2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
نقد و بررسی آیات استدلال شده بر عدالت تمام صحابه (7) – بغض، سب و لعن امیرالمؤمنین توسط صحابه! (2)
کد مطلب: ١٠٩٦٢ تاریخ انتشار: ١٠ ارديبهشت ١٣٩٦ - ١٦:٤٠ تعداد بازدید: 2904
خارج کلام مقارن » عمومی
نقد و بررسی آیات استدلال شده بر عدالت تمام صحابه (7) – بغض، سب و لعن امیرالمؤمنین توسط صحابه! (2)

جلسه هفتاد و پنجم 96/01/28

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه هفتاد و پنجم 96/01/28

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله

در رابطه با بحثی که دیروز داشتیم، از «ابن تیمیه» نقل کردیم که می‌گوید:

«فان کثیرا من الصحابة و التابعین کانوا یبغضونه»

بسیاری از صحابه و تابعین بغض علی را در دل داشتند.

منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 7، ص 137

ما گفتیم روی تک تک این مباحث و عبارات «ابن تیمیه» باید کار شود تا ببینیم چه نتیجه‌ای گرفته می‌شود. می گوید:

«کثیرا من الصحابة و التابعین کانوا یبغضونه»

بسیاری از صحابه عداوت علی را داشتند.

حال ما می‌پرسیم: «ما هو حکم من أبغض علیا»؟

اگر به کتاب‌های عزیزان اهل سنت مراجعه کنیم، در کتاب «صحیح مسلم» حدیث 78 از قول حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) نقل می‌کند:

«وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ إنه لَعَهْدُ النبی الْأُمِّی إلیّ أَنْ لَا یحِبَّنِی إلا مُؤْمِنٌ ولا یبْغِضَنِی إلا مُنَافِقٌ»

صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 1، ص 86، ح 78

این روایت در صحیح مسلم هست و از نظر سند قابل خدشه نیست.

از طرفی «ابن تیمیه» می گوید:

«کثیرا من الصحابة و التابعین کانوا یبغضونه»

و از این طرف هم «صحیح مسلم» تقل می کند:

«ولا یبْغِضَنِی إلا مُنَافِقٌ»

بنابراین معلوم می شود که عده زیادی از صحابه منافق بودند و شخص منافق را هم نمی‌توان عادل دانست. شما می گوئید:

«والصحابة کلهم عدول»

المجموع، نویسنده: النووی، ج 1، ص 62، فصل الحدیث المرسل

و همچنین:

«الصحابة کلّهم من أهل الجنة قطعاً»

قطعاً تمام صحابه اهل بهشت هستند.

الإصابة فی تمییز الصحابة، المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علی بن حجر العسقلانی (المتوفی: 852 هـ)، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، الناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولی - 1415 هـ، ج 1، ص 163، الفصل الثالث

قرآن کریم هم می‌فرماید:

(إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُون)

منافقان (سخن به مکر و خدعه و) دروغ می‌گویند.

سوره منافقون (63): آیه 1

و:

(إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْک الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار)

منافقان در طبقه زیرین جهنم‌اند.

سوره نساء (4): آیه 145

این مسئله با عدالت جمیع صحابه سازگار نیست! حال ما کاری نداریم، اصلاً همین حرف «ابن تیمیه» برای ما ملاک است و از اینجا هم بیرون نمی‌رویم. آقای «قرطبی» متوفای 671 هجری در کتاب «تفسیر قرطبی» جلد اول صفحه 267 می‌نویسد:

«ما روی عن جماعة من الصحابة أنهم قالوا: ما کنا نعرف المنافقین علی عهد رسول الله إلا ببغضهم لعلی علیه السلام»

از جماعتی از صحابه نقل شده است که می‌گویند: در زمان ما اگر می‌خواستیم ببینیم مؤمن و موافق چه کسی است علی برای ما ملاک بود. هرکسی بغض علی را داشت، می‌فهمیدیم منافق است.

الجامع لأحکام القرآن، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاری القرطبی، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج 1، ص 267، باب البقرة: (30) وإذ قال ربک... ..

این مسئله هم از قول جماعتی از صحابه است، نه یک یا دو نفر! یعنی در حد متواتر است. آقای «آلوسی» هم در کتاب تفسیر «روح المعانی» جلد 26 می‌نویسد:

«أخرج ابن مردویه عن ابن مسعود قال: ما کنا نعرف المنافقین علی عهد رسول الله صلی الله تعالی علیه وسلم إلا ببغضهم علی بن أبی طالب»

ابن مردویه از ابن مسعود نقل می‌کند: ما در زمان پیغمبر اکرم منافقین را با بغض علی بن أبی طالب شناسایی می‌کردیم.

«وأخرج هو وابن عساکر عن أبی سعید الخدری ما یؤیده»

همچنین ابن مردویه از ابن عساکر و او از ابو سعید خدری نقل می‌کند که این روایت را تأیید می‌کند.

روح المعانی، اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 26، ص 78، باب محمد: (30)

آقای «آلوسی» که از علمای برجسته اهل سنت است و تفسیر ایشان عصاره تفسیر شش قرن اول اسلام است و همه مذاهب اهل سنت برای او احترام ویژه قائل هستند، در ادامه همان مطلب فوق می نویسد:

«وعندی أن بغضه رضی الله تعالی من أقوی علامات النفاق»

به نظر من بغض علی از قوی‌ترین نشانه‌های نفاق است.

«فإن آمنت بذلک فیالیت شعری ماذا تقول فی یزید الطرید»

اگر تو به این ایمان داشتی ای کاش من درباره یزید آواره می‌دانستم که

«أکان یحب علیا کرم الله تعالی وجهه أم کان یبغضه»

آیا یزید علی بن أبی طالب را دوست می‌داشت یا با او دشمن بود؟

«ولا أظنک فی مریة من أنه علیه اللعنة کان یبغضه رضی الله تعالی عنه أشد البغض وکذا یبغض ولدیه الحسن والحسین علی جدهما وأبویهما وعلیهما الصلاة والسلام کما تدل علی ذلک الآثار المتواترة معنی»

روح المعانی، اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 26، ص 78، باب محمد: (30)

ایشان با این بیان، حرف دیگری برای گفتن باقی نگذاشت. «ابن تیمیه» می گوید:

«کثیرا من الصحابة و التابعین کانوا یبغضونه»

آلوسی هم در اینجا می گوید:

«أقوی علامات النفاق»

او بغض علی بن أبی طالب را از علامات نفاق قرار داده است و یزید را هم به عنوان نمونه مثال می‌زند.

همچنین در کتاب «إتحاف الخیرة» اثر «بوصیری» متوفای 840 هجری جلد نهم وارد شده است:

«وعن علی بن أبی طالب، رضی الله عنه، قال: طلبنی رسول الله صَلَّی الله عَلَیه وسَلَّم فوجدنی فی جدول نائمًا»

از علی بن أبی طالب نقل شده است که فرمودند: رسول الله دیدند که من در کنار دیواری خوابیده بودم.

«فقال: قم ما ألوم الناس یسمونک أبا تراب»

فرمودند: شما روی خاک خوابیدید، دیگر مذمت نمی‌کنم اگر کسی تو را ابو تراب بگوید.

«قال: فرآنی کأنی وجدت فی نفسی من ذلک»

من گفتم: من احساس کردم که چنین اتفاقی خواهد افتاد.

«فقال قم والله لأرضینک أنت أخی و أَبُو ولدی تقاتل عن سنتی وتبرئ ذمتی من مات فی عهدی فهو کنز الله ومن مات فی عهدک فقد قضی نحبه ومن مات یحبک بعد موتک ختم الله له بالأمن والإیمان طلعت شمس أو غربت»

تا اینجا کاملاً روشن و واضح است، در ادامه وارد شده است:

«ومن مات یبغضک مات میتة جاهلیة وحوسب بما عمل فی الإسلام»

هرکسی به بغض تو بمیرد، با مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. حال اگر در اسلام کار خیری انجام داده است بدون پاداش نمی‌ماند.

إتحاف الخیرة المهرة بزوائد المسانید العشرة، المؤلف: أحمد بن أبی بکر بن إسماعیل البوصیری، الناشر: دار الوطن – الریاض، الطبعة: الأولی - 1420 هـ، ج 7، ص 202، ح 6672

بعد در انتهاء می گوید:

«رواه أبو یعْلَی بسند رواته ثقات»

بنابراین «کثیرا من الصحابة و التابعین» که آقای «ابن تیمیه» بیان کرد، کاملاً روشن است.

اگر شخص کافر در اسلام کار خیری انجام داده است یا صدقه بدهد یا به یتیمی کمک کرده باشد خداوند عالم او را بدون پاداش نمی‌گذارد. ما در مورد «حاتم طائی» می‌شنویم با وجود اینکه پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را درک نکرد، به خاطر کارهای خیری که در دنیا انجام داد خداوند متعال در آخرت به او تخفیف می‌دهد.

در اینجا می گوید که اگر کسی به بغض علی بن أبی طالب از دنیا برود، به خاطر اسلام و ایمانش پاداشی نمی‌برد و به عنوان مسلمان با او برخورد نمی‌کنند؛ بلکه به عنوان غیر مسلمان با او برخورد می‌کنند!!

کارهای خیری که در اسلام انجام داده محاسبه می‌شود. او به عنوان مسلمان از دنیا نمی‌رود، اما:

(إِنَّا لا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً)

ما هم اجر نیکوکاران را ضایع نخواهیم گذاشت.

سوره کهف (18): آیه 30

هر کافر یا مؤمنی که کار نیک انجام بدهد پاداش آن را خواهد دید. به عنوان مثال اگر شخص مسیحی، یهودی یا لائیک یک بیمارستان بسازد که به واسطه آن هزاران مریض مداوا شود خداوند عالم پاداش این کار خیر او را خواهد داد.

حتی ما معتقدیم افرادی که اسلام به آن‌ها نرسیده است، اما طبق ارشادات عقلی عمل كرده‌اند، فردای قیامت خداوند نتیجه عمل به ارشادات عقلی را به آن‌ها خواهند داد. اگرچه این افراد نمی‌توانند به بهشت بروند، در جهنم برای این افراد تخفیفاتی قائل می‌شوند.

در روایت وارد شده است که رسول گرامی اسلام در مورد بعضی از کسانی که وارد آتش جهنم می‌شوند می‌فرماید: آب و غذا برای آن‌ها برده می‌شود. سپس مردم از رسول گرامی اسلام سؤال می‌کنند: از بهشت برای این افراد آب و غذا برده می‌شود؟! آن حضرت فرمودند: شما کاری نداشته باشید.

بنابراین افرادی که بدون ایمان از دنیا رفته‌اند، اما به خاطر اینکه عمل صالح داشتند و اسباب سرور مردم را فراهم کردند حتی اگر در آتش جهنم هم بروند خداوند عالم برای این افراد تخفیف قائل می‌شود.

پرسش:

ممکن است برای کفار این را بگوئیم زیرا آیه شریفه فرمود:

(وَ ما کنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولا)

و ما تا رسول نفرستیم هرگز کسی را عذاب نخواهیم کرد.

سوره إسراء (17): آیه 15

اما برای مسلمانان نمی توانیم بگوئیم زیرا:

(إِنَّما یتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ)

خدای تعالی قربانی را از مردم با تقوا قبول می‌کند.

سوره مائده (5): آیه 27

اینجا دیگر حجت تمام است.

پاسخ:

بله در بحث اعمال عبادی و اعمالی که تقرب در آن شرط است به همین صورت است، اما در بحث اعمال توسلی به این صورت نیست. به عنوان مثال شخص کافری بیمارستان ساخته است. یا نه، شخص بغض امیرالمؤمنین در دل دارد و به همین جهت محروم از رفتن به بهشت است، اما یک سری کارهای نیک انجام داده است. خداوند به این شخص پاداش می‌دهد؛ حال «وحوسب بما عمل فی الإسلام» فرقی نمی‌کند در دنیا یا در آخرت باشد. ما در مورد پاداش در آخرت هم روایات صریحی داریم.

بله، اگر کسی به خاطر بغض امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بخواهد کار خیر انجام بدهد، این در حقیقت آتش است و اصلاً نمی‌توان به آن، کار خیر گفت!

پرسش:

امام صادق (علیه السلام) در روایتی فرمودند: دشمنان ما اهل بیت چه نماز بخوانند و چه زنا بکنند فرقی ندارد! این صحیح است؟

ما گفتیم کارهای عبادی در چیزی که تقربا الی الله و عبادی است مقبول نیست. شرط مقبولیت اعمال تعبدی قطعاً ولایت است و در آن هیچ شکی نیست، اما کارهای توسلی به چه صورت است؟! آیا کارهای توسلی هم از اینها مقبول هست یا مقبول نیست؟!

در کتاب «کافی» جلد دوم صفحه 198 وارد شده است:

«مَنْ سَعَی فِی حَاجَةِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ طَلَبَ وَجْهِ اللَّهِ کتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَلْفَ أَلْفِ حَسَنَةٍ یغْفِرُ فی‌ها لِأَقَارِبِهِ وَ جِیرَانِهِ وَ إِخْوَانِه وَ مَعَارِفِهِ وَ مَنْ صَنَعَ إِلَیهِ مَعْرُوفاً فِی الدُّنْیا فَإِذَا کانَ یوْمُ الْقِیامَةِ قِیلَ لَهُ ادْخُلِ النَّارَ فَمَنْ وَجَدْتَهُ فيها صَنَعَ إِلَیک مَعْرُوفاً فِی الدُّنْیا فَأَخْرِجْهُ بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا أَنْ یکونَ نَاصِباً»

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 2، ص 198، ح 6

مشاهده کنید که طبق بیان این روایت، نواصب از جهنم بیرون نمی‌آیند، اما غیر نواصب تنها به حساب اینکه خدمتی کردند و به افراد احسان کردند و اسباب سرور مردم را فراهم کردند خداوند عالم در آنجا به ایشان پاداش می‌دهد.

در صورتی هست که کارهای تعبدی یا کارهایی است که شرایط شرعیت محفوظ است. به عنوان مثال کسی دزدی می‌کند و بعد از آن صدقه می‌دهد. قطعاً این صدقه دادن او مقبول نیست!!

ولی شخصی دیگر از پولی که بابت آن زحمت کشیده صدقه می‌دهد و به خداوند عالم ایمان هم ندارد. اگر از شما سؤال کنند آیا خداوند عالم به شخصی که چنین کاری می‌کند پاداش می‌دهد یا نمی‌دهد؛ شما چه جوابی می‌دهید؟! اصلاً این شخص کافر است و مسلمان هم نیست.

بحث ما درباره منافق و کسی است که بغض امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در دل دارد. این شخص نماز می‌خواند، روزه می‌گیرد، حج می‌رود و کارهای دیگری هم انجام می‌دهد.

این شخص در کنار این اقدامات خود چندین بیمارستان هم ساخته است، برای قربة الی الله هم نساخته؛ تنها برای اینکه مردم بروند از این بیمارستان‌ها استفاده کنند. تکلیف ما در این موارد چیست؟!

اگر به این شخص بگوییم که این کار تو پیش خداوند هیچ ارزشی ندارد؛ فردا از خداوند گله نمی‌کند؟! این شخص فرداي قيامت به خدا عرض می‌کند که من بغض علی را در دل داشتم، و استحقاق بهشت تو را ندارم، اما بندگان تو را هم خوشحال کردم و اسباب نجات بیماران را فراهم کردم. آیا به من پاداش می‌دهی یا نه؟! ما در مورد «حاتم طائی» روایاتی فراوانی داریم. این شخص از دنیا رفت، درحالی‌که اصلاً اسلام نیاورد.

در هر صورت این روایت «عمل فی الإسلام» به این معنا هست که عرض کردیم و ما می‌خواستیم این روایت را توضیح بدهیم. حال اگر شما نمی‌خواهید این روایت را قبول کنید، بگویید که ما این روایت را قبول نداریم و روایت هم از دیدگاه آقایان صحیح است. تمام این روایات از باب احتجاج به خصم است.

پرسش:

اگر از این شخص وهابی بپرسیم که تمام این خرج‌هایی که می‌کنید برای چه کسی است، بلافاصله می‌گوید: برای نابودی روافض!! این مسئله نگفته پیداست. کفار هم اینگونه هستند.

پاسخ:

نباید به این شوری هم فکر کنید. من با وهابیت عمری زندگی کردم؛ همین افراد در میان خود کسانی دارند که تنها راه را گم کردند و نمی‌دانند قضیه چیست. این افراد جاهل هستند و برداشتشان از کتاب و سنت اشتباه است.

شما وهابیت تکفیری و نواصب را با وهابیت اعتقادی و بر مبنای جهل، از هم تفکیک کنید. اصلاً ما کاری با دیگر کشورها نداریم، شما اگر داخل وهابیت و سلفی‌ها در داخل خاک عربستان سعودی بروید مي‌بينيد که قضیه اینطور هم که شما فکر می‌کنید نیست.

به عنوان مثال ما به منزل «شیخ عاتق» که یکی از علمای طراز اول مکه است می‌رفتیم، وهابی‌ها هم به آنجا می‌آمدند و با هم بحث می‌کردیم. ما هر بحث اعتقادی با این علمای وهابی می‌کردیم، «شیخ عاتق» می‌گفت: حق با این شیخ شیعه است، او راست می‌گوید!!

ما یک شب با این افراد بحث طولانی داشتیم. آن‌ها رفتند و یک فتوکپی از کتاب «انوار نعمانیه» و یک فتوکپی از کتاب «بحارالانوار» آوردند و گفتند: در این کتاب «انوار نعمانیه» به صحابه توهین شده است! من در آنجا تنها در یک جمله گفتم در جلد دوم پاورقی صفحه 108 از یکی از فقها و مراجع ما آیت الله انگجی وارد شده است که می‌گوید: خواندن و مطالعه بعضی از کتب «سید نعمت الله جزائری» حرام است!

زمانی که من این جمله را گفتم، «شیخ عاتق» با همین حرف طوری وهابیت را کوبید که بدون خداحافظی منزل ایشان را ترک کردند و رفتند. این شخص واقعاً مغرض نیست، اما وهابی است و قبل از اینکه بازنشسته شود فرمانده ارتش بوده است. ما نباید همه وهابیت را با یک دید نگاه بکنیم. ما تمام وهابیت را نباید با یک چوب برانیم.

به عنوان مثال «دکتر ابو سلیمان عبدالوهاب» عضو هيئت کبار علمای عربستان سعودی است. یعنی بعد از لجنه دائم افتاء که 5 نفر به همراه مفتی اعظم عربستان سعودی هستند، شورای دیگری همانند اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی ماست که توسط پادشاه معین می‌شوند. خبیث‌ترین افراد برای این شورا تعیین می‌شود، حال نمی‌دانم چطور شده است که «ابو سلیمان عبدالوهاب» هم داخل این شورا شده است. این شخص زمانی که به قم آمده بود، روز اول به زیارت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) رفت!!

این شخص مهمان مرحوم آیت الله العظمی اردبیلی بود. این شخص خدمت آیت الله العظمی سبحانی و دیگر مراجع رسید و هرزمانی که ما به مکه می‌رفتیم حاج آقای سبحانی به من سفارش می‌کردند که از طرف من به ایشان سلام برسانید.

بنده یک روز در ماه رمضان رفتم تا پیام حاج آقای سبحانی را به ایشان برسانم. دوستانی که به مکه مشرف شدند، می‌دانند که وقتی از باب السلام خارج شویم در سمت راست قسمتی از بلندی عبارت «مکتبة مکة المکرمة» نوشته است. این قسمت که کتابخانه مکه مکرمه است، محل ولادت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است.

من رفتم پیام حاج آقای سبحانی را به ایشان ابلاغ کنم؛ ایشان در اولین جمله به من گفت: "سید نمی‌خواهی در محل ولادت رسول اکرم دو رکعت نماز بخوانی؟!"

من گفتم: دكتر! نیکی و پرسش؟!! ایشان کلید را به منشی خود داد و گفت: اتاقی که محل ولادت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است را باز کن و نگذار هیچ کسی وارد شود. اجازه بده تا ایشان به آن قسمت برود و نماز بخواند.

شاید یکی از بهترین و حساس‌ترین لحظات عمر من همین نیم ساعتی بود که در ماه مبارک رمضان نزدیک ظهر در این قسمت گذراندم. زمانی که وارد اتاق شدم اصلاً حال و هوای دیگری داشت. معنویتی که من در آنجا احساس کردم حتی در کنار بیت الله الحرام احساس نکردم.

این شخص هم وهابی و عضو هیئت کبار علمای مکه است. حال درست است ما به این شخص بگوییم به خاطر اینکه وهابی هستی هیچکدام از اعمال تو پذیرفته نیست و باید در آتش بسوزی؟! بنابراین ما در برخورد با دشمن هم باید منصف باشیم؛

(وَ لا یجْرِمَنَّکمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلی أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُون)

و دشمنی با اشخاص و اقوام شما را به انحراف از حق نکشاند، عدالت کنید که آن به تقوا نزدیک‌تر است، و از خدا بترسید که خدا از آنچه می‌کنید با خبر است.

سوره مائده (5): آیه 8

این آیه در حقیقت به ما می‌فرماید که با دشمن هم مدارا کنید. «حافظ» در یک دو بیتی می‌گوید:

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است

با دوستان مروت، با دشمنان مدارا

در هر صورت...

ما در این زمینه روایت دیگری هم داریم که روایت بسیار مهمی است. رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید:

«أنت سید فی الدنیا سید فی الآخرة حبیبک حبیبی وحبیبی حبیب الله وعدوک عدوی وعدوی عدوالله فالویل لمن أبغضک بعدی»

حاکم هم می گوید: صحیح علی شرط الشیخین!

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 138، ح 4640

البته «ذهبی» در ذیل روایت می‌نویسد:

«و ان کان رواته ثقات فهو منکر و لیس ببعید من الوضع»

راویان روایت ثقه هستند اما بعید نیست که این روایت ساختگی باشد.

این جمله «ذهبی» مصداق بارز بغض و عداوت است. منکَر به معنای روایتی است که غیر قابل قبول است و ما باید آن را انکار کنیم. اگر این روایت موضوع است، یکی از راویان روایت باید آن را وضع کرده باشند و وضاع باشد. پس چطور می گوئی راویانش همه ثقه هستند!؟

به عنوان مثال شما می‌گویید که من داخل اتاق رفتم و دیدم که همه چراغ‌ها روشن است، اما من دیدم که تاریک است. این قضیه امکان پذیر نیست، زیرا اگر راویان این روایت ثقه هستند یکی از شرایط ثقه بودن این است که وضاع نباشد. اول و آخر کلام این شخص متناقض است.

«ذهبی» در این روایت عبارت «فهو منکر» را آورده است و بیان می‌کند که راویان این روایت ثقه هستند، اما با عقیده من سازگار نیست. روایت منکر روایتی است که قابل قبول نیست؛ به این معنا که روایت سندا صحیح است، اما متناً با عقاید دیگر یا روایات مشهور سازگار نیست.

ولی خود همین «ذهبی» در جای دیگر می‌گوید: اگر قرار باشد ما روایات منکر را رد کنیم هیچ راوی نمی‌ماند، جز اینکه حدیث منکر دارند. ما نمی‌توانیم روایات منکر را رد کنیم.

همچنین در کتاب «میزان الاعتدال» جلد اول صفحه 82 روایتی را نقل می کند و در ادامه می‌گوید:

«یشهد القلب أنه باطل»

قلب من شهادت می‌دهد که این روایت باطل است.

میزان الاعتدال فی نقد الرجال، المؤلف: شمس الدین أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَایماز الذهبی (المتوفی: 748 هـ)، تحقیق: علی محمد البجاوی، الناشر: دار المعرفة للطباعة والنشر، بیروت – لبنان، الطبعة: الأولی، 1382 هـ - 1963 م، ج 1، ص 82، ح 294

این‌ها افرادی هستند که باید فردای قیامت در آتش جهنم بسوزند، زیرا انکار فضایل امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) هم، نصب است.

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها