بسم الله الرحمن الرحیم
عنوان: جواب گرگیج - مدرسه معصومه 09/24/ 1400
استاد آیت الله حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه
خدا را بر تمام نعمتهایش بویژه نعمت ولایت سپاس میگوییم، و خدا را شاکریم که توفیقمان داد امروز شما بزرگواران، عزیزان و گرامیان را از نزدیک زیارت کنیم و دقایقی با شما سخن بگوییم.
من عرایضم را با توجه به پارهای از مسائل ناگذیرم به صورت کشکولی و فهرست وار عرض کنم و در پایان هم یک نتیجهگیری کلی داشته باشیم. نکته اول موضوع اهمیت امامت و ولایت از دیدگاه اسلامی است نه شیعه!
در این زمینه هم آیات و هم روایات به قدری زیاد است که شاید اگر این احادیث و تفاسیری که در رابطه با امامت نوشته شده جمع شود مثنوی هفتاد من کاعذ شود.
من یک جمله از یکی از علمای اهلسنت نقل میکنم، و یک روایت هم از کتاب «کافی» نقل میکنم. تا این قضیه روشن شود که موضوع امامت چقدر ارزش دارد و چه جایگاهی دارد.
آقای «آلوسی» از علمای بزرگ اهلسنت است که «زرکلی» در ترجمهای او میگوید:
«کان سلفی الاعتقاد»
الأعلام؛ زرکلی، خیر الدین بن محمود (م 1396)، دار العلم للملایین، چاپ پانزدهم، أیار، 2002 م؛ ج 7، ص 176
ایشان متوفای 1270 است. کتابی به نام «روح المعانی» در تفسیر قرآن دارد. در جلد 6 صفحه 193 یک تعبیری در ذیل آیه شریفهای ابلاغ دارد، روایت از ابن «مردویه» متوفای 410 از علمای بزرگ اهلسنت است.
ایشان کتابی در رابطه با مناقب امیر المؤمنین دارد، از «ابن مسعود» مفسر عصر نبوت و عصر صحابه:
«کُنّا»
کلمهای کان را ما میدانیم دلالت بر استمرار دارد و صیغه هم مع الغیر است؛ یعنی ما همه:
«نقرأ على عهد رسول الله ( صلى الله علیه و سلم )»
در زمان پیغمبر (صلی الله علیه واله وسلم) همگی آیه 67 سوره مائده را این چنین میخواندیم:
«یاأیها الرسول بلغ ماأنزل الیک من ربک إن علیا ولى المؤمنین وإن لم تفعل فما بلغت رسالته»
روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی؛ اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی الوفاة: 1270هـ ، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج6، ص193
به قول معروف میگویند اگر در خانه کس است یک حرف بس است. این مشتی از نمونهای خروار است. همین تعبیر را «سیوطی» در کتاب «در المنثور» جلد 3 صفحه 117 دارد. «شوکانی» در کتاب «فتح القدیر» جلد 2 صفحه 61 و 82 دارد.
معمولا «سیوطی» را شما ملاحظه کنید در کتاب «در المنثور» مبنایش این است وقتی به یک روایت میرسد اگر ضعیف باشد بلا فاصله مینویسد این روایت ضعیف است. مثلا «اخرج ابن مسعود بسند ضعیف».
اما اینجا شما ملاحظه بفرمایید:
«أخرج ابن مردویه»
الدر المنثور؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی الوفاة: 911، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1993، ج3، ص117
تا اینجا نه قبلش و نه بعدش اشارهای به تضعیف سند ندارد. این یک نکته.
نکتهای دیگر از کتاب «کافی» است تعبیر خیلی زیبایی از حضرت سید الشهداء (سلام الله علیه) است. با اینکه ما روایت از امام حسین خیلی کم داریم، با همهای که روایت کم داریم؛ ولی یک عبارت خیلی ظریفی اقا امام حسین دارد.
«شیخ صدوق» متوفای 381 در کتاب «علل الشرایع»، روایت خیلی مفصل است:
«إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِیَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَنْ سِوَاهُ»
شاهد ما این جا است:
«فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ»
راه رسیدن به معرفت خدا چیست؟
«قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَتُه»
تنها راه شناخت خدا رفتن در خانه اهلبیت است.
علل الشرائع؛ ابن بابویه، محمد بن على، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: کتاب فروشى داورى، ج1، ص9
«بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّه»
الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، ناشر: دار الکتب الإسلامیة، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ج1 ؛ ص145
عبادت خدا، معرفت خدا، وحدانیت خدا از کانال اهلبیت نباشد سر از خدایی در میآورد که امروز وهابیت به نمایش گذاشتهاند، خدایی الاغ سوار، که نیمه شب سوار الاغ میشود، روی کره زمین میآید به بندگانش سر میزند.
خدایی که در مراسم حج سوار ناقه میشود و برای «رمی جمرات» میآید. اینها عبادتهای است که «ابن تیمیه» و دیگران دارند. الان فرصت نیست که من تصاویر منابعش را نشان بدهم.
خدایی که بیماری چشم میگیرد ملائکه به عیادتش میروند، خدایی که سوار بر عرش میشود و کنارش یک جایی است میگوید از «ابن تیمیه» سوال کردم این جای خالی برای چه کسی است؟ گفت برای پیغمبر گذاشته که وقتی خواست آنجا برود یک مقداری با خدا همنشین بشود جا داشته باشد!
اینکه: «بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّه»؛ نشان میدهد بر اینکه دوری از اهلبیت انسان را به کجا میبرد!
آقای «حاکم نیشابوری» متوفای 405 کتابی به نام «مستدرک الصحیحین» دارد. روایاتی که در کتاب «صحیح بخاری و مسلم» از قلم افتاده ایشان آورده است. ایشان در جلد 3 صفحه 163 با سند صحیح نقل میکند:
«وأهل بیتی أمان لأمتی من الاختلاف»
تنها راه وحدت میان امت اسلامی و تنها راه گریز از اختلاف رفتن سراغ اهلبیت است.
در کنار مائده آسمانی اهلبیت نشستن و از علوم اینها که از سرچشمهای وحی گرفته شده استفاده ببرد.
«فإذا خالفتها قبیلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب إبلیس»
اگر با اهلبیت اختلاف شد، جامعه به حزب ابلیس مبدل میشود.
بعد میگوید:
« هذا حدیث صحیح الإسناد»
المستدرک على الصحیحین؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 163، ح4712
آدرس کتاب را دوباره تکرار میکنم آنهای که خوش حافظه هستند به حافظهشان بسپارند. کتاب «مستدرک» جلد 3 صفحه 163. این یک مسئله.
عرض کردم حرف در اینجا خیلی زیاد است. نکتهای دوم بحث رعایت وحدت میان امت اسلامی است. بحث وحدت، بحث تأسیس نظام جمهوری اسلامی یا حضرت امام و غیره نیست بحث قرآنی است.
انکار وحدت، به هم زدن وحدت، ایجاد تفرقه خیلی بی پرده بگویم در حقیقت انکار قرآن است.
(وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا کَذَلِکَ یبَینُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ)
و همگی به ریسمان خدا [= قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت]، چنگ زنید ، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهای شما، الفت ایجاد کرد، و به برکت نعمت او، برادر شدید! و شما بر لب حفرهای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد؛ این چنین، خداوند آیات خود را برای شما آشکار میسازد؛ شاید پذیرای هدایت شوید.
سوره آل عمران (3): آیه103
(وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا)؛ امر و نهی است، هردو در یک جا قرار گرفته است. و تأکید ائمه (علیهم السلام) بر مسئله وحدت به قدری زیاد بوده که انسان واقعا مبهوت میماند.
شما به کتاب «اعتقادات شیخ صدوق» صفحه 107 مراجعه کنید. معمولا در کتابهای اعتقادی روایاتی را مطرح میکنند که از قنطرههای رجال گذر کرده باشد.
همین عبارت را مرحوم «علامه مجلسی» در کتاب «بحار الانوار» چاپ بیروت جلد 71 صفحه 217، چاپ ایران جلد 74 صفحه 217 نقل میکند.
«إِنَّا نَرَى فِی الْمَسْجِدِ رَجُلًا یُعْلِنُ بِسَبِّ أَعْدَائِکُمْ وَ یُسَمِّیهِمْ»
بعضی از شیعیان تندرو - مثل بعضی از شیعیان انگلیسی و اینها که ما مواجه هستیم- یا بعضی از افرادی که خیلی زیاد از معارف دینی اطلاع ندارند در مجلس مینشینند به مقدسات اهلسنت ناسزا میگویند و نام هم میبرند.
«فَقالَ مَا لَهُ»
امام فرمود این بابا چه درش است، چه مرضی دارد؟
«لَعَنَهُ اللَّهُ»
خدا او را لعنت کند.
اعتقادات الإمامیه ( للصدوق)؛ نویسنده: ابن بابویه، محمد بن على (وفات مؤلف: 381 ق)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: کنگره شیخ مفید، مکان چاپ: ایران؛ قم، سال چاپ: 1414 ق، ص107(39 باب الاعتقاد فی التقیّة)
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج71، ص217
این سخن امام صادق (سلام الله علیه) دیگر تکلیف را برای همه روشن کرده، جایی برای تردید باقی نگذاشته، جایی برای شک و شبهه برای ما باقی نگذاشته است.
ما در این زمینه روایت زیاد داریم، چون فرصت کم است عرض کردم به صورت کشکولی دارم عرض میکنم. میخواهم خیلی سریع رد بشوم و بروم.
نکتهای سوم: آگاهی از توطئهای دشمن است. دشمن از دیر باز نه تنها الان از زمان خود امیر المؤمنین (علیه السلام) تمام تلاششان این بود که ایجاد اختلاف میان اتباع امیر المؤمنین شیعه و اتباع خلفاء نماید.
نمونه اش را بارها شنیدید ابو سفیان بعد از این که خلافت ابوبکر مستقر شد، خدمت حضرت امیر آمد گفت یا علی! - یک تعبیر وقیحی نسبت به ابوبکر دارد که من نمیخواهم بیان کنم- این سر کار آمده اگر اجازه بدهید من تمام کوچههای مدینه را پر از لشکر و شمشیر به دست میکنم و مسئله را تمام میکنم.
شما ببینید امیر المؤمنین چه جواب داد؟ گفت بله برو نیرو بیاور، نه. حضرت گفت تو کَیْ خیر خواه اسلام بودی که الان خیر خواه اسلام باشی! تو همواره در ضد اسلام تلاش کردی این سخن تو هم برای نابودی اسلام است نه برای خیر خواهی اسلام، ما نیاز به همکاری تو نداریم!
از زمان خود حضرت امیر این نفاق توسط توطئه گران برای ایجاد اختلاف میان امت اسلامی روشن شده است.
امیر المؤمنین با اینکه خود را امام بحق میداند در خطبه 150 تعبیر خیلی تندی دارد، دوستان بروند مطالعه کنند.
«حَتَّى إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الْأَعْقَابِ ...وَ ذَهَلُوا فِی السَّکْرَةِ عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ»
نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ نویسنده: شریف الرضى، محمد بن حسین، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 209، خطبه 150
همچنین در نامه 53 به مالک اشتر دارد:
«فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کَانَ أَسِیراً فِی أَیْدِی الْأَشْرَار»
نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ نویسنده: شریف الرضى، محمد بن حسین، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 435، نامه 53
با همه اینها میفرماید من به خاطر ایجاد وحدت و جلوگیری از تفرقه:
«فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِی نَهْبا»
نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ نویسنده: شریف الرضى، محمد بن حسین، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص48
«عمار» میگوید من موقع هجوم به خانه حضرت امیر نظاره گر بودم دستم در قبضهای شمشیر و چشمم به دهان علی بود که اشاره کند و دیگران هم چنین بودند؛ ولی امیر المؤمنین به ما اجازهای کوچکترین حرکت ضد وحدت نداد.
یعنی بزرگ منادی وحدت امیر المؤمنین (سلام الله علیه) است با اینکه خود را محق و امام به حق و وصی به حق میداند سکوت میکند.
ما باید یک مقداری آگاه باشیم که دشمن یا میآید یک شیعه را تحریک میکند تا به مقدسات اهلسنت توهین بشود، آنها را به عکس العمل وا دارد.
یا یک سنی را یا یک وهابی را تحریک میکند یک مطالبی بگوید تا آتش فتنه در میان مردم روشن بشود.
ما خدا را شاکریم در این چهل سال زندگی مسالمت آمیزی که در ایران میان شیعه و سنی بود در هیچ جایی دنیا همچنین زندگی مسالمت آمیز نیست.
بنده خودم مسافرتهای زیادی به «هند، افغانستان و پاکستان» و کشورهای دیگر داشتم.
چهل روز در ایالتهای مختلف «آمریکا» بودم، در «آلمان، هلند» و کشورهای عربی رفتهام. در هیچ جا من مثل ایران تفاهیمی که بین شیعه و سنی در طول این چهل سال است ندیدم.
یک شب در سفر مکه یکی از بزرگان جناب اقای دکتر ابو عمر مشاور عالی قضایی ملک فهد از من - در برج البراویج که 60 – 70 طبقه و مشرف به بیت الله الحرام ساختهاند که اگر امام زمان خواست از مکه قیام کند از همان بالا بزنند- دعوت کرد.
دوستان بعثه همه مخالفت کردند، مخصوصا خود جناب اقای نواب (حفظه الله تعالی) که الان مسؤل بعثه است گفت فلانی این توطئه است.
البته قبلش هم یک اتفاقی در حرم افتاده بود با این مفتیها درگیری تندی داشتیم آنها به امام توهین کردند من چشمم را بستم و دهنم را باز کردم و گفتم اگر ما در آنجا نتوانیم دفاع کنیم به درد لای درز دیوار هم نمیخورم.
حتی من در آمریکا در نیویورک سخنرانی داشتم، یکی از اقایان بلند شد مطالبی گفت، همان زمان اقای کروبی و اینها بود من خیلی محکم جواب دادم.
یکی از میزبانهای ما آمد زیر گوش من گفت اقای قزوینی اینجا قم و تهران نیست، سیصد متری سازمان ملل است. اینجا زبان آدم را از پشت گردنش در میآورند.
گفتم اگر من اینجا نتوانم از نظام اسلامی دفاع کنم ارزش اینکه حتی لای دیوار قرار بگیرم ندارم. در قم و تهران که دفاع میکنیم مردم به ما بهبه و چهچه میگویند تکبیر میگویند هنر نیست، اینجا باید دفاع کنیم.
گفتم من به وظیفه ام عمل کردم اف بی ای و یا سازمان سیا بیاید اگر تخلفی از دیدگاه قانون آمریکا من مرتکب شدم تسلیم هستم.
گفت فلانی موقع رفتن در فرودگاه چنین و چنان میکنند گفتم بکنند من تسلیم هستم. من آن را که تشخیص میدهم عمل میکنم. چون میدانید در بحرانی ترین بحرانها انسان باید امتحان پس بدهد.
در مکه دوستان ما مخالفت کردند گفتند نرو، اینها قصد کشتن شما را دارند با توجه به این بحثی که قبل از افطار در بیت الله الحرام پیش آمد و شما داشتید.
گفتم چه سعادتی بهتر که خون کثیف ما به خاطر دفاع از اهلبیت ریخته بشود ما رفتیم، دیدم ده – دوازده نفر از اساتید دانشگاه عبدالعزیز و ام القری را دعوت کرده، تقریبا بعد از نماز تراویح بحث ما با اینها شروع شد تا ساعت 3 و نیم 4 بعد از نیمه شب طول کشید.
من در رابطه با وضعیت اهلسنت ایران برایشان گفتم که اینها نماز جمعه دارند، همه مبهوت مانده بودند. گفتند مگر میّشود در ایران سنیها نماز جمعه داشته باشند؟ اصلا باور نمیکردند.
گفتم اینها در مجلس نماینده دارند، گفتند این از آن حرفهای شاخ در آور است شما چی میگویید؟ گفتم در خبرگان رهبری اینها نماینده دارند. در دانشگاه تدریس دارند!
اینها تا حدودی از من شناخت داشتند من بیش از دویست تا جلسه بحث و مناظره با دانشجویانشان حتی با مفتی اعظمشان شاید اولین و آخرین روحانی شیعه بودم که در طائف با حاج آقای نواب رفتیم با ایشان بحث داشتیم.
اینها روی شناختی که از من داشتند گفتند فلانی ما نمیتوانیم بگوییم شما دروغ میگویی؛ ولی این برای ما غیر قابل قبول است. چیزهای که از ایران به ما منتقل کردند غیر از این است.
آخر سر هفت – هشت تا استاد از من مصرانه خواستند شما از طریق وزارت علوم عربستان بخواهید که ما بتوانیم ایران بیاییم این حرفهایی که میزنید از نزدیک ببینیم.
یعنی حتی برای آنها ما برخورد مسالمت آمیز شیعه و سنی را مطرح کردیم، برایشان خیلی عجیب و غریب بود.
لذا ما باید قدر این نعمت را کاملا بدانیم که دشمن همواره در تلاش است تا آتش فتنه و اختلاف را میان شیعه و سنی ایجاد کند. یک روز به دست شیعه و یک روز به دست سنی و یک روز هم به دست وهابی!
نکتهای چهارم: در این قضایایی اخیر این اهانتی که به ساحت مقدس ائمه معصومین شد، شاید سابقه نداشت، من از سال 47 وارد حوزه علمیه قم شدم، شاید آن زمان خیلی از شما هنوز در عالم زر مشغول عبادت خدا بودید. الا بعضی از بزرگواران!
عمدهای عمرم را هم با شبهات وهابیت گذراندم، من این طور تعبیر وقیح، زشت، اهانت و سب تا به حال از هیچ وهابی نشنیدم.
«ابن تیمیه و محمد ابن عبدالوهاب» میگویند بله شیعهها همه زنا زاده هستند؛ چون اینها قائل به متعه هستند ولی نسبت به ائمه میرسند احترام میکنند.
شما ببینید «ذهبی» در جلد 13 کتاب «سیر اعلام النبلاء» صفحه 180 اصلا از ائمه به قدری تجلیل میکند، به قدری زیبا سخن میگوید آدم باور نمیکند که این قلم مال «ذهبی» است.
«ذهبی» را شاگردش «سخاوی» میگوید از نواصب است، شعبهای از ناصبی در او بوده است؛ ولی نسبت به ائمه میرسند خیلی زیبا حرف میزنند و تعریف میکنند.
حتی «ابن تیمیه» به امام صادق (سلام الله علیه) میرسد میگوید تاریخ مانند امام جعفر صادق را تحویل جامعه نداده است. مادری مثل امام صادق را نزایده است. شما ببینید «ابن تیمیه» حرفش این است.
اجازه بدهید من این مطلب را بیاورم تا عزیزان ببینند «ابن تیمیه» را که دیگر در ناصبی بودنش نسبت به شیعه شک و شبههای نیست. شما عبارت ایشان را در کتاب «منهاج السنه» جلد 4 وقتی به امام صادق (سلام الله علیه) میرسد ببینید چه میگوید.
«فإن جعفر بن محمد لم یجیء بعد مثله»
امام صادق یک شخصیت بی نظیری است تاریخ مثل او را سراغ ندارد.
منهاج السنة النبویة؛ اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج4، ص126
شما ببینید ابن تیمیهای حرانی بزرگ نظریه پرداز وهابیت این حرف را میگوید. یا «آلوسی» که «تحفه اثنی عشریه ای دهلوی» را (...) دیگر کسی در ناصبی بودن دهلوی شک و شبههای ندارد.
ایشان انصب نواصب این صد سال اخیر است. ولی وقتی به امام صادق (سلام الله علیه) میرسد میگوید این ابو حنیفه در میان اهلسنت افتخار میکرد و با فصیحترین بیان میگفت:
«ولولا السنتان لهلک النعمان»
اگر آن دو سال شاگردی من در محضر امام صادق نبود من ابو حنیفه بی چاره شده بودم.
اینها نسبت به ائمه این قدر حواسشان جمع بود احترام ائمه را داشتند، اینها طبق آیهای شریفهای:
(قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى)
بگو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوستداشتن نزدیکانم [= اهل بیتم].
سوره شوری (42): آیه 23
به ائمه احترام داشتند. عموم وهابیهایشان من حتی از اهلسنت نیاوردم، از این دو تا وهابی سرشناس آوردم.
«محمد ابن عبدالوهاب» و اینها یا خود مفتی اعظم فعلی عربستان سعودی که ما با حاج اقای نواب پیش ایشان بودیم به قدری نسبت به ائمه مودبانه برخورد میکرد اصلا احساس میکردی که یک آیت الله العظمی شیعه است که حرف میزند.
وقتی این آقا این حرف را زد وقیحترین تعبیر در تاریخ اسلام را نسبت به ائمه ایشان به کار برد؛ ولی در برابر این ما چند تا نکته را لحاظ کنیم.
نکته اول: اینکه تعداد زیادی از علمای اهلسنت سخنان ایشان را محکوم کردند؛ حتی علمای بزرگ منطقه استان گلستان، مثلا جناب اقای رهبر امام جمعه آق قلا که یکی از روحانیون خیلی سرشناس است خیلی تعبیر تندی داشت.
ایشان گفت: "مشهور شدن لازمهاش این نیست که به مقدسات توهین کنیم" بعضی از علما تعبیرشان این بود که این آقا وابسته به خارج است از آمریکا و صهیونیست خط گرفته است. این خودش یک امر مبارکی است.
قبل از اینکه علمای شیعه بیایند در برابر این اهانت وقیحانه موضع بگیرند علمای بزرگ اهلسنت موضع گرفتند.
گرچه ما انتظار داشتیم از علمای اهلسنت شرق کشور هم میدان بیایند؛ ولی نیامدند جز یک نفر و آن هم کار ایشان را توجیه کرد حالا ما کاری به او نداریم.
در این قضیه این امر مبارکی است که خود علمای اهلسنت قبل از علمای شیعه، قبل از این که حتی آقایان مراجع ما اظهار نظر کنند، من تا الان اطلاعی ندارم تا امروز صبح که اخبار را میدیدم آقایان مراجع هنوز اظهار نظری نفرمودند یا فرمودند بنده بی خبر هستم.
پرسش:
(...)
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
عرض کردم شاخصها مشخص است انگشتها کجا میروند.
در هر صورت...
در رابطه با اهانتی که آن مداح در یک جلسهای خصوصی داشت، نام هم نبرد سه نفر بودند. این همه علمای اهلسنت داد و بیداد کردند، بیانیه دادند، نمایندگان اهلسنت مجلس بیانیه دادند، آن بدبخت بی چاره را برای همیشه بایکوت کردند.
من نمیدانم نمایندگان شیعه خواب هستند! من عذر میخواهم حداقل به اندازه یک دهم علمای اهلسنت به میدان بیایند و بگویند این کار، کار زشتی است این کار را محکوم کنند و از مراجع قضائی بخواهند با این قضیه برخورد کنند.
البته جناب حاج آقای اعرافی یک بیانیه خوبی نمیگوییم خیلی خوب، تقریباً خوبی دادند و نکات زیبایی داشتند، بعضی از الفاظ خیلی زیبایی ایشان استفاده کرده بودند «جزاکم الله خیراً».
امروز از مرکز مدیریت به ما زنگ زده بودند ما یک جلسه ای میخواهیم بگذاریم در رابطه با نحوه برخورد با اهلسنت، تعامل با اهلسنت منشوری بنویسیم. گفتم این مجموعه فِرق و ادیان چند سال است؟ گفت 20 سال است این مجموعه درست شده بعد از 20 سال امروز شما میخواهید منشور بنویسید؟ یک مقداری خندید این هم وضع حوزه ما است.
البته ما گلایه نداریم توقع داریم که حوزه ما حوزه به روز باشد. مقام معظم رهبری فرمود: من صد بار گفتم در حوزههای علمیه کرسی آزاد اندیشی بگذارید؛ ولی هیچ کس توجه نکرد. تعبیرش این است که این را صد بار گفتم.
در هر صورت ...
این یک نکته که علمای اهلسنت میدان آمدند این امر مبارکی است که شاید خیلی از فتنههای که احتمال میرفت انجام بشود، بیانیه علمای اهلسنت قضیه را خاموش کرد. از آن طرف هم با این طور قضایا وظیفه حوزه برخورد علمی و منطقی است، برخوردهای فیزیکی مسئولش دیگران هستند.
ما باید تلاش کنیم همان مکتبی که ما افتخار پیروی آن را داریم مکتب غدیر، مکتب امیر المؤمنین به علی ناسزا میگویند، سرش را پایین میاندازد میرود میگوید علی نام در دنیا زیاد است.
به امام مجتبی جسارت میکنند میگوید پولت کم است به تو بدهم، خانه نداری مهمانت کنم، در تهیه لباس مشکل داری انجام بدهم، گرسنه هستی بیا خانه برویم، آن فرد میگوید من وارد مدینه شدم امام حسن مبغوضترین انسانها نزد من بود الان از مدینه میروم امام حسن (سلام الله علیه) محبوبترین انسانها در نزد من است.
ما باید منطقمان، منطق لیّن باشد. شما ببینید در قرآن آمده فاسدترین انسانها در تاریخ بشریت فرعون است؛ یعنی اولین بار و آخرین بار گفت:
(فَقَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَى)
و گفت: «من پروردگار برتر شما هستم!»
سور نازعات (79): آیه 24
قبل از او کسی نگفت بعد از او هم کسی نگفته؛ ولی وقتی خدای عالم، حضرت موسی و هارون را مأمور میکند که برای هدایت بروند
(فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَینًا لَعَلَّهُ یتَذَکَّرُ أَوْ یخْشَى)
اما بنرمی با او سخن بگویید؛ شاید متذکر شود، یا (از خدا) بترسد!
سوره طه (20): آیه 44
کسی که از نظر ما دشمن و مخالف ما است هر چه بد باشد در حد فرعون نیست منطق برخورد قرآن با مخالف برخورد روحانیت است.
عرض کردم قوه مجریه و قضائیه یک وظیفه ای دارند به ما هیچ ارتباطی ندارد آنها آنچه وظیفهشان است عمل میکنند نمیکنند ما کاری نداریم.
نکته ششم ایشان یک مقدمه ای چید و یک نتیجه گرفت، البته خودش در عذر نامهاش میگوید دیدم فاطمیه نزدیک است روی در و دیوار مطالبی نوشتند من هم این حرف را زدم یعنی مشخص است که از اول قصد اهانت و جسارت داشت.
اینطوری نیست که نا خودآگاه گفته باشد یا به قول یکی از علمای شرق گفت ایشان قصدش این نبوده جسارت بکند، در همان عذر نامه ای که نوشته مشخص است که با قصد، همچنین حرفی زده است.
در رابطه با قضیه شهربانو ایشان یک مقدمه ای چیده و نتیجه گرفته، میگوید شما معتقد هستید که خلافت خلفاء نامشروع است فتوحاتشان هم نامشروع است. در این فتوحات غنائمی که میآید چه اموال، چه کنیز و غلام اینها هم نا مشروع است.
این یک مقدمه را چیده و نتیجه گرفته همسر حضرت سید الشهداء (سلام الله علیه) نتیجه فتح خلیفه دوم بوده، اگر چنانچه خلافت خلیفه نامشروع باشد فتوحاتش هم نامشروع باشد؛ پس مادر امام سجاد (نستجیر بالله) با آن تعبیر وقیحی که من رویم نمیشود بگویم خیلی زشت و وقیح در وقیح به کار میبرد.
در اینجا ما چند تا نکته را باید در نظر داشته باشیم:
نکته اول: اینکه ما معتقد هستیم روایات در کتب شما هم هست، امام به حق و وصی منصوب پیغمبر امیر المؤمنین (سلام الله علیه) است، و او ولایت تامه دارد به تعبیر آیتالله العظمی «خوئی»
«لهم الولایة التکوینیة علی ما سوی الله»
به تعبیر حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) ولایت امام بر عالم هستی همانند ولایت ما به اعضای بدن ما است، تمام عوالم از ملائکه و ... گرفته همه تحت تدبیر امام (علیه السلام) است.
اگر چنانچه یک جنگی صورت بگیرد فتحی صورت بگیرد اجازه امام نباشد، این فتح نامشروع است و تصرف در این غنائم، تصرف عدوانی است. تصرف در این کنیزها و بندگانی که گرفتهاند نامشروع است.
اگر دیگران بخواهند در این غنائم تصرف کنند باید بیایند از حضرت امیر اجازه بگیرند، نه اینکه حضرت امیر بخواهد همچنین کاری بکند از آنها اجازه بگیرد.
ببینید روایات متعدد از ائمه (علیهم السلام) داریم، در کتاب شریف «کافی» آمده:
«کُلُّ مَا غَنِمُوا لِلْإِمَام»
اگر چنانچه یک جنگ و یا فتحی صورت بگیرد بدون اذن امام باشد تمام فتوحات متعلق به امام است. «ملک طِلق» امام است و میتواند در این «ملک طِلق» به هر نوعی بخواهد تصرف کند.
در این قضیه تمام مدارک را شیعه دارد از کتاب کافی، جلد 5، صفحه 43 «باب قسمة الغنیمة» میگوید اگر چنانچه:
«إِنْ قَاتَلُوا عَلَیْهَا مَعَ أَمِیرٍ أَمَّرَهُ الْإِمَامُ عَلَیْهِمْ ... وَ إِنْ لَمْ یَکُونُوا قَاتَلُوا عَلَیْهَا الْمُشْرِکِینَ کَانَ کُلُّ مَا غَنِمُوا لِلْإِمَامِ یَجْعَلُهُ حَیْثُ أَحَبَّ»
الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج5، ص43، بَابُ قِسْمَةِ الْغَنِیمَة، ح1
این یک نکته، نکته دیگر ما معتقد هستیم
«وَ الْأَرْضُ کُلُّهَا لَنَا»
الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص407، بَابُ أَنَّ الْأَرْضَ کُلَّهَا لِلْإِمَامِ ع، ح1
این هم در کتاب «کافی» شریف است و تمام فقهای ما بر مبنای این، فتوا دادهاند، در بحث احیای موات اینها مفصل این مسئله را مطرح کردند. در کتاب جواهر، جلد 10، صفحه 28
«وَ الْأَرْضُ کُلُّهَا لَنَا»
جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام؛ المؤلف: النجفی، الشیخ محمد حسن (المتوفى1266هـ)، تحقیق وتعلیق وتصحیح: محمود القوچانی، ناشر: دار الکتب الاسلامیة تهران، الطبعة: السادسة، 1363ش. ج10، ص28
آنچه که در زمین از همه چیز است مربوط به ما است. ما با هر نوعی بخواهیم در او تصرف میکنیم.
نکته خیلی مهم از نظر علمی من تقاضا دارم عزیزان این بخش را خوب دقت کنند، ایشان میگوید قضیه ای که بدون اذن امام (علیه السلام) تصرف کردهاند، این اشکال دارد.
اجازه بدهید این را از منابع اهلسنت برای شما بیاورم خیلی جالب است خود اهلسنت بر این عقیده هستند بر اینکه اگر کسی از کافر، نه کسی که گوینده لا اله الا الله است از کافر یک هدیه ای بگیرد این مطلب در کتاب «موسوعة الفقهیة الکویتیة» آمده که معتبرترین موسوعهای است که در 100 سال اخیر اهلسنت نوشتهاند:
«یجوز للامام قبول الهدیة من اهل الحرب»
دشمن حربی، هدیه ای داده غلامی، کنیزی مالی داده است.
«لأن النبی صلى الله علیه وسلم قبل هدیة المقوقس صاحب مصر فإن کان ذلک فی حال الغزو»
که همان «ماریه قبطیه» مادر ابراهیم است. شما میگویید امیر المؤمنین یا امام حسین این دختر را گرفته اگر چنانچه خلافت آنها مشروع نباشد (نستجیر بالله) ائمه حلال زاده نیستند این مبنای شما است میگوید اگر چنانچه یک کافر حربی، حتی در ذیلش هم دارد.
«فی حال الغزو فما اهداه الکفار»
بعد میآید از امام شافعی نقل میکند
«ذهب الشافعیة الی إنه لو أهدى مشرک إلى الإمام أو الأمیر هدیة والحرب قائمة»
در حال جنگ، دشمن حربی بیاید یک غلام و کنیزی به امام بدهد میتواند تصرف کند. شما حداقل مبنای خودتان را مطالعه کنید، اینقدر بیسواد بازی در نیاورید این مطالب بیرون میآید رسوا میشوید.
شما میآیید یک مقدمه باطل و خلاف عقیده خودتان میچینید و بعد بر مبنای آن مقدمه باطل میخواهید یک نتیجهگیری کنید، قلب میلیونها شیعه را جریحهدار کنید.
آن وقت چهار تا جوان نادانی گوشه و کنار پیدا بشود یا چهار تا مداح یا چهار تا شیعه انگلیسی یک عکس العمل نشان بدهند یک فتنه ای درست بشود؛ یعنی همانی که آمریکا و اسرائیل میخواهد حداقل مبنای خودتان را داشته باشید.
«ابن قدامه مقدسی» متوفای 620 از استوانههای فقهی احناف است این آقایان هم حنفی است. کتاب «ابن قدامه مقدسی»، المغنی مثل جواهر ما است. جواهر ما چگونه است؟ المغنی هم عین این است آمده اقوال شافعیها، مالکیها، حنفیها، حنبلیها را مطرح کرده آخر هم نتیجه گرفته است.
درس خارج آقایان حنفیها یکی از مدارکش مدرکش «مغنی ابن قدامه» است ایشان هم تعبیر را دارد که اگر کافر حربی هدیه ای به امام بدهد امام میتواند قبول کند.
به فرض شما هدیه ای خلیفه آورده، به مجرد اینکه کسی شهادتین را بگوید ما او مسلمان میدانیم خلیفه نمیدانیم؛ ولی مسلمان میدانیم یک مسلمان یک هدیه ای بدهد آن وقت چون قائل به خلافتش نیستیم نتیجهاش این نتیجه وقیح خواهد شد؟! این دو.
سوم: در رابطه با قضیه شهربانو حرف خیلی زیاد است نمیخواهم خیلی زیاد وقت شما را بگیرم، شخصیتهای برجسته ای که در تاریخ غور کردند مثل «سید جعفر شهیدی (رضوان الله علیه)»، «شهید علامه مطهری» میگویند از بیخ قضیه شهربانو دروغ است.
حتی مرحوم «مطهری» میگوید (این زن موهوم) میگوید اصلاً همچنین چیزی اتفاق نیفتاده ادله ای هم برایش دارند الان فرصت بیان کردن ادله نیست.
نکته بعدی: خیلیهایشان در آثارشان و سایتها دارند ما کاری نداریم اینها مبنای پشتوانه روایی دارد یا ندارد میگویند سال دوم خلافت خلیفه دوم زن و بچه یزدگرد را اسیر کردند، مدینه آوردند و قضایای مفصلی که نقل میکنند.
سال دوم خلافت خلیفه دوم چه سالی است؟ ابوبکر سال 13 از دنیا رفته عمر سال 13 خلافت را به دست گرفته 2 سال بعد سال 15 میشود، امام حسین چه سالی به دنیا آمد؟ سال 4 هجری به دنیا آمد.
نتیجه چه میشود؟ یعنی امام حسین (سلام الله علیه) 10 سال یا نهایتاً 11 سالش است. آیا همچنین چیزی از نظر عقلی درست است که حضرت امیر (سلام الله علیه) یک زنی برای یک بچه 10 ساله بگیرد؟ دارد یکی از این دختران را به محمد ابن ابیبکر داد. محمد ابن ابیبکر سال دهم حجة الوداع به دنیا آمده سال پانزدهم 4 ساله و یا 5 ساله میشود آیا این مبنای علمی شما است؟
چرا کاری میکنید که ما بیاییم مسائل را بیرون بریزیم آن وقت آبروی علمی شما برود، ما کاری به آن اهانتهایتان نداریم.
نکته بعدی آیا ایران زمان خلیفه دوم فتح شد؟ تمام مورخین اتفاق نظر دارند ایران سال 30 هجری زمان عثمان فتح شده، تا سال 30 هجری یزدگرد سر کار بود سلطنت میکرد جنگ هم میکرد حتی از «دولت چین» کمک خواست کمک ندادند داستانش مفصل است.
پس خاندان یزدگرد تا سال 30 سر حکومت بودند، اینکه اسارت به سال دوم خلافت عمر ابن الخطاب بر گردد این هم در هوا است. واقعا این مبنای علمی شما هست؟
یا در بعضی از مصادر داریم که امیر المؤمنین (سلام الله علیه) «حریث ابن جابر حنفی» را در زمان حکومتش به «شرق ایران» به عنوان حاکم فرستاد، بعد از اینکه دودمان ساسانیان به هم خورد یزدگرد فرار کرد و رفت زن و بچهاش آواره شدند.
«حاکم شرق ایران» با خبر شد که زن و بچه یزدگرد در فلان جا هستند رفت اینها را دستگیر کرد نه اسیر! دستگیر کرد به مدینه فرستاد و حضرت امیر (سلام الله علیه) خلیفه وقت و امام وقت است فعال ما یشاء است.
با توجه به این قضایا بهتر نیست که این بزرگواری که از تریبون نماز جمعه در حقیقت نماز جمعه نمایندگی رهبری است، همه اینها منصوب مستقیم یا غیر مستقیم ولی فقیه هستند، حساب شده حرف بزنند، حداقل کاری نکند آبروی علمی خودش را به حرّاج بگذارد.
البته حرف در این زمینه خیلی زیاد است برای اینکه عزیزان ما خیلی زیاد خسته نشوند به همین اندازه اکتفا میکنم.
ولی توصیه میکنم تلاش کنیم در فضای مجازی بحث علمی بکنیم برخوردهای منطقی داشته باشیم، اینها را همانطوری که ائمه سفارش کردهاند رسوای علمی کنیم.
در کتاب احتجاج مرحوم طبرسی اگر اشتباه نکنم صفحه 22 یا 23 خدمت آقا امام عسکری (سلام الله علیه) میآیند عرض میکنند یابن رسول الله در منطقه ما یک ناصبی است حرفها و شبهاتی مطرح میکند ما توانایی پاسخگویی نداریم.
آقا امام عسکری به یکی از شاگردهایش میگوید برو با او مناظره کن:
«فَأَفْحَمَهُ»
طوری با او مستدل صحبت کن که خفه بشود.
اخیراً هم یک کلیپی در سایت مقام معظم رهبری از دیشب گذاشتند خیلی جالب است ظاهراً مال زمان کرونا هم است که مقام معظم رهبری ماسک دستش است.
مثل ما بعضی طلبهها که برخلاف سیره رهبری ماسک نمیزنیم حالا کاری نداریم ایشان در رابطه با خطبه حضرت زینب در مجلس «یزید» میگوید سعیات را به کار بگیر
«فَکِدْ کَیْدَکَ وَ اسْعَ سَعْیَکَ وَ نَاصِبْ جُهْدَکَ فَوَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِکْرَنَا»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج45، ص135
بعد مقام معظم رهبری به عبارت روشنتر میگوید خفه شو، غلط اضافی نکن! این را مخصوصاً از دیشب از آرشیو در صفحه اول سایت مقام معظم رهبری گذاشتند این هم پر معنا است.
در اینطور قضایا امام عسکری میگوید برو طوری استدلال کن عزت علمیش را بشکن، کاری کن نتواند حرف بزند این میرود و بر میگردد شیعیان خدمت صادق میگویند این شاگرد شما آنچنان مناظره زیبایی کرد این مرد ناصبی نمیدانست
«فَأَفْحَمَهُ وَ صَیَّرَهُ لَا یَدْرِی فِی السَّمَاءِ هُوَ، أَوْ فِی الْأَرْض»
اصلاً نداند در آسمان یا در زمین است.
التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری (علیه السلام)؛ نویسنده: حسن بن على علیه السلام، امام یازدهم، محقق /مصحح: مدرسه امام مهدی علیه السلام، ص353
یعنی اینطوری این را از نظر علمی منکوبش کرد ما باید در فن و علم مناظره اینچنین باشیم. ما اهل علم هستیم برخورد ما باید علمی باشد در برخوردهای علمی هم از عبارت تند، زشت، توهین اجتناب کنیم.
توهین، فحاشی مال کسی است که دلیل ندارد اهانت، حجت کسی است که بلا حجت است، ما افتخار میکنیم که مذهب شیعه برخواسته از متن قرآن، منطبق با سنت راستین نبوی، برگرفته از سنت و سیره ائمه است.
بنده در طول تقریباً 25- 30 سالی که با وهابیها بودم خدا را شاهد میگیرم، قسم به عصمت زهرا که ایام فاطمیهاش است بیش از 200 جلسه من در «عربستان» بحث داشتم.
تا به حال نشده این وهابیها حتی با بزرگانشان داشتم «فوزان بن فوزان» از هتاکهای «هیئت کبار علما» و «هیئت افتاء» آنها است، با اینها هم بحث داشتم نبود تا به حال یک شبهه ای علیه شیعه اینها مطرح کنند ما جواب نداشته باشیم. این فخر برای بنده نیست فخر امام صادق است فرمود:
«حاجوا الناس بکلامی»
با این مطالبی که از منِ امام صادق گرفتید بروید با اینها مناظره کنید
«فإن حجوکم فأنا المحجوج»
اگر شما شکست خوردید منِ امام صادق شکست خوردهام!
نام کتاب: تصحیح اعتقادات الإمامیة؛ نویسنده: مفید، محمد بن محمد (تاریخ وفات مؤلف: 413 ق)، محقق / مصحح: درگاهى، حسین، ناشر: کنگره شیخ مفید، ایران؛ قم: 1414 ق، ص71
منطق ائمه این است آن مرد شامی میآید با امام صادق مناظره کند، شما به کتاب «کافی» جلد 1، صفحه 171- 172، کتاب «رجال کشی» حدیث 494 میگوید:
«فصرت إلیک لا ناظرک.»
آمدم با تو مناظره کنم.
امام صادق (سلام الله علیه) به برادر زراره که آنجا نشسته بود و در علم کلام قهرمان است فرمود:
«یا حمران دونک الرجل»
بلند شو با این مناظره کن!
به مرد شامی بر خورد گفت من با خود شما میخواهم مناظره کنم با این بر و بچهها نمیخواهم مناظره کنم امام صادق چه میفرماید گفت:
«ان غلبت حمران فقد غلبتنی»
اگر توانستی «حمران» را شکست بدهی منِ امام صادق را شکست دادی!
رجال الکشی إختیار معرفة الرجال؛ کشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن، ص276
منطق اهلبیت این است ما نیازی به فحش دادن، توهین کردن، اهانت کردن نداریم ما به اندازه ای حرف برای زدن داریم که با همین مطالبی که از ائمه برای ما آمده طرف نمیداند
«لَا یَدْرِی فِی السَّمَاءِ هُوَ، أَوْ فِی الْأَرْض»
التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری (علیه السلام)؛ نویسنده: حسن بن على علیه السلام، امام یازدهم، محقق /مصحح: مدرسه امام مهدی علیه السلام، ص353
به قول آقای «عبدالله حیدری» که از فراریهای خراسان بود، مدتی در افغانستان شیعه کشی میکرد، بعد به «عربستان سعودی» پناهنده شد، ایشان بارها میگفت من با «ناصر مکارم شیرازی» مناظره کردم محکوم کردم با «حسین نوری» مناظره کردم محکوم کردم با «جعفر سبحانی» مناظره کردم با واژههای اینطوری، عذر میخواهم اگر این تعبیر را تکرار میکنم با این تعابیر بیادبانه میگفت.
ما اوائل شبکه ولایت گفتم ما که نبودیم ببینیم که شما با مراجع عظام ما مثل آیتالله العظمی «مکارم شیرازی»، آیتالله العظمی «نوری» مناظره کردی اتفاقاً در آن سفری که این دو تا مرجع در مکه بودند بنده آنجا بودم که ایشان آمد در اتاق هتلی که آیتالله العظمی «نوری» بود مطالبی سوال کرد و ایشان جواب داد.
یک کلمه هم «عبدالله حیدری» حرف نزد، ولی رفت گفت من با «حسین نوری» مناظره کردم گفتم ما ندیدیم ما شاگرد اینها و دستبوس اینها هستیم شما بیایید شما هم شبکه دارید ما هم شبکه داریم آن زمان «شبکه نور» را داشتند مناظره کنیم مردم ببینند.
ایشان گفت من حاضر هستم با فلانی مناظره کنم در رابطه با ازدواج ام کلثوم با حضرت عمر ابن الخطاب (رضی الله عنه)، گفتم باشد بعد از یک هفته گفت این مسئله تاریخی تمام شده رفت من میخواهم در رابطه با امامت علی در قرآن با فلانی مناظره کنم اتفاقاً آن شب حضرت آیتالله «طبسی» برنامه داشتند من بلافاصله روی خط آمدم عکس من را آنجا گذاشتند گفتم 5 دقیقه آقای «عبدالله حیدری» اعلام کرد من میخواهم با فلانی مناظره کنم موضوع مناظره هم این است بنده بیقید و شرط حاضر هستم با ایشان مناظره کنم. همه تعجب کردند که چطور اطلاعمان خیلی دقیق است.
بعد از یکی دو هفته مجریشان گفت آقای «حیدری» مناظره شما با آقای «قزوینی» چه شد؟ نمیدانم خدای عالم به کمرش زد یا حضرت زهرا به کمرش زد گفت من از آیتالله «قزوینی» میترسم از عکس ایشان هم میترسم.
ما هم گفتیم گناهکار نشدیم «قزوینی» شدیم که شما میخواهید از ما بترسید! همین را شبکهها برداشتند کلیپ درست کردند گفتند ایشان از «قزوینی» نمیترسد ایشان از منطق «قزوینی» که برگرفته از منطق اهلبیت است میداند اگر مناظره کند مشتش باز میشود پولهای کلانی که «عربستان سعودی» به ایشان میدهد اینها را قطع میکنند و تمام برنامههایش به هم میریزد از آن میریزد از آن میترسد. والا «قزوینی» شاخ و دم ندارد.
ما سالها در این شبکهها بودیم در «المستقله» که مال «عربستان سعودی» است 3 شب مناظره داشتم موضوع بحث من هم حساسترین موضوع شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود، آقای دکتر «ابو شووارب» از «دانشگاه اسکندریه مصر» آورده بودند، شب سوم گفت فلانی در این 3 شب، 3 تا ویژگی ما از شما دیدیم در اینترنت هم است دوستان میتوانند ببینند.
شما در این 3 شب خیلی مؤدب برخورد کردید به اهلسنت جسارت نکردید ولی بعضی از همکارهای شما اینجا میآمدند بعضی مطالبی میگفتند که ما صلاح نمیدانیم. دوم اینکه شما در علم رجال تسلط داری ما در حوزه از سال 71 تا 91 (20 سال) رجال تدریس کردیم.
سوم شما خیلی حاضر جواب هستید ما هر روایتی از کتابهای خودمان برای شما آوردیم بلافاصله شما شروع کردید توضیح دادن و بررسی سندی کردن جواب دادید. گفتم ما عددی نیستیم ولی هر چه است « هذا کلهُ من فضل ربی».
لذا من از عزیزان تقاضا میکنم در اینطور قضایا و مشابه این با منطق علم و اسلحه علم به سراغ این هتاکها برویم آنها هتاکی میکنند از کوزه همان برون تراود که در اوست ما نباید با اینها مقابله به مثل در این زمینه بکنیم.
از همه عزیزان و مسئولین محترم و همچنین جناب حاج آقای «ملکی» که دیشب زحمت کشیدند با ما هماهنگی کردند تماس گرفتند تشکر میکنیم. خدا را شاکر هستیم که توفیقمان داد بعد از مدتها تقریباً 3 سال است توفیق نداشتیم چهره شما عزیزان را زیارت کنیم، بعضی از عزیزانی هم که آن زمان بودند ما چند جلسه ای آمدیم الان آن عزیزان تشریف ندارند چهرههای جدیدی هستند.
امیدو اریم ان شاء الله همه موفق و مؤید باشید چند تا دعا کنیم که ان شاء الله این دعاها به اجابت میرسد.
خدایا قسمت میدهیم به آبروز زهرای مرضیه که این روزها متعلق به او است هر چه سریعتر فرج فرزند زهرا حجة ابن الحسن نزدیک بگردان؛ ما را از یاران خاص، سربازان فداکار و شهدای رکابش قرار بده. انقلاب ما را به انقلاب جهانیاش متصل بفرما. کلیه خدمتگزاران به اسلام و قرآن و اهلبیت بالأخص مقام معظم رهبری موفق و مؤید بدار. رفع گرفتاری از همه گرفتاران مخصوصاً از عزیزان حاضر در محفل ما بگردان. خدایا به حق حضرت زهرا حوائج همه، حوائج جمع ما برآورده نما. دعاهای ما به اجابت برسان.
هدیه به ارواح پاک انبیاء، اولیاء، شهدا، صدیقین، صالحین بالاخص امام راحل صلوات عنایت فرمایید.«اللهم صلی علی محمد وال محمد»
«والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته»
خدا ایشون رو حفظ کنه