لينک دانلود
درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیست و یکم
(جلسه یازدهم 16 07 1403)
موضوع: علم اصحاب امام صادق (علیه السلام) به امامت امام کاظم (علیه السلام) (2)
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه وَ الّلعنُ الدّائمُ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصير
مسئله اول: اختناق و تقیه شدید اواخر حیات امام صادق علیه السلام
...این که اختناق چقدر بوده روایت را آن روز عرض کردم جاسوس هایی در مدینه بودند هرکسی که مرتبط با حضرت بود گردنش را می زدند. و در مورد وصیت امام صادق (سلام الله علیه) روایات متعدد داریم
«الْمُذِيعُ حَدِيثَنَا كَالْجَاحِدِ لَهُ»
کسی که حرف های ما را افشا کند مثل کسی است که ما را انکار کرده است.
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص370
«وَ كِتْمَانُهُ لِسِرِّنَا جِهَادٌ فِي سَبِيلِ اللَّه»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص228
از آن طرف راویت است
«حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْعَبَّاسِ الْبَغْدَادِيِّ، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ سَهْلٍ، قَالَ حَدَّثَنِي بَعْضُ أَصْحَابِنَا وَ سَأَلَنِي أَنْ أَكْتُمَ اسْمَهُ، قَالَ، كُنْتُ عِنْدَ الرِّضَا (علیه السلام) فَدَخَلَ عَلَيْهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي حَمْزَةَ وَ ابْنُ السَّرَّاجِ وَ ابْنُ الْمُكَارِي، فَقَالَ لَهُ ابْنُ أَبِي حَمْزَةَ مَا فَعَلَ أَبُوكَ قَالَ: مَضَى، قَالَ مَضَى مَوْتاً قَالَ نَعَمْ، قَالَ، فَقَالَ إِلَى مَنْ عَهْدُهُ قَالَ إِلَيَّ»
بعد راوی می گوید:
«فَأَنْتَ إِمَامٌ مُفْتَرَضٌ طَاعَتُهُ مِنَ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ، قَالَ ابْنُ السَّرَّاجِ وَ ابْنُ الْمُكَارِي قَدْ وَ اللَّهِ أَمْكَنَكَ مِنْ نَفْسِهِ»
...برای شما امکانش است چرا علنا مسائل را مطرح نمی کنید؟
حضرت فرمود:
«أَ تُرِيدُ أَنْ آتِيَ بَغْدَادَ وَ أَقُولَ لِهَارُونَ أَنَا إِمَامٌ مُفْتَرَضٌ طَاعَتِي»
می خواهید من نزد هارون بروم بگویم من امام مفترض الطاعه هستم!
«وَ اللَّهِ مَا ذَاكَ عَلَيَّ»
چنین امری بر من لازم نیست.
«وَ إِنَّمَا قُلْتُ ذَلِكَ لَكُمْ عِنْدَ مَا بَلَغَنِي مِنِ اخْتِلَافِ كَلِمَتِكُمْ وَ تَشَتُّتِ أَمْرِكُمْ»
دیدم شما شیعه ها با همدیگر اختلاف دارید، به خاطر این آمدم تا اختلافات شما بر طرف بشود.
«لِئَلَّا يَصِيرَ سِرُّكُمْ فِي يَدِ عَدُوِّكُمْ»
رجال الكشي إختيار معرفة الرجال؛ كشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن، ص464
یا حضرت مطالبی را به جابر ابن یزید جعفی می فرماید:
«إِنْ أَنْتَ حَدَّثْتَ بِهِ حَتَّى تَهْلِكَ بَنُو أُمَيَّةَ فَعَلَيْكَ لَعْنَتِي وَ لَعْنَةُ آبَائِي»
این حرفی که گفتم اگر قبل از هلاکت بنی امیه افشا کنی لعنت من و لعنت آباء من بر تو!
«وَ إِذَا أَنْتَ كَتَمْتَ مِنْهُ شَيْئاً بَعْدَ هَلَاكِ بَنِي أُمَيَّةَ فَعَلَيْكَ لَعْنَتِي وَ لَعْنَةُ آبَائِي»
و زمانی که بنی امیه هلاک شدند اگر این حرف را کتمان کنی لعنت من و لعنت آباء من بر تو باد.
رجال الكشي إختيار معرفة الرجال؛ كشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن، ص193
مشخص است که در اواخر دوران بنی امیه خیلی اختناق در حد بالا بوده است، به کوچک، بزرگ، زن و بچه و به هیچ کس رحم نمی کردند.
از روایات کاملا مشخص می شود که قضیه تقیه در آخر عمر امام صادق (سلام الله علیه) خیلی شدید بوده است. این روایت نمونه ای از روایت ها است. در این زمینه روایات زیادی داریم که مربوط به تقیه در آخر حیات حضرت صادق ( سلام الله علیه) است.
در رابطه با زراره هم آقای عابدینی حرف دارد، هم قفاری مفصل آورده، و هم احمد الکاتب آورده می گویند زراره از اصحاب خاص امام باقر و امام صادق (سلام الله علیهما) است از اسامی ائمه خبر نداشت. اگر اسامی ائمه اثنی عشر مطرح بوده حداقل زراره باید اطلاع می داشت.
روایاتی که در این موضوع است ملاحظه بفرمایید مطرح کردن این بحث ضروری است چون شبهات همین طور دارد مطرح می شود. شبهات قبلا در جمع خواص مطرح بود الان در ماهواره ها و در فضای مجازی و کانال ها این شبهات را مطرح می کنند.
جوانان این شبهات را می بینند نگران می شوند که قضیه چه بوده است! اگر پیامبر فرمود ائمه دوازده نفر هستند و اسامی شان را بیان فرموده دیگر از زراره نزدیک تر به امام کسی نیست افقه فقهای عصر معصومین زراره است چرا اسامی ائمه علیهم السلام را نمی دانسته است؟
مسئله دوم: اطلاع کامل زراره از ابتدائیات و ضرورویات اعتقادات شیعه
در روایت داریم:
«رَحِمَ اللَّهُ زُرَارَةَ بْنَ أَعْيَنَ لَوْ لَا زُرَارَةُ لَانْدَرَسَتْ آثَارُ النُّبُوَّةِ أَحَادِيثُ أَبِي (علیه السلام)»
الإختصاص؛ نويسنده: مفيد محمد بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: 413 ق)، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و محرمى زرندى، محمود، ناشر: الموتمر العالمى لالفية الشيخ المفيد، ايران- قم: 1413 ق، ص 66
مسئله سوم: ضعیف و کذب بودن روایات سوال زراره از امامت امام کاظم علیه السلام
زمانی که امام صادق (سلام الله علیه) به شهادت رسیدند برخی به عبدالله افطح، برخی به امام کاظم علیه السلام مراجعه کردند.
«فَدَعَا زُرَارَةُ ابْنَهُ عُبَيْداً»
زراره دو تا فرزند داشت یکی عبدالله و دیگری عبید الله.
«فَقَالَ يَا بُنَيَّ النَّاسُ مُخْتَلِفُونَ فِي هَذَا الْأَمْرِ: فَمَنْ قَالَ بِعَبْدِ اللَّهِ فَإِنَّمَا ذَهَبَ إِلَى الْخَبَرِ الَّذِي جَاءَ أَنَّ الْإِمَامَةَ فِي الْكَبِيرِ مِنْ وُلْدِ الْإِمَامِ فَشُدَّ رَاحِلَتَكَ وَ امْضِ إِلَى الْمَدِينَةِ»
به فرزندش گفت وسیله سفر آماده کن به مدینه برو
«حَتَّى تَأْتِيَنِي بِصِحَّةِ الْأَمْرِ! فَشَدَّ رَاحِلَتَهُ وَ مَضَى إِلَى الْمَدِينَةِ، وَ اعْتَلَّ زُرَارَةُ»
زراره مریض شد.
«فَلَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ سَأَلَ عَنْ عُبَيْدٍ»
پرسید پسر من آمد یا نیامد.
«فَقِيلَ إِنَّهُ لَمْ يَقْدَمْ»
به او گفته شد: هنوز نیامده است.
«فَدَعَا بِالْمُصْحَفِ فَقَالَ: اللَّهُمَّ إِنِّي مُصَدِّقٌ بِمَا جَاءَ نَبِيُّكَ مُحَمَّدٌ فِيمَا أَنْزَلْتَهُ عَلَيْهِ وَ بَيَّنْتَهُ لَنَا عَلَى لِسَانِهِ، وَ إِنِّي مُصَدِّقٌ بِمَا أَنْزَلْتَهُ عَلَيْهِ فِي هَذَا الْجَامِعِ وَ إِنَّ عَقْیدِتي وَ دَيْنِيَ الَّذِي يَأْتِينِي بِهِ عُبَيْدٌ ابْنِي وَ مَا بَيَّنْتَهُ فِي كِتَابِكَ، فَإِنْ أَمَتَّنِي قَبْلَ هَذَا فَهَذِهِ شَهَادَتِي عَلَى نَفْسِي وَ إِقْرَارِي بِمَا يَأْتِي بِهِ عُبَيْدٌ ابْنِي وَ أَنْتَ الشَّهِيدُ عَلَيَّ بِذَلِكَ! فَمَاتَ زُرَارَةُ، وَ قَدِمَ عُبَيْدٌ، فَقَصَدْنَاهُ لِنُسَلِّمَ عَلَيْهِ فَسَأَلُوهُ عَنِ الْأَمْرِ الَّذِي قَصَدَهُ فَأَخْبَرَهُمْ أَنَّ أَبَا الْحَسَنِ (علیه السلام) صَاحِبُهُمْ»
رجال الكشي إختيار معرفة الرجال؛ كشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن، ص154
اولا این روایت ضعیف است. آیت الله خویی می گویند:
«هذه الرواية ضعيفة بجهالة محمد بن عثمان بن رشيد وأحمد بن علي ابن يقطين»
معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات الرواة؛ الموسوي الخوئي، السيد أبو القاسم _المتوفى1411ق_، بينا، ج8، ص238
و همچنین روایت دیگری است می گوید تا فرزندش عبید بیاید زراره قرآن را روی سرش گرفت گفت:
«وَ إِمَامِي مَنْ ثَبَتَ لَهُ فِي هَذَا الْمُصْحَفِ إِمَامَتُهُ»
رجال الكشي إختيار معرفة الرجال؛ كشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن، ص155
آیت الله خویی در مورد این روایت می گویند:
«هذه الرواية أيضا ضعيفة بعلي بن حديد»
معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات الرواة؛ الموسوي الخوئي، السيد أبو القاسم _المتوفى1411ق_، بينا، ج8، ص239
باز روایت دیگر است زراره گفت:
«لَيْسَ لِي إِمَامٌ غَيْرُ هَذَا الْكِتَابِ»
رجال الكشي إختيار معرفة الرجال؛ كشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن، ص156
می گوید اصلا امام من قرآن است. اینجا هم آیت الله خویی می گویند:
«وهذه الرواية أيضا ضعيفة، ولا أقل من جهة جهالة إبراهيم المؤمن وعمة زرارة»
معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات الرواة؛ الموسوي الخوئي، السيد أبو القاسم _المتوفى1411ق_، بينا، ج8، ص239
همچنین روایت دیگری است این روایت سندا صحیح است یک روایت از ده – دوازده تا روایت...
«فَأَخَذَ الْمُصْحَفَ فَأَعْلَاهُ فَوْقَ رَأْسِهِ، وَ قَالَ إِنَّ الْإِمَامَ بَعْدَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ مَنِ اسْمُهُ بَيْنَ الدَّفَّتَيْنِ فِي جُمْلَةِ الْقُرْآنِ مَنْصُوصٌ عَلَيْهِ...»
رجال الكشي إختيار معرفة الرجال؛ كشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن، ص155
مسئله چهارم: زراره از اصحاب امام کاظم علیه السلام بود
روایت بعدی باز صحیح است می گوید قبل از این که عبید بیاید زراره از دنیا رفت.
پاسخی که داریم وفات زراره دو سال بعد از شهادت امام صادق (سلام الله علیه) است. امام صادق (سلام الله علیه) مستشهد سال 148 است. زراره، در سال 150 از دنیا رفت.
نجاشی قاطعانه می گوید:
«مات زرارة سنة خمسين و مائة»
رجال النجاشي؛ نويسنده: نجاشي، احمد بن على (تاريخ وفات مؤلف: 450 ق)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي التابعه لجامعه المدرسين بقم المشرفه، قم: 1365ش، ص175
بزرگان مثل آقای خویی و دیگران هم دارند که شیخ و نجاشی گفته اند:
«وما ذكره الشيخ والنجاشي: من أن زرارة مات سنة 150»
معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات الرواة؛ الموسوي الخوئي، السيد أبو القاسم _المتوفى1411ق_، بينا، ج8، ص241
این کاملا واضح و روشن است از آن طرف هم زراره را از اصحاب امام کاظم (سلام الله علیه) شمرده اند. اگر در همان روزهایی که امام صادق (سلام الله علیه) شهید شده ایشان از دنیا رفته باشد دیگر این که از اصحاب امام کاظم (سلام الله علیه) بوده و از حضرت روایت دارد معنی ندارد.
«وَ كَانُوا مِنْ أَصْحَابِ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام)، وَ بَقِيَ زُرَارَةُ إِلَى عَهْدِ أَبِي الْحَسَنِ فَلَقِيَ مَا لَقِيَ»
رجال الكشي إختيار معرفة الرجال؛ كشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن، ص161
ببینید در کتب اربعه چقدر از زراره از امام کاظم (سلام الله علیه) روایت داریم.
مسئله پنجم: سوال زراره از تقیه و عدم تقیه بوده است
راوی می گوید خدمت امام رضا (سلام الله علیه) عرض کردم:
«يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِي عَنْ زُرَارَةَ هَلْ كَانَ يَعْرِفُ حَقَّ أَبِيكَ (علیه السلام)»
امامت امام کاظم (سلام الله علیه) را قبول داشت؟
«فَقَالَ نَعَمْ»
یعنی اگر کسی بیاید کتاب ها را ورق بزند و مطالعه کند خود روایات خیلی واضح و روشن شبهه را جواب داده اند.
عرض کردم حدود ده – دوازده تا روایت است و دو تا از این روایت ها صحیح است. یک روایت هم صحیح باشد برای ما کافی است. روایت ضعیف سه تا باشد تقریبا می شود مطلب را اثبات کرد.
«فَقُلْتُ لَهُ فَلِمَ بَعَثَ ابْنَهُ عُبَيْداً لِيَتَعَرَّفَ الْخَبَرَ إِلَى مَنْ أَوْصَى الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ (علیه السلام)»
گفتم: اگر زراره معتقد بود چرا پسر خود را به مدینه فرستاد تا قضیه ی امامت بعد از امام صادق (سلام الله علیه) را روشن کند؟
«إن زرارة قد كان علم بأمر موسى بن جعفر (علیه السلام) و بإمامته و إنما بعث ابنه عبيدا ليتعرف من موسى بن جعفر (علیه السلام)
فرزند زراره نرفته بود از شهادت امام صادق (سلام الله علیه) خبر بیاورد، رفته بود از آقا امام کاظم (سلام الله علیه) با توجه به آن تقیه و اختناق شدیدی که بود سوال کند.
«هل يجوز له إظهار ما يعلم من إمامته أو يستعمل التقية في كتمانه»
از امام کاظم (سلام الله علیه)سوال کند که ما می توانیم بگوییم امام بعد از امام صادق (سلام الله علیه) شما هستید یا نه باید تقیه کنیم؟ همان وصیتی که امام صادق (سلام الله علیه) داشت پنج نفر را جانشین خودش قرار داده بود آن را بگوییم.
«و هذا أشبه بفضل زرارة بن أعين و أليق بمعرفته»
باز در این جا روایت است.
«وَ إِنَّمَا بَعَثَ ابْنَهُ لِيَتَعَرَّفَ مِنْ أَبِي (علیه السلام)»
می خواست از پدرم امام کاظم (سلام الله علیه) سوال کند.
«هَلْ يَجُوزُ لَهُ أَنْ يَرْفَعَ التَّقِيَّةَ فِي إِظْهَارِ أَمْرِهِ وَ نَصِّ أَبِيهِ عَلَيْهِ»
كمال الدين و تمام النعمة، ابن بابويه، محمد بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج1، ص 75
باز روایت دیگر:
«بَعَثَ زُرَارَةُ عُبَيْداً ابْنَهُ إِلَى الْمَدِينَةِ ...و هذا الخبر لا يوجب أنه لم يعرف...»
این مطالبی است که مرحوم شیخ صدوق جداگانه در این جا جواب می دهد. این روایت هم از نظر سند کاملا صحیح است احمد ابن زیاد همدانی است شیخ صدوق گفته:
«و كان رجلا ثقة دينا فاضلا رحمة الله عليه و رضوانه»
كمال الدين و تمام النعمة، ابن بابويه، محمد بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج2، ص 369
علی ابن ابراهیم که ثقه است محمد ابن عیسی ابن عبید:
«ثقة عین کثیر الروایة»
ابراهیم ابن محمد هم وکیل ناحیه است. ببینید تمام این ها نشان می دهد که زراره دنبال این بود که آیا بردن نام امام کاظم (سلام الله علیه) به عنوان امام بعد از امام صادق (سلام الله علیه) صلاح است یا نه ما باید تقیه کنیم؟
اگر پسرش دیر کرده است خواسته به دیگران بفهماند آقا آن که این قرآن برای ما امام معین کرده آن امام است. قرآن هم مشخص است آیاتی که در رابطه با امامت است.
(...الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا )
امروز، دين شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم!
سوره مائده (5): آیه 3
(إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ)
سرپرست و ولي شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها که ايمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا ميدارند، و در حال رکوع، زکات ميدهند.
سوره مائده (5): آیه 55
(يا أَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ)
اي پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملا (به مردم) برسان! و اگر نکني، رسالت او را انجام ندادهاي! خداوند تو را از (خطرات احتمالي) مردم، نگاه ميدارد؛ و خداوند، جمعيت کافران (لجوج) را هدايت نميکند.
سوره مائده (5): آیه 67
کاملا واضح و روشن است با توجه به احادیثی که در ذیل این آیات از نبی مکرم و از ائمه (علیهم السلام) داریم.
مسئله ششم: روایات صحیح از امام صادق علیه السلام در باب معرفی امامت امام کاظم علیه السلام
نکته دیگر که در این موضوع است عزیزان دقت کنند، روایاتی که در رابطه با امام کاظم (سلام الله علیه) داریم در مورد هیچ کدام از ائمه علیهم السلام این انبوه روایات را نداریم. حدود هشتاد و پنج روایت در رابطه با امامت امام کاظم (سلام الله علیه) داریم از این هشتاد و پنج روایت، چهل روایت، صحیح است.
خیلی عجیب است یعنی نزدیک نصف آن روایات صحیح است و بخش عمده این روایات هم مربوط به دوران طفولیت امام کاظم (سلام الله علیه) است.
عبارتی که قبلا خواندیم روز اولی که امام کاظم (سلام الله علیه) به دنیا می آید حضرت دست به شانه او زد و فرمود:
«فَهُوَ وَ اللَّهِ صَاحِبُكُمْ مِنْ بَعْدِي...»
المحاسن؛ نویسنده: برقى، احمد بن محمد بن خالد، (تاريخ وفات مؤلف: 274 ق يا 280 ق) محقق / مصحح: محدث، جلال الدين، ناشر: دار الكتب الإسلامية، ج2، ص315
در روایات دیگر تصریح به امامت ایشان دارد که:
«وَ هُوَ خُماسِي»
پنج ساله بوده است.
باز حضرت فرمود امام شما بعد از من ایشان است.
«إِنِّي سَأَلْتُ أَبَاكَ (علیه السلام) مَنِ الَّذِي يَكُونُ مِنْ بَعْدِكَ فَأَخْبَرَنِي أَنَّكَ أَنْتَ هُو»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص313
تمام روایاتی که در رابطه با امامت امام کاظم (سلام الله علیه) داریم در مورد امامت امام صادق (سلام الله علیه) این همه روایت نداریم. یعنی شاید کل روایات امامت امام صادق (سلام الله علیه) جستجو کنیم به بیست تا نرسد. در مورد امام رضا (سلام الله علیه) نیز به همین شکل.
اما هشتاد و پنج روایت با چهل روایت صحیح از روز اول ولادت تا آخرین روز شهادت امام کاظم (سلام الله علیه) که تشکیک داشتند این همه انبوه روایت در مورد امام کاظم (سلام الله علیه) است.
شما ملاحظه بفرمایید احمد الکاتب می گوید شیعه یک روایت هم در رابطه با امامت امام کاظم (سلام الله علیه) ندارد. آقای احمد الکاتب! یا تو بی سواد هستی، یا معاند هستی. نمی شود این همه کتاب شیعه در اختیارت باشد و ندیده باشی!
شما اگر نگاه کنید در رابطه با مهدویت کل احادیث کمال الدین و غیبت نعمانی و غیبت طوسی را زیر و رو کرده است، ما مِن روایة یرتبط بولادة حضرت مهدی و من شهده في طفولیته و در ایام غیبت صغری این خبیث در کتابش آورده است.
من وقتی کتاب ایشان را مطالعه کردم دیدم بعضی از روایاتی که در ذهن ما نیست یا توجه به آن روایت نداشتیم را هم آورده است.
ولی با توجه به این همه روایات می گوید ما هیچ دلیلی بر امامت حضرت مهدی ارواحنا فداه نداریم! می گوید شیعیان به بن بست رسیده بودند برای همین حضرت مهدی ارواحنا فداه را تأسیس و جعل کردند تا بتوانند ولایت فقیه و امر فقها را تثبیت کنند. دلیل تأسیس ولادت حضرت مهدی ارواحنا فداه این بوده است!
یک نکته ای را عزیزان دقت کنند واقعا احمد الکاتب خبیث کتابی که در رد مهدویت نوشت هشتصد صفحه است. این کتاب را خواست در لندن چاپ کند، چاپ نکردند، در فرانسه چاپ نکردند، در آلمان چاپ نکردند. به عربستان سعودی رفت آن ها این کتاب را چاپ کردند.
می گوید من کتاب نوشتم و علمای شیعه آمدند بحث امامت کتاب من را جواب دادند ولی ولادت حضرت مهدی ارواحنا فداه را نتوانستند جواب بدهند فلذا من اسم کتابم را عوض کردم تا علمای شیعه بیایند بحث ولادت حضرت مهدی ارواحنا فداه را جواب بدهند نه اصل امامت را.
حال از احمد الکاتب برگردیم به جای دیگر! این سخنان جناب اقای صفری فروشانی است "امام علی وقتی حکومت را متولی بودند در جامعه ای بزرگ هیچ تلاشی برای معرفی امام حسن به عنوان جانشین سیاسی خودشان نکردند" !
این مطلب را هم احمد الکاتب دارد، هم قلمداران دارد و هم قفاری (ادامه سخنان صفری فروشانی:) " ما نصوصی در کافی و در کتاب های دیگر روایی مان داریم که امام حسن علیه السلام به عنوان وصی امام معرفی شد در راستای امامت باطنی (همان که سنی ها می گویند) و ما معتقد هستیم بهترین هوشمندی همین بوده است که توصیه نکرده اند اگر توصیه می کردند اگر توصیه می کردند مسلما امام حسن علیه السلام به حکومت نمی رسید همین عدم توصیه باعث شد که امام به حکومت برسد، چرا که اگر توصیه می کردند خوارج و گروههای مخالف اشراف و دیگران تبلیغات را شروع می کردند که هیچ کس حکومت را موروثی نکرد ابوبکر و عمر نکرد، عثمان هم که کشته شد علی برای اولین بار می خواهد حکومت را موروثی کند"
من نمی دانم این چه منطقی است که آقایان (مثل صفری فروشانی) دارند ما که سر در نیاوردیم.
بعد می گوید: " اگر امام علی حکومت را موروثی اعلام کرده بود بزرگترین بهانه را دست معاویه داده بود"
بعد می آید روایتی را مطرح می کند این عبارتی است که الان خیلی مطرح است. راوی می گوید امیر المؤمنین (سلام الله علیه) وقتی ضربت خورده بود خدمت شان رفتیم عبدالله ابن جندب آمد گفت:
«يا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إن فَقَدْنَاكَ وَلا نَفْقُدُكَ»
اگر از دنیا رفتی، ان شاءالله که از دنیا نروی!
«فَنُبَايِعُ الْحَسَنَ»
ما با امام حسن بیعت کنیم؟
«قال ما آمُرُكُمْ وَلا أَنْهَاكُمْ أَنْتُمْ أَبْصَرُ»
نمی گویم بیعت کنید و نمی گویم بیعت نکنید خودتان می دانید.
المعجم الكبير؛ اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360، دار النشر: مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانية، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ج1، ص100
آقای آلبانی در کتاب «إرواء الغليل» جلد 6 صفحه 76 روایت را می آورد می گوید:
«وهذا إسناد ضعيف معضل»
إرواء الغليل؛ نويسنده: محمد ناصر الألباني (وفات: معاصر)، تحقيق: إشراف: زهير الشاويش، ناشر : المكتب الإسلامي - بيروت – لبنان: 1405 – 1985م، ج6، ص76
اسماعیل ابن راشد که روایت را نقل کرده مجهول الحال است.
باز این روایت را از کتاب صحیح تاریخ طبری می آورد در آن جا هم به جندب ابن عبدالله می گوید:
«ما آمُرُكُمْ وَلا أَنْهَاكُمْ»
در پایان می گوید: «إسناده ضعیف»
کتاب «فتوح ابن اعثم کوفی» را ملاحظه کنید ایشان متوفای 314 و معاصر کلینی و شیخ صدوق است. در جلد 4 صفحه 285 امام مجبتی (سلام الله علیه) بعد از شهادت حضرت امیر فرمود:
«ولاني هذا الأمر من بعده»
علی ابن ابی طالب ولی امر مسلمین بعد از خودش من را قرار داد.
الفتوح؛ نويسنده: أحمد بن أعثم الكوفي (وفات: 314)، تحقيق: علي شيري ( ماجستر في التاريخ الإسلامي)، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزيع، 1411ق، ج4، ص285
مؤلف «البدایة والنهایة» شاگرد ابن تیمیه است در جلد 6 صفحه 249 می آورد:
«ثم بعدهم الحسن بن علي كما وقع لأن عليا أوصى إليه»
البداية والنهاية؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: مكتبة المعارف – بيروت، ج6، ص249
از این واضح و روشن تر؟!
ابن عبد ربه در کتاب «عقد الفرید» جلد 4 صفحه 437 می گوید:
«حدثني غیر واحد ممن أدركت من المشايخ»
افراد زیادی از مشایخ به من گفته اند
«أن علي بن أبي طالب أصار الأمر إلى الحسن»
العقد الفريد؛ اسم المؤلف: احمد بن محمدبن عبد ربه الأندلسي الوفاة: 328هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت /لبنان - 1420هـ - 1999م، الطبعة: الثالثة، ج 4، ص 437
ابو الفرج اصفهانی در کتاب «الاغانی» دارد
«وقد أوصى بالإمامة بعده إلى ابن رسول الله صلى الله عليه وسلم وابنه وسليله وشبيهه في خلقه وهديه»
الأغاني؛ اسم المؤلف: أبو الفرج الأصبهاني الوفاة: 356هـ، دار النشر: دار الفكر للطباعة والنشر - لبنان، تحقيق: علي مهنا وسمير جابر، ج12، ص380
مسعودی صاحب کتاب (مروج الذهب) دارد:
«أن علياً رضي اللّه عنه أوصى إلى ابنه الحسن والحسين،لأنهما شريكان في آية التطهير»
مروج الذهب؛ اسم المؤلف: أبو الحسن على بن الحسين بن على المسعودي (المتوفى: 346هـ) الوفاة: 346، دار النشر:، ج1، ص340
ابن ابی الحدید، ابن صباغ همه دارند.
توجه بفرمایید چقدر بی انصافی یا بی واجدانی است که این همه روایت اهل سنت دارند. ما با روایات شیعه فعلا کار نداریم، در شیعه عرض کردیم آقای صافی (رضوان الله تعالی علیه) حدود 600روایت آورده که اسامی تمام ائمه در آن آمده است.
حداقل ما از سنی هم نقل می کنیم آدم منصفی باشیم. روایتی را که شما می گویید البانی و دیگران تضعیف کرده اند و اضافه بر آن شما ملاحظه می کنید این همه مصادر سنی در رابطه با وصایت امام مجتبی علیه السلام مطلب نقل کرده اند.
ایشان (آقای صفری فروشانی) می گوید: "اگر امام حسن را معرفی می کرد بهانه به دست دیگران می داد" مگر امثال معاویه و دیگران دنبال بهانه هستند؟
مگر خود معاویه با امام مجبتی (سلام الله علیه) معاهده نکرد یکی از بندهای معاهده این است که خلافت بعد از معاویه برای امام مجبتی علیه السلام است و معاویه حق تعیین خلیفه ندارد. آیا معاویه به این معاهده عمل کرد؟
حالا ما بیاییم بگوییم اگر حضرت امیر المؤمنین علیه السلام خلیفه معین می کرد این موروثی می شد. این همان حرف غلطی است که وهابی ها دارند بعد از انقلاب مطرح می کنند: امامت که موروثی نیست.
شما ملاحظه بفرمایید کلمه «ارث» در قرآن از حضرت ابراهیم تا دیگر انبیا دارد که انبیا همه حالت موروثی دارد. حضرت ابراهیم (علیه السلام) می گوید: (وَمِنْ ذُرِّيتِي)
(وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيتِي قَالَ لَا ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ)
(به خاطر آوريد) هنگامي که خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگوني آزمود. و او به خوبي از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواي مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض کرد: «از دودمان من (نيز اماماني قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمکاران نميرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شايسته اين مقامند)»
سوره بقره (2): آیه 124
آیا ذریه من امامت را دارد. شما بروید به حضرت ابراهیم ایراد بگیرید چرا می خواهی نبوت را موروثی کنی؟! نبوت هم موروثی شد حضرت یعقوب و دیگران از فرزندان او همه به نبوت رسیدند. چرا وقتی به حضرت امیر المؤمنین علیه السلام می رسید می گویید امامت نباید موروثی باشد؟ اما نسبت به معاویه و دیگران که می رسد حرف نمی زنید؟!
پرسش:
استاد ببخشید! در آیه:
(وَوَرِثَ سُلَيمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يا أَيهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ)
و سليمان از داوود ميراث يافت و گفت اي مردم ما زبان پرندگان را تعليم يافتهايم و از هر چيزي به ما داده شده است راستي که اين همان امتياز آشکار است.
سوره نمل (27): آیه 16
قرآن فرموده که پیامبران ارث می گذارند آن وقت این ها می گویند پیامبران ارث نمی گذارند. وقتی مورد اعتراض واقع می شوند جواب می دهند که آن ارث نبوت است ولی در این جا باز دچار تناقض می شوند و می گویند نباید موروثی باشد.
پاسخ:
بله حضرت زکریا و...
در هر صورت... ببینید نمی دانیم این ها آن شیری که خورده اند مشکل داشته یا نطفه ناپاک بوده یا تبلیغات مسموم این فکر را در ذهن این ها انداخته است خدا می داند.
عرض کردم چهار تا وهابی می آید مطرح می کند ما گلایه نداریم آن ها مجبور هستند این دروغ ها را نبافند نمی توانند روی عقایدشان بایستند، ولی این که یک شیعه می آید این حرف ها را می زند آدم واقعا ناراحت می شود و می سوزد.
این شخص (صفری فروشانی) مدعی است می گوید من و شاگردانم از همه شیعه تر هستیم. حالا شیعه ترشان این است که بگوید حضرت امیر المؤمنین علیه السلام کسی را به عنوان خلیفه معین نکرده است! پس امام حسن علیه السلام هم معین نکرد، امام حسین علیه السلام هم معین نکرد و همین طور امامان بعدی معین نکردند!
همین امسال روز میلاد امام رضا (علیه السلام) دفتر قم آستان قدس رضوی از ما دعوت کرد، من دیدم ایشان هم در آن جا جزء سخنرانان است گفتم ایشان می خواهد چه بگوید؟ در رابطه با امام رضا علیه السلام ایشان می گوید حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام کسی را برای امامت و خلافت انتخاب نکرد، پس امامت امام حسن علیه السلام زیر سوال رفت، امامت امام حسین علیه السلام هم زیر سوال رفته است تا به امامت امام رضا علیه السلام برسد امامت امام رضا علیه السلام هم زیر سوال رفت.
لذا هرچه اصرار کردند گفتم بنده معذورم با این طیفی که شما سخنرانان تان را چیدید من بیایم تأیید ضمنی این ها است.
پرسش:
امامت باطنی چه است که این ها مطرح می کنند؟
پاسخ:
امامت باطنی همان چیزی است که بعضی از سنی های معتدل می گویند، مفتی اعظم سوریه هفت – هشت سال قبل این جا آمد بحث هایش را صدا و سیما هم پخش کرد. گفت ما معتقد به امامت ائمه علیهم السلام هستیم ولی امامت باطنی!
پرسش:
نتیجه امامت باطنی چه است؟
پاسخ:
نتیجه اش این است که اگر سلسله ی صوفیه هم به امام صادق علیه السلام رسید ما قبول می کنیم، سلسله صوفیه به امام رضا علیه السلام رسید ما قبول می کنیم. این ها برای این که مردم را ریاضت بدهند و بروند به خدا برسند و به آن عالم هپروت برسند از این جهت ائمه علیهم السلام دست شان باز است. اما این که این ها حق دارند خلافت و ولایت داشته باشند نه!
در آن همایش که من صوت آن را هم بصورت زنده (در همان روز) گوش کردم هم بعدا دوباره گوش کردم، جناب اقای دکتر رهدار که از اساتید حوزه هستند و در جلسات زیادی هم سخنرانی می کند و کلاس دارد سخنرانی کرد.
من احساس می کنم اگر یک سنی می خواست در رابطه با امامت آن هم در روز میلاد امام هشتم (سلام الله علیه) سخنرانی کند بهتر و منصفانه تر از ایشان صحبت می کرد!
من امسال به مسئولین دفتر آستان قدس رضوی گفتم شما یک جلسه نقد اندیشه، کرسی آزاد اندیشی، جلسه مناظره بگذارید حالا عنوانش را هرچه می گذارید باشد ما با اسمش با شما اختلاف نداریم. این بزرگوار بیاید مطالبی که آن جا مطرح کرده است توضیح بدهد شاید ما متوجه نیستیم روشن بشویم.
ایشان در آن همایش بحث هایی را مطرح کرد که نزدیک ترین حکومت به حکومت رسول اکرم حکومت خلفای راشدین بوده است! و بعضی از حرف هایی که مطرح کرد واقعا مخالف صد در صد نظر امام، نظر مقام معظم رهبری و مخالف نظر مراجع حداقل معاصر ما بود. مراجع و علمای گذشته مانند شیخ طوسی، شیخ مفید و سید مرتضی و... را نمی گوییم، می گوییم آن ها شاید حرف هایشان متناسب با عصر خودشان بوده است.
اما مراجع الان ما که حضور دارند مثل آیت الله العظمی سبحانی، آیت الله العظمی شیرازی و دیگران عبارت هایی که دارند فرمایشات این بزرگوار صد در صد مخالف این نظرات است.
من بعد از یکی دو هفته از صحبت ایشان مشهد بودم با تولیت آستان قدس رضوی صحبت کردم، ایشان خیلی ناراحت شد گفت این خلاف عقیده شیعه است ما به هیچ وجه راضی نیستیم چنین مطالبی در همایش مربوط به آستان قدس رضوی مطرح بشود.
از ایشان هم من خواستم گفتم شما یک جلسه ی نقد بگذارید، چون این ها می گویند رد می شوند می روند این در تاریخ می ماند، بنا است همین صحبتها را کتاب هم چاپ کنند نمی دانم چاپ کردند یانه.
گفتم این ها باید هم برای خودشان روشن بشود و هم برای دیگران، شاید امر برای آقایان مشتبه شده است. (إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ علینا) شده است.
(قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَيْنا وَ إِنَّا إِنْ شاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ)
گفتند: «از خدايت بخواه براي ما روشن کند که چگونه گاوي بايد باشد؟ زيرا اين گاو براي ما مبهم شده! و اگر خدا بخواهد ما هدايت خواهيم شد!»
سوره بقره (2): آیه 70
آقایان بیایند روشن کنند، یا ما اشتباه می کنیم نمی گویم نظر ما صد در صد درست است ولی بیایند با صحبت کردن روشن بشود اگر ما اشتباه می کنیم ما را از اشتباه در بیاورند اگر خودشان اشتباه کردند اشتباه شان را اصلاح کنند و دیگر چنین تفکراتی در همایش رضوی مطرح نشود.
ما یک امام رضا علیه السلام داریم، پنجاه تا امام رضا که نداریم بگوییم یک موردش را خراب کردیم چهل و نه تا یدک داشته باشیم. آستان قدس رضوی یکی بیشتر نیست لذا باید دقت کنیم ناخواسته این مطالب (نادرست) از زبان ما مطرح نشود!
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته