بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجتهاد وتقلید –مشروعیت امامت سیاسی ائمة (علیهم السلام) –شبهه در قضیه نصب امیرالمومنین روایات
اللهم صلی علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی محمد رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه
پرسش:
لطفا توسل «عبدالرحیم القصیر» را مجددا توضیح دهید.
پاسخ:
وقتی گرفتاری خاصی برایت پیش آمد به پیامبر توسل کن، غسل کن و دو رکعت نماز بخوان مانند نماز فریضه (مجلسی اول: أي بالتكبيرات السبع أو بتكبيرة الإحرام، و كذا التشهد باشتماله على المندوبات أو الواجب) و به پیغمبر هدیه کن، بعد از سلام بگو:
«اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلَامُ وَ مِنْكَ السَّلَامُ وَ إِلَيْكَ يَرْجِعُ السَّلَامُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَلِّغْ رُوحَ مُحَمَّدٍ مِنِّي السَّلَامَ وَ أَرْوَاحَ الْأَئِمَّةِ الصَّادِقِينَ سَلَامِي وَ ارْدُدْ عَلَيَّ مِنْهُمُ السَّلَامَ وَ السَّلَامُ عَلَيْهِمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ اللَّهُمَّ إِنَّ هَاتَيْنِ الرَّكْعَتَيْنِ هَدِيَّةٌ مِنِّي إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَأَثِبْنِي عَلَيْهِمَا مَا أَمَّلْتُ وَ رَجَوْتُ فِيكَ وَ فِي رَسُولِكَ يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ
بعد به سجده برو و چهل مرتبه بگو:
يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ يَا حَيُّ لَا يَمُوتُ يَا حَيُّ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
سپس گونه راست بر زمین بگذار و چهل مرتبه آن را بگو، سپس گونه چپ و چهل مرتبه،بعد سر از سجده بردار و دستهایت را به طرف آسمان بگشا و چهل مرتبه بگو، بعد دست به گردن بگذار و انگشت سبّابهات را (به حالت تضرع و استغاثه) به اطراف حرکت ده ( یک دست بر گردن و انگشت سبابه دست دیگر را حرکت دهد) و چهل مرتبه آن ذکر را بگو. سپس با دست چپ محاسنت را بگیر و با حالت بکاء یا تباکی بگو : يَا مُحَمَّدُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَشْكُو إِلَى اللَّهِ وَ إِلَيْكَ حَاجَتِي وَ إِلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الرَّاشِدِينَ حَاجَتِي وَ بِكُمْ أَتَوَجَّهُ إِلَى اللَّهِ فِي حَاجَتِي
سپس سجده کن و بگو: يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ (تا نفس قطع شود) صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِي كَذَا وَ كَذَا»
«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فَأَنَا الضَّامِنُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَا يَبْرَحَ حَتَّى تُقْضَى حَاجَتُهُ.»
امام صادق میفرمایند اگر کسی این نماز را بخواند، من ضامن هستم بر خدا که از جایش بلند نمیشود الا اینکه حاجتش برآورده شده باشد.
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج3، ص477، بَابُ صَلَاةِ الْحَوَائِج، ح1
پرسش:
ظاهرا شاگردان «عابدینی» با طلاب بحث میکنند، شبهه مطرح میکنند؛ ولی دنبال جواب نیستند.
پاسخ:
این همان کاری است که وهابیها هم انجام میدهند، چیز جدیدی ندارند، روش وهابیت همین بوده و اینها هم همان کار را میکنند. ولی فقط برای مردم باید روشنگری شود، وقتی با اینها بحث میکنید اولا افراد دیگری هم آنجا باشند و یا حداقل بحث را ضبط کنید و در فضای مجازی بگذارید، خیلی خوب است.
چند روز قبل خانمی به ایشان زنگ زده بود، چون فتوا داده که سگ پاک است. این خانم دیگر آبرو و حیثیت برای ایشان نگذاشته و همین را هم در فضای مجازی پخش کرده بود.
این بهترین راه است، شما برنامههایتان را با ایشان و یا با اطرافیان ایشان داشته باشید، و آن مناظرهای هم که ما با ایشان داشتیم در سایت گذاشتیم، متنش هم موجود است، متن را شما مطالعه بفرمایید و آن نقاط ضعف و انحراف و حرفهای نامربوطی که ایشان دارد، که مثلا میگوید نصب حضرت امیر (سلام الله علیه) توسط بنی امیه و بنی عباس بود! قائل شدند که علی منصوب است تا برای خودشان هم نصب قائل شوند! بنی امیه و بنی عباس علی (سلام الله علیه) را بر بالای منبر ناسزا میگفتند، لعن میکردند، این بنده خدا انگار اصلا قوة تعقل ندارد یا اینکه مزدور است و ارتباطاتی دارد.
پرسش:
آیا برای اثبات امامت خاصه، فقط نیازمند دلیل نقلی هستیم - چون برای مصداق شخص ولیّ است- یا مثل بحث ولایت عامة نیاز به دلیل عقلی هم هست؟
پاسخ:
هم در امامت عامة دلیل عقلی و دلیل نقلی داریم، هم در امامت خاصة دلیل عقلی و نقلی داریم. دلیل عقلی در همه جا است، هیچ فرقی نمیکند که امامت عامة باشد یا امامت خاصة.
پرسش:
«لولا سیف علی لما قام عمود الاسلام» در کدام منبع آمده است؟
پاسخ:
در منابعی مثل شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید، به نقل از کتاب «الامالی» اثر «ابوبکر الانباری» آمده، اما این قطعه از امالی الان در دسترس نیست و بخش کوچکی از کتاب وجود دارد و چاپ شده.
« روى أبو بكر الأنباري في أماليه أن عليا ع جلس إلى عمر في المسجد...فقال عمر ... و الله لو لا سيفه لما قام عمود الإسلام »
شرح نهج البلاغة-المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد الوفاة: 655 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1418هـ - تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج12، ص86
پرسش:
لطفا دلیل عقلی امامت را بفرمایید
پاسخ:
اجمالا دلیل عقلی همان شروطی است که آوردهاند: در امام سه چیز شرط است: 1. اعلمیت 2. اشجعیت 3. اعدلیت . این سه شرط اتفاقی است.
آغاز بحث...
ما دیروز صحبتهای آقای «عابدینی» را آوردیم، میگوید پیغمبر اکرم این همه تبلیغ کرد، و از هیچ چیزی ناراحت نبود و واهمه نداشت، چرا در بحث ولایت میگوید ضاق صدر رسول الله؟ مگر اعلان ولایت علی از اعلان توحید بالاتر و سخت تر بود؟
عرض کردیم این آقا بیسواد است، اضافه بر اینکه معاند است، بیسواد هم هست. در سوره حجر آیه 97 قرآن به صراحت میگوید:
(وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يقُولُونَ)
ما ميدانيم سينهات از آنچه آنها ميگويند تنگ ميشود (و تو را سخت ناراحت ميکنند).
سوره حجر (15): آیه97
در همان تبلیغ توحید هم رسول اکرم با مشکلات مواجه بوده است، آنجا (يضِيقُ صَدْرُكَ) اینجا:
«ضَاقَ بِذَلِكَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص289، بَابُ مَا نَصَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ عَلَى الْأَئِمَّةِ ع وَاحِداً فَوَاحِدا، ح4
اینکه دلیل ترس و نگرانی پیامبر چه بود، چند مطلب آوردیم، یکی همان بیانی است که در قضیه حجر اسماعیل عنوان شده :
«وَلَوْلَا أَنَّ قَوْمَكِ حَدِيثٌ عَهْدُهُمْ بِالْجَاهِلِيَّةِ فَأَخَافُ أَنْ تُنْكِرَ قُلُوبُهُمْ»
قوم تو تازه از جاهلیت بیرون آمدند و آثار جاهلیت در آنها است. میترسم انکار کنند.
صحيح البخاري- المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي- المحقق: محمد زهير بن ناصر الناصر- الناشر: دار طوق النجاة ج2، ص 146- ح 1584
و همچنین در «صحیح مسلم» همین تعبیر آمده است.
«وَلَوْلَا أَنَّ قَوْمَكِ حَدِيثٌ عَهْدُهُمْ في الْجَاهِلِيَّةِ فَأَخَافُ أَنْ تُنْكِرَ قُلُوبُهُمْ»
صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج2، ص973، ح405
عزیزان دقت کنند، در «سنن ابن ماجه» جلد 2 آمده:
« وَلَوْلَا أَنَّ قَوْمَكِ حَدِيثُ عَهْدٍ بِكُفْرٍ، مَخَافَةَ أَنْ تَنْفِرَ قُلُوبُهُمْ »
تازه از کفر بیرون آمدند
سنن ابن ماجه - المؤلف: محمد بن يزيد القزويني، ابن ماجة - (م 273هـ)- المحقق: شعيب الأرنؤوط - عادل مرشد - محمَّد كامل قره بللي - عَبد اللّطيف حرز الله- الناشر: دار الرسالة العالمية ج4، ص180
در کتاب «صحیح مسلم» میگوید:
«يا عَائِشَةُ لَوْلَا أَنَّ قَوْمَكِ حَدِيثُو عَهْدٍ بِشِرْكٍ لَهَدَمْتُ الْكَعْبَةَ»
صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج2، ص969، ح401
نسائی در سنن آورده:
...قَالَ: «لَوْلَا حِدْثَانُ قَوْمِكِ بِالْكُفْرِ...»
[حكم الألباني] : صحيح
المجتبى من السنن = السنن الصغرى للنسائي- المؤلف: أحمد بن شعيب الخراساني، النسائي (م 303هـ)- تحقيق: عبد الفتاح أبو غدة- الناشر: مكتب المطبوعات الإسلامية – حلب-ج5 ،ص 214
جالب است که در کتاب «حاشية السندي على سنن النسائي» که از شروح خیلی خوب است، میگوید:
«لولا قرب عهدهم بالكفر يريد أن الإسلام لم يتمكن في قلوبهم...»
...هنوز اسلام در قلوب قوم عایشه مستقر نشده، اگر حجر اسماعیل را خراب و وارد بیت کنم، اینها متنفر میشوند و زیر بار نمیروند.
حاشية السندي على النسائي؛ المؤلف: نور الدين بن عبدالهادي السندي الوفاة: 1138، دار النشر: مكتب المطبوعات الإسلامية - حلب - 1406 - الطبعة: الثانية ، تحقيق: عبدالفتاح أبو غدة، ج5، ص214
در هر صورت...
این مسائل است که رسول اکرم در اصلاح بنای «کعبه» و انضمام حجر اسماعیل به بیت این چنین واهمه از ارتداد صحابه دارد. چنین است که در معرفی حضرت علی برای خلافت که خیلی مهمتر از ضمیمه کردن حجر اسماعیل به بیت است، حضرت نگرانی و واهمه دارند.
این موضوع هم در حدیث به صراحت بیان شده است:
«... وَ تَخَوَّفَ أَنْ يَرْتَدُّوا عَنْ دِينِهِمْ وَ أَنْ يُكَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ ...»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص289، بَابُ مَا نَصَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ عَلَى الْأَئِمَّةِ ع وَاحِداً فَوَاحِدا، ح4
جالب این است که در کتاب «شواهد التنزیل» جلد 1 صفحه 254 دارد:
« ...إِنَّ جَبْرَئِيلَ هَبَطَ عَلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ لَهُ: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكَ أَنْ تَدُلَّ أُمَّتَكَ عَلَى صَلَاتِهِمْ. فَدُلَّهُمْ عَلَيْهَا... َ، ثُمَّ هَبَطَ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكَ أَنْ تَدُلَّ أُمَّتَكَ عَلَى وَلِيِّهِمْ- عَلَى مِثْلِ مَا دَلَلْتَهُمْ عَلَيْهِ مِنْ صَلَاتِهِمْ وَ زَكَاتِهِمْ وَ صِيَامِهِمْ وَ حَجِّهِمْ- لِيَلْزَمَهُمُ الْحُجَّةُ فِي جَمِيعِ ذَلِكَ.
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي قَرِيبُو عَهْدٍ بِالْجَاهِلِيَّةِ وَ فِيهِمْ تَنَافُسٌ وَ فَخْرٌ، وَ مَا مِنْهُمْ رَجُلٌ إِلَّا وَ قَدْ وَتَرَهُ وَلِيُّهُمْ وَ إِنِّي أَخَافُ- فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى: يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ- وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ يُرِيدُ فَمَا بَلَّغْتَهَا تَامَّةً وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ. فَلَمَّا ضَمِنَ اللَّهُ [لَهُ] بِالْعِصْمَةِ وَ خَوَّفَهُ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ قَالَ: يَا أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ أَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ. »
خدای عالم امر میکند که امت را به ولیّ بعد از خودت راهنمایی کنی همانطور که آنان را به نماز و...دلالت کردی.
حضرت مثل همان قضیه حجر اسماعیل را بیان کردند:
پيامبر گفت: پروردگارا قوم من به عصر جاهليت نزديك هستند و در ميان آنان رقابت و فخر فروشى وجود دارد و مردى در ميان آنان نيست مگر اينكه كينهاى نسبت به ولىّ خود دارد و من مىترسم...
در این حال آیه نازل شد:
«(يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك ... والله يعصمك من الناس)»
«و اللّه يعصمك من الناس» چون خداوند حفظ او از شرّ تضمين كرد و هشدار داد، پیامبر دست علىّ بن ابى طالب را گرفت و گفت: اى مردم هر كس كه من مولاى اويم على مولاى اوست، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل؛ تأليف: الحافظ الكبير عبيد الله بن أحمد المعروف بالحاكم الحسكاني؛ الحنفي النيسابوري، تحقيق وتعليق: الشيخ محمد باقر المحمودي؛ مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والارشاد الاسلامي مجمع أحياء الثقافة الاسلامية، 1411 ه - 1990م، ج1، ص254
این خیلی واضح و روشن است ولی این آقا نامربوط حرف میزند که مگر معرفی علی از توحید بالاتر بود؟ چرا پیامبر میترسید و واهمه داشت؟ این بیسوادی است.
در همان مناظره هم میگفت که من از کتاب «نور الثقلین» عقبتر نرفتهام، کتاب «نور الثقلین» قرن یازدهم و دوازدهم نوشته شده. چه بسا در طول تاریخِ قبل از آن مطالبی بوده و در نقل و انتقالات دچار مشکل شده. الان بعضی از آقایان میگویند از «وسائل» استفاده نکنید، وقتی «وسائل» از کتاب «کافی» نقل میکند بروید به «کافی» نگاه کنید، ببینید که روایت کافی چطور است. آیا مرحوم «صاحب وسائل» تقطیع کرده و یا نه؟ اشتباه چاپی دارد یا نه و.... این واضح و روشن است.
نکتهی بعدی اعلان ولایت علی و تهمتهای منافقان است. هم در منابع اهلسنت و هم شیعه آمده است. عزیزان دقت کنند، در کتاب : «تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة» جلد 1 است :
« ِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا أَوْقَفَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ الْغَدِيرِ افْتَرَقَ النَّاسُ ثَلَاثَ فِرَقٍ فَقَالَتْ فِرْقَةٌ ضَلَّ مُحَمَّدٌ وَ فِرْقَةٌ قَالَتْ غَوَى وَ فِرْقَةٌ قَالَتْ بِهَوَاهُ يَقُولُ فِي أَهْلِ بَيْتِهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ النَّجْمِ إِذا هَوى ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى. »
وقتی رسول الله امیر المؤمنین را برای ولایت معرفی کرد، مردم سه دسته شدند
گروهی گفتند: پیغمبر گمراه شده! یعنی با این کارش دیگر از دین بیرون رفت.
فرقهای گفتند: پیغمبر به باطل گرائیده
دستهای هم گفتند : طبق هوی و خواسته نفسش، به اهل بیت خودش اقبال کرده.
و آیه نازل شد که :
«وَ النَّجْمِ إِذا هَوى ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى»
كتاب: تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة؛ نويسنده : السيد شرف الدين علي الحسيني الأستر آبادي (وفات : نحو 965)، تحقيق: مدرسة الإمام المهدي (عج)، ناشر: مدرسة الإمام المهدي (عج) - الحوزة العلمية - قم المقدسة المبارك 1407 - 1366 ش، ص624
چقدر واضح و روشن است، من نمیدانم این آقایان چه میگویند. مرحوم «شیخ صدوق» هم در کتاب «امالی» همین تعبیر را دارد. وقتی پیغمبر فرمودند:
«يَا عَلِيُّ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ لَقَدْ وَجَبَتْ لَكَ الْوَصِيَّةُ وَ الْخِلَافَةُ وَ الْإِمَامَةُ بَعْدِي فَقَالَ الْمُنَافِقُونَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أُبَيٍّ وَ أَصْحَابُهُ لَقَدْ ضَلَّ مُحَمَّدٌ فِي مَحَبَّةِ ابْنِ عَمِّهِ وَ غَوَى وَ مَا يَنْطِقُ فِي شَأْنِهِ إِلَّا بِالْهَوَى»
بعد دارد:
«فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ النَّجْمِ إِذا هَوى يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَالِقُ النَّجْمِ إِذَا هَوَى- ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ يَعْنِي فِي مَحَبَّةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) وَ ما غَوى. وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى يَعْنِي فِي شَأْنِهِ- إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى.»
الأمالي (للصدوق)؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد. ناشر: كتابچى، ص565
همچنین مرحوم «کلینی» در کتاب «کافی» همین تعبیر را دارد:
«قَالَ أُقْسِمُ بِقَبْضِ مُحَمَّدٍ إِذَا قُبِضَ- ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ بِتَفْضِيلِهِ أَهْلَ بَيْتِهِ- وَ ما غَوى وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى يَقُولُ مَا يَتَكَلَّمُ بِفَضْلِ أَهْلِ بَيْتِهِ بِهَوَاهُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص 380
اینها کاملا مشخص است که این آقا اصلا مصادر را ندیده، یا اگر هم دیده نمیخواهد مطرح کند، خواسته یک چیز جدیدی مطرح کند، که بگوید بله من به اصطلاح فقیه هستم!
نکته سوم نگرانی پیغمبر از کسانی بود که در جنگها وابستگانشان به دست امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) کشته شده بودند:
«و الله لو لا سيفه لما قام عمود الإسلام»
شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - ، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج12، ص86
در «نهج البلاغه» خطبه 192 ،حضرت امیر میفرمایند:
«أَنَا وَضَعْتُ فِي الصِّغَرِ بِكَلَاكِلِ الْعَرَبِ وَ كَسَرْتُ نَوَاجِمَ قُرُونِ رَبِيعَةَ وَ مُضَرَ»
من در خردسالى، بزرگان عرب را به خاك افكندم، و شجاعان دو قبيله معروف «ربيعه» و «مضر» را در هم شكستم
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص300، نامه 192
در شجاعت حضرت امیر (سلام الله علیه) است، حتی وقتی ایشان کم سن بودند، رسول اکرم وقتی بیت الله الحرام میرفتند بچههای کوچک قریش میآمدند ایشان را اذیت میکردند و سنگ میانداختند، خار و خاشاک جلوی پایشان قرار میدادند.
امیر المؤمنین میآمدند به صورت و دهن اینها میکوبیدند، به حضرت میگفتند «قضیم » :
«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) كَانَ بِمَكَّةَ لَمْ يَجْسُرْ عَلَيْهِ أَحَدٌ لِمَوْضِعِ أَبِي طَالِبٍ وَ أَغْرَوْا بِهِ الصِّبْيَانَ- وَ كَانُوا إِذَا خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) يَرْمُونَهُ بِالْحِجَارَةِ وَ التُّرَابِ- فَشَكَا ذَلِكَ إِلَى عَلِيٍّ (علیه السلام) فَقَالَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ إِذَا خَرَجْتَ فَأَخْرِجْنِي مَعَكَ- فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ مَعَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) فَتَعَرَّضَ الصِّبْيَانُ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) كَعَادَتِهِمْ- فَحَمَلَ عَلَيْهِمْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) وَ كَانَ يَقْضِمُهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ وَ آنَافِهِمْ وَ آذَانِهِمْ- فَكَانُوا يَرْجِعُونَ بَاكِينَ إِلَى آبَائِهِمْ- وَ يَقُولُونَ قَضَمَنَا عَلِيٌّ قَضَمَنَا عَلِيٌّ»
...امیرالمؤمنین به صورت و دهن اینها میکوبید، اینها گریه کنان نزد پدرانشان میرفتند میگفتند «قَضَمَنَا عَلِيٌّ قَضَمَنَا عَلِيٌّ»
«فَسُمِّيَ لِذَلِكَ (الْقَضِيمَ)»
تفسير القمي؛ قمى، على بن ابراهيم- مصحح: موسوى جزائرى، طيّب، ناشر: دار الكتاب، ج1، ص114
عبارت «شواهد التنزیل- حسکانی» را هم که خواندیم:
«وفيهم تنافس وفخر، وما منهم رجل إلا وقد وتره وليهم»
شواهد التنزيل لقواعد التفضيل؛ تأليف: الحافظ الكبير عبيد الله بن أحمد المعروف بالحاكم الحسكاني؛ الحنفي النيسابوري، تحقيق وتعليق: الشيخ محمد باقر المحمودي؛ مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والارشاد الاسلامي مجمع أحياء الثقافة الاسلامية، 1411 ه - 1990م، ج1، ص254
وقتی امیرالمؤمنین با کفار قریش این چنین کرده، قریش واهمه دارند و عداوت امیرالمؤمنین را در دل دارند و لذا معرفی علی برای خلافت بعد رسول الله (صلی الله علیه واله وسلم) برایشان خیلی سنگین بود.
نکته بعدی انتقام قریش و کینهی آنها از امیرالمؤمنین است، شما ببینید در کتاب «شرح نهج البلاغه» دارد که امیرالمؤمنین میفرمایند :
« اللهم إني أستعديك على قريش فإنهم أضمروا لرسولك ص ضروبا من الشر و الغدر فعجزوا عنها و حلت بينهم و بينها فكانت الوجبة بي و الدائرة علي اللهم احفظ حسنا و حسينا و لا تمكن فجرة قريش منهما ما دمت حيا فإذا توفيتني فأَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ. »
خدایا من را در برابر قریش یاری کن، اینها در دل نیّات شوم و فریبانه نسبت به پیغمبر داشتند اما عاجز ماندند و تو حائل و مانع آنها شدی، (پس برای انتقام) هجمه بر من آوردهاند و مرا احاطه کردهاند
شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج20، ص158
یا در کتاب «بلاغات النساء» از قول حضرت زهرا (سلام الله علیها) دارد که این چه انتقامی است که از علی گرفتید و ایشان را خانه نشین کردید، این نیست جز اینکه:
«نَقَمُوا وَ اللَّهِ نَكِيرَ سَيْفِهِ وَ شِدَّةَ وَطْأَتِه وَ نَكَالَ وَقْعَتِه»
والله بر شمشیر برنده او ایراد میگرفتند و قدرت او در جنگجویی و ضربات خورد کنندهاش بر دشمن
بلاغات النساء- المولف: ابن طيفور، احمد بن أبي طاهر(م 280 ق)-دارالنشر: الشريف الرضي- قم ص32
یا «ابو نعیم اصفهانی» در «معرفة الصحابه» جلد 1 تعبیر جالبی دارد، عثمان به امیرالمؤمنین میگوید:
«ما ذنبي إن لم تحبك قريش وقد قتلت منهم سبعين رجلا كأنّ وجوههم سيوف الذهب»
گناه من چیست که قریش تو را دوست ندارند، (در یک روز) هفتاد نفر از اینها را کشتی ( اشاره به جنگ بدر است )، کسانی که صورتهای اینها مثل طلا میدرخشید.
معرفة الصحابة؛ اسم المؤلف: لأبي نعيم الأصبهاني الوفاة: 430، دار النشر، ج1، ص86، ح338
یا در کتاب «تاریخ دمشق» یک عبارتی است که از امام سجاد (سلام الله علیه) سوال میکنند:
«ما بال قريش لا تحب عليا»
چرا قریش علی را دوست ندارد؟
«لأنه أورد أولهم النار وألزم آخرهم العار»
فرمود: اولین(بزرگان) قریش را وارد آتش کرد، و آخرینشان را هم ملازم ننگ و عار ساخت
تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل؛ اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج42، ص290
اينها به جنگ میرفتند، شکست خورده برمیگشتند، امیرالمؤمنین میرفت، پیروز میآمد.
نکتهی بعدی ترس از اینکه اتهام انتخاب خویشاوندی بزنند، در کتاب «شواهد التنزیل - حسکانی» است وقتی که برای پیغمبر دستور آمد تا علی را نصب کند
«فتخوف رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) أن يقولوا: حابى ابن عمه وأن يطعنوا في ذلك عليه فأوحى الله إليه هذه الآية فقام بولايته يوم غدير خم»
حاجي الرجل: مال إليه منحرفا عن العدل.
نگران بود که بگویند محمد هوای پسر عمویش را دارد، طعنه بزنند که چون پسر عمویش است، او را انتخاب کرده است...
الطبرسي، أبي علي الفضل بن الحسن (متوفاى548هـ)، تفسير جوامع الجامع، ج1، ص517، تحقيق و نشر: مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، الطبعة: الأولى، 1418هـ.
که خداوند وحی کرد:
(يا أَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ)
سوره مائده (5): آیه 67
«تفسیر روح المعانی» همین عبارت را میآورد (البته آلوسی منکر قضیه استخلافِ حضرت است):
«فتخوف رسول الله ( صلى الله عليه و سلم ) أن يقولوا حابى ابن عمه وأن يطعنوا فى ذلك عليه فأوحى الله تعالى اليه هذه الآية فقام بولايته يوم غدير خم وأخذ بيده فقال عليه الصلاة والسلام : من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم والاه من والاه وعاد من عاداه»
حابی ...پیغمبر (به خاطر نسبت خانوادگی) به علی متمایل شده و او را انتخاب کرده است.
روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني؛ اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج6، ص193
غرض اين است كه اينها همه یک سری مسائلی است که پیغمبر از آنها واهمه داشتند، یعنی از کسانی که مسلمان شده بودند ولی داعیهی جانشینی داشتند، از روز اول آمدند مسلمان شدند به هوای اینکه بعد از پیغمبر ریاست را خواهند داشت.
شما ببینید در «حجة الوداع» در «منا» وقتی پیغمبر اکرم میگویند:
«إِنَّ هذا الْأَمْرَ لَا يَنْقَضِي حتى يَمْضِيَ فِيهِمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً»
بعد از من دوازده خلیفه خواهد آمد
همینکه پیغمبر خواستند توضیح دهند، سر و صدا بلند شد، نگذاشتند صدای پیغمبر به گوش مردم برسد.
«تَكَلَّمَ بِكَلَامٍ خَفِيَ عَلَيَّ»
صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج3، ص1452
همچنین دارد:
«...فقال كَلِمَةً صَمَّنِيهَا الناس»
(صَمَّنِيهَا) أي أصموني عنها فلم أسمعها لكثرة الكلام... أصمنيها الناس أي شغلوني عن سماعها فكأنهم جعلوني أصم
صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج3، ص1453
به قدری سر و صدا کردند روای میگوید من گوشم کر شد!
يا در روایتی دیگر دارد:
«...ثُمَّ لَغَطَ الْقَوْمُ وَتَكَلَّمُوا فلم أَفْهَمْ قَوْلَهُ»
الكتاب: مسند الإمام أحمد بن حنبل- المؤلف: أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشيباني (المتوفى: 241هـ)- المحقق: شعيب الأرنؤوط وآخرون- الناشر: مؤسسة الرسالة- ج 34، ص476
یا در بعضی منابع دارد که مردم شروع کردند به نشستن و برخاستن و بالاخره نگذاشتند صدای پیغمبر به گوش مردم برسد؛ چون میدانستند که در ضمن «اثنی عشر خلیفه» پیغمبر میخواهد نام علی و یازده نفر از فرزندانش را بیاورد.
...قَالَ: فَجَعَلَ النَّاسُ يَقُومُونَ وَيَقْعُدُونَ
الكتاب: مسند الإمام أحمد بن حنبل- المؤلف: أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشيباني (المتوفى: 241هـ)- المحقق: شعيب الأرنؤوط وآخرون- الناشر: مؤسسة الرسالة- ج 34، ص477
لذا خدای عالم میفرماید:
(يا أَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ)
سوره مائده (5): آیه 67
رسول اکرم واهمه داشتند و سینهی مبارکشان تنگ شد. ادلهی دیگری هم هست که ان شاء الله ما روی سایت میگذاریم دوستان اینها را خواهند دید.
یا مثلا ترس پیامبر از کسانی که به حضرت نسبت هذیان دادند، خود پیغمبر در قید حیات هستند، میفرمایند کاغذ و قلمی بیاورید تا چیزی بنویسم که هرگز گمراه نشوید، به پیغمبر چه گفتند؟
« ..قَالَ عُمَرُ: إِنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ غَلَبَهُ الوَجَعُ... فَكَانَ ابْنُ عَبَّاسٍ يَقُولُ: إِنَّ الرَّزِيَّةَ كُلَّ الرَّزِيَّةِ، مَا حَالَ بَيْنَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَبَيْنَ أَنْ يَكْتُبَ لَهُمْ ذَلِكَ الْكِتَابَ، مِنَ اخْتِلافِهِمْ وَلَغَطِهِمْ»
«ابن عباس» میگوید تمام مصیبت از آنجا شروع شد که نگذاشتند پیغمبر این وصیت نامه را بنویسد.
صحيح البخاري- المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي- المحقق: محمد زهير بن ناصر الناصر- الناشر: دار طوق النجاة ، ج9، ص111
یا
...فَقَالُوا: هَجَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ
صحيح البخاري- المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي- المحقق: محمد زهير بن ناصر الناصر- الناشر: دار طوق النجاة ، ج9، ص111
در هر صورت...
اینها بحثهایی بود که ما در جواب این آقا مجبوریم بگوییم و یکی دو مورد هم نیست، اینها کاملا واضح و روشن است که این اقا حرفهای بی اساسی میزند و چنین مسئلهای نیست.
ما از همه عزیزان التماس دعا داریم، مخصوصا شب نیمه شعبان ان شاء الله برای فرج حضرت ولی عصر دعا کنند، ما را هم دعا کنند. صدقه برای سلامتی حضرت بگذارند و فراموش نکنند اگر بتوانند «جمکران» هم بروند، حالا اگر روز نیمهی شعبان نتوانستند، روز بعد از نیمه شعبان ان شاء «جمکران» بروند.
خداحافظ همه عزیزان!
«والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته»