بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ : 16/ 04 /94
مجری
بسم الله الرحمن الرحیم
استاد عزیز سلام علیکم و رحمة الله! تسلیت عرض میکنم خدمتتان فرا رسیدن ایام شهادت امیرالمومنین علیهالسلام را.
استاد حسینی قزوینی
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته! بنده هم شهادت مولا امیرالمؤمنین را تسلیت عرض میکنم.
مجری
استاد! آیا در روایات ما نسبت به موضوع مظلومیت امیرالمؤمنین مطلبی آمده است؟
استاد حسینی قزوینی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سخن گفتن در رابطه با مظلومیت امیرالمؤمنین خیلی سخت است؛ چون مظلومیت امیرالمؤمنین به قدری عمیق و سوزناک است که اولا بیان آن با فکر قاصر ما امکانپذیر نیست و ثانیا حقیقت مظلومیت علی شاید برای اذهان ما قابل درک نباشد. علامه امینی، علی شناس قرن ما، میگوید:
ای کاش خدای عالم از اول تا آخر دنیا به من عمر میداد و مینشستم برای مظلومیت امیرالمؤمنین سلام الله علیه اشک میریختم!
مرحوم کلینی رضوان الله تعالی علیه در کتاب کافی، ج 4، ص 569، روایتی را از اباالحسن ثالث امام هادی سلام الله علیه نقل میکند که در زیارتنامه امیرالمؤمنین سلام الله میفرماید: کسی که میخواهد علی علیهالسلام را در کنار قبر منور و ضریح پاکش -آن حرمی که بر عرش الهی طعنه میزند- زیارت کند، این چنین بگوید:
السلام علیک یا ولی الله! انت اول مظلوم و اول من غصب حقه! صبرت و احتسبت حتی اتاک الیقین؛
سلام بر تو ای ولی خدا! سلام بر تو ای آقایی که اولین مظلوم عالم هستی و اولین کسی هستی که حق مسلم تو را در روز روشن غصب کردند! در برابر آن ظلمهایی که در حق تو شد صبر کردی تا خدای عالم را ملاقات کردی.
الكافي، الشيخ الكليني، ج 4، ص 569.
ابن ابی الحدید معتزلی سنی در شرح نهج البلاغه تعبیری دارد که:
ما زلت مظلوما منذ قبض الله نبیه حتی یوم الناس هذا؛
مظلومیت از من جدا نشد از روزی که نبی مکرم به ملاء اعلی پیوست تا این آخرین لحظات عمرم.
شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، ج 20، ص 283.
ابن قتیبه دینوری از علمای اهل سنت در کتاب الامامة و السیاسة نقل میکند که امیرالمؤمنین علیهالسلام به فرزند بزرگش امام مجتبی سلام الله علیه میفرماید:
و ایم الله یا بنی ما زلت مبغیا علی منذ هلک جدک؛
ای فرزند عزیزم! ای دلبندم! به خدا سوگند از روزی که نبی مکرم سر به خاک گذاشت، مظلومیت و ظلم در حق من یک لحظه از من جدا نشد!
الامامة و السياسة، ابن قتيبة الدينوري (تحقيق الشيري )، ج 1، ص 68.
همچنین امیرالمؤمنین تعبیر دیگری دارد که:
ما زلت مستأثرا علی مدفوعا عما استحقه و استوجبه؛
همواره بعد از رحلت نبی مکرم حق مرا غصب کردند و حق مسلم مرا که مستوجب او بودم و استحقاق آن را داشتم به زور از من گرفتند.
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 9، ص 307.
باز ابن ابی الحدید تعبیری دارد که مسیب بن نجبة نقل میکند در مسجد نشسته بودیم و امیرالمؤمنین مشغول خطبه خواندن بود یک عرب بیابانگردی وارد مسجد شد و صدا زد:
وا مظلمتاه فاستدناه علی علیهالسلام فلما دنا قال له انما لک مظلمة واحدة و انا قد ظلمت عدد المدر و الوبر و انا و الله مظلوم ایضا هات فلندع علی من ظلمنا؛
آهای مردم به داد من برسید که در حق من ظلم شده و من مظلوم واقع شدهام! امیر المؤمنین فرمود: ای عرب بیا نزدیک! در حق تو یک ظلم شده ولی به اندازه ریگهای بیابان و گیاهان کره زمین در حق من ظلم شده است!
بعد فرمود: ای عرب من هم به خدا سوگند مظلومم! بیا نفرین کنیم در حق کسی که در حق من و تو ظلم کرده است.
شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، ج 4، ص 106.
خیلی عجیب است؛ هات فلندع علی من ظلمنا.
در خطبه شقشقیه علی علیهالسلام میفرماید:
صبرت و فی العین قذی و فی الحق شجی اری تراثی نهبا؛
25 سال صبر کردم در حالی که خار در چشم و استخوان در گلو داشتم!
نهج البلاغة، خطب الإمام علي علیهالسلام، ج 1، ص 31.
این تعبیر امیرالمؤمنین خیلی تعبیر سختی است؛ یکی در خطبه سوم و یکی در خطبه 217. کسی که خار در چشم و یا استخوان در گلو داشته باشد، چقدر زجر میکشد چقدر شکنجه میشود، چقدر اذیت میشود، میگوید: من در این 25 سال مثل آن کسی که استخوان در گلویش گیر کرده باشد و زجر بکشد و شکنجه ببیند، من شکنجه دیدم و زجر کشیدم!!
در خطبه 217 میفرماید:
آنچنان این ظلمها در طول این 25 سال برای من سخت بود همانند فرو رفتن تیزی شمشیر بر قلب انسان!
اللهم و صبرت من کظم الغیظ علی امر من العلقم و الم للقلب من حز الشفار؛
آنچنان این 25 سال بر من سخت گذشت مثل خوردن زهر هلاهل و مثل فرو رفتن شمشیر بر دل و قلب انسان! باز در همان خطبه میفرماید: در برابر اینکه آمدم حق مسلمم را ادعا کردم، به من گفتند:
فاصبر مغموما او مت متأسفا؛
یا با غم شب و روزت را سپری کن یا از حسرت بمیر!!!
نهج البلاغة، خطب الإمام علي علیهالسلام، ج 2، ص 202.
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه جملهای نقل میکند که خیلی تعبیر عجیبی است. امیرالمؤمنین دستش را بلند میکند و میگوید:
اللهم انی استعدیک علی قریش؛
خدایا در برابر ظلمی که قریش در حق من کردند مرا یاری کن.
شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، ج 20، ص 298.
چرا در حق علی این چنین ظلم شد؟ به خانهاش هجوم برده شد، در خانهاش آتش زده شد، همسرش جلو چشمش مورد بی احترامی و ضرب و شتم قرار گرفت! گناه علی چه بود؟ در اینجا امیرالمؤمنین دو نكته را مطرح میکند و میگوید:
فانهم اضمروا لرسولک ضروبا من الشر و الغدر فعجزوا عنها فحلت بینهم و بینها فکانت الوجبة بی و الدائرة علی اللهم احفظ حسنا و حسینا؛
خدایا این قریش میخواستند به پیغمبرت ضرر برسانند و او را ترور کنند ولی از اینکه به پیغمبر ضرر برسانند عاجز شدند و تو مانع شدی، این انتقام پیغمبر را از من علی گرفتند و تمام آن جنایاتی که میخواستند نسبت به نبی مکرم اعمال کنند در حق من علی اعمال کردند!
بعد امیرالمؤمنین دستش را بلند میکند و میگوید: خدایا حسن و حسینم را از شر قریش حفظ کن!
شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، ج 20، ص 298.
ابن طیفور در بلاغات النساء، ج 1، ص 9، از صدیقه طاهره سلام الله علیها نقل میکند که:
و ما الذی نقموا من ابی الحسن نقموا و الله منه نكير سيفه و شدة وطأته و نكال وقعته و تنمره في ذات الله؛
این چه انتقامی است که دارند از علی میگیرند (علی چه گناهی کرده؟ جز این است که علی بن ابی طالب در جنگ بدر و احد و و دیگر غزوات با شمشیر خودش سران قریش و بزرگانشان را به درک واصل کرد؟) جز انتقام شمشیر علی چیز دیگری از علی میگیرند؟ جز اینکه علی بن ابی طالب به امر رسول الله سران قریش را به خاک مذلت افکند گناه دیگری دارد ؟!!!
ابو نعیم اصفهانی در معرفة الصحابه از قول عثمان میگوید:
فما ذنبي ان لم تحبّك قريش و قد قتلت منهم سبعين رجلاً؛
گناه من چيست اگر قريش پس از آن كه هفتاد نفر از شخصيتهاى بزرگ آنان را در بدر به قتل رساندی، هرگز تو را دوست نخواهند داشت؟
الجمل ص 99، معرفة الصحابة لأبي نعيم، الورق 22.
علی علیهالسلام هم میفرماید:
إنّما وترتهم بأمر اللّه و رسوله افهذا جزاء من اطاع الله و رسوله؛
اگر چنانچه من قریش را به درک واصل کردم در جنگ بدر هفتاد تا از آنها را به خاک مذلت افکندم به دستور خدای عالم به دستور پیغمبر بوده است. ای مردم پاداش کسی که اطاعت خدا و پیغمبر کند همین است (که حتی سلام علی در کوچه های مدینه جواب نداشته باشد)؟
شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، ج 20، ص 328.
ای دوستان علی! امشب که قرآن سر میگیرید، به یاد قرآن سر گرفتن علی مظلوم باشید. نقل است که:
رایت علی بن ابی طالب اخذ المصحف فوضعه علی رأسه .. قال اللهم انهم منعونی بما فیه فاعطنی ثواب ما فیه اللهم انی قد مللتهم و ملونی و ابغضتهم و ابغضونی فابدلنی بهم خیرا منهم و ابدلهم بی شرا منی؛
دیدم علی بن ابی طالب قرآن را بالای سرش گرفته و عرض میکند: خدایا! آن حق مسلم من که در قرآن آمده از دست من گرفتند! خدایا آن پاداشی را که من در برابر این ظلم صبر کردم به من بده! خدایا به قدری من از مردم درخواست کردم دائم دستور دادم اینها از من ملول شدند و به قدری اینها نافرمانی کردند و من هم از اینها ملول شدم کار به جایی رسیده که اینها از من بدشان میآید من هم از اینها بدم میآید! خدایا مرا به بهتر از این مردم برسان و اینها را به بدتر از من گرفتار کن!
كنز العمال، المتقي الهندي، ج 13، ص 194.
آلوسی سلفی تقریبا میشود گفت از علمای معاصر، متوفی 1270، در ذیل آیه 67 سوره مائده آورده که عبدالله بن مسعود گفته است: ما در زمان پیغمبر این آیه را اینگونه میخواندیم:
ياأيها الرسول بلغ ما أنزل اليك من ربك إن عليا ولىالمؤمنين و إن لم تفعل فما بلغت رسالته؛
پیغمبر به مردم برسان علی ولی امر مومنین هست و اگر نرسانی رسالتت ناتمام است.
روح المعانی، ج 6، ص 193.
مجری
ممنونم از شما استاد عزیز!
آیا در کلام نبی مکرم اسلام هم اشارهای به مظلومیت امیرالمؤمنین شده است یا خیر؟
استاد حسینی قزوینی
در اینجا سخن زیاد است. من فقط به بعضی از تعابیری که در کتب عزیزان اهل سنت آمده است، اشاره میکنم.
در کتاب مسند ابویعلی موصلی متوفی 307، تعبیر خیلی عجیبی آمده است. امیرالمؤمنین میفرماید: یک روز پیغمبر اکرم دست مرا گرفته بود و از بعضی از کوچههای مدینه عبور میکردیم، به یک باغی رسیدیم، عرض کردم: یا رسول الله! این باغ چقدر زیباست! فرمود: یا علی بهتر و زیباتر از این باغ، خدای عالم در بهشت برای تو در نظر گرفته است. بعد به باغ دیگری رسیدیم، عرض کردم: یا رسول الله! این باغ چقدر زیباست! فرمود: در بهشت بهتر از این برای شما است تا به هفت باغ پشت سر هم رسیدیم. هر کجا من میرسیدم میدیدم باغ خیلی زیبایی است و عرض میکردم که باغ زیبایی است. نبی مکرم هم میفرمود یا علی بهتر از این باغ در بهشت برای تو هست، تا اینکه برگشتیم. در راه نبی مکرم مرا به آغوش گرفت، دست در گردن من انداخت و با صدای بلند شروع کرد گریه کردن! عرض کردم:
یا رسول الله ما یبکیک قال ضغائن فی صدور اقوام لا یبدونها لک الا من بعدی قال قلت يا رسول الله فی سلامة من دینی قال فی سلامة من دینک؛
چرا داری گریه میکنی؟ فرمود: علی جان کینههایی در سینههای بعضیها میبینم که این کینهها بعد از من به عرض کردم: یا رسول الله دین من سالم است؟ پیغمبر فرمود: بله! در سلامت دین خواهی بود.
خیلی عجیب است امیرالمؤمنین سلام الله علیه در آن حال نمیگوید چرا یا رسول الله ظلم میکنند؟ بلکه عرض میکند:
آن وقتی که این کینهها در حق من ظهور میکند و ملت در حق من کینههای خودشان را اعمال میکنند، دین من سالم است ؟
مسند ابو یعلی، ج 1، ص 426.
در معجم کبیر طبرانی، ج 11، ص 73 هم آمده است که:
ضَغَائِنُ في صُدُورِ قَوْمٍ لا يُبْدونها لك حتى يَفْقِدُوني.
همچنین در کتاب مسند بزار، ج 2، ص 293 و مجمع الزوائد هیثمی ، ج 9، ص 118، تمام این قضایا آمده است.
در کتاب مستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 153، این تعبیر هست که امیرالمومنین میگوید رسول اکرم به من فرمود:
ان الامة ستغدر بک بعدی و انت تعیش علی ملتی و تقتل علی سنتی من أحبك أحبني و من أبغضك أبغضني و ان هذه ستخضب؛
یا علی امت بعد از من در حق تو حیله میکنند و تو بر ملت من زندگی میکنی و بر سنت من جنگ میکنی. هر کس تو را دوست داشته باشد مرا دوست دارد و هر کس با تو دشمن باشد با من دشمن است. یا علی این محاسن تو از خون سرت خضاب خواهد شد!
بعد حاکم نیشابوری میگوید: این روایت صحیح است.
ذهبی هم در تلخیص میگوید: این روایت صحیح است.
مجری
ممنونم از شما استاد!
یکی دیگر از مظلومیتهای امیرالمؤمنین، دفاع برخی از نواصب از قاتل آنحضرت یعنی ابن ملجم مرادی است، در این خصوص هم توضیح بفرمایید.
استاد حسینی قزوینی
در اینجا سخن زیاد است ولی من فقط به یکی دو مورد اشاره میکنم.
کتاب المحلی کتاب فقهی اهل سنت از مجدد قرن پنجم و فخر آندلس، آقای ابن حزم متوفی 456. ایشان در این کتاب میگوید:
وَ لاَ خِلاَفَ بين أَحَدٍ من الْأُمَّةِ في أَنَّ عَبْدَ الرحمن بن مُلْجَمٍ لم يَقْتُلْ عَلِيًّا رضي الله عنه إِلاَّ مُتَأَوِّلاً مُجْتَهِدًا مُقَدِّرًا أَنَّهُ على صَوَابٍ؛
در میان هیچ یک از امت اسلامی اختلافی نیست در اینکه عبدالرحمن بن ملجم اگر علی را کشت اجتهاد کرد و کشتن علی صواب دارد!
خیلی عجیب است میگوید فرضا خطا هم کرده باشد یک پاداش دارد!!!
آقای ابن حزم اندلسی! آیا شما در رابطه با قاتل خلیفه دوم و خلیفه سوم هم چنین عبارتی دارید؟ یا فقط در رابطه با امیرالمؤمنین دارید؟!
بعد با کمال وقاحت شعر عمران حطان ناصبی را میآورد که:
يا ضَرْبَةً من تَقِيٍّ ما أَرَادَ بها إِلاَّ لِيَبْلُغَ من ذِي الْعَرْشِ رِضْوَانًا؛
چه ضربتی بود در شب نوزدهم ماه رمضان از یک آدم متدین و متقی به نام عبد الرحمن بن ملجم که با آن ضربت میخواست به رضوان عرش الهی برسد!!!
بعد با کمال وقاحت میگوید:
إنِّي لأذكره حِينًا فَأَحْسَبُهُ أوفي الْبَرِّيَّةِ عِنْدَ اللَّهِ مِيزَانًا؛
هر وقت من به یاد عبدالرحمن بن ملجم و آن ضربتش میافتم احساس میکنم که در نزد خدای عالم بالاترین پاداش را گرفته به خاطر این ضربتی که بر امیرالمؤمنین زد!!!
المحلی، ابن حزم آندلسی، متوفی ،456 ، ج 10، ص 484.
همچنین در منهاج السنة که منهاج البدعة الامویة است، وقتی به عبدالرحمن بن ملجم میرسد میگوید:
قتله واحد منهم و هو عبدالرحمن بن ملجم المرادي مع كونه كان من أعبد الناس؛
یکی از این خوارج علی را کشت و او ابن ملجم مرادی است با اینکه از عابدترین مردم بوده است.
منهاج السنة النبویه، ابن تیمیه، تحقیق دکتر محمد رشاد سالم، ج 5، ص 47.
مجری
استاد! آیا پیامبر در مورد شهادت امیرالمؤمنین هم مطلبی فرمودهاند؟
استاد حسینی قزوینی
در این زمینه ما مطلب زیاد داریم.
ابن عبدالبر در کتاب الاستیعاب از عثمان بن صهیب نقل میکند که نبی مکرم به امیرالمؤمنین فرمود:
من اشقی الاولین قال الذى عقر الناقة فمن اشقی الاخرین قال لا ادری قال الذی یضربک علی هذا و يخضب هذه يعنى لحيته؛
شقیترین اولین امت چه کسی بوده؟ فرمود: آن کسی که ناقه صالح را پی کرد. بعد پیامبر فرمود: شقیترین آخرین امت کیست؟ امیرالمؤمنین عرض کرد: نمیدانم. حضرت فرمود: شقی ترین امت من آن کسی است که بر فرق تو میزند و با خون فرقت محاسن تو را خضاب میکند.
الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج 3، ص 1128، با تحقیق علی محمد البجاوی.
دقت کنید پیغمبر از عبدالرحمن به عنوان اشقی الاخرین تعبیر میکند ابن تیمیه از عبدالرحمن به اعبد الناس تعبیر میکند پیغمبر میگوید شقیترین انسانهاست ابن تیمیه میگوید عابدترین انسانهاست! این فرق کلام یک ناصبی با کلام حق است.
بعد ایشان میگوید: علی بن ابی طالب وقتی ابن ملجم را میدید این شعر را میخواند:
أريد حياته و يريد قتلى * عذيرك من خليلك من مراد؛
من حیات عبد الرحمن بن ملجم را میخواهم زندگیاش را میخواهم و این قتل مرا اراده کرده است. کسی نیست از این سوال کند آخر به چه عذری و گناهی میخواهی مرا بکشی!
امیرالمؤمنین خیلی نسبت به عبدالرحمن احترام میکرد خیلی خدمت کرد خیلی صله داد وقتی که همه بیعت میکردند از عبدالرحمن سه مرتبه بیعت گرفت علی نگاه میکرد به عبدالرحمن همان جا روزی که با علی بیعت میکرد گفت نبی مکرم خبر داده که قاتل من تو هستی گفت یا علی من تو را دوست دارم عاشق تو هستم مگر چنین چیزی امکان دارد؟
گفت: پیغمبر خبر داده و پیغمبر صادق مصدَق است، امکان ندارد سخن پیغمبر دروغ باشد.
عرض کرد: یا علی اگر این چنین است دستور بده مرا بکشند.
یعنی این قدر دلباخته امیرالمؤمنین بوده است.
فرمود: انتقام قبل از جنایت که جایز نیست.
گفت: یا علی! دستور بده مرا به یکی از مناطق خیلی دور دست تبعید کنند که اصلا دسترسی به شما نداشته باشم. بعد امیرالمؤمنین میفرماید:
گناه من علی چیست؟ چه عذری پیش خدای عالم داری ای مرادی در این کاری که میخواهی انجام بدی؟
بعد ایشان میآید تمام آن اشعاری را که از عمران بن حطان خارجی ناصبی لعنه الله هست نقل میکند که:
يا ضَرْبَةً من تَقِيٍّ ما أَرَادَ بها * إِلاَّ لِيَبْلُغَ من ذِي الْعَرْشِ رِضْوَانًا.
بعد از بکر بن حماد هم یک شعری را نقل میکند که:
قل لابن ملجم و الأقدار غالبة * هدمت ويلك للإسلام أركانا
قتلت أفضل من يمشى على قدم * و اول الناس اسلاما و ایمانا؛
عمران بن حطان تو میگویی ابن ملجم فقیهترین انسانها بود علی را کشت و من به ابن ملجم میگویم که ارکان اسلام را با این شمشیرت نابود کردی.
با فضیلتترین کسی که در کره زمین راه میرود و اولین مسلمان و مؤمن را با این شمشیرت به شهادت رساندی!
تا آنجایی که میگوید:
إنى لأحسبه ما كان من بشر * يخشى المعاد و لكن كان شيطانا؛
اصلا عبدالرحمن بن ملجم بشری نیست که از قیامت بترسد بلکه یک شیطانی بود به صورت بشر.
و در جواب
يا ضَرْبَةً من تَقِيٍّ ما أَرَادَ بها * إِلاَّ لِيَبْلُغَ من ذِي الْعَرْشِ رِضْوَانًا
میگوید:
بل ضربة من غوى أوردته لظى إلا ليصلى عذاب الخلد نيرانا؛
این شمشیری بود از یک آدم گمراه که این شمشیر، او را در شرارهها و شعلههای آتش و عذاب جاودانه گرفتار کرد.
این تعبیر در کتابهای متعدد دیگر هم هست ولی روایت زیبایی در مسند ابو یعلی موصلی آمده است. روایت هم از عایشه است میگوید:
رایت النبی صلى الله عليه وسلم التزم علیا و قبله و یقول بأبي الوحيد الشهيد بأبي الوحيد الشهيد؛
من دیدم پیغمبر اکرم علی را بغل کرده و دارد میبوسد و میگوید: پدرم قربان این علی تنها و شهید! پدرم فدای این علی تنها و شهید!
مسند ابو یعلی موصلی، تحقیق ارشاد الحق، ج8، ص55
مجری
آیا واقعا خود آقا امیرالمؤمنین هم از شهادت خودشان خبر داشتهاند؟
استاد حسینی قزوینی
شاید در کتب شیعه و سنی من بیش از 50 روایت دیدهام که امیرالمؤمنین سلام الله علیه از شهادت خودشان خبر دادهاند.
ابی یعلی موصلی در مسند خودش با تحقیق حسین سلیم اسد میگوید که امیرالمؤمنین مریض بود، عدهای به عیادت حضرت رفته بودند و عرض کردند:
قد کنا نخاف علیک قال لكني لم أخف على نفسي اخبرنی الصادق المصدق انی لا اموت حتی اضرب علی هذه و أشار إلى مقدم رأسه الأيسر فتخضب هذه منها بدم یقتلک اشقی هذه الامه و أخذ بلحيته و قال لي يقتلك أشقى هذه الأمة كما عقر ناقة الله أشقى بني فلان من ثمود؛
مریضی شما خیلی سخت بود ما میترسیدیم این مریضی پایان عمر شما را رقم بزند! امیرالمؤمنین فرمود من از خودم نمیترسم. گفتند: چرا؟ فرمود: زیرا پیغمبر راستگو و تصدیق شده به من خبر داده که من از دنیا نمیروم تا با شمشیری بر فرق من میزنند و دست به محاسنش گرفت که این محاسن من از خون سرم خضاب خواهد شد و پیغمبر به من فرمود: تو را شقیترین امت اسلامی به شهادت میرساند، همانطوری که یکی از افراد قوم ثمود ناقه صالح را پی کرد و آن معجزه الهی را از بین برد.
مسند ابی یعلی موصلی، ج 1، ص 430.
شاید دوازده تا روایت در این مورد باشد.
هیثمی در مجمع الزوائد، مفصل این مسئله را مطرح میکند که امیرالمؤمنین سلام الله علیه فرمود پیامبر اکرم به من فرمودند:
انک مقتول و هذه مخضوبة من هذه لحیته من رأسه.
مجمع الزوائد، ج 9، ص 136.
همچنین طبرانی مفصل این قضیه را مطرح میکند که پیغمبر فرمود:
إِنَّكَ سَتُضْرَبُ ضَرْبَةً ههنا وَضَرْبَةً ههنا فَيَسِيلُ دَمُهَا حتى يَخْضِبَ لِحْيَتَكَ؛
شمشیری بر فرق تو میزنند، آنچنان خون از سرت سرازیر میشود که محاسنت از خون سرت خضاب میشود.
معجم کبیر، ج 1، ص 106.
مجری
استاد در خصوص اولین جملهای که آقا امیرالمؤمنین بعد از ضربت فرمودند: فزت و رب الکعبه هم توضیح بفرمایید که آیا در کتب اهل سنت هم آمده است؟
استاد حسینی قزوینی
ابن عبدالبر در کتاب الاستیعاب که از کتابهای معتبر اهل سنت در شرح حال صحابه هست، میگوید: امیرالمؤمنین برای نماز صبح که رفت (چون اینها میگویند امیرالمؤمنین شهید محراب نبود) عبدالرحمن بن ملجم گفت:
الحكم لله يا على لا لك و لا لأصحابك فقال علي فزت و رب الکعبة؛
شمشیر بر فرق علی زد حضرت فرمود: قسم به پروردگار کعبه رستگار شدم.
الاستیعاب، ج 3، ص 1125.
همچنین بلاذری در انساب الاشراف، مفصل این قضیه را مطرح میکند که وقتی شمشیر بر فرق امیرالمؤمنین فرود آمد، فرمود:
فزت و رب الکعبه.
انساب الاشراف، ص 488 و 499.
مجری
آخرین جملهای که امیرالمؤمنین قبل از شهادتشان فرمودند چه بوده است؟
استاد حسینی قزوینی
در اینجا باز مطلب زیاد است.
ابن اثیر جزری متوفی 630 در اسد الغابه فی معرفة الصحابه در ج 4، ص 131، میگوید:
عبد الرحمن بن حبيب بن عبد الله، عن أَبيه قال : لما فرغ علي من وصيته قال: اقرأ علیکم السلام و رحمة الله و برکاته ثم لم يتكلم إِلا ب ( لا إِله إِلا الله )؛
عبدالرحمن بن حبیب بن عبدالله از پدرش حبیب بن عبدالله نقل میکند: شب بیست و یکم ماه رمضان امیرالمؤمنین وصیت مفصلی کرد و فرمود: با همه بچههایش با جمله علیکم السلام صحبت کرد و سپس جز به لا اله الا اله سخن نگفت.
علیکم السلام نشانه وداع هست آقا امام حسین هم در روز عاشورا صدا زد یا زینب یا سکینه یا ام کلثوم یا رقیه علیکن منی السلام کلمه علیکم یا علیکن را جلوتر میگویند یعنی این آخرین خداحافظی و وداع است.
یادمان باشد آخرین لحظات عمرمان تلاش کنیم این کلمه لا اله الا الله از زبانمان نیفتد روایات متعددی هم داریم؛
من کان آخر کلامه لا اله الا الله وجبت له الجنة؛
هر کس آخرین جملهاش در این دنیا لا اله الا الله باشد، بهشت بر واجب است.
امالی شیخ صدوق، ص 633؛ مسند احمد بن حبنل، ج 5، ص 233.
میگوید این را امیرالمؤمنین فرمود و با یک بخشی از مِشکی که از حنوط نبی گرامی مانده بود آن حضرت را حنوط کردند.
همچنین ابن اثیر سنی در اسد الغابه که معتبرترین کتاب رجالی اهل سنت و مربوط به صحابه است، تعبیری دارد که امیرالمؤمنین به فرزندانش رو کرد و فرمود:
انی مفارقکم فبکت ام کلثوم من وراء الحجاب فلو ترین ما أری لما بکیت
ای بچهها من دارم از شما خداحافظی میکنم. ام کلثوم سلام الله علیها از پشت پرده با صدای بلند گریه کرد، امیرالمؤمنین فرمود: دخترم آرام باش، اگر آنچه که من میبینم تو هم میدیدی هرگز گریه نمیکردی.
عزیزان مطالعه کنند که آخرین جملهای که خلیفه دوم به هنگام مرگ گفت اظهار ندامت پشیمانی بود و گفت: اگر ثواب و گناهم یکی باشد من راضی هستم! ولی از علی بن ابی طالب سوال کردند: یا علی چه میبینی؟ فرمود:
هذه الملائکة وفود و النبییون و هذا محمد یقول یا علی ابشر فما تصیر الیه خیر مما انت فیه؛
دارم میبینم ملائکه و پیامبران دسته دسته به استقبال من میآیند میبینم پسر عمویم، رسول اکرم اینجا ایستاده و به من میگوید بر تو بشارت باد آنچه که داری به آن وارد میشوی، آن نعمتها و بهشت الهی بهتر از این دنیای فانی است.
اسد الغابه، ابن اثیر جزری، ج 4، ص 131.
زمخشری هم در کتاب ربیع الابرار از اسماء بنت عمیس که همسر سابق جعفر طیار و بعد همسر خلیفه اول و سپس همسر امیرالمؤمنین شد نقل میکند که من بعد از ضربت زدن ابن ملجم در نزد امیرالمؤمنین بودم که:
إذ شهق شهقة ثم أغمي عليه ثم أفاق فقال: مرحباً مرحباً الحمد لله الذي صدقنا وعده وأورثنا الجنة فقيل له: ما ترى قال: هذا رسول الله و أخي جعفر و عمي حمزة و أبواب السماء مفتحة و الملائكة ينزلون يسلمون علي و يبشرون و هذه فاطمة قد طاف بها و صائفها من الحور و هذه منازلي في الجنة. لمثل هذا فليعمل العاملون؛
دیدم امیرالمؤمنین غش کرد و از حالت غش افاقه پیدا کرد و حالش طبیعی شد، فرمود: شکر خدای عالم که وعده خودش را به من عملی کرد و بهشت را جایگاه من قرار داد.
به حضرت عرض کردند: چه میبینی؟ فرمود: الان دارم میبینم پیغمبر خدا، برادرم جعفر طیار و عمویم حمزه پیش من آمده و درهای آسمان به روی من گشوده شده و ملائکه دسته دسته نازل میشوند، به من سلام میکنند و بشارت میدهند. دارم میبینم حضرت زهرا در میان دستههایی از حور العین به استقبال من آمده است.
ربيع الأبرار ونصوص الأخبار، الزمخشري، ج 5، ص 156.
هجران امیرالمؤمنین در این شب پایان پیدا کرد. ابن عباس میگوید: من در یکی از شبها در جنگ صفین حنا درست کرده بودم، گفتم: علی جان من حنا درست کردم به سرم و محاسنم بکشم، شما موهای صورتت سفید شده حنا بگذار! امیرالمؤمنین فرمود: ابن عباس مگر نمیدانی ما هنوز عزادار فاطمه هستیم؟ یعنی بعد از نزدیک 25 سال هنوز امیرالمومنین سلام الله علیه عزادار حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها بود.
من یک نکتهای عرض کنم؛ حاکم نیشابوری یک روایتی در مستدرک نقل میکند که تاریخ دمشق هم این روایت را دارد. روایت از ابن شهاب زهری، از علمای بزرگ اهل سنت است. میگوید:
قدمت دمشق و انا أريد الغزو فاتيت عبدالملك لأسلم عليه فوجدته في قبة على فرش بقرب القائم و تحته سماطان فسلمت ثم جلست فقال لي يا ابن شهاب أتعلم ما كان في بيت المقدس صباح قتل علي بن أبي طالب فقلت نعم فقال هلم فقمت من وراء الناس حتى اتيت خلف القبة فحول إلي وجهه فأحنا علي فقال ما كان فقلت لم يرفع حجر من بيت المقدس الا وجد تحته دم فقال لم يبق أحد يعلم هذا غيري وغيرك لا يسمعن منك أحد فما حدثت به حتى توفى؛
رفتم دمشق میخواستم به جنگ بروم، رفتم پیش عبدالملک که خداحافظی کنم دیدم بر بالای قبهای نشسته و زیرش هم از این فرشهای گران قیمت و تشکی است که نرم است سلام گفتم و نشستم. گفت: آیا روزی که علی بن ابی طالب به شهادت رسید خبری داری در بیت المقدس چه اتفاقی افتاد؟ گفتم: بله خبر دارم. به من گفت: بیا جلو رفتم جلو، مرا برد دور از چشم مردم پشت سر قبه سرش را به طرف من گرداند خم شد به طرف من گوشش را آورد نزدیک دهان من و گفت: چه اتفاقی افتاد؟
گفتم: در صبحگاه شهادت حضرت علی یعنی روز بیست و یکم ماه در بیت المقدس هر سنگی بر میداشتند میدیدند زیر سنگ خون هست.
عبدالملک گفت: کسانی که از این قضیه خبر دارند غیر از من و تو دیگر کسی زنده نیست، مبادا این را جایی نقل کنی مردم (فضیلت علی را) بشنوند. من این را به هیچ کسی نگفتم تا اینکه عبدالملک از دنیا رفت.
مستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 122؛ مدینه دمشق، ج 55، ص 305.
مجری
ممنونم از شما استاد عزیز!
یا علی مدد خدانگهدار!