2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
آيا واقعيت دارد كه هفتاد هزار نفر بدون حساب از زمين كربلا وارد بهشت مي شوند؟
کد مطلب: ٤٩١٦ تاریخ انتشار: ٢٠ آبان ١٣٩٣ تعداد بازدید: 7028
پرسش و پاسخ » عمومي
آيا واقعيت دارد كه هفتاد هزار نفر بدون حساب از زمين كربلا وارد بهشت مي شوند؟

آيا هفتاد هزار نفر بدون حساب از زمين كربلا وارد بهشت مي شوند؟

توضيح سؤال:

در برخي از روايات اهل سنت آمده است كه «هفتاد هزار نفر» از زمين كربلا بدون حساب و كتاب وارد بهشت مي شوند. آيا اين روايات از نظر سند صحيح است يانه؟

پاسخ:

برخي از بقاع متركه آثار و بركات ويژه ِاي دارند، كه با توجه به آن، بر ساير بقاع ديگر برتري دارند. از جمله سرزمين هايي كه طبق روايات شيعه و اهل سنت داراي آثار و بركاتي خاصي است، زمين كربلا و بقعه شريف حضرت سيد الشهداء عليه السلام است؛ همان بقعه اي كه امام علي عليه السلام قبل از شهادت آن حضرت، شمه اي از آثار آن را بيان كرده است. از جمله آن حضرت فرموده است، هفتاد هزار نفر بدون حساب از زمين كربلا به بهشت وارد مي شوند.

اين روايت با سند معتبر از امير مؤمنان عليه السلام در منابع اهل سنت نقل شده است:

روايت ابي هرثمه از حضرت علي (ع):

طبراني اين روايت معتبر را از امام علي عليه السلام چنين نقل مي كند:

حدثنا محمد بن عبد اللَّهِ الْحَضْرَمِيُّ حدثنا عُثْمَانُ بن أبي شَيْبَةَ ثنا أبو الأَعْمَشِ عن سَلامٍ أبي شُرَحْبِيلَ عن أبي هَرْثَمَةَ قال كنت مع عَلِيٍّ رضي اللَّهُ عنه بنهْرَيْ كَرْبَلاءَ فَمَرَّ بِشَجَرَةٍ تَحْتَهَا بَعْرُ غِزْلانٍ فَأَخَذَ منه قَبْضَةً فَشَمَّهَا ثُمَّ قال يُحْشَرُ من هذا الظَّهْرِ سَبْعُونَ أَلْفًا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَابٍ.

ابو هرثمه مي گويد: من همراه حضرت علي عليه السلام در كربلا بودم، در مسير خود به درختي رسيد كه در زير آن پشكل آهوان ريخته بود. حضرت علي عليه السلام مشتي از آن را برداشت و بوئيد و فرمود: در روز قيامت از اين سرزمين هفتاد هزار تن محشور مي شوند كه همگي آنها بدون حساب به بهشت مي روند.

الطبراني، ابوالقاسم سليمان بن أحمد بن أيوب (متوفاي360هـ)، المعجم الكبير، ج3 ، ص111، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ - 1983م.

تصحيح روايت از سوي هيثمي:

هيثمي اين روايت با همين سند آورده و در پايان تصريح مي كند كه رجال آن همه موثق هستند:

رواه الطبراني ورجاله ثقات.

الهيثمي، ابوالحسن نور الدين علي بن أبي بكر (متوفاي 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج9، ص191، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت - 1407هـ.

ابن ابي شيبه نيز اين روايت را با اندك تغيير در ابتداي سند، چنين نقل كرده است:

حدثنا أبو مُعَاوِيَةُ قال حدثنا الأَعْمَشُ عن سَلاَمٍ أبي شُرَحْبِيلَ عن أبي هرثمة قال بَعَّرَتْ شَاةٌ له فقال لِجَارِيَةٍ له يا جَرْدَاءُ لقد أَذَكَرَنِي هذا الْبَعْرُ حَدِيثًا سَمِعْته من أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَكُنْت معه بِكَرْبَلاَءَ فَمَرَّ بِشَجَرَةٍ تَحْتَهَا بَعْرُ غِزْلاَنٍ فأخذ (فأخذه) منه قَبْضَةً فَشَمَّهَا ثُمَّ قال يُحْشَرُ من هذا الظَّهْرِ سَبْعُونَ أَلْفًا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَابٍ.

گوسفند ابي هرثمه پشگل انداخت و ابو هرثمه به كنيزش گفت: اي جرداء! اين مسأله مرا به ياد روايتي انداخت كه آن را از اميرمؤمنان كه همراه او در كربلا بودم شنيدم ....

إبن أبي شيبة الكوفي، ابوبكر عبد الله بن محمد (متوفاي235 هـ)، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج7، ص191، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولي، 1409هـ.

بررسي سند روايت

1. ابو معاويه (محمد بن خازم)

وي از روات بخاري و مسلم مي باشد كه در بين علماي رجالي نيز توثيق شده و به چند مورد اشاره مي كنيم:

عجلي درباره وثاقت او گويد:

محمد بن خازم بالخاء المعجمة أبو معاوية الضرير الحماني كوفي ثقة.

محمد بن خازم كوفي و ثقه است.

العجلي، أبي الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح (متوفاي 261هـ)، معرفة الثقات من رجال أهل العلم والحديث ومن الضعفاء وذكر مذاهبهم وأخبارهم، ج2، ص236، تحقيق: عبد العليم عبد العظيم البستوي، ناشر: مكتبة الدار - المدينة المنورة - السعودية، الطبعة: الأولي، 1405 - 1985م.

ابن حبان نيز او را دركتاب ثقات آورده و چنين توثيق مي كند:

أبو معاوية الضرير اسمه محمد بن خازم ....وكان حافظا متقنا.

ابو معاويه حافظ و متقن بود.

التميمي البستي، ابوحاتم محمد بن حبان بن أحمد (متوفاي354 هـ)، الثقات، ج7 ، ص441، تحقيق السيد شرف الدين أحمد، ناشر: دار الفكر، الطبعة: الأولي، 1395هـ - 1975م.

ابن حبان همچنين در مشاهير الامصار مي گويد:

أبو معاوية الضرير محمد بن خازم ....وكان متقنا.

ابو معاويه متقن بود.

التميمي البستي، ابوحاتم محمد بن حبان بن أحمد (متوفاي354 هـ)، مشاهير علماء الأمصار، ج1، ص172،تحقيق : م. فلايشهمر ، ناشر : دار الكتب العلمية ـ بيروت ، 1959م.

ابن سعد نيز درباره او گويد:

أبو معاوية الضرير واسمه محمد بن خازم مولي لبني عمرو بن سعد بن زيد مناة بن تميم رهط سعير بن الخمس وكان ثقة كثير الحديث ..

او ثقه و كثير الحديث بود.

الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبري، ج6ص392، ناشر: دار صادر - بيروت.

2. اعمش (سليمان بن مهران)

وي از روات مسلم و بخاري و از اعلام اهل سنت بشمار مي رود.

ابن حجر درباره او گويد:

سليمان بن مهران الأسدي الكاهلي أبو محمد الكوفي الأعمش ثقة حافظ عارف بالقراءات.

سليمان بن مهران اسدي ... ثقه و حافظ است.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، تقريب التهذيب، ج1 ص254، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولي، 1406 - 1986.

ذهبي درباره او گويد:

سليمان بن مهران الحافظ أبو محمد الكاهلي الأعمش أحد الأعلام.

اعمش يكي از اعلام بود.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة، ج1 ص464، تحقيق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامية، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولي، 1413هـ - 1992م.

ذهبي همچنين در معرفة القراء الكبار از او، به «امام و علم» ياده كرده است:

سليمان بن مهران الأعمش الإمام العلم أبو محمد الأسدي الكاهلي

سليمان پيشوا، پرچم ابو محمد اسدي كاهلي ...

الذهبي ، محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز أبو عبد الله ، معرفة القراء الكبار علي الطبقات والأعصار ، ج1، ص94، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1404 ، الطبعة : الأولي ، تحقيق : بشار عواد معروف , شعيب الأرناؤوط , صالح مهدي عباس

ذهبي در تذكرة الحفاظ نيز گويد:

الأعمش الحافظ الثقة شيخ الإسلام

اعمش حافظ و ثقه و شيخ الاسلام است.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، تذكرة الحفاظ، ج1، ص154، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي.

عجلي در نيز او را ثقه دانسته است:

سليمان بن مهران الأعمش يكني أبا محمد ثقة.

سليمان ثقه است.

العجلي، أبي الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح (متوفاي 261هـ)، معرفة الثقات من رجال أهل العلم والحديث ومن الضعفاء وذكر مذاهبهم وأخبارهم، ج1، ص432، تحقيق: عبد العليم عبد العظيم البستوي، ناشر: مكتبة الدار - المدينة المنورة - السعودية، الطبعة: الأولي، 1405 - 1985م.

ابن حبان نيز او را در الثقات آورده و از نظر وي او ثقه بوده است:

سليمان بن مهران الأعمش.

التميمي البستي، ابوحاتم محمد بن حبان بن أحمد (متوفاي354 هـ)، الثقات، ج4 ، ص302 ،تحقيق السيد شرف الدين أحمد، ناشر: دار الفكر، الطبعة: الأولي، 1395هـ - 1975م.

3. سلام بن شرحبيل:

ابن حجر درباره او گويد:

سلام بن شرحبيل أبو شرحبيل مقبول من الرابعة

سلام مقبول است.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، تقريب التهذيب، ج1، ص261، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولي، 1406 - 1986.

ابن حبان نيز او را در الثقات آورده است:

سلام بن شرحبيل أبو شرحبيل يروي عن سواء وحبة ابني خالد ولهما صحبة روي عنه الأعمش.

التميمي البستي، ابوحاتم محمد بن حبان بن أحمد (متوفاي354 هـ)، الثقات، ج4، ص332، ،تحقيق السيد شرف الدين أحمد، ناشر: دار الفكر، الطبعة: الأولي، 1395هـ - 1975م.

4. ابوهرثمه (عبيد ابوهريم)

كنيه وي در برخي از نسخه ها ابو هرثم و در برخي نسخه ابو هريم آمده و نام او «عبيد» است.

ابن حبان او را در الثقات ذكر كرده و تصريح مي كند كه وي از اعمش با يك واسطه روايت نقل كرده است:

عبيد أبو هريم يروي عن علي روي عنه الأعمش.

التميمي البستي، ابوحاتم محمد بن حبان بن أحمد (متوفاي354 هـ)، الثقات، ج5، ص139 ،تحقيق السيد شرف الدين أحمد، ناشر: دار الفكر، الطبعة: الأولي، 1395هـ - 1975م.

بخاري در تاريخ الكبير نيز همين مطلب را آورده است:

عبيد أبو هريم سمع عليا رضي الله عنه قوله بكربلاء قاله بن فضيل عن الأعمش في الكوفيين

التاريخ الكبير، ج 6، ص6

ابن ابي حاتم نيز مي نويسد:

عبيد أبو هريم كوفي سمع عليا رضي الله عنه قوله بكربلاء قاله بن فضيل عن الأعمش

الجرح والتعديل ج 6 ، ص 6

نتيجه:

با توجه به بررسي سندي كه انجام شد، اين روايت معتبر مي باشد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)



Share
1 | امير رضايي | Iran - Kermanshah | ١٤:٣٨ - ١٣ خرداد ١٣٩٣ |
سلام عليکم خيلي خوب ومتين بود اين سايت به تمام سوال هاي من جواب داد ممنون
2 | عسكر | Iran - Hashtgerd | ١٣:٠٨ - ١٤ خرداد ١٣٩٣ |
انشاالله ما هم از انان باشيم
3 | موسي سلفي | Iran - Bīleh Savār | ١٨:٣٢ - ١٤ خرداد ١٣٩٣ |
عليکم السلام اقاي امير رضايي
اين سايت به کدام سوال شما پاسخ داد؟همه مطالبش الکي است.
اين حديث را ببينيد.اصلا خود متن حديث را ببينيد
گوسفند ابو هرثمه پشکل انداخت انوقت ايشان ياد به جنگ صفين افتاد؟اخر جعل حديث هم بلد نيستيد خب
بررسي راويان حديث:
سلام بن ابي شرحبيل کوفي:
ايشان مجهول است.حتي در ديدگاه شيعه هم مجهول است.کسي توثيقش نکرده.فقط:
1-ابن حبان:به شدت متساهل بود و نظرش معتبر نيست.عمر بن سعد هم توثيق کرده شما قبولش ميکنيد؟
2-ابن حجر عسقلاني:ما هيچ.ايت الله خويي از شيعه ميگويد توثيق متاخرين معتبر نيست.معجم الرجالش ج 1 ص 46 را بخونيد.خودتان قبول نداريد ميخواهيد ما قبول کنيم؟
ابو هرثمه:
ايشان هم مجهول است.توثيق ابن حبان هم در بالا عرض شد.
مديران سايت.اگر نميترسيد اين نظر را منتشر کنيد.منتظرم.

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

اين حرفها نشان از کم اطلاعي شما از قواعد رجال و حديث است: زيرا

اولا:چه کسي تا حالا روايت صحيح را جعلي دانسته است؟! مگر اينکه بگوييم در رجال جديد شما چنين چيزي يافت مي شود که به روايت صحيح که با عقيده شما نسازد، جعلي مي گويند! اين حرف شما در حقيقت توهين به فهم علماي اهل سنت است؛ يعني امثال هيثمي درکش به اينجا نمي رسيد که روايت جعلي را از غير جعلي تشخيص بدهد و سر خود آمده و راويان روايت جعلي را ثقه دانسته است! پس فهم شما از او بهتره است!!!

ثانيا: مي گوييد: شرحبيل مجهول است اينجا نيز شما به فهم امثال هيثمي و ابن حجر که در رجال حرف اول را مي زند، توهين کردبد يعني ابن حجر رجالي فهمش به اينجا نمي رسيد که نبايد راوي مجهول را توثيق کرد، اما شما فهميديد که او مجهول است! اما ابن حجر، الکي اين راوي را ثقه دانسته است! چرا چند مورد نمي آوريد که چه کسي او را مجهول دانسته است؟

با توجه به اينکه هيثمي او را توثيق کرده بوده ديگر نيازي به توثيقات ديگر نبود اما جهت اطلاع چند مورد را آورديم و تنها ابن حجر و ابن حبان نيستند که او را توثيق کرده اند بلکه افراد ديگري نيز هستند که او را چنين توثيق کرده اند. ذهبي درباره او گويد:

سلام بن شرحبيل عن حبة وسواء وعنه الأعمش وثق حب ق .الكاشف ج1 ص474

وي همچنين در کتاب ديگرش گويد: ما روى عنه سوى الأعمش ووثق .ميزان الاعتدال في نقد الرجال ج3 ص257

گفتيد در کتب شيعه او مجهول است لطف کنيد آدرس بدهيد نه اينکه کلي گويي کنيد بعلاوه اين راوي در کتب شماست توثيق و يا مجهول بودن او در نزد شيعه به درد شما نمي خوردکه توثيق راوي را از کتب شيعه بياوريم لطفا قاعده الزام را نيز مطالعه کنيد

در ضمن از کجا در آورديد که ابو هرثمه نيز مجهول است وقتي ابن حبان او را مي شناسد و در کتاب الثقات که راويان ثقه را مي آورد ، شما مي گوييد او مجهول است. خيلي از علماي اهل سنت براي توثيق راوي به ذکر راوي در الثقات استناد مي کنند آن وقت شما مي گوييد او مجهول است اين حرف شما آيا زير سوال بردن علم اين عالم بزرگ نيست؟!

ثالثا: ابن حبان را متساهل خوانيد احتمالا از مبناي او در علم رجال آشنا نيستيد؛ او از افراد سختگير در رجال بوده است همچنانکه علماي شما اقرار کرده اند

ذهبي در ميزان الإعتدال در باره او مى‌گويد:

ابن حبان ربما قصب (جرح) الثقة حتي كأنه لا يدري ما يخرج من رأسه. ابن حبان، فرد مورد اعتماد را آن چنان تضعيف مى‌كند كه انگار متوجه نيست كه از كله‌اش چه چيزهايى خارج مى‌شود، و نمى‌فهمد که چه مى‌گويد.!!!

الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ) ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 1، ص 441، ترجمه افلج بن يزيد، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1995م.

لكنوى الهندي گويد: وقد نسب بعضهم التساهل إلى ابن حبان وقالوا هو واسع الخطو في باب التوثيق، يوثّق كثيراً ممّن يستحق الجرح وهو قول ضعيف.فإنّك قد عرفت سابقاً أنّ ابن حبان معدود ممن له تعنت وإسراف في جرح الرجال ومن هذا حاله لا يمكن أن يكون متساهلاً في تعديل الرجال وإنّما يقع التعارض كثيراً بين توثيقه وبين جرح غيره لكفاية ما لا يكفي في التوثيق عند غيره عنده.

بعضى ابن حبان را به سهل انگارى متهم نموده و گفته‌اند: وى در باب توثيق افراد وسعت نظر دارد؛ زيرا افراد زيادى را مدح و توثيق كرده است كه مستحق ذم و جرح مى‌باشند؛‌ ولى اين سخن بى اساس و ضعيف است؛ زيرا پيش از اين گفتيم كه ابن حبان از افرادى است كه در ذم و جرح افراد، زياده روى كرده است؛ پس كسى كه حالش اين گونه باشد، امكان ندارد كه در نسبت دادن عدالت به افراد، سهل انگارى كند. آرى، بين توثيقات او و جرح ديگران تعارض وجود دارد؛ زيرا آن مقدار كه در توثيق نزد وى كفايت مى‌كند نزد ديگران مكفى نيست.

اللكنوي الهندي، أبو الحسنات محمد عبد الحي (متوفاي1304هـ)، الرفع والتكميل في الجرح والتعديل، ج 1، ص 335، تحقيق: عبد الفتاح أبو غدة، ناشر: مكتب المطبوعات الإسلامية - حلب، الطبعة: الثالثة، 1407هـ.

اگر به مضمون روايت هر اشکالي داريد، بدانيد اين روايت در کتب خود شماست

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
4 | ابو اسحاق | Iran - Kermanshah | ١٦:٢٣ - ١٥ خرداد ١٣٩٣ |
بنام خدا
با سلام
علماي اهل سنت براي توثيق سلام بن شرحبيل به کتاب الثقات ابن حبان استناد کرده اند:
ابن حجر العسقلاني (المتوفى: 852هـ):
501- بخ ق - سلام بن شرحبيل أبو شرحبيل روى عن حبة وسواء ابني خالد وعن عبيد أبي هريم عن علي رضي الله عنه في قصة كربلاء روى عنه الأعمش ذكره ابن حبان في الثقات.
تهذيب التهذيب، ج4، ص285، الناشر: مطبعة دائرة المعارف النظامية، الهند، الطبعة: الطبعة الأولى، 1326هـ
مزي (المتوفى: 742هـ):
2659 - بخ ق: سلام بن شرحبيل (4) ، أَبُو شرحبيل.
رَوَى عَن: حبة وسواء ابني خالد (بخ ق) ، وعن عُبَيد أبي هرثم. ويُقال: الكوفي عَنْ علي فِي "ذكر كربلاء.
رَوَى عَنه: سُلَيْمان الأعمش (بخ ق) .
ذكره ابنُ حِبَّان فِي كتاب "الثقات"
تهذيب الكمال في أسماء الرجال، ج12، ص292، المحقق: د. بشار عواد معروف، الناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت
همچنين ذهبى (متوفاي748هـ) در كتاب الموقظة مى‌گويد:
ويَنْبُوعُ معرفة الثقات: تاريخُ البخاريِّ، وابنِ أبي حاتم، وابنِ حِبَّان، وكتابُ تهذيب الكمال.
کتاب‌هاى تاريخ بخارى، ابن أبى‌حاتم، ابن حبان و كتاب تهذيب الكمال، منبع و سر چشمه شناخت افراد مورد اطمينان مى‌باشند.
الموقظة في علم مصطلح الحديث، ج 1، ص 79، الناشر: مكتبة المطبوعات الإسلامية بحلب
اما شما شرح حال اين راوي را در تقريب التهذيب آورديد ولي احتمالا جناب موسي سلفي شرح حال يک راوي قبل يعني «سلام بن أبي سلام الحبشي الشامي» رو نگاه کرده است که مجهول مي باشد. اگه از روي عمد باشه که دستش واسه همه رو شد و دروغگو هم شناخته شد.
---------------------------------
أبو الفداء زين الدين قاسم بن قُطْلُوْبَغَا السُّوْدُوْنِي الجمالي الحنفي (المتوفى: 879هـ) نام ابو هرثمه را در کتاب الثقات ممن لم يقع في الكتب الستة آورده است که نشان دهنده ثقه بودن اين راوي دارد :
7556 – عبيد ، أبو هَرْثم.
يروي عن علي. روى عنه الأعمش
الثقات ممن لم يقع في الكتب الستة، ج7، ص60، دراسة وتحقيق: شادي بن محمد بن سالم آل نعمان، الناشر: مركز النعمان للبحوث والدراسات الإسلامية وتحقيق التراث والترجمة صنعاء، اليمن
----------
بنده هم کنجکاو شدم که در کجا اين دو راوي مجهول شناخته شده اند که جناب موسي سلفي ادعاي مجهول بودن اين دو نفر رو دارند تا اونجايي که ما گشتيم چنين چيزي رو پيدا نکرديم.
با تشکر
5 | محمدمحمدموسايي | Iran - Ahvaz | ١٦:٥٨ - ٢٨ آبان ١٣٩٣ |
دورودخدابرشمابزرگواران شبکه ولايت که زحمت مي کشيداجرشمابااهل بيت/ع/اازحرفهاي کوته نظراان وکينه توزان ناراحت نباشيد آقاامام زمان پشتيبان شماست
6 | احسان محمدي | Iran - Isfahan | ١٩:١٩ - ٠٣ آذر ١٣٩٣ |
من نميدونم چرا يک نفر از اهل سنت بايد از صحت اين حديث ناراحت بشه.به کجاي دين آنها لطمه ميخوره.نکنه خدايي نکرده بغض حسين عليه السلام را در دل دارند
7 | اميرطاها | Iran - Khorramshahr | ١٤:١٩ - ٠٥ آذر ١٣٩٣ |
کسي که نام خودشو سلفي ميزاره بيشتر ازين ازش توقع نيست
خيلي جالبه اين آقاي سلفي کتابهاي خودشون هم قبول ندارند
اين سايت مطالب شما(موسي سلفي) اما سايتهاي شما از شيعه تا حقيقت رو مينويسندچاپ نميکنند
ناصبي بودن اينجور مواقع مشخص ميشه
8 | حسين كرمي | Iran - Qazvin | ١٠:١٧ - ١٩ آذر ١٣٩٣ |
سلام عليكم.ممنون ازشبكه كه نه بلكه دانشگاه ولايت.خدا قوت.
انشالله اقاي سلفي ؟؟؟محشور شويد.
9 | کوروش | Finland - Helsinki | ١٣:٥٠ - ٢٧ بهمن ١٣٩٣ |
با کمال احترام من متن رو مطالعه کردم ولی این یه جورایی غیر ممکن به نظر می اید چرا که به طور اشکار و علنی عادل بودن خداوند بزرگ را زیر سوال میبرد چراکه ممکن است فردی در تمام زندگی اش گناه کند و در روز مرگ او را انجا ببرند البته میدانیم که خداوند توبه پذیر است ولی اگر این که شما میگید عینا اجرا شود پس فرق بین گناهکار و بیگناه چیست؟ شاید این سخن تحریف شده باشد شاید منظور این بوده که رحمت و بخششی شامل حال انان میشود

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در اينکه محبت اهل بيت اثرات فراوني دارد شکي نيست هچنانکه گناهان زياد با يک استغفار و توبه که نشان از رحمانيت خداوند است، بخشيده مي شود در سوره الزمر - 53 آمده است:
قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ
بگو: اى بندگان من كه بر [زيان خويش] اسراف كرده‏ايد، از رحمت خدا مأيوس مشويد. زيرا خدا همه‌ی گناهان را مى‏آمرزد. به وقتي استغفار و توبه اين خاصيت را دارد چه اشکال دارد که گريه بر اهل بيت و زيارت قبور آنها چنين خاصيتي را نداشته باشند؟!!1
اما بايد به اين نکته توجه داشت که درهيچ روايتي نيامده كه اگر کسي نسبت به ائمه محبت داشته باشد، بدون شرط و قيد بهشتي است .بله محبت اهل بيت كار بسيار ارزشمند است ولي مانند ديگر اعمال صالح زماني قبول و موثر است كه فرد با تقوا باشد و اين محبت او را به همرنگ شدن با ائمه سوق دهد . قيد تقوا در آيات و روايات فراوان ذكر شده از جمله خداوند به عنوان يك قاعده كلي مي فرمايد:إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ.خدا، تنها از پرهيزگاران مى‏پذيرد.. مائده آيه27.
اين آيه تنها ملاك براي پذيرش اعمال را تقوا مي شمارد. روايات مطلق به اين آيات و روايات كه قيد در آنها ذكر شده، حمل مي گردد مشخص است كه اين روايت مطلق با اطلاقش مورد نظر نيست و آن قيد همه بايد ملاحظه کرد لذا در روايات ديگر اگر ملاحظه کنيد اشاره شده است که محبت تنها کافي نيست بلکه بايد به همراه اطاعت خدا و ترک معاصي باشد
شيخ طوسي روايتي را چنين آورده است:
بُو مُحَمَّدٍ الْفَحَّامُ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَمِّي، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ زَيْدٍ، عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ، قَالَ: خَدَمْتُ سَيِّدَنَا الْإِمَامَ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ) ثَمَانِيَ عَشْرَةَ سَنَةً، فَلَمَّا أَرَدْتُ الْخُرُوجَ وَدَّعْتُهُ، وَ قُلْتُ: أَفِدْنِي. فَقَالَ: بَعْدَ ثَمَانِيَ عَشْرَةَ سَنَةً، يَا جَابِرُ! قُلْتُ: نَعَمْ إِنَّكُمْ بَحْرٌ لَا يُنْزَفُ وَ لَا يُبْلَغُ قَعْرُهُ.
فَقَالَ: يَا جَابِرُ، بَلِّغْ شِيعَتِي عَنِّي السَّلَامَ، وَ أَعْلِمْهُمْ أَنَّهُ لَا قَرَابَةَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ)، وَ لَا يُتَقَرَّبُ إِلَيْهِ إِلَّا بِالطَّاعَةِ لَهُ.
يَا جَابِرُ، مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ أَحَبَّنَا فَهُوَ وَلِيُّنَا، وَ مَنْ عَصَى اللَّهَ لَمْ‏ يَنْفَعْهُ‏ حُبُّنَا.
از جابر جعفى از حضرت باقر عليه السّلام. فرمود اى جابر سلام مرا بشيعيان من برسان و بآنان اعلام كن كه بين ما و خدا قرابت خويشاوندى نيست و راه تقرب بخدا فقط اطاعت و فرمانبرى از اوست. اى جابر هر كس كه اطاعت خدا نموده و ما را دوست بدار او ولى و دوست ما است و كسى كه معصيت خدا را كند محبت ما سودى بحالش ندارد.الأمالي (للطوسي) ؛ النص ؛ ص296
همچنين امام رضا علي السلام فرمودند:
َا تَدَعُوا الْعَمَلَ الصَّالِحَ وَ الِاجْتِهَادَ فِي الْعِبَادَةِ اتِّكَالًا عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ع‏
لَا تَدَعُوا حُبَّ آلِ مُحَمَّدٍ ع وَ التَّسْلِيمَ لِأَمْرِهِمْ اتِّكَالًا عَلَى الْعِبَادَةِ فَإِنَّهُ لَا يُقْبَلُ أَحَدُهُمَا دُون‏
مبادا اعمال نيك را باتكاى حب و دوستى آل محمد صلى الله عليه و آله رها كنيد و مبادا دوستى آل محمد را باتكاى اعمال صالح از دست بدهيد زيرا هيچ كدام از اين دو به تنهائى پذيرفته نميشود.
بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏75 ؛ ص347
با اين وجود محبت در کنار عمل مورد نظر ائمه عليهم السلام مي‌باشد نه صرف محبت بدون عمل
همچنين اگرچه محبت اهل بيت عليهم السلام خود گوهر گرانقدري است، ولي آن کس که از دوستداران اهل بيت بوده، به امامت وخلافت آنان معتقد نباشد نجات نيافت است، به بهشت برين الهي وارد نمي گردد. لذا در روايت مشهوري که سني وشيعه، متواترا از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم نقل نموده اند، آن حضرت فرمود: (مثل أهل بيتي فيکم مثل سفينه نوح من رکبها نجي ومن تخلَّف عنها هلک). اهل بيت من در ميان شما مانند کشتي حضرت نوح است، هر کس در آن در آيد نجات يابد وهر که از آن تخلف ورزد هلاک مي شود
و يا در روايات فروان ديگر آمده است عبور از پل صراط فقط با ولايت حضرت علي عليه السلام مي‌باشد همچنانکه آمده است:
عن بريدة أيضا قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم " إذا جمع الله الأولين والآخرين يوم القيامة ونصب الصراط على جسر جهنم ما جازها أحد حتى كانت معه براءة بولاية علي بن أبي طالب. سمط النجوم العوالي في أنباء الأوائل والتوالي (2/15)
در نتيجه محبتي ارزش دارد که به دنبالش تبعيت نيز باشد همچنانکه در قرآن آمده است «قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونىِ یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ ...».[5]آل عمران/31: «بگو: اگر خدا را دوست می دارید از من پیروى کنید تا او نیز شما را دوست بدارد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
10 | سید | Germany - Eschborn | ٠٢:٣٩ - ٠٧ مرداد ١٣٩٤ |
با سلام ایا در کتب اهل سنت روایت یا نقل تاریخی معتبری مبنی بر گرداند اسرای کربلا در شام و بی حرمتی یا سوار کردن بر شتر بی پالان وحود دارد ؟ اگر هست متن را با ترجمه محبت بفرمایید . ممنون یاعلی

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اسارت اهل بيت امام حسين عليه السلام و بي حرمتي به آنان توسط يزيد، در منابع فراوان و با عبارات و نقل هاي مختلف نقل شده است و حتي برخي از علماي اهل سنت در خصوص اهانت يزيد به خاندان امام، ادعاي تواتر کرده اند
ابتدا تواتر را ذکر و به برخي از نقلهاي تاريخي در خصوص اسارت اسراي کربلا اشاره مي کنيم
آلوسي درباره تواتر اين مطلب گويد:
والطاقة الكبرى ما فعله بأهل البيت ورضاه بقتل الحسين على جده وعليه الصلاة والسلام واستبشاره بذلك وإهانته لأهل بيته مما تواتر معناه
اهانت يزيد به اهل بيت متواتر معنوي است
روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني ، العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ج 26 ص 72
ابن حبان مي نويسد:
أنفذ عبيد الله بن زياد رأس الحسين بن على إلى الشام مع أسارى النساء والصبيان من أهل بيت رسول الله صلى الله عليه وسلم
عبيد الله سر امام حسين را با اسراي زن و کودک اهل بيت پيامبر ، به شام فرستاد
الثقات ،: محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التميمي البستي الوفاة: 354 ، دار النشر : دار الفكر - 1395 - 1975 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : السيد شرف الدين أحمد ج 2 ص 312
ابن حجر مکی نیز از قول ابن جوزی نقل کرده :
قال ابن الجوزي وليس العجب إلا من ضرب يزيد ثنايا الحسين بالقضيب وحمل آل النبي صلی الله علیه وسلم على أقتاب الجمال أي موثقين في الحبال والنساء مكشفات الرؤوس والوجوه وذكر أشياء من قبيح فعله
ابن جوزی میگوید : تعجبی از (شخصی همانند) یزید نیست که با چوبدستی به دندانهای حسین (علیه السلام) زده و آل نبی اکرم صلی الله علیه و آله را بر پشت شترها سوار کرد در حالیکه دست و گردنشان با طناب به هم بسته شده بود و سر و صورت زنان باز بوده و به نمونه هایی از کارهای قبیح یزید اشاره می کند.
الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ، ج 2 ص 580 ، اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي الوفاة: 973هـ ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط
صاحب کتاب « شذرات الذهب » نيز گويد :
ولما تم قتله حمل رأسه وحرم بيته وزين العابدين معهم إلى دمشق كالسبايا قاتل الله فاعل ذلك وأخزاه ومن أمر به أو رضيه
وقتی حسین علیه السلام کشته شد ، سر او را به همراه خانواده اش در حالی که زین العابدین نیز با آنها بود ، همچون اُسَرا به دمشق فرستاد . خداوند بکشد کسی که چنین عملی را انجام داد و خوار نماید کسی را که به این امر دستور داد و کسی به آن راضی باشد.
شذرات الذهب في أخبار من ذهب ، ج 1 ص 67 ، اسم المؤلف: عبد الحي بن أحمد بن محمد العكري الحنبلي الوفاة: 1089هـ ، دار النشر : دار بن كثير - دمشق - 1406هـ ، الطبعة : ط1 ، تحقيق : عبد القادر الأرنؤوط، محمود الأرناؤوط
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها