حادثه اي در نودو پنج سال پيش يعني هشتم شوال 1344 رخ داد كه در آن روز، وهابي با پشتيباني نظامي و سياسي آل سعود، مردم را با زور اسلحه جمع كرده و به سوي بقيع حركت دادند و هر چه گنبد و ضريح در آن بود ويران كردند. وهابي ها از ترس عواقب كار خود، از تخريب حريم نبوي خودداري كردند؛ اما دايره جنايت آنها به بقيع محدود نشد و هر چه قبر و بارگاه كه در مكه و مدينه و اطراف آنها مانند احد وجود داشت را با خاك يكسان كردند.
اين جنايت جگرسوز در همان مقطع متوقف نشد و آنها در هر فرصتي كه يافتند چه در جولانگاه خود يعني عربستان و چه در بيرون آن مانند عراق و سوريه، اين اقدام ددمنشانه خود را تكرار كردند؛ تخريب بارگاه امام هادي و امام عسگري عليهماالسلام در 23 محرم شش سال پيش و نيز تخريب قبور مطهر صحابي رسول خدا صلي الله عليه و آله در سوريه همگي فجايعي هستند كه به دست اين فرقه صورت پذيرفت. ولي چرا و با چه هدفي اين جنايتها يكي پس از ديگري خلق مي شوند؟ جنايتهايي كه هر كدام داغي جگرسوز بر جان مسلمانان جهان مي نشاند و حتي غير مسلمانان را هم كه تقدسي براي اين مكانها قائل نيستند در بهت و حيرت فرو مي برد كه چطور يك عده به نام مسلمان، آثار كهن خودشان را اينگونه نابود كرده و از بين مي برند؟!
در پاسخ به اين سوالات كه با حجم گسترده به سوي وهابيتِ معدود، گسيل است؛ علماي آنها رواياتي مجعول و بي اعتبار و گاه بي ربط تحويل مي دهند كه نقدهاي كارشناسي آنها در سايتها و كتابهايي كه علماي شيعه و حتي سني نوشته اند فراوان موجود است.
اما با نگاهي دقيق تر و جامع نگرتر روشن مي شود كه تمام اين ادعاها، روايت تحويل دادن ها و آيه خواندن ها، دليل تراشي براي پنهان كردن عقبه اي است كه تلاش مي كنند از پرده برون نيفتد.
آن عقبه و زيربنايي كه وهابيت امروز دست و پا مي زند كسي به آن پي نبرد و خود در مقام سخن و قلم، شديدا منكر آن است؛ اما دم خروسش از رفتار آنها بيرون زده است، انديشه صهيونيستي نهفته در زيربناي فتواها و رفتارهاي آنهاست. اين نكته ايست كه اگر به آن توجه شود ديگر چنين رفتارهايي آن هم از يك به اصطلاح مسلمان سوال برانگيز نخواهد بود و دانسته مي شود كه فتواها و كشتارها و تخريبها از كجا آب مي خورد و با چه هدفي صورت مي پذيرد.
«صهيونيسم» به لحاظ لغوي از صهيون كه نام يكي از تپه هاي باستاني بيت المقدس است گرفته شده است و در اواخر قرن نوزدهم براي توصيف حركت ملي گرايانه(!!) قوم يهود به كار گرفته شد. صهيونيسم همزمان با تشكيل نخستين كنگره صهيونيسم در سال 1897 كه با تلاش فراوان تئودور هرتزل در شهر بال سوئيس تشكيل گرديد، صورت عملي به خود گرفت و در همين كنگره بود كه صهيونيسم تلاش كرد تا براي مردم يهود، وطني(!!) در فلسطين ايجاد نمايد كه به وسيله قانون عمومي (حكومت) حفظ شود.
صهيونيسم را مي توان در قالب دو جريان صورتبندي كرد: صهيونيسم يهودي و صهيونيسم غير يهودي كه قسم دوم خود شامل جريانات ديگري است كه هدف همه آنها كمك به صهيونيسم يهودي براي رسيدن به اهداف نامشروع خود است.
از قسم دوم مي توان مسيحيت صهيونيسم را نام برد كه يك جريان افراطي مسيحي است. اين جريان با تكيه بر تفاسير تحت اللفظي از متون كتاب مقدس خواهان تحقق پيشگويي هاي كتاب مقدس بر اساس عقايد تقدير گرايانه خويش است تا از اين طريق زمينه را براي ظهور مسيح عليه السلام در آخر الزمان فراهم آورد.
به اعتقاد اين گروه، خداوند مقرر كرده است كه بشر بايد هفت مرحله را از سر بگذراند تا به بازگشت دوم حضرت مسيح ع ختم شود. سه مرحله از اين مراحل عبارتند از :
1. بازگشت يهوديان به فلسطين.
2. ايجاد دولت يهود و بناي مجدد معبد سليمان.
3. واقعه آرماگدون يا حارمجدون در محلي به نام مجدو در 55 مايل شمال بيت المقدس كه به نابودي كامل دشمنان خدا خواهد انجاميد.[1]
آنچه امروز با نگاه عالمانه به تاريخچه پيدايش فرقه وهابيت كه گوشه هايي از آن را مي توان در كتاب خاطرات مستر همفر و نيز فتاوا و رفتار آنها مي توان مشاهده كرد هماهنگي كامل اين فرقه با برنامه هاي صهيونيسم و تلاش براي رسيدن آنها به اهدافشان است.
بي ترديد فتواهايي كه شيوخ آنها مي دهند و اعمالي كه از پياده نظام آنها سر مي زند همه، صاف كردن جاده صهيونيسم ها براي دستيابي به اهدافشان است.
بر كسي پوشيده نيست كه بزرگترين مشكل صهيونيست از آغاز پيدايش تا كنون، انديشه اسلامي و مسلماناني هستند كه به آن باور دارند. آن هم اسلامي كه ظلم و تجاوز را بر نمي تابد و خود را محدود به مرزهاي جغرافيش نمي داند؛ هم با ايران كار دارد و هم با غزه و لبنان و هم با سوريه و مصر و عراق.
نظريه پردازان صهيونيست سالهاست به اين نتيجه رسيده اند كه اين اسلام را بايد با استفاده از خودش نابود كرد و توپ و تفنگ چاره آن را نخواهد كرد؛ زيرا انديشه و باور را نمي توان با اين چيزها از بين برد و نابود كرد. براي همين، فرقه اي ساختند با انديشه اي خاص تا فتوا دهد و كار كند آنگونه كه آنها مي خواهند.
آنچه خار چشم آنها و تير بر قلبشان بود و هست اسلام ناب و در رأس آن باور شيعي است. براي همين دو برنامه نوشتند كه يكي براي عالم اسلام و ديگري مخصوص شيعيان.
در برنامه اول مي بايست هويت تاريخي اسلام با تخريب و تحريف آثار اسلامي نابود مي شد كه واقعه هشتم شوال و تخريبهاي مكرر بعد از آن به بهانه هاي گوناگون از حرام بودن گرفته تا توسعه و مانند آن همه و همه با همين هدف انجام شد و مي شود.
در اين برنامه مي بايد مردم دنيا از اسلام متنفر شوند تا مبادا كسي به آن گرايش پيدا كرده و بر تعداد پيروان آن افزوده شود. براي اين منظور، به وهابيت مأموريت دادند تا فجيع ترين صحنه هاي قتل و وحشيانه ترين كشتارها را كه حتي از حيوانات درنده هم ديده نشده خلق كند آن هم جلوي دوربين هايي كه صاحب رسانه هايشان همين صهيونيزم ها هستند تا آن صحنه هاي هولناك به صورت مستقيم و غير مستقيم در معرض ديد مردم جهان قرار گيرد در حالي كه آن جانيان و قاتلانِ بي رحم، قرآن مي خوانند و سر مي برند و مي سوزانند و پاره پاره مي كنند تا هر بيننده اي بترسد از اسلام و متنفر شود از آن قرآني كه اينها مي خوانند و از شنيدن اسلام لرزه بر اندام خودش و خانواده اش بيفتد تا چه رسد بخواهد قرآني بخرد و بخواند و به اسلام گرايش پيدا كند.
چهره هايي هم كه از مسلمانان به تصوير مي كشند همين چهره هايي است كه از وهابي ها نشان مي دهند؛ ريش هايي بلند و ژوليده، سر و وضعي كثيف و نامرتبط با اسلحه اي به دست و يا كمربندي انفجاري به كمر و مانند آن كه جز هراس و انزجار چيزي در ذهن بيننده نمي نشاند و اين همان هدفي است كه صهيونيست به دنبال آن است.
در برنامه مخصوص شيعه هم نياز به بيان مفصل نيست هر آنچه امروز نسبت به شيعه و شيعيان روا مي دارند و با پولهاي نفت عربي و سياستهاي صهيونيستي در جريان است همگي با همين مبنا و معنا قابل فهم است. حمله به باورها و شرك دانستن هر آنچه شيعه با دليل معتبر به آن معتقد است از توسل و زيارت گرفته تا برگزاري اعياد و مناسبتها.
فتواهايي كه كشتن شيعياني كه شهادتين مي گويند و رو به كعبه نماز مي خوانند را واجب مي داند و حكم به تخريب مساجد و زيارتگاهاي اولياي الهي مي دهد؛ مكانهايي كه تا همين نود سال گذشته در معرض ديد تمام علماي اسلام شيعه و سني بود و قابل احترام براي همه، توجيه معقول و قابل پذيرشي جز اين مي تواند داشته باشد كه همه اينها دستور به نابودي اسلام با ظاهر اسلامي است كه اتاق فكر سران صهيونيست صادر شده است؟
پي نوشت:
[1] ر.ك به مقاله «در آمدي بر زمينه هاي پيدايش و مباني عقيدتي مسيحيت صهيونيستي»، احمد دوست محمدي، فصلنامه سياست، ش 1، بهار 1388
منبع: تبيان