2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
آيا طبق روايات شيعه، هنگام وضو پاها شسته مي‌شود يا مسح مي‌گردد؟
کد مطلب: ٨٤٨٨ تاریخ انتشار: ٠١ بهمن ١٣٩٤ - ١٦:٥٠ تعداد بازدید: 9074
پرسش و پاسخ » عقائد شيعه
آيا طبق روايات شيعه، هنگام وضو پاها شسته مي‌شود يا مسح مي‌گردد؟

سؤال كننده: رضا طاهري

سلام عليکم.

خسته نباشيد از شما تقاضا دارم و خواهش مي‌کنم که جواب سوال هاي بنده را مستند بدهيد. يکي از دوستان سوالاتي از بنده پرسيده و من چون اطلاع کاملي از آنها نداشتم کامل جوابش را ندادم، لطفا و خواهشا جواب هاي اين سوالات را به ايميل بنده بفرستيد و در سايت قرار دهيد.

يكي از سؤالاتش اين است: «در کتب شيعه آمده است که در وضو بايد پا را بشويي، آيا اين روايت صحيح است يانه؟

الکافي جلد 3 صفحه 35/// وسايل الشيعه جلد يک صفحه 269»

پاسخ :

ابتدا روايت مورد نظر شما را مي نويسيم آنگاه پاسخ را ارائه خواهيم كرد. مرحوم شيخ كليني روايت را با اين سند و متن نقل كرده است:

6- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ أَبِي دَاوُدَ جَمِيعاً عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام. قَالَ: إِذَا نَسِيتَ فَغَسَلْتَ ذِرَاعَكَ قَبْلَ وَجْهِكَ فَأَعِدْ غَسْلَ وَجْهِكَ ثُمَّ اغْسِلْ ذِرَاعَيْكَ بَعْدَ الْوَجْهِ فَإِنْ بَدَأْتَ بِذِرَاعِكَ الْأَيْسَرِ قَبْلَ الْأَيْمَنِ فَأَعِدْ غَسْلَ الْأَيْمَنِ ثُمَّ اغْسِلِ الْيَسَارَ وَ إِنْ نَسِيتَ مَسْحَ رَأْسِكَ حَتَّى تَغْسِلَ رِجْلَيْكَ فَامْسَحْ رَأْسَكَثُمَّ اغْسِلْ رِجْلَيْكَ.

«امام صادق عليه السلام فرمود: هرگاه فراموش كردى و پيش از شستن صورت، دست خود را شستى، برگرديد و صورتت را بشوييد و بعد از آن دست خود را بشویيد. اگر فراموش كردى و پيش از دست راست، دست چپ را شستى، برگرد و دست راستت را بشوى و بعد از آن دوباره دست چپ را بشوى. اگر مسح سرت را فراموش كردى و به شستن پاها پرداختى، برگرد و سر خود را مسح كن و بعد از آن دوباره پاهاى خود را بشوييد.»

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج3 ص 35، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

از اين روايت مي‌توان چند پاسخ ارائه كرد:

اولا: سند روايت منقطع است:

اين روايت از نظر سند منقطع است؛ زيرا «حسين بن سعيد»، اصلاً «فضالة‌ بن ايوب» را ملاقات نكرده تا بتواند از وي روايت نقل كند. از اين رو ، از نظر شيعه اين روايت اعتباري ندارد.

مرحوم نجاشي در خصوص اين مطلب مي‌نويسد:

فضالة بن أيوب الأزدي عربي صميم ، سكن الأهواز ، روى عن موسى بن جعفر عليه السلام ، وكان ثقة في حديثه ، مستقيما في دينه . له كتاب الصلاة . قال لي أبو الحسن البغدادي السورائي البزاز . قال لنا الحسين بن يزيد السورائي : كل شئ تراه الحسين بن سعيد عن فضالة ، فهو غلط ، إنما هو الحسين عن أخيه الحسن عن فضالة وكان يقول : إن الحسين بن سعيد لم يلق فضالة ، ...

«فضالة بن ايوب ازدي از عرب هاي اصل ساكن اهواز بوده و از امام كاظم عليه السلام روايت نقل كرده است. وي در نقل روايت موثق و در دينش مستقيم بوده و داراي كتاب است. به نقل ابو الحسن بغدادي، حسين بن يزيد سورايي گفته است: هرجا مي‌بيني كه حسين بن سعيد از فضاله نقل كرده، اشتباه است؛‌ زيرا حسين از برادرش حسن و او از فضاله نقل كرده است. وي مي‌گفت: حسين بن سعيد اصلا فضاله را ملاقات نكرده است. ...»

النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاى450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب‍ رجال النجاشي، ص311، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.

ثانيا: علماي شيعه اين روايت را حمل بر تقيه كرده اند.

بر فرض صحت سند روايت، اين حديث از روي تقيه و به خاطر حفظ جان شيعيان صادر شده است. مرحوم شيخ حر عاملي بعد از نقل روايت مي‌نويسد:

أقول : غسل الرجلين محمول على التقية لما مر .

«مي‌گويم: شستن هر دو پا بر تقيه حمل شده است.»

الحر العاملي، محمد بن الحسن _متوفاى1104ق_، تفصيل وسائل الشيعة إلي تحصيل مسائل الشريعة، ج 1، ص 318، تحقيق و نشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، الطبعة: الثانية، 1414هـ.

توضيح مطلب اين كه: در جايي كه جان انسان در خطر باشد، اسلام اجازه داده است براي حفظ جانش تقيه كند. امام صادق عليه السلام نيز اين روايت را در چنين شرايطي بيان كرده است در حالي كه طبق مبناي فقه شيعه كه برگرفته از روايات اهل بيت (عليهم السلام) است، شستن پا در وضو جايز نيست، و فقهاي شيعه تنها آن را در صورت تقيه و خوف جايز دانسته اند. مرحوم شيخ طوسي مي‌نويسد:

ولا يجوز غسل الرجلين للوضوء مع الاختيار ، ويجوز عند التقية والخوف.

«شستن هر دو پا در وضو در صورت اختيار جايز نيست؛ اما اگر تقيه و خوف باشد جايز است.»

الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، المبسوط، ج 1، ص22

يحيي بن سعيد حلي نيز مي‌فرمايد:

ولا يجوز غسل الرجلين بدلا عن المسح إلا لتقية.

«شستن هر دو پا به جاي مسح، جايز نيست مگر در صورت تقيه.»

الحلي، يحيى بن سعيد (متوفاي689هـ)، الجامع للشرايع، ص 35، تحقيق: تحقيق وتخريج: جمع من الفضلاء / إشراف: الشيخ جعفر السبحاني، ناشر: مؤسسة سيد الشهداء، چاپخانه: المطبعة العلمية – قم، چاپ: 1405

ثالثا: روايت مخالف اعتقاد شيعه و روايات ديگر است:

پاسخ ديگر اين است كه اين روايت، مخالف اعتقاد شيعه و روايات مستفيضي است كه مسح پاها را واجب شمرده و شستن آن را جايز نمي‌دانند. شيخ صدوق در اين باره مي‌فرمايد:

ومن غسل الرجلين فقد خالف الكتاب والسنة.

«كسي كه هر دو پا را بشويد، بدون ترديد با كتاب خدا و سنت رسول خدا صلي الله عليه و‌آله مخالفت كرده است.»

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، الهداية، ص80

صاحب جواهر نيز مسح پاها را از ضروريات مذهب شيعه مي‌داند و مي‌فرمايد:

من فروض الوضوء (مسح الرجلين) إجماعا عند الإمامية محصلا ومنقولا، بل هو من ضروريات مذهبهم، وأخبارهم به متواترة، بل في الانتصار أنها أكثر من عدد الرمل والحصى.

«از واجبات وضو مسح نمودن پاها است كه دليل آن در نزد اماميه اجماع محصل و منقول مي‌باشد؛ بلكه بالاتر از آن، مسح نمودن از ضروريات مذهب شيعه است و روايات شيعه در باره آن متواتر است بلكه در كتاب «انتصار» آمده كه روايات آن از تعداد ريگ ها و سنگريزهاي بيابان بيشتر است.»

النجفي، الشيخ محمد حسن (متوفاى1266هـ)، جواهر الكلام في شرح شرائع الاسلام، ج2، ص 206، تحقيق وتعليق وتصحيح: محمود القوچاني، ناشر: دار الكتب الاسلامية ـ تهران، الطبعة: السادسة، 1363ش.

آقا رضا همداني بعد از نقل سخن كتاب «الانتصار سيد مرتضي» مي‌گويد:

ولكن مخالفينا نبذوه وراء ظهورهم ولولاه لاتحدت الكلمة وارتفعت المخالفة بين الأمة.

«مخالفين شيعه اين روايات را پشت سر شان انداخته اند اگر اين كار را نمي‌كردند نظر شيعه و اهل سنت در اين مورد يكي مي‌شد و اختلاف از ميان امت برداشته مي‌شد.»

الهمداني، آقا رضا (متوفاي1322هـ)، مصباح الفقيه (ط.ق)، ج 1، ص 157، ناشر: منشورات مكتبة الصدر – طهران، چاپخانه: حيدري، توضيحات: طبعة حجرية، طبق برنامه كتابخانه اهل البيت عليهم السلام.

محقق بحراني نيز در اين زمينه مي‌نويسد:

وما يدل على وجوب المسح ونفي الغسل من أخبارنا فمستفيض، بل الظاهر أنه من ضروريات مذهبنا.

«رواياتي كه بر وجوب مسح پا و نفي شستن آن دلالت دارد، مستفيض هستند؛‌ بلكه از ضروريات مذهب شيعه است.»

البحراني، الشيخ يوسف، (متوفاي1186هـ)، الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة،‌ ج 2، ص290، ناشر : مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة،‌ طبق برنامه مكتبه اهل البيت.

روايات وجوب مسح پاها در وضو:

تا اينجا ثابت شد كه مسح پاها در وضو واجب و از ضروريات مذهب شيعه مي‌باشد و روايات آن متواتر است. براي اثبات مطلب، چند روايت آن را ذكر مي‌نماييم:

روايت اول:

مرحوم كليني از امام باقر (عليه السلام) روايتي در باره‌ي ترتيب افعال وضو نقل كرده كه حضرت در اين روايت به مسح كردن پاها دستور داده است:

عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام تَابِعْ بَيْنَ الْوُضُوءِ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ابْدَأْ بِالْوَجْهِ ثُمَّ بِالْيَدَيْنِ ثُمَّ امْسَحِ الرَّأْسَ وَ الرِّجْلَيْنِ وَ لَا تُقَدِّمَنَّ شَيْئاً بَيْنَ يَدَيْ شَيْ‏ءٍ تُخَالِفْ مَا أُمِرْتَ بِهِ وَ إِنْ غَسَلْتَ الذِّرَاعَ قَبْلَ الْوَجْهِ فَابْدَأْ بِالْوَجْهِ وَ أَعِدْ عَلَى الذِّرَاعِ وَ إِنْ مَسَحْتَ الرِّجْلَ قَبْلَ الرَّأْسِ فَامْسَحْ عَلَى الرَّأْسِ قَبْلَ الرِّجْلِ ثُمَّ أَعِدْ عَلَى الرِّجْلِ ابْدَأْ بِمَا بَدَأَ اللَّهُ بِه.

«امام باقر عليه السلام فرمود: وضويت را پى در پى بگير. آن چنان كه خداوند فرموده است؛ يعني اول شستن صورت، بعد شستن دو دست، بعد از آن مسح سر، و در پايان مسح دو پا را انجام بده. هيچ يكي را بر ديگرى مقدم نكن كه فرمان خدا را مخالفت خواهى كرد. اگر دست خود را شستى، پيش از آن كه صورت خود را بشوئى، برگرد و صورت خود را بشوى و بعد از آن دوباره ساعد خود را بشوى. و اگر پاى خود را مسح كردى، پيش از آن كه سر خود را مسح كنى، برگرد، و سر خود را مسح كن و بعد از آن دوباره پاى خود را مسح كن.

هماره به آن عضوى ابتدا كن كه خداوند عز و جل ابتدا كرده است»

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج 3، ص 35، ح5، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

تصحيح روايت:

سند اين روايت از نظر علماي شيعه صحيح است. علامه مجلسي در باره صحت روايت مي‌نويسد:

الحديث الخامس‏: حسن كالصحيح.

«روايت پنجم: حسن است همانند روايت صحيح.»

مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏13، ص112، تهران، چاپ: دوم، 1404 ق.

علامه حلي نيز مي‌نويسد:

وروي في الصحيح ، عن زرارة قال : قال أبو جعفر عليه السلام : ... ثم باليدين ثم امسح الرأس والرجلين ،

«در حديث صحيح از زراره روايت شده كه امام باقر عليه السلام فرمود: ....»

الحلي الأسدي، جمال الدين أبو منصور الحسن بن يوسف بن المطهر (متوفاى726هـ)،‌ منتهى المطلب في تحقيق المذهب،‌ ج 2 ص 106، تحقيق: قسم الفقه في مجمع البحوث الإسلامية،‌ ناشر: مجمع البحوث الإسلامية - إيران – مشهد، چاپخانه: مؤسسة الطبع والنشر في الآستانة الرضوية المقدسة، چاپ: الأولى1412

مرحوم بهائي عاملي نيز مي‌نويسد:

من الصحاح زرارة قال قال أبو جعفر ( عليه السلام ) ... ثم امسح الرأس والرجلين..

«از روايات صحيح، روايت زراره است كه مي‌گويد: امام باقر عليه السلام فرمود: ...»

الحارثي العاملي، محمد بن الحسين بن عبد الصمد، (متوفاي 1031هـ) الحبل المتين، ص 22، ناشر : منشورات مكتبة بصيرتي - قم

محقق بحراني نيز مي‌نويسد:

في صحيح زرارة : ... ثم باليدين ثم امسح الرأس والرجلين

المحقق البحراني، الحدائق الناضرة، ج 2، ص 352

آقا رضا همداني نيز از اين روايت تعبير «صحيحه» دارد:

في صحيحة زرارة ... ثم امسح الرأس والرجلين ...

آقا رضا الهمداني، مصباح الفقيه (ط.ق)، ج 1، ص 173

در نتيجه اين روايت صحيح است و ثابت مي‌شود كه مسح پاها واجب است و كلمه «امسح» در اين جمله دلالت بر وجوب مي‌كند.

روايت دوم:

روايت ديگري در اصول كافي از امام هشتم عليه السلام نقل شده كه ‌آن حضرت خودش پاها را مسح نمود و آن را به ديگران آموزش داده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا عليه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَسْحِ عَلَى الْقَدَمَيْنِ كَيْفَ هُوَ فَوَضَعَ كَفَّهُ عَلَى الْأَصَابِعِ فَمَسَحَهَا إِلَى الْكَعْبَيْنِ إِلَى ظَاهِرِ الْقَدَمِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَالَ بِإِصْبَعَيْنِ مِنْ أَصَابِعِهِ هَكَذَا فَقَالَ لَا إِلَّا بِكَفِّهِ.

«امام هشتم عليه السلام فرمود: مسح پاها چگونه انجام مى‏شود؟ امام كف دست را بر روى انگشتهاى پا نهاد و پشت پا را تا محل برآمدگي مسح كشيد. من گفتم: اگر كسى فقط با دو انگشت خود اين طورى مسح بكشد، كفايت نمى‏كند؟ حضرت فرمود: نه. جز اين كه با كف دست بكشد، كفايت نخواهد كرد.»

الكافي، ج‏3، ص 31، ح6

تصحيح روايت:

سند اين روايت نيز صحيح است .

مرحوم علامه محمد تقي مجلسي (مجلسي اول)، روايت را ذيل اين بحث كه آيا مسماي مسح كفايت مي‌كند يا خير، تصحيح كرده و به اين روايت براي مدعاي خود استدلال مي‌فرمايد:

و الأخبار الصريحة دالة على الاكتفاء بالمسمى. نعم الأولى الاستيعاب، كما يدل عليه صحيحة ابن أبي نصر عن الرضا عليه السلام: قال سألته عن‏ المسح‏ على‏ القدمين‏ كيف هو؟ فوضع كفه على الأصابع فمسحها إلى الكعبين إلى ظاهر القدم،

«روايات صريح دلالت مي‌كند كه مسماي مسح كفايت مي‌كند. بلي، استيعاب (مسح با همه كف دست) بهتر است؛ چنانچه بر اين مطلب روايت صحيح ابن ابي نصر بزنطي از امام هشتم عليه السلام دلالت مي كند ...»

مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة) ، ج‏1 ؛ ص149، قم، چاپ: دوم، 1406 ق.

و در كتاب «مرآة العقول» روايت ششم اين باب را (روايت مورد بحث) صحيح مي‌داند:

الحديث السادس‏: صحيح.

مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏13، ص102، تهران، چاپ: دوم، 1404 ق.

و در كتاب ديگرش نيز اين روايت را كه در تهذيب به شماره 28 ذكر شده، صحيح مي‌داند:

الحديث الثامن و العشرون: صحيح أيضا.

مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار ،‌ ج‏1، ص283، قم، چاپ: اول، 1406 ق.

علامه حلي نيز مي‌نويسد:

احتج الآخرون : بما رواه أحمد بن محمد بن أبي نصر ، في الصحيح ، عن أبي الحسن الرضا عليه السلام قال : سألته عن المسح على القدمين كيف هو ؟

«ديگران احتجاج كرده به روايت صحيح احمد بن محمد بن ابي نصر كه از امام هشتم عليه السلام نقل كرده است ....»

الحلي، الحسن بن يوسف (متوفاي726هـ)، مختلف الشيعة، ج 1، ص 290، تحقيق : مؤسسة النشر الإسلامي، تحقيق : مؤسسة النشر الإسلامي، چاپ : الثانية، سال چاپ : ذى القعدة 1413

و در كتاب ديگرش به صراحت اين روايت را صحيح مي‌داند:

وروي في الصحيح ، عن أحمد بن محمد ، قال : سألت أبا الحسن عليه السلام عن المسح على القدمين كيف هو؟

«در روايت صحيح وارد شده است از احمد بن محمد ...»

الحلي الأسدي، جمال الدين أبو منصور الحسن بن يوسف بن المطهر (متوفاى726هـ)،‌ منتهى المطلب في تحقيق المذهب،‌ ج 2، ص 67، تحقيق: قسم الفقه في مجمع البحوث الإسلامية،‌ ناشر: مجمع البحوث الإسلامية - إيران – مشهد، چاپخانه: مؤسسة الطبع والنشر في الآستانة الرضوية المقدسة، چاپ: الأولى1412

شهيد اول نيز از اين روايت تعبير «صحيحه» دارد:

ولصحيحة البزنطي عن الرضا (عليه السلام)، وسأله عن المسح على القدمين، فوضع كفه على الأصابع فمسحهما إلى الكعبين.

«و به خاطر روايت صحيح بزنطي از امام هشتم عليه السلام ...»

العاملي الجزيني، محمد بن جمال الدين مكي، الشهيد الأول (متوفاي786 ه‍ ـ) ذكرى الشيعة في أحكام الشريعة، ج 2، ص154، تحقيق : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، ناشر : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث قم، الطبعة الأولى 1419

فاضل هندي نيز مي‌گويد:

لصحيح البزنطي سأل الرضا عليه السلام عن المسح على القدمين كيف هو ؟

الاصفهاني، الشيخ بهاء الدين محمد بن الحسن الأصفهاني المعروف ب‍ الفاضل الهندي (متوفاي1137ه‍ كشف اللثام عن قواعد الأحكام، ج 1، ص 545، تحقيق: مؤسسة النشر الإسلامي، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، چاپ: الأولى،‌ سال چاپ: 1416

محقق بحراني نيز اين روايت را صحيح مي‌داند و مي‌گويد:

ومن تلك الأخبار صحيحة أحمد بن محمد بن أبي نصر البزنطي عن الرضا ( عليه السلام ) قال : سألته عن المسح على القدمين كيف هو ؟

«از جمله اين روايات، روايت صحيح احمد بن محمد بن ابي نصر بزنطي از امام هشتم عليه السلام است. ...»

البحراني، الشيخ يوسف، (متوفاي1186هـ)، الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة،‌ ج 2، ص 300، ناشر : مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة،‌ طبق برنامه مكتبه اهل البيت.

در نتيجه اين روايت نيز صحيح است.

روايت سوم:

امام صادق (عليه السلام) در روايت صحيح ديگر نيز ترتيب افعال وضو را بيان كرده و براي پاها مسح را واجب مي‌داند:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ الْأُذُنَانِ لَيْسَا مِنَ الْوَجْهِ وَ لَا مِنَ الرَّأْسِ قَالَ وَ ذُكِرَ الْمَسْحُ فَقَالَ امْسَحْ عَلَى مُقَدَّمِ رَأْسِكَ وَ امْسَحْ عَلَى الْقَدَمَيْنِ وَ ابْدَأْ بِالشِّقِّ الْأَيْمَنِ.

«امام صادق عليه السلام فرمود: گوشها نه جزء صورتند و نه جزء سر. حضرت در مورد مسح كشيدن فرمود: اول، جلو سر را مسح كن و بعدا روي پاها را و در مسح پاها پاى راست را مقدم بدار.»

الكافي، ج‏3، ص 30، ح2

تصحيح روايت:

اين روايت نيز از نظر سند معتبر است و علماي شيعه بر اين مطلب تصريح كرده اند. علامه محمد باقر مجلسي (مجلسي اول) مي‌فرمايد:

الحديث الثاني‏: حسن.

«روايت دوم سندش «حسن» است.»

مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏13، ص96، تهران، چاپ: دوم، 1404 ق.

محقق نراقي نيز از اين روايت تعبير به «حسنة» كرده است:

وحسنة محمد : وذكر المسح فقال : امسح على مقدم رأسك وامسح على القدمين وابدأ بالشق الأيمن.

«و روايت حسنه‌ي محمد بن مسلم، بحث مسح را ذكر كرده و فرموده: بر جلوي پيشانيت و بر هر دو پاي خود مسح كن...»

النراقي، المولي أحمد بن محمد مهدي (متوفاي1245هـ)، مستند الشيعة في أحكام الشريعة، ج2، ص144، تحقيق: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث - مشهد المقدسة، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث - قم، اپخانه: ستارة، چاپ: الأولى1415

مرحوم صاحب جواهر در باره ترتيب مسح مي‌نويسد:

رواه الكليني في الحسن كالصحيح عن محمد بن مسلم عن أبي عبد الله ( عليه السلام ) قال : وذكر المسح فقال : امسح على مقدم رأسك ، وامسح على القدمين ،

«اين مطلب را مرحوم كليني در روايت حسن كه همانند صحيح است، از محمد بن مسلم از امام صادق عليه السلام روايت كرده است. ...»

النجفي، الشيخ محمد حسن (متوفاى1266هـ)، جواهر الكلام في شرح شرائع الاسلام، ج 2، ص 228، تحقيق وتعليق وتصحيح: محمود القوچاني، ناشر: دار الكتب الاسلامية ـ تهران، الطبعة: السادسة، 1363ش.

مرحوم آقا رضا همداني نيز در استدلال بر وجوب رعايت ترتيب اين روايت را صحيح مي‌داند و مي‌نويسد:

ويدل عليه ما رواه الكليني [ ره ] في الحسن كالصحيح عن محمد بن مسلم عن أبي عبد الله ( ع ) قال وذكر المسح فقال امسح على مقدم رأسك وامسح على القدمين.

« بر اين مطلب آنچه را كه مرحوم كليني در روايت حسن كه همانند صحيح است، از محمد بن مسلم از امام صادق عليه السلام نقل كرده است،‌ دلالت مي‌كند...»

الهمداني، آقا رضا (متوفاي1322هـ)، مصباح الفقيه (ط.ق)، ج 1، ص 162، ناشر: منشورات مكتبة الصدر – طهران، چاپخانه: حيدري، توضيحات: طبعة حجرية، طبق برنامه كتابخانه اهل البيت عليهم السلام.

سيد خوانساري نيز همين تعبير را در باره اين روايت دارد:

ما رواه الكليني في الحسن كالصحيح، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: وذكر المسح فقال: ( امسح على مقدم رأسك وامسح على القدمين وابدء بالشق الأيمن )

الخوانساري، السيد احمد، (متوفاي 1405ق) جامع المدارك ، ج 1، ص 47،‌ تحقيق : تعليق : علي أكبر الغفاري، ناشر : مكتبة الصدوق – طهران، چاپ : الثانية، سال چاپ : 1405 - 1364 ش

نتيجه:

روايتي كه شستن پاها را در وضو بيان مي‌كند از نظر سند ضعيف، و مخالف عقيده شيعه است و روايات صحيحي كه در حد استفاضه است، وجوب مسح پا از آنها استفاده مي‌شود. كه چند نمونه از آن را ذكر كرديم. بنابراين،‌ بر مبناي روايات صحيح مذهب شيعه، در وضو پاها مسح مي‌شود.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)



مطالب مرتبط:
درس خارج فقه مقارن استاد حسيني قزويني (وضو از منظر فريقين)وضو از ديدگاه فريقين : بررسي روايات اهل سنت مبني بر مسح رجلينوضو از ديدگاه فريقين : روايات مسح پيامبر(ص) از طريق اميرالمؤمنين(ع) (1)وضو از ديدگاه فريقين : روايات مسح پيامبر(ص) از طريق اميرالمؤمنين(ع) (2)
Share
1 | حمید | | ٠١:٢٣ - ٠٢ بهمن ١٣٩٤ |
سلام
مگر مشهور نیست ابوبکر اولین کسی است که مسلمان شده است پس بعضی میگویند ابوبکر و عمر در 3سال آخر عمر پیامبر مسلمان شدند تا سال 7 هجری یا 8 اگر اشتباه نکنم کافر بودند جریانش چیست؟ توضیح بفرمایید. ممنون

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
احتمالا اشتباهي در سال 7 بعثت و 7 هجرت شده است اينکه گفته مي شود عمر مثلا در سال 7 مسلمان شده است مراد سال بعثت است که در مکه بوده است، نه سال هجرت
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
2 | محمد | | ١٩:١١ - ٠٣ بهمن ١٣٩٤ |
با عرض سلام خدمت شما
آیا در کتب شیعه روایاتی از پیغمبر صلی الله علیه آله مبنی بر مسح پاها در وضو ذکر شده است؟
لطفا اگر امکان دارد جواب دهید خیلی دنبال جواب این سوالم.
خیلی ممنون

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
روايات فراوان و معتبر در منابع شيعه وجود دارد که دلالت بر اين دارد که پيامبر پاها را در وضوء مسح مي کرد به عنوان نمونه به چند مورد اشاره مي کنيم:
کليني رواياتي را چنين نقل مي کند:
1-عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبَانٍ وَ جَمِيلٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: حَكَى لَنَا أَبُو جَعْفَرٍ ع وُضُوءَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَدَعَا بِقَدَحٍ فَأَخَذَ كَفّاً مِنْ مَاءٍ فَأَسْدَلَهُ عَلَى وَجْهِهِ‏ ثُمَّ مَسَحَ وَجْهَهُ مِنَ الْجَانِبَيْنِ جَمِيعاً ثُمَّ أَعَادَ يَدَهُ الْيُسْرَى فِي الْإِنَاءِ فَأَسْدَلَهَا عَلَى يَدِهِ الْيُمْنَى ثُمَّ مَسَحَ جَوَانِبَهَا ثُمَّ أَعَادَ الْيُمْنَى فِي الْإِنَاءِ فَصَبَّهَا عَلَى الْيُسْرَى ثُمَّ صَنَعَ بِهَا كَمَا صَنَعَ بِالْيُمْنَى ثُمَّ مَسَحَ بِمَا بَقِيَ فِي‏ يَدِهِ‏ رَأْسَهُ‏ وَ رِجْلَيْهِ‏ وَ لَمْ يُعِدْهُمَا فِي الْإِنَاءِ.
علامه مجلسي در خصوص روايت گويد:
باب صفة الوضوء الحديث الأول‏: صحيح.
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‏13 ؛ ص72
2- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ بُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: أَ لَا أَحْكِي لَكُمْ وُضُوءَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَأَخَذَ بِكَفِّهِ الْيُمْنَى كَفّاً مِنْ مَاءٍ فَغَسَلَ بِهِ وَجْهَهُ ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِهِ الْيُسْرَى كَفّاً مِنْ مَاءٍ فَغَسَلَ بِهِ يَدَهُ الْيُمْنَى ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِهِ الْيُمْنَى كَفّاً مِنْ مَاءٍ فَغَسَلَ بِهِ يَدَهُ الْيُسْرَى ثُمَّ مَسَحَ بِفَضْلِ يَدَيْهِ رَأْسَهُ وَ رِجْلَيْهِ.
اين روايت نيز صحيح است
الحديث الثالث‏: صحيح.
مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‏13 ؛ ص74
3-عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: يَأْخُذُ أَحَدُكُمُ الرَّاحَةَ مِنَ الدُّهْنِ فَيَمْلَأُ بِهَا جَسَدَهُ وَ الْمَاءُ أَوْسَعُ مِنْ ذَلِكَ أَ لَا أَحْكِي لَكُمْ وُضُوءَ رَسُولِ اللَّهِ ص قُلْتُ بَلَى قَالَ فَأَدْخَلَ يَدَهُ فِي الْإِنَاءِ وَ لَمْ يَغْسِلْ يَدَهُ فَأَخَذَ كَفّاً مِنْ مَاءٍ فَصَبَّهُ عَلَى وَجْهِهِ ثُمَّ مَسَحَ جَانِبَيْهِ حَتَّى مَسَحَهُ كُلَّهُ ثُمَّ أَخَذَ كَفّاً آخَرَ بِيَمِينِهِ فَصَبَّهُ عَلَى يَسَارِهِ ثُمَّ غَسَلَ بِهِ ذِرَاعَهُ الْأَيْمَنَ ثُمَّ أَخَذَ كَفّاً آخَرَ فَغَسَلَ بِهِ ذِرَاعَهُ الْأَيْسَرَ ثُمَّ مَسَحَ رَأْسَهُ وَ رِجْلَيْهِ بِمَا بَقِيَ فِي يَدِهِ.
اين روايت نيز صحيح است
الحديث الثالث‏: صحيح.
مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‏13 ؛ ص74

كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏3 ؛ ص24 دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
3 | مهرتابان | | ١٥:٠٨ - ٠٥ بهمن ١٣٩٤ |
به نام خدا
با سلام و احترام
سوالی مطرح کردم ولی جواب ندادید. گویا دریافت نشده.
سوال من این است : بر اساس مدعای شما در مقاله فوق ، وقتی روایت شستن پا در برابر روایات مستفیض دیگر در باب مسح پا توان مقابله ندارد و طرح میگردد ؛ اگر اهل تسنن مدعی شوند که روایات مسح پا در منابع ایشان - گذشته از ضعف سندی - توان مقابله با روایات مستفیض شستن پا را نداشته و لذا طرح میگردند ؛ جواب ما از این شبهه چیست ؟
موفق باشید

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
روايت در خصوص مسح پا در منابع اهل سنت اگر نگوييم در حد تواتر در حد مستفيض هستند غير از اين، روايات آنها در اين خصوص صحيح و معتبر است به عنوان نمونه به چند روايت اشاره مي کنيم
در مسند طيالسي آمده است:
حدثنا أبو داود قال حدثنا شعبة قال أخبرني عبد الملك بن ميسرة قال سمعت النزال بن سبرة يقول صلى علي الظهر في الرحبة ثم جلس في حوائج الناس حتى حضرت العصر ثم أتى بكوز من ماء فصب منه كفا فغسل وجهه ويديه ومسح على رأسه ورجليه ثم قام فشرب فضل الماء وهو قائم وقال إن ناسا يكرهون أن يشربوا وهم قيام ورأيت رسول الله صلى الله عليه وسلم فعل الذي فعلت وقال هذا وضوء من لم يحدث
مسند الطيالسي ج 1 ص 22
محقق اين کتاب محمد عبد المحسن ترکي نيز در جلد 1 ص125 روايت را صحيح دانسته است
روايت ديگري نيز به اين صورت نقل شده است:
ژحدثنا الْحَسَنُ بن عَلِيٍّ ثنا هِشَامُ بن عبد الْمَلِكِ وَالْحَجَّاجُ بن مِنْهَالٍ قالا ثنا هَمَّامٌ ثنا إسحاق بن عبد اللَّهِ بن أبي طَلْحَةَ عن عَلِيِّ بن يحيى بن خَلَّادٍ عن أبيه عن عَمِّهِ رِفَاعَةَ بن رَافِعٍ بِمَعْنَاهُ قال فقال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم إِنَّهَا لَا تَتِمُّ صَلَاةُ أَحَدِكُمْ حتى يُسْبِغَ الْوُضُوءَ كما أَمَرَهُ الله عز وجل فَيَغْسِلَ وَجْهَهُ وَيَدَيْهِ إلى الْمِرْفَقَيْنِ وَيَمْسَحَ بِرَأْسِهِ وَرِجْلَيْهِ إلى الْكَعْبَيْنِ
سنن أبي داود ج 1 ص 227
در تصحيح اين روايت آمده است:
رفاعة بن رافع عن النبي عليه الصلاة والسلام أنه قال لا يتم صلاة لأحد حتى يسبغ الوضوء كما أمره الله تعالى فيغسل وجهه ويديه إلى المرفقين ويمسح برأسه ورجليه إلى الكعبين حسنه أبو علي الطوسي الحافظ وأبو عيسى الترمذي وأبو بكر البزار وصححه الحافظ ابن حبان وابن حزم
عمدة القاري ج 2 ص 240
همچنين نقل شده است:
حتى رأيت رسول الله صلى الله عليه وسلم يمسح ظاهرهما اللفظ واحد وفي رواية لنبي صلى الله عليه وسلم رواه إسحاق بن راهويه عن عيسى بن يونس عن الأعمش عن أبي إسحاق ورواه أبو داود عن أبي كريب عن حفص بن غياث عن الأعمش إسناده صحيح )
الأحاديث المختارة ج 2 ص 283
هيثمي نيز مي نويسد:
قال رأيت رسول الله صلى الله عليه وسلم يتوضأ ويمسح بالماء على رجليه رواه الطبراني في الأوسط ورجاله رجال الصحيح خلا شيخ الطهراني
مجمع الزوائد ج 1 ص 234
اين روايات گوشه از رواياتي است که مسح پا را ثابت مي کند
با اين وجود اين ادعا که روايات مسح پا خبر واحد و يا ضعيف هستند، و اين ادعا که اين روايات در مقابل روايات مستفيض شستن پا توان مقابله ندارد، منتفي است چون روايات مسح در حد تواتر و يا لا اقل در حد مستفيض هستند
بعد از اينکه ثابت شده روايات مسح نيز به عنوان روايات معتبر مي باشد در اين صورت طبق مباني اهل سنت که روايات شستن را نيز دارند، بايد بين روايات جمع کرد
همچنانکه شوکاني گويد:
وعليه عند التعارض بين الادلة ان يقدم طريق الجمع على وجه مقبول
إرشاد الفحول ج 1 ص 432
لذا در خصوص روايات مسح و شستن پا برخي همين کار را کرده اند هر چند بخاطر استحسانات شستن پا را ترجيح داده اند
عيني در اين خصوص گويد:
الأزهري وهي قراءة ابن عباس والأعمش وحفص عن أبي بكر ومحمد بن إدريس الشافعي والجر قرأ به ابن عباس في رواية والحسن وعكرمة وحمزة وابن كثير وقال الحافظ أبو بكر بن العربي وقرأ أنس وعلقمة وأبو جعفر بالخفض والمشهور هو قراءة النصب والجر وبينهما تعارض والحكم في تعارض الروايتين كالحكم في تعارض الآيتين وهو أنه إن أمكن العمل بهما مطلقا يعمل وإن لم يمكن يعمل بهما بالقدر الممكن وههنا لا يمكن الجمع بين الغسل والمسح في عضو واحد في حالة واحدة لأنه لم يقل به أحد من السلف ولأنه يؤدي إلى تكرار المسح لأن الغسل يتضمن المسح والأمر المطلق لا يقتضي التكرار فيعمل في حالتين فيحمل في قراءة النصب على ما إذا كانت الرجلان باديتين وتحمل قراءة الخفض على ما إذا كانتا مستورتين بالخفين توفيقا بين القراءتين وعملا بهما بالقدر الممكن وقد يقال أن قراءة من قرأ وأرجلكم بالجر معارضة لمن نصبها فلا حجة إذا لوجود المعارضة فإن قلت نحن نحمل قراءة النصب على أنها منصوبة على المحل فإذا حملناه على ذلك لم يكن بينهما تعارض بل يكون معناهما النصب وإن اختلف اللفظ فيهما ومتى أمكن الجمع لم يجز الحمل على التعارض والاختلاف والدليل على جواز العطف على المحل قوله تعالى ) واتقوا الله الذي تساءلون به والأرحام ( وقال الشاعر ألا حي ندماني عمير بن عامر
عمدة القاري ج 2 ص 239
در اينجا اعتراف کرده اند که در تعارض روايات مسح و غسل، بايد بين آن دو جمع کرد اما به اين دليل که سلف مسح را نگفته اند بايد غسل را پذيرفت که اين حرف نيز قابل پذيرش نيست چون عده زيادي از سلف مسح را انجام مي دادند از ابن عباس نقل شده است بن عباس قال افترض الله غسلتين ومسحتين
مصنف عبد الرزاق ج 1 ص 19
حتي در اين خصوص مي توان ادعا کرد که روایاتی که بر شستن پاها دلالت دارد، برخی صحیح است و برخی ضعیف، و روایات ضعیف بیشتر از روایات صحیح است. لذا با عرضه روایات شستن پاها بر کتاب و روایات مسح، به علاج آنها پرداخت.
از اينها گذشته وقتي طبق ادبيات عرب وقتي قرآن مسح را ثابت مي کند، در اين صورت روايات غسل را نه تنها معارض روايات مسح بلکه بايد معارض آيات دانست
وَامْسَحُوا برؤوسكم ( ( ( برءوسكم ) ) ) وَأَرْجُلَكُمْ ( وَسَوَاءٌ قرىء ( ( ( قرئ ) ) ) بِخَفْضِ اللاَّمِ أو بِفَتْحِهَا هِيَ على كل حَالٍ عَطْفٌ على الرؤوس ( ( ( الرءوس ) ) ) إمَّا على اللَّفْظِ وإما على الْمَوْضِعِ لاَ يَجُوزُ غَيْرُ ذلك لأنه لاَ يَجُوزُ أَنْ يُحَالَ بين الْمَعْطُوفِ وَالْمَعْطُوفِ عليه بِقَضِيَّةٍ مُبْتَدَأَةٍ وَهَكَذَا جاء عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ نَزَلَ الْقُرْآنُ بِالْمَسْحِ يَعْنِي في الرِّجْلَيْنِ في الْوُضُوءِ
المحلى ج 2 ص 56
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
4 | حمید | | ١٧:٤٥ - ٠٧ بهمن ١٣٩٤ |
سلام
معنی این عبارت چیست ؟ و منظور از ام در اینجا مادر است ؟؟؟ اگر مادر نمیشود ترجمه صحیح آن چیست؟ شبهه شده است. تشکر
در حدیث معتبری از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل شده است که فرمودند: « أُدْخِلْتُ الْجَنَّةَ فَرَأَيْتُ عَلَى بَابِهَا مَكْتُوباً بِالذَّهَبِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ حَبِيبُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ اللَّهِ فَاطِمَةُ أَمَةُ اللَّهِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ صَفْوَةُ اللَّهِ عَلَى مُبْغِضِيهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ؛

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
امة در لغت به معني کنيز است اما ام با ضمه الف به معناي مادر است اين دو لفظ باهم فرق دارند
درلسان العرب آمده است که امه به معني کنيز است برخلاف حره يعني آزاد
الأَمَةُ: المَمْلوكةُ خِلاف الحُرَّة. و في التهذيب: الأَمَة المرأَة ذات العُبُودة، و قد
لسان العرب، ج‏14، ص: 45
لذا وقتي مي گويند جائني امه الله يعني کنيز خدا آمد
قال جاءَتْني أَمَةُ الله، فإِذا ثنَّيت قلت جاءَتني أَمَتَا الله
لسان العرب، ج‏14، ص: 46
ترجمه روايت چنين است
رسول خدا فرمود مرا به بهشت بردند و ديدم بر در آن نوشته شده لا إله إلا الله محمد دوست خداست على ولى خداست فاطمه كنيز خداست، حسن و حسين برگزيده خدايند، و لعنت خدا بر دشمنانشان.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
5 | حمید | | ٠٣:١٦ - ١٠ بهمن ١٣٩٤ |
با سلام و تشکر از جواب سوال بنده
ممنون از جوابتون
آیا فاطمه کنیز خداست با آن همه روایاتی که در مدج حضرت هست در مغایرت نیست؟ فاطمه از نور خدا یا روایات متواتر دیگر. چون کنیز وجه آنچنان خوبی ندارد. توضیح چیست؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
گفتن کنيز الله يک نوع شرافت براي شخص حساب مي شود همچنانکه در خصوص حضرت عيسي گفته مي شود روح الله در ضمن مگر به پيامبر صلي الله عليه و آله گفته نمي شود
عبد الله در تشهد نيز گفته مي شود عبده و رسوله آيا اين نقص بر پيامبر است يا يک نوع افتخار؟!!
بنابراين اين نوع الفاظ که به الله اضافه مي شود دلالت بر حرمت و شرافت شخص مي کند
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
6 | حق علی | | ١١:٠٠ - ١٠ بهمن ١٣٩٤ |
سلام علیکم
ایا اهل سنت حدیث حسن را در رتبه و درجه بندی و مقام استدلال همچون حدیث صحیح می دانند؟ لطفا با مدرک زیاد بیان بفرمایید؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
روايت حسن طبق رجال اهل سنت مانند صحيح است. همچنانکه نووي گويد:
ثم الحسن كالصحيح في الاحتجاج به وإن كان دونه في القوة؛ ولهذا أدرجته طائفة في نوع الصحيح، والله أعلم.
التقريب، ابن شرف النووي، ج 1، ص 2
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
7 | مرتضی | | ١٦:٢١ - ١٣ بهمن ١٣٩٤ |
با سلام لطفا به این شبهه شبکه وهابی داعشی کلمه پاسخ دهید**
علامه ملا باقر مجلسی در کتاب بحار الانوار جلد 25 صفحه 261 در مورد یکی از دانشمندان سرشناس شیعه به نام محمد بن نصیر آورده است :
که او هم جنس بازی را جزو مباحات و از لذتهای حلال به شمار آورده است تا جاییکه محمد بن نصیر یکی در ملا عام اقدام به این عمل می کرد و مدعی بود همجنسبازی زمینه تواضع و فروتنی در انسان را ایجاد می کند به متن عربی کتاب بحار الانوار دقت فرمایید:
((أنه رأى بعض الناس محمد بن نصير عيانا و غلام له على ظهره و أنه عاتبه على ذلك فقال: إن هذا من اللذات و هو من التواضع لله و ترك التجبر)).
ترجمه: برخی از مردم محمد بن نصیر را ملا عام در حالی دیدند که جوانی بر پشت او خوابیده بود و مردم او را سرزنش کردند او در پاسخ به مردم فرمود: این عمل از لذتهای مباح و تواضع و فروتنی در مقابل الله محسوب می شود.
آدرس دقیق: کتاب بحار الانوار ج/ 25 ص: 261.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
پاسخ اين شبهه در قسمت نظرات مقاله ذيل داده شده است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
8 | کریم | | ١٢:٥٣ - ١٤ بهمن ١٣٩٤ |
باسلام خدمت دوستان سایت حضرت ولیعصر (عج)
متن زیر مقاله ای است در سایتهای سنی مذهب
ظاهرش به مقاله میخورد اما باطنش به توبه نامه واظهار درد و پشیمانی از سه طلاقه ای که امروزه دامن سنیها را فرا گرفته وبنیان خانواده انها را سست کرده
بنازم مکتب نورانی اهل بیت (ع) را که تمام مبانیش روی اصول فطرت پاک انسانی میباشد
به توبه نامه ذیل توجه کنید
علمای اهل سنت هیچ گونه فعالیتی برای اصلاح سه طلاقه ندارند!
فضل الله حمیدی
براساس آمارهای رسمی و تجربیات و مشاهدات، استان سیستان‌وبلوچستان پایین‌ترین رتبه آمار طلاق در کشور را دارد. یکی از علل اصلی این امر مستحکم بودن بنیان خانواده‌ها، به ویژه در میان بلوچ‌ها، در این استان است.
اما پدیده طلاق در میان اهل‌سنت و بلوچ‌های این استان یک ویژگی منفی هم دارد و آن اینکه اگر در هنگام خشم یا هر وضعیت دیگری شوهر زنش را طلاق بدهد، به کمتر از سه طلاق بسنده نمی‌کند. بیرون آمدن کلمات طلاق همان و از هم پاشیدن نظام خانواده همان؛ هیچ راهی برای جبران و بازگشت نمی‌ماند و به ناچار زن و شوهر باید از همدیگر جدا شوند.
بر اساس دیدگاه‌های فقهی، طلاق ثلاثه (سه طلاق به یک مرتبه) بالاتفاق از دیدگاه اهل‌سنت حرام است؛ حتی نزد امام مالک به علت حرمت آن، طلاق ثلاثه اصلا جاری نمی‌شود. اما مذاهب ثلاثه عقیده دارند چون سه طلاق حرام لعینه (حرام ذاتی) نیست و حرام لغیره است، بنابراین حرمت سبب منع اجرای آن نمی‌گردد و طلاق واقع می‌شود. علاوه بر آن طلاق دادن هنگامی که زن حائضه است یا در طهری قرار دارد که در آن با همسر نزدیکی کرده است، جایز نیست.
اگر شوهر از روش شرعی طلاق اطلاع داشته باشد و در صورت قطعی بودن تصمیم، منتظر بماند تا در همان وقت خاص همسرش را یک طلاق بدهد، فرصت زیادی دارد تا به خوبی در مورد آن فکر کند و برای رفع مشکل خانوادگی راه‌حلی غیر از طلاق پیدا کند. پرواضح است که بیشتر بلکه اکثریت قریب به اتفاق طلاق‌ها در میان مردم منطقه‌ی ما هنگام خشم اتفاق می‌افتد. افراد بعد از فرو نشستن خشم از کلماتی که ناخواسته بر زبان‌شان آمده پشیمان می‌شوند، اما دیگر برای آنها دیر شده و پشیمانی سودی ندارد.
نکته قابل تامل این است که عموم مردم از روش شرعی طلاق و مزیت‌های آن و حرمت طلاق ثلاثه اطلاع کافی ندارند. گاه اتفاق افتاده افرادی که از سه طلاقه کردن همسر خود پشیمان شده‌اند، از روی ناچاری به دامان فرقه‌های دیگر پناه برده‌اند و با دل ناخواسته تغییر مذهب داده‌اند. این اتفاق در پاکستان به کثرت رخ می‌دهد.
جای تأسف اینجاست که طلاق ثلاثه به‌گونه‌ای که در میان مردم جا افتاده، دشمن بنیان خانواده‌هاست و لطمات جبران‌ناپذیری به خانواده‌ها وارد کرده است. علی‌رغم حرام بودن این نوع طلاق، عملا از سوی علما هیچ‌گونه فعالیتی برای اصلاح آن مشاهده نمی‌شود.
خطیبان و واعظان بر منابر، بسیاری از اعمال ممنوع و حرام را به‌شدت نکوهش می‌کنند و مردم را از انجام آن برحذر می‌دارند، ولی از این امر حرام زیاد سخن نمی گویند!
شایسته است علمای کرام ابعاد گوناگون این مسئله را برای مردم آشکار کنند تا ریشه این پدیده خطرناک در منطقه خشکانده شود و مسلمانان بیش از پیش قیود شرعی را رعایت کنند.
سنت انلاین - سنی انلاین
9 | عبد الله | | ٢٠:٠١ - ١٤ بهمن ١٣٩٤ |
واقعا متاسفم برای اینگونه اثبات کردن
شما روایت صحیح را که از طریق ابو بصیر نقل شده با دلائل واهی رد کردید و روایات امثال زراره بن اعین را آوردید که حتی در کتب رجالی خودتان مثل نجاشی توثیق نشده و شیخ طوسی هم با تناقض گوئی در یک جا او را توثیق کرده و در جای دیگر توثیق نکرده
ای شیعیان علی بیدار شوید و به دنبال مذهب صحیح جعفری بروید

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
اولا: در اين خصوص بايد با رجال شيعه آشنا بود تا زود قضاوت نشود بايد يادآوري کنيم که اين طور نيست که هر روايتي در شيعه اگر صحيح بود مورد قبول است و يا هر روايتي که ضعيف بود، رد بشود! چون برخي از روايات از باب تقيه بوده است هر چند صحيح نيز باشد اما چون با اعتقادات ما همخواني ندارد و يا با روايات فراوان ديگر معارض است لذا مورد قبول واقع نمي شود
ثانيا: درباره زراره روايات فراواني در مدح آو نقل شده است که وثاقت او را ثابت مي کند
ائمه عليهم السلام زراره را مدح کرده و مورد ستايش قرار داده اند که دلالت بر وثاقت ايشان دارد از جمله اين روايت که امام صادق عليه السللام فرمودند: أَرْبَعَةٌ أَحَبُ‏ النَّاسِ‏ إِلَيَ‏ أَحْيَاءً وَ أَمْوَاتاً بُرَيْدٌ الْعِجْلِيُّ وَ زُرَارَةُ بْنُ أَعْيَنَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ الْأَحْوَلُ‏ أَحَبُّ النَّاسِ إِلَيَّ أَحْيَاءً وَ أَمْوَاتاً «محبوبترين مردم نزد من – زنده يا مرده – چهار نفرند : بُريد عِجلي، زراره بن أعين، محمد بن مسلم و اَحوَل. اين چهار نفر – زنده يا مرده – از همه مردم نزد من محبوبترند»
كمال الدين و تمام النعمة، اسلاميه - تهران، چاپ: دوم، 1395ق. ج‏1 ؛ ص76
همچنين أبي عبيده حذّاء گويد از امام صادق (عليه السلام)، شنيدم که مي‌فرمود : « زراره و ابو بصير و محمد بن مسلم و بُريد، از کساني هستند که خداوند متعال در حقشان فرموده : « السّابقون السّابقون اولئک المقرّبون » آنان به حقيقت از مقربان درگاه حق‌اند. رجال الكشي - إختيار معرفة الرجال ؛ النص ؛ ص136
اما روايت ذم زراره ضعيف و يا از باب تقيه بوده است
وقتي شخصي را امامي مدح کرد همين براي وثاقت کفايت مي کند هر چند کسي او را توثيق نکرده باشد البته زراره از اصحاب اجماع نيز مي باشد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
1 |زراره||١٦:١٥ - ١٧ بهمن ١٣٩٤ |
0
 
1
سلام
نظر شما درباره رفع صوت زراره چیه
سندش صحیحه یا ضعیف
این عمل باعث تضعیف زراره میشه؟
پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اصل روايت را ذکر کرده و درباره آن توضيحاتي مي دهيم:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ حُمْرَانُ أَوْ أَنَا وَ بُكَيْرٌ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنَّا نَمُدُّ الْمِطْمَارَ قَالَ وَ مَا الْمِطْمَارُ قُلْتُ التُّرُّ فَمَنْ وَافَقَنَا مِنْ عَلَوِيٍّ أَوْ غَيْرِهِ تَوَلَّيْنَاهُ وَ مَنْ خَالَفَنَا مِنْ عَلَوِيٍّ أَوْ غَيْرِهِ بَرِئْنَا مِنْهُ فَقَالَ لِي يَا زُرَارَةُ قَوْلُ اللَّهِ‌ أَصْدَقُ مِنْ قَوْلِكَ فَأَيْنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجٰالِ وَ النِّسٰاءِ وَ الْوِلْدٰانِ لٰا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لٰا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا أَيْنَ الْمُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللّٰهِ أَيْنَ الَّذِينَ خَلَطُوا عَمَلًا صٰالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً أَيْنَ أَصْحٰابُ الْأَعْرٰافِ أَيْنَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ.
– وَ زَادَ حَمَّادٌ فِي الْحَدِيثِ قَالَ: فَارْتَفَعَ صَوْتُ أَبِي جَعْفَرٍ ع وَ صَوْتِي حَتَّى كَانَ يَسْمَعُهُ مَنْ عَلَى بَابِ الدَّارِ.
– وَ زَادَ فِيهِ جَمِيلٌ عَنْ زُرَارَةَ فَلَمَّا كَثُرَ الْكَلَامُ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ قَالَ لِي يَا زُرَارَةُ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ لَا يُدْخِلَ الضُّلَّالَ الْجَنَّةَ
زراره گويد : من و حمران – يا من و بكير- خدمت امام محمد باقر عليه السّلام شرفياب شديم، من به وى عرض كردم: ما خود را تراز كنيم (و بسنجيم) فرمود: تراز چيست؟ عرض كردم: ريسمانكار (بنايان) پس هر كس با ما موافقت داشت چه علوى باشد (و منسوب به امير المؤمنين علی عليه السّلام باشد) چه غير او را دوست‏ داريم (يا با او دوستى كنيم) و هر كه با ما مخالف بود چه علوى باشد چه غير او از او بيزارى جوئيم؟ پس به من فرمود: اى زراره گفتار خداوند از گفته تو درست‏تر است، پس كجايند آنها كه خداى عز و جل (در باره‏شان) فرمايد: «مگر ناتوانان از مردان و زنان و كودكان كه نه چاره دارند و نه راه بجائى برند» (سوره نساء آيه ۹۸) كجايند آنان كه باميد خدايند؟ كجايند آنان كه كار نيك را با كردار بد بهم آميختند؟ كجايند اصحاب اعراف؟ كجايند مؤلفة قلوبهم‏؟ (يعنى دل بدست آوردگان، و آنها دسته‏اى از اشراف زمان رسول خدا (ص) بودند كه آن حضرت سهمى از زكاة بآنها ميداد كه دل آنها را بدست آورد و براى جنگ با دشمنان اسلام بآنان استعانت جويد).
حماد (از قول زراره) در اين حديث افزوده است: كه آواز امام باقر عليه السلام و صداى من بلند شد تا حدى كه هر كه در خانه بود مى‏شنيد.
و جميل از قول زراره در حديث افزوده است: (زراره گفت:) همين كه سخن ميان من و آن حضرت بدراز كشيد بمن فرمود: (آيا) بر خداوند حتم است كه گمراهان را ببهشت نبرد؟
الكافي (ط – الإسلامية)، ج‌۲، ص: ۳۸۳‌
در پاسخ مي گوييم:
از آنجا که وثاقت و جلالت زراره در شيعه اجماعي است و روايات فراواني در مدح ايشان وارد شده است که نشان مي دهد که اين روايت دلالت بر تضعيف و يا ذم او نمي کند بلکه مقصود چيزي ديگري است و احتمالاتي نيز در اين خصوص مطرح است:
1. بالا بردن صدا توسط زراره مال قبل از به کمال و معرفت رسيدن او بوده است همچنانکه ملا صالح مازندراني گويد:
و الحق أنه من أفاضل صحابنا و أنه منزه عن مثل ذلك و كان قوله هذا كان قبل استقراره‏ على‏ المذهب‏ الصحيح‏ أو كان قصده معرفة كيفية المناظرة فى هذا المطلب و تحصيل المهارة فيها ليناظر مع الخوارج و أضرابهم و رأى ان المبالغة فيها لا تسوؤه عليه السلام بل تعجبه، و الله يعلم.
شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني) ؛ ج‏10 ؛ ص44
همچنين آمده است:
مقصود اين است كه حضرت باقر عليه السلام قصدش آگاهى دادن زراره و آنان كه در مجلس حضور داشته‏اند باشتباه او بود كه پنداشته است ميزان در خوبى و بدى و اهل بهشت و دوزخ فقط هم‏ عقيده‏ گى با شيعه است، و امام عليه السلام فرموده بسا كه ناتوان در دين از مخالفين كه عنادى نورزند و ساير اصنافى كه ذكر فرموده است به بهشت روند زيرا كه خداوند وعده عفو و آمرزش بآنها داده است و نبايد از آنها بيزارى جست ضمنا از رويهمرفته اين حديث استفاده شود كه زراره مرد بى‏ ادب و بى‏ اطلاعى بوده و حديث بحسب ظاهر دلالت بر مذمت زراره كند در صورتى كه جلالت قدر و مقام او مورد اتفاق شيعه است و روايات بسيارى در مدح او رسيده تا بجائى كه او را فقيه ترين اصحاب حضرت باقر و صادق عليهما السلام دانسته‏اند، و لذا براى جواب از اين حديث و نظائر آن وجوهى گفته‏ا ند: مانند اينكه گفته ‏اند: اين امور در آغاز كارش بوده پيش از آنكه معرفتش كامل گردد، يا اينكه طبع و خوى او اين گونه بوده و نمى‏ توانسته خوددارى كند از بحث و مشاجره نه بخاطر شك و ترديد و بى‏اعتنائى او، يا قصدش آموختن كيفيت مناظره در اين مطلب بوده كه با مخالفين بتواند بحث كند، يا از شدت علاقه ‏اى كه به ائمه عليهم السلام داشته است راضى نمى ‏شده كه مخالفين به بهشت روند.
أصول الكافي ، ترجمه مصطفوى،ج‏4 ؛ ص92
2. اگر در خود روايت دقت کنيد متوجه مي شويد که خود زراره بيان مي کند که علت اين رفع صوت، شنيدن ديگران بوده است
و زاد حماد في الحديث قال: فارتفع صوت أبي جعفر ع و صوتي حتى كان يسمعه من على باب الدار .ود زراره میفرماید ما صدا را بالا بردیم تا افرادی که بيرون بودند صدای مارا بشنوند.
اين شايد به اين خاطر بوده است که مخالفان ( جاسوسان حکومت) که در بيرون بودند بدانند، زراره با امام اختلاف نظر داره. و مخالفین شیعه ( اهل سنت ) هم به بهشت می روند بويژه اينکه زراره در حال تقيه بود است و بحث نيز درباره مباحث اختلافي بوده است
3.در منابع اهل سنت مواردي وجود دارد که ابوبکر و عمر در نزد پيامبر صلي الله عليه و آله صدايش را بالا بردند
3266 بسم الله الرحمن الرحيم حدثنا محمد بن الْمُثَنَّى حدثنا مُؤَمَّلُ بن إسماعيل حدثنا نَافِعُ بن عُمَرَ بن جَمِيلٍ الْجُمَحِيُّ حدثني بن أبي مُلَيْكَةَ حدثني عبد اللَّهِ بن الزُّبَيْرِ أَنَّ الْأَقْرَعَ بن حَابِسٍ قَدِمَ على النبي صلى الله عليه وسلم فقال أبو بَكْرٍ يا رَسُولَ اللَّهِ اسْتَعْمِلْهُ على قَوْمِهِ فقال عُمَرُ لَا تَسْتَعْمِلْهُ يا رَسُولَ اللَّهِ فَتَكَلَّمَا عِنْدَ النبي صلى الله عليه وسلم حتى ارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُهُمَا فَقَال أبو بَكْرٍ لِعُمَرَ ما أَرَدْتَ إلا خِلَافِي قال ما أَرَدْتُ خِلَافَكَ قال فَنَزَلَتْ هذه الْآيَةَ ) يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النبي ( فَكَانَ عُمَرُ بن الْخَطَّابِ بَعْدَ ذلك إذا تَكَلَّمَ عِنْدَ النبي صلى الله عليه وسلم لم يُسْمِعْ كَلَامَهُ حتى يَسْتَفْهِمَهُ قال وما ذَكَرَ بن الزُّبَيْرِ جَدَّهُ يَعْنِي أَبَا بَكْرٍ قال أبو عِيسَى هذا حَدِيثٌ حَسَنٌ غَرِيبٌ وقد روى بَعْضُهُمْ عن بن أبي مُلَيْكَةَ مُرْسَلٌ ولم يذكر فيه عن عبد اللَّهِ بن الزُّبَيْرِ
سنن الترمذي ج 5 ص 387
با اين وجود آيا کسي از اهل سنت قبول مي کند کار خلفاي آنها دليل بر تضعبف آنهامي شود؟!!!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها