2025 February 15 - شنبه 27 بهمن 1403
روایات دال بر اصول دین بودن ولایت و امامت
کد مطلب: ١٦٠٨٥ تاریخ انتشار: ٠٤ دي ١٤٠٣ - ١٦:٣٧ تعداد بازدید: 947
خارج فقه الحکومه » فقه
روایات دال بر اصول دین بودن ولایت و امامت

(جلسه بیست و چهارم 12 08 1403)

 
 
 

لينک دانلود
 
 

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیست و یکم

(جلسه بیست و چهارم 12 08 1403)

موضوع: روایات دال بر اصول دین بودن ولایت و امامت

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

سلام علیکم ورحمة الله، در خدمت دوستان هستیم!

کتب معتبر تفسیری اهل سنت

پرسش:

استاد ببخشید! امکانش است چند تا تفسیر از اهل سنت معرفی فرمایید که منصفانه نوشته باشند و نزد خود اهل سنت اعتبار داشته باشند؟

پاسخ:

مورد اول منتفی است. اگر منصف بودند دیگر سنی نمی ماندند! شما هیچ تفسیری ندارید که مثلا آیه ابلاغ را بیاورد و روایات حضرت امیر را نیاورد. آیه اکمال را بیاورد و احادیث را نیاورد آیه انما ولیکم الله بیاورد اما احادیث مربوط به آن را نیاورد یا آیه تطهیر را بیاورند اما خمسه طیبه را نیاورنداما با این حال نپذیرفتند.

تقریبا می شود گفت در میان تفاسیر اهل سنت نسبتا قرطبی خوب و نزد اهل سنت است متوفای 671 است. تفسیرش تقریبا عصاره تفسیر شش قرن اول اسلام است. همه مذاهب اهل سنت، قرطبی را قبول دارند. تفسیر طبری (طبری متوفای310) و تفسیر ابن ابی حاتم (ابن ابی حاتم متوفای 327) این ها در کنار مطالب دیگری که آورده اند نسبت به آن چه که در رابطه با ولایت بوده همه را نقل کردند. شاید بشود گفت در میان مفسرین متقدمین عمده احادیث که مربوط به اهل بیت است این دو نفر آورده اند.

وقتی یک آیه را در مورد حضرت امیر می آورند می گویند پنج نفر یا ده نفر گفتند در رابطه با حضرت علی است و پنج نفر یا ده نفر هم گفته اند در رابطه با فلان ابن فلان است، صحابه دیگر را نام می برد.

در بعضی جاها طبری اظهار نظر خوبی هم می کند. طبری کتاب الولایه نیز نوشته بوده اگرچه الان در دسترس نیست. نشان می دهد که نسبت به ولایت یک مقدار از دیگران حساس تر بوده است. این سه تا تفسیر را اگر کسی نگاه کند خوب است.

بعد تفسیر ابن کثیر سلفی (ابن کثیر متوفای 774) است شاگرد ابن تیمیه است ابن کثیر هم معمولا روایات را می آورد اما زهرش را می ریزد. احادیث ولایت را می آورد اما آخرش می گوید متروک است. از این ها حرف ها زیاد گفته است.

در کتاب منهج الاجابه عن الشبهات (که تألیف خود ماست) _امیدوارم امسال چاپ بشود _در آن جا کل تفاسیر معتبر نزد اهل سنت را آورده ایم.

التفاسیر المعتبرة اهم التفاسیر عند اهل السنة: مثل تفسیر طبری، تفسیر ابن ابی حاتم، تفسیر معالم التنزیل بغوی (متوفای 510) است او هم بد نیست و تا حدودی قبولش دارند و تفسیر محرّر الوجیز ابن عطیه (متوفای 541) است.

تفسیر شوکانی، ایشان زیدی مذهب است اما زیدی مذهب سلفی است عمدتا کتابهایش را عربستان سعودی چاپ می کند. این ها تفاسیری هستند که معمولا اهل سنت قبول دارند. بعد به سیوطی و امثال او می رسد که مربوط به قرن ده _ یازده هستند.

پرسش:

رویکرد این تفاسیر چطوری است مثلا رویکرد سیاسی یا حکومتی داشته اند؟

پاسخ:

تفسیر طنطاوی عمدتا تفسیر طبیعی است روی طبیعت رفته است مثلا گیاهان و آسمان، زمین و این ها را بررسی کرده است. تفسیر سیاسی، تفسیر المنار محمد رشید رضا است. تفسیر اضواء البیان از شنقیطی است که یک وهابی های تندرو است.

دکتر ذهبی هم تفسیری دارد_ از علمای الازهر است _ به نام التفسير و المفسرون، وى از نويسندگان و محققان علوم قرآنى در عصر حاضر مى ‌باشد كه سمت استادى علوم قرآنى در دانشگاه الازهر مصر را دارد و نامبرده از نخستين كسانى است كه درباره تفسير و مفسران تأليفاتى را از خود برجاى گذاشته است.

آلوسی (متوفای 1270) سلفی است اما در مجموع خیلی متأثر از اهل طریقت و این ها بوده است آلوسی در تفسیر نکات خوبی (به نفع شیعه) هم دارد و تفسیر الوسیط – طنطاوی که از علمای الازهر است.

 

آغاز بحث...

روایات دال بر اصل دین بودن امامت و ولایت

 

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ بحث در رابطه با شبهات ولایت فقیه بود به این مسئله رسیدیم_ ولایت فقیه در حقیقت بر گرفته از ولایت ائمه (علیهم السلام) است_ که آیا امامت جزء اصول دین است یا جزء فروع دین است؟

عرض کردیم تعدادی از بزرگان اهل سنت نزدیک به هفت – هشت نفر می گویند امامت و خلافت جزء فروع دین است اما اکثریت شان قائل هستند که امامت و خلافت جزء اصول دین است.

از علمای شیعه هم از حضرت امام و حضرت آیت الله العظمی خویی نقل کردیم این بزرگواران می گویند امامت جزء اصول مذهب است نه جزء اصول دین اما در کنار این بزرگواران وقتی به اقوال بزرگانمان در طول تاریخ نگاه می کنیم می بینیم بزرگانی مثل شیخ طوسی، علامه حلی و دیگران امامت را جزء اصول دین آورده اند نه فروع دین!

از طرفی نکته ظریفی بزرگان ما دارند که تقریبا قابل دقت و تأمل است این که امامت استمرار نبوت است. ولایت فقیه هم استمرار امامت است این سه تا اگر به هم متصل بشود نتیجه مطلوب می گیریم. همان روایت که امام فرمود:

«الرادّ عليهم‏ كالرادّ علينا، و الرادّ علينا كالرادّ على اللّه والراد علی الله علی حد الشرک بالله»

حاشية الوافي( للبهبهاني)؛ نويسنده: وحيد بهبهانى، محمد باقر بن محمد اكمل (‏تاريخ وفات مؤلف: 1206 و يا 1205 ق‏)، محقق / مصحح: مؤسسة العلامة المجدد الوحيد البهبهاني‏، ناشر: مؤسسة العلامة المجدّد الوحيد البهبهاني‏، قم: 1426ق، ص183

این ها دنبال این هستند که این تعبیر در مورد ولی فقیه محقق بشود؛ مستلزم این است که ما امامت را استمرار نبوت بدانیم.

البته از اهل سنت هم تعدادی داریم که معتقد هستند امامت و خلافت استمرار نبوت است هم واژه استمرار دارند و این که خلیفه قائم مقام پیامبر است.

 وهابی ها معتقدند:

«المفتي یفتي عن الله تعالی»

مفتی فتوایی که صادر می کند یا امضای او به منزله امضاء خدای تبارک و تعالی است. یک مقدار از پیامبر هم بالاتر برده اند! پیامبر را می گویند معصوم نیست فقط در ابلاغ وحی معصوم است آن هم با حدیث غرانیق که جلسه قبل بحث شد که عصمت پیامبر را آقایان زیر سوال بردند.

یا:

«إن الرجل ليهجر على عادة العرب»

ديوان المتنبي؛ اسم المؤلف: أبو البقاء العكبري الوفاة: 616، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: مصطفى السقا/ إبراهيم الأبياري/ عبد الحفيظ شلبي، ج1، ص9

نستجیر بالله تبارک و تعالی (وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى) را زیر سوال بردند.

(وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى)

و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی ‌گويد! آنچه می ‌گويد چيزی جز وحی که بر او نازل شده نيست!

سوره نجم (53): آیات 3 و 4

 اما به مفتی که می رسند می گویند ان المفتی یفتي عن الله تبارک و تعالی! امضاء مفتی امضاء خدا است! انکار نظر مفتی به منزله انکار خدای عالم است.

مرحوم شهید ثانی کتابی به نام حقایق الایمان دارد در صفحه 55 از مرحوم محقق طوسی نقل می کند و کتاب بحار جلد 29 صفحه 36 هم نقل می کند که:

«و قال المحقّق الطوسيّ- روّح اللّه روحه القدّوسي- في قواعد العقائد: أصول الإيمان عند الشيعة ثلاثة: التصديق بوحدانيّة اللّه تعالى في ذاته، و العدل في أفعاله، و التصديق بنبوّة الأنبياء عليهم السلام، و التصديق بإمامة الأئمّة المعصومين من بعد الأنبياء.»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج29، ص36

عدل را نیز تحت توحید آورده است. اصول ایمان این سه تا است.

علامه حلی شاگرد این بزرگوار است . محقق حلی و علامه مرز بین متأخرین و متقدمین هستند. از نظر تاریخ فقهاء از شیخ مفید تا محقق متقدمین هستند از محقق تا شهید ثانی را متأخرین می گویند بعد از شهید ثانی متأخری المتأخرین و از صاحب جواهر به این طرف را معاصرین می گویند.

«أنّ الإمامة من أركان الدين وأصوله»

امامت از ارکان دین و از اصول دین است.

«وقد علم ثبوتها من النبيّ صلَّى الله عليه وآله»

این که از ارکان دین و از اصول دین است از نبی مکرم ضرورت این ثابت شده است.

«فالجاحد بها لا يكون مصدّقا للرسول عليه السلام في جميع ما جاء به»

مصدق جحد امامت، مصدق پیامبر نیست.

در مورد واژه جاحد عرض کردم:

(وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ)

و آن را از روي ظلم و سرکشي انکار کردند.

سور نمل (27): آیه 14

آن کسانی که جاهل قاصر هستند خارج می شوند. یعنی انکار عن علم «فالجاحد بها لا يكون مصدّقا للرسول عليه السلام في جميع ما جاء به» بعد دارد:

«فيكون كافرا»

نتیجه اش:

«فلا يستحقّ الزكاة»

زکات هم به او تعلق نمی گیرد.

كتاب: منتهى المطلب ( ط.ج )؛ نويسنده: العلامة الحلي (وفات : 726)، تحقيق: قسم الفقه في مجمع البحوث الإسلامية، ناشر: مجمع البحوث الإسلامية ، ايران – مشهد: 1424 - 1382 ش، ج8، ص360

در روایات بویژه در یکی از ملاقات هایی که با حضرت ولی عصر بوده فرموده اند افرادی که قبلاً غیر شیعه بودند و سپس شیعه شدند، لازم نیست نمازشان را اعاده کنند اما زکات را باید بدهند چون مستحق زکات حتماً باید شیعه امامی باشد و زکاتش را به غیر شیعه دوازده امامی داده است.

قضای نماز برای مستبصر لازم نیست اما زکات را باید بدهد ولذا کسی که منکر امامت است مستحق زکات نیست. کسی هم که زکات بدهد بریء الذمه نمی شود. مستبصر هم بشود باید زکاتی که به غیر شیعه داد دوباره بپردازد.

علامه مجلسی می گوید:

«قد روت العامة و الخاصة متواترا من مات و لم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج8، ص368

شیعه و سنی به صورت متواتر نقل کرده اند که «من مات و لم يعرف إمام زمانه» البته تعبیر «لم یعرف امام زمانه» در منابع اهل سنت جزء منابع (حدیثی) دسته دوم، سوم توانستیم دست پیدا کنیم. مثل عضد الدین ایجی می گوید:

«و في صحیح مسلم من لم یعرف إمام زمانه مات میتة جاهلیة»

درحالی که در مسلم چنین تعبیری وجود ندارد، عبارتی که صحیح مسلم در حدیث 4686 دارد می گوید:

«وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ في عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج3، ص1478، ح1851 (آدرس بر اساس نرم افزار الجامع الکبیر)

اصلاً با این تعبیر نمی سازد یا بوده برداشته و تحریف کرده اند یا توجه نداشتند و نقل به معنا کرده اند. البته احتمال نقل به معنایش خیلی زیادتر است چون هر کس حتی در قرن هفت و هشت از صحیح مسلم نقل کرده «من مات و لم يعرف إمام زمانه» نیاورده بلکه همه تعبیر «وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ في عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» را آورده اند.

مسند احمد، جلد 4، صفحه 96 دارد:

 «من مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة:241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج4، ص96، ح16922

آن هم «من مات و لم يعرف إمام زمانه» ندارد، ولذا این در کتاب های دسته سوم، چهارم اهل سنت است، آن هم خیلی گشتیم به سه نفر بیشتر نتوانستیم برسانیم که تعبیر «من مات و لم یعرف» داشته باشد اما تعبیر «من مات بلا امامٍ» را خیلی ها نقل کردند.

 

ولایت شرط قبولی عبادت و جواز عبور از صراط

(علامه مجلسی) می فرماید -شاید هم نظرشان عبارت های دو، سه نفر است -:

«و قد أوردت أخبارا كثيرة في أبواب الآيات النازلة فيهم ع أنهم فسروا الشرك و الكفر في الآيات بترك الولاية»

خیلی از آیات قرآنی داریم که ائمه (علیهم السلام) شرک و کفر را به ترک ولایت تفسیر کرده اند تقریباً بخش عمده این ها را آوردیم بعداً روایات متعددی که می فرمایند: «من یشرک بالله أی من ینکر ولایة علي (علیه السلام)» از این آیات زیاد داریم شاید بالای سی، سی و پنج آیه است که روایت در ذیلش است شرک و کفر را به انکار ولایت تعبیر کرده اند.

پرسش:

نشان می دهد از اصول است.

پاسخ:

بله

«و قد وردت أخبار متواترة أنه لا يقبل عمل من الأعمال إلا بالولاية»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج8، ص368

این روایت در کافی و ... زیاد است که فرموده اند: اگر کسی بدون ولایت، عملی را انجام بدهد این اعمال قبول نیست. روایاتی در کافی، من لا یحضر، تهذیب و ... داریم با این عنوان که اگر کسی بدون ولایت، نماز بخواند و عبادت کند عبادتش مقبول نیست. شرط قبول عبادت قبول ولایت است.

پرسش:

حدیثی هم که می فرماید:

«بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَايَةِ قَالَ زُرَارَةُ فَقُلْتُ وَ أَيُّ شَيْ‏ءٍ مِنْ ذَلِكَ أَفْضَلُ فَقَالَ الْوَلَايَةُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَ‏ وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِن‏»

الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص18

در این روایت دارد «الْوَلَايَةُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَ»

در کافی روایت صحیحی است که می فرماید:

«مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَيْه‏ إِنَّمَا يَعْرِفُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يَعْبُدُهُ مَنْ عَرَفَ اللَّهَ وَ عَرَفَ إِمَامَهُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ مَنْ لَا يَعْرِفِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا يَعْرِفِ الْإِمَامَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ فَإِنَّمَا يَعْرِفُ وَ يَعْبُدُ غَيْرَ اللَّهِ هَكَذَا وَ اللَّهِ ضَلَالًا.»

الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص181

باز روایت دیگر از امام باقر (سلام الله علیه) هست که می فرمایند:

«كُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِعِبَادَةٍ يُجْهِدُ فِيهَا نَفْسَهُ»

خودش را به قدری در عبادت هلاک می کند

«وَ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْيُهُ غَيْرُ مَقْبُولٍ وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَيِّرٌ وَ اللَّهُ شَانِئٌ لِأَعْمَالِهِ»

عمل این مبغوض است. عمل کسی که بدون ولایت انجام می دهد نه تنها مقبول خدا نیست بلکه خدا از عمل این افراد غضبناک است و دشمن دارد.

«وَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ شَاةٍ»

مفصل است بعد می گوید:

«وَ إِنْ مَاتَ عَلَى هَذِهِ الْحَالَةِ مَاتَ مِيتَةَ كُفْرٍ وَ نِفَاقٍ»

اما این مسئله که آیا امامت استمرار نبوت است یا نه؟ بزرگان ما در این مورد نکات خیلی زیبایی دارند هم متقدمین و هم متأخرین دارند آن را جدا آوردند موضوع خاصی است که می خواهیم به بحث ولایت فقیه پیوند بدهیم.

«وَ اعْلَمْ أَنَّ أَئِمَّةَ الْجَوْرِ وَ أَتْبَاعَهُمْ لَمَعْزُولُونَ عَنْ دِينِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ أَضَلُّوا»

الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص183 و 184

أمالی شیخ مفید:

«وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَوْ أَنَّ رَجُلًا لَقِيَ اللَّهَ بِعَمَلِ سَبْعِينَ نَبِيّاً ثُمَّ لَمْ يَأْتِ بِوَلَايَةِ أُولِي الْأَمْرِ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ مَا قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لَا عَدْلا»

الأمالي (للمفيد)؛ مفيد، محمد بن محمد، محقق / مصحح: استاد ولى، حسين وغفارى على اكبر، ناشر: كنگره شيخ مفيد، ص115

در أمالی شیخ طوسی با یک تعبیر دیگر آمده است:

«وَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَوْ أَنَّ عَبْداً جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِعَمَلِ سَبْعِينَ نَبِيّاً مَا قَبِلَ اللَّهُ ذَلِكَ مِنْهُ حَتَّى يَلْقَاهُ بِوَلَايَتِي وَ وَلَايَةِ أَهْلِ بَيْتِي.»

الأمالي؛ الطوسي، محمد بن الحسن (متوفاى460هـ)، تحقيق: قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم ، الطبعة: الأولى، 1414هـ، ص140

اهل سنت هم این را دارند مناقب خوارزمی، صفحه 67 نبی مکرم به حضرت امیر المؤمنین فرمود:

«يا علي لو أن عبدا عبد الله مثل ما قام نوح في قومه وكان له مثل أحد ذهبا فأنفقه في سبيل الله وحج ألف مرة على قدميه ثم قتل بين الصفاة والمروة مظلوما ثم لم يوالك لم يشم رائحة الجنة ولم يدخلها»

ای علی اگر به اندازه عمر حضرت نوح عبادت کند، مثل «کوه احد» طلا در راه خدا انفاق کند و خدا عمر طولانی بدهد هزار بار پیاده به زیارت خانه خدا برود و بین «صفا» و «مروه» مظلومانه کشته شود ولایت تو را نداشته باشد بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد!

المناقب؛ نوسنده: الموفق الخوارزمي وفات : 568، تحقيق: الشيخ مالك المحمودي، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، ص67

جوینی استاد ذهبی است ذهبی از او تعبیر می کند به یگانه ی دوران. در فرائد السمطین می گوید رسول اکرم فرمود اولین و آخرین که در قیامت جمع می شود بر روی جهنم پلی نصب می شود «لم يجز بها أحد إلا من كانت معه براءة بولاية علي»

«عن علي عليه السلام، قال : قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم إذا جمع الله الأولين والآخرين يوم القيامة ونصب الصراط على جسر جهنم لم يجز بها أحد إلا من كانت معه براءة بولاية علي بن أبي طالب عليه السلام»

فرائد السمطين؛ حمّويي جويني، ابراهيم بن سعد الدين (م 730)، مؤسسة المحمود، بيروت، چاپ اوّل، 1400 هـ. ق ج 1،ص289

این تعبیر در کتاب های ما زیاد آمده است که شرط عبور از صراط، داشتن ولایت حضرت امیر المؤمنین (سلام الله علیه) است. حضرت امیر در کنار جهنم مشرف به جهنم هستند. رسول اکرم به حضرت امیر المؤمنین می فرماید هر کسی که بخواهد از صراط عبور بکند باید حضرت امیر المؤمنین از او راضی باشد اما اگر راضی نباشد با سر داخل آتش جهنم می افتد!

در این زمینه شاید بیش از پنجاه روایت داریم هم از اهل سنت و هم از شیعه. ریاض النضرة طبری سنی می گوید:

«ما جازه احد حتی کانت معه برأة بولایة علي ابن ابي طالب»

الرياض النضرة في مناقب العشرة؛ أبي جعفر أحمد ( المحب الطبري وفات : 694)، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت – لبنان، ج 1، ص 255

پرسش:

خیلی ها می گویند ولایت همان محبت است.

پاسخ:

اگر محبت باشد نیازی به این مسائل نبود. اگر محبت داشتند چرا حضرت زهرا را شهید کردند؟ اگر محبت داشتند چرا جنازه امام حسن را تیر باران کردند؟ اگر محبت داشتند چرا امام حسین را مظلومانه شهید کردند؟ این ها محبت بوده است؟! به فرض محبت را هم قبول می کنیم چه کار کردند؟! محبت هم باشد اینها از حضرت امیر تا امام عسکری علیهم السلام چه محبتی به ائمه اطهار کردند؟! اصحاب، تابعین، اتباع تابعین چه کار کردند؟! به ما نشان بدهند!

در کربلا تعدادی از صحابه در سپاه عمر بن سعد بودند چه شد یک دفعه در کربلا حداقل سه هزار برای یاری یزید آمدند از این طرف هفتاد نفر برای یاری امام حسین آمدند؟! هم آن سی و پنج- چهل نفرشان از منسوبین امام حسین بودند یعنی مجموع کسانی که از غیر بنی هاشم در کربلا از امام حسین دفاع کردند به تعداد سی نفر می رسید. این ها به هیچ وجه با محبت سازگاری ندارد!

«بِنَا عُبِدَ اللَّهُ، وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ، وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالى‏»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، ناشر: دار الكتب الإسلامية، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج‏1، ص145

یا روایت صحیح هم است امام صادق در ذیل آیه شریفه:

(وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا)

و براي خدا، نامهای نيک است؛ خدا را به آن (نامها) بخوانيد!

سوره اعراف (7): آیه 180

فرمود:

«نَحْنُ- وَاللَّهِ- الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِي لَايَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، ناشر: دار الكتب الإسلامية، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج‏1 ؛ ص144

اگر محبت باشد این تعبیر با قسم سازگاری ندارد.

پرسش:

محبت و نصرت جزء لا ینفک ولایت است.

پاسخ:

بله

 «مَنْ عَرَفَهُمْ فَقَد أحَبَهُم وَ مَنْ أَحَبَّهُمْ فَقَد أطاعهم»

کاملاً واضح و روشن است. روایات هم از امام صادق زیاد داریم می فرماید دنیا ملاک نیست وقتی قیامت شد آن جا معلوم می شود ولایت ما چقدر قیمت و ارزش دارد. در دنیا هر کس به خودش می بالد و می نازد اما درقیامت معلوم می شود که چه کسی در دنیا قدر ولایت را می دانست.

 یونس ابن یعقوب به امام صادق عرض می کند آقا جان من ولایت شما را با همه دنیا عوض نمی کنم. حضرت عصبانی شده و فرمودند: این چه حرفی است؟! دنیا چه ارزشی دارد که ولایت ما را با آن مقایسه می کنی؟! دنیا جز سیر کردن شکم و رفع شهوت چیز دیگری هم است؟

ولایت ما حیات جاودانه است. آن وقت می خواهی ولایت ما را با دنیای فانی چند روزه قایسه کنی؟!

«أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا قَالَ يُونُسُ فَتَبَيَّنْتُ الْغَضَبَ فِيهِ»

دیدم کاملاً چهره حضرت غضبناک شد

«ثُمَّ قَالَ علیه السلام يَا يُونُسُ قِسْتَنَا بِغَيْرِ قِيَاسٍ مَا الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا هَلْ هِيَ إِلَّا سَدُّ فَوْرَةٍ أَوْ سَتْرُ عَوْرَةٍ وَ أَنْتَ لَكَ بِمَحَبَّتِنَا الْحَيَاةُ الدَّائِمَةُ»

تحف العقول عن آل الرسول (صلى الله عليه و آله)؛ ابن شعبه حرانى، حسن بن على، محقق/ مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: جامعه مدرسين، ص380

روایت خیلی عجیبی در تفسیر قمی در ذیل آیه (مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَينِ فِي جَوْفِهِ) وجود دارد:

(مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَينِ فِي جَوْفِهِ)

خداوند براي هيچ کس دو دل در درونش نيافريده

سوره احزاب (33): آیه 4

حضرت امیر المؤمنین می فرماید:

«قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام: لَا يَجْتَمِعُ حُبُّنَا وَ حُبُّ عَدُوِّنَا فِي جَوْفِ إِنْسَانٍ»

محبت ما و محبت دشمنان ما در یک دل جمع نمی شود.

«إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَجْعَلْ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ- فَيُحِبُّ هَذَا وَ يُبْغِضُ هَذَا فَأَمَّا مُحِبُّنَا فَيُخْلِصُ الْحُبَّ لَنَا- كَمَا يُخْلَصُ الذَّهَبُ بِالنَّارِ لَا كَدَرَ فِيهِ- فَمَنْ أَرَادَ أَنْ يَعْلَم‏ حُبَّنَا فَلْيَمْتَحِنْ قَلْبَهُ- فَإِنْ شَارَكَهُ فِي حُبِّنَا حُبُّ عَدُوِّنَا- فَلَيْسَ مِنَّا وَ لَسْنَا مِنْهُ»

تفسير القمي؛ قمى، على بن ابراهيم، محقق/ مصحح: موسوى جزائرى، طيّب‏، ناشر: دار الكتاب، ج2، ص171

روایتی در بشارة المصطفی هست که حضرت رسول اکرم به حضرت امیر المؤمنین فرمودند:

«سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم يَقُولُ لِعَلِيٍّ لَا تَلُومَنَّ النَّاسَ عَلَى حُبِّكَ»

این که بعضی ها تو را دوست ندارند ملامت شان نکن!

«فَإِنَّ حُبَّكَ مَخْزُونٌ تَحْتَ الْعَرْشِ وَ لَا يَنَالُ حُبَّكَ مَنْ يُرِيدُ إِنَّمَا يَتَنَزَّلُ مِنَ السَّمَاءِ بِقَدَر»

محبت تو (یا علی) از آسمان نازل می شود هر کس خدا اراده کند محبت تو در دلش می افتد اراده نکرد محبت تو در دلش نمی افتد.

نام كتاب: بشارة المصطفى لشيعة المرتضى( ط- القديمة)؛ نويسنده: طبرى آملى، عماد الدين أبي جعفر محمد بن أبي القاسم‏ (تاريخ وفات مؤلف: 553 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: المكتبة الحيدرية، 1383 ق، ج2، ص165

قبلاً‌ هم گفته ام آقای نبوی خدا بیامرزد از علمای تقریباً طراز اول دزفول بود ایشان برای من مستقیم نقل می کرد گفت زمان آقای بروجردی مدینه بودم گفت خدمت نماینده تام الإختیار آیت الله العظمی بروجردی در عربستان رسیدم. ایشان برای من نقل کرد که من با امام مسجد النبی رفت و آمد خانوادگی دارم چند سالی این جا هستم من نزد او می روم او می آید یک روز او در ماه رمضان منزل ما آمد گفت سید !برای من قهوه بیاور! گفتم مگر روزه نیستی؟! گفت من مهمانت هستم دارم می گویم برایم قهوه بیاور! گفتم معذور هستی؟ نمی توانی روزه بگیری؟ گفت نمی دانستم این جا سوال نکیر و منکر هم می کنند!

گفت قهوه آوردم خورد شروع به گریه کرد اشک از محاسنش می ریخت گفت سید! من یقین کردم کسی که ولایت حضرت علی را نداشته باشد به بهشت وارد نمی شود. گفتم وقتی این عقیده را داری چرا قبول نمی کنی؟! گفت خدا می داند خیلی زور زدم تلاش کردم ولایت حضرت علی را در قلبم جای بدهم دیدم بیرون می رود یقین دارم فردای قیامت بهشت را نخواهم دید. دیوانه که نیستم این جا گرسنگی و زجر بکشم آن جا هم بروم عذاب بکشم!

بعضی وقت ها با وهابی ها در عربستان بحث می کردیم با این که مسئله روشن بود، طرف هیچ جوابی هم نداشت بگوید هیچ توجیهی هم نداشت ولی می گفت نمی توانم قبول کنم! همین!

 ولذا سجده شکر مفصّل ما باید سجده شکر ولایت و محبت اهل بیت علیهم السلام باشد. خودمان به دست نیاوردیم خدای عالم لطف فرموده است. ما سادات که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می رسیم. شما شیخ ها باید از جد اعلای تان تشکر کرده و برای او دعا کنید که ولایت اهل بیت علیهم السلام را پذیرفت و الان نصیب شما شده است.

شما باید قدر آن جدّ اولتان که ولایت اهل بیت را قبول کرد را بدانید و هر روز برایش دعا کنید.

خدا بیامرزد علامه طباطبایی صاحب المیزان می گویند خیلی وقت ها وسط درس یک دفعه درس را رها می کرد می گفت رفقا زندگی ابد در پیش داریم، حیات ابدی در پیش داریم. می گفت غالب اوقات حتی وسط درس سوال می کردیم جواب می داد: دوستان! حیات ابدی در پیش داریم.

 ولذا باید خیلی مراقب باشیم. یک زندگی ابدی داریم. هزار سال، ده هزار سال، ده میلیارد سال اصلاً عدد کار نمی کند شما عدد یک بگذارید به اندازه تمام اتم ها و مولکول های عالم هفت آسمان صفر جلویش بگذارید باز کفایت نمی کند. یک حیات دائمی آن جا را انسان بخواهد با یک زندگی پنجاه، شصت ساله عوض کند خیلی ضرر است.

می گویند حضرت نوح نزدیک 2500 یا 2300 سال عمر کرد. وقتی عزرائیل آمد حضرت نوح را قبض روح کند ایشان گفت این جا آفتاب است اجازه بده به سایه بروم آن جا من را قبض روح کن از آفتاب به سایه آمد گفت آقای ملک الموت! تمام این عمرم به اندازه آمدن آفتاب به طرف سایه بیشتر نبود. یعنی 2500 سال همین اندازه گذشت!

شما ببینید چند ده سال از عمرمان گذشته است آدم احساس می کند هفتاد ساعت یا هفتاد دقیقه گذشته است

«الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْر»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ‏ص 471

امیدواریم که ان شاء الله خدای عالم ما را جزء کسانی بداند که قدر این ولایت را بدانیم!

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته

 

 

 

 

 


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها