2025 February 15 - شنبه 27 بهمن 1403
تبیین خفقان شدید در ممنوعیت نقل احادیث فضائل و ادله حقانیت اهل بیت علیهم السلام
کد مطلب: ١٦٠١٢ تاریخ انتشار: ٠٩ آبان ١٤٠٣ - ١٧:٤٣ تعداد بازدید: 4161
مقالات » امامت ائمه
جدید
تبیین خفقان شدید در ممنوعیت نقل احادیث فضائل و ادله حقانیت اهل بیت علیهم السلام

بسم الله الرحمن الرحیم

 یکی از مهم ترین قرائن تاریخی و روایی برای اعتبار سنجی صدوری احادیث، در نظر گرفتن فضای نزول روایت است. از دیدگاه علمای حدیث و حتی عقلایی، اگر گفتن حقایق دینی یا تاریخی مستلزم مجازات ها و محرومیت های بسیار شدید باشد، طبعا بسیاری از راویان حدیث و مورخین، از نقل آن حقایق دوری می کنند! بر این اساس اگر روایتی بر خلاف خواسته ها و سیاست های جریان حاکم باشد، نشان می دهد که راوی حدیث تمام خطرات را به جان خریده است تا نسل های بعدی را از واقعیت های دینی یا تاریخی آگاه کند.

 از دیدگاه عقلاء و علمای اصول، سخت گیری سندی در این موارد جایی ندارد. در مقابل اگر روایت و حقیقت تاریخی موافق سیاست ها و مذاق جریان حاکم باشد و آن حکومت در راستای اعمال سیاست های خود جهت کنترل افکار عمومی اقدام به حدیث سازی و تحریف حقایق نماید، بالطبع باید بیشترین سخت گیری و مداقه را اعمال نمود.

در مسئله ما، با توجه به حقایق موجود در تاریخ صدر اسلام، مشاهده می کنیم که جریان های حاکم بالاخص جریان اموی، بیشترین فعالیت و تلاش خود را در جهت سانسور، تغییر باورها و ایجاد رعب و خفقان در میان محبین اهل بیت علیهم السلام نموده است.

برای آشنایی خواننده گرامی به مواردی چند از این حقایق تاریخی به صورت مختصر اشاره می کنیم:

یک: ترس عبدالرزاق از نقل فضایل امیرالمومنین علیه السلام به صورت علنی:

عبدالرزاق صنعانی(متوفی 211 قمری) از علمای بزرگ و محدثین اهل سنت است. او امام در حدیث و استاد بزرگانی چون بخاری و مسلم و ... است.

عبدالرزاق راوی روایتی است که امیرالمومنین علیه السلام را سید و سرور همه، در دنیا و آخرت معرفی می کند و و دشمنان او را دشمن خدا و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و دوستان و محبین او را دوستان خداوند و رسول الله صلی الله علیه و آله معرفی می کند.

ذهبی وقتی به این روایت می رسد می گوید:

« ... قلت وكان عبد الرزاق يعرف الامور فما جسر يحدث بهذا (حدیث مرتبط با فضائل حضرت علی علیه السلام) الا سرا لاحمد بن الازهر ولغيره»

«...(ذهبی) می گویم: عبدالرزاق صنعانی از وضعیت و افکار عمومی آگاهی کامل داشت و به هیچ وجه جسارت و جرات به خود نمی داد که این روایت را مگر در سرّ و مخفیانه برای احمد بن ازهر و دیگران نقل کند.»

ذهبی، شمس الدین،ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج1، ص: 213، بيروت، دار الكتب العلمية، 1995، 8 جلد

چنانچه روشن است، عالمان بزرگی همانند عبدالرزاق نیز جرأت و جسارت نقل عمومی و علنی فضائل اهل بیت علیهم السلام را نداشتند. این امر تاثیر بسیاری در انتقال آزاد و نشر طبیعی حقایق دینی و تاریخی می نماید که در بررسی صدور هر روایت باید در نظر گرفته شود.

دو: کتاب سوزی حقایق و فضائل مرتبط با امیرالمومنین علیه السلام:

شهر کوفه در نزد محدثین صدر اسلام در زمان امامین صادقین علیهما السلام، یکی از مراکز مهم تفکر شیعی بوده است. به همین دلیل جریان های مخالف، همواره در صدد حذف و سانسور روایات روایان شیعه بوده اند. سلیمان بن مهران اعمش یکی از ستون ها و ائمه حدیثی اهل سنت است. او چند کتاب روایت را از شهر کوفه نقل کرده بود. ابوبکر خلال درباره این روایات نقل می کند:

 «819 - وأخبرني محمد بن علي قال ثنا مهنى قال سألت أحمد قلت حدثني خالد بن خداش قال قال سلام وأخبرني محمد بن علي قال ثنا يحيى قال سمعت خالد بن خداش قال جاء سلام بن أبي مطيع إلى أبي عوانة فقال هات هذه البدع التي قد جئتنا بها من الكوفة قال فأخرج إليه أبو عوانة كتبه فألقاها في التنور فسألت خالدا ما كان فيها قال حديث الأعمش عن سالم بن أبي الجعد عن ثوبان قال قال رسول الله استقيموا لقريش وأشباهه قلت لخالد وأيش قال حديث علي أنا قسيم النار قلت لخالد حدثكم به أبو عوانة عن الأعمش قال نعم // إسناده صحيح»

یحیی روایت می کند که از خالد بن خداش شنیدم که گفت: سلام بن ابی مطیع نزد ابی عوانه آمد و گفت: این کتاب هایی که حاوی بدعت ها هستند را که از کوفه با خود آوردی، به من تحویل بده! راوی می گوید: ابی عوانه کتاب هایش را به او داد. او نیز آن کتاب ها را در تنور آتش انداخت! راوی می گوید من از خالد سوال نمودم در آن کتاب ها چه مطالب و احادیثی بود؟ او گفت: در آن کتب، احادیث اعمش از سالم بن ابی الجعد از ثوبان بود که از رسول الله صلی الله علیه و آله روایت می کرد که تابع قریش باشید و احادیثی شبیه این. به خالد گفتم: دیگر شبیه چه احادیثی بود؟ او گفت: حدیث علی علیه السلام که گفت: من قسمت کننده آتش (و بهشت)هستم . راوی می گوید به خالد گفتم این حدیث را ابوعوانه از اعمش روایت کرده است؟ او گفت آری. سند روایت مورد بحث صحیح است.

الخلال، أحمد بن محمد بن هارون بن يزيد، السنة، ج3، ص: 510، دار الراية – الرياض، چاپ اول، 1410، تحقيق : د. عطية الزهراني، سه جلد

 

چنانچه روشن است به اندیشه واهی بدعت بودن، کتاب های اعمش در تنور سوازنده شد! کتابی که فضائل اهل بیت علیهم السلام در آن بود و راویان حدیث جریان اموی، تحمل شنیدن آنها را نداشتند. با در نظر گرفتن حقیقت کتاب سوزی هایی مغرضانه، محدث منصف در بررسی صدوری احادیث فضائل سختگیری نباید نماید زیرا ای بسا روایت مورد بحث دارای اسناد و طرق متعدد دیگر بوده است که به دست او نرسیده است.

سه: ایجاد خفقان و رعب بسیار شدید دستگاه بنی امیه بر علیه فضائل و ادله افضلیت امیرالمومنین علیه السلام:

سعید بن جبیر از بزرگ ترین تابعین و ائمه حدیثی در نزد اهل سنت است. حجاج او را به همراه 120 هزار نفر دیگر به خاطر محبت اهل بیت علیهم السلام به قتل رساند. یکی از بدیهی ترین فضائل امیرالمومنین علیه السلام پرچمداری او در جنگ های رسول خدا صلی الله علیه و آله است. این فضیلت با روایت های قطعی بیان شده است. با وجود این امر، سعید بن جبیر از ترس دژخیمان بنی امیه از نقل این حقیقت ترس و واهمه شدیدی داشت به گونه ای که به خانه کعبه پناهنده شد. حاکم نیشابوری روایت می کند:

 4665 - أخبرنا أحمد بن جعفر القطيعي ثنا عبد الله بن أحمد بن حنبل حدثني أبي ثنا سيار بن حاتم ثنا جعفر بن سليمان ثنا مالك بن دينار قال : سألت سعيد بن جبير فقلت : يا أبا عبد الله من كان حامل راية رسول الله صلى الله عليه و سلم قال : فنظر إلي و قال : كأنك رخي البال فغضبت و شكوته إلى إخوانه من القراء فقلت ألا تعجبون من سعيد أني سألته من كان حامل راية رسول الله صلى الله عليه و سلم فنظر إلي و قال إنك لرخي البال قالوا : إنك سألته و هو خائف من الحجاج و قد لاذ بالبيت فسله الآن فسألته فقال : كان حاملها علي رضي الله عنه هكذا سمعته من عبد الله بن عباس»

«... روزی مالک بن دینار از سعید بن جبیر پرسید: پرچمدار رسول الله صلی الله علیه و آله چه کسی بود؟ سعید به مالک گفت: گویا تو بیش از حد آسوده خاطر هستی؟! مالک از این پاسخ آزرده خاطر شد و نزد دوستان سعید رفت و از او گله نمود. آنها به مالک گفتند: تو از او زمانی این سوال را پرسیدی که او از شرّ حجاج بن یوسف ثقفی (استاندار بنی امیه در کوفه) در هراس بود. و اکنون در مکه پناه گرفته. هم اکنون از او سوالت را بپرس. مالک از او سوال نمود سعید بن جبیر گفت: از بن عباس شنیدم که پرچمدار رسول الله صلی الله علیه و آله در جنگ ها علی علیه السلام بود!

حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله أبو عبدالله، المستدرك على الصحيحين، ج3، ص: 147، دار الكتب العلمية – بيروت، چاپ اول، 1411 - 1990

وضعیت جامعه اسلامی در زمان صدر اسلام به گونه ای بوده است که محدثین بزرگ و ائمه حدیثی و بزرگ ترین و شریف ترین تابعین نیز جرات نقل علنی و عمومی بدیهی ترین فضائل و ادله حقانیت امیرالمومنین علیهم السلام را نداشند. در نظر گرفتن این فضای نزول و صدور حدیث، نقش کلیدی در قضاوت ما در بررسی های سندی خواهد داشت زیرا اگر شرایط عاری ار ارعاب و خفقان اموی بود، صدها محدث به راحتی حقایق دینی و فضائل عترت رسول خدا صلی الله علیه و آله را نقل می کردند.

چهار: انکار بدیهی ترین حقایق مرتبط با عترت رسول الله صلی الله علیه و آله توسط عمال بنی امیه:

وضعیت جامعه اسلامی در زمان بنی امیه به گونه ای شده بود که حکام جامعه و زمامداران به خود اجازه می دادند بدیهی ترین حقایق اسلامی را که به نفع عترت رسول خدا صلی الله علیه و آله بود را انکار کنند و علما و محدثینی را که مخالف این امر بودند را به شدت تهدید به قتل می کردند! حاکم نیشابوری واقعیتی عجیب را روایت می کند که حتی فرزند رسول الله صلی الله علیه و آله بودن امام حسن و حسین علیهما السلام نیز مورد انکار عمال اموی قرار می گرفت:

 «4772 - حدثنا أبو سهل أحمد بن محمد بن عبد الله بن زياد النحوي ببغداد ثنا جعفر بن محمد بن شاكر ثنا بشر بن مهران ثنا شريك عن عبد الملك بن عمير قال : دخل يحيى بن يعمر على الحجاج و حدثنا إسحاق بن محمد بن علي بن خالد الهاشمي بالكوفة ثنا أحمد بن موسى بن إسحاق التميمي ثنا محمد بن عبيد النحاس ثنا صالح بن موسى الطلحي ثنا عاصم بن بهدلة قال : اجتمعوا عند الحجاج فذكر الحسين بن علي فقال الحجاج : لم يكن من ذرية النبي صلى الله عليه و سلم و عنده يحيى بن يعمر فقال له : كذبت أيها الأمير فقال : لتأتيني على ما قالت ببينة و مصداق من كتاب الله عز و جل أو لأقتلنك قتلا فقال : { و من ذريته داود و سليمان و أيوب و يوسف و موسى } إلى قوله عز و جل: { و زكريا و يحيى و عيسى و إلياس } فأخبر الله عز و جل أن عيسى من ذرية آدم بأمه و الحسين بن علي من ذرية محمد صلى الله عليه و سلم بأمه قال صدقت فما حملك على تكذيبي في مجلس قال : ما أخذ الله على الأنبياء ليبيننه للناس و لا يكتمونه قال الله عز و جل: { فنبذوه وراء ظهورهم و اشتروا به ثمنا قليلا } قال : فنفاه إلى خراسان»

«... روزی جمعی از علما و بزرگان در مجلس حجاج بن یوسف ثقفی حاضر بودند. سخن از امام حسین علیه السلام شد. حجاج گفت: او از فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله نبود!

 یحیی بن یعمر به حجاج گفت: دروغ گفتی ای امیر! حسین علیه السلام ذریة رسول الله صلی الله علیه و آله است.

 حجاج گفت: برای اثبات ادعایی که نمودی یا از قرآن دلیل می آوری یا اینکه به بدترین شکل تو را خواهم کشت!

یحیی با استدلال به آیه «و من ذريته داود و سليمان ... و زكريا و يحيى و عيسى و إلياس»(84 و 85 انعام) به حجاج گفت: خداوند خبر داده است که عیسی علیه السلام از فرزندان حضرت آدم علیه السلام از طریق مادرش است. و امام حسین نیز علیه السلام از فزندان حضرت محمد صلی الله علیه و آله از طریق مادرش است.

حجاج گفت: راست گفتی! چه چیزی باعث شد تو در مجلس مرا تکذیب کنی؟

یحیی در جواب گفت: این به خاطر پیمانی بوده که خداوند در قرآن از انبیاء الهی گرفته است تا بر مردم حقایق را بیان کنند و آن را به خاطر مال اندک دنیا کتمان نکنند.(187 آل عمران) راوی می گوید: حجاج یحیی را به خراسان تبعید کرد»

حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله أبو عبدالله، المستدرك على الصحيحين، ج3، ص: 180، دار الكتب العلمية – بيروت، چاپ اول، 1411 - 1990

 

توجه به شدت مخالفت و دمشنی با اهل بیت علیهم السلام در انکار امور بدیهی قرآنی و تاریخی، نشان می دهد که بسیاری از محدثین و علمای اهل سنت از نقل حقایق و فضایل اهل بیت علیهم السلام امتناع می کردند و اگر موردی خاص اقدام به مقابله می کرد، خطر جانی و تبعید او مطرح بود!

 

پنج: صرف اتهام رافضی گری به خاطر روایت از امام صادق علیه السلام

در زمان حیات ائمه علیهم السلام شرایط اجتماعی آنقدر برای آنها سخت بود که صرف روایت و نقل حدیث از آنها زمینه جدی اتهام رافضی گری و بغض مردم را در پی داشت. ابن عساکر در شرح حال یکی از راویان حدیث ماجرایی را نقل می کند:

«أخبرنا أبو غالب بن البنا أنا أبو محمد الجوهري نا أبو الحسن الدارقطني نا محمد بن إبراهيم بن فيروز نا الحسين بن عبد الله التميمي نا حبيب بن النعمان قال أتيت المدينة لأجاور بها فسألت عن خير أهلها فأشاروا إلى جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب قال فأتيته فسلمت عليه فقال لي أنت الأعرابي الذي سمعت من أنس بن مالك خمسة عشر حديثا قلت نعم قال فأملها علي قال فأمليتها على ابنه وهو يسمع فقلت ألا تحدثني بحديث عن جدك أخبرك به أبوك قال ‌يا ‌أعرابي ‌تريد ‌أن ‌يبغضك ‌الناس ‌وتنسب ‌إلى ‌الرفض قال قلت لا »

«حبيب بن نعمان روايت مي كند که وارد شهر مدینه شدم و از برترین عالم و اهل مدینه سوال نمودم آنها امام صادق علیه السلام علیه السلام را به من نشان دادند. من نزد آن حضرت رفتم آن حضرت به من فرمود تو همان کسی هستی که از انس بن مالک پانزده حدیث نقل کردی؟ گفتم بله گفت برای من احادیث را بخوان برای آن حضرت احادیث را املا کردم در حالی که فرزند آن امام هم در آنجا می شنید، بود. سپس گفتم از شما درخواست دارم که حدیثی از پدرتان از جدتان علیهم السلام برای من بفرمایید آن حضرت علیه السلام در پاسخ گفت: ای اعرابی آیا می خواهی مورد بغض مردم قرار بگیری یا اینکه تو را به رافضی گری منسوب کنند؟ گفتم خیر ...»

ابن عساکر، ابوالقاسم، علی بن الحسن، تاريخ مدينة دمشق، ج42، ص: 382، دراسة وتحقيق: محب الدين أبو سعيد عمر بن غرامة العمروي، الناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، عام النشر: 1415 هـ - 1995 م، عدد الأجزاء: 80 (74 و 6 للفهارس)

بسيار روشن است كه صرف نقل روایت از امام صادق علیهم السلام باعث می شده است که آن شخص متهم به رافضی گری شود و با این اتهام او تحت فشار های شدید اجتماعی و علمی قرار می گرفت. برای مثال ابن حجر عسقلانی در شرح حال مسلم بن ابی کریمه می نویسد:

«[120] "مسلم" بن أبي كريمة عن علي مجهول انتهى وذكره ابن حبان في الثقات قال إلا أني ‌لا ‌أعتمد ‌عليه ‌يعني ‌لأجل ‌التشيع.»

مسلم بن ابی کریمة روایت او از علی مجهول است. و ابن حبان بستی او را در زمره راویان مورد اعتماد و ثقه می آورد مگر اینکه در ادامه می گوید من به او اعتماد نداری به خاطر این او شیعه است!

عسقلانی، ابن حجر، لسان الميزان، ج6، ص: 32، دائرة المعرف النظامية – الهند، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات بيروت – لبنان، الطبعة: الثانية، 1390 هـ - 1971 م، عدد الأجزاء: 7

شش: گفتن فضائل و حقایق مرتبط با اهل بیت علیهم السلام به قیمت گردن زده شدن:

عبدالله بن شداد از محبین امیرالمومنین علیه السلام است. در زمانه او تمام تریبون ها و منابر در دست دشمنان آن حضرت بود که در بلاد اسلامی به دستور معاویه امیرالمومنین علیه السلام را رسما و علنا لعن می نمودند. از راوی آرزو می کند که تنها یک روز به قیمت گردن زده شدن بتواند فضائل حضرت علی علیه السلام را مطرح کند! ذهبی می نویسد:

قَالَ عَطَاءُ بنُ السَّائِبِ: سَمِعْتُ عَبْدَ اللهِ بنَ شَدَّادٍ يَقُوْلُ: وَدِدْتُ أَنِّي قُمْتُ عَلَى المِنْبَرِ مِنْ غُدْوَةٍ إِلَى الظُّهْرِ، فَأَذْكُرُ فَضَائِلَ عَلِيِّ بنِ أَبِي طَالِبٍ -رَضِيَ اللهُ عَنْهُ - ثُمَّ أَنْزِلُ، فَيُضْرَبُ عُنُقِي.

«... عطاء بن سائب می گوید: از عبدالله بن شداد شنیدم که می گفت: آرزو دارد روز از صبح تا ظهر در منبر فضائل علی بن ابیطالب علیهما السلام را بگویم و سپس از منبر پایین آیم و گردنم زده شود!»

ذهبی، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد، سير أعلام النبلاء، ج5، ص: 486، محقق : مجموعة محققين بإشراف شعيب الأرناؤوط، مؤسسة الرسالة، طبعة : غير متوفر، عدد الأجزاء : 23

در نظر گرفتن این حقیقت که روایات مرتبط با حقانیت اهل بیت علیهم السلام هیچ منبر و پایگاهی برای نشر در دنیای اسلام نداشت قطعا در رویکرد یک محدث و فقیه در اعتبارسنجی صدوری روایت تاثیر می گذارد و اگر یک عالمی با انصاف داوری بنماید، چنانچه فضیلتی در کتب معتبر اهل سنت و یا شیعه وارد شده باشد و دلیل قطعی مخالفی از کتاب و سنت و عقل در میان نباشد، حکم به صحت آن می دهد زیرا راویانی که با به خطر انداختن جان و مال و آبروی خود، اقدام به نشر حقایق می نمایند در اوج عدالت و وثاقت هستند.

جمع بندی

علامه مظفر با در نظر گرفتن فضای نزول روایات مرتبط با فضائل اهل بیت علیهم السلام و حقانیت آنها می نویسد:

« إنّها ممّا يقطع- عادة- بصحّتها(روایات فضائل اهل بیت علیهم السلام و ادله حقانیت سیاسی آنها)؛ لأنّ كلّ رواية لهم في مناقب أهل البيت و مثالب أعدائهم، محكومة بوثاقة رجال سندها و صدقهم في تلك الرواية و إن لم يكونوا ثقات في أنفسهم! ضرورة أنّ من جملة ما تعرف به وثاقة الرجل و صدقه في روايته التي يرويها: عدم اغتراره بالجاه و المال، و عدم مبالاته- في سبيلها- بالخطر الواقع عليه، فإنّ غير الصادق لا يتحمّل المضارّ بأنواعها لأجل‏ كذبة يكذبها لا يعود عليه فيها نفع، و لا يجد في سبيلها إلّا الضرر! و من المعلوم أنّ من يروي في تلك العصور السالفة فضيلة لأمير المؤمنين عليه السّلام أو منقصة لأعدائه فقد غرّر بنفسه، و جلب البلاء إليه، كما هو واضح لكلّ ذي أذن و عين».

همانا از اموری که عادتا قطع به صحت آن پیدا می کنیم روایات مرتبط با فضائل اهل بیت علیهم السلام و حقانیت سیاسی آنها و مثالب و طعن های دشمنان آنها است. زیرا در منابع اهل سنت هر روایتی که فضائل اهل بیت علیهم السلام و مطاعن دشمنان آنها را نقل کرده باشد، رجال سندی آن محکوم به وثاقت و صداقت هستند. هر چند فی نفسه انسان های ثقه ای نباشند. زیرا بسیار روشن است که از جمله اموری که می توان وثاقت یک راوی و صداقت او را به دست آورد آن است که در مقابل پست و مقام دنیوی و مال فریفته نشود و در راه گفتن حقایق خطر ها را به جان بخرد و بی مبالاتی نکند. همانا انسان غیر راستگو ، انواع ضررهای دنیوی را، به خاطر دروغی که به هیچ نفعی نرساند و فقط به او ضرر برساند، تحمل نمی کند! و بسیار معلوم است که در زمان های و قرون گذشته، روایت کردن فضائل امیرالمومنین علیه السلام یا روایت کردن منقصت ها و مطاعن دشمنان او، خود را در بلا و سختی افکنده و باعث شده خود را به دردسر بیندازد. و این امر برای هر انسانی که گوش شنوا و چشمی بینا دارد روشن است.

مظفر نجفى، محمد حسن، دلائل الصدق لنهج الحق، ج‏1 ؛ ص7، قم، چاپ: اول، 1422 ق.

نتیجه نهایی آنکه در بررسی احادیثی که با حقانیت و فضائل اهل بیت علیهم السلام مواجه هستیم، نباید سختگیری سندی صورت گیرد و این سختگیری خلاف رویه عقلایی و انصاف است. پژوهشگر منصف وجود اختناق و سختگیری در بیان و نقل فضائل و ادله حقانیت سیاسی اهل بیت علیهم السلام را یکی از مهم ترین قرائن موجود در بررسی احادیث در نظر می گیرد.

 

 



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها