2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
شبهات حسین المؤید 11 – جریان فتح ايران و جنايات خلفا 3
کد مطلب: ٧٩٥٣ تاریخ انتشار: ٣١ فروردين ١٣٩٤ - ٠٩:٢٨ تعداد بازدید: 4476
خارج کلام مقارن » بررسی شبهات حسین المؤید
شبهات حسین المؤید 11 – جریان فتح ايران و جنايات خلفا 3

جلسه هشتاد و پنجم 94/01/31

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه هشتاد و پنجم 94/01/31

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد لله و الصلاه علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیه الله و اللعن الدائم علی اعداءهم اعداء الله الی یوم لقاء الله.

در جلسات گذشته در رابطه با جریان ورود اسلام به ایران، مطالبی را بیان کردیم و گوشه ای از جنایاتی را که در این زمینه انجام شده بود را، ذکر کردیم.

گمان می کنم که برای منصفین از محققین، دیگر جای تردید نمی ماند که اینها به جای إعمال رأفت و رحمت اسلامی، با إعمال خشونت و کشتار، تصویر زشتی از اسلام در قلب مردم، خصوصاً ایرانی ها کاشتند، و الآن نیز می بینیم که بعضی از مستشرقین و دشمنان اسلام، همین جنایاتی را که سپاه به اصطلاح اسلامی زمان خلفا، در زمان فتوحات مرتکب شدند؛ را دستمایه هجمه به اسلام قرار می دهند.

عصاره ای از بیست سال درگیری «مسلمانان» با «ایرانیان»:

نکته پایانی این بخش را من به صورت فشره خدمت دوستان بیان می کنم که دیگر بحث فتوحات را جمع کنیم. و آن بحث، یک عصاره ای از درگیری «ایرانیان» با گروه به اصطلاح «سپاه اسلام» است. یعنی خلاصه ای از بیست سال جنگ مسلمانان برای فتح ایران را به صورت فشرده خدمت دوستان بیان می کنیم.

نخستين برخورد اساسي ميان «ايرانيان» و «مسلمانان»، در سال 12 هجري (633 م) بود؛ بدين صورت که «مثني بن حارثه » و «سويد بن قطبه» که هر دو از قبيله «بکر» بودند - قبيله بکربن وائل، از قبايلي بودند که در حدود فرات و نزديک مرزهاي ايران زندگي مي کردند و گهگاهي بين آنها و نيروهاي مرزي ساسانيان برخوردهايي صورت مي گرفت - به مرزهاي ايران هجوم آوردند و با کسب غنايمي بازگشتند.

ر.ک: اخبار الطوال، احمدبن داوود دينوري، ترجمه محمود مهدوي دامغاني، ص 142.

«مثني بن حارثه» پس از اين واقعه نزد «ابوبکر» آمد و از ضعف ايران، و مساعد بودن اوضاع براي ورود مسلمانان به این کشور گزارش داد. «ابوبکر» نيز «خالد بن وليد» را به همراه لشکري روانه ايران ساخت، تا این کشور را فتح کنند.

ر.ک: الفتوح، ابن اعثم کوفي، ترجمه احمد مستوفي، ص 49

اسلام در زمان خود پیامبر، وارد ایران شد!

البته عزیزان این نکته را توجه داشته باشند که «بحرین» و «یمن» که بخشی از کشور ایران بودند، در زمان خود رسول اکرم، مسلمان شدند. نامه هائی که رسول اکرم به سران قبائل در «یمن» و «بحرین» نوشته اند، گویای این مطلب است. و ما در سال گذشته این نامه های پیغمبر را مفصل مطرح کردیم.

بنابراین اینگونه نیست که اسلام، فقط توسط خلفا، به ایران وارد شده باشد. بلکه این دو بخش از سرزمین ایران، در زمان خود پیغمبر مسلمان شدند.

وقتی پیامبر به «خسرو پرویز» پادشاه ایران، نامه نوشت؛ وی نامه را پاره کرد و به «باذام» حاکم «یمن»، دستور داد که این مدعی نبوت را دستگیر کن و به من تحویل بده، و یا سر بریده او را برای من بفرست!

«باذام»، پیکی را روانه مدینه کرد تا دستور «خسرو پرویز» را به پیامبر برساند، که در آنجا به نماینده «باذام» گفتند که برو و به «باذام» بگو که «خسرو پرویز» مُرد! و پسرش به جای او نشست! وقتی این پیک، و خود «باذام»، این خبر غیبی پیامبر را مشاهده کردند، مسلمان شدند. و همین زمینه مسلمان شدن دیگر مردم «یمن» را فراهم ساخت.

پيش درآمد فتوحات مسلمانان در ايران

بنابراین وقتی «مثني بن حارثه» ضعف سپاه ایران را به «ابوبکر» گزارش داد، او را قانع کرد تا سپاهی را به فرماندهی «خالد بن ولید»، روانه ایران بکند. البته پيش درآمد فتوحات مسلمانان در ايران، واقعه اي بود که پيش از اين در «ذوقار» روي داده بود، و اعراب مرزنشين توانسته بودند لشکر اعزامي «ساسانيان» را در آنجا مغلوب بکنند.

ر.ک: تاريخ اسلام از ورود مسلمانان تا پايان طاهريان، حسين مفتخري و حسين زمان، ص 24

نخستين حملات محکم مسلمانان به مرزهاي شاهنشاهي ساساني، با فتح اُبُله (در حوالي بصره) به فرماندهي «خالد بن وليد» آغاز شد. «خالد» با حمله به اين منطقه، و در جنگي با هرمزان (مرزبان اين ناحيه)، نخستين پيروزي را براي مسلمانان به ارمغان آورد.

ر.ک: الفتوح، ابن اعثم کوفي، ص 49-51

پس از تصرف «ابله»، اعراب مسلمان، تعداد زيادي از مردم را اسير کردند، ليکن «دهقانان» آن ديار، ترجيح دادند تا با مسلمانان صلح کنند.

چرائی مشورت امیرالمؤمنین به خلفا، در جریان فتوحات

سؤال: اگر این فتوحات خلفا، جنایت بوده، و غلط بوده، چرا امیرالمؤمنین در همین زمینه ی جنگ مسلمانها با ایرانیان، به «عمر بن خطاب» مشاوره می داد؟

پاسخ: شما فرض کنید که فرزند شخصی، دزدیده شده است، از طرفی هم، آن بچه مریض شده است. آقای «دزد»، با پدر و مادر بچه تماس می گیرد و نشانی یک دکتر خوب را می پرسد، پدر و مادر هم آدرس یک دکتر خوب و مناسب را به دزد می دهند؛ آیا این مشاوره دادن پدر و مادر به دزد، تأیید کار دزدی اوست؛ یا نه، بلکه به خاطر دلسوزی فرزندشان این مشاوره را می دهند!؟

حضرت امیر(سلام الله علیه) می فرمایند:

«فَإِنَّ هَذَا اَلدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي اَلْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ اَلدُّنْيَا»

در گذشته، دين ما بدست عدّه از اشرار پست و دون فطرت اسير بود، كه از روى هوا و هوس با آن رفتار مي كردند، و از آن دنيا را خواهان بودند.

نهج البلاغه، نامه 53؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 17 ص 34

امیرالمؤمنین با چه زبانی باید حقایق را بیان کند!؟ با چه عباراتی باید سخن بگوید!؟ در برخی موارد، حضرت می بیند که این «دین»، در خطر است؛ مسلمانها در خطر هستند؛ حضرت مجبور می شود نکاتی را به حاکمان گوشزد کند.

به عنوان مثال، در یک مورد، «یزدگرد» پادشاه ایران، در ادامه حمله مسلمانان به ایران، احساس خطر کرد، و به تمام سرداران و فرمانده هان در سراسر ایران آن زمان، که از «بحرین» و «یمن» شروع می شد، تا «قندهار» و «بلخ» ادامه پیدا می کرد؛ نامه نوشت و درخواست اعزام نیرو کرد؛ حدود 150 هزار نفر برای مقابله با اسلام و مسلمین، نیرو جمع شد؛ این تعداد نیرو در آن زمان، نیروی کمی نبوده است؛ خبر جمع آوری نیرو، به مدینه رسید، «عمر» بالای منبر رفت و صحبت کرد در حالی که دندانهایش از ترس به هم می خورد! و وحشت سراسر وجود خلیفه را گرفته بود! شروع کرد از صحابه مشورت گرفتن، که آقای «عثمان» به نظر شما چه کنیم؟ آقای «عبدالرحمن» چه کنیم؟... از آنجائیکه عمر می دانست که تنها حلال مشکلات، شخص امیرالمؤمنین است، رو کرد به ایشان و گفت: ای علی! نظر تو چیست؟

حضرت فرمود: شما خودت به هیچ وجه مدینه را ترک نکن و به جنگ نرو؛ اگر تو خودت بروی، سپاهیان ایران، مشتاق می شوند که تو را به عنوان خلیفه مسلمین بکشند و مسلمانها را تار و مار بکنند. اضافه بر این، اگر مدینه و مکه را از مردان خالی کنی، دشمن می ریزد و زنها را اسیر می کند، لذا بخشی از مردان را برای محافظت از شهر مأمور کن، تا حداقل مردانی که به جبهه می روند، خیالشان از بابت زن و بچه راحت باشد. و خانواده ایشان در امان باشند.

این مشورتی که حضرت امیر(سلام الله علیه) به «عمر» می دهد، برای دلسوزی شخص خلیفه نیست؛ بلکه برای صیانت از دین و مسلمانهاست. زیرا دشمن کمر همت را بسته، تا اسلام را نابود کند. لذا اگر حضرت در این موارد مشورتی ندهد، اصل اسلام نابود می شود. اصل دین از بین می رود.

قطعاً یکی از وظایف امام، حفظ شریعت است. امیرالمؤمنین در حقیقت، با مشورت دادن به حاکمان خود گمارده اسلام؛ به یکی از وظایف امامتی خویش عمل می کند. وظیفه ای که موجب صیانت از اصل اسلام و حفظ شریعت می شود.

آیه 2 سوره روم و تأیید فتح ممالک دیگر!

سؤال: آیا آیه شریفه 2 سوره روم، که می فرماید: «غُلِبَتِ الرُّوم»؛ تأیید قضیه فتوحات ممالک، از ناحیه خداوند نیست؟

پاسخ: این آیه در حقیقت، خبر از یک واقعه می دهد، نه اینکه آن را تأیید کند. در روایت نیز، ما داریم که شیعه و سنی نقل کرده اند که پیغمبر اکرم ظاهراً به «عایشه» بود که فرمود: بعد از من، پدر تو خلیفه می شود و بعد از او، عمر خلیفه می شود! آیا این کلام پیغمبر، دلیل بر این است که خلافت اینها مشروع است!؟

مهمتر از این، در تفسیر سوره «قدر»، حدود چهل روایت داریم که پیغمبر اکرم، از روی کار آمدن «بنی امیه» خبر داده است! آیا این إخبار از یک واقعه است؛ یا تأیید آن واقعه!؟ خیلی تفاوت است بین اینکه نبی مکرم، از یک واقعه ای خبر بدهد، و بین اینکه، یک واقعه ای را تأیید بکند.

آیه «غُلِبَتِ الرُّوم»؛ نیز از یک واقعه ای خبر می دهد. حال اگر این غلبه، معیارهای اسلامی را داشته باشد، مورد تأیید اسلام است؛ در غیر اینصورت، مورد تأیید اسلام نخواهد بود.

ادامه گزارش بیست سال درگیری «مسلمانان» با «ایرانیان»:

«خالد» پس از تصرف روستاهاي ناحيه «اُبُله»، عازم «حيره» (در جنوب کوفه) شد و آنجا را تصرف کرد. با فتح حيره کليد تصرف «بين النهرين» به دست مسلمانان افتاد.

ر.ک: تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي، برتولد اشپولر، ترجمه جواد فلاطوري، ج1، ص9

ایرانیان، براي باز پس گيري «حيره»، نيروي فراواني به فرماندهی «بهمن جادويه» گسيل داشتند که نتيجه اش شکست سپاه مسلمانان در نبرد «جسر» (13 هـ.ق) و کشته شدن سردار سپاه اسلام «ابو عبيده ثقفي» شد.

ر.ک: فتوح البلدان بلاذري، ص 14؛ الاخبار الطوال دينوري، ص 144؛ الفتوح ابن اعثم کوفي، ص 97

در اين نبرد، مسلمانان به رغم دليري و شجاعتي که به خرج دادند به دليل حضور فيل هاي قوي هيکل در سپاه ايران، پراکنده شدند و شکست خوردند.

الاخبار الطوال دينوري، ص 151

با پيروزي ايرانيان در نبرد «جسر»؛ «حيره» از دست مسلمانان بيرون آمد؛ اما هنوز مدتي نگذشته بود که مسلمانان در نبرد «بُويب» بر سپاه ايران چيره گشتند و بار دیگر «حيره» را تصرف کردند.

ر.ک: تاريخ الامم و الملوک، محمدبن جرير طبري، ج 2، ص 230

با فتح مجدد «حيره»، امپراتوري متزلزل ساساني که تا اين زمان حضور مسلمانان را خطري جدي تلقي نمي کرد، به شدت هراسناک شد و سپاهي عظيم به فرماندهي «رستم فرخزاد» در برابر مسلمانان آرايش داد. ليکن اين سپاه بزرگ و قدرتمند، در قادسيه (غرب کوفه) مقابل قشون اسلام شکست سختي متحمل شد.

ر.ک: الفتوح ابن اعثم کوفي، ص 105

با پيروزي مسلمانان در نبرد قادسيه (سال 14 هـ.ق) علاوه بر سقوط پايتختِ به ظاهر تسخيرناپذير شاهنشاهي ساساني، شهرها و مناطق مرزي ايران يکي پس از ديگري در مدت کوتاهي به تسخير لشکريان اسلام درآمد.

ر.ک: تاريخ اسلام از ورود مسلمانان تا پايان طاهريان، حسين مفتخري، ص26

مسلمانان، به دنبال سپاه ايران خود را به «مدائن» رساندند و مدتي طولاني اين منطقه را در محاصره خويش گرفتند. تلاش هاي يزدگرد سوم، آخرين پادشاه ساساني، سودي نداشت. مردم نيز، که از اوضاع سخت و نابساماني محاصره به تنگ آمده بودند، به مصالحه با لشکر اسلام تن دادند. در نتيجه، «تيسفون» پايتخت زمستاني «ساسانيان» سقوط کرد و با اين واقعه، صداي انقراض امپراتوري ساساني در سراسر ايران طنين انداز شد.

اولين و آخرین منطقه اي که اعراب، در داخل ايران فتح کردند

اولين منطقه اي که اعراب در داخل خاک ايران فتح کردند، «سوق الاهواز» بود. «هرمزان»، مرزبان «خوزستان»، پس از آنکه به تحريک «يزدگرد»، عهد نامه صلح مسلمانان و «پيروز» (دهقانان اهواز) را نقض کرد، با آنان به جنگ پرداخت؛ ليکن شکست خورد و ايرانيان مجبور شدند تحت شرايط معاهده قبلي، صلح کنند.

يزدگرد گمان مي کرد مسلمانان به دشت هاي منطقه «خوزستان» قناعت خواهند کرد، ولي با پيشروي اعراب، با نامه و پيام از سردارانش درخواست کرد تا او را براي نبرد نهايي ياري کنند. سرداران بزرگ ايران، به دعوت پادشاه پاسخ مثبت دادند و از هر گوشه ايران، سپاهي عظیم گرد آمد و در نزديکي همدان (نهاوند) اردو زد.

«نهاوند»، محل آخرين نبرد اساسي ميان دو سپاه ايران و اسلام و آخرين مقاومت منطقه ايرانيان در برابر مسلمانان بود. در سال 19 و به روايتي اواخر سال 20 قمری، ايرانيان با وجود آنکه نيروي فراواني براي مقابله گردآورده بودند، شکست هولناکي از سپاه اسلام متحمل شدند.

ر.ک: تاريخ يعقوبي، احمدبن ابي يعقوب (يعقوبي)، ج 2، ص 44

با فتح «نهاوند» و «همدان» توسط مسلمانان (21 قمری)، شرايط مناسب براي تسخير تمام ايران فراهم شد و نقاط مختلف يکي پس از ديگري به تصرف سپاه اسلام درآمد؛ به گونه اي که تا سال 31 هجري، مسلمانان تا سواحل آمودريا (شرقي ترين مرز ايران) پيش رفتند. پيشروي لشکريان اسلام در مناطق مرکزي، سرعت چشمگيري داشت و در کمتر از يک دهه، تمام سرزمين ايران، به جز «طبرستان»، «ديلمان» و برخي نواحي مرزي، تحت سيطره سياسي مسلمانان درآمد. در برخي شهرها مانند «فارس» و «آذربايجان» که از ديرباز، مراکز ديني «ساسانيان» بودند، مقاومتي در برابر مسلمانان شکل گرفت؛ اما گشايش بسياري از شهرها به واسطه عقد قرارداد صلح بوده است.

ر.ک: «درآمدي بر صلح نامه هاي مسلمانان با ايرانيان در آغاز فتح ايران»، نعمت الله صفري فروشاني، مجله تاريخ اسلام، ش2، تابستان 1379، ص 12-50

چگونگی قتل «یزدگرد سوم»، پادشاه ایران

«يزدگرد سوم» که پس از سقوط «تيسفون» به همراه نزديکانش آواره و گريزان گشته بود، تا واپسين روزهاي عمرش، در صدد بازپس گيري تاج و تخت بود. وي در مدت ده سال سرگرداني، هر از چند گاهي سپاهي در مقابل مسلمانان مجهز مي ساخت، ولي با هيچ يک از اين تلاش ها به نتيجه نرسيد.

با عقب نشيني «يزدگرد سوم» به مناطق شرقي، مسلمانان با تعقيب وي، وارد بزرگ ترين و مهم ترين ايالت شرقي ايران، يعني «خراسان» شدند و شهرهاي آن را يکي پس از ديگري فتح کردند.

الفتوحات الاسلاميه، احمدبن زيني دحلان، الجزء الاول، ص 133

«يزدگرد» که در اين زمان از شهري به شهر ديگر گريزان بود و از شاهنشاهي عنواني بيش نداشت، سرانجام در سال 31 هجري (651 م )، به علت خيانت حاکم شهر «مرو»، در يکي از دهکده هاي شهر به گونه اي خفت بار، توسط یک «آسيابان» به قتل رسيد.

تاريخ الطبري، محمدبن جرير طبري، ج3، ص 343

با مرگ «یزدگرد سوم»، موجوديت سياسي «ساسانيان» و طومار این سلسله در ایران، در هم پیچیده شد. البته با مرگ یزدگرد، پسرش ادعای تاج و تخت و جانشینی پدر را کرد، و آمد یک سر و صدائی هم کرد، ولی دید که مشتری ندارد، از ادعای خود کوتاه آمد.

چند نکته مهم، پیرامون فتح بیست ساله ایران!

آنچه که گفتیم، خلاصه ای از بیست سال جنگ مسلمانان با ایرانیان بود. بنابراین تذکر این چند نکته لازم است که:

اولاً: این جنگ، یک روز و دو روز نبود، بلکه بیست سال طول کشید!

ثانیاً: در این جنگ بیست ساله، مسلمانان، جنایات هولناکی مرتکب شدند. در «طالقان»، «نهاوند»، «مدائن»، و «طبرستان»؛ و...جنایاتی را مرتکب شدند که حتی ارتش «هیتلر» هم، اینچنین جنایاتی را مرتکب نشدند!

اینکه در یک روز بیایند، هزار چشم در بیاورند؛ یا قسم بخورند که تمام مردم یک شهر را به غیر از یک نفر، قتل عام بکنند! یا اینکه جوی خون از کشته ها به راه بیاندازند! و یا با خون کشته ها، آسیاب را بچرخانند! و... هیچ کدام یک از این جنایات، که آقایان در فتح ایران مرتکب شدند؛ با تفکرات اسلامی نمی سازد و تضاد دارد و با روح اسلامی کاملاً منافات دارد.

البته، جنایات این به اصطلاح مسلمانان!، فقط محدود به «ایران» نمی شود، در «مصر» هم جنایات مشابهی را مرتکب شدند، در «آندلس» هم به همین شکل عمل کردند. اینها در هر شهر و کشوری که وارد می شدند، تربیت اسلامی که از آنها به عنوان یک مسلمان، انتظار می رفت، که با رأفت و رحمت اسلامی با مردم برخورد کنند؛ هرگز از خود نشان ندادند. و همچین روحیه ای در اینها وجود نداشت.

اینها به دنبال کشورگشائی بودند و اینکه یک غنائمی را به دست بیاورند و به یک نان و نوائی برسند. البته شاید در این میان، بودند مسلمانهای واقعی که قصدشان، فقط گسترش اسلام بود، نه کشورگشائی؛ ما این را نمی توانیم انکار بکنیم. قطعاً در میان سپاه اسلام، افرادی بودند که قربة الی الله و به خاطر اسلام، و به تصور اینکه این حضور و این نبرد، تکلیف است برایشان؛ در این جنگها حضور پیدا می کردند.

ثالثاً: بعد از آنکه این جنگ، بیست سال طول کشید، شهرها و مناطق زیادی در ایران بودند که مسلمان نشدند. یعنی تا سال 60 هجری، تعدادی از شهرها در اطراف قزوین و مازندران و آذرباییجان، هنوز به حالت کفر باقی مانده بودند.

رابعاً: علت شیوع اسلام در ایران، فتوحات خلفا نبود؛ بلکه علت اصلی گسترش اسلام در ایران این بود که «ساسانیان» با تأسیس عشرتکده ها، و مراکز عیش و نوش و حرم سراهای متعدد با انبوه زنهای هرزه؛ از امور کشور و اداره مملکت غافل شده بودند. ظلم و جنایت در ایران، به اوج خودش رسیده بود. و نارضایتی مردمی از حکومت رو به افزایش رفته بود.

از این طرف، مردم گرفتار ظلم و ستم حکومت بودند، از طرف دیگر، آوازه اسلام و عدالت اسلامی را نیز شنیده بودند؛ تساوی بین مردم، و تساوی حقوق عرب و عجم، و ارباب و نوکر و... اینها را مشتاق کرده بود برای پذیرش اسلام.

لذا زمینه پذیرش اسلام در بین مردم ایران، ایجاد شده بود و به همین جهت، مردم به سرعت اسلام را پذیرفتند. هرگز با زور و شمشیر و هجمه، کسی مسلمان نمی شود؛ اگر هم بشود، اسلامش به درد نمی خورد. قرآن می فرماید:

]وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ... [

بگو اين حق است از سوى پروردگارتان، هر كس مى‏خواهد ايمان بياورد (و اين حقيقت را پذيرا شود) و هر كس مى‏خواهد كافر گرد.

سوره كهف: آیه 29

فتح یک کشور، و کشورگشائی، جنبه سیاسی دارد و اسلام زیر بار این مسئله نمی رود. این آقایانی که در دوران خلفا، کشورگشائی کردند، انگیزه سیاسی داشتند، نه دغدغه دین و مذهب!

شما بروید و تمام کتاب های تاریخی را مطالعه کنید و به عنوان یک فرد بی طرف، و نه به عنوان یک شیعه، یا سنی؛ ببینید که جنگ هایی که در زمان این سه خلیفه صورت گرفت، به چه انگیزه ای بود؟ آیا واقعاً دلشان برای اسلام سوخته بود!؟

فرق است بین کشور گشائی و بین اسلام گشائی!؛ اسلام گشائی دغدغه دین می خواهد؛ رأفت و رحمت اسلامی می خواهد؛ اخلاق و ادب اسلامی نیاز دارد؛ ولی کشور گشائی خونریزی لازم دارد؛ جنایت لازم دارد؛ انصاف و عدالت و انسانیت نمی شناسد.

والسلام علیکم و رحمة الله



Share
1 | ابوالفضل | | ١٥:٣٤ - ٠٧ بهمن ١٣٩٤ |
سلام
آیا درباره احادیثی که درباره قیام امام زمان و قتل و عام بیان شده مقاله ای دارید یا میشناسید تا معرفی کنید.
خواهش میکنم کمکم کنید. بالاخره باید این مسئله، قشنگ و علمی و کامل برام حل شه.

پاسخ:
با سلام و احترام
در رابطه با موضوعی که فرمودید مقاله مفصلی در سایت مؤسسه قرار داده شده است. برای مطالعه و دانلود، می توانید به لینک زیر مراجعه کنید.
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب