لينک دانلود
درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیست و یکم
(جلسه بیست و پنجم 12 08 1403)
موضوع: روایات دال بر اصل دین بودن ولایت و امامت(2)
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه وَ الّلعنُ الدّائمُ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصير
سلام علیکم ورحمة الله، در خدمت دوستان هستیم!
هجوم مکرر به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها
پرسش:
در کتاب امالی شیخ مفید مطلبی هست که می گوید حضرت امیر المؤمنین بعد از این که به منزلشان حمله می شود ایشان از مدینه خارج شده و به شخصی پناهنده می شود ایشان هم دستش را می گیرد و به مدینه می آورد. نظرتان درمورد این بحث چیست؟
پاسخ:
آلوسی در تفسیر خود می گوید: وقتی عمر بن خطاب وارد خانه حضرت امیر المؤمنین شد حضرت کمربند عمر را گرفت و او را به زمین کوبید و به سر و صورت او با مشت کوبید. فرمود اگر وصیت پیغمبر نبود تو جرأت ورود به خانه من را نداشتی این عبارتی است که حتی آلوسی به عنوان یک مسئله مُسَلّم نزد شیعه این را نقل می کند.
اغلب روات سند این روایت (خروج حضرت امیر از مدینه) مجهول هستند. از مروان بن عثمان نقل می کند. آیت الله کورانی در کتاب «قراءة جديدة للفتوحات الإسلامية" تحلیل خوبی دارند.
اما رفتن به خارج مدینه بعد از این قضایا بود. روایت دو بخش است یک بخش در مورد حمله به خانه حضرت است. ظاهر قضیه این است که بعد از حمله بوده. چون اینها سه یا چهار بار به خانه حضرت صدیقه طاهره حمله کردند. دفعه اول و دوم کاری نکردند اما در حمله سوم موجب شکسته شدن پهلوی حضرت صدیقه و سقط جنین شدند و آن نیز منجر به شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) شد.
علاوه برآن، آنچه که مسلم و قطعی است قضیه هجوم است که سُلیم بن قیس آن را نقل کرده است. شیخ طوسی درکتاب الاختصاص نقل کرده است. کاملاً مشخص است قضیه چه است یعنی در حقیقت می شود گفت قریب به تواتر است که این ها هجوم آوردند.
اتفاقاً در قسمت اول می گوید زبیر شمشیر کشید خلیفه دوم گفت این سگ را دریابید. خالد شمشیر او را به سنگ زد و شکست. تقریباً می شود گفت مخلوطی از چند روایت به این شکل در آمده است.
آغاز بحث...
نظر علمای شیعه در از اصول دین بودن امامت
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ جلسات قبل بحث ما روی فرمایشات علمای شیعه بود که آیا امامت و خلافت جزء اصول دین است یا جزء فروع دین؟ عبارت هایی از مرحوم خواجه نصیر الدین طوسی، علامه حلی و علامه مجلسی خواندیم و عمدتاً آقایان بحث: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» را می گوید در کتب شیعه و سنی است.
تصریح سه کتاب اهل سنت بر عبارت« من مَاتَ وَلم يعرف إِمَام زَمَانه مَاتَ ميتَة جَاهِلِيَّة »
جلسه قبل عرض کردم خیلی تحقیق کردیم و فقط این سه مصدر را توانستیم پیدا بکنیم اگر دوستان مصدر دیگری پیدا کردند به ما اطلاع بدهند.
مصدر اول: ابو الوفاء قرشی حنفی، متوفای 696 در کتاب الجواهر المضیئه _چاپ مصر_ می گوید:
«وَقَوله عَلَيْهِ السَّلَام فى صَحِيح مُسلم من مَاتَ وَلم يعرف إِمَام زَمَانه مَاتَ ميتَة جَاهِلِيَّة (معناه لم يعرف من يجب عليه الاقتداء والاهتداء به في أوانه)»
الجواهر المضية في طبقات الحنفية؛ المؤلف: عبد القادر بن محمد بن نصر الله القرشي، أبو محمد، محيي الدين الحنفي (المتوفى: 775هـ)؛ الناشر: مير محمد كتب خانه – كراتشي؛ ج2، ص 457
یعنی کسی که باید به امامی اقتدا بکند و از هدایت او استفاده کند اما او را نشناسد.
ایشان تعبیر امام زمان را آورده است. _بزرگان خودشان چنین معنا کرده اند _بعد می گوید: «فی صحیح مسلم» مقداری غلط انداز است. آن چه در صحیح مسلم آمده این است:
«وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ في عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»
صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج3، ص1478، ح1851 (آدرس بر اساس نرم افزار الجامع الکبیر)
ظاهر قضیه این است که نقل به معنا کرده است یا موقع نوشتن حواسش نبوده(و یا واقعا صحیح مسلم را تحریف کرده اند).
مصدر دوم: تفتازانی در شرح مقاصد می گوید:
«وقوله صلى الله عليه وسلم من مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية»
شرح المقاصد في علم الكلام؛ اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ، دار النشر: دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م، الطبعة: الأولى، ج2، ص275
البته ایشان توجیه می کند و می گوید: مراد از امام زمان، علمای اهل سنت است!
(أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ)
اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [= اوصيای پيامبر] را!
سوره نساء (4): آیه 59
مصدر سوم: تفتازانی کتابی به اسم شرح نسفیه دارد، در صفحه 110 دارد البته مراد از تعبیر «قوله عَم» «عَم» یعنی (علیه السلام) عین و میم آخر را آورده و مختصر کرده است.
«قوله عليه السلام: «من مات و لم يعرف امام زمانه، فقد مات ميتة جاهلية»
ایشان تعبیر«فقد» را نیز اضافه کرده است بعد می گوید:
«لان الامة قد جعلوا اهمّ المهمات بعد وفات النبي نصب الامام حتی قدموه علی الدفن»
لذا امامت و خلافت به قدری مهم بود که مسلمان ها بعد از وفات نبی مکرم، دفن پیغمبر را کنار گذاشتند و در سه شبانه روز خلیفه انتخاب کردند.
«وكذا بعد موت كل امام ولأن كثيرا من الواجبات الشرعية يتوقف عليه، كما أشار إليه بقوله: (والمسلمون لا بد لهم من امام يقوم بتنفيذ أحكامهم، واقامة حدودهم، وسد ثغورهم، وتجهيز جيوشهم، وأخذ صدقاتهم، وقهر المتغلبة، والمتلصصة، وقطاع الطريق، واقامة الجمع والأعياد، وقطع المنازعات الواقعة بين العباد، وقبول الشهادات القائمة على الحقوق، وتزويج الصغار والصغائر الذين لا أولياء لهم، وقسمة الغنائم ونحو ذلك من الأمور التى لا يتولاها آحاد الأمة»
شرح العقائد النسفية؛ سعد الدين تفتازانى، مكتبة الكليات الأزهرية، چاپ اول قاهره، 1407ه. ق، ص، 96
این سه مصدر را برای «من مات و لم يعرف امام زمانه» پیدا کردیم. صریح ترین عبارت احمد ابن حنبل متوفای 241، مسند، جلد 4، صفحه 96
«من مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»
مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة:241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج4، ص96، ح16922
«من ماتَ بلا امامٍ مات ميتة جاهلية» این تعبیر در کتب اهل سنت زیاد است اما تعبیر «من مات و لم يعرف» یا «لا یعرف امام زمانه» در مصادر شیعه الی ماشاء الله از کافی گرفته تا کتاب های دیگر ما است.
این که می فرماید این خبر نزد عامه و خاصه متواتر است باید گفت که تواتر این عبارت در نزد اهل سنت قطعاً درست نیست چون تمام کتاب هایشان در دسترس است. کتاب هایی که قرن هفت و هشت نوشته شده است مخصوصاً علامه حلی (رضوان الله تعالی علیه) که مجموعه کتب اهل سنت دستشان بوده است.
یا شیخ طوسی تلخیص شافی را می نویسد مشخص است از نظر مصادر اهل سنت کاملاً مستغنی بوده اما تعبیر «لم یعرف امام زمانِه» را ندارند.
علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار جلد 65، صفحه 334 می فرماید
«و لا ريب في أن الولاية و الاعتقاد بإمامة الأئمة عليهم السلام و الإذعان لها من جملة أصول الدين و أفضل من جميع الأعمال البدنية»
از تمام اعمال بدنیه مثل روزه، نماز، حج و جهاد از همه این ها بالاتر است
«لأنها مفتاحهن أي بها تفتح أبواب معرفة تلك الأمور و حقائقها و شرائطها و آدابها»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج65، ص 334
همان تعبیری که در کافی، جلد 2، صفحه 18 می فرماید
« بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَايَةِ قَالَ زُرَارَةُ فَقُلْتُ وَ أَيُّ شَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ أَفْضَلُ فَقَالَ الْوَلَايَةُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِن»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص18،
بعد می فرماید «لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُن». در ده، دوازده جا علامه مجلسی چنین آورده است:
«ما يكون سببا لكمال الدين و تمام النعمة على المسلمين لا يكون إلا ما يكون من أصول الدين بل من أعظمها»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج37، ص 248
ولایتی که باعث کمال دین و تمام نعمت شده است قطعاً از اصول دین بلکه از اعظم اصول دین است. پدر بزرگوارشان نیز در روضة المتقین، جلد 9، صفحه 253 تعبیری دارد
«الإمامة و إن كانت من أصول الدين»
امامت اگرچه از اصول دین است
«لكنها ليست من ضروريات الدين إلا بالنظر إلى الشيعة الإمامية»
همان فرمایشی که از آقای خویی و امام نقل کردیم از ضروریات دین نیست بلکه از ضروریات مذهب است
«فلو أنكر أحد منهم أحدا من الأئمة»
اگر کسی از شیعه یکی از ائمه را انکار کند، کافر و نجس می شود چون می داند که ائمه منصوب از جانب خدا هستند.
«يصير به كافرا نجسا لأنهم يعلمون أن الأئمة منصوصون عن الله تعالى بخلاف غيرهم.» (بخلاف غیر شیعه)
روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة)؛ مجلسى، محمدتقى بن مقصود على، محقق/ مصحح: موسوى كرمانى، حسين و اشتهاردى على پناه، ناشر: مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانبور، ج9، ص253
ولی اهل سنت چون این عقیده را ندارند و از ضروریات دین نمی دانند. انکار امامت موجب کفر و نجاست نمی شود.
پرسش:
چطور می تواند جزء اصول دین باشد اما از اصول مذهب نباشد؟
پاسخ:
می گوید اصول دین است نه ضروریات دین. اصول، اصل دین است ضروریات دین چیزی است که همه مردم ان را بدانند یعنی برای همه روشن بشود مثل وحدانیت حق، رسالت نبی مکرم، بحث معاد همه مسلمان ها بر این علم و یقین دارند اما امامت چنین نیست که همه مردم بشناسند و به آن عقیده داشته باشند. نظر ایشان است.
عرض کردم فرمایش مرحوم امام (رضوان الله تعالی علیه) در وصیتنامه سیاسی الهی شان مسئله را کاملاً روشن می کند می گوید اگر برای عوام شان عذری باشد برای علماء شان هیچ عذری در بحث ولایت و ثقلین نیست و حق هم همین است. الان هیچ عالم سنی پیدا نمی کنید که با کتب و حرف های شیعه و استدلالات انها آشنا نباشد.
قاضی عبد الجبار معتزلی از متکلمین معتزله است اشاعره مثل عضد الدین ایجی و شارح مقاصد، سید جرجانی و ... حدیث غدیر را می آورند و می گویند شیعه گفته است این حدیث متواتر است اما بعضی ها صحتش را زیر سوال برده اند تا چه رسد به تواتر. مشخص است که روی لجاجت افتاده اند و قصد ندارند بحث علمی کنند.
بعد دوباره این را توجیه می کنند و روایات جعلی را که حتی اکثر علمای اهل سنت اقرار به جعلی بودن کرده اند، می آورند مانند:
«اقتدوا بالذين من بعدي أبي بكر وعمر رضي الله عنهما فقط رواه الطبراني في الأوسط وفيه يحيى بن عبدالحميد الحماني وهو ضعيف»
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد؛ اسم المؤلف: علي بن أبي بكر الهيثمي الوفاة: 807، دار النشر: دار الريان للتراث/دار الكتاب العربي - القاهرة , بيروت – 1407، ج9، ص295
ابن حزم اندلسی و دیگران حتی ذهبی اعتراف کرده اند که این روایت جعلی است. اگر چنین روایتی صحیح بود، اولین کسی که باید به این استناد می کردند خود ابوبکر و عمر در سقیفه بودند و همچنین در انتخاب خلیفه دوم باید به این روایت استناد می کردند که این همه اعتراض نکنند اما این چه روایتی است که آقایان خودشان اطلاعی نداشتند؟! وچرا صحابه در سال اول و دوم حتی تا آخر خلافت عثمان از آن هیچ اطلاعی نداشتند؟! و چرا زمانی که عثمان را کشتند و زنش را کتک زدند و دستش را قطع کردند هیچ کدام از این روایت هایی که در فضیلت عثمان نقل کرده اند را مطرح نکردند!؟ مثلا چرا نگفتند پیغمبر درباره من این و این را گفته است. عقل سلیم حکم می کند که این روایات بعدها جعل شده و در کتابهای حدیثی وارد شده است. این ها بر مبنای لجاجت دارند کار می کنند نه بحث علمی.
امام جمعه (اهل سنت) کرمانشاه، به قم در دفتر ما آمده بود به ایشان گفتم بهتر است در فضای جمهوری اسلامی جلساتی بگذاریم علمای شما و ما بیایند با همدیگر بحث علمی داشته باشیم تا اختلافات برداشته شود. بدون تأمل گفت علمای ما با علمای شما نمی توانند بحث کنند! توانایی بحث با علمای شما را ندارند! اعتراف کرد که ما از نظر علمی توانایی بحث با شما را نداریم!
یعنی اگر ما بحث کنیم حقانیت شما ثابت می شود! باید بگوییم: آسمان باز نشده که علمای شیعه پایین بیایند علمای شیعه هم مثل علمای شما درس و بحث دارند با همین کتاب ها و احادیث سر و کار دارند علمای شما از علمای شیعه چه کم دارند؟
ولذا این که بگوییم نسبت به عوام شان با توجه به تجربه ای که شخصاً دارم کاری با اقوال بزرگواران ندارم. برای عوام الناس شان اصلا قابل تصور نیست مذهب شان حق نباشد می گوید مگر می شود این همه علمای ما این مسیر را رفته باشند و متوجه نشوند باطل است؟! هر چه انسان دلیل و برهان می آورد می گویند تصورش هم برای ما امکان پذیر نیست این معذور است. توانایی مطالعه و بحث هم ندارد.
چهار کتاب کلامی مهم از اهل سنت
من معتقد هستم کسی به خوبی سه، چهار تا کتاب مهم کلامی این ها را مطالعه کند ادله ای که برای خلافت خلفای خودشان می آورند و نقدی که به ادله شیعه می کنند را مورد دقت قرار بدهد، حقانیت تشیع برایش ثابت می شود. این ها سه چهار تا کتاب بیشتر نیست، کتاب المغنی فی الإمامة از قاضی عبد الجبار معتزلی متوفای 415، کتاب المواقف از قاضی عضد الدین ایجی، مقاصد و شرح مقاصد از تفتازانی است و شرح المواقف برای سید جرجانی است.
همچنین دو، سه کتابی که فخر رازی نوشت ولی روی فخر رازی خیلی نمی شود حساب کرد اما این سه-چهار تا کتاب، اساس عقاید اهل سنت را به نمایش گذاشته اند.
المغنی فی الإمامة، المقاصد، شرح المقاصد و المواقف در این چهار کتاب دار و ندارشان را به نمایش گذاشتند انسان اگر به دقت مطالعه کند اصلاً نه به عنوان شیعه به عنوان یک بی طرف این چهار کتاب را مطالعه کند یقین و قطع پیدا می کند که برنامه این آقایان مباحث علمی و دقت های علمی نیست بلکه یک مسئله ای را در ذهنشان تصور کرده اند و سپس برای ان شروع به ادله سازی کرده اند.
از آن طرف همین عضد الدین ایجی می گوید:
«والنص منتف في حق أبي بكر رضي الله تعالى عنه مع كونه إماما بالإجماع وكذا في حق علي عند التحقيق وأيضا اشتغل الصحابة رضي الله تعالى عنهم بعد وفاة النبي صلى الله عليه وسلم ومقتل عثمان رضي الله تعالى عنه باختيار الإمام وعقد البيعة من غير نكير فكان إجماعا على كونه طريقا ولا عبرة بمخالفة الشيعة بعد ذلك احتجت الشيعة بوجوه»
شرح المقاصد في علم الكلام؛ اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ، دار النشر: دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م، الطبعة: الأولى، ج2، ص281
تفتازانی همین را دارد و آن یکی همین را دارد بعد آقایان می آیند بیست – بیست و پنج تا آیه و حدیث برای خلافت ابوبکر می آورند! پس «والنص منتف» چه شد؟! و این آیات و روایاتی که آوردید چه شد؟! (این تناقض است)
دوستان کتابی که حاج آقای طبسی (حفظه الله تعالی) به اسم «نقد ادله خلافت» نوشته اند ملاحظه بفرمایید این جدید ترین کتاب و جامع ترین کتابی است که در این موضوع نوشته شده است. آقایان از مطالعه این کتاب غفلت نکنند کتاب خیلی خوبی است الحق والانصاف زحمت زیاد کشیده شده است. به نظرمن در طول این صد سال اخیر بهترین کتاب در نقد ادله خلافت خلافی اهل سنت است خیلی خوب کار کردند من هر وقت مطالعه می کنم لذت می برم، خدمت شان بودیم نکاتی هم عرض کردیم بنا شد در چاپ بعدی لحاظ بشود.
کتابی هم اخیرا برای ما در رابطه با مسئله شورا فرستادند که آن هم کتاب خیلی خوبی است. خیلی خوب کار شده است. در مجموع کارهای ایشان خوب و با ارزش است خوب دارند کار می کنند خداوند جزای خیر بدهد. ایشان عفت کلام خوبی دارد. این کتاب را انتشارات دلیل ما چاپ کرده است دوستان می توانند تهیه کرده و مطالعه کنند.
مرحوم میر حامد حسین (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب عبقات عبارتی دارد. عبقات هم از کتاب هایی است که مجهولة قدرا است علامه امینی می فرمود اگر عبقات نبود نمی توانستم الغدیر را بنویسم.
من در هند به زیارت قبر میر حامد حسین رفتم آدم یک معنویتی در کنار قبر ایشان مشاهده می کند شبیه معنویتی است که در کنار حرم ائمه (علیهم السلام) است. برای ایشان یک زیارتگاه هم درست کرده اند مردم آن جا برای زیارت می روند.
وقتی ایشان کتاب عبقات را نوشت نخست وزیر هند علمای اهل سنت را جمع کرد گفت برای این کتاب باید جواب بنویسید هرچه هم امکانات می خواهید به شما می دهم. ولی مشروط به این که وقت معین کنید مثلا یک سال، دو سال، پنج سال. علمای بزرگ اهل سنت در هند جمع شدند امکاناتی هم گرفتند از نظر وقت هم نخست وزیر جویای حال بود می گفتند مشغولیم تا دو سه ماه به پایان وقت شان مانده بود. نزد نخست وزیر جمع شدند گفتند یا اعلام یا اعدام!
نخست وزیر گفت یعنی چه؟! گفتند هرچه میر حامد حسین آورده از کتاب های ما آورده یا بیایید تمام این کتاب ها را معدوم کنید از بین ببرید بگوییم ایشان دروغ گفته است! یا اعلام کنید همه حرف های ایشان درست است.!
تا الان هم کتابی در رد عبقات نوشته نشده است البته خود عبقات تا به حال چاپ نشده است خلاصه عبقات در ده جلد چاپ شد. مقام معظم رهبری دستور دادند آستان قدس رضوی به نظرم هشت – نه سال است مشغول هستند تا کامل کتاب عبقات را چاپ کنند کتاب عبقات به فارسی است. ولی الحق والانصاف با دست خالی این همه مصادر و این همه اطلاعات که ایشان استفاده کرده جز کرامت علوی چیز دیگری نیست.
عرض کردم علامه امینی صاحب الغدیر می آید بر مبنای احقاق الحق قاضی نور الله شوشتری و بر مبنای عبقات الغدیر را می نویسید یعنی زمینه ای هست. خداوند روح مرحوم میر حامد حسین را شاد کند و باحضرت امیر المؤمنین سلام الله علیه محشور فرماید. ایشان می فرماید:
«إذ أن قوله تعالى: ( وإن لم تفعل فما بلغت رسالته ) يدل على عظمة شأن ما وأمره تعالى بتبليغه، بحيث أنه إن لم يبلغه القوم فما بلغ الرسالة الإسلامية»
اگر این مسئله را تبلیغ نکند رسالت را انجام نداده است
«ولذهبت متاعبه وأعماله هباءا منثورا»
یعنی بیست و سه سال زحمت حضرت همه هباءا منثورا می شود.
«وما ذلك إلا حكم الإمامة الذي هو أصل عظيم من أصول الدين وبه يتم صلاح المسلمين في الدنيا والآخرة»
كتاب: خلاصة عبقات الأنوار؛ نويسنده : السيد حامد النقوي (وفات: 1306)، ناشر: مؤسسة البعثة - قسم الدراسات الإسلامية - طهران – ايران، چاپخانه سید الشهداء قم: 1404، ج8، ص268
این نیست جز این که امامتی که اصل بزرگی از اصول دین است و صلاح مسلمین در دنیا و آخرت جز این چیز دیگری نیست.
مرحوم بهبهانی (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب مصباح الهدایه فی اثبات الولایه که این هم کتاب خیلی خوبی است آمده در هر موضوعی ادله شیعه را آورده ادله اهل سنت را هم آورده یعنی یک دائرة المعارف خیلی خوبی است. به نظرم هفت – هشت جلد بیشتر نیست ولی کتاب خوبی است خوب جمع آوری کرده است.
ایشان می گوید:
«وبما بيناه تبين أن الإمامة من أصول الدين والاعتراف بإمامة الإمام وولايته، كالإقرار بنبوة النبي صلى الله عليه وآله وسلم من الأصول ، لا من الفروع، ولذا قال صلى الله عليه وآله وسلم : " من مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية "»
مصباح الهداية في إثبات الولاية؛ نويسنده: السيد علي البهبهاني (وفات: 1350)، تحقيق: إشراف: رضا الأستادي، ناشر: مدرسة دار العلم – أهواز، چاپخانه: سلمان الفارسي – قم: 1418، ص133
مولا صالح مازندرانی ایشان شرح اصول کافی نوشته است به نظر من بهترین و جامع ترین شرح اصول کافی است و خیلی هم به قلم سلیس و روان نوشته است. دیگران هم شرح دارند حتی ملا صدرا هم شرح کافی دارد ولی ایشان خیلی خوب کار کرده است. یعنی توضیحات ایشان از مرآة العقول خیلی مفصل تر است.
در جلد پنجم صفحه 186 می گوید:
«من أنكرها و هو كافر بهما حيث أنكر أعظم ما جاء به الرّسول و أصلا من اصوله»
اصل از اصول و اعظم ما جاء به النبی
«ومن لم يعرفها و لم ينكرها، بل هو ساكت متوقّف و هو ضالّ»
کسی نسبت به امامت شناختی نداشته باشد انکار هم نکند این ضال است.
«و حال كلّ واحد من الأوّلين ظاهر و أمّا الأخير فهو في المشيّة»
شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني)؛ مازندرانى، محمد صالح بن احمد، محقق / مصحح: شعرانى، ابوالحسن، ناشر: المكتبة الإسلامية، ج5، ص186
این بستگی دارد که مشیت الهی چه باشد.
در روایات زیادی داریم کسانی که جاهل قاصر هستند فهم علی مشیة الله؛ خدا فردای قیامت خواست این ها را به بهشت می برد و خواست این ها را به جهنم می برد.
مرحوم آل کاشف الغطا کتابی دارد به نام اصل الشیعه و اصولها این هم کتاب خوبی است یعنی خلاصه عقاید شیعه را آورده آیت الله العظمی مکارم شیرازی هم کتاب را ترجمه کرده است می گوید:
«إن اعتبار الشيعة كون الإمامة أصل من أصول الدين، ومنصب إلهي يمن به الله تبارك وتعالى على من يشاء من عباده الذين يمتازون عن غيرهم بمواصفات خاصة تجعلهم أهلا لهذا التكليف العظيم»
امامت اصلی از اصول دین، منصب الهی است که خدای عالم این را در اختیار کسانی که اهلیت برای این منصب داشتند قرار داده است.
«ليس هو نتاج أفكارهم الخاصة - كما يحلو للبعض إطلاق ذلك دون دليل أو حجة»
كتاب: أصل الشيعة وأصولها؛ نويسنده: الشيخ محمد حسين كاشف الغطاء (وفات: 1373)، تحقيق: علاء آل جعفر، ناشر: مؤسسة الإمام علي (علیه السلام)، سال: 1415، ص24
حال ما بیاییم بگوییم قضیه امامت و این که به این منصب رسیده اند این ها در حقیقت نتیجه اعمال خودشان بوده است مثل قضیه حضرت ابراهیم وقتی امتحانات را می دهد تا آن جایی که می فرماید: (فَأَتَمَّهُنَّ)
(وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيتِي قَالَ لَا ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ)
(به خاطر آوريد) هنگامي که خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگوني آزمود. و او به خوبي از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواي مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض کرد: «از دودمان من (نيز اماماني قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمکاران نميرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شايسته اين مقامند)»
سوره بقره (2): آیه 124
همان فرمایشی که امام (رضوان الله تعالی علیه) و آقای طباطبایی دارند ائمه (علیهم السلام) روز ولادت شان با روز شهادت شان از نظر کمال سر سوزنی تفاوتی ندارند. امام ساعت اول ولادت با ساعت شهادت شان در کمال هیچ تفاوتی ندارند این ها کامل آفریده شده اند و به تعبیر علامه طباطبایی برای این که راه کمالات را به مردم نشان بدهند این مسیر را پیموده اند.
حتی ایشان در رابطه با درود بر رسول اکرم و ائمه (علیهم السلام) می گوید ما که اللهم صل علی محمد و ال محمد می گوییم.
یا:
(إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يصَلُّونَ عَلَى النَّبِي يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا)
خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود ميفرستد؛ اي کساني که ايمان آوردهايد، بر او درود فرستيد و سلام گوييد و کاملا تسليم (فرمان او) باشيد.
سوره احزاب (33): آیه 56
آیا این صلوات چیزی بر مقام این ها می افزاید؟ ایشان می گوید خیر بلکه همان تعبیر جامعه کبیره است.
«فَجَعَلَ صَلَاتَنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ بَرَكَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا»
تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار الكتب الإسلاميه، محقق/ مصحح: خرسان، حسن الموسوى، ج6، ص98
صلات و درود ما بر شما نیست الا «طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ بَرَكَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا» این برای ملائکه و خدا هم درود می فرستند در حقیقت برای رسیدن به دوستداران و مؤمنین به اهل بیت عصمت و طهارت است. کمالات این ها لا یتناهی است همان طور که کمالات خدا لا یتناهی است.
دوستان اگر به کتاب آداب الصلاة مرحوم امام صفحه 183 مراجعه کنند امام با قاطعیت می فرمایند خدای عالم تمام کمالات ذاتی، صفاتی، اسمائی و افعالی را در وجود مقدس رسول اکرم و اهل بیت قرار داده است. تفاوت شان با خدا این است که خدا هرچه دارد ذاتی است و ائمه هرچه دارند خدا دادی است.
«لَا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ فَتْقُهَا وَ رَتْقُهَا بِيَدِكَ بَدْؤُهَا مِنْكَ وَ عَوْدُهَا إِلَيْك»
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد؛ طوسى، محمد بن الحسن (تاريخ وفات مؤلف: 460 ق)، محقق و مصحیح: ندارد ناشر: مؤسسة فقه الشيعة ، ج2، ص803
ایشان (آل کاشف الغطا) همین تعبیر را می خواهد داشته باشد. بعد مرحوم علامه امینی هم نکته ای دارد که در جلسه بعد خدمت دوستان عرض خواهیم کرد.
والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته