2024 April 23 - سه شنبه 04 ارديبهشت 1403
چرا پيامبر اسلام (ص) با عايشه و حفصه ازدواج كردند ؟
کد مطلب: ٥١٢٤ تاریخ انتشار: ٠٣ بهمن ١٣٨٨ تعداد بازدید: 212570
پرسش و پاسخ » نبوت
چرا پيامبر اسلام (ص) با عايشه و حفصه ازدواج كردند ؟

سؤال كننده : يداله تبرائي

پاسخ :

در مورد اين ازدواج پاسخ هاي فراوان داده شده است :

پاسخ نقضي و اجمالي :

در ابتدا مي توان پاسخي نقضي داد كه :

رسول خدا طبق نظر اهل سنت علم غيب ندارد :

طبق نظر اهل سنت پيغمبر علم غيب ندارد و ازدواج و يا دوستي وي با كسي نمي تواند دليل بر صحت عقايد و رفتار وي باشد .

علت همان علت ازدواج حضرت نوح و لوط با همسرانشان بوده است :

حتي اگر بگويند رسول خدا وي را مي شناخته و با وي ازدواج كرده است ، علت ازدواج را همان علت ازدواج حضرت نوح و حضرت لوط با همسرانشان مي دانيم . با اينكه در قرآن كريم آمده است كه همسر ِ حضرت نوح و نيز همسر حضرت لوط ، همراه و همنظر با دشمنان ايشان بوده اند .

پاسخ تفصيلي :

علت امتحان رسول خدا صلي الله عليه وآله و مردم بوده است :

در شعر زيباي حافظ مي خوانيم :

من كه ملول گشتمي از نفس فرشتگان قيل ومقال عالمي مي كشم از براي تو

رسول گرامي اسلام در نهايت توجه به عالم بالا و مقام اقدس الهي بوده اند ؛ و حتي به قول شاعر نفس فرشتگان و هم صحبتي با ايشان براي رسول گرامي اسلام سخت بوده است ؛ زيرا نوعي اشتغال به غير خداست .

اما خداوند هر كسي را به نوبه خود آزمايش مي كند و براي آزمايش رسول خدا از ايشان خواست كه با عايشه ازدواج كند و با اين دستور ، در خانه وي كسي را قرار داد كه مي توانست مايه آزمايش ايشان باشد ؛ زيرا امتحان مردان بزرگ بايد به بزرگي خود ايشان باشد .

اما چون اين آزمايش مي توانست سبب اشتباه برخي ، در مورد شخصيت واقعي همسران رسول گرامي اسلام باشد ، خداوند هم در قرآن با بيان برخي اشكالات و اشتباهات همسران رسول خدا و همسران پيغمبران گذشته ، راه هدايت را براي مردم باز گذاشته است .

به عنوان مثال در سوره تحريم آيه ده همسر حضرت نوح و همسر حضرت لوط را به عنوان دو نمونه براي كفار معرفي مي نمايد كه با وجود حضور در خانه پيغمبران الهي ، باز گمراه شدند .

و در همين سوره در آيه 4 در مورد دو تن از همسران رسول خدا مي فرمايد :

إِنْ تَتُوبَا إِلَي اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ

سوره تحريم آيه 4

اگر ( شما دو همسر رسول خدا) به درگاه خدا توبه كنيد ، دل هاي شما به سوي او ميل پيدا كرده است ، اما اگر عليه او بر يكديگر كمك كنيد در حقيقت خدا خود سرپرست اوست و جبرئيل و صالح مومنان (نيز ياور اويند) و گذشته از اين فرشتگان نيز پشتيبان او خواهند بود .

و نيز در مي بينيم كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در در مورد ِ آينده ي برخي از همسران خويش سخناني فرموده اند كه مي تواند ملاك تشخيص حق از باطل در موارد نياز باشد . به عنوان نمونه مي توان به روايتي كه بخاري آن را نقل كرده است اشاره نمود كه گفته است :

رسول خدا به خانه عايشه اشاره فرمودند و سه بار گفتند : فتنه ( آزمايش ) در اينجاست ؛ فتنه در اينجاست ، فتنه در اينجاست .

2873 - حَدَّثَنَا مُوسَي بْنُ إِسْمَاعِيلَ حَدَّثَنَا جُوَيْرِيَةُ عَنْ نَافِعٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ قَامَ النَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ خَطِيبًا فَأَشَارَ نَحْوَ مَسْكَنِ عَائِشَةَ فَقَالَ هُنَا الْفِتْنَةُ ثَلَاثًا مِنْ حَيْثُ يَطْلُعُ قَرْنُ الشَّيْطَانِ

صحيح بخاري كتاب فرض الخمس باب ما جاء في بيوت ازواج النبي صلي الله عليه وسلم

رسول خدا به سخن ايستادند ، پس به سمت خانه عائشه اشاره كردند و سه بار فرمودند اينجاست فتنه ؛ همان جايي كه امت شيطان ظهور مي كنند .

علت ازدواج حضرت با ايشان سياسي بوده است :

يكي از اهداف ازدواجهاي پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) جهت سياسي - تبليغي بود ؛ يعني با ازدواج موقعيتش در بين قبايل مستحكم گردد و بر نفوذ سياسي و اجتماعيش افزوده شود و از اين راه براي رشد و گسترش اسلام استفاده نمايد.

حضرت به خاطر دست يابي بر موقعيتهاي بهتر اجتماعي و سياسي ، در تبليغ دين خدا و استحكام آن و پيوند با قبايل بزرگ عرب و جلوگيري از كارشكني هاي آنان و حفظ سياست داخلي و ايجاد زمينه مساعد براي مسلمان شدن قبايل عرب ، به برخي ازدواج ها رو آورد .

در راستاي اين اهداف پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) با زنان ذيل ازدواج كردند :

عايشه دختر ابوبكر از قبيله «تيم».

حفصه دختر عمر از قبيله بزرگ «عدي».

ام حبيبه دختر ابوسفيان از قبيله نامدار بني اميه.

ام سلمه از قبيله بني مخزوم .

سوده از قبيله بني اسد.

ميمونه از قبيله بني هلال.

صفيه از بني اسرائيل .

ازدواج مهمترين پيوند و ميثاق اجتماعي است، به ويژه در آن فرهنگ تأثير بسياري از خود به جا ميگذارد.

در آن محيطي كه جنگ و خونريزي و غارتگري رواج داشت، بلكه به تعبير "ابن خلدون" جنگ و خونريزي و غارتگري جزو خصلت ثانوي آنان شده بود، ( مقدمه ابن خلدون (ترجمه)، ج 1، ص 286) بهترين عامل بازدارنده از جنگها و عامل وحدت و اُلفت ، پيوند زناشويي بود.

از اين روي، پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) با قبايل بزرگ قريش ، به ويژه با قبايلي كه بيش از ديگران با پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) دشمن بودند ، مانند بني اميه و بني اسرائيل ، ازدواج نمود . اما با قبايل انصار كه از سوي آنان هيچ خطري احساس نميشد و آنان نسبت به پيامبر(ص) دشمني نداشتند، ازدواج نكرد.

گيورگيو ، نويسنده مسيحي مي نويسد:

محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) ام حبيبه را به ازدواج خود درآورد تا بدين ترتيب داماد ابوسفيان شود و از دشمني قريش نسبت به خود بكاهد. در نتيجه پيامبر با خاندان بني اميه و هند زن ابوسفيان وساير دشمنان خونين خود خويشاوند شد و ام حبيبه عامل بسيار مؤثري براي تبليغ اسلام در خانواده هاي مكه شد.

محمد پيامبري كه از نو بايد شناخت، ص 207.

در بعضي از تواريخ مي خوانيم كه پيامبر با زنان متعددي ازدواج كرد و جز مراسم عقد انجام نشد، و هرگز آميزش با آنها نكرد، حتي در مواردي تنها به خواستگاري بعضي از زنان قبائل قناعت كرد.

و آنها به همينقدر خوشحال بودند و مباهات مي كردند كه زني از قبيله آنان به نام همسر پيامبر (صلي اللّه عليه و آله و سلّم ) ناميده شده ، و اين افتخار براي آنها حاصل گشته است ، و به اين ترتيب رابطه و پيوند اجتماعي آنها با پيامبر (صلي اللّه عليه و آله و سلّم ) محكمتر، و در دفاع از او مصممتر مي شدند.

ام سلمه از طايفه بني مخزوم - طايفه ابوجهل و خالد بن وليد - بود، وقتي كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) وي را به همسري خويش درآورد ، خالد بن وليد موضعگيري شديد خود را در برابر مسلمانان مورد تجديد نظر قرار داده و پس از مدتي نه چندان طولاني اسلام آورد.

پس از ازدواج رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) با جويريه و صفيه هيچگونه تحركي را از سوي بني نضير و بني مصطلق در برابر آنحضرت مشاهده نمي كنيم . از سوي ديگر، مشاهده مي كنيم كه جويريه از جهت بركت آفريني براي قوم و قبيله اش يك زن نمونه شناخته مي شود، و صحابه رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) يكصد خانوار از اسيران قوم و قبيله وي را بخاطر ازدواج پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) با او آزاد مي كنند و مي گويند: اينان خويشاوندان رسول خدايند! و پرواضح است كه چنين منت گذاري بر يك طائفه و قبيله از سوي مسلمانان چه تاثير بسزايي در عمق جان آنان داشته است.

بنابراين ، ازدواج پيامبر با عايشه و حفصه ، نه به خاطر نبودن زني بهتر در آن جامعه و بلكه به خاطر مصالح مهمي بوده است كه جز با ازدواج پيامبر با آن دو تحقق نمي يافته است .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

موسسه تحقيقاتي وليعصر عج الله تعالي فرجه الشريف



Share
1 | سجادصادقي | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ٠٩ ارديبهشت ١٣٨٧ |
سلام خسته نباشيد دست حق نگهدارتان لطف مولا پشت وپناه تان
2 | عسل حيدري | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٧ ارديبهشت ١٣٨٧ |
با سلام
من آدم مذهبي هستم اما يه چيزي هميشه برام سواله و حتي باعث نوعي بي اعتمادي ام در دين مي شه اينكه چرا پيامبرا و اماما چندين بار ازدواج مي كردند؟
اگه به خاطر اين بود كه همسران اون زنها تو جنگ هاي پيامبر شهيد مي شدند دليلي نمي بينم كه با آنان ازدواج كنند مي توانستند آنها را به عقد افراد صالح ديگري در بياورند! متشكرم.
3 | حسين | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٧ خرداد ١٣٨٧ |
از زحمات مفيد شما براي جوانان وسايرين تشکر مي کنم. با وجود اين سايت وامثال آن اگر در تحقيق ورسيدن به حقايق کوتاهي شود هيچ حجتي براي جهالت و گمراهيمان در پيشگاه خداوند نداريم.
خداوند توفيقات شما را روز افزون فرمايد.
4 | امير | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٨ خرداد ١٣٨٧ |
از پاسخي که داديد متشکزم
5 | علي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٩ مرداد ١٣٨٧ |
واقعا" شما با اين حرفها خودتان را گول ميزنيد , اگر تشيع وجود داشت كه در قران حتي براي يكبار اسمي از ان وجود داشت. در ضمن اگر حضرت ابوبكر و حضرت عمر و حضرت عثمان برگزيده ي پيامبر نبودند كه پيامبر از ايشان دختر نميگرفت و به انها دختر نميداد. اگر نميدانيد بدانيد كه يار غار پيامبر حضرت ابوبكر بود و دختر حضرت ابوبكر همسر پيامبر بود. و اين را هم بدانيد كه حضرت علي به انها اقتدا كرده و پشت سر انها به صورت مداوم نماز ميخواند. خداوند پيامبر و حضرت علي در روز قيامت شماها را به خاطر نفي و توهين به اين سه حضرت در اتش خواهند سوزاند. ميدانم که اين نظر را در سايت قرار نميدهيد چون از فقط نظري که باب طبعتان باشد در سايت قرار ميدهيد...
6 | امير | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٣ شهریور ١٣٨٧ |
سلام.جناب علي. گفتيد:اگر تشيع وجود داشت كه در قران حتي براي يكبار اسمي از ان وجود داشت. به لينک زير براي جواب مراجعه کنيد.
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=500
اما اين که گفتيد:گر حضرت ابوبكر و حضرت عمر و حضرت عثمان برگزيده ي پيامبر نبودند كه پيامبر از ايشان دختر نميگرفت و به انها دختر نميداد. پس ابوسفيان هم که پيامبر از او دختر گرفت برگزيده ي پيامبر بودند؟
براي اين که گفتيد:اين را هم بدانيد كه حضرت علي به انها اقتدا كرده و پشت سر انها به صورت مداوم نماز ميخواند. سندي داريد؟ چون من ميدانم در صحيح بخاري آمده حصرت علي آنها را گنهکار و دروغگو مي دانسته.
من از سايت ولي عصر(عج) خيلي متشکرم که قسمت نظرات در انتهاي تمام مقالات گذاشته که فعال است و جواب سوالات را مي دهد(کاري که من در سايت هاي اهل سنت نديدم) ولي خواهشا نظر را بدون پاسخ نگذاريد.مرسي (سوال 1 را پاسخ نداديد)

پاسخ:
دوست گرامي ! اگر منظور شما اين است كه چرا اسم ائمه در قرآن نيامده است ، به همان لينكي كه به شما داده شده ، مراجعه بفرماييد كه قطعاً جواب شما داده شده است ، اگر منظو شما چيز ديگري است ، لطفاً سؤال خود را واضح تر بيان بفرماييد .



موفق باشيد



گروه پاسخ به شبهات
7 | امير | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢١ شهریور ١٣٨٧ |
منظورم از سوال يک نظر شماره يک بود که الان به شماره ي 2 تبديل شده( 2نام و نام خانوادگي: عسل حيدري - تاريخ: 27 ارديبهشت 87 )
8 | ميلاد | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٣٠ شهریور ١٣٨٧ |
سلام و خسته نباشيد به برادران عزيزم
جناب آقاي علي اين سوالات رو افرادي امثال من كه تازه 3ماه است درباره ي مذهبشان تحقيق مي كنند به راحتي و بدونه هيچ مشكل و با اسناد قوي خودتان ( اهل سنت) پاسخي قانع كننده و كامل مي دهند شما لطفا بجاي اينكه به حرف علماي خودتان گوش كنيد برويد كتاب هاي خودتان رو كامل بخوانيد. جناب آقاي دكتر تيجاني به گفته خودشان صحبح بخاري و صحيح مسلم تاريخ طبري و كتب هاي معتبر اهل سنت را كاملا آشنا بودن و با اين حال به مذهب اهل بيت (ع) روي آوردند ولي افرادي از قبيل شما كه هنوز كتب هاي خودشان را نخوانده اند اين طوري قضاوت مي كنند.
در ضمن گفتيد كه در قيامت معلوم مي شود كه حق با كي است ما هم همين وعده را به شما برادر محترم مي دهيم . كاش چيزهايي كه بنده و امثال بنده ديديم شما هم مي ديديد.
در پناه حق
يا علي مدد
9 | علي روستا | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ٠٨ بهمن ١٣٨٧ |
سلام به همه شما دوستان
اين همه سوالات بيهوده لطفآ نپرسيد
10 | م.جاوداني | Germany - Nuremberg | ١٢:٠٠ - ٠٣ فروردين ١٣٨٨ |
از سايت فوق العاده شما بسيار تشکر مي کنم فقط مي توانم بگويم "اجرکم عند الله(تبارک وتعالي) و عند رسول الله و عند ائمة المعصومين (صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين)"
11 | ويدا م | Iran - Galleh Dār | ١٢:٠٠ - ١٦ فروردين ١٣٨٨ |
دليل قانع كننده نداشت

پاسخ:
با سلام
خواهر گرامي
هر كدام از ادله كه براي شما قانع كننده نبود ، با نقصاني كه به نظر شما مي رسد ، براي ما ارسال كرده تا در صورت نقصان ، اصلاح شود .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
12 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ١١ ارديبهشت ١٣٨٨ |
با سلام اولا خواهر گرامي خانم حيدري , در مورد جواب شما : ما كه نبايد اعمال حضرت نبي( ص ) را با عقايدو افكار شخصي خود كه بعضي مواقع تحت تاثير افكار و گفتار گروه هاي غير مومن يا غير مسلمان مقايسه كنيم , ما بايد تابع ايشان باشيم نه نعوذ بالله بر عكس , ثانياً اقاي علي ( 5 ) اين سوالها واقعاً خيلي تكراري است . اولا انگار كه اسمهاي ديگران در قران امده فقط اسم علي ابن ابي طالب انهم با ذكر اسم پدر و جد و قبيله نبامده است , اگر اين استدلال شما صحيح باشد اسم مو منين و مجاهدين ديگر و يا كفار و منافقين نيز در قران نيامده پس اينها هم وجود نداشتند يا علما در ذكر اسمهايشان اشتباه كرده اند . مسلماً حيات ما در اين دنيا براي امتحاني است كه نتيجه ان در اخرت بر ما معلوم ميشود, يا قبول يا رد و شرطش درست خواندن و درست عمل كردن به دستورات الهي است كه فقط بوسيله ملعمان فرقه ناجيه بما ميرسد و فقط بايد بدانيم كه اين فرقه ناجيه كدام است . ايا ان فرقه هائي هستند كه اولين خليفه ان در وقت وفات ميگويد كه اي كاش علف سبزي و ,,,,,,,,,, يا انكه ميگويد بخداي كعبه ,,,,,,,, يا علي
13 | مصطفي هلالي | Iran - Feyẕābād | ١٢:٠٠ - ١٣ ارديبهشت ١٣٨٨ |
با تشکر از زحمات بي دريغ شما توفيقات روز افزون را از خداوند منان خواستارم
14 | سيد عليرضا | Iran - Karaj | ١٢:٠٠ - ٣٠ ارديبهشت ١٣٨٨ |
در بالاي مقاله تصحيح کنيد : (صالح المومنين) يعني علي (ع) و الا ذکر ميشد (المومنون الصالحون) !!!
ممنون !!!
15 | كوروش هخامنشي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٥ تير ١٣٨٨ |
درود بر هر که ايرانيست و آريايي به نظر بنده شما به جاي آنکه سنگ عده اي عرب بي فرهنگ بز چران را برسينه بزنيد وبه خاطر يک قوم وحشي که هرچه الان دارند از سايه فرهنگ ايران زمين است بهتر است به داشتن تمدن بزرگ ايران زمين افتخار کنيد و هم نژاديهاي خود را مورد توهين قرار ندهيد مگر يادتان رفته که اعراب چه کشتارهايي در ايران کردند حتي نمي گذاشتند زرتشتي ها از زير باران عبور کنند مي گفتند زمين نجس مي شود آيا دين زورکي وبا تهديد و خونريزي درست است آفرين بر فيروز نهاوندي قاتل عمر که روي هر چه ايراني بود سفيد کرد عمر.ابوبکر.علي.عثمان.حسن يک ؟؟؟؟؟؟ . مگر دينتان چه اشکالي داشت مگر يکتا پرست نبوديد مطما باشيد که اهورامزداي ما از الله عربها رئوف تر است .گفتار نيک پندار نيک کردار نيک.بنده ازقوم ماد هستم بدرود
16 | آرش | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٣١ تير ١٣٨٨ |
پيامبر ص باهاشون ازدواج كردن تا جمعشون كنن.
17 | طاها بهنام | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٢ شهریور ١٣٨٨ |
باسلام، برادران عزيز جناب امير و ميلاد اين نامه ششم نهج البلاغه است. نامه 6 نهج البلاغه إِنَّهُ بَايَعَنِي اَلْقَوْمُ اَلَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ عَلَيْهِ فَلَمْ يَكُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَخْتَارَ وَ لاَ لِلْغَائِبِ أَنْ يَرُدَّ وَ إِنَّمَا اَلشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ فَإِنِ اِجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًا فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَا خَرَجَ مِنْهُ فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ عَلَى اِتِّبَاعِهِ غَيْرَ سَبِيلِ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ وَلاَّهُ اَللَّهُ مَا تَوَلَّى وَ لَعَمْرِي يَا مُعَاوِيَةُ لَئِنْ نَظَرْتَ بِعَقْلِكَ دُونَ هَوَاكَ لَتَجِدَنِّي أَبْرَأَ اَلنَّاسِ مِنْ دَمِ عُثْمَانَ وَ لَتَعْلَمَنَّ أَنِّي كُنْتُ فِي عُزْلَةٍ عَنْهُ إِلاَّ أَنْ تَتَجَنَّى فَتَجَنَّ مَا بَدَا لَكَ وَ اَلسَّلاَمُ. اين مردمى كه با ابو بكر و عمر و عثمان بيعت كرده بودند ، به همان شيوه با من بيعت كردند . پس آن را كه حاضر است ، سزاوار نيست كه ديگرى را اختيار كند و آن را كه غايب بوده است سزاوار نيست كه آنچه حاضران پذيرفته‏اند نپذيرد . شورا از آن مهاجرين و انصار است . اگر آنان بر مردى همرأى شدند و او را امام خواندند ، كه خشنودي خدا در اين كاراست ، و اگر كسى از فرمان شورا سرپيچي نمود و بر آن عيب گرفت يا بدعتى نهاد بايد او را به جمعى كه از آن بيرون شده است باز آورند . اگر سر بر تافت با او پيكار كنند ، زيرا راهى را برگزيده كه خلاف راه مؤمنان است و خدا نيز در گردن او كند ، گناه آنچه را خود متولى آن شده است . اى معاويه ، به جان خودم سوگند ، كه اگر به ديده خرد بنگرى ، نه از روى هوا و هوس ، در خواهى يافت كه من از هر كس ديگر از كشتن عثمان بيزارتر بودم و من از آن كنارى جسته بودم ، مگر آنكه بخواهى جنايت را به گردن من نهى و چيزى را كه بر تو آشكار است پنهان دارى . و السلام . و در پاسخي كه به آقا امير داده بوديد كه سندي دال بر نماز خواندن حضرت علي پشت سر ابوبكر و عمر و عثمان داريد؟خواسته بوديد بايد بگم گيرم اصلاً هيچ كجا سندي يافت نشد ولي: 1- كدام منطق مي پذيرد كه حضرت علي در طول 25 سال فريضه ي الهي نماز جماعت و بخصوص نماز جمعه را ترك كرده باشد يا در جمع مسلمانان حاضر نشده باشد؟ 2- طبق نامه ششم، حضرت علي در نهج البلاغه درباره خلافت و بيعت مردم با ابوبكر و عمر و عثمان چنين حرفهايي مي زند آيا مخالفت آن بزرگوار را با آنان نشان مي دهد؟ و عمل مردم را در پذيرفتن خلافت خلفاي قبل از خود تأييد مي كند آيا ممكن است خود آنرا ناديده بگيرد؟ چگونه ممكن است حضرت علي بر خلاف آيه44 سوره بقره : أتأمرون الناس بالبر و تنسون انفسكم . (آيا مردم را به نيكو كاري دستور مي دهيد و خود را فراموش مي كنيد)عمل نمايد؟ .ايشان به كتاب خدا آگاه بودند و هرگز مطالبي را بر خلاف كتاب خدا بيان نمي كردند وقتي كه در اين نامه حضرت اشاره مي كند مشورت درباره خلافت حق مهاجرين و انصار است،(پس نتيجه مي گيرم كه در سقيفه ي بني ساعده زماني كه مردم ابوبكر را انتخاب كردند همان مهاجرين و انصار بودند به حق بوده و هيچ خلافي صورت نپذيرفته است) چنانچه آنها مردي را برگزينند و امامش بخوانند كه خشنودي خدا در اين كار است. اما اگر كسي كه از اين گزينش سرپيچي نمايد و نواي عيبجوئي بنوازد و تهمت ناروا بزند هر آينه وادارش مي سازند دوباره به راهي كه از آن خارج شده است برگردد ولي اگر گستاخي نموده و تمرد نمايد با او جنگ خواهند كرد زيرا به راه راستي كه مؤمنان مي روند نمي رود آنگاه هر چه خدا بر سرش آورد شايستگي آنرا دارد. البته بايد اشاره كنم كه اين نامه خطاب به معاويه مي باشد يعني در حال حاضر نيز كسي كه با اين گفته ي حضرت امير بناي مخالفت نمايد و خلفاي پيش از حضرت امير را قبول نداشته باشد چون معاويه است و اين نامه حضرت امير مخاطب او نيز هست.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
پاسخ اين سوال ، به صورت مفصل در آدرس ذيل داده شده است ؛ البته به صورت اجمالي مي‌گوييم كه اين سخن امير مومنان از باب جدل است ؛ يعني اي معاويه ؛ اگر من را قبول نداري ، ابوبكر و عمر را كه قبول داري ! همانطور كه انان به خلافت رسيدند ، من نيز رسيدم ؛ پس بايد خلافت من را نيز قبول كني ! و اين به معني قبول اين روش براي خلافت نيست !
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=109
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
18 | مهران | Iran - Urmia | ١٢:٠٠ - ١١ شهریور ١٣٨٨ |
سلام عليكم قابل توجه مجيد م علي رافضي : وجناب كورش هخامنشي مجوسي: مجيد م علي نه تو نماينده اسلام و اهل جمعه وجماعت هستي و نه كورش هخامنشي نماينده كورش كبير است . واما قابل توجه كورش هخامنشي: منبع :تلمود . تورات موسي .قسمت عزراي نبي: خداوند كورش را بر آن داشت تا فرماني صادر كند وآن نوشته را به سراسر سرزمين پهناور پارس بفرستد. اين است متن آن فرمان:"من. كورش پادشاه پارس اعلام مي دارم كه خداوند خداي آسمانها تمام ممالك جهان را به من بخشيده است وبه من امر فرموده است كه براي او در شهر اورشليم كه در يهودا است خانه اي بسازم بنا بر اين از تمام يهودياني كه در سرزمين من هستند كساني كه بخواهند مي توانند به آنجا باز گردند وخانه خداوند خداي اسراييل را در اورشليم بنا كنند خداوند همراه ايشان باشد همسايگان اين يهوديان بايد به ايشان طلا ونقره توشه راه وچهار پايان بدهند ونيز هدايا براي خانه خدا تقديم كنند " جناب كورش اين متن دقيقا همان متني است كه جزو مقدسات يهوديان ومسيحيان است و هزاران سال است كه اين آيات در معابد وكليساها قرائت مي شود و كورش كبير را معتقد به خداي ابراهيم واسماعيل واسحاق ويعقوب و پيامبران الله خداي يگانه معرفي مي كند پس لطفا كمي مطالعه كرده وبعد خوي فاشيستي نازيسمي ايراني خود را به رخ ما بكشيد. جناب مجيد م علي رافضي شما هم كاسه داغتر از آش نشويد وپس از اينكه چند تا كتاب ورق زديد بياييد و افاضات بفرماييد و بيخودي اسم كورش را كه رهبران رافضي مذهب ايران مي خواهند گورش را هم گم كنند و زير سد سيوند ناپديد نمايند لكه دار نكنيد .
19 | مهران | Iran - Urmia | ١٢:٠٠ - ١١ شهریور ١٣٨٨ |
سلام عليكم
اي كساني كه اين افترا ها را به حضرت رسول نسبت مي دهيد بايد به زودي خاكستر نشين توبه كنيد چون اگر ازدواج پيامبر با ام المومنين عايشه و حفصه (سلام الله عليهما )سياسي واستراتژيک بوده در مورد ازدواج علي (کرم الله وجهه) با فاطمه بتول(عليها سلام) چه بايد بگوييد ,آنوقت علي هم بايد به خاطر جانشيني پيامبر با فاطمه ازدواج کرده باشد يعني نظر سوء سياسي!!! واما هذا بهتان عظيم ولا حول لنا ولا قوه الا بالله
لعنت خدا بر افترا زنندگان لعنت خدا بر رافضه کژدم صفت
20 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ١١ شهریور ١٣٨٨ |
با سلام
جناب اقاي كور ..................ش هخامنشي.
هيچ عيبي نداشتند , فقط مثل هندوهاي امروزي سيستم طبقاتي( نژادپرستي) داشتند .
ما شاء الله انهمه جهان گشائي ( كه امروز بهش ميگويند جهانخواري) حتماً بدون خونريزي بود؟؟؟؟؟؟؟
شاپور كه معروف به ذوالاكتاف شده بود حتماً بخاطر اين بود كه ميخواست به انسانهائي چنان ارج بگذارد كه پايشون روي زمين نباشه ؟؟؟؟؟؟
با مزدك و طرفدارانش چه كه نكردند .
جناب كور..............ش هخامنشي
اگر بقول خودت عرب قبل از اسلام (0 ) بوده فوقش ايراني قبل از اسلام ( 00 ) بودند . اين اسلام محمدي بود كه الله واحد يكتا را بر او صفر و اون دو صفر اضافه كرد يكي را كرد 10 و انيكي را كرد 100 وگرنه هرچه بودي همان صفر بودي .
و اينكه افتخار ميكني كه از قوم ماد هستي قدري تاريخ بخوان شايد اسكندراني ار مقدونيه باشي شايد اصلاً عرب باشي يا مغول . اين مهم نيست جداُ ميگويم . سعي كن ادم باشي همينطور پا برهنه بپري جلو گفتار" خيك" پندار " خيك " كردار " خيك". براي اينكه در منطقت هيچ چيز نيكي مشاهده نشد .

اينهم دوتا از كردار نيك اجدادت
1 ) در اين روز مرد جوانى به نام ((مانى )) در كوچه و بازار شهر اعلام كرد كه پيامبر آئين نوى است . در سال 242 ميلادى ((مانى )) جوانى 26 ساله بود. ولى هنگامى كه ((بهرام )) نوه ((شاپور)) او را به قتل رسانيد، شصت سال داشت .
((بهرام )) دستور داد تا پوست او را كندند و پر از كاه كردند و به يكى از دروازه هاى شهر ((جندى شاپور)) در شرق ((شوش )) آويزان كردند. اين دروازه تا چند سده بعد به نام ((دروازه مانى )) ناميده مى شد. ((بهرام )) نه تنها ((مانى )) را كشت ، بلكه كوشش كرد كه دين او را يكسره از بيخ و بن براندازد. ولى كوشش او بى نتيجه ماند و مانى گرى در نتيجه تعقيب و زجر شكنجه ، آئين زيرزمينى شد

2 ) اين كاري كه با ماني شد :
...... در اين روز مرد جوانى به نام ((مانى )) در كوچه و بازار شهر اعلام كرد كه پيامبر آئين نوى است . در سال 242 ميلادى ((مانى )) جوانى 26 ساله بود. ولى هنگامى كه ((بهرام )) نوه ((شاپور)) او را به قتل رسانيد، شصت سال داشت .
((بهرام )) دستور داد تا پوست او را كندند و پر از كاه كردند و به يكى از دروازه هاى شهر ((جندى شاپور)) در شرق ((شوش )) آويزان كردند. اين دروازه تا چند سده بعد به نام ((دروازه مانى )) ناميده مى شد. ((بهرام )) نه تنها ((مانى )) را كشت ، بلكه كوشش كرد كه دين او را يكسره از بيخ و بن براندازد. ولى كوشش او بى نتيجه ماند و مانى گرى در نتيجه تعقيب و زجر شكنجه ، آئين زيرزمينى شد .

يا علي
21 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ١١ شهریور ١٣٨٨ |
Dear Korosh
Nowadays psychologists classify "Racism" as a psychological disorder.
Thanks God, in most developed countries this kind of dangerous psychotic disorder is becoming extinct.
History remembers Racism as the leading cause for so many massacres and man slaughters.
My suggestion to you is to try to cure you disorder before committing any crime.
نژاد پرستي نوعي بيماري خطرناک رواني است که ممکن شخص مبتلا را براي دهها هزار سال رنج دهد(نمونه اش شيطان رجيم).

اما اينکه معايب دين زرتشت چه بود. دين ابتدايي حضرت زرتشت (عليه السلام) ديني الهي و بدون عيب بود.

متاسفانه ديکتاتورهاي ضد علم و ترقي و نژاد پرست ساساني که منفورترين سيستم تاريخ بشريت را بنا نهادند آيين زرتشتي را به چنين دين مسخره اي و خبيثي تبديل کردند:
«در فرهنگ زرتشتي موجودات به سه دسته تقسيم مي‌شوند:
الف)‌ خودَاتا (خود آفريده و خود ساخته) برخي از ذوات طبيعت مثل مكان، زمان به معني زروان، روشني بي‌پايان، تاريكي بي‌كران، آسمان اعلي، خودآفريده هستند و خدايان اين آيين هستند.
ب) مزداداتا (آفريده مزدا) جهان مادي و جسماني، آنچه نيكو و براي انسان مفيد است توسط مزدا آفريده شده است.
ج) دَوَهَ داتا (آفريده اهريمن): موجودات زيان‌بخش و پليد از قبيل مگس، مورچه، وزغ،‌ ملخ،‌ سرما، بيماري، ديوها ...»
ونديداد فرگرديكم.

که مورد اول عجيب به تفکر بودايي نزديک است. جالب است فلاسفه و فيزکدانهاي کافر اين زمان نيز از تئوري بي نهايت بودن تعداد و يا مقادير بعضي از زيرساختهاي طبيعت سخن مي‌رانند.

علي ولي الله
22 | م | Afghanistan - Kabul | ١٢:٠٠ - ١١ شهریور ١٣٨٨ |
اي كوروش هخامنشي!
برو به سايت هاي زرتشي خودت اينجا جاي تبليغ پندارنيك و........نيست. برويك سايت راه اندازي كن رسماازآيينت تبليغ كن.
23 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ١٢ شهریور ١٣٨٨ |
با سلام خدمت شيعيان عزيز

اول نعمت و بزرگترين نعمتي که خداوند علي و اعلي به شما لطف کرده است نعمت ولايت ائمه هدي (عليهم السلام) مي‌باشد.
يکي از شاخه هاي اين نعمت عظيم علم و دانش مي‌باشد.
الحمد الله شما شيعيان به پشتوانه علم امامان هدي (عليهم السلام) در تاريکي هاي ضلالت صراط مستقيم را يافته ايد. علم و دانش امامان هدي(عليهم السلام) چونان آفتاب راه را به شما نشان مي‌دهد.

اما لجوجاني که خود را از اين نعمت محروم کنند سرانجامي جز سرسپردگي به شياطين ندارند.
منبع علم و چراغ هدايت آنها چيزي نيست جز اراجيف شيطان جن و شيطان انس و يهوديان.

براي مثال به سخنان يک محب عمر به نام «مهران» ( که نامش برگفته از آيين ميترايي و مهرپرستي است) توجه بفرماييد.(کامت بيست و يک). لطفا تناقض در گفتار که ناشي از تناقض دروني و نفاق است را مد نظر بگيريد.

اين انسان متناقض ابتدا خود را «نماينده اسلام و اهل جمعه وجماعت» مي‌شناساند.
و بعد در عين شگفتي تمام به کتب يهوديان استناد مي‌کند!!
جالب است که او هنوز فرق تورات و تلمود را نمي‌داند!!
آخر تو اي مهران تو که به منابع يهود استناد مي‌کني حداقل بدان که بين تورات مو‌سي(ع) و انجيل عهد عتيق(که کتاب عزرا در آن است) و تلمود تفاوت است!!
به راستي که پيروان عمر از جهالتي عميق رنج مي‌برند.

و جالب است براي اثبات توحيد کوروش نامه اي را نقل مي‌کند که يکي از مستندات صهيونيسم است!!!!
اولا اگر به اين کتاب «Schiffman, Lawrence (1991). From text to tradition: a history of Second Temple and Rabbinic Judaism» مراجعه کنيد خواهيد ديد که يهوديان خود از کوروش به واسطه مانع تراشي او براي ساخت معبد دوم انتقاد مي‌کنند.
دوما اکثر يهوديان بعد از رهايي از بابل به فلسطين بازنگشتند. و در عراق مانند. چنانچه در زمان ورود اسلام به عراق تعداد بسيار زيادي در آنجا بودند.
سوما قبول بازگشت يهوديان به فلسطين در زمان کوروش با مشکلات زماني بسيار مواجه است و موجه نيست:
Diana Edelman, The Origins of the Second Temple: Persian Imperial Policy and the Rebuilding of Jerusalem (2005)

چهارما کوروش به تمام مذاهب آزادي اعطا کرد و تمام اسراي بابل را در سفر آزاد گذاشت.
چنانچه اگر شما به استوانه کوروش(منشور حقوق بشر در لسان آريانيست ها) مراجعه کنيد احترام او به خدايان تمام ملتها را مشاهده خواهيد کرد. چنانچه در اين کتيبه از قطع حمايت مردوخ خداي خدايان بابل از پادشاه بابل و حمايت او از کوروش سخن مي‌راند.

در هر صورت در مورد حمايت کوروش از ساختن معابد يهود شک و ترديدهاي جدي وجود دارد.

اين که دين کوروش متفاوت از دين يهوديان بود امري قطعي و بلاشک است.
با اين وجود دلايل زيادي در اثبات توحيد او وجود دارد.

در ادامه اين محب عمر پريشان گويي خود را به اوج مي‌رساند.
شخصي که در کامنت هاي خود شيعيان را به پيروي از مجوسيت متهم مي‌کند ناگهان چهره عوض کرده و از لکه دار شده اسم کوروش سخن مي‌راند!!!!

اي تو محب عمر اي مهران
تو هنوز نمي‌داني که مجوسيت و بعد از آن زرتشتيت در ابتدا ديني توحيدي بوده است؟
کوروش محوس بوده است. از يک سو از کوروش حمايت و از سوي ديگر از مجوسيت به عنوان ناسزا استفاده مي‌کني؟

از آن جالب تر اين محبين عمر که مقابر شريفه امامان هدي (عليهم السلام) را تخريب مي‌کنند مدافع بقاي آرامگاه کوروش(که آنهم کاملا مستند نيست) مي‌شوند!!!!!!

سبحان الله از تناقض گويي و پريشاني روحي و رواني محبين عمر
در ضمن اي محب عمر «فاشيسم و نازيسم» لزوما به معناي نژاد پرستي نيست.
لطفا کمي در مورد آنها مطالعه کن و بعد افراد را به آن متهم کن.

وانگهي چگونه تو از نژاد پرستي «ايراني» ابراز تنفر مي‌کني و بعد در دل نژادپرستي «عربي» را قبول مي‌کني؟ آيا صد هاسال غارت بني عباس در ايران را منکر مي‌شوي؟ آيا غارت و کشتار لشکر عمر را منکر مي‌شوي؟
آيا تواي که از معاويه پست و ملعون حمايت مي‌کني مي‌تواني از ايرانيت و برابري نژاد ها سخن گويي؟
«در جلد ششم ناسخ التواريخ نامه اي از ابان بن سليم نقل شده است که از جانب معاويه به زياد بن ابيه:
و اکنون مي رسيم به اين قومي که به نام موالي در ميان امت اسلام به سر مي برند و قوم فارسي نام دارند. گوش کن زياد! اين مردم را بايد ذليل کرد. بايد همان روشي که عمربن خطاب آن ها را مي کوبيد، طوري کوبيدشان که هرگز نتوانند سربردارند. اين ها جز با سياست عمر اداره شدني نيستند. از عطايشان که حق عمومي اتباع اسلام است تا مي تواني بکاه. در تقسيم خواربار تا مي تواني از سهمشان کم کن. در جبهه ي جنگ آن ها را در صفوف مقدم بگمار تا زودتر از ديگران هدف حملات دشمن تازه نفس قرار گيرند ...»

ننگ بر انساني که آزادگي و شرافت خود را به تاراج گران اجنبي مانند تيمور و عمر بفروشد.

علي ولي الله
24 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ١٢ شهریور ١٣٨٨ |
با سلام
شك نكن كه اين ازدواجها سياسي بوده , اين را هم بگم كه اونها هم براي اين دختراشون به حضرت رسول دادندكه بتوانند از اسرار خانه وحي با خبر شوند .كسيكه براي نشان دادن خودش حديث افك را جعل كنند هم به پيغمبر خدا تهمت بزند هم به تمامي صحابه و بابا و نهنه خودش تا حدي كه از پدرش سيلي محكمي بخورد و ان همدستش دختر اون دومي سزاوار نيست هم شآن انبيا و ائمه ( عليهم السلام ) قرار داد .
البته و مسلماً اگر برادران اهل سنت بحقيقت كردار اينها پي ببرند حتي كلمه ( رض ) را در موردشان بكار نخواهند برد . البته فرقه فدائيان صهيونيست حتي ممكن است ( ص ) در مورد اين افراد استفاده كنند.

*********ازدواج حضرت فاطمه (س) و حضرت علي (ع)*********

1 )فاطمه زهرا عليهاالسلام دختر پيغمبر اكرم و از دوشيزگان ممتاز عصر خويش بود. پدر و مادرش از اصيل ترين و شريف ترين خانواده هاي قريش بودند. از حيث جمال ظاهري و كمالات معنوي و اخلاقي از پدر و مادر شريفش ارث مي برد. و به عاليترين كمالات انساني آراسته بود. شخصيت و عظمت پيامبر اكرم روز به روز در انظار مردم بالا مي رفت و قدرت و شوكت او زيادتر مي شد به همين علت دختر عزيزش زهرا (عليها السلام) همواره مورد توجه بزرگان قريش و رجال با شخصيت و ثروتمند قرار داشت هر از چندگاه از او خواستگاري مي كردند اما پيامبر با خواستگاران طوري رفتار مي كرد كه مي پنداشتند مورد غضب پيامبر قرار گرفته اند.
2 )........عمر و ابوبكر و سعد بن معاذ از كساني بودند كه پيامبر تقاضاي ازدواج آنها را رد كرده بود
3 ).......ابوبكر گفت: مدتي است كه اعيان و اشراف عرب فاطمه عليهاالسلام را خواستگاري مي نمايند اما پيغمبر اكرم پيشنهاد احدي را نپذيرفته و در جوابشان مي فرمايد: تعيين همسر فاطمه با خداست........
4 )........ سلمان فارسي مي گويد: عمر و ابوبكر و سعد بن معاذ بدين قصد از مسجد خارج شدند و به جانب آن حضرت شتافتند.علي (ع) فرمود: از كجا مي آييد و به چه منظور اينجا آمده ايد؟ ابوبكر گفت: يا علي تو در تمام كمالات بر سايرين برتري داري، و از موقعيت خود و علاقه ايكه رسول خدا به تو دارد كاملاً آگاهي. اشراف و بزرگان قريش براي خواستگاري فاطمه عليها السلام آمده اند ولي پيغمبر صلي الله عليه وآله دست رد به سينه همه زده و تعيين همسر فاطمه را به دستور خدا حواله داده است. گمان مي كنم خدا و رسول، فاطمه را براي تو گذاشته اند. و شخص ديگري قابليت اين افتخار را ندارد.
5) درب خانه را به صدا درآورد. پيغمبر به «ام سلمه» فرمود: در را باز كن. كوبنده در شخصي است كه خدا و رسول او را دوست دارند او هم خدا و رسول را دوست دارد. عرض كرد: يا رسول الله! پدر و مادرم فدايت، كيست كه نديده درباره اش چنين داوري مي كني؟ فرمود: اي ام سلمه! مردي دلاور و شجاع است او برادر و پسرعمويم و محبوب ترين مردم نزد من است. ام سلمه از جاي جست و در سراي را باز كرد. علي (ع) داخل منزل شد، سلام داد و در حضور پيغمبر نشست. از خجالت سرش را به زير انداخت، و نتوانست تقاضاي خويش را عرضه بدارد. مدتي هر دو خاموش بودند. بالاخره پيغمبر (ص) سكوت را شكست و فرمود: يا علي گويا براي حاجتي نزد من آمده اي كه از اظهار آن خجالت مي كشي؟ بدون پروا حاجت خود را بخواه و اطمينان داشته باش كه تمام خواسته هايت قبول مي شود.
6 ) عرض كرد: يا رسول الله پدر و مادرم فداي تو باد، من در خانه شما بزرگ شدم و از الطاف شما برخوردار گشتم. بهتر از پدر و مادر، در تربيت وتأديب من كوشش نمودي و به بركت وجود شما هدايت شدم. يا رسول الله! به خدا سوگند اندوخته دنيا و آخرت من شما هستي. اكنون موقع آن شده كه براي خود همسري انتخاب كنم و تشكيل خانواده دهم، تا با وي مأنوس گردم و از ناراحتيهاي خويش بكاهم. اگر صلاح بداني و دختر خود فاطمه عليها السلام را به عقد من در آوري سعادت بزرگي نصيب من شده است.
7 )رسول خدا كه در انتظار چنين پيشنهادي بود صورتش از سرور و شادماني بر افروخته شد، فرمود: صبر كن تا از فاطمه اجازه بگيرم. پيغمبر نزد فاطمه (ع) رفت، فرمود: دخترم! علي بن ابي طالب (ع) را به خوبي مي شناسي براي خواستگاري آمده است. آيا اجازه مي دهي ترا به عقدش در آورم؟ فاطمه از خجالت سكوت كرد و چيزي نگفت. پيغمبر چون آثار خشنودى را درچهره او ديد گفت: الله اكبر و سكوت او را علامت رضايت دانست .
8 ) رسول اكرم (ص) پس ازكسب اجازه به نزد علي آمد و با لبي خندان گفت: يا علي! آيا براي عروسي چيزي داري؟ پاسخ داد: يا رسول الله پدر و مادرم قربانت، شما از وضع من كاملاً اطلاع داريد. تمام ثروت من عبارت است از يك شمشير، يك زره و يك شتر.فرمود: تو مرد جنگ و جهادي و بدون شمشير نمي تواني در راه خدا جهاد كني، شمشير از لوازم و احتياجات ضروري تو است. شتر نيز از ضروريات زندگي تو محسوب مي شود، بايد به وسيله آن آبكشي كني و امور اقتصادي خود و خانواده ات را تأمين كني و براي اهل وعيالت كسب روزي نمايي و در مسافرت بارت را بر آن حمل كني، تنها چيزي كه مي تواني از آن صرف نظر كني همان زره است. منهم به تو سخت نمي گيرم و به همان زره اكتفا مي نمايم. يا علي آيا اكنون بشارتي به تو بدهم و رازي را برايت آشكار بسازم؟! عرض كرد : آري يا رسول الله، پدر و مادرم فدايت، شما هميشه نيك خوي و خوشزبان بوده ايد.
9 ) فرمود: پيش از آنكه به نزد من بيايي جبرئيل نازل شد و گفت: يا محمد! خدا ترا از بين مخلوقاتش برگزيده و به رسالت انتخاب كرد. علي (ع) را برگزيد و برادر و وزير تو قرار داد. بايد دخترت فاطمه را به ازدواج او درآوري. مجلس جشن ازدواج آنان در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده است. خدا فرزندان پاك و نجيب و طيب و طاهر و نيكو به آنان عطا خواهد نمود يا علي هنوز جبرئيل بالا نرفته بود كه تو درب منزل را زدي .
10 پيغمبر (ص) در حالي كه صورتش از سرور و شادماني مي درخشيد به مسجد تشريف برد، ‌و به بلال فرمود: مهاجر و انصار را در مسجد جمع كن. هنگامي كه مردم جمع شدند، بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثناي فرمود: اي مردم آگاه باشيد كه جبرئيل بر من نازل شد و از جانب خدا پيام آورد كه مراسم عقد ازدواج علي و فاطمه عليها السلام در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده و دستور داده كه در زمين نيز آن مراسم را انجام دهم، و شما را بر آن گواه بگيرم. سپس نشست و به علي (ع) فرمود: برخيز و خطبه عقد را بخوان.
11) علي عليه السلام برخاست و فرمود: خدا را بر نعمت هايش سپاس مي گويم و شهادت مي دهم كه بغير از او خدايي نيست. شهادتي كه مورد پسند و رضايت او واقع شود. درود بر محمد صلي الله عليه وآله، درودي كه مقام و درجه اش را بالا برد. اي مردم! خدا ازدواج را براي ما پسنديده و بدان دستور داده است. ازدواج من و فاطمه را خدا مقدر كرده و بدان امر نموده است. اي مردم! رسول خدا فاطمه را به عقد من در آورد و زره ام را از بابت مهر قبول كرد. از آن حضرت بپرسيد و گواه باشيد.
12 )مسلمانان به پيغمبر (ص) عرض كردند: يا رسول الله! فاطمه را با علي كابين بسته اي؟ رسول خدا پاسخ داد: آري ! پس تمام حضار دست به دعا برداشته گفتند: خدا اين ازدواج را بر شما مبارك گرداند و در ميانتان دوستي و محبت افكند.
13 )علي عليه السلام مي فرمايد: حدود يك ماه طول كشيد و من خجالت مي كشيدم با پيغمبر درباره فاطمه صحبت كنم، ولي گاهي كه خلوت مي شد مي فرمود: يا علي چه همسر نيكو و زيبائي نصيبت شد؟ بهترين زنان عالم را تزويج تو كردم.
روزي برادرم عقيل پيش من آمد و گفت: برادر جان! من از ازدواج تو بسيارمسرور هستم. چرا از رسول خدا (ص) خواهش نمي كني كه فاطمه را به خانه ات بفرستد تا بوسيله عروسي شما، چشم ما روشن گردد؟ پاسخ دادم: خيلي ميل دارم عروسي كنم اما از رسول خدا خجالت مي كشم. عقيل گفت: تو را به خدا سوگند! هم اكنون با من بيا تا خدمت پيغمبر (ص) برويم. علي با برادرش عقيل آهنگ منزل رسول خدا نمودند. در بين راه به «ام ايمن» برخورد كرده جريان را برايش گفتند. ام ايمن گفت: اجازه بدهيد من با رسول خدا در اين باره مذاكره كنم.
15 )ام سلمه و ساير زنان از قضيه خبردار شدند و خدمت پيغمبر صلي الله عليه و آله مشرف گشتند. عرض كردند: يا رسول الله! پدر و مادرمان به فدايت، براي موضوعي خدمت شما رسيده ايم كه اگر خديجه زنده بود چشمش بدان روشن مي شد. وقتي پيغمبر (ص) نام خديجه را شنيد اشكش جاري شد و فرمود: خديجه؟! كجا مانند خديجه پيدا مي شود؟ هنگامي كه مردم مرا تكذيب نمودند مرا تصديق كرد و براي ترويج دين خدا، اموالش را در اختيار من قرار داد. خديجه زني بود كه خدا بر من وحي فرستاد كه بدو بشارت دهم خانه اي از زمرد در بهشت بدو عطا خواهد كرد.
ام سلمه عرض كرد: پدرم و مادرم فدايت شود، شما هرچه درباره خديجه مي فرماييد صحيح است. خدا ما را با او محشور گرداند. يا رسول الله! برادر و پسر عموي شما ميل دارد همسرش را به منزل ببرد. فرمود: پس چرا خودش در اين باره صحبتي نمي كند؟ عرض كرد: از كمروئي اوست.پيغمبر (ص) به ام ايمن فرمود: علي را نزد من حاضر كن. وقتي علي (ع) خدمت پيغمبر مشرف شد فرمود: يا علي! آيا ميل داري همسرت را به منزل ببري. عرض كرد: آري يا رسول الله. فرمود: خدا مبارك كند، همين امشب يا فردا شب وسائل عروسي را فراهم مي كنم. سپس به همسرانش فرمود: فاطمه را زينت كنيد و خوشبويش نماييد و اطاقي را برايش فرش كنيد تا مراسم عروسي را برگزار كنيم .

http://www.aviny.com/news/83/10/23/14.aspx
قابل توجه منافقين , ملحدين و كفار : صد دفع هم بخوانيد اسم اون دوتا را توي اين مقاله پيدا نميكني .
قابل توجه منافقين , ملحدين و كفار : صچ دفع هم بخواني نخواهي فهميد كه : """"جبرئيل نازل شد و گفت: يا محمد! خدا ترا از بين مخلوقاتش برگزيده و به رسالت انتخاب كرد. علي (ع) را برگزيد و برادر و وزير تو قرار داد. بايد دخترت فاطمه را به ازدواج او درآوري. مجلس جشن ازدواج آنان در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده است""".

يا علي

25 | مهران | Iran - Urmia | ١٢:٠٠ - ١٤ شهریور ١٣٨٨ |
سلام عليكم
قابل توجه مجيد م علي رافضي :
اولا خانه وحي هيچ اسرار بخصوصي نداشتند كه كسي بخواهد از آن حرفي كش برود و بلا تشبيه ولا تمثيل مثل بيوت رهبران شما نبودند كه اگر مكالمات تلفني آنها براي عموم پخش شود همه دست به شورش مي گذارند وآب روي آب بند نمي شود همانگونه كه دوست رهبر گذشته مي خواهد فاش كند . ودر ضمن خانه گلي كه سقفش حصير و فرشش خاك است و به مسجد چسبيده و دري از پرده دارد ديگر نياز به جاسوسي ندارد . وباز در ضمن شما كه عقده اي مزاج هستي و رافضي و در عين حال كه بيوت امهات المومنين را محل هبوط وحي و رفت و آمد ملائكه الله و به خصوص حضرت روح الامين جبرييل مي داني باز به اين بزرگواران توهين مي كني چطور وحي خدا در خانه فاطمه وعلي وعباس و بني هاشم وبني مطلب كه جزو اهل بيت هستند نازل نمي شود ولي در خانه عايشه صديقه نازل مي شود آيا اين درجه و مقام و مقبوليت امهات المومنين را نمي رساند.
در مورد فرقه فداييان صهيونيست بايد بگويم كه هيچ دولتي تا به حال به اندازه دولت ساده لوح رافضي مذهب ما براي صهيونيزم سودمند نبوده ولي الان جاي بررسي ندارد.
اي خاكستر بر سر در داستاني كه تعريف كرده اي ونمي دانم اين رمان از كتاب كدام قصه گو خارج شده و شايد هم متعلق به كتاب وزين نه نه شهرزاد باشد خودت با زبان رافضيت مقصور خود گفته اي كه ابابكر صديق به علي مرتضي پيشنهاد كرده كه برو به خاستگاري فاطمه و او هم اطاعت كرده و رفته است پس اي دروغگو چطور ابابكر صديق با ولايت وفراست روح بزرگ وملكوتي علي را شناخته و علي نيز مقام بلند ابو بكر را پذيرفته وبه دستور ريش سفيد و شيخ اسلام گوش داده و به خاستگاري فاطمه رفته و در واقع مسبب خير اين وصلت مبارك شده است . ولي اكنون تو و رهبران مسخ شده ات داريد مانند صفويان حرف مي زنيد و بر خلاف گفته هايتان به كسي كه علي گوش به فرمانش بوده و او را مانند پدر احترام مي نموده اين همه توهين وافترا مي بنديد پس تمام خاكستر هاي دنيا را و تمام خاكسترهايي را كه بايد اقوام گذشته بر سر مي ريختند را بر سر بپاشيد كه اينگونه عصيان مي ورزيد.
مطلب بعدي در رد داستان پر آب وتاب تو كه بوي رفض و توطئه مي دهد :مگر شما نمي گوييد كه صيغه محرميت فاطمه وعلي را خداوند خوانده وامضا نموده و در آسمان جشن عروسي بر پا شده . خيلي خوب قبول!!! ولي چرا بايد ابابكر وعمر اين امر خير را به علي يادآور شوند و او را به خاستگاري تهييج كنند ودر اصل چرا آن بزرگواران بايد مسبب اين جشن آسماني شوند و خدا را به رحم بياورند . ودر مقابل شما به اين اولياي خدا توهين و فحش نثار كنيد
و خلاصه كلام اين داستان شما در واقع بر ضد مذهبتان است چون در اين داستان شما مقام ابابكر وعمر را تا حد قديسان آسماني بالا مي بريد و ملايان خود را زير سوال مي بريد پس قصه خود را كمي رافضي پسندانه تر بنويسيد
26 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ١٤ شهریور ١٣٨٨ |
با سلام
مشت نمونه خروار . اين ملحدين پيرو فرقه صانع كفتار پير استعمار براي دفاع و حفظ فرقه صهيونيستهاي از دين يهود چنان عجله مي كنند كه بقول معروف از هول حليم ميافتند توي ديگ .
گوش كن مهران بارها گفته ام و صدها هزار بار ميگويم از اينكه مرا رافضه ميخواني بسيار خوشحالم و اعلام ميكنم كه خلافت اولي و دومي و اون سومي را صد در صد رفض ميكنم , اگر به اين اقرارم راضي نشدي , برايت اقرار ميكنم كه 10000000000000000000% كه خلافت اولي و دومي و سومي رفض ميكنم .
تو كه وهابي هستي بدون شك: چي شد كه حالا از شخصي كه اسمش كه بقول شما ابلهان منافق و علماي از مجوسهاست دفاع ميكني .
اولا اينجا مخاطب اين كور..........ش هخامنشي بود نه ان كورش هخامنش .
ثانياُ دفاع تو از كورش طبق متنت در دفاع از يهود است اما كدام يهود ؟؟؟؟ با جرياناتي كه در اين چند دهه اتفاق افتاده خصوصا اين چندسال اخير نشان دهند اين است كه براي منافع صهيونيستها اين ملحدين پيرو فرقه صانع كفتار پير استعمار كه تو هم يكي از اينها هستي حاضريد خودتان منفجر كنيد .
من خودم را در اين مورد زحمت نمي دهم كه دليل بياورم چراكه هر روز خدا اين منافقين با بدرك فرستادن خودشان و شهيد كردن گروهي مردم بي گناه سعي چر حفظ چي دارند ؟؟؟؟ ميخواهيد راه قدس را محافظت بكنيد . كور خوانديد .
شك نكنيد حرف مجاهد كبير محقق ميشود اگر هر ده يانزده ميليونتون خودتون منفجر كنيد اين حرف به انجام ميرسد . نياي بگي علم غيب ندارم كه بازهم احتياج به اثبات ان ندارم ولي براي دوستان ديگر مينويسم
http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=437
نظر 88 تاريخ 10 / شهريور / 88
در ضمن اي وهابي از كي تا بحال ناراحت قبر كورش هستي . ان منافقين ناصبي ملعون با حرم اولاد نبي ( ص ) چه نه كردند و شما كاري جز خفه خون گرفتن نداشتيد حالا كه با كفار هم خواني ميكني .ناراحت قبر ايشون نباشيد تا كنون محفوظ مانده من بعد هم خواهد بود .

********بسم الله الرحمن الرحيم ********
يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا اليهود و النصاري اولياء بعضهم اولياء بعض و من يتولهم منكم فانه منهم ان الله لايهدي القوم الظالمين ( مائده / 51 ) : اي كساني كه ايمان آورده ايد يهود و نصاري را دوستان خود قرار ندهيد ، پاره اي از آنها دوست پاره اي ديگر هستند و هر كه از شما به آنها روي آورد همان او از آنهاست ، خداند قوم ظالم را هدايت نمي كند .
در نامه اي از امام صادق عليه السلام به شيعيان اين مضمون به گونه اي زيبا و روشن مطرح شده است :

” ثم نهي الله اهل النصر بالحق ان يتخذوا من اعداء الله وليا و لانصيرا فلايهولنكم و لايردنكم عن النصر بالحق الذي خصكم الله به من حيله شياطين الانس و مكرهم من اموركم تدفعون انتم السيئه بالتي هي احسن فيما بينكم و بينهم ، تلتمسون بذلك وجه ربكم بطاعته و هم لا خير عندهم لا يحل لكم ان تظهروهم علي اصول دين الله فانهم ان سمعوا منكم فيه شيئا عادوكم عليه و رفعوه عليكم و جهدوا علي هلاككم و استقبلوا بما تكرهون و لم يكن لكم النصفه منهم في دول الفجار فاعرفوا منزلتكم فيما بينكم و اهل الباطل فإنه لاينبغي لأهل الحق ان ينزلوا انفسهم منزله اهل الباطل لأن الله لم يجعل اهل الحق عنده بمنزله اهل الباطل الم يعرفوا وجه قول الله في كتابه إذ يقول ” الم نجعل الذين آمنوا و عملوا الصالحات كالمفسدين في الارض ام نجعل المتقين كالفجار ” اكرموا انفسكم عن اهل الباطل و لاتجعلوا الله تبارك و تعالي ـ و له المثل الاعلي ـ و امامكم و دينكم الذين تدينون به عرضه لاهل الباطل فتغضبوا الله عليكم فتهلكوا ، فمهلا مهلا يا اهل الصلاح لاتتركوا امر الله و امر من امركم بطاعته فيغير الله ما بكم من نعمه ... ” [2]

رساله ابي‎عبدالله عليه السلام الي جماعه الشيعه
“ سپس خداوند اهل ياري به حق را بازداشت از اين كه از ميان دشمنان خدا براي خود دوست و ياوري برگيرند ، پس ( مراقب باشيد كه ) حيلة شيطانها و مكر آنها در كارهايتان ، شما را از ياري به حق كه خداوند شما را ويژة آن ساخته است به هراس نياندازد و بازندارد . شما در روابط خود با آنها ، بدي را با خوبي پاسخ مي دهيد و با اين كار از طريق بندگي خداي خويش را مي جوييد ولي آنها هيچ خيري نزدشان نيست ، بر شما حلال نيست كه آنها را براي غلبه بر اصول دين خدا مدد رسانيد ( يا آنها را بر اصول دين خدا آگاه سازيد ) ،‌ براستي كه آنها اگر از شما چيزي بشنوند با شما دشمني ورزند و آن را عليه شما برمي افراشند و براي نابودي شما مي كوشند و با شما به گونه اي كه از آن بيزاريد ، روبرو مي شوند و شما نخواهيد توانست داد خويش را از آنها در دولتهاي فاجر بستانيد . پس جايگاه خود را در رابطة با اهل باطل بشناسيد ، همانا براي اهل حق سزاوار نيست كه خود را تا جايگاه اهل باطل پايين آورند ، زيرا خداوند اهل حق را نزد خود به منزلة اهل باطل قرار نداده است ، آيا راز اين سخن خدا را در قرآن در نيافته اند كه فرمود : ” آيا كساني را كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند را مانند مفسدان در زمين قرار مي دهيم يا آيا متقين را مانند فاجران قرار مي دهيم ” خويش را از اهل باطل گرامي تر بداريد و خداوند تبارك و تعالي را ـ كه مثل اعلي از آن اوست ـ و امام خويش را و دين خود را در معرض اهل باطل قرار ندهيد كه خداوند بر شما غضب خواهد كرد و هلاك خواهيد شد ، آرام تر آرام تر اي اهل صلاح ، دستور خدا و دستور كسي را كه شما را به بندگي خدا مي خواند واننهيد كه خداوند نعمت خويش بر شما را تغيير خواهد داد . الكافي ، ج 8 ، ص 12 ،

يا علي

27 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٢٤ شهریور ١٣٨٨ |
جناب طه بهنام
بنده مي‌خواهم براي لحظه اي پاي در راه شما گذاشته و از شيوه شما پيروي کنم و در پوستين شما در آيم:
----------
«قلْ إِن ضللتُ فإِنَّما أَضلُّ على نفسِي وَإِنِ اهتدَيتُ فبما يوحي إِليَّ رَبي إِنهُ سميعٌ قرِيبٌ»
(سوره شريفه سبا آيه پنجاه)

آيا اين گفته با عقل مي‌خواند که اگر ايشان گمراه باشند فقط بر عليه خودشان خواهد بود؟
پس تکليف اين ميلياردها انسان چه مي‌شود؟ مگر ممکن است که پيشوايي و رهبر و امامي آنهم پيشوايي ميلياردها انسان گمراهي داشته باشد و بعد آن گمراهي فقط ايشان را ضرر و زيان رساند؟

مگر محمد (ص) فرستاده خدا نيست؟ مگر ايشان ادعا نمي‌کند که معصوم هستند؟ پس چرا مي‌گويند که اگر گمراه شوم بر خودم است؟
آيا ايشان در معصوميت خوشان شک و شبه داشتند؟
آيا ايشان در سخن خدا مبني بر هادي و مهدي بودن خود شک داشتند؟ سبحان الله!!

كجاي اين كلام از باب جدل است ؟ يعني حضرت محمد(ص) در ماموريتي كه حکم خداوند در آن هست از باب جدل سخن گفته ، و احتمال گمراهي خود را قبول ندارد ؟ سبحان الله

اگر واقعاً حضرت اين احتمال را بعيد نمي داند خود چرا قصد دارد ديگران را متقاعد كند كه اين احتمال را بپذيرند؟ بهتر نبود صراحتاً ايراد اين احتمال را بيان نمايند؟

بنابراين نتيجه مي گيريم كه تمام بحث عدم معصوميت ايشان كاملاً درست بوده و مورد قبول خود جضرت محمد(ص) بوده است و اگر غير اين باشد حسب فرموده ي شما بايد بگوئيم معاذالله حضرت محمد(ص) خود از آيه قرآن راقبول نداشته و از اولين کافران به آن بوده است .
سبحان الله هذا بهتان عظيم
----------------------------------------------
خدا من را ببخشد براي اين يک لحظه
علي ولي الله
28 | طه بهنام | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٤ شهریور ١٣٨٨ |
با سلام، به گفته حضرت علي در كاري كه خشنودي خداوند در آن باشد شما چگونه مي فرمائيد كه سخن حضرت علي به معني قبول اين روش براي خلافت نيست؟ حضرت امير خارج از نظر شورا را بدعت مي داند كه مي فرمايد اگر كسي از فرمان شورا سرپيچي نمود و بر آن عيب گرفت يا بدعتي نهاد بايد او را به جمعي كه از آن بيرون شده باز آورند. كجاي اين كلام از باب جدل است ؟ يعني حضرت علي در كاري كه خشنودي خداوند در آن هست از باب جدل سخن گفته ، و اين روش را براي خلافت قبول ندارد ؟ سبحان الله اگر واقعاً حضرت اين روش را براي خلافت مناسب نمي داند خود چرا قصد دارد ديگران را متقاعد كند كه اين روش را بپذيرند؟ بهتر نبود صراحتاً ايراد اين روش را بيان نمايند؟ بنابراين نتيجه مي گيريم كه تمام بحث خلافت از اول تا زمان خود حضرت امير كاملاً درست بوده و مورد قبول خود حضرت علي (ع) بوده است و اگر غير اين باشد حسب فرموده ي شما بايد بگوئيم معاذالله حضرت علي خود از فرمان شورا سرپيچي نموده و از اولين بانيان بدعت بوده است . سبحان الله هذا بهتان عظيم

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
پاسخ به همه سوالات شما در آدرسي كه ما مطرح كرديم ، موجود بود و شما بدون مراجعه به آن ، تنها دوباره به ذكر اشكالات خود پرداخته‌ايد ، براي اينكه صحت كلام ما مشخص شود ، قسمتي از متن مقاله مربوطه را براي شما ارسال مي‌كنيم :
****
آيا إجماع صحابه دليل بر رضايت خداوند است؟
اما نسبت به جمله حضرت كه مى‏فرمايد:
فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًا .
پس اگر مهاجرين و انصار بر امامت كسى گرد آمدند ، و او را امام خود خواندند ، خشنودى خدا هم در آن است .
آقايان اهل سنت نمى‏توانند به اين فراز از سخن حضرت امير (عليه السلام) براى اثبات حقانيت خلافت خلفا استدلال نمايند ؛ زيرا :
أوّلاً : در برخى از نسخ نهج البلاغه بجاى جمله «كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًا» عبارت «كَانَ ذَلِكَ رِضًا» بدون ذكر كلمه «لِلَّهِ» آمده است‏
( رجوع شود به نهج البلاغة چاپ: مصر، قاهره، الاستقامة. كه كلمه «للّه» داخل گيومه قرار گرفته است. )
يعنى اگر مهاجرين و انصار كسى را براى خلافت برگزيدند ، دليل بر رضايت آنان بر اين انتخاب مى‏باشد و اين بيعت در اثر زور و شمشير صورت نگرفته است .
ثانياً: بر فرض اين كه كلمه «للّه» نيز در خطبه وجود داشته باشد ، معنايش اين است كه همه مهاجرين و انصار كه حضرت على ، صديقه طاهره ، حسن و حسين عليهم السلام نيز داخل آنان باشد ، بر امامت كسى اجماع كنند ، قطعاً دليل بر رضايت خداوند مى‏باشد .
*****
تمامي استدلال شما بر اين بنا شده بود خشنودي خداوند در اين كار است ! و ما پاسخ اين مطلب را داده بوديم ! آيا اگر شما واقعا طالب حقيقت هستيد ، بهتر نبود به ادرس ذكر شده مراجعه مي‌كرديد ؟
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
29 | سعيد حسيني | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٣١ شهریور ١٣٨٨ |
با عرض سلام عيد سعيد فطر بر همه مومنين و مومنات مبارک باد براي يکبار هم که ما ميخواستيم بدون ارائه نظر از صفحه خارج بشيم ، نشد. جناب آقاي مثلا علي صاحب کامنت شماره 5 اولا اينکه گفتي يار غار پيامبر ابوبکر بوده يکي از دروغهاي بسيار بزرگ شماست، معلوم ميشود تو کتابهاي خودتان را هم مطالعه نميکني، در واقع مضوع از اين قرار است: يار غار پيامبر نه تنها ابوبکر نبوده بلکه ( عبدالله بن بکر بن اريقط ) همان شخص راهنما و راهياب بوده است. در واقع اين تشابه و تقارب اسمي باعث شده که آنرا ابوبکر بخوانند و مورد سوأ استفاده دشمنان خدا و رسول خدا و اسلام قرار گيرد. البداية و النهاية 3: 176 دلايل : 1 - ابوبکر در هيچ کجا به اين مطلب اشاره نکرده است، در حاليکه در روز سقيفه به کمتر از آن اشاره کرد. (نحن عشيرة رسول الله و اوسط العرب انسابا و ليست قبيلة من قبائل العرب الا ولقريش فيها ولادة البداية والنهلية 6: 205 2 - به گفته عسقلاني، از تابعين کساني بودند که منکر ارتباط داشتن آيه غار با ابوبکر بودند، همانند ابوجعفر مومن طاق. لسان الميزان 5: 115 3 - عايشه تصريح دارد که هرگز آيه اي در حق ما نازل نشده است. صحيح بخاري 6: 42 - تاريخ ابن الاثير 3: 199 - البداية والنهاية 8: 96 - الاغاني 16: 90 4 - در تاريخ آمده است که ابوبکر در مدينه به استقبال پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم آمد و اين بدان معناست که ابوبکر همراه پيامبر نبوده است. 5 - وجود حديث صحيح دال بر اينکه بهنگام هجرت به غار پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله وسلم تنها بوده اند. البداية والنهاية 6: 205 6 - آن فرد قيافه شناس فقط آثار و جاي پاي پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم را ديد و هرگز سخن از ابوبکر به ميان نياورد فتوح البلدان 1: 64 و در ادامه دليل شماره 6 از يحيي بن معين شک در آن به آساني قابل فهم و درک است. تهذيب الکمال 29:26 7 _ طبق روايت بخاري و ديگران ابوبکر جزء اولين گروه از مهاجرين بوده و قبل از پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم وارد مدينه شده و در نماز جماعت گروه اول از مهاجرن شرکت ميکرد. صحيح بخاري1: 128 - کتاب اذان ج 4 ص240 - کتاب الاحکام باب استقضاءالموالي و استعمالهم - سنن بيهقي3: 89 - فتح الباري13: 179 ج7: 261 و 307 در ضمن يار غار بودن و يا ازدواج دختر ايشان دليل بر کرامت و تآئيد او نميشود و از فضل هيچکدامشان براي يکديگر حاصلي نخواهد بود وگرنه نعوذو بالله بايد در عدالت خداوند تبارک و تعالي شک کنيم. جناب سني مثلا علي مي بينم که غيب گوئي هم کردي و گفتي ميداني که نظر تو را در سايت قرا نخواهند گذاشت، حال صرف نظر از تهمتي که خود گناه بزرگي است و نشان از عادت شما به اين مسائل دارد بايد بگويم که عقيده و مذهب به خلفايتان هم مانند همين غيبگوئي و يا همين پيشگوئي شماست. در واقع اينهمه کرامت واهي که براي خلفايتان تراشيديد خود حکايت از تخيلات و اطاعت کور کورانه شما از آن سه خائن ( خلفايتان ) دارد. هر چند که مطرح کردن مسائلي همانند يار غار و . . . آنهم به دروغ از نظر ما هيچگونه کرامتي محسوب نميشود اما به نظر من شما ميخواهيد باتراشيدن فضائل واهي براي خلفايتان از جمله همين ابوبکر هميشه سعي در ورارنه جلوه دادن حقايق و با اين دروغ پردازيها و جعليات در صدد تراشيدن فضائل واهي براي خلفا و انکار فضائل حضرت علي عليه السلام داشته ايد. مثل همين اسم مبارک علي که جعل کرده و روي خود گذاشته اي تا آبرو پيدا کني ولي بدان که تا ولايت علي عليه السلام در سينه ات نباشد از مهر و فضلش تو را حاصلي نخواهد بود. يکي ديگر از دروغهاي شما اين است که سعي ميکنيد ارتباط حضرت علي ع را با خلفاي خائنتان حسنه جلوه دهيد، بهتر به صحيح بخاري که از علماي خوتان اسن مراجعه کنيد و نظر حضرت امير المومنين علي ع را از لسان به اصطلاح عالم خودتان در مورد خلفايتان نوش جان کنيد. در نهج البلاغه هم آمده است که حضرت هيچگاه بيعت نکردند. تناقضهاي شديد در گفتار شما و مطالب موجود در کتب علماي شما و نيز اختلاف بين فرقه هاي سني چه دليلي مي تواند داشته باشد؟؟؟؟؟ اقاي مهـــــــــــر . . . آن بارها و بارها جواب سئوالت تکراري شما را داده ايم اما شماها ظاهرا مصداق همان آيه مبارکه از قرآن هستيد. صم بکم عمي فهم لايرجعون عملکرد خلفاي شما و نيز خودتان نمايانگر هدف و عقيده ونيت پليدتان است در واقع بوي گند عقيده شما ( وهابيت ) دنيا را برداشته است. معيار و ملاک تشخيص آن عقل سبيم است بچه جون. يک حرف خصوصي هم با مهــــــــــر . . . آن دارم اگر ميخواي به قول مفتکي هاي اعظمتون به بهشت بري من حاضرم تو را به درک خودمان که همان بهش خودتان است واصل کنم. مهــــــر . . . آن در کامنتت به برادر بزرگوار جناب اقاي مجيد م علي گفتي که تو نماينده اسلام نيستي.البته ايشان هم چنين ادعائي نکرده اند اما مگر تو نماينده اسلام هستي؟؟؟؟!!!! ظاهرا نه تنها خود را نماينده اسلام بلکه نماينده زرتشتي ها هم ميداني، آخه ظاهرا خيلي به خودت فشار آوردي. مواظب باش يه وقت شيرت خشک نشه . . . . مهــــــر . . . آن همانطور که از متن تو پيداست حمايت تو از يهود هويداست و اين چيز عجيبي نيست چرا که يهود از وهابيت و وهابيت هم از يهود تبعيت ميکنند و اين دو در واقع مثل زن و شوهرند و اينکه کدامشان زن و کدامشان شوهر است را خوانندگان محترم تشخيص دهند کاملا واضح است. در مورد اسرار خانه وحي همان بس که تو هنوز اون و درک نکردي و اين بزرگترين دليل بر سر خانه وحي است وگرنه جزو اسرار محسوب نميشد بچه جون. البته غير از اين اشما انتظار نداشتيم به قول برادرمان مجيد م علي مشت نمونه خروار است. خواهر گرامي خانم حيدري همانطور که برادرمان آقاي مجيد م علي هم فرمودند: ما كه نبايد اعمال حضرت نبي( ص ) را با عقايدو افكار شخصي خود كه بعضي مواقع تحت تاثير افكار و گفتار گروه هاي غير مومن يا غير مسلمان مقايسه كنيم , ما بايد تابع ايشان باشيم نه نعوذ بالله بر عكس , اضافه ميکنم ازدواج پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم با چنين بانوائي با توجه به جو حاکم آن زمان براي خود آن بانوان مايه فتخار بوده است البته مسائل مصلحتي هم در ميان بوده است. همانطور که در صحيح بخاري هم آمده پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم براي جلوگيري از فتنه هاي آن دو نفر عمر و ابوبکر آن دو خائن ازدواج با دختران آنها موافقت کردند زيرا از فتنه هاي آنان خبر داشتند ولي نشد، مانند خيلي مسائل ديگر که قرار بود اتفاق بيفتند اما با توجه به تلاشها، دسيسه ها و توطئه هاي آن دو نفر محقق نشد. از جناب مومن عبدالله برادر بزرگوارمان هم کمال تشکر را دارم بخاطر اشاره بسيار خوبي که به ناسخ التواريخ داشتند. اگر با تعقل و تفکر سالم و بدون غرض و مرض به مسائل نگاه کنيم به راحتي در مي يابيم که از فردي بنام معاويه که حد اقل چهار نفر ادعاي پدري اش را در تاريخ داشته اند جز اين : از کامنت برادر مومن عبدالله «در جلد ششم ناسخ التواريخ نامه اي از ابان بن سليم نقل شده است که از جانب معاويه به زياد بن ابيه: و اکنون مي رسيم به اين قومي که به نام موالي در ميان امت اسلام به سر مي برند و قوم فارسي نام دارند. گوش کن زياد! اين مردم را بايد ذليل کرد. بايد همان روشي که عمربن خطاب آن ها را مي کوبيد، طوري کوبيدشان که هرگز نتوانند سربردارند. اين ها جز با سياست عمر اداره شدني نيستند. از عطايشان که حق عمومي اتباع اسلام است تا مي تواني بکاه. در تقسيم خواربار تا مي تواني از سهمشان کم کن. در جبهه ي جنگ آن ها را در صفوف مقدم بگمار تا زودتر از ديگران هدف حملات دشمن تازه نفس قرار گيرند ...» بر نمي آيد و در واقع اگر غير از اين بود بايد تعجب ميکرديم. مخلص همه بچه شيعه هاي با صفا و همه سني هائي که دنبال کشف حقايق هستند هم هستيم. يا علي مدد
30 | مهران | Iran - Urmia | ١٢:٠٠ - ٠١ مهر ١٣٨٨ |
سلام عليكم
آن مشرك بالفطره كه در كامنت 29 به بنده تاخته بايد كمي دندان روي جگرش كه بوي گند جوراب مساجد روافض را مي دهد بگزارد و صبر كند تا مجيد م علي كه از كامنت شماره 26 بنده كمي شكه شده و قافيه را باخته جواب بنده را بدهد البته نه با ترفند رافضي ها كه با پر حرفي و تكرار مطالب سعي در ماست مالي دارند . بلكه يك جواب روشن
31 | طه بهنام | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠١ مهر ١٣٨٨ |
برادر عزيز جناب آقاي momen abdullah سلام، بنده نه مي خواهم پاي در راه شما گزارم و نه در پوستين شما درآيم، ( لكم دينكم ولي الدين ) برادر عزيز بنده كجا منكر رسالت پيامبر شده ام؟، كجا پيامبر ادعاي معصوميت كرده اند؟ اگر چيزي شنيده ايد كلام خداست كه معصوميت پيامبر را در تبليغ دين تثبيت مي كند نه خود پيامبر. آيات 73 و 74 سوره اسراء صراحتاً اشاره مي كند كه نزديك بود پيامبر فريب خورده و از وحي الهي غافل شود و چيز ديگري به خداوند فرا بندد وَإِن كَادُواْ لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لاَّتَّخَذُوكَ خَلِيلًا ﴿73﴾ و چيزى نمانده بود كه تو را از آنچه به سوى تو وحى كرده‏ايم گمراه كنند تا غير از آن را بر ما ببندى و در آن صورت تو را به دوستى خود بگيرند (73) وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا ﴿74﴾ و اگر تو را استوار نمى‏داشتيم قطعا نزديك بود كمى به سوى آنان متمايل شوى (74) (سبب نزول اين آيات اين بوده كه مشركين به رسول خدا گفتند ما نمي گذاريم حجر الاسود را استلام كني مگر اينكه بتان ما را استلام كني پيامبر فكر كرد چه اشكال دارد من استلام بتان را كنم با اينكه در دل از آنها انكاردارم و ديگر اينكه مشركين گفتند تو معترض به الهه ما نشو ما هم با تو مجالست مي كنيم، رسول خدا تمايل داشت پيشنهاد آنان را بپذيرد، و ديگر اينكه قوم ثقيف يك سال مهلت خواستند تا هدايائيكه براي بتانشان مي آورند قبض كنند و گفتند سپس آنها را مي شكنيم و اسلام مي آوريم، پيامبر خواست به آنان مهلت دهد ، به هر حال اين آيات، رسول خدا را از پيروي مشركين نهي كرده زيرا اين كارها از كسيكه خدا به او وحي كرده و رسول خود قرار داده است بسيار زشت و موجب ازدياد عذاب است چنانكه در آيه 75 سوره اسراء اشاره شده إِذًا لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا ﴿75﴾ در آن صورت حتما تو را دو برابر [در] زندگى و دو برابر [پس از] مرگ [عذاب] مى‏چشانيديم آنگاه در برابر ما براى خود ياورى نمى‏يافتى (75) و حتي مشركين ميل داشتند او را اخراج كنند خدا او را دستور به استقرار نمود). اگر خداوند خود هدايت نمي كرد يقيناً حضرت محمد نيز راه خطا مي رفت، عصمت پيامبر به پشتوانه هدايت الهي بوده است نه خود شخص پيامبر. بحث جدل در آيه 50 سوره سبا صدق مي كند ولي نه در كلام حضرت امير چون واقعه بيعت پيش از حكومت امير به همان صورت شكل گرفته است كه در زمان آن حضرت شكل گرفت ولي در اين آيه خداوند با اين كلام مي خواهد عدم گمراهي پيامبر را اثبات نمايد نه آنكه معاذالله پيامبر واقعاً گمراه باشد و خداوند نيز برآن صحه گذارد. در ثاني اين سخن حضرت محمد نيست بلكه كلام خداست از زبان پيامبر باتشكر

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
1- جناب طه بهنام ، اگر معصوم بودن رسول خدا (ص) در غير تبليغ دين را قبول نداريد ، بايد تمامي روايات فضائل ابوبكر و عمر و عثمان را به دور بريزيد ، زيرا اين روايات ، نظر شخصي رسول خدا (ص) شده و از مقام عصمت صادر نشده است و مانند اجتهاد ساير مجتهدين مي‌باشد !!!
2- بهتر است نگاهي به ترجمه و شان نزول آيات طبق نظر شيعه نيز داشته باشيد ، تا ببينيد آيا واقعا اين ترجمه اهل سنت ، اعتبار رسول خدا و احترام آن حضرت را حفظ كرده‌است ؟ رسول خدا (ص) در ظاهر كاري انجام دهند كه تاييد بت‌ها باشد !!!
متاسفانه شما نه تنها اينگونه روايات اسرائيليات را كه بطلان آنها واضح است ، تخطئه نمي‌كنيد ، بلكه مي‌خواهيد از آنها بر ضد شيعه استفاده نماييد !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
32 | سعيي حسيني | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٢ مهر ١٣٨٨ |
مهـــــــــــــــــــر.........ان بخواند. اولا که از متني که نوشتي پيداست که از همه بيشتر شکه شدي البته که بوي عقيده شماها جهان شمول شده است مثل اينکه (( صم بکم عمي )) بد جوري در تو اثر گذاشته و البته بايد (( فهم لايرجعون )) باشي وگرنه ايه قرآن درست از اب در نمي آيد . واضحه که قافيه رو باختي و با شيطان ساختي و با اين کار بر خودت تاختي اما من و نشناختي و حرفام و پشت گوش انداختي و بازم من و نشناختي. يه سري به کشورهاي ديگه بزن و ببين در مورد شماها چي ميگن؟ مثل کبک سرتون و کردين توي برف فکر ميکنيد کسي شما رو نمي بينه. اگر به مصدر آدرسهائي که در کامنت قبلي خودم دادم دقت شود مبرهن است که از منابع خود اهل سنت (( اهل بدعت )) است. و اگر مهــــــــــــــــــر...........ان را نارحت کرده به خودش مربوط است و بهتره از علماي خود جواب بخواهد. اما اينکه اين وسط مهران در گل مانده است دليلش واضح است. و آن همان است که در بالا عرض کردم حماقت او و علماشون شهره عام و خاص گرديده و حال آنکه شکه شده و در حال دست و پا زدن هستند ، اما نميدانند هر قدر داخل عقيده خود دست و پا بزنند بيشتر بويش بلند خواهد شد. مهــــــــــــــــــر.......ان بهتره به تيم پاسختون بگي بيشتر مطالعه کنند. هر دفعه با اسمهاي مختلف مياي و شروع ميکني و با تکرار شبهاتي که هميشه جوابش را داده ايم خودت و تيم و خود را رسوا ميکني که البته رسوائي سزاوار تو و رهبران قبل از توست. من تا بحال ملاحظه قوانين اين سايت محترم را کردم و نخواستم بعضي مطالب را مطرح کنم. حال مجبورم بعضي مسائل را مثل هميشه از مستندات خود در موردخلفا و رهبران خودتون عنوان کنم بجاي فحاشي بهتره جواب بدي وگرنه سکوت بهترين کار براي تو خواهد بود اگه راست ميگي جواب مستند به سئولات بده بجاي فحاشي اينم بگم مهران تو و تيم تو که جاي خود داريد بهتره بري از اربابت همون مردک ابن ملجم بلوچي تون بپرسي که هميشه در حال فحاشي هستش. اسم منو بهش بگو خودشم حتما سايت را ميخونه ولي براش يادآوري کن اون بهت ميگه چه خبره يادته گفته بودم يهود و وهابي ها مثل زن و شوهر هستند؟؟ پس اي وهابي، سعي کن خوب شوهر داري کني وگرنه طلاقت ميده خداوند همه دشمنان خودش (( اهل بدعت )) را لعنت نمايد در ضمن ايام به درک واصل شدن متوکل حرامزاده خليفه عباسي که هفده مرتبه حرم حضرت سيدالشهداء عليه السلام را تخريب نمود را به اقا امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و مولا امير المومنين و حضرت زهرا سلام عليها و همه شيعيان و رهپويان حقيقت پنهان تبريک عرض ميکنم. يا علي مدد
33 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٠٢ مهر ١٣٨٨ |
با سلام
پيوند جواب سابقم :
مهران خوب بخوان سعي كن بفهمي, مثل تابعين شاخ شيطان نجد چشم بسته به عبد الشيطاتيني مثل جاهلين فرقه ات سيخ عثمان الخبيث و يا سيخ عبد الشيطان الدمشقي كور دل نباش بخوان و سعي كن حفظ كني كه دوباره برايت تكرار نكنم .
در نظر 25 هم گفته ام كه به رافضي بودن خودم افتخار ميكنم . بخوان.
در همين نظر گفته ام كه خانه حضرت نبي ( ص ) و ام سلمه بهترين زوجهَ ايشان بعد از حضرت خديجه كبري عليه السلام ""در "" داشته . بخوان
اما از قران برايت دليل مياورم :بخوان
لَيْسَ عَلَى الْأَعْمى‏ حَرَجٌ وَلا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلا عَلَى الْمَريضِ حَرَجٌ وَلا عَلى‏ أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبائِكُمْ ... أَوْ ما مَلَكْتُمْ مَفاتِحَهُ أَوْ صَديقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَميعاً أَوْ أَشْتاتاً. (النور / 61 .)
بر نابينا و افراد لنگ و بيمار گناهى نيست (كه با شما هم غذا شوند)، و بر شما نيز گناهى نيست كه از خانه‏هاى خودتان [بدون اجازه خاصّى‏] غذا بخوريد و همچنين خانه‏هاى پدرانتان ... يا خانه‏اى كه كليدش در اختيار شماست، يا خانه‏هاى دوستانتان، بر شما گناهى نيست كه به طور دسته‏جمعى يا جداگانه غذا بخوريد .
ممكن است بمثل ابن تيمه الحراني و شاخ شيطان نجد درك درستي از قران نداشته باشي اشكالي نيست از صحيح مسلم و بخاري برايت مينويسم : بخوان :
. قَالَ أَبُو حُمَيْدٍ إِنَّمَا أُمِرَ بِالأَسْقِيَةِ أَنْ تُوكَأَ لَيْلاً وَبِالأَبْوَابِ أَنْ تُغْلَقَ لَيْلاً.
ابو حميد مى‌گويد: پيامبر به ما امر كرد كه شب‌ها ظروف آب را در گوشه‌اى قرار دهيم و نيز دستور داد كه شب‌هنگام درها را ببنديم.
النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 3، ص 1593، ح2010، كتاب الأشربة (والاطعمة)، باب فِي شُرْبِ النَّبِيذِ وَتَخْمِيرِ الإِنَاءِ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

حدثنا محمد بن عبد اللَّهِ بن حَوْشَبٍ حدثنا عبد الْوَهَّابِ حدثنا يحيى بن سَعِيدٍ قال أَخْبَرَتْنِي عَمْرَةُ قالت سمعت عَائِشَةَ رضي الله عنها تَقُولُ لَمَّا جاء قَتْلُ زَيْدِ بن حَارِثَةَ وَجَعْفَرٍ وَعَبْدِ اللَّهِ بن رَوَاحَةَ جَلَسَ النبي صلى الله عليه وسلم يُعْرَفُ فيه الْحُزْنُ وأنا أَطَّلِعُ من شَقِّ الْبَابِ.
,,,,,از عائشه نقل است: هنگامى که خبر شهادت جعفر بن ابو‌طالب و عبدالله بن رواحه را آوردند؛ پيامبر بر زمين نشست و آثار حزن و اندوه در صورتش نمايان شد، و من ازشكاف در (شق الباب) او را مى‌نگريستم.
البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 1، ص 440، ح 1243، بَاب ما يُنْهَى عن النَّوْحِ وَالْبُكَاءِ وَالزَّجْرِ عن ذلك،
با هم بخاطر اينكه وهابي هستي ممكنه بگي اين دو تا را قبول ندارم ار الباني جاهل وهابي برايت مينويسم .
حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحِيمِ بْنُ مُطَرِّفٍ الرُّؤَاسِىُّ حَدَّثَنَا عِيسَى عَنْ إِسْمَاعِيلَ عَنْ قَيْسٍ عَنْ دُكَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ الْمُزَنِىِّ قَالَ أَتَيْنَا النَّبِىَّ،صلى الله عليه وسلم، فَسَأَلْنَاهُ الطَّعَامَ فَقَالَ « يَا عُمَرُ اذْهَبْ فَأَعْطِهِمْ ». فَارْتَقَى بِنَا إِلَى عِلِّيَّةٍ فَأَخَذَ الْمِفْتَاحَ مِنْ حُجْزَتِهِ فَفَتَحَ.

از دُكَين بن سعيد مزنى نقل شده است كه گفت: خدمت پيامبر رفتيم و تقاضاى غذا كرديم، به عمر فرمود: برو و به آنان غذا بده. عمر ما را به اتاق بالا برد، سپس كليد را از كمربندش بيرون آورد و در را باز كرد. ببين هم كليد داشته هم كمربند . بخوان
سنن أبي داود، ج 2 ص 527، ح 5240، تحقيق: محمد محيي الدين عبد الحميد، ناشر: دار الفكر.و البانى , صحيح و ضعيف سنن ابوداوود، شماره 5238
نوشته كه اين حديث صحيحه .
اما اگر اينها را قبول نداري برو از اون عبد الشيطان ملحد زاده لندني بخواه كه حديثي از ابوجهل برايتان حديث بياورد .

2 ) در اينكه بيوت حضرت النبي ( ص ) محل نزول وحي بوده شكي نيست اما هيچوقت اين امر در حضور اين دوتا دختر اولي و دومي نبوده .بخوان
3 ) گفتي سودمندي دولت محترم اسلامي براي رژيم صهيونيستي؟؟؟؟؟ , اين نشان دهنده جهل ,حماقت , حقد و ناراحتي عابدين شيطان مثل تو ميباشد , از اول تولد اين حكومت اسلام كه با نام نامي حضرت محمد ( ص ) و اهل بيت مكرمشان مزين است تاكنون برادران هم خون شما وهابيون همان صهيونيستهاي نه تنها جائي را ضميمه ارض غاضبشان نكردند بلكه عقب نشيني هم كرده اند و همينه كه شما تابعين عبد الشيطان را جري كرده و دست پاهاي اخر خودتان را داريد ميزند , بقول معروف دير يا زود دارد سوخت سوز ندارد .بخوان.
اما تكرار مطالب از طرف من اين بخاطر عدم درك و كم حواسي شماست كه يك مسئله را بايد چندين بار براي شما تابعين و عبد شاخ شيطان نجد ميباشد . بعضي از شما بقدري كوته فكر هستيد كه حديث جعلي بخاري را بما نسبت ميدهيد مثل حديث افك كه بارها بچه سلفيون تابعينو عبد شاخ شيطان نجد فكر ميكنند از ماست .
بدبختي شما تابعين و عبد شاخ شيطان نجد اينه كه فكر ميكنيد ميتوانيد با تغير اسم بمثل عمر , خواهر هناوا , حتي عسل وارد بحث شود و تكرار مكررات بكنيد .
حالا بخوان در اثباث حرفهايم در مورد دخترهاي اولي و دومي : بخوان
تبانى حفصه و عايشه بر ضدّ پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله -
خداوند متعال مى فرمايد: ((وَ اِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَاِنَّ اللّهَ هُوَ مَوْليهُ وَ جِبْريلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنينَ وَالْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهيرٌ))(تبانى حفصه و عايشه بر ضدّ پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله -
خداوند متعال مى فرمايد: ((وَ اِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَاِنَّ اللّهَ هُوَ مَوْليهُ وَ جِبْريلُ وَ صالِ-حُ الْمُؤْمِنينَ وَالْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهيرٌ))(تبانى حفصه و عايشه بر ضدّ پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله -
خداوند متعال مى فرمايد: ((وَ اِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَاِنَّ اللّهَ هُوَ مَوْليهُ وَ جِبْريلُ وَ صالِ-حُ الْمُؤْمِنينَ وَالْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهيرٌ))(سوره تحريم 4) ؛
يعنى : ((اگر بر ضد او (پيغمبر) همدستى كنيد (شما دو نفر عايشه و حفصه ) خدا و جبرئيل و مؤ منين شايسته نگهدار اويند، و بعد از آن ، فرشتگان مددكار او مى باشند)).
و در آيه بعد مى فرمايد: ((عَسى رَبُّهُ اِنْ طَلَّقَكُنَّ اَنْ يُبْدِلَهُ اَزْواجاً خَيْراً مِنْكُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ))(سوره تحريم 5 ) ؛
يعنى : ((اگر شما را طلاق دهد، شايد خدايش همسران بهتر از شما ((مسلمان و با ايمان )) به وى عوض بدهد)).
بخارى در تفسير اين آيه در صحيح خود از عبيد بن حنين و او از ابن عباس روايت مى كند كه گفت : يك سال بود كه مى خواستم از عمر خطاب راجع به آيه اى سؤ ال كنم ، اما از هيبت او نتوانستم آن را بپرسم ، تا اينكه وقتى به قصد حج از مدينه خارج شد، من نيز با او بودم ، هنگام مراجعت در ميان راه از وى پرسيدم : آن دو زنى كه جزء زنان پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - بودند و خداوند مى فرمايد بر ضدّ حضرت همدستى كردند، چه كسانى بودند؟
عمر گفت : آنان حفصه و عايشه بودند!
ببين اين اش اينقدر شور بوده كه صداي عمر دراورده .
برو قدري بخوان اينقدر وهابي بازي در نيار .

يا علي
و هو بعد النبى خير البرايا والسما خير ما بها قمراها

و هو فى آية التباهل نفس ال‍ ‍مصطفى ليس غيره اياها

و هما مقلتا العوالم يسرا ها على و احمد يمناها

انّما المصطفى مدينه علم و هو الباب من أ تاه أ تاه


يا علي
34 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٠٢ مهر ١٣٨٨ |
آقاي مهران
الحمد الله. بنده خدا را هزار هزار بار شاکرم که تو را خلق کرد و زبان ما را به تو آموخت.
چرا که سخنان تو و تنها اندکي تعقل کافي است که پي به حقانيت ازلي و ابدي تشيع ببريم.
باور کن که تاثير سخنان تو در ازدياد و تحکيم اعتقاد بنده به مذهب تشيع يک سو و مطالب دوستان در سوي ديگر.
آري شيطان رجيم اين بار آتش خشم و غضب و کينه و عقده تو را چنان شعله ور کرد که عبارتي را تايپ کردي که چونان پرچمي و بزرگترين بيلبوردهاي تبليغاتي از عمق کفر و خدا نشناسي پيروان عمر خبر مي‌دهد.
«مشرك بالفطره»
اشتباه مي‌کند که هر کس گمان کند که تو از آيه شريفه:
«فأقم وجهك للدين حنيفا فطرت الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم و لكن اكثر الناس لا يعلمون»
بي خبر هستي و غافل. بلکه تو اين آيه شريفه را بارها خوانده اي. ولي چه کني با آن شيطان درون؟
همان شيطان که تو را امر مي‌کند به اطاعت عمر.
تو حتي اين آيه مبارکه را نيز ديده اي:
«وإذ أخذ ربّك من بنى‏آدم من ظهورهم ذرّيّتهم وأشهدهم على أنفسهم ألست بربّكم قالوا بلى»
ولي امان از آن شيطاني که تو را امر مي‌کند براي ضربه به تشيع آيات قرآن را آتش بزني.
براستي دشمني با قرآن تا کي؟ مگر اين قرآن با تو چه بدي کرده است؟
براستي تو نمي‌داني که حتي شيطان نيز با فطرت موحد متولد شده است؟
آيا خبر نداري که حتي عمر و ابوبکر وعايشه هم از فطرت توحيدي بي ‌نصيب نشده اند؟

آيا تويي که در هر کامنتت بارها به شيعيان توهين مي‌کني درخواست جواب روشن مي‌کني؟
تويي که چنان دچار هذيان گويي شده اي که حتي هم مذهبت آقاي عبدالرحمان از تو فاصله مي‌گيرد دم از حقيقت مي‌زني؟

براستي اگر تو طالب حقيقت بودي داستان صحابه جليل القدر رسول اکرم(صلي الله عليه و آله) براي هدايت تو کافي بود. اين صحابه شريف کسي نبود جز حذيفة بن اليمان (رحمة الله عليه).
کاش دست از دشمني با صحابه مومن رسول اکرم(صلي الله عليه و آله) برمي‌داشتي و خورشيد را کتمان نمي‌کردي:
حذيفة بن اليمان حافظ «سر» رسول اکرم(صلي الله عليه و آله) بود.
«وكان خليفة المسلمين عمر بن الخطاب عندما يريد أن يصلي على أحد أموات المسلمين يسأل عن حذيفة وهل هو من ضمن الحاضرين للصلاة وذلك خوفا منه بالصلاة على أحد المنافقين»
براستي که همين داستان براي هدايت تو کافي نيست؟
آيا همين داستان حاکي از منافق بودن بعضي از صحابه نيست؟

به واقع که بايد بر سخنان تو مبني بر نبود سري نزد رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) خنديد.
علي ولي الله
لعنت خدا بر آن ظالمي که ماليات اجباري را در ميان مسلمانان بدعت گذاشت.
35 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٠٢ مهر ١٣٨٨ |
با سلام
*********اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و ال محمد*********
م هر ____ ان _____ اخه بدبختي تو اينه كه فكر كردي عدم جواب دهي من بتو بخاطر شوكه ( نه شكه ) از جواب توست . نه والله بلكه اين مصداق جواب ابلهان خاموشي است بود . اما اين دفعه چونكه توي منافق به مسلمانان مومن توهين كردي مجبور به جواب هستم .
در مورد در داشتن خانه ها در زمان پيغمبرمان حضرت محمد ( ص ) :حماقت علماي وهابي در حدي است كه براحتي ميتوانيم براي شما تابعين و عبد شاخ شيطان نجد و اون ملك وحييش كافر همفر انگليسي دليل بياوريم كه ايا خانه ها پرده داشته يا نه .
فيلم كوتاهي ديدم كه يك عبدالشيطان نجدي در يك جلسه داشت خانه هاي پيغمبر" امهات المومنيين " را در مدينه" در جوار مسجد النبي شرح دهد كه درهايشان از چوب بود " صناعه من"خشاب عرعر الأسود و تازه خانه عايشه هم دوتا در داشته ( البته اون مجري هنرپيشه ميگفت و " " نه پرده " كه لينك انرا براي برادران در اين سايت وزين دادم . تمامي سعي اين منافقين اين بود كه خانه دختر ابن ابي قحافه و اون دختر ابن حطاب را در صحن مسجد نشان دهد , وليكن بيوت امهات المومنين ديگر را خارج از مسجد نشان دهند, در صورتي كه تمامي امهات المومنين بيوتشان دري بمسجد نداشته و اين را همه ميدانند. مهم براي من اين بود كه اين احمقها درهاي خانه را از نوع چوب عرعر سياه ميدادندنه پرده . " فيلم از شبكه الرساله "
اما دليل اينكه اسرار خانه وحي را بخارج بفرستند نمونه كوچكش همان برگشتن ان اولي و دومي از جيش اسامه بود . كي خبر را به اندو و اصحابشان داد و اينكه بجاي رفتن بجنك با روميان برگشتند رفتن سقيفه و ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, كي اسرار خانه نبي را به انها خبر ميداد.
براي همينه كه هيچكس غير از حضرت محمد ( ص ) از موقع و وقت تبليغ غدير خم خبر نداشت و با وجود حدود 100,000 مسلمان ديگر كسي از منافقان اصلي نميتوانست بگويد """"" إن الرجل ليهجر """" چونكه اگر جاسوسه ها خبر داشتند سعي ميكردند قبل از رسيدن به غدير خم به هر مكري بود حضرت نبي( ص ) را يا مسموم كنند يا از مسلمانان و حجاج دور كنند.
ديدي جواب دادن بشما جماعت كور دل منافق تابع و عبد شاخ شيطان نجد و اون ملك وحيش كافر همفر به اين اساني هست .
بله از ديد شما منافقين ملعون كه دين خود را از ان كافر همفر و نوچه منافقش عبدالشيطان شاخ شيطان نجد گرفته ايد براي بردار من جناب سعيد حسيني و شيعيان علي ( صلي الله عليه وسلم ) و من كه افتخارم اين است كه رافض خليفه اولي و دومي و سومي حتي براي يك صدهزارم ثانيه هستم " هرچه بگوئي خوش است .

يا علي
36 | مهران | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٣ مهر ١٣٨٨ |
سلام عليكم
نگارنده كامنت 32 گوش بده:
قافيه كه تنگ آيد شاعر به جفنگ آيد
به كوري چشم تو وپيروان شاه اسماعيل ملعون كه در جنگ چالدران با لباس زير فرار كرد عروسي علي وفاطمه به بركت پيشنهاد قطب الاوليا الاولين و الآخرين حضرت ابوبكر صديق خليفه رسول الله (قدس الله سره العزيز و رضي الله تعالي عنه) و با تاييد رسول الله و رضايت الله خداي زنده وقهار انجام گرفته و حضرت صديق اكبر نقش پدر حضرت علي را در بزرگترين حادثه زندگيش بر عهده داشته
كور شود هر آنكه نتواند ديد كور شود هر آنكه نتواند ديد كور شود هر آنكه نتواند ديد كور شود هر آنكه نتواند ديد كور شود هر آنكه نتواند ديد
خدايا جهان را از لوس بوي متعفن جوراب روافض پاك كن خدايا همانطور كه وهابيان را به درك واسل مي كني روافض را هم به درك الاسفل من نار برسان
37 | مهران | Iran - Urmia | ١٢:٠٠ - ٠٤ مهر ١٣٨٨ |
سلام عليكم نگارنده كامنت 37 نخود هر آش مواظب خودت باش كه از هول حليم توي ديگ نيافتي به قول مشرك بالفطره نگارنده كامنت 35 كه دامنه شركش تمام عالم را فرا گرفته ما يك تيم مخوف هستيم و اگر بلبل زباني بكني به راحتي از طريق وب مي توانيم آدرست را گير آورده ودرس حسابي به تو بدهيم !!!!!! چون شما روافض كه بوي جوراب گنديده مساجدتان زبانزد عالم است خيال مي كنيد هر كه مخالف نظر شما دشمنان اوليا و اصحاب حرف زد حتما ريس يك باند مخوف وهابي است كه قصدش شبه افكني است!!!!! ولي من اول گفتم كه يك دهاتي كشاورز هستم و از هر چي وهابي و رافضي مذهبه بدم مي آد و هيچ قدرت خاصي ندارم مگر يك اينترنت با سرعت 10بايت در ثانيه كه به سختي مي توانم با شما ترسه مذهبا (به قول آذري زبانها) ارتباط داشته باشم و در ضمن باز گفتم شما دخالت نكن خود مجيد ميمي علي زبان دارد مي تونه گندي رو كه بالا اورده يه جوري ماست مالي بكنه ولي در جواب مشرك كامنت 35:تقيه و توريه و نفاق جزو اصول مذهب شماست با اين اصول مي شود زنا و ربا و لواطت و دروغ و فحش به اوليا و....به راحتي به نام اسلام انجام داد پس تقيه كنيد چون به زودي خداوند اسم رافضيت را قلع وقمع خواهد كرد

پاسخ:
!!!
جناب مهران
از اينكه اينگونه براي ما نظر مي‌فرستيد ، متشكريم ! چون به خوبي براي همه روش بحث اهل سنت مشخص مي‌شود !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

38 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٠٤ مهر ١٣٨٨ |
جناب مهران به آن جملاتي که به زبان عربي است و بنده براي دليل آوردم مي‌گويند: آيات نوراني قرآن کريم کتاب منزل از جانب پروردگار حکيم. نه «جفنگ» شايد بعضي تعجب کنند که تو نه تنها از ساده ترين اصول اسلام بي‌خبر هستي(مانند فطرت موحد همه خلائق) بلکه آيات شريفه قرآن را با وقاحت «جفنگ» مي‌نامي. ولي بنده از همان روز اول متوجه دين تو شدم و به خوبي علت دشمني تو را با اسلام مي‌دانم. الحمد الله که تو هر روز خود را بيش از بيش رسوا مي‌کني. آري براي عدم آشنايي تو با قرآن و آشنايي تو با تورات دليلي است: http://www.rasad.ir/ index.php?option=com_yahood&Itemid=&page=farsi/ArticleFish&action=5&Id=110 براستي چگونه يک مسلمان ايراني مي‌تواند از يکي از فاسد ترين حکومتهاي تاريخ حکومت عثماني حمايت کند؟ مگر همين عثماني به رژيمي منجر نشد که نه تنها قردادهاي سنگين نظامي با اسراييل بسته، نه تنها اولين کشور اسلامي بوده که قرارداد تجارت آزاد با اسراييل بسته، بلکه در حال احداث خط لوله نفت و گاز و حتي آب فرات به سمت اسراييل است. چگونه کسي اندک بويي از اسلام برده باشد چگونه از جنايات سلاطين خونخوار عثماني دفاع مي‌کند؟ سلاطيني که چنان جنايات سنگيني در اوروپا مرتکب شدند که جز چهره اي کريه و خونخوار از اسلام در اذهان مسيحيان شرق اوروپا باقي نگذاشتند. ملعون کيست؟ آيا کسي جز آنکه شيعيان وان و شرق ترکيه را قتل عام کرد؟ آيا از اين مساله ناراحتي که بعد از وحشيانه ترين کشتارهاي تاريخ هنوز جمعيت کثيري از شيعيان در شرق ترکيه هستند؟ اگر تو اهل تفکر و انديشه بود به همين خليفه خواندن ديکتاتورهاي عثماني مي‌انديشيدي. چه نهايت ذلتي که انسان يک خونريز مستبد را خليفه بخواند. واقعا چگونه يک مسلمان ايراني از کشته شدن هزاران مسلماني که چون شير از ناموس خود در برابر پيروان تيمور و عمر در چالدران دفاع کردند خوشحال مي‌شود؟ ولي بنده به خوبي علت خوشحالي و شعف تو را از شهادت آن خداجويان، آن شهيدان راه اسلام مي‌دانم. آناني که هر مسلمان ايراني تا ابد مديون آنها است. علت خوشحالي تو تلاش تو براي انحراف ايران به مذهب سعدي است: درويشي را با حدثي [مخنثي] بر خبثي گرفتند. با آن که شرمساري برد بيم سنگساري بود. گفت اي مسلمانان قوت ندارم که زن کنم و طاقت نه که صبر کنم. همان سعدي که در باب پنجم گلستانش از: «در عنفوان جواني، چنان که افتد و داني، با شاهدي سر و سري داشتم» ويا «پسر پادشاه و جوان عاشق او» ويا «قاضي همدان با نعل‏بند پسري سرخوش داشت و دل در آتش » سخن مي‌گويد. اينهم گوشه هايي از «حکمت» سعدي: « حسن ميمندي را گفتند:سلطان محمود چندين بندهء صاحب جمال دارد که هريکي بديع جهاني است! چگونه افتاده است که باهيچ يک از ايشان ميل ومحبتي ندارد چنانکه با اياز،که حسني زيادت ندارد؟ گفت:هرچه در دل فرود آيد، در ديده، نکو نمايد» براي کوري چشم بنده دعا کردي. چشم اخروي تو که کور هست. ان شاالله به حق چهارده معصوم (عليه السلام) به حق امام زمان عليه السلام که تو به ايشان کافر هستي چشم دنيوي تو نيز کور شود. (الهم صلي علي محمد و آل محمد). علي ولي الله
39 | كميل | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ٠٥ مهر ١٣٨٨ |
ا.مهران تو واقعا كشاورزي؟
40 | سعيد حسيني | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٥ مهر ١٣٨٨ |
سلام عليکم مهـــــــــــــــــر . . . ان دروغ براي شماها مثل نقل و نبات شده است اينکه نوشتي از مابدت مياد ((دروغ بزرگي )) است اتفاقا تو از ما خيلي هم خوشت مياد چرا که اگر بدت مي اومد توي سايت شيعه چکار ميکردي؟؟!!!! تا بقول خودت با هزار زحمت و کشاورزي بوسيله اينترنت کم سرعت سعي در ارتباط با ما داشته باشي،که البته اين جاذبه بخاطر حقانيت شيعه است. و بالعکس نه تنها ما بلکه همه ي اهل دنيا که از بوي عقده شما در آزار بوده و از اعمال و رفتار مشرکانه و وحشيانه شما آزار ديده و در نتيجه در کمال بيزاري از دشمنان خدا و دين خدا((شما اهل بدعت)) اظهار نفرتشان بر همگان آشکار است. در کامنتهاي قبلي تو ديده ام که در بحثهاي ديگران هم دخالت کردي، ولي من به تو ((نخود هر آش)) بودن را نسبت نميدهم زيرا تو قابليت نخود آش بودن را هم نداري و همين که به عنوان ابزاري براي بر هم زدن ((همزن)) عقيده ي خودتان که بوي آن گواه بر گفتار من است،شده اي برآزنده تو و صاحبان و تئوريسينهاي آن عقيده است.لقب همزن عقيده مبارکت باشد ((مهــــــــــــــر........ان)) جان. تهديد آخرين حربه ي تو و همکيشان توست، اگر چه سواد خواندن تاريخ را نداري اما به اعضاي تيم خودتون بگو که کتب خودتان را براي تو بخوانند و برايت ترجمه کنند تا بداني که خلفاي شما چه تهديدها و چه ناسزاهائي براي رسيدن به اهداف خود در طول تاريخ داشته اند، تو هم که راه آنان را ميروي چاره اي چز تهديد و فحاشي نداري و اين نه براي من مهم است و نه تعجبي دارد چون ((از کوزه همان برون تراود که در اوست)) از اينکه من و دوستان ديگر را تهديد کرده اي بايد بگم که خوشحالم چرا که اگر غير از اين بود بايد در عقيده خودم شک ميکردم. پيداست که جوابي براي سئولات مطرح شده نداري با توجه به اينکه مطالب ارائه شده از کتب خودتان است بديهي است که خود را در چاهي که براي ما کنده بودي زنداني کردي و دست و پا زدن فعلي تو به همين دليل است. جالبه که بقول خودت آنقدر شوکه شدي که مثل هميشه به دروغ روي آوردي من تا بحال در هيچ کامنتي در اين سايت در مورد تقيه حرفي نزده ام چرا که نيازي به آن نديده ام. اينکه با استفاده از مسئله تقيه سعي در نسبت دادن عمل دروغ و فحش و . . . را به اولياء داده اي بهتره نگاهي به صحيحن بيندازي و ببيني چه کساني مرتکب اين اعمال شده اند و چه کساني نسبت دروغ به پيامبر خدا داده اند. باز هم مثل هميشه درحال دست و پا زدن هستي و معلوم ميشود که خيلي بخودت فشار آوردي اما بايد يگم که بهتره اينکار را نکني چون اينکار جز اينکه بوي عقيده تو را انتشار ميدهد سودي براي تو نخواهد داشت و اسلام از اين مسائل بري است. باز هم ميگويم جواب تمام سئولات و شبهات مطرح شده از طرف شماها از جمله علماي شما را هميشه داده ايم اما شماها از انجائيکه همان جماعت ((صم بکم عمي فهم لايرجعون)) هستيد و شکمهايتان از مال حرام پر شده است گوشهايتان کر و چشمانتان کور و قابل بازگشت نيستيد. خداوند هميشه دشمنان خودش را رسوا خواهد کرد. منتظر باشيد يا علي مدد
  بعدی [1] [2] [3] [4] [5] [6] [7] [8]  
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها