرد که در واقع بیت القصیر بحث بدعت است، این است که ببینیم ارکان بدعت چیست؟

در هر صورت باید معلوم شود که این وهابی هایی که امروز مسلمانها را متهم به «بدعت» می کنند، آیا این اتهام بدعت وهابی ها، با آیات قرآن تطبیق می کند یا خیر؟
آیا با سنت تطبیق می کند یا نه؟
آیا با ارکان «بدعت»، که خود علمای اهل سنت هم، به این ارکان تصریح کرده اند، سازگاری دارد یا ندارد؟
وهابیت امروز در یاوه سرایی های خود، همه چیز را رنگ «بدعت» می زنند، و به مسلمین برچسب بدعت می زنند و هیچ ابائی هم ندارند. تا تکان می خوری می گویند بدعت است.
- می خواهی آب بخوری، بدعت است! نان بخوری، بدعت است!
- شلوار پوشیدن زنان حتی در پیش شوهر، بدعت است! چون بدنش نمایان می شود! و چون عادت می کند در بیرون هم بپوشد، لذا حرام است!
- خوردن زولبیا بدعت است و حرام! چون صحابه زولبیا نمی خوردند!
- خریدن بادمجان و کدو توسط زن بدعت است و حرام! چون محرک است!

فتوای جنجالی مفتی مصر!
اخیراً یک مفتیان مصری فتوا داده است که، نشستن زن در یک ماشین با مرد تنها، حرام است. برای حلال شدن، زن می تواند چند بار به راننده شیر بدهد تا محرم شوند.
زن و مرد نامحرمی که در یک اداره کار می کنند هم برای سهولت در رفت و آمد با هم و صحبت کردن با هم می توانند با شیر خوردن، به یکدیگر محرم بشوند!
ببینید این وهابی ها چگونه دین و شریعت را بازیچه قرار داده اند. نشستن زن در کنار مرد نامحرم را حرام می دانند، ولی شیر خوردن مرد نامحرم از سینه زن نامحرم را حرام نمی دانند.
در رضاع کبیر، شرط مَحرم شدن، مکیدن پستان زن است!
جالب این جاست که شرط مَحرم شدن را هم خوردن از سینه زن می دانند. یعنی باید مکیدن باشد اگر از یک لیوان یا ظرف دیگر بخورد، محرمیت حاصل نمی شود.!!
«ابن حزم» نقل می کند:

«وَ أَمَّا صِفَةُ الرَّضَاعِ الْمُحَرِّمِ فَإِنَّمَا هُوَ مَا امْتَصَّهُ الرَّاضِعُ مِنْ ثَدْيِ الْمُرْضِعَةِ بِفِيهِ فَقَطْ فأما مَنْ سُقِيَ لَبَنَ امْرَأَةٍ فَشَرِبَهُ مِنْ إنَاءٍ أَوْ حُلِبَ فِي فِيهِ فَبَلَعَهُ أَوْ أُطْعِمَهُ بِخُبْزِ أَوْ فِي طَعَامٍ أَوْ صُبَّ فِي فَمِهِ أَوْ فِي أَنْفِهِ أَوْ فِي أُذُنِهِ أَوْ حُقِنَ بِهِ فَكُلُّ ذَلِكَ لاَ يُحَرِّمُ شَيْئًا»
شیر خوردنی که محرمیت ایجاد می کند، فقط با مکیدن پستان زن شیرده، با دهان، حاصل می شود. ولی اگر با خوردن شیر زن شیرده از یک کاسه باشد و یا در حلق و بینی و گوش او بریزند و او شیر را فرو برد، محرمیتی بین مرد و زن شیرده، حاصل نمی شود.
محلی ابن حزم ج10 ص 7 مسئله 1866

ما صدای آقای «البانی» مفتی وهابی ها را داریم که می گوید باید سینه زن را بمکد و شیر بخورد تا محرمیت ایجاد بشود.
به او گفتند: تماس مرد نامحرم با بدن زن نامحرم که حرام است. چگونه سینه زن را به دهان بگیرد و بمکد؟ جواب داد که: نوک سینه زنان معمولاً سیاه است و محرک نیست!!

اگر یک یهودی و یا مسیحی که دنبال نقطه ضعف از اسلام است، این فتاوای این وهابی ها را بشنود، چه سوء استفاده هایی از این حرفها می کند!؟

نسبت دادن «رضاع کبیر» به «عایشه»، همسر پیغمبر
البته این فتوای جنجالی رضاع کبیر، فقط، فتوای مفتی مصر نیست. بلکه فتوای علمای بزرگ اهل سنت است. بالاتر از این، این ها از همسر پیغمبر حیا نکردند و این قضیه را به «عایشه» هم نسبت داده اند.
گفته اند که
هر جوانی که قصد داشت با «عایشه» دیدار داشته باشد، ایشان به خواهرزاده هایش و یا برادر زاده هایش می گفت که به آن جوان شیر بدهند، تا به خودش محرم بشود! و بتواند رفت و آمد بکند!
«ابی داود» در سنن خودش، با سند صحیح نقل می کند:
«فبذلك كانتْ عائشةُ تأمُرُ بناتِ أخواتِها و بناتِ إخوتها أن يُرْضِعْنَ مَنْ أحَبَّتْ عائشةُ أن يراها و يدخُلَ عليها، و إن كان كبيراً، خمسَ رضعاتٍ، ثم يدخل عليها»
عایشه به رضاع کبیر عمل می کرد و به خواهر زاده ها و برادر زاده های خود دستور می داد به آن کسی که عایشه دوست دارد او را ببیند و با عایشه ملاقات کند، پنج مرتبه شیر بدهد اگر چه آن شخص، بزرگ سال باشد. سپس بر عایشه وارد شود.

سنن ابی داود، کتاب النکاح ،ج6 ص 302 ح 1799؛ مسند احمد، ج6 ص 270 ح 26373

«ابن حجر عسقلانی» بعد از نقل این روایت می گوید:
«وَ إِسْنَادُهُ صَحِيحٌ وَ هُوَ صَرِيحٌ
فَأَيُّ ظَنٍّ غَالِبٍ وَرَاءَ هَذَا »
اسناد روایت صحیح است و دلالت روایت بر مطلب کاملاً صریح است. و جای هیچ گونه ظن و گمان نیست.

فتح الباری ج 9 ص 149
این فتاوایی که وهابیت، امروز صادر می کنند، به ضرر اسلام دارد تمام می شود. چرا که فتوا باید مستند به «کتاب» باشد. یا مستند به «سنت» باشد. یا مستند به «اجماع»- به قول خودشان - باشد؛ در حالی که این فتواهای این ها، به هیچ وجهی مستند به کتاب و سنت و اجماع نیست. فقط تفسیر به رأی ها و برداشت های غلط از شریعت است.

حتی قیاسی هم در کار نیست. حاضر نیستند «قیاس» هم انجام بدهند. چون در قیاس، ما باید یک «مقیس علیه» ثابتی داشته باشیم، بعد بیائیم یک وجه شبهی بین «مقیس» و «مقیس علیه» داشته باشیم، این دو تا را با هم مقایسه کنیم.
لذا خیلی از این فتواهای امروز وهابی ها، به هیچ وجه ملاک شرعی ندارد.

آیا سنت «عایشه» در «رضاع کبیر» حجت نیست؟
اگر «سنت» ملاک باشد و عمل عایشه را سنت بدانیم، با توجه به این که دیگر زنان پیغمبر مخالفت کردند، تعارضی بین این دو پیش میاید و اذا تعارضا تساقتا.
آنچه که از «رضاع کبیر» از «عایشه» نقل شده است، موردی بوده است. و چون موردی بوده، به عنوان یک «سنّت» محسوب نمی شود.
هر چند بزرگان اهل سنت، بر این عمل «عایشه» ایراد گرفته اند و همچنین زنان دیگر پیغمبر با این کار عایشه مخالفت کردند:

«مسلم» نقل می کند که:
«أَبَى سَائِرُ أَزْوَاجِ النَّبِىِّ -صلى الله عليه وسلم- أَنْ يُدْخِلْنَ عَلَيْهِنَّ أَحَدًا بِتِلْكَ الرَّضَاعَةِ وَ قُلْنَ لِعَائِشَةَ وَاللَّهِ مَا نَرَى هَذَا إِلاَّ رُخْصَةً أَرْخَصَهَا رَسُولُ اللَّهِ لِسَالِمٍ خَاصَّةً فَمَا هُوَ بِدَاخِلٍ عَلَيْنَا أَحَدٌ بِهَذِهِ الرَّضَاعَةِ وَلاَ رَائِينَا»
دیگر زنان پیغمبر مخالفت کردند از این که مرد نامحرم با رضاع کبیر بتواند بر ایشان وارد شود. و به عایشه گفتند که به خدا قسم این اجازه پیغمبر، فقط مخصوص سالم بود. و هرگز مردی با رضاع کبیر بر ما وارد نشد. نظر ما هم این نیست [که کسی بتواند با رضاع کبیر بر همسران پیغمبر وارد بشود].
صحیح مسلم ج 2 ص 1078 ح 1454

جواب عجیب پیامبر از یک سؤال!
داستان اجازه پیغمبر به رضاع کبیر«سالم» که در روایت فوق مطرح شد، که زنان پیغمبر به «عایشه» گفتند اجازه رضاع کبیر فقط مخصوص «سالم» بود ؛ این داستان را «مسلم» در صحیح خود از زبان عایشه، این گونه نقل می کند که:
«عَائِشَةَ قَالَتْ جَاءَتْ سَهْلَةُ بِنْتُ سُهَيْلٍ إِلَى النَّبِىِّ -صلى الله عليه وسلم- فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّى أَرَى فِى وَجْهِ أَبِى حُذَيْفَةَ مِنْ دُخُولِ سَالِمٍ وَ هُوَ حَلِيفُهُ. فَقَالَ النَّبِىُّ «أَرْضِعِيهِ». قَالَتْ وَكَيْفَ أُرْضِعُهُ وَهُوَ رَجُلٌ كَبِيرٌ فَتَبَسَّمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ قَالَ « قَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ رَجُلٌ كَبِيرٌ ».
عایشه می گوید: روزی سهله دختر سهیل و همسر ابی حذیفه، به پیش پیغمبر آمد و گفت: ای پیغمبر خدا وقتی سالم - پسرخوانده ابی حذیفه - وارد منزل ما می شود، ابی حذیفه غیرتی می شود و از این آمد و رفت یک مرد نامحرم به خانه، ناراحت می شود [چه کنیم؟] پیغمبر فرمود: شیرش بده! سهله گفت: چگونه او را شیر بدهم در حالی که او مرد بزرگی است؟ پیغمبر لبخندی زد و گفت: من خودم می دانم که او مرد بزرگی است.
صحیح مسلم ج 2 ص 1076 ح 1453

در روایتی دیگر، در یک صفحه بعد دارد که:
«فَقَالَتْ إِنَّهُ ذُو لِحْيَةٍ. فَقَالَ أَرْضِعِيهِ يَذْهَبْ مَا فِى وَجْهِ أَبِى حُذَيْفَةَ فَقَالَتْ وَاللَّهِ مَا عَرَفْتُهُ فِى وَجْهِ أَبِى حُذَيْفَةَ»
سهله گفت: سالم مردی بزرگ و دارای ریش است. پیغمبر گفت: شیرش بده تا نارحتی ابوحذیفه برطرف شود. سهله می گوید: این کار کردم و به خدا قسم دیگر نارحتی در صورت ابوحذیفه ندیدم.

صحیح مسلم ج 2 ص 1077

نظر شیعه در مورد روایات «رضاع کبیر»
اگر چه علمای اهل سنت، مثل «ابن حجر» این روایات را تصحیح می کند؛ ولی شیعه معتقد است خیلی از این روایاتی که به «عایشه»، همسر نبی مکرم، نسبت می دهند، صحیح نیست! و ما قبول نداریم.
«بنی امیه» 23سال با اسلام جنگیدند. 13سال در مکه و 10سال در مدینه. ولی نتوانستند خطری را متوجه پیغمبر اکرم بکنند.
بعد از رحلت پیغمبر اکرم شروع کردند به ترور شخصیت نبی مکرم. دیدند خود نبی مکرم را نمی توانند ترور شخصیت بکنند، لذا آمدند از طریق همسران پیغمبر و یا صحابه پیغمبر وارد میدان شدند.
چرا که وقتی اطرافیان یک نفر، خصوصاً همسر آن فرد، مورد تهمت و افترا قرار بگیرد، خود آن شخص هم زیر سؤال خواهد رفت. لذا آمدند به «عایشه» همسر پیغمبر اکرم، چه راست و چه دروغ، یک سری حرفهایی را نسبت دادند.

توهین آشکار «صحیح مسلم» به «عایشه»
مثلاً «صحیح مسلم» نقل میکند که مردهای جوان، شب می آمدند در خانه «عایشه» می خوابیدند، صبح محتلم می شدند و بیرون می رفتند.
مسلم نيشابورى در صحيح خود مى‌نويسد كه «عبد الله بن شهاب خولانى» از كسانى است كه در خانه عائشه محتلم شده است:

«عبد اللَّهِ بن شِهَابٍ الْخَوْلَانِيِّ قال كنت نَازِلًا على عَائِشَةَ فَاحْتَلَمْتُ في ثَوْبَيَّ فَغَمَسْتُهُمَا في الْمَاءِ»
از عبد الله بن شهاب خولانى نقل شده است كه من بر خانه عائشه وارد شدم؛ پس در لباس خود محتلم شدم و سپس لباسم در آب فروبردم...

صحيح مسلم، ج1، ص239 ح 290، كِتَاب الطَّهَارَةِ، بَاب حُكْمِ الْمَنِيِّ

ببینید با چه شیطنتی نقل می کند. نمی گوید رابطه داشتند یا نداشتند. فقط می گوید عده ای جوان نامحرم، شب در خانه یک زن 18ساله می خوابیدند صبح محتلم می رفتند.
البته ما قبول نداریم که بعد از رحلت نبی مکرم، سن عایشه 18ساله بوده. بلکه وقتی پیغمبر از دنیا رفت، عایشه نزدیک 30سالش بود.
ببینید دشمن، چگونه ضربه می زند. یک موقع هست که می آید یک عمل ناروایی را مستقیم نسبت می دهد. که خب کسی این نسبت را باور نمی کند. برای همین می آید غیرمستقیم وارد می شود و به نزدیکان پیغمبر یک نسبتی را می دهد.
اگر همین مسئله «محتلم شدن» را یک «شیعه» مطرح بکند، کفر و ارتدادش را ثابت می کنند. که شما به همسر پیغمبر توهین کردید. ولی اینها در صحاح خودشان، با آب و تاب زیاد مطرح کرده اند.
یا روایاتی که از قول «عایشه» نقل کرده اند را شما ملاحظه بفرمائید. من بارها در شبکه ولایت گفته ام، آیا این مولوی ها، ماموستاها، این مفتی ها، حاضرند اجازه بدهند که همسرانشان بیایند در این شبکه های ماهواره ای، مثل «عایشه» به پرسش های مردم درباره مسائل زن و شوهر، پاسخ دهند؟
از «عایشه» سؤال می کنند: اگر مردی با زنش همبستر بشود، و انزال صورت نگیرد حکمش چیست؟
عایشه در پاسخ می گوید: مردها که پیر می شوند زیاد قدرت انزال ندارند. پیغمبر که پیر شده بود وقتی با من همبستر میشد، انزال صورت نمی گرفت. ولی هر دو غسل می کردیم.
این راه، بدترین راه توهین به نبی مکرم است. بدترین راه ترور شخصیت رسول اکرم است. شما ببینید آیا «سلمان رشدی» در کتاب «آیات شیطانی» خود، غیر از همین روایت ها، چیز دیگری را آورده بود؟
این کتاب ترجمه هم که شده است. شما نگاه بکنید از اول تا آخر این کتاب، مستندات این آیات شیطانی، همین روایاتی است که در «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» و دیگر صحاح آقایان آمده است.
از «عایشه» حکم شرعی می پرسند. خب جوابش را دادی تمام شد. دیگر مسئله همبستری خود با پیغمبر و پیر شدن و انزال نشدن و... اینها دیگر چیست؟
آقای مولوی، آیا اگر همسران شما چنین کنند می زنید توی دهنشان یا نه؟ حتی حاضر نمی شوید با چنین زنانی که مسائل زناشوئی شما را مطرح کرده اند، زندگی کنید. طلاقش می دهید. آن وقت نسبت به همسر نبی مکرم شما این قضایا را در صحاح خودتان با آب تاب مطرح می کنید!؟

آموزش عملی غسل، توسط «عایشه»، در حضور نامحرم
از «عایشه» از نحوه «غسل کردن» سؤال میکنند و جناب عایشه، در حضور مرد نامحرم شروع می کند به آموزش عملی غسل دادن!!
«أبو سلمة: دخلت أنا و أخو عايشة على عايشة فسألها أخوها عن غسل النبى صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فدعت بإناء نحوا من صاع فاغتسلت وأفاضت على رأسها وبيننا وبينها حجاب»
ابو سلمة مى‏گويد: من و برادر عايشه بر او وارد شديم. برادرش از او درباره غسل پيامبر پرسيد. او ظرفى كه تقريبا
گنجايش يك صاع (تقريبا يك من) داشت طلبيد و بر سرش آب ريخت و بين ما و او حجاب بود.
صحیح بخاری ج1 ص 100 کتاب الغسل باب الغسل بالصاع ح 248؛ صحیح مسلم ج1 ص 256 کتاب الحیض بَابُ الْقَدْرِ الْمُسْتَحَبِّ مِنَ الْمَاءِ فِي غُسْلِ الْجَنَابَةِ ح 320

خب آقای «بن باز» تو حاضری زن خودت در حضور دیگران همچین کاری بکند؟ برای دیگران نه، برای فرزندانت. می خواهند غسل جنابت یاد بگیرند.
آقای «بن باز»، آقای «آل شیخ» حاضر هستید همسران شما، به فرزندان خودتان، عملاً غسل جنابت را آموزش بدهد.
چگونه است که شما نسبت به همسر خودتان غیرت دارید ولی نسبت به همسر نبی مکرم غیرت خود را از دست داده اید!؟

ما بارها گفته ایم که این روایات، یا دسیسه «یهود» بوده که اینها را جعل کرده اند. یا دسیسه «بنی امیه» بوده است. یا هر دو با هم بودند.
من خودم نسبت به «عایشه» مستبعد می دانم که همچین کاری کرده باشد. زیرا این فتاوایی که از «عایشه» نقل می کنند، خیلی افتضاح است. یک مورد دو مورد نیست هم نیست. ده ها مورد است.
یک نفر هم نیست که بیاید مردانه بگوید این روایات جعلی است. این ها دون شأن پیغمبر است. دون شأن همسر پیغمبر است.

چرا از میان همسران پیامبر،این نسبتها فقط به «عایشه» داده میشود؟
علت این که این نسبت ها فقط به «عایشه» داده می شود و «یهود» و «بنی امیه» از میان همسران پیامبر، فقط «عایشه» را انتخاب کرده اند، با وجود این که «ام حبیبه» خواهر «معاویه» و دختر «ابوسفیان» هم همسر پیامبر بوده و یا «حفصه» دختر «عمر بن خطاب» و دیگران هم همسر پیامبر بوده اند ولی نسبت به همسران دیگر پیغمبر این چنین نسبتهایی را نمی بینیم.
علتش این است که «عایشه» از دیگر همسران پیغمبر بیشتر در اجتماع بوده، از همه جوان تر بوده، اهل صحبت و سخنرانی بوده، مسئله شرعی می گفته.
شما تمام روایاتی که از همسران پیامبر رسیده جمع کنید به صدتا روایت نمی رسد. ولی از «عایشه» به تنهایی، 2800 روایت نقل کرده اند.
از این ها سؤال کنید که این 2800 روایت را «عایشه» کی از پیغمبر شنیده؟
نه این است که پیغمبر از 9شب یک شب با عایشه بوده است. ایشان سال دوم هجری با پیغمبر ازدواج کرده، و سال دهم هم پیغمبر از دنیا رفته است. یعنی هشت سال با پیغمبر زندگی کرده است. شما حساب کنید ببینید یک نهم هشت سال چقدر می شود. آیا این مقدار روایت، کمی مشکوک نیست!؟

والسلام علیکم ورحمة الله



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب