نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
عدم وجود اجماع در خلافت ابوبکر (2)
کد مطلب: 14450 تاریخ انتشار: 11 آبان 1400 - 17:54 تعداد بازدید: 2312
خارج فقه الحکومه » فقه
عدم وجود اجماع در خلافت ابوبکر (2)

جلسه سیزدهم 11/08/1400

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه سیزدهم 11/08/1400

موضوع: عدم وجود اجماع در خلافت ابوبکر (2)

اللهمّ صلّ علی محمدٍ وآل محمد و عجّل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد.

پرسش:

زیدیه معتقدند كه نزول وحى بر نبى (صلی الله علیه و آله) علت عصمت او است و ائمه نیز از اين موهبت الهی بهره اى ندارند. در نتيجه ضرورتی در عصمت ایشان نبوده و امکان ارتكاب خطا در آنها وجود دارد؛ پس معصوم نيستند.

پاسخ:

در رابطه با بحث عصمت ادله قرآنی و روایی زیادی وجود دارد بعنوان مثال خداوند متعال در آیه شریفهی تطهیر می فرماید:

(اِنَّمَا يرِيدُ اللَّهُ لِيذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيتِ وَيطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا)

خداوند فقط میخواهد پليدی و گناه را از شما اهل بيت دور کند و کاملا شما را پاک سازد.

سوره احزاب (33):آیه 33

خداوند متعال در این آیه، طهارت مطلقه را برای تمام اهلبیت (علیهم السلام) اثبات کرده است. آلوسی که از علمای بزرگ اهلسنت است می گوید:

«أنّ النساء المطهّرات غير داخلات في أهل البيت الذين هم أحد الثقلين»

روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني؛ اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج22، ص16

مرحوم طوسی (رضوان الله تعالی علیه) میگوید:

«واستدلّ أصحابنا بهذه الآية على أنّ في جملة أهل البيت معصوما ولا يجوز عليه الغلط وان اجماعهم لا يكون إلا صوابا»

التبيان في تفسير القرآن؛ المؤلف: الطوسي، محمد بن الحسن (المتوفى460ق)، تحقيق وتصحيح: أحمد حبيب قصير العاملي، ناشر: مكتب الإعلام الإسلامي، الطبعة: الأولى، 1409هـ. ج8، ص340

پیامبر اسلام در حدیث ثقلین ، اهلبیت علیهم السلام را عِدل قرآن قرار داده است و همانطوری که قرآن، معصوم از خطا است اهلبیت نیز معصوم از خطا هستند. نمیشود قرآن بی خطا باشد؛ ولی اهلبیت علیهم السلام که عدل قرآن هستند، خطا داشته باشند. در این قضیه هم هیچ شبهه ای وجود ندارد.

پیامبر اسلام در حدیثی فرمودند:

«أهل بيتي أمان لأمتي»

اهلبیت من مایه امنیت امت است.

المستدرك على الصحيحين، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا؛ ج 3، ص 162، ح 4715

اگر بنا باشد اهل بیت علیهم السلام اشتباه یا خطا داشته باشند معنا ندارد که امت به اهل بیت علیهم السلام اقتدا بکنند:

« مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَحْيَا حَيَاتِي وَ يَمُوتَ مَمَاتِي فَلْيُوَالِ عَلِيّاً مِنْ بَعْدِي وَ لْيُوَالِ وَلِيَّهُ وَ لْيَقْتَدِ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِي فَإِنَّهُمْ عِتْرَتِي خُلِقُوا مِنْ طِينَتِي‏‏»

مناقب آل أبي طالب عليهم السلام( لابن شهرآشوب)؛ نويسنده: ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على‏ (وفات مؤلف: 588 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: علامه‏، قم‏ 1379 ق‏، ج1، ص292

علاوه برآن روایات دیگری از جمله در «عیون اخبار الرضا» جلد 2 صفحه 57 وجود دارد_روایت از لحاظ سندی معتبر است _ از امیر المؤمنین از نبی اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) که فرمودند:

«مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى الْقَضِيبِ الْيَاقُوتِ الْأَحْمَرِ الَّذِي غَرَسَهُ اللَّهُ بِيَدِهِ وَ يَكُونُ مُسْتَمْسِكاً بِهِ»

سپس میگوید:

«فَلْيَتَوَلَّ عَلِيّاً وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ»

«فَإِنَّهُمْ خِيَرَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ صَفْوَتُهُ وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ وَ خَطِيئَةٍ»

عيون أخبار الرضا (عليه السلام)؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج2، ص57

در کتاب «کفایة الاثر» رسول اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) به امیر المؤمنین میفرماید:

«أَنْتَ الْإِمَامُ أَبُو الْأَئِمَّةِ الْإِحْدَى عَشْرَةَ مِنْ صُلْبِكَ أَئِمَّةٌ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُون‏»

كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر؛ نویسنده: خزاز رازى، على بن محمد، محقق / مصحح: حسينى كوهكمرى، عبد اللطيف‏، ناشر: بيدار، ص151

دیگر از این واضحتر و روشنتر ؟! در کتاب «سلیم» می فرماید:

«إَنَّهُمْ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ مِنْ كُلِّ سُوءٍ»

كتاب سليم بن قيس؛ نویسنده: هلالى، سليم بن قيس، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئينى، محمد؛ ناشر: الهادى‏؛ ج‏2، ص 678

«أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ»

كمال الدين و تمام النعمة، ابن بابويه، محمد بن على‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج‏2، ص 280

عيون أخبار الرضا (عليه السلام)؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج1، ص64

مناقب آل أبي طالب عليهم السلام( لابن شهرآشوب)؛ نويسنده: ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على‏ (وفات مؤلف: 588 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: علامه‏، قم‏ 1379 ق‏، ج1، ص295

روایت های زیادی شاید بیش از 50-60 روایت برای مطهّر و معصوم بودن ائمه (علیهم السلام) موجود است و همینطور خود امیر المؤمنین (سلام الله علیه) می فرماید:

«إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِي الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا يَأْمُرُونَ بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ»

كتاب سليم بن قيس؛ نویسنده: هلالى، سليم بن قيس، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئينى، محمد؛ ناشر: الهادى‏؛ ج‏2، ص 676

این روایت از لحاظ سندی کاملا صحیح است. همینطور در کتاب «کافی» هست:

«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِي أَرْضِهِ وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ- وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا يُفَارِقُنَا»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏، محقق/مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج‏1، ص 191، بَابٌ فِي أَنَّ الْأَئِمَّةَ شُهَدَاءُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى خَلْقِه‏، ح5

همه این روایات نشان میدهند که همه اهلبیت (علیهم السلام) معصوم از گناه، خطا ونسیان هستند.

اینکه ایشان(زیدیّه) میگوید پیامبر اکرم متصل به وحی بوده ولی اهل بیت علیهم السلام معصوم نبودند اشتباه هست چون روایات متعددی وجود دارد که می فرمایند اهل بیت علیهم السلام (مُحدَّث) بودند و ملائکه با آنها سخن میگفتند.

یا در سوره قدر می فرماید:

(تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ)

فرشتگان و «روح» در آن شب به اذن پروردگارشان براي (تقدير) هر کاري نازل ميشوند.

سوره قدر (97): آیه4

روح که بالاتر از جبرئیل است به محضر ائمه (علیهم السلام) نازل میشود و ائمه (علیهم السلام) از او استفاده میکنند.

پس این عزیزی که گفته زیدیه همچنین حرفی نسبت به انکار عصمت ائمه میزنند این حرف، حرفی اساس است.

پرسش:

حقيقت امام يا ثبوتى است، يعنى حكمش براى غير شرعاً نافذ است، يا عدمى است، يعنى فردی بر ديگرى شرعاً حق رياست ندارد. اگر امامت متوقف بر عصمت باشد، به اعتبار حقيقت ثبوتى است؛ حال آنكه حكم امير و قاضى براى غير، شرعاً نافذ است، در حالى كه آنها معصوم نيستند؛ پس نفوذ شرعى حكم بر غير، لازمه اش عصمت نيست. در نتيجه از اين راه نمى توان ضرورت عصمت را ثابت كرد.

پاسخ:

ما جواب را دادیم وقتی ائمه (علیهم السلام) خودشان میفرمایند ما معصوم از هرگونه خطا و اشتباه هستیم، دیگر هیچ شک و شبهه ای وجود ندارد که خطا و اشتباهی ندارند هیچ مشکلی هم در این زمینه نیست و عصمت آنها خدادادی است. حالا ثبوتی و یا غیر ثبوتی با آن اصطلاحاتی که میخواهید مطرح کنید کاری با آن نداریم.

ائمه (علیهم السلام) معصوم هستند، خدای عالم از روز ازل اینها را معصوم آفریده است.

«خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِين ‏حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُه‏»

من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج2، ص613

اگر شما روایات خلقت نوری ائمه را ملاحظه بفرمایید قضیه خیلی فراتر از اینها است. خدای عالم اولین تجلی که از ذات اقدس فوق اطلاقی کرده وجود مقدس محمد و آل محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) است. و تمام عالم جلوهی سلسله جلیلهی احمدیین هستند.

به تعبیر مرحوم قمشه ای که امام در مصباح الهدایة والولایة دارد:

«فالحقيقة المحمّديّة هي الَّتي تجلَّت في صورة العالم والعالم من الذرّة إلى الدرّة ظهورها وتجلَّيها»

عالم هرچه است تجلی محمد و آل محمد (صلوات الله علیهم اجعین) است.

مصباح الهداية إلى الخلافة والولاية؛ مؤلف: امام خمينى- تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، ص57

اگر ما به این نتیجه برسیم مسئله تمام است.

مادامی که به خلقت نوری اهلبیت علیهم السلام دقت نکنیم و احساس کنیم که اینها هم یک بشری همانند ما هستند از پدر و مادری زاده شدند و در این عالم ملکی بزرگ شدند و بعد از اینکه پدر بزرگوارشان از دنیا رفتند اینها به امامت رسیدند و عصمتی هم دارند یا ندارند و... اینطور شناخت از ائمه (علیهم السلام) هیچ فایده ای ندارد. مشکل اصلی ما این است که شناخت درست و اصولی از ائمه (علیهم السلام) نداریم.

یکی از روات به نام ابونصر خادم خدمت حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداء) میرسد و ایشان 4 یا 5 پنج سال بیشتر سن ندارد. حضرت به او میفرماید آیا تو من را میشناسی؟ _روایت در «کمال الدین و تمام النعمة»، جلد 2 صفحه 441، و کتاب «غیبة طوسی» صفحه 246 آمده است _حضرت به او فرمود:

«قَالَ أَ تَعْرِفُنِي»

من را میشناسی، از من شناخت داری؟

«قُلْتُ نَعَمْ»

گفتم بله

«فَقَالَ مَنْ أَنَا»

من چه کسی هستم؟

«فَقُلْتُ أَنْتَ سَيِّدِي وَ ابْنُ سَيِّدِي»

تو آقای من و فرزند آقای من هستی!

«فَقَالَ لَيْسَ عَنْ هَذَا سَأَلْتُكَ»

من از این سوال نکردم

«قَالَ طَرِيفٌ فَقُلْتُ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ فَبَيِّنْ لِي»

برای من تبیین کن که مراد چه است؟

«قَالَ أَنَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ وَ بِي يَدْفَعُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِي وَ شِيعَتِي.»

كمال الدين و تمام النعمة؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفاری، علی اكبر، ناشر: اسلاميه، ج2، ص441

تعبیر غیبت طوسی این است:

«فَسِّرْ لِي فَقَالَ أَنَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ وَ بِي يَدْفَعُ اللَّهُ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِي وَ شِيعَتِي‏»

ابونصر می گوید: برای من تفسیر کن. امام می فرماید: من خاتم اوصیاء هستم و به واسطه من خداوند متعال تمام بلاها رااز اهل وشیعه من دفع می کند.

الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار المعارف الإسلامية، محقق/ مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص246

ماباید دقت کنیم تا نسبت به اهلبیت علیهم السلام شناخت خوبی داشته باشیم. یا در روایت دیگری که صد در صد صحیح است می فرماید.

«وَ أَدْنَى مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ أَنَّهُ عِدْلُ النَّبِيِّ إِلَّا دَرَجَةَ النُّبُوَّةِ وَ وَارِثُهُ وَ أَنَّ طَاعَتَهُ طَاعَةُ اللَّهِ وَ طَاعَةُ رَسُولِ اللَّهِ وَ التَّسْلِيمُ لَهُ فِي كُلِّ أَمْرٍ وَ الرَّدُّ إِلَيْهِ وَ الْأَخْذُ بِقَوْلِه‏»

كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر؛ نویسنده: خزاز رازى، على بن محمد، محقق / مصحح: حسينى كوهكمرى، عبد اللطيف‏، ناشر: بيدار، ص263

یا در کتاب «کافی شریف» جلد 1 صفحه 143 می فرماید:

«نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِي لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا»

کسی که معرفتی از ما نداشته باشد اصلا اعمال او ارزش ندارد.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏، محقق/مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج‏1، ص 143، بَابُ النَّوَادِر‏، ح4

لذا ما دقت کنیم که معرفتمان را به اهلبیت (علیهم السلام) هرچه بیشتر بالا ببریم

پرسش:

سلام علیکم حضرت استاد! اگر بخواهم پی دی اف کتب اهل سنت را داشته باشم جهت تحقيقات چطور باید به دست بیاوریم امکانش است که از موسسه دریافت کنیم؟

پاسخ:

ما الان تقریبا نزدیک پنجاه هزار جلد کتاب پی دی افش را آماده کردیم، در آینده بسیار نزدیک روی سایت قرار خواهیم داد. دوستان میتوانند پی دی افها را از سایت موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر علیه السلام دریافت کنند هیچ اشکالی هم نخواهد داشت.

آغاز بحث...

بحث ما در رابطه با کتاب «الاسلام و اصول الحکم» از آقای علی عبدالرزاق بود. ایشان خواست در کتاب خود اثبات کند که سیاست در اسلام از دیانت جدا است. ایشان به آیات و روایاتی استناد کرده، ان شاء الله در آینده این آیات و روایات را خواهیم خواند.

عزیزان خوب دقت کنند ما کاری به وضع موجود نداریم. اشکالاتِ کار چه اقایان اهلسنت و چه علمای شیعه در این است که اینها می خواهند وضع موجود را اثبات کنند، اهلسنت عقیده دارند بر اینکه خلیفه اول ابوبکر، بعد عمر، سوم عثمان و چهارمی هم امیر المؤمنین است.

اهلسنت ویژگیهای اینها را در نظر میگیرند و میگویند باید خلیفه این چنین باشد. دنبال این هستند که از آیات و روایات این را اثبات کنند و اگر خلاف این آیه پیدا کردند تأویل کنند.

همین بحث عصمت را که امروز ما داشتیم فخر رازی از آیه:

(يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ)

اي کساني که ايمان آوردهايد! اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [= اوصياي پيامبر] را!

سوره نساء (4): آیه 59

استنباط میکند که عصمت اولی الامر طبق آیه قرآن ثابت است؛ ولی چون خلفای ما ابوبکر، عمر، عثمان و اینها معصوم نبودند ما باید از دلالت قرآن و ظهور قرآن دست برداریم. ببینید این برای اهل سنت منطق شده؛ یعنی اینها (خلفای اهل سنت) الگو برای اسلام هستند نه اینکه اسلام الگو برای اینها باشد!

بعضی از عزیزان ما که در رابطه با بحث حکومت اسلامی یا ولایت فقیه دارند صحبت میکنند، عزیزان فقط دقت کنند دنبال این هستند که وضع موجود را از آیات استفاده کنند اگر از آیات خلاف این استنباط شد بیایند توجیه کنند. این روش، روش صحیحی نیست.

ما اول ببینیم از آیات و روایات کل حکومت اسلامی در میآید یا در نمیآید؟ دین اسلام یک دین سیاسی است یا دین سیاسی نیست؟ انبیاء (علیهم السلام) طبق آیات و روایات موظف به تشکیل حکومت سیاسی بودند یا نبودند؟ این را اول ثابت کنیم بعد بیاییم بررسی کیم آیا ائمه (علیهم السلام) هم از طرف خدای عالم برای سیاسی نصب شدهاند یا نه؟

این را ما از آیات و روایات بدون این اعتقاداتی که نسبت به ائمه داریم ، اثبات کنیم. بعد از آن هم بیاییم از آیات و روایات در رابطه با ولایت فقیه اثبات کنیم ببینیم از این روایات و از این آیات قابل اثبات هست یا نه؟ آن کسانی که میگویند قابل اثبات نیست و مخالف ولایت فقیه هستند چه دلیلی دارند؟ دلیلشان خوب واضح و روشن بیان بشود.

نیاییم آنها را با یک جمله صاحب جواهر که فرمود آنهایی که ولایت فقیه را نفهمیدهاند طعم فقاهت را نچشیدهاند. کنار بزنیم. ایشان یک بزرگوار و فقیهی بوده این را فرموده. بنده هم فقیه هستم یک چیز دیگری میفهمم و آن یکی هم فقیه است چیز دیگری میفهمد.

آیا آنهایی که مخالفت با ولایت فقیه دارند از فقاهت خبری ندارند؟ از آیات و روایات خبری ندارند؟ ما بیاییم مانند یک مسئله فقهی ، موافقین ولایت فقیه و مخالفین ولایت فقیه را روی میز قرار بدهیم وبگوییم اینها ادلهشان این است گروه دیگر هم ادلهشان این است. بعد نظر خودمان را بدهیم.

بعد از آن مخاطبین با توجه به آنچه که ما انجام دادیم ادلهی موافقین و مخالفین را هم دیدند، نظریه ما را هم دیدند ببینند نظریه ما فرض در اثبات آن و یا در نفی چطوری است؟ شاید برای یک آقایی ادله نافین قویتر و معقولتر است آن را انتخاب کند.

یک عزیزی هم با نظریهی اثباتی موافق است و با این دلیل احساس میکند قانع میشود، ایشان هم این نظر را انتخاب کند و نیاییم به کسانی که غیر از نظر ما را انتخاب کردهاند یک برچسب تفسیق و تکفیر بزنیم.

(فَبَشِّرْ عِبَادِ، الَّذِينَ يسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ)

پس بندگان مرا بشارت ده! همان کساني که سخنان را ميشنوند و از نيکوترين آنها پيروي ميکنند؛ آنان کساني هستند که خدا هدايتشان کرده، و آنها خردمندانند.

سوره زمر (39): آیات 17 و 18

بحث ما ان شاء الله در حکومت اسلامی _به حول و قوه الهی خدای عالم عنایتی بکند و حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) کمک مان بکند _ عمدتا همین خواهد بود.

ما در بحث سیاست و دیانت ادله ای که آقای علی عبدالرزاق و آقای حائری و دیگران آوردند، تمام اینها را مطرح میکنیم و کسانی که نظر خلاف اینها را هم دارند مطرح میکنیم بعد نظر خودمان را میدهیم. بعد مخاطب خودش میآید انتخاب میکند.

ما در مقدمه این بحث از آقای عبده که از استوانههای علمی اهلسنت است مطالبی نقل کردیم. جایگاه او و هیکل و رشید رضا شاید هزاران مرتبه از آقای علی عبدالرزاق بالاتر است.

علت اینکه ما در مقدمه اینها را میخواهیم مطرح کنیم این است که آقای محمد عماره ایننخبهها را ابتدای امر آورده و بعد سراغ حرفهای علی عبدالرزاق رفته است ما هم در اینجا حرفهای اینها را نقد میکنیم .تکلیف اینها را روشن میکنیم بعد خدمت جناب اقای علی عبدالرزاق میرسیم.

آقای محمد عماره در کتاب «الاسلام و اصول الحکم» صفحه 32 از محمد عبده آورده بود که امت و یا نائب امت خلیفه و حاکم اسلامی را نصب میکنند و ملت و امت هم میتواند او را خلع کند. نصب وخلع خلیفه و حاکم اسلامی به دست امت است نه اینکه خدای عالم این را اثبات کند.

لازمه حرف او این است که وقتی مردم عثمان را از حکومت و خلافت خلع کردند و به قتل رساندند آقای محمد عبده بیاید بگوید خلع عثمان از خلافت و قتلش جایز بوده؛ چون امت چنین نظری داشتند جز تعداد اندک در حد چهار پنج نفر که با عثمان مخالف نبودند.

بعد ایشان گفت:

«لیس في الإسلام سلطةٌ دینیة سوی سلطة دینیة سوی سلطة الموعظة الحسنة والدعوة الی الخیر والتنفیر عن الشر»

در اسلام ما حکومت سیاسی دینی نداریم، فقط آن که در اسلام است فقط سلطه موعظه حسنه است.

(ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ)

با حکمت و اندرز نيکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شيوه‏اي] که نيکوتر است.

سوره نحل (16): آیه 125

برای اینکه ثابت کنیم فرمایش ایشان با مبانی اهلسنت کاملا در تضاد است، سراغ ادله اثبات خلافت خلیفه اول رفتیم در آنجا تکلیفمان را با این آقا روشن کردیم. اینکه ایشان میگوید سلطه دینی وجود ندارد.

عضد الدین ایجی که از قهرمانان علم کلام است در کتاب «المواقف» صفحه 400 میگوید بحث انتخاب امام احتیاج به اجماع امت ندارد؛ چون دلیلی برای آن نداریم.

«أن الصحابة مع صلابتهم في الدين اكتفوا بذلك كعقد عمر لأبي بكر وعقد عبد الرحمن بن عوف لعثمان ولم يشترطوا اجتماع من في المدينة فضلا عن إجماع الأمة»

كتاب المواقف؛ اسم المؤلف: عضد الدين عبد الرحمن بن أحمد الإيجي الوفاة: 756هـ، دار النشر: دار الجيل - لبنان - بيروت - 1417هـ - 1997م، الطبعة : الأولى، تحقيق: عبد الرحمن عميرة، ج3، ص590

اگر یک نفر یا دو نفر از ریش سفیدها بیایند کسی را حاکم قرار بدهند حجت تمام می شود مثل اینکه عمر ،ابوبکر را برای خلافت انتخاب کرد. عبدالرحمن ابن عوف عثمان را برای خلافت انتخاب کرد حتی اینکه پنج نفر دیگر هم موافق باشند در شورای شش نفره نبود. نهایتا عبدالرحمن ابن عوف با دو نفر این نظر را داد.

بعد میگوید: «أن الصحابة مع صلابتهم في الدين اكتفوا بذلك»_ این مسئله یک مقدار سنگین است_ یعنی صحابه با آن صلابتی که در دین دارند قوام دین واعتلای پرچم اسلام به دست انها بوده به همین اکتفا کردند. ابوبکر توسط عمر ابن خطاب برای خلافت انتخاب شد گفتند بله ایشان خلیفه است. این حرف ایشان است.

ما گفتیم حرف شما با مبانی شما هیچ تطبیق نمیکند. در جلسه دیروز از صحیح بخاری عرض کردیم. خود خلیفه دوم میگوید ما وقتی ابوبکر را برای خلافت انتخاب کردیم:

«إنما كانت بَيْعَةُ أبي بَكْرٍ فَلْتَةً وَتَمَّتْ ... وَلَكِنَّ اللَّهَ وَقَى شَرَّهَا... أَنَّ الْأَنْصَارَ خَالَفُونَا ... وَخَالَفَ عَنَّا عَلِيٌّ وَالزُّبَيْرُ وَمَنْ مَعَهُمَا»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج6، ص2505، ح6442

پس اینکه ایشان دارد میگوید صحابه با آن صلابتی که در دین داشتند اکتفا کردند و رضایت دادند، این حرف با مبانی خودشان به هیچ وجه تطبیق نمیکند و دهها مسئله دیگر هم وجود دارد.

شیعه هم در کتاب «فصول المختاره» مرحوم شيخ مفيد (رضوان الله تعالی علیه) به صراحت میگوید:

«و المحققون من أهل الإمامة يقولون لم‏ يبايع‏ ساعة قط»

محققون از شیعه معتقد هستند امیر المؤمنین (سلام الله علیه) یک ساعت هم با خلفاء بیعت نکرده است.

الفصول المختارة؛ مفيد، محمد بن محمد، محقق / مصحح: میر شریفی، علی ناشر: كنگره شيخ مفيد، ص 56

بیعت هم اگر بوده اکراهی بوده و اینگونه بیعت فاقد اعتبار است. ادله آن را هم مفصل آورده است. دوستان میتوانند در کتاب «الفصول المختاره» مراجعه کنند.

خود عبدالرزاق صنعانی هم میگوید احدی از بنی هاشم تا شش ماه بیعت نکردند. بعد از شش ماه هم گفتیم بیعت کاملا بیعت اکراهی بوده است عدهای از صحابه مخالفت کردند اینها را ما در جلسه گذشته مفصل مطرح کردیم.

همچنین در همان سقیفه مطرح شده:

«فقالت الأنصار أو بعض الأنصار لا نبايع إلا عليّا»

الكامل في التاريخ؛ اسم المؤلف: أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني الوفاة: 630هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ ، الطبعة: ط2، تحقيق: عبد الله القاضي، ج2، ص189

ابن تیمیه میگوید:

«وبايع المسلمون أبا بكر و كان اكثر بني عبد مناف من بني أمية و بني هاشم و غيرهم لهم ميل قوي إلى علي بن أبي طالب يختارون ولايته»

اکثر بنی عبد مناف از بنی امیه و بنی هاشم میل قوی به علی ابن ابیطالب داشتند ولایت او را انتخاب کرده بودند.

منهاج السنة النبوية، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج7، ص49

این که دارد:

«أن الصحابة مع صلابتهم في الدين اكتفوا بذلك»

كتاب المواقف؛ اسم المؤلف: عضد الدين عبد الرحمن بن أحمد الإيجي الوفاة: 756هـ، دار النشر: دار الجيل - لبنان - بيروت - 1417هـ - 1997م، الطبعة : الأولى، تحقيق: عبد الرحمن عميرة، ج3، ص590

این خیلی حرف بی منطقی است. یا ابن اثیر جذری در کتاب «الکامل» در جلد 2 صفحه 189 میگوید:

« وتخلف علي وبنو هاشم والزبير وطلحة عن البيعة فقالت الأنصار أو بعض الأنصار لا نبايع إلا عليا»

زبیر گفت:

«وقال الزبير لا أغمد سيفا حتى يبايع علي»

شمشیر کشیده بود گفت من این شمشیر را به غلاف نمیگذارم تا مردم با علی بیعت کنند.

الكامل في التاريخ؛ اسم المؤلف: أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني الوفاة: 630هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ ، الطبعة: ط2، تحقيق: عبد الله القاضي، ج2، ص189

یعقوبی هم یک تعبیر خیلی زیبایی دارد میگوید:

«وكان المهاجرون والأنصار لا يشكون في علي»

مهاجرین و انصار شکی نداشتند که خلافت منصوب پیامبر، علی ابن ابیطالب (سلام الله علیه) است!

تاريخ اليعقوبي؛ اسم المؤلف: أحمد بن أبي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح اليعقوبي الوفاة: 292 ، دار النشر : دار صادر – بيروت، ج 2، ص 124

بعد ایشان اشعار متعددی را میآورد. از آن طرف هم مثل زبیر بکار و دیار بکری به صراحت دارند بر اینکه آنهایی هم که بیعت کرده بودند پشیمان شدند.

«أن رجالا من المهاجرين غضبوا في بيعة أبي بكر منهم علي والزبير فدخلا بيت فاطمة ابنة رسول الله»

یا در کتاب «اخبار الموفقیات» دارد:

«ندم قوم كثير من الأنصار على بيعته ولام بعضهم بعضاً»

الموفقیات لابن بکار، 583

پس این فرمایشی که جناب اقای محمد عبده دارد که ملت و یا نائب ملت خلیفه را باید انتخاب کنند و عزل کنند. صحیح نیست. البته عزل توسط امت را هم بیان میکنیم که طبق مبنای اهلسنت، عزل خلیفه ولو کافر هم باشد حرام است. ظالم هم باشد حرام است اگر دستور ضد شریعت هم بدهد عزل و مخالفت با او حرام است و وظیفه ملت، تبعیت است.

آقای محمد عبده یک فرمایشی دارند که اصلا با آنچه که خود اهل سنت در صحاحشان آوردهاند و بزرگان اهلسنت بر آن عقیده دارند تطبیق نمیکند.

بعد از این که عمر خلافت را به عهده ابوبکر گذاشت به زور چماق و ... مردم را وادار به بیعت کرد. قبیله اسلم را که برای خرید آمده بودند خرید تعبیر شیخ مفید این بود که:

«و أخذوا بأيديهم الخشب و خرجوا حتى خبطوا الناس خبطا و جاءوا بهم مكرهين إلى البيعة»

یک چماق بدستانی به مدینه ریختند و مردم را به زور وادار میکردند که با ابوبکر بیعت کنند.

الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة؛ نويسنده: مفيد، محمد بن محمد، محقق / مصحح: ميرشريفى، على‏، ص 119

آقای محمد عبده شما به خلافت ابوبکر معتقد هستید یانه؟ خلافت ابوبکر را مشروع میدانید یا مشروع نمیدانید؟ ایشان را کدام امت انتخاب کردند این را برای ما بیان کنید؟

آیا اینکه در کتابهای شما است و با سندهای صحیح هم آمده است را میخواهید چه کار کنید؟ برای اینها چه توجیهی دارید؟ یا روایاتی که آقایان دارند مثل تهدید خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) به آتش زدن برای بیعت گرفتن! این که خیلی واضح و روشن است.

«تاریخ طبری» جلد سوم صفحه 202 دارد:

«أتى عمر بن الخطاب منزل علي وفيه طلحة والزبير ورجال من المهاجرين»

عمر ابن خطاب منزل علی آمد، طلحه و زبیر و رجالی از مهاجرین در آنجا بودند.

«فقال والله لأحرقن عليكم أو لتخرجن إلى البيعة»

عمر گفت: اگر نیایید بیعت کنید خانه را به آتش میکشم!

آقای محمد عبده! به ما بفرمایید انتخاب امام و خلیفه به عهده ملت و یا به عهده نائب ملت است! اگر چنین است اینکه آمدند تهدید به آتش زدن کردند، و درگیری هم ایجاد شد چه حکمی دارد؟

«فخرج عليه الزبير مصلتا السيف فعثر فسقط السيف من يده»

زبیر با شمشیر آمد زمین خورد شمشیرش از دستش افتاد.

«فوثبوا عليه فأخذوه»

ریختند به سرش و شمشیر را از از او گرفتند

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310 ، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت، ج2، ص233

اینها سندش هم صد در صد صحیح است. محمد ابن حمید در سند است که کتاب «تهذیب الکمال» مزّی میگوید ثقه است. اَلبانی میگوید ثقه است. جریر ابن عبدالحمید ثقه است. مغیرة ابن مقسم ثقه است. زیاد ابن کلیب ثقه است. همه اینها ثقه هستند؛ یعنی روایت صد در صد صحیح است.

اگر بنا است امت انتخاب کنند امت چطور انتخاب کنند؟ به زور چماق، به تعبیر ابن ابی الحدید شلاق یا به تعبیر طبری تهدید به آتش زدن!

یا ابن ابی شیبه که کتاب مصنف دارد و از اساتید بخاری است ایشان در جلد سیزدهم صفحه 468 دارد که امیرالمومنین علی علیه السلام و زبیر و بقیه وارد خانه حضرت زهرا سلام الله علیها شده بودند خلیفه دوم آمد گفت اینها اگر نیایند بیعت کنند دستور میدهم:

«أن يحرق عليهم البيت»

خانه را بر سر اینها آتش بزنند!

الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1409، الطبعة : الأولى ، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ج7، ص432

آقای محمد عبده! آیا این را هم شما قبول دارید؟ امت باید انتخاب بکنند ولی اگر امت نیامدند دار و دسته خلیفه میتواند بیاید با تهدید به آتش از امت برای خلیفه بیعت بگیرد! این فرمایش شما است! شما یک حرفی بزنید که با مبانی خودتان منافات نداشته باشد. این روایت هم صحیح است و هیچ شک و شبهه ای در آن نیست.

کتاب «انساب الاشراف بلاذری» در جلد اول دارد:

«بعث أبو بكر عمرَ بن الخطاب إلى علي رضي الله عنهم حين قعد عن بيعته وقال: ائتني به بأعنف العنف»

به شدیدترین وجه با بدترین شکنجه و زور علی را برای بیعت بیاور!

أنساب الأشراف؛ اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى: 279هـ) الوفاة: 279، دار النشر:، ج1، ص253

آقای محمد عبده، آقای حسین هیکل و اقای رشید رضا! آیا معنای انتخاب امت این است؟ چرا در کتاب الخلافه هیچ کدام اینها را نیاوردی؟ البته اینها آوردنی نیست.

این مطالبی است که ذکر کردهاند، آقایان طبری و ابن اثیر می گویند بعضی از مطالب است که:

«انی اکره عن ذکرها»

کراهت دارم که ذکر کنم!

ذهبی میگوید ما خیلی از این روایاتی که در ذم صحابه است را باید نابود کنیم و آتش بزنیم و از بین ببریم، حالا اینکه چقدری آتش زدند و از بین بردند نمیدانیم ولی آنهایی که به دست ما رسیده اینها است.

آقای عبدالفتاح عبدالمقصود که از نخبگان اهلسنت است میگوید:

«أرسل أبا بكر عمر بن الخطاب ومعه جماعة بالنار والحطب إلى دار علي وفاطمة والحسن والحسين ليحرقوه بسبب الامتناع عن بيعته»

ابوبکر، عمر ابن خطاب را با جماعتی همراه با آتش و هیزم فرستاد در خانه علی و زهرا و حسنین (سلام الله علیهم)

«ليحرقوه»

تا آتش بزنند

به سبب چه؟

«بسبب الامتناع عن بيعته»

به سبب امتناع از بیعت!

ألسقيفة والخلافة؛ عبد الفتاح عبد المقصود المصري، ص 14

در کتاب «الامام علی ابن ابی طالب» جلد اول صفحه 179 نیز میگوید:

«وهل على ألسنة الناس عقال یمنعها»

آیا دهنهای مردم بسته شده و بر آن ها قفل زدهاند؟

چرا نقل نمیکنند داستان هیزمی را که پسر خطاب دستور داد به دَرْب خانه حضرت زهرا سلام الله علیها آوردند؟ خانه حضرت زهرا سلام الله علیها را با هیزم مملو کردند و در آن خانه امیرالمومنین علی علیه السلام و اصحاب ایشان بود یا اینها بیایند بیعت کنند و یا به زور وادار به بیعت کردن کنند.

صدیقه طاهره آمد ناله زد و گفت:

«يا أبت يا رسول الله . . . ماذا لقينا بعدك من ابن الخطاب وابن أبي قحافة»

الامام علی بن ابی طالب؛ عبدالفتاح عبدالمقصود، ج1، ص179

جناب اقای محمد عبده! اینها گفتنی نبود! اقای علی عبدالرزاق هیچ کدام این روایات را در میان روایاتی که میآورد نیاورده است. اصلا بنا ندارد اینها را بیاورد چون اگر بخواهد اینها را بیاورد هدف به هم میریزد.

یا در کتاب «السقیفة و فدک» که برای آقای جوهری متوفای 323 دارد:

«فقال عمر للزبير: ما هذا السيف ؟ قال: أعددته لأبايع عليا، قال: وكان في البيت ناس كثير، منهم المقداد بن الأسود وجمهور الهاشميين، فاخترط عمر السيف فضرب به صخرة في البيت فكسره»

از دست زبیر شمشیر را گرفت زد به سنگی که در حیاط منزل حضرت زهرا (سلام الله علیها) یا در بیرون بود و شکست و با او درگیر شد.

«وساقهما عمر ومن معه سوقا عنيفا»

عمر، زبیر و علی را کشان، کشان به عنف به زور و فشار و شکنجه کشید و طرف مسجد برد!

«واجتمع الناس ينظرون»

یک نفر هم نیامد از امیر المؤمنین دفاع کند.

یک نفر هم نگفت چرا همچنین کاری دارید میکنید؟

«وامتلأت شوارع المدينة بالرجال»

کوچههای مدینه مملو از مردم بوده

بعد صدیقه طاهره آمد:

«فصرخت و ولولت واجتمع معها نساء كثير من الهاشميات وغيرهن...»

فرمود:

«والله لا أكلم عمر حتى ألقى الله تبارک وتعالی»

كتاب: السقيفة وفدك؛ نويسنده: الجوهري (وفات : 323)، تحقيق: تقديم وجمع وتحقيق: الدكتور الشيخ محمد هادي الأميني، ناشر: شركة الكتبي للطباعة والنشر - بيروت – لبنان: 1413 – 1993 م، ص74

در کتاب «السقیفة و فدک» در صفحه 79 می گوید: گفتند برای بیعت بیایید اگر نیایید ما خانه را آتش میزنیم.

«وساقهما عمر ومن معه سوقا عنيفا»

كتاب: السقيفة وفدك؛ نويسنده: الجوهري (وفات : 323)، تحقيق: تقديم وجمع وتحقيق: الدكتور الشيخ محمد هادي الأميني، ناشر: شركة الكتبي للطباعة والنشر - بيروت – لبنان: 1413 – 1993 م، ص79

همان تعبیری که در آنجا داشتند. کتاب «الامامة والسیاسة»؛ قضیه را خیلی مفصل بیان کرده ان شاء الله در جلسه بعد یادمان باشد عرض میکنم که قضیه خلافت اقای ابوبکر به چه نحوی صورت گرفته است.

ما کاری به اهلسنت نداریم، اگر اینها برای ما روشن بشود و ما مردم و جوانهای شیعه را روشن کنیم دیگر تحت تأثیر این شبکههای شیطانی وهابی قرار نمیگیرند.

دوستان این نکات خیلی ضروری است اینها را حتما داشته باشید و اینها را به عنوان فایلها و پوشههای گرانقیمت ذخیره کنید و آدرسهایشان را هم تا میتوانید حفظ کنید، زیرا اینها اساس کار ما است.

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :