بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ: 97/12/07
موضوع: جهاد امروز ما، دفاع از ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)
)سخنرانی در مدرسه علمیه جهانگیرخان)
فهرست مطالب این سخنرانی:
عظمت خلقت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
پیشینه و فرجام امامت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)
مذهب شیعه، اینگونه به دست ما رسیده است!!
جهاد امروز ما، دفاع از ولایت امیرالمؤمنین است!
این سه آیه، اُس اساس عقیده شیعه درباره امامت امیر المؤمنین است!
سه حدیث ناب، در اثبات ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)
این روز مبارک را از دست ندهید!
علاقه جوانان وهابی به معارف دینی، از علاقه بچه شیعهها خیلی بیشتر است
جمله ماندگار یک جوان وهابی به آیة الله خامنه ای
اساسی ترین شیوهِ مناظره با مخالفین دین و مذهب
این هم نتیجه اهانت به مقدسات اهل سنت!!
اعتراض یکی از مرجع معظم تقلید، به آیة الله قزوینی!
جوان سنی، با این انگیزه، کمربند انفجاری به خود میبندد!
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِي لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ.
ایام ولادت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) را به پیشگاه مقدس مولایمان بقیة الله الاعظم (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) و همه علاقمندان به اهلبیت عصمت و طهارت تبریك و تهنیت میگوییم، خدا را به آبروی این بانوی دو سرا قسم میدهیم تا عیدی ما را فرج موفور السرور مولایمان ولی عصر قرار بدهد و ما را از یاران خاص و سربازان فداكار آن حضرت قرار بدهد با ذكر صلوات بر محمد و آل محمد.
عظمت خلقت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
ایام، ایام ولادت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) است، من یك نكتهی را عرض میكنم بعد میرویم روی بحث اهمیت امامت و ولایت، در رابطه با صدیقه طاهره تعبیری مرحوم «كلینی» در كتاب «كافی» دارد بر اینكه صدیقه طاهره (سلام الله علیها) ولادتش با دیگر ولادتها كاملا متفاوت بوده است.
شما ببینید این كتاب «امالی»، «شیخ صدوق» است، و جزء كتابهای معتبر شیعه است، در صفحهی 333 تعبیر روایت این است كه نبی مكرم فرمود وقتی من به معراج رفته بودم، جبرئیل دست من را گرفت و من را به بهشت برد، و از میوههای بهشتی در اختیار من قرار داد، من از آن میوهها خوردم، همان میوههای بهشتی نطفهای در صلب من شد، وقتی با حضرت خدیجه همبستر شدم، ایشان فاطمه زهرا را حامله شد، فاطمه حوریهی انسیه است، هر وقت من به بوی بهشت اشتیاق پیدا میكنم، بوی فاطمه دخترم را استشمام میكنم؛ یعنی قضیهی ولادت حضرت صدیقه طاهره یك ولادت كاملا ویژه است.
در كتب اهلسنت هم به همین شكل است، این فقط اختصاص به شیعه ندارد، در كتاب «خصائص نسائی» كه از كتابهای معتبر اهلسنت است ایشان هم همین تعبیر را دارد، كه پیامبر فرمود در معراج داخل بهشت شدم، به یك درختی كه تا به آن وقت همچنین درختی را ندیده بودم از میوه آن خوردم و او نطفهای در صلب من شد و صدیقه طاهره (سلام الله علیها) از آن به وجود آمد.
در مورد قضیهی خلقت نوری فاطمه زهرا (سلام الله علیها) هم ما روایات متعدد داریم، شما ببینید این كتاب «معانی الاخبار»، «شیخ صدوق» است در این كتاب دارد:
«َ قَالَ رَسُولُ اللَّه: خُلِقَ نُورُ فَاطِمَةَ قَبْلَ أَنْ تُخْلَقَ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ»
خدای عالم نور فاطمه را آفرید، قبل از آنكه آسمان و زمین را بیافریند
معاني الأخبار؛ ابن بابويه، محمد بن على، دفتر انتشارات اسلامى - قم، چاپ: اول، 1403 ق. ص396
سپس از حضرت مفصل سؤال میكنند به چه نحوی است؟ میگوید خدای عالم قبل از اینكه حضرت آدم را بیافریند نور نبی مكرم و نور ائمه و صدیقه طاهره آفریده شده بود.
در این مورد روایتهای متعددی در كتب شیعه و در كتب اهلسنت داریم؛ حتی دارد كه حضرت آدم (علی نبینا وآله وعلیه السلام) وقتی از بهشت رانده میشود در ذیل آیه شریفهی:
(فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيهِ)
سپس آدم از پروردگار خود كلماتى دريافت داشت (و با آنها توبه كرد) و خداوند توبه او را پذيرفت.
سوره بقره (2): آیه37
دارد که فرمود:
«سأل بحق محمد وعلي وفاطمة والحسن والحسين ألا تبت علي فتاب عليه»
الدر المنثور، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911 ، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1993، ج 1، ص 147
این كتاب، كتاب شیعه نیست، كتاب اهلسنت است، آنها هم به صراحت این جایگاه را برای صدیقه طاهره بیان كردهاند.
در این زمینه لازم است که همه ما امام شناسیمان را از این حالت تقلیدی به حالت تحقیقی در بیاوریم. اینكه پدر و مادرمان گفته علی حق است، من هم بگویم علی حق است، خوب شاید پدر و مادرت اشتباه كرده اند. حال تو هم میخواهی اشتباه بكنی؛ سنی هم میگوید پدر و مادرم گفته ابوبكر حق است، من هم میگویم ابوبكر حق است، یهودی هم میگوید پدر و مادرم گفته یهود حق است من هم میگویم یهود حق است!
لذا ما در روایت داریم وقتی هر انسانی را وارد قبر میكنند از اعتقادات او سوال میكنند، میپرسند خدایت كیست؟ میگوید الله، از كجا میگویی؟ جواب میدهد چون پدر و مادرم گفتند خدا هست، من هم میگویم خدا هست، ملائكه با آن گرز آتشین میزنند و قبرش مملو از آتش میشود، نتیجهی اعتقادات تقلیدی در آنجا مشخص میشود.
لذا یكی از كارهای كه ما باید انجام بدهیم این است كه اعتقادات تقلیدیمان را به اعتقادات تحقیقی مبدل كنیم، و تلاش كنیم هم در توحید و هم در نبوت و هم در امامت تحقیقی کار کنیم. چون امامت اساس كار است، حضرت فرمود:
«بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى»
الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق؛ محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد؛ ناشر: دار الكتب الإسلامية؛ ج1، ص 145، ح 10
توحید خدای عالم و عبادت خدای عالم توسط ما صورت میگیرد، ببینید روایاتی كه ما در این زمینه داریم، یكی دو تا نیست.
پیشینه و فرجام امامت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)
اهمیت امامت و ولایت پیشینه و فرجام امامت آنطوری كه ما تصور میكنیم كه از «غدیر» شروع شده، از «حدیث منزلت» شروع شده و یا از حدیث دار شروع شده، نه اینها نیست!
شما ببینید این كتاب «تاریخ دمشق»، برای «ابن عساكر» است، ایشان سنی شافعی هم است، شیعه نیست، ایشان در جلد 42 صفحه 241 در ذیل آیهی شریفه 45 سوره زخرف که فرمود:
(وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا)
و از رسولان ما که پيش از تو گسيل داشتيم جويا شو
سوره زخرف (43) : آیه 45
میگوید: نبی مكرم رفته بود معراج، انبیاء به دیدن پیامبر رفتهاند، خطاب میآید ای پیغمبر از انبیاء سوال كن؛
«على ما بعثوا
هدف بعثت شما چه بود؟
قال على ولايتك و ولاية علي بن أبي طالب »»
تاريخ مدينة دمشق، اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج 42، ص 241
اگر این روایت در كتاب «كافی كلینی» یا در كتاب «تهذیب» و یا در «وسائل» و كتاب «بحار الانوار» بود میگفتیم آقایان یك روایتی را نقل كردهاند، ولی كتابی كه مال اهلسنت است و اینها هم تلاش میكردند مخصوصا در دوران «بنی امیه» و «بنی العباس» روایات فضائل ائمه را نقل نكنند، روایات حقانیت ائمه را نقل نكنند؛ ولی به قول معروف میگویند چراغی را كه ایزد بر فروزد/ هر آنكس پف كند هم ریشش و هم ریشهاش بسوزد!
«فرعون» میخواست «حضرت موسی» به دنیا نیاید؛ چون منجمها گفته بودند، یك فردی میآید حكومت تو را سرنگون میكند، چقدر كودك كشت! چقدر زنهای حامله را تكه تكه كرد؛ ولی خدای عالم كاری كرد كه «حضرت موسی» در كاخ و زیر نظر او و با غذای او و با هزینه او بزرگ شد، با خدا نمیشود جنگید!
«مَا شَاءَ اللَّهُ كَانَ وَ مَا لَمْ يَشَأْ لَمْ يَكُن»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج2 ؛ ص572
مذهب شیعه، اینگونه به دست ما رسیده است!!
شما ببینید در كتابهای اهلسنت «معاویه» كار را به جای رساند كه:
« كانت بنو أمية إذا سمعوا بمولود إسمه عليّ قتلوه»
تاريخ مدينة دمشق، اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج 41، ص 481
اگر چنانچه میشنیدند خدا به پدر و مادری فرزندی داده و اسمش را علی گذاشتند این بچه را میکشتند، همان جنایاتی که فرعون درباره «موسی» کرد. شما تاریخ را بخوانید مذهب شیعه، از لای خون و کشتهها و سرهای بر بالای نیزهها بیرون آمده است، مثل «میثم تمار»ها که او را بالای دار میزنند یکی دو دقیقه مانده جان بسپرد همانجا بالای دار هم از علی دفاع میکند، آخر کار زبانش را قطع میکنند!
شیعه اینطوری به دست ما رسیده، مثل دیگر مذاهب نیست که در کنار رودخانهها و مناطق سرسبز و کنار دریاها و در صفا، مذهب به دست ما رسیده باشد، نه؛ برای حفظ این مذهب، هزاران هزار شهید و اسیر پای این مذهب خوابیده، خون دلها خورده شده، نه تنها شیعهها خیلی از اهلسنتی که دم از علی زدند پدرشان را در آوردند.
«ابن سقّا» یکی از علمای بزرگ اهلسنت است بالای منبر رفت «حدیث طیر» را در فضیلت علی ابن ابیطالب مطرح کرد، این بدبخت بیچاره را از بالای منبر پایین کشاندند و کتک زدند منبرش را آب کشیدند، گفتند منبری که در آن فضیلت علی گفته شود نجس شده است!! ببینید جو اینطور بود.
«نسائی» را هم كه الان كتابش را برایتان آوردم، کتاب « سنن نَسائی» یکی از «صحاح سته» است، این كتاب برای «نَسائی» است، بعضیها «نِسائی» میخوانند غلط است «نَساء» یکی از روستاهای اطراف «نیشابور» است.
این بنده خدا در «شام» در مسجد «دمشق» فضائل علی ابن ابیطالب را مطرح کرد، مردم تحمل نکردند او را از منبر پایین کشاندند مشت و لگد زدند، عذر میخواهم به قدری لگد زدند كه مرادنگیاش ترکید، او را از مسجد بیرون بردند، گفت من را طرف «مکه» ببرید ده - پانزده کیلومتر از «شام» بیرون نرفته بود که در مسیر از دنیارفت!
«بنی عباس» هم همین برخورد را داشتند، آنها هم رحم نکردند. فردی حدیثی در فضیلت علی ابن ابیطالب نقل کرد، «متوکل» دستور داد باید هزار ضربه شلاق به او بزنند!! بابا یک کسی كه زنا بکند صد ضربه شلاق میزنند ولی این میگوید نه، فضیلت علی، پایههای حکومتی ما را متزلزل میکند. دوستان عزیز توجه داشته باشید مذهب اینطوری به دست ما رسیده است!
جهاد امروز ما، دفاع از ولایت امیرالمؤمنین است!
اگر ما نتوانیم از این مذهب خوب دفاع و پاسداری کنیم فردا اضافه بر اینکه پیش حضرت زهرا و امیر المؤمنین شرمنده هستیم نسلهای آینده هم ما را لعنت میکنند، ولذا ما باید تلاش کنیم این مذهب را اولاً استدلالی و برهانی کنیم، که اگر یک کسی در خیابان، تاکسی، هواپیما، قطار از ما سوال کرد آقا دلیل شما برای امامت علی، از قرآن چیست؟ همانجا ما بتوانیم ده دقیقه از ولایت علی از قرآن برای او حرف بزنیم.
یا پرسید که دلیل شما از سنت برای امامت علی چیست؟ همانجا بتوانیم بلافاصله ده تا روایت آن هم با جلد و صفحه بیان کنیم و از علی دفاع کنم، امروز جامعه ما این را میخواهد.
در دفاع از ولایت امیرالمؤمنین، یک روزی «میثم تمار» بالای دار می رود، سر «حجر ابن عدی» در بیابان بریده می شود و سر بریدهاش برای زن و بچهاش هدیه فرستاده می شود؛ و امروز جهاد ما این است که در رابطه با این هجمهی که نسبت به بحث ولایت و امامت و نظام جمهوری اسلامیِ برخواسته از فرهنگ اهلبیت است، ساکت ننشینیم و دفاع کنیم.
درباره هجمه هایی که به ولایت فقیه است که برخواسته از ولایت اهلبیت است، ما باید مجهز و مسلح باشیم. به تعبیر مقام معظم رهبری آتش به اختیار باشیم، فرصت ندهیم «وهابی»ها یا بعضی از سنیهای متعصب یا بعضی از شیعههای دین به دنیا فروخته، عقاید اهلبیت را متزلزل کنند.
من بارها گفتم ما حداقل دو - سه تا روایت را با جلد و صفحه به خوبی حفظ کنیم، من از مدیر مدرسه آقای «جویباری» و دیگر عزیزان تقاضا دارم این را به مسابقه بگذارند. ما در شبکه «ولایت» یک برنامهای گذاشتیم تحت عنوان "اثبات امامت الهی و خلافت بلافصل علی در پنج دقیقه" در «سایت مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر» هم گذاشتیم.
این سه آیه، اُس اساس عقیده شیعه درباره امامت امیر المؤمنین است!
در عرض پنج دقیقه، سه تا آیه و سه تا روایت مطرح کردیم؛ آیه 67 سوره مائده، آیه 55 سوره مائده، آیه 3 سوره مائده. این سه آیه، اُس اساس عقیده شیعه درباره امامت امیر المؤمنین است.
«شیخ طوسی» میگوید آیه 55 سوره مائده از قویترین ادله شیعه برای حقانیت امیر المؤمنین است. که فرمود:
(إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ)
ولي شما تنها خدا و پيامبر اوست و کساني که ايمان آوردهاند همان کساني که نماز برپا ميدارند و در حال رکوع زکات ميدهند.
سوره مائده (5): آیه 55
ما برنامهای در سطح «ایران» و خارج «ایران» داشتیم شاید بیش از 500 تا بچه زیر ده سال این را حفظ کرده بودند و ما هم به اینها جایزه دادیم. حتی یکی از آنها یک دختر 10 ساله از «یزد» بود که به شبکه وهابی «کلمه» زنگ زد به کارشناسش گفت آقا به من اجازه بدهید من در پنج دقیقه امامت الهی و خلافت بلافصل علی را برای بینندگانتان ثابت کنم، اینوهابی بدبخت بیچاره رنگش پرید سریع تلفنش را قطع کرد.
همین قطع کردن تلفن دلیل بر این است که اینها حتی از بچه 9 ساله ما هم میترسند؛ چون اینها مسلح هستند یا به تعبیر مقام معظم رهبری، آتش به اختیار هستند. این شبکه ها میلیونها بیننده دارد، این بچه شیعه می آید و میگوید من حاضر هستم در پنج دقیقه از کتابهای شما، با سند صحیح امامت علی را اثبات کنم.
آیه (إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ) دو تا بحث دارد: یکی اینکه این آیه در حق چه کسی نازل شده؟ دوم دلالتش چیست؟ خیلی راحت کلاس پنجم ابتدای هم میفهمد! در کتابهای اهلسنت «تفسیر طبری» جلد 6، صفحه 298 میگوید این آیه در حق علی نازل شده، «ابن ابی حاتم» در «تفسیر» خودش جلد 4، صفحه 1162 میگوید آیه در حق علی نازل شده، «آلوسی» «سلفی» از علمای بزرگ اهلسنت در کتاب «روح المعانی» میگوید:
«غالب الأخباريين على أنها نزلت فى على كرم الله تعالى وجهه»
غالب محدثین بر این عقیده هستند که این آیه در حق علی نازل شده.
روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج 6، ص 167
باز در همان كتاب جلد 6 صفحه 186میگوید:
«والآية عند معظم المحدثين نزلت فى على كرم الله تعالى وجهه»
پس نزول آیه در حق علی، از کتب اهلسنت با سند معتبر ثابت است، «ابن تیمیه» هم در «منهاج السنة» میگوید «تفسیر طبری» و «تفسیر ابن ابی حاتم»؛
«متضمنة للمنقولات التي يعتمد عليها في التفسير»
منهاج السنة النبوية، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج 7، ص 179
پس مسئله ثابت شد! چرا که در اینجا خدای عالم میگوید ولی شما الله است، ولی شما پیغمبر است، ولی شما آن آقای است که در رکوع، انگشترش را به سائل داد.
ولایت خدا به چه معناست؟ ولایت به معنای محبت است؟ هر چه! به معنای دوست است؟ به معنای ولی امر است؟ به معنای حاکم است؟ هر معنای شما درباره ولی، در حق خدا دارید، هم در حق پیغمبر و هم در حق علی ابن ابیطالب مطرح است.
در اینجا شما نمیتوانید بگویید «ولی» یعنی اینكه دوست شما فقط خدا است. زیرا قرآن میگوید:
(وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ)
و مردان و زنان با ايمان دوستان يکديگرند.
سوره توبه (9): آیه 71
پس اینجا ولایت، یعنی سلطنت، قیومیّت، حکومت! همانکه در آیه 6 سوره احزاب دارد:
(النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ)
پيامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [و نزديکتر] است.
سوره احزاب (33): آیه 6
آیه بعد، آیه 67 سوره مائده است که فرمود:
(يا أَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ)
اي پيامبر آنچه از جانب پروردگارت به سوي تو نازل شده ابلاغ کن و اگر نکني پيامش را نرساندهاي
سوره مائده (5): آیه 67
باز در «تفسیر ابن ابی حاتم» جلد 4، صفحه 1172 یا 1162 میگوید این آیه در حق علی نازل شده. آقای «آلوسی» در تفسیرش میگوید «عبدالله بن مسعود» میگوید ما در زمان پیغمبر این آیه را اینطوری میخواندیم:
(يا أَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ انَّ علیاً ولیُ المؤمنین وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ)
پیغمبر آنی که وحی کردیم به مردم برسان چه است؟ علی ولی امر مؤمنین است اگر انجام ندهی رسالت ناتمام است
روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني ، اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج 6، ص 193
آقای «سیوطی» متوفای 911 در تفسیرش «در المنثور» جلد 2، صفحه 298 میگوید این آیه در حق علی نازل شده، و همین عبارت «عبدالله ابن مسعود» را هم دارد. «شوکانی» در «فتح القدیر» جلد 2، صفحه 60 میگوید این آیه را ما زمان پیغمبر اینطوری میخواندیم.
آیه سوم، آیه 3 سوره مائده است که می فرماید:
(الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ)
امروز دين شما را برايتان کامل کردم
سوره مائده (5): آیه 3
سؤال ما این است که این کدام دین است؟ همه معتقد هستند بر اینکه، این آیه از آخرین آیاتی است که بر پیغمبر نازل شده؛ چون سوره مائده، آخرین سوره است بعد از آن سوره ای نیامده و هیچ یک از آیاتش هم نسخ نشده است.
آقای «خطیب بغدادی» در «تاریخ بغداد» جلد 8، صفحه 284 میگوید پیغمبر، علی را روز 18 ذی الحجه برای امامت و ولایت نصب کرد و صحابه از جمله در رأس آنها عمر ابن الخطاب آمد تبریک گفت و جبرئیل نازل شد و (الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ)! را آورد.
این سه تا آیه همهاش هم از کتب اهلسنت است، یک مورد هم از کتب شیعه ما نمیخواهیم بخوانیم.
سه حدیث ناب، در اثبات ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)
اما درباره احادیث حقانیت ولایت امیرالمؤمنین؛ ما سه تا حدیث انتخاب کردیم. یک: حدیث ولایت است که فرمود:
«أنت ولي كل مؤمن بعدي ومؤمنة»
تو ولی تمام مؤمنین بعد از من هستی.
المستدرك على الصحيحين، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 143، ح 4652
«حاکم نیشابوری» هم میگوید این حدیث با شرائط «صحیح مسلم» است.
حدیث دوم، حدیث خلافت است که فرمود:
«یا علي أنت خلیفتي في كل مؤمن ومؤمنة من بعدي»
باز «حاکم نیشابوری» در «مستدرک» جلد 3، صفحه 133، کتاب «السنه» «ابن ابی عاصم» با تصحیح «آلبانی» از علمای بزرگ وهابی عربستان سعودی، صفحه 551 میگوید روایت صحیح است.
و حدیث سوم، حدیث امامت است که باز «حاکم نیشابوری» در «مستدرک» میگوید:
«قال رسول الله أوحي إليّ في علي ثلاث أنه سيد المسلمين وإمام المتقين وقائد الغر المحجلين هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه »
سومین ویژگی که در حق علی نازل شده این است که حضرت؛
« إمام المتقين»
المستدرك على الصحيحين، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 148
پس سه تا روایت: «أنت ولي كل مؤمن بعدي ومؤمنة»؛ «یا علي أنت خلیفتي في كل مؤمن ومؤمنة من بعدي»؛ و « أنه إمام المتقين» را از منابع اهلسنت با این صراحت داریم دیگر شما چه میخواهید؟
سه تا روایت با سند و آدرس، سه تا هم آیه در کمتر از 5 دقیقه میشود اینها را بیان کرد، این را ان شاء الله عزیزان ما تنظیم بکنند. ما بیش از پنج هزار بچه زیر 10 سال در استانهای مختلف و کشورهای مختلف داریم که این سه آیه و سه روایت را حفظ هستند.
عرض کردم این شعار ما بوده «اثبات امامت الهی و خلافت بلافصل علی در پنج دقیقه» هر کس هم در شبکه میآمد پنج دقیقه و پنج ثانیه میشد قبول نمیکردیم میگفتیم جایزه نمیدهیم چون پنج ثانیه بیشتر شد. دقیقاً پنج دقیقه بیشتر از پنج دقیقه نه!
باید کاملاً این مطالب در آستینمان باشد. لذا اینکه در دفترم یادداشت کردم، نمیدانم استاد اینطوری میگفت؛ اینها به درد امروز نمیخورد. امروز ما باید بحثمان، بحثهای مستدل و مستند باشد.
این روز مبارک را از دست ندهید!
من یک روزی کنار «بیت الله الحرام» طواف میکردم، دیدم یک آقایی دست روی شانه من گذاشت؛ نزدیک «حجر الاسود» بودم، شب 13 رجب، مکه غوغا است، شب میلاد امیر المؤمنین «ایرانی»ها، «پاکستانی»ها، «عراقی»ها و شیعههای که آنجا آمدند، آنجا نه مداحی است نه جلسهی است. مردم نزدیک «رکن یمانی» همان جای که دیوار کعبه شکاف برداشته «فاطمه بنت اسد» وارد شده و امیر المؤمنین به دنیا آمده آنجا را نگاه میکردند اشک میریختند. دیگر آنجا احتیاجی به روضه خوان و مداح نیست.
اصلاً «بیت الله» و نگاه کردن به آن دیوار، اشک شوق از چشم آدم جاری میکند. هر کسی هم وارد «بیت الله الحرام» میشد، ده - پانزده تا کارتن شیرینی دستش گرفته بود به طوری که تعداد خیلی زیاد بود مراقب بود که زمین نخورد، میآوردند آنجا و بین مردم توزیع میکردند یعنی 13 رجب، «مکه» دیدنی است!
یادم نمیرود پنج - شش ساله که بودیم شاید هنوز مدرسه هم نمیرفتیم وقتی ما میشنیدیم که حضرت امیر در 13 رجب در کعبه متولد شده و دیوار «كعبه» شكاف برداشته، همان زمان میگفتیم خدایا میشود ما یک روزی، روز میلاد حضرت علی در کنار کعبه باشیم؟ به قولی آرزو بر نوجوانان عیب نیست، آرزو بر اطفال هم عیب نیست.
خدای عالم توفیق داد دو مرتبه 13 رجب «مکه» بودم؛ یعنی واقعاً «مکه» تماشای است. هزاران برابر از ایام حج، 13 رجب، مکه دیدنی است، حج واجب بحث جدای است که ان شاء الله خدا به همهتان قسمت کند؛ ولی از خدا بخواهید مخصوصاً خدای عالم 13 رجب، زیارت مکه نصیبتان کند.
دیدم بنده خدا دست روی شانه من گذاشت برگشتم گفت:
«ما هذه الخرافات التی تعتقدون بأن علی بن ابیطالب ولد في جوف الكعبه»
این خرافات چیست که شما شیعهها و ایرانیها میگویید علی در داخل کعبه متولد شده است؟
خیلی طلبکارانه میگفت. گفتم این خرافات است؟ گفت بله، گفتم «حاکم نیشابوری» را میشناسی؟ گفت بله از علمای بزرگ ما است. گفتم «مستدرک» او را خواندی؟ گفت: بله کتاب معتبری است. گفتم ایشان در جلد 3، صفحه 550 نقل میکند:
«فقد تواترت الأخبار أن فاطمة بنت أسد ولدت أمير المؤمنين علي بن أبي طالب كرم الله وجهه في جوف الكعبة»
روایات متواتر داریم که «فاطمه بنت اسد» علی را در داخل «کعبه» به دنیا آورد.
المستدرك على الصحيحين، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة: الأولى ، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 550
این شخص خشکش زد و چشمانش از حدقه داشت بیرون میآمد، چون جلد و صفحهاش را گفتم. روایت متواتر هم، از دیدگاه اهلسنت مثل آیه قرآن است میگویند:
« مَنْ أَنْكَرَ الْمُتَوَاتِرَ فَقَدْ كَفَرَ »
هر کس روایت متواتر را انکار کند کافر است.
الفتاوى الهندية في مذهب الإمام الأعظم أبي حنيفة النعمان، اسم المؤلف: الشيخ نظام وجماعة من علماء الهند، دار النشر: دار الفكر - 1411هـ - 1991م؛ ج2، ص 265
یعنی بین آنها اتفاقی است، همینطوری ماند و چیزی نگفت. یک مقداری صحبت کردیم این قضیه تمام شد. فردا شب من مشغول طواف بودم، دیدم آمد و من را پیدا کرد، گفت: "من امروز رفتم کتابخانه هر چه گشتم این روایت را در آن صفحه ای که شما گفتید پیدا نکردم."
گفتم این که من گفتم در «مستدرک» 4 جلدی، چاپ بیروت، دار الکتب العلمیه، با تحقیق دکتر «مرعشی» است، گفت نه آن کتابی که ما داریم 2 جلدی بود.
گفت: "من میتوانم به محل سکونت شما بیایم و در کامپیوترت روایت را بیاوری تا من این روایت را از نزدیک ببینم؟ من چهار پنج ساعت زحمت کشیدم که روایت را پیدا کنم،" ببینید یک تلنگر که به ذهن اینها زده میشود باعث میشود اینها بیشتر تحقیق کنند.
علاقه جوانان وهابی به معارف دینی، از علاقه بچه شیعهها خیلی بیشتر است
این نكته را هم خدمت شما بگویم من خیلی با جوانهای «وهابی» بودم. شاید ده برابر جوانهای شیعه با جوانهای «وهابی» من سر و کله زدم. علاقه آنها به معارف دینی، از علاقه بچه شیعههای ما خیلی بیشتر است.
من شبها «دانشگاه ام القری» میرفتم. «دانشگاه ام القری» تنها دانشگاهی در «مکه» است که وهابی پرور است. مثل دانشگاه «امام حسین» ما که فرماندههان سپاه تربیت میکند، سپاهیان ویژه تربیت میشوند. اگر کسی بخواهد «دانشگاه امام حسین» برود باید هزار خان رستم را رد کند تا آنجا برود.
«دانشگاه ام القری» هم اینطوری است، فارغ التحصیلانشان یا سفیر میشوند یا خطیب جمعه میشوند یا قاضی القضات میشوند و خیلی هم این دانشگاه، امنیتی است!
من شبها در خوابگاه این دانشگاه میرفتم و با دانشجوها تا سحر بحث میکردیم. ماه رمضان هم بود، سحری مفصلی هم میآوردند. اینها ماشاء الله بخور هستند. سحری را آوردند ما هم به مال مفت رسیدی هلاک کن خود را/ که گاه گاه چنین اتفاق میافتد!
ما هم گفتیم خدا روزی کرده چرا نخوریم! در خانههایمان همچنین غذاهای رنگارنگ پیدا نمیشود، مهمانی هم دعوت میکنند میگویند آقا زاهد است، غذاهای رنگارنگ نباید بیاوریم. آبگوشت و آبدوغی میآورند.
«آقای ملایری» نقل میكرد، مرحوم آقای «کاشانی رضوان الله تعالی علیه» هر روز سی - چهل نفر در خانهاش مهمان بودند هر روز هم آبگوشت بار میگذاشت. مهمان هم میآمد آبش را بیشتر میکرد، یک روز من گفتم که آقای «کاشانی» چند روزی که ما اینجا هستیم در این آبگوشت، گوشتی ندیدیم، ایشان انگشتهایش را در آبگوشت کرد و گفت مادامی که انگشت من در اینجا است گوشت دارد، آبِ گوشت!!
در هر صورت ...
ما شبها میرفتیم و با اینها سر میکردیم، آقای «نواب» که الان در «شورای عالی مدیریت» هستند، ایشان «مسئول بعثه مقام معظم رهبری» بودند گفت آقای «قزوینی» آخر این «وهابی»ها تو را میکشند، آخر شما کجا و رفتن در خوابگاه كجا، دانشگاه «ام القری» مثل اینکه در لانه زنبور بروی و با اینها صحبت کنی!
گفتم اولاً: کشته شدن به خاطر دفاع از علی عشق است، من دو بار روز «عید غدیر» حرم امام رضا بودم. از امام رضا خواستم آقا اگر میخواهی به من عیدی بدهی شهادت در راه علی را نصیب من بکن، نمیدانم امام رضا قبول کرد یا نه نمیدانم، گفتم شهید شدن در راه علی عشق است. ثانیاً: جوانهای «وهابی» علاقهشان به مسائل دینی از جوانهای ما بیشتر است.
اینها هر شب، بعد از نماز تراویح به هتل میآیند، من را سوار ماشین میکنند به خوابگاهشان میرویم با اینها حرف میزنیم، بحث میکنیم، سوال میکنند، و ما هم جواب میدهیم، ما سوال میکنیم اینها نمیتوانند جواب بدهند تا سحر هفت - هشت ساعت با اینها گعده میکنیم و آنها به این قضیه علاقه دارند.
جمله ماندگار یک جوان وهابی به آیة الله خامنه ای
یک شب در طبقه بالای «بیت الله الحرام» پشت بام با ده - دوازه تای از اینها بحث میکردیم، یکی از اینها یک جملهی گفت، من آن جمله را همان فردا یا پس فردایش با آیتالله ریشهری كه آن زمان مسئول بعثه بودند مطرح كردم و به ایشان گفتم و مکتوب هم به ایشان دادم که یکی از دانشجویان «دانشگاه ام القری» برگشت گفت که فلانی، شما افتخار کنید و به خودتان ببالید رهبری دارید که میگوید «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند»! ولی متأسفانه رهبران ما برای نوكری «آمریكا» افتخار میکنند!
فرق رهبران شما با ما این است، رهبر شما میگوید «آمریكا» هیچ غلطی نمیتواند بكند، رهبران ما كه میخواهند افتخار و مباهات بكنند، میگویند ما نوكر «آمریكا» هستیم!
بعد به من گفت اگر یک روزی مقام معظم رهبری آیتالله خامنهای را دیدید از طرف ما دست ایشان را ببوسید بگویید ما دانشجویان آرزو میکنیم که یک رهبری مثل شما در «عربستان» داشتیم، بعضی از جوانهای وهابی اینچنین هستند.
پیرمردها هر چه بوده تمام شد و رفت. خدا هم از بالا برایشان یک نامهی بفرستد، پیغمبر هم زنده بشود، اینها به صراط مستقیم نمیآیند؛ ولی جوانهای اینها نود درصدشان عاشق مسائل و معارف دینی هستند.
این جوان به هتل آمد من کامپیوترم را در لابی هتل آوردم و روایت را به او نشان دادم و چند تا سوال دیگر کرد من جواب دادم. کتاب را آوردم دید، دیدم چشمهایش پر از اشک شد به من گفت فلانی من تأسف میخورم که ما این همه تراثی داریم، آثاری در منابع و کتابهایمان داریم ولی ما بیخبر ماندیم؛ نه علما به ما اینها را میگویند نه اساتید ما و نه ما حوصله داریم اینها را مطالعه کنیم.
اساسی ترین شیوهِ مناظره با مخالفین دین و مذهب
ببینید «الناس أعداء ما جهلوا»؛ همین است، اگر آدم با اینها صحبت بکند؛ نه اینکه فحش و اهانت به مقدسات اینها بکند و انتظار هم داشته باشد او حرف شما را قبول کند نه!
من بارها گفتم اَلَد اعداءِ دین و خدا و پیغمبر، «فرعون» است، اولین و آخرین نفری است که:
(أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى)
و گفت پروردگار بزرگتر شما منم
سوره نازعات (79): آیه 24
میگوید! نه قبل از فرعون کسی همچنین حرفی زده و نه بعد از او کسی همچنین حرفی زده است. فرعون به جنگ خدا رفته میگوید:
(يا هَامَانُ ابْنِ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أَبْلُغُ الْأَسْبَابَ)
و فرعون گفت اي هامان براي من کوشکي بلند بساز شايد من به آن راهها برسم!
سوره غافر (40): آیه 36
میگوید یک برجی برای من درست کن بالای برج بروم، خدای موسی را با تیر بزنم و بکشم و دیگر از شر موسی و خدایش راحت بشویم. نه قبل از فرعون، همچنین حرفی زده شده نه بعد از فرعون! ولی شما ببینید خدای عالم حضرت موسی و هارون را برای هدایت فرعون میفرستد میگوید:
(فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَينًا)
و با او سخني نرم گوييد.
مبادا ای موسی با فرعون بروید و درشت حرف بزنید، مبادا الفاظ تند و الفاظ گزنده بگویید. حرفی نگویید که او ناراحت بشود و دلش برنجد!
(فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَينًا)
خیلی نرم، با محبت و با لطافت با او حرف بزنید چرا؟
(لَعَلَّهُ يتَذَكَّرُ أَوْ يخْشَى)
شايد که پند پذيرد يا بترسد.
سوره طه (20): آیه 44
شاید او موعظه بر دارد و بیدار شود. این منطق قرآن است.
این هم نتیجه اهانت به مقدسات اهل سنت!!
اینکه میبینید بعضیها بر منبر یا بعضی از مداحها، بعضی از شبکههای که به اسم شیعه است ولی به اسم شیطان است مثل «اللهیاری» و «یاسر الحبیب» شروع میکنند به خلفاء بد و بیراه گفتن و فحش دادن، این درست نیست.
من بارها گفتم آقای «یاسر الحبیب» این همه فحش دادی چه کار کردی؟ این همه برای شب مرگ «عایشه» جشن گرفتید و «عایشه فی النار، عایشه فی النار» گفتید، آخوندها لباس قرمز و کلاههای قرمز پوشیدند و جشن گرفتند چه شد؟
شما ببینید وقتی داعش به «موصل» وارد شد همان هفته اول «دانشکده افسری موصل» را تصرف کرد، در یک روز 1700 دانشجوی شیعه را به رگبار بست، من کلیپش را دارم که گلوله را وقتی به شقیقه دانشجو میگذارد میگوید «هذا انتقام عائشه فی النار» این انتقام آن جشنی است که «یاسر الحبیب» در «لندن» در شبکه ماهوارهیش برای مرگ «عایشه» گرفت. آیا این درست است؟
من در «کابل» بودم یکی از اساتید برای من مستقیم نقل کرد گفت ما داشتیم به «مزار شریف» میرفتیم، چند تا از طالبان آمدند جلوی ماشین ما را گرفتند، دو تا از بچه شیعهها را جلوی زن و بچهشان پایین بردند به قدری به بدنشان گلوله زدند که بدنشان مثل لانه زنبور شد، بعد داخل ماشین آمدند و گفتند به «اللهیاری»تان که در شبکهاش به ابوبکر و عمر فحش میدهد پیام بدهید جواب فحشهای شما این است! اگر فحش بدهد باز همچنین جوابی ما داریم. نتیجه این شد! آیا حضرت زهرا راضی است؟
آیتالله العظمی «بهجت» یک جملهی دارد در اینترنت هم سرچ کنید «بهجت عید الزهرا» مشاهده می کنید که ایشان میگوید اگر شما به بهانه «عید الزهرا» به مقدسات اهلسنت ناسزا بگویید و آن طرف دنیا، نسبت به شیعه هتک حرمت کنند، شما مقصر و سهیم هستید، یک شیعه را بکشند در قتل آن شیعه شما هم سهیم هستید. این نتیجه کار است.
اعتراض یکی از مرجع معظم تقلید، به آیة الله قزوینی!
اتفاقاً یکی روزی یکی از آقایان مراجع من را خواست، گفت آقا میگویند شما وقتی اسم خلفاء را میآورید، مثلاً میگویید "آقای ابوبکر"، "جناب عمر"، بعضیها خرده میگیرند که آقای «قزوینی» چرا اینطوری میگوید!؟ گفتم: حاج آقا، من یک "جناب" میگویم بعد میآیم جنایات اینها را مطرح میکنم، جناب عمر این کارهای خلاف را انجام داد. همین دو تا جناب میگوییم بچه سنی، حرف من را گوش میدهد.
من موبایلم را خدمت ایشان دادم گفتم: حاج آقا چند تا پیامکی که برای من آمده شما ببینید شماره تلفنش هم است. مثلاً یکی نوشته است: "سلام من سنی بودم اما بحثهای دکتر قزوینی باعث شد من به مرور به حقیقت توحید و حقانیت علی پی بردم."
پیامك بعدی: "سلام با مو شکافی دقیق آیتالله قزوینی یقین پیدا کردم مذهب شما حق است!" و یا "سلام من سنی بودم آنچنان سخنان آیتالله قزوینی با دلیل و سند قاطع رویم تأثیر گذاشت که شیعه شدم."
و این پیامک: "سلام بر استاد! از خدا برای شما سلامتی آرزو میکنم. من چندی پیش شیعه شدم. بعد خانوادهام شیعه شدند؛ چون از اهالی قبیله باسوادترم تحقیقات من را قبول دارند در شب «عید غدیر» همه قبیله ما که 500 نفر بودند شیعه شدند."
آیا چهار تا احترام بگذاریم و فرمایش (فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَينًا) را اجرا کنیم و نتیجهاش این باشد این بهتر است، و حضرت زهرا از این بیشتر خوشحال است یا نه، بیایید یک حرفی بزنید که 1700 تا بچه شیعه را در یک روز قتل عام بکنند، به خاطر اینکه آن آقا در شبکه ماهوارهاش دارد جشن فوت «عایشه» را میگیرد، لباس قرمز میپوشند، تنبک میزنند و اظهار شادی میکنند!؟ کدامیک بهتر است!؟
یک روز آقای «دانشمند» به منزل ما آمده بود، همین كه از منبریهای بزرگ است. ایشان در «یزد» حدود 27- 28 سال قبل بود، آنجا یک سنی نامهی به او داده بود، عصبانی شده بود بالای منبر رفته بود شروع کرده بود و گفته بود هر چه سنی است بر پدرش لعنت، همه زنا زاده هستند، بر عمر لعنت و.. حسابی داغ کرده بود. خودش می گفت: "من رفته بودم «زاهدان»، آقای «عبدالحمید» که خودش را رئیس اهلسنت ایران میداند دست من را گرفت، خم شد ببوسد، گفت آقای «دانشمند» ما دست شما را میبوسیم. آقای «دانشمند»، خدمتی که شما به جوانهای ما کردی هیچ کس نکرده است.
گفتم چطور؟ گفت جوانهای ما با این بحثهای که آقای «قزوینی» و دیگران دارند داشتند به طرف مذهب شیعه کشیده میشدند؛ ولی آن فحش رکیکی که شما دادید، جوانهای ما را در عقیدهشان محكم کردی، من باید دست شما را ببوسم، شما خدمت بزرگی به ما کردید." اصلا آنها از خدایشان است که عده ای اینگونه رفتار کنند.
جوان سنی، با این انگیزه، کمربند انفجاری به خود میبندد!
در «کاشان» هیئتی بود که وزارت اطلاعات گرفت و حسینیهشان را هم خراب کرد. میگفتند ما مدرک قطعی داریم که از «عربستان» برای رئیس این هیئت پول میدادند، که آقا شما در هیئتتان به عمر و ابابکر و عایشه فحش بدهید، فیلم بگیرید و برای ما به «عربستان سعودی» بفرستید.
آنها هم این فیلم را بر میدارند برای چهار تا بچه سنی پخش میکنند میگویند ببینید شیعهها اینها هستند! این هم جوانها را تحریک میکند کمربند انفجاری را ببندد، هم خودش را بکشد، هم صد تا شیعه را بکشد.
همین «عبدالمالک ریگی» را که دستگیر کردند من دیدم تلویزیون یک مستندی پخش میکند، از او سوال کردند شما چه کار میکنید این جوان سنی کمربند انفجاری میبندد، هم خودش را تکه تکه میکند، هم چهار تا بچه شیعه را میکشد؟ چقدر روی اینها کار میکنید که به این مرحله میرسند؟
آدم یک دفعه در جنگ است و خبر ندارد، به هوای اینکه من طرف را از بین میبرم یک دفعه گلولهی میآید و شهید میشود؛ ولی یک دفعه نه، کمربند انفجاری و بمب به خودش میبندد و یقین دارد که دارد با دست خودش، خودش را نابود میکند. این خیلی جرأت میخواهد!
از او پرسید شما چند سال کار میکنید که جوانها به این مرحله میرسند؟ گفت اصلاً به چند سال نمی رسد. ما میآییم چهار تا آخوندها و مداحانی که به عمر و ابوبکر فحش دادند نوار و فیلمش را برای اینها میگذاریم، بعد فیلم اینها که در بیوتات مراجع و جاهای دیگر مداحی میکنند را هم میگذاریم میگوییم ببینید این آقا که مداح مثلاً بیت فلان مرجع است نسبت به عایشه و عمر چقدر جسارت وقیحی دارد؟
میگوید وقتی این فیلمها را برای اینها باز میکنیم این میشود بشکه باروت! هر چه ما بگوییم عمل میکند، حتی بگوییم برو پدرت را هم قطعه قطعه کن انجام میدهد.
ولذا ما باید دقت کنیم از الان این را در ذهنتان داشته باشید که فحش دادن، توهین کردن دلیل کسی است که دلیل ندارد، یک کسی که دلیل دارد فحش نمیدهد.
«علامه حلی» کتابی به نام «الفین»؛ یعنی «دو هزار» نوشته، هزار دلیل برای حقانیت امیرالمؤمنین آورده و هزار دلیل برای بطلان دیگران آورده است. وقتی من در مذهبم هزار تا دلیل دارم چرا بروم فحش بدهم؟ چرا بروم توهین کنم؟ توهین کسی میکند که دستش از دلیل و برهان خالی است.
اگر ما بیاییم معارف اهلبیت را خوب به مردم معرفی بکنیم به قول آقا امام رضا:
«فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا»
اگر مردم زیبای کلام ما را ببینید از ما تبعیت میکنند.
عيون أخبار الرضا عليه السلام؛ ابن بابويه، محمد بن على، نشر جهان - تهران، چاپ: اول، 1378ق، ج1 ؛ ص307
من روزی برنامه زنده داشتم، خانمی از «نیویورک» زنگ زد گفت: فلانی ما بیست، بیست و پنج سال است که اینجا زندگی میکنیم؛ اینجا همسایههایمان یا سنی و یا وهابی هستند، بحث شیعه و سنی كه میشد من از جلسه بیرون میآمدم، چون نه طاقت شنیدن داشتم و نه توان علمی که جواب بدهم داشتم، من سه چهار ماه است برنامه شما را میبینم، الان دنبال یک سنی یا وهابی میگردم تا با او مناظره کنم!
ببینید مذهب این است، من این مطالب را كه میگویم نه به عنوان این که چون یک عالم شیعی هستم میگویم؛ چون من با بیش از دویست - سیصد تا از مفتیان اینها سر و کله زدم. قاطعانه میگویم تنها مذهبی که با قرآن تطبیق میکند و از متن قرآن برخواسته و با سنت پیغمبر تطبیق میکند و حقانیتش در کتاب مخالفین آمده، مذهب شیعه است. قضیه حقانیّت امیرالمؤمنین، مثل الان كه شب است چقدر برای شما روشن است، اگر كسی بیاید بگوید دلیل بیاور، اصلا دلیل میخواهد! نه، مذهب شیعه اینطوری حق است.
الان در داخل کشور به برکت همین بحثها، نزدیک 50 تا از علمای بزرگ اهلسنت از مولویهای شرق کشور، آخوندهای قسمت «گلستان» و ماموستاهای غرب کشور - چون در شرق کشور به آخوندهای رتبه بالایشان «مولوی» میگویند و در غرب کشور مانند «کردستان» به روحانیونشان «ماموستا» میگویند، و در قسمتهای «گلستان» آخوند میگویند - ما نزدیک به 50 تا از این روحانیون را داریم که مکتب اهلبیت را تبلیغ می کنند.
اینها چند وقت قبل هم «قم» بودند، هركدام از اینها 30 الی 50 سال مبلغ اهلسنت بودهاند؛ وقتی مطلب را میبینند - همانطوری که شما در صفحه نمایش میبینید- پی به حقانیت تشیع می برند. مثلاً یکی از «ماموستا»ها پیام فرستاده: "سلام بنده «رشیدی» هستم از «سنندج» بارها با همین شماره از سر لجاجت زنگ زدم مناقشه کردم، امشب که 7 مهر است برنامههای شما را دیدم به حقانیّت جانشینی حضرت علی، ایمان قطعی آوردم!"
ما الآن نزدیک 50 تا آخوندهایشان داریم که مبلغ شیعه هستند. 83- 84 تا طلبههایشان داریم شیعه شدند و مبلغ شیعه هستند. ما نزدیک به 110 تا 115 تا مهندس، دکتر و استاد دانشگاه در داخل کشور داریم، در همین 10- 15 سال غالباً هم با برنامههای خود ما الحمد لله رب العالمین شیعه شدند و از شیعه تبلیغ میکنند.
آیا اینها خوب است؟ یا من بروم چهار تا فحش دری وری به اینها بدهم و الفاظ رکیک به کار بگیرم، آن هم عقدهی بشود به من دسترسی پیدا نمیکند، برود سر چهار تا شیعه خالی کند.
ولذا توصیه من است همانطور كه دفعه قبل هم به شما گفتم خوب درس بخوانید. صرف، نحو، منطق، معانی بیان و فقه و اصول تان همه خوب باشد، و این درسها را مقدمه قرار بدهید و بگویید خدایا من اینها را دارم میخوانم كه از دینت از مذهب، از ولایت فردا بتوانم دفاع کنم، ما به اندازه کافی الحمد لله فقیه در حوزه داریم، ما آنکه الان نداریم مدافع ولایت است، با اینکه امام صادق فرمود:
«بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ»
اساس اسلام روی پنج ستون استوار است نماز، زکات، حج، روزه و ولایت!
«وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ»
الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج2 ؛ ص18
یا دارد:
«مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»
الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج1 ؛ ص378
نمیگوید: «من مات بلا صلاة مات میتة جاهلیة!»
بازهم دارد:
«مَنْ مَاتَ وَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»
الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق. ج2، ص21
نمیگوید: «من مات ولم یعرف الحج مات میتة جاهلیة!»؛ و تلاش کنید در این حوزه، قهرمان بشوید و فردای قیامت پیش زهرای مرضیه که اولین شهیده راه ولایت است سربلند بشوید. اگر دوستان سوالی هم دارند من در خدمت هستم.
پرسش:
چرا با اینهمه ادلّه که شما گفتید، شیعیان زیادی هستند که به طرف اهلسنت رو آوردهاند!؟
آیت الله دكتر حسینی قزوینی:
شما به من آمار بدهید در طول حداقل 100 سال اخیر چند تا شیعه سنی شده و چقدر اهلسنت، شیعه شدند؟ اگر بتوانید به اندازه انگشت یک دستتان به من آنهای که شیعه بودند رفتند سنی شدند آمار با اسم و مشخصات به من بدهید به شما جایزه میدهم!
جناب آقای «شهرستانی» داماد آیتالله «سیستانی» برای من نقل میکرد می گفت: در «بندر گناوه» رفته بودیم در آنجا گفتند در یکی از روستاها همه شیعه هستند ولی یک آقایی سنی شده و مسجد که میآید دست بسته نماز میخواند.
آقای «شهرستانی» گفت میخواهم این شخص را ببینم. گفتند: این روستا ماشین رو نیست خیلی سخت است. گفتم: باشد می رویم. یک ماشین شاستی بلند آوردند به آنجا رفتیم به منزل آن عالم رفتیم. آن شخص را آنجا آوردند، گفتم آقا جان شما که سنی شدی دلیل داری و تحقیقی کردی که رفتی سنی شدی؟
آن آقا به من گفت: "حاج آقا من هشت - نه سر عائله هستم، شب برای بچههایم نان نمیتوانم تهیه کنم، یک آقای به من گفته من هر ماه ده کیلو برنج، یک کیلو روغن، یک کیلو شکر میدهم، شما اینطوری نماز بخوان. شما به جای ده کیلو برنج، یازده کیلو برنج به من بده هر طوری بخواهی نماز میخوانم!"
اگر اینطوری باشد اصلاً شیعه بودنش هم شیوه است به درد نمیخورد، اگر آن طرف برود ما راحتتر هستیم؛ ولی یک دفعه کسی بیاید تحقیق و بررسی کند و بر مبنای تحقیق برود سنی بشود، بحث آن جداست.
شما اگر پنج نفر برای من نشان بدهی که بگوید من رفتم تحقیق کردم به این نتیجه رسیدم که مذهب اهلسنت حق است من 500 هزار تومان در جا به شما جایزه میدهم از این بهتر!
من نود درصد عمرم را در این حوزه گذارندم، من سال 48 وارد «قم» شدم. در همین مدرسه یك مدتی بودم، آن زمان حتی خیلی از شماها در صلب پدرانتان هم نیامده بودید. 90 درصد عمرم را در بحث ولایت گذراندم.
من حتی پنج نفر نه، دو نفر شیعه پیدا نکردم تا به حال بگوید من رفتم تحقیق کردم به این نتیجه رسیدم مذهب اهلسنت حق است. اینهایی هم كه آن طرف رفتند یا با پول بوده، یا با مقام بوده، یا فریب بوده، یا تهدید بوده. یکی از اینها بوده که سنی شدند. آمار اینها هم خیلی کم است.
شما ببینید کتابی هست به نام «موسوعة من حیات المستبصرین» که «مرکز ابحاث عقائدیه» چاپ کرده و 14 جلد است. در این كتاب آنهای که در این 100 سال اخیر از علماء شیعه شدند، آنهای که استاد دانشگاه بودند شیعه شدند، آنهای که مهندس، دکتر، عالم بودند شیعه شدند، شرح حال همهشان را آورده است. با آدرسهای دقیقش! شما ببینید آمار این طرف چقدر است و آن طرف آمار چقدر است.
تا الان نزدیک به هفتاد و خردهای جلد کتاب از ما چاپ شده است، یکی دو تا نیست. یک کتاب کوچکی را در استان «خراسان» برای طلبههای که به مناطق اهلسنت میروند از ما خواستند، ما مدت یک هفته كتاب «امامت و ولایت روح دیانت» را نوشتیم. این کمتر از 60- 70 صفحه است، روایتها را آوردیم و جلد کتاب را هم فتوکپی کردیم و گذاشتیم.
گفتیم «صحیح مسلم» این روایت را دارد کتاب «صحیح مسلم» را فتوکپی کردیم جلد و آن صفحهاش را هم در آن کتاب چاپ کردیم تا نگویند که اینها دارند دروغ میگویند؛ چون وقتی شما با اینها بحث میکنید میگویند کجاست؟ جلد فلان، صفحه فلان است، من که ندیدم این آقا دروغ میگوید.
ولی وقتی جلد و صفحه کتاب را به او نشان دادی و گفتی بفرما این کتاب شما است این جلدش و این هم آن صفحهی که روایت در آنجا است، دیگر حرفی برای گفتن ندارد. لذا آن را هم فتوکپی کردیم و گذاشتیم. الحمد لله این کتاب را برای شما هم آوردند و تحویل میدهند.
پرسش:
بحثهای اثبات ولایت امیر المؤمنین (علیه السلام) را چطوری میتوانیم دریافت كنیم؟
آیت الله دكتر حسینی قزوینی:
ما همه اینها را روی «سایت ولیعصر» گذاشتیم، الان هم داریم اینها را به صورت نرم افزار موبایلی در میآوریم، که کسی در گوشی موبایلش هم این بحثها را داشته باشد و پاور پوینت هم داشته باشد.
پرسش:
روایت صحیحی برای شهادت حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) در منابع اهلسنت داریم؟
آیت الله دكتر حسینی قزوینی:
آقای «جوینی» استاد «ذهبی» است که از او تعبیر می کند به:
«الإمام المحدث الأوحد الأكمل فخر الإسلام»
تذكرة الحفاظ، اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد الذهبي، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى؛ ج 4، ص 1500
ایشان در «فرائد السمطین» جلد 2، صفحه 34 با قاطعیت شهادت حضرت زهرا را نقل میکند. در کتاب «کافی» جلد 1، صفحه 458 با سند صحیح از امام معصوم دارد که فرمود:
«إِنَّ فَاطِمَةَ ع صِدِّيقَةٌ شَهِيدَة»
الكافي (ط - الإسلامية)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج1، ص458
پرسش:
نظرتان در رابطه با دروس فعلی حوزه چیست؟
آیت الله دكتر حسینی قزوینی:
الان کتابهای که آقایان نوشتند خیلی کتابهای خوبی است، همین که ده پایه گذاشتند، اگر طلبهی این کتابها را خوب بخواند؛ یعنی معتقد هستم شما اگر یک کتابی میخوانید از نصف كه گذشت بتوانی از اول تدریس کنی خوب است.
ما اینطور خواندن را دوست داریم، نه فقط شما نمره بیاوری! نمره ملاک نیست. ما سال 56 امتحان خارج در حوزه دادیم. «رسائل، مکاسب و کفایه» را در «مسجد اعظم» امتحان داشتیم. ما در یك روز پیش از ظهر «رسائل و مکاسب» امتحان دادیم؛ بعد از ظهر هم دو جلد «کفایه» را امتحان دادیم. دیدم طلبهها آنجا دارند استخاره میکنند استخاره خوب بیاد این جواب را بنویسند و اگر بد آمد ننویسند، مگر انسان با استخاره جواب مینویسد؟ بعضی وقتها درست در میآمد! این خواندن ارزش ندارد شما اگر یک کتاب را از نصف گذشت نه آخر، بتوانید از اول تدریس کنید این خواندن، خواندن مقبول و مطلوبی است.
الان اینکه «شورای عالی مدیریت» تصویب کرده خیرُ الموجودین ما این است، جناب آقای «اعرافی» دنبال این است که یک تغییراتی در آینده انجام بدهند ان شاء الله امیدوار هستیم موفق بشوند تا یک مقدار بحث سادهتر و راحتتر بشود؛ ولی اگر همین بحثها را شما خوب و تمیز بخوانید موفق میشوید کتاب خواندن مهم نیست خوب خواندن مهم است.
شما وقتی «ادبیات» را تمام میکنید اگر یک کتاب «کافی» بدون اعراب به دست شما بدهند یا یک آیه قرآن بدون اعراب به دست شما بدهند تمیز بخوانید، فعل و فاعل و مفعول را تمیز و حال را خوب در بیاورید، این را تمیز خواندن میگوییم حالا اینطور تمیز خواندن را شما سر سه سال یا چهار سال بخوانید بحثش جدا است.
ما سال 48 اینجا آمدیم، سال 55 امتحان دادیم و 56 درس خارج خواندیم؛ یعنی کل اینها را در ظرف شش - هفت سال خواندیم، من یادم است «حاشیه ملا عبدالله» را تمام نکرده ده - پانزده نفر پیش من میآمدند و برایشان تدریس میکردم، «مغنی» و «لمعه» را هم به همین شکل، «کفایه» را من پنج دوره تدریس کردم!
خدایا تو را قسمت میدهیم به آبروی زهرا مرضیه، فرج امام زمان نزدیک بگردان. ما را از یاران خاص و سربازان فداکارش قرار بده. انقلاب ما را به انقلاب جهانیاش متصل بفرما.
خدمتگزاران به اسلام و قرآن و اهلبیت در هر لباس و منصبی هستند بالاخص مقام معظم رهبری موفق بدار. خیر دنیا و آخر به ما ارزانی بدار. شر دنیا و آخرت از ما دور بگردان.
هدیه به ارواح پاک انبیاء، اولیاء، شهداء، صالحین، صدقین بالاخص «امام راحل» صلوات بفرستید.
والسلام علیکم و رحمة الله