2024 April 16 - سه شنبه 28 فروردين 1403
بررسی گوشه ای از شبهات فاطمیه – مواضع عجیب «صلاح الدین» رهبر شیعیان ترکیه!
کد مطلب: ١٣١١١ تاریخ انتشار: ٠٥ آذر ١٤٠٢ - ١١:٠٧ تعداد بازدید: 4587
خارج کلام مقارن » عمومی
بررسی گوشه ای از شبهات فاطمیه – مواضع عجیب «صلاح الدین» رهبر شیعیان ترکیه!

جلسه پنجاه و یکم 98/10/22

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه پنجاه و یکم 98/10/22

موضوع: بررسی گوشه ای از شبهات فاطمیه – مواضع عجیب «صلاح الدین» رهبر شیعیان ترکیه!

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.

پرسش:

آتش زدن خانه حضرت زهرا در منابع اهل سنت ذكر شده است؟

پاسخ:

تهدید را با سند صحیح آورده‌اند. این‌كه عمر تهدید به آتش زدن كرد و قسم خورد:

«والله لأحرقن عليكم أو لتخرجن إلى البيعة»

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج2، ص233

این قضیه را كاملا با سند صحیح آورده‌اند، در آن هیچ شكی نیست؛ ولی آتش زدن خانه، در منابع اهل‌سنت را فقط «جوینی» در «فرائد السمطین» جلد 2 صفحه 34 آورده و تقریباً مفصل‌ترین كتابی كه نقل كرده همین كتاب است.

این‌كه حرمت شكسته می‌شود، پهلوی حضرت زهرا (سلام الله علیها) شكسته می‌شود، همه این‌ها است.

پرسش:

آیا منظور از «عدة من اصحابنا» که در سند برخی روایات آمده، مشخص است که چه کسانی هستند؟

پاسخ:

«عدة من اصحابنا» كه در اول كتاب «كافی» است این‌ها كاملا مشخص است كه چه كسانی هستند. «عدة من اصحابنا» كه در وسط است مروی عنه «من عدة اصحابنا» چه کسانی است، این‌ها باز مشخص است؛ ولی آن‌هایی كه در آخر است، به هیچ وجه ما دلیلی بر این‌كه معلوم باشد نداریم. شما اگر كتاب «المدخل الی علم الرجال والدرایة» را نگاه كنید در آن‌جا است.

پرسش:

این‌كه ابی بكر در آخر عمرش پشیمان می‌شود و می‌گوید كاش حرمت خانه حضرت زهرا را نگه می‌داشتم، دلیل بر این نیست كه آتش زدن اتفاق افتاده است؟

پاسخ:

نه، این‌كه می‌گوید:

«فوددت أني لم أكشف بيت فاطمة»

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310 ، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت، ج2، ص353

با این تعبیر است. یا اینکه:

«أنه قال: ليتني لم أكشف بيت فاطمة»

شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م ، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج6، ص33

عبارتی كه است همین است و ما از این عبارت، آتش زدن را نمی‌فهمیم! یا عبارتی كه آقای «ذهبی» در «تاریخ اسلام» جلد 3 صفحه 118 دارد و مفصل نقل كرده است. البته «طبرانی» و دیگران نقل كرده‌اند، ولی «ذهبی» از همه مفصل‌تر نقل كرده است.

پرسش:

«آلوسی» هم دارد!؟

پاسخ:

«آلوسی» دارد نقل می‌كند، ایشان نقل قول از شیعه دارد می‌كند، نمی‌توانیم حرف «آلوسی» را ملاك قرار بدهیم.

پرسش:

منظور از این حرف «یا ليتني لم أكشف بيت فاطمة» چیست؟

پاسخ:

می‌گوید: ای كاش من حرمت حضرت زهرا را نگه می‌داشتم. ببینید ایشان در موقع مرگش نُه تا مسئله را مطرح می‌كند. می‌گوید ای كاش سه تا مسئله را از پیامبر سوال می‌كردم، سوال نكردم. مِن جمله از آن‌ها این است كه آیا «انصار» حقی در خلافت دارند یا نه؟ یعنی خلافت بعد از شما برای چه كسانی است؟ بعد از این‌كه این آقا آمده تمام راهها را هموار كرده است.

«وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّة أَسَّسَ أَسَاسَ ذَلِكَ وَ بَنَى عَلَيْهِ بُنْيَانَه‏»

یعنی همه كارها را كرده، حالا می‌گوید: ای كاش من از پیامبر سوال می‌كردم كه خلیفه بعد از تو چه كسی است؟ مگر در «غدیر» پیامبر معین نكرد؟ در حدیث:

«خليفتي في كلّ مؤمن من بعدي»

السنة، اسم المؤلف: عمرو بن أبي عاصم الضحاك الشيباني، دار النشر: المكتب الإسلامي – بيروت – 1400، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد ناصر الدين الألباني؛ ج2، ص 565، ح 1188

«إنّ عليّا منّي وأنا منه وهو وليّ كلّ مؤمن بعدي»

المستدرك على الصحيحين، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت – 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا؛ ج 3، ص 119، ح 4579

دیگر پیامبر به چه زبانی بگوید!؟ از همان روز اول رسالتش بحث خلافت را مطرح كرده تا آخرین لحظه عمرش هم مطرح كرده است.

ابوبکر می‌گوید: ای كاش من سوال می‌كردم كه خلافت بعد از تو به چه كسی می‌رسد؟ ‌آیا «انصار» هم حقی در خلافت دارند یا ندارند؟

بعد می‌گوید سه تا كار انجام دادم ای كاش انجام نداده بودم؛ یكی:

«أنه قال: ليتني لم أكشف بيت فاطمة ولو أغلق على الحرب»

شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت / لبنان – 1418هـ - 1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج6، ص33

حالا «لم اكشف بیت فاطمة» مراد چیست؟ «ولو أغلق على الحرب» یا «أغلق عَلَیَّ الحرب»؛ روایت‌های مختلف خوانده‌اند. می‌گوید ای كاش خانه فاطمه را هتك حرمت نمی‌كردم ولو این‌كه خانه فاطمه زهرا سنگر جنگی بود! «أغلق عَلىَّ الحرب»! یعنی آن‌جا می‌آمدند و می‌رفتند افرادی سنگر می‌گرفتند و علیه من جنگ می‌كردند.

دوم: می‌گوید ای كاش من فلان شخصی كه مرتد شده بود را آتش نمی‌زدم. از این حرف‌ها دارد. یعنی نُه تا مسئله است می‌گوید ای كاش این سه تا مسئله را سوال می‌كردم، سه تا را انجام نمی‌دادم و سه تا را انجام می‌دادم.

این آرزوها در لحظه مرگ چه فایده‌ای دارد؟

(وَلَيسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يعْمَلُونَ السَّيئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ)

براي کساني که کارهاي بد را انجام مي‌دهند، و هنگامي که مرگ يکي از آنها فرا مي‌رسد مي‌گويد: «الان توبه کردم!» توبه نيست؛ و نه براي کساني که در حال کفر از دنيا مي‌روند؛ اينها کساني هستند که عذاب دردناکي برايشان فراهم کرده‌ايم.

سوره نساء (4): آیه 18

این منطق قرآن است. در همان حال هم كه وقتی ایشان در حال مرگ است و مرگش قطعی شده، كتبا می‌نویسد كه خلیفه بعد از من عمر بن الخطاب است!! اعتراض هم می‌كنند.

«فقال الناس أتستخلف علينا فظا غليظا فلو ملكنا كان أفظ وأغلظ ماذا تقول لربك إذا أتيته وقد استخلفته علينا»

ولی جناب ابوبکر می گوید:

«تخوفوني بربي»

داری من را از خدا می‌ترسانی!

الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي، دار النشر: مكتبة الرشد – الرياض – 1409، الطبعة: الأولى، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ج 6، ص 358، ح 32013

این‌ها خیلی واضح و روشن است. من بارها گفتم بحث حقانیت اهل‌بیت و بطلان دیگران، عین روز روشن است؛ فقط در این وسط یك جو انصاف می‌خواهد، یك سر سوزن انصاف باشد كافی است بیشتر لازم نیست. اگر ما انصاف داشته باشیم حقایق را به خوبی درك می‌كنیم.

خدای عالم میلیاردها میلیارد، راههای روشنگری برای امت قرار داده است. نه یكی، نه دو تا و نه سه تا... ولی متأسفانه ما عبرت از این برنامه‌ها نمی‌گیریم. انسان اگر اهل عبرت باشد. عبارتی حضرت علی (سلام الله علیه) دارد:

«مَا أَكْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَار»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 528

این‌ها واضح و روشن است. وقتی عمر سر كار می‌آید در آخر عمرش پشیمان می‌شود به «ابن عباس» می‌گوید: من می‌ترسم. می پرسد: از چه كسی می‌ترسی؟ می گوید: از حقی كه از صاحبت علی غصب كردم!! از این بهتر و واضح‌تر و روشن‌تر داریم؟

ایشان شش نفر را برای شورا معین كرده است، حرف‌هایی كه عمر در رابطه با این شش نفر می‌زند همین‌ها را شما مورد مطالعه قرار دهید، دیگر هیچی نمی‌خواهد.

به «زبیر» می‌گوید: تو یك روزی شیطانی و یك روزی رحمانی! به «طلحه» یك برچسبی می‌زند می‌گوید «طلحه» تو چنین و چنان هستی. به «سعد ابن ابی وقاص» می‌گوید تو خانه‌ات را نمی‌توانی اداره كنی. به «عثمان» می‌گوید وقتی كه تو بیای تمام «آل امیه» را بر مردم مسلط می‌كنی.

ولی وقتی نسبت به علی می‌رسد می‌گوید:

«لو وليتموه أمركم لحملكم على المحجة البيضاء»

اگر علی را بعد از من خلیفه قرار دهید همه مردم را به راه راست هدایت می‌كند!

شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت / لبنان – 1418هـ - 1998م ، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج12، ص163

از این واضح‌تر و ورشن‌تر!؟ اگر چنین است دیگر شورای شش نفره چه معنایی دارد؟ من یك مرتبه عرض كردم حضرت آیت الله «سبحانی» یك روز به من زنگ زد گفت: یك آقایی تقریبا در شرف مستبصر شدن است. ایشان بعد از نماز مغرب منزل شما می‌آید یك مقدار با ایشان صحبت كنید.

ایشان آمد دیدم یك جوانی حدود بیست هفت، هشت ساله است. داشت تحقیق می‌كرد، بعد چند تا سوال كرد، من جمله از سوالاتش از من این بود که: الان با توجه به این‌كه «خبرگان رهبری» می‌آید رهبر معین می‌كند، چنین و چنان است، این واقعا عین دموكراسی است. واقعا من از این كار جمهوری اسلامی خیلی خوشم می‌آید!

پس اگر این است كاری كه عمر هم انجام داد آن هم دموكراسی بود، من به ذهنم می‌رسد شیعیان ایران این را از شورای شش نفره عمر گرفته‌اند، آن را برای خودشان الگو قرار داده‌اند. این كار عمر بن الخطاب كه شورای شش نفره معین كرد، در حقیقت یك خبرگان رهبری شش نفره معین كرد كه این‌ها بیایند رهبر انتخاب كنند.

گفتم: به نظر شما این دموكراسی است؟ گفت بله. بلند شدم كتاب «طبقات ابن سعد» را كه جلویم بود آوردم گفتم: باهم بخوانیم. شروع كردیم به خواندن آن. گفتم ایشان به «صهیب» گفت:

«صل بالناس ثلاثة أيام وأدخل عليا وعثمان والزبير وسعدا وعبد الرحمن بن عوف وطلحة إن قدم وأحضر عبد الله بن عمر ولا شيء له من الأمر وقم على رؤوسهم»

گفتم: این را به دقت بخوانید که چه است؟

«فإن اجتمع خمسة ورضوا رجلا وأبى واحد فاشدخ رأسه أو اضرب رأسه بالسيف»

اگر پنج نفر یک رأی دادند و یک نفر مخالفت کرد سر این یک نفر را بکشاف و یا گردنش را بزن!

«وإن اتفق أربعة فرضوا رجلا منهم وأبى اثنان فاضرب رؤوسهما»

اگر چهار نفر راضی شدند دو نفر مخالفت کردند گردن آن دو نفر را بزن!

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج2، ص581

گفتم: این چه دموکراسی است که اگر کسی در «خبرگان رهبری» رأی مخالف بدهد باید گردنش زده بشود!؟ همچین دموکراسی اصلاً در تاریخ بشر بوده؟ حتی در جنگل بخواهد به قولی رئیس جنگل انتخاب بکنند آیا آن‌جا همچین چیزی دارند که بگویند اگر کسی مثلاً به فلان شیر رأی نداد باید به قولی شکمش دریده بشود؟ این کجا است؟

بعد می‌گوید:

« فإن رضي ثلاثة رجلا منهم وثلاثة رجلا منهم فحكموا عبد الله بن عمر فأي الفريقين حكم له فليختاروا رجلا منهم »

اگر سه نفر یک را انتخاب کردند، سه نفر هم یکی دیگر را انتخاب کردند در این‌جا این كار را انجام بده، ببین پسر من عبدالله رأیش با کدام طرف است؟

اولش که می‌گوید: «ولا شيء له من الأمر»؛ پسر من به هیچ وجه حق دلالت ندارد! در این‌جا می‌گوید: «فأي الفريقين حكم له فليختاروا رجلا منهم»؛ پسرم هر کسی را انتخاب کرد، شما هم همان را انتخاب کنید!! ببینید:

«فإن لم يرضوا بحكم عبد الله بن عمر فكونوا مع الذين فيهم عبد الرحمن بن عوف واقتلوا الباقين»

ببین آن سه نفری که «عبد الرحمن ابن عوف» در آن است آن را قبول کن، آن سه نفر دیگر که مخالف هستند را بکشید!

این چه دموکراسی است؟ الان در «خبرگان رهبری» اگر ده نفر بیاید مخالفت بکند بگوید من رأی ندادم، مخالفین را می کشند!؟

اینجا می‌گوید اگر پنج نفر جمع شدند، «وابیٰ واحدٌ» اگر یک نفر ابا کرد و گفت من رأی نمی‌دهم و قبول ندارم او را بکشید!!

یک دفعه این است که این یک نفر شمشیر می کشد و می خواهد آن‌ها را بکشد شما هم بکشید؛ ولی می‌گوید اگر این‌ها راضی نشدند یعنی رأی مخالف دادند، آنها را بکشید. بحث، همین است:

« واقتلوا الباقين إن رغبوا عما اجتمع عليه الناس»

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج2، ص581

«إجتمع علیه الناس» یعنی چه؟ یعنی این پنج شش نفری که آن‌جا هستند! این در حقیقت دستور قتل علی ابن ابیطالب است. عمر یقیناً می‌داند که «عبد الرحمن ابن عوف» شوهر خواهر عثمان است و رأی به علی نمی‌دهد، «عبدالله ابن عمر» یقیناً رأی به طرف علی نخواهد داد، بحث آن سه نفر نیست! تمامی این‌ها توطئه است برای قتل امیرالمؤمنین! چون علی قطعاً مخالفت خواهد کرد؛ همان‌جا کار را تمام کنید.

«عبد الرحمن سلیمی» کتابی به نام «خلافت و انتخاب» دارد ایشان هم همین را دارد می‌گوید «خبرگان رهبری» باید فلان كار را انجام می‌دادند. بعد در رابطه با «عبدالله» پسرش می‌گوید چه کسی را انتخاب کنم؟ می‌گوید «عبدالله» را انتخاب کن می‌گوید:

«قاتلك الله والله ما أردت الله بهذا»

پیشنهاد می‌کنی «عبدالله» را من خلیفه کنم برای خدا که همچنین حرفی نمی‌زنی!

«أستخلف رجلا ليس يحسن يطلق امرأته»

من پسرم «عبدالله» را خلیفه کنم که بلد نیست زنش را طلاق بدهد!

الطبقات الكبرى؛ اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري الوفاة: 230، دار النشر: دار صادر – بيروت، ج 3، ص 343

این که بلد نیست زنش را طلاق بدهد، آمده در یک کار سیاسی و اساسی امت اسلامی می‌خواهد رأی بدهد. سه نفر یک طرف و سه نفر هم یک طرف، می‌گوید آن‌که «عبدالله»‌ آن طرف است آن را انتخاب کنید. آن سه نفر دیگر را بکشید؛ یعنی اگر در عالم خلقت، استبداد واقعی را ما بخواهیم معنا کنیم یعنی این شورای شش نفره!

من گمان نمی‌کنم در روی زمین و تاریخ بشریت، یک مصداق اتم استبداد، از این‌ قضیه که این آقا برای استبداد معین کرده وجود داشته باشد. واضح و روشن است که قضیه چیست؟ این‌ها کاری را که می‌خواهند انجام دهند انجام می دهند و یک رنگ دموکراسی هم به قول خودشان بزنند.

شما ببینید در رابطه با «زبیر» می‌گوید:

«يا زبير فوعقة لقس»

یک جاهل خبیثی هستی!

«مؤمن الرضا، كافر الغضب، يوم إنس، ويوم شيطان»

نثر الدر في المحاضرات؛ اسم المؤلف: أبو سعد منصور بن الحسين الآبي الوفاة: 421هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت /لبنان – 1424هـ - 2004م ، الطبعة: الأولى، تحقيق: خالد عبد الغني محفوط، ج 2، ص 34

اگر رأیت این است این آقا را کاندید برای خلافت کردی، اصلاً ما کاری به قیامت و دین نداریم اسلام را کنار می‌گذاریم و خدا را هم کنار می‌گذاریم، یک جامعه آتئیستی و یک جامعه‌ای که کفر و بی‌دین است، کسی می‌خواهد یک کسی را معین کند این جامعه را اداره کند، یک کسی که: «مؤمن الرضا، كافر الغضب، يوم إنس، ويوم شيطان» است آیا این را به عنوان کاندید قرار می‌دهد؟

آغاز بحث...

ما این دو سه روز را با توجه به این‌كه بحث فاطمیه در پیش است، بحث‌ها و شبهاتی كه پیرامون این قضیه است را مطرح می‌كنیم. «معاونت تبلیغ» می‌خواستند دوستان را اعزام بكنند با توجه به این‌كه خود حاج آقای «اعرافی» هم پیشنهاد داد و ما خودمان هم چندین بار گفته بودیم. گفتیم این‌كه از طلبه‌ها و یا مبلغین عادی از این‌جا به شهرستان بروند و در آن‌جا شب در مسجد و یا حسینیه بروند سخنرانی بكنند، به جای این‌ها اساتید بزرگواری كه خودشان استاد در سطوح عالی هستند یا درس خارج دارند در حقیقت خودشان هم دستی بر آتش دارند و تجربه‌ بیشتری هم دارند، این‌ها را جمع كنید ما یك سری دوره‌هایی برای این‌ها در مورد آشنایی با شبهات داشته باشیم.

یك كسی كه استاد حوزه است آدم بخواهد كار بكند در پنج جلسه به اندازه پنجاه جلسه دوستان عادی، این‌ها جلو می‌روند و مطلب می‌گیرند. این‌ها بزرگواری كردند تعدادی از اساتیدی كه آماده بودند، بنا شد یك مصاحبه‌ای انجام بشود؛ بعضی‌ها را آقای «ابوالقاسمی» مصاحبه گرفت و بعضی‌ها را گفتند این‌ها پرستیژشان خیلی بالا است یا سن‌شان بالا است ده، پانزده سال سابقه تدریس دارند لذا شما خودتان با این‌ها صحبت كنید. ما گفتیم «اهلا و سهلا»!

دیشب ما در اطاق جلسات، طبقه بالای مركز مدیریت، در حدود بیست نفری از این بزرگواران آمدند. من به جای مصاحبه، برای این‌كه به این‌ها بر نخورد، گفتم: یك شبهه‌ای مطرح بكنیم ببینیم كه این دوستان چه جوابی می‌خواهند بدهند. من قضیه‌:

«فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِي»

فاطمه پاره‌ی وجود من و غضب زهرا غضب من است!

الجامع الصحيح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة – بيروت – 1407 – 1987 ، الطبعة: الثالثة ، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 3، ص 359، ح 3510

را مطرح كردم گفتم: این در كتاب‌های شیعه و سنی آمده است؛ ولی این‌ها برای این‌كه این قضیه را زیر سوال ببرند می‌گویند این‌ها به ضرر شیعه است؛ چون پیغمبر « فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي» را آن روزی مطرح كرد كه علی به خواستگاری دختر «ابی جهل» رفته بود، پیغمبر ناراحت شد گفت: «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي مَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِي»؛ گفتم: اگر كسی از شما سوال بكند چه جوابی می‌دهید؟

این از شبهاتی است كه الان در رسانه‌های وهابی مفصل مطرح است، در فضای مجازی هر سال، یكی دو هفته قبل از ایام فاطمیه این شبهه را مطرح می‌كنند، برای این‌كه ذهن جوان‌های شیعه را مشوش كنند؛ چون می‌دانند این روایت، تمام بساط اعتقادات اهل‌سنت را زیر سوال می‌برد.

از آن طرف، بطلان خلافت ابوبكر را همین روایت اثبات می‌كند؛ چون از یك طرف «بخاری» در كتاب خودش جلد 3، صفحه 359، حدیث 3510 می‌گوید: «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِي»؛ و «مسلم» هم دارد:

«فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي يُؤْذِينِي ما آذَاهَا»

صحيح مسلم ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج 4، ص 1902، ح 2449

از آن طرف هم «بخاری» در جلد 3، صفحه 1126، حدیث 2926 می‌گوید:

«فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ فَهَجَرَتْ أَبَا بَكْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتى تُوُفِّيَتْ»

صدیقه طاهره بر خلیفه اول غضبناک شد و غضبش تا آخر لحظه حیاتش هم ماند!

الجامع الصحيح المختصر ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة – بيروت – 1407 – 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا، ج 3، ص 1126، ح2926

غضب حضرت زهرا (سلام الله علیها) غضب پیغمبر است غضب پیغمبر غضب خدا است!

(إِنَّ الَّذِينَ يؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا)

آنها که خدا و پيامبرش را آزار مي‌دهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنيا و آخرت دور ساخته، و براي آنها عذاب خوارکننده‌اي آماده کرده است.

سوره احزاب (33): آیه 57

قرآن باز می‌گوید:

(يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيهِمْ)

ای کسانی که ایمان آوردید، با قومي که خداوند آنان را مورد غضب قرار داده دوستي نکنيد.

سوره ممتحنه (60): آیه 13

همه چیز تمام شد! یعنی با دو تا روایت و دو تا آیه، همه چیز به هوا رفت! این‌ها آمدند قضیه «فاطمةُ بضعةُ منی» را زیر سوال ببرند «بحث خِطبه» و خواستگاری دختر «ابو جهل» را مطرح کردند. «ابن تیمیه» به طور مفصل روی این قضیه مانور داده است!

ما از دوستانی که حدود 20 نفر بودند سوال کردم دیدم این بزرگوارن اصلاً این شبهه به گوش‌شان نخورده است و حال آن‌که این از اساسی‌ترین و مشهورترین شبهاتی است که در این 30- 40 سال اخیر، هر سال «وهابی‌»ها مطرح می‌کنند.

علمای اهل‌سنت در خطبه‌های نماز جمعه‌شان مطرح می‌کنند، در سایت‌های‌شان مطرح می‌کنند، در کتاب‌های‌شان مطرح می‌کنند و در کتاب‌های درسی‌شان مطرح می‌کنند. اصلاً من جا خوردم. دیدم بعضی از این دوستان رفتند سراغ آیه قرآن و ... گفتم: شما عبارت «صحیح بخاری» را ببینید، «بخاری» در 4 جا قضیه خواستگاری را مطرح کرده؛ «مسلم» هم در چهار پنج جا آورده است.

دارند كه رسول اکرم این حدیث را در رابطه با خواستگاری دختر «ابو جهل» گفته است. شما باید بیایید به توجه به آنچه که در «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» است جواب را مطرح بکنید؛ یکی از بزرگواران گفت: بله در «صحیح بخاری» آمده که این‌ها آمدند از حضرت زهرا رضایت بگیرند حضرت زهرا گفت:

«اشهد الله وملائكته انكما اغضبتماني ولا ارضیتماني»

گفتم: اگر این را از «صحیح بخاری» برای من آوردید هر جایزه‌ای این آقایان معین کنند من به شما می‌دهم! ما هفته گذشته در «مسجد زینبیه» بودیم یک آقایی تقریباً بدون معمم او هم مطرح کرد گفت: این در «صحیح بخاری» است، گفتم: اگر در «صحیح بخاری» پیدا کردید دوستان شاهد باشید من 5 میلیون تومان به این آقا جایزه می‌دهم؛ نه به خاطر این‌که آورده، بلکه به خاطر این‌که این مطلب برای من ارزش دارد.

یعنی در «بخاری» همچنین روایتی داشته باشد کسی پیدا کند برای من بیش از 50 میلیون ارزش دارد.

گفت: نه در «صحاح سته» هست! گفتم: در «صحاح سته» هم یقیناً‌ نیست، گفت: نه «ابن قَتیبه»... گفتم: «قَتیبه» نیست «قُتیبه» است! دوباره گفت «قَتیبه»!! گفت: یک راوی به نام «قَتیبه»‌ در «بخاری» است!

من واقعاً خیلی ناراحت شدم و تا صبح از ناراحتی خوابم نمی‌برد كه یک استاد بزرگوار حوزه که ده، پانزده سال تدریس در سطوح عالی دارد اولاً فرق بین «قَتیبه» و «قُتیبه» را نمی‌داند و نمی‌تواند درست بخواند! ثانیاً می‌گوید در «صحیح بخاری»‌ آمده!

گفتم: این‌طوری شما با یک سنی بحث کنید همان‌جا شما را مسخره‌ می‌کند، اصلاً احتیاجی به برهان و دلیل ندارد.

ان شاء الله این دو سه روز را من می‌خواهم چند بحث را خیلی فشرده خدمت دوستان عرض کنم. البته پاورپوینت که در رابطه با حضرت زهرا (سلام الله علیها) است در سایت هم گذاشتیم، دیدیم خیلی ناقص است، كامل این را ما روی سایت می‌گذاریم. معمولاً وقتی روی سایت می‌گذاریم صفحات کتاب‌ها نمی‌آید.

با دوستان که صحبت کردیم گفتم: ما با آن استادی می‌خواهیم کار بکنیم که کامپیوتر داشته باشد با «نرم افزارهای علوم اسلامی» سر و کار داشته باشد، کسی که امروز با کامپیوتر سر و کار ندارد، به درد جامعه امروز تحصیل کرده‌های ما نمی‌خورد.

یک استاد دانشگاه كه ارشد و دکترایش را گرفته و سواد آن‌چنانی هم ندارد می‌آید آن‌جا شروع به تدریس می‌کند کامپیوترش را جلویش می‌گذارد و با موس‌های بی‌سیم شروع می‌کند مطالبی که هیچ ارزشی ندارد به قدری زیبا ترسیم می‌کند دانشجو لذت می‌برد.

منِ روحانی می‌خواهم آن‌جا بروم سخنرانی کنم یا دیگر نهایتاً نهایتاً مثل حاج آقای «قرائتی (حفظه الله) یک تخته سیاه و یا وایت بردی بیاوریم و شروع به نوشتن کنیم. گفتم: این‌ها دیگر گذشته است. دانشجو وقتی می‌بیند ما از قافله چقدر عقب هستیم، دیگر حوصله‌ای برای این‌که به حرف‌های ما گوش کند ندارد!

ولذا من از همه عزیزان تقاضا دارم روی این مسائل یک مقداری دقت کنند. من شبهه را الان نمی‌خواهم جواب بدهم. فقط مطرح می کنیم ببینیم دوستان عزیز برای فردا چه جوابی می‌توانند آماده كنند. در جلسه بعدی از دو سه نفر سوال می‌كنیم.

آن‌چه که در رابطه با قضیه حضرت زهرا مهم است چند تا مسئله است که الان جناب آقای «صلاح الدین» در «ترکیه» من بارها گفتم به ایشان ارادت خاصی دارم، خدمات زیادی به شیعه کرده؛ ولی اخیراً شروع کرده یک سری شبهاتی را در رابطه با حضرت زهرا مطرح کردن! شاید چندین نفر از «ترکیه» منزل ما و مؤسسه آمدند که آقا ایشان دارد معتقدات شیعه را زیر سوال می‌برد، روحانیانی که با او همگام نیستند را مورد کم مهری و ... قرار می‌دهد.

گفتم: مسئله‌ای نیست ایشان دعوت کند ما آن‌جا می‌آییم با هم صحبت می کنیم. بعد دیدم دو، سه روز قبل یکی از سخنرانی‌هایش را برای من ترجمه کرده بودند، زبان ترک‌های «استانبول» با ترک‌های ما تفاوت زیادی دارد ما سی، چهل درصدش را متوجه می‌شویم ولی شصت درصد را متوجه نمی‌شویم. یکی از دوستان آمد همه را ترجمه کرد دیدم ایشان در آخرش می‌گوید: "آیت‌الله‌های «ایران» بیایند به من جواب بدهند."

در یک جای دیگر گفته: "من حاضر هستم مناظره کنم" من هم به ایشان پیام دادم ما در رابطه با حضرت زهرا حاضر هستیم هم مناظره کنیم و همه مباهله کنیم؛ از این بالاتر! برای ما هم فرقی نمی‌کند امام صادق فرمود:

«باهلوهم في علي بن أبي طالب‏»

تصحيح اعتقادات الإمامية؛ نویسنده: مفيد، محمد بن محمد، مصحح: درگاهی، حسین، ص71

قطعاً‌ به طریق اولی «باهلوهم فی فاطمة الزهرا» مرضی اهل‌بیت است. تا دیروز «وهابی‌»ها داشتند شبهه پراکنی می‌کردند، الان این شبهات از حلقوم بچه‌ شیعه‌هایی که یک عمر خدمات به شیعه کردند در می‌آید. این واقعاً مایه تأسف و اوج مظلومیت اهل‌‌بیت (سلام الله علیهم) است!

پرسش:

ایشان چه کسی است؟

پاسخ:

ایشان رهبر شیعیان «ترکیه» است خدمات زیادی هم کرده؛ ایشان کسی بود که مورد تأیید حضرت امام و مورد تأیید «مقام معظم رهبری» و مورد تأیید مراجع است؛ یعنی ایشان یک شخصیت بین المللی است. «اردوغان» از او حساب می‌برد و اصلاً ایشان «اردوغان» را حساب نمی‌کند!!

ایشان نسبت به بنده یک علاقه وافری دارد. شاید بگویم بچه‌های من، یا دوستان ما، آن‌قدر به من عقیده ندارند که ایشان عقیده دارد. یعنی محبت و اعتماد ایشان به من و پی‌گیری بحث‌های من، توسط ایشان برای من لذت بخش بود. و این محبتی که ایشان به من دارد و عقیده‌اش نسبت به من تقریباً غلو است نه حقیقت! خیلی رک بگویم.

عقیده ایشان به بنده از حد متعادل بالاتر و در حد غلو است. به ایشان گفتم: دعوت کن ما آن‌جا بیاییم، ما حرفی نداریم می‌آییم آن‌جا با هم بنشینیم در یک جمع علمایی صحبت کنیم! در هر صورت خیلی عجیب است که ایشان حرفهایی درباره شهادت حضرت زهرا مطرح کرده که من خیلی متأثر شدم.

پرسش:

شاید مواضع ایشان، از باب تقیه است؟

پاسخ:

نه، کلاً قضیه خیلی فراتر از این است. حتی ایشان ابتدا می‌گوید: "از امام «شافعی» چه ضرری برای من آمده؟ اگر کسی به نظر امام «شافعی» عمل کند از نظر من اشکالی ندارد، از «امام اعظم ابو حنیفه» چه ضرری به من رسیده؟"

من این‌ها را جواب می‌دهم. این بزرگوار می‌گوید از «ابو حنیفه» و «شافعی» چه ضرری به ما می‌رسد؟ ما از اهل‌سنت معاصرمان تشکر می‌کنیم که سخنان امام «شافعی» و «ابو حنیفه» را نسبت به شیعه ملاک قرار ندادند!!

من مدرکی می‌آورم که هم «شافعی» هم «ابو حنیفه»، فتوا به قتل شیعه، و فتوا به کفر شیعه دادند و نوشتند شیعه توبه هم بکند توبه‌اش قبول نیست و باید کشته بشود!! از «احمد ابن حنبل»‌ به همین شکل!

شما توجه داشته باشید كه یک مقدار بی‌سوادی‌های ما دارد کار به دست‌مان می‌دهد، حداقل در «ترکیه» در زمان «دولت عثمانی» چه بلایی به سر شیعه آوردند. «افندی» کثیف فتوای قتل شیعه را داد!

کتاب «العقود الدریّه فی تنقیح الفتاوی الحامدیه» نوشته چه کسی است؟ «ابن عابدین»! «ابن عابدین» از فقهای به نام «احناف» است. «حنفی»ها شاید چهار پنج تا فقیه نامدار دارند یکی‌ از آن‌ها «ابن عابدین»‌ است. الان کتاب «حاشیه ابن عابدین» کتاب درسی حوزه‌های علمیه اهل‌سنت در حد درس خارج است.

ایشان در این‌جا می‌گوید: من در مجموعه «شیخ الاسلام عبدالله افندی حفظه الله الملک السلام» دیدم از او سوال کردند:

«ما قولكم دام فضلكم ورضی الله عنكم و نفع المسلمین فی سبب وجوب مقاتلة الروافض وجواز قتلهم»

رأی شما چه است که ما شیعیان را بکشیم؟

«واذا اثبتم سبب كفرهم حل تقبل توبتهم واسلامهم كالمرتد او لاتقبل وهل یجوز استرقاق نسائهم وزراریهم؟»

اگر شیعه كافر است، وقتی كشتیم می‌توانیم زن‌ها و بچه‌هایشان را اسیر كنیم؟

ایشان جواب داده است:

«أن هؤلاء الكفرة والبغاة الفجرة جمعوا بين اصناف الكفر والبغي والعناد وانواع الفسق والزندقة والالحاد ومن توقف فی كفرهم والحادهم ووجوب قتالهم وجواز قتلهم فهو كافر مثلهم»

هركس در قتل شیعه و الحاد شیعه و كفر شیعه و وجوب قتال و جواز قتل آن‌ها شك بكند، كافر است!

العقود الدریة فی تنقیح الفتاوی الحامدیة؛ المؤلف: ابن عابدین، محمد أمین بن عمر بن عبد العزیز عابدین الدمشقی الحنفی (المتوفی: 1252 هـ)، الناشر: دار المعرفة، الطبعة: بدون طبعة وبدون تاریخ، ج 1، ص 102، بَاب الرِّدَّة وَالتَّعْزِیر

این برای همین «تركیه» است. طبق این فتوا به تعبیر مرحوم آقا عزیز «طباطبایی»، در «حلب» هفتاد هزار شیعه را به استناد همین فتوای «عبدالشیطان افندی»ذبح كردند!

بعد ایشان در این‌جا می‌گوید:

«ثبت بالتواتر عند الخواص آن هذه الفلان فمن اتصف من هذه الفلان...»

تا این‌جا می رسد. این دیگر عبارت «ابن عابدین» است، «ابن عابدین» وقتی این لاطائلات را از «افندی» نقل می‌كند می‌گوید:

«أقول: وَقَدْ أَكْثَرَ مَشايخ الإسلام من عُلَمَاء الدّولة العثمانية لا زالت مُؤيّدة بالنضرة العالية في الإفتاء في شأن الشيعة الرافضة»

بعد این‌جا را نگاه كنید که می گوید:

«اجمع علماء الاعصار علی اباحة قتلهم وان من شك فی كفرهم كان كافرا»

علماء اعصار اجماع دارند بر جواز قتل شیعه. و همانا هر کس در کفر شیعه شک کند، او کافر است.

این تقریبا برای دویست تا دویست پنجا سال قبل است. مال هفتصد هشتصد سال قبل هم نیست!!

بعد می‌گوید: امام اعظم؛ یعنی «ابوحنیفه»، «سفیان ثوری» و «اوزاعی» گفتند:

««إذَا تَابُوا وَ رَجَعُوا عَنْ کفْرِهِمْ إلَی الْإِسْلَامِ نَجَوْا مِنْ الْقَتْلِ وَ یرْجَی لَهُمْ الْعَفْوُ کسَائِرِ الْکفَّارِ»

آقایان دقت كنند:

«وَ أَمَّا عِنْدَ مَالِک وَ الشَّافِعِی وَ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ وَلَیثِ بْنِ سَعْدٍ وَ سَائِرِ الْعُلَمَاءِ الْعِظَامِ فَلَا تُقْبَلُ تَوْبَتُهُمْ»

توبه شیعه قبول نیست!

«وَلَا یعْتَبَرُ إسْلَامُهُمْ وَ یقْتُلُونَ حَدًّا»

شیعیان به عنوان حد، کشته می شوند.

العقود الدریة فی تنقیح الفتاوی الحامدیة؛ المؤلف: ابن عابدین، محمد أمین بن عمر بن عبد العزیز عابدین الدمشقی الحنفی (المتوفی: 1252 هـ)، الناشر: دار المعرفة، الطبعة: بدون طبعة وبدون تاریخ، ج 1، ص 102، بَاب الرِّدَّة وَالتَّعْزِیر

از «امام شافعی» به شما ضرر نمی‌رسد؟ «از ابو حنیفه» ضرر نمی‌رسد؟ من عرض كردم از علمای اهل‌سنت معاصرمان واقعا تشكر می‌كنیم كه این‌ها حرف‌های این بزرگان را ملاك قرار ندادند!

چه در «ایران» باشد و چه در جاهای دیگر باشد. حالا اگر كارشان واقعا خالصا لوجه الله است مأجور هستند، یا نه به خاطر ترس از قدرت شیعه هم است بازهم ما از این‌ها تشكر می‌كنیم.

اما این‌كه ما بیاییم بگوییم از «امام شافعی» و از «ابوحنیفه» و... به ما ضرر نمی‌رسد، خیلی عجیب است. فتاوای این‌ها در كفر شیعه و در وجوب قتل شیعه و جزیه گرفتن از شیعه فراوان است. من یك فایلی دارم این‌ها را از تمام بزرگانشان جمع كرده‌ام.

الان هم جدیدا وهابی‌ها یك سایتی را تحت عنوان «منبر التوحید والجهاد» راه اندازی كرده‌اند و آمده‌اند تمام این فتاوای بر قتل شیعه را دارند در اینترنت منتشر می‌كنند.

والسلام علیكم ورحمة الله و بركاته»



مطالب مرتبط:
ولایت تكوینی ائمه اهلبیت (علیهم السلام)روایات فضائل خلفا، واقعیت، یا کذب محض!؟مصدر تشریع معارف دین؛ صحابه یا اهلبیت (23)مصدر تشریع معارف دین؛ صحابه یا اهلبیت (21)
Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها