2024 April 18 - پنج شنبه 30 فروردين 1403
مقایسه مقام علمی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) با «خلفاء» (10)
کد مطلب: ١٢٩٩٢ تاریخ انتشار: ٠٦ آذر ١٣٩٨ - ١٧:١٠ تعداد بازدید: 2948
خارج کلام مقارن » عمومی
مقایسه مقام علمی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) با «خلفاء» (10)

جلسه بیست و پنجم 98/09/02

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه بیست و پنجم 98/09/02

موضوع: مقایسه مقام علمی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) با «خلفاء» (10)

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.

پرسش:

دیروز فرمودید «حجاج» به «مروان»، می‌گوید «خلیفة الله»؛ منابعش کدام بود؟

پاسخ:

«ابن ابی الحدید» دارد، «الأغانی» دارد. «ابوالفرج اصفهانی» و دیگران هم دارند. «عقد الفرید»، ج2، ‌ٌص 199؛ «البدایة – ابن كثیر»، ج9، ص137؛ «فیض القدیر – مناوی»، ج2، ص531 هم نقل کرده اند.

البته خود «معاویه» دارد:

«الأرض لله وأنا خليفة الله»

أنساب الأشراف؛ اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى : 279هـ)؛ دار النشر:، ج2، ص83

پرسش:

به «انساب الاشراف» می‌شود اعتماد كرد؟

پاسخ:

بله، همه روایات را با سند می‌آورد. ایشان روایتی بدون سند ندارد. همه روایاتی كه «بلاذری» نقل می‌كند مسند است؛ و ما هم تابع سند هستیم.

این کلام معاویه را «جمهرة خطب العرب» تألیف «احمد زكی صفوت» ج1، 445؛ «مروج الذهب» جلد1، ص367. از منابع شیعه هم «امالی - شیخ طوسی»، صفحه 5 نقل کرده اند.

شما ببینید «حجاج» می‌گوید:

« ما اعمل إلا بوحي»

هرچه من دارم از روی وحی است!

تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل؛ اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995 ، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج 12، ص 160

بعضی از آقایان هم دارند، «منذر ابو حسان» می‌گوید:

«من خالف الحجاج فقد خالف الإسلام»

الثقات؛ اسم المؤلف: محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التميمي البستي الوفاة: 354، دار النشر: دار الفكر - 1395 - 1975، الطبعة: الأولى، تحقيق: السيد شرف الدين أحمد، ج5، ص421

یا «فیض القدیر- مناوی» دارد:

«أن الخليفة لا حساب عليه»

فيض القدير شرح الجامع الصغير؛ اسم المؤلف:عبد الرؤوف المناوي الوفاة: 1031 هـ ، دار النشر: المكتبة التجارية الكبرى - مصر - 1356هـ، الطبعة : الأولى، ج1، ص354

این‌ها زیاد است یكی دو تا نیست. «اخبار الطوال ابن قطیبه دینوری» دارد که عبدالله بن صيفي به هشام می گوید:

«فأنت خليفة الله في أرضه وخلقه»

الأخبار الطوال؛ اسم المؤلف: أبو حنيفة أحمد بن داود الدينوري الوفاة: 282هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت/لبنان - 1421هـ-2001م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق: د.عصام محمد الحاج علي، ج 1، ص 504

«ابن عبد ربه- عقد الفرید» دارد:

«إنّ خليفة الرجل في أهله أكرم عليه من رسوله»

العقد الفريد؛ اسم المؤلف: احمد بن محمدبن عبد ربه الأندلسي الوفاة: 328هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت /لبنان - 1420هـ - 1999م، الطبعة : الثالثة، ج 2، ص 186

«الاغانی – ابوالفرج اصفهانی» دارد:

«هشاما خير من النبي»

الأغاني؛ اسم المؤلف: أبو الفرج الأصبهاني الوفاة: 356هـ، دار النشر: دار الفكر للطباعة والنشر - لبنان ، تحقيق : علي مهنا وسمير جابر، ج22، ص24

همچنین در «البدایة» جلد 9، ص192 دارد. از این‌طور عبارات الی ما شاء الله اقایان دارند. یعنی «بنی امیه» اساس فكرشان این بود كه خودشان را بالاتر از پیغمبر بدانند؛ چون می‌خواستند پیغمبر را بزنند و در زاویه ببرند، دیدند به عنوان مسلمان نمی‌توانند، باید یك كاری انجام بدهند كه فوق پیغمبر باشند تا بتوانند رسول اكرم را كنار بزنند. لذا اساس كار «بنی امیه» این بود.

تعبیر آقای «عابدینی» را دوستان ملاحظه كنند ایشان به صراحت می‌‌گوید: "احتمالا خلفای اموی یا عباسی مسئله‌ نصب را تقویت كرده‌اند كه بتوانند خود را نصب شده از سوی رسول خدا بدانند و با این حیله كارهای خود را مشروع بدانند و خود را زیر نام پیامبر پنهان كنند و عنوان خلیفة اللهی را یدك بكشند و با آن جنایت كنند."

این مطلب در جزوه ا‌ی به نام «پرتو رحمانی پیشوایان ربانی»، صفحه 136 است كه خود ایشان به من در «اصفهان» داد. این‌كه پیشوایان ربانی مراد «بنی امیه» است یا ائمه است نمی‌دانم؟؟

شما ببینید امثال معاویه اگر بخواهد از مردم سواری بگیرد، از این مردمی که نماز خوان هستند، عبادت می‌كنند، مسلمان هستند. می آید می گوید: شما مسلمان هستید من هم خلیفة الله هستم و می‌خواهم بر همه شما حكومت كنم.

«الأرض لله وأنا خليفة الله»

أنساب الأشراف؛ اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى : 279هـ)؛ دار النشر:، ج2، ص83

تعبیر «معاویه» این است: زمین مال خدا است و من هم خلیفه الله هستم. تعبیر معاویه را ببینید

« الأرض لله وأنا خليفة الله، فما أخذت فلي، وما تركته للناس فبالفضل مني»

هرچه بخواهم از ثروت زمین بگیرم مال خودم است، هرچه برای شما بگذارم این تفضلی از من است!

أنساب الأشراف؛ اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى : 279هـ)؛ دار النشر:، ج2، ص83

این دودمان، دودمان خیلی وقیحی هستند كه اصلا ذاتا خدا را قبول ندارند. همان تعبیری كه «ابو سفیان» گفت: «لا جنة ولا نار»؛ پیغمبر اكرم سلطان و ملك بود. شما هم حكومت را مانند توپ به هم پاس بدهید.

لذا این‌ها از همان روز اولی كه رسول اكرم آمد اسلام را مطرح كرد، این‌ها دیدند با آمدن اسلام، آن ریاست و كیاستشان و احترام‌شان همه از بین می‌رود؛ لذا در برابر رسول اكرم ایستادند، وقتی نتوانستند در حیات پیامبر كاری انجام بدهند، بعد از پیغمبر بر سر امیرالمؤمنین آوردند؛ همان تعبیری كه حضرت امیر (سلام الله علیه) در جلد 20، كتاب «شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید» دارد:

«فإنهم أضمروا لرسولك ضروباً من الشر والغدر، فعجزوا عنها وحلت بينهم وبينها، فكانت الوجبة بي، والدائرة علي»

این‌ها می‌خواستند پیغمبر را نابود كنند نتوانستند، خدایا تو مانع شدی، و اینها انتقام پیغمبر را از من علی گرفتند!

بعد حضرت دستش را بلند می‌كند می‌گوید:

«اللهم احفظ حسناً وحسيناً»

شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج20، ص158

اصلا مشخص است كه این دودمان چه دودمان وقیح، زشت و پستی هستند. همان تعبیر حضرت در «نهج البلاغه» است كه قسم شدید و غلیظ می‌خورد:

«فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا أَسْلَمُوا وَ لَكِنِ اسْتَسْلَمُوا وَ أَسَرُّوا الْكُفْرَ فَلَمَّا وَجَدُوا أَعْوَاناً عَلَيْهِ أَظْهَرُوه‏»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص374

این واضح و روشن است. آن وقت ما بیاییم بگوییم مؤسس نصب ائمه، «بنی امیه» بودند خواستند نصب را برای ائمه و برای امیرالمؤمنین تثبیت كنند و خودشان هم از این نمد یك كلاهی به دست‌شان برسد!

معمولا من می‌بینم هر روز یك برنامه ا‌ی در تلگرامش می‌گذارد – البته الان چند روزی است تلگرام تعطیل شده- هر روز یك خاطراتی از حج می‌گذارد. الآن تقریبا شصت و چندمین خاطره خودش را روی كانال تلگرامش گذاشته است.

ظاهرا یك تعدادی از بچه‌های «مدرسه ذوالفقار» علیه او یك كانال به اسم «عابدین بی دین» زدند، آن‌ها هم دارند حرفهایش را می‌آورند. البته آدم‌های ضعیفی هستند حالا هركسی است، نمی‌دانم چه كسانی پشت قضیه است و ایشان هم خیلی عصبانی است و جواب‌شان را می‌دهد.

مشخص است که می‌گوید من می‌خواهم حرف جدید بزنم، حرف نو دارم می‌زنم؛ مردم اگر دنبال من هستند و بحث‌های من را دنبال می‌كنند، پای منبر من هستند به خاطر این است كه من حرف نو و تازه می‌زنم.

آیا این حرف تو تازه است؟ می‌آید در آیه «اكمال» می‌گوید:

(الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا)

امروز، دين شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم!

سوره مائده (5): آیه 3

این آیه برای عرفه است برای غدیر نیست! این را 1400 سال قبل عُمَر هم گفته، اولین كسی كه این حرف را گفته عُمَر است. حرف شما تازه نیست. «ابن كثیر دمشقی» هم در قرن هفتم و هشتم گفته است. قبل از آن هم بعضی از افراد گفتند. «بخاری» هم در قرن سوم گفته است؛ پس حرف شما تازه نیست. یك چیزی مسخره‌ای است كه این‌ها در آوردند.

یا آقایان «مشهدی»‌ها كه كل سنت را دارند زیر سوال می‌برند، واقعا من خیلی تأسف می‌خورم حوزه ما دارد به كدام سمت و سو می‌رود!؟ می‌گوید: من منكر سنت هستم هرچه است قرآن است. سنت، همه ضعیف «و ظنی الصدور» است.

شما اگر این‌ها را نگاه كنید، تمام قضیه قرآنیون به مستشرقین بر می‌گردد. مستشرقین ده‌ها كتاب نوشتند كه ما باید سراغ قرآن بیرویم، سنت به درد ما نمی‌خورد. حالا یك آخوند حوزوی ما آمده بعد از چند صد سال می‌گوید قرآن برای ما كافی است!! در آن طرف عُمَر هم گفت: «حسبنا كتاب الله»! مطلب تازه‌ای نیست كه شما مطرح می‌كنید.

من چند بار از خود این آقای مشهدی هم خواستم شما رساله سطح سه خودت را روی كانالت بگذار تا من ببینم شما در حوزه آمدی چه كار كردی؟ سطح سه را چگونه دفاع كردی؟ موضوع رساله‌اش هم فقه و اصول است!!

در فقه و اصول شما چه گفتی؟ همه‌اش را از قرآن و عقلیات گفتی؟ و یا نه، نقلیات را هم آوردی؟ در جواب من نوشت: می‌دانید چرا نمره من این‌قدر پایین است – نمره‌اش 14 است- گفتم: برای این‌كه شاگرد تنبلی تشریف داشتید!!

ظاهر قضیه این است كه در جلسه دفاع گندكاری كرده كه اساتید نمره پایین به ایشان داده‌اند. من از آقایان خواستم كه از پایان نامه ایشان فتوكپی بگیرند به ما بدهند تا ببینیم قضیه چیست؟ به «حوزه علمیه مشهد» هم گفتیم شورای عالی مدیریت‌شان یك جلسه ا‌ی بگذارید تا ایشان بیاید ببینیم چه دارد می‌گوید؟

وقتی ما جرثومه فساد را در ابتدا خفه‌شان نكنیم، در ابتدا این‌ها را خلع سلاح نكنیم این‌ها همینطور رشد می‌كنند.

پرسش:

جریان آقای «عابدینی» الان یك سال و اندی می‌گذرد، تا الان برنامه مناظره‌تان فراهم نشده است!؟

پاسخ:

ان شاء الله درست می‌شود. دو هفته قبل آقایان اعلام كردند، من یك مقداری مشكل داشتم، وضع و اوضاع یك مقدار بهم ریخته درست بشود، بدون اینترنت ما هیچ كاری نمی‌توانیم بكنیم. در جلسه می‌آید یك دفعه بحثی را مطرح می‌كند كه انسان ناگزیر است از اینترنت استفاده كند. الان باز نبودن اینترنت خیلی از بساط ما را هم، بهم زده است. اكثر برنامه‌های خود من روی اینترنت است. فایل‌ها را روی اینترنت گذاشتیم، یازده هزار فایل است.

الان البته یك چیزهای داریم و به طریقی به اینترنت بی كیفیت وصل هستیم؛ ولی فایده‌ای ندارد. خیلی كند است، ما اذیت می‌شویم. من دیروز دنبال شرح حال یكی از بزرگان می‌گشتم به زحمت توانستم به دست بیاورم.

من به دوستان توصیه می‌كنم ارتباط‌شان را با اینترنت قوی كنند؛ اینترنت خیلی نعمت بزرگی است درضمن این‌كه یك تهدید است از آن طرف یك نعمت خیلی بزرگی هم است تا ببینیم در دنیا چه خبر است.

همین قضیه قرآنیون غوغایی است، در میان اهل‌سنت «علمای الازهر» و حتی علمای «عربستان سعودی» در برابر قرآنیون قیامت كرده‌اند، دهها كتاب علیه قرآنیون نوشته‌اند؛ ولی حوزه‌های ما فعلا خواب است.

آقای «طباطبایی» كه سر دسته قرآنیون است، متأسفانه در دائرة المعارف‌های ما مقاله می‌نویسد و جزء هیئت علمی دائرة المعارف‌های ما است!!

من چند تا از كتاب‌های كه علیه قرآنیون نوشته‌اند، هم، فایل پی دی اف آن را در كامیپیوترم دارم و هم در اینترنت موجود است. یكی از اشكالاتی كه این‌ها می‌گیرند، می‌گویند سر دسته قرآنیون شیعه‌ها هستند؛ چون شیعه منكر حدیث است!

می‌گویند چون احادیث ما را شیعه قبول ندارد، و سنت هم منحصر در احادیث ما است. یكی از بنیانگذاران قرآنیون و ترك سنت، شیعه‌ها بودند؛ در این زمینه مفصل بحث كردند و غوغا هم كردند. یك كتابی به نام «ادلة السنة النبویة فی التشریع الاسلامی» است که یكی از اساتید دانشگاه «عربستان سعودی» نوشته، خیلی هم مفصل بحث كرده است.

می‌گوید در قرن دوم و سوم، بنیانگذار ترك سنت، شیعه‌ها بودند. «عبدالله ابن سبأ» كه مؤسس مذهب شیعه است، ایشان آمده این برنامه را پیاده كرده است.

ما سال گذشته یكی از شبهاتی كه اساسی است و ما مفصل جواب دادیم، این است كه چرا شیعه به روایات اهل‌سنت عمل نمی‌كند؟ ما آشكارا هم می‌گوییم و تعارف هم نداریم، تقیه هم نمی‌كنیم؛ ما به روایاتی كه در كتب اهل‌سنت است عمل نمی‌كنیم! داریم رُكْ می‌گوییم و دلیل هم بر این عمل نکردنمان داریم.

رسول اكرم فرمود:

«اني تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الآخَرِ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إلى الأَرْضِ وعترتي أَهْلُ بيتي وانهما لَنْ يَفْتَرِقَا حتى يَرِدَا عَلَىَّ الْحَوْضَ»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 3، ص 14

« ألا إن مثل أهل بيتي فيكم مثل سفينة نوح من ركبها نجا ومن تخلف عنها هلك»

فضائل الصحابة، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج 2، ص 785

از آن طرف ما در كتاب‌های اهل‌سنت می‌بینیم خود صحابه همدیگر را تفسیق و تكفیر می‌كنند، واجب القتل می‌دانند و یك غوغایی است. ما چه كار كنیم؟ به كسی كه صحابه را تكفیر می‌كند عمل كنیم؟ و یا به كسی كه از صحابه دفاع می‌كند عمل كنیم؟ اینهایی که همدیگر را تكذیب می‌كنند. «كذبت ولله» می گویند، ما به كدامش عمل كنیم؟

اختلافاتی كه بین خود صحابه بود خیلی مفصل است. حالا ما كاری به تابعین و اتباع تابعین نداریم! از آن طرف شما می‌گویید آقای ابوبكر تمام سنت را آتش زد و بخشنامه صادر كرد که؛

«فلا تحدثوا عن رسول الله شيئا فمن سألكم فقولوا بيننا وبينكم كتاب الله»

تذكرة الحفاظ؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد الذهبي الوفاة: 748، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة : الأولى، ج 1، ص 3

عُمَر دستور می‌دهد از تمام شهرهای اسلامی هركس روایتی از پیغمبر دارد بیاورد؛ همه را جمع می‌كند و آتش می زند. بخشنامه صادر می‌كند:

«من كان عنده شيء من ذلك فليمحه»

هركس نزدش سنت پیغمبر است نابود كند!

العلم، اسم المؤلف: زهير بن حرب أبو خيثمة النسائي، دار النشر: المكتب الإسلامي- بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الثانية، تحقيق: محمد ناصر الدين الألباني؛ ج 1، ص 11، ح 26

اتفاقا جواب‌های كه آقایان به قرآنیون دادند در آن ماندند. من امروز قبل از اذان و بعد از نماز صبح یك مقدار مطالعه داشتم دیدم كه این‌ها مانده‌اند كه چه كار بكنند؟ محو سنت توسط عمر و ابوبكر؛ و این‌كه تا صد سال بعد از رسول اكرم سنت نوشته نشده است! اینها مانده‌اند كه چه كار بكنند؟

شما ببینید اكثر مستشرقین می‌گویند سنتی نوشته نشده، سنتی كه بعد از یكصد سال نوشته شده چگونه می‌تواند سنت نبوی باشد؟ در آن مانده‌اند كه چه جواب بدهند. هركدام از اساتیدی كه آمدند علیه قرآنیون و مستشرقین كتاب نوشته‌اند مانده‌اند كه این را چطوری جواب بدهند؟

آغاز بحث...

بحث ما، در رابطه با این است كه آقایان می‌گویند در رأس صحابه خلفاء و افضل الصحابه ابوبكر، بعد از آن عمر و بعد از آن عثمان قرار دارند و اینها مصدر تشریع هستند. حالا علی هم خلیفه بوده ولی خیلی زیاد مهم نیست!! به قول «ابن تیمیه» هرچه علی دارد از عمر یاد گرفته است!! شاگرد عمر و ابوبكر بوده است!! ماكاری به این مطلب نداریم.

ما آمدیم جهل آقای ابی بكر را با سندهای صحیح آوردیم، جهل آقای عمر را هم آوردیم و عرض كردیم آقای «ابن قیم جوزیه» كه شاگرد «ابن تیمیه» است در كتاب «اعلام الموقعین»، ج2، ص272 و در كتاب «الاحكام» هرچه ناگفتنی است را گفته است!

آقایان نظرشان این است که:

«الفقيه يوقِّع عن الله»

فقیه از طرف خدای عالم امضاء كننده است.

تفسير القشيري المسمى لطائف الإشارات، اسم المؤلف: أبو القاسم عبد الكريم بن هوازن بن عبد الملك القشيري النيسابوري الشافعي، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت /لبنان - 1420هـ-2000م ، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد اللطيف حسن عبد الرحمن؛ ج 2، ص 158

«عالم يفتي عن الله»

صيد الخاطر، اسم المؤلف: جمال الدين عبد الرحمن بن علي بن محمد الجوزي (المتوفى: 597هـ)؛ ج1، ص 8

مفتی مثل رئیس دفتر خدا است، از طرف خدای عالم حكم صادر می‌كند و امضا هم می‌كند. «موقع» به معنای مهر زننده و امضا كننده است.

«ابن قیم جوزیه» به عُمَر که می‌رسد می‌گوید:

« وَخَفِيَ على عُمَرَ »

دقت کنید که نمی گوید «جَهِل عمر»! این هم یك ترفندی است. می گوید: خَفِيَ على عُمَرَ

«تَيَمُّمُ الْجُنُبِ فقال لو بَقِيَ شَهْرًا لم يُصَلِّ حتى يَغْتَسِلَ»

إعلام الموقعين عن رب العالمين؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد بن أبي بكر بن أيوب بن سعد الزرعي الدمشقي الوفاة: 751 هـ، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1973، تحقيق: طه عبد الرؤوف سعد، ج 2، ص 271

عمر می‌گوید اگر كسی جنب شد، ولو یك ماه هم دسترسی به آب نداشت، نماز از او برداشته شده؛ و دیگر نباید نماز بخواند. ما قبلا در این موضوع از خود كتاب «صحیح مسلم و صحیح بخاری» بحث كردیم که:

«أَنَّ رَجُلًا أتى عُمَرَ فقال إني أَجْنَبْتُ فلم أَجِدْ مَاءً فقال لَا تُصَلِّ»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج1، ص280، ح368

«عمار» اعتراض می‌كند گفت «عمار» ساكت باش حرف نزن فضولی موقوف!

«وَخَفِيَ عليه دِيَةُ الْأَصَابِعِ»

این‌كه دیه انگشت چیست بر آقای عمر مخفی ماند

گفت: اگر كسی انگشت ابهام كسی را قطع كند، 25 دینار یا كمتر از او باید بپردازد و مفصل‌تر از آن را شافعی در «اختلاف الحدیث» دارد. می‌گوید باید در انگشت ابهام پانزده شتر باید بدهد، در مسبحه و وسطی ده تا ده تا. در مابقی نه تا در خنصر سه تا و به همین شكل تا بعضی از صحابه آمدند اعتراض كردند كه پیامبر این‌طوری حكم نكرده بود. عمر گفت: معذرت می‌خواهم خبر نداشتم پیامبر همچنین حكمی نكرده است.

«وَخَفِيَ عليه شَأْنُ الِاسْتِئْذَانِ»

إعلام الموقعين عن رب العالمين؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد بن أبي بكر بن أيوب بن سعد الزرعي الدمشقي الوفاة: 751 هـ، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1973، تحقيق: طه عبد الرؤوف سعد، ج 2، ص 271

را هم قبلا مفصل مطرح كردیم. «ابو موسی اشعری» می‌آید سه مرتبه در می‌زند «یا الله یا الله» می‌گوید ولی جواب نمی‌دهند و بر می‌گردد. عمر می‌گوید «ابوموسی» را بر گردانید. و اعتراض می‌كند چرا رفتی؟ «ابوموسی» می‌گوید پیغمبر فرمود اگر كسی رفت استیذان كرد. جواب ندادند برگردید.

گفت: تو دروغ می‌گویی! یا باید شاهد بیاوری، یا فلان فلانت می‌كنم. «ابو موسی» رفت یك كسی را آورد كه بتواند شهادت بدهد. وقتی او شهادت داد، عُمَر گفت:

«خَفِيَ عَلَيَّ هذا من أَمْرِ النبي»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة: الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا، ج6، ص2676، ح 6920

نکته دیگر از جهل خلیفه این است که می گوید:

« وَخَفِيَ عليه تَوْرِيثُ الْمَرْأَةِ من دِيَةِ زَوْجِهَا»

آیا زن از دیه همسرش ارث می‌برد یا ارث نمی‌برد؟ آقای عمر این را هم نمی دانست!

«حتى كَتَبَ إلَيْهِ الضَّحَّاكُ بن سُفْيَانَ الْكِلَابِيُّ وهو أَعْرَابِيٌّ من أَهْلِ الْبَادِيَةِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ أَمَرَهُ أَنْ يُوَرِّثَ امْرَأَةَ أَشْيَمَ الضَّبَابِيِّ من دِيَةِ زَوْجِهَا»

إعلام الموقعين عن رب العالمين؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد بن أبي بكر بن أيوب بن سعد الزرعي الدمشقي الوفاة: 751 هـ، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1973، تحقيق: طه عبد الرؤوف سعد، ج 2، ص 271

«ضحاك ابن سفیان» که اعرابی از اهل بادیه بود گفت: بله زمان پیغمبر یك بنده‌ خدایی را كشته بودند، دیه‌اش را دادند، پیغمبر دیه را این‌طوری به همسرش داد.

«وَخَفِيَ عليه حُكْمُ إمْلَاصِ الْمَرْأَةِ»

آیا یك زنی سقط كند حكمش چیست؟ عُمَر یك نظری داد از آن طرف «مغیرة ابن شعبه» گفت: نه، این‌طوری نیست پیامبر خلاف این نظر داده است.

«وَخَفِيَ عليه أَمْرُ الْمَجُوسِ في الْجِزْيَةِ»

آقای عمر از مجوسی‌ها در «مدینه» جزیه نمی‌گرفت!

«حتى أخبره عبد الرحمن بن عَوْفٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ أَخَذَهَا من مَجُوسِ هَجَرَ»

تا این‌كه «عبدالرحمن ابن عوف» گفت پیامبر از مجوسی‌ها جزیه گرفت. دستور داد از مجوسی‌ها جزیه بگیرید.

«وَخَفِيَ عليه سُقُوطُ طَوَافِ الْوَدَاعِ عن الْحَائِضِ»

سوال كردند كسی كه در «منا» هست و حیض شد چه كار كند؟ گفت برود به شهر خودش و قضیه را رها كند. تا این‌كه آمدند گفتند پیامبر اكرم این‌طوری عمل می‌كرد.

«وَخَفِيَ عليه التَّسْوِيَةُ بين دِيَةِ الْأَصَابِعِ؛ وَخَفِيَ عليه شَأْنُ مُتْعَةِ الْحَجِّ»

«متعه الحج» یعنی آیا یك كسی که می‌آید احرام می‌بندد و وارد «مكه» می‌شود به احرام عمره، آیا می‌تواند قبل از مراسم حج از احرام بیرون بیاید یا نه؟ با این‌كه از رسول اكرم شاید بیش از پنجاه روایت دارند که در حجة الوداع، حضرت به متعةالحج عمل کردند.

عزیزان قشنگ دقت كنند «مسلم» در كتاب «صحیح» خودش در حدیث 1222 دارد «ابو موسی» فتوا به متعة می‌داد - البته مراد «متعة الحج» است نه «متعة النساء» آن بحثش جدا است - به ایشان گفتند مراقب باش از این فتواها صادر نكن. خبر نداری آقای عمر چه كار كرده است.

ایشان آمد گفت: پیغمبر و اصحابش به «متعة الحج» عمل كردند. در زمان جاهلیت این‌طوری بود که اگر كسی سه ماه یا شش ماه هم قبل از مراسم حج، وارد مكه می‌شد مُحرماً، باید در احرام می‌ماند تا روز هشتم «یوم الترویه» به «عرفات» می‌رفت و از «عرفات» به «منا» و از «منا» بر می‌گشت طواف انجام می‌داد و از احرام بیرون می‌آمد و هرگونه تماسی با زن و تمام محرماتی كه در جاهلیت بود برایش حرام بود. پیغمبر روز چهارمی كه وارد مكه شد، یكی از اموری كه از جاهلیت برداشت این بود.

عمر گفت: بله پیغمبر و اصحابش عمل كردند:

«وَلَكِنْ كَرِهْتُ أَنْ يَظَلُّوا مُعْرِسِينَ بِهِنَّ»

من خوشم نمی‌آید كسی كه «مكه» آمده این‌جا با همسرش همبستر بشود! آن زمان كه هتل و تشكیلاتی هم نبود وقتی می‌آمدند خیمه یا آلاچیق می‌زدند. می‌گوید من دوست ندارم زیر آلاچیق‌ها مردم بیایند با همسرانشان نزدیكی كنند و بروند غسل كنند در حالی‌كه آب غسل از سرشان جاری است به طرف «عرفات و منا» بروند.

«يَرُوحُونَ في الْحَجِّ تَقْطُرُ رؤوسهم»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج2، ص896، ح1222

شما تعبیر را نگاه كنید، من وقتی این روایت را می‌خوانم قلبم از مظلومیت پیغمبر به درد می‌آید. این حرفی كه صحابه به پیغمبر زدند، من بارها گفتم اگر شاگرد آهنگر به استادش بزند، استادش با آن پتك می‌زند كله‌اش را داغون می‌كند.

می‌گوید صبح چهارم «ذی الحجه» كه پیامبر وارد «مكه» شد

«فَأَمَرَنَا أَنْ نَحِلَّ ...فَقُلْنَا... أَمَرَنَا أَنْ نُفْضِيَ إلى نِسَائِنَا»

از این بیست هفت، بیست هشت محرمات حج، فقط بحث نزدیكی با زن برای این‌ها مطرح است. آن یكی‌ها هیچ‌كدام مطرح نیست. می‌گوید: پیغمبر به ما می‌گوید بی‌رویم با همسرانمان نزدیكی كنیم.

«فَنَأْتِيَ عرَفَةَ»

با این تعبیر!

«تَقْطُرُ مَذَاكِيرُنَا الْمَنِيَّ»

بعد بدبختی این‌جا است می‌گوید:

«يقول جَابِرٌ بيده كَأَنِّي أَنْظُرُ إلى قَوْلِهِ بيده يُحَرِّكُهَا»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج2، ص883، ح1216

من عذر می‌خواهم، صحابه با دست‌شان اشاره می‌كردند، پیغمبر به ما می‌گوید بروید با همسران تان نزدیكی كنید و حال آن‌كه از آلت‌مان منی سرازیر است با همین شكل به «عرفه» برویم!!! ببینید چقدر وقیح است!

آن وقت این‌ها می‌خواهند شریعت پیغمبر را برای ما نقل كنند!؟ رُكْ در برابر پیغمبر می‌ایستند و پیغمبر را مسخره می‌كنند. بیایند بگویند چشم ما عمل نمی‌كنیم ولی این‌كه بیاید بگوید: «كَأَنِّي أَنْظُرُ إلى قَوْلِهِ بيده يُحَرِّكُهَا» این مسخره كردن و استهزاء نبی است.

ما نداریم حتی منافقین در برابر پیغمبر این‌طور وقیح برخورد بكنند. اگر بنا است این برای ما شریعت بیاورد ما همچنین شریعتی را نمی‌خواهیم، نیازی به همچنین شریعتی نداریم. این می‌خواهد ناقل شریعت ما باشد!؟

این‌جا چند تا قضیه است که بزرگان اهل‌سنت در آن گیر كردند، یكی همین قضیه حج است، دیگری قضیه حدیث حوض است، بعدی قضیه حدیث قرطاس است.

بعد جالب این است «صحیح مسلم» از عایشه نقل می‌كند این خیلی جالب است این را یاداشت كنید و آدرسش را حفظ هم بكنید. من آدرس‌های «صحیح مسلم» را از چاپ بیروت، چاپ «دار الفكر للطباعة والنشر» می‌دهم آن‌جا شماره حدیث ندارد. شماره حدیث را معمولا از چاپ «عربستان سعودی» می‌دهم.

می‌گوید پیغمبر اكرم آمد این را گفت و غضبناك شد. خیلی عجیب است! قرآن می فرماید:

(إِنَّ الَّذِينَ يؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا)

آنها که خدا و پيامبرش را آزار مي‌دهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنيا و آخرت دور ساخته، و براي آنها عذاب خوارکننده‌اي آماده کرده است.

سوره احزاب (33): آیه57

عایشه می‌گوید:

«فَدَخَلَ عَلَيَّ وهو غَضْبَانُ فقلت مَن أَغْضَبَكَ يا رَسُولَ اللَّهِ أَدْخَلَهُ الله النَّارَ»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج2، ص879، ح1211

دیگر بهتر از این می‌خواهید باشد!؟ وقتی شما می‌گویید پیغمبر فرمود:

«خذوا شطر دينكم عن الحميراء»

75 درصد دین تان را شما از عایشه بگیرید.

البداية والنهاية؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774 ، دار النشر : مكتبة المعارف – بيروت، ج3، ص129

دو سوم دین تان را از عایشه بگیرید؛ حالا ما می‌خواهیم دین‌مان را از عایشه بگیریم، او نسبت به صحابه می‌گوید: «أَدْخَلَهُ الله النَّارَ»؛ خدا این‌ها را وارد آتش جهنم كند. البته همان حرف قرآن است.

(إِنَّ الَّذِينَ يؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا)

آنها که خدا و پيامبرش را آزار مي‌دهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنيا و آخرت دور ساخته، و براي آنها عذاب خوارکننده‌اي آماده کرده است.

سوره احزاب (33): آیه57

همان‌ تعبیر است و چیز دیگر نمی‌خواهد عایشه بگوید. «جابر» هم نمی‌گوید من گفتم. می گوید: «فقلنا»؛ ما صحابه گفتیم. بعد پیغمبر فرمود:

«أو ما شَعَرْتِ أَنِّي أَمَرْتُ الناس بِأَمْرٍ فإذا هُمْ يَتَرَدَّدُونَ »

عایشه مگر نمی‌دانی! من دستور می‌دهم؛ ولی این‌ها تمرد می‌كنند.

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج2، ص879، ح1211

ما می‌خواهیم ببینیم كه در ورود به «مكه» چه كار بكنیم؟ آقایان اهل‌سنت وقتی وارد «مكه» می‌شوند در حال احرام، آیا به سنت پیغمبر عمل می‌كنند یا به سنت صحابه عمل می‌كنند؟ مگر نمی‌گویند:

«سنة الصحابة هو سنة النبی»

عمر گفته «متعة الحج» حرام است، صحابه مسخره كردند. شما به ریش خودتان می‌خندید از احرام بیرون می‌آیید. نباید از احرام بیرون بیایید!

جالب این است كه از «عبدالله عمر» آقا زاده‌ عُمَر سوال می‌كنند:

«عن التمتع بالعمرة إلى الحج فقال عبد الله بن عمر هي حلال»

می گوید: «تمتع بالعمره» یعنی از احرام بیرون آمدن حلال است.

«فقال الشامي إن أباك قد نهى عنها»

یك معضلی در صدر اسلام شده است، این قضیه را شاید بگویم دویست تا از كتابهای اهل‌سنت دارند. كه از «عبدالله عمر» سوال می‌كنند ما چه كار كنیم؟ می‌گوید از احرام بیرون بیایید. می‌گویند بابات گفته بیرون نیایید؛

«فقال عبد الله بن عمر أرأيت إن كان أبي نهى عنها وصنعها رسول الله أ أمر أبي نتبع»

الجامع الصحيح سنن الترمذي؛ اسم المؤلف: محمد بن عيسى أبو عيسى الترمذي السلمي الوفاة: 279، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : أحمد محمد شاكر وآخرون، ج3، ص185، ح 824

پدرم گفته نه، پیغمبر گفته آری! چه كار كنم؟ بروم حرف بابایم را گوش كنم یا حرف پیغمبر را گوش كنم؟ كدامش را گوش كنم؟

«قرطبی» باز همین تعبیر را می‌آورد و می‌گوید راوی می گوید:

«إني لجالس مع بن عمر في المسجد إذ جاءه رجل من أهل الشام فسأله عن التمتع بالعمرة إلى الحج فقال بن عمر: حسن جميل قال: فإن أباك كان ينهى عنها فقال: ويلك فإن كان أبي نهى عنها وقد فعله رسول الله وأمر به أفبقول أبي آخذ أم بأمر رسول الله قم عني»

الجامع لأحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج2، ص388

آقا زاده بیرونش می‌كند. «تمهید عبدالبر» ج8، ص209. كار به جایی رسیده كه «ابن تیمیه» دیده كه آش خیلی شور است نتوانسته شوری آش را تحمل كند و همین‌طوری سر كشیده است! نقل می کند از «عبدالله عمر» در مورد «تمتع به عمره» سوال كردند. «عبدالله بن عمر» گفت:

«حَلَالٌ، قَالَ الشَّامِيُّ: إِنَّ أَبَاكَ قَدْ نَهَى عَنْهَا؟ فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ: أَرَأَيْتَ إِنْ كَانَ أَبِي نَهَى عَنْهَا وَصَنَعَهَا رَسُولُ اللَّهِ أَأَمْرَ أَبِي نَتَّبِعُ أَمْ أَمْرَ رَسُولِ اللَّهِ؟ فَقَالَ الرَّجُلُ: بَلْ أَمْرَ رَسُولِ اللَّهِ. فَقَالَ: لَقَدْ صَنَعَهَا رَسُولُ اللَّهِ»

بعد می گوید:

«رَوَاهُ التِّرْمِذِيُّ، وَرَوَى النَّسَائِيُّ عَنْهُ: «الْعُمْرَةُ فِي أَشْهُرِ الْحَجِّ تَامَّةٌ قَدْ عَمِلَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ وَأَنْزَلَهَا اللَّهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ »

شرح العمدة في الفقه، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس، دار النشر: مكتبة العبيكان - الرياض - 1413، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. سعود صالح العطيشان، ج 2، ص 445

این روایت را «احمد ابن حنبل» در «مسند» خودش نقل می‌كند، «مقدسی» همین تعبیر را نقل می‌كند. این هم جالب است «ابن عباس» آمد از او درباره تمتع سوال كردند، گفت:

«تَمَتَّعَ النبي فقال عُرْوَةُ بن الزُّبَيْرِ نهى أبو بَكْرٍ وَعُمَرُ عَنِ الْمُتْعَةِ»

این هم جالب است. ما عبارت «ابوبكر» را فقط در این‌جا داریم، جاهای دیگر نهی فقط از عمر نقل شده است.

«فقال بن عَبَّاسٍ ما يقول عُرَيَّةُ»

مصغر«عروه»، «عریه» می شود. یعنی «عروه كوچولو» به عنوان تحقیر می‌گوید.

«قال يقول نهى أبو بَكْرٍ وَعُمَرُ عَنِ الْمُتْعَةِ»

«ابن عباس» عصبانی شد گفت:

«أُرَاهُمْ سَيَهْلِكُونَ أَقُولُ قال النبي وَيَقُولُ نهى أبو بَكْرٍ وَعُمَرُ»

سند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني، دار النشر: مؤسسة قرطبة - مصر، ج 1، ص 337، ح 3121

می گوید: من می‌گویم «قال رسول الله»! شما می‌گویید «قال ابوبكر و عمر»!؟

«ابن شبه نمیری» كه آقایان می‌گویند «تاریخ مدینه منوره» اصح التاریخ عند الوهابیه است و حتی از كتاب «تاریخ طبری» و «كامل ابن اثیر» هم می‌گویند معتبرتر است و از همه هم مقدم است. «ابن اثیر» متوفای 630 است «طبری» متوفای 310 است ولی ایشان متوفای 262 است.

ایشان در ذیل آیه؛

(مِنَ الَّذِينَ اسْتَحَقَّ عَلَيهِمُ الْأَوْلَيانِ)

به خدا سوگند ياد مي‌کنند که: «گواهي ما، از گواهي آن دو، به حق نزديکتر است!

سوره مائده (5): آیه 107

«فقال عمر كذبت فقال أُبي بل أنت أكذب»

همین بحث متعه را مطرح می‌كند و نقل قول عمر را می‌ آورد بعد می گوید: «ابی ابن كعب» عمر را تكذیب می‌كند بعد مردی می گوید:

« أتكذب أميرالمؤمنين»

داری امیرالمؤمنین را تكذیب می‌كنی؟

«فقال أنا أشد تعظيما لأمير المؤمنين منكم ولكني أكذبه في تصديق الله ولا أصدقه في تكذيب كتاب الله»

اگر من به عمر می‌گویم دروغ می‌گویی، چون دروغ می‌گوید و تصدیق پیغمبر را انكار می‌كند، و من تصدیق نمی‌كنم عمر را چون كتاب خدا را دارد تكذیب می‌كند!

تاريخ المدينة المنورة؛ اسم المؤلف: أبو زيد عمر بن شبة النميري البصري الوفاة: 262هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1417هـ-1996م، تحقيق: علي محمد دندل وياسين سعد الدين بيان، ج 1، ص 375

این‌ها نمونه‌های است كه آقایان آورده‌اند، مخصوصا داستان «متعة الحج» و موارد دیگری هم آقای « ابن قیم جوزیه» دارد که ان شاء الله جلسه بعد به آن خواهیم رسید.

والسلام علیكم ورحمة الله و بركاته



مطالب مرتبط:
لزوم توجه به قواعد تصحیح و تضعیف روایت در پاسخگوئی به شبهات (6)مصدر تشریع معارف اسلامی، قرآن یا سنت!؟مقایسه مقام علمی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) با «خلفاء» (9)مقایسه مقام علمی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) با «خلفاء» (8)
Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها