لينک دانلود
درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیست و یکم
(جلسه بیست و هفتم 15 08 1403)
موضوع: اهمیت شناخت و معرفت اهل بیت علیهم السلام
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه وَ الّلعنُ الدّائمُ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصير
سلام علیکم ورحمة الله، در خدمت دوستان هستیم!
خطبه های سه گانه حضرت زهرا سلام الله علیها
پرسش:
حضرت زهرا سلام الله علیها چند تا خطبه ایراد کردند؟
پاسخ:
حضرت سه تا خطبه دارند. خطبه فدکیه، خطبه ای که برای زنان مهاجر و انصار بیان فرمودند و خطبه ای که برای عائشه بنت طلحه بیان فرمودند. اما بزرگان ما غالبا روی خطبه فدکیه کار کرده اند و دو خطبه دیگر معمولاً مغفولٌ عنه قرار گرفته است.
اما خطبه فدکیه، جامع ترین آنها است که ابن ابی طیفور، متوفای 280 که معاصر امام هادی و امام عسکری علیهماالسلام بوده نقل کرده است. آن خطبه را که مرحوم طبرسی در کتاب الاحتجاج نقل کرده مقداری با آن تفاوت دارد اما اینکه یک عالم سنی نقل کرده و جزء قرن سه هجری بوده ارزش فوق العاده ای دارد.
و همچنین عمر رضا کحاله که از علمای معاصر اهل سنت است در کتاب اعلام النساء آورده که نکات خوبی دارد.
در رابطه با خطبه حضرت _دقت کنید_ زنان مهاجرین و انصار به عیادت حضرت رفتند که برای آنها ایراد فرمودند و ابن ابی طیفور، مرحوم طبرسی و عمر رضا کحاله آن را نقل کرده اند. در رابطه با نقل عایشه بنت طلحه که خدمت حضرت برای عیادت رفت آنجا نیز حضرت خیلی مفصل در نقد صحابه فرمایشات تندی دارند. نکات و مضامین خیلی خوب و عالی دارد. علامه مجلسی در بحارالانوار جلد 29 صفحه 182و شیخ طوسی در امالی خود صفحه 204 چنین آورده اند:
«أَنَّ عَائِشَةَ بِنْتَ طَلْحَةَ دَخَلَتْ عَلَى فَاطِمَةَ (عَلَيْهَا السَّلَامُ) فَرَأَتْهَا بَاكِيَةً، مَا الَّذِي يُبْكِيكِ فَقَالَتْ لَهَا (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا): أَ سَائِلَتِي عَنْ هَنَةٍ حَلَقَ بِهَا الطَّائِرُ، وَ حَفِيَ بِهَا السَّائِرُ، وَ رَفَعَ إِلَى السَّمَاءِ أَثَراً، وَ رُزِئْتُ فِي الْأَرْضِ خَبَراً»
الأمالي؛ الطوسي، محمد بن الحسن (متوفاى460هـ)، تحقيق: قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم ، الطبعة: الأولى، 1414هـ، ص204
عبارت های قابل تأملی دارد.
امامت استمرار رسالت ونبوت است
آغاز بحث...
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، بحث ما در رابطه با این بود که آیا امامت و خلافت از فروع دین است یا از اصول دین؟ اقوال را نقل کردیم تا به اینجا رسیدیم که تعدادی از بزرگان ما تصریح دارند امامت استمرار وظایف رسالت است. اگر ثابت شد که استمرار وظایف رسالت است، امام نیز باید تمام شرایط نبیّ غیر از وحی را داشته باشد در غیر این صورت نمی تواند همان مسیر و وظایفی را که نبی داشت به عهده بگیرد و انجام بدهد.
مسائلی مانند عصمت، واسطه فیض میان خالق و خلق و از نظر ولایت تکوینی که در بعضی از موارد نیاز است از ولایت تکوینی و علم به گذشته و علم به آینده از آن استفاده کند.
نمونه های عینی علم غیب و ولایت تکوینی ائمه (علیهم السلام)
نمونه اول
قضیه ای که مرحوم کلینی در کافی، جلد 1، صفحه168- 171، کشی در رجال، حدیث 494 آورده اند: وقتی مرد شامی برای مناظره به خدمت حضرت امام صادق آمد در آنجا بعد از مناظره و بحث این مرد شامی می گوید من از کجا بدانم که شما منصوب نبی مکرّم هستید؟ با چه دلیل؟
حضرت از گذشته این مرد نکاتی را که از مسائل سرّی بین خود وخدای او بود، مطرح می فرمایند و مرد شامی بلافاصله می گوید:
«صَدَقْتَ فَأَنَا السَّاعَةَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ أَنَّكَ وَصِيُّ الْأَوْصِيَاء»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص168- 173،بَابُ الِاضْطِرَارِ إِلَى الْحُجَّة، ح4
لذا ائمه (علیهم السلام) در مسیر هدایت از این طور قضایا زیاد بیان کرده اند. مرحوم بحرانی در کتاب «مدینة المعاجز» همه اینها را جمع کرده است. البته شاید غالب این ها سند نداشته باشد و یا سند ضعیفی دارند اما از باب «یؤیّدُ بعضُها بعضاً» مستفیض می شود و با «یؤیدُ بعضُها بعضاً» شبهات سندی حل می شود.
نمونه دوم
یا گاهی نسبت به اصحاب خودشان که به مسیر منحرفی می رفتند یا توجه نداشتند حضرت نکاتی را فرموده است که حتی منشأ یک حکم شرعی نیز می باشد مثلاً ابوبصیر ساکن کوفه بود می گوید به مدینه رفتیم شب استراحت کردیم و بناء بود صبح خدمت امام صادق علیه السلام برویم. کنیزی نیز به همراه داشتم. شب غسل جنابت به گردنم آمد اما صبح فرصت نکردم غسل بکنم. به همراه دوستان خدمت امام صادق علیه السلام رسیدیم. امام صادق علیه السلام فرمودند ابوبصیر مگر نمی دانی پیش امام با حالت جنابت نمی شود رفت؟ گفت خجالت کشیدم و سرم را پایین انداختم.
بعضی وقت ها منشأ یک حکم شرعی می شود تا برای همه ثابت بشود که بدون غسل جنابت حاضر شدن در محضر امام معصوم ، خلاف شرع و حرام است.
نمونه سوم
یا ابوبصیر در جای دیگر می گوید خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم. می گفت در کوفه به چند نفر از خانم ها قرآن را آموزش می دادم. روزی با یکی از خانم ها شوخی کردم. حضرت فرمودند ابوبصیر آن روز چه شوخی بود که با یکی از خانم ها کردی! این زیبنده شما نیست.
از این طور قضایا زیاد داریم و یکی، دو مورد نیست. شاید بالای پنجاه مورد صحیح و قطعی از معصومین علیهم السلام داریم که برای هدایت مردم_ چه شیعه و چه غیر شیعه_ از علم غیب یا ولایت تکوینی استفاده کرده اند.
لزوم وجود خصال النبی در امام و خلیفه النبی
لذا کسی که جای پیغمبر می نشیند باید تمام ویژگی های پیغمبر را نیز داشته باشد. محمد ابن جریر طبری (شیعی) معاصر کلینی و کشی بوده است البته تاریخ دقیق وفاتش در دست نیست. ایشان می گوید:
«إنّ الإمامة الّتي هي فرع الرّسالة لا تجوز إلّا أن تكون في قوم تجتمع فيهم الخصال الّتي نذكرها فأوّلها القرابة ثمّ الإمامة و العفّة و الزّهد في الدّنيا.»
المسترشد في إمامة عليّ بن أبي طالب عليه السلام؛ طبرى آملى كبير، محمد بن جرير بن رستم (وفات: ق 4)، محقق / مصحح: محمودى، احمد، ناشر: كوشانبور، ص 641
ابن شهر آشوب مازندرانی ایشان معالم العلماء را در رجال نوشت و علامه خلاصة الأقوال را نوشت. ایشان هم از علمای بزرگ هستند. مناقب و هم معالم العلماء شان را خیلی خوب کار کرده است.
«و استدل الفضل بن شاذان بقوله»
فضل ابن شاذان در عصر امام رضا (سلام الله علیه) در نیشابور بوده، وقتی نیشابوری ها خدمت حضرت می رسند حضرت فرمودند خوشا به حال شما که فردی مثل فضل ابن شاذان در میان شما است. در رابطه با
«وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ إذا أوجب الله للأقرب برسول الله الولاية و حكم بأنه أولى من غيره فإن ولیاً أولى بمقام النبي صلی الله علیه وآله من كل أحد»
تمام این ها را می آورد می گوید:
«لأن الإمامة فرع الرسالة»
مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)؛ نویسنده: ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، محقق / مصحح: ندارد ناشر: علامه، ج1، ص261
یعنی همه این هایی که ما گفتیم باید امام اولی به مقام نبی باشد و ولایت تکوینی داشته باشد و امثال این ها به خاطر این است که امامت، فرع ولایت است.
مرحوم علامه حلی (رضوان الله تعالی علیه) می گوید:
«ألإمامة لطف عام، والنبوة لطف خاص لامكان خلق الزمان من نبي حي، بخلاف الإمام لما سيأتي، وإنكار اللطف العام شر من إنكار اللطف الخاص، وإلى هذا أشار الصادق عليه السلام بقوله عن منكر الإمامة أصلا ورأسا وهو شرهم»
كتاب: الألفين؛ نويسنده: العلامة الحلي (وفات: 726)، ناشر: مكتبة الألفين – الكويت: 1405- 1985م، ص23
بحثی آقایان دارند به عنوان قاعده لطف (امروز هم یکی از دوستان اشاره کردند) یکی از بحث های اساسی است. ما برای اثبات نبوت و امامت از این قاعده استفاده می کنیم که نصب امام بر خدای عالم لازم است البته ما نمی توانیم برای خدا تعیین تکلیف کنیم بلکه از باب لطف است چراکه خدای عالم کریم و حکیم است و بنده را برای رسیدن به کمالات و مقام خلیفة اللهی خلق کرده و امکان ندارد که عبد به آن مقام برسد مگر با نصب و راهنمایی نبی یا امام که بشر را هدایت کند تا به آن مقام عالی برسد. «لامكان خلق الزمان من نبي حي» در رابطه با نبوت می گوید حتماً باید نبی حی و حاضر باشد نبی غایب نمی تواند مسئولیت خودش را بیان کند. «بخلاف الإمام لما سيأتي» بحث غیبت را مطرح می کند که علت غیبت چه بوده است؟ تعبیری دارد که وجود امام، لطف است و غیبت او هم لطفی دیگر است و علت غیبت، ما هستیم.
«وإنكار اللطف العام شر من إنكار اللطف الخاص» انکار لطف عام که امامت است از انکار لطف خاص که نبوت است، بدتر است؛ چون نبی مکرم دوران عمرش کوتاه است اما نبوتش الی یوم القیامه است. اگر بنا باشد با رفتن نبی استمرار نبوت در قالب امامت یا در قالب دیگر نباشد قطعا نبوت ناتمام خواهد بود.
یکی از تفاوت های خیلی روشن بین شیعه وسنی این است که اهل سنت، معصوم را منحصر در نبی مکرم می دانند لذا به هر مسئله ای که می رسند، می بینند خلاء حکمی دارند چون درآن مورد نه آیه هست، نه حدیث هست و نه سیره هست لذا سراغ قیاس می روند. امام صادق علیه السلام با ابوحنیفه مناظرات متعددی در رابطه با قیاس دارند. امام صادق علیه السلام فرمودند:
«أَوَّلَ مَنْ قَاسَ إِبْلِيس»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص58، ح20
لذا اینکه نبوت بعد از نبی مکرم در یک قالب دیگری مانند امامت ادامه نداشته باشد سر از این مسائل در می آورد به عنوان مثال یکی از وهابی های معاصر می گوید اگر حاکم -معذرت می خواهم- در تلویزیون شراب بخورد، زنا کند یا لواط بکند کسی حق نصیحت و یا اعتراض ندارد بلکه اطاعتش هم واجب است! وقتی انسان به توصیه های نبی مکرم توجه نکند و نادیده بگیرد سر از این قضایا در می آورد. پیامبر اکرم از روز اول اعلام رسالت تا آخرین لحظه حیات مبارکشان بالاترین دغدغه شان بحث خلافت بعد از خودشان بوده است.
مطلبی که عرض کردم از کتاب الفین بود. علامه حلی هزار دلیل برای اثبات امامت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام آورده و هزار دلیل نیز برای بطلان خلافت خلفا و پاسخ به شبهات آورده است یعنی دو هزار دلیل در این کتاب دویست صفحه ای ایشان آورده است.
پسرشان فخر المحققین می گوید پدرم را در خواب دیدم از عالم برزخ سوال کردم. از تألیفات و مرجعیت و ... سوال کردم گفتند: پسرم فقط کتاب ألفین در برزخ به فریاد من رسید.
کتاب دیگری به اسم النافع یوم الحشر دارد در آنجا می گوید:
«واعلم: أن كل ما دل على وجوب النبوة فهو دال على وجوب الإمامة، إذ الإمامة خلافة عن النبوة قائمة مقامها، إلا في تلقي الوحي الإلهي بلا واسطة، وكما أن تلك واجبة على الله تعالى في الحكمة هكذا هذه، وأما الذين قالوا بوجوبها على الخلق فقالوا يجب عليهم نصب الرئيس لدفع الضرر من أنفسهم ودفع الضرر واجب»
النافع يوم الحشر في شرح الباب الحادى عشر؛ المقداد السيوري، (وفات : 826)، حقيق: شرح : المقداد السيوري (وفاة 826هـ)، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان سال چاپ : 1417 - 1996 م، ص 96
همه ادله عقلی و نقلی که برای اثبات نبوت داریم همه آنها برای اثبات امامت نیز جاری می شود. البته بحث وحی الهی، وحی به معنای تشریع با رفتن نبی مکرم بسته شد.
نزول روح القدس بر اهل بیت علیهم السلام
وحی به عنوان این که روح القدس که ائمه (علیهم السلام) مسدد بودند و آن روح القدس بالاتر از حضرت جبرئیل است که همواره با ائمه (علیهم السلام) بود «یُسددهم» آن نوع وحی با اهل بیت علیهم السلام نیز بوده است.
مرحوم امام (رضوان الله تعالی علیه) در بحث روح القدس که با ائمه (علیهم السلام) بوده توضیحات خیلی خوبی دارد. ایشان در کتاب چهل حدیث در یکی از چاپ ها، صفحه 398 در بعضی از چاپ ها صفحه 450 دو روایت از کافی می آورد سند هر دو روایت نیز صحیح است:
«يَا جَابِرُ، إِنَّ فِي الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ خَمْسَةَ أَرْوَاح»
«فِي الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ» این را عزیزان دقت کنند
«رُوحَ الْقُدُسِ، وَ رُوحَ الْإِيمَانِ، وَ رُوحَ الْحَيَاةِ، وَ رُوحَ الْقُوَّةِ، وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ، فَبِرُوحِ الْقُدُسِ يَا جَابِرُ، عَرَفُوا مَا تَحْتَ الْعَرْشِ إِلى مَا تَحْتَ الثَّرى ثُمَّ قَالَ: يَا جَابِرُ، إِنَّ هذِهِ الْأَرْبَعَةَ أَرْوَاحٌ يُصِيبُهَا الْحَدَثَانُ إِلَّا رُوحَ الْقُدُسِ؛ فَإِنَّهَا لَا تَلْهُو وَ لَاتَلْعَبُ»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص679
عصمت شان با همین است.
روایت دوم:
«وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا»
«روح مِنْ أمرِنا» چه است؟
«قَالَ: خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ- عَزَّ وَ جَلَّ- أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ»
(تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ)
فرشتگان و «روح» در آن شب به اذن پروردگارشان برای (تقدير) هر کاری نازل می شوند.
سوره قدر (97): آیه 4
این اعظم از جبرئیل و مکائیل است
«كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله وسلم يُخْبِرُهُ، وَ يُسَدِّدُهُ، وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ»
این را عزیزان دقت کنند سند روایت صد در صد صحیح است پس:
«رُوحَ الْقُدُسِ، رُوحاً مِنْ أَمْرِنا أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله وسلم يُخْبِرُهُ، وَ يُسَدِّدُهُ، وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص273
امام خمینی این را می آورد و می گوید از حدیث اول معلوم شد برای انبیاء و اوصیاء (علیهم السلام) مقام شامخی از روحانیت است که آن را روح القدس گویند و به جمیع ذرات کائنات، احاطه علمی قیّومی دارند یعنی روح القدس که نزد انبیاء و ائمه است با آن احاطه علمی قیّومی دارند.
احاطه علمی کاملاً واضح و روشن است، قیّوم یعنی قوام عالم به او است مانند قوام نور خورشید به خورشید. قوام همه ذرات عالم به امام و نبی است یعنی قوام عالم وابسته به امام آن عصر است در روایت هم داریم:
«وَ إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا.»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص166
اتصال روح مؤمن به خدای عالم، قوی تر از اتصال نور خورشید به خورشید است.
اهمیت شناخت ومعرفت امام معصوم
دوستان ما هرچقدر در باب معرفت ائمه علیهم السلام بیشتر کار کنیم باز هم کم است. فردای قیامت پشیمان می شویم که چرا بیشتر در این موضوع مهم کار نکردیم!
می گویند مرحوم قاضی و دیگران به شاگردان شان توصیه می کردند که اگر چشم برزخیه نیز پیدا کردید و حقایق را دیدید و آینده و گذشته برای تان روشن شد به این توجه نکنید. این از آثار تسلط بر نفس است. مقامات بالاتر از این نیز وجود دارد که انسان می تواند از عالم ماده بالا برود و به عالم برزخ از عالم برزخ هم بالاتر برود به عالم ملکوت که عالم ماده نسبت به آن مانند کف دست می ماند از آنجا نیز بالاتر برود به مقام فناء می رسد که بالاترین مقام اولیاء الله است که بالاتر از آن دیگر مقامی وجود ندارد.
مرحوم نخودکی آخر عمر می فرمود اگر این عقلی که الان دارم، در اول داشتم تمام عمرم را فقط صرف معرفت امام می کردم. مرحوم آقای نخودکی پشیمان بود!
پرسش:
اصل معرفت چطور حاصل می شود؟
پاسخ:
در مورد اصل معرفت، امام خمینی در کتاب آداب الصلاة می گوید این ها با ترک گناه و ترک مکروهات و عمل به مستحبات و بی اعتنایی به مباحات و تذکر و خلوت با خدای عالم به دست می آید.
(وَمَا هَذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِي الْحَيوَانُ لَوْ كَانُوا يعْلَمُونَ)
اين زندگی دنيا چيزی جز سرگرمی و بازی نيست؛ و زندگی واقعی سرای آخرت است، اگر می دانستند!
سوره عنکبوت (29): آیه 64
مراد از آخرت، قیامت نیست. مرحوم علامه طباطبایی کتابی به نام الولایة دارد ایشان می گوید فردای قیامت امید من به کتاب الولایة بیش از المیزان است. حدود پنجاه، شصت صفحه است. آیت الله جوادی آملی نیز در سه جلد آن را شرح داده است که هر جلدی حدود هفتصد- هشتصد صفحه است. این کتاب خیلی خواندنی است.
حدیث رضوی که مرحوم امام خمینی در کتاب مصباح الهدایة آورده و ده، دوازده صفحه هم توضیح می دهد. امام رضا از امیر المؤمنین (سلام الله علیه) از نبی مکرم، حضرت فرمود خدای عالم ما را خلق کرد درحالی که نه بشری بود، نه فرشته ای و نه عالمی بود درحالی که ما مشغول تسبیح خدا بودیم سپس خدای عالم به واسطه ما، ملائکه مقرب را آفرید.
وقتی ملائکه مقرب، نور ما را دیدند تصور کردند خالق مستقیم آنها ما هستیم «هَلَّلْنَا وَ هَلَّلَتِ الْمَلَائِكَة»
«فَسَبَّحْنَا وَ سَبَّحَتِ الْمَلَائِكَةُ وَ هَلَّلْنَا وَ هَلَّلَتِ الْمَلَائِكَةُ وَ كَبَّرْنَا وَ كَبَّرَتِ الْمَلَائِكَة»
إرشاد القلوب إلى الصواب( للديلمي)؛ نويسنده: ديلمى، حسن بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: 841 ق)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: الشريف الرضي مكان چاپ: قم: 1412 ق، ج2، ص405
ما لا اله الا الله گفتیم ملائکه نیز از ما لا اله الا الله گفتن را یاد گرفتند. دیدند مقام ما خیلی بالا است و قابل تصور نیست «سَبَّحْنَا وَ سَبَّحَتِ الْمَلَائِكَة» لذا این ها منشأ کل عوالم هستند و ولایت بر کل عوالم دارند و درآن هیچ شک و شبهه ای نیست.
بزرگانی مثل امام (رضوان الله تعالی علیه)، آقای شاه آبادی، میرزا جواد آقای ملکی، مرحوم قاضی، مرحوم بهاری، مرحوم سید محمد کشمیری نه سید عبد الکریم همه به همان فرمایش حضرت امیر در نهج البلاغه و فرمایش حضرت ولی عصر در توقیع که فرمودند:
«نَحْنُ صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنَائِعُنَا»
الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار المعارف الإسلامية، محقق/ مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص285
قائلند.
ابن ابی الحدید می گوید اگر فلسفه خلقت معاویه هیچ چیز نبود جز این که باعث شد به حضرت امیر المؤمنین نامه نوشت و حضرت امیر المؤمنین در جواب معاویه پرده از روی یک سری اسرار مهم ناگفتنی برداشت همین برای فلسفه خلقت معاویه کفایت می کند. «نَحْنُ صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنَائِعُنَا»
اراده اهل بیت علیهم السلام همان اراده الهی است
«إِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُم»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج4، ص577، بَابُ زِيَارَةِ قَبْرِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (علیه السلام)، ح2
بهترین تعبیر، تعبیر زیارت امام حسین است که شیخ صدوق می گوید:
«لِأَنَّهَا أَصَحُّ الزِّيَارَاتِ عِنْدِي مِنْ طَرِيقِ الرِّوَايَةِ وَ فِيهَا بَلَاغٌ وَ كِفَايَةٌ»
من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج2، ص598
این را کافی، تهذیب، من لا یحضر، کامل الزیارة و مفاتیح هم دارد جزء زیارات مطلقه امام حسین علیه السلام است.
«قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اللَّه»
الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار المعارف الإسلامية، محقق/ مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص247
دقت کنید در این قسمت ها خدایی ناکرده سر از شرک یا تفویض در نیاوریم. این همه روایات از ائمه (علیهم السلام) در رابطه با لعن مفوضه داریم. آنها چهار تا روایت در این باب دیدند سپس گفتند خدای عالم، عالَم را آفرید یا توسط ائمه علیهم السلام آفرید و خودش کنار رفت تا استراحت کند و تدبیر عالَم را به ائمه علیهم السلام سپرد!
وقتی به امام صادق علیه السلام قریب به این مضمون رسید بدن حضرت لرزید. فرمود خدا لعنت کند این ها را. ما یک لحظه از خدا غافل نیستیم.
(وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يشَاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا)
و شما هيچ چيز را نمی خواهيد مگر اينکه خدا بخواهد، خداوند دانا و حکيم بوده و هست!
سوره انسان (76): آیه 30
اگر ما اراده ای بکنیم، اراده ما مسبوق به اراده خدا است. ما در برابر اراده الله، هیچ اراده ای نداریم. مثالی می زنند می گویند یک بنده خدایی رفت عبدی را خرید، این عبد خیلی با معرفت بود. مولا گفت پسرم اسمت چیست؟ گفت هرچه تو بگذاری! گفت شب ها چه ساعتی استراحت می کنی؟ و چه ساعتی بیدار می شوی؟ گفت هر ساعت که شما بگویید! گفت غذا چه می خوری؟ گفت هرچه شما بدهید! گفت لباس چه دوست داری؟ گفت هرچه شما دوست داری.! ملاحظه بفرمایید عبد یعنی این!
در رابطه با تمام فضائلی که نبی مکرم دارد، می گوییم: «اشهد ان محمدا عبده ورسوله» واژه عبد انچه که به ذهن ما می آید، نیست. چنین نیست که خدا را بندگی می کند بلکه عبد است یعنی در برابر خدای عالم هیچ اراده ای ندارد. می گویند خدایا هرچه تو اراده کنی و هرچه تو بخواهی همان اراده ما نیز هست.
«مَا شَاءَ اللَّهُ كَانَ وَ مَا لَمْ يَشَأْ لَمْ يَكُن»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج2، ص572، بَابُ الْحِرْزِ وَ الْعُوذَة، ح10
حضرت امیر المؤمنین (سلام الله علیه) می فرماید:
«أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ مُحَمَّدٍ»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص90، ح5
نمی فرماید من مطیع پیامبر هستم، نمی فرماید من داماد پیامبر هستم، می فرماید من عبد هستم؛ یعنی من در برابر نبی مکرم از خودم هیچ اراده ای ندارم. امروز حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) نیز در برابر اراده الله هیچ اراده ای ندارند. ارادة الولی با ارادة الله تا این حدّ باهم متحد است همان:
«لَا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ فَتْقُهَا وَ رَتْقُهَا بِيَدِكَ بَدْؤُهَا مِنْكَ وَ عَوْدُهَا إِلَيْك»
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد؛ طوسى، محمد بن الحسن (تاريخ وفات مؤلف: 460 ق)، محقق و مصحیح: ندارد ناشر: مؤسسة فقه الشيعة ، ج2، ص803
اراده ی ائمه علیهم السلام اراده استظلالی _سایه_ در مقابل اراده خداوند است و اراده خدا اراده استقلالی است. همان طور که قبلا عرض کردم این ها هم یک مقدار توسل می خواهد که انسان به یاد حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) بیشتر باشد.
آیت الله ناصری (رضوان الله تعالی علیه) می گوید من از سید محمد کشمیری که ایشان هم از شاگردان بزرگ قاضی بوده است سوال کردم آقا اسم اعظم را می خواهم. ایشان فرمود اسم اعظم می خواهی زیاد بگو «یا صاحب الزمان اغثنی، یا صاحب الزمان ادرکنی».
حضرت امیر المؤمنین در آن خطبه ی مفصل برای سلمان و ابوذر می فرماید:
«مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّة»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج26، ص1
خیلی ظریف است «مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّة» این ها مظهر تجلی همه کمالات حق تعالی است.
در هر صورت...
عزیزان عبارت چهل حدیث امام را ملاحظه بفرمایند شرح چهل حدیث صفحه 398 و 399. کتاب خوبی است اگر آدم بتواند پنجشنبه، جمعه و ایام تعطیل برنامه ریزی کند دو – سه ساعت از اول کتاب چهل حدیث تا آخر مطالعه کند خوب است. خیلی از نکات ظریف عرفانی که دیگران نگفته اند امام (رضوان الله تعالی علیه) در چهل حدیث دارد. چهل حدیث را هم طوری نوشتند که قابل فهم عموم باشد بر خلاف مصباح الهدایه که برای خواص نوشته اند.
درهرصورت...
به این بحث می رسیم که آیا اهل سنت هم امامت و خلافت را استمرار رسالت می دانند یا خیر؟
آقایان وقتی به بحث خلافت می رسند می گویند پیامبر خلیفه معین نکرد، نه ابوبکر را و نه حضرت امیر المؤمنین را اما وقتی می آیند خلافت و امامت را تعریف بکنند می گویند خلافت و امامت یعنی قائم مقام نبی مکرم! خلیفه کسی است که جای پیامبر نشسته باشد. اگر جای پیامبر نشسته ایشان را پیامبر معین کرده شما که می گویید:
«والنص منتف في حق أبي بكر رضي الله تعالى عنه مع كونه إماما بالإجماع وكذا في حق علي عند التحقيق وأيضا اشتغل الصحابة رضي الله تعالى عنهم بعد وفاة النبي صلى الله عليه وسلم ومقتل عثمان رضي الله تعالى عنه باختيار الإمام وعقد البيعة من غير نكير فكان إجماعا على كونه طريقا ولا عبرة بمخالفة الشيعة بعد ذلك احتجت الشيعة بوجوه»
شرح المقاصد في علم الكلام؛ اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ، دار النشر: دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م، الطبعة: الأولى، ج2، ص281
«والنص منتف» ما هیچ نصی نداریم و اگر مردم معین کرده اند پس در حقیقت نائب و وکیل مردم است خلیفة النبی نیست مثل رئیس جمهور که منتخب مردم است، رئیس مجلس منتخب مجلسی ها است. ما نمی توانیم بگویم رئیس جمهور را خدا معین کرده است! بلکه مردم معین کرده اند خلیفه و وکیل مردم است.
این که کسی را مردم معین کرده اند ولی شما (اهل سنت) منتسب به نبی مکرم می کنید این در حقیقت افترا و تهمت به نبی مکرم است. خلیفة النبی را وقتی پیامبر معین نکرد دیگر خلیفة النبی معنی ندارد همین که شما خلیفه می گویید خود این واژه خلیفه استعمالش از دیدگاه خود شما اهل سنت خلاف شرع و حرام یعنی گناه است.
پیامبر معین نکرده مردم آمدند معین کردند، مردم آمدند برای پیامبر خلیفه معین کردند. مثلا یک بزرگواری از دنیا رفته افراد و مردم محل جمع می شوند و می خواهند یک آقایی را به عنوان جانشین او معین کنند. این منتخب مردم است نه منتخب و وصی متوفی.
والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته