بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه هفتاد و پنجم 99/12/23
موضوع: اجتهاد وتقلید –«هدایت، تنظیم و کنترل اقتصاد و بازار در جامعه اسلامی»
اللهم صلی علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی محمد رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه
پرسش:
آیا خواندن ائمة، قبل از نماز صحیح است؟ چون وهابیها مورد تمسخر قرار میدهند.
پاسخ:
در روایات متعدد داریم، که موقع نماز بگویید:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ- بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أُقَدِّمُهُمْ بَيْنَ يَدَيْ صَلَاتِي وَ أَتَقَرَّبُ بِهِمْ إِلَيْكَ فَاجْعَلْنِي بِهِمْ وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص544، بَابُ الدُّعَاءِ قَبْلَ الصَّلَاة، ح1
اینکه امام (علیه السلام) ناظر به تمام اعمال قلبیة و قالبیة ما است، شکی نیست، مسخره کردن آنها حکم مسئله را عوض نمیکند.
«وَ اجْعَلْ وَاحِداً مِنَ الْأَئِمَّةِ نَصْبَ عَيْنَيْك»
نام كتاب: الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام؛ نويسنده: منسوب به على بن موسى، امام هشتم عليه السلام (تاريخ وفات مؤلف: 203 ق)، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، مشهد 1406 ق، ص105
ما در روایت داریم وقتی شما نماز میخوانید، خدا را ناظر و شاهد خودتان بدانید، ملائکه سمت راست و چپ را که شاهد بر ما هستند، اینها چه میخواهند بگویند؟
(مَا يلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ)
انسان هيچ سخني را بر زبان نميآورد مگر اينکه همان دم، فرشتهاي مراقب و آماده براي انجام مأموريت (و ضبط آن) است!
سوره ق (50): آیه 18
ملائکه کاملا شاهد و ناظر ما هستند، و اینکه ما ائمة (علیهم السلام) را ناظر و شاهد خودمان میدانیم؛ یعنی جهان در محضر خدا و در محضر حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) است.
ما باید دقت کنیم که زیاد در قید وهابیها و امثال اینها که مقدسات ما را به سخره میگیرند نباشیم و نباید تحت تأثیر اینها قرار بگیریم.
پرسش:
امروزه آیا عمل به این مسئله درست است؟
پاسخ:
ببینید این تعبیری است که امام صادق (علیه السلام) از امیرالمؤمنین نقل میکنند:
«كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) يَقُولُ مَنْ قَالَ هَذَا الْقَوْلَ كَانَ مَعَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ إِذَا قَامَ قَبْلَ أَنْ يَسْتَفْتِحَ الصَّلَاة»
قبل از اینکه نماز را آغاز کند، بگوید:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ- بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أُقَدِّمُهُمْ بَيْنَ يَدَيْ صَلَاتِي وَ أَتَقَرَّبُ بِهِمْ إِلَيْكَ فَاجْعَلْنِي بِهِمْ وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ مَنَنْتَ عَلَيَّ بِمَعْرِفَتِهِمْ فَاخْتِمْ لِي بِطَاعَتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ وَ وَلَايَتِهِمْ فَإِنَّهَا السَّعَادَةُ وَ اخْتِمْ لِي بِهَا فَ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِير»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص544، بَابُ الدُّعَاءِ قَبْلَ الصَّلَاة، ح1
کجای این شرک و کفر است؟ یعنی میگوییم خدایا من رسول اکرم را نصب العین نمازم قرار میدهم، به خدا میگوییم «فَاجْعَلْنِي بِهِمْ وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ»؛ این چیزی نیست که ما بخواهیم به خاطر حرف وهابیها و... از اینها بگذریم.
«وَ أُقَدِّمُهُمْ بَيْنَ يَدَيْ صَلَاتِي»؛ حضرات را پیشاپیش نمازم و مقدم میدارم.
مرحوم آقا «محمد مجتهد بید آبادی» همواره چند سفارش مهم داشتند: 1- نماز اول وقت 2- همیشه با وضو بودن. 3- بیداری سحر. 4- غسل جمعه. 5- مهمتر از همه، همیشه خود را در محضر ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) دیدن. ما یک مقدار غفلت میکنیم و دقت نداریم.
پرسش:
در مورد «رجعت» کتابی معرفی بفرمایید.
پاسخ:
در مورد «رجعت» کتابهای زیادی نوشته شده است،اگر به شکل خلاصه بخواهید مطالعه کنید، کتاب «حق الیقین – علامه شبّر» در جلد دوم، کلا قضایای رجعت را به صورت خیلی زیبایی مطرح کرده.
پرسش:
روایاتی، قیام شیعه را تا زمان سفیانی منع میکنند، آیا با انقلاب اسلامی در تعارض است و انقلاب حکم جهاد ابتدایی دارد که بدون اجازه امام عصر، جایز نیست؟
پاسخ:
ببینید روایت این است:
«كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص295
در روایت علتش هم آمده است؛ یعنی هر پرچمی که قبل از قیام حضرت ولی عصر بر افراشته شود و صاحبش طاغوت باشد؛ نه غیر طاغوت.
اگر غیر از این باشد، در رابطه با قیام حضرت «زید سلام الله علیه» که اولین قیام قبل از قیام حضرت ولی عصر و بعد از شهادت حضرت سیدالشهداء علیه السلام بود، این همه اهلبیت (علیهم السلام) از قیام حضرت «زید» حمایت و برای او طلب مغفرت کردند.
روایات دیگری هم ما داریم که قبل از قیام حضرت، مردی بر میخیزد، حق خودش را طلب میکند، نمیدهند، تا اینکه شمشیر به گردن میاندازد، قیام میکند و زمینه را برای قیام حضرت ولی عصر فراهم میکند.
«سید حسنی» قیام میکند، در «یمن – یمانی» قیام میکند، پس اینها چیست ؟ آیا صاحب این قیامها، (نستجیر بالله) طاغوتند؟
من در ذهنم است یک زمانی در مجله «نور علم» مال جامعه مدرسین چند شماره آقای «آذری قمی رضوان الله علیه» به این شبهه جواب داد و خیلی خوب هم جواب داد.
آغاز بحث...
یکی از بحثهای اساسی که امروز هم خیلی به درد ما میخورد و یکی از ادلهی حکومت سیاسی الهی رسول اکرم است، بحث هدایت، تنظیم و کنترل اقتصاد جامعه اسلامی است.
حاکم اسلامی؛ یعنی رسول اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) اموالی که در اختیارشان بود، به عنوان غنیمت یا جزیه یا زکات و... با کیفیتی که خودشان به عنوان رهبر نخستین دولت اسلامی در نظر داشتند، تقسیم میکردند.
یک: تشکیلات جمعآوری زکات. رسول اکرم افراد متعددی را معین میکردند برای اینکه بروند و زکات را از مردم اخذ و جمعآوری کنند و به مرکز حکومت اسلامی منتقل کنند. مرحوم «علامه مجلسی» در کتاب «بحار الانوار» آورده که سال دهم، رسول اکرم کارگزاران خودشان را برای جمع آوری صدقات اعزام کردند.
«بعث رسول الله (صلی الله علیه واله وسلم) أمراءه على الصدقات فبعث المهاجر بن أبي أمية بن المغيرة إلى صنعاء فخرج عليه العبسي و هو بها و بعث زياد بن أسد الأنصاري إلى حضرموت على صدقاتها و بعث عدي بن حاتم الطائي على صدقة طيئ و أسد و بعث مالك بن نويرة على صدقات حنظلة و جعل الزبرقان بن بدر و قيس بن عاصم على صدقات زيد بن مناة بن تميم و بعث العلاء بن الحضرمي إلى البحرين»
«مهاجر بن ابی امیه» را به «صنعا» ...
«و بعث علي بن أبي طالب «علیه السلام) إلى نجران ليجمع صدقاتهم و جزيتهم»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج21، ص273
این یکی از ویژگیهای حکومت اسلامی است. «طبقات ابن سعد» نامهی رسول اکرم به « علاء بن حضرمی» را آورده:
« أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي قَدْ بَعَثْتُ إِلَى الْمُنْذِرِ بْنِ سَاوَى مَنْ يَقْبِضْ مِنْهُ مَا اجْتَمَعَ عِنْدَهُ مِنَ الْجِزْيَةِ فَعَجِّلْهُ بِهَا وَابْعَثْ مَعَهَا مَا اجْتَمَعَ عِنْدَكَ مِنَ الصَّدَقَةِ وَالْعُشُورِ وَالسَّلامُ »
الكتاب: الطبقات الكبرى- المؤلف: أبو عبد الله محمد بن سعد بن منيع الهاشمي بالولاء، البصري، البغدادي المعروف بابن سعد (المتوفى: 230هـ)- تحقيق: محمد عبد القادر عطا- الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت ج1، ص211
در ادامه چندین نامهی دیگر را نیز میآورد. مرحوم میانجی در «مکاتیب الرسول»، آورده:
«كتابه ( صلى الله عليه وآله ) إلى المنذر " أما بعد فإني قد بعثت إليك قدامة وأبا هريرة، فادفع إليهما ما اجتمع عندك من جزية أرضك. والسلام .و كتب أُبَيٌّ "»
كتاب: مكاتيب الرسول؛ نويسنده: الأحمدي الميانجي (وفات: معاصر)، ناشر: مؤسسة دار الحديث الثقافية، طهران: 1419، ج2، ص658
همچنین در کتاب «مکاتیب الرسول» فهرستی مفصل از اینها در جلد سوم در رابطه با «اقطاعات» دارد. «فالإقطاع- كما يحدده الشيخ الطوسي في (المبسوط)، و ابن قدامة في (المغني)، و الماوردي في أحكامه، و العلامة الحلي- هو في الحقيقة: منح الإمام لشخص من الأشخاص، حق العمل في مصدر من مصادر الثروة الطبيعية، التي يعتبر العمل فيها سبباً لتملكها أو اكتساب حق خاص فيها .
(با غمض نظر از اختلافاتی که در حدود و ثغور و احکام آن وجود دارد.)
که حضرت اقطاعاتی داشته و زمینهای عمومی بیت المال را در تحت شرایطی و به صلاحدید خودشان در اختیار افراد قرار میدادند برای آبادانی و... و خراج به عهده او میگشت. البته اینها مفصل است:
في كتبه (صلى الله عليه وآله) في الإقطاعات كتابه (صلى الله عليه وآله) لحرام بن عبد عوف كتابه (صلى الله عليه وآله) لراشد بن عبد رب كتابه (صلى الله عليه وآله) للأجب كتابه (صلى الله عليه وآله) لهوذة كتابه (صلى الله عليه وآله) لعبد الله ووقاص ابني قمامة كتابه (صلى الله عليه وآله) لسلمة بن مالك كتابه (صلى الله عليه وآله) لسلمة بن مالك كتابه (صلى الله عليه وآله) لبني جفال كتابه (صلى الله عليه وآله) للعداء بن خالد كتابه (صلى الله عليه وآله) لمجاعة بن مرارة كتابه (صلى الله عليه وآله) لعاصم بن الحارث كتابه (صلى الله عليه وآله) لعظيم بن الحارث كتابه (صلى الله عليه وآله) للزبير كتابه (صلى الله عليه وآله) لسعير بن عداء كتابه (صلى الله عليه وآله) لجميل بن ردام كتابه (صلى الله عليه وآله) لحصين بن نضلة كتابه (صلى الله عليه وآله) لرزين بن أنس كتابه (صلى الله عليه وآله) لحصين بن أوس كتابه (صلى الله عليه وآله) لبني قرة بن عبد الله كتابه (صلى الله عليه وآله) ليزيد بن الطفيل كتابه (صلى الله عليه وآله) لبني قنان بن ثعلبة كتابه (صلى الله عليه وآله) لسعيد بن سفيان كتابه (صلى الله عليه وآله) لعتبة بن فرقد كتابه (صلى الله عليه وآله) لبني شنخ كتابه (صلى الله عليه وآله) لعوسجة كتابه (صلى الله عليه وآله) لبلال كتابه (صلى الله عليه وآله) لبلال كتابه (صلى الله عليه وآله) لبلال كتابه (صلى الله عليه وآله) لبني عقيل كتابه (صلى الله عليه وآله) للدارمين قبل الهجرة كتابه (صلى الله عليه وآله) للدارمين بعد الهجرة كتابه (صلى الله عليه وآله) لنعيم بن أوس الداري كتابه (صلى الله عليه وآله) لعباس بن مرداس»
كتاب: مكاتيب الرسول؛ نويسنده: الأحمدي الميانجي (وفات: معاصر)، ناشر: مؤسسة دار الحديث الثقافية، طهران: 1419، ج3، ص433
اینها همه نشان میدهد که حاکم اسلامی یکی از کارهایی که انجام میداده، اقطاع بوده است. یعنی افرادی میآمدند حال یا خودشان پیشنهاد میکردند یا خود رسول اکرم زمینهای مواتی را که کسی کاری به آنها نداشت، بی صاحب بوده، درّهای، دامنهی کوهی و... اینها را به افراد اقطاع میکردند و قرار داد میبستند و در اختیارشان قرار میدادند.
مرحوم «احمدی میانجی» هم میگویند که اینهایی که ما آوردیم بخشی از اقطاعات نبی مکرم است، ما نتوانستیم تمام آن اراضی را که پیغمبر با مردم قرار داد بستند و به آنها واگذار کردند بیاوریم.
همینطور قراردادهایی که رسول اکرم با «یهودیان خیبر» و «اهل فدک» بستند، املاکی را که در اختیار یهودیان بوده، بالمناصفه واگذار میکنند، نیمی برای خودشان و نیمی برای مسلمین.
فَلَمَّا نَزَلَ أَهْلُ خَيْبَرَ عَلَى ذَلِكَ، سَأَلُوا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنْ يُعَامِلَهُمْ فِي الْأَمْوَالِ عَلَى النِّصْفِ، وَقَالُوا: نَحْنُ أَعْلَمُ بِهَا مِنْكُمْ، وَأَعْمَرُ لَهَا، فَصَالَحَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلَى النِّصْفِ، عَلَى أَنَّا إذَا شِئْنَا أَنْ نُخْرِجَكُمْ أَخْرَجْنَاكُمْ، فَصَالَحَهُ أَهْلُ فَدَكَ عَلَى مِثْلِ ذَلِكَ، فَكَانَتْ خَيْبَرُ فَيْئًا بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ، وَكَانَتْ فَدَكُ خَالِصَةً لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، لِأَنَّهُمْ لَمْ يَجْلِبُوا عَلَيْهَا بِخَيْلِ وَلَا رِكَابٍ.
الكتاب: السيرة النبوية لابن هشام- المؤلف: عبد الملك بن هشام بن أيوب الحميري المعافري، أبو محمد، جمال الدين (المتوفى: 213هـ)- تحقيق: مصطفى السقا وإبراهيم الأبياري وعبد الحفيظ الشلبي
الناشر: مكتبة مصطفى البابي الحلبي بمصر- ج2 ،ص337
مرحوم «شیخ طوسی» در کتاب «خلاف» بحثی را در موضوع مزارعه و... دارند که زمین را در اختیار کسی قرار میدهند تا زراعت کند و یک پنجمش را در اختیار مالک قرار بدهد و چهار پنجمش هم در اختیار کشاورز باشد، اینها را هم ایشان مفصل بحث کرده است.
نکتهی مهمی که خیلی ضروری است و عزیزان باید دقت کنند، یکی از وظایف حاکم اسلامی کنترل بازار و تجارت است، متأسفانه امروز در جامعه «ایران» گرفتار این قضیه هستیم، رسول اکرم در غالب شهرهایی که حاکم معین میکردند، کسانی را نصب میکردند که نظارت بر مسائل تجاری داشته باشند که هر کسی هرچه دلش خواست و هرطور خواست، نفروشد و اموال را احتکار نکند. یک نظارت کلی بر بازار جامعه اسلامی داشتند.
کتاب «السیرة الحلبیه» دارد:
«وتصدق هذه الولاية الآن بالحسبة ومتوليها بالمحتسب كان رسول الله صلى الله عليه وسلم استعمل سعد بن سعيد بن العاص بعد الفتح على سوق مكة واستعمل عمر بن الخطاب رضي الله تعالى عنه على سوق المدينة»
...حضرت بر «بازار مکه»، «سعد بن سعید» را موکل کردند، (که بر «بازار مکه» نظارت کند که کسی گرانفروشی نکند، احتکار نکند، و طبق اصول انسانی خرید و فروش صورت بگیرد). عمر بن خطاب را بر بازار مدینه گماشت.
السيرة الحلبية في سيرة الأمين المأمون؛ اسم المؤلف: علي بن برهان الدين الحلبي الوفاة: 1044، دار النشر: دار المعرفة - بيروت – 1400، ج3، ص424
در «وسائل» از امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) دارد:
«أَنَّهُ مَرَّ بِالْمُحْتَكِرِينَ فَأَمَرَ بِحُكْرَتِهِمْ أَنْ تُخْرَجَ إِلَى بُطُونِ الْأَسْوَاقِ وَ حَيْثُ تَنْظُرُ الْأَبْصَارُ إِلَيْهَا»
پيامبر خدا «ص» بر محتكران گذشت و فرمان داد تا اجناس احتكارى ايشان را به ميان بازارها برند و در برابر چشم مردم قرار دهند.
«فَقِيلَ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) لَوْ قَوَّمْتَ عَلَيْهِمْ فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) حَتَّى عُرِفَ الْغَضَبُ فِي وَجْهِهِ
گفتند یا رسول الله کاش خودتان قیمت گذاری هم میکردید.حضرت غضبناک شدند طوری که آثار غضب در چهرهشان نمایان شد.
«فَقَالَ أَنَا أُقَوِّمُ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا السِّعْرُ إِلَى اللَّهِ يَرْفَعُهُ إِذَا شَاءَ وَ يَخْفِضُهُ إِذَا شَاءَ.»
فرمودند: من قیمت گذاری کنم؟ قیمت دست خدا است، بالا میبرد ،پایین میآورد.
تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج17، ص430، بَابُ أَنَّ الْمُحْتَكِرَ إِذَا أُلْزِمَ بِالْبَيْعِ لَا يَجُوزُ أَنْ يُسَعَّرَ عَلَيْه، ح1
(توضیح مرحوم ابن بایویه پیرامون این مضامین که در چندین روایت مشابه وجود دارد:
{قال مصنف هذا الكتاب رضي الله عنه الغلاء هو الزيادة في أسعار الأشياء حتى يباع الشيء بأكثر مما كان يباع في ذلك الموضع و الرخص هو النقصان في ذلك فما كان من الرخص و الغلاء عن سعة الأشياء و قلتها فإن ذلك من الله عز و جل و يجب الرضا بذلك و التسليم له و ما كان من الغلاء و الرخص بما يؤخذ الناس به لغير قلة الأشياء و كثرتها من غير رضى منهم به أو كان من جهة شراء واحد من الناس جميع طعام بلد فيغلو الطعام لذلك فذلك من المسعر و المتعدي بشرى طعام المصر كله- كَمَا فَعَلَهُ حَكِيمُ بْنُ حِزَامٍ كَانَ إِذَا دَخَلَ الطَّعَامُ الْمَدِينَةَ اشْتَرَاهُ كُلَّهُ فَمَرَّ عَلَيْهِ النَّبِيُّ ص فَقَالَ يَا حَكِيمَ بْنَ حِزَامٍ إِيَّاكَ أَنْ تَحْتَكِرَ.}
التوحيد( للصدوق)- المولف: ابن بابويه، محمد بن على(م 381 ق)- محقق: هاشم حسينى- دارالنشر: الجامعه للمدرسين-قم- ص 389 )
مرحوم «صدوق» هم مفصل این قضیه را نقل کرده، عزیزان دقت کنند فقهای ما از «شیخ مفید» تا عصر حاضر، این بحث را مطرح کردهاند که حاکم اسلامی، محتکر را وادار میکند که اموال احتکار شده را بیاورد و در بازار به فروش برساند؛ ولی آنچه که در این روایت مهم است، اینست که حضرت حاضر نیستند قیمتی هم برای اموال احتکاری معین کنند.
میگویند طبق آنچه که صاحب مال تشخیص میدهد باید بفروشد، البته این انصراف دارد به آنجایی که طبق قیمت معمولِ بازار بفروشد نه فراتر از آن. بر مبنای قیمت ثابت بازار باید بفروشد، قیمت بازار پایین است پایین، بالا است بالا بفروشد.
در این رابطه مرحوم «علامه» در «مختلف الشیعه» میگویند عدمِ تسعیر و قیمت گذاری از سوی حاکم، در جایی است که هم مردم در رفاه هستند و پول دارند و هم قیمت، قیمت غیر منصفانهای نیست؛ ولی اگر مردم در فشار هستند و مثلاً پولی ندارند، در اینجا حاکم اسلامی قیمت را پایین میآورد.
« و أمّا التسعير حالة التشدّد فلأنّه لولاه لانتفت فائدة الجبر، إذ بدونه يمنع المالك من البيع إلّا بأضعاف ثمنه، فلو سوّغناه انتفت الحكمة في إلزامه بالبيع. »
اگر بنا باشد در حال تشدّد هم حاکم اسلامی قیمت را عادلانه معین نکند، فایده جبر منتفی میشود. اگر ما جایز بدانیم که تسعیر به دست حاکم اسلامی نباشد و (در همه حال) به دست مالک باشد، این حکمتی که حاکم ملزم میکند محتکر را برای فروش مالش، از بین میرود.
مختلف الشيعة في أحكام الشريعة؛ المولف: العلامة الحلي (وفات : 726)، دارالنشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ج5، ص43
مولی احمد نراقی در مستند الشیعة دارد:
« و هل يسعّر السعر عليه، أم لا؟ ذهب المفيد و الديلمي إلى الأول، فيسعّر عليه بما يراه الحاكم من المصلحة، و المشهور الثاني، لروايتي حذيفة و ضمرة. و قال ابن حمزة و الفاضل و الشهيد في اللمعة و جمع آخر بالتسعير مع إجحاف المالك، و عدمه بدونه. و قيل بالأمر بالنزول مع الإجحاف حتى يرتفع و تركه أن يبيع كيف شاء مع عدمه، و هو الأقوى. »
{مراد از «فاضل» در متون شیعه عمدتاً مرحوم «علامه حلی» است، در بین اهلسنت، مراد «ابن حجر» است، عزیزان این را داشته باشند.}
«فاضل»، مرحوم «علامه حلی»، «شهید» در «لمعه» و جمع دیگری قائل هستند که حاکم باید قیمتگذاری کند در صورتی که احساس کند مالک دارد اجحاف میکند.
اما اگر مالک طبق قیمت عادی و عرف بازار میفروشد و احجاف نمیکند، تسعیر جایز نیست.
«وقيل بالأمر بالنزول مع الاجحاف حتى يرتفع وتركه أن يبيع كيف شاء مع عدمه»
گفته شده که حاکم تسعیر نکند، بلکه اگر مالک در قیمت اجحاف میکند، به او فشار بیاورد که قیمت را تنزل دهد...
كتاب: مستند الشيعة؛ نويسنده: المحقق النراقي (وفات : 1244)، تحقيق: مؤسسة آل البيت (ع) لإحياء التراث - مشهد المقدسة، ناشر: مؤسسة آل البيت (ع) لإحياء التراث – قم: ، ج14، ص52
مرحوم «کلینی» هم در «کافی» تعبیری دارد:
«نَفِدَ الطَّعَامُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) فَأَتَاهُ الْمُسْلِمُونَ فَقَالُوا»
در زمان پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) آذوقه و خوردنیها مانند گندم، جو و ... نایاب شد مسلمانها آمدند نزد حضرت و گفتند:
«يَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ نَفِدَ الطَّعَامُ وَ لَمْ يَبْقَ مِنْهُ شَيْءٌ إِلَّا عِنْدَ فُلَانٍ فَمُرْهُ يَبِيعُهُ النَّاسَ»
فعلاً غیر از فلانی هیچ کس گندم و ... ندارد، و الان هم مردم چیزی برای خوردن ندارند، به او دستور بدهید که بفروشد.
«قَالَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ يَا فُلَانُ إِنَّ الْمُسْلِمِينَ ذَكَرُوا أَنَّ الطَّعَامَ قَدْ نَفِدَ إِلَّا شَيْئاً عِنْدَكَ فَأَخْرِجْهُ وَ بِعْهُ كَيْفَ شِئْتَ وَ لَا تَحْبِسْهُ»
حضرت حمد و ثنای الهی کردند و به او گفتند هر طور که میخواهی جنست بفروش ولی حق نداری آن را حبس و احتکار کنی.
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج5، ص164، بَابُ الْحُكْرَة، ح2
یا رسول اکرم به «حکیم بن حزام» میگوید:
«يَا حَكِيمَ بْنَ حِزَامٍ إِيَّاكَ أَنْ تَحْتَكِرَ»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج5، ص164، بَابُ الْحُكْرَة، ح4
در «نهجالبلاغه» نامه 53 از امیرالمؤمنین به «مالک اشتر» :
« ثمّ استوص بالتّجار و ذوي الصّناعات و أوص بهم خيرا .. و اعلم مع ذلك، أنّ في كثير منهم ضيقا فاحشا، و شحّا قبيحا، و احتكارا للمنافع، و تحكّما في البياعات. و ذلك باب مضرّة للعامّة، و عيب على الولاة، فامنع من الاحتكار! فإنّ رسول اللَّه «ص» منع منه. و ليكن البيع بيعا سمحا، بموازين عدل، و أسعار لا تجحف بالفريقين، من البائع و المبتاع. فمن قارف حكرة بعد نهيك ايّاه فنكّل به، و عاقبه في غير اسراف »
در حق بازرگانان و صنعتگران سفارش نيكو كن .. و با وجود اين بدان كه در بسيارى از ايشان سختگيرى در معامله، و بخلى زشت، و احتكار به منظور منفعت، و زورگويى در فروختن جنس وجود دارد، كه اين همه مايه زيان عموم مردم و عيبى بر واليان است، پس از احتكار جلوگيرى كن كه پيامبر خدا آن را منع كرده است.
فروشندگى بايد سهل و با ترازوى درست و با بهايى صورت بگيرد كه بر هيچ يك از دو طرف معامله ستم نرود. پس هر كس بعد از نهى كردن تو باز به احتكار بپردازد، او را كيفر ده و بدون زياده روى تنبيه كن
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص438
این یک نکته خیلی ظریفی است، دستورالعمل امیر المؤمنین به «مالک اشتر نخعی» است. اگر همین قضیه برای ما ملاک باشد، خیلی از مسائل ما امروز حل میشود.
برای کسانی که مسئول هستند:
«عَيْبٌ عَلَى الْوُلَاةِ»
این مایه ننگ بر مسئولین امور تجاری است.
باید روی اینها نظارت باشد که متأسفانه این کار صورت نمیگیرد. نکته دیگری که هست و خیلی جالب است، نهی از دلالی در کارهای اساسی است. یک اصطلاحی داریم به نام «تلقی رکبان»، این اصطلاح چیست؟ اینکه فرضاً یک باغداری و ... محصولش را میخواهد به سمت شهر بیاورد، قبل از رسیدن به شهر چند دلال میروند با او صحبت میکنند، میگوید الان بازار کساد است و مشتری ندارد، به قیمت خیلی پایین میخرند و در میدان چند برابر قیمتش میفروشند.
شارع مقدس تمام اینها را پیشبینی کرده. در «وسائل» جلد 17، به طور مفصل دارد:
«لَا يَبِيعُ حَاضِرٌ لِبَادٍ»
نبايد شهرى به جاى روستايى اجناس او را بفروشد
تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج17، ص444، بَابُ أَنَّهُ يُكْرَهُ أَنْ يَبِيعَ حَاضِرٌ لِبَاد، ح1
خود این کشاورز باید به میدان و بازار بیاورد و جنس خودش را به قیمت عادلانه بفروشد. یا :
«لَا يَبِيعَنَّ حَاضِرٌ لِبَادٍ أَنَّ الْفَوَاكِهَ وَ جَمِيعَ أَصْنَافِ الْغَلَّاتِ إِذَا حُمِلَتْ مِنَ الْقُرَى إِلَى السُّوقِ فَلَا يَجُوزُ أَنْ يَبِيعَ أَهْلُ السُّوقِ لَهُمْ مِنَ النَّاسِ يَنْبَغِي أَنْ يَبِيعَهُ حَامِلُوهُ مِنَ الْقُرَى وَ السَّوَادِ فَأَمَّا مَنْ يَحْمِلُ مِنْ مَدِينَةٍ إِلَى مَدِينَةٍ فَإِنَّهُ يَجُوزُ وَ يَجْرِي مَجْرَى التِّجَارَةِ»
ميوهها و همه اقسام غلّات چون از روستاها به بازار فروش شهر حمل شود، روا نيست كه مردم بازارى فروشنده آنها شوند، بلكه لازم است خود روستاييان آنها را به مردم شهر بفروشند...
تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج17، ص445، بَابُ أَنَّهُ يُكْرَهُ أَنْ يَبِيعَ حَاضِرٌ لِبَاد، ح2
یا:
« مَرَّ النَّبِيُّ ص فِي سُوقِ الْمَدِينَةِ بِطَعَامٍ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ مَا أَرَى طَعَامَكَ إِلَّا طَيِّباً وَ سَأَلَهُ عَنْ سِعْرِهِ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ أَنْ يَدُسَّ يَدَيْهِ فِي الطَّعَامِ «2» فَفَعَلَ فَأَخْرَجَ طَعَاماً رَدِيّاً فَقَالَ لِصَاحِبِهِ مَا أَرَاكَ إِلَّا وَ قَدْ جَمَعْتَ خِيَانَةً وَ غِشّاً لِلْمُسْلِمِين »
رسول اکرم از بازار «مدینه» میگذشتند ( یعنی اینطور نبود که خودشان را قرنطینه کنند و از خانه بیرون نیایند )، به فروشندهای فرمودند چه طعام نیکویی داری، قیمتش چقدر است؟
خدای عالم به رسول اکرم وحی کرد که آن خواراکی را با دست وارسی کن،حضرت چنین کردند و از زیرِ آن جنس، نوعِ نامرغوب و نا مطبوعی بیرون آوردند،حضرت به او فرمودند بین خیانت و غش بر مسلمین جمع کردهای.
تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج17، ص282، بَابُ تَحْرِيمِ الْغِشِّ بِمَا يَخْفَى كَشَوْبِ اللَّبَنِ بِالْمَاء، ح8
الخيانة لعلها لشغل ذمته بتفاوت الثمن أو بمجموعه
ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار- المولف: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى(م 1110 ق)
دارالنشر: كتابخانه آيه الله مرعشي نجفي- ج 10، ص 478
دوستان عزیز اینها نمونههایی است در اسلام، میبینیم که رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) تمام این مسائل را در همان دوران 10- 11 سال حکومتشان داشتند؛ یعنی چیزی نمانده که رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) برای ما بیان نکرده باشند.
خدا ان شاء الله بر توفیقات همه عزیزان بیافزاید، از همه التماس دعا داریم، خدا حافظ .
«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته»