بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه هفتاد و ششم 99/12/24
موضوع: اجتهاد وتقلید – مشروعیت امامت سیاسی ائمة (علیهم السلام)
اللهم صلی علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی محمد رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه
پرسش:
اگر در نماز یکی از ائمة علیهم اسلام را پیش روی خودمان مجسم کنیم، این شائبه شرک را که «وهابی»ها میگویند، ندارد؟
پاسخ:
اگر شما مشغول نماز هستید، یک بچهای روبروی شما باشد، یا امام جماعت جلوی شما است، امام جماعت را مجسم میکنید، آیا این شرک است؟
ما در روایت داریم، در «المستدرکـ» از قول «قطب راوندی»، میگوید وقتی میخواهید نماز بخوانید طوری نماز بخوانید که انگار نماز آخرتان است،بهشت را پشاپیش خود قرار بدهید و آتش را زیر پای خود مجسم کنید، ملک الموت در پشت سرتان و انبیاء و اولیاء سمت راست و ملائکة سمت چپ شما، و خدای عالم فوقِ همه، حاضر و ناظر و مشرف بر شما، بنگر که چگونه نماز میخوانی و مناجات میکنی.
الْقُطْبُ الرَّاوَنْدِيُّ فِي لُبِّ اللُّبَابِ، عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ: صَلِّ صَلَاةَ مُوَدِّعٍ فَإِذَا دَخَلْتَ فِي الصَّلَاةِ فَقُلْ هَذَا آخِرُ صَلَاتِي مِنَ الدُّنْيَا وَ كُنْ كَأَنَّ الْجَنَّةَ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ النَّارَ تَحْتَكَ وَ مَلَكَ الْمَوْتِ وَرَاءَكَ وَ الْأَنْبِيَاءَ عَنْ يَمِينِكَ وَ الْمَلَائِكَةَ عَنْ يَسَارِكَ وَ الرَّبَّ مُطَّلِعٌ عَلَيْكَ مِنْ فَوْقِكَ فَانْظُرْ بَيْنَ يَدَيْ مَنْ تَقِفُ وَ مَعَ مَنْ تُنَاجِي وَ مَنْ يَنْظُرُ إِلَيْكَ.
نام كتاب: مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل- نويسنده: نورى، حسين بن محمد تقى(م1320 ق)-
ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام- ج 4 ، ص 104
حضور قلب داشته باشید، این چیزی است که ائمة (علیهم السلام) بیان و تاکید کردند.
نکته مهمتر اینکه همانطور که خدای عالم حاضر و ناظر اعمال ما است، ائمة (علیهم السلام)، حضرت ولیعصر علیه السلام هم به اذن خدای عالم، حاضر و ناظر بر ما هستند، آنها اسماء الله هستند :
«نَحْنُ- وَ اللَّهِ- الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِي لَايَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، ناشر: دار الكتب الإسلامية، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج1 ؛ ص144
همانطور که جلسه قبل از توصیه های مرحوم «بید آبادی» آوردیم، ما باید همواره خودمان را در محضر حضرت ولیعصر بدانیم
«فَإِنَّا يُحِيطُ عِلْمُنَا بِأَنْبَائِكُموَ لَا يَعْزُبُ عَنَّا شَيْءٌ مِنْ أَخْبَارِكُمْ»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج53، ص175
ما متأسفانه مشکلمان این است که ائمة (علیهم السلام) را فقط در جسم ظاهری انسانی تصور میکنیم ولی آن جایگاه والای امام (علیه السلام) که:
«لهم الولاية المعنوية والسلطنة الباطنية على جميع الأمور التكوينية والتشريعية»
حاشية كتاب المكاسب؛ تأليف : الشيخ محمد حسين الأصفهاني، تحقيق : الشيخ عباس محمد آل سباع، الطبعة : الأولى / 1418 ه ق، الناشر : أنوار الهدى، المطبعة : علمية، ج 2، ص 379
در نظر نداریم. خدای عالم از همه نیّات و اعمال ما باخبر است، حضرت ولیعصر (ارواحنا فداه) هم از تمام اعمال و کردار ما باخبر است. همانطور که دو مَلک سمت راست و چپمان همواره حظور دارند، آنها شاهد و ناظر اعمال ما هستند و اعمال ما را مینویسند، حضرت ولیعصر هم به همین شکل شاهد بر اعمال ما است و محیط بر ما است.
ما چون همیشه با اجسام و مادیات سر و کار داریم، همه چیز را در حیطه مادیّات تصور میکنیم، اگر یک ذرهای از این حالت خارج شویم و خوب توجه کنیم، همه چیز حل است.
پرسش:
استاد! در حدیث:
«من کنت مولاه فعلیٌ مولاه»
بعضی از علمای شیعه فرمودند این «فاء»، «فاء تفریع» است،لطفا «فاء تفریع» را در اینجا توضیح دهید؟
پاسخ:
رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) قبل از اینکه بفرمایند:
«من کنتُ مولاه فعلیٌ مولاه»
فرمودهاند:
«أَلَسْتُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ من أَنْفُسِهِمْ قالوا بَلَى، ...»
الكتاب: مسند الإمام أحمد بن حنبل- المؤلف: أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشيباني (المتوفى: 241هـ)- المحقق: شعيب الأرنؤوط - عادل مرشد، وآخرون- إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن التركي- الناشر: مؤسسة الرسالة-ج 32، ص76
در روایاتی دیگر دارد:
فَهَذَا وَلِيُّ مَنْ أَنَا مَوْلَاهُ
القزويني، ابوعبدالله محمد بن يزيد (متوفاى275هـ)، سنن ابن ماجه، ج1، ص43، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت.
یا
فَمَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَهَذَا وَلِيُّهُ
الشيباني، عمرو بن أبي عاصم (متوفاى287هـ)، السنة، 592، تحقيق: محمد ناصر الدين الألباني، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثالثة ، 1413هـ.
حضرت میفرمایند اگر من ولایت تامّه بر شما دارم و ولایتم بر شما، از شما بر خودتان بیشتر است، پس علی بن ابیطالب هم اینچنین است؛ «فاء تفریع» حال که اقرار کردید به ولایت و اولویتِ من، هر که چنین اقراری کرده است نتیجةً باید علی را هم چنین پندارد.(بخلاف فاء شرط که می گوید اگر کسی من مولایش بودم،علی هم مولای اوست)
پرسش:
بعضی گفتهاند مدیریت اقتصادی حضرت «یوسف» نیز میتواند شاهد بر موضوعِ مورد بحث ما باشد.
پاسخ:
بله این فرمایش درست است، قضیه حضرت «یوسف» هم همین است
پرسش:
روایت میگوید خدای عالم را شاهد و ناظر قرار دهید.
پاسخ:
این همه روایاتی که ما خواندیم ائمة(علیهم السلام) میگویند:
«فَإِنَّا يُحِيطُ عِلْمُنَا بِأَنْبَائِكُموَ لَا يَعْزُبُ عَنَّا شَيْءٌ مِنْ أَخْبَارِكُمْ»
تمام کارهای شما به ما میرسد و ما از تمام کارهای شما آگاهی داریم.
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج53، ص175
اینها را میخواهید چه کار کنید؟ یا:
«إِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُم»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج4، ص577، بَابُ زِيَارَةِ قَبْرِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (علیه السلام)، ح2
یا
«بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّر بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ، وَ بِكُمْ يَخْتِمُ اللَّه»
من لا يحضره الفقيه- المولف: ابن بابويه، محمد بن على(م 381 ق)- مصحح: غفارى، على اكبر- دارالنشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم- ج2 ،ص 615
این همه روایات در رابطه با ولایت تکوینی اهلبیت (علیهم السلام) داریم. یا تعبیری که حضرت امام دارد: "علم امام به عالم هستی از علم عالم هستی بر خودش قویتر و نافذتر است." ما همه اینها را نادیده میگیریم، فقط میگوییم خدای عالم شاهد و ناظر ما است، اگر کسی به اذن الله تبارک وتعالی شاهد و ناظر ما شد چه مشکلی دارد؟ مگر ملائکهای که طرفین ما هستند، شاهد و ناظر ما نیستند؟
پرسش:
استاد ما منکر مقام ائمة نیستیم، مسئلة تجسم حضرات قبل و در حال نماز است، این چگونه است؟
پاسخ:
شما الان نماز میخوانید، خدا را ناظر میگیرید، دو مَلک در طرفین هم تجسم میکنید که اینها هم شاهد حال شما هستند، آیا نمازتان درست یا باطل است؟ هر چه نیت میکنید، هر کلمهای که میگویید، حواستان هست یا نیست؟ تمام اینها را این مَلک مینویسد.
اگر این دو مَلک را مجسم کنید که اینها از همه آنچه که از ذهن شما میگذرد، آگاهند و مینویسند :
(أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَىٰهُم ۚ بَلَىٰ وَرُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ)
سوره زخرف (43): ایه80
اینها را میخواهید چه کار کنید؟ اگر اینها را در نظر داشته باشید به چه نحوی است؟
در «کافی» روایتی آمده است که:
«سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنِ الْإِمَامِ يَعْلَمُ الْغَيْبَ فَقَالَ لَا وَ لَكِنْ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ الشَّيْءَ أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِكَ»
هر وقت امام، اراده کند، خدای عالم او را آگاه میکند.
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص257، بَابٌ نَادِرٌ فِيهِ ذِكْرُ الْغَيْب، ح4
و مطالب مهم دیگری که وجود دارد از جمله «امام خمینی» در وصیتنامهشان دارند که: "ما مفتخریم که معصومین از علی بن ابیطالب گرفته، تا منجی بشریت حضرت مهدی صاحب الزمان (علیهم آلاف التحیة) که به قدرت خداوند، قادر، زنده و ناظر بر امور هستند، ائمة ما هستند." اینها کاملاً واضح و روشن است.
ما روزهای چهارشنبه ساعت 11 تا 12 ، در «حوزه علمیه باقر العلوم» بحث اخلاقی داریم، دوستان اگر حضور پیدا کنند خوب است، یک سری نکاتی آنجا مطرح میشود که به راحتی میتوانند استفاده کنند.
آغاز بحث...
در رابطه با حکومت سیاسی رسول اکرم مفصلا بحث کردیم، الان در رابطه با امامت سیاسی ائمة (علیهم السلام) بحث را آغاز میکنیم.
قبلاً در رابطه با آیه 6 سوره احزاب، مفصلا بحث کردیم. من فقط اشارهای میکنم. مرحوم «شیخ طوسی» در «تبیان» جلد 8، صفحه 317 دارد:
«ان " النبي " صلى الله عليه وآله " أولى بالمؤمنين من أنفسهم " بمعنى أحق بتدبيرهم»
پیامبر احق و اولی است نسبت به حکومت و تدبیر امور مسلمین به طوری که هیچ کدام نسبت به خودش چنین حاکمیتی ندارد.
التبيان في تفسير القرآن؛ المؤلف: الطوسي، محمد بن الحسن (المتوفى460ق)، تحقيق وتصحيح: أحمد حبيب قصير العاملي، ناشر: مكتب الإعلام الإسلامي، الطبعة: الأولى، 1409هـ. ج8، ص317
در «تفسیر جوامع الجوامع» :
«( الْنَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤمِنِينَ ) في كلِّ شَيء من أُمُورِ الدِّينِ والدُّنيا ولذلكَ أَطْلَقَ ولَم يُقيِّدْ»
تفسير جوامع الجامع؛ نويسنده : الشيخ الطبرسي (وفات : 548)، تحقيق: مؤسسة النشر الإسلامي، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، ج3، ص49
مرحوم «طباطبائی» در «تفسیر المیزان» میگوید:
«النبي صلى الله عليه وآله وسلم أولى بهم فيما يتعلق بالأمور الدنيوية أو الدينية كل ذلك لمكان الاطلاق»
الميزان في تفسير القرآن؛ تأليف: العلامة السيد محمد حسين الطباطبائي قدس سره، ناشر: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، ج16، ص277
در «مجمع البیان طبرسی» به همین شکل دارد. جالب این است که «کلینی رضوان الله تعالی علیه» در کتاب «کافي»، قضیه «عبدالرحیم القصیر» را آورده، البته «عبدالرحیم القصیر» یک دعا و توسلی هم دارد، خدمت امام میرسد و میگوید من دعایی ابداع کردهام. حضرت میفرماید آن را کنار بگذار و یک نماز و توسلی به ایشان یاد میدهند که خیلی عجیب است. نماز «عبدالرحیم القصیر» برای رفع مشکلات معجزه میکند، روایتش هم صد در صد صحیح است.
دوستان قدرش را بدانند، یعنی از آن گنجینهها است، یکی از اساتید نقل میکرد که به نظرم میگفت به «عتبات» یا جای دیگر میرفتیم، گفت ما را گرفتند و به پاسگاه بردند، هفت - هشت نفر بودیم، میگفت من در گوشهی شروع کردم به نماز «عبدالرحیم قصیر»، همین که نماز تمام شد، دیدم «رئیس پاسگاه» آمد گفت شما فعلاً تشریف ببرید ما با اینها کار داریم. میگفت ما بلافاصله بیرون آمدیم و حال آنکه دوستان دیگرمان گرفتار شدند و مدتی هم در زندان بودند.
نماز «عبدالرحیم قصیر» را عزیزان دقت کنند، عیدی ما به دوستان باشد، «عبدالرحیم» میگوید:
«دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فَقُلْتُ «جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي اخْتَرَعْتُ دُعَاءً»
فدایت شوم، یک دعایی اختراع کردهام.
حضرت فرمودند:
«دَعْنِي مِنِ اخْتِرَاعِكَ إِذَا نَزَلَ بِكَ أَمْرٌ فَافْزَعْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ تُهْدِيهِمَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) قُلْتُ كَيْفَ أَصْنَعُ قَالَ تَغْتَسِلُ وَ تُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ تَسْتَفْتِحُ بِهِمَا افْتِتَاحَ الْفَرِيضَةِ وَ تَشَهَّدُ تَشَهُّدَ الْفَرِيضَةِ فَإِذَا فَرَغْتَ مِنَ التَّشَهُّدِ وَ سَلَّمْتَ »
وقتی گرفتاری خاصی برایت پیش آمد به پیامبر توسل کن، غسل کن و دو رکعت نماز بخوان مانند نماز فریضه (مجلسی اول: أي بالتكبيرات السبع أو بتكبيرة الإحرام، و كذا التشهد باشتماله على المندوبات أو الواجب) و به پیغمبر هدیه کن، بعد از سلام بگو:
«اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلَامُ وَ مِنْكَ السَّلَامُ وَ إِلَيْكَ يَرْجِعُ السَّلَامُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَلِّغْ رُوحَ مُحَمَّدٍ مِنِّي السَّلَامَ وَ أَرْوَاحَ الْأَئِمَّةِ الصَّادِقِينَ سَلَامِي وَ ارْدُدْ عَلَيَّ مِنْهُمُ السَّلَامَ وَ السَّلَامُ عَلَيْهِمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ اللَّهُمَّ إِنَّ هَاتَيْنِ الرَّكْعَتَيْنِ هَدِيَّةٌ مِنِّي إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَأَثِبْنِي عَلَيْهِمَا مَا أَمَّلْتُ وَ رَجَوْتُ فِيكَ وَ فِي رَسُولِكَ يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ
بعد به سجده برو و چهل مرتبه بگو:
يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ يَا حَيُّ لَا يَمُوتُ يَا حَيُّ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
سپس گونه راست بر زمین بگذار و چهل مرتبه آن را بگو، سپس گونه چپ و چهل مرتبه،بعد سر از سجده بردار و دستهایت را به طرف آسمان بگشا و چهل مرتبه بگو، بعد دست به گردن بگذار و انگشت سبّابهات را (به حالت تضرع و استغاثه) به اطراف حرکت ده و چهل مرتبه بگو. سپس با دست چپ محاسنت را بگیر و با حالت بکاء یا تباکی بگو : يَا مُحَمَّدُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَشْكُو إِلَى اللَّهِ وَ إِلَيْكَ حَاجَتِي وَ إِلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الرَّاشِدِينَ حَاجَتِي وَ بِكُمْ أَتَوَجَّهُ إِلَى اللَّهِ فِي حَاجَتِي
سپس سجده کن و بگو: يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ (تا نفس قطع شود) صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِي كَذَا وَ كَذَا»
«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فَأَنَا الضَّامِنُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَا يَبْرَحَ حَتَّى تُقْضَى حَاجَتُهُ.»
امام صادق میفرمایند اگر کسی این نماز را بخواند، من ضامن هستم بر خدا که از جایش بلند نمیشود الا اینکه حاجتش برآورده شده باشد.
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج3، ص477، بَابُ صَلَاةِ الْحَوَائِج، ح1
این روایت صد در صد صحیح است، بنده بررسی سندی هم کردهام، تمام رواتش ثقه هستند.
به هر حال
«عبدالرحیم القصیر» از امام باقر (سلام الله علیه) سوال کرد در رابطه با:
(النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ)
سوره احزاب (33): آیه 6
«فِيمَنْ نَزَلَتْ؟ فَقَالَ نَزَلَتْ فِي الْإِمْرَةِ إِنَّ هَذِهِ الْآيَةَ جَرَتْ فِي وُلْدِ الْحُسَيْنِ (علیه السلام) مِنْ بَعْدِهِ فَنَحْنُ أَوْلَى بِالْأَمْرِ وَ بِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ...»
فرمود: در باره امر خلافت نازل شده و اين آيه در اولاد حسين (ع) بعد از او مجرى گرديده و ما اولى به امر خلافت و به جانشينى رسول خدائيم از ساير مؤمنين و مهاجرين و انصار ...
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص288، بَابُ مَا نَصَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ عَلَى الْأَئِمَّةِ ع وَاحِداً فَوَاحِدا، ح2
روایاتی هم خواهیم داشت که خیلی صراحت دارند در حکومت سیاسی ائمة (علیهم السلام) که این حکومت سیاسی را خدای عالم به این بزرگواران داده نه اینکه مردم داده باشند.
«عابدینی» اینجا شبههی عجیب و غلطی مطرح میکند. روایت مفصلی را از «اصول کافی» نقل میکند و صریحا میگوید که این مردم بودند که به رسول اکرم ولایت و اختیار داده بودند.
ببینید تعبیرش این است: "مقصود از (اطیعوا الرسول) حداقل در برخی از موارد آن است، که ای مردم شما خودتان حکومت را به پیامبر دادید و با او بیعت کردید و به او قول دادید و او هیچ تخلف نکرد؛ پس بدان پایبند باشید در واقع پیمانی است بین رهبری جامعه و مردم."
بعد در کتاب «تفسیر جدید» میگوید: "در زمان پیامبر اکرم، مردم «مدینه»، خودشان ایشان را حاکم قرار دادند!"
من نمیدانم این شخص با این فکر گمراه کننده، به کجا میرود. اخیراً هم شنیدم فتوا داده که سگ، پاک است!
(ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يسْتَهْزِئُونَ)
سوره روم (30): آیه10
در هفته وحدت هم از ابابکر و عمر تجلیل کرد. میگوید: "در زمان پیامبر اکرم مردم «مدینه» خودشان حضرت محمد را حاکم قرار دادند، خدا با امر ارشادی و (اطیعوا الرسول) کارشان را تأیید کرد." من نمیدانم این آقا از کجا درآورده که مردم «مدینه» خودشان حضرت محمد را حاکم قرار دادند؟ آیا ما یک روایت جعلی، ضعیف، بیسند داریم که مردم «مدینه» بگویند:
«یا رسول الله جعلناکَ حاکماً، جعلناکَ امیراً، جعلناکَ اماماً»
نمیدانم منشاء این تصورات شیطانی کجاست؟ بعد میگوید: "نظر من در این آیه با تمام علمای شیعه و سنی و با تمام مفسران متفاوت شد" یعنی تمام اینها گمراه بودند، نفهمیدند ولی منِ «عابدینی» فهمیدم .این میشود همان کلام ابوبکر که میگوید:
« قال أبو بكر: إني قد رأيت في الكلالة رأيًا فإن كان صوابًا فمن الله وحده لا شريك له، وإن يك خطأ فمني ومن الشيطان.. »
اگر درست باشد فمن الله و اگر غلط باشد از من و شیطان است ..
الكتاب: جامع البيان في تأويل القرآن(تفسیر الطبری)- المؤلف: محمد بن جرير بن يزيد الطبري (المتوفى: 310هـ)- المحقق: أحمد محمد شاكر- الناشر: مؤسسة الرسالة - ج8، ص53
ما نمیدانیم با این عقیدهاش چه کار میخواهد بکند :
(خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ)
سوره بقره (2): آیه 7
ائمه (علیهم السلام) میگویند وقتی رسول اکرم:
(أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ)
است ما هم «اولیٰ بالأمر» هستیم نسبت به مؤمنین و «مهاجرین» و «انصار». روایت دیگر میگوید:
«..نَزَلَتْ فِي الْإِمْرَةِ إِنَّ هَذِهِ الْآيَةَ جَرَتْ فِي وُلْدِ الْحُسَيْنِ ع مِنْ بَعْدِهِ فَنَحْنُ أَوْلَى بِالْأَمْرِ وَ بِرَسُولِ اللَّهِ ص مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ قُلْتُ فَوُلْدُ جَعْفَرٍ لَهُمْ فِيهَا نَصِيبٌ قَالَ لَا قُلْتُ فَلِوُلْدِ الْعَبَّاسِ فِيهَا نَصِيبٌ فَقَالَ لَا فَعَدَدْتُ عَلَيْهِ بُطُونَ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ كُلَّ ذَلِكَ يَقُولُ لَا قَالَ وَ نَسِيتُ وُلْدَ الْحَسَنِ ع فَدَخَلْتُ بَعْدَ ذَلِكَ عَلَيْهِ فَقُلْتُ لَهُ هَلْ لِوُلْدِ الْحَسَنِ ع فِيهَا نَصِيبٌ فَقَالَ لَا »
چند مورد را سوال میکند که آیا در این امر نصیبی دارند، حضرت میفرمایند: نه :
« وَ اللَّهِ يَا عَبْدَ الرَّحِيمِ مَا لِمُحَمَّدِيٍّ فِيهَا نَصِيبٌ غَيْرَنَا.»
کسانی که منسوب به رسول الله هستند غیر از ما، احدی در (النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ) که «نزلت فی الإمرة» است، هیچ نصیبی ندارند.
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب - مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص288، بَابُ مَا نَصَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ عَلَى الْأَئِمَّةِ ع وَاحِداً فَوَاحِدا، ح2
روایت هم کاملاً صحیح است، «محمد بن عیسی » هم از دیدگاه ما ثقه است و مشکلی ندارد. این یک بحث. بحث دیگری هم در رابطه با:
(إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ)
سوره مائده (5): آیه 55
است. «شیخ طوسی» میفرماید:
«و اعلم إن هذه الآية من الأدلة الواضحة على إمامة أمير المؤمنين (ع) بعد النبي بلا فصل.
یکی از دلیلهای واضح بر امامت بلافصل حضرت امیر همین آیه است. وجه دلالتش چیست؟
« و وجه الدلالة فيها أنه قد ثبت أن الولي في الآية بمعنى الأولى والأحق»
اینجا ولیّ، در آیه به معنای اولی و احق است.
«وثبت أيضا أن المعني بقوله " والذين آمنوا " أميرالمؤمنين (علیه السلام). فإذا ثبت هذان الأصلان»
(قبلا) ثابت شد که مراد از (وَالَّذِينَ آمَنُوا) امیرالمومنین است.وقتی این دو اصل ثابت شد،
«دل على إمامته لان كل من قال : ان معنى الولي في الآية ما ذكرناه قال إنها خاصة فيه»
دلالت بر امامت حضرت تمام میشود چون هر کسی بگوید معنای «ولیّ» در آیه همان «اولی و
احق» است، میگوید این آیه، خاص برای علی بن ابیطالب است .
«ومن قال باختصاصها به (علیه السلام) قال المراد بها الإمامة»
هر کسی هم گفت این آیه مخصوص امیرالمؤمنین است، میگوید مراد از آن امامت است.
«فان قيل دلوا أولا على أن الولي يستعمل في اللغة بمعنى الأولى والأحق ثم على أن المراد به في الآية ذلك ، ثم دلوا على توجهها إلى أمير المؤمنين (علیه السلام)»
میگوید عدهای از اساس اشکال کردهاند که اولا ثابت کنید که «ولیّ» در لغت به معنای احق و اولی است تا بعد برسیم به اینکه آیا در آیه هم همین معنا اراده شده، تا بعد برسیم به اینکه آیا کلا آیه (به هر معنایی) متوجه علی بن ابیطالب هست یا نیست.
«قلنا: الذي يدل على أن الولي يفيد الأولى قول أهل اللغة للسلطان المالك للامر : فلان ولي الأمر
پاسخ میدهیم آن چیزی که میرساند «ولیّ» افاده «اولیٰ» میکند، خطاب اهل لغت است نسبت به سلطان و حاکم که : فلان ولی الامر.
...و یقولون فلان ولي عهد المسلمين إذا استخلف للامر لأنه أولى بمقام من قبله من غيره»
...چون آن شخص اولی به این مقامِ جانشینی است از غیرش
«...فاما الذي يدل على أن المراد به في الآية ما ذكرناه هو ان الله تعالى نفى أن يكون لنا ولي غير الله وغير رسوله ، والذين آمنوا بلفظة " إنما "»
اما(اشکال دوم) خدای عالم با کلمه «إنما» و نفی، حصر کرده است ولایت را برای خودش و رسولش و آن مومنین .
«ولو كان المراد به الموالاة في الدين لما خص بها المذكورين»
اگر مراد مثلا دوستی در راه خدا و.... بود معنا نداشت اختصاص به این سه .
«لان الموالاة في الدين عامة في المؤمنين كلهم، قال الله تعالى : والمؤمنين والمؤمنات بعضهم أولياء بعض
چون این موالاة و دوستی و برادری، عام است و جاری بین مسلمین...
التبيان في تفسير القرآن؛ المؤلف: الطوسي، محمد بن الحسن (المتوفى460ق)، تحقيق وتصحيح: أحمد حبيب قصير العاملي، ناشر: مكتب الإعلام الإسلامي، الطبعة: الأولى، 1409هـ. ج3، ص559
مرحوم «علامه طباطبایی» هم این تعبیر را دارند :
«ويجمع الجميع أن له صلى الله عليه وآله وسلم الولاية على الأمة في سوقهم إلى الله والحكم فيهم والقضاء عليهم في جميع شؤونهم فله عليهم الإطاعة المطلقة فترجع ولايته صلى الله عليه وآله وسلم إلى ولاية الله سبحانه بالولاية التشريعية وهذا المعنى من الولاية لله ورسوله هو الذي تذكره الآية للذين آمنوا بعطفه على الله ورسوله في قوله : " إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا "»
ولایت نبی اکرم در جمیع شؤون مردم است و وظیفه آنها اطاعت،این ولایت به ولایت تشریعی خداوند برمیگردد و با عطف در آیه میرساند که برای امام(الذین امنوا) همین شأن ثابت است.
الميزان في تفسير القرآن؛ تأليف: العلامة السيد محمد حسين الطباطبائي قدس سره، ناشر: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، ج6، ص14
بعد روایتی است که ما روی این روایت باید دقت بیشتری بکنیم و «عابدینی» هم روی این خیلی مانور داده است:
« ...فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِكَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِكَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ تَخَوَّفَ أَنْ يَرْتَدُّوا عَنْ دِينِهِمْ وَ أَنْ يُكَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُه...»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب ، مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص289، بَابُ مَا نَصَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ عَلَى الْأَئِمَّةِ ع وَاحِداً فَوَاحِدا، ح4
میگوید چرا پیغمبر همه رنجها را به جان خود خریده تا تک تک به او ایمان بیاورند؟ چرا در معرفی و نصب حضرت علی نگران بوده؟ آیا ندای به ولایت از ندای به توحید سختتر بوده؟ در جلسه بعد بحث خواهیم کرد ان شاء الله.
خدا ان شاء الله بر توفیقات همه عزیزان بیافزاید!
«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته»