2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
آيا عمر بن الخطاب ، به حضرت زهرا سلام الله عليها جسارت كرده است ؟
کد مطلب: ٥٠٠٩ تاریخ انتشار: ٢٥ شهریور ١٤٠٢ - ١٢:٠٠ تعداد بازدید: 289359
پرسش و پاسخ » شيعه
آيا عمر بن الخطاب ، به حضرت زهرا سلام الله عليها جسارت كرده است ؟

توضيح سؤال :

لطفا جريان حمله به بيت حضرت امير المومنين علي (ع) و ضرب و شتم حضرت فاطمه الزهرا ( س ) از كتب شيعه و سني را به صورت مفصل ( فايل ) برايم بفرستيد

با تشكر

براي ارائه به يكي از برادران سني كه گفته است اگر برايم ثابت كني كه عمر به حضرت فاطمه الزهرا ( س ) جسارت نموده از سني بودن دست بر ميدارم !!!!

پاسخ :

اين كه عمر بن الخطاب به حضرت زهرا سلام الله عليها جسارت كرده است ، از قطعيات تاريخ است .

رواياتي كه در رابطه با هجوم به خانه حضرت صديقه طاهره در كتب اهل سنت آمده به چند دسته مي شود تقسيم كرد .

1. تهديد به سوزاندن خانه:

ذكرالطبري: باسناده عن زياد بن كليب قال: أتي عمر بن الخطاب منزل عليّ وفيه طلحة والزبير ورجال من المهاجرين فقال: واللّه لأحرقنّ عليكم أو لتخرجنّ إلي البيعة»، فخرج عليه الزبير مصلتاً بالسيف فعثر فسقط السيف من بده فوثبوا عليه فأخذوه.

تاريخ الطبري: 2/443.

وابن أبي الحديد: عن سلمة بن عبد الرحمان قال: فجاءعمر اليهم فقال: «والذي نفسي بيده لتخرجنّ إلي البيعة أو لأحرقنّ البيت عليكم .

شرح نهج البلاغه: 1/164 (2/45).

2. آوردن وسائل آتش سوزي و بي توجهي خليفه دوم بر اعتراض مردم:

وابن قتيبة: قال: ... وقال عمر: والذي نفس عمر بيده لتخرجنّ أو لأحرقنّها علي من فيها! فقيل له: يا أباحفص إنّ فيها فاطمة!! فقال: وإن.

الامامة والسياسة: 1/12، أعلام النساء لعمر رضا كحالة: 4/114.

3 . آوردن وسائل آتش سوزي ودرگيري لفظي ميان حضرت صديقه و خليفه دوم:

البلاذري: باسناده عن سليمان التيمي وعن ابن عون: إنّ أبابكر أرسل إلي علي(عليه السلام)يريد البيعة فلم يبايع، فجاء عمر ومعه فتيلة فتلقّته فاطمة علي الباب، فقالت فاطمة: يابن الخطاب! أتراك محرقاً عليّ بابي؟ قال نعم: وذلك أقوي فيما جاء به أبوك.

انساب الاشراف: 1/586.

أبو الفداء: قال: ... فأقبل عمر بشيء من نار علي أن يضرم الدار، فلقيته فاطمة رضي اللّه عنها وقالت: إلي أين يابن الخطاب؟ أجئت لتحرق دارنا؟ قال: نعم.

تاريخ أبي الفداء: 1/164.

وابن عبد ربّه: الذين تخلّفوا عن بيعة أبي بكر: عليّ والعباس، والزبير، وسعد بن عبادة، فأمّا علي والعباس والزبير فقعدوا في بيت فاطمة حتّي بعث اليهم أبو بكر عمر بن الخطاب ليخرجوا من بيت فاطمة وقال له: إن أبوا فقاتلهم. فأقبل عمر بقبس من نار علي أن يضرم عليهم الدار فلقيته فاطمة فقالت: يابن الخطاب! أجئت لتحرق دارنا؟ قال: نعم.

العقد الفريد:5/12، طبعة مكتبة الرياض الحديثة.

4 . حمله خليفه دوم به حضرت صديقه طاهره

الشهرستاني: عن الجاحظ: إنّ عمر ضرب بطن فاطمة عليها السلام يوم البيعة حتّي ألقت الجنين من بطنها وكان عمر يصيح: إحرقوا دارها بمن فيها، وماكان في الدار غير عليّ وفاطمة والحسن والحسين وزينب(عليهم السلام).

الملل والنحل: 1/57. طبعة بيروت، دار المعرفة.

قال المسعودي: فهجموا عليه وأحرقوا بابه، واستخرجواه منه كرهاً، وضغطوا سيّدة النساء بالباب حتّي أسقطت محسناً.

اثبات الوصية:143.

قال ابن حجر العسقلاني: إنّ عمر رفس فاطمة حتّي أسقطت بمحسن.

لسان الميزان:1/268.

قال الصفدي: إنّ عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتّي ألقت المحسن من بطنها.

الوافي بالوفيات: 5/347.

روايات فراواني از طريق اهل سنت و شيعه نقل شده است كه غضب فاطمه ، غضب پيامبر و غضب پيامبر غضب خداوند است :

عن علي رضي اللّه عنه قال: قال رسول اللّه صلي اللّه عليه وآله وسلم لفاطمة: «إنّ اللّه يغضب لغضبك، ويرضي لرضاك . هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه .

المستدرك: 3/153، مجمع الزوائد: 9/203، الآحاد والمثاني للضحاك: 5/363، الذرية الطاهرة النبوية للدولابي: 119، المعجم الكبير للطبراني: 1/108، 22/401، نظم درر السمطين للزرندي الحنفي: 178، الكامل لعبداللّه بن عدي: 2/351، تاريخ مدينة دمشق : 3/156، أسد الغابة :5/522، ذيل تاريخ بغداد: 2/140، 2/141 ميزان الاعتدال :2/492، الإصابة: 8/265،266، تهذيب التهذيب: 21/392، سبل الهدي والرشاد للصالحي الشامي: 11/ 44 .

عن المِسْوَر بن مَخْرَمَة أنّ رسول اللّه صلي اللّه عليه وسلم قال: «فاطمة بَضْعَة منّي فمن أغضبها أغضبني .

صحيح البخاري 4/210، (ص 710، ح 3714)، كتاب فضائل الصحابة، ب 12 ـ باب مَنَاقِبُ قَرَابَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم.

عن المسور بن مخرمة قال قال رسول اللّه صلي اللّه عليه وسلم: «إِنَّمَا فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي يُؤْذِينِي مَا آذَاهَا .

صحيح مسلم 7/141 ح 6202) كتاب فضائل الصحابة رضي الله تعالي عنهم، ب 15 ـباب فَضَائِلِ فَاطِمَةَ بِنْتِ النَّبِيِّ عَلَيْهَا الصَّلاَةُ وَالسَّلاَمُ .

و از قطعيات تاريخ است كه حضرت زهرا سلام الله عليها تا آخر عمر از دست خليفه و دار و دسته اش غضبناك بود و هر گز از آن ها راضي نشد .

محمد بن اسماعيل بخاري مي نويسد :

فغضبت فاطمة بنت رسول اللّه صلي اللّه عليه وسلم فهجرت ابا بكر فلم تزل مهاجرته حتي توفيت.

صحيح البخاري: 4/42، ش 2862.

بنا بر نقل ابن قتيبه دينوري ، وقتي ابوبكر و عمر به ملاقات حضرت زهرا آمدند ، حضرت زهرا به آن ها گفت كه آن دو را تا آخر عمر پس از هر نمازش نفرين خواهد كرد .

واللّه لأدعونّ اللّه عليك في كلّ صلاة أصلّيها .

الإمامة والسياسة، تحقيق الشيري ج 1، ص 31.

اما از ديدگاه روايات شيعه ، اين كه قاتل حضرت زهرا سلام الله عليها ، عمر بن الخطاب است ، قطعي است . ما فقط به نقل يك روايت اكتفا مي كنيم :

وكان سبب وفاتها : أن قنفذا مولي عمر لكزها بنعل السيف بأمره ، فأسقطت محسنا ومرضت من ذلك مرضا شديدا ، ولم تدع أحدا ممن آذاها يدخل عليها .

سبب شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها اين بوده است كه قنفذ غلام عمر به دستور او ، آن حضرت را با غلاف شمشيرش زد . و اين سبب شد كه محسن سقط شود و حضرت زهرا شديدا مريض شوند . در مدتي كه مريض بودند ، به هيچ يك از آناني را كه او را اذيت كرده بودند ، اجازهء ملاقات نداد .

دلائل الإمامة ج 2 ، عنه بحار الأنوار : 8 / 230 - 232 ( ط الكمپاني ) ، 30 / 290 - 295 . 2 . مثالب النواصب : 371 - 374 ، 418 - 419 . 3 . الصراط المستقيم : 3 / 25 . 4 . مطارح النظر في شرح الباب الحادي عشر : 109 .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
681 | مبين | | ١١:٢١ - ٠٣ تير ١٣٩٢ |
باسلام .عزيزان چيزي كه شمابه حضرت عمرنسبت ميدهيدخيلي چيزهارونشون ميده كه اولاحضرت علي ع ترسوبوده ولي علي كه ماميشناسيم حيدربوده درضمن چطورچندسال بعدوفات حضرت فاطمه حضرت علي دخترشوبه حضرت عمرداده درضمن بيسوادبخون ببين پسران حضرت علي اسمشون چي بوآخه تاكي. ماتاموقعي كه باهم متحدبوديم چيزي به نام آمريكاواسرائيل نداشتيم همه آنهاگربه بودندولي الان شيرشدن چون مامشكل داريم برمطالعه كن ببين مسلمانان چچن وهندونيجريه چه بلايي به سرشون اومدبروزندان گوانتانامو رومطالعه كن تاكي مسلماني بدبخت باشيم

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ در مورد اشكالات شما در دو مقاله: «چرا اميرمؤمنان (عليه السلام) از همسرش دفاع نكرد؟» و «چرا حضرت علي (ع) نام سه فرزند خود را عمر ، ابوبكر و عثمان گذاشت؟» سخن گفته ايم مراجعه نماييد.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
682 | اوليايي | | ١٧:٢٤ - ٠٤ تير ١٣٩٢ |
با سلام خدمت دوستان گرامي همان طور که از خلفاي اهل تسنن دفاع ميکنم جوابي رو هم به دوستان عزيز اهل تسنن بدم برادران من کساني که از مسائل ديني اطلاعي ندارن لطف بفرمايند بدون سند ومدرک نظري ارائه ندهيد و از شخص خاصي از روي تعصب دفاع نکنيد نام گذاري پسران به نام هاي خلفاي اهل تسنن دال بر نداشتن اختلاف نيست وهم چنين دوستان تشيع لطف بفرمايند مطالبشونو با سند ومدرک بفرمايند تا در اسرع وقت جواب نظرات رو بدهيم هر کسي هم که به خلفا اهل تسنن و امامان اهل تشيع توهين وناسزا بگويد انگار به پدر ومادر خود توهين کرده است با تشکر فراوان از مديريت محترم سايت اوليايي
683 | حسين درويشي | | ١٦:٣٢ - ٠٨ تير ١٣٩٢ |
ازبرادرهاي اهل تسنن خواهش ميکنم از روي تعصب قضاوت نکنن.درسته پيامبر اکرم به ابوبکر صديق گفته اما اين حرف پيامبر به اين معني که پيامبر به ابوبکر گفته که توحرف کافران روتصديق ميکني که به من ميگن جادوگر و عاشق وتو به يگانگي خداوند ايمان نياوردي وپيامبري من را قبول نداري وکافري.اگرابوبکر دران شب درغار همراه پيامبر بوده مگه امام علي ع کجا بوده اندمگر غير اينه که از جونشون گذشتن ودررختخواب پيامبر خوابيدندتاپيامبر هجرت کنند.خواهش ميکنم يکي از فضيلتهاي ابوبکر روبگيدالبته اگه هست..
684 | اوليايي پاسخ حسين درويشي | | ١٨:٤٥ - ١٧ تير ١٣٩٢ |
دوست گرامي حسين درويشي باور کن از روي تعصب نيست منم دوست دارم با دليل ومدرک توجيه بشم يا توجيه کنم منابع خود شما هم از فضيلت حضرت ابوبکر نوشته البته از نظر من بين هيچ کدوم از شخصيتها نبايد فرق با کلمه برتري رو قرار بديم در کتاب موسوعة الامام الجواد (ع) تاليف السيد الحسيني القزويني و بحار الانوار مجلسي نوشته شده است:فقال أبو جعفر (عليه السلام): لست بمنكر فضل أبي بكر حضرت ابو جعفر عليه السلام فرمودند:منکر فضيلت حضرت ابو بکر رضي الله عنه نيستم. در کتاب موسوعة الامام الجواد (ع) تاليف السيد الحسيني القزويني آمده است.فقال (عليه السلام): لست بمنكر فضل عمر، ولكن أبا بكر أفضل من عمر. من منکر فضيلت حضرت عمر رضي الله عنه نيستم،اما حضرت ابوبکر رضي الله عنه از حضرت عمر رضي الله عنه افضل تر است. و يا ... در نهج البلاغة حضرت علي رضي الله عنه حضرت ابوبکر رضي الله عنه را اينگونه تعريف مي کند .228 - ومن كلام له عليه السلام:لله بلاء فلان فقد قوم الاود وداوى العمد . خلف الفتنة وأقامالسنة . ذهب نقي الثوب ، قليل العيب . أصاب خيرها وسبق شرها .أدى إلى الله طاعته واتقاه بحقه . رحل وتركهم في طرق متشعبة لا يهتدي فيها الضال ولا يستيقن المهتدي. خداوند بر فلاني(ابوبکر ياعمر)[1]رحمت بفرستد،کجي را راست کرد و جهالت را علاج کرد،فتنه و بدعت را پشت سر انداخت،سنت رسول صلي الله عليه و سلم را برقرار کرد،از دنيا رفت در حالي که پاک دامن و کم عيب بود،خير و خوبي را يافت و از شر و فساد زودتر رفت(وفات کرد)،طاعت و بندگي الله را ادا کرد و تقوي را چنان که حق آن بود اختيار کرد.وفات کرد و مردم را در راههاي پيچ در پيچ رها کرد که گمراه راه را نمي يابد و هدايت يافته يقين نمي کند.(توضيح:در اين حديث حضرت علي رضي الله عنه حضرت ابوبکر را تعريف کرد و حالت دوران خلافت خودشان را چنان آشفته معرفي کردند که هدايت يافته نيز در آن گمراه مي شود.)

پاسخ:
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
685 | اوليايي | | ١٦:٢٨ - ٢٢ تير ١٣٩٢ |
سلام خدمت دوساات گرامي ومديريت محترم سايت از انجايي که دوست عزيزمون از برادران اهل تسنن مدرک و سند خواست براش سند از کتابهاي اهل تشيع وتسنن اوردم تا بيشتر مطالعه بفرمايد وبدون دليل سوال نپرسن بازهم سوالي بود در خدمت هستم از مديريت هم نهايت تشکر را دارم
686 | محسن منتظر پاسخ به برادر اوليايي | | ٠٩:٢٤ - ٠٣ مرداد ١٣٩٢ |
برادر عزيز جناب اوليايي شما همچنان دم ار دليل و سند و مدرک ميزنيد و طوري وانمود مي فرماييد که اهل دليل و منطق هستيد. هنوز پس از گذشت مدت ها از دادن نظرخواهي مفصل من و جناب آقاي سجاد که از اينجانب زودتر نظر داده بودند (در يکي دو صفحه پيش) هرگز پاسخي به آن همه استاد و مدارک من نداده ايد. اين هم اسنادي ديگر و در صورت نداشتن پاسخ وعده ما و شما فرداي قيامت در پيشگاه خدا و رسول و ائمه طاهرين عليهم السلام. چگونگي مرگ عايشه به روايت تواريخ اهل سنت: روزهاي آخر عمر معاويه بود و او انديشه هاي بزرگي در سر داشت. روزي از همان روزها براي مروان، حكمران خود در مدينه، نامه اي نوشت و گفت: ياران پيامبر و مردم را جمع کن و از آنها براي فرزندم يزيد بيعت بگير! پس از رسيدن نامه، مروان مردم را جمع کرد و روي منبر به وصف يزيد پرداخت و براي او اعلام بيعت کرد. عبدالرحمن پسر ابوبکر از حرف ها و تمجيد هاي مروان از يزيد برآشفت و گفت: تو و آن کس که تو را به اين سخنان وا داشته دروغ مي گوييد. زيرا يزيد با آن همه اوصاف بدي که دارد، شايسته خلافت نيست. مروان از جسارت اين مرد، ناراحت شد و بر او تاخت. اما عبدالرحمن ديگر تاب نياورد و بي‌ درنگ از پايين منبر پاي مروان را گرفت و گفت: اي دشمن خدا! از منبر پايين بيا، تو اهل آن نيستي که به جاي پيامبر(صلي الله‌ عليه‌ و‌آله) بنشيني، پيامبر تو و پدرت را از مدينه تبعيد کرده بود. در اين گير و دار عايشه نيز همراه گروهي از زنان مدينه به مسجد آمد تا به مروان اعتراض کنند. مروان تا عايشه را ديد از ترس خود را به عايشه رساند و گفت: اي مادر مومنان! تو را به خدا سوگند مي دهم آنچه حق است بگو. عايشه گفت: من به جز سخن حق چيزي نمي گويم، رسول خدا تو و پدرت را لعنت کرده بود. تو و پدرت تبعيدي هستيد. چرا با برادرم عبدالرحمن، چنين سخن مي گويي؟! با اين خطاب عايشه، مروان در ميان جمعيت ضايع و خاموش شد. اما دلش از در شعله‌ هاي كينه مي سوخت. اين بود كه تمام جريان را در نامه ‌اي براي معاويه نوشت، معاويه نيز چون ماجرا را دانست همان آتش در دلش زبانه كشيد و کينه عايشه را به دل گرفت و با هزار سوار براي گرفتن بيعت و ترساندن مردم، به مدينه آمد. با بررسي رفتار حضرت صديق علي عليه‌ السلام و معاويه، به عظمت روحي و عفو و کرم آن امام بزرگ پي مي بريم. عايشه وقتي فهميد معاويه به مدينه آمده است براي اعتراض نزد او رفت و گفت: برادرم محمد را کشتي و بدنش را سوزاندي كافي نبود؟ امروز به مدينه آمده‌اي تا عبدالرحمن را نيز اذيت کني؟ تو نمي داني که از طُلَقاء و آزاد شده‌ هاي پيامبر در فتح مکه هستي؟ براي آزاد شده ‌ها روا نيست که تکيه بر خلافت جامعه اسلامي زنند، پدر تو از لشکريان احزاب و در صف دشمنان اسلام بود و همواره با رسول خدا مخالفت مي کرد... . با اين حرفهاي عايشه، کينه معاويه بيشتر شد، و تصميم کشتن او را گرفت، مورخين و علماي اهل تسنن مانند زمخشري در ربيع الابرار، و حافظ ابي نعيم در تاريخ خود مي نويسند: معاويه در مدينه دستور داد چاهي را در خانه خود کندند، و روي آن را با خاشاک پوشاندند و روي آن صندلي گذاشتند. آنگاه عايشه را به ميهماني دعوت کرد، وقتي که عايشه با راهنمايي گماشتگان آمد و روي صندلي نشست همان جا به چاه افتاد. معاويه سر آن چاه را با آهک گرفت و همانجا قبر عايشه شد. برخي نيز اين چنين نوشته‌ اند: دعوت معاويه از عايشه اواخر شب بود، عايشه سوار بر الاغ شد و همراه غلامش پيش معاويه آمد، معاويه عايشه را بسيار احترام کرد و او را به نشستن در جايگاه مخصوصي تعارف نمود. همين که عايشه در آنجا نشست به چاه افتاد. معاويه غلام و الاغش را نيز در چاه افکند تا کسي از اين ماجرا مطلع نشود. ولي رفته رفته اين ماجرا توسط عده‌اي از بستگان معاويه کشف شد. ماجراي مرگ عايشه به روايتي ديگر: ابوعروبه حسين بن محمد بن ابي معتبر مودود بن بن حماد سلمي حراني که از مورخان قرن سوم هجري است درکتاب اوائل الاشتباه درباره چگونگي مرگ عايشه اين چنين آورده است: معاويه در مدينه خطبه خواند و در دفاع از جانشيني فرزندش يزيد سخنراني کرد. عايشه لب به اعتراض گشود و سخنان تندي گفت، ازجمله اين که: ساکت شو و خاموش باش! پدرت از لشگريان احزاب و در صف دشمنان اسلام بود وبا رسول خدا مخالفت مي کرد. خود نيز از طلقاء وآزاد شدگان پيامبر در فتح مکه هستي. براي آزاد شدگان و فرزندان آزاد شدگان روا نيست که تکيه بر خلافت زنند. حال چگونه فرزندت يزيد را جانشين خود مي سازي؟ آيا خلفاي پيش از تو براي فرزندان خود بيعت گرفتند؟ در اين امر به چه کسي اقتداء کرده اي؟ معاويه خجل و شرمگين شد و از منبر پائين آمد. بدين گونه دشمني عايشه و معاويه آشکارتر شد و مشاوران معاويه به اوگفتند: کار را درياب که اگر عايشه بر تو گستاخي کند ، و ملامتت نمايد ديگران برتو خروج مي کنند. معاويه دو تن از يارانش ازجمله ابوهريره را با هداياي بسيار نزد عايشه فرستاد. اما او هدايا را نپذيرفت. سپس معاويه دستور داد در محل اقامتش چاهي کندند و در ته آن چاه نيزه هاي مسموم آخته رو به بالا تعبيه کردند و روي آن را پوشاندند. سپس به عايشه پيغام فرستاد که ما توقع داريم ام المومنين با تشريف فرمائي خود ما را مفتخر سازد. هنگامي که عايشه وارد شد معاويه او را تکريم نموده و به جايگاه ويژه راهنمائي نمود. همين که عايشه در آن جايگاه نشست در چاه فرو رفت و عايشه درون آن افتاد. معاويه سر در چاه فرو برد و گفت: اي عايشه هنوز خام هستي. باش تا پخته شوي. وعده گاه من و تو در چاه ويل است که درآنجا صحبت خواهيم کرد.( اين هم اعتراف خال المومنين به جهنمي بودن خودش و عايشه!). سپس دستور داد مرکب و غلام همراه عايشه را نيز بکشند و درون چاه بيندازند و آن چاه را با آهک پر کنند. تا مدت ها مردم از سرنوشت عايشه خبر نداشتند و در پي او بودند وگمان ميکردند که او به يمن رفته است؛ تا اين که جريان کشته شدن او و محل مدفون شدنش توسط نزديکان معاويه فاش گرديد و بدين ترتيب ام المومنين به دست خال المو منين! کشته شد. علماء اهل سنت اين جريان را از پيروان خود پنهان مي کنند و لذا مردم عادي اهل سنت خبر از چگونگي مرگ عايشه ندارند. منابع ديگر: حبيب السير ج1 ص 425 تشديد المطاعن ج16 ص 502 الاصابه ابن حجر عسقلاني ربيع الابرار زمخشري تاريخ حافظ ابئ نعيم اينجا به عظمت اميرالمومنين علي عليه السلام پي مي بريم که بعد ازجنگ جمل عايشه را با چهل زن محافظ شمشير زن به مدينه فرستاد ، وقتي به حضرت اعتراض کردند فرمود : حرمت همسر پيامبر لازم است ، و حساب او با خداست. که اگر معاويه به جاي علي عليه السلام بود عايشه را قطعه قطعه مي کرد. ابن ابي الحديد معتزلي در شرح نهج البلاغه ج17 ص254 گويد: اگر خليفه ي دوم به جاي علي عليه السلام بود هرآينه عايشه را قطعه قطعه کرده بود. براي تحقيق بيشتر و کامل درباره شخصيت عايشه رجوع شود به کتاب "عايشه در اسلام" علامه محقق سيد مرتضي عسکري که يکي از استادان دانشگاه الازهر مصر نيز پس از کلي تعريف و تمجيد مهر تأييد کامل بر صحت مطالب آن زده است.
687 | ميلاد | | ١٠:٠١ - ٠٩ مرداد ١٣٩٢ |
سلام اگه شما مي گوييد حضرت عمر ادم بدييه پس چراقبر حضرت عمر در کنار حضرت محمد (ص) دفن شده است اين همه شايعات يه سري اخوند بي درو بيکار گفته است

پاسخ:
با سلام
برادر گرامي
ما در مقاله ذيل به اين شبهه پاسخ داده ايم . لطف مناظره فضال با ابو حنيفه را بخوانيد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
688 | محب اهل بيت | | ١٢:٢٥ - ١١ مرداد ١٣٩٢ |
جواب کامنت 686 آقا ميلاد الله مي فرمايد يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ «الاحزاب 53 و حتما در جواب شما مي گويد به عايشه و حفصه به اث رسيده است که خود ابوبکر در کتاب بخاري مي گويد که پيامبر فرموده است ما چيزي به جا نمي گذاريم هر هست صدقه است «صحيح بخاري ج5 ص 82 صحيح مسلم کتاب الجهاد باب قول نبي لا نورث ما ترکنها فهو صدقه ج5 ص 153 خب اين شد يک پستي براي ابوبکر و عمر که خانه پيامبر را غصب کرده اند شما اهل سنت چطور اين را توجيه مي کنيد ؟؟؟؟
689 | محسن منتظر | | ١٥:٤٧ - ١٢ مرداد ١٣٩٢ |
برادر عزيز جناب اوليايي شما همچنان دم ار دليل و سند و مدرک ميزنيد و طوري وانمود مي فرماييد که اهل دليل و منطق هستيد. هنوز پس از گذشت مدت ها از دادن نظرخواهي مفصل من و جناب آقاي سجاد که از اينجانب زودتر نظر داده بودند (در يکي دو صفحه پيش) هرگز پاسخي به آن همه استاد و مدارک من نداده ايد. اين هم اسنادي ديگر و در صورت نداشتن پاسخ وعده ما و شما فرداي قيامت در پيشگاه خدا و رسول و ائمه طاهرين عليهم السلام. چگونگي مرگ عايشه به روايت تواريخ اهل سنت: روزهاي آخر عمر معاويه بود و او انديشه هاي بزرگي در سر داشت. روزي از همان روزها براي مروان، حكمران خود در مدينه، نامه اي نوشت و گفت: ياران پيامبر و مردم را جمع کن و از آنها براي فرزندم يزيد بيعت بگير! پس از رسيدن نامه، مروان مردم را جمع کرد و روي منبر به وصف يزيد پرداخت و براي او اعلام بيعت کرد. عبدالرحمن پسر ابوبکر از حرف ها و تمجيد هاي مروان از يزيد برآشفت و گفت: تو و آن کس که تو را به اين سخنان وا داشته دروغ مي گوييد. زيرا يزيد با آن همه اوصاف بدي که دارد، شايسته خلافت نيست. مروان از جسارت اين مرد، ناراحت شد و بر او تاخت. اما عبدالرحمن ديگر تاب نياورد و بي‌ درنگ از پايين منبر پاي مروان را گرفت و گفت: اي دشمن خدا! از منبر پايين بيا، تو اهل آن نيستي که به جاي پيامبر(صلي الله‌ عليه‌ و‌آله) بنشيني، پيامبر تو و پدرت را از مدينه تبعيد کرده بود. در اين گير و دار عايشه نيز همراه گروهي از زنان مدينه به مسجد آمد تا به مروان اعتراض کنند. مروان تا عايشه را ديد از ترس خود را به عايشه رساند و گفت: اي مادر مومنان! تو را به خدا سوگند مي دهم آنچه حق است بگو. عايشه گفت: من به جز سخن حق چيزي نمي گويم، رسول خدا تو و پدرت را لعنت کرده بود. تو و پدرت تبعيدي هستيد. چرا با برادرم عبدالرحمن، چنين سخن مي گويي؟! با اين خطاب عايشه، مروان در ميان جمعيت ضايع و خاموش شد. اما دلش از در شعله‌ هاي كينه مي سوخت. اين بود كه تمام جريان را در نامه ‌اي براي معاويه نوشت، معاويه نيز چون ماجرا را دانست همان آتش در دلش زبانه كشيد و کينه عايشه را به دل گرفت و با هزار سوار براي گرفتن بيعت و ترساندن مردم، به مدينه آمد. با بررسي رفتار حضرت صديق علي عليه‌ السلام و معاويه، به عظمت روحي و عفو و کرم آن امام بزرگ پي مي بريم. عايشه وقتي فهميد معاويه به مدينه آمده است براي اعتراض نزد او رفت و گفت: برادرم محمد را کشتي و بدنش را سوزاندي كافي نبود؟ امروز به مدينه آمده‌اي تا عبدالرحمن را نيز اذيت کني؟ تو نمي داني که از طُلَقاء و آزاد شده‌ هاي پيامبر در فتح مکه هستي؟ براي آزاد شده ‌ها روا نيست که تکيه بر خلافت جامعه اسلامي زنند، پدر تو از لشکريان احزاب و در صف دشمنان اسلام بود و همواره با رسول خدا مخالفت مي کرد... . با اين حرفهاي عايشه، کينه معاويه بيشتر شد، و تصميم کشتن او را گرفت، مورخين و علماي اهل تسنن مانند زمخشري در ربيع الابرار، و حافظ ابي نعيم در تاريخ خود مي نويسند: معاويه در مدينه دستور داد چاهي را در خانه خود کندند، و روي آن را با خاشاک پوشاندند و روي آن صندلي گذاشتند. آنگاه عايشه را به ميهماني دعوت کرد، وقتي که عايشه با راهنمايي گماشتگان آمد و روي صندلي نشست همان جا به چاه افتاد. معاويه سر آن چاه را با آهک گرفت و همانجا قبر عايشه شد. برخي نيز اين چنين نوشته‌ اند: دعوت معاويه از عايشه اواخر شب بود، عايشه سوار بر الاغ شد و همراه غلامش پيش معاويه آمد، معاويه عايشه را بسيار احترام کرد و او را به نشستن در جايگاه مخصوصي تعارف نمود. همين که عايشه در آنجا نشست به چاه افتاد. معاويه غلام و الاغش را نيز در چاه افکند تا کسي از اين ماجرا مطلع نشود. ولي رفته رفته اين ماجرا توسط عده‌اي از بستگان معاويه کشف شد. ماجراي مرگ عايشه به روايتي ديگر: ابوعروبه حسين بن محمد بن ابي معتبر مودود بن بن حماد سلمي حراني که از مورخان قرن سوم هجري است درکتاب اوائل الاشتباه درباره چگونگي مرگ عايشه اين چنين آورده است: معاويه در مدينه خطبه خواند و در دفاع از جانشيني فرزندش يزيد سخنراني کرد. عايشه لب به اعتراض گشود و سخنان تندي گفت، ازجمله اين که: ساکت شو و خاموش باش! پدرت از لشگريان احزاب و در صف دشمنان اسلام بود وبا رسول خدا مخالفت مي کرد. خود نيز از طلقاء وآزاد شدگان پيامبر در فتح مکه هستي. براي آزاد شدگان و فرزندان آزاد شدگان روا نيست که تکيه بر خلافت زنند. حال چگونه فرزندت يزيد را جانشين خود مي سازي؟ آيا خلفاي پيش از تو براي فرزندان خود بيعت گرفتند؟ در اين امر به چه کسي اقتداء کرده اي؟ معاويه خجل و شرمگين شد و از منبر پائين آمد. بدين گونه دشمني عايشه و معاويه آشکارتر شد و مشاوران معاويه به اوگفتند: کار را درياب که اگر عايشه بر تو گستاخي کند ، و ملامتت نمايد ديگران برتو خروج مي کنند. معاويه دو تن از يارانش ازجمله ابوهريره را با هداياي بسيار نزد عايشه فرستاد. اما او هدايا را نپذيرفت. سپس معاويه دستور داد در محل اقامتش چاهي کندند و در ته آن چاه نيزه هاي مسموم آخته رو به بالا تعبيه کردند و روي آن را پوشاندند. سپس به عايشه پيغام فرستاد که ما توقع داريم ام المومنين با تشريف فرمائي خود ما را مفتخر سازد. هنگامي که عايشه وارد شد معاويه او را تکريم نموده و به جايگاه ويژه راهنمائي نمود. همين که عايشه در آن جايگاه نشست در چاه فرو رفت و عايشه درون آن افتاد. معاويه سر در چاه فرو برد و گفت: اي عايشه هنوز خام هستي. باش تا پخته شوي. وعده گاه من و تو در چاه ويل است که درآنجا صحبت خواهيم کرد.( اين هم اعتراف خال المومنين به جهنمي بودن خودش و عايشه!). سپس دستور داد مرکب و غلام همراه عايشه را نيز بکشند و درون چاه بيندازند و آن چاه را با آهک پر کنند. تا مدت ها مردم از سرنوشت عايشه خبر نداشتند و در پي او بودند وگمان ميکردند که او به يمن رفته است؛ تا اين که جريان کشته شدن او و محل مدفون شدنش توسط نزديکان معاويه فاش گرديد و بدين ترتيب ام المومنين به دست خال المو منين! کشته شد. علماء اهل سنت اين جريان را از پيروان خود پنهان مي کنند و لذا مردم عادي اهل سنت خبر از چگونگي مرگ عايشه ندارند. منابع ديگر: حبيب السير ج1 ص 425 تشديد المطاعن ج16 ص 502 الاصابه ابن حجر عسقلاني ربيع الابرار زمخشري تاريخ حافظ ابئ نعيم اينجا به عظمت اميرالمومنين علي عليه السلام پي مي بريم که بعد ازجنگ جمل عايشه را با چهل زن محافظ شمشير زن به مدينه فرستاد ، وقتي به حضرت اعتراض کردند فرمود : حرمت همسر پيامبر لازم است ، و حساب او با خداست. که اگر معاويه به جاي علي عليه السلام بود عايشه را قطعه قطعه مي کرد. ابن ابي الحديد معتزلي در شرح نهج البلاغه ج17 ص254 گويد: اگر خليفه ي دوم به جاي علي عليه السلام بود هرآينه عايشه را قطعه قطعه کرده بود. براي تحقيق بيشتر و کامل درباره شخصيت عايشه رجوع شود به کتاب "عايشه در اسلام" علامه محقق سيد مرتضي عسکري که يکي از استادان دانشگاه الازهر مصر نيز پس از کلي تعريف و تمجيد مهر تأييد کامل بر صحت مطالب آن زده است.
690 | يوسف كرد | | ٢٠:٣٣ - ١٤ مرداد ١٣٩٢ |
با سلام به همه بندگان خدا و پيروان را حق.
بنده از برادران اهل منطق اهل تسنن يک سوال دارم .شما يک آبدارچي شرکت را در نظر بگيريد که يک روز مي خواهد به مرخصي برود .
آيا يک آبدارچي بدون جانشين مي تواند به مرخصي برود ؟ بله يا خير ؟
پيغمبري که بناست ديگر بعد از او هيچ پيامبري نيايد ،وپيغمبري که عقل کل است ،وديني که کامل گشته به توسط ابلاغ آن پيغمبر ،
آيا شايسته است اين پيغمبر براي خود جانشيني انتخاب نکند و اين همه عالم وبرنامه هاي دنيا را رها کندوبدون جانشين ترک دنيا کند ؟
اصلا براي خود دين اسلام اين نقص به حساب مي ايد .که آخرين پيامبر رحلت فرموده وجانشين انتخاب نکرده .!!!
شايد شما برادران بزرگوار بگوييد قرآن مارا بس است . در جواب آيا کتاب بدون معلم به دانش آموزان ظلم نيست ؟
آياخداوند کتاب فرستاده بدون معلم ؟؟؟ کتابي که تمام بشريت برنامه هاي امور دنيوي واخروي را بايد از آن استخراج کنند.!! آيا افرادي وجود دارند که اين علم را داشته باشند و بتوانند تمام مشکلات وسوالات انسانها واديانهاي گوناگون را جواب بدهند .؟؟؟؟
اگر خلفاء واقعا جانشين پيامبر بودند پس چرا دين بعد از پيامبر به 72 فرقه متفرق شدند؟؟
جانشين پيامبر بايد عين پيامبر باشد . چه در عصمت ،چه در قدرت ،وچه در علم . ما با مطالعه تاريخ اين ويژه گي هارا در خلافت ابوبکر وعمر وعثمان انصافا نمي بينيم .اما درحکومت علي عليه السلام واقعا وانصافا و وجدانا ً اين شايستگي مشاهده مي شود .حالا خارج از تعصب /وجدانا ً آيا حق به جانب چه کسي است ؟؟ خود قضاوت بفرماييد.
691 | حسين | | ٠٢:٠٧ - ٢٢ مرداد ١٣٩٢ |
چرا اصلا چيزي به نام سني وجود دارد؟وقتي خود خدا گفته که علي جانشين رسول است
692 | سيد وحدت هاشمي | | ٠٤:٣٨ - ٢٢ مرداد ١٣٩٢ |
آيا اهل سنت انتظار دارند شيعيان بپذيرند که فاطمه(ع) به مرگ طبيعي از دنيا رفته مثلآ از کمبود ويتامين در سن 18 سالگي با صورت و بازوي زخمي و پهلوي شکسته و غضبناک از دو خليفه اول و دوم از دنيا رخت بر بسته است اين اصلا منطقي نيست يک کم واقع بين باشيد
693 | عمر شه بخش | | ١٠:١٩ - ٣١ مرداد ١٣٩٢ |
با سلام من يک سوال دارم چرا تا15.20سال پيش اهل تشيع مي گفتن وفات حضرت فاطمه اما حالا مي گويند شهادت حضرت فاطمه؟وسوال ديگرچرا وقتي حضرت محمد به حضرت عمر(رض)بشارت بهشت داده ايشان بايد ادم بدي باشند؟مگرنعوذبالله خدا وپيامبر اشتباه مي کنند؟مانبايد درباره تاريخ حرف بزنيم چون فتنه گرهاتاريخو عوض کردن .

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ شيعه هميشه تاكيد بر شهادت حضرت فاطمه سلام الله عليها داشته است. روايت عشره مبشره هم ساختگي و كار غاصبان حكومت و تاريخ و پيروان آنهاست؛ خدا و پيامبر اشتباه نمي كنند بلكه اشتباه را افراد به آنها نسبت مي دهند.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
694 | mahmood rigi | | ١١:٥٧ - ٠١ شهریور ١٣٩٢ |
درود و سلام بر شما! برادران توجه کنZد اصحاب پZامبر شاگردان پZامبر بوده اند فرقZ نمZکند چه خلفاZ راشدZن و بقZه صحابه، مگر مZشود که شاگردن پZامبر بعد از چند سال تعلZم زZر دست پZامبر خدا خطا کنند درسته بعد از پZامبر اتفاقاتZ پZش اومده ولZ شما خوبZ هاZ انان رو ول کرده اZد و فقط از اختلافات جزZZ انها حرف مZزنZد و بزرگشون مZکنZد و مسائلZ را بهشون ربط مZدهZد که اصلا عقل و منطق قبول نمZکند اZا اZن انصاف است اZا توهZن و ناسزا گفتن کار درستZه اZا توهZن از نظر دZن اسلام کار درستZه بخدا براZ شما بد است خودتون ضرر مZکنZد به صحابه که چZزZ نمZرسه Zا اضافه نمZشه اعتقاد و عقZده Z خودتون درست کنZد با چشم بسته راه نرZد اZا اZن انصاف است همون کسZ که اسلام را براZ شما هدZه اورد باهاش دشمنZ کنZد!
695 | سيد وحدت هاشمي | | ١٢:٣٨ - ٠٢ شهریور ١٣٩٢ |
اهل سنت مطمئن باشيد اگر خود عمر امروز زنده مي شد و اعتراف به شهادت حضرت فاطمه هم مي کردشما بازهم به دلايل بي منطق از خود عمر هم قبول نمي کرديد و مي گفتيد جناب عمر سند شما ضعيف است شما صحابه پيامبريد حضرت علي نام شما را بر روي فرزندش گذاشته و شما با ام کلثوم ازدواج کرديد از شما اين جور کارها بعيد است و جناب عمر هم. از داشتن چنين پيروان متعصبي کم مي آورد شما بدانيد که عمر را مي پرستيد نه خدا را پس اجرتان با عمر
696 | اوليايي (برادر محسن منتظر ) | | ٠٩:٣٧ - ٠٦ شهریور ١٣٩٢ |
دوست گرامي جناب آقاي محسن منتظر من در اکثر بحث ها شرکت داشته ام و در جواب به سوالات شما مدارک واسنادي از بزرگان مذهب تشيع برايتان آوردم
بنده به علت دسترسي نداشتن به اينترنت بعضي وقتها نمي توانم زياد در بحث و تبادل نظر در اين سايت حضور داشته باشم . با توجه به مشغله کاري بنده انشالله در اسرع وقت به سوالات شما با دلايل واسناد قاطع جواب خواهم داد باز هم از برادران تشيع خواشمندم حق توهين به هيچ کسي وهيچ بزرگ ديني را نداريد انشالله با همکاري مديريت سايت بتوانيم با نظراتمون به راست يا اشتباه بودن راهمان پي ببريم
697 | هيمن | | ٢٣:٢٥ - ٢٠ شهریور ١٣٩٢ |
حضرت عمر پدر زن پيامبر بوده و اگر آنها در زمان زنده بودن با هم اختلافي داشتن.مقبره شان در کنار هم نبود.اهل تشيع بدانند که توهين به خلفاي راشدين عاقبت خوبي ندارد!
698 | حسام از تركمن صحرا | | ١٩:٢٥ - ٠٨ مهر ١٣٩٢ |
از خدا التماس کردن شجاعت *اگر برآورده شد نعمت اگر برآورده نشد حکمت * از خلق خدا التماس کردن ذلت اگر برآورده شد منت * اگر برآورده نشد خفت. اين شعر رو روي ديوار يه کافي نت نوشته بودن.
برادر هاي اهل تشييع در سال 89 آيت الله خامنه اي فتوا داد که کسي حق ندارد به ام المومنين عايشه و مقدسات برادران اهل سنت بي احترامي کند مخصوصا به سيدنا عمر رضي الله عنه . شما بي احترامي که هيچ داريد فحش ميديد. (فحش دادن ها و تهمت زدن ....) حرام و گناه داره.
اين حرف هاي بي پايه و اساس رو هم بزاريد کنار . چرا؟ چون جز حاشيه هيچ چيزي نداره. اينجوري هيچ اختلافي هم به وجود نمياد.
حالا يه صلوات محمدي بفرست. الهم صلي علي محمد و ال محمد.
699 | سيد وحدت هاشمي | | ٠٤:٣٨ - ١٠ مهر ١٣٩٢ |
کامنت698 حسام
ما کاري نه با عايشه داريم نه حاشيه نه عمر
اين عايشه و عمر هستند که با ما کار دارند اين صحيح بخاري است که عايشه را بد نام کرده نه شيعه
در ضمن شما قاتل فاطمه زهرا (ع) را به شيعيان معرفي کن تا ما هم بدانيم و اينکه چرا تا امروز قبرش مخفي مانده ؟
و چند سخن گوهر بار و فقط و فقط يک فضيلت با سند معتبر از سيدنا عمر بياور تا ما هم بدانيم
ما که هرچه گشتيم به مسايل جنسي منتهي شد شما هم بگزد خبر بده
700 | bisetareh | | ١٠:٥٦ - ١١ مهر ١٣٩٢ |
آقاي حسام آقاي خامنه اي آيا مخصوصا عمر نام برد؟ يافقط گفت مقدسات
آقاي خامنه اي گفت فحش ندهيد يا حقيقت را کتمان کنيد؟
افشاگري باتوهين فرق ميکنه کامنت هاي اکثر دوستان دال بر ايقزيه است اينکه بگيم عمر شراب خوار بوده باعلت بدعت گذار بوده با علت غاصب بوده بادليل خشن بوده نادان بوده زنا زاده وابنه اي بوده باسند
اگر مابي سند گفتيم يافحش داديم قبول ولي وقتي بادليل ومدرک حرف ميزنيم اونم ازکتب خودتون چيزي هست که خودتون هم بايد قبول داشته باشيد اين ميشه اصطوره شناسي اين ميشه شناختن بزرگان دين نه توهين
اگه ميخوايم وحدت داشته باشيم از بزرگانمون اومده افشاگري و گفتن حقايق وحدت رو نزديک تر وقويتر ميکنه
وحدت وتوهين نکردن به مقدسات شما دليل نميشه که عيباشون رو نگيم
ياعلي
701 | اوليايي | | ١٧:٤٥ - ١٢ مهر ١٣٩٢ |
با عرض سلام خدمت شما برادران گرامي
جواب کامنت 699 ۱ـ حضرت عمر مردي بود الهام يافته، چنان كه بخاري از رسول الله روايت كرده كه مي‌فرمايد: «لقد كان فيما قبلكم من الأمم محدثون، فإن يكن في أمتي أحد فإنه عمر» يعني: در امتهاي پيش از شما مردمي بودند كه به آنها حقايقي الهام مي‌شد، اگر در امت من چنين كسي باشد، قطعاً او عمر خواهد بود.
در جواب دوست 700 هم بايد بگم درست رهبر انقلاب هم بايد بگن وفتوا بدهند که نبايد به مقدسات توهين شود حال که سني چه شيعه و چه اديان مختلف
حال يه سوالي از شما برادر عزيز البته قصد توهين نباشه آيا شما بر پدر مادر وبرادر خود لعنت ميفرستي ؟ حال با توجه به ارزش وحرمت پدر و مادر آيا حاضر هستي به خواهر وبرادر خود لعنت بفرستي ؟ قطعا جواب شما نه است شايد برادران اهل سنت بعضي از نظرات واعتقادات شمار ا قبول نکنند اما به خود اجازه توهين کردن به مقدسات شما را تميدهند .
702 | محمد كعبي | | ١٠:١٣ - ٢٣ مهر ١٣٩٢ |
همهي حرف هايي که شنيدم کراهيت بود ( يا ايها المسلمون نحن کلنا اسلامنا واحد .لماذا تفرقوا بيننا) سوال؟اگر عمر به خانه ي حضرت علي حمله کرده بود خوب چرا به ملاقات حضرت فاطمه امد؟

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ دنياي سياست بازي و نيرنگ، دنياي كثيفي است اينطور كارها در آن طبيعي است طوري مخاطب را غافل كرده و گرفتار نيرنگ مي كنند كه در عين صحبت از وحدت و تقريب، در عين مشاهده مدارك فراوان در اعتراض حضرت فاطمه سلام الله عليها به حاكمان وقت و حمله به خانه او و آزردن او و اعلام نارضايتي از طرف او، ولي باز هم در ذهنش چنين سوالي باقي مي ماند! دوست عزيز آنها براي اينكه حداقل براي افرادي چون شما در آن زمان و در آينده در مورد جنايات خود ترديد درست كنند چنين كردند. شما براي اينكه چنين سوالي مطرح نكنيد كافي بود جريان عيادت عمر و ابوبكر از حضرت فاطمه سلام الله عليها را خودتان مي ديديد، در الامامه و السياسه ابن قتيبه چنين آمده است:

«فقال عمر لأبي بكر رضي الله عنهما انطلق بنا إلى فاطمة فأنا قد أغضبناها فانطلقا جميعا فاستأذنا على فاطمة فلم تأذن لهما فأتيا عليا فكلماه فأدخلهما عليها فلما قعد عندها حولت وجهها إلى الحائط فسلما عليها فلم ترد عليهما السلام فتكلم أبو بكر فقال يا حبيبة رسول الله والله إن قرابة رسول الله أحب إلي من قرابتي وإنك لأحب إلى من عائشة ابنتي ولوددت يوم مات أبوك أني مت ولا أبقى بعده أفتراني أعرفك وأعرف فضلك وشرفك وأمنعك حقك وميراثك من رسول الله إلا أني سمعت أباك رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول ( لا نورث ما تركنا فهو صدقة ) فقالت أرأيتكما إن حدثتكما حديثا عن رسول الله صلى الله عليه وسلم تعرفانه وتفعلان به قالا نعم فقالت نشدتكما الله ألم تسمعا رسول الله يقول ( رضا فاطمة من رضاي وسخط فاطمة من سخطي فمن أحب فاطمة ابنتي فقد أحبني ومن أ رضى فاطمة فقد أرضاني ومن أسخط فاطمة فقد أسخطني ) قالا نعم سمعناه من رسول الله صلى الله عليه وسلم قالت فإني أشهد الله وملائكته أنكما أسخطتماني وما أرضيتماني ولئن لقيت النبي لأشكونكما إليه فقال أبو بكر أنا عائذ بالله تعالى مني سخطه وسخطك يا فاطمة ثم انتخب أبو بكر يبكي حتى كادت نفسه أن تزهق وهي تقول والله لأدعون الله عليك في كل صلاة أصليها ثم خرج باكيا فاجتمع إليه الناس فقال لهم يبيت كل رجل منكم معانقا حليلته مسرورا بأهله وتركتموني وما أنا فيه لا حاجة لي في بيعتكم أقيلوني بيعتي» (الإمامة والسياسة، ج 1، ص17)

در اين سند چند نكته مشهود است:

1. آن دو او را ناراحت كرده و براي دلداري به ديدن او رفته بوده اند. «فأنا قد أغضبناها »

2. فاطمه به قدري از آنها ناراحت است كه به آنها اجازه ديدار نمي دهد. «فاستأذنا على فاطمة فلم تأذن لهما»

3. بعد از آنكه مشرف به ديدار ايشان مي شوند هم آنها را تحويل نمي گيرد و روي خود از آنها بر مي گرداند. «فلما قعد عندها حولت وجهها»

4. سلام مي كنند ولي سلام آنها را جواب نمي دهد. «فسلما عليها فلم ترد عليهما السلام» اين يعني چه؟ مگر جواب سلام مسلمان واجب نيست؟

5. خودشان اعتراف مي كنند كه حق او را غصب كرده اند. «أمنعك حقك وميراثك من رسول الله»

6. خدا و ملائكه را شاهد مي گيرد كه از آنها راضي نيست و آنها او را اذيت كرده اند. «فإني أشهد الله وملائكته أنكما أسخطتماني وما أرضيتماني»

7. براي شكايت خود در دنيا محلي نمي شناسد و قصد دارد در آن دنيا پدرش را قاضي قرار دهد. «لئن لقيت النبي لأشكونكما إليه»

8. در هر نمازي آنها را نفرين مي نمايد: «والله لأدعون الله عليك في كل صلاة أصليها»

ووو

اگر اينهمه دليل شما را قانع نمي كند بايد فكري به حال عقل خود بكنيد! من عذر مي خواهم كه با شما چنين با صراحت سخن گفتم اميدوارم به خود آييد و خود را از دام تبليغات مسموم غاصبان رها سازيد و در راه مستقيم محمد و آل او قرار گيريد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
703 | ابراهيم گلچين چافي | | ٢٣:٥٣ - ٢٧ مهر ١٣٩٢ |
سلام و درود خدمت همه برادران و خواهران شيعه و سني
اگر هدف از شريعت اسلام تربيت انسان مومن مقيد به فرايض پنج گانه ، روزه ، احترام به حقوق مردم ، نکاح و ازدواج به سنت پيامبر ، تربيت اسلامي فرزندان و ... است که ما الحمدلله در ميان هر دو گروه شيعه و سني ماشاءالله اينهمه جوان مقيد به احکام و آداب ، حافظ قرآن کريم و امثالهم مي بينيم ، ديگر چه جاي بحث و اختلاف است؟ اگر ميخواهيم روي عقايد خود ثابت قدم بمانيم ، بياييم به اعتقادات همديگر براساس حقوق قانون مدني احترام بگذاريم.
704 | محمد | | ٠٢:١٠ - ٣٠ مهر ١٣٩٢ |
آقايان من يک سوال از همگي شما دارم اگر به شما بگويند معلم شما از فلان درس امتحان مي گيرد شما چکار مي کنيد؟
قطعا آن درس را از کسي که کاملا به آن اطمينان داريد مي پرسيد يا آن درس را به طور کامل مي خوانيد.
در اين دو موضوع به قاطعيت مي توان گفت شيعه هم از فرد مطلع مذهبش را گرفته و هم جانب احتياط را براي مرگش در نظر گرفته زيرا براي اينکه جواب قبر را بدهد آماده است.پس شما اهل تسنن به کدامين دليل ابراز حقانيت مي کنيد؟
ياحق
705 | ابوبكرعبدالهي | | ٢٢:٣٠ - ١٧ آبان ١٣٩٢ |
ازنظرمن دين يهودي ازدين شيعه تکميل ترهست اي شيعيان کثيف شما ميان امام حسين وحسن که برادرن فرق ميگذاريدوسبب تفرقه ميشويدشيعه هاي کثيف بدبخت ترين آدم هاي رو زمين قوري دنياتان به سر بي
706 | bisetareh | | ١٨:٤٤ - ١٨ آبان ١٣٩٢ |
آقاي اوليايي اگر پدر ومادرم دشمن اهل بيت بودند بر من واجب بود آنها را لعن بفرستم
ماهرچه گفتيم از کتب خودتون بود
بايد تاسف بخوري چرا در کتب شما پر از اهانت به بزرگانتون است
بعدشم براي ما شيعه از بخاري سند نزار سندي بزار که شيعه قبول داشته باشه
از بخاري خواستي سند ميزارم درباره همون عمر روت نشه ديگه اينجا نظر بدي تو بايد بخاري راقبول داشته باشي
ما عمر را از نهج البلاغه ميشناسيم واسناد خودتون

امير المؤمنين عليه السّلام در نامه خود به مالك مي‌نويسد:
«فإنّ هذا الدين قد كان أسيراً فى أيدى الأشرار، يعمل فيه بالهوى و تطلب به الدنيا».
اين دين اسير دست اشرار، و وسيله هوسرانى و دنيا طلبى گروهى بوده است.
نهج البلاغه شيخ محمد عبده، ج 3، ص 95 ـ شرح نهج البلاغه، ابن أبي الحديد، ج 17، ص59.

مسلم در روايتى اين گفتگو را اين گونه نقل مى‌كند ومى‏نويسد:
فلمّا توفّي رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله، قال أبو بكر: أنا ولي رسول اللّه... فرأيتماه كاذباً آثماً غادراً خائناً... ثمّ توفّي أبو بكر فقلت: أنا وليّ رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله، ولي أبي بكر، فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً! واللّه يعلم أنّي لصادق، بارّ، تابع للحقّ!.
عمر گفت: پس از رحلت پيامبر (ص)، ابوبكر گفت: من جانشين رسول خدا (ص) هستم، و شما دو نفر (علي و عباس) ابوبكر را دروغگو، گنهكار، حيله گر و خائن دانستيد، و پس از درگذشت ابوبكر، گفتم: من خليفه پيامبر و ابوبكر هستم، شما باز هم مرا دروغگو، گنهكار، حيله گر و خائن دانستيد، و خدا مى‌داند كه من راستگو، نيكوكار، و پيرو حق مى‌باشم.
النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 3، ص 1378، ح 1757، كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ، بَاب حُكْمِ الْفَيْءِ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

ولکنّک استبددت علينا بالأمر وکنّا نرى لقرابتنا من رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم نصيباً حتّى فاضت عينا أبى بکر...

صحيح البخارى: 5/82، کتاب المغازي، باب غزوة خيبر.

بخاري مي گويد :‌
اميرالمؤمنين علي به ابوبکر فرمود : تو در امر خلافت با ما مستبدانه برخورد نمودي و ما بواسطه قرابت و خويشاونديمان با رسول خدا معتقديم که حق و نصيبي در خلافت بعد از رسول خدا داريم ( اين کلمات را حضرت فرمودند) تا اشک از چشمان ابوبکر جاري شد .
در صحيح مسلم آمده :
استبددت علينا بالأمر وکنّا نحن نرى لنا حقّاً لقرابتنا من رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم...
صحيح مسلم : ج 5 ص 154، باب قول النبي صلى الله عليه وسلم لا نورث ما ترکنا فهو صدقة
اميرالمؤمنين به ابوبکر فرمود : تو در امر خلافت با ما مستبدانه برخورد نمودي و ما بواسطه قرابت و خويشاونديمان با رسول خدا معتقديم که حق خلافت بعد از رسول خدا از آنِ ماست .
ياعلي
707 | شمس الدين جليليان | | ١٨:٥٩ - ١٨ آبان ١٣٩٢ |
705 - ابومکر ابوشيطاني : برادران وهابي شما و هم کيشانت بيشتر قرابت فکري و عقيدتي با يهود دارند و يهود مدينه از جمله کعب الاحبار از بنيانگذاران مذهب عمري و بکري هستند پس شما اول در مذهب خود تحقيق کنيد . در مورد فرق گذاشتن بين حسن و حسين (ع) اين يک تهمت و افترا است ما آن دو امام عزيز را لؤلؤ و مرجان قرآن و سلاله ي پاک حضرت رسول اکرم و سيد جوانان اهل بهشت مي دانيم و تنها فرقي که قائل هستيم اين است که امام حسن مقدم بر امام حسين است چون امام حسن پيشواي امام حسين بوده اند و باز اعتقاد داريم که اگر امام حسين به جاي امام حسن بودند همان کاري مي کردند که امام حسن کردند و بالعکس . نه تنها اين دو عزيز زهرا (س)که همه ي امامان هم اگر در شرايط امام حسين قرار مي گرفتند همان کاري مي کردند که امام حسين کردند . هيچ يک از امامان فرقي با هم ندارند و عملکرد متفاوت آن بزرگواران ناشي از شرايط زماني و مکاني متفاوت آنهاست .دهن کثيف و نجست را ببند . تبعيت از جبت و طاغوت ارزاني وجود خبيثتان .
708 | امير نشوي | | ١٩:٣١ - ٢٠ آبان ١٣٩٢ |
بسم الله الرحمان الرحمين
«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤتُونَ الزَّكاةَ وَ هُم راكِعُونَ» (المائده - 55)
ترجمه: جز اين نيست كه ولى شما خداست و رسول او و آنان كه ايمان آورده‏اند، همان ايمان آورندگانى كه اقامه نماز و اداى زكات مى‏كنند در حالى كه در ركوع نمازند.
يا علي ابن ابي طالب
709 | حسن | | ٢٣:٥٧ - ٢٣ آبان ١٣٩٢ |
باسلام بتمامي عزيزان فقط ميخواهم به يك قضيه تاريخي اشاره كنم كه دران عده اي از منافقين بعد از جنگ تبوك درقضيه عقبه ميخواستند پيامبر گرامي را كشته و فاتحه اسلام را بخوانند بدين ترتيب كه در تاريكي شب با غلطاندن دبه اي پر از سنگ شتر رسول گرامي را رم داده و شتر پيغمبر را بزمين بزند ولي جبرئيل جريان را به آنحضرت خبر داد و پيامبر به عمار فرمود افسار ناقه را محكم بگير وقتي نقشه انها نقش بر آب شد ناگهان اسمان برقي زد وتمام ان منافقين شناخته شدند كه دوازده تا چهارده نفر يا پانزده نفر گفته شده . البته كتابهاي اهل سنت اشاره به اسم افراد نكرده ولي در خصال شيخ صدوق اسم انان آمده است كه عبارتنداز" معاويه. ابوسفيان. طلحه. عمروعاص. سعدبن ابي وقاص. خالدبن وليد. ابوبكر. مغيرة بن شعبه. عمر. ابوالاعورسلمي . عثمان. عبدالرحمن بن عوف. ابوعبيده جراح. ابوموسي اشعري. سالم مولاي حذيفه .

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

در منابع اهل سنت اسامي اين افراد نيز ذکر شده است .ابن حزم در کتاب المحلي نقل مي‌کند:ان أبا بكر و عمر و عثمان و طلحة و سعد بن أبي وقاص رضي الله عنهم أرادوا قتل النبي صلى الله عليه و سلم و إلقاءه من العقبة في تبوك.

المحلي لابن حزم، ج11، ص224 تحقيق أحمد محمد شاكر ، ط . دار الجيل ودار الآفاق الجديدة ، بيروت . والمحلّى : 12 / 160 مسألة 2203 ط . دار الفكر ، تحقيق : الدكتور عبد الغفّار سليمان البنداري

هرچند ابن حزم با تضعيف وليد بن جميع به عنوان راوي اين روايت، تلاش کرده است روايت را ساختگي و دروغ فرض کند و حال آن كه علماي رجال اهل سنّت وليد را توثيق كرده‌اند.

عجلى در تاريخ الثقات و ابن سعد در طبقات، ابن حبان در كتاب الثقات، به وثاقت وى گواهى داده اند وهمچنين يحيى بن معين و ابوحاتم و ابوزرعة و ابو نعيم او را ثقه دانسته اند. تاريخ الثقات: 465 رقم 1773، الطبقات: 354/6، كتاب الثقات: 492/5. همگى از پرچمداران علم رجال اهل سنت مى باشند، وثاقت وى را تأييد نموده اند. الجرح والتعديل: 8/9 رقم 34 وتهذيب الكمال: 35/31، تاريخ الإسلام: 661/9

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
710 | مهدي | | ٢١:١٧ - ٢٧ آبان ١٣٩٢ |
پيامبر(ص) فرموده است:
فاطمة بضعة منّى من سرّها فقد سرّنى و من سأها فقد سأنى، فاطمه اعزّ البريّة علىّ؛(2)
فاطمه پاره تن من است. هر که او را شاد سازد، مرا شاد ساخته و هر که او را اندوهناک کند، مرا اندوهناک کرده است. فاطمه از همه مردم پيش من عزيزتر است.
آقايان اهل سنت طبق روايات معتبر از کتب خودتان چه کساني بر فرمايش رسول خدا تعرض کرده اند و چرا؟
اين حديث در بين علماى شيعه و سنى، مشهور و معروف، بلکه متواتر معنوى‏ است و نياز به بحث و تحقيق بيشتر ندارد.
وعده ديدار ما و شما زير پرچم سرخ ابا عبدلله(س) که به دست حضرت قائم(عج)خواهد بود.انشالله
711 | احمد | | ١٣:١٠ - ٢٩ آبان ١٣٩٢ |
واقعا متاسفم براي تمام مسلمانان که چنين افکاري در بين همه اهل سنت و تشيع وجود دارد 1400 سال اين مباحث مطرح شد و به جايي نرسيد و ديگران و عير مسلمانها در تمامي زمينه ها رشد کردند و ما در خم و پيچ يک کوچه سرگردان، برادران و خواهران ديني من اين اختلافات و مبحث هاي اختلافي ساخته و پرداخته اونايي هستند که الان نشستند به ما مي خندند و منابع و ثروت هاي کشورهاي اسلامي را به چپاول مي برند و يک عده با برجسته کردن اين مباحث دارند حکومت مي کنند چه سني چه شيعه و به ريشمون مي خندند فققط بگم وقتي سياست مطرح شود دين هم از بين مي رود تو کشورمان دقت کنيد براي حکومت چه اختلافاتي بين بعضي ها پيش آومد و در آخر تمامي صحابه علي، عمر ابوبکر عثمان و ........ همه با هم فاميل و قوم و خويش نزديک بودند به خاطر سياست و حکومت بين آنها اختلافاتي پيش آومد مقصر يا نا مقصر در مقامي نيستيم که به هر کسي از هر مذهبي توهين کنيم احترام بگذاريم به جاي اختلافات بياييد فکر کنيد چکار کنيم که کشورهاي اسلامي مثل ساير کشورهادر عرصه هاي مختلف پيشرفت کنند و برتر باشند موفق باشيد
712 | حسن | | ٢٠:٣٨ - ٢٩ آبان ١٣٩٢ |
باسمه تعالي . وباسلام
ميخواهم خدمت عزيزان بخصوص جناب احمد بزرگوار جهت بالا بردن سطح فكر و آگاهي وتنوير عقل عزيزاني مثل جناب احمد عرض كنم كه فايده مطالعه تاريخ
اين است كه ما افراد و جريانها را در تاريخ بهتر بشناسيم و عبرت بگيريم تا ديگر از آن ناحيه ضربه نخوريم .
حالا اگر ما بدانيم در 1400سال قبل بدانيم چه كسي دوست بوده و كي دشمن بوده يا چه كسي منافق بوده و كي منحرف بوده و كي كافر و فاسق بوده الان بطريقه اولي ميتوانيم دوست ودشمن و راه خطا و صواب را تشخيص دهيم .
بطور مثال با مطالع و تحقيق در مورد قضيه عاشورا ميتوانيم نتيجه گيري كنيم كه راه امام حسين عليه السلام درست بوده يا راه يزيدبن معاويه .
ما با شناختن راه سيدالشهدا ويارانش وهمچنين شناخت يزيد ويارانش ميتوانيم يكي را انتخاب كنيم . همين الان يك عده راه يزيد را انتخاب و پيروي ميكنند
و حتي به ان افتخار هم ميكنند و عده اي هم راه اباعبدالله (ع )را انتخاب ميكنند .پس مي بينيم هر كس بتواند نسبت به اتفاقات تاريخي درك عقلي وفكري درستي دارا باشد الان هم ميتواند نتيجه و تصميم درست را تشخيص دهد. والسلام علي من اتبع الهدي
م
713 | تأكيد بر نظر قبلي | | ٠٩:٥٤ - ٣٠ آبان ١٣٩٢ |
اقعا متاسفم براي تمام مسلمانان که چنين افکاري در بين همه اهل سنت و تشيع وجود دارد 1400 سال اين مباحث مطرح شد و به جايي نرسيد و ديگران و عير مسلمانها در تمامي زمينه ها رشد کردند و ما در خم و پيچ يک کوچه سرگردان، برادران و خواهران ديني من اين اختلافات و مبحث هاي اختلافي ساخته و پرداخته اونايي هستند که الان نشستند به ما مي خندند و منابع و ثروت هاي کشورهاي اسلامي را به چپاول مي برند و يک عده با برجسته کردن اين مباحث دارند حکومت مي کنند چه سني چه شيعه و به ريشمون مي خندند فققط بگم وقتي سياست مطرح شود دين هم از بين مي رود تو کشورمان دقت کنيد براي حکومت چه اختلافاتي بين بعضي ها پيش آومد و در آخر تمامي صحابه علي، عمر ابوبکر عثمان و ........ همه با هم فاميل و قوم و خويش نزديک بودند به خاطر سياست و حکومت بين آنها اختلافاتي پيش آومد مقصر يا نا مقصر در مقامي نيستيم که به هر کسي از هر مذهبي توهين کنيم احترام بگذاريم به جاي اختلافات بياييد فکر کنيد چکار کنيم که کشورهاي اسلامي مثل ساير کشورهادر عرصه هاي مختلف پيشرفت کنند و برتر باشند موفق باشيد
714 | حسن | | ٢١:٢٩ - ٣٠ آبان ١٣٩٢ |
با سلام خدمت جناب احمد يا (تاكيد بر....) با عرض معذرت ظاهرا شما در سطح مباحث مطرح شده نيستيد و چون سطح درك عقلي شما در حد واندازه اينگونه بحثها نيست بنده بشما توصيه ميكنم در اين مباحث وارد نشده و نظر ندهيد زيرا بيشتر گمراه خواهيد شد. ومن الله التوفيق
715 | سعيد محمودي | | ١٣:٠٧ - ٠١ آذر ١٣٩٢ |
با سلام //// دوستان عزيز که در جستجوي حقيقت هستيد / متوليان دين از پيدايش اديان ابراهيمي دست بروي احساسات مردم گذاشته و به انسانها خدا ميفروشند چون انسان احتياج داشته و دارد که با کسيکه حرفهايش را ميشنيده و به کسي نميگفته /راز و نياز کند. تمام فرقه هاي اديان را مردم براي کسب منفعت ( مالي و قدرت ) درآورده اند . اينکه دين مسيح برتر از يهود است براي اينست که يهود حاضر به تبعيت از مسيح نشد و به آنها زکات نميداد ( زکات و نماز و روزه از زمان ابراهيم مرسوم بوده ) پس بايد اسم خدا را از يهوه به پدر آماني تغيير ميدادند و از مردم پول ميگرفتند و همينطور اسلام را آندو دين نپذيرفتند و بايد حسابش با آنها جدا ميشد که بنام الله شد. و همينطور بايد مذاهب براي خود حکومت و درآمد داشته باشند که الآن بيش از 100 نوع مذهب شيعه و سني داريم که هر کدام براي خود دولتي دارند. به اميد با خردي تمام مردم ايران
716 | محمدرضا | | ١٥:٤٨ - ٠٣ آذر ١٣٩٢ |
اسنادشهادت حضرت زهرا درکتب اهل تسنن:کتابهاي الوافي بالوفيات.فرائدالسمطين.ميزان الاعتدال.ملل ونحل شهرستاني.علت دخالت نکردن حضرت علي ع اين بودکه نميخواستند منازعات بين امت بيشتر بشود.ببين برادرسني اسنادجسارت به حضرت زهرا درکتب اهل تسنن درحدتواتراست.شماباتعصب جعلي که مولوي هايتان درشماايجادکردنددرواقع کتب تاريخي وروايي خودتان راهم زيرسوال ميبريد.پايه گذار اختلافات درامت خليفه اول ودوم بودندکه به وصيت پيامبر ص درموردجانشيني خيانت کردندوالان هم وهابيت با ارائه نظرات جديد وبدعت راه آنان وبني اميه را ادامه ميدهند.کارحضرت علي ع درجلوگيري ازاختلاف شبيه کار حضرت هارون در غياب حضرت موسي بود.اني خشيت ان تقول فرقت بين بني اسرائيل.طه94
717 | حق جو | | ٢٤:٢٤ - ٠٧ آذر ١٣٩٢ |
من ازاهل تشيع ميخوام فقط فقط يک نگاهي به تاريخ بياندازه وببينه ازکجاوچجوري اين مذهب تشکيل شدبعدراجب حضرت عمرحرف بزنن اگرتونستين يک جواب منطقي پيداکنين به يقين که راستگوييد

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

ما اين حرف شما را که شيعه از کجا و چه جوري تشکيل شده است، حمل بر عدم اطلاع شما از تاريخ و مطالب مندرج در کتابهاي خودتان مي کنيم .خوب است بدانيد و برويد تحقيق کنيد که شيعه از زمان خود پيامبر صلي الله عليه و آله بوده است و خود پيامبر (ص)، پيروان حضرت علي عليه السلام را لقب شيعه داده است

جهت اطلاع در اين خصوص به اين آدرس رجوع کنيد تا حقيقت روش شود


موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
718 | محمدرضا | | ١٩:٠٣ - ٠٩ آذر ١٣٩٢ |
سلام.دوست عزيزم آقايي که خودتان را حق جو معرفي کرديدمن فقط بعضي ازاسنادشهادت حضرت زهرا توسط خليفه دوم رابه شما معرفي کردم(ازکتب اهل تسنن).اسنادجسارت رااگرخواستي بيشترهم هست واگرحوصله نداريد درکتب خودتان حق جويي کنيددرهمين سايت گذاشته شده مراجعه کنيد.گرچه ماشيعه حوصله به خرج ميدهيم درکتب اهل تسنن تحقيق ميکنيم وتشيع راکورکورانه وتعصبي ازپدرانمان قبول نميکنيم.شمالازم نيست درکتب شيعه حق جويي کنيد.درکتب خودتان هم که نشاني ميدهيم مراجعه کنيدحق راخواهيديافت.تاريخ راماکه کتابخانه هايمان پرازکتب سني است گم نميکنيم بلکه کساني تاريخ راگم ميکنندکه درکتابخانه شان تحمل کتب شيعه راندارند.اگرعلماءاهل تسنن قصدگم کردن تاريخ راندارندچراکتب شيعه مثل الغديرکه مطالبش مستندبه کتب اهل تسنن هم است درکتابخانه شان نيست درحاليکه درتمامي کتابخانه هاي بزرگ حوز ه هاي علميه شيعه انواع کتب سني مثل صحيح بخاري ومسلم وغيره هست(کتب سني که ازصديقيني جون علي که33سال باپيامبربودجمعا500حديث نقل ميکننداماازکساني مثل ابوهريره که به قول بعضي علماءسني کذاب است وبه اندازه حضرت علي باپيامبر(ص)مصاحبت نداشته چندين هزارحديث نقل ميکنند).ضمنااگرشمادرکتب فارسي خودتان کمي مطالعه مي کرديداينقدراشتباه املائي درايميل تان پيدانمي شد.بازهم عذرخواه هستم.
719 | طالب | | ٢٠:٥٥ - ٠٩ آذر ١٣٩٢ |
خداوند شمارا مورد لعنت خود قرار دهد که به يار پيامبر توهين مي نيد
720 | احسان صادقي هفشجاني | | ٢٤:٠٩ - ٠٩ آذر ١٣٩٢ |
با سلا لطفا به دور از تعصب حرف بزنيد.منبع طبق كتاب اهل تسنن.صحيح بخاري ج8 ص817 و ج8 ص 26 از زبان خود عمر بن الخطاب كه با زور خلافت را به نفع خود به پايان رسانيد در ماجراي سقيفه.صحيح بخاري ج4 ص119 در حالي كه پيامبر دن نشده بود ابوبكر را با هل هله به مسجد النبيبردند براي بيعت گرفتن.صحيح بخاري 4ص120 و سيره ابن هشام ج4 ص 336 اعتراف عمر به انخاب ابوبكر به عنوان خليفه اول.تاريخ طبري ج2 ص60 خلفاي سه گانه برخي از عمر خود را مشزك بوده اند.صحيح بخاري ج7ص9 چاپ دارالفكر و ج4ص7چاپ دارالحياااكتب اهانت عمر به پيامبر و ج1ص36 حديث114 و ج4ص31حديث 354 و... با تشكر
  بعدی [1] [2] [3] [4] [5] [6] [7] [8] [9] [10] [11] [12] [13] [14] [15] [16] [17] [18] [19] [20] [21] [22] [23]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها