2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
وجوب کشتن امام حسین علیه السلام بر مبنای روایات اهل سنت!
کد مطلب: ١٤٨٩٩ تاریخ انتشار: ٠٢ آذر ١٤٠٠ - ١٤:٢٠ تعداد بازدید: 2283
خارج فقه الحکومه » فقه
وجوب کشتن امام حسین علیه السلام بر مبنای روایات اهل سنت!

(جلسه بیست و چهارم 02/ 09/ 1400)

بسم الله الرحمن الرحیم

(جلسه بیست و چهارم 02/ 09/ 1400)

موضوع: وجوب کشتن امام حسین علیه السلام بر مبنای روایات اهل سنت!

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ

سلام علیکم ورحمة الله و برکاته.

نکته‌ ای را خدمت تان اشاره کنم، ما در یک عصری زندگی می‌کنیم که الحق والانصاف انبوه شبهات همان‌ طوری که دیروز هم اشاره کردم از در و دیوار علیه مذهب اهل‌ بیت، علیه شیعه و از طرفی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران که برخاسته از فرهنگ اهل بیت است، با همه انتقادات و اشکالاتی که هست می‌بارد.

یا به تعبیر مرحوم مطهری سیل شبهات به طرف ما هجوم آورده، عمدتاً هم ما حوزیان مسئول پاسخگویی به شبهات هستیم.

در دوران غیبت حکومت حضرت مهدی (ارواحنا فداه) مخصوصا ظاهر قضیه این است ما نمی‌دانیم الله اعلم جز خدای عالم کسی نمی‌داند. و قطعا خود حضرت ولی عصر هم کاملا در جریان کار است، که می‌گویند حضرت نمی‌داند ظهور کی است شاید برای بنده قابل باور نیست.

حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) مظهر تمام اسماء و صفات الهی است، من جمله اسم مقدس علام الغیوب یا عالم الغیب والشهادة است.

ظاهر قضیه این است که ما در آخرین مراحل غیبت به سر می‌بریم؛ حتی بعضی‌ها بر این باور هستند که ظهور صورت گرفته ولی به صورت تدریج! در این چهل – پنجاه سال اخیر توجه مردم به حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه)، بحث‌های مهدی و هجمه‌های ضد مهدوی، دیگر نسبت به صد سال و دویست سال قبل قابل مقایسه نیست.

اسامی فرزندانی که در مناطق شیعه نشین متولد می‌شوند به نام مهدی (سلام الله علیه)، این‌ها همه نشان می‌دهد که فعلا همه به سوی حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) توجه خاصی دارد.

امیدواریم و ما که آرزویمان این است شب که می‌خوابیم فردا صبح بیدار بشویم ببینیم حضرت ظهور کرده. صبح بیدار می‌شویم آرزو می‌کنیم که ان شاء الله تا شب ظهور محقق بشود.

روایات هم همین است که خدای عالم امر حضرت را در یک شب مهیّا می‌کند، مؤمن شب که می‌خوابد در انتظار ظهور برای فردا صبح باشد و خودش را آماده برای ظهور بکند.

اما آن‌چه که مسلم است، همان روایت آقا امام هادی (سلام الله علیه) است که می‌فرماید:

«لَوْ لَا مَنْ يَبْقَى بَعْدَ غَيْبَةِ قَائِمِنَا (علیه السلام) مِنَ الْعُلَمَاءِ الدَّاعِينَ إِلَيْهِ وَ الدَّالِّينَ عَلَيْهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْ دِينِهِ بِحُجَجِ اللَّهِ»

اگر در زمان حضرت مهدی (ارواحنا فداه) علمایی نباشند که دعوتگر به طرف حضرت مهدی هستند و مردم را به سوی آن حضرت راهنمایی می‌کنند و از دین با حجت‌های الهی دفاع می‌کنند.

«وَ الْمُنْقِذِينَ لِضُعَفَاءِ عِبَادِ اللَّهِ مِنْ شِبَاكِ إِبْلِيسَ وَ مَرَدَتِهِ»

نجات می‌دهند جوان‌های نا آگاه را که گرفتار دام‌های شیطان و عوامل شیطان شده‌اند.

«وَ مِنْ فِخَاخِ النَّوَاصِبِ»

این‌ها را از تورهای شیطانی نجات می‌دهند.

اگر علما نبودند، مدافع دین و شریعت و مدافع جان مقدس حضرت ولی عصر، مدافع فرهنگ مهدویت، اگر این‌ها نبودند.

«لَمَا بَقِيَ أَحَدٌ إِلَّا ارْتَدَّ عَنْ دِينِ اللَّهِ»

تمام مردم از دین خدا مرتد می‌شدند.

«وَ لَكِنَّهُمُ الَّذِينَ يُمْسِكُونَ أَزِمَّةَ قُلُوبِ ضُعَفَاءِ الشِّيعَةِ كَمَا يُمْسِكُ صَاحِبُ السَّفِينَةِ سُكَّانَهَا أُولَئِكَ هُمُ الْأَفْضَلُونَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»

این علما قلب آن شیعیانی که ایمان‌شان ضعیف است و با شبهات دچار لغزش می‌شوند این‌ها را نگه می‌دارند و نمی‌گذارند لغزش کنند همان‌طوری که ناخدای کشتی ساکنین کشتی را مراقب است که مبادا این‌ها غرق بشوند.

این‌ها:

«الْأَفْضَلُونَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»

با فضیلت ترین انسان‌ها در نزد خدای عالم هستند.

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج2، ص6

این‌ نکته ی ظریفی است.

پرسش:

شیعه در مورد اسلام شیخین چه نظر دارد؟

پاسخ:

نظر قرآن است.

(وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا)

بخاطر اينکه سرمايه ناپايدار دنيا (و غنايمي) به دست آوريد، به کسي که اظهار صلح و اسلام مي‌کند نگوييد: مسلمان نيستي!

سوره نساء (4): آیه 94

به کسانی که ایمان آورده‌اند نگویید شما ایمان نیاورده‌اید، این آیه شریفه وظیفه ما را مشخص کرده است. و غیر از آن نسبت به هیچ کسی ما بحث دیگری نداریم. کسی که شعار اسلامی می‌دهد می‌گوید من مسلمانم، شما هم باید حمل بر صحت کنید و بگویید ایشان مسلمان است.

کسی که شهادتین را جاری می‌کند شما باید بگویید ایشان مسلمان است. ما مأمور نیستیم قلب‌های مردم را بشکافیم و ببینیم که در قلوب این‌ها چه است.

روایت عجیبی در کتاب «صحیح بخاری» است. من این روایت را برای دوستان نشان بدهم. کتاب «صحیح بخاری» چاپ عربستان سعودی، روایت در رابطه با قضایای است که خالد ابن ولید می‌خواست گردن معترض به رسول الله را بزند و از پیامبر سوال می‌کند:

«ألا أَضْرِبُ عُنُقَهُ قال لَا لَعَلَّهُ أَنْ يَكُونَ يُصَلِّي»

این فردی که این چنین جسارت می‌کند به پیغمبر می‌گوید:

«يا رَسُولَ اللَّهِ اتَّقِ اللَّهَ»

خالد می‌گوید باید گردنش را بزنیم. حضرت می‌فرماید خیر، چون نماز می‌خواند.

«فقال خَالِدٌ وَكَمْ من مُصَلٍّ يقول بِلِسَانِهِ ما ليس في قَلْبِهِ»

خالد گفت چه بسا افرادی هستند که نماز می‌خوانند ولی نماز لقلقه زبانشان است قلبا مؤمن نیستند!

رسول اکرم یک جمله بسیار زیبا فرمود:

«إني لم أُومَرْ أَنْ أَنْقُبَ قُلُوبِ الناس ولا أَشُقَّ بُطُونَهُمْ»

من مأموریت ندارم قلب‌های مردم را بشکافم، شکم‌های مردم را پاره کنم ببینم واقعا این‌ها قلبا نماز می‌خوانند یا زبانا نماز می‌خوانند.

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج4، ص1581، ح4094 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)

ما وظیفه مان این است، حالا این که این‌ها چگونه بودند و چگونه نبودند به ما ربطی ندارد. این قانون کلی است، نسبت به شیخین نه، هرکسی که بیاید و شهادتین را بر زبان جاری کند ما موظف هستیم او را مسلمان بدانیم و حکم اسلام را بر او جاری کنیم.

حالا قلبا باشد یا زبانا باشد، این امر عند الله تبارک و تعالی است. مگر این‌که زبانا مطالبی را بیان کند این نشان بدهد که ایمان قلبی ندارد، آن یک بحث دیگری است. قرائن و شواهدی ما داشته باشیم که این‌ها زبانا ایمان آورده‌اند قلبا ایمان نیاورده‌اند.

آغاز بحث...

بحث ما در رابطه با شبهات اقای علی عبدالرزاق و حرف آقای محمد عبده بود که از ایشان تعبیر به امام محمد عبده می‌کنند. ایشان ناشر فرهنگ وهابیت در شمال آفریقا و در مصر است. الان هرچه وهابی در آن مناطق داریم به خاطر حرف‌های محمد عبده، و افراد دیگر مانند حسن البناء و برخی دیگر است.

این‌ها قضیه حکومت سکولار را مطرح می‌کنند و می‌گویند ما به هیچ وجه حکومت سیاسی اسلامی نداریم، حکومت سیاسی دینی نداریم، مسئله ی حکومت سیاسی یک حکومت مردمی است. این مردم هستند که خلیفه را انتخاب می‌کنند و مردم هستند که هروقت صلاح دیدند می‌آیند جمع می‌شوند خلیفه را عزل می‌کنند یا علیه او شورش می‌کنند او را کنار می‌زنند.

البته آقایان قطعا در نظر دارند که اهل سنت می‌گویند راه رسیدن به خلافت سه چیز است:

یک: مردم انتخاب می‌کنند؛

دو: حاکم قبلی انتخاب می‌کند؛

سه: با زور و غلبه می‌آیند خلافت را به دست می‌گیرند.

این‌که با زور و غلبه بخواهد بیاید خلافت و حکومت را به دست بگیرد، دیگر مسئله واضح و روشن است که چه مسائلی پیش خواهد آمد.

ببینید این کتاب «شرح مقاصد»، تفتازانی متوفای 793 است. همین که صاحب کتاب «مطول و مختصر» است.

ایشان در جلد 2 «شرح مقاصد» می‌گوید:

«وتنعقد الإمامة بطرق»

انعقاد امامت چند تا راه دارد.

يك:

«بيعة أهل الحل والعقد من العلماء والرؤساء ووجوه الناس»

دو:

«استخلاف الإمام وعهده وجعله الأمر شورى بمنزلة الاستخلاف»

امام قبلی بیاید خلیفه معین کند و یا شورایی کند.

شرح المقاصد في علم الكلام؛ اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ، دار النشر: دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م، الطبعة: الأولى، ج2، ص272

یعنی یک چیزی در خارج آقایان دیده‌اند، این‌ را به عنوان عقیده برای خودشان مسلم تلقی کرده‌اند که: «استخلاف الإمام وعهده» مثلا ابوبكر آمد صراحتا گفت:

«وَلَّيْتُ عليكم عمر»

معجم جامع الأصول في أحاديث الرسول؛ اسم المؤلف: المبارك بن محمد ابن الأثير الجزري الوفاة: 544 ، دار النشر :، ج 4، ص 109

«وجعله الأمر شورى بمنزلة الاستخلاف»؛ اگر آمد شورایی هم تشکیل داد و گفت این شش نفر بیایند خلیفه انتخاب کنند به منزله این است که خلیفه انتخاب کرده است! که البته این را راست می‌گوید شورای شش نفره که عمر ابن خطاب انتخاب کرد از اول کاملا مشخص بود که خروجی آن شورا جز عثمان کسی دیگر نیست؛ چون چینش افراد در آن‌جا از اول مشخص بود.

ما دلیل قطعی داریم و بعضی از بزرگان اهل‌ سنت هم بر این عقیده هستند که نتیجه شورا از اول مشخص بود. ابن عباس هم به امیر المؤمنین فرمود نرو،‌ قضیه ی شورا مشخص است که از این شورا جز عثمان بیرون نمی‌آید.

امیر المؤمنین فرمود من می‌روم تا ثابت کنم که حرف این‌ها در سقیفه باطل بوده است. وقتی مردم گفتند:

«لا نبايع إلا عليا»

الكامل في التاريخ؛ اسم المؤلف: أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني الوفاة: 630هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ ، الطبعة: ط2، تحقيق: عبد الله القاضي، ج2، ص189

این‌ها گفتند:

«لا تجتمع‏ النبوّة و الخلافة في بيت واحد»

نبوت و خلافت در یک بیت جمع نمی‌شوند.

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج9، ص86

در کتاب «شرح نهج البلاغه» ابن ابی الحدید آمده:

«وتعلل طائفة أخرى منهم بكراهية الجمع بين النبوة والخلافة في بيت واحد»

شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج11، ص66

نبوت در بنی هاشم بوده باید خلافت در غیر بنی هاشم باشد. با این وضع آمدند انصار را کنار زدند و خودشان خلیفه شدند. حالا امروز ایشان آمده وصیت کرده که من (حضرت علی علیه السلام) جزء این کاندیداتوری شش نفره هستم برای انتخاب!

سوم:

«القهر والاستيلاء»

یعنی بیاید کودتا کند، با زور شمشیر بیاید حکومت را به دست بگیرد.

«فإذا مات الإمام وتصدى للإمامة من يستجمع شرائطها من غير بيعة واستخلاف وقهر الناس بشوكته انعقدت الخلافة له وكذا إذا كان فاسقا أو جاهلا على الأظهر...»

شرح المقاصد في علم الكلام؛ اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ، دار النشر: دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م، الطبعة: الأولى، ج2، ص272

این‌ها حرف‌های آقایان است. کتاب «مواقف» جناب اقای ایجی هم دارد البته ایشان می‌گوید:

«تثبت بالنص من الرسول ومن الإمام السابق بالإجماع وتثبت ببيعة أهل الحل والعقد»

كتاب المواقف؛ اسم المؤلف: عضد الدين عبد الرحمن بن أحمد الإيجي الوفاة: 756هـ، دار النشر: دار الجيل - لبنان - بيروت - 1417هـ - 1997م، الطبعة : الأولى، تحقيق: عبد الرحمن عميرة، ج3، ص589

بعد هم همین حرف‌ها را حضرات می‌زنند. ما گرفتار این مسائل شده‌ایم و ناگزیر هستیم که در برابر این تفکرات بیاییم این مباحث را حلاجی کنیم.

آقایان می‌گویند اگر عده‌ ای آمدند با قهر و غلبه حاکم را کنار زدند و حکومت را به دست گرفتند. بدون این‌که انتخاباتی هم باشد یا خلیفه از دنیا رفته شورایی هم نیست یک عده‌ ای چماق به دست نظامی‌ها می‌آیند حکومت را با زور به دست می‌گیرند.

در این‌جا این‌ها یک سری روایاتی دارند من از عزیزان تقاضا دارم این روایت‌ها را خوب یادداشت کنند و حفظ کنند و آدرس آن را هم یادداشت کنند.

این دو سه تا روایت امروز ما بیت القصیر این روایت است. این‌ها با این جعل حدیث چه کار کرده‌اند. در کتاب «صحیح مسلم» ما دو تا روایت داریم. کتابی را که ملاحظه می‌کنید «صحیح مسلم» است چاپ قاهره،. پیغمبر اکرم فرمود:

«إنه سَتَكُونُ هَنَاتٌ وَهَنَاتٌ»

بعد از من اتفاقاتی می‌افتد و فتنه هایی صورت می‌گیرد.

«فَمَنْ أَرَادَ أَنْ يُفَرِّقَ أَمْرَ هذه الْأُمَّةِ وَهِيَ جَمِيعٌ فَاضْرِبُوهُ بِالسَّيْفِ كَائِنًا من كان»

هركس خواست میان امت تفرقه بیندازد، امتی که اجتماع بر یک خلیفه‌ ای دارند، کسی که می‌خواهد تفرقه بیندازد او را بکشید، «کائنا من کان»؛ هرکس می‌خواهد باشد.

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج3، ص1479، ح1852

این یک روایت. روایت دیگر در صفحه 1480 است می‌گوید:

«سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يقول من أَتَاكُمْ وَأَمْرُكُمْ جَمِيعٌ على رَجُلٍ وَاحِدٍ»

کسی آمد قیام کرد، یک خلیفه حالا از چه راهی، از راه بیعت بوده، از راه غلبه بوده، از راه اهل حل و عقد بوده، از راه نصب امام قبلی بوده، حالا هر طور بوده است. کسی آمد:

«يُرِيدُ أَنْ يَشُقَّ عَصَاكُمْ»

بیاید عصای شما را بشکند!

این‌جا کلمه «یشق عصاکم» آمده و در روایات زیادی هم ما داریم که مراد از شق عصا یعنی شکستن جمعیت مردم و ایجاد تفرقه، جمعیت را متفرق کردن.

«أو يُفَرِّقَ جَمَاعَتَكُمْ فَاقْتُلُوهُ»

خواست جماعت شما را متفرق کند و تفرقه بیندازد او را بکشید.

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج3، ص1480، ح1852

این روایت‌ها در جاهای دیگر هم آمده. در کتاب «تاریخ طبری» در جلد 2 چاپ دار الکتب العلمیه هم آمده. عبدالله ابن عمیر اشجعی است می‌گوید در مسجد فتنه‌ ای درست شد بلند شد خطبه خواند گفت ساکت باشید.

«فإني سمعت رسول الله يقول من خرج وعلى الناس إمام والله ما قال عادل»

-ببینید!- پیغمبر فرمود اگر کسی خروج کند بر امام؛ یعنی در میان مردم قیام کند و حال آن‌که مردم امام دارند به خدا قسم نگفت این امام عادل است.

اگر یزید ابن معاویه هم بود، ولید هم بود که آمد نماز صبح را چهار رکعت خواند چون مست کرده بود و مردم اعتراض کردند گفت سرحالم می‌خواهید دو رکعت دیگر هم بخوانم، شش رکعت بخوانم، هشت رکعت بخوانم!

پیغمبر عادل نگفت:

«ليشق عصاهم ويفرق جماعتهم فاقتلوه كائنا من كان»

...او را بکشید هرکس می‌خواهد باشد!

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج2، ص644

در کتاب «الفتنه و وقعة الجمل» هم همین تعبیر آمده. کتاب برای سيف ابن عمر ضبي اسدي است.

«من خرج وعلى الناس امام والله ما قال عادل ليشق عصاهم ويفرق جماعتهم فاقتلوه كائنا من كان»

الفتنة ووقعة الجمل؛ اسم المؤلف: سيف بن عمر الضبي الأسدي الوفاة: 200، دار النشر: دار النفائس - بيروت - 1391، الطبعة: الأولى، تحقيق: أحمد راتب عرموش، ج1، ص47

در کتاب «سنن ابي داود» هم این تعبیر آمده، کتاب چاپ عربستان سعودی است. آقای آلبانی هم می‌گوید صحیح است. از عبدالله ابن عمرو عاص است:

«من بَايَعَ إِمَامًا فَأَعْطَاهُ صَفْقَةَ يَدِهِ وَثَمَرَةَ قَلْبِهِ»

هرکس با امامی بیعت کرد؛ یعنی دست بیعت داد و با او پیوند قلبی منعقد کرد.

«فَلْيُطِعْهُ ما اسْتَطَاعَ»

به هر نحوی که می‌تواند از او اطاعت کند.

«فَإِنْ جاء آخَرُ يُنَازِعُهُ»

اگر کسی پاشد و با این خلیفه نزاع و قیام کرد.

«فَاضْرِبُوا رَقَبَةَ الْآخَرِ»

این دومی که آمده ادعای امامت می‌کند گردن او را بزنید.

راوی می‌گوید:

«أنت سَمِعْتَ هذا من رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال سَمِعَتْهُ أُذُنَايَ وَوَعَاهُ قَلْبِي»

من با هر دو گوش خودم شنیدم و با قلبم هم حس کردم.

«قلت هذا بن عَمِّكَ مُعَاوِيَةُ يَأْمُرُنَا أَنْ نَفْعَلَ وَنَفْعَلَ»

گفتم این پسر عمویت معاویه دارد دستورات این چنینی به ما می‌دهد.

کشتن شیعیان، قتل عام بنی هاشم، سبّ امیر المؤمنین و بدعت‌های دیگر انجام می‌دهد چه کار کنیم؟

«قال أَطِعْهُ في طَاعَةِ اللَّهِ وَاعْصِهِ في مَعْصِيَةِ اللَّهِ»

آن دستوراتی که می‌دهد اگر در اطاعت خدا است انجام بده اگر دستوراتی در معصیت خدا داد تو فعلا آن را انجام نده ولی کارت نباشد، حق نداری در برابرش قیام کنی!

سنن أبي داود؛ اسم المؤلف: سليمان بن الأشعث أبو داود السجستاني الأزدي الوفاة: 275، دار النشر: دار الفكر - تحقيق: محمد محيي الدين عبد الحميد، ج4، ص96

آقای نسائی هم در کتاب «سنن کبری»، جلد 7 با شرح آقای سیوطی و امام سندی از عبدالرحمن ابن عبد رب الکعبه می‌گوید پیش عبدالله ابن عمرو عاص رفتم در سایه کعبه نشسته بود، مردم دور و برش جمع شده بودند. داستان خیلی مفصلی دارد، دوستان خودشان بعدا مطالعه کنند.

حضرت فرمود بعد از من فتنه‌ها خواهد آمد، این فتنه‌ها عده‌ ای را به هلاکت می‌رساند، عده‌ ای در این فتنه‌ها به آتش وارد می‌شوند، عده‌ ای وارد بهشت می‌شوند.

«ومن بايع إماما فأعطاه صفقة يده وثمرة قلبه فليطعه ما استطاع»

اگر کسی با امام بیعت کرد و دست بیعت به او داد، و پیوند قلبی با او منعقد کرد باید از او اطاعت کند.

«فإن جاء أحد ينازعه»

اگر کسی دیگری آمد با این امام منازعه کرد

«فاضربوا رقبة الآخر»

گردن فرد دیگری را بزنید!

«فدنوت منه فقلت سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول هذا قال نعم»

می‌گوید نزدیک رفتم گفتم تو از پیغمبر شنیدی؟ گفت بله.

السنن الكبرى؛ اسم المؤلف: أحمد بن شعيب أبو عبد الرحمن النسائي الوفاة: 303، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411 - 1991، الطبعة: الأولى، تحقيق: د.عبد الغفار سليمان البنداري , سيد كسروي حسن، ج4، ص431

البته در جای دیگر سنن کبری با تحقیق شعیب ارنؤوط این روایت را آورده ولی آن: «فاضربوا رقبة الآخر»؛ را ایشان صلاح دیده که حذف کند. ما کاری به آن نداریم.

آقای آلبانی هم در کتاب «صحیح سنن نسائی» جلد سوم صفحه 130 این تعبیر را آورده:

«فَإِنْ جاء أَحَدٌ يُنَازِعُهُ»

اگر کسی بلند شد با حاکم اسلامی که مردم بیعت کرده‌اند نزاع کرد، در برابرش قیام کرد.

«فَاضْرِبُوا رَقَبَةَ الْآخَرِ»

...گردنش را بزنید.

عزیزان این را داشته باشند. عمدتا من دوست دارم همان دو تا روایتی که ما از «صحیح مسلم» نقل کردیم، حدیث 1479 و حدیث 1480 را مد نظر داشته باشید که می‌گوید:

«فَمَنْ أَرَادَ أَنْ يُفَرِّقَ أَمْرَ هذه الْأُمَّةِ وَهِيَ جَمِيعٌ فَاضْرِبُوهُ بِالسَّيْفِ كَائِنًا من كان»

هرکس می‌خواهد باشد گردنش را بزنید.

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج3، ص1479، ح1852 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)

حالا نتیجه این روایت‌ها چه می‌شود؟ ابن عربی خبیث، ابوبکر ابن عربی خیلی آدم خبیثی بوده. البته این غیر از ابن عربی صوفی است.

ایشان در کتاب «العواصم من القواصم» دارد:

«وما خرج اليه أحد الا بتأويل ولا قاتلوه الا بما سمعوا من جده المهيمن على الرسل المخبر بفسادالحال المحذر عن الدخول في الفتن»

اگر کسی آمد در برابر امام حسین ایستاد و امام حسین را به قتل رساند، دلیلش روایتی بود که از جد امام حسین که مهیمن بر رسل است و رسالتش بر تمام انبیاء هیمنه دارد و مشرف است و خبر به فساد امت داده است و تحذیر کرده از این‌که مردم در فتنه‌ها داخل شوند، حدیث شنیده است

«وأقواله في ذلك كثيرة»

سخنان پیامبر در این زمینه زیاد است.

بعد همین روایت را می‌آورد:

«إنه ستكون هنات وهنات فمن أراد ان يفرق أمر هذه الامة وهي جميع فاضربوه بالسيف كائنا من كان»

بعد دارد:

«فما خرج الناس»

مردم اگر در برابر امام حسین خروج کردند و او را کشتند به خاطر همین بوده است.

«كائنا من كان»؛ هرکس می‌خواهد باشد؛ یعنی فرزندم امام حسین هم بود، خروج کرد او را بکشید!

«ولو ان عظيمها وابن عظيمها وشريفها وابن شريفها الحسين يسعه بيته أو ضيعته أو ابله ولو جاء الخلق يطلبونه ليقوم بالحق وفي جملتهم ابن عباس وابن عمر لم يلتفت اليهم»

العواصم من القواصم في تحقيق مواقف الصحابة بعد وفاة النبي صلى الله عليه وسلم؛ اسم المؤلف: محمد بن عبد الله أبو بكر بن العربي الوفاة: 543هـ، دار النشر: دار الجيل - لبنان - بيروت - 1407هـ - 1987م، الطبعة: الثانية، تحقيق: محب الدين الخطيب - ومحمود مهدي الاستانبولي، ج1، ص244

تا این‌که می‌گوید امام حسین (سلام الله علیه):

«قتل بسیف جده»

حضرت سید الشهداء با شمشیر جدش رسول اکرم کشته شد!

«وأبو بكر بن العربي المالكي عليه من الله تعالى ما يستحق أعظم الفرية فزعم أن الحسين قتل بسيف جده صلى الله تعالى عليه وسلم»

روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني؛ اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج26، ص73

عزیزان این نکته را داشته باشند؛ یعنی نتیجه این روایت‌ها این است که دودمان بنی امیه آمدند سید الشهداء را به شهادت رساندند به دستور پیغمبر بوده است! و همه‌شان هم پاداش دارند، هیچ خلافی هم صورت نگرفته است!

البته حرف‌هایش مفصل است و حرف‌های باطل زیادی می‌زند. که افرادی مثل ابن عباس، عبدالله ابن عمر و دیگران هرچه امام حسین را نصیحت کردند، امام حسین نصیحت آن‌ها را نپذیرفت؛ پس «إن الحسین قتل بسیف جده»! این یک نتیجه.

نتیجه ی دیگر اینکه ذهبی در کتاب «میزان الاعتدال در جلد 2 صفحه 280 در شرح حال شمر ابن ذی الجوشن (لعنة الله علیه واتباعه و اولیائه والراضین بفعله) می‌گوید ایشان اهل روایت نبود، یکی از قاتلین امام حسین بود و اعوان مختار او را کشتند. ابوبکر ابن عیاش از ابی اسحاق نقل می‌کند:

«كان شمر يصلي معنا»

شمر با ما نماز می‌خواند

بعد از نماز دستش را بلند می‌کرد در بعضی از جاها داشت در قنوت می‌گفت:

«اللهم إنك تعلم أني شريف»

خدایا تو می‌دانی من آدم شریف هستم.

«فاغفر لي»

من را ببخش من را مورد مغفرت قرار بده

راوی ابو اسحاق سبیعی است می‌گوید:

«كيف يغفر الله لك وقد أعنت على قتل ابن بنت رسول الله - صلى الله عليه وسلم -»

خدا چطور تو را ببخشد که تو در قتل فرزند پیغمبر خدا امام حسین سهیم بودی.

«قال ويحك»

خاک بر سرت! وای بر تو!

«فكيف نصنع»

ما چه کار می‌کردیم

«إن أمراءنا هؤلاء أمرونا بأمر فلم نخالفهم»

امراء و حاکمان ما به ما دستور دادند ما نمی‌توانستیم از دستور آن‌ها تخلف کنیم.

ميزان الاعتدال في نقد الرجال؛ اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي الوفاة: 748، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1995، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ج 3، ص 385

چون پیغمبر فرموده امراء و حکام تان را اطاعت کنید ولو این‌که (آن حاکمان):

«قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّيَاطِينِ في جُثْمَانِ إِنْسٍ»

باشد.

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج3، ص1476، ح1847

و هرکس در برابر این‌ها می‌ایستاد «کائنا من کان»

«ولو خالفناهم»

این جمله اش درد است.

«لكنا شرا من هذه الحُمر السقاة»

اگر ما با دستور یزید مخالفت می‌کردیم، از این الاغ هایی که آب این طرف و آن طرف می‌برند از این‌ الاغ‌های آبکش هم پست‌تر بودیم.

دوستان عزیز ببینید این احادیث جعلی و این دودمان نحس بنی امیه، این شجره ملعونه در قرآن چه کار کرده‌اند؟! شاید انسان در بدو امر نگاه می‌کند حالا یک روایتی جعل کرده‌اند برای این‌که حکومت خودشان را تثبیت کنند.

نه! قضیه به این‌جا مختصر و ختم نمی‌شود این روایت‌ها به جایی می‌رساند که اگر امام حسین فرزند پیغمبر و امام منصوب رسول اکرم هم باشد و علیه یزید شرابخوار قیام کند، باید کشته شود! در حدیث لوح در زمان خود رسول اکرم منتشر شد که رسول اکرم فرمود خلیفه بعد از من امیر المؤمنین است و بعد از او امام حسن و بعد از او امام حسین بعد از او امام سجاد ... تا حضرت مهدی (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء).

فکر می کنم این حدیث لوح دوازده و یا چهارده تا سند دارد. بعضی‌ ها مختصر است و بعضی‌ ها مفصل است.

با وجود این فرمایش پیغمبر اکرم این حدیث جعلی و این کارخانه حدیث سازی بنی امیه می‌آید نتیجه‌ اش این می‌شود که ابن عربی می‌گوید: «إن الحسین قتل بسیف جده»؛ امام حسین را اگر کشتند با شمشیر پیغمبر کشتند، با دستور پیغمبر کشتند. شمر هم می‌آید می‌گوید اگر ما امام حسین را نمی‌کشتیم از الاغ آب آور پست‌تر بودیم.

بعد ذهبی می‌گوید:

«إن هذا لعذر قبيح»

این عذر خیلی قبیح و زشتی است!

«فإنما الطاعة بالمعروف»

از امراء باید در کارهای معروف اطاعت کرد!

ميزان الاعتدال في نقد الرجال؛ اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي الوفاة: 748، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1995، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ج 3، ص 385

آقای ذهبی! این روایاتی که ما چند روز است داریم می‌خوانیم که می‌گوید از حاکم اسلامی شما اطاعت کنید ولو این‌که قلوب‌شان، قلوب شیاطین در جثمان آدمی باشد. ولو به شما امر ضد دینی کردند شما باید از آن‌ها اطاعت کنید! دیگر ضد دینی بالاتر از شهادت امام حسین ؟!

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها