2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
«عقل‌گرایی» و «دین‌گرایی» در حوزهٔ اسلام
کد مطلب: ١٠٣١٥ تاریخ انتشار: ٢٥ مهر ١٣٩٥ - ٠٧:٤٣ تعداد بازدید: 4649
سخنراني ها » عمومي
«عقل‌گرایی» و «دین‌گرایی» در حوزهٔ اسلام

بررسی عقل گرایی و نص گرایی درکتاب و سنت و اقوال علماء
سخنرانی عمومی 1395/07/25


بسم الله الرحمن الرحیم

سخنرانی عمومی 1395/07/25

بنده در ابتدا، چند مقدمه را خدمت دوستان تقدیم می‌کنم و تقاضا دارم که به این مباحث توجه ویژه‌ای بشود. در بحث‌های «عقل‌گرایی» که امروز مطرح است، بعضی افراد عقل‌گرایی را در برابر «وحی گرایی» قرار می‌دهند.

در حقیقت بعضی از غرب‌زده‌های ما این موضوع را مطرح می‌کنند و تعدادی از افراد جهال و نادان هم دنباله‌روی این‌ها هستند که حتی منکر وحدانیت هستند و می‌خواهند همه چیز را از راه عقل تجزیه و تحلیل کنند.

بعضی از افراد، «عقل‌گرایی» را در برابر «ایمان‌گرایی» تعبیر می‌کنند و تضاد ایمان و عقل و جدایی دین از سیاست و مسئله «سکولاریسم» را مطرح می‌کنند.

بعضی از افراد، عقل‌گرایی را به معنای فلسفه و کلام در برابر «اخباری‌گری» که متمرکز شدن بر ظواهر آیات و روایات است، تفسیر می‌کنند. بعضی دیگر عقل‌گرایی را به معنای «علم‌گرایی» در برابر «دین‌گرایی» تفسیر می‌کنند.

ما بحثی در رابطه با این موضوعات مطرح نمی‌کنیم؛ قطعاً در این زمینه اساتید دیگری هم هستند که بحث‌ها را مطرح کنند و حتماً دوستان در این رابطه مطالعات زیادی داشته‌اند.

اولین جمله‌ای که قصد دارم در اینجا مطرح کنم، بحث «عقل‌گرایی» و «دین‌گرایی» در حوزهٔ اسلام است. مراد ما از اسلام، قرآن و سنت است. طبق حدیث ثقلین:

«إِنِّی تَارِک فِیکمُ الثَّقَلَینِ کتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیتِی مَا إِنْ تَمَسَّکتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی أَبَداً»

نبی مکرم، کتاب و سنت را برای ما به یادگار گذاشت و تنها راه بیمه شدن جامعهٔ اسلامی از ضلالت، اختلاف و هرگونه دگراندیشی و تکفیر و تفسیق، تمسک به قرآن و اهل‌بیت عصمت و طهارت (سلام الله علیهم اجمعین) بیان شده است.

در همین حوزه آنچه که ما از اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) داریم به برکت آن بزرگواران است.

درواقع اگر ما عقل را در حوزهٔ اسلامی هم استخدام می‌کنیم و برای مستقلات عقلی ارزش قائل هستیم و مراجع و بزرگان و اندیشمندان ما از عقل در راستای استنباط احکام الهی استفاده می‌کنند؛ در سایهٔ رهنمود اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) می باشد. ما برای عقل در سایه‌سار رهنمود اهل‌بیت (علیهم السلام) ارزش قائل هستیم؛ نه خارج از آن!

امروزه در دنیای غرب برای خیلی از مسائل از پرتو عقل استفاده می‌کنند. در مورد قضیهٔ همجنس گرایی و صدها قانونی که در مجالس تصویب می‌شود، افرادی هستند که خودشان را عقل‌گرا می‌دانند.

این افراد دیوانه نیستند که فرضاً در پارلمان اتحادیه‌های اروپا جمع شوند و یک سری مسائل را مطرح کنند و قوانینی را وضع کنند و آزادی جنسی را مطرح کنند و ارتباط زن شوهردار یا مرد همسردار با اجنبی را به صورت قانون در بیاورند؛ اینهاً مثلاً در سایه عقل گرایی است ولی این عقل‌گرایی پشیزی برای ما ارزش ندارد.

ما عقلی را می‌خواهیم که در سایه‌سار رهنمود اهل‌بیت باشد. قطعاً عزیزان در روایات اهل‌بیت (علیهم السلام) این عبارت را بارها شنیده‌اند که:

«الْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ»

هدایة الأمة إلی أحکام الأئمة علیهم السلام؛ شیخ حر عاملی، محمد بن حسن؛ آستان قدس رضوی. بنیاد پژوهش‌های اسلامی، ج 1، ص 4

دو ره آورد مهم و اساسی عقل!

اهل‌بیت (علیهم السلام) وقتی می‌خواهند عقل را معنا کنند، می‌فرمایند: عقل دو ره‌آورد دارد؛ اگر این دو ره‌آورد در عقل لحاظ شود این عقل، عقل سالم است و در غیر این صورت دیگر عقل نیست و جنون و دیوانگی و خلاف خرد و عقل است!

اولین ره‌آورد عقل این است که انسان را به طرف الله بکشاند و به بالاترین قلهٔ کمال که هدف آفرینش و تخلق به اخلاق الهی است برساند. به قول معروف:

رسد آدمی به جایی که به جز از خدا نبیند

بنگر تا چه حد است مقام آدمیت

یا:

بار دیگر از ملک طران شوم

آنچه در بهر تو ناید آن شوم

عقل آن است که ما را به این مرحله برساند که حتی ملائکه به حال ما غبطه بخورند و افضل ملائکه حسرت مقام ما را در دل بپرورانند. این اولین ره‌آورد عقل است. اگر عقل این چنین بود، ازدیدگاه اهل‌بیت (علیهم السلام) مورد قبول و تأیید است.

دومین ره‌آورد عقل؛ «وَ اکتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ» است؛ عقل باید انسان را از آلودگی‌ها و رذایل اخلاقی و انحراف اخلاقی و امثال این‌ها چنان محافظت کند که نتیجهٔ تعبد و اطاعت عبد رسیدن به بهشت باشد. عقلی که نهایتش آتش جهنم و دوزخ باشد، عقل نیست.

عقلی که در اولین لحظهٔ ورودمان به عالم برزخ برای ما گرفتاری درست کند، عقل نیست. عقل سلیم، عقلی است که ما را هم در این دنیا و هم در آخرت به راحتی و کمال و بالاترین مرحله‌ای که هدف آفرینش و خلقت است، برساند. این یک نکته!

بنابراین اگر ما برای عقل در حوزهٔ اسلامی ارزش قائل هستیم، در شرایطی است که در زیر پای آن تعقلات و عقل‌گرایی، امضای اهل بیت عصمت و طهارت (سلام الله علیهم اجمعین) باشد.

تبیین مکتب نص گرایی و ظاهرگرایی!

نکتهٔ دیگر این است که در حوزهٔ اسلامی ما یک عقل‌گرایی و یک نص گرایی یا ظاهرگرایی داریم که در زمان اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) هم وجود داشته است. در آن زمان هم جامعهٔ اهل سنت وهم جامعهٔ شیعه گرفتار این بحث عقل‌گرایی و ظاهرگرایی بودند.

یکی از خون ‌دل‌هایی که ائمه طاهرین (علیهم السلام) داشتند، در مورد همین تفکرات غلط عقل‌گرایی در برابر نص‌گرایی بوده است. یک سری از اهل سنت که نص‌گرا و اهل حدیث هستند؛ مانند امام شافعی متوفای 204 هجری و احمد بن حنبل متوفای 241 هجری که اصلاً کاری به عقل ندارند.

امروز هم وهابیت تابع همان مکتب نص گرایی و ظاهرگرایی است و کاری به عقل ندارند. حتی در نص گرایی چنان متهجر هستند که به مجرد این‌که آیه‌ای در قرآن می‌بینند بدون آن که آیات دیگر را در کنار هم قرار بدهند و طبق: «و القرآن یفسّر بعضه بعضاً» بررسی کنند، حکم صادر می کنند! یعنی آیات را برحسب ظاهر تفسیر می‌کنند.

قرآن یک نص قطعی از جانب خداوند عالم است و هیچ ریب و شکی در آن نیست؛ ولی این آقایان بسیار تهجرگرایانه به آیات قرآن نگاه می‌کنند. به مجرد اینکه در قرآن به عنوان مثال این آیه را می‌خواند:

(إِنَّ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُکم)

آن کسان که سوای خدا می‌خوانید بندگانی چون شمایند،

سوره اعراف (7): آیه 194

بعد این طور نتیجه می‌گیرند و می گویند که اشخاصی که آن‌ها را با اسامی یا علی، یا حسین، یا رسول الله و یا عبدالقادر گیلانی می‌خوانید، بندگانی مثل شما هستند؛ در حقیقت این عمل یک نوع بت‌پرستی و شریک قائل شدن برای خدا است.

در جای دیگر قرآن، اعمال مشرکین را می‌خواند که می فرماید:

(وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیقَرِّبُونا إِلَی اللَّهِ زُلْفی)

کسانی هم که به جای خدا اولیایی می‌گیرند منطقشان این است که ما آن‌ها را بدین منظور می‌پرستیم که قدمی به سوی خدا نزدیکمان کنند،

سوره زمر (39): آیه 3

یا:

(هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ)

این بت‌ها واسطه‌های ما در درگاه خدایند،

سوره یونس (10): آیه 18

که می فرماید بت‌ها را واسطه بین خود و خدا قرار می‌دادند. بلافاصله می‌گوید که هرگونه توسل شرک و ارتدادآور است و موجب مهدور الدم و مهدور المال بودن است!

تئوریسین وهابیت «محمد بن عبدالوهاب» کتابی به نام «الرسائل الشخصیه» دارد که در مجموعه مؤلفات او چاپ شده است. تعبیری در آن آورده شده است که در بعضی از چاپ‌ها در جلد اول و در بعضی چاپ‌ها در جلد پنجم و در بعضی چاپ‌ها در جلد هفتم آمده است.

می‌بینید که این‌ها حتی در ترتیب برنامه‌های خودشان هم مشکل دارند. مثل آن است که به شتر گفتند: گردنت کج است. جواب داد: کجایم راست است! صفحهٔ 147 این کتاب این تعبیر آورده شده است:

«من جعل بینه وبین الله وسائط یدعوهم»

هرکس بین خود و خدا واسطه قرار دهد و آنها را بخواند

«أنه کافر مرتد حلال المال والدم»

او کافر و مرتد است و جان و مال او حلال است.

الرسائل الشخصیة (مطبوع ضمن مؤلفات الشیخ محمد بن عبد الوهاب، الجزء السادس)، المؤلف: محمد بن عبد الوهاب بن سلیمان التمیمی النجدی (المتوفی: 1206 هـ)، المحقق: صالح بن فوزان بن عبدالله الفوزان، الناشر: جامعة الإمام محمد بن سعود، الریاض، المملکة العربیة السعودیة، ج 1، ص 147، باب الرسالة الحادیة والعشرون: رسالته إلی محمد بن سلطان

به این معنی است که اگر به طور مثال یا علی، یا حسن، یا رسول الله بگویید؛ کافر و مرتد شده‌اید و هم جان و هم مال شما برای ما حلال است.

امروز هم می‌بینیم که وهابیت تکفیری و دواعش و امثال این‌ها به استناد همین سخنان ظاهرگرایانه و غلط، نه‌ تنها دنیای اسلام بلکه جهان را ناامن کرده‌اند.

این افراد به استناد همین سخنان، روزانه هزاران نفر را در سوریه و عراق و یمن قتل‌عام می‌کنند که به دلیل برداشت غلط از نصوص اسلامی و قرآن و روایات است. در قرآن آمده است:

(هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ)

در آیهٔ دیگری آمده است:

(ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیقَرِّبُونا إِلَی اللَّهِ زُلْفی)

آن‌ها نتیجه می‌گیرند که تمام مسلمانان اعم از شیعه یا سنی که قائل به توسل هستند، کافر و مرتد و حلال المال و الدم هستند. وهابی ها حتی درهمین آیه هم تعقل نمی‌کنند که قرآن کریم می‌فرماید:

(ما نَعْبُدُهُمْ...)

ما این بت‌ها را عبادت می‌کنیم تا ما را به خدا نزدیک کند. کدام آدم احمق شیعه یا سنی است که علی یا رسول الله یا عبدالقادر گیلانی را عبادت کند تا آن‌ها او را به خدا نزدیک کنند؟!

این که گفته می‌شود که این‌ها از عقل و تدبر بهره‌ای ندارند بی‌اساس نیست. «ذهبی» نامه‌ای به «ابن تیمیه» بزرگ تئوریسین وهابیت می‌نویسد و می‌گوید: اتباع تو فاقد فهم و عقل هستند!!

این‌ها به مجرد این که آیه‌هایی مثل:

(إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُکم)

آن کسان که سوای خدا می‌خوانید بندگانی چون شمایند،

سوره أعراف (7): آیه 194

یا:

(الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قُلْ لا أَتَّبِعُ أَهْواءَکمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً)

آن چیزهایی را که شما آن‌ها را به غیر خدا می‌خوانید و عبادت می‌کنید، بگو من متابعت نمی‌کنم خواهش‌های شما را،

سوره انعام (6): آیه 56

این افراد زمانی که آیاتی را که (تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ) دارند می‌بینند؛ بلافاصله تطبیق می‌دهند و می‌گویند که دعا در همهٔ این‌ها به معنای پرستش و عبادت است!

ما بارها از این افراد سؤال کردیم که اگر بناست کلمهٔ «تدعوا» و «یدعوا» و دعا به معنای عبادت باشد، شما نخست باید کفر حضرت نوح (علیه السلام) را اثبات کنید، کفر حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) را اثبات کنید. در جنگ احد مسلمانان فرار می‌کردند و پیغمبر اکرم فرمودند:

«وَ الرَّسُولُ یدْعُوکمْ فِی أُخْراکم»

رسول خدا پشت سرشان آنها را صدا می زد که برگردند.

سوره آل عمران(3): آیه 153

حضرت نوح (علیه السلام) می‌فرماید:

(إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَیلاً وَ نَهاراً)

من قوم خود را شب و روز دعوت کردم.

سوره نوح (71): آیه 5

آیا این آیه به این معناست که این‌ها را عبادت کردم؟!

قریب سیصد آیه قرآن در مورد تعقل است که عبارت‌های (أَ فَلا تَعْقِلُون) و (أَ فَلا تَتَفَکرُونَ) و امثال این‌ها در آن‌ها به کار رفته است. همین طور آیه‌هایی که در مذمت کسانی است که تقلید از آبائشان را ملاک قرار دادند.

ما امثال این قضایا که در مورد تفکر، تدبر، تعقل و دیگر موارد است؛ حدود سیصد مورد در قرآن کریم داریم؛ در حالی که این‌ها همان روز اول یک ضربدر قرمز روی هرگونه عقل گرایی و تعقل می‌کشند. این‌ها می‌گویند که در این آیه آمده است:

(إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُکمْ)

آن کسان که سوای خدا می‌خوانید بندگانی چون شمایند.

سوره اعراف (7): آیه 194

(تَدْعُونَ) که در این جا و ده‌ها آیهٔ دیگر از قرآن آمده است به معنای (تَعْبُدُون) است و به معنای صداکردن نیست. اگر صدا کردن ملاک باشد گفته شد که حضرت نوح (علیه السلام) هم فرموده است:

(إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَیلاً وَ نَهاراً)

و همچنین نبی مکرم اسلام فرموده است:

«وَ الرَّسُولُ یدْعُوکمْ فِی أُخْراکم»

ما بارها به این آقایان گفتیم که یک آیه برای ما بیاورید که طبق آن توسل به غیر خدا شرک باشد. یک روایت ضعیف و روایتی که علمای شما گفته باشند جعلی است برای ما بیاورید!

مثلاً یک روایت از «ابن جوزی» در کتاب «الموضوعات» و از «سیوطی» در کتاب «اللآلیء المصنوعة فی الأحادیث الموضوعة» بیاورید که طبق آن نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) و صحابه گفته باشند که توسل جایز نیست.

بلکه برعکس قرآن کریم در آیهٔ 35 سورهٔ مائده خطاب به همهٔ مؤمنین می‌فرماید:

(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُون)

هان ای کسانی که در زمره مؤمنین در آمده‌اید، از خدا پروا داشته باشید، و در جستجوی وسیله‌ای برای نزدیک شدن به ساحتش- که همان عبودیت و به دنبالش علم و عمل است برآئید و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار گردید.

سوره مائده (5): آیه 35

می‌بینید وقتی عقل نباشد این چنین موضوعاتی پیش می‌آید. قرآن خطاب به ناس نیست بلکه خطاب به مؤمنین است. قرآن کریم فرموده است که من سه چیز را از شما می‌خواهم: تقوا، توسل و جهاد. آیا روشن‌تر از این امکان دارد؟

اگر توسل شرک است، اگر (ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیقَرِّبُونا إِلَی اللَّهِ زُلْفی) صحیح است، شما جواب دهید که آیا خداوند عالم نستجیر بالله شما را به شرک دعوت می‌کند؟!

امروز یکی از بدبختی‌های جهان اسلام این است که تعقل و تدبر در نصوص قرآنی را هم کنار گذاشته‌اند. به مجرد این که کسی بگوید: یا رسول الله؛ این‌ها می‌گویند: تو کافر شده‌ای!! در قرآن آمده است:

(وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقی إِلَیکمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً)

و به کسی که سلام به شما می‌کند نگوئید مؤمن نیستی،

سوره نساء (4): آیه 94

کسی که حتی به ظاهر ادعای مسلمانی کند؛ در حالی که یقین دارید که او مسلمان نیست، حق ندارید به او بگویید: تو مسلمان نیستی و حق ندارید او را بکشید. بعضی از علمای اهل سنت می‌گویند: "اگر کسی به شما بگوید سلام علیکم؛ همین کفایت می‌کند که شما با همین ظاهر، به مسلمان بودن او حکم کنید ولو یقین داشته باشید که قلباً اسلام نیاورده است!"

این نصوص برای وهابیت و سلفی‌ها و کسانی که در برابر عقل‌گرایی به سراغ نص‌گرایی رفته‌اند، ارزش ندارد. این‌ها می‌گویند که مشرکین زمان ما از مشرکین زمان پیغمبر (صلی الله علیه و آله) به مراتب بدتر هستند!!

این افراد هرسال در زاهدان در ایام بعثت نبی مکرم یک همایشی دارند که به جای «ختم قرآن» مراسم «ختم صحیح بخاری» برگزار می‌کنند!! این‌ها حتی می‌گویند که گاهی صدهزار نفر هم از داخل و خارج کشور دعوت می‌کنیم!

درست خاطرم نیست که در سال 1386 یا 1387 بود که به دلیل قحطی سخنران در کشورهای دیگر، از عربستان سعودی سخنران آورده بودند. این آقا که اسم ایشان در خاطرم نیست حدود پنج دقیقه سخنرانی کرد. در این پنج دقیقه دو مطلب بیان کرد. او گفت: "ای مردم ایران! هرگونه توسل به غیرخدا شرک است و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) هم با مشرکین زمان خودش جنگید"؛ کلیپ این مراسم هم موجود است.

گویی در ایران تمام مشکلات مردم حل شده بود فقط همین یک مشکل مانده بود که ایشان از عربستان بیایند و آن را حل کنند و بگویند که مردم توسل شرک است و پیغمبر با مشرکین زمان خودش جنگید.

در فاصلهٔ چند ماه بعد از این ماجرا، فاجعهٔ حوزهٔ علمیه شاه جمال ایرانشهر پیش آمد. در حوزهٔ علمیهٔ خواهران، تمامی طلبه‌ها را بیرون کرده بودند و تمام حجره‌ها را از مواد منفجره و سلاح‌های پیشرفته پر کرده بودند.

در رأس این قضیه هم، اساتید بزرگ حوزه‌های علمیه‌شان حضور داشتند که به ظاهر سنی و در باطن وهابی بودند. ما کاری به این که چند نفر از این مولوی‌ها را گرفتند و اعدام کردند، نداریم. من اعترافات این افراد را دارم. این‌ها می‌گفتند: «عبدالمالک ریگی» ما را به پاکستان خواند و گفت: "این مواد منفجره را ببرید؛ قرار است در ایران همایشی برگزار شود که در آن علمای اهل سنت و شیعه جمع شوند و در مورد وحدت صحبت کنند. شما این مواد را منفجر کنید تا هم علمای شیعه و هم علمای اهل سنت کشته شوند!!

در میان شیعه تبلیغ کنید که عامل انفجار سنی بوده است و در میان سنی‌ها ترویج کنید که عامل انفجار شیعه بوده است و اختلاف میان شیعه و سنی را رقم بزنید!!"

اعترافات کسانی مثل «مولوی عبدالقدوس» و «مولوی سهرابی» و دیگران از شبکه‌های سراسری پخش نشد، بلکه از «شبکهٔ هامون» که مخصوص زاهدان است؛ به طور مفصل پخش شد.

این فجایع نتیجهٔ دوری از عقل‌گرایی و تهجر به نص، _ آن هم نه به نص صریح و صحیح؛ بلکه به نصی که به نفعشان است، _ می‌باشد. نصی برای آن‌ها ارزش دارد که امیال و هواهای نفسانی آن‌ها را از کتاب و سنت در جامعه تأمین می‌کند.

تبیین عقل گرایی افراطی؛ تفریطی؛ و معتدل!

موضوع دیگر موضوع عقل‌گرایی است. این آقایان عقل‌گرایی را به عنوان افراطی و تفریطی و معتدل معرفی کرده‌اند. من به عنوان مقدمه به آن اشاره می‌کنم؛ البته مقدمهٔ ما شاید از ذو المقدمه بیشتر باشد.

آیت الله العظمی سبحانی همیشه می‌گفتند: مقدمه بعضی افراد همانند قضیه زیارت طفلان مسلم است که یک اذن دخول و یک زیارت‌نامه دارد. اذن دخول آن حدود چهل سطر است و زیارت‌نامهٔ آن بیش از سه سطر نیست! ایشان همیشه می‌گفتند: "مقدمه بعضی افراد همانند زیارتنامه دو طفلان مسلم است که مقدمه از ذوالمقدمه بیشتر است!!"

به هرحال به این موضوع اشاره می‌کنم تا به بحثی برسیم که توصیه می‌کنم که دوستان بیشتر توجه کنند. بحث عقل‌گرایی افراطی در این جا مطرح است که امثال معتزله که پیروان «واصل بن عطا» متوفای 131 هجری به آن اعتقاد دارند.

ایشان می‌گوید: ما باید آنچنان متعبد به عقل باشیم و آنچنان در سایه‌سار عقل حرکت کنیم که تمام معارف دینی را هم از طریق عقل به دست آوریم!! بنابراین در اینجا قاعده «کلما حکم به العقل، حکم به الشرع» جاری می‌شود.

طبق این قاعده هرچه را که عقل قبول کرد، حکم شرعی هم دارد و تمام احکام شرعیه ما «ارشاد الی عقل» هستند و تأسیسی نیستند. مثل مواردی همچون حسن و قبح عقلی که مطرح می‌شود.

به عنوان مثال ظلم بد است و قبل از این که شارع مقدس بگوید؛ عقل ما می‌فهمد که ظلم بد است. احترام به یتیم، رسیدگی به فقرا، احترام به پدر و مادر و ارتباط برقرار کردن با خالق خوب است.

شارع مقدس این مسائل را در قالب آیات و روایات برای بشر به عنوان «ارشاد الی العقل» آورده است؛ در واقع شریعت نردبانی به طرف عقل است. این تفکری است که در میان بعضی دانشمندان اسلامی وجود دارد که من خیلی نمی‌خواهم در این زمینه ورود پیدا کنم.

در برابر این افراد «اشاعره» و «ماتریدیه» قرار دارند که نزدیک هم هستند. «اشاعره پیروان «ابوالحسن اشعری» متوفای 330 هجری و «ما تریدیه» تابعین «ابومنصور ماتریدی» متوفای 333 هستند.

این افراد هم معتقدند که نظر معتزله اشتباه است. اصل شرع است و عقل ما را به شرع می‌رساند. عقلی که ما را به شرع نرساند، نمی‌تواند عقل باشد. ما حسن و قبح عقلی نداریم و حسن و قبح ما شرعی است!

اگر ما می‌گوییم به یتیم احترام بگذارید، به فقرا کمک کنید و به پدر و مادرت رسیدگی کنید این مسائل تنها از ناحیهٔ شرع مقدس آمده است.

اگر یک عقلی هم می‌خواهد درک کند، چون در شرایع سابق انبیاء این مطالب را به اتباعشان القا کرده‌اند و این قضیه سینه‌به‌سینه و نسل به نسل به ما رسیده است؛ ما تصور می‌کنیم که مستقلات عقلی داریم.

به عنوان مثال ما توهم می‌کنیم که این عقل ما هست که می‌گوید: "احترام به یتیم خوب است و سیلی زدن به یتیم بد است!"

چون انبیا از همان شرایع سابقین این مسائل را نهادینه کرده‌اند، این تصور وجود دارد. انبیاء این بحث را یک بحث فطری برخواسته از شرع قرار دادند؛ این هم یک نوع تفکر است که وجود دارد.

در برابر این دو مکتب، عقل‌گرایی معتدل قرار دارد که همان مکتب اهل‌بیت عصمت و طهارت است که این افراد نه تابع عقل محض و نه تابع شرع منهای عقل هستند.

در کتاب‌های اصولی ما می‌بینید که بحث‌های مستقلات عقلی وجود دارد، در مواردی دیگر نصوصی وجود ندارد. همچنین در مواردی که حتی از عمومات و اطلاق هم به دلیل اصول عملیه نمی‌توانیم استفاده کنیم؛ اصول عملیه را به شرعی و عقلی تقسیم می‌کنند.

در این موارد مثال‌هایی همانند «برائت شرعی» و «برائت عقلی»، «استصحاب عقلی» و «استصحاب شرعی» و دیگر موارد وجود دارد. بنابراین در کنار قسمت شرعی اصول اربعه، قسمت عقلی هم قرار می‌دهند.

در مورد دیگر «قبح عقاب بلا بیان» را مطرح می‌کند که مثل مکتب شهید صدر نوآوری‌های خوبی داشته است؛ گرچه با بعضی تفکرات ایشان ما خیلی موافق نیستیم. ایشان خیلی بیش از حد در رابطه با بحث «قبح عقاب بلا بیان» برخلاف فقها عمل کرده است.

در سایت‌ها مطالب زیادی در نقد تفکر «شهید صدر» در رابطه با بحث «قبح عقاب الی بیان» وجود دارد که ما کاری به آن موارد نداریم؛ اما در مجموع ما یک سری مستقلات عقلیه داریم که برای فقهای شیعه به عنوان یکی از مصادر تشریع شمرده شده است.

مثلاً ما می‌خواهیم بدانیم که خوردن این نوشابه که روی میز برای ما گذاشته‌اند، حلال است یا حرام است. ما هرچه می‌گردیم می‌بینیم که حکمی در رابطه با نوشابه وارد نشده است. همچنین در مواردی از قبیل سیگار کشیدن هم حکمی وارد نشده است.

گاهی برای عمومات و اطلاقات هم هیچ منبعی نداریم. اگر شک کردیم که خوردن چیزی حرام است یا حلال است و در شرع مقدس هم در رابطه با آن چیزی پیدا نکردم و آن را خوردیم؛ خوردن این مورد چه حکمی دارد؟!

اگر خدای عالم فردای قیامت ما را عقاب کرد و فرمود که چرا خوردید، در حالی که خوردن آن حرام بود؛ بلافاصله اعتراض خواهیم کرد و جواب خواهیم داد: اگر حرام بود باید از طریق شریعت به ما می‌رسید! عقل در آنجا خواهد گفت که اصل «قبح عقاب بلا بیان» در این موارد حکومت دارد.

من به قضایای قبح عقاب بلا بیان شرعی کاری ندارم؛ هدف من بحث عقلی است که مورد نظر شهید صدر و اتباع ایشان است. بنابراین در مکتب امامیه و شیعه تعبیری با این مضمون وجود دارد: «منزله بین منزلتین، لاجبر و لا تفویض بل منزلة بینهما»؛ نه قائل به جبر و نه قائل به تفویض. ما کاری به تفکر اشاعره و معتزله نداریم!! ما این را قبول نداریم که بعضی افراد می‌گویند: همهٔ مسائل همانند انتخاب، اختیار، عبادت و معصیت در دست ماست.

خداوند متعال در قرآن کریم به صراحت می‌فرماید:

(وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یشاءَ اللَّه)

و شما (اولیای حق) چیزی جز آنچه خدا بخواهد نمی‌خواهید (و کار را به او تفویض می‌کنید که)

سوره انسان (76): آیه 30

همین طور به آنچه که معتزله قائل است که هرچه خدای عالم اراده کرده است چه بخواهیم و چه نخواهیم انجام خواهد شد، معتقد نیستیم. به قول آن شاعر منحرف که می‌گوید:

می‌خوردن من هم ز ازل می‌دانست

گر می نخورم علم خدا جهل بود

چون خدای عالم می‌دانست که من این کار را می‌کنم، پس باید انجام دهم. اگر این کار را نکنم علم خدای عالم تبدیل به جهل می‌شود. بنابراین من مجبور هستم که این معاصی را مرتکب بشوم!!!

اگر فردای قیامت شمر هم بیاید، می‌گوید: خدایا تو از روز ازل می‌دانستی که من امام حسین (علیه السلام) را می‌کشم، اگر نمی‌کشتم علم تو تبدیل به جهل می‌شد؛ این منطق را یک عقل سالم نمی‌پذیرد.

انسانی که با سیصد آیه در قرآن کریم به تفکر و تعقل دعوت شده است، اینچنین تفکری را نمی‌پذیرد. لذا می‌گوید:

«لا جبر و لا تفویض ولکن منزلة بینهما»

در روایت امام صادق (علیه السلام) یک تعبیر زیبایی وجود دارد که عزیزان باید به آن دقت کنند. صفا، دقت و حساسیت مکتب شیعه در اینجا مشخص می‌شود که جبر و تفویض نیست، اعتزال و اشعری نیست، مکتب اهل حدیث و ظاهر و مکتب عقل‌گرایی هم نیست! بلکه:

«مَنْزِلَةٌ بَینَهُمَا فیها الْحَق»

ولکن عبارت «مَنْزِلَةٌ بَینَهُمَا» موضوعی نیست که هرکس آن را بفهمد بلکه آمده است:

«لَا یعْلَمُهَا إِلَّا الْعَالِمُ أَوْ مَنْ عَلَّمَهَا إِیاهُ الْعَالِم»

الکافی؛ کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 159، ح 10

این موضوع را تنها پرورش یافتگان و تربیت شدگان مکتب اهل‌بیت (علیهم السلم) می‌فهمند؛ زیرا آن چه که برای ما مهم است و ارزش دارد، رهنمود اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) است.

همان طور که عرض شد عقل در سایه سار رهنمود اهل‌بیت (علیهم السلام) برای ما ارزشمند است. بنابراین شما می‌بینید که در روایات متعدد حتی در صحاح اهل سنت، بحث تمسک به اهل‌بیت در کنار قرآن آمده است.

شما تمام کتب شیعه و سنی را زیر و رو کنید، ببینید که آیا غیر از اهل‌بیت (علیهم السلام) عدل و همترازی برای قرآن آمده است یانه؟! طبق حدیث شریف ثقلین:

«إِنِّی تَارِک فِیکمُ الثَّقَلَینِ کتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیتِی»

واقعیت این است که «سُنَّتِی» منافاتی با «عِتْرَتِی» ندارد؛ زیرا عترت غیر از سنت پیغمبر چیز دیگری ندارد. عترت هرچه دارد از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) دارد؛ عترت منهای نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) «لا شیء» است.

بنابراین امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: من هر حدیثی که برای شما بیان می‌کنم از پدرم شنیدم، او از پدرش، پدرش از پدرش، او از جدش، او از امیرالمؤمنین و ایشان از نبی مکرم شنیده‌اند. ما سند را بیان کنیم یا نکنیم، مبیّن سنت پیغمبر هستیم.

یکی از اختلافات اساسی ما با عزیزان اهل سنت همین جا است. البته من معتقد هستم که بحث‌های امامت، مهدویت و عصمت از فروعات این بحث است. مرحوم آیت الله بروجردی بر روی این موضوع بسیار تأکید می‌کردند.

حتی جناب آقای «قمی» که «مجمع التقریب» را در مصر پایه گذاری کرد، آیت الله بروجردی به ایشان اصرار می‌کردند که روی حدیث ثقلین زیاد تکیه کنند.

ایشان توصیه کردند که از همان ابتدا نگویید که شما چرا علی بن ابی طالب را خلیفه نمی‌دانید؟ و از همان ابتدا به سراغ حدیث غدیر و حدیث منزلت و خلافت و امامت نروید.

به مجرد اینکه به سراغ حدیث غدیر بروید، سنی‌ها در برابر شما موضع می‌گیرند و تصور می‌کنند که اگر پیغمبر اکرم در غدیر علی را به عنوان خلیفه معین کرده بود، پس صد و بیست هزار صحابه در حق پیغمبر و علی خیانت کردند!

اهل سنت برای صحابه قداستی قائل هستند که شما برای ائمه (علیهم السلام) قائل هستید و به هیچ قیمتی حاضر نیستند که قداست صحابه زیر سؤال برود.

کتاب‌های کلامی این افراد را ببینید؛ قدیمی‌ترین کتاب کلامی این‌ها «المغنی فی الإمامة» تألیف «قاضی عبدالجبار معتزلی» متوفای 415 هجری است که عمدهٔ مباحث کلامی اهل سنت هم از آن جا گرفته شده است.

بعد از او اشخاصی مانند «ابن تیمیه» و دیگران همگی عیال کنار سفرهٔ «عبدالجبار معتزلی» هستند. همانطور که شیعه هم در کنار سفرهٔ «سید مرتضی» هست و کتاب «الشافی فی الامامه» در واقع جواب کتاب «عبدالجبار معتزلی» است. «عبدالجبار معتزلی» نوشت: «المغنی فی الإمامة» و «سید مرتضی» نوشت: «الشافی فی الامامه»!!

اگر کتاب «الغدیر» و کتاب‌های دیگر را ملاحظه بکنید، می‌بینید که جای جای صفحات «الغدیر» و «نفحات» و دیگر کتب، برگرفته از کتاب مرحوم «سید مرتضی (رضوان الله تعالی علیه)» متوفای 436 هجری است.

تمام این افراد که بحث‌هایی در مورد امامت و عصمت مطرح کرده‌اند، اظهار می‌کنند که آیهٔ «اولی الأمر» دلالت می‌کند براینکه «اولی الامر» و خلفا باید معصوم باشند. در کتاب «تفسیر کبیر» اثر «فخر رازی» در ذیل آیهٔ:

(أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکم)

خدا را اطاعت کنید، و رسول و کارداران خود را- که خدا و رسول علامت و معیار ولایت آنان را معین کرده- فرمان ببرید،

سوره نساء (4): آیه 59

نوشته که این آیه دلالت می‌کند که اولی الامر باید معصوم باشد چون اولی الامر در کنار الله و پیغمبر آمده است. چنانچه اولی الامر معصوم نباشد و گرفتار گناه بشود، نقض در کلام خدا پیش می‌آید.

این روایت به این معنی است که اگر اولی الامر معصوم نشد و برخلاف شرع دستوری صادر کرد، باید به دستور او عمل شود و خدا هم می‌گوید: اولی الامر هر دستوری داده است، باید به دستور آن عمل شود!

بنابراین مقتضای آیه این است که «اولی الأمر» باید معصوم باشد. او در ادامه می‌گوید: ما باید از دلالت این آیه دست برداریم، زیرا ابوبکر و عمر و عثمان معصوم نبودند!! و نکتهٔ ظریف اینجاست!

بنده بارها در بحث‌هایم گفته‌ام که اگر کسی بخواهد روی موضوع ولایت کار کند باید در موضوع صحابه و اهل‌بیت کار کند. اگر ما ده‌ها هزار ساعت هم روی این موضوع کار کنیم، کم کار کرده‌ایم. اگر این موضوع روشن شود، همهٔ قضایا روشن می‌شود.

اهل سنت برای صحابه جایگاهی قائل هستند که ما حتی برای اهل‌بیت (علیهم‌السلام) قائل نیستیم. ما معتقد هستیم که اهل‌بیت (علیهم‌السلام) معصوم هستند و باذن الله (تبارک وتعالی) گناه نمی‌کنند.

ما معتقدیم به خاطر اراده های قطعی‌ که معصومین بر ترک گناه دارند، خداوند این عصمت را به آن‌ها داده است. در مقابل اهل سنت می‌گویند: صحابه گناه می‌کنند، ولی خدا قبل از این که این‌ها گناه بکنند؛ گناهشان را می‌بخشد!!

برای این که برای دوستان این قضیه روشن شود بنده عین عبارتی که آقایان در این رابطه از نص «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» آورده‌اند را بیان می‌کنم.

یکی از بزرگان اهل سنت می‌گوید: ما به شیعه اعتراض می‌کنیم که شما معتقد به عصمت چهارده نفر هستید، در حالی که ما معتقد به عصمت بیش از صدوبیست هزار صحابی هستیم!

در کتاب «صحیح بخاری» چاپ کشور عربستان سعودی نقل شده است که یک نفر از صحابه‌ای که در جنگ بدر شرکت کرده بود جاسوسی کرد. خلیفهٔ دوم گفت: اجازه بدهید که گردن او را بزنیم. پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: از کجا چنین افراط گرایی می‌کنید؟

«لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یکونَ قد اطَّلَعَ علی أَهْلِ بَدْرٍ فقال اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ فَقَدْ غَفَرْتُ لَکمْ»

خداوند به صحابه من مخصوصاً کسانی که در جنگ بدر شرکت کردند، گفت: هرچه می‌خواهید گناه کنید، زیرا خداوند قبل از اینکه گناه کنید شما را بخشیده است.

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1095، ح 2845

این به معنی فوق عصمت است!! با همین تفکر است که وقتی «خالد بن ولید» نماینده رسمی پیغمبر اکرم و صحابی ایشان به نام «مالک بن نویره» را می‌کشد و به همسر او تجاوز می‌کند و به خلیفهٔ اول اعتراض می‌شود، او می‌گوید:

«ان خالد تأول فأخطا»

ایشان اجتهاد کرده است و در اجتهادش اشتباه کرده است.

آقایان هم می‌گویند پیغمبر فرموده است:

« وَإِذَا حَكَمَ فَأَخْطَأَ، فَلَهُ أَجْرٌ وَاحِدٌ »

هرکس اجتهاد کند و خطا کند، خداوند به او پاداش می‌دهد.

الجامع الصحيح سنن الترمذي، اسم المؤلف: محمد بن عيسى أبو عيسى الترمذي السلمي، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: أحمد محمد شاكر وآخرون؛ ج3، ص 615، ح1326

این روایت به معنی این است که «خالد بن ولید» که «مالک بن نویره» را کشته است و با همسر او زنا کرده است؛ یک ثوابی هم برده است!! چون یک اجتهادی کرده است.

ما به آن‌ها می‌گوییم: مگر خودتان نمی‌گویید که هرکسی در برابر حاکم اسلامی قیام کند، مهدور الدم است و طبق همین هم خلیفهٔ اول به شورشیان برچسب ارتداد زد و جنگ ردّه برپا کرد و هزاران مسلمان را به خاک و خون کشید!

متاسفانه این قضایا حتی برای ما شیعیان درست مطرح نمی‌شود که در همان سال اول خلافت ابوبکر چه تعداد از مسلمانان را به بهانه‌های مختلف کشتند.

بحث تکفیری که امروز توسط وهابی‌ها مطرح می‌شود مربوط به «ابن تیمیه» و «محمد بن عبدالوهاب» نیست. از همان روزهای آغازین رحلت نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) این قضیه وارد فرهنگ مسلمان‌ها شد.

در همان اوائل خلافت ابوبکر، یک سری از مسلمانان گفتند که ما به ابوبکر زکات نمی‌دهیم. ابوبکر گفت: اگر زکات ندهند، کافر هستند و باید همه کشته شوند!!

آیا پیغمبر (صلی الله علیه و آله) در طول این بیست و سه سال یک نفر را به جرم ندادن زکات کشته است؟ آیا آیهٔ قرآن داریم که کسی که مانع الزکات باشد، مهدورالدم است؟ روایت داریم که کسی که زکات ندهد خونش حلال است؟

این که کسی که منکر زکات باشد، بحث جدایی است. «ابن کثیر دمشقی» شاگرد «ابن تیمیه» نوشته است که مسلمانان می‌گفتند: ما زکات می‌دهیم، اما به ابوبکر نمی‌دهیم! به همین خاطر ده‌ها هزار نفر را به دلیل این که حاضر نشدند به خلیفه زکات بدهند، کشتند.

این در حالی است که در جنگ جمل به سرکردگی «عایشه» و «طلحه» و «زبیر» زمانی که سی هزار نفر در برابر امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) قیام کرده‌اند و کشته شدند؛ اظهار می‌کنند که این افراد اجتهاد کرده‌اند و یک پاداشی هم می‌برند!!

همچنین در مورد جنگ صفین به سرکردگی معاویه که هجده ماه طول کشید و صد و ده هزار کشته از طرفین برجای گذاشت؛ عنوان می‌کنند که معاویه اجتهاد کرده است و اشتباه کرده است. این قضیه واقعاً برای ما معما شده است!!

شاید هزار بار در مورد این موضوع سؤال کرده‌ایم که چطور کسانی که در برابر ابوبکر قیام می‌کنند مرتد و مهدور الدم هستند و تجاوز به زنانشان هم اشکالی ندارد، اما اگر در برابر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قیام کنند، مجتهد هستند و یک پاداشی هم می‌برند. این درد جهان اسلام است!

مادامی که پیراهن قداست صحابه و هاله‌ای از نور که در اطراف صحابه کشیده‌اند، وجود داشته باشد، اختلاف بین ما و وهابیت جدا شده از اهل سنت وجود خواهد داشت. وهابیت از اهل سنت جدا شده است و وهابیت جدا شده از شیعه که وجود ندارد.

ملاحظه می‌کنید که از هشتاد کشور جهان حدود صد و سی هزار نفر به داعش پیوسته‌اند که همه سنی هستند و یک بچه شیعه هم در بین آن‌ها وجود ندارد. این افراد یا تفکر سلفی دارند و یا تفکر سنی گرایی دارند.

یکی از انگیزه‌هایی که باعث شده است امروز داعش جذابیت پیدا کند، همین است. به این موضوع دقت کنید. من بارها در جمع عزیزان و فرماندهان ارشد سپاه که جلسه داریم، این موضوع را مطرح کرده‌ام.

چند وقت قبل روحانیون سپاه قدس در قم بودند که من در جمع آنان گفتم بنده یک سؤال و معمایی دارم که نتوانستم آن را حل کنم. آن معما این است: وهابیت چه جذبه و جاذبه‌ای دارد که از هشتاد کشور، صد و سی هزار نیرو به سوریه می‌کشاند، ولی ما این جذبه را نداریم؟!

اگرچه عزیزان افغانی و پاکستانی و هندی ما در قضیهٔ دفاع از حرم و زینب کبری (سلام الله علیها) افتخار آفریدند. به نظر من چنین افتخار و فرصتی در این چهارده قرن نصیب عزیزان افغانی ما نشده است و شاید فرصت نبوده است.

حال سؤال این است که آیا مکتب اهل‌بیت (علیهم‌السلام) جذبه ندارد که ما نمی‌توانیم مثل داعش از کشورهای مختلف در برابر وهابیت نیرو جذب کنیم یا مشکل از ماست؟!

این افراد چکار می‌کنند که یک نوجوان سیزده چهارده ساله کمربند انفجاری می‌بندد و در مسجدی مثل مسجد علی بن ابی طالب (علیه السلام) خود را منفجر می‌کند و نزدیک به دویست شهید به جا می‌گذارد.

در قضیهٔ چابهار روز تاسوعا و عاشورا که شیعه و سنی عزاداری می‌کنند یک جوان خودش را در بین عزاداران منفجر می‌کند و بیش از صد شیعه و سنی را به خاک و خون می‌کشد. این افراد چه جذبه‌ای دارند و چه کاری انجام می‌دهند؟!

زمانی که «عبدالمالک ریگی» را دستگیر کردند، یکی از سوالاتی که اطلاعات از او کرده بود، این بود که شما چطور یک جوان سنی را برای انتحار آماده می‌کنید؟

او گفت: ما کاری نمی‌کنیم، اگر ما بخواهیم کسی را برای انتحار بفرستیم، فیلم تعدادی از مداح‌ها و آخوندهایی که به صحابه و ابوبکر و عمر و عایشه فحش می‌دهند را به او نشان می‌دهیم.

این افراد وقتی می‌بینند که مداح به «ابوبکر»، «عمر»، «عثمان»، «عایشه»، «طلحه» و «زبیر» توهین می‌کند، واکنش نشان می‌دهد؛ زیرا این افراد برای او مقدس هستند.

همانطور که نستجیر بالله اگر کسی به امام حسین (علیه السلام) و امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) اهانت کند، ما از تمام زندگی خودمان می‌گذریم و همه داشته‌هایمان را فدا می‌کنیم. این جوان هم به همین صورت است.

این که مراجع این قدر تأکید دارند که اهانت به مقدسات اهل سنت حرام و خلاف شرع است و به طور مثال آیت الله سیستانی می‌فرماید: "برادران اهل سنت نگویید، بلکه عزیزان اهل سنت بگویید" در همین رابطه است!

بعضی افراد در مورد این جمله شک داشتند که فرمایش ایشان است یا خیر. بنده دو هفته قبل از محرم در نجف بودم و حدود چهل و پنج دقیقه در خدمت آیت الله سیستانی بودم و پیامی از مراجع عظام قم برای مراجع عظام نجف داشتیم.

بنده در این دیدار با تعدادی از مراجع بزرگوار نجف از جمله جناب آیت الله العظمی بشیر نجفی و آیت الله العظمی سیستانی و آیت الله العظمی سید محمدسعید حکیم و آیت الله العظمی فیاض دیدار داشتم.

آیت الله العظمی سیستانی دو بار این جمله را گفتند و فرمودند: "وقتی بعضی شیعه‌ها نزد من می‌آیند و می‌گویند برادران اهل سنت، من به آن‌ها می‌گویم که بگویید عزیزان اهل سنت!"

آیا آیت الله سیستانی عاشق چشم و ابروی اهل سنت است؟ یا این که مقام معظم رهبری می‌گویند: "اگر کسی به نمادهای اهل سنت اهانت کند، من شخصاً با او برخورد خواهم کرد" عاشق چشم و ابروی اهل سنت هستند؟! خیر.

امروز بحث وحدت در میان امت اسلامی یکی از ارکان رکین اسلامی است. اختلاف میان امت اسلامی امروز فتنه‌ای است که بدتر از قتل است.

امروز موضوعی که باعث شده است که وهابیت برای اهل سنت جذبه داشته باشد و اهل سنت را به دامن وهابیت بکشاند، همین توهین‌هایی است که در منبرها و مداحی‌ها و شبکه‌های به نام اسلام مثل «شبکه اهل‌بیت» و «شبکه امام حسین» مطرح می‌شود.

در عاشورا و تاسوعای امسال شیعه و سنی در سراسر جهان افتخار آفریدند. هرسال مراسم عزاداری امام حسین الحمدلله از سال قبل باشکوه‌تر و گسترده‌تر می‌شود، اما رسانه‌های غربی از این مراسم‌ها چه مواردی را پخش کردند؟

تصاویری پخش کردند که زن‌ها و دخترها در لبنان و دیگر مناطق با سر برهنه در حال قمه‌زنی هستند. تمام شبکه‌ها مخصوصاً شبکه کشور انگلستان مرتب قمه‌زنی شیعیان را پخش می‌کرد.

انگلستان و فرانسه رسماً اعلام کردند که شیعه امسال حق برگزاری برنامهٔ شیرخواران را ندارند و هرچه تلاش کردند تا اجازه بگیرند، آنان اصلاً اجازه ندادند. این درحالی است که قمه‌زنی در انگلستان آزاد بود و دوربین‌های رسانه‌ها هم روی این تصاویر متمرکز شدند.

لس آنجلس یکی از بزرگ‌ترین شهرهای آمریکا است و سه فرودگاه دارد و از نظر جمعیت و گستره، بیست برابر نیویورک است، زیرا ما چهل روز در آنجا بودم و به تمام مراکز اسلامی نیویورک، لس آنجلس، کالیفرنیا، واشنگتن سر زدیم تا بتوانیم سخنرانی کنیم. زمانی که حرف ما را می‌شنیدند اصرار می‌کردند و حتی به بسیاری از مناطق هم نتوانستیم برسیم.

بزرگ‌ترین مراسم مذهبی شیعه در لس آنجلس برگزار می شود. هم در مسجدالنبی که مربوط به آقای «موسوی» است که یک مسجد خیلی بزرگ و از نظر جمعیت همانند مسجد اعظم قم است؛ و هم در مرکزی که مربوط به آقای سید مصطفی قزوینی آقازادهٔ آیت الله سید مرتضی قزوینی که از ائمهٔ جماعت حرم سیدالشهدا (علیه السلام) است، می‌باشد. زمانی که من در این مرکز سخنرانی می‌کردم شاید به اندازهٔ چهار برابر شما در آن مرکز جمعیت بود.

یک ثانیهٔ از آن عزاداری‌هایی که در آنجا برگزار شد، برروی آنتن تلویزیون‌های آمریکا نرفت، اما این شیخ افغانی لامذهب بی دین و شیخ مطرود «هدایتی» مراسم قمه‌زنی را برگزار کردند و مثل هرسال به طور کامل از شبکه‌های مختلف آمریکا پخش شد!!

آیا این کافی نیست که ما بفهمیم که وقتی مراجع ما می‌گویند: "اهانت به مقدسات اهل سنت حرام است و موجب وهن شیعه است"؛ واقعاً درست است.

من خودم در «سن دیه گو» شهری که «اللهیاری» شیخ افغانی در آنجاست سخنرانی کردم. بعد از صحبت یک ساعت و نیمه من، یک خانمی آمد و گفت: وهابی‌ها به برادرزادهٔ من فیلم قمه‌زنی را نشان داده‌اند و به او گفته‌اند: "مذهب شیعه، مذهب خشونت و آدم کشی است. این‌ها وقتی کسی را برای کشتن پیدا نکنند به خود لطمه می‌زنند و خود را می‌کشند!!" برادرزادهٔ من وهابی شده است و هرکاری می‌کنیم از این مسیر برنمی‌گردد.

سال گذشته زن و شوهری اهل همدان که پانزده سال بود که بچه‌دار نمی‌شدند، بچه‌دار شدند. این آقا همسر باردارش را به زیارت امام حسین (علیه السلام) برده بود. به مجرد اینکه وارد حرم ابوالفضل می‌شوند، قمه زن‌ها وارد می‌شوند و شروع به قمه‌زنی می‌کنند.

این خانم هم وقتی این خون و قمه را می‌بیند، وحشت می‌کند و بچه‌اش را سقط می‌کند. این‌ها به قدری عصبانی می‌شوند که زیارت را رها می‌کنند و برمی‌گردند. من کسی را برای تحقیق به همدان فرستادم. دیدیم که این زن و شوهر نه تنها ضد دین شده‌اند؛ بلکه اصلاً به مقدسات شیعه بد و بیراه می‌گویند.

اگر ما می‌گوییم که شیعه باید در سایهٔ سنت، اهل‌بیت و کتاب عقل‌گرا باشد؛ به همین دلیل است. من قبل از محرم در خمینی‌شهر اصفهان که مرکز قمه‌زنی است، یک سخنرانی سه ساعته داشتم. یک ساعت صحبت کردم و دو ساعت هم به سؤالات جواب دادم.

در آن جا گفتم که ما به فتوای مراجع و فتوای امام و رهبری در این زمینه کاری نداریم. قرآن به صراحت می‌گوید:

(لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا)

هنگامی که از پیغمبر تقاضای مهلت برای درک آیات قرآن می‌کنید، نگوئید" راعنا" بلکه بگوئید" انظرنا"

سوره بقره (2): آیه 104

همین آیه برای ما کفایت می‌کند. مسلمانان در برابر پیامبر (صلی الله علیه و آله) می‌گفتند: یا رسول الله! رعایت ما را بکن. تکلیف ما لا یطاق برای ما نیاور، با نظر محبت به ما نگاه کن و ما را مورد عنایت خود قرار بده.

کلمهٔ (راعِ) هم به معنای مراعات کردن و هم به معنای چراندن است. اگر از «رعی» بگیریم، به معنای خر کردن است. یهودی‌ها می‌گفتند: مسلمان‌ها به پیغمبر می‌گویند ما را خر کن و عده‌ای دیگر می‌گفتند: مسلمانان به پیغمبرمی‌گویند ما را بچران.

مسلمانان از این گفتار قصد خوب داشتند و نستجیر بالله یک نفر از آنان از بیان این کلمه قصد بدی نداشتند. خدای عالم فرمودند: به دلیل اینکه دشمن از این واژه سوءاستفاده می‌کند، از این به بعد واژه (راعِنا) را به کار نبرید و (انْظُرْنا) را به کار ببرید.

زمانی قمه‌زنی خوب بوده است و دشمن از آن سوءاستفاده نمی‌کرد، ولی امروز سوءاستفاده می‌کند. وقتی می‌بینیم که دشمن سوءاستفاده می‌کند مصداق همین آیه است.

یک جوانی آمد و گفت: عالمی تشرف خدمت امام زمان (عج الله تعالی فرجه) داشته است و از امام زمان سؤال کرده است و ایشان جواب داده است که بروید قمه بزنید. این آقا پرسید که من می‌توانم از این قضیه حکم شرعی استنباط کنم؟

من گفتم: جواب شما این است که خود امام زمان (عجل تعالی فرجه الشریف) فرموده است:

«فَمَنِ ادَّعَی الرؤیةَ فَکذّبوه»

هرکس ادعای رؤیت کرد، تکذیبش کنید.

این جوان همین طور معطل ماند. گفتم: اگر چنین چیزی بود چرا خودش این قضیه را مطرح نکرده است؟

«مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی» که تشرف قطعی خدمت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) داشته است، می‌گوید: "قمه‌زنی از اشد محرمات است!"

همچنین «سید محسن امین» که در خدمت به ولایت اهل‌بیت (علیهم السلام) کم نظیر است و اولین کتاب برضد وهابیت را نوشته است و آن‌ها را رسوا کرده است، به صراحت می‌گوید: "این کار حرام است!"

آیا این افراد می‌خواهند با بساط عزاداری امام حسین (علیه السلام) مقابله کنند؟ ان‌شاءالله در جلسه بعد ساعت 10 تلاش می‌کنیم به سؤالات عزیزان هم پاسخ بدهیم.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها