2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
علت تغییر ندادن بدعتهای خلفای گذشته توسط امیرالمؤمنین(2)
کد مطلب: ٧٣٥٣ تاریخ انتشار: ٠٦ بهمن ١٣٩٣ - ٢٠:٢٤ تعداد بازدید: 3375
خارج کلام مقارن » عمومی
علت تغییر ندادن بدعتهای خلفای گذشته توسط امیرالمؤمنین(2)

جلسه چهل و نهم 06/ 1393/11

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه چهل و نهم 06/ 1393/11

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد لله و الصلاه علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیه الله و اللعن الدائم علی اعداءهم اعداء الله الی یوم لقاء الله.

بحث ما در رابطه با عدم اعمال خشونت از ناحیه امیرالمؤمنین، برای ایجاد تغییرات در بدعتها و انحرافات ایجاد شده در دین توسط خلفای گذشته بود.

در جلسه گذشته گوشه هائی از خشونت های آقای خلیفه دوم، چه قبل از آن که مسلمان بشود و چه بعد از مسلمان شدن را، خدمت دوستان عرض کردیم. و گفتیم که امیرالمؤمنین هرگز از این خشونتها برای اعمال نظرات خود استفاده نکرد.

امروز صبح که داشتم گزارش این شبکه های وهابی را مطالعه می کردم، دیدم یکی از مسائلی را که اینها مکرر دارند مطرح می کنند این است که می گویند آقایان شیعیان به امیرالمؤمنین بهتان و افترا می زنند که حضرت امیر با نظر خلفا موافق نبود و... در حالی که اگر با نظر خلفا موافق نبود، 25سال در نماز آنها شرکت نمی کرد! به آنها مشاوره نمی داد! چرا وقتی به قدرت رسید کارهای اشتباه خلفاء – به زعم شیعیان – را اصلاح نکرد و تغییر نداد؟ در حالی که قدرت و امکانات در اختیارش بود.

در این که چرا حضرت امیر (سلام الله علیه)، انحرافات را تغییر نداد، یک مسئله است؛ و اینکه به علل مختلف، از جمله نبود نیرو، نتوانست تغییر دهد، مسئله ای دیگر است.

شبهه ای با قدمت 1400 سال

یکی از کارشناسان شبکه های وهابی تعبیرش این بود که چطور علی (علیه السلام) در برابر طلحه و زبیر قیام کرد، در برابر معاویه و خوارج قیام کرد، ولی در برابر ابوبکر و عمر و عثمان قیام نکرد؟ یعنی در حقیقت چرا حضرت امیر در برابر ابوبکر و عمر سکوت اختیار کرد، ولی در برابر طلحه و زبیر و دیگران قیام کرد؟

این، یک شبهه ای است که از همان زمان حضرت امیر(سلام الله علیه)، مطرح بوده است. در خود نهج البلاغه این شبهه مطرح و توسط حضرت امیر پاسخ داده شده است.

البته قضیه خیلی واضح و روشن است. زیرا امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) هر چقدر دلسوز باشد برای اسلام و مسلمین، از پیغمبر اکرم دلسوزتر نیست. حضرت امیر هر چه دارد از نبی مکرم دارد. نبی مکرم 13سال در مکه بود، و به خاطر اینکه نیرو و امکانات نداشت، در برابر ظلم قریش، صبر و تحمل کرد و دست به قیام نزد.

حضرت می دید، مشرکان دارند «عمار» را شکنجه می کنند، پدر عمار زیر شکنجه به شهادت می رسد، مادر عمار به وجیع ترین وضع شکنجه می شود، ولی حضرت دفاع نمی کند. زیرا قدرت دفاع کردن را ندارد. و فقط با یک جمله به آنها آرامش می دهد و می فرماید:

«صَبْراً آلَ‏ يَاسِرٍ مَوْعِدُكُمُ الْجَنَّة»

ای خاندان یاسر صبر کنید که وعده و جایگاه شما بهشت است.

طبقات الکبری، ج4، ص 136؛ المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص 432؛ شرح نهج البلاغه، ج20 ص22

امیرالمؤمنین هم در زمان خلافت ابوبکر و عمر، نیروی کافی نداشت. و اگر حضرت نیرو و امکانات داشت، قطعاً قیام می کرد

قیام با دست خالی یا صبر در محیط تاریک و خفقان؟

«اشعث بن غیث» به حضرت امیر اعتراض می کند که این شمشیری که تو در برابر طلحه وزبیر و معاویه داشتی، چرا از این شمشیر در برابر ابوبکر و عمر استفاده نکردی؟ حضرت امیر در جواب می فرماید:

«فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَ يَشِيبُ‏ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ‏ فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا»

پس من ردای خلافت را رها کرده و دامن جمع نموده و از آن کناره گیری کردم و در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها برای گرفتن حق خود به پا خیزم؟ یا در این محیط خفقان زا و تاریکی که به وجود آوردند، صبر پیشه سازم؟ که پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه می دارد. پس از ارزیابی درست، صبر و بردباری را خردمندانه تر دیدم. پس صبر کردم در حالی که گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود.

نهج البلاغه، خطبه 3 (خطبه شقشقیه)

چشم پر از خار و خاشاک را به ناچار فرو بستم!

و در خطبه دیگری می فرماید:

«فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ‏ لِي‏ مُعِينٌ‏ إِلَّا أَهْلُ بَيْتِي فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَوْت وَ أَغْضَيْتُ عَلَى الْقَذَى وَ شَرِبْتُ عَلَى الشَّجَا وَ صَبَرْتُ عَلَى أَخْذِ الْكَظَمِ وَ عَلَى أَمَرَّ مِنْ طَعْمِ الْعَلْقَم»

پس از وفات پیامبر و بی وفایی یاران، به اطراف خود نگاه کرده یاوری جز اهلبیت خود ندیدم. پس به مرگ آنها رضایت ندادم. چشم پر از خار و خاشاک را ناچار فرو بستم و با گلویی که استخوان شکسته در آن گیر کرده بود جام تلخ حوادث را نوشیدم و خشم خویش را فرو خوردم و بر نوشیدن جام تلخ تر از گیاه حنظل شکیبایی نمودم.

نهج البلاغه، خطبه 26

این تعبیر حضرت امیر، بدترین حالت شکنجه و زجر یک انسان را بیان می کند. انسان خار در چشمش باشد، با همان حال چشمش را ببندد. و این خیلی دردناک است.

نه یاوری دارم و نه کسی از من دفاع و حمایت می کند!

حضرت امیر در تعبیر دیگری می فرماید:

«فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ‏ لِي‏ رَافِدٌ وَ لَا ذَابٌّ وَ لَا مُسَاعِدٌ إِلَّا أَهْلَ بَيْتِي فَضَنَنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَنِيَّة»

به اطرافم نگریستم، دیدم که نه یاوری دارم و نه کسی از من دفاع و حمایت می کند جز خانواده ام که مایل نبودم جانشان به خطر افتد.

این تعابیر نشان می دهد که حضرت امیر (سلام الله علیه) به فکر قیام بود. به فکر احقاق حق خود بود. به فکر براندازی حکومت ظالم بود. ولی می فرماید به غیر از اهل بیت من کسی از من حمایت نمی کند.

همانگونه که نبی مکرم با دست خالی در مکه قیام نکرد، حضرت امیر هم با دست خالی دست به قیام نزد.

علت اصلی عدم قیام حضرت امیر در برابر خلفاء

یکی تعبیری هست در کتاب «استیعاب» نوشته «ابن عبدالبر» که تعبیری واضح و روشن است، امیرالمؤمنین می فرماید:

«و أیم اللَّهِ لَوْلا مَخَافَةُ الْفُرْقَةِ وَ أَنْ يَعُودَ الْكُفْرُ وَ يَبُوءَ الدِّينُ لِغَيْرِنَا فَصَبَرْنَا عَلَى بَعْضِ الأَلَمِ، ثُمَّ لَمْ نَرَ بِحَمْدِ اللَّهِ إِلا خَيْرًا»

به خدا قسم اگر ترس از دو دسته گی و تفرقه بین مسلمین نبود و ترس از بازگشت کفر و نابودی دین نبود، حتماً قیام می کردم و حکومت را تغییر می دادم. پس بر برخی تلخی ها و درد ها صبر کردم و الحمد لله از این صبر کردنم خیر دیدم.

الإستیعاب ج2، ص497

این عبارت «ابن عبدالبر» کاملاً واضح و روشن است. و این که می گویند حضرت امیر این خلفا را تأیید کرد و در نماز اینها شرکت می کرد و مشاوره می داد و... و یا این سخن که در زمان خلفا، آنچه امیرالمؤمنین دوست داشت انجام شد و کوچک ترین عملی بر خلاف نظر حضرت امیر در این 25 سال انجام نگرفت؛ همه این حرفها پوچ و بی اساس است.

حضرت امیر صبر کردن بر دشواری ها را بر قیام خود و در نتیجه تفرقه بین مسلمین ترجیح می دهد. زیرا منافقین و یهودیان از یک طرف و ابرقدرت شرق و غرب (ایران و روم)، از طرفی دیگر، دنبال فرصت بودند تا کار اسلام را یکسره بکنند.

حضرت می فرماید: وقتی دیدم قیام من نه تنها اهل بیت من و فرزندان پیغمبر را به کشتن می دهد و نسل پیغمبر نابود می شود، بلکه دیدم اسلام هم در خطر نابودی قرار می گیرد. لذا دست به شمشیر نزدم و این تلخی ها را تحمل کردم.

این اقدام و فداکاری امیرالمؤمنین را سالها بعد امام حسین (سلام الله علیه) انجام داد و از زن و بچه و خانواده گذشت تا اسلام نابود نشود. با این تفاوت که فداکاری امیرالمؤمنین شاید لحظه به لحظه اش یک کربلا و یک عاشورا بود.

«سقیفه» از «کربلا» برای ما دردناک تر بود!

تعبیر تند و دردآوری امام صادق(سلام الله علیه) دارند و می فرمایند:

«وَ لَا كَيَوْمِ مِحْنَتِنَا بِكَرْبَلَا وَ إِنْ كَانَ كَيَوْمِ السَّقِيفَةِ وَ إِحْرَاقِ الْبَابِ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ زَيْنَبَ وَ أُمِّ كُلْثُومٍ وَ فِضَّةَ وَ قَتْلِ مُحَسِّنٍ بِالرَّفْسَةِ لَأَعْظَمُ وَ أَمَرُّ لِأَنَّهُ أَصْلُ يَوْمِ الْفِرَاشِ»

ما روزی دردآورتر از کربلا نداریم هر چند روز سقیفه و سوزاندن درب خانه بر امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین و زینب و ام کلثوم و فضه و کشته شدن محسن با لگد، برای ما بزرگتر و تلخ تر از کربلاست. زیرا این روز، اصل پایمال شدن حقوق ما بود.

الهداية الكبرى خصيبى، حسين بن حمدان، ص417؛ طبع البلاغ - بيروت، 1419 ق؛ اختصاص شیخ مفید ص 185؛ دلائل الإمامه، طبری ص 135

این عبارات به خوبی نشان می دهد که لحظه به لحظه این 25 سال، برای امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) یک تحمل کربلائی و عاشورائی بود. همان تعبیری که خود حضرت دارند که می فرمایند:

«فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا»

پس صبر کردم در حالی که گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود.

نهج البلاغه، خطبه 3 (خطبه شقشقیه)

دستور مستقیم پیامبر به حضرت امیر؛ دست نگه دار!

ما روایات متعددی از نبی مکرم داریم که به حضرت امیر فرمودند:

«فإن وجدت أعوانا فجاهدهم، و إن لم تجد أعوانا فكف يدك و احقن دمك، فإن الشهادة من وراءك»

اگر یاوری پیدا کردی با آنها جهاد کن و اگر یار و یاوری نیافتی دست نگه دار و خونت را حفظ کن که شهادت تو بعداً محقق خواهد شد.

مستدرک الوسائل ج11، ص 74؛ الغیبه شیخ طوسی، ص 193؛ احتجاج طبرسی ج1،ص 110

لذا حضرت امیر فرمود:

«أما والله لو وجدت أعواناً لقاتلتهم»

به خدا قسم اگر یاوری داشتم حتماً با آنها نبرد می کردم.

الإقتصاد شیخ طوسی ص 209؛ مسألتان فی النص علی علی، شیخ مفید ج2 ص27

پس بنابراین این مسئله ای که امروز وهابی ها در این رسانه های خودشان مطرح می کنند بر این که امیرالمؤمنین با خلفاء کنار آمد و اینها را تأیید کرد؛ بی اساس و بی پایه و مدرک است و هیچ دلیلی بر این مسئله وجود ندارد.

آیا امیرالمؤمنین در نماز خلفاء شرکت می کرد؟

البته در بعضی موارد امیرالمؤمنین برای ممانعت از تفرقه و تشتت مسلمین، در نماز اینها شرکت می کرد هر چند ما روایت داریم که:

«حضرالمسجد و وقف خلف ابی بکر و صلی لنفسه»

امیرالمؤمنین در مسجد حاضر می شد و پشت سر ابوبکر می ایستاد ولی نماز خودش را می خواند.

تفسیر قمی ج2، ص 158؛ تفسیر نورالثقلین ج4، ص 188

در مورد شرکت داشتن امام حسن و امام حسین (سلام الله علیهما) در نماز خلفاء هم، روایت داریم که:

«کان الحسن و الحسین علیهم السلام یقرآن خلف الإمام»

امام حسن و امام حسین پشت سر امام جماعت، نمازخود را می خواندند.

قرب الإسناد حمیری، ص114؛ وسائل الشیعه ج8 ص 366

بنابراین این که می گویند امیرالمؤمنین به اینها مشورت می داده و در کنار اینها بوده و... و بعضی از افراد زودباور از ما هم قبول می کنند، غیر قابل قبول است.

مشورت امیرالمؤمنین به خلفاء چگونه بوده است؟

من در برنامه دیشب «شبکه ولایت» اعلام کردم که شما یک روایت ضعیف و جعلی که در کتابهای موضوعی آمده باشد، به اینکه آقای ابوبکر و عمر و عثمان، یک حکم ابلاغی به علی بن ابیطالب داده باشند مبنی بر نصب علی بن ابیطالب به عنوان مشاور حکومتی، به ما نشان بدهید!

یا نه، امیرالمؤمنین خودش شخصاً پیشنهاد داده باشد که بله آقای ابوبکر، آقای عمر و عثمان، محبت کنید افتخار مشاور حکومتی را به من بدهید!

من تمام مشاوره هایی که امیرالمؤمنین به خلفاء داده اند را جمع آوری کرده ام. مواردی که از امیرالمؤمنین مشورت گرفته شده است – چه در زمان حکومت ابوبکر، چه زمان خلافت عمر و چه زمان عثمان – مورد به مورد استخراج شده است.

بخشی از مشورت های حضرت امیر به خلفاء، به اینصورت بوده است که حضرت در مسجد نشسته است، «ابوبکر» یا «عمر» رو می کند به «طلحه»، آقای «طلحه» نظر شما در مورد فلان مسئله چیست؟ آقای «عبدالرحمن بن عوف» نظر شما چیست؟ آقای «زبیر»، آقای «سعد بن ابی وقاص»، آقای...؛ «علی» نظر تو چیست؟ آیا این مشورت است!؟ از دیگران نظر خواهی می کردند، از حضرت امیر هم نظر خواهی می کردند.

اضافه بر اینکه، مسئله «مشورت»، اختصاصی به شیعه و سنی و مسلمان و کافر ندارد. همسایه یهودی و کافر شما در مورد خواستگار دخترش از شما مشورت می خواهد، شما اگر می دانید که فلان خواستگار آدم خوبی نیست، اگر مشورت ندهید خیانت کردید! و لو اینکه یک یهودی و کافر از شما مشورت گرفته باشد. در «مشورت»، مشاور نباید خائن باشد.

در ثانی، تعدادی از مشورت هایی که از حضرت امیر(سلام الله علیه) شده است، مربوط به صلاح اسلام و مسلمین است. در قضیه حمله ایران به اعراب، وقتی خبر رسید که نزدیک 50 هزار نیروی ایرانی در تدارک حمله هستند، آقای «عمر» از ترس به خودش می لرزد، دندان های او از ترس به هم می خورد، نظرات متعددی داده می شود ولی هیچکدام مورد قبول واقع نمی شود، تا اینکه از امیرالمؤمنین نظرخواهی می شود و حضرت نظر خود را ارائه می دهد. این مشورت دادن حضرت امیر، برای نفع اسلام و مسلمین است و ربطی به تأیید حکومت و حاکمان آن، از ناحیه امیرالمؤمنین ندارد.

دشمن می خواهد تمام اسلام را از بین ببرد و مسلمین را تارومار کند. حضرت امیر در اینجا برای حفظ اسلام و مسلمین نظر خود را ارائه می دهد تا اسلام از بین نرود. و هیچ ارتباطی به حاکم حکومت و تأیید آن ندارد.

مناشده و سوگند دادن امیرالمؤمنین به حديث غدير بر امامت خويش

سؤال: در کتاب نهج البلاغه ما نمی بینیم که حضرت امیر به «حدیث غدیر» برای امامت خود، استناد کرده باشد.

جواب: «سید رضی» در نهج البلاغه، تمام کلمات و احادیث حضرت امیر را نیاورده است. بلکه آمده کلماتی که فصاحت و بلاغت بالائی داشته، در این کتاب جمع آوری کرده است.

استناد و استدلال حضرت امیر به حدیث غدیر، در بیش از پنجاه مصدر معتبر اهل سنت با سند صحیح نقل شده است. نه تنها استناد و استدلال، بلکه مناشده شده است.

«احمد بن حنبل» نقل كرده كه علي (علیه السلام) صحابه را در رَحَبَه جمع نمود و آنان را سوگند داد هر آن چه كه در غدير خم از پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) شنيده اند، بر خيزند و گواهي دهند. تعداد زيادي از صحابه بر خاسته و شهادت دادند:

عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ قَالَ: جَمَعَ عَلِيٌّ النَّاسَ فِي الرَّحَبَةِ ثُمَّ قَالَ: أَنْشُدُ بِاللَّهِ كُلَّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ مَا سَمِعَ إِلَّا قَامَ، فَقَامَ ثَلَاثُونَ مِنَ النَّاسِ، قَالَ أَبُو نُعَيْمٍ: فَقَامَ أُنَاسٌ كَثِيرٌ فَشَهِدُوا حِينَ قَالَ لِلنَّاسِ: «أَتَعْلَمُونَ أَنِّي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟» قَالُوا: نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالِاهُ، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ»

ابی طفیل می گوید: علی مردم را در حیاط مسجد کوفه جمع کرد سپس گفت: شما را به خدا سوگند می دهم هر کسی در غدیر خم آنچه را پیامبر ص فرموده را شنیده بلند شود. پس سی نفر بلند شدند. ابونعیم گفت: مردم زیادی بلند شدند و شهادت دادند كه رسول اكرم در غدير خم دست علي را گرفت و فرمود آيا مي دانيد كه ولايت من بر مؤمنين از خود آنان بيشتر است؟ پاسخ دادند: بلي! آنگاه فرمود: هر كس من مولاي او هستم ، علي مولاي او است. خدایا دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار.

هيثمي گفته است:

«ورجاله رجال الصحيح»

راويات حديث مورد اعتماد و ثقه هستند

مجمع الزوائد ج 9 ، ص 104

الباني وهابي نيز گفته است:

«وإسناده صحيح على شرط البخاري»

سند اين روايت صحيح است و شرط صحيح بخاري را دارد

سلسلة الأحاديث الصحيحة، ج4 ص331

در روایت دیگری می خوانیم:

«نَشَدَ عَلِيٌّ النَّاسَ، فَقَامَ خَمْسَةٌ أَوْ سِتَّةٌ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَشَهِدُوا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»

علی مردم را قسم داد. پنج، یا شش نفر از اصحاب پیامبر قیام کردند و شهادت دادند که پیغمبر فرمود هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست.
فضائل الصحابه احمد بن حنبل، ج2، ص 598

طبق نقل احمد بن حنبل، پس از مناشده و سوگند دادن علی، ‌تعدادي از صحابه كه در غدير حضور داشتند شهادت دادند پيامبر گرامي (ص) قبل از بيان جايگاه ولايت و خلافت علي (ع) از مردم پرسيد: أَلَيْسَ الله أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ؟ آيا خداوند ولايت تامه به تمامي مؤمنان ندارد؟ پاسخ دادند: بلي ! آنگاه فرمود: اَلّلهُمَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ اَلّلهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ؛ خدايا تو شاهد باش! هر كس من مولاي او هستم؛ علي مولاي اوست. خدايا دوست بدار هر كس علي را دوست بدارد و دشمن باش با كسي كه با علي دشمني كند.
مسند أحمد بن حنبل ج 1 ص 118

الباني از علماي بزرگ وهابي گفته:

حديث صحيح

اين روايت صحيح است

السلسلة الأحادیث الصحيحة، ج 4، ص 249

نسائی، ابن کثیر، حاکم نیشابوری و... این روایت را نقل می کند. و یک مورد دو مورد نیست. پنجاه مصدر معتبر اهل سنت این روایت را نقل کرده اند.

حتی «ابن تیمیه» که آمده این روایت را تضعیف کرده، «البانی» وقتی به اینجا می رسد، به ابن تیمیه می تازد و می گوید: من تعجب می کنم از ابن تیمیه که چطور آمده این روایتی که کاملاً با سند معتبر آمده و متواتر است به خاطر حمله به شیعه، آمده این روایت را تضعیف کرده است.

«أنني رأيت شيخ الإسلام بن تيمية، قد ضعف الحديث، فزعم أنه كذب! و هذا من مبالغته الناتجة في تقديري من تسرعه في تضعيف الأحاديث قبل أن يجمع طرقها و يدقق النظر فيها»

من دیدم ابن تیمیه این روایت را تضعیف کرده و گمان کرده این روایت دروغ است. در حالی که این مبالغه است و نتیجه اش این می شود که قبل از آن که تمام طرق یک روایت را جمع کند و در آن دقت نظر کند احادیث تضعیف می کند.

سلسلة الأحادیث الصحیحه ج4، ص 344

«ابن اثیر جزری» در «اسد الغابه» نقل می کند:

«عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْن أَبِي لَيْلَى قَالَ: شَهِدْتُ عَلِيًّا فِي الرَّحَبَةِ يُنَاشِدُ النَّاسَ: أَنْشُدُ اللَّهَ مَنْ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ لَمَّا قَامَ.

قَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ: فَقَامَ اثْنَا عَشَرَ بَدْرِيًّا ... فَقَالُوا: نَشْهَدُ أَنَّا سَمِعْنَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ: أَلَسْتُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟ قُلْنَا: بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ. فَقَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ، اللَّهمّ وَالِ من والاه وعاد من عاداه»

عبدالرحمن بن ابی لیلی می گوید: من شاهد بودم که علی در رحبه مردم را سوگند می داد و می گفت: شما را به خدا قسم می دهم هر کس در غدیر خم از پیغمبر شنید که فرمود هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست، بلند شود و بایستد.

عبدالرحمن می گوید: دوازده نفر از صحابه ای که در جنگ بدر حضور داشتند، بلند شدند و گفتند: ما شهادت می دهیم که از پیغمبر در غدیر خم شنیدیم که فرمود آيا مي دانيد كه ولايت من بر مؤمنين از خود آنان بيشتر است؟ گفتیم: آری ای رسول خدا. پس فرمود: هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست. خدایا دوست او را دوست بدار و دشمن او را دشمن بدار.

در ادامه نقل می کند:

«وَقَدْ رُوِيَ مِثْلُ هَذَا عَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عازب، و زاد: فقال عمر بن الخطاب: يا ابن أَبِي طَالِبٍ، أَصْبَحْتَ الْيَوْمَ وَلِيَّ كُلِّ مُؤْمِنٍ»

مثل همین روایت از براء بن عازب هم نقل شده است و او این عبارت را اضافه دارد که عمر بن خطاب به علی گفت: امروز تو ولی تمام مومنین گشتی.

اسدالغابه ج4، ص 118

این نسخه «اسد الغابه» با تحقیق جدید دکتر «جمعه طاهر نجار» از دانشگاه الأزهر مصر است. و یکی از معتبرترین نسخه های اسد الغابه ابن اثیر جزری است.

ما حتی روایت داریم که حضرت امیر (سلام الله علیه) در زمان حیات نبی مکرم به اولویت خود استناد کرده است.

«عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، أَنَّ عَلِيًّا كَانَ يَقُولُ فِي حَيَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَاللَّهِ إِنِّي لَأَخُوهُ، وَ وَلِيُّهُ، وَ ابْنُ عَمِّهِ، وَ وَارِثُهُ، وَ مَنْ أَحَقُّ بِهِ مِنِّي؟»

ابن عباس می گوید: همانا علی در زمان حیات پیغمبر می گفت به خدا قسم، من برادر و ولی و پسر عمو و وارث پیغمبر هستم. چه کسی به او سزاوارتر از من هست؟

فضائل الصحابه احمد بن حنبل، ج2، ص 652؛ معجم کبیر طبرانی ج1 ص107

آیا از این روایت واضح تر و روشن تر می شود؟ دیگر وقتی کسی کور است و حقیقت را نمی بیند، ما چه گناهی داریم؟

والسلام علیکم و رحمة الله





Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها