بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه بیست و دوم 98/08/26
موضوع: مقایسه مقام علمی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) با «خلفاء» (9)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.
پرسش:
پیرامون تحریفات سندی در کتب اهلسنت توضیح دهید؟ آیا منبع خاصی دارد؟
پاسخ:
اینها تتبع میخواهد منبع خاصی ندارد. البته آقای «روستایی» از دوستان ما، شاید بیش از دویست مورد از تحریفات اهلسنت را در كتابهایشان استقصاء كرده است، گمان نمیكنم كسی این چنین مفصل استقصاء كرده باشد؛ یعنی تقریبا نزدیك شش – هفت ماه تمام وقتش را گذاشت و موارد زیادی را در روایتها و سندها كه اهلسنت در سالهای اخیر تحریف كرده اند را پیدا کرد. این تحقیق موجود است.
مرحوم «علامه امینی» هم در كتاب «الغدیر» در بعضیجاها بحث تحریفات را دارد. تقریبا ده – پانزده مورد را دارد. مرحوم «علامه عسكری» هم در كتاب «النص والاجتهاد» و همچنین در كتاب «معالم المدرستین» خود، یك تكههای را اشاره كرده است؛ اما ندیدم كسی در این زمینه خوب و میدانی كار كرده باشد و به طور كامل استقصاء كرده باشد.
این موردی هست، انسان وقتی روایت را میبیند باید برود مصادر دیگر را هم نگاه بكند، اینها را باهم مقایسه كند تا ببیند اینها چقدر تحریفات دارند، یا جلو و عقب دارند، و یا حذف دارند. البته اینها ذاتی خودشان است شما ببینید «بخاری و مسلم» در یك زمان بودند، استاد و شاگرد هستند یكی متوفای 256 است و دیگری متوفای 261 است؛ یعنی پنج سال فاصله داشتند.
«مسلم» خیلی از قضایا را شفاف آورده؛ ولی «بخاری» یا از اصل حذف كرده و یا با رمز و رموز آورده است. شما همین روایت: «آثماً، كاذباً، غادرا» كه از حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بوده و عمر میگوید؛ «صحیح مسلم» به صراحت آورده است؛
«فقال أبو بَكْرٍ قال رسول اللَّهِ ما نُورَثُ ما تركنا صَدَقَةٌ فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا... ثُمَّ تُوُفِّيَ أبو بَكْرٍ وأنا وَلِيُّ رسول اللَّهِ وَوَلِيُّ أبي بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِي كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا»
صحيح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي؛ ج3، ص 1378، ح 1757
ولی «بخاری» این را در دو جا میآورد و میگوید: «وقال كذا و كذا»؛ یعنی: «آثما، كاذبا، غادرا» را حذف میكند و به جایش میگوید: «كذا و كذا» و در یك جا هم اصلا از بیخ حذف كرده است.
اینها نشان دهنده این است كه ماهیت، یك ماهیت صادقانه نیست كه بیایند حقایق را برای مردم مطرح كنند. «ذهبی» هم میآید فتوا صادر میكند و میگوید: "واجب است تمام مطالبی كه در مذمت صحابه است، ما اینها را از كتابهایمان حذف و محو كنیم"
«وَهَذَا فِيْمَا بِأَيْدِيْنَا وَبَيْنَ عُلُمَائِنَا, فَيَنْبَغِي طَيُّهُ وَإِخْفَاؤُهُ، بَلْ إِعْدَامُهُ، لِتَصْفُوَ القُلُوْبُ وَتَتَوَفَّرَ عَلَى حُبِّ الصَّحَابَةِ وَالتَّرَضِّي عَنْهُمُ، وَكُتْمَانُ ذَلِكَ مُتَعَيِّنٌ عَنِ العَامَّةِ، وَآحَادِ العُلَمَاءِ»
سير أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط, محمد نعيم العرقسوسي؛ ج 10، ص 92
اگر اینطور است شما بیایید آیات قرآنی هم كه در مذمت صحابه است اینها را هم از قرآن حذف كنید.
(إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَينُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ)
اگر شخص فاسقي خبري براي شما بياورد، درباره آن تحقيق کنيد، مبادا به گروهي از روي ناداني آسيب برسانيد و از کرده خود پشيمان شويد!
سوره حجرات (49): آیه 6
مال یهودیها و نصارا که نیست! و یا جریان؛
(انْفَضُّوا إِلَيهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا)
پراکنده ميشوند و به سوي آن مي روند و تو را ايستاده به حال خود رها ميکنند
سوره جمعه (62): آیه 11
درباره مسیحی ها که نازل نشده؛ مسیحیها كه در مسجد نیامدند تا نماز جمعه بخوانند و پیامبر كه در بالای منبر بود تنها گذاشتند. (وَتَرَكُوكَ قَائِمًا) یعنی در حال خواندن خطبه نماز بود كه واجب است گوش دادن به آن، و در حد یك دو ركعت نماز است. مثل این است كه پیامبر نماز میخواند مردم اقتدا بكنند و وسط نماز، نمازشان را قطع كنند بیرون بروند!
تقریبا ده – پانزده تا آیه است، اینها دیگر هیچ راهی ندارند بر اینكه قبول نكنند كه اینها در ذم صحابه است. اگر بنا است هرچه علیه صحابه است «فَيَنْبَغِي طَيُّهُ وَإِخْفَاؤُهُ» آیات قرآن را میخواهند چه كار كنند؟
البته من معتقدم اگر دستشان میآمد همین آیات را هم در ابتدا جا به جا میكردند و حذف میكردند؛ ولی دیدند نمیتوانند و از دستشان ساخته نبود، نه از باب دیانت، بلكه از باب عجز و اینكه نتوانستند انجام بدهند!
پرسش:
در جلسه گذشته فرمودید که غالب روایت کتاب «احتجاج» مرحوم طبرسی سند درست و حسابی ندارند. در همین زمینه باز ما كتابی داریم مثل همین «تحف العقول» كه اصلا سند ندارد. آیا كتابهایی از این قبیل، وثاقت خود مؤلف نمیتواند برای صحت روایت كمك بكند؟
پاسخ:
نه، آنها از «كلینی» كه وثاقتشان بالاتر نیست، ما این همه روایت ضعیف در كتاب «كافی» داریم، مرحوم «بحرانی» در «لولؤة البحرین» میگوید از این شانزده هزار و صدو نود و نه روایت «كافی»، نه هزار تای آن ضعیف است. یعنی در حقیقت سه پنجم روایات كافی را میگوید ضعیف است. البته یك مقدار شاید غلو باشد؛ ولی روایات ضعیف در كافی خیلی زیاد است.
پرسش:
آیا ایشان بر طبق مبنای قدما میگوید روایات کافی ضعیف است!؟
پاسخ:
نه، بر مبنای متأخرین. قدما مبنایشان با مبنای ما خیلی فرق میكند، خیلی از روایتهای را كه ما میگوییم ضعیف است آنها میگفتند صحیح است. بعد از «شهید ثانی» مصطلحات رجالی درست شده، روایت را به «صحیح»، «ضعیف»، «موثق»، «حسن» این چهار قسم حدیث از «شهید ثانی» به این طرف مطرح شده است.
«سید بن طاووس» در سال 664 هم در «تحریریه طاوسی» خودش یك اشارهای دارد. البته اگر آن «تحریریه» هم برای خودش باشد.
پرسش:
با توجه كه فرمودید رجال، اجتهادی است، این نرم افزار «درایة النور» كه روایت را بررسی سندی كرده این را شما قبول دارید؟ و آیا میشود در مباحث علمی به آن استناد كرد؟
پاسخ:
در حد نود درصد بله. ده درصد هم اشتباه دارند، حدود بیست درصد هم اجتهاد كردهاند. ولی در مجموع خیلی كار خوبی كردهاند. الحق والانصاف كار خوبی كردهاند و زحماتشان قابل تقدیر است. و الآن هم دارند تكمیل میكنند. یعنی اگر میگوید «زراره» ثقه است آدرس كتاب را هم دارند میدهند. مثل همان كاری كه خود ما كردیم. البته كاری كه ما كردیم خیلی بالاتر از آن است.
«مجله نور» اخیر یك صفحه در رابطه با ویژگیهای رجال ما آورده است و تعبیرشان هم این است كه كار بینظیری است. آنها كه به اصطلاح رقیب هستند تعریف میكنند مشخص است كه كار خیلی خوب است.
در مورد «كشف الرجال» ما همین آقایان رأی دادند نرم افزار برگزیده سال شد و حال آنكه ما خودمان قبول نداشتیم، خیلی ناقصی داشت. روی رجال باید خیلی كار كرد، زیرا رجال در بحثهای علمی حرف اول را میزند، هركدام از بزرگان ما در رجال قوی هستند در كارهای فقهی هم مقتدرانه وارد میدان میشوند؛ یعنی مستدل و مستند حرف میزنند.
بعضیها كه در رجال خیلی كار نكردهاند مشخص است تغییر فتاوایشان زیاد است؛ یعنی هر مرتبه به یك مطلبی بر میخورند بعد فتوا عوض میشود.
پرسش:
بعضیها اعتراض میكنند و میگویند شما زیادی در بحث رجال وارد می شوید و از متن روایت و فرمایش معصوم غافل هستید.
پاسخ:
بله، ما قبول داریم؛ بعضی وقتها است كه خود متن گویای این است كه از معصوم صادر شده است؛ ولی نه خیلی عریض و طویل! امام (رضوان الله تعالی علیه) در رابطه با «مصباح الشریعه» كه لا شك و لا ریب؛ یعنی انسان پنجاه بار قسم حضرت عباسی میخورد این روایت امام صادق نیست و هزار و یك دلیل هم دارد، ایشان میگوید متن دلالت میكند از معصوم صادر شده است.
به این شكل و به این عریض و طویل خیلی علیه السلام نیست. در خیلی از موارد است كه امام به روایت استناد كرده و آقای «خویی» آمده پنبهی روایت را زده است.
دوستان لازم است در رابطه با رجال یك فایل مخصوص به عنوان "مطالب اساسی رجالی" درست كنند. اینها در خیلی از جاها به درد ما میخورد.
ما یكی از دوستانمان را گذاشتیم الان هفت – هشت ماه است فقط یك پروندهی رجالی كه ما نیاز داریم، دارد ترتیب میدهد؛ یعنی مثلا میخواهم بدانیم «زراره» ثقه یا ضعیف است، این را طبقه بندی كرده كه چه كسی گفته و صفحات كتابش كجاست و همچنین دارد از همه آن صفحات تصویر میگیرد.
كتابهای شیعه كه تمام بشود ما به كتابهای اهلسنت میچسپیم؛ چون بعضی وقتها میشود یك روایت هفت – هشت ساعت وقت ما را میگیرد. یا بعضا یك ساعت دو ساعت وقت میگیرد، این وقت گرفتنی كه هیچ ما به ازائی ندارد. فقط آدم دارد این طرف و آن طرف میگردد. مطلب اگر آماده باشد خیلی راحت آدم میتواند تشخیص بدهد این روایت صحیح است و یا روایت صحیح نیست.
یكی از كارهای كه من احساس میكنم در آینده خیلی بتوانیم از آن استفاده كنیم همین روش چینش روات است که مطرح می شود و نظر بزرگان پیرامون ثقه بودن یا ضعیف بودن او بیان می شود. مثلا شما «ابان بن تغلیب» را وقتی جستجو میكنید؛ در مورد «ابان ابن تغلیب» دارد: «قال النجاشی عظیم و فلان...» این هم كتابش است كه تصویرش را اینجا گذاشتیم. یا مثلا «شیخ» در «فهرست» چه گفته؟ صفحه فهرستش را اینجا آوردیم؛ یعنی الان ما حدود هزار چهار صد – پانصد راوی را به این شكلی درست كردیم.
البته هنوز خیلی كار دارد. شما ببینید این فایل فقط 1014 صفحه دارد، نصفش هم آن طرف است؛ یعنی شما حساب كنید 1014 صفحه فقط تصویر گرفته شده و اینجا گذاشته است، این طرفش را هم ببینید اینها یكی یكی تصویر گرفته شده است.
اینها واقعا كار میبرد. چون باید دوستان بگردند تا پیدا كنند كه این راوی را چه كسی ترجمه كرده یا چه دارد؟ یا نسخههای مختلفی كه است كتاب «رجال نجاشی» را جامعه مدرسین چاپ كرده و مؤسسه آلالبیت هم چاپ كرده؛ آن یكی دو جلدی، این یك جلدی است. «رجال كشی» را یك مرتبه «مشهد» چاپ كرده، یك دفعه هم در «قم – مؤسسه آل البیت» چاپ كرده. ما غالبا هر دو آدرس را میدهیم.
پرسش:
آیا شهرت «بخاری» به كتاب «صحیح بخاری» مربوط به قرن شش و هفت به بعد است!؟
پاسخ:
ایشان خودش هم صراحت دارد، میگوید من میخواهم روایات صحیح را انتخاب كنم، خودش روی كتابش اسم «صحیح» گذاشته است. البته ما شاید بیش از صد مورد دروغهای «ابن تیمیه» را كه ثبت كردیم، میگوید این در صحیحین است. در حالی که ما بررسی کردیم دیدیم نیست! یعنی كلمه «صحیحین» را نام میبرد. یعنی در زمان «ابن تیمیه» معلوم است كه صحیحین برای اینها عَلَمْ بوده است. میگوید در «صحیحین» وجود دارد. ما بالای صد مورد از دروغهای «ابن تیمیه» را اینطوری در آوردیم.
آغاز بحث...
ما در جلسات گذشته عرض كردیم در رابطه با گرفتن شریعت، دو تا راه داریم. یك راه اهلبیت است و یك راه صحابه است. ما برای اهلبیت مثل «حدیث ثقلین»، مثل «حدیث خلیفتین» و صدها روایت داریم. همچنین آیات مثل: «آیه تطهیر، آیه مباهله و آیهای اولو الامر و...» را داریم همه اینها نشانه این است كه اهلبیت (علیهم السلام) مرضی خدا بودند و گفتارشان، گفتار خدای عالم است.
در آن طرف هم میگوید ما كاری با اینها نداریم، آنكه برای ما ملاك است اقوال صحابه است. یكی از چیزهای كه خیلی جالب است و واقعا كل مطلب را روشن كرده، عبارت خلیفه دوم است. ایشان بارها میگفت:
«كل الناس أفقه من عمر حتى المخدرات»
شرح المقاصد في علم الكلام؛ اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ، دار النشر: دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م ، الطبعة: الأولى، ج 2، ص 294
«كل الناس أفقه من عمر حتى النساء في البيوت»
كشف الأسرار عن أصول فخر الإسلام البزدوي؛ اسم المؤلف: علاء الدين عبد العزيز بن أحمد البخاري الوفاة: 730هـ.، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1418هـ - 1997م.، تحقيق: عبد الله محمود محمد عمر ج 3، ص 346
«كل الناس أفقه من عمر، حتى ربات الحجال»
شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م ، الطبعة : الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج1، ص115
می گوید: حتی زنهای كه در اطاق حجله هستند از منِ عمر افقه هستند. این قضیه به خاطر اینكه بحث خیلی جالب بود و وهابیها زیر بار نمیروند یك مقدار بیشتر رویش كار كردیم.
عمر یك روزی خطبهای خواند گفت شما در صداق و مهریه زنها، زیاده روی نكنید، من نشنوم كسی بیشتر از آنكه رسول اكرم مهریه برای زنهایش قرار داده بود، مهریه قرار بدهد.
«فَعَرَضَتْ لَهُ امْرَأَةٌ مِنْ قُرَيْشٍ فَقَالَتْ: يَا أَمِيرَ المُؤْمِنِينَ»
زنی از خودشان (قبیله خودشان) آمد اعتراض كرد گفت عمر
«لَكِتَابُ اللَّهِ أَحَقُّ أَنْ يُتبَعَ أَمْ قَوْلُكَ؟»
كتاب خدا را قبول كنیم یا حرف تو را
«قَالَ: كِتَابُ اللَّهِ، فَمَا ذَاكَ؟»
كتاب خدا را قبول كنید. مگر چیست؟
«قَالَتْ: نَهَيْتَ النَّاسَ آنِفَاً أَنْ يَتَغَالَوْا في صِدَاقِ النسَاءِ، وَاللَّهُ تَعَالى يَقُولُ فِي كِتَابِهِ: (وَآتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَارَاً فَلاَ تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً )
«قنطار» در حقیقت به پوست گاو پر از طلا را میگویند. این یك معنی است كه برای «قنطار» آوردهاند. معنای دیگر این است كه هر «قنطار» یك دوازدهم اوقیه است. هر اوقیه دو هزار بیست و پنج و خردهای گرم است. من حساب كردم دیدم قنطار حدود دو تن و نیم وزنش است؛ یعنی اگر دو تن به وزنش طلا هم مهریه زنان را دادید (فَلاَ تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً)! حق ندارید چیزی از آنها بگیرید.
«فَقَالَ عُمَرُ: كُلُّ أَحَدٍ أَفْقَهُ مِن عُمَرَ مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلاَثَاً ثُمَّ رَجَعَ إِلى المِنْبَرِ فَقَالَ لِلنَّاسِ»
برگشت بالای منبر رفت به مردم گفت:
«إِني كُنْتُ نَهَيْتُكُمْ أَنْ تَغَالَوْا في صِدَاقِ النسَاءِ، فَلْيَفْعَلْ رَجُلٌ في مَالِهِ مَا بَدَا لَهُ»
هركس هرچه میخواهد مهریه برای زنش قرار بدهد
جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)؛ اسم المؤلف: الحافظ جلال الدين عبد الرحمن السيوطي الوفاة: 19/جمادى الاولى / 911هـ ، دار النشر: ج14، ص272
«ابن كثیر» هم با اینكه خیلی تلاش دارد كه این موارد را حذف كند و یا نیاورد، نقل میكند که عمر گفت:
«ما إكثاركم في صداق النساء»
این همه زیاده روی در مهریه برای چیست؟
پیغمبر و اصحابش بیش از چهارصد درهم مهریه زنانشان نكردند. من نشوم كسی بیش از این مهریه زنانشان بكند! زنی از قریش آمد اعتراض كرد. عمر گفت:
« اللهم غفرا كل الناس أفقه من عمر »
خدایا از سر تقصیرات من بگذر!
شما اینها را داشته باشید. بعضیها توجیهاتی كه دارند آن توجیهات را با حرف خود عمر مقایسه كنید. عمر می گوید:
«اللهم غفرا كل الناس أفقه من عمر ثم رجع فركب المنبر فقال أيها الناس إني كنت نهيتكم أن تزيدوا النساء في صدقاتهم على أربع مئة درهم »
دوباره بالای منبر رفت گفت:
«فمن شاء أن يعطى من ماله ما أحب»
هركس هرچه میخواهد انجام بدهد!
«ابن کثیر» در ادامه میگوید:
« إسناده جيد قوي»
سندش هم خوب و هم قوی است
تفسير القرآن العظيم؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي أبو الفداء الوفاة: 774 ، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1401، ج 1، ص 468
تا فردا اعتراض نكنند كه شما روایتهای ضعیف را میآورید. به قول «هاشمی» كه میگفت شما میروید مثل مگسها كه میروند روی جاهای كثیف مینشینند شما هم میروید روایات ضعیف هرچه ما داریم آنها را علیه ما میآورید. این هم كه از «ابن كثیر دمشقی سلفی» متوفای 774 و شاگرد «ابن تیمیه» است و می گوید این روایت سندش خیلی خوب و قوی هست!
«سخاوی» شاگرد «ذهبی» است، خیلی هم به «ذهبی» ارادت فوق العاده دارد. ایشان هم بعد از نقل روایت، میگوید:
«سنده جید قوي»
المقاصد الحسنة في بيان كثير من الأحاديث المشتهرة على الألسنة، اسم المؤلف: أبو الخير محمد بن عبد الرحمن بن محمد السخاوي، دار النشر: دار الكتاب العربي - بيروت - 1405 ه 1985م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عثمان الخشت؛ ج1، ص 512
«ماوردی شافعی» متكلم و فقیه، ایشان هم این مطلب را در كتاب «الحاوی» خودش میآورد كه عمر گفت:
«كل الناس أفقه من عمر حتى امرأة»
حتی زنها هم از من عمر افقه هستند!
الحاوي الكبير؛ اسم المؤلف: علي بن محمد بن حبيب الماوردي البصري الشافعي الوفاة: 450، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - لبنان - 1419 هـ -1999 م، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض - الشيخ عادل أحمد عبد الموجود، ج9، ص331
این دیگر اعتراف خودش است، چه كار كنیم؟ و به همین شكل «سرخسی» در كتاب «مبسوط» خودش این مطلب را دارد. كتاب «مبسوط» تقریبا «جواهر» حنفیها است؛ یعنی «جواهر الكلام» آنها است. حنفیها مفصلتر از «مبسوط» كتاب فقهی ندارند. ملاك درس خارجشان هم «مبسوط» است. «سرخسی» در این كتاب میگوید:
«فقالت امرأة سفعاء الخدين أنت تقوله برأيك أم سمعته من رسول الله»
زن گفت: عمر این حرفی كه داری میزنی رأی خودت است یا از پیغمبر شنیدی؟
«فإنا نجد في كتاب الله تعالى بخلاف ما تقول قال الله تعالى ( وآتيتم إحداهن قنطارا فلا تأخذوا منه شيئا)»
المبسوط؛ اسم المؤلف: شمس الدين السرخسي الوفاة: 483، دار النشر: دار المعرفة – بيروت، ج 10 ص 152
دیگر ذیلش را هم آقا نیاورده است. باز «عمر بن علی حنبلی» همین تعبیر را میآورد که عمر گفت:
«كلّ الناس أفْقَهُ مِنْكَ يا عكرُ»
اللباب في علوم الكتاب؛ اسم المؤلف: أبو حفص عمر بن علي ابن عادل الدمشقي الحنبلي الوفاة: بعد 880 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية -بيروت / لبنان - 1419 هـ -1998م ، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ عادل أحمد عبد الموجود والشيخ علي محمد معوض، ج 6، ص 265
«عكر» یك حرف زشت و فحش است. مثل اینكه ما میگوییم ای آشغال، در اصطلاح ما همچنین حرفی است كه میگوییم ای آشغال! همچنین حرفی نزن! عرب به كلمه «عكر» آن ته مانده آشغالهای روغن زیتون را میگوید.
معمولا واژه «عكر» یك عبارت و فحش خیلی زشتی در میان عربها است. وقتی میخواهند كسی را بیش از حد تحقیر كنند به او «عكر» میگویند. ایشان خودش به خودش «عكر» را میگوید.
پرسش:
ما خودمان هم میگوییم بهترین زن كسی است كه مهریهاش كم باشد!
پاسخ:
اگر ما میگوییم به عنوان این است كه پیغمبر فرمود:
«أَفْضَلُ نِسَاءِ أُمَّتِي أَصْبَحُهُنَّ وَجْهاً وَ أَقَلُّهُنَّ مَهْراً»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج5، ص324
نه اینكه بگوییم اگر كسی مهرش را زیاد كرد، پدرش را در میآوریم. ایشان دارد تهدید میكند و میگوید شما همچنین كاری نكنید. قلت المهر دلیل بر حسن قدم زن است و در آن هیچ شك و شبههی نیست؛ ولی اگر كسی آمد مهری زیادی كرد، آیا كار حرام و خلاف شرع كرده است؟ آیا یك فقیه این را فتوا داده است؟ نه.
این بابا دارد میگوید: «لا اسمع»؛ نشنوم. یعنی همان:
«درة عمر أهيب من سيف الحجاج»
تازیانه عمر خطرناكتر و وحشتناكتر از شمشیر حجاج بوده است!
شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م، الطبعة : الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج1، ص114
قرآن دارد كه اگر به اینها «قنطار» هم دادید؛ یعنی مال كثیر یك تن هم به اینها طلا و نقره دادید، حق گرفتن آن را ندارید؛
(وَإِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَكَانَ زَوْجٍ وَآتَيتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَارًا فَلَا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيئًا أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا)
و اگر تصميم گرفتيد که همسر ديگري به جاي همسر خود انتخاب کنيد، و مال فراواني (بعنوان مهر) به او پرداختهايد، چيزي از آن را پس نگيريد! آيا براي بازپس گرفتن مهر آنان، به تهمت و گناه آشکار متوسل ميشويد؟!
سوره نساء (4): آیه20
ابن قیّم هم می گوید عمر گفت:
«كُلُّ أَحَدٍ أَفْقَهُ من عُمَرَ حتى النِّسَاءُ»
إعلام الموقعين عن رب العالمين؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد بن أبي بكر بن أيوب بن سعد الزرعي الدمشقي الوفاة: 751 هـ، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1973، تحقيق: طه عبد الرؤوف سعد، ج 2، ص 271
این هم «ابن قیم» شاگرد «ابن تیمیه» و ناشر افكار او است؛ همه فقها علیه «ابن تیمیه» موضع گرفتند. زندانی شدن او هم به فتوای چهار فقیه و چهار قاضی از چهار مذهب بوده است. لذا «ابن تیمیه» در جامعه متنفر شد.
بعد از اینكه «ابن تیمیه» در سال 728 در زندان قلعه دمشق مُرد، تنها كسی كه در آن دوران تنفر «ابن تیمیه»، از او دفاع كرد «ابن قیم جوزیه» است. دیگران حتی «ابن كثیر» و «ذهبی» هم مثل «ابن قیم» از «ابن تیمیه» تجلیل نمیكنند.
«تفتازانی» كه قهرمان كلام اهلسنت است باز میگوید عمر گفت:
«فقال كل الناس أفقه من عمر حتى المخدرات»
عزیزان این را دقت كنند:
«والجواب بعد تسليم القصة وعلمه بالحمل والجنون ونهيه على وجه التحريم أن الخطأ في مسئلة وأكثر لا ينافي الاجتهاد ولا يقدح في الإمامة والاعتراف بالنقصان هضم للنفس ودليل على الكمال»
شرح المقاصد في علم الكلام؛ اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ، دار النشر : دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م ، الطبعة : الأولى، ج 2، ص 294
می گوید: بعد از اینكه ما قبول كردیم این قضیه درست است، اینكه میآیند میگویند اگر زنی مثلا جنون پیدا كرد و مهریهاش زیاد بود مهریهاش را از او پس بگیرند اینكه نهیش، نهی تحریم یا نهی تنزیه بوده میگوید این كار عمر «ولا يقدح في الإمامة» در امامت عمر ضرری نمیزند!!
خود «تفتازانی» در كتاب «مقاصد» و «شرح مقاصد» میگوید یكی از شرایط اساسی امام و خلیفه این است كه باید «اعلم الناس بالسنة والكتاب» باشد. یكی از شرایط اساسی امام و خلیفه، «اعلمیت» است. اینها ده، دوازده تا شرط كردند «تفتازانی» از بین اینها چهار شرط را برای امام انتخاب كرده است. «افقه الناس، اعلم الناس، اشجع الناس و اعدل الناس» این سه، چهار تا را ایشان در شرایط امام آورده است.
اینجا میآورد خلیفه از آیه قرآن بی اطلاع است و بعد از قرائت آیه از طرف یك خانم، اعتراف میكند: «كل الناس افقه من عمر» ایشان میگوید این به خلافت و امامتش ضرر نمیزند!!
«ابن ابی الحدید» هم همین را آورده است. ایشان میگوید:
«ألا تعجبون من إمام أخطأ وامرأة أصابت، فاضلت إمامكم ففضلته»
شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ 1998م، الطبعة: الأولى ، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج1، ص115
من در رابطه با واژه «قنطار» از «تهذیب اللغة» آوردهام كه میگوید:
«ولا تجد العرب تعرِف وزنه»
تهذيب اللغة؛ اسم المؤلف: أبو منصور محمد بن أحمد الأزهري الوفاة: 370ه، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - 2001م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عوض مرعب، ج 9، ص 301
میگوید «قنطار» چیزی است كه یك وزن بی حد و حصر دارد یعنی هرچقدر دادید، دیگر حد و حصری نداشته باشد، از آن تعبیر به قنطار میكنند. و واحدی هم ندارد. بعضیها میگویند «قدر وزن مسك ثور ذهبا» «مسك»، پوست حیوان را میگویند. یعنی اگر چنانچه پوست یك گاوی را پر از طلا بكنند عرب به آن «قنطار» میگوید. «ابن منظور» در كتاب «لسان العرب» همین تعبیر را دارد.
«هو قدر وزن مسك ثور ذهبا»
لسان العرب؛ اسم المؤلف: محمد بن مكرم بن منظور الأفريقي المصري الوفاة: 711، دار النشر: دار صادر - بيروت، الطبعة: الأولى، ج 5، ص 119
«نووی» كه از او به «فقیه الأمه» تعبیر میكنند، و شافعی است و كتاب «المجموع» ایشان جواهر شافعیها است؛ یعنی مفصلترین كتاب فقهی شافعیها «المجموع» است كه تقریبا 27- 28 جلد است. اگر جدید چاپ بشود شاید 70- 80 جلد بشود.
«نووی» كتابی به اسم «تهذیب الاسماء واللغات» دارد در آنجا تعبیر دارد بر اینكه «اوقیه» چیست؟ هزار دینار و بعضیها هم گفتند هزار و دویست دینار. تمام این اقوال را میآورد و در آخر میگوید بعضیها گفتهاند: هشتاد هزار مثقال است و بعضیها هفتاد هزار مثقال گفتهاند و بعضیها هم گفتهاند چهل هزار مثقال است.
من اینجا آوردهام یك دوازدهم رطل را «اوقیه» میگویند؛ یعنی یك رطل دوازده «اوقیه» است رطل دویست و چهارده گرم است. من حساب كردم یك «قنطار» مساوی با دو تن و تقریبا پانصد و شصت و هشت هزار گرم میشود.
یعنی یك «قنطار» با حسابی كه آقایان دارند تقریبا مشهور بین اهلسنت است که دو تن و نیم میشود. اگر كسی این مقدار طلا مهریه زنش بكند حق ندارد از دستش پس بگیرد.
شما دقت كنید «آلوسی» خیلی قشنگ وارد شده است. ایشان یكی از علمای سرشناس اهلسنت است و الحق والانصاف اهلسنت بعد از «قرطبی» مفسری به این توانمندی ندیده است. «ابن كثیر» در تفسیرش فقط نقل اقوال كرده است، غیر از اینكه بعضی جاها میآید مغرضانه وارد میشود، چیز جدیدی ندارد و یا نو آوری ندارد.
تاریخ وفات «ابن كثیر» 744 است، «آلوسی» برای قرن سیزدهم 1270 است. «زركلی» در كتاب شرح حال علمایشان در «الاعلام» میگوید:
«كان سلفي الاعتقاد»
الأعلام؛ زرکلي، خير الدين بن محمود (م 1396)، دار العلم للملايين، چاپ پانزدهم، أيار، 2002 م؛ ج 7، ص 176
ولی مردِ مُلّا است، تقریبا صوفی مذهب است و نو آوری هم در تفسیرش زیاد دارد، بعضی از نكات عرفانی كه ایشان آورده، قبل از «آلوسی» كسی نیاورده است. نسبت به شیعه هم هرچه از دهنش در آمده گفته، علمای شیعه را گاهی گفته اینها كلب و خنزیر و زندیق هستند. یعنی چیزی نمانده كه به علمای شیعه بار نكرده باشد.
اما با همه اینها در رابطه با امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و صدیقه طاهره (سلام الله علیها) سنگ تمام گذاشته است. شما به «تفسیر آلوسی» جلد 6 صفحه 167، صفحه 186 و صفحه 193 مراجعه كنید، ببینید ایشان در رابطه با امیرالمؤمنین كولاك كرده است!
نسبت به صدیقه طاهره وقتی كه ایشان را با زنان پیغمبر مقایسه میكند میگوید حضرت زهرا افضل از تمام زنان است و حتی از عایشه! بعد میگوید:
«أن فاطمة البتول أفضل النساء المتقدمات والمتأخرات من حيث أنها بضعة رسول الله»
بعد دلیل می آورد و می گوید:
«إذ البضعية من روح الوجود وسيد كل موجود لا أراها تقابل بشئ؟ وأين الثريا من يد المتناول؟ ومن هنا يعلم أفضليتها على عائشة»
روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج3، ص 155
ایشان خیلی در این دو، سه جا قشنگ وارد شده است. در سوره آل عمران در جای كه آیه:
(يا مَرْيمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ)
و (به ياد آوريد) هنگامي را که فرشتگان گفتند: «اي مريم! خدا تو را برگزيده و پاک ساخته؛ و بر تمام زنان جهان، برتري داده است.
سوره آل عمران (3) آیه42
را میآورد این مطالب را مطرح می کند. امیدوارم كه ان شاء الله صدیقه طاهره دستش را بگیرد ما بخیل نیستیم. اینكه به بزرگان ما هم فحش داده شاید بزرگان ما به خاطر حضرت زهرا (سلام الله علیها) از ایشان بگذرند. می گوید:
«والذي أميل اليه أن فاطمة البتول أفضل النساء المتقدمات والمتأخرات»
نظر من این است که فاطمه برترین زنان است از حضرت هوا گرفته تا قیام قیامت!
چرا؟
«من حيث أنها بضعة رسول الله بل ومن حيثيات أخر أيضا»
بعد میگوید:
«وهذا سائغ على القول بنبوة مريم أيضا»
اینكه میگوییم فاطمه «افضل النساء المتقدمات» است، این قول، جاری است حتی اگر قائل به نبوت حضرت مریم باشیم.
چون تعدادی از اهلسنت معتقدند حضرت مریم مقام نبوت را داشت. چون واژه «اوحی» دارد. بعد این جملهاش جالب است:
«إذ البضعية من روح الوجود وسيد كل موجود لا أراها تقابل بشئ؟ وأين الثريا من يد المتناول؟»
خیلی قشنگ است. بعد میگوید:
«ومن هنا يعلم أفضليتها على عائشة»
روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج3، ص 155
یك تعبیری هم ایشان در رابطه با توسل انبیاء به نبی مكرم دارد كه آن هم خیلی جالب و حرف خیلی زیبا و قشنگ است؛ یعنی به قدری حرفش در آنجا قشنگ است که من هر وقت عبارت ایشان را میگویم لذت میبرم. و جواب محکمی است برای این وهابیها كه میگویند توسل شرك است.
البته در ذیل آیه:
(وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ)
آنها را نگهداريد که بايد بازپرسي شوند!
سوره صافات(37): آیه24
هم نکته زیبایی دارد و میگوید از تمام خلائق از حضرت آدم تا قیام قیامت از ولایت امیرالمؤمنین سوال میكند. می گوید: در قیامت یكی از چیزهای كه از همه خلائق نه فقط امت پیغمبر، سوال میكنند، از ولایت علی ابن ابیطالب است! البته دیگران هم این را گفتهاند.
این همان عبارتی است که عرض کردم آقایان دقت كنند خیلی قشنگ است، می گوید:
«فكل من عبد من دون الله تعالى من عيسى وعزير والملائكة عليهم السلام وسيلتهم إلى الله تعالى نبينا بل هو عليه الصلاة والسلام وسيلة سائر الموجودات والواسطة بينهم وبين الله تعالى في إفاضته سبحانه الوجود »
بعد دارد:
«وكان نبينا آدم بين الماء والطين وقد تلقى الأنبياء منه من وراء حجاب الأرحام والأصلاب»
تمام انبیاء واسطهشان با خدای عالم نبی مكرم بوده است
روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني؛ اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج 15، ص 126
عزیزان دقت بكنند من فقط یك اشاره ای بكنم. ما اینها را طبقه بندی كردیم؛ یعنی كل بحثهای كه ما اینجا داریم مثلا در رابطه با اهلبیت من برایش فولدری درست كردم، در داخل آن تقسیم بندی كردم «ولایت تكوینی»، «امامت»، «فضائل امیرالمؤمنین» اینهای كه نیاز بوده به این صورت در آوردهام.
همچنین مطالبی كه راجع به ائمه است اینها را در یك فولدر قرار دادیم. هرچه مطلب در رابطه با ائمه است یكجا قرار دادیم. بعد روی خلفاء آمدیم و آن را در یك فولدر قرار دادیم و در داخلش «خلافت خلفاء»، «شهادت پیغمبر»، «اجتهاد اهلسنت»، «احراق المخالفین»، «فضائل و...» را قرار دادیم. در قسمت خلفاء هم ما «خلافت عمر»، «خلافت ابوبكر»، «خلافت عثمان»! آوردیم و مقایسه كردیم.
اگر ما مطالب را دسته بندی نكنیم فردا ما برویم از نو مطالعه كنیم بهتر از این است كه به یاداشتهایمان مراجعه كنیم.
یكی از مراجع عظام معاصر – خدا او را حفظ كند - سال 53 و یا 54 بود که ما در «قم نو» یك منزل 60 متری ساخته بودیم. ایشان یك روزی گفت من میخواهم به دیدن شما بیایم.
وقتی تشریف آورد گفت: من دو تا هدیه برای شما آوردهام. اولین هدیه من این است كه شما صبح كه بلند میشوی مثل بچه دبستانیها، كاعذ و قلم بردار كل برنامه روزانهات را بنویس. نماز میخوانی بعد از نماز میخواهی مطالعه كنی، صبحانه بخوری، درس بروی، مطالعه كنی، همه را بنویس و ملتزم باش به آنچه كه مینویسی عمل كنی!
بعد این تعبیرش خیلی جالب است گفت: اگر میخواهی وِلْ هم بگردی بنویس مثلاً ده تا یازده وِلْگردی؛ ولی یازده به بعد، آن برنامه بعدی خودت را كه یاداشت كردی انجام بده. گفت این هدیه اول است.
من از آن سال به این طرف به این برنامه ریزی ملتزم شدم. مثلا من دیشب كه میخواستم بخوابم كاغذی را برداشتم و نوشتم كه فردا از صبح تا غروب چه كارهای انجام میدهم. همه را روی كاغذ یاداشت كردم. چون انسان وقتی مینویسد دقیق میداند میخواهد چه كار انجام بدهد. البته اگر مانع پیش آمد آن از «ضرورة تقدر بقدرها» است!
و وصیت و هدیه دوم؛ گفت: فلانی! این كه در این دفترهای صد برگی و دویست برگی مینویسند، این خیانت به خود است. گفت: شما امروز به «پاساژ قدس» برو بیست، سی تا دفتر كلاسور بگیر بیاور. در آن زمان كامپیوتر نبود. وقتی كه در رابطه فقه میخواهی یاداشت داشته باشی. پشت دفتر بنویس «فقه». بعد اگر مطلبت زیاد شد این را باز تقسیم بندی كن «فقه طهارت»، «فقه صلاة»، «فقه صوم»!
بعد در رابطه با امامت میخواهی تحقیق داشته باشی دفتر جداگانه به آن اختصاص بده و پشت آن بنویس «امامت». وقتی كه مطلب مینویسی ولو یك سطر است در یك صفحه بنویس در آن قرار بده. بعد از یك سال، دو سال میبینید در یك موضوع به اندازه ای كه یك كتاب تألیف كنید مطلب یك جا جمع شده است.
اگر اینها را در دفترهای متفرقه و صدبرگی و دویست برگی بنویسید به تعبیر ایشان شما از نو بروید تحقیق كنید راحتتر و زودتر میتوانید مطلب به دست بیاورید تا اینكه بروید دفتر صد برگه را ورق بزنید و جلو و عقب بروید تا مطلب را پیدا كنید!
الان كامپیوتر كار را خیلی راحت كرده است، و نرم افزار جستجوی «Everything» هم نعمتی است که شما راحت میتوانید جستجو بزنید. الان من از این یازده هزار فایل كه سرچ میزنم اصلا فرصت نمیدهد و سریع میآورد.
اخیرا یك سری برنامههای جدیدی آمده شما اگر در داخل فایلهایتان به اندازه ده ترابایت مطلب داشته باشید دنبال یك مطلبی میگردید و نمیدانید در داخل كدام فایل است، همین كه سرچ میزنید، سریع برای شما میآورد.
ببینید من الان واژه «غدیر» را سرچ میزنم اصلا فرصت نداد كه من دستم را بردارم سریع آمد و صد تا صد تا میآورد هر صد تا را در یك صفحه میآورد. واژه «غدیر» در این فولدرها وجود دارد و جملهاش را هم برای شما مینویسد. خیلی راحت و بدون هیچ دردسری!
شما میبینید هرچه واژه «غدیر» بوده را آورده است. اینها صدتا صدتا است اینكه چند تا صدتا است الله اعلم! لذا الان از این امكانات ما باید استفاده كنیم تا وقتمان برای گردش تلف نشود. وقتمان را فقط به مطالعه كردن منحصر كنیم.
آقای «خزعلی» میگفت: زمان سابق كتابهای فقهای ما نه صفحه داشت و نه فهرست داشت؛ فقط آخر صفحه كلمهای را مینوشتند كه در صفحه بعدی بود. میگفت: ما بعضی وقت كه میخواستیم در «مسالك شهید» یك مطلبی را پیدا كنیم دو ساعت میگشتیم و دو دقیقه مطالعه میكردیم! بعد این دو ساعت گشتن چه ما به ازایی برای آدم دارد؟ هیچی!
لذا در زمان سابق اگر یك نفر در 20 تا 25 سال مجتهد میشد، امروز با این امكانات در هفت، هشت سال باید به اجتهاد خوب برسد.
والسلام علیكم ورحمة الله و بركاته