2024 April 18 - پنج شنبه 30 فروردين 1403
چرا امام حسين (عليه السلام) با اين كه مي دانست شهيد مي شود ، اقدام به قيام كرد ؟
کد مطلب: ٥٠١٦ تاریخ انتشار: ٣٠ مرداد ١٣٩٩ - ٠٨:٠٥ تعداد بازدید: 96501
پرسش و پاسخ » عقائد شيعه
چرا امام حسين (عليه السلام) با اين كه مي دانست شهيد مي شود ، اقدام به قيام كرد ؟

سؤال كننده : فرهاد.ف

توضيح سؤال :

امام حسين (ع) با اين كه مي دانست شهيد مي شود ، چرا اقدام به قيام كرد؟

بسم الله الرحمان الرحيم

با عرض سلام و خسته نباشيد ! عده اي از افرادي كه دنبال پيدا كردن نقص و اشكال از عملكرد امامان مي باشند ، در شبكه ها... طرح ميكنند كه اگر امام حسين (عليه السلام) عالم بر شهادتش بود ، چرا به طرف كربلا رفت ؟ چنانچه صدمه رساندن خود از محرمات است !!!!

اين تفكري كه بي سوادان و بهانه جويان دارند .

آيا اين سخن صحيح است ؟ چرا؟

پاسخ :

يكي از شبهاتي كه ممكن است ذهن خواننده يا شنونده روضه امام حسين عليه السلام را به خود مشغول كند اين است كه امام حسين عليه السلام با اين كار خود را به هلاكتي انداخته اند كه خداوند در قرآن با آيه « وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَي التَّهْلُكَةِ ؛ خود را با دستهايتان به هلاكت نيندازيد » نهي كرده است . وانجام اين كار، خود كشي است

چطور ممكن است امام حسين عليه السلام كه فرزند رسول گرامي اسلام و امير المؤمنين عليه السلام است و با دين اسلام آشنايي كامل دارد چنين كاري كرده باشند ؟

براي رسيدن به جواب از اين شبهه مقدمه اي را در مورد معناي آيه « هلاكت » اشاره مي نماييم تا معني هلاكت حرام مشخص شود ، تا بعد ببنيم كه آيا اين عنوان در مورد قيام بزرگ امام حسين عليه السلام صدق مي كند يا خير .

خداوند در قرآن في فرمايند :

وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَي التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ . البقره / 195 .

در راه خدا انفاق كنيد و خود را با دستهايتان به هلاكت نيندازيد و نيكي كنيد كه خداوند نيكو كاران را دوست دارد .

« تهلكة» در اين آيه به معناي هلاكت است و مقصود از آن هر كاري است كه انجام آن به انسان ضرر بزرگي بزند كه تحمل آن در حالت عادي ممكن نيست ؛ مانند فقر يا مريضي يا مرگ .

اين آيه كريمه در ابتدا به انفاق در راه خدا ؛ يعني فداكاري در راه وي و بخشش در طريقي كه او مي پسندد ، دعوت و پس از آن از انداختن خود در هلاكت منع مي نمايد . پس مراد از هلاكت در اين آيه ، هلاكتي است كه از ترك فداكاري و از خود گذشتگي در راه خدا نشأت مي گيرد .

سپس مي فرمايد " و نيكي كنيد" . يعني با فداكاري و از خودگذشتگي در راه خدا از نيكو كاران باشيد ؛ پر واضح است كه هر نوع فداكاري ، فداكاري نيكو نمي باشد وهر بخششي محبوب و پسنديده درگاه خداوند نيست ؛ زيرا اگر چنين بود بايد فداكاري هاي ديوانگان و نادانان نيز ، در نزد خداوند پسنديده باشد .

فداكاري و از جان گذشتگي مورد پسند خداوند شرايطي دارد كه مهمترين آن ، اين دو شرط است :

1. فداكاري و از خود گذشتگي در راه و هدفي باشد كه عقلاي عالم آن را مي پسندند ؛ و گر نه اگر از محدوده عقل خارج شده و داخل در اعمال جنون آميز يا ناخود آگاه شود ، مورد پسند خداوند نخواهد بود ؛

2 . آن چه در راه او هديه مي شود از نظر ارزش ، از خود هديه ، داراي برتري و فضيلت باشد ؛ مانند گذشتن از مال براي به دست آوردن علم يا سلامتي . و يا قرباني كردن حيواني براي تامين نياز غذايي انسان . در يك كلام ،هرچه هدف والاتر باشد فداكاري در راه آن برتر و كامل تر است .

اين دو مطلب ، دو شرط اساسي از شروطي هستند كه بايد در هر بخشش و انفاق و فداكاري رعايت شود تا آن فداكاري نيكو بوده و در راه خدا به حساب آيد .

با اين مقدمه ، به خوبي مشخص مي شود كه قيام امام حسين عليه السلام به طور كامل در راه خدا بوده است ؛ زيرا و اين دو شرط را به نحو كامل داشته است ؛ بنابراين تمام فداكاري هايي كه آن حضرت در روز عاشورا انجام داده اند ، در راه خدا و مورد رضايت الله بوده است.

خلاصه اينكه : آيه هلاكت ( يا هر دليلي كه خودكشي را حرام مي كند ) شامل هر گونه خود را به خطر انداختن نمي شود ؛ و قرباني كردن جان و مال را اگر براي هدفي بزرگ و شريف - مثل آن قيام جاودان امام حسين عليه السلام - باشد ، حرام نمي كند ؛ چون در فداكاري هاي حضرت شروط فداكاري شريف و از خود گذشتگي مقدس به بهترين نحو موجود است .

اگر نبود فداكاري حسين عليه السلام در روز عاشورا ، اسلام ، قرآن و هر آن چه پيامبران در طول تاريخ آورده بودند ، در زير آوار بدعت ها ، سياه نمايي ها و انحرافاتي كه خلفاي پيشين به وجود آورده بودند دفن مي شد و اثري از آن باقي نمي ماند ؛ همانطور كه اديان گذشته در زير اين رسوبات مدفون شد و اثر درستي از آن ها بر جاي نماند .

پس قيام امام حسين عليه السلام هم عقلائي است و هم هدفي كه آن حضرت دارد ، از دادن جان و مال و فرزند و در يك كلمه تمام هستي ، باارزش تر است .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | محمود | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٥ فروردين ١٣٨٧ |
جواب کاملا زيبا بود خدا خيرتون بده تورو خدا تو رو به قران فعاليت رو بيشتر کنيد الان با اين همه توهينات به اسلام بايد به شبهات بيشتر پاسخ بدين سايتتون رو بيشتر معرفي کنين مردم بدونن همچين سايتهايي هم هست اجرکم عند الله
2 | سلامات | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٦ آبان ١٣٨٧ |
امام حسين فرمودند که براي طلب اصلاح در امت جدش رسوا الله خروج کرده است. چند مورد قابل توجه است 1.در مدينه و مکه جان خود و خانواده اش در امان نبود. و بعلت عدم بيت با فرعون زمان در شرايط مناسبي نبود 2. عده اي از مردم کوفه و عراق که اکثر آنها منافق بودند براي ايشان دعوت نامه فرستادند که آماده جهاد به فرماندهي امام حسين عليه السلام مي باشند و اين يک تکليف براي ايشان ايجاد کرده بود.3. کسي که به قضا و قدر اعتقاد دارد بايد بداند که شما يک نقشه ساختمان را که مي کشي (قدر) تا زماني که اجرا نشده (قضا) قابل تغيير و تعديل است
3 | محمد جواد | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٤ دي ١٣٨٧ |
خدمت آقاي سلامات عرض كنم كه نامه مردم كوفه و عراق ربطي به آمدن امام حسين نداشت
قبل از آنكه دعوت نامه آنها برسد امام از مدينه خارج شده بود.روي اين مطلب شهيد مطهري خيلي تاكيد مي كنند در كتاب حماسه ي حسيني
4 | جواد جهاني | Germany - Frankfurt am Main | ١٢:٠٠ - ١٠ بهمن ١٣٨٧ |
خوب بود
5 | حميد رضا خرمي راد | United States - Destin | ١٢:٠٠ - ٠٩ دي ١٣٨٨ |
با سلام چرا خدا ما را آفريد؟ اميدوارم نگوييد براي عبادت چون خدا به عبادت ما نياز ندارد و اگر ما را نمي افريد ما هم به عبادت او نياز نداشتيم نعوذ بالله من مثلا به عنوان مثال براي اين که مسله روشن شودآيا من که يک انسان کم عقل ديوانه هستم حاضر رباتي بسازم که به آن احتياجي ندارم خدا که ديگر ... لطفا جواب بدهيد خيلي وقت است که ذهنم را مشغول کرده است به هر سايتي هم که مي روم جوابم را نمي دهند با تشکر

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در بخش نظرات آدرس ذيل ، به چند نظر مشابه نظر شما پاسخ داده شده است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=825
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
6 | حسن تاتار | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٢ دي ١٣٨٨ |
سلام عليكم بنده در كتابي خواندم كه داماد امام حسين ع (همسر حضرت زينب س )قبل از حركت آن حضرت در مكه تا حدود يكصدقدم به دنبال قافله حضرت امام حسين ع ميرود ودرخواست مينمايد كه به كوفه نرود ولي امام حسين ع ميگويد كه ديشب پيامبر ص را درخواب ميبيند وايشان ميفرمايد كه در هر صورت به كوفه برود وآن حضرت چنين ميكند ومي دانسته كه اين حادثه اتفاق مي افتد.
7 | رضا | Iran - Khorramshahr | ١٢:٠٠ - ٠١ بهمن ١٣٨٨ |
سلام و درود بر شما اساتيد محترم و بزرگوار دو سوال از محضر شما دارم: 1. آيا دليل قرآني يا روايي براي اطلاق لفظ " شهيد " بر كشته شدگان راه خدا داريم ؟ 2. چه دليل معتبري در دست داريم كه پيغمبر لقب " سيد الشهداء " را بر حمزه اطلاق کرده است ؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- در اين زمينه روايات بسياري در كتب شيعه و سني وجود دارد از جمله «من مات في سبيل الله فهو شهيد» و سبيل الله يا به عموم و يا بالخصوص دلالت بر جهاد دارد !
2- در مورد لقب سيد الشهداء براي حضرت حمزه ، در اين باب روايات بسياري از اهل بيت عليهم السلام در كتب شيعه و سني وجود دارد كه «ومنا حمزة سيد الشهداء»
همچنين از رسول خدا (ص)‌ با سند مستفيض روايت شده است كه فرمودند :
2958 حدثنا عَلِيُّ بن سَعِيدٍ الرَّازِيُّ ثنا أبو أُسَامَةَ الْكَلْبِيُّ ثنا محمد بن عِمْرَانَ بن أبي لَيْلَى ثنا محمد بن سُلَيْمَانَ بن الأَصْبَهَانِيِّ عن أبي إِسْحَاقَ الشَّيْبَانِيِّ عن عَلِيِّ بن الْحَزَوَّرِ ثنا الأَصْبَغُ بن نُبَاتَةَ قال سمعت عَلِيَّ بن أبي طَالِبٍ يقول قال رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ حَمْزَةُ بن عبد الْمُطَّلِبِ
المعجم الكبير ج 3 ص 151، اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360 ، دار النشر : مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
8 | عليرضا.پ | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٢ بهمن ١٣٨٨ |
با سلام،
لازم به تذکر است که ما اعتقاد داريم که پيامبر و امام(ع) کاري از روي هواي نفس انجام نمي دهند و هر کاري انجام مي دهند از جانب خداوند متعال نسبت به آن کار مامور شده اند.
لذا حضرت اباعبدالله(ع) نسبت به امر قيام عاشورا از جانب خدا مامور بود و ميدانست که در اين راه شهادت،اسارت و جنايتهاي زيادي در حق آل الله ميشود، اما چون امر خداوند است لذا براي امام مهم امر خدا و ديگر مسائل براي وي ساده و آسان است.
لذا در آن لحظات آخر امر خود که ملائک، فرشتگان و جنيان از او اجازه ياري دادن به وي را مي کردند به آنها فرمود ان الله شاء ان يراک قتيلا(خدا ميخواهد که مرا کشته ببيند)
9 | هموطن | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٤ بهمن ١٣٨٨ |
پس اسراف موسي در جانفشاني براي مرد بني اسرائيلي و كشتن مامور فرعون بايد به نظر شما درست باشد !! موسي براي افراطي گري اش كه اقدام خودسرانه و بدون تامل و كشتن يك نفس بيگناه بود درگاه خداوند تعالي استغفار و توبه كرد. عمل حسين ابن علي هم چنين بود ضمن اينكه براي سمتي كه قرار بود به او داده شود ولي امت مسلمان مدينه و مكه و شام و بصره ..در عمل با يزيد به جاي حسين بيعت كردند دست به لشكر كشي زد .
10 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٢٤ بهمن ١٣٨٨ |
با سلام
غير هموطن مثل اينكه خيلي از مرحله پرتي . در مسلماني خودت شك كن .
جناب غير هموطن احتياج به دفاع نمي بينم چونگه در حدي نمي بينمت كه بخواهم در رد حرفهاي شنيع و باطلت چيزي بنويسم اما يك كلمه از حرفهاي بي منطقت را ذكر ميكنم تا براي ديگران دليلي بر رد اباطيلت بياورم .
.... موسي ( ع ) براي افراطي گري اش كه اقدام خودسرانه ........
غير از كفار و مافقين بدتر از كفار بمثل تو كسي اعتقاد نداره كه پيامبران اهل افراط گري باشند هيچكدام , غير از ان جماعت ملعون پيرو فاسقين موسوم به شجره ملعونه .
البته براي ان كساني كه ممكنه خداي ناكرده فكر كنند اين مدافع شجره ملعونه حرفي براي گفتن داره.
بسم الله الرحمن الرحيم

«انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» صدق الله العلي العظيم


يا علي
11 | momen abdullah | Malaysia - Kajang | ١٢:٠٠ - ٢٤ بهمن ١٣٨٨ |
جناب نگارنده کامنت 9
بنده شهادت مي‌دهم که شما نمونه کامل و اسوه بارز و تجسم عيني يک «عمري» هستيد.
روح شما روح عمر است و انديشه شما انديشه عمر.
عقايد عمر تا عمق مغز شما نفوذ کرده است و روح شما در تسخير کامل عمريت است.

بنده از شما مصرانه خواهش مي‌کنم که حتما و حتما نه تنها به اين سايت سربزنيد بلکه در راديو و تلوزيون نيز حضور بهم رسانيد که تا مردم با گوش کردن به شما عمر را در مقابل خود مشاهده کنند.

بنده فکر نمي‌کنم احدي چون شما بتواند چنين احياگري براي راه عمر باشد.

اگر بعد از هزار و چهارصد سال کسي بخواهد بداند که عمر چه بود و چه گفت و چه کرد کافي است به شما نگاهي کند و مطالب شما را بخواند و از اعمال شما خبر دار شود.

حقيقت عمر شما هستيد و چشمان شما چشمان عمر و قلب شما قلب عمر و زبان شما زبان عمر و نوشته شما نوشته عمر است.

پيروان عمر بايد به خود افتخار کنند که عمري چون شما را تحويل جهانيان دادند.
سالها تربيت و تعلم عمري و نسلها پدر و مادر عمري و طومارها نوشته عمري بايد بيايند و بروند که چون شما عمري پا به عرصه هستي گذارد.

شما همان عبدالله ابن عمر هستيد که با يزيد بيعت کرد.

بنده هم نوکر و غلام و خونخواه آن «لوءلوء» شهيده دخترک خردسال و مظلوم سيف الاسلام حضرت ابولوءلوء مجاهد نستوه و موحد (عليه الرحمة) هستم.

يا علي
12 | هموطن | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٥ بهمن ١٣٨٨ |
سلام بر مومن عبداله و مجيد م علي فقط دو نكته : اول: ابولولوء مجوسي بود فراموش نكنيد ...كافري مجوسي بود دوم: موسي به افراطي گري خود در دفاع از آن بني اسرائيلي نادان اعتراف و توبه كرد و از طرف الله تعالي بخشيده شد . در مورد قيام متاسفانه خوسرانه حسين ابن علي انشاء الله خواهم نوشت ادامه دارد...
13 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٢٦ بهمن ١٣٨٨ |
با سلام جناب غير هموطن قرار نيست كه هر چه علما ميگويند باور كنيم . با كمي تحقيق ميتوان متوجه حقيقت امر شد . مثلاً : شما ميگوئيد : ابو بكر صديق و عمر فاروق . اما حقيقت چيز ديگه است خوب توجه كنيد : عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ عَلِيٌّ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَأَخُو رَسُولِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَأَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ لَا يَقُولُهَا بَعْدِي إِلَّا كَذَّابٌ صَلَّيْتُ قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِ سِنِينَ . عباد بن عبد الله گويد : علي عليه السلام فرمود : من بنده خدا ، برادر رسول خدا و صديق اكبر هستم ، پس از من جز دروغگو كسي ديگر خود را «صديق» نخواهد خواند ، من هفت سال قبل از ديگران نماز مي‌خواندم . سنن ابن ماجة ، ج1 ، ص 44 ، و البداية والنهاية ، ج3 ، ص 26 و المستدرك ، حاكم نيشابوري ، ج3 ، ص 112 وتلخيص آن ، تأليف ذهبي در حاشيه همان صفحه ، و تاريخ طبري ، ج2 ، ص 56 ، والكامل ، ابن الاثير ، ج2 ، ص 57 و فرائد السمطين ، حمويني ، ج 1 ص 248 و الخصائص ، نسائي ، ص 46 با سندي كه تمام روات آن ثقه هستند ، و تذكرة الخواص ، ابن جوزي ، ص 108 و ده‌ها سند ديگر . نه فقط اين حديث براي حضرت علي ( ع ) هست بلكه خود علماي شما ميگويند كه حديث در شان ابوبكر و عمر دروغ است : ابن جوزي ، عالم معروف اهل سنت در كتاب الموضوعات مي‌نويسد : عن أبى الدرداء عن النبي صلى الله عليه وسلم قال : «رأيت ليلة أسرى بى في العرش فرندة خضراء فيها مكتوب بنور أبيض : لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بكر الصديق عمر الفاروق». أبي درداء از پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم نقل مي‌كند كه آن حضرت فرمود : در شب معراج ديدم كه در عرش خداوند بر لوحي سبز با نور سفيد نوشته شده بود « خدايي جز خداي يكتا نيست ، محمد صلي الله عليه وآله وسلم رسول او است ، ابوبكر صديق و عمر فاروق است ! . بعد در نقد روايت مي‌نويسد : هذا حديث لا يصحّ ، والمتّهم به عمر بن إسماعيل قال يحيى : ليس بشئ كذّاب ، دجال ، سوء ، خبيث ، وقال النسائي والدارقطني : متروك الحديث . الموضوعات ، ابن جوزي ، ج1 ، ص 327 . اين حديث صحيح نيست و كسي كه به آن متهم است عمر بن اسماعيل است . يحيي بن معين در باره او گفته است : سخن او ارزش ندارد ، دروغ‌گو است ، آدمي بد و خبيث است . نسائي و دارقطني گفته‌اند : حديث او متروك است . و در جاي ديگر مي نويسد : هذا باطل موضوع وعلى بن جميل كان يضع الحديث ... . الموضوعات ، ابن جوزي ، ج1 ، ص 336 . اين روايت باطل و ساختگي است و علي بن جميل حديث جعل مي كرده است و در جاي سوم مي‌گويد : هذا حديث لا يصح عن رسول الله صلى الله عليه وسلم . وأبو بكر الصوفى ومحمد بن مجيب كذابان ، قاله يحيى بن معين . الموضوعات ، ج1 ،‌ ص337 . اينكه شما اعتقاد داشته باشيد كه جناب فيروز ( ابو لوءلوء ) غير مسلمان باشد بايد به خليفه دوم عمر بن حطاب ايراد بگيريد كه چرا يك غير مسلمان را به مسجد النبي راه داده و بعد از يك غير مسلمان طلب مساعدت براي ساخت اسياب ابي ميكند . بله مذهبي كه حضرت موسي ( ع ) افراطي ميداند خليفه اش بهتر از اين نميشود كه محتاج مجوس باشد و علم خود را از كعب الاحبار يهودي بگيرد . حالا ببينيم كه ايا حضرت موسي ( ع ) معصوم بودند يا نعوذ بالله نه : سوال شما اينه كه " حضرت موسي كه يكي از پيامبران الهي بود هم طبق اياتي از قران دچار گناه و معصيت شد پس اينكه ميگويند پيامبان معصومند درست نيس . جواب اين سوال رو از زبان امام علي بن موسي الرضا عليه السلام ميشنويم . همين سوال رو مامون ( ل ع ) كرد و امام رضا ( ع ) هم پاسخي بهش داد . خبر بده به من از اين ايه : فَوَكَزَهُ مُوسى‏ فَقَضى‏ عَلَيْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ امام رضا ( ع ) فرمودند موسي عليه السلام به صورت ناشناس و شبانه داخل شد در يكي از شهر هاي تحت حكومت فرعون . وقتي داخل شهر شد ديد دو مرد كه يكي از ان دو از پيروانش بود و يكي ديگر از دشمنانش بود با هم در حال جنگ و جدال هستند . پس ان مردي كه پيرو حضرت موسي ( ع ) بود ، حضرت موسي ( ع ) را به كمك خود خواست پس موسي عليه السلام مشتي به او زد و ان مرد مرد . !! موسي گفت اين كار ، كار شيطاني است . يعني درگيري و جنگ جدال ان دو مرد با يكديگر كار شيطاني است نه ان كاري كه موسي عليه السلام كرد . مامون گفت اگه اين طور است كه شما ميفرمايي پس معناي اين ايه چه گونه است ؟ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي امام رضا عليه السلام فرمود : موسي عليه السلام فرمود : بدرستيكه من خودم را در جايي قرار دادم كه نبايد قرار ميدادم . يعني نبايد به داخل اين شهر وارد ميشدم . ( يكي از معاني ظلم يعني قرار دان چيزي در غير جاي اصلي خودش { در مقابل عدل } و حضرت امام رضا عليه السلام هم از اين معنا استفاده كرده است ) پس مرا ببخش يعني مرا از دشمنان خودت مخفي گردان چرا كه مرا پيدا كرده و مرا ميكشند پس خدا هم او را بخشيد يعني او را از دشمنان پنهان كرد . پ.ن : پس در قران به حضرت موسي نسبت گناه داده نشده بلکه ظلم در اينجا به معناي لغوي خود به کار رفته . عيون‏أخبارالرضا(ع) ج : 1 ص : 199و ص : 200 اما در مورد حركت حضرت سيد الشهدا الامام حسين صلوات الله عليه : اول اين مقاله را خوب بخوان اخرين و بهترين تحقيق خود را انجام بده بعد در مورد حضرت امام حسين بنويس " http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=86 اگر توانستي بفهمي كه چرا الله سبحا ن تعالي از حضرت ابراهيم ( ع ) طلب قرباني كردن فرزندش حضرت اسماعيل ( ع ) كرد بعد خواهي توانست بفهمي چرا حضرت سيد الشهدا الامام حسين صلوات الله عليه بر ضد ملعونترين ميوه تلخ شجره ملعونه" يزيد فاسق شارب خمر ميمون باز" حركت كرد. البته شك ميدانم كه در حد درك اين مسائل باشي مگر انكه شيطان را از دل خود بيرون كني , بسياري از علمايتان نتوانستد وگرنه خود را از اين جهل نجات ميدادن البته تعدادي معدود به اين فيض نائل شدند , اميدوارم كه اين اتفاق براي شما هم پيش اياد , انشاءالله . يا علي
14 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٢٧ بهمن ١٣٨٨ |
آهاي هموطن عمري‌هاي حجاز
خوب گوشهايت را باز کن.
دفعه آخرت باشد که به سيف الاسلام باباشجاع الدين حضرت ابولوءلوء مجاهد نستوه (رضوان الله تعالي عليه) توهين مي‌کني.

آخر مگر حجم ناحيه قدامي مغز تو چقدر کاهش يافته که هنوز درک نمي‌کني که چطور ممکن است حضرت ابولوءلوء(رحمة الله عليه) چنان جهاد با عظمتي و حرکت شورانگيز و انقلاب الهي را با موفقيت به انجام برساند و بعد نعوذبالله نعوذبالله نعوذبالله کافر باشد؟؟؟؟

آيا فرشته‌گاني که بر قوم لوط(عليه السلام) و فرشته‌‌گاني که بر قوم ثمود و بر قوم عاد و بر کفار قوم نوح(عليه السلام) عذاب آوردند نعوذبالله کافر بودند؟؟؟؟

آخر مگر مي‌شود که قيامت شود و ابولوءلوء مجاهد وارد آن عرصه عظيم شود و خلائق جميعا به او اشاره کنند و بگويند : او کسي بود که انتقام سيدة النساء العالمين (سلام الله عليها) را گرفت
و بعد خداوند کريم او را در زمره مجوسان وارد کند؟؟؟؟؟

در تاريخ چون ابولوءلوء مجاهد يکي و آنهم کافر؟ اين است عقل و خرد شما محبين عمر؟؟؟؟

آخر مگر تاکنون قرآن مجيد را نخوانده‌اي که مي‌فرمايد:
«إِنَّ الَّذين آمنوا و الَّذين هاجروا و جاهدوا في سبيلِ اللّهِ أُولآءِك يرجون رحمة اللّهِ و اللّهُ غفورٌ رحيم»

آيا ممکن است حضرت ابولوءلوء مجاهد نستوهي که به سوي الله تعالي مهاجرت کرد و سپس في سبيل الله جهاد کرد نعوذبالله نعوذبالله کافر باشد؟؟؟؟؟؟

جناب هموطن بهايي‌ها
در قرآن کريم خداوند عظيم و اعلي بارها مجاهدين را ستوده است و بعد ناچيزي چون تو مي‌خواهد آنها را مسخره کند؟؟
بخوان قرآن را که چگونه خداوند از مجاهدين راهش ياد مي‌کند:
«و الَّذين جاهدوا فينا لَنهدينَّهم سبلنا و إِنَّ اللّه لمع المحسنين»

بعد پشه‌اي چون تو به سيف‌الله حضرت ابولوءلوء مجاهد (رضوان الله تعالي عليه) جسارت مي‌کند؟؟؟
************
تو همان بهتر که به يزيدي خوش باشي که با محارمش همبستري مي‌کرد.
همان يزيدي که با بازي با سگان و بوزينه‌گان ياد پدر و مادر و اجدادش را گرامي مي‌داشت.
اسوه تو عمر است و يزيد و عمر بن عاص.
دلت را از حب عمر و يزيد مالامال کن و دائم ياد آنها باش.
باشد که با عمر و يزيد محشور شوي و پيرو راه آنها باشي

تو را چه به شهاب ثاقب حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) يعني جناب سيف الله، سيف الاسلام، شجاع الدين، نصرالدين، ناصر و منصور، ابولوءلوء مجاهد نستوه(رضوان الله تعالي عليه).

يا علي
15 | مالك اشتر | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٠ اسفند ١٣٨٨ |
بسم الرب الزهرا........

نميدانم چه اشتباهي در نظر من بود؟!

اين همه اشتباهات اهل بدعت اشكالي ندارد . اما يك شعر كه بنده مينويسم.................

اگر من اين همه خطا كارم بفرماييد اصلا نظر ننويسم.

من از بيگانگان هرگز ننالم.

خدا توفيقتان بدهد.

سعي ميكنم كمتر نظر بدهم. بالاخره الاعمال بنيات......... نيت ما كه خير بود

تا شايد ديگر شما عزيزان را با نظرات به قول شما تندم اذيت نكنم.

چشم سعي ميكنم ديگر نظر ننويسم. اگر شما بخواهيد.

اجرتان با ابا عبد الله.

يا زهرا.(سلام الله عليها).
16 | يك وهابي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٥ ارديبهشت ١٣٨٩ |
حسين بن علي رحمت الله عليه هرگز نميدانستند كه در نبرد كشته ميشوند بلكه چنان با اطمينان خاطر به سمت مخالفان خود لشكر كشيدند كه گوئيا امارت و خلافتشان قطعي است دليلم : 1- عدم توجه به نصايح و خير خواهي اصحاب پيامبر و حتي ام المومنين ام حبيبه مبني بر خودداري از رفتن به جنگ 2- همراه بردن همسر و فرزندان خود براي مقيم شدن در كوفه به عنوان مركز امارت و خلافت بر تمام امت مسلمان ..........

پاسخ:

با سلام

جناب وهابي !

ظاهرا شما روايات اهل سنت را نيز قبول نداريد كه پيغمبر (ص)‌بارها خبر از شهادت امام حسين عليه السلام در كربلا داده بودند ! يا شايد به نظر شما امام حسين عليه السلام مانند شما سخنان پيامبر را قبول نداشته است ؟!

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=4087

در آدرس فوق ، بخش چهارم: عزاداري امام حسين عليه السلام در سنت نبوي را ملاحظه كنيد !

گروه پاسخ به شبهات

17 | آذركيش | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٥ ارديبهشت ١٣٨٩ |
با سلام
از امام حسين (ع) براي خلافت يزيد بيعت مي خواستن (يعني براي يكي ديگه از دار و دسته عمر مي خواستن بيعت بگيرين)و چه تفاوتي بود ميان بيعت با ابوبكر يا عمر و يا عثمان و صلح با معاويه و ميان بيعت با يزيد؟كه اولين اثر اين بيعت سب و لعن حضرت علي(ع)بود كه در زمان معاويه شروع شده بود.
امام حسين(ع)مي فرمود:اصلي در اسلام است كه در مقابل ظلم و فساد نبايد سكوت كرد اصل امر به معروف و نهي از منكر
پيامبر اسلام مي فرمايد : هر كس پادشاه ستمگري را ببيند كه حرام هاي الهي را حلال شمرده است نبايد سكوت كنيد آيا نمي بينيد كه حق عمل نمي شود.
معاويه از امام حسين (ع)بيعت مي خواست و امام حسين(ع) امتناع مي كرد بيعت كردن با يزيد صحه گذاشتن بر حكومت او بود كه ملازم بود با امضا بر نابودي اسلام "بايد با اسلام وداع كرد،زماني كه امت اسلام به زمامداري چون يزيد گرفتار شده باشد"موضوع امتناع از بيعت خود اصالت داشت حسين (ع)حاضر بود شهيد بشود و بيعت نكند . زيرا خطر بيعت خطري بود كه متوجه اسلام بود . نه متوجه شخص او بلكه متوجه اساس اسلام يعني حكومت اسلامي بود نه يك مسئله جزئي و فرعي و قابل تقيه
امام حسين (ع)جمله هائي در وداع به اهل بيت خودش فرمود :براي بلا آماده باشيد و بدانيد كه خداوند نگهبان و نجات بخش شما از شر دشمنان است و آنان را با عذاب هاي رنگارنگ عذاب خواهد كرد ، از اينها معلوم مي شود كه امام حسين توجه داشت كه خونش بعد از خودش خواهد جوشيد و شهادتش سبب بيداري مردم مي شود . پس شهادتش موثر بود .
در آن زمان اوضاع و احوالي در جهان اسلام پيش آمده بود و به جائي رسيده بود كه امام حسين عليه السلام وظيفه خودش را اين مي دانست كه بايد قيام كند ، حفظ اسلام را در قيام خود مي دانست . قيام او قيام در راه حق و حقيقت بود . اختلاف و نزاع او با خليفه وقت بر سر اين نبود كه تو نباشي و من باشم ، آن كاري كه تو مي كني نكن بگذار من بكنم ، اختلافي بود اصولي و اساسي .
اگر كس ديگري هم به جاي يزيد بود و همان روش و كارها را مي داشت باز امام حسين قيام مي كرد، خواه اينكه با شخص امام حسين خوشرفتاري مي كرد يا بد رفتاري.
يزيد و اعوان و انصارش هم اگر امام حسين معترض كارهاي آنها نمي شد و روي كارهاي آنها صحه مي گذاشت حاضر بودند همه جور مساعدت را با امام حسين بكنند . هر جا را مي خواست به او مي دادند .حكومت حجاز و يمن يا عراق و خراسان را مطمئن باشيد هيچگونه مخالفتي از سوي آنها نمي شد و يا اگر اختيار مطلق هم در حكومتها را مي خواست باز معترض نمي شدند و باز آنها حاضر بودند (قيام امام حسين(ع) به خاطر پست و مقام و موقعيت نبود فقط و فقط براي زنده نگه داشتن اسلام بود و بس )
جنگ امام حسين (ع) جنگ مسلكي و عقيده اي بود . پاي عقيده در كار بود ، جنگ حق و باطل بود در جنگ حق و باطل ديگر حسين از آن جهت كه شخص معين است تاثير ندارد . خود امام حسين(ع) با دو كلمه مطلب را تمام كرد . در يكي از خطبه هاي بين راه به اصحاب خودش مي فرمايد . " الا ترون ان الحق لايعمل به و الباطل لايتناهي عنه ليرغب المومن في لقا الله محقا"(تحف العقول ، ص 245)
"آيا نمي بينيد كه به حق رفتار نمي شود و از باطل جلوگيري نمي شود ؟ پس مومن در يك چنين اوضاعي بايد تن بدهد به شهادت در راه خدا"
نفرمود "ليرغب الامام" وظيفه امام اين است در اين موقع آماده شهادت شود .نفرمود "ليرغب الحسين" وظيفه شخص حسين است كه آماده شهادت گردد.
بلكه فرمود: "ليرغب مومن" وظيفه هر مومن در يك چنين اوضاع و احوالي اينست كه مرگ را بر زندگي ترجيح دهد . يك مسلمان از آن جهت كه مسلمان است هر وقت كه ببيند به حق رفتار نمي شود و جلو باطل گرفته نمي شود وظيفه اش اينست قيام كند و آماده شهادت گردد.
وظيفه هر مسلماني است كه در مقابل ظلم و زور سكوت نكند و تن به خفت و خواري ندهد گر چه در اين راه جان خود را از دست دهد كه چنين مرگي از زندگي كردن به مراتب شيرين تر است .
اللهم عجل الوليك الفرج
18 | حسن | United Kingdom - London | ٠٣:٣٤ - ٠١ تير ١٣٨٩ |
جناب وهابي چطور شده ابن تيميه عالم به غيب بوده ولي امام معصوم بي خبر.
19 | امين رسا | Hong Kong - Hong Kong | ١١:٠٣ - ٠٥ تير ١٣٨٩ |
امام حسين سردار شهدا مئوسس مكتب آزادي وقافله سلار شهدا قيام نمود اما علما سوي استفاده ميكنند در ظاهر پيروي حسين در باطن پيروي يزيد است
20 | داود فرماني | Iran - Tehran | ١٣:٥٨ - ٢٠ تير ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم ما از چه مي پرسيم از تفكر امام حسين ع فرزند علي ابن ابيطالب ع صاحب نهج البلاغه . فكر كنم امام حسين ع خود قران ناطق بود و به حكم يقيين نهج البلاغه را خوب مي دانست و حتم دارم اگر همين دو كتاب را حتي در مفهوم تحت الفظ خوب بداني بر صراط مستقيم خواهي بود. آيا خبر از شهادت داشتن مانع قيام در جهت راه خداوند و احقاق حق ميگردد يا تصميم را استوار تر مي نمايد. آيا حسين ع فنا شد يا نداي او تا اكنون در گوش هر انساني كه شنوا باشد شنيده ميشود. آيا كساني كه در دفاع از ايدئولوژي خود مي جنگند نمي دانند كه در اين را كشته خواهند شد. به نظر شما حال امام سجاد ع وقتي در كربلا شهيد نگرديد چگونه بود ؟ مي داني او شهادت را ايثار كرد براي جاري شدن حكم الهي ؟ امام حسين ع و همه ياران و اصحابش مي دانستند به كجا قدم ميگذارند و به دنبال كدامين هدف . آيا آنان جوادانه تاريخ شدند يا ... آيا امام حسين ع نمي توانست با يك تظاهر به بيعت حاكم مدينه شود ؟ نعوذ بالله پس احقاق حق چه ميشد ؟ آيا امام حسين ع نمي توانست در كعبه بماند و ترور شود ؟ سمبليك هم بود . نعوذ بالله پس ايستادگي در برابر ظالم چه ميشد / چه ناقص فكر مي كنيم ؟؟؟ حسين ع فرزند حيدر كرار علي ابن ابيطالب ع و اسفا كه در صلح امام حسن ع آنگونه ايراد ميگرند و در قيام امام حسين ع اينگونه ؟ حسين تشنه خدا بود. حسين مست خدا بود . انالله و انا اليه راجعون براي حسين پيام عشق بود او غرق خدا بود. حسين نداي فزت برب الكعبه پدر را شنيده بود و ميدانست يعني چه ؟ حسين از مادر احقاق حق را فرا گرفته بود و ايستادگي در برابر ظالم حتي اگر حاكم وقت و خليفه باشد. حكم خداوند نسبت به هر چيز براي امام حسين ع برتري داشت ... سفر كربلاي حسين سفر عشق بود. از صداي سخن عشق نديدم خوشتر يادگاري كه در اين گنبد دوار بماند
21 | عالمه اقالري | Iran - Tehran | ٢٠:٥٠ - ٠١ دي ١٣٨٩ |
خوب بود
22 | محمدمومني | Iran - Shiraz | ٢٠:٢١ - ١٨ دي ١٣٨٩ |
آياامام حسين ع روزعاشورااحتياج به كمك داشتندزماني كه نداداد اياياري كننده اي هست كه مرا ياري كند؟

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

دعوت به كمك خواهي امام حسين عليه السلام ، دعوت به هدايت شدن بوده است ؛ در واقع با اين‌كار مي‌خواستند مردم را هدايت كنند .

همانطور كه رسول خدا (ص) از مردم در راه دين طلب كمك مي‌كردند

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

23 | عليرضا ن | Iran - Tehran | ١٧:١٢ - ١٦ آبان ١٣٩٠ |
با سلام
در جواب به يک وهابي، کامنت17بايد گفت که:
انبيا و ائمه عليهم السلام، هر چند بالفعل نسبت به تمامي حقايق هستي علم دارند، اما در اکثر موارد مکلف به عمل به مقتضاي نيستند.
انبيا و ائمه عليهم السلام ، از دو گونه علم برخوردارند:
1) علم غير عادي که به واسطه آن بر تمامي حقايق عالم اشراف و آگاهي دارند.
2) علوم عادي که همچون ساير افراد از طرق معمولي به دست مي آورند.
اما در مقام عمل و انجام کارهاي روزمره خود و حتي مسائل اجتماعي ، در اکثر موارد از علوم غير عادي خويش استفاده نمي کنند ، يعني هر چند به واقعيت مسائل آگاهند، اما از خود رفتاري جاهلانه و غافلانه بروز مي دهند، بي آنکه در حقيقت ، جاهل و غافل باشند. در اين صورت هيچ گونه سهو و خطاي واقعي را نمي توان به معصومين عليهم السلام نسبت داد، چون جهل و غفلت که منشا سهو و نسيانند، در آنها راه ندارند، هر چند ممکن است از آنان اعمالي سر زند که به ظاهر ، خطا باشد ، ولي در واقع ، خطايي است که از روي عمد صورت گرفته است. در اين صورت ، خطا ناميدن آن نيز از سر تسامح است. روشن است انجام عملي که ظاهر آن نشانگر وقوع سهو و نسيان است، منافاتي با بهره مندي از خزانه الهي نداشته ، بلکه خود نشانه اي از عظمت روح و شخصيت آنهاست که توانايي جمع صفات متضاد را در خويش داشته اند.
همچنين عمل کردن به علوم غير عادي در همه موارد ، باعث مي شود که مفاسد آن بيش از مصالح آن باشد. حصول اعتماد نسبت به انبيا و ائمه نيز متوقف بر آن نيست که هيچ عملي که ولو به ظاهر ناشي از سهو و نسيان باشد، از آنان صادر نشود ، بلکه اگر آنان تنها در برخي از شرايط از اين علم غير عادي استفاده کرده، و بر اساس آن عمل نمايند، حجت بر مردم تمام مي شود و با تامل در آن موارد، در مي يابند که در ساير موارد نيز، انبيا و ائمه اگر بخواهند ، مي تواند بر اساس علم غير عادي رفتار نمايند.
با توجه به اين قضيه ، آيه اي که مي گويد، پيامبر علم غيب ندارد، مربوط به زندگي شخصي، مي شود. آنها مي گفتند : چرا پيامبر در خريد گوسفند، ضرر کرده است؟ چرا گوسفند مريض بود و فردايش مرد، مگر پيامبر نيست؟ آيه نازل شد که بگو: من در زندگي شخصي ام ، زندگي عادي است و وقتي گندم و گوسفند از شما مي خرم ، از علم غيب استفاده نمي کنم و چه بسا اصلاً نمي دانم؛ زيرا گاهي در مسائل شخصي ، اگر ضرورت يا مصلحتي نباشد، علم غيب را پيامبر دخالت نمي دهد و خود معصومين نيز بدون ضرورت ، در خواست نمي کنند و به همين دليل در کتاب اصول کافي ج1ص258 درباره علم غيب پيامبر و امامان آمده است:( ان الائمه اذا شاء وا ان يعلموا علموا)؛ يعني اگر امامان خواسته باشند ، علم پيدا مي کنند و به آنها داده مي شود و اگر نخواهند ، به آنها داده نمي شود. يکي از نشانه هاي بزرگواري معصومين اين بود که مانند مردم دادو ستد مي کردند و در سود و زيان ، تفاوتي با ديگران نداشتند و براي منافع شخصي ، از علم غيب استفاده نمي کردند و در اين باره از خداوند در خواست علم غيب نمي کردند.
درباره امام حسين عليه السلام، قضيه نيز چنين است: امام مکلف به عمل به علم ظاهري بود و نمي توانست به صرف استناد به علم غيب از فرستادن مسلم بن عقيل و خروج خود صرف نظر کند، براي اينکه در اين صورت خود مردم کوفه، بلکه تاريخ اين سوال را مطرح مي کردند که چرا امام حسين (ع) با وجود آمادگي مردم کوفه براي تشکيل حکومت ديني به رهبري حضرت ، به درخواست کتبي و شفاهي هزاران نفر آنان پاسخ مثبت نداد ، آيا امام ( زبانم لال) از جان خود و خانواده اش مي ترسيد؟
مشخص است که در صورت ترتيب اثر دادن به علم غيب ، همين تاريخ نويسان و مخصوصاً وهابيون و غير مسلمانان که مخالف علم غيب امامان بوده و هستند ، يک تصوير منفي و منفعل از حضرت ارائه مي دادند ، و اين همه آثار و نتايج نهضت کربلا از بين مي رفت، پس مصلحت امام حسين (ع) و جامعه در عدم ترتيب اثر به علم غيب خود بوده است.
در تاييد اين مدعا مي توان به جريان فرستادن ابو موسي اشعري به عنوان حکم و نماينده امام علي (ع) در جنگ صفين براي مذاکره با عمروعاص اشاره کرد که حضرت فريب وي را از عمرو عاص پيش بيني کرد. در اين هنگام يکي از ياران حضرت به نام عبدالله ارفع که توجيه و هضم آن بر وي مشکل بوده از حضرت علت فرستادن ابو موسي اشعري با وجود چنين علمي را پزسيد. حضرت در جواب به فرستادن پيامبران و سفيران الهي به سوي مردم اشاره مي کند که خداوند با علم ازلي خود مي دانست که مثلاً قوم يونس يا اقوام ديگر ايمان نياورده و مشمول عذاب دنيوي خواهند شد، با اين وجود به علم خود اکتفا ننمود و پيامبري را روانه کرد تا حجت تمام شود.
24 | هانا جعفري | Iran - Khorramshahr | ١٨:٥٩ - ١٩ آبان ١٣٩٠ |
با سلام و عرض خسته نباشيد ميخواستم بدانم هدف امام حسين از رفتن به كربلا چه بود؟

پاسخ:

با سلام

خواهر گرامي

از خود حضرت نقل شده است كه هدف قيام خويش را چنين فرمودند :

«وإنما خرجت لطلب النجاح والصلاح في أمة جدي محمد صلى الله عليه وآله وسلم ، أريد أن آمر بالمعروف وأنهى عن المنكر ، وأسير بسيرة جدي محمد صلى الله عليه وآله وسلم وسيرة أبي علي بن أبي طالب»

من تنها براي رستگاري و اصلاح امت جدم قيام كردم و مي خواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم و سيره چدم رسول خدا و پدرم اميرمومنان را جاري كنم .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

25 | واقع بين | United States - Chicago | ١٢:١٥ - ٠٦ آذر ١٣٩٠ |
تورو خدا دست از اين بي منطقي ورداريد و ببينيد همه مذاهب در طول تاريخ جز بدبختي، جهل و آدم کشي هيچ چيز ديگري براي انسان به ارمغان نياورده اند. فقط جرأت کنيد و لباس تقدس رو از تن دين (بخصوص اسلام)در آوريد تا به ماهيت واقعي دين که چيزي چز جهل، وحشي گري، شهوت پرستي و اعمال تروريستي نيست پي ببريد و اي همه کساني که دم از انسانيتي که در دين اسلام وجود دارد مي زنيد، فقط سعي کنيد به عقايد ديگران احترام بگذاريد اخلاق حسنه اي که همتون ازش بي بهره ايد...
26 | بخت النصر | Iran - Khorramshahr | ١٩:٣٤ - ٠٩ آذر ١٣٩٠ |
جناب واقع بين
چرا شما اصرار داريد که به عقايد مارکسيستها احترام بگزاريم؟
مگر آنها صد ميليون انسان را به کشتن نداند؟
اصولا علت حمايت شما از اديان ساخته يهود چون مارکسيسم چيست؟
27 | فائزه | Iran - Tehran | ١٣:٢٢ - ١٦ آذر ١٣٩٠ |
سلام ميخوام بدونم چرا امام حسين ،با خونوادش به کربلا رفت؟ ممنون ميشم اگه سريع بهم پاسخ بدين

پاسخ:

با سلام

خواهر گرامي

در همين سوال ، به صورت ضمني به سوال شما نيز پاسخ داده شده است . ولي براي روشن شدن ، چند نكته را بيان مي‌كنيم :

ا. وظيفه امام حسين عليه السلام و ساير ائمه اين است كه در بسياري از موارد مانند افراد عادي (كه علم ندارند) برخورد كنند تا حجت بر مردم نيز تمام شود ؛ و گرنه تمامي مردم ، وقتي خانواده آنها در خطر بيفتد مي‌گفتند امام حسين زماني قيام كرد كه خانواده اش در خطر نبود ، ولي وضعيت ما فرق مي كند ؛ در واقع حضرت سيد الشهدا عليه السلام با اين كار ، حجت را بر همگان تمام كردند كه حتي در صورتي كه براي حفظ دين بستگان شما در معرض خطر باشند نيز بايد از دين دفاع كنيد .

ب. حضرت با اين كار راه تحريف ماجراي عاشورا را بستند ؛ زيرا اگر حضرت براي خلافت و رياست دنيوي مي‌رفتند و به خاطر دنيا به راه افتاده بودند (حتي بدون علم غيب) نيز معقول نبود كه بستگان خود را ببرند . همچنين وجود بستگان حضرت مانع اين شبهه شد كه بگويند سيد الشهدا عليه السلام يك خارجي بود ؛ زيرا اگر خارجي بود ، آيا طفل شش ماهه اش نيز مرتكب جرم شده بود ؟ كشته شدن طفل شيرخوار نشانه اين است كه مهاجمان به حضرت ، كساني بودند كه هيچ بويي از دين نبرده بودند .
موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

28 | aydin | Iran - Tehran | ١٤:٥٣ - ٠٣ دي ١٣٩٠ |
باسلام وخسته نباشيد خدمت مديران و عزيزامن محترم مديران سايت
خيلي ممنون از مطالب فراوان و زيبايي که در آختيار گذاشتيد خيلي استفاده کردم اميدوارم بقيه هم همين طور باشند و زود قضاوت نکند.
بازم ممنونم از زحمات فراوانتون



باتشکر
آيدين
29 | مريم | Iran - Isfahan | ١٦:١٣ - ١١ دي ١٣٩٠ |
واقعا استفاده کردم .ولي در جواب آقاي وهابي :اگر به دين ديگر ي روي آورديد به دين اسلام احانت نكنيد.درضمن دين بهايي يك دين ساختگي مي باشد و من اصلا آن را دين به حساب نمي كنم......
30 | مريم | Iran - Isfahan | ١٦:١٩ - ١١ دي ١٣٩٠ |
ببخشيد،اگر امام حسين (ع)شهيد نمي شد چه اتفاقي رخ مي داد لطفا سريع جواب بدهيد ...... اجرتون با حضرت ابوالفضل با تشکر.........

پاسخ:
باسلام
خواهر گرامي
شهادت امام حسين عليه السلام داراي بركات فراواني بود كه به مواردي از آن اشاره مي كنيم
1- ايجاد اخلاق جديد در جامعه مسلمين
يكى از آثار و بركات سيدالشهدا (ع) در بعد اخلاقى - تربيتى اين است كه قيام او باعث گرديد در جامعه مسلمانان نوعى اخلاق جديد بلند نظرانه پديد آيد و نظر انسان را به زندگى خود و ديگران، دگرگون سازد تا بتواند بدينوسيله جامعه را اصلاح نمايد . و به عبارت ديگر، با خودسازى به ديگر سازى نيز بپردازد.
آرى، در آن زمانى كه بنياد روانى و اخلاقى مردم در هم ريخته و ويران شده بود و اين ويرانى شامل رهبران مسلمين و بزرگان آنان نيز شده بود و با اخلاق و شيوه اى وحشتناك زندگى مى كردند ، امام حسين (ع) يگانه درمان آن حالت بيمار گونه را كه در مجتمع مسلمانان مورد قبول واقع شده بود، در قيام آشكار و فرياد درآن سكوت مرگبار ديد. لذا آن حضرت با خون پاك خود و فرزندان و يارانش و با همه اعتبارات احساسى و تاريخى ، حتى شمشير و عمامه جدش رسول خدا (ص) ، وارد مبارزه گرديد تا همه روزنه ها و راههاى توجيه را فرو بندد.
سيدالشهدا (ع) نيك دريافته بود كه وجدان شكست خورده و اخلاق پست امت را نمى توان به وسيله رويارويى ساده دگرگون ساخت، از اين رو با قيام و شهادت خويش ديرى نپاييد كه اخلاق هزيمت و فرار را به نيرويى عظيم درآورد و اخلاق جديدى به جاى آن جايگزين نمود. براستى شهادت حسين بن على (ع) تأثير ژرف و شگرفى بر شيعيان ساكن و ساكت بجاى گذاشت ، و سرنوشت غم انگيز نواده پيامبر اكرم (ص) عواطف اخلاقى و مذهبى مردم را بهم ريخت.
در اثر قيام و شهادت امام حسين (ع) موجى در روح مسلمين به وجود آمد، حميت و عزت، شجاعت و صلابت به وجود آمد،و احساسات بردگى و اسارتى كه از اواخر حكومت عثمان و تمام دوره معاويه بر روح جامعه اسلامى حكمفرما بود، تضعيف شد و ترس آنها را فرو ريخت ، خلاصه، ابا عبدالله (ع) به اجتماع اسلامى شخصيت داد.
كربلا و قيام سيدالشهدا (ع) نمايشگاه اخلاق عالى اسلامى و انسانى با همه صفات و طراوت آن بود و اين اخلاق را نه به زبان كه در عمل به خون پاك خويش بر صفحه ماندگار تاريخ به ثبت رسانيد.
2-احساس گناه در بين مسلمين
يكى ديگر از آثار نهضت و شهادت سيدالشهدا (ع) اين بود كه مردم پس از مدت كوتاهى متوجه عدم توانايى و ضعف نفس خود شدند، لذا احساس عميق ندامت و گناه كرده و چنين انديشيدند كه براى جبران اين اهمال كارى و غفلت ، و نيز براى طلب بخشايش الهى، بايد جانبازي هاى مشابهى را انجام دهند.
3-بقاى شريعت اسلام
اوضاع عمومى اسلام و مسلمين بسيار ناراحت كننده بود . فعاليت ها و تبليغات مسموم بنى اميه عليه حضرت على (ع) و خاندانش ، و نيز تحريفات و بدعتهايى كه زيركانه در اسلام داخل كرده بودند، شرايط را جهت نابودى اسلام و محو نام حضرت محمد (ص) آماده كرده بود. خلافت الهى به حكمت سلطنتى و ديكتاتورى تبديل شده بود . روح شريعت اسلام يعنى پرهيزگارى و عدالت، در اجتماع ديده نمى شد و از احكام اجتماعى دين فقط جمعه و جماعت، آن هم به صورت تشريفات وجود داشت؛ و گاهى همين صورت تشريفاتى نيز به بدعت و بلكه فسق و فجور مى گراييد . اكثر قريب به اتفاق نسل مسلمان كه آن روزها در شبه جزيره عربستان زندگى مى كرد، در پايان خلافت عمر متولد و در عصر عثمان پرورش يافته و در آغاز حكومت معاويه وارد اجتماع شده بودند، لذا پيامبر اكرم (ص) را زيارت نكرده و شايد بتوان گفت مقام و منزلت خاندان وحى را درك نكرده بودند.
در رأس جامعه اى كه دچار بى ارادگى و ضعف نفس شده بود، حاكمى فاسق و فاجر چون يزيد لقب شريف اميرالمؤمنين و خليفه مسلمين را به ناحق با خود يدك مى كشيد. يك جوان قمار باز و شرابخوار، بى بند و بار و صد در صد اهل دنيا و خوشگذرانيهاى آن بر مردم حكومت مى كرد يك مغز الكلى كه از نظر افكار ، نسبت به اسلام و مقدسات اسلام كمترين عقيده اى نداشت، و ميمون بازى و هوسبازى از كارها و تفريحات روزانه اش بود . انسانهاى خطرناك و دنيا طلب به فرمان او در تمام استانها و شهرستانها بر اوضاع مسلط و بر دوش مسلمانان سوار بودند.
در چنين وضع خطرناك و دردناكى ، امام حسين (ع) پاى فشرد و عزم جهاد راسخ كرد و با تعداد معدودى از ياران ، همراه با زنان و كودكان به استقامت برخاست، و چنين فرياد كرد: «آيا نمى بينيد كه به حق عمل نمى شود و از باطل نهى نمى شود؟ در اين هنگام بايد شخص مؤمن حقا و واقعاً طالب لقاى پروردگارش باشد
مقرم» در كتاب مقتل خود مى نويسد: نهضت حسين (ع) جزء اخير از علت تامه جهت استحكام مبانى دين بوده، به طورى كه اين نهضت ، بين دعوت حق و حملات باطل، تفرقه و جدايى انداخته ، حق و باطل را از يكديگر جدا نمود . لذا گفته شده است : دين را وجود مقدس محمد ى شروع نموده و بقاى آن به واسطه وجود مبارك امام حسين (ع)تداوم يافت . «الاسلام نبوى الحدوث و حسينى البقاء»
4-تفسير و احياى اسلام و امر به معروف و نهى ازمنكر
از جمله آثار مهم سياسى - اجتماعى قيام و نهضت حياتبخش حسينى كه به جاى مانده، آشكار ساختن اسلام صحيح و احياى امر به معروف و نهى از منكر بود تا بطلان اسلام انحرافى اموى كه پس از زمان رحلت نبى اكرم (ص) صورت گرفت، روشن شود.
خاندان بنى اميه در تبليغات خود، خويش را از خاندان رسول خدا (ص) قلمداد كرده و اسلام را وارونه به مردم نشان داده بودند و ايشان را در امور دين به ادعاى اينكه اولى الامر واجب الاطاعه هستند در حيرت و سرگردانى گذاشته بودند؛ اما امام حسين (ع) با قيام خود همه اين توطئه ها را بهم ريخت و اسلام اموى و دين يزيدى را از اسلام ناب محمدى جدا ساخت، و با نماز خونين خود در ظهر عاشورا، نماز را اقامه كرده عملاً معنا نمود.
5-دميدن روح استقامت و آزاديخواهى
يكى ديگر ازآثار و بركات سياسى - اجتماعى سيدالشهدا (ع) اين بود كه نه فقط با حرف كه در عرصه عمل هم روح استقامت و پايدارى وآزاديخواهى و حفظ كرامت و عزت نفس را در كالبد بى روح مسلمين در همه اعصار دميد.
سالار شهيدان در برابر نيروى مهيب ستم و قوه قاهره بنى اميه، بالاترين استقامت و مهمترين پايدارى و شهادت را به خرج داده و در مقابل آنان مقاومت كرده و به انسانها درس حريت و آزادگى آموخت
6-قيام حسينى الگوى قيامهاى مقدس ديگر
قيامهاى مقدس بشرى داراى دو مشخصه هستند: اول اينكه آنها براى مقامات عالى انسانيت و توحيد و عدل و آزادى، و براى رفع ظلم و استبداد صورت مى گيرند. دوم اينكه، برقى هستند در ظلمتهاى سخت كه معمولاً مورد تصويب «عقلاى قوم!» قرار نمى گيرند. قيام امام حسين (ع) هر دو مشخصه را دارا بود، و يكى از آثار اين قيام، جنبه الگويى آن براى ساير نهضتها و قيامهاى به حق و الهى است. تمام انقلابهاى مقدسى كه در جهان اسلام پس از شهادت حسين (ع) تا زمان ما به وجود آمد، خمير مايه اصلى آن، قيام آن حضرت بوده و هست و خواهد بود، قيامى كه الهام بخش همه نهضتهاى اصيل رهايى بخش گرديد
مانند قيام هاي ذيل:
-انقلاب توابين: اين انقلاب در كوفه بر پا گرديد و واكنش مستقيم قتل امام بود، و انگيزه آن، احساس گناه به علت يارى نكردن امام پس از آنكه كتباً از او دعوت كردند به كوفه آيد - بود. لذا كوفيان خواستند ننگى را كه مرتكب شده بودند با انتقام از قاتلان آن حضرت بشويند و دست به قيام زدند. اين واقعه در سال 65 هجرى روى داد.
- انقلاب مدينه: هدف اين انقلاب خونخواهى نبود بلكه انقلابى بود عليه حكومت ستمكار بنى اميه. شركت كنندگان در اين قيام يك هزار تن بودند كه به دست سپاهيان شام و با نهايت وحشيگرى سركوب گرديد.
-قيام مختار ثقفى: اين قيام در سال 66 هجرى در عراق به انگيزه خونخواهى امام حسين (ع) و انتقام از قاتلان او صورت گرفت. اين انقلاب به رهبرى مختار توانست در يك روز دويست و هشتاد تن از قاتلان امام حسين (ع) را به قتل رساند.
- انقلاب مطرف بن مغيره: وى در سال 77 هجرى بر عليه حجاج بن يوسف شوريد و عبدالملك بن مروان را از خلافت خلع كرد.
-انقلاب ابن اشعث: او نيز بر عليه حجاج در سال 81 هجرى شوريد و عبدالملك مروان را از خلافت خلع كرد. اين شورش تا سال 83 به طول انجاميد . در آغاز، پيروزيهاى نظامى به دست آورد اما بعدها شكست خورد.
- انقلاب زيد بن على : وى كه از فرزندان امام زين العابدين (ع) بود در سال 122 هجرى در كوفه قيام كرد، اما بيدرنگ به وسيله سپاهيان شام كه در آن هنگام در عراق بودند سركوب گرديد.
-قيام حسين بن على ، شهيد فخ : «فخ» نام وادى و محلى است در قسمت غربى و يك فرسخى شهر مكه، و آن جايى است كه حسين بن على (صاحب فخ) بر عليه حكومت عباسى در سال 169 هجرى قيام كرد و با ياران خويش به شهادت رسيد. وى يكى از سادات و علماى اسلام بود كه براى عظمت تشيع با خون خويش پس از حدود يك قرن از ماجراى كربلا اثرى عميق در عالم تشيع بجاى گذاشت.
7-بيدارى خفتگان
از جمله آثار و بركات ديگرى كه قيام و شهادت سيدالشهدا (ع) در بعد سياسى - اجتماعى داشت، بيدار شدن خفتگان و انتقال روح مبازره جويى بر عليه ظلم و ستم بوده و هست.
8-رهايى از جهالت و ضلالت
از آثار و بركات اجتماعى نهضت سيد الشهدا(ع) اين بود كه با قيام و شهادت خويش مردم را از جهالت و گمراهى نجات بخشيد. او خون دل خويش را در راه خدا بذل كرد تا امت را از حيرت ضلالت و جهالت كه در اثر تسلط و تبليغات مسموم بنى اميه پيش آمده بود برهاند
بنابراين اگر نهضت مقدس حسين عليه السلام نبود از اسلام به غير از اسلام اموى و از دين جز دين يزيدى و دين تشريفاتى چيزى باقى نمانده بود
برگرفته شده از كتاب آثار و بركات سيد الشهداء ، عليرضا رجالي تهران
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
31 | مجيد م علي | Iran - Tehran | ٢٤:٠٩ - ١٣ دي ١٣٩٠ |
با سلام
جناب وهابي تقصير تو نيست كه اينجور فكر ميكني , حتي علماي شما فلسفه شهادت امام حسين عليه السلام را نه نفهميدند و نه خواستند بفهمند .
شايد بيشتر از انچه كه در مورد شماره 1 و 2 و 3 و معاويه ملعون و يزيد ابن حرامي و بقول خودت صحابه + ابوهريره صحابه افتخاري شما در مورد شهادت امام حسين عليه السلام بعلاوه روز و محل امده .
اين علماي سني از روي ترس و نا علماي وهابي از روي حقد و كينه اي كه خاندان نبوت داشته و دارند به تو و امثال تو يا خبر رساني صحيح نمي كنند يا دروغ تحويلتان ميدهند . صد البته دروغ در پيش نا علماي وهابي شما شيرين تر از عسل است , ميگي نه اين شبكه هاي وصول , كور و كلم پيچ نگاه كن , براي تشخيص دروغگو و اينكه كي دروغ ميگويند به دهان كثيفشان نگاه كن هر كس كه لبهايش تكان ميخورد بدان كه او دروغگوست البته اين ارثيه است كه از ابن تيمه و عبد الشيطان شاخ شيطان نجد به اينها رسيده .

لبيك يا علي
32 | shahram | Iran - Khorramshahr | ١٧:٢٧ - ٢٨ دي ١٣٩٠ |
http://3raj.com/wp-content/uploads/2010/04/ark3dia.jpg
چـون به تـلاطم کشتـى نوح اشاره شد لازم مى دانيم به گزارش جالبى که از سوى باستـان شناسى شوروى در مجله رسمى و پر تيراژ انقاد نيزوب در شماره تشرين دوم سال ۱۹۵۳ مـنتـشر شده اشاره اى شود زيرا اين گزارش هم از نظر علمى و هم از لحاظ دينى بخصوص از نظر معتقدات مذهب تشيع فوق العاده مهم و با ارزش است مخصوصا از جهت اينکه در کشورى اين گـزارش تـهيه و منعکس و منتشر شده که معنويت را پشت سر گـذارده و مـادى گـرائى را پـيشه ساخـتـه اند و اينک خلاصه گزارش مذکور از نظر خوانندگان مى گذرد:
مـوقـعـى که باستـانشناسان شوروى در مـنطقـه مـعـروف به وادى قـاف مـشغـول حفـارى بودند در اعماق زمين به چند تخته پاره قطور و پوسيده برخوردند که مـعـلوم شد اين تـخـتـه ها از قـطعـات کشتـى حضرت نوح بوده است و پـس از دو سال کاوش تخته پاره ديگرى يافتند که بصورت لوحى منقوش بوده و از قضا سالم و دست نخورده باقى مانده بود، سطور منقوش در آن لوح از ناشناخته ترين خطوط بود لذا اداره کل باستانشناسى شوروى هفت نفر از سرشناس ترين باستان شناس و اساتيد خط و زبان روسى و چينى را مامور تحقيق و بررسى و شناخت خط و مطالب آن نمود که اين هيئت پـس از هشت مـاه مـطالعه و بررسى و مقايسه حروف با نمونه ساير خطوط و کلمات متفقا گزارش زير را در اختيار باستانشناسى شوروى قرار داد:
۱- اين لوح مخطوط چوبى از جنس همان تخته هاى مربوط به کاوش قبلى و کلا متعلق به کشتى نوح است .
۲- حروف و کلمات اين عبارات به لغت سامانى يا سامى است که در حقيقت ام اللغات (ريشه لغات) و به سام بن نوح منسوب است .
۳- معناى اين حروف و کلمات چنين است :
اى خداى من و اى يار من ، به رحمت و کرمت مرا يارى نما.
و بپاس خاطر اين نفوس مقدسه: محمد، ايليا (على) شبر (حسن) شبير (حسين) فاطمه .
آنان که همه بزرگان و گرامى اند، جهان به برکت آنها بر پاست .
به احترام نام آنها مرا يارى کن، تنها توئى که مى توانى مرا به راه راست هدايت کنى. بعدا ترجمه اين کلمات بزبان انگليسى در مجلات و جرايد زير منتشر شده است :
۱- مجله هفتگى ((ويگلى ميرر))
لندن مورخه ۲۸ دسامبر ۱۹۵۳.
۲- مجله استار لندن مربوط به کانون دوم ۱۹۵۳.
۳- روزنامه سن لايت منچستر شماره مربوط به کانون دوم ۱۹۵۳.
۴- روزنامه ويکلى يبرر مورخ اول شباط ۱۹۵۴.
۵- روزنامه الهدى قاهره مورخ ۳۰ مارس ۱۹۵۳.
ضمـنا مـحدث پاکستانى سيد محمود گيلانى در کتاب ((ايليا مرکز نجات اديان العالم))
گـزارش مـذکور را به زبان اردو و ترجمه منعکس نموده و مجله بذره نجف در شماره هاى شوال و ذى القـعـده ۱۳۸۵ آنرا از اردو به عربى ترجمه نموده است هم اکنون لوح مـوصوف در مـوزه مـسکو در مـعـرض ديد تـوريستـها است لازم به تـوضيح است که مـحل استـقرار کشتى نوح به صريح آيه شريفه و استوت على الجودى کوه جودى بوده که همـان کوه آرارات است زيرا اين کوه به نامـهاى مـختلف ناميده شده است به زبان فـارسى کوه نوح و به عـربى جودى و به ترکى اگر يداغ و به ارمنى ماسيس يا ((مـازيک))
و ((مـيزه زوزار))
يعنى کوه کشتى مى گويند و داراى دو قله است به نامـهاى نوح بزرگ و نوح کوچـک که در مـاءخـذ اسلامـى اولى بنام جبل الحارث و دومى به جبل الحويرث موسوم است .
((به نقـل از مـکتـب اسلام شمـاره ۱۰ سال دوازدهم و شمـاره ۱ سال سيزدهم.))
33 | سيد | Iran - Tehran | ١١:٥٨ - ٢٦ بهمن ١٣٩٠ |
عالي بود . خدا خيرتان دهد ...
34 | دلداده علي (عليه السلام) | Iran - Zahedan | ٠٧:١٣ - ١٨ مهر ١٣٩١ |
با سلام امام حسين و ائمه چه نيازي به علم غيب دارند؟؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
همان دليلي كه علم غيب داشتن نبي را ثابت مي كند، همان دليل علم غيب داشتن ائمه را نيز ثابت مي كند . پيامبر صلى الله عليه و آله مبعوث بر تمام افراد عالم است. چنين شريعتى طبعاً بايد كامل باشد، در هر عصر و زمانى و براى هر قوم و همه قابل اجرا باشد. و نيز صاحب آن شريعت به خصوصيات افراد و نفوس آنان، تا روز قيامت، آگاه باشد، در غير اين صورت رسالت او ناقص و اصلاح و عدالت گسترى او فراگير نخواهد بود. در نتيجه، بايد پيامبر صلى الله عليه و آله احاطه غيبى نه تنها به احكام و موضوعات آنها داشته باشد، بلكه از موضوعات خارجى نيز مطلع باشد.از آنجا كه همه موقعيت‏ها به طور كامل براى پيامبر صلى الله عليه و آله فراهم نگشت تا شريعت اسلامى را به طور كامل تبيين نمايد. لذا بايد براى بعد از خود خليفه و امامان و جانشينانى قرار مى‏ داد تا ادامه دهنده راه او باشند. و به همان دليل كه پيامبر صلى الله عليه و آله احتياج به علم غيب دارد، امام و جانشين او نيز بايد از اين علم بهره‏ مند گردد.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
35 | مانيا | Iran - Tehran | ٢٠:١٧ - ١٧ آبان ١٣٩٢ |
عالي بود
36 | عليمراد | Iran - Tehran | ١٥:٣٥ - ٢٣ آبان ١٣٩٢ |
بسمه تعالي:درجواب کامنت 17
پس چرا امام ع بخواهرش ميفرمايد خودرا براي مصيبتهاي بعدازمن آماده کن؟
چرا درشب عاشورا به يارانش ميفرمايدفرداهمه کشته ميشوند..هرکس ميخواهدازتاريکي استفاده کند وبرگردد..که يارانش اعلام وفاداري ميکنندحتي 13ساله امام حسن ع؟/

:::::::::::::::::: اميدوارم اگرقابل هدايت هستي خدا هدايتت کنه اگه نيستي نابودت کن:::::::::::
37 | خرسندي | United Kingdom - London | ٢٣:٤٢ - ٠٢ آذر ١٣٩٢ |
سلام
1. فداکاري و از خود گذشتگي در راه و هدفي باشد كه عقلاي عالم آن را مي‌پسندند ؛ و گر نه اگر از محدوده عقل خارج شده و داخل در اعمال جنون آميز يا ناخود آگاه شود ، مورد پسند خداوند نخواهد بود ؛
اين عقلا چه کسايي هستن؟ چه جوري ميشه اون ها رو شناخت؟
مگه نه اين که خيلي ها از جمله محمد حنفيه و مختار (البته اگه اشتباه نکنم) از عقلا به حساب ميومدن و با قيام امام حسين (عليه السلام) مخالف بودن؟
ممنون ميشم اگه در سريع ترين زمان ممکن پاسخ بديد.

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ وقتي دين وارونه شود و افراد سگ باز و ميمون باز والي مسلمين شوند و سعي در از بين بردن دين الهي داشته باشند و افرادي بالغ بر هجده هزار نفر فردي را براي ياري و هدايت خود بخوانند و در اين ميان فقط او باقي مانده باشد كه داراي پشتوانه عظيم حديثي و مقام شاخص در ميان مردم باشد و به عنوان فرزند رسول الله مطرح باشد و بتواند با قيام خود نيروها را بسيج و دين را زنده و ترس و ذلت را از بين ببرد و امنيت ظالمان را به ترس تبديل كرده و حقيقت آنها را براي جامعه معرفي كند و نقشه هاي آنها را نقش بر آب كند اگر او اين كار را نكند عقلا چه قضاوتي در مورد او خواهند داشت؟ آيا كساني كه او را از رفتن منع مي كردند متوجه اين هدف والا بودن؟ آيا سخن آنها ناشي از ترس و يا ترحم و از روي احساسات بوده يا از روي عقل؟ عقلا كساني هستند كه نظري يا سخني را از روي عقل و با دليل و سنجيده و با آينده نگري بيان كنند ولو در همين يك مساله اينطور عمل كرده باشند. سخن آنها سخن عقلا و سخن خداوند كه به عنوان رئيس عقلاست خواهد بود. ممكن است همين فردي كه اينجا عاقل به حساب آمده در مورد مساله ديگري چنين نظر سنجيده اي نداشته باشد و در زمره عقلا قرار داده نشود.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
38 | اسفنديار | Iran - Tehran | ٠١:٣٠ - ٠٨ آذر ١٣٩٢ |
با سلام وخسته نباشيد به بچه شيعه هاي عزيز . بايد عرض کنم بهاييت دين نيست و فرقه ضاله مي باشد. اميدوارم خداوند انها را هدايت نمايد.والسلام
39 | مدافع حقوق هرنوع بشر | Iran - Tehran | ٢٣:٣٥ - ٢٨ آذر ١٣٩٢ |
سلام
جناب مومن عبدالله
نمي دونم چي نوشتي چون وقتم خيلي کمه. همين قدر بدون آتيشت خيلي تنده بپا با اين حرفات هيچ غيرمسلمونيو اسلام زده نکني چه رسد به ماها که لااقل اسم اسلامو يدک ميکشيم
40 | bisetareh | Iran - Qom | ١٤:٣٠ - ٣٠ آذر ١٣٩٢ |
مدافع
جمله هاي عبدالله مومن را خواندم واز ان لذت بردم وفهميدم
نفهميدي چون وقتت کمه
ياعلي
  بعدی [1] [2]  
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها