لينک دانلود
درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیست و یکم
(جلسه بیست و نهم 20 008 1403)
موضوع: امامت پیامبر و ائمه (صلوات الله علیهم) با توجه به «اولی بالمومنین من انفسهم»
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه وَ الّلعنُ الدّائمُ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصير
سلام علیکم ورحمة الله، در خدمت دوستان هستیم!
پرسش:
استاد! آیا عبارت (حسبنا کتاب الله) در منابع خود اهل سنت آمده است و آنها خودشان قبول دارند این عبارت را؟ اگر جواب مثبت است این تناقض را چطور حل می کنند که کتاب های حدیثی مفصلی از جمله صحاح سته نوشته اند؟ شاید یک نکته ای در آن باشد که این ها آن را طور دیگر تفسیر می کنند.
پاسخ:
این ها ابتدای امر احساس کردند این همه احادیثی که در رابطه با خلافت حضرت امیر (سلام الله علیه) است و مردم این ها را شنیده اند اگر بنا باشد این ها در مسند خلافت بنشینند و از آن طرف مردم روایات را نقل کنند پایه های حکومت شان متزلزل می شود و نمی توانند لذا آمدند در ابتدای امر قضیه ی:
«وَعِنْدَنَا كِتَابُ اللَّهِ حَسْبُنَا»
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا،ج 1، ص 54، کتاب العلم، باب 39، ح114
را بیان کردند. غالبا به خاطر این بود که احساس کردند رسول اکرم می خواهد قضیه خلافت حضرت امیر را به صراحت در آخرین لحظه بنویسد.خلفا می دانستند که گفتار را می شود انکار کرد اما نوشته را نمی شود انکار کرد چون چیزی که مکتوب است قابل انکار نیست.
لذا آمدند (نستجیر بالله) گفتند:
فَقَالُوا هَجَرَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم ...»
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا،ج 3، ص 1111، کتاب الجهاد، باب 172، ح2888
«إن الرجل ليهجر على عادة العرب»
ديوان المتنبي؛ اسم المؤلف: أبو البقاء العكبري الوفاة: 616، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: مصطفى السقا/ إبراهيم الأبياري/ عبد الحفيظ شلبي، ج1، ص9
اگر «حسبنا کتاب الله» باشد به قول معروف سنگ روی سنگ بند نمی شود. آقایان اگر می خواهند دو رکعت نماز صبح بخوانند چگونه از قرآن می خواهند رکعات نماز را ثابت بکنند و این در کجای قرآن است؟ رکوع در نماز، سجده در نماز، تشهد و این ها در کجای قرآن است؟ حتی اصل نماز در کجای قرآن است؟ چه کسی گفته مراد از آیه( أَقِيمُوا الصَّلاةَ) نماز است؟
بار ها گفتیم: (إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يصَلُّونَ عَلَى النَّبِي)؛ یعنی نماز می خواند؟!
(إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يصَلُّونَ عَلَى النَّبِي يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا)
خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود ميفرستد؛ اي کساني که ايمان آوردهايد، بر او درود فرستيد و سلام گوييد و کاملا تسليم (فرمان او) باشيد.
سوره احزاب (33): آیه 56
(خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيهِمْ)؛ یعنی برای آن ها نماز بخوان؟
(خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيهِمْ)
از اموال آنها صدقهاي (بعنوان زکات) بگير، تا بوسيله آن، آنها را پاک سازي و پرورش دهي! و (به هنگام گرفتن زکات،) به آنها دعا کن.
سوره توبه (9): آیه 103
کلمه صلاة عمدتا معنای اصلیش عبارت از دعا است. نماز به معنای ارکان مخصوص در هیچ جای قرآن نیامده است.
لذا این ها دنبال این بودند که با این قضایا مردم را مشغول کنند تا بحث خلافت جا بیفتد و حضرت امیر المؤمنین در گوشه ای قرار بگیرد.
شما ملاحظه بفرمایید هنگام وصیت پیامبر می گویند «إن الرجل لیهجر»، «حسبنا کتاب الله» بعد از رحلت پیامبر، خلیفه دوم می گوید هرکسی بگوید پیامبر از دنیا رفته «علوت رأسه»
«من قال: إن رسول الله مات علوت رأسه بسيفي هذا»
المختصر في أخبار البشر؛ اسم المؤلف: أبو الفداء عماد الدين إسماعيل بن علي (المتوفى: 732هـ) الوفاة: 732، دار النشر: ج 1، ص 107
آن چنان گردنش را می زنم که سرش در هوا معلق شود! از آن طرف ابوبکر در مدینه نبود بلکه به سنح نزد خانم جدیدش رفته بود. وقتی ابوبکر برگشت مسئله «من قال ان رسول الله قد مات» تمام شد. بعد می گوید:
«يا أَيُّهَا الناس هذا أبو بَكْرٍ وهو ذُو شَيْبَةِ الْمُسْلِمِينَ فَبَايِعُوهُ فَبَايَعُوهُ»
مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة:241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج6، ص 219، ح25879
یک ساعت قبل می گفت هرکسی بگوید پیامبر از دنیا رفته می گفت:«علوت رأسه، قطعت عنقه»
ذهب إلى ربه كما ذهب موسى بن عمران فقد غاب عن قومه أربعين ليلة ثم رجع إليهم بعد أن قيل: قد مات والله ليرجعن رسول الله كما رجع موسى فليقطعن أيدي رجال وأرجلهم زعموا أن رسول الله مات»
روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني؛ اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج4، ص74
منافقین می گویند پیامبر از دنیا رفته است. وقتی ابوبکر رسید او هم گفت پیامبر از دنیا رفته است. چطور شد قبل از آمدن ابوبکر هرکسی گفت پیامبر از دنیا رفته منافق است اما ابوبکر که گفت اشکال ندارد و مؤمن واقعی است؟!
بعد عمر بلا فاصله به ابوبکر می گوید:
«هذا خلیفة رسول الله فبایعوه»!!
بلند شوید با ابوبکر خلیفه پیامبر بیعت کنید!! این ها یک سری مسائلی است که اگر مؤدبانه و محترمانه_ نه با توهین و نه با فحش نه با اهانت _ بیان بکنیم جوان های اهل سنت به سمت تحقیق و بررسی می روند و الا ما از پیرمردها انتظار نداریم. آنها هرچه بوده بار و بنه شان را بستند دیگر از آن ها امیدی نیست.
البته بعضی ها هم بوده اند که در آخر عمر متنبه شدند اما عمدتا به تعبیر
امام صادق (علیه السلام) که فرمودند:
«عَلَيْكَ بِالْأَحْدَاثِ فَإِنَّهُمْ أَسْرَعُ إِلَى كُلِّ خَيْرٍ»
قرب الإسناد (ط - الحديثة)؛ حميرى، عبد الله بن جعفر، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام ص128
جوان ها مهم هستند. اگر این ها را خوب برای جوان ها بیان کنیم امید هدایت شان بیشتر است. اگر فردای قیامت بنا باشد جوان های اهل سنت عذاب بشوند یک بخشی از آن برای ما نیز هست که چرا شما تبیین نکردید؟
این که در تعبیر مقام معظم رهبری "جهاد تبیین" است این در همه جا است.
شما ملاحظه بفرمایید ما چقدر روایت از ائمه داریم که اصحاب را تشویق می کنند کاری کنید که جوان های اهل سنت مستبصر بشوند و به طرف تشیع بیایند. وقتی مومن الطاق نزد امام صادق علیه السلام می آید امام علیه السلام از او می پرسند: استقبال مردم از تشیع چطور است، آیا مستبصر و شیعه می شوند؟ مومن الطاق عرض می کند: خیلی کم است. حضرت همان جا می فرمایند سراغ جوان ها برو.
یا کسی خدمت امام صادق (سلام الله علیه) عرض می کند یابن رسول الله یکی از اقوام من زمینه استبصارش هست چه کار کنم؟ حضرت فرمود:
«وَ مَنْ أَحْيَا نَفْساً فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعا»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج4، ص57
دیگر از این بهتر و واضح تر؟! حالا این آقایان مُنّی ها که جدیدا پیدا شدند می گویند شما نباید در رابطه با استبصار جوان ها کار کنید. حتی یکی از منسوبین بیت آقا را می گفتند خدمت مقام معظم رهبری رفته بود گفته بود شما دستور بدهید که طلبه ها مخصوصا در قسمت شرق کشور خیلی برای استبصار تلاش نکنند این به ضرر ما است! مقام معظم رهبری فرموده بودند شما کار خودت را بکن! با آن ها کار نداشته باش آن ها هم کار خودشان را می کنند. یعنی به تو مربوط نیست فضولی نکن!
الان تعدادی از افراد هستند که عمدتا سازمان تبلیغات هم از این ها حمایت می کند و این ها مخالف تبلیغ معارف تشیّع هستند. یک مسئله ای خیلی پیچیده ای است من بارها گفتم ما حاضر هستیم با این آقایان بنشینیم مناظره کنیم هم از روایات و هم کارهایی که آقایان می کنند مثلا می گویند ما نباید بحث فاطمیه را مطرح کنیم این به ضرر ما است!
من یک روزی خدمت حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی بودم ایشان فرمود شنیدم اقای تسخیری نامه ای به مقام معظم رهبری نوشته و از ایشان خواسته فاطمیه حذف بشود یا کمرنگ بشود گفته چون ما خارج از کشور می رویم اهل سنت از ما گلایه می کنند می گویند بحث فاطمیه با وحدت سازگاری ندارد! این را شنیده ام اما نمی دانم ارسال این نامه درست است یا درست نیست؟ خدمت شان عرض کردم من نامه ایشان را دارم گفتند سریع این نامه را می توانی به من برسانی؟ ساعت حدود یازده بود سریع منزل آمدم از نامه فتوکپی گرفتم خدمت ایشان بردم و تحویل دادم.
آقای فاضل خیلی ناراحت شده و گفتتند یعنی چه؟! یعنی ما به خاطر بحث وحدت از اصل مسلم مان که شهادت حضرت زهرا است دست برداریم؟!
الان هم یک عده هستند از این حرف ها(ی باطل) می زنند. یکی از این ها سال گذشته در اصفهان، ایام فاطمیه شخصی به نام مسائلی مطالب باطلی گفت کل حوزه را به هم ریخت.
ما باید دقت کنیم در فاطمیه توهین نکنیم، بله خدای ناخواسته اگر در فاطمیه ما بخواهیم توهین کنیم، جلسات لعن راه بیندازیم، فحاشی کنیم قطعا خلاف شرع و حرام است در آن هیچ جای شک و شبهه نیست، ما باید حقایق را بیان کنیم و بگوییم.
خاطره ای از مناظره استاد با شبکه المستقله
پرسش:
از کتاب خودشان بگوییم
پاسخ:
بله، سال 83 یا 84 بود آیت الله العظمی مکارم شیرازی با من تماس گرفتند و گفتند: بر شما تکلیف است که در مناظره شبکه المستقله حضور داشته باشید.
داستانش خیلی مفصل است در آن مناظره خیلی اصرار می کردند که شما در ایام فاطمیه دنبال این هستید که ثابت کنید قاتل حضرت زهرا خلیفه دوم بوده است.
آیت الله مکارم و حاج آقای سبحانی هم به من تأکید کردند چون موضوع مناظره شهادت حضرت زهرا بود. این مناظره چاپ هم شده است اگر وارد سایت حضرت ولی عصر ارواحنا فداه بشوید متن این مناظره در هر سه شب موجود است.
آقایان به من گفتند اگر سوال شد بگویید ما بحث فاطمیه را مطرح می کنیم شهادت حضرت زهرا را مطرح می کنیم اما اسمی از قاتل حضرت زهرا نمی بریم. آقایانی که با آن ها مناظره داشتم یک شب حدود بیست دقیقه سه نفر به جان من افتاده بودند و اصرار داشتند شما بگویید قاتل حضرت زهرا چه کسی است؟
مناظره کننده طرف مقابل ما یک: دکتر ابو شوراب از دانشگاه اسکندریه مصر بود. نفر دوم حسین حسینی بحرینی بود که ایشان از وهابی های خیلی بد دهن است. و نفر سوم هم دکتر هاشمی بود. این سه نفر اصرار داشتند که: شما بگویید قاتل حضرت زهرا چه کسی بود؟
به آن ها گفتم شما ملاحظه بفرمایید در بیوت مراجع و بیت مقام معظم رهبری سه روز ایام فاطمیه روضه است، سخنران ها سخنرانی می کنند مداح ها مداحی می کنند شهادت حضرت را مطرح می کنند اما نسبت به قاتل حضرت زهرا حرفی نمی زنند. آیا این ها نسبت به قاتل حضرت زهرا حرف می زنند یا نمی زنند؟
هرکاری کردند نتوانستند از من اقرار بگیرند من گفتم شما بروید خودتان بررسی کنید قاتل حضرت زهرا چه کسی بوده است؟
پرسش:
می فرمودید هر وقت شما قبر حضرت زهرا (سلام الله علیها) را نشان دادید ما هم قاتلش را معرفی می کنیم!
پاسخ:
بله این هم نکته ای است. یک روز هم یک وهابی به شبکه ولایت زنگ زده بود خیلی اصرار داشت می گفت شما قاتل حضرت زهرا را معرفی کنید چه کسی است؟ گفتم شما که از این حرف ها می زنید شاید اجنه آمدند ایشان را به شهادت رساندند! سعد ابن عباده را چه کسی کشت؟ ایشان را کشتند و آخرش گفتند «قتله الجن»! اجنه کشته است.
اجنه ای که بلد هستند سعد ابن عباده را بکشند بلد نیستند حضرت زهرا (سلام الله علیها) را شهید کنند؟!! شما که بلد هستید توجیه کنید. قاتل سعد ابن عباده مشخص است چه کسی بود و دستور قتل را چه کسی داد و قتلش به چه نحوی بود. ایشان نه با ابوبکر بیعت کرد، نه با عمر بیعت کرد و در هیچ یک از جنگ ها هم شرکت نکرد حتی در مراسم حج با این ها به حج نرفت.
دیدند وضعیت خراب می شود در مسیری که طرف حج می رفت شبانه رفتند او را کشتند و قاتلش هم معلوم نشد شایعه کردند که او را اجنه کشته اند! چطور شد در میان یک صد و بیست هزار صحابه اجنه فقط آمدند سعد ابن عباده را کشتند؟! اصلا زنده بودن ایشان چه ضرری به اجنه داشته است؟
آغاز بحث...
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
بحث ما جلسه گذشته روی این موضوع بود امامت مرتبه ای فوق رسالت است یا خیر؟ آیا امامت استمرار نبوت است یا خیر؟ از طرف دیگر آن چه که در غدیر به حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) محول شد آیا نبی مکرم به عنوان این که نبی و رسول بود او را امام معرفی کرد یا به عنوان این که «أولی بالناس مِن الناس» بوده است؟
عبارتی را از بعضی از بزرگواران نقل کردیم. بعضی از دوستان سوالاتی داشتند و بعضی ها از اشکالاتی مبنی بر اینکه نبی مکرم به عنوان نبی و رسول، حضرت امیر المؤمنین را انتخاب کرد. این روایاتی است که قبلاً هم بحث کردیم و گفتیم که رسول اکرم به عنوان «أولی بالناس مِن الناس» بود، حضرت امیر المؤمنین (سلام الله علیه) را انتخاب کرد.
عزیزان روایت ها را ملاحظه کنند این روایت در کفایة الأثر سند صد در صد صحیحی دارد. ابتدای امر سهل ابن سعد ساعدی است _به مناسبت فاطمیه بد نیست تیمّنا بیان کنیم_ می گوید:
«سَأَلْتُ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله عَنِ الْأَئِمَّةِ فَقَالَتْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ يَقُولُ لِعَلِيٍّ علیه السلام يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي وَ أَنْتَ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَيْتَ فَابْنُكَ الْحَسَنُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى الْحَسَنُ فَابْنُكَ الْحُسَيْنُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى الْحُسَيْنُ فَابْنُكَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ جَعْفَرٌ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى جَعْفَرٌ فَابْنُهُ مُوسَى أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى مُوسَى فَابْنُهُ عَلِيٌّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ عَلِيٌّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ فَابْنُهُ الْحَسَنُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى الْحَسَنُ فَالْقَائِمُ الْمَهْدِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا»
كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر؛ خزاز رازى، على بن محمد، محقق/ مصحح: حسينى كوهكمرى، عبد اللطيف، ناشر: بيدار، ص 196، باب ما جاء عن فاطمة (سلام الله علیها) عن النبي (صلی الله علیه واله وسلم) في النصوص على الأئمة الاثني عشر (علیهم السلام)
تا انجایی که نسبت به آن ائمه (علیهم السلام) مشخص است مبسوط الید نبودند لذا نتوانستند حکومت تشکیل بدهند. حضرت مهدی (ارواحنا فداه) «أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ» است یعنی برای تدبیر امور مردم و تشکیل حکومت ولایت دارد «يَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا» روایت سنداً صد در صد صحیح است یعنی همان سند حدیث لوح را دارد.
در معانی الأخبار مرحوم شیخ صدوق (رضوان الله تعالی علیه) روایات متعددی دارد. این خیلی واضح و روشن است فرمود:
« علل الشرائع مع، معاني الأخبار ن، عيون أخبار الرضا عليه السلام الطَّالَقَانِيُّ عَنْ أَحْمَدَ الْهَمْدَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا (علیه السلام) فَقُلْتُ لَهُ لِمَ كُنِّيَ النَّبِيُّ (صلی الله علیه واله وسلم) بِأَبِي الْقَاسِمِ فَقَالَ لِأَنَّهُ كَانَ لَهُ ابْنٌ يُقَالُ لَهُ قَاسِمٌ فَكُنِّيَ بِهِ قَالَ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَهَلْ تَرَانِي أَهْلًا لِلزِّيَادَةِ فَقَالَ نَعَمْ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) قَالَ أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) أَبٌ لِجَمِيعِ أُمَّتِهِ وَ عَلِيٌّ بِمَنْزِلَتِهِ فِيهِمْ قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ عَلِيّاً قَاسِمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَقِيلَ لَهُ أَبُو الْقَاسِمِ لِأَنَّهُ أَبُو قَاسِمِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَقُلْتُ لَهُ وَ مَا مَعْنَى ذَلِكَ فَقَالَ إِنَّ شَفَقَةَ الرَّسُولِ عَلَى أُمَّتِهِ شَفَقَةُ الْآبَاءِ عَلَى أَلْأَوْلَادِ وَ أَفْضَلُ أُمَّتِهِ عَلِيٌّ (علیه السلام) وَ مِنْ بَعْدِهِ شَفَقَةُ عَلِيٍّ (علیه السلام) عَلَيْهِمْ كَشَفَقَتِهِ لِأَنَّهُ وَصِيُّهُ وَ خَلِيفَتُهُ وَ الْإِمَامُ بَعْدَهُ فَلِذَلِكَ قَالَ (صلی الله علیه واله وسلم) أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ صَعِدَ النَّبِيُّ ص الْمِنْبَرَ فَقَالَ مَنْ تَرَكَ دَيْناً أَوْ ضَيَاعاً فَعَلَيَّ وَ إِلَيَّ وَ مَنْ تَرَكَ مَالًا فَلِوَرَثَتِهِ فَصَارَ بِذَلِكَ أَوْلَى بِهِمْ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِمْ وَ صَارَ أَوْلَى بِهِمْ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ وَ كَذَلِكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) بَعْدَهُ جَرَى لَهُ مِثْلُ مَا جَرَى لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج 16، ص95
«فَلِذَلِكَ قَالَ (صلی الله علیه واله وسلم) أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ صَعِدَ النَّبِيُّ ص الْمِنْبَرَ فَقَالَ مَنْ تَرَكَ دَيْناً أَوْ ضَيَاعاً فَعَلَيَّ وَ إِلَيَّ»، هر کسی از دنیا برود و قرضی داشته باشد، یتیم یا بیوه ای داشته باشد « فعليّ و إليّ» خیر و شر آن برای ما است
«وَ مَنْ تَرَكَ مَالًا فَلِوَرَثَتِهِ» اموالش هم برای ورثه است اما دِین و بچه های یتیم میت به عهده ما است. «فَصَارَ بِذَلِكَ أَوْلَى بِهِمْ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِمْ وَ صَارَ أَوْلَى بِهِمْ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ»
چون ولایت ما بر مؤمنین از ولایت پدران و مادران شان بالاتر است چرا؟ چون «اولى بهم من أنفسهم» هستند یعنی ملاک این است.
همچنین روایات متعددی _بیش از چهل روایت_ داریم که ائمه (علیهم السلام) فرموده اند:
«أَنْتَ يَا عَلِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَكَ الْحَسَنُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ الْحُسَيْن»
كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر؛ خزاز رازى، على بن محمد، محقق/ مصحح: حسينى كوهكمرى، عبد اللطيف، ناشر: بيدار، ص 177
این روایت هم خیلی جالب است إثبات الهداة تالیف شیخ حر عاملی جز 2، صفحه 234
«و قال: حدثنا فضالة بن أيوب عن أبان بن عثمان عن محمد بن مسلم قال: قال أبو جعفر عليه السلام: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم لعلي بن أبي طالب عليه السلام: يا علي أنا أولى بالمؤمنين من أنفسهم ثم أنت يا علي أولى بالمؤمنين من أنفسهم ثم الحسن ثم الحسين ثم علي بن الحسين ثم محمد بن علي، ثم جعفر بن محمد، ثم موسى بن جعفر، ثم علي بن موسى، ثم محمد بن علي، ثم علي بن محمد، ثم الحسن بن علي»
تا:
«ثم الحجة بن الحسن الذي تنتهي إليه الخلافة و الوصاية و يغيب مدة طويلة، ثم يظهر و يملأ الأرض عدلا و قسطا كما ملئت جورا و ظلما»
إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: اعلمى - بيروت، 1425 ق، ج2، ص234، ح811 و 812
در این قسمت ها وقتی به حضرت مهدی (ارواحنا فداه) می رسد، می فرماید: خلافت و وصایت به حضرت می رسد یعنی مشخص است این بزرگواران در این مدت بعد از آقا امام حسن (سلام الله علیه) که پنج ماه خلافت را متصدی شدند خلافت نمی رسد ولی تا نسبت به حضرت مهدی (ارواحنا فداه) می رسد، می فرماید: «تنتهي إليه الخلافة و الوصاية».
اما عباراتی که علما و بزرگان ما دارند؛ مرحوم سید مرتضی می گوید:
«خبر الغدير يقتضي الاستخلاف في الإمامة من غير احتمال لسواها والذي يدل على ذلك أن النبي صلى الله عليه وآله قرر مع أمته على فرض طاعته الذي أوجبها الله تعالى له بقول الله تعالى ( النبي أولى بالمؤمنين من أنفسهم) وإنما اراد تعالی أنه أحق بتدبیریهم و تصریفهم»
رسائل الشريف المرتضى؛ الشريف المرتضى (فات : 436)، تحقيق: تقديم : السيد أحمد الحسيني / إعداد: السيد مهدي الرجائي، ناشر: دار القرآن الكريم – قم 1405، ج 3، ص 253
تدبیر امور مردم، تشکیل حکومت، رفع ظلم، اجرای عدالت با نبی مکرم است چرا؟«لأنَّهُ أولی بالمؤمنین مِن أنفسهم» نمی گوید «لأنَّهُ نبیٌ، لأنَّهُ رسولٌ»، می گوید «لأنَّهُ أولی بالمؤمنین مِن أنفسهم»
در غدیر هم: «فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه» این «أولی بهم مِن أنفسهم» را در غدیر نبی مکرم به حضرت امیر المؤمنین (سلام الله علیه) واگذار کرد شیخ طوسی در تبیان می فرماید دقت کنید این ها خیلی پیام دارد.
پرسش:
آیا انبیاء مفترض الطاعه هستند یانه؟
پاسخ:
بله مفترض الطاعة هستند، می گوید نماز بخوان اگر کسی نماز نخواند عذاب خواهد شد. ولی در بحث حکومت این طوری نیست حکومت می کند اگر کسی زنا کرد شلاق می زند. اگر کسی دزدی کرد دستش را می برد کسی قذف کرد شلاق می زند می گوییم منظور از «أولی بالمؤمنین مِن أنفسهم» این ها است.
مرحوم شیخ طوسی:
«اخبر الله تعالى ان " النبي " صلى الله عليه وآله " أولى بالمؤمنين من أنفسهم " بمعنى أحق بتدبيرهم وبأن يختاروا ما دعاهم إليه وأحق بأن يحكم فيهم بما لا يحكم به الواحد في نفسه لوجوب طاعته التي هيَ مقرونة بطاعة الله»
التبيان في تفسير القرآن؛ المؤلف: الطوسي، محمد بن الحسن (المتوفى460ق)، تحقيق وتصحيح: أحمد حبيب قصير العاملي، ناشر: مكتب الإعلام الإسلامي، الطبعة: الأولى، 1409هـ. ج8، ص317
می فرماید: (أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ) اما این جا می گوید نماز بخوان، نماز نمی خواند و یک دفعه می گوید زنا نکن می رود زنا می کند. دزدی نکن می رود دزدی می کند. آیا آن انبیائی که تشکیل حکومت نداشتند برای اجرای حدود مبسوط الید بودند؟ نه، ولی به مجرد این که انبیاء تشکیل حکومت می دهند با تشکیل حکومت تمام مسائل سیاسی هم در آن جا است.
البته این را عزیزان دقت کنید شاید ده، دوازده روایت است رسول اکرم می فرماید:
«إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي أَنْ أَنْصِبَ لَكُمْ إِمَامَكُمْ»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج30، ص315
این بحث هایی که ما داریم برای این هست که می خواهیم فرمایشات بعضی از بزرگواران را که می خواهند بگویند چون «أولی بالمؤمنین» هستند ائمه علیهم السلام را انتخاب کردند. روایات «أولی بالمؤمنین» هم کم نیست حدود سی، چهل روایت است از این سی، چهل روایت ده، دوازده روایت صد در صد صحیحه است. می فرماید چون «أولی بالمؤمنین مِن أنفسهم» هستند ائمه علیهم السلام را برای ادامه رسالت انتخاب کردند.
اما انتخاب کردن ائمه علیهم السلام با توجه به روایت «إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي» خیلی مهم است نبی مکرم
(يا أَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ)
ای پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملا (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده ای!
سوره مائده (5): آیه 67
آن مسئله را ما باید کاملاً مفروغ عنه بگیریم مرحوم طبرسی (رضوان الله تعالی علیه) در تفسیر جوامع الجوامع می گوید:
«( الْنَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤمِنِينَ ) في كلِّ شَيء من أُمُورِ الدِّينِ والدُّنيا»
تفسير جوامع الجامع؛ نويسنده : الشيخ الطبرسي (وفات : 548)، تحقيق: مؤسسة النشر الإسلامي، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، ج3، ص49
انبیاء آمدند احکام را برای مردم بیان کنند و مردم را بترسانند اما اینکه در امور دنیوی مردم هم دخالت کنند اجرای عدالت کنند، جلوی ظلم بگیرند، اجرای حدود کنند و ... مربوط به «أولی بالمؤمنین» است ولذا «أطلق وَ لم یُقید» ندارد «ألنبی أولیٰ بالمؤمنین فی دینِهِم، أولیٰ بالمؤمنین فی آخرتهم، أولی بالمؤمنین فی دنیاهُم، أولی بالمؤمنین فی الجهاد» نه «أولی» مطلق، مقید هم نیست در همه چیز «فی کل شیئ».
حالا این «کل شیئ»، «مِن أمور الدین و الدنیا» هست. زمشخری، بیضاوی و قرطبی هم همین را دارند. به کتب اهل سنت هم نگاه کنید همین واژه را دارند «فی کل شیء مِن أمور الدین و الدنیا» یک بخشی از امور دین به تشکیل حکومت و اجرای احکام بر می گردد.
ببینید کشّاف زمخشری چه می گوید
«(النَّبِىُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ) في كل شيء من أمور الدين والدنيا (مّنْ أَنفُسِهِمْ) ولهذا أطلق ولم يقيد»
الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل في وجوه التأويل؛ اسم المؤلف: أبو القاسم محمود بن عمر الزمخشري الخوارزمي الوفاة: 538، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: عبد الرزاق المهدي، ج3، ص531
ابو البرکات نَسفی در تفسیر نسفی، جلد 3، صفحه 297
«(النبي أولى بالمؤمنين من أنفسهم) أى أحق بهم فى كل شيء من أمور الدين والدنيا وحكمه أنفذ عليهم من حكمها فعليهم ان يبذلوها دونه ويجعلوها فداءه أو هو أولى بهم أى أرأف بهم وأعطف عليهم وأنفع لهم كقوله بالمؤمنين رءوف رحيم»
تفسير النسفي؛ اسم المؤلف: النسفي الوفاة: 710، دار النشر: ج 3، ص 297
ملا علی قاری حنفی متوفای 1014 از متأخرین است می گوید:
« (النبي أولى بالمؤمنين من أنفسهم) [ الأحزاب 8 ] أي أولى في كل شيء من أمور الدين والدنيا، ولذا أطلق ولم يقيد فيجب عليهم أن يكون أحب إليهم من أنفسهم وحكمه أنفذ عليهم من حكمها، وحقه آثر لديهم من حقوقها وشفقتهم عليه أقدم من شفقتهم عليها.»
مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح؛ اسم المؤلف: علي بن سلطان محمد القاري الوفاة: 1014هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت - 1422هـ - 2001م، الطبعة : الأولى، تحقيق : جمال، ج 6، ص 112
شوکانی:
«(النبي أولى بالمؤمنين من أنفسهم) أى هو أحق بهم فى كل أمور الدين والدنيا وأولى بهم من أنفسهم فضلا عن أن يكون أولى بهم من غيرهم فيجب عليهم أن يؤثروه بما أراده من أموالهم وإن كانوا محتاجين إليها ويجب عليهم أن يحبوه زيادة علي حبهم أنفسهم ويجب عليهم أن يقدموا حكمه عليهم على حكمهم لأنفسهم وبالجملة فإذا دعاهم النبى صلى الله عليه وسلم لشىء ودعتهم أنفسهم إلى غيره وجب عليهم أن يقدموا مادعاهم إليه ويؤخروا مادعتهم أنفسهم إليه ويجب عليهم أن يطيعوه فوق طاعتهم لأنفسهم ويقدموا طاعته على ماتميل إليه أنفسهم وتطلبه خواطرهم»
فتح القدير الجامع بين فني الرواية والدراية من علم التفسير؛ اسم المؤلف: محمد بن علي بن محمد الشوكاني الوفاة: 1250، دار النشر: دار الفكر – بيروت، ج4، ص261
همه این را آوردند.
شما ذیل آیه 6 سوره احزاب را ملاحظه بفرمایید. این ها یک سری شیطنت هایی کردند بعدها این ها در قضیه (باروری نخل های) خرما و ... جعل شد خواستند بگویند نبی مکرم در مسائل دنیوی خبره نبودند به حرف این ها گوش ندهید، و الا نبی مکرم ولایت تامه بر «ما سِوَی الله» دارد.
تفتازانی یا فخر الدین مصداق انسان کامل را نبی مکرم می دانند. الان مصداق کاملش را می گویند حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) است.
فخر رازی دارد آن انسان کاملی که روح عالم هستی است اگر یک آنی، آن روح عالم انسان کامل از دنیا برود دیگر عالمی وجود ندارد.
همان تعبیری که داریم وقتی امام از دنیا برود:
«لَوْ لَا اَلْحُجّة لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا»
ده، دوازده تا از شخصیت های طراز اول شان این مسئله را دارند.
پرسش:
نسبت به جانشینی حضرت علی این ها باید اولویت را به پیامبر بدهند بگویند اولی است، پس چرا می گویند اصلاً جانشین انتخاب نکرد؟
پاسخ:
این ها از روز اول که شنیده بودند نبی مکرم و پیغمبر آخر الزمان می آید دنبال این بودند از اول بعد از نبی مکرم ریاست را به عهده بگیرند. حتی عالم مصری «محمود ابو ریّه» که خیلی آزادانه حرف می زدند به نقل از مستشرق «لامنس» می گوید: اگر کسی بگوید خلافت ابوبکر محصول چند ساعت بحث و گفتگوی سقیفه است اشتباه کرده بحث خلافت ابوبکر، امری است که قبلاً تمام مقدماتش چیده شده بود و تمام مبانی و تالی فاسدهایش را در نظر گرفته بودند.
پرسش:
چه کسی؟ عمر هم الاغ فروش بود علمی نداشتند شما بگویید یک سازمانی آمد با یک برنامه ای بودند مثل الان یک چیز قبیله ای بود چطور همچنین برنامه ای داشته باشند؟ ممکن است به قول امروزی یک چیزهایی برداشت کرده باشند، اما این که از قبل برنامه بچینند اصلاً در این وادی ها نبودند.
پاسخ:
صحیفه ملعونه را می خواهید چه کار کنید؟ قضیه ترور پیغمبر در جنگ تبوک را می خواهید چه کار کنید؟ صحیفه ملعونه دو مرتبه نوشته شد یک دفعه قبل از غدیر و یک دفعه بعد از غدیر این ها یک تعدادی بودند
پرسش:
شما قبل از اسلام می فرمایید
پاسخ:
از تورات و انجیل و ... این ها از یهود کمتر نبودند یهود کاملاً می دانستند کسی به نام پیغمبر آخر الزمان می آید حکومت جهانی تشکیل می دهد دنبال این بودند پیغمبر را از بین ببرند. تاریخ اجداد پیغمبر را ببینید نسبت به عبد الله، نسبت به عبد المطلب، نسبت به ابوطالب، نسبت به عبد الله و شیبه چه توطئه هایی داشتند که این ها را از بین ببرند تا پیغمبر به دنیا نیاید. آن وقت شما می گویید ابوبکر و عمر اطلاع نداشتند!
یک وقتی مناسبتی پیش بیاید تمام کارهایی که قبل از اسلام کردند بیان می کنم کتاب های آقای نجاح الطائی و منطق و استدلال های ایشان را قبول ندارم منطق و استدلال هایش آب دوغ خیاری است ولی در مجموع گاهی حرف های خوبی در لا به لای کتاب هایش می زند.
پرسش:
آن مسئله انحراف که اثبات می کند این ها یهودی ها را سر کار آوردند؟
پاسخ:
همان ها را آقای طائب هم دارد ولی این ها را من قبول ندارم اگر ما مطلبی بگوییم و سندی داشته باشیم قبول می شود اما اگر حدس می زنیم با حدسیّات مطالبی را بیان کنیم با حدسیّات نمی شود مسائل تاریخی را درست کرد.
پرسش:
مگر یهود چقدر قدرت داشتند؟! بعد از این که پیغمبر در مدینه آمد یهود مضمحل شدند چیزی از آن ها نماند
پاسخ:
چطور مضمحل شدند؟! بخشی از جنگ های پیغمبر با یهود بود خطرناک ترین جنگ اسلام، جنگ احزاب است که بنیانگذار ش یهودی ها بودند یا جنگ بنی قریظه (که با یهود بود.)
پرسش:
برای این که نقش خلفا را کم کنند همه چیز را گردن یهود می اندازند
پاسخ:
آن حرف شان نادرست است قبول ندارم مخصوصاً هم آقای طائی هم آقای طائب خیلی تلاش دارند.
یک روز با آقای طائی در دفتر آقای اعرافی مقداری بحث کردم گفتم این چه حرف هایی است شما می زنید؟ آن که با پیغمبر به غار رفت ابوبکر نبود یک ابوبکری غیر از ابوبکر ابن ابی قحافه بوده است!
دلیل شما چه است؟ ایشان گفت: ابوبکر قبل از پیغمبر در مسجد قبا نماز خوانده! گفتم این دلیل نمی شود. پیغمبر اکرم آن جا سه شبانه روز بودند ابوبکر قبل از ایشان آمده است. شما با این نظرتان، شیخ مفید، شیخ صدوق، علامه حلی و تمام علماء را تکذیب می کنید. شما می خواهید ابرو را درست کنید می زنید چشم را هم کور می کنید.
می خواهید اثبات کنید ابوبکری که در غار بود ابوبکر ابن ابی قحافه نبوده چه تالی فاسدهای دارد به چه دلیلی دلیل دارید؟ دلیل شان می گوید ایشان زودتر از همه آمد اگر با پیغمبر بود زودتر نمی آمد. پاسخ این است که پیغمبر روزها مخفی می شدند شب ها راه می رفتند برای این که به مشکل بر نخورند. ابوبکر آمد کسی مانع ابوبکر نبود روز آمد شب هم دو ساعتی استراحت کرد با عمر و افراد دیگر آمدند به مدینه رسیدند.
این که از پریدن کلاغ نتیجه بگیریم درست نیست. باید حرفی که می زنیم مستند باشد. یک دفعه در رابطه با شهادت حضرت زهرا حرف می زنید دادشان به آسمان می رود آقای گرگیج در همایش زاهدان گفت اگر جمهوری اسلامی دم از وحدت می زند باید فاطمیه را حذف کند!
این ها دنبال این قضایا هستند بحث افسانه شهادت را مطرح کردند به دنبالش آیت الله فاضل لنکرانی و آیت الله شیخ جواد تبریزی روز شهادت حضرت زهرا هم بیانیه دادند هم پیاده به حرم آمدند گفتند برای این که ثابت شود افسانه نبوده است.
ولذا مطالبی که آن جا باشد یا نباشد جایی را خراب نمی کند بحث آیه غار را علمی مطرح کنید همان طور که سید مرتضی در شافی، شیخ مفید و ... می گویند: (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيهِ)
(إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِي اثْنَينِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيهِ وَأَيدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا)
آن هنگام که کافران او را (از مکه) بيرون کردند، در حالي که دومين نفر بود (و يک نفر بيشتر همراه نداشت)؛ در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود ميگفت: «غم مخور، خدا با ماست!» در اين موقع، خداوند سکينه (و آرامش) خود را بر او فرستاد؛ و با لشکرهايي که مشاهده نميکرديد، او را تقويت نمود؛
سوره توبه (9): آیه 40
(سَكِينَتَهُ عَلَيهِ) چرا مفرد آمد این را مطرح کنید این که به مراتب بدتر از آن است. در حقیقت با این کارتان طرف را خلع سلاح می کنید. نفرمود: «أنزل الله سکینَتُهُ علیهِما» همین متن آیه غار قابل بحث است خیلی از مطالب را می توانیم از آیه غار به نفع خودمان و به ضرر آن ها استفاده کنیم. نه اینکه منکر باشیم ابوبکر در غار بود یا نبوده است.
در هر صورت...
این بحث مطرح شد چون بعضی از آقایان حرف داشتند. عبارت هایی از ابن ادریس حلی و دیگران و افراد متعدد داریم نبی مکرم به اعتبار این که «أولی بالمؤمنین مِنْ أنفسهم» بوده امیر المؤمنین را به عنوان «أولی بالمؤمنین مِن أنفسهم» انتخاب کرده و برای تشکیل حکومت، اجرای عدالت، رفع ظلم و اجرای حدود و امثال این ها!
والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته