2024 April 20 - شنبه 01 ارديبهشت 1403
دسته بندی روایات اهل سنت در وجوب اطاعت مطلق از حاکم
کد مطلب: ١٤٨٩٤ تاریخ انتشار: ٢٣ آبان ١٤٠٠ - ١٧:٤٠ تعداد بازدید: 1441
خارج فقه الحکومه » فقه
دسته بندی روایات اهل سنت در وجوب اطاعت مطلق از حاکم

جلسه نوزدهم 23/ 8/1400

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه نوزدهم 23/ 8/1400

موضوع: دسته بندی روایات اهل سنت در وجوب اطاعت مطلق از حاکم

اللهم صلّ علی محمدٍ وآل محمد و عجّل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد.

میلاد حضرت امام حسن عسکری (سلام الله علیه) را به آقا امام زمان (سلام الله علیه روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) و همه مسلمانان و دوستداران اهلبیت علیهم السلام و شما تبریک و تهنیت عرض می کنم.

پرسش:

استاد! منظور از جمله زیر که معجزه امام را نفی میکند چیست؟

«ظهور المعجز على غير الأنبياء تلبيس و تشكيك بتصديق الأنبياء صلوات اللّه عليهم لأن الكفار يقولون للنبي‏ لا نصدقك لأنه قد أتى بمثل هذا المعجز من ادّعى الربوبية و هو كاذب فيمكن أن تكون دعواك مثله‏ «و» قد أتى بمثله أيضا «من ادّعى الإمامة و ليس بنبي فما يؤمننا أن تكون غير نبي‏ء «أو» من ادّعى‏ «الصلاح» و ليس بنبي و لا إمام فما يؤمننا أن تكون مثله»

پاسخ:

معجزه ائمه علیهم السلام همان معجزه ای است که انبیاء میآوردند یا بعضی کارهای خارق العادهای که اهلبیت (علیهم السلام) انجام می دادند همه آنها از نبی مکرم بود.

حضرت امیر المؤمنین علیه السلام با آن عظمتی که داشتند فرمودند:

«أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ مُحَمَّدٍ»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص90، ح 5

هدف انبیاء از آوردن معجزه برای اثبات حقانیت خداوند متعال، هدایت مردم و اثبات حقانیت خودشان برای هدایت به سوی الله بود. اگر افراد دیگری مثلا مرتاض میآید کار خارق العاده انجام میدهد دعوت به خویش است نه دعوت به خدا، میخواهد قدرت نمایی کند خلق را در تصرف خودش در بیاورد. نه اینکه خلق را به طرف خداوند متعال هدایت کند. لذا تفاوت معجزه انبیاء با کارهای خارق العاده دیگران در این است.

پرسش:

توضیحاتی در باره خطبه حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) بفرمایید. خلفاء غاصب با مقام حضرت ابراهیم (علی نبینا و آله و علیه السلام) چه کردند که حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: «فَرَدَدْتُهُ إِلَى الْمَوْضِعِ الَّذِي وَضَعَهُ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)»؟ آیا مشخص است چه کسانی بودند؟

پاسخ:

حدیث شماره 21 کتاب «کافي» جلد 8 است که امیر المؤمنین (سلام الله علیه) در آنجا به صراحت میفرماید خلفای قبل از من، سنتهای الهی را تغییر دادند و چه کارها کردند... من دوست داشتم که این بدعت هارا درست کنم ولی دیدم مردم طاقت آن را ندارند، وقتی گفتم مردم نماز تراویح را نخوانید فریاد زدند:

«وا سنة عمراه ، قد غیّرت سنة عمر»

و اگر واقعا مبسوط الید بودم فدک را به فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها بر میگرداندم و... یعنی تمام تغیراتی که در زمان خلفای ثلاثه انجام شده بود آن را درست می کردم؛ ولی دیدم اگر بخواهم انجام بدهم حتی افراد زیادی در سپاه من هم مخالفت میکنند.

«...وَ رَدَدْتُ سَبَايَا فَارِسَ وَ سَائِرِ الْأُمَمِ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) إِذاً لَتَفَرَّقُوا عَنِّي وَ اللَّهِ لَقَدْ أَمَرْتُ النَّاسَ أَنْ لَا يَجْتَمِعُوا فِي شَهْرِ رَمَضَانَ إِلَّا فِي‏ فَرِيضَةٍ وَ أَعْلَمْتُهُمْ أَنَّ اجْتِمَاعَهُمْ فِي النَّوَافِلِ بِدْعَةٌ فَتَنَادَى بَعْضُ أَهْلِ عَسْكَرِي مِمَّنْ يُقَاتِلُ مَعِي»

حتی بعضی از سپاهیان خودم که در رکاب من میجنگیدند، فریاد بر آوردند:

«يَا أَهْلَ الْإِسْلَامِ غُيِّرَتْ سُنَّةُ عُمَر يَنْهَانَا عَنِ الصَّلَاةِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ»

بعد میگوید:

«مَا لَقِيتُ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ مِنَ الْفُرْقَةِ وَ طَاعَةِ أَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ وَ الدُّعَاةِ إِلَى النَّارِ وَ أَعْطَيْتُ مِنْ ذَلِك‏...»

تا میگوید اگر این بود:

«لَتَفَرَّقَ عَنِّي جُنْدِي حَتَّى أَبْقَى وَحْدِي أَوْ قَلِيلٌ مِنْ شِيعَتِيَ الَّذِينَ عَرَفُوا فَضْلِي وَ فَرْضَ إِمَامَتِي مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)»

این نشان میدهد واقعا حضرت امیرالمومنین (سلام الله علیه) چقدر مظلوم بوده است. ایشان میگوید حتی سپاهیان خودم که در رکاب من میجنگند هم قیام میکردند و من تنها میماندم و کسی از سپاهیان نمیماند مگر آن کسانی که: «عَرَفُوا فَضْلِي وَ فَرْضَ إِمَامَتِي مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)»؛ بعد مطلب دیگری را مطرح میکند.

این نکتهی خیلی ظریفی است دوستان دقت بیشتری بکنند، اینها میگویند چرا امیر المؤمنین (سلام الله علیه) فدک را بر نگرداند؟ این فرمایش خود حضرت است روایت هم کاملا صحیح است:

«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِي‏»

علی ابن ابراهیم، از ابراهیم هاشم، حماد ابن عیسی، از ابراهیم ابن عثمان از سلیم ابن قیس!

تمام روات ثقه هستند و از نظر اعتبار هیچ مشکلی وجود ندارد. حضرت امیرالمومنین علیه السلام به صراحت می فرمایند:

«قَدْ عَمِلَتِ الْوُلَاةُ قَبْلِي أَعْمَالًا خَالَفُوا فِيهَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)»

ولات قبل از من اعمالی انجام داده‌‌اند که مخالف با پیامبر بود.

«مُتَعَمِّدِينَ لِخِلَافِهِ نَاقِضِينَ لِعَهْدِهِ مُغَيِّرِينِ لِسُنَّتِه‏»

سنت پیامبر را تغیر دادند

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص378، ح21

این در «صحیح بخاری» و دیگر کتب هم هست، خود انس، ابو درداء و دیگران میگویند سنت پیامبر را تغییر دادند؛ حتی نماز! فقط تنها چیزی که نشانه ای از زمان پیامبر باقی ماند، اجتماع مردم در مسجد بود که به طرف قبله میایستند. به قبله ایستادنشان درست است، اجتماعشان هم در مسجد درست است. اما همین نمازی هم که میخوانند با نماز پیامبر تفاوت دارد.

حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در جنگ جمل نماز خواند، تعدادی از صحابه گفتند:

«لقد ذَكَّرَنَا علي بن أبي طَالِبٍ صَلاَةً كنا نُصَلِّيهَا مع رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم»

نماز امیرالمومنین یاد آور نماز پیامبر بود!

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 392

آغاز بحث...

بحث ما در رابطه با کتاب «الاسلام واصول الحکم» علی عبدالرزاق بود. و ملاک ما نسخه ای از دکتر محمد عماره بود که ایشان آن را تحقیق کرده و نظرات خودش را در آن بیان کرده بود .

و آنچه که بعضی از بزرگانشان مثل محمد عبده و دیگران مطالبی را مطرح کرده بودند را بیان کردیم که آیا اسلام، حکومت سیاسی دارد یا ندارد؟ این افراد گفتند در اسلام حکومت سیاسی وجود ندارد حتی حکومت خلفاء هم حکومت الهی نبوده است بلکه حکومت مردمی بوده است و جنگی هم که بنی هاشم با بنی امیه داشتند برای مسائل دینی نبود بلکه برای مسائل سیاسی بود حتی مخالفت حضرت امیرالمومنین علیه السلام با خلفاء روی سیاست بوده است نه روی دیانت.

ما گفتیم حرفی که ایشان می گوید چند اشکال اساسی دارد.

بیان اول:

گفتند: نصب حاکم توسط مردم باید باشد.

اشکال این بیان

دراین مورد ثابت کردیم که خلافت خلفاء سه گانه این مسئله را کاملا منتفی می کند زیرا مردم نه در خلافت ابو بکر دخالت داشتند و نه در خلافت عمر و نه در خلافت عثمان!

بلکه همه آنها براساس برنامه ای بود که خودشان تنظیم کرده بودند و آخر هم پشیمان شدند، ابو بکر در آخر عمر خود گفت: ای کاش من در سقیفه، خلافت را به گردن ابو عبیده جراح یا عمر ابن خطاب میانداختم و همچنین ای کاش از پیامبر سوال میکردم خلیفه بعد از تو چه کسی است؟

ابن تیمیه میگوید ما نصّ جلی داریم، اما سوال اینجا هست که نصّ جلی را چطور ابن تیمیه فهمید ولی ابو بکر نفهمید!؟

من یک جمله ای میگویم عزیزان این را همیشه داشته باشند اگر حقیقتا نصّی از پیامبر در مورد فضائل شیخین و عثمان بود که این همه در صحیحین نقل کرده اند، چرا در سقیفه _که اختلاف بین انصار و مهاجرین به اوج خود رسید _ یکی از فضائل خودشان را مطرح نکردند تا دعوا و اختلاف شدید تمام شود؟

تنها چیزی که توانستند مطرح کنند این بود که گفتند:

«الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَيْشٍ»

مسند أبي داود الطيالسي؛ اسم المؤلف: سليمان بن داود أبو داود الفارسي البصري الطيالسي الوفاة: 204، دار النشر: دار المعرفة - بيروت - -، ج1، ص351

و چیزی در رابطه با فضیلت ابو بکر نیاوردند. مردمی که با خلافت ابو بکر مخالفت کردند مانند امیر المؤمنین، طلحه، زبیر، مهاجرین، انصار و دیگران... اگر به آنها یکی از فضائل ابو بکر و عمر را بیان می کردند اختلاف تمام می شد یا در قضیهی قتل عثمان یک یا دو تا از این فضائل را خود عثمان یا طرفداران عثمان مطرح میکردند، دیگر دعوا تمام میشد.

پس معلوم میشود که هیچ یک از این فضائلِ موجود در کتب اهل سنت، واقعیت ندارد بلکه در زمان بنی امیه این فضائل ساخته و پرداخته شده و در میان مردم منتشر شده است تا مردم را فریب بدهند.

پس اینکه میگوید امت باید خلیفه و حاکم را نصب کنند در این سه تا خلیفه اول اسلامی به هیچ وجه تطبیق ندارد، مگر اینکه بگویند خلافت خلفاء سه گانه مشروع نبوده است.

بیان دوم:

خلع حاکم توسط مردم باید باشد لذا گفتند:

«وهي التي تخلعه متی رات ذلک من مصلحتها»

خود مردم وقتی دیدند صلاح نیست حاکم را خلع میکنند.

اشکال بیان دوم

در مصادر اهلسنت مطالبی وجود دارد که به هیچ وجه با این نظریه تطبیق نمیکند.

ما این مباحث را تقسیم بندی کرده بودیم بخش اول: خروج بر حاکم در گفتار پیامبر در منابع اهلسنت.

دسته اول: در موضوع دوری کردن از حاکم و جماعت بود که می گفتند مساوی با مرگ جاهلیّت است. دسته دوم: درموضوع مخالفت کردن با حاکم و جماعت بود که می گفتند مساوی با خروج از اسلام است. دسته سوم: در موضوع مخالفت کردن با سلطان بود که می گفتند موجب شکاف در بین مردم است. دسته چهارم: در موضوع بدون حجت بودن خروج کنندگان در قیامت .

دسته پنجم: عدم جواز قتال با حاکم در صورت اقامه نماز و روزه.

دسته ششم: وجوب اطاعت ازحاکمان به صورت مطلق،اگرچه انسانهای فاسق و شیطان صفت باشند .

بحث ما دراین جلسه مربوط به دسته چهارم است. روایتی نقل کرده و می گویند: کسانی که در برابر حاکم اسلامی قیام بکنند و بخواهند او عزل کرده وکنار بگذارند فردای قیامت هیچ حجتی ندارند.

روایت اول:

روایت مشهوری است که عبدالله بن عمر در زمان یزید ابن معاویه پیش حاکم مدینه آمد و گفت من از پیامبر شنیدم:

«من خَلَعَ يَدًا من طَاعَةٍ»

هر کسی از اطاعت حاکم خلع ید کند و مخالفت کند

مراد یزید ابن معاویه است. خدا او را و دوستدارانش را به اشد مجازات و لعن گرفتار کند.

«لَقِيَ اللَّهَ يوم الْقِيَامَةِ لَا حُجَّةَ له»

فردای قیامت پیش خدا هیچ حجت و دلیلی ندارد.

که در نتیجه باید برود وارد آتش جهنم بشود.

«وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ في عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

هر کسی بمیرد و در گردن او بیعت امامی نباشد مرگ او، مرگ جاهلیت خواهد بود.

یعنی به حالت شرک و کفر از دنیا رفته است. یک کسی نبود آنجا که از عبدالله ابن عمر سوال کند شما که در زمان امیر المؤمنین (سلام الله علیه) با ایشان بیعت نکردید، آیا این حدیث یادتان نبود ؟

«أَتَيْتُكَ لِأُحَدِّثَكَ حَدِيثًا سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم»

صحيح مسلم بشرح النووي؛ اسم المؤلف: أبو زكريا يحيى بن شرف بن مري النووي الوفاة: 676، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1392، الطبعة : الطبعة الثانية،ج3، ص1478، ح1851 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)

یا وقتی عبدالله ابن عمر در کوفه بود شبانه درب خانه حجاج را میزند، حجاج خوابیده بود لحاف رویش کشیده بود دراز کشیده بود حتی به احترام عبدالله ابن عمر نایستاد و گفت برای چه آمده ای؟ گفت:

«وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ في عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

کسی که یک شب بدون بیعت بماند مرگش، مرگ جاهلی است.

آمدم با تو بیعت کنم؛ چون نماینده عبدالملک هستی! حجاح گفت فعلا دست من مشغول است با پای من بیعت کن و بعد از اینجا برو! شما میدانید نتیجه بیعت نکردن با امیرالمومنین علی علیه السلام چنین ذلت و خواری را به دنبال دارد!

مطالب این را هم مطرح خواهم کرد کسانی که با امیر المؤمنین بیعت نکردند از جمله عبدالله ابن عمر، حسان ابن ثابت و کسانی دیگر، امیر المؤمنین درب خانه آنها را آتش نزد، تهدید به قتل نکرد، آنها را دست بسته برای بیعت نیاورد.

روایت دوم

زید ابن اسلم از عبدالله ابن عمر نقل می کند:

«سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول من مات بغير امام مات ميتة جاهلية ومن نزع يدا من طاعة جاء يوم القيامة لا حجة له»

مسند أبي داود الطيالسي؛ اسم المؤلف: سليمان بن داود أبو داود الفارسي البصري الطيالسي الوفاة: 204، دار النشر: دار المعرفة – بيروت، ج1، ص259

محقق این کتاب میگوید:

«حدیث صحیح»

حدیث صحیح است.

آقای ابو نعیم اصفهانی نیز این روایت را در کتاب حلیة الاولیاء جلد 3 صفحه 224 نقل میکند:

«من مات بغير إمام فقد مات ميتة جاهلية ومن نزع يده من طاعة جاء يوم القيامة لا حجة له هذا حديث صحيح ثابت»

حلية الأولياء وطبقات الأصفياء؛ اسم المؤلف: أبو نعيم أحمد بن عبد الله الأصبهاني الوفاة: 430، دار النشر: دار الكتاب العربي - بيروت - 1405، الطبعة: الرابعة، ج3، ص224

روایت سوم

عبدالرزاق صنعانی متوفای 211 است، تعبیر ایشان یک مقدار فرق میکند. در جلد 2 صفحه 379 دارد پیامبر فرمودند:

«ستكون أمراء بعدي، يصلون الصلاة لوقتها، ويؤخرون عن وقتها، فصلوها معهم»

امرائی بعد از من میآیند بعضیها نماز را سر وقت میخوانند، بعضیها از وقتش تأخیر میاندازند فصلوها معهم، با اینها نماز بخوانید. چه سر وقت نماز بخوانند و چه سر وقت نماز نخوانند.

«فإن صلوها لوقتها وصليتموها معهم فلكم ولهم»

اگر نمازشان را اول وقت خواندند این هم به نفع شما و هم به نفع امراء است.

«وإن أخروها عن وقتها فصليتموها معهم، فلكم وعليهم»

و اگر تأخیر انداختند نماز خواندید گناهش برای حاکم است شما به وظیفه تان عمل کردید. اطاعت از امیر کردید و پاداش خودتان را بردید.

«من فارق الجماعة مات ميتة جاهلية، ومن نكث العهد فمات ناكثا لعهده جاء يوم القيامة لا حجة له.»

المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403، الطبعة: الثانية، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج 2، ص 379

و همچنین روایات زیادی در این باب نقل کرده اند که حُکّام هرچند گناه و معصیت بکنند مربوط به خودشان است و ربطی به امت ندارد و شما وظیفه تان اطاعت کردن است. حتی ابن عثیمین که از مفتیان مشهور عربستان است میگوید: اگرحاکم اسلامی شراب بخورد، زنا بکند، (عذر میخواهم) لواط بدهد شما وظیفه تان اطاعت از او است.

من دیشب داشتم این بحث را تنظیم میکردم دیدم یکی از مفتیان فعلیشان رسما گفته است اگر حاکم اسلامی بیاید در تلویزیون شراب بخورد و جلوی مردم زنا بکند نیم ساعت هم زنایش طول بکشد وظیفه مردم تبعیت از او است!

مبارک تان باشد!!

وقتی انسان از اهلبیت علیهم السلام جدا بشود مصداق فرمایش رسول الله اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) خواهد شد:

«فصاروا حزب إبليس»

المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا؛ ج 3، ص 162، ح 4715

از یاران شیطان خواهد شد

من نمیدانم اینها با چه رویی این حرفها را جلوی مردم می گویند. قلب آدم به حال اینها نمیسوزد بلکه به حال افرادی میسوزد که از این آدمهای ضالّ و مضلّ و منحرف ، تبعیت میکنند.

روایت موجود درکتاب عبدالرزاق میگوید: گناهش مال آنها است و ثوابش برای شما است.

«من فارق الجماعة مات ميتة جاهلية، ومن نكث العهد فمات ناكثا لعهده جاء يوم القيامة لا حجة له.»

المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403، الطبعة: الثانية، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج 2، ص 379

روایت دیگری احمد ابن حنبل در مسند آورده میگوید:

«من مَاتَ وَلَيْسَتْ عليه طَاعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً فَإِنْ خَلَعَهَا من بَعْدِ عَقْدِهَا في عُنُقِهِ لقي اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى وَلَيْسَتْ له حُجَّةٌ»

اگر بیعت کرد و بعد از بیعت خلع بیعت کرد، فردای قیامت هیچ حجتی ندارد.

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 3، ص 446

سوال:

آقای احمد ابن حنبل و ابن تیمیه و دیگران باید بگویند طلحه و زبیر که بیعت کردند و نقض بیعت کردند تکلیف شان چیست؟ یا حداقل اینجا اضافه میکردند ولیست له حجة الا اینکه اجتهاد کرده باشند! یک چیزی اینجا اضافه میکردند تا حداقل اگر یک کسی حتی زن و بچه شان از آن ها سوال کردند، بتوانند جواب بدهند. روایت هم صحیح است.

در مقام احتجاج صحیح لغیره با صحیح لذاته باهم فرق نمیکنند.

مقدسی متوفای 643 در کتاب «الاحادیث المختاره» در جلد هشتم صفحه 198 در مورد این حدیث میگوید:

«اسناده حسن»

همین تعبیر را از ابن ربیعه شامی میآورد:

«من مات وليست عليه طاعة مات ميتة جاهلية وإن خلعها من بعد عقدها في عنقه لقي الله عز وجل ليست له حجة»

الأحاديث المختارة؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن عبد الواحد بن أحمد الحنبلي المقدسي الوفاة: 643، دار النشر: مكتبة النهضة الحديثة - مكة المكرمة - 1410، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد الملك بن عبد الله بن دهيش، ج 8، ص 198

روایت چهارم از حذیفه در کتاب «مستدرک علی صحیحین» جلد 3 صفحه 112 است.

«سمعت كثيرا أبا النضر يقول سمعت ربعي بن حراش يقول انطلقت إلى حذيفة بالمدائن ليالي سار الناس إلى عثمان فقال يا بني ما فعل قومك»

در مدائن پیش حذیفه صاحب سرّ رسول الله رفته بودم، آن زمانی که مردم طرف عثمان رفتند و شورش کردند گفتم چه خبر؟

«قال عن أي حالهم تسأل؛ قال من خرج منهم إلى هذا الرجل»

... چه کسانی علیه عثمان قیام کردند؟

«فسميت له رجلا ممن خرج»

اسم یک کسی را بردند که قیام کرده بود.

سوال:

چرا در این حدیث گفتند(سمیت رجلا)؟ چرا اسم او را نیاوردهاند؟ چرا نگفتند طلحه یا زبیر جزء اینها بودند؟ افراد عادی که احتیاج به تعبیر سمیت رجلا ندارد.

«فقال سمعت رسول الله (صلي الله عليه وسلم) يقول من فارق الجماعة واستبدل الإمارة لقي الله ولا حجة له عنده»

هرکسی از جماعت خارج شود و امارت و حکومت را بخواهد جا به جا کند فردای قیامت حجتی ندارد.

المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج3، ص112

در قیام علیه عثمان هم یک نفر نبود بلکه عموم مردم و صحابه بودند که در قیام علیه عثمان شرکت داشتند؛ پس تمامی صحابه فردای قیامت هیچ حجتی ندارند.

سوال:

چه کسانی در قتل عثمان دخالت داشتند؟ این مطلب در کتاب «تاریخ طبری» جلد 2 صفحه 662 چاپ دار الکتب العلمیه

«لما رأى الناس ما صنع عثمان كتب من بالمدينة من أصحاب النبي إلى من بالآفاق منهم»

وقتی دیدند عثمان این کارها را کرد، تمام صحابه ای که در مدینه بودند و تمام صحابه ای که خارج از مدینه بودند نوشتند

«إنما خرجتم أن تجاهدوا في سبيل الله عز وجل»

در کشور گشائی ایران و روم ..... رفتید در راه خدا دارید جهاد میکنید.

«تطلبون دين محمد فإن دين محمد قد أفسد من خلفكم وترك»

دین پیغمبر را خلیفه شما فاسد کرد و دین پیغمبر را ترک کرد.

«فهلموا»

بیایید!

«فأقيموا دين محمد»

دین پیغمبر که از دست رفته اقامه کنید.

«فأقبلوا من كل أفق حتى قتلوه»

از هر کجای دنیا که بودند صحابه آمدند و عثمان را کشتند.

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج2، ص662

همچنین منابع دیگر این مطلب را ذکر کرده اند مانند کتاب «کامل ابن اثیر» جلد 3، صفحه 58، جلد 3 صفحه 42. کتاب «نهایة الارب في فنون الادب» جلد 19، صفحه 295 و کتاب «تاریخ طبری» (در جای دیگر) جلد 3 صفحه 94 حتی کتاب «البدایة» میگوید:

« فخرج خلق كثير فقالوا : كلنا قتلة عثمان فمن شاء فليرمنا »

ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي _متوفاى774 ق_، البداية والنهاية، ج7، ص288، ناشر: تحقيق و تدقيق و تعليق : علي شيري، چاپ : الأولى، ناشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت، سال چاپ : 1408 - 1988 م

حاکم نیشابوری با آب و تاب این قضیه را نقل میکند البته خودش فهمیده که قضیه چیست لذا در مسئله هیچ نظری هم نداده که آیا این صحیح است یا صحیح نیست! میگوید کسانی که در قتل عثمان شرکت کردند فردای قیامت هیچ حجتی ندارند؛ یعنی کل صحابه!

دستهی پنجم: عدم جواز قتال با حاکم در صورت اقامه نماز و روزه.

خداوند حضرت آیت الله سبحانی را حفظ کند همیشه کلاس درس توصیه میکردند که بحثها را دسته بندی بکنید تا مخاطب مطالب را به نحو احسن درک بکند و الا مطالب برای آنها روشن نخواهد شد.

در «صحیح مسلم» در حدیث 1855 از عوف ابن مالک اشجعی نقل میکند میگوید از پیامبر شنیدم که فرمودند:

«خِيَارُ أَئِمَّتِكُمْ الَّذِينَ تُحِبُّونَهُمْ وَيُحِبُّونَكُمْ وَتُصَلُّونَ عليهم وَيُصَلُّونَ عَلَيْكُمْ»

بهترین امامان شما کسانی هستند که شما دوستشان دارید، آنها شما را دوست دارند و شما برای آنها درود میفرستید آنها هم بر شما درود میفرستند.

این که اهلسنت و وهابیها فتوا دادند اگر کسی بر غیر رسول الله صلوات بفرستد بدعت است و لذا به آل پیامبر هم صلوات نمیفرستند لذا بعد از گفتن نام پیامبراسلام میگویند: صلی الله علیه وسلم درحالی که پیامبر فرمودند: «وَتُصَلُّونَ عليهم وَيُصَلُّونَ عَلَيْكُمْ»؛ شما بر آنها صلوات میفرستید و آنها نیز بر شما صلوات میفرستند یعنی هم بر امراء، هم بر ملت!

«وَشِرَارُ أَئِمَّتِكُمْ الَّذِينَ تُبْغِضُونَهُمْ وَيُبْغِضُونَكُمْ وَتَلْعَنُونَهُمْ وَيَلْعَنُونَكُمْ»

شما آنها را دشمن دارید، آنها هم بغض شما را دارند، شما آنها (حکام) را لعنت میکنید، آنها هم شما را لعنت میکنند.

«قالوا قُلْنَا يا رَسُولَ اللَّهِ أَفَلَا نُنَابِذُهُمْ عِنْدَ ذلك»

گفتند یا رسول الله با اینها جنگ و مبارزه نکنیم!

«قال لَا ما أَقَامُوا فِيكُمْ الصَّلَاةَ»

نه، مادامی که در میان شما نماز میخوانند شما با آنها مبارزه نکنید!

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج 3، ص 1482، ح1855

از آن طرف میگوید: «وَتَلْعَنُونَهُمْ وَيَلْعَنُونَكُمْ»؛ شما دارید لعنت میکنید و از طرف دیگر میگوید شما پشت سر آنها نماز میخوانید. واقعا خیلی جالب است همان مثالی که من همیشه می گویم: به شتر گفتند گردنت کج است گفت کجایم راست است؟!

شما ببینید هرکجا را دست می گذارید میبیینید که اشکالات اساسی دارد. همان تعبیر رسول اکرم:

«إن تمسكتم بهما لم تضلّوا بعدي»

أبو يعلي الموصلي التميمي، أحمد بن علي بن المثني (متوفاى307 هـ)، مسند أبي يعلي، ج2، ص376، تحقيق: حسين سليم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولى، 1404 هـ – 1984م.

بعد فرمود:

«ألا من وَلِيَ عليه وَالٍ فَرَآهُ يَأْتِي شيئا من مَعْصِيَةِ اللَّهِ فَلْيَكْرَهْ ما يَأْتِي من مَعْصِيَةِ اللَّهِ»

میگوید اگر حاکم اسلامی معصیت خدا بکند، شما در دلتان نسبت به این معصیت کراهت را داشته باشید خوش تان نیاید؛ یعنی راضی به این معصیت نباشید چون راضی به گناه خودش هم گناه است.

«ولا يَنْزِعَنَّ يَدًا من طَاعَةٍ»

هرگز از اطاعت این حاکمی که شما لعنتش هم میکنید دست بر ندارید.

«قال بن جَابِرٍ فقلت يَعْنِي لِرُزَيْقٍ حين حدثني بهذا الحديث آللَّهِ يا أَبَا الْمِقْدَامِ لَحَدَّثَكَ بهذا أو سَمِعْتَ هذا من مُسْلِمِ بن قرظه يقول سمعت عَوْفًا يقول سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال فَجَثَا على رُكْبَتَيْهِ وَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ فقال إِي»

ابن جابر میگوید من به رزیق گفتم شما این را شنیدید؟ ایشان رو به قبله ایستاد گفت بله

«والله الذي لَا إِلَهَ إلا هو لَسَمِعْتُهُ من مُسْلِمِ بن قرظه يقول سمعت عَوْفَ بن مَالِكٍ يقول سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج 3، ص 1482، ح1855

روایت بعدی نیز در کتاب «صحیح مسلم» است که از عوف ابن مالک همین تعبیر را نقل می کند:

«وإذا رَأَيْتُمْ من وُلَاتِكُمْ شيئا تَكْرَهُونَهُ فَاكْرَهُوا عَمَلَهُ»

اگر کار بد میکنند از عملش خوشتان نیاید

«ولا تَنْزِعُوا يَدًا من طَاعَةٍ»

و هرگز از فرمانبرداری او و اطاعت او دست بر ندارید.

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج 3، ص 1481، ح1855

روایت بعدی از ام سلمه در کتاب «صحیح مسلم» است .

دوستان عزیز ببینید چه وضعیتی دارند. انسان وقتی وارد این مباحث میشود میبیند مصلحت نیست که این مسائل بیرون بیاید و اینها را برای مردم بگویند.

مصلحت نیست که از پرده بیرون افتد راز ** ورنه در مجلس رندان خبری نیست که نیست.

ام سلمه میگوید رسول الله فرمود:

«سَتَكُونُ أُمَرَاءُ فَتَعْرِفُونَ وَتُنْكِرُونَ»

بعضیها مورد قبول شما است و بعضیها مورد انکار شما است.

«فَمَنْ عَرَفَ بَرِئَ وَمَنْ أَنْكَرَ سَلِمَ»

هرکسی از اینها آگاهی داشته باشد برائت میجوید و هرکسی قلبا بخواهد انکار کند سالم میماند

«وَلَكِنْ من رضي وَتَابَعَ»

ولی کسی که راضی باشد و تبعیت کند.

چه کار کنیم؟

«قالوا أَفَلَا نُقَاتِلُهُمْ قال لَا ما صَلَّوْا»

... مادامی که اینها نماز میخوانند شما با اینها قتال نکنید

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج 3، ص 1480، ح1854

روایت سوم در کتاب «مسند احمد ابن حنبل» جلد 3، صفحه 28 است همین تعبیر را دارد:

«يَكُونُ عَلَيْكُمْ أُمَرَاءُ تَطْمَئِنُ إِلَيْهِمُ الْقُلُوبُ وَتَلِينُ لَهُمُ الْجُلُودُ ثُمَّ يَكُونُ عَلَيْكُمْ أُمَرَاءُ تَشْمَئِزُّ مِنْهُمُ الْقُلُوبُ وَتَقْشَعِرُّ مِنْهُمُ الْجُلُودُ»

...يك امرائی هستند که قلبها از آنها متنفر است، بدن آدم از کارشان به لرزه میافتد.

«فقال رَجُلٌ أَنُقُاتِلُهُمْ يا رَسُولَ اللَّهِ قال لاَ ما أَقَامُوا الصَّلاَةَ»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 3، ص 28

ادامه بحث را ان شاء الله جلسه بعد در خدمت دوستان هستیم!

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها