نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
گام به گام رسیدن به حقانیت تشیع از طریق قرآن و سنّت
کد مطلب: 12813 تاریخ انتشار: 02 اسفند 1397 - 13:05 تعداد بازدید: 3711
سخنراني ها » امامت و خلافت
گام به گام رسیدن به حقانیت تشیع از طریق قرآن و سنّت

سخنرانی عمومی 1397/12/02

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ: 97/12/02

موضوع: گام به گام رسیدن به حقانیت تشیع از طریق قرآن و سنّت

(سخنرانی در مدرسه علمیه امام باقر (علیه السلام))

فهرست مطالب این سخنرانی:

پیشینه و فرجام ولایت امیرالمؤمنین(سلام الله علیه)

عقیده رسمی «آلوسی» درباره فرجام ولایت امیرالمؤمنین(سلام الله علیه)

روایاتی زیبا، برای چشم روشنی شیعیان!

جایگاه رفیع ولایت اهلبیت، در عالم تشریع

روایت بسیار محکمی که می‌تواند منشأ بسیاری از معارف باشد

جایگاه ولایت در حوزه حفظ دین و شریعت

جایگاه امامت در امور اجتماعی

اهمیت امامت از دیدگاه اهلبیت (علیهم السلام)

نکات لازم در استدلال به قرآن برای ولایت اهلبیت (علیهم السلام)

1) توجه جدی به سنّت در کنار قرآن

دیدگاه جالب علمای اهل سنت، پیرامون قرآن منهای سنّت

2) توجه به شأن نزول آیات

3) خلع سلاح اهل سنت در قداست صحابه

جلسه ای که علمای اهل سنت با شرمندگی، آن را ترک کردند!

گام به گام رسیدن به حقانیت تشیع از طریق قرآن و سنّت

گام اول: لزوم تحقیق در دین و مذمت تقلید کورکورانه

گام دوم: طرح حدیث «افتراق امت»

گام سوم: طرح حدیث «من مات بلا امام»

گام چهارم: طرح حدیث «خلفائی اثنا عشر»

گام پنجم: طرح حدیث ثقلین

گام ششم: طرح حدیث سفینه

گام هفتم: طرح حدیث نجوم

گام هشتم:طرح منتخب آیات الإمامه

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدی لولا أن هدانا الله

خدا را بر تمام نعمت‌هایش به ویژه نعمت ولایت سپاس می‌گوییم و سپاسی دیگر بر توفیقی که در جمع شما عزیزان و بزرگواران حضور پیدا کردیم.

من امروز تلاش می‌کنم مقداری بحثم را مدیریت کنم و چند مسئله‌ای که خیلی ضرورت دارد قبل از ورود به اصل بحث امامت و ولایت و شبهات آن، آن را بدانیم، مطرح کنم. بنده جلسه گذشته فایل‌های پاورپوینت را خدمت آقایان دادم، حال نمی‌دانم به دست شما رسید یا خیر.

پیشینه و فرجام ولایت امیرالمؤمنین(سلام الله علیه)

در رابطه با بحث امامت و ولایت چند موضوع است که ما باید قبلاً روی آن کار کنیم. موضوع اول اهمیت امامت و ولایت و جایگاه امامت و ولایت است تا حداقل برای خود ما قضیه روشن شود. ما این موضوع را در شش محور آوردیم. محور اول پیشینه و فرجام ولایت است. معمولاً تلاش ما بر این است که مطالب خود را عمدتاً از منابع اهل سنت بیاوریم و بعضاً اگر ضرورت اقتضا کند از شیعه مطالب بیان کنیم.

به طور کلی عمده تلاش ما بر این است که از مخالفین در رابطه با مباحث امامت استدلال کنیم. وقتی که ما روایتی از کتب آن‌ها بیاوریم، هم آن‌ها قبول دارند و هم ما قبول داریم و اجماعی می‌شود؛ و اجماع از دیدگاه شیعه و سنی حجت است.

نکته دوم این است که وقتی مخالف مطلبی را می آورد که به ضرر خودش است و به ظاهر استدلال می‌کند، این مسئله «اقوی حجة» است. همانطور که قرآن کریم نسبت به یهود می‌فرماید:

(قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ کنْتُمْ صادِقِین)

بگو اگر راست می‌گوئید تورات را بیاورید و بخوانید.

سوره آل عمران (3): آیه 93

خدای متعال در این آیه خطاب به پیغمبر اکرم می‌فرماید: بگو اگر شما راست می‌گویید، تورات را بیاورید و ببینید که حقانیت من در کتب خود شما هم هست که با من مخالفید.

در رابطه با اهمیت ولایت و پشینیه ولایت ملاحظه بفرمایید کتاب «تاریخ ابن عساکر» متوفای 571 هجری در جلد 42 صفحه 241 ذیل آیه شریفه:

(وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِک مِنْ رُسُلِنا)

از رسولانی که قبل از تو فرستادیم بپرس.

سوره زخرف (43): آیه 45

مطلبی بیان شده است. مسئله مربوط به معراج است که به پیغمبر اکرم خطاب می‌آید از رسولانی که قبل از تو فرستادیم بپرس. حضرت فرمود: در چه مورد بپرسم؟ خداوند متعال می‌فرماید:

«علی ولایتک وولایة علی بن أبی طالب»

تاریخ دمشق، المؤلف: أبو القاسم علی بن الحسن بن هبة الله المعروف بابن عساکر المتوفی: 571 هـ)، المحقق: عمرو بن غرامة العمروی، الناشر: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، عام النشر: 1415 هـ - 1995 م، ج 42، ص 241، باب علی بن أبی طالب و اسمه

همچنین «ثعلبی» در کتاب «الکشف و البیان» جلد 8 صفحه 338 این مطلب را نقل کرده است. «خوارزمی» که از او به "امام الائمة" تعبیر می‌کنند، در کتاب «المناقب» صفحه 312 این مطلب را نقل کرده است.

بازهم در کتاب «تاریخ دمشق» جلد 42 صفحه 67 از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شده است:

«کنت أنا وعلی نورا بین یدی الله مطیعا یسبح الله ذلک النور ویقدسه قبل أن یخلق آدم بأربعة عشر ألف عام»

من و علی نوری در دست خدا بودیم چهارده هزار سال نوری قبل از آنکه حضرت آدم آفریده شود.

تاریخ دمشق، المؤلف: أبو القاسم علی بن الحسن بن هبة الله المعروف بابن عساکر المتوفی: 571 هـ)، المحقق: عمرو بن غرامة العمروی، الناشر: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، عام النشر: 1415 هـ - 1995 م، ج 42، ص 67، باب علی بن أبی طالب و اسمه

«احمد بن حنبل» در کتاب «فضائل الصحابة» این روایت را با سند معتبر نقل می‌کند:

«کنت انا وعلی نورا بین یدی الله عز وجل قبل ان یخلق آدم بأربعة عشر ألف عام»

فضائل الصحابة، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. وصی الله محمد عباس، ج 2، ص 662، ح 1130

توسل حضرت آدم به خمسه طیبه در کتب مختلف اهل سنت بیان شده است. در کتاب «الدر المنثور» اثر «سیوطی» در مورد این واقعه دارد که وقتی حضرت آدم از بهشت بیرون آمد، ذیل آیه شریفه:

(فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کلِماتٍ فَتابَ عَلَیهِ )

سپس آدم از پروردگار خود کلماتی دریافت داشت (و با آن‌ها توبه کرد) و خداوند توبه او را پذیرفت.

سوره بقره (2): آیه 37

می‌نویسد:

«اللهم إنی أسألک بحق محمد وآل محمد»

همچنین دارد:

«سأل بحق محمد وعلی وفاطمة والحسن والحسین ألا تبت علی فتاب علیه»

الدر المنثور، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1993، ج 1، ص 147، باب البقرة: (37) فتلقی آدم من... ..

«ابن تیمیه حرانی» هم این روایت را آورده، اما آخر آن را حذف کرده و می‌نویسد:

«یا رَبِّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ إلَّا غَفَرْت لِی»

مجموع الفتاوی، المؤلف: تقی الدین أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی (المتوفی: 728 هـ)، المحقق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، الناشر: مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف، المدینة النبویة، المملکة العربیة السعودیة، ج 2، ص 151، فصل: فی مقالة ابن عربی و الرد علیه

این هم از نصب و عناد دشمنان است که عمدتاً روایات «بحق محمد وآل محمد» یا «بحق محمد وعلی وفاطمة والحسن والحسین» است، اما او «بِحَقِّ مُحَمَّدٍ إلَّا غَفَرْت لِی» می‌نویسد. این درد وهابیت است و ما کاری به آن نداریم.

بنابراین پیشینه ولایت علی بن أبی طالب مربوط به غدیر و حدیث منزلت و حدیث دار و دیگر احادیث نیست، بلکه قضیه بسیار فراتر از این‌هاست. همچنان که در زیارت جامعه کبیره می‌خوانیم:

«خَلَقَکمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَکمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِین حَتَّی مَنَّ عَلَینَا بِکمْ فَجَعَلَکمْ فِی بُیوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یذْکرَ فی‌ها اسْمُهُ»

من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 613، ح 3213

در خصوص فرجام ولایت در ذیل آیه 24 از سوره مبارکه صافات کتاب «روح المعانی» ذیل آیه شریفه:

(وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُون)

آن‌ها را متوقف سازید که باید بازپرسی شوند.

سوره صافات (37): آیه 24

مطلبی می‌نویسد. ظاهراً (وَ قِفُوهُمْ) خطاب به همه امم است و تنها خطاب به نبی گرامی اسلام نیست.

عقیده رسمی «آلوسی» درباره فرجام ولایت امیرالمؤمنین(سلام الله علیه)

«آلوسی» سلفی که معتقد به امامت اهلبیت نیست، چندین اقوال را می‌آورد که (وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُون) مورد سؤال چیست. او می‌نویسد:

«أن السؤال عن العقائد والأعمال ورأس ذلک لا إله إلا الله ومن أجله ولایة علی کرم الله تعالی وجهه»

سؤال از عقاید و اعمال است و رأس عقاید و اعمال لا إله إلا الله است و از اجل آن ولایت علی بن أبی طالب است.

روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 23، ص 80، باب الصافات: (24) وقفوهم إنهم مسؤولون

مشاهده کنید که این چیزی نیست که بتوانیم براحتی از کنار آن بگذریم. همچنین در کتاب «الصواعق المحرقة» که در رد شیعه نوشته شده است، و خود «ابن حجر عسقلانی» می‌گوید: من دیدم در اطراف مکه جوانان اهل سنت جذب مذهب تشیع می‌شوند، من این کتاب را نوشتم تا جوانان جذب شیعه نشوند. ایشان هم ذیل آیه شریفه:

(وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُون)

می‌نویسد:

«عن ولایة علی»

همچنین در روایت دیگر دارد:

«أی عن ولایة علی وأهل البیت»

الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الهیثمی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417 هـ - 1997 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط، ج 2، ص 437، الفصل الأول فی الآیات الواردة فیهم

آن پیشینه ولایت بود و این هم فرجام ولایت است.

پرسش:

آیا این دانشمندان اهل سنت، این مطالب را فقط نقل کرده اند یا تأیید هم کرده اند؟

پاسخ:

بله، تأیید کرده است و به عنوان مؤید می‌آورد. «آلوسی» این قول را به عنوان عقیده رسمی خود مطرح می‌کند. او چند قول می‌آورد و می‌نویسد:

«وأولی هذه الأقوال أن السؤال عن العقائد والأعمال ورأس ذلک لا إله إلا الله ومن أجله ولایة علی کرم الله تعالی وجهه»

بهترین این اقوال که بر دیگر اقوال اولویت دارد سؤال از عقاید و اعمال است و رأس عقاید و اعمال لا إله إلا الله است و از اجل آن ولایت علی بن أبی طالب است.

نقل قول و روایت نیست، بلکه مسئله فتوا و نظر است. قضیه بسیار فراتر از این‌هاست.

روزی آقازاده «علامه امینی (رضوان الله تعالی علیه)» منزل ما بود. می‌گفت: زمانی که پدرم در لندن در بستر بیماری بود، صدایش در نمی‌آمد. پدرم لب‌هایش را تکان داد و وقتی گوشم را نزدیک دهانش بردم، دیدم دارد گریه می‌کند و حرفی می‌زند. پدرم می‌گفت: پسرم از خدا می‌خواستم خدا از اول تا آخر خلقت به من عمر بدهد.

من حرف پدرم را قطع کردم و گفتم: آیا می‌خواهید کتاب «الغدیر» که ناتمام است را تمام کنید؟ پدرم گفت: خیر. از خدا می‌خواهم که از اول تا آخر خلقت به من عمر بدهد تا بنشینم و برای مظلومیت علی گریه کنم!!

قضیه به قدری روشن و واضح است، همانند اینکه می‌خواهید استدلال کنید که الآن روز است.

روایاتی زیبا، برای چشم روشنی شیعیان!

بنده روایتی هم برای خوشحالی شما بگویم. این روایت که بسیار زیباست، موثقه است. راوی این روایت «ابن فضال» است که فتحی هست و فتحی‌ها هم همگی ثقه هستند. امام حسن عسکری فرمودند:

«خذوا ما رووا و دعوا ما رأوا»

من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 4، ص 542، باب الفطحیة

راوی می‌گوید: تعدادی از صحابه خدمت امام صادق بودیم. حضرت فرمود:

«لَا یقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ یوْمَ الْقِیامَةِ إِلَّا هَذَا الْأَمْرَ الَّذِی أَنْتُمْ عَلَیهِ»

سپس می‌فرماید:

«وَ مَا بَینَ أَحَدِکمْ وَ بَینَ أَنْ یرَی مَا تَقَرُّ بِهِ عَینُهُ إِلَّا أَنْ تَبْلُغَ نَفْسُهُ إِلَی هَذِهِ ثُمَّ أَهْوَی بِیدِهِ إِلَی الْوَرِیدِ ثُمَّ اتَّکأَ»

قدر و نتیجه امر ولایت و امامت را الآن نمی‌دانید، زمانی که جان به گلوگاه رسید آن زمان قدر آن را می‌دانید.

«وَ کانَ مَعِی الْمُعَلَّی فَغَمَزَنِی أَنْ أَسْأَلَه»

معلی بن خنیس که همراه من بود، ران مرا فشار داد تا از حضرت در این خصوص بپرسم.

«فَقُلْتُ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَإِذَا بَلَغَتْ نَفْسُهُ هَذِهِ أَی شَی‌ءٍ یرَی»

من پرسیدم: یا رسول الله! زمانی که جان شیعیان به لب می‌رسد، چه می‌بینند؟

«معلی بن خنیس» دائماً به من مشت می‌زد تا در این خصوص سؤال بپرسم و من هم می‌پرسیدم.

«فَقُلْتُ لَهُ بِضْعَ عَشْرَةَ مَرَّةً أَی شَی‌ءٍ»

من بیش از ده مرتبه در این خصوص سؤال پرسیدم و حضرت چیزی نفرمود.

وقتی جلسه از اغیار خالی شد؛

«فَقَالَ یا عُقْبَةُ»

حضرت فرمود: یا عقبه.

«فَقُلْت لَبَّیک وَ سَعْدَیک فَقَالَ أَبَیتَ إِلَّا أَنْ تَعْلَمَ فَقُلْتُ نَعَمْ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّمَا دِینِی مَعَ دِینِک فَإِذَا ذَهَبَ دِینِی کانَ ذَلِک کیفَ لِی بِک یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ کلَّ سَاعَةٍ وَ بَکیتُ فَرَقَّ لِی»

در ادامه وارد شده است:

«فَقَالَ یرَاهُمَا وَ اللَّهِ»

حضرت فرمود: به خدا سوگند شیعه دو نفر را می‌بیند.

«فَقُلْتُ بِأَبِی وَ أُمِّی مَنْ هُمَا»

من گفتم: پدر و مادرم فدایتان آن‌ها چه کسانی هستند؟

«قَالَ ذَلِک رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلِی ع یا عُقْبَةُ لَنْ تَمُوتَ نَفْسٌ مُؤْمِنَةٌ أَبَداً حَتَّی تَرَاهُمَا»

حضرت فرمود: آن دو نفر رسول الله و علی هستند. هیچ انسان مؤمنی از دنیا نمی‌رود، مگر اینکه آن دو نفر را می‌بیند.

«قُلْتُ فَإِذَا نَظَرَ إِلَیهِمَا الْمُؤْمِنُ أَ یرْجِعُ إِلَی الدُّنْیا»

من پرسیدم: آیا وقتی که مؤمن پیغمبر اکرم و امیرالمؤمنین را دید، آیا بازهم آرزو می‌کند که به دنیا بازگردد؟

«فَقَالَ لَا یمْضِی أَمَامَهُ إِذَا نَظَرَ إِلَیهِمَا مَضَی أَمَامَهُ فَقُلْتُ لَهُ یقُولَانِ شَیئاً قَالَ نَعَمْ یدْخُلَانِ جَمِیعاً عَلَی الْمُؤْمِنِ فَیجْلِسُ رَسُولُ اللَّهِ عِنْدَ رَأْسِهِ وَ عَلِی عِنْدَ رِجْلَیهِ فَیکبُّ عَلَیهِ رَسُولُ اللَّهِ فَیقُولُ یا وَلِی اللَّهِ أَبْشِرْ أَنَا رَسُولُ اللَّهِ إِنِّی خَیرٌ لَک مِمَّا تَرَکتَ مِنَ الدُّنْیا ثُمَّ ینْهَضُ رَسُولُ اللَّهِ فَیقُومُ عَلِی حَتَّی یکبَّ عَلَیهِ»

سپس می‌فرماید:

«فَیقُولُ یا وَلِی اللَّهِ أَبْشِرْ أَنَا عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ الَّذِی کنْتَ تُحِبُّه»

حضرت می‌فرماید: ای ولی خدا! بشارت باد بر تو که من همان علی هستم که مرا دوست داشتی.

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 3، ص 128، ح 1

روایت دیگر ذیل آیه شریفه:

(یوْمَ نَدْعُوا کلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِی کتابَهُ بِیمِینِهِ فَأُولئِک یقْرَؤُنَ کتابَهُم)

به یاد آورید روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان می‌خوانیم، آن‌ها که نامه عملشان به دست راستشان است آن را (با شادی و سرور) می‌خوانند.

سوره إسراء (17): آیه 71

است. امیرالمؤمنین فرمود: فردای قیامت هرکسی با امام عصرش محشور می‌شود. «آلوسی» همین تعبیر را دارد که هر قومی با امام زمانش و کتاب پروردگارش محشور می‌شود.

جایگاه رفیع ولایت اهلبیت، در عالم تشریع

نکته دیگر جایگاه ولایت در عالم تشریع است. بنده این مطالب را هم سریع می‌گویم و می‌گذرم. «مرحوم کلینی» در کتاب «کافی» جلد 2 صفحه 18 و 372 حدود دوازده روایت در این خصوص نقل می‌کند. ایشان در صفحه 18 می‌نویسد:

«بُنِی الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسٍ عَلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایةِ وَ لَمْ ینَادَ بِشَی‌ءٍ کمَا نُودِی بِالْوَلَایةِ»

سپس می‌فرماید:

«فَأَخَذَ النَّاسُ بِأَرْبَعٍ وَ تَرَکوا هَذِهِ یعْنِی الْوَلَایة»

مردم چهار مورد اول را گرفتند و مورد پنجم یعنی ولایت را رها کردند.

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 2، ص 18، ح 3

همچنین تعبیر دیگری از ائمه اطهار است که می‌فرمایند:

«بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَی»

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 145، ح 10

حضرت می‌فرماید: عبادت و معرفت و وحدانیت خدا یک راه دارد و آن هم ما هستیم.

«مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِکم»

من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 615، ح 3213

از امام حسین (علیه السلام) سؤال می‌کنند:

«یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ کلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یجِبُ عَلَیهِمْ طَاعَتُه»

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 5، ص 312، ح 1

این روایات عمدتاً روایات صحیح هستند. «محمد کردعلی» یکی از علمای بزرگ ترکیه است و مورد تأیید علمای اهل سنت است و کتاب «خطط الشام» یکی از کتب معتبر اهل سنت است. در جلد 6 صفحه 245 از قول «ابو سعید خدری» نقل شده است:

«أمر الناس بخمس فعلموا بأربع وترکوا واحدة. ولما سئل عن الأربع قال: الصلاة والزکاة وصوم شهر رمضان والحج»

سپس می‌نویسد:

«قیل: فما الواحد آلتی ترکوها؟»

راوی پرسید: موردی که مردم آن را ترک کردند کدام است؟

«قال: ولایة علی بن أبی طالب»

سپس می‌نویسد:

«قیل له: وإنما لمفروضة معهن قال: هی مفروضة معهن»

خطط الشام، المؤلف: محمد بن عبد الرزاق بن محمَّد، کرْد عَلی (المتوفی: 1372 هـ)، الناشر: مکتبة النوری، دمشق، الطبعة: الثالثة، 1403 هـ - 1983 م، ج 6، ص 245، باب الشیعة

این روایت مشابه روایت:

«بُنِی الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسٍ عَلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایةِ وَ لَمْ ینَادَ بِشَی‌ءٍ کمَا نُودِی بِالْوَلَایةِ»

هست که ما شیعیان در کتب خود داریم. «ابن مردویه» تعبیری دارد که تعبیر بسیار زیبایی دارد. از او سؤال می‌کنند:

«فما الواحدة الّتی ترکوها؟»

واجبی که مردم آن را ترک کردند کدام است؟

«قال: ولایة علی بن أبی طالب»

او گفت: ولایت علی بن أبی طالب.

«وإنّها مفترضة معهنّ؟»

آیا ولایت علی بن أبی طالب در ردیف سایر فرایض واجب است؟

«قال: نعم»

گفت: بله.

«قال: فقد کفر الناس!!»

پرسید: با رها کردن ولایت مردم کافر شدند!؟

«قال: فما ذنبی!»

گفت: گناه من چیست!

مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع)، نویسنده: أحمد بن موسی ابن مردویه الأصفهانی، تحقیق: عبد الرزاق محمد حسین حرز الدین، چاپ: الثانیة، سال چاپ: 1424 - 1382 ش، چاپخانه: دار الحدیث، ناشر: دار الحدیث، ص 72، ح 48

این روایت مصداق بارز فرمایش قرآن کریم:

(وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری)

و هیچ گنهکاری گناه دیگری را متحمل نمی‌شود.

سوره أنعام (6): آیه 164

البته ما در روایات شیعه هم روایتی در رابطه با امیرالمؤمنین داریم که صددرصد صحیح است و بزرگان ما هم آن را تصحیح کردند. رسول گرامی اسلام به امیرالمؤمنین می‌فرماید:

«فَمَنْ أَنْکرَ إِمَامَتَک فَقَدْ أَنْکرَ نُبُوَّتِی یا عَلِی أَنْتَ وصیّی وَ أَبُو وُلْدِی وَ زَوْجُ ابْنَتِی وَ خَلِیفَتِی عَلَی أُمَّتِی فِی حَیاتِی وَ بَعْدَ مَوْتِی»

عیون أخبار الرضا علیه السلام، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: لاجوردی، مهدی، ج 1، ص 297، ح 53

«مرحوم مجلسی اول» در کتاب «روضة المتقین» قبل از نقل روایت می‌نویسد:

« روي أيضا في الموثق كالصحيح‏ »

روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه( ط- القديمة)؛ مجلسى، محمدتقى‏؛ محقق / مصحح: موسوى كرمانى، حسين و اشتهاردى على پناه‏؛ ناشر: مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانبور، مكان چاپ: قم‏؛ سال چاپ: 1406 ق‏، نوبت چاپ: دوم‏؛ ج3، ص 277

بازهم «مرحوم صدوق» در کتاب «کمال الدین» می‌نویسد:

«لَا یحِبُّهُمْ إِلَّا مَنْ طَابَتْ وِلَادَتُهُ وَ لَا یبْغِضُهُمْ إِلَّا مَنْ خَبُثَتْ وِلَادَتُهُ»

ایشان نام تک تک ائمه اطهار را می‌آورد و می‌نویسد:

«مَنْ أَنْکرَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ أَنْکرَنِی وَ مَنْ أَنْکرَنِی فَقَدْ أَنْکرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ جَحَدَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ جَحَدَنِی وَ مَنْ جَحَدَنِی فَقَدْ جَحَدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ»

کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 262، ح 8

عزیزان خوب دقت کنند. یکی از دوستان الآن از من سؤال می‌کرد طبق حدیث:

«لَتَفْتَرِقَنَّ هَذِهِ الْأُمَّةُ عَلَی ثَلَاثٍ وَ سَبْعِینَ فِرْقَةً کلُّهَا فِی النَّارِ إِلَّا فِرْقَةٌ وَاحِدَةٌ»

بحار الأنوار، مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 54، ص 318، باب 2

بهشت برای عده خاصی است و خداوند عالم بهشت باعظمت را برای تعداد انگشت شماری شیعه آفریده است.

من عرض کردم و آیت الله خوئی در کتاب «بیع» خود دارند و امام خمینی در کتاب «بیع» و «مکاسب» در رابطه با بحث اینکه آیا معامله با غیر شیعه به چه نحو است، در آنجا آیت الله خوئی تعبیر زیبایی دارد و می‌فرماید: "از میان اهل سنت کسانی که به تقلید از آباء و علمایشان مسئله امامت اهلبیت برایشان روشن نشده است، ما حکم به اسلام و طهارت و نجات آن‌ها می‌کنیم."

ما از ائمه اطهار در کتاب «کافی» و دیگر کتب داریم که امام می‌فرماید راوی خدمت حضرت می‌آید و عرضه می‌دارد: یابن رسول الله! اگر چنین باشد، اهل بهشت بسیار کم هستند. حضرت در جواب می‌فرمایند: کسانی که «حقیه» هستند، همگی به بهشت می‌روند.

راوی عرضه می‌دارد: یابن رسول الله! «حقیه» چه کسانی هستند؟! حضرت می‌فرماید: کسانی که امامت امیرالمؤمنین را قبول ندارند، اما علی را دوست دارند و با علی عناد ندارند و به حق علی قسم می‌خورند. این حق تا اینجا برایشان محترم است. بنابراین خداوند عالم از کرم خود این افراد را فردای قیامت به بهشت می‌برد.

لذا واژه «جَحَدَ» می‌آید. عبارتی که «مرحوم شیخ مفید» دارد همین واژه را مطرح می کند. «جَحَدَ» به معنای انکار عَن عِلمٍ است.

(وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا)

و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند در حالی که در دل به آن یقین داشتند.

سوره نمل (27): آیه 14

بنابراین هرجایی بحث انکار می‌آید، آن را کاملاً مقید می‌کند.

«وَ مَنْ جَحَدَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ جَحَدَنِی وَ مَنْ جَحَدَنِی فَقَدْ جَحَدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ»

بازهم در کتاب «کمال الدین» همین تعبیر آمده است:

«وَ مَنْ أَنْکرَهُمْ أَوْ أَنْکرَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ أَنْکرَنِی»

کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 259، ح 3

نکته دیگر مطلبی است که دوستان باید به آن ملاحظه کنند، و من زیاد توضیح نمی‌دهم. در کتاب «کافی» جلد اول صفحه 181 «بَابُ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَیه» صراحت دارد:

«وَ مَنْ لَا یعْرِفِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا یعْرِفِ الْإِمَامَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیتِ فَإِنَّمَا یعْرِفُ وَ یعْبُدُ غَیرَ اللَّهِ هَکذَا وَ اللَّهِ ضَلَالا»

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 181، ح 4

و:

«کلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِعِبَادَةٍ یجْهِدُ فیها نَفْسَهُ وَ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْیهُ غَیرُ مَقْبُولٍ وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَیر»

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 183، ح 8

روایت بسیار محکمی که می‌تواند منشأ بسیاری از معارف باشد

بازهم روایت صحیح‌های از امام صادق (علیه السلام) ذیل آیه شریفه:

(وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنی فَادْعُوهُ بِها)

و برای خدا نامهای نیکی است خدا را با آن بخوانید.

سوره أعراف (7): آیه 180

وارد شده است که روایت بسیار محکمی است و می‌تواند منشأ بسیاری از معارف ما باشد. حضرت می‌فرماید:

«نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی الَّتِی لَا یقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا»

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 144، ح 4

ما در این زمینه روایت زیاد داریم. «مرحوم شیخ طوسی» هم روایت می‌آورد که پیغمبر اکرم فرمودند:

«وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیدِهِ لَوْ أَنَّ عَبْداً جَاءَ یوْمَ الْقِیامَةِ بِعَمَلِ سَبْعِینَ نَبِیاً مَا قَبِلَ اللَّهُ ذَلِک مِنْهُ حَتَّی یلْقَاهُ بِوَلَایتِی وَ وَلَایةِ أَهْلِ بَیتِی»

الأمالی، نویسنده: طوسی، محمد بن الحسن، محقق / مصحح: مؤسسة البعثة، ص 140، ح 229

در میان کتب اهل سنت هم از این روایات موجود است. در کتاب «المناقب للخوارزمی» که از او به "صدر الائمة" تعبیر می‌کنند، وارد شده است:

«یا علی لو أن عبدا عبد الله عز وجل مثل ما قام نوح فی قومه»

یا علی اگر کسی به اندازه عمر حضرت نوح عبادت کند.

«وکان له مثل أحد ذهبا " فأنفقه فی سبیل الله»

و به اندازه کوه احد طلا در راه خدا انفاق کند.

«ومد فی عمره حتی حج الف عام علی قدمیه»

و هزار بار به زیارت خانه خدا برود.

«ثم قتل بین الصفا والمروة مظلوما "»

و مظلومانه بین صفا و مروه کشته شود.

«ثم لم یوالک یا علی لم یشم رائحة الجنة ولم یدخلها»

و ولادت تو را نداشته باشد، نه بوی بهشت را استشمام می‌کند و داخل بهشت می‌شود.

المناقب، الموفق الخوارزمی، تحقیق: الشیخ مالک المحمودی - مؤسسة سید الشهداء (ع)، چاپ: الثانیة، سال چاپ: ربیع الثانی 1414، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، ص 67، ح 40

جایگاه ولایت در حوزه حفظ دین و شریعت

بحث دیگر جایگاه ولایت در حوزه حفظ دین و شریعت است. در این زمینه وارد شده است:

«فِینَا أَهْلَ الْبَیتِ فِی کلِّ خَلَفٍ عُدُولًا ینْفُونَ عَنْهُ تَحْرِیفَ الْغَالِینَ وَ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِینَ وَ تَأْوِیلَ الْجَاهِلِین»

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 32، ح 2

جایگاه امامت در امور اجتماعی

بحث بعد جایگاه امامت در امور اجتماعی است. در این زمینه روایتی در کتاب «المستدرک علی الصحیحین» جلد 3 صفحه 162 وارد شده است که پیغمبر اکرم فرمودند:

«وأهل بیتی أمان لأمتی من الاختلاف»

طبق این روایت برطرف کردن اختلاف و ایجاد وحدت میان امت اسلامی تنها یک راه دارد و آن هم این است که همگی در کنار مائده اهلبیت جمع شوند.

«وأهل بیتی أمان لأمتی من الاختلاف فإذا خالفتها قبیلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب إبلیس»

روایت صددرصد صحیح است و در سند روایت وارد شده است:

«هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 162، ح 4715

ما امروز این فراز «فإذا خالفتها قبیلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب إبلیس» را مشاهده می‌کنیم. امروز یک میلیارد و هفتصد هزار مسلمان به جان هم افتادند و به جای آنکه در برابر آمریکا و اسرائیل متحد شوند به اختلاف با هم می‌پردازند.

به تعبیره امام خمینی اگر هرکدام از مسلمانان یک لیوان آب به سمت اسرائیل بریزند، سیل خروشانی می‌آید که اسرائیل را برای همیشه از صفحه گیتی نابود می‌کند. در حال حاضر حزب ابلیس است و مسلمان و مسلمان کشی به راه افتاده است. مشاهده کنید کشتار مسلمان‌ها که امروزه به دست مسلمان‌ها به راه افتاده است، در هیچ یک از ادیان و فرق وجود ندارد.

«صنعانی» هم بعد از نقل روایت «وأهل بیتی أمان لأمتی من الاختلاف» می‌گوید:

« وَمن أنصف علم أَن هَذَا الدَّلِيل أقوى من أَدِلَّة إِجْمَاع الْأمة بمراتب»

أصول الفقه المسمی إجابة السائل شرح بغیة الآمل، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل الأمیر الصنعانی، دار النشر: مؤسسةالرسالة - بیروت - 1986، الطبعة: الأولی، تحقیق: القاضی حسین بن أحمدالسیاغی و الدکتور حسن محمد مقبولی الأهدل، ج 1، ص 156

در منابع شیعه هم داریم:

«النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ بَیتِی أَمَانٌ لِأُمَّتِی فَإِذَا ذَهَبَ النُّجُومُ ذَهَبَ أَهْلُ السَّمَاءِ وَ إِذَا ذَهَبَ أَهْلُ بَیتِی ذَهَبَ أَهْلُ الْأَرْض»

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 27، ص 309، ح 3

جامعه منهای اهلبیت دیگر جامعه بشری نیست، بلکه جامعه وحشی‌گری و حیوانی است که همه برای خوردن گوشت یکدیگر از هم سبقت می‌گیرند.

اهمیت امامت از دیدگاه اهلبیت (علیهم السلام)

بحث آخر هم در رابطه با اهمیت امامت از دیدگاه اهلبیت است. بنده قبلاً هم عرض کردم که به تعبیر «شیخ مفید» امام صادق چهار هزار شاگرد داشتند، اما از میان این تعداد تنها وقتی چشمشان به «هشام بن حکم» می‌افتند، می‌فرمایند:

«نَاصِرُنَا بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ وَ یدِه»

«زراره» افقه فقهای عصر معصوم است. امام صادق (سلام الله علیه) می‌فرماید:

«رَحِمَ اللَّهُ زُرَارَةَ بْنَ أَعْینَ لَوْ لَا زُرَارَةُ لَانْدَرَسَتْ أَحَادِیثُ أَبِی»

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 47، ص 390، ح 113

اما امام صادق با دیدن «هشام» گل از گلشان می‌شکفد و می‌فرمایند:

«مِثْلُک فَلْیکلِّمِ النَّاسَ»

همچنین «قیس بن ماصر» وقتی در محضر امام مناظره می‌کند؛

«أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یضْحَک مِنْ کلَامِهِمَا»

حضرت از خوشحالی تبسم بر سیمای مبارکشان می‌نشیند.

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 171، ح 4

ولی وقتی که «هشام بن حکم» شروع به مناظره می‌کند؛

«فَبَقِی یضْحَک أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع حَتَّی بَدَتْ نَوَاجِذُه»

امام صادق طوری خندیدند که تمام دندان‌های مبارکشان نمایان شد.

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 47، ص 408، ح 11

امام کاظم وقتی در مسجد النبی به «محمد بن حکیم» دستور مناظره می‌دهند و او مخالفین را مغلوب می‌کند، حضرت خوشحال می شوند؛

« كَانَ أَبُو الْحَسَنِ يَأْمُرُ مُحَمَّدَ بْنَ حَكِيمٍ أَنْ يُجَالِسَ أَهْلَ الْمَدِينَةِ فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ أَنْ يُكَلِّمَهُمْ وَ يُخَاصِمَهُمْ! حَتَّى كَلَّمَهُمْ فِي صَاحِبِ الْقَبْرِ، فَكَانَ إِذَا انْصَرَفَ إِلَيْهِ، قَالَ لَهُ: مَا قُلْتُ لَهُمْ وَ مَا قَالُوا لَكَ وَ يَرْضَى بِذَلِكَ مِنْهُ. »

رجال الكشي- إختيار معرفة الرجال‏؛ كشى، محمد بن عمر؛ محقق / مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن‏؛ ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد، سال چاپ: 1409 ق‏، نوبت چاپ: اول‏؛ ص 449

این مناظره موجب رضایت امام کاظم می شود و در کنار قبر پیغمبر اکرم موجب شادی قلب امام کاظم می شود.

فقه خیلی خوب است، اصول خیلی خوب است، تفسیر خیلی خوب است. همه خوب است، اما از میان خوب‌ها آنچه خوب است؛

«وَ لَمْ ینَادَ بِشَی‌ءٍ کمَا نُودِی بِالْوَلَایةِ»

خوشحالی ائمه اطهار در تبیین احکام است، اما وقتی که بحث ولایت و امامت مطرح می‌شود خنده و خوشحالی بر سیمای امام می‌نشیند و از خنده و خوشحالی خودداری نمی‌فرمایند.

نکات لازم در استدلال به قرآن برای ولایت اهلبیت (علیهم السلام)

1) توجه جدی به سنّت در کنار قرآن

نکته دیگر این است که اگر ما بخواهیم وارد بحث ولایت شویم، یا از طریق قرآن و یا از طریق سنت امکان پذیر است. ما عمدتاً با قرآن کریم ورود پیدا می‌کنیم، قبل از آنکه به سنت برسیم. اگر بخواهیم به قرآن کریم استدلال کنیم، باید چند نکته را در نظر بگیریم.

نکته اول اینکه قرآن منهای سنت نمی‌تواند حقیقت را برای ما بیان کند. قرآن کریم از یک طرف می‌فرماید:

(وَ نَزَّلْنا عَلَیک الْکتابَ تِبْیاناً لِکلِّ شَی‌ء)

و ما این کتاب (آسمانی) را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز است.

سوره نحل (16): آیه 89

اما از طرف دیگر می‌فرماید:

(وَ أَنْزَلْنا إِلَیک الذِّکرَ لِتُبَینَ لِلنَّاس ما نُزِّلَ إِلَیهِم )

و ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آن‌ها تبیین کنی.

سوره نحل (16): آیه 44

قرآن منهای (لِتُبَینَ لِلنَّاس) دیگر قرآن نیست. شما از قرآن کریم یک نماز صبح دو رکعتی را هم نمی‌توانید اثبات کنید. اصلاً من بالاتر از این بگویم، اگر بتوانید از قرآن کریم اثبات کنید که نماز واجب است به شما جایزه خواهم داد.

قرآن کریم می‌فرماید:

(وَ أَنْزَلْنا إِلَیک الذِّکرَ لِتُبَینَ لِلنَّاس)

قرآن کریم می‌فرماید: پیغمبر تو مبین قرآن هستی، نه صحابه!؛ نه ابوحنیفه!

(وَ کیفَ تَکفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلی عَلَیکمْ آیاتُ اللَّهِ وَ فِیکمْ رَسُولُه)

و چگونه ممکن است شما کافر شوید با اینکه (در دامان وحی قرار گرفته‌اید) و آیات خدا بر شما خوانده می‌شود و پیامبر او در میان شماست.

سوره آل عمران (3): آیه 101

همچنین خداوند متعال در آیه دیگر می‌فرماید:

(وَ ما آتاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)

آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید و اجرا کنید، و آنچه را از آن نهی کرده خودداری نمائید.

سوره حشر (59): آیه 7

این دیگر فقط قرآن نیست. همچنین (وَ رَسُولَه) در آیه شریفه:

(وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَه)

و خدا و پیامبرش را اطاعت نمائید.

سوره مجادله (58): آیه 13

ارتباطی به قرآن کریم ندارد. اطاعت از پیغمبر اکرم در خارج از قرآن، تفسیر قرآن، تبیین قرآن و تبیین شریعت است. خداوند متعال در آیه دیگر می‌فرماید:

(وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحی)

و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید. آنچه آورده چیزی جز وحی نیست که به او وحی شده است.

سوره نجم (53): آیات 3 و 4

همانطور که وقتی آیات قرآن از لب‌های مبارک پیغمبر اکرم بیرون می‌آید وحی است، حدیث هم که بیرون می‌آید وحی است و فرقی نمی‌کند؛ پیغمبر اکرم معصوم است چه وقتی که بیمار باشد و چه وقتی که سالم باشد. چه در غضب باشد و چه در رضا باشد. گفتار پیغمبر اکرم برای همگان حجت است.

«احمد بن حنبل» در کتاب «مسند» جلد دو صفحه 340 با سند صحیح نقل می‌کند که به پیغمبر اکرم عرضه داشتند: یا رسول الله! شما گاها با ما شوخی می‌کنید. آیا شوخی‌های شما هم برای ما حجت است؟ حضرت فرمود:

«انی لاَ أَقُولُ إِلاَّ حَقًّا»

حتی وقتی با شما شوخی می‌کنم هم به حق شوخی می‌کنم.

مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 2، ص 340، ح 8462

دیدگاه جالب علمای اهل سنت، پیرامون قرآن منهای سنّت

نکته بعد این است که آقایان ادعا می‌کنند قرآن بیاورید و سنت نیاورید! «ابن حجر» در کتاب «فتح الباری» جلد 13 صفحه 291 با سند صحیح نقل می‌کند:

«کان جبریل ینزل علی النبی بالسنة کما ینزل علیه بالقرآن»

فتح الباری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج 13، ص 291، باب قوله باب ما کان النبی یسأل مما لم ینزل علیه الوحی

«ابن حجر» یکی از استوانه‌های علمی اهل سنت است. نقل شده است اهل سنت کنار سفره چهار نفر ارتزاق می‌کنند: «ابن حجر»، «ذهبی»، «مزی» و «زین الدین عراقی»! همچنین «ابن عبد البر» متوفای 364 هجری می‌نویسد:

«القرآن أحوج إلی السنة من السنة إلی کتاب»

احتیاج کتاب به سنت، بیش از احتیاج سنت به کتاب است.

جامع بیان العلم وفضله، اسم المؤلف: یوسف بن عبد البر النمری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت – 1398، ج 2، ص 191، باب موضع السنة من الکتاب وبیانها له

پشتوانه سنت آیه شریفه (لِتُبَینَ لِلنَّاس) و (وَ ما آتاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ) است، اما اگر بخواهید قرآن کریم را بیاورید نمی‌توانید منهای سنت آن را بیاورید.

«ابوحنیفه» رهبر احناف متوفای 150 هجری می‌نویسد:

«لولا السنة ما فهم أحد منا القران»

اگر سنت نباشد، یک نفر از ما قرآن را نمی‌فهمیم.

المستخرج علی المستدرک للحاکم، اسم المؤلف: أبی الفضل زین الدین عبد الرحیم بن الحسین العراقی، ج 1، ص 15، فصل طالب العلم

«ألبانی» متوفای 1420 هجری که از او به «بخاری دوران» تعبیر می‌کنند و با «بن باز» در یک سال از دنیا رفتند، می‌نویسد:

« فحذار أيها المسلم ! أن تحاول فهم القرآن مستقلا عن السنة، فإنك لن تستطيع ذلك ولو كنت في اللغة سيبويه زمانك»

ای مسلمان برحذر باش از اینکه قرآن را بدون سنت بفهمی که تو نخواهی توانست اگر چه در لغت عرب، سیبویه زمان خودت باشی.

أصل صفة صلاة النبي صلى الله عليه وسلم، المؤلف: محمد ناصر الدين الألباني (المتوفى: 1420هـ)، الناشر: مكتبة المعارف للنشر والتوزيع – الرياض، الطبعة: الأولى 1427 هـ - 2006 م؛ ج3، ص 938

بحث دیگر سخن «ایوب سختیانی» از علمای بزرگ اهل سنت است که می‌گوید:

« إِذَا حَدَّثْتَ الرَّجُلَ بِالسُّنَّةِ فَقَالَ: دَعْنَا مِنْ هَذَا وَحَدِّثْنَا مِنَ الْقُرْآنِ , فَاعْلَمْ أَنَّهُ ضَالٌّ مُضِلٌّ»

اگر شما از سنت می‌گویید و کسی ادعا کرد که سنت را رها کن و از قرآن برای ما بگو، بدان که این شخص گمراه و گمراه‌گر است.

الکفایة فی علم الروایة، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن ثابت أبو بکر الخطیب البغدادی، دار النشر: المکتبة العلمیة - المدینة المنورة، تحقیق: أبو عبدالله السورقی, إبراهیم حمدی المدنی، ج 1، ص 16، باب تخصیص السنن لعموم محکم القرآن

در روایتی از عمر بن خطاب نقل شده است که اگر کسی گفت: سنت را رها کن و از قرآن برایمان بگو، بدان که این شخص الاغ است!!

وقتی که امیرالمؤمنین «ابن عباس» را برای مناظره با خوارج می‌فرستند، دستور می‌فرمایند که با آن‌ها با قرآن مناظره نکن زیرا قرآن ذو وجوه است. با این افراد با سنت مناظره کن، زیرا:

«فلم تبق بأیدیهم حجة»

الإتقان فی علوم القرآن؛ جلال الدین السیوطی، تحقیق: سعید المندوب، چاپ: الأولی، سال چاپ: 1416 - 1996 م، چاپخانه: لبنان - دار الفکر، ناشر: دار الفکر، ج 1، ص 410، ح 2840

همچنین «ابو قلابة» می‌نویسد:

«إذا حدثت الرجل بالسنة فقال: دعنا من هذا وهات کتاب الله، فاعلم أنه ضال»

تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، دار النشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407 هـ - 1987 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمری، ج 7، ص 298، باب 4 أبو قلابة ع

2) توجه به شأن نزول آیات

نکته دیگر که در بحث قرآن بسیار مهم است، نقش شأن نزول در فهم آیات است. ما بدون شأن نزول نمی‌توانیم بسیاری از آیات را بفهمیم.

«واحدی» کتابی به نام «أسباب النزول» دارد که در آن می‌نویسد: اگر ما بخواهیم آیات قرآنی را بفهمیم، یکی از بهترین راه‌های آن شأن نزول است که بدانیم این آیه در رابطه با چه قضیه‌ای نازل شده است.

«ابن تیمیه» که سرسلسله وهابیت است، در کتاب «مجموع الفتاوی» جلد 13 صفحه 339 می‌نویسد:

«وَمَعْرِفَةُ " سَبَبِ النُّزُولِ " یعِینُ عَلَی فَهْمِ الْآیةِ»

شناختن سبب نزول به فهم آیه کمک می‌کند.

«فَإِنَّ الْعِلْمَ بِالسَّبَبِ یورِثُ الْعِلْمَ بِالْمُسَبِّبِ»

وقتی که ما شأن نزول را فهمیدیم، آیه قرآن و مراد الهی را بهتر می‌فهمیم.

مجموع الفتاوی، المؤلف: تقی أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی (المتوفی: 728 هـ)، المحقق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، الناشر: مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف، المدینة النبویة، المملکة العربیة السعودیة، عام النشر: 1416 هـ/1995 م، ج 13، ص 339، باب فائدة معرفة سبب النزول

همچنین از میان علمای اهل سنت «عبدالله بن مبارک» متوفای 181 هجری معاصر امام صادق و امام کاظم (علیه السلام) نقل می‌کند:

«فقال الرجل حدثوا عن کتاب الله ولا تحدثوا عن غیره فقال إنک امرؤ أحمق»

اگر کسی گفت که از قرآن به ما بگو و از سنت نگو، بدان که او انسانی احمق است.

«أتجد فی کتاب الله أن صلاة الظهر أربعا لا یجهر فیها وعدد الصلوات وعدد الزکاة ونحوها»

سپس می‌نویسد:

«ثم قال أتجد هذا مفسرا فی کتاب الله إن الله قد أحکمک ذلک والسنة تفسر ذلک»

مسند الإمام عبد الله بن المبارک، اسم المؤلف: عبد الله بن المبارک بن واضح، دار النشر: مکتبة المعارف - الریاض - 1407، الطبعة: الأولی، تحقیق: صبحی البدری السامرائی، ج 1، ص 143، ح 233

«خطیب بغدادی» هم در کتاب خود همین مطالب را آورده و می‌نویسد: آیا کیفیت و تعداد رکعات نماز صبح و ظهر در قرآن کریم هست که شما به این شکل آن را می‌خوانید؟!

علمای اهل سنت ادعا می‌کنند که اصل نماز در قرآن کریم آمده و تنها رکعات آن نیامده است. به عنوان مثال خواندن حمد و توحید و رکوع داشتن در قرآن کریم بیان شده است. ولی بنده بالاتر از این ادعا می‌کنم که اگر سنت را کنار بگذارید، اصلاً اصل نماز هم در قرآن کریم نیست. قرآن کریم می‌فرماید:

(وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکرِی)

و نماز را برای یاد من به‌پادار.

سوره طه (20): آیه 14

چه کسی گفته است (وَ أَقِمِ الصَّلاةَ) به معنای نماز است؟ آیا بر این گفته خود دلیل دارید؟ ما دلیل داریم که مراد از (الصَّلاةَ) به معنای دعاست. قرآن کریم به پیغمبر اکرم می‌فرماید:

(خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیهِمْ إِنَّ صَلاتَک سَکنٌ لَهُم)

از اموال آن‌ها صدقه‌ای (زکات) بگیر تا به وسیله آن آن‌ها را پاک سازی و پرورش دهی، و به آن‌ها (هنگام گرفتن زکات) دعا کن که دعای تو مایه آرامش آن‌ها است.

سوره توبه (9): آیه 103

آیا (وَ صَلِّ عَلَیهِمْ) به معنای این است که نماز بخوان؟ آیا هرکسی زکات داد او را بخوابان و نماز میت بر او بخوان یا بکش و او را خفه کن؟

(وَ صَلِّ عَلَیهِمْ إِنَّ صَلاتَک سَکنٌ لَهُم)

همچنین در آیات دیگر وارد شده است:

(إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکتَهُ یصَلُّونَ عَلَی النَّبِی یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیما)

خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند، ای کسانی که ایمان آورده‌اید بر او درود فرستید و سلام گوئید و تسلیم فرمانش باشید.

سوره احزاب (33): آیه 56

آیا مراد این است که خدا و ملائکه بر پیغمبر اکرم نماز می‌خوانند؟ ما آیات متعدد در قرآن کریم داریم که (الصَّلاةَ) را دعا معنا کردند. اقرب المعنا إلی الفهم، دعا و ذکر است، نه نماز. اگر شما فرمایش پیامبر را که فرمود:

«وَصَلُّوا کما رَأَیتُمُونِی أُصَلِّی»

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 1، ص 226، ح 605

را بردارید و سنت را بردارید، از قرآن کریم حتی خود وجوب نماز را نمی‌توانید اثبات کنید. ما بارها با علمای اهل سنت بحث داشتیم. از آن‌ها پرسیدم که آیا شما مسلمان هستید یا خیر؟ گفتند: بله. پرسیدم: نماز می‌خوانید؟ گفت: بله. من گفتم: نماز صبح را از قرآن برایم اثبات کنید تا من دست از همه چیز بردارم. من چیزی از خود ندارم. نماز صبح را از کجای قرآن کریم استخراج کردید؟ یک آیه برای ما در رابطه با نماز صبح و اصل وجوب نماز صبح بیاورید.

اگر سنت را کنار بگذارید، قرآن کریم به تنهایی نمی‌تواند راهگشا باشد. اگر قرار بود همه این مسائل در قرآن کریم بیاید قرآن یک جلدی نمی‌شد، بلکه صد جلد می‌شد و از عهده قرائت مسلمانان خارج می‌شد.

بنابراین عزیزان به این نکات دقت کنند که اگر ما بخواهیم وارد بحث امامت شویم، باید این مقدمات را بدانیم. ورود به بحث آیات امامت بدون این مقدمات امکان‌پذیر نیست.

حتماً باید روشن شود که قرآن کریم منهای سنت قرآن نیست. قرآن منهای سنت یک نماز دو رکعتی را نمی‌تواند ثابت کند. شأن نزول می‌تواند حقایق ارادة الله را برای ما روشن کند.

3) خلع سلاح اهل سنت در قداست صحابه

نکته بعدی این است که اگر ما بخواهیم وارد بحث مناظره و گفتگو شویم، چه راهکاری دارد!؟ اگر یک پزشک بخواهد بیماری که تومور مغزی دارد یا بیماری سرطان دارد را معالجه کند، اگر ابتدای امر حقایق را به او بگوید قلب بیمار آب می‌شود و جانی برایش باقی نمی‌ماند.

در بحث ولایت و امامت هم اگر ابتدا حدیث غدیر، حدیث منزلت، حدیث وصایت و حدیث خلافت را مطرح کنیم اصلاً طرف مقابل ما حاضر به پذیرش نیست.

در جلسه گذشته هم عرض کردم اهل سنت برای صحابه مقام فوق عصمت قائل هستند. ما معتقدیم که خداوند عالم به ائمه اطهار نظر لطفی کرده است و گناه نمی‌کنند. در مقابل اهل سنت معتقدند که صحابه گناه می‌کنند، اما خداوند قبل از گناه کردن، آن‌ها را بخشیده است. این عقیده فوق عصمت است!

شما معتقدید که پیغمبر اکرم در غدیر علی بن أبی طالب را به عنوان خلیفه معین کرد. اولین جوابی که اهل سنت می‌دهند و در برابر شما موضع می‌گیرند، این است که یعنی صحابه نفهمیدند؟! تو بهتر از صحابه می‌فهمی؟!

اگر صحابه فهمیدند که علی بن أبی طالب خلیفه است، یعنی صحابه سخن پیغمبر اکرم را قبول نکردند؟! مگر امکان دارد که صحابه در غدیر خم نصب علی بن أبی طالب توسط پیغمبر اکرم را شنیدند و به آن عمل نکردند؟! این امکان پذیر نیست! شما نمی‌فهمید.

در حال حاضر صحابه توسط اهل سنت به چماق تبدیل شده است که هرکجا گیر می‌افتند، بحث صحابه را مطرح می‌کنند.

یکی از مواردی که ما باید خیلی روی آن کار کنیم، بحث صحابه است. اگر شما ده هزار ساعت هم درباره صحابه کار کنید، باز هم کم کار کرده‌اید. ما باید این قضیه را حل کنیم که آیا صحابه شأنیت و صلاحیت برای نقل سنت را دارند یا ندارند! این قضیه خیلی مهم است.

اگر بنده یک ربع یا بیست دقیقه در جلسه‌ای باشم یا در همین جلسه امروز فرصت باشد، صحابه را زیر سؤال می‌برم. باید دست صحابه را رو کرد و اهل سنت را خلع سلاح کرد.

جلسه ای که علمای اهل سنت با شرمندگی، آن را ترک کردند!

چندین سال قبل بنده به گیلان رفته بودم. اهل سنت غرب گیلان در رضوان شهر به مناسبت سوم شعبان میلاد امام حسین جلسه‌ای گذاشته بودند. عمدتاً ائمه جمعه اهل سنت بودند؛ حدود هفتاد تن از ائمه اهل سنت و ده تن از ائمه شیعه در این جلسه حضور داشتند.

ما در جلسه اول در رابطه با امام حسین از منابع شیعه و اهل سنت صحبت کردیم. بعد از جلسه مشاهده کردیم چند نامه برای ما آمد مبنی بر اینکه بحث امام حسین اتفاقی است. شما که از قم به اینجا آمدید، بحث صحابه را مطرح کنید.

من نامه را نخواندم و کنار گذاشتم. بعد از گذشت دقایقی نامه دیگر آمد که همین درخواست را داشتند. چندین نامه به من دادند که در آن نوشته بود: بحث صحابه را مطرح کنید. اختلاف ما با شما در صحابه است، نه امام حسین.

جلسه تقریباً دو تایم یک ساعت و نیمه بود. ما نمی‌خواستیم روز میلاد امام حسین مباحثی مطرح کنیم که موجب رنجش اهل سنت باشد. بعد از گذشت ساعتی مشاهده کردم چند تن از علمای اهل سنت کنار میز آمدند و گفتند: اگر شما راست می‌گویید و از قم آمدید، بحث صحابه را مطرح کنید.

امام جمعه رضوان شهر حاج آقا «موسوی» به بنده گفتند: حال که ائمه جمعه اصرار دارند، بحث صحابه را مطرح کنید. من در جواب گفتم: با این حساب فردا نگوئید که چرا بحث اختلافی مطرح کردید!

بنده با نام و یاد خدا شروع به سخن گفتن کردم و ابتدا آیاتی که در مذمت صحابه بود همانند آیه شریفه:

(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِین)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد در باره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید، و از کرده خود پشیمان شوید.

سوره حجرات (49): آیه 6

را بیان کردم و گفتم: آیا مراد از این آیه یهود و مسیحیت است؟ و یا پیغمبر اکرم مشغول خواندن خطبه بودند؛

(وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیها وَ تَرَکوک قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَیرُ الرَّازِقِین)

هنگامی که تجارت یا سرگرمی و لهوی را ببینند پراکنده می‌شوند و به سوی آن می‌روند، و تو را ایستاده به حال خود رها می‌کنند، بگو آنچه نزد خدا است بهتر از لهو و تجارت است و خداوند بهترین روزی دهندگان است.

سوره جمعه (62): آیه 11

بنده به آن‌ها گفتم: اگر شما در حال خواندن خطبه نماز جمعه باشید که تصادفی بیرون مسجد اتفاق بیفتد و همگان بلند شوند و شما را بالای منبر تنها بگذارند، چه حالی پیدا می‌کنید و اسم این افراد را چه می‌گذارید؟ ما همان نام را روی صحابه می‌گذاریم.

بنده چندین آیه‌ای که در قرآن کریم در مذمت و کفر صحابه است را آوردم و گفتم: از آن بالاتر اینکه حدود چهل تن از صحابه در زمان پیغمبر اکرم شراب خوردند یا زنا کردند یا دزدی کردند و پیغمبر اکرم بر آن‌ها حد جاری نمودند. همچنین خلیفه دوم چندین تن از صحابه را حد زد.

اگر این صحابه معصوم هستند و شما این روایت را نقل می کنید که:

(عن أبي هُرَيْرَةَ عن رسول اللَّهِ قال ان اللَّهَ عز وجل اطَّلَعَ على أَهْلِ بَدْرٍ فقال اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ فَقَدْ غَفَرْتُ لَكُمْ)

هر چه می‌خواهید انجام دهید، خداوند شما را بخشیده است!

مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني، دار النشر: مؤسسة قرطبة - مصر ؛ ج2، ص 295، ح 7927

بنابراین پیغمبر اکرم یا عمر بن خطاب به دستور قرآن کریم عمل نکرده است که صحابه را حد زده است؟! بنده چندین مورد از این موارد را آوردم و مشاهده کردم که این ائمه جماعات یکی پس از دیگری جلسه را ترک می‌کردند.

یکی از این ائمه جماعات بلند شد و گفت: ما از مباحثی که شما بیان کردید اطلاعی نداریم. اگر قبلاً به ما می‌گفتید، ما هم مطالعه می‌کردیم و با جواب می‌آمدیم.

من گفتم: من نمی‌خواستم بحث کنم و شما مرا در این بحث انداختید. مشکلی نیست؛ شما بیست روز یا یک ماه یا سه ماه دیگر جلسه‌ای در همین مکان بگذارید و من هم از قم می‌آیم. شما در خصوص صحبت‌هایی که عرض کردم مطالعه کنید تا با هم دوستانه صحبت کنیم.

امام جمعه رضوان شهر خواست ابرو را درست کند، اما چشم را هم خراب کرد. او گفت: اگر خودتان هم جواب این مباحث را بلد نیستید، از شهرها و کشورهای دیگر افرادی را برای پاسخگویی به اینجا بیاورید. آقایان یکی پس از دیگری جلسه را ترک کردند و در نهایت هفت یا هشت نفر بیشتر در جلسه باقی نماند و همگی بیرون رفتند!!

بحث صحابه بحث اساسی است. اگر ما در بحثمان قضیه صحابه را دوستانه مطرح کنیم و تلاش کنیم چالشی نشود، به نتیجه خواهیم رسید. اهل سنت همان عقیده‌ای که ما نسبت به ائمه اطهار داریم قدری بالاتر برای صحابه و نسبت به خلفا دارند.

اگر شما در جلسه جمله تندی بگویید، نه تنها حرف شما را قبول نمی‌کنند بلکه در برابر شما موضع گیری می‌کنند. بحث امامت هم به همین شکل است. اگر ما بخواهیم وارد بحث امامت شویم راهکارهایی دارد.

تجربه‌ای که بنده در طول این چهل سال در بیش از دویست جلسه مناظره با سران وهابی در داخل و خارج کشور به ویژه در عربستان سعودی کسب کردم را به صورت خلاصه خدمت دوستان می‌گویم و در نهایت فایل آن را هم در اختیار دوستان قرار می‌دهم.

گام به گام رسیدن به حقانیت تشیع از طریق قرآن و سنّت

گام اول: لزوم تحقیق در دین و مذمت تقلید کورکورانه

اگر ما بخواهیم وارد بحث خلافت و امامت شویم، ابتدا قرآن کریم به ما دستور می‌دهد که تحقیق کنید.

(فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ)

بنا بر این بندگان مرا بشارت ده کسانی که سخنان را می‌شنوند و از نیکوترین آن‌ها پیروی می‌کنند.

سوره زمر (39): آیات 17 و 18

من هم باید تحقیق کنم و ببینم آیا واقعاً مذهب شیعه حق است یا تنها به دلیل اینکه پدر و مادرم شیعه بودند من هم شیعه شدم. اگر این ملاک باشد، شخص یهودی هم ادعا می‌کند به دلیل اینکه پدر و مادرم یهودی بودند من هم یهودی شدم. البته ما در اینجا آیات و روایات را با اقوال علما و بزرگان اهل سنت آوردیم که انسان باید در این زمینه تحقیق و بررسی داشته باشد.

دومین اقدام مذمت تقلید کورکورانه است، همانطور که قرآن کریم می‌فرماید:

(وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَینا عَلَیهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یعْقِلُونَ شَیئاً وَ لا یهْتَدُون)

و هنگامی که به آن‌ها گفته شود از آنچه خدا نازل کرده است پیروی کنید، می‌گویند: بلکه ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم پیروی می‌نمائیم، آیا نه این است که پدران آن‌ها چیزی نمی‌فهمیدند و هدایت نیافتند؟!

سوره بقره (2): آیه 170

بر فرض پدر و مادرتان دیوانه بود، آیا شما هم می‌خواهید دیوانه شوید؟ اگر آن‌ها عقل نداشتند، تو هم می‌خواهی بی‌عقل باشی؟ ما در قرآن کریم روایات متعدد در مذمت تقلید داریم. «عبدالله بن مسعود» هم می‌گوید:

«لا یکونَنَّ أَحَدُکمْ إِمَّعَةً»

تاج العروس من جواهر القاموس، اسم المؤلف: محمد مرتضی الحسینی الزبیدی، دار النشر: دار الهدایة، تحقیق: مجموعة من المحققین، ج 20، ص 299، باب أَ م ع

از او پرسیدند: «إِمَّعَةً» به چه معناست؟ او گفت: هرچه مردم گفتند، من هم همان را بگویم! خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو!!

«لا یقلدن أحدکم دینه رجلا»

در دین خود از کسی تقلید نکنید.

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی، دار النشر: دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة, بیروت – 1407، ج 1، ص 180، باب فی القیاس والتقلید

«اوزاعی» هم همین مطالب را بیان کرده است. جالب این است که راوی می‌گوید به «ابوحنیفه» گفتم:

«یا أبا حنیفة هذا الذی تفتی والذی وضعت فی کتبک هو الحق الذی لا شک فیه قال فقال والله ما أدری لعله الباطل الذی لا شک فیه»

تاریخ بغداد، اسم المؤلف: أحمد بن علی أبو بکر الخطیب البغدادی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت --، ج 13، ص 424، باب ذکر ما قاله العلماء فی ذم رأیه والتحذیر عنه

«مالک بن أنس» رئیس مالکی‌ها می‌گوید:

«إنما أنا بشر أخطی وأصیب، فانظروا فی رأیی، فکل ما وافق الکتاب والسنة فخذوا به، وما خالف فاترکوه»

تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، دار النشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407 هـ - 1987 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمری، ج 11، ص 327، باب 4 مالک بن أنس ع

«امام شافعی» می‌گوید:

« لا تقلّدوني في كلّ ما أقول »

هرچه من می‌گویم از من تقلید نکنید.

لواقح الأنوار القدسية في بيان العهود المحمدية؛ تأليف سيدي عبد الوهاب الشعراني؛ الطبعة الثانية؛ 1393ه‍. 1973م؛ شركة مكتبة ومطبعة مصطفى البابي الحلبي وأولاده بمصر؛ ص 634

«احمد بن حنبل» می‌گوید:

«لَا تُقَلِّدْنِی وَلَا مَالِکا وَلَا الثَّوْرِی وَلَا الشَّافِعِی»

مجموع الفتاوی، المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی (المتوفی: 728 هـ)، المحقق: عبد الرحمن بن محمد، الناشر: مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف، المدینة النبویة، المملکة العربیة السعودیة، عام النشر: 1416 هـ/1995 م، ج 6، ص 215

این روایت را «ابن تیمیه» از «احمد بن حنبل» نقل می‌کند. «ابن تیمیه» خود معتقد است که تقلید باطل است و نباید تقلید کرد. بحث بعد انتقال از یک مذهب به مذهب دیگر است که من فعلاً آن را مطرح نمی‌کنم.

این یک مرحله است که ما باید زمینه را برای یک مخالف فراهم کنیم تا از تمام مبانی دینی و اعتقادی تحقیق کند. تحقیق کردن گناه نیست، بلکه ترک تحقیق گناه است.

گام دوم: طرح حدیث «افتراق امت»

نکته دیگر این است که سه روایت است. این سه روایت مثلث مقدسی را تشکیل می‌دهد که زمینه طرف مقابل را برای پذیرش حق آماده می‌کند.

حدیث اول حدیث افتراق امت است که من هفته گذشته آن را مطرح کردم که پیغمبر اکرم فرمودند:

« وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي على ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ مِلَّةً كلهم في النَّارِ إلا مِلَّةً وَاحِدَةً »

الجامع الصحيح سنن الترمذي، اسم المؤلف: محمد بن عيسى أبو عيسى الترمذي السلمي، دار النشر: دار إحياء التراث العربي بيروت، تحقيق: أحمد محمد شاكر وآخرون؛ ج 5، ص 26، ح 2641

باید مشخص کنیم که اهل نجات کدام است و اهل آتش کدام است. احناف ادعا می‌کنند که اهل نجات ما هستیم. حنبلی ادعا می‌کند که اهل نجات من هستم. اصلاً حنابله معتقدند اگر کسی حنبلی نباشد اصلاً مسلمان نیست!

در مقابل، احناف معتقدند که حنابله اصلاً مسلمان نیستند تا اینکه بگویند ما مسلمان هستیم. شافعی‌ها و مالکی‌ها هرکدام همین ادعا را دارند. اختلافات و کشتار زیادی از قرن سوم و چهارم میان اهل سنت در بغداد و اصفهان و ری و نیشابور و هرات و دیگر شهرها روی مسائل اعتقادی بود. هرکدام ادعا می‌کردند که ما حق هستیم و طرف دیگر باطل و کافر است.

قبل از اینکه منطقه گیلان شیعه شود، شافعی‌ها گفتند که بیایید مسجد را تقسیم بندی کنیم. دلیلشان این بود که حنابله‌ای که در اینجا هستند ادعا می‌کنند که شما اهل کتاب هستید. مسجد ما جدا باشد و مسجد آنها هم جدا باشد. پرده‌ای بزنیم و شافعی‌ها در یک طرف نماز بخوانند و حنابله در طرف دیگر نماز بخوانند. اصلاً تشیع به کنار، کدام این مذاهب اهل سنت حق هستند؟ وهابیت که معتقدند هرکسی وهابی نیست کافر است، خواه شیعه یا سنی باشد. این تفکر زمینه را برای قبول مسئله فراهم می‌کند.

گام سوم: طرح حدیث «من مات بلا امام»

حدیث بعدی حدیث:

«وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

هركس بميرد و بر گردن او بيعتي نباشد به مرگ جاهلي مرده است.

صحيح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي؛ ج3، ص 1478، ح 1851

حدیث خوبی است و زمینه را فراهم می‌کند.

گام چهارم: طرح حدیث «خلفائی اثنا عشر»

حدیث «خلفائی اثناعشر» حدیث بسیار خوبی است و در کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» هفده یا هجده مورد آمده است که پیغمبر اکرم می‌فرماید:

«لَا یزَالُ الدِّینُ قَائِمًا حتی تَقُومَ السَّاعَةُ أو یکونَ عَلَیکمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً»

صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1453، ح 1822

اهل سنت و وهابیت به ما بگویند که خلفای پیغمبر اکرم چند نفر هستند؟ آن‌ها می‌گویند که چهار نفر هستند. اگر خیلی لطف کنند امام حسن را به عنوان خلیفه پنجم اضافه کنند. آن‌ها نمی‌توانند نام معاویه را ببرند، زیرا معاویه خلیفه نبود و پادشاه بود. زیرا پیامبر فرمود:

«الْخِلَافَةُ بَعْدِی ثَلَاثُونَ سَنَة»

خلافت بعد از من سی سال بیشتر نیست.

صحيح ابن حبان بترتيب ابن بلبان، اسم المؤلف: محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التميمي البستي، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1414 - 1993، الطبعة: الثانية، تحقيق: شعيب الأرنؤوط؛ ج 15، ص 392، ح 6943

با شهادت امام حسن سی سال تمام شد. اهل سنت معطل ماندند که با این روایت چکار کنند.

«ابن حجر» در کتاب «فتح الباری» جلد 13 صفحه 180 آسمان و زمین را به هم می‌زند و بالا و پایین می‌آید تا بتواند درست کند که این دوازده خلیفه چه کسانی هستند. او در نهایت می‌گوید: ما اصلاً حدیث پیغمبر اکرم را نفهمیدیم.

او می‌نویسد: «مهلب» گفته است و ما نفهمیدیم. «ابن جوزی» گفته است و ما نفهمیدیم. «ابوبکر بن عربی» گفته است و ما نفهمیدیم. چنین نیست که تنها «ابن حجر» نفهمیده باشد، بلکه علمای قبل از او هم نفهمیدند.

حدیث «خلفائی اثناعشر» زمینه‌ساز خوبی برای بحث‌های امامت و ولایت است. این روایت زمینه را فراهم می‌کند تا طرف مقابل همان لحظه اول از ما گریزان نشود.

گام پنجم: طرح حدیث ثقلین

مرحله سوم این است که ما بازهم به سراغ حدیث غدیر و حدیث منزلت نمی‌رویم، بلکه حدیث ثقلین را مطرح می‌کنیم. حدیث ثقلین تنش ندارد، مرجعیت علمی اهلبیت است و با سند صحیح بلکه در حد تواتر نقل شده است. در کتاب «صحیح مسلم» و کتب دیگر الی ماشاءالله بحث حدیث ثقلین مطرح شده است.

گام ششم: طرح حدیث سفینه

حدیث دوم حدیث سفینه است که پیغمبر اکرم فرمود:

«مثل أهل بیتی مثل سفینة نوح من رکبها نجا ومن تخلف عنها غرق»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 2، ص 373، ح 3312

ما می‌توانیم از این حدیث لینکی هم به حدیث «افتراق» بدهیم و بگوییم که پیغمبر اکرم فرمودند:

«لَتَفْتَرِقَنَّ هَذِهِ الْأُمَّةُ عَلَی ثَلَاثٍ وَ سَبْعِینَ فِرْقَةً کلُّهَا فِی النَّارِ إِلَّا فِرْقَةٌ وَاحِدَةٌ»

فرقه ناجیه تنها یک فرقه است. در این روایت هم می‌فرمایند که اهل بیت من همانند کشتی حضرت نوح هستند که هرکسی همراه آن‌ها باشد نجات پیدا می‌کند. بنابراین اهلبیت می‌تواند مایه نجات ما باشد، نه غیر اهلبیت. تنها اهلبیت می‌تواند مرجعیت علمی ما باشد، نه غیر از آن بزرگواران.

گام هفتم: طرح حدیث نجوم

حدیث دیگر حدیث نجوم است که به آن اشاره کردم که پیغمبر اکرم فرمودند: «و أهل بیتی أمان لأمّتی من الاختلاف»؛ اصل روایت به این صورت است که پیغمبر اکرم فرمودند:

«النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق»

ستارگان مایه امنیت زمین از غرق شدن در دریا هستند.

در زمان سابق امکانات مدرن روز نبود و از طریق ستارگان می‌فهمیدند. مثلاً کسی وارد فلان دریا شده است و می‌خواهد به فلان کشور برود، آن‌ها از طریق ستارگان می‌توانستند راه را تشخیص بدهند.

« وأهل بیتی أمان لأمتی من الاختلاف فإذا خالفتها قبیلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب إبلیس»»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 162، ح 4715

از طرف دیگر «مناوی» در کتاب «فیض القدیر» ذیل حدیث نجوم نقل می‌کند و می‌گوید:

«خلق الدنیا لأجل المصطفی»

این همان مصداق بارز حدیث قدسی:

«لَوْلَاک لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاک»

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 16، ص 406، ح 1

است. سپس در ادامه می‌نویسد:

«جعل دوام‌ها بدولته ثم بدوام أهل بیته ع»

همانطور که خلقت عالم هستی به خاطر پیغمبر اکرم بوده است، دوام آن به وجود پیغمبر اکرم و اهلبیت است.

فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، اسم المؤلف: عبد الرؤوف المناوی، دار النشر: المکتبة التجاریة الکبری - مصر - 1356 هـ، الطبعة: الأولی، ج 6، ص 297، فصل فی المحلی بأل من هذا الحرف

در هیچ جا وارد نشده است که پیغمبر اکرم فرموده باشند دوام عالم هستی به دوام صحابه و اصحاب و أمهات المؤمنین است.

گام هشتم:طرح منتخب آیات الإمامه

سه مثلثی که ما آوردیم زمینه را برای ما فراهم می‌کند تا در ذهن مخاطب بحث امامت را شروع کنیم. ما ابتدا به سراغ روایات نمی‌رویم، بلکه به سراغ آیات امامت می‌رویم.

اهل سنت در کتب خود روایتی از «ابن عباس» نقل کرده‌اند که تعبیر «ابن عباس» این است که سیصد آیه در قرآن کریم در حق امیرالمؤمنین نازل شده است. در کتاب «تاریخ بغداد» وارد شده است:

«نزلت فی علی ثلاثمائة آیة»

تاریخ بغداد، اسم المؤلف: أحمد بن علی أبو بکر الخطیب البغدادی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت --، ج 6، ص 221، ح 3275

البته «ابن عباس» بسیاری از آیات را نمی‌دانست. در کتاب یکی از آقایان با نام «علی فی القرآن» نوشته است که هشتصد و اندی آیه در خصوص امیرالمؤمنین آورده است. همچنین روایاتی از شیعه و سنی جمع آوری کرده است که این آیات در شأن علی نازل شده است.

«خطیب بغدادی»، «ابن عساکر»، «سیوطی» و «ابن حجر هیثمی» همگی نقل کرده‌اند که حدود سیصد آیه در خصوص امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب نازل شده است.

ما در مباحث خود از این سیصد آیه عمدتاً سه آیه را ملاک قرار می‌دهیم؛ آیه 55 سوره مائده، آیه 67 سوره مائده و آیه 3 سوره مائده.

اگر ما خوب روی این سه آیه کار کنیم و شبهاتی که در محور این سه آیه آمده است را پاسخ بدهیم، برای دنیا و آخرت ما کافی است. اگر خوب روی این سه آیه کار میدانی کنیم، برای پانصد مناظره ما کافی است.

ما حداقل باید از این سه آیه، سه مقاله علمی و تحقیقی کاربردی و میدانی پنجاه صفحه‌ای داشته باشیم. اگر به این شکل کار کنیم، من به شما تضمین می‌دهم که با هرکسی بحث کنید در همان پنج دقیقه اول مسئله تمام است.

آقایان استراحت کنند، بازهم در خدمت عزیزان هستیم.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته



مطالب مرتبط:
لزوم مسلّح شدن طلاب به پاسخگوئی به شبهات مهدویتاهمیت خطبه غدیر و استدلال حضرت زهرا سلام الله علیهاروش پاسخگوئی به برخی شبهات واقعه غدیر
Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :