2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
چرا حضرت علي (ع) نام سه فرزند خود را عمر ، ابوبكر و عثمان گذاشت؟
کد مطلب: ٥١٣٧ تاریخ انتشار: ١٣ تير ١٣٩٤ تعداد بازدید: 616104
پرسش و پاسخ » امام علي (ع)
چرا حضرت علي (ع) نام سه فرزند خود را عمر ، ابوبكر و عثمان گذاشت؟

طرح شبهه:

شيعيان ادعا مي كنند كه خليفه اول و دوم به خانه فاطمه (رضي الله عنها) حمله كرده اند؛ در حالي كه همه مي دانيم علي رضي الله عنه چند تن از فرزندان خود را به نام هاي خلفا ـ همان هايي كه ادعا مي شود قاتل فاطمه بوده اند ـ نام گذاري كرده است. اين نشان مي دهد كه خلفا از اين تهمت ها بري هستند. آيا كسي نام فرزندانش را از نام قاتل زنش مي گذارد؟

نقد و بررسي:

پاسخ اجمالي:

نام گذاري به نام ابوبكر:

اولاً: اگر قرار بود كه امير مؤمنان عليه السلام نام فرزندش را ابوبكر بگذارد، از نام اصلي او (عبد الكعبه، عتيق، عبد الله و... با اختلافي كه وجود دارد) انتخاب مي كرد نه از كنيه او؛

ثانيا: ابوبكر كنيه فرزند علي عليه السلام بوده و انتخاب كنيه براي افراد در انحصار پدر فرزند نمي باشد؛ بلكه خود شخص با توجه به وقايعي كه در زندگي اش اتفاق مي افتاد كنيه اش را انتخاب مي كرد.

ثالثاً: بنا بر قولي، نام اين فرزند را امير مؤمنان عليه السلام، عبد اللّه گذارد كه در كربلا سنّش 25 سال بوده است.

ابو الفرج اصفهاني مي نويسد:

قتل عبد الله بن علي بن أبي طالب، وهو ابن خمس وعشرين سنة ولا عقب له.

عبد الله بن علي 25 ساله بود كه در كربلا به شهادت رسيد.

الاصفهاني، أبو الفرج علي بن الحسين (متوفاي356)، مقاتل الطالبيين، ج 1، ص 22.

بنا براين سال ولادت عبد الله در اوائل خلافت حضرت علي عليه السلام بوده كه حضرت در آن دوره تندترين انتقاد ها را از خلفاي پيشين داشته است.

نام گذاري به نام عمر:

اولاً: يكي از عادات عمر تغيير نام افراد بود و بر اساس اظهار مورخان شخص عمر اين نام را بر او گذازد و به اين نام نيز معروف شد.

بلاذري در انساب الأشراف مي نويسد:

وكان عمر بن الخطاب سمّي عمر بن عليّ بإسمه.

عمر بن خطاب، فرزند علي را از نام خويش، «عمر» نام گذاري كرد.

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي279هـ)، أنساب الأشراف، ج 1، ص 297.

ذهبي در سير اعلام النبلاء مي نويسد:

ومولده في أيام عمر. فعمر سماه باسمه.

در زمان عمر متولد شد و عمر، نام خودش را براي وي انتخاب كرد.

الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 4، ص 134، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

عمر بن الخطاب، اسم افراد ديگري را نيز در تاريخ تغيير داده است كه ما فقط به سه مورد اشاره مي كنيم:

1. إبراهيم بن الحارث بـ عبد الرحمن.

عبد الرحمن بن الحارث.... كان أبوه سماه إبراهيم فغيّر عمر اسمه.

پدرش اسم او را ابراهيم گذاشته بود؛ ولي عمر آن را تغيير داد و عبد الرحمن گذاشت.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ)، الإصابة في تمييز الصحابة، ج 5، ص 29، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، 1412 - 1992.

2. الأجدع أبي مسروق بـ عبد الرحمن.

الأجدع بن مالك بن أمية الهمداني الوادعي... فسماه عمر عبد الرحمن.

عمر بن الخطاب، اسم اجدع بن مالك را تغيير داد و عبد الرحمن گذاشت.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ)، الإصابة في تمييز الصحابة، ج 1، ص 186، رقم: 425، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، 1412 - 1992.

4 ثعلبة بن سعد بـ معلي:

وكان إسم المعلي ثعلبة، فسماه عمر بن الخطاب المعلي.

نام معلي، ثعلبه كه عمر آن را تغيير داد و معلي گذاشت.

الصحاري العوتبي، أبو المنذر سلمة بن مسلم بن إبراهيم (متوفاي: 511هـ)، الأنساب، ج 1، ص 250.

ثانياً: ابن حجر در كتاب الاصابة، باب «ذكر من اسمه عمر»، بيست و يك نفر از صحابه را نام مي برد كه اسمشان عمر بوده است.

1. عمر بن الحكم السلمي؛ 2. عمر بن الحكم البهزي؛ 3 . عمر بن سعد ابوكبشة الأنماري؛ 4. عمر بن سعيد بن مالك؛ 5. عمر بن سفيان بن عبد الأسد؛ 6. عمر بن ابوسلمة بن عبد الأسد؛ 7. عمر بن عكرمة بن ابوجهل؛ 8. عمر بن عمرو الليثي؛ 9. عمر بن عمير بن عدي؛ 10. عمر بن عمير غير منسوب؛ 11. عمر بن عوف النخعي؛ 12. عمر بن لاحق؛ 13. عمر بن مالك؛ 14. عمر بن معاوية الغاضري؛ 15. عمر بن وهب الثقفي؛ 16. عمر بن يزيد الكعبي؛ 17. عمر الأسلمي؛ 18. عمر الجمعي؛ 19. عمر الخثعمي؛ 20. عمر اليماني. 21. عمر بن الخطاب.

العسقلاني، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل الشافعي، الإصابة في تمييز الصحابة، ج4، ص587 ـ 597، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، 1412 - 1992.

آيا اين نام گذاري ها همه به خاطر علاقه به خليفه دوم بوده؟!.

نام گذاري به نام عثمان:

اولاً: نام گذاري به عثمان، نه به جهت همنامي با خليفه سوم و يا علاقه به او است؛ بلكه همانگونه كه امام عليه السلام فرموده، به خاطر علاقه به عثمان بن مظعون اين نام را انتخاب كرده است.

إنّما سمّيته بإسم أخي عثمان بن مظعون.

فرزندم را به نام برادرم عثمان بن مظعون ناميدم.

الاصفهاني، أبو الفرج علي بن الحسين (متوفاي356)، مقاتل الطالبيين، ج 1، ص 23.

ثانياً: ابن حجر عسقلاني بيست و شش نفر از صحابه را ذكر مي كند كه نامشان عثمان بوده است، آيا مي شود گفت: همه اين نام گذاري ها چه پيش و چه پس از خليفه سوم به خاطر او بوده است

1. عثمان بن ابوجهم الأسلمي؛ 2. عثمان بن حكيم بن ابوالأوقص؛ 3. عثمان بن حميد بن زهير بن الحارث؛ 4. عثمان بن حنيف بالمهملة؛ 5. عثمان بن ربيعة بن أهبان؛ 6. عثمان بن ربيعة الثقفي؛ 7. عثمان بن سعيد بن أحمر؛ 8. عثمان بن شماس بن الشريد؛ 9. عثمان بن طلحة بن ابوطلحة؛ 10. عثمان بن ابوالعاص؛ 11. عثمان بن عامر بن عمرو؛ 12. عثمان بن عامر بن معتب؛ 13. عثمان بن عبد غنم؛ 14. عثمان بن عبيد الله بن عثمان؛ 15. عثمان بن عثمان بن الشريد؛ 16. عثمان بن عثمان الثقفي؛ 17. عثمان بن عمرو بن رفاعة؛ 18. عثمان بن عمرو الأنصاري؛ 19. عثمان بن عمرو بن الجموح؛ 20. عثمان بن قيس بن ابوالعاص؛ 21. عثمان بن مظعون؛ 22. عثمان بن معاذ بن عثمان؛ 23. عثمان بن نوفل زعم؛ 24 . عثمان بن وهب المخزومي؛ 25. عثمان الجهني؛ 26. عثمان بن عفان.

العسقلاني، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل الشافعي، الإصابة في تمييز الصحابة، ج 4، ص 447 ـ 463، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، 1412 - 1992.

پاسخ هاي تفصيلي

1. هيج اسمي (غير از نام هاي خداوند باري تعالي) انحصاري نيست كه مختص يك نفر باشد؛ بلكه گاهي يك اسم براي افراد زيادي انتخاب مي شد كه با همان نام هم شناخته مي شدند و هيچ محدوديتي در اين زمينه در بين اقوام و ملل وجود نداشته است؛ بنابراين، نام هايي از قبيل ابوبكر و عمر و عثمان از نام هاي مرسومي بوده است كه بسياري از مردم زمان پيامبر و ياران واصحاب آن حضرت، و نيز ياران و دوستان و اصحاب امامان شيعه به همين نامها معروف و مشهور بوده اند، مانند:

أبوبكر حضرمي، ابوبكر بن ابوسمّاك، ابوبكر عياش و ابوبكر بن محمد از اصحاب امام باقر و صادق عليهما السلام.

عمر بن عبد اللّه ثقفي، عمر بن قيس، عمر بن معمر از اصحاب امام باقر عليه السلام. و عمر بن أبان، عمر بن أبان كلبي، عمر بن ابوحفص، عمر بن ابوشعبة! عمر بن اذينة، عمر بن براء، عمر بن حفص، عمر بن حنظلة، عمر بن سلمة و... از اصحاب امام صادق عليه السلام.

عثمان اعمي بصري، عثمان جبلة و عثمان بن زياد از اصحاب امام باقر عليه السلام، و عثمان اصبهاني، عثمان بن يزيد، عثمان نوا، از اصحاب امام صادق عليه السلام.

2. شكي نيست كه شيعيان از يزيد بن معاويه و اعمال زشت او تنفر شديدي داشته و دارند؛ ولي در عين حال مي بينيم كه در بين شيعيان و اصحاب ائمه عليهم السلام كساني بوده اند كه نام شان يزيد بوده است؛ مانند:

يزيد بن حاتم از اصحاب امام سجاد عليه السلام. يزيد بن عبد الملك، يزيد صائغ، يزيد كناسي از اصحاب امام باقر عليه السلام؛ يزيد الشعر، يزيد بن خليفة، يزيد بن خليل، يزيد بن عمر بن طلحة، يزيد بن فرقد، يزيد مولي حكم از اصحاب امام صادق عليه السلام.

حتي يكي از اصحاب امام صادق عليه السلام، نامش شمر بن يزيد بوده است.

الأردبيلي الغروي، محمد بن علي (متوفاي1101هـ)، جامع الرواة وإزاحة الاشتباهات عن الطرق والاسناد، ج 1 ص 402، ناشر: مكتبة المحمدي.

آيا اين نام گذاري ها مي تواند دليل بر محبوبيت يزيد بن معاويه نزد ائمّه و شيعيان آنان باشد؟

3. نامگذاري فرزندان روي علاقه پدر و مادر به افراد و شخصيت ها صورت نمي گرفت و گر نه بايد همه مسلمانان، نام فرزندان خود را به نام رسول اكرم صلي الله عليه وآله نامگذاري مي كردند.

اگر نامگذاري به خاطر ابراز محبت به شخصيت ها بود، چرا خليفه دوم به سراسر ممالك اسلامي بخشنامه كرد كه كسي حق ندارد فرزندش را به نام رسول خدا صلي الله عليه وآله نامگذاري كند؟

ابن بطال و ابن حجر در شرحشان بر صحيح بخاري مي نويسند:

كتب عمر إلي أهل الكوفة الا تسموا أحدًا باسم نبي.

إبن بطال البكري القرطبي، أبو الحسن علي بن خلف بن عبد الملك (متوفاي449هـ)، شرح صحيح البخاري، ج 9، ص 344، تحقيق: أبو تميم ياسر بن إبراهيم، ناشر: مكتبة الرشد - السعودية / الرياض، الطبعة: الثانية، 1423هـ - 2003م.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 10، ص 572، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.

عيني در عمدة القاري مي نويسد:

وكان عمر رضي الله تعالي عنه كتب إلي أهل الكوفة لا تسموا أحدا باسم نبي وأمر جماعة بالمدينة بتغيير أسماء أبنائهم المسمين بمحمد حتي ذكر له جماعة من الصحابة أنه أذن لهم في ذلك فتركهم.

العيني، بدر الدين محمود بن أحمد (متوفاي 855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج 15، ص 39، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

4. نام يكي از صحابه «عمر بن ابوسلمة قرشي» است كه پسر خوانده رسول اكرم صلي الله عليه وآله از امّ سلمه بوده است، از كجا اين نام گذاري به خاطر علاقه حضرت امير عليه السلام به اين پسر خوانده پيامبر گرامي صلي الله عليه وآله نبوده است؟

5. بنا به نقل شيخ مفيد نام يكي از فرزندان امام مجتبي عليه السلام عمرو بوده است، آيا مي شود گفت: كه اين نامگذاري به خاطر همنامي با اسم عمرو بن عبدود و يا عمرو بن هشام (ابوجهل) بوده است؟

الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبد الله العكبري، البغدادي (متوفاي413 هـ)، الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد، ج 2، ص 20، باب ذكر ولد الحسن بن علي عليهما ، تحقيق: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لتحقيق التراث، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية، 1414هـ - 1993 م.

6. با توجه به آن چه كه در صحيح مسلم از قول عمر بن خطاب آمده است، نظر حضرت امير عليه السلام نسبت به ابوبكر و عمر اين بود كه آنان دروغگو، گنهكار، فريبكار و خائن بوده اند، وي خطاب به علي عليه السلام و عباس مي گويد:

فَلَمَّا تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ -صلي الله عليه وسلم- قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلي الله عليه وسلم- فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلي الله عليه وسلم- « مَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ ». فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُ لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تُوُفِّيَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلي الله عليه وسلم- وَوَلِيُّ أَبِي بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِي كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا.

پس از وفات رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) ابوبكر گفت: من جانشين رسول خدا هستم، شما دو نفر (عباس و علي ) آمديد و تو اي عباس ميراث برادر زاده ات را درخواست كردي و تو اي علي ميراث فاطمه دختر پيامبر را.

ابوبكر گفت: رسول خدا فرموده است: ما چيزي به ارث نمي گذاريم، آن چه مي ماند صدقه است و شما او را دروغگو، گناه كار، حيله گر و خيانت كار معرفي كرديد و حال آن كه خدا مي داند كه ابوبكر راستگو، دين دار و پيرو حق بود.

پس از مرگ ابوبكر، من جانشين پيامبر و ابوبكر شدم و باز شما دو نفر مرا خائن، دروغگو حيله گر و گناهكار خوانديد.

النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 3، ص 1378، ح 1757، كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ، بَاب حُكْمِ الْفَيْءِ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

و در روايتي كه در صحيح بخاري وجود دارد، امير مؤمنان عليه السلام، ابوبكر را «استبدادگر» مي داند:

وَلَكِنَّكَ اسْتَبْدَدْتَ عَلَيْنَا بِالْأَمْرِ وَكُنَّا نَرَي لِقَرَابَتِنَا من رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم نَصِيبًا.

تو به زور بر ما مسلط شدي، و ما بخاطر نزديك بودن به رسول اكرم (ص) خود را سزاوار تر به خلافت مي ديديم.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري ج 4، ص 1549، ح3998، كتاب المغازي، باب غزوة خيبر، تحقيق: د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407هـ - 1987م.

و در روايت ديگري خود شيخين نقل كرده اند كه امير مؤمنان عليه السلام حتي دوست نداشت، چهر عمر را ببيند:

فَأَرْسَلَ إلي أبي بَكْرٍ أَنْ ائْتِنَا ولا يَأْتِنَا أَحَدٌ مَعَكَ كَرَاهِيَةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري ج 4، ص 1549، ح3998، كتاب المغازي، باب غزوة خيبر، تحقيق: د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407هـ - 1987م.

آيا با توجه به اين موضعگيري هاي تند امير مؤمنان عليه السلام در برابر خلفا، مي شود ادعا كرد كه حضرت به خاطر علاقه به خلفاء اسم فرزندان خود را همنام آنان قرار داده است؟

7. اهل سنت ادعا مي كنند كه اين نامگذاري ها همگي به خاطر روابط خوب امام علي عليه السلام باخلفا بوده است. اگر چنين است، چرا خلفاء نام حسن وحسين را كه فرزندان رسول خدا صلي الله عليه وآله نيز بوده اند، براي فرزندان خويش انتخاب نكرده اند؟

آيا دوستي مي تواند يك طرفه باشد؟

نتيجه:

نامگذاري فرزندان امير مؤمنان عليه السلام به نام هاي خلفا، خدمتي به حُسن روابط ميان امير مؤمنان و خلفا نمي كند و از آن نمي توان براي انكار شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها استفاده كرد.

موفق باشید

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
841 | هاموني | | ٠٨:٢٥ - ٢٤ ارديبهشت ١٣٩٣ |
باسلام
در مورد سوال آقاي سليماني 800
جوابي که از طرف سايت مطرح شده ناقص و ناقض است بله اين آيه شريفه به صورت کلي اين حق را به مردان مي دهد که در صورت نشوز زن دست به اقداماتي بزنند که آخرين اقدام را زدن عنوان مي کند.اگر مطلب به همين صورت که در جواب آمده باشد .بايد بپذيريم که ولايت مرد بر زن ولايتي نا محدود است که تشخيص آن نيز با خود مرد است يعني مردان تشخيص مصلحت خانواده را مي دهند و بر طبق آن عمل مي کنند ! در حاليکه اين نوع استدلال از اساس دچار اشکال است .
1- الرجال قوامون علي النساء قيدي دارد بما فضل الله اگر خداوند به کسي فضيلتي مي دهد و بر اين پايه او را سرپرست مي کند .پس آن فرد نيز بايد نشانه هاي فضيلت را دائما از خود نشان دهد. لذا اولا اين سرپرستي مطلق نيست زيرا فضيلت مبناي آن است ثانيا شرط دوام نيز دارد .
2- به فرمايش امام علي (ع) در خطبه 216 نهج البلاغه دقت فرمائيد .حق و تکليف با همند اگر خداوند براي حاکمان حقي بر مردم قرار داده عين آن حق را نيز براي مردم قرار داده يعني اگر يکي از دو طرف به حقوقي که برعهده دارد عمل نکند.طرف ديگر مي تواند از خود سلب مسئوليت کند اين نکته اساس و پايه حقوق اجتماعي همه انسان هاست .که لزوما در همه ارتباطات دو يا چند طرفه او نيز حاکم و ساري است .ازدواج نيز همينگونه است ضمن اينکه بر اساس عقدي دو طرفه صورت مي پذيرد که هردو طرف با اختيار و آزادي کامل و آگاهي از حقوق خود و طرف مقابل مي پذيرند (هرچند که پس از بازگشت جاهليت ثاني بسياري از اين حقوق زير پا نهاده شد بسياري از دختران را بدون رضايت به عقد مردان مسن در آوردند بعد هم عده اي از فقهاء مثلا براي حفظ کيان دين زير بار آن رفتند و تاسيس قوائدي مانند عقد فضولي را نمودند ) حال شما فرض کنيد با همين اختيار اگر زنان اين آيه را با همان تفسير بالا بشنوند ، به چه دليل بايد زير بار چنين ازدواجي بروند و چه کسي حق دارد آنان را مجبور سازد؟
3-اگر زن در خصوص نشوز مدعي باشد (هر ادعايي) چه کسي بايد به داد وي برسد؟ اگر زن بگويد توي شوهر مي روي و پشت سرت را هم نگاه نمي کني بعد از دو هفته مي آيي و مانند يک درنده وحشي وارد خانه مي شوي ؟ اگر زن بگويد دروغ مي گويي؟ ببينيد مسئله به همين سادگي ها که بعضي مطرح مي کنند نيست ! اگر اين مرد انسان متوهمي بود و مريضي روانپريش اگر انسان شکاکي بود که به سايه خود نيز شک دارد و دائما زن را متهم به فسق مي کند چه؟ ايا چنين مردي مي تواند خودش حکم براند و خودش نيز اجراء نمايد ؟پس خداوند قضات را براي چه چيزي در نظر گرفته است؟
در صدر اسلام عده اي از زنان به رسول خدا شکايت نمودند که مردانمان ما را اذيت و آزار داده و يا مي زنند. وجود مبارک رسول الله آنقدر عصباني شدند که تا کنون ايشان را آنگونه نديده بودند بهد نيز فرمان به احضار آنان کرده و ضمن عتاب و سرزنش فرمودند تعجبم از شماست که به شدت احتياج به تنبيه داريد آنگاه همسرانتان را مي زنيد؟
پس با توجه به آيات ديگر قرآن که صلاحيت رسيدگي به جرم را مختص به افرادي متخصص مي کند اين آيه شريفه اولا فقط اثبات حقي براي مردان جهت اعمال حق مي کند ثانيا در صورت اعتراض زن مرد در مظان اتهام قرار مي گيرد و در اينصورت صلاحيت اقدام عملي نخواهد داشت

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي

1. در اين آيه اين مساله مشروط به چند چيز است: أ)‌ زن اطاعت نکند. ب) در صورت نشوز، مرد مراحلي را طي کند. ج) اگر در هر مرحله زن به اطاعت بر گردد مرد حق ندارد آن را ادامه دهد. د) بغي و ظلم مطلقا ممنوع است. آيا اينهمه شرط و شروط بنظر شما محدوديت براي مرد نيست؟

2. بما فضل الله يک حقيقت ذاتي و کلي را در مورد قدرت عمومي مردها نسبت به زنها نشان مي دهد و سرپرستي را محدود نکرده است.

3. حق و تکليف در اين مورد به اين صورت است که خداوند مرد ها را به فضيلت ذاتيي در اين مورد آراسته و در مقابل آنها را موظف به اين وظيفه نموده که کيان خانواده را از هرج و مرج و تمرد باز دارد و در مقابل بايد حق زن را هم رعايت کند و به او ظلم ننمايد و در راه اصلاح او طبق مراحل پيش رود و در زدن ظلم نکند و به ضرورت اکتفا نمايد.

4. اين مسئوليت قطره اي از درياي مسئوليت زن و مرد در زندگي است و طرفيني است اينطور نيست که فقط براي زن مسئوليت بياورد بلکه مرد مسئوليتش بخاطر قدرت جسميي که خداوند به او داده بالاتر و بيشتر است.

5. ازدواج داراي فوايد فراواني است بلکه بعضي مواقع واجب و نياز جامعه و فرد است. زن در مقابل اين مسئوليتها منافع فراواني را در زندگي بدست مي آورد که به هيچ وجه قابل قياس با اين مسائل نيست بلکه اين هم به نفع خود زن است تا جلوي انحراف او را بگيرد.

6. مرجع رسيدگي به ظلم مرد مطلقا و ظلم زن در صورت عدم توانايي مرد محاکم قضايي است. و در صورت عدم رسيدگي، خداوند حامي افراد است و حق او پايمال نخواهد کرد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
842 | عمر | | ٢٤:٤٤ - ٢٩ ارديبهشت ١٣٩٣ |
پيامبر اکرم (ص) فرمود اگر بعد از من پيامبر بياد آن ( عمر ) است

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

اين روايت هم از نظر سند و هم از نظر دلالت داراي اشکال است:

سندا: برخي از علماي اهل سنت گفته اند اين روايت ضعيف است

ابن شاهين در اين خصوص گويد: ثنا محمد بن عبد الله بن دينار والحسن بن محمد النيسابوريان قدما علينا للحج قالا حدثنا أحمد بن محمد بن نصر اللباد ثنا عمر بن إبراهيم ثنا محمد بن عبد الرحمن المقرئ ثنا حيوة بن شريح عن بكر بن عمرو عن مشرح ابن هاعان عن عقبة بن عامر قال سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول ( لو كان بعدي نبي لكان عمر بن الخطاب ) لا يثبت.

شرح مذاهب أهل السنة ومعرفة شرائع الدين والتمسك بالسنن ، اسم المؤلف: أبي حفص عمر بن أحمد بن عثمان بن شاهين الوفاة: ذو الحجة / 385ه ، دار النشر : مؤسسة قرطبة للنشر والتوزيع - 1415هـ - 1995م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عادل بن محمد، ج 1 ص 198

اين روايت تنها از طريق مشرح ين عاهان نقل شده است که وي نه تنها از کساني بود که بر کعبه منجنيق بست بلکه در رجال تضعيفات دارد و گفته اند به روايات او نمي شود احتجاح کرد

ترمذي روايت را نقل کرده و و چنين گويد: كان بَعْدِي نَبِيٌّ لَكَانَ عُمَرَ بن الْخَطَّابِ قال هذا حَدِيثٌ حَسَنٌ غَرِيبٌ لَا نَعْرِفُهُ إلا من حديث مِشْرَحِ بن عاهان سنن الترمذي، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت تحقيق : أحمد محمد شاكر وآخرون ج 5 ص 619

عقيلي نيز درباره اهانت او به کعبه گويد:

أن مشرح بن هاعان كان ممن جاء مع الحجاج ونصب المنجنيق على الكعبة

الضعفاء الكبير أبو جعفر محمد بن عمر بن موسى العقيلي الوفاة: 322 ، دار النشر : دار المكتبة العلمية - بيروت - 1404هـ - 1984م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد المعطي أمين قلعجي ج 4 ص 222

ابن حبان نيز گويد: او داراي اشتباهات بوده است: مشرح بن هاعان من أهل مصر يروى عن عقبة بن عامر روى عنه أهل مصر يخطىء ويخالف

الثقات، محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التميمي البستي ، دار النشر : دار الفكر - 1395 - 1975 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : السيد شرف الدين أحمد

ذهبي نيز از ابن حبان نقل کرده است که او مناکير را نقل کرده که بهتر است منفردات او ترک شود : قال ابن حبان يكنى أبا مصعب يروي عن عقبة مناكير لا يتابع عليها روى عنه الليث وابن لهيعة فالصواب ترك ما انفرد به وذكره العقيلي فما زاد في ترجمته أكثر من أن قيل إنه ممن جاء مع الحجاج إلى مكة ونصب المنجنيق على الكعبة

ميزان الاعتدال في نقد الرجال ج 6 ص 432

همچنين راوي از مشرح که بکر بن عمرو نام دارد نيز عدالتش ثابت نيست. بكر بن عمرو، وقد قال الدارقطني والحاكم: «ينظر في أمره»(تهذيب التهذيب 1 / 426، ميزان الاعتدال 1 / 347.

بل قال ابن القطّان: «لا نعلم عدالته»تهذيب التهذيب 1 / 426

وفي (مقدمة فتح الباري) في الفصل التاسع، في أسماء من طعن فيه من رجال البخاري: «بكر بن عمرو المعافري المصري»

دلالتا: اين روايت از نظر دلالت نيز دچار اشکالاتي است از جمله اينکه لازمه اين حديث اين است که عمر از ابوبکر افضل باشد آيا کسي از اهل سنت قبول مي کند که عمر از ابوبکر برتر باشد؟!

همچنين چگونه امکان دارد شخصي (عمر) که نصف عمر خود را در شرک بگذراند بعد او نبي شود؟! آيا اين روايت ثابت نمي کند که مشرک نيز مي تواند پيامبر باشد؟!آيا شما اين را قبول مي کند؟!

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
1 |محمدزمانی||٠٩:٢٧ - ١٨ آبان ١٣٩٤ |
1
 
3
اگرافضلیت عمربن خطاب تا این قدر بالاست که شایستگی پیامبری بعد ازحضرت رسول(ص) را داشته چرا ابوبکر خلیفه شد؟
843 | نيلوفر | | ٢٠:٤٦ - ٣٠ ارديبهشت ١٣٩٣ |
10
 
11
پاسخ نظر
:)))))) آره پيامبر بعدي عمر ه!!!!!!!!!!!!!!! :))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
منم فتوا ميدم بعد جناب عمر مستر معاويه پيامبرتونه برين خوش باشين
ان شاالله با پيامبران راستينتون محشور شين:)))))
844 | علي | | ١٥:٤٢ - ٣١ ارديبهشت ١٣٩٣ |
سلام و خسته نباشيد به دوستان گل مسلمان...
ميخواستم يه تشكر جانانه از محمد جواد عاشق اباالفضل بكنم كه كارش عاليه.. فقط يه چيز محمد جواد جان ميشه بگى اين قسمت رياضى براى كدام كتاب و مبحثه؟! براى تحقيق لازم دارم. متشكر از مسلمانان حق جو.. بنده شيعه هستم.
845 | علي | | ١٥:٥٥ - ٣١ ارديبهشت ١٣٩٣ |
با سلام مجدد به همه عريزان...
يك سوال : مگر همه ايرانيان از صدام حسين متنفر نيستند؟ پس چرا اسم فرزندانشان را حسين ميگذارند؟ درسته كه صدام بدى كرد اما نميتواند اسم نيك حسين را خراب كند.. و همينطور درست است على عليه سلام با عثمان مخالف بود اما دليل نميشد كه اسم عثمان بن مظعون را در ذهن امام على خراب كند... با تشكر
846 | ناصر | | ١٣:٤٥ - ٠٤ خرداد ١٣٩٣ |
پيروي از فرامين خداوند با حرف زدن ودرود بر ومرگ بر کسي نشان داده نميشود .با رفتار ومنش افراد سنجيده ميشود.اگر ديديد کسي دروغ ميگويد .راحت غيبت ميکند ،تهمت ميزند .از خيانت کردن هم اگر بتواند بدش نمي آيد راجع به افراد مختلف نظر ميدهد .بدانيد خدا ، پيامبران ، اولياء از او بيزارند .پس اگر ديديد در جامعه اي اين رفتار باب روز است وروز به روز بابتر هم ميشود بدانيد عاقبت بدي در انتظارش است .حال ميخواهد همه جامعه صبح تا شام خود را دوستدار اين وآن بدانند.
847 | م-ح | | ١١:٠٨ - ١١ خرداد ١٣٩٣ |
با سلام .اختلاف بين شيعه وسني ،کفارقويتر ميشوند اين کار انگليس و امريکايي هاي لعنتي ميباشد مثال معرف که مي گويند اب را گل الود ميکنند که ماهي بگيرن .اين اختلاف رمز موفقيت کفار واستکبار است. شفيع قراردادن درسوره بقره ايت الکرسي -شفاعت و جانشينان - امده است.در حکومت پيامبران قبل : از ادم تا خاتم انبيا (ص) امده است که پادشاهان و مردم از ، پيامبران وقت مي خواستند که شفيع انان شوند و از خدا بخواهند ازگناه انان درگذردورزق وروزي انان را زياد کند. صلوات بر پيامبر بفرستيد. قران و معني همان ترجمه انرا بخوانيد دواي هر دردي است . اتحدو... ولا تفرقو....
848 | عبيد زاكاني | | ١١:٤٤ - ١٣ خرداد ١٣٩٣ |
سلام
جناب يه سوال دارم
اگه كه اينها واقعا قاتل حضرت فاطمه هستند. اصلا صحيح نيست امام اسم فرزندش به نام آنها نام گذاري كنه. به طب انسان متنفر ميشه از قاتل. خود اون فرزند از اين كار امكان داره ناراحت بشه. ميگه اسم يار امام صادق شمر بوده جناب داري ميگي اسم يار امام شاگرد امام نه فرزند امام
من شنيدم شهادت حضرت فاطمه از سال 72 وارد تقويم شد قبل از اون وفات بوده.
من كار ندارم عمر به حق بوده يا نه ولي به گفته شيعيان قاتل بوده
اين اصلا صحيح نيس كه اسم فرزندش امام به اسم قاتل همسرش بزاره شما اسم اين كار چي ميزاريد اگه در اطرافيان كسي اين كار بكنه چي دربارش فكر ميكنيد
بعدم يه سوال ديگه شما خودت حق به كي ميدي؟
ابوبکر! وقتي تو بميري ارث تو به چه کسي مي‌رسد؟
زنان و فرزندانم.
چه شده‌است که حالا تو وارث پيغمبري نه ما؟
دختر پيغمبر! پدرت درهم و ديناري زر و سيم به جا نگذاشته.
اما سهم ما از خيبر و صدقه ما از فدک چه مي‌شود؟
از پدرت شنيدم که «من تا زنده هستم در اين زمين تصرف خواهم کرد و چون مردم مال همه مسلمانان خواهد بود».
ولي پيغمبر در زندگاني خود اين مزرعه را به من بخشيده است.
گواهي داري؟
آري. شوهرم علي و ام ايمن گواهي مي‌دهند.
دختر پيغمبر! مي‌داني که ام ايمن زن است و گواهي او کامل نيست. بايد زني ديگر هم گواهي دهد. يا مردي را گواه بياوري.[۱۳]
خوب اينجا كه حق با ابوبكر است. شاهد كافي نيست
چطوري كه يه جا حضرت علي (ع) ادعا ميكنه كه يه سپري (اگه اشتباه نكنم) كه دست مسيحي بوده مال حضرت هست و به دادگاه ميرن
قاضي به علي (ع) ميگه شما شاهد داري واسه حرفت كه اين سپر مال شماست
حضرت ميفرمايد نه شاهد ندارم
و سپر دست اون مرد مسيحي موند و بعد مرد مسيحي ايمان به اسلام مياره ميگه چه دين خوبي بين رهبرشون و يه آدم معمولي فرق نميزاره
اما ما ميبينيم كه حضرت فاطمه (س) سر اينكه فدك بهش نرسيده بر ابوبكر خشم ميگيره در صورتي كه نتونسته حرفش ثابت كنه
بر فرض پيامبران زر و سيم هم به جا بزارند باز هم فدك بايد بين فرزندان پيامبر تقسيم ميشد
پس در هر صورت فدك مال حضرت فاطمه نميشه
اما چرا ايشون خشمگين ميشه ؟؟؟؟؟!!!!!!!!!! مگه ايشون چون دختر پيامبره هرچي گفت حقه ؟! يعني قوانين اسلام شامل حالش نميشه؟؟!!
در صورتي كه همين قوانين شامل حال علي (ع) ميشه !!!!!
اگر ميگيد هركي فاطمه را آزره پيامبر را آزرده
ايشون به حق آزرده شده ؟؟؟!!!!!! ميخاد قوانين اسلامي شامل حالش نشه ولي شامل حال مردم عادي بشه؟؟؟؟!!!!!
بعدم مگه نميگيم معصومين دنبال مال دنيا نبودن پس چطوري كه سر مال دنيا با ابوبكر بحثش ميشه!!!! و ديگه باهاش حرف نميزنه!!!!!!!!!
ايشون كه اهل بذل بخششه چرا فدك نبخشيد؟؟؟؟!!!
بعدم مگه نميگيم نبايد در مردن يك فرد زياد بي تابي كنيم چطوري كه ايشون از مرگ پيامبر بسيار بي تاب ميشه !!!
ظاهرا حق وتو تو قوانين دين اسلام وجود داره؟!

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي

1. حضرت علي عليه السلام فرزندي بنام عمر نداشته اند بلکه نام وي عمرو بوده که در برخي از کتب تصحيف شده است. در اين مورد به مقاله «چرا حضرت علي (ع) نام سه فرزند خود را عمر ، ابوبكر و عثمان گذاشت؟ » مراجعه نماييد.

2. شهادت حضرت زهرا را بايد در تاريخ بيابيد نه در تقويمي که معلوم نيست چه کسي مي نواشته است و در تاريخ هم ادله کافي براي اثبات آن وجود دارد. در اين مورد به مقاله «آيا تا قبل از سال 71 ، تقويم‌ها در باره حضرت زهرا (س) از كلمه «وفات» استفاده مي‌كرده‌اند؟ » مراجعه نماييد.

3. در جريان فدک اولاً فدک دست حضرت زهرا سلام الله عليها بوده و ابوبکر بايد شاهد بياورد که مدعي است نه حضرت زهرا سلام الله عليها. ثانياً رسول الله صلي الله عليه و الله ام ايمن را زن بهشتي دانسته بودند لذا شهادت او به تنهايي هم کفايت مي کرده. ثالثاً طبق برخي از روايات حسنين و اسماء هم شاهد ايشان بوده اند. رابعاً سخن حضرت زهرا بواسطه آيه تطهير و سخن صريح حضرت رسول صلي الله عليه و اله حجت است و ارائه شاهد براي ادعاهايشان خلاف صريح آن است.

4. در جريان سپر، حضرت امير عليه السلام ادعا کردند و سپر دست فرد مسيحي بود لذا ايشان چون مدعي بودند بايد شاهد مي آوردند.

5. حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها معصوم بوده اند و با هر دختري فرق داشتند فردي که خداوند او را متصف به پاکي نموده و رسول الله صلي الله عليه و آله که سخن لهو نمي گويد غضبشان را غضب خود و غضب الهي مي داند(با سند صحيح در کتب اهل سنت) يعني بي خودي غضبناک نمي شود يعني در غضب خود هم بر حق است.

6. شما منظور از دنبال مال بودن را نفهميده ايد! دنبال مال بودن يعني فرد، هم و غم خود را براي بدست آوردن مال بکار برد و هدفش مال اندوزي باشد والا در همين دين دنبال کار و پول در آوردن رفتن براي وسعت بر خانواده و عيال را همانند جهاد در راه خدا دانسته است. با اين حال اينجا اصلاً از اين مقوله نيست بلکه ايشان حق خود را داشتند از کسي که غاصبانه و ظالمانه از ايشان گرفته بود مي گرفتند و در اسلام ضعيف ترين فرد را کسي دانسته اند که از گرفتن حق خود عاجز باشد و اين هم خواسته ظاهري ايشان بود و الا در حقيقت، ايشان براي مسلمانان داد مي زدند که هيئت حاکمه بر حق نيست حق من دختر رسول الله صلي الله عليه و اله را گرفته است حق همسر من را غصب نموده است اگر سکوت مي کردند اعانت بر جور ظالم کرده بودند و ما الان چگونه مي توانستيم ناحق بودن آنها را بفهميم و... .

7. بي تابي ايشان در مرگ پدر بزرگوارشان هم چنانکه خودشان تصريح کرده اند بخاطر قطع شدن وحي و محروم شدن از فيض نبي بوده است نه اينکه بخاطر شخص پدرشان و بخاطر عواطف دخترانه خود بي تابي مي کرده باشند.

بنابراين اکثر سوالات شما ناشي از عدم فهم عميق دين است در اين مورد مطالعه داشته باشيد انشاء الله مشکلات و مسائل مبهم براي شما حل خواهد شد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
849 | علي | | ١٤:١٦ - ١٥ خرداد ١٣٩٣ |
تمام آيه ي قران همين است ، به قرآن حرف يزدان همين است،به کوري دو چشم دشمنان مولا فقط حيد اميرالمومنان است
850 | عبيدالله زاكاني | | ٢١:٥١ - ٢٨ خرداد ١٣٩٣ |
با سلام
چيزايي كه من باب فدك نوشتم جواب ادعاي اهل سنت هست. اما شما ميگيد ابوبكر حاكم جامعه اسلامي بايد شاهد بياره!!!!
بعد از مرگ پيامبر حضرت فاطمه (س) همچين ادعاي ميكنند پس حضرت فاطمه بايد شاهد بيارن نه ابوبكر چون بعد از مرگ يك انسان اموالش بين فرزندانش تقسيم ميشود مثلا خدايي نكرده پدر من فوت كنه دادگاه موظفه كه اموال رو تقسيم كنه حالا من ادعا ميكنم كه خانه رو مثلا بابام به من بخشيده من بايد شاهد بيارم واسه حرفم يا دادگاه!!!!!
آقايي كه داريد جواب ميديد شما داريد ميگيد حضرت فاطمه به صرف اينكه معصوم هست حرفش قبوله مگر حضرت علي (ع) معصوم نيست!!!!؟؟؟
پس چرا سپر به ايشون نرسيد و دادگاه به نفع مرد غير مسلمان مسيحي رأي ميده!؟ بعدم بعد از اينكه علي (ع) به خلافت ميرسه فدك رو بر نميگردونه حتما ميخايد بگيد چون نميتونسته شرايط طور ديگه اي بوده مگر نه اينكه امام بايد به عدل رفتار كنه و حتي اگر تمام مردم حرف اشتباه زدن و ناحق رفتن امام بايد حق بره و از مردم و حرفشون نترسه!!! يعني امام نعوذبالله از مردم و موقعيت ترسيده!!!!!
شما اين خشم رو سند ميزاريد ك چون فاطمه (ع) خشم گرفته پس اين مدرك حقانيت شيعه در منابع اهل سنت هست
من براتون مثال ميزنم كه در منبعي اومده حضرت فاطمه به علي (ع): مثل جنين در خانه نشسته اي و....
ظاهرا كه خشمگين بودن البته ظاهرا اينطور كه از متن به دست مياد
پس حضرت علي (ع) هم به حق نبوده با اين حساب
اينجا ميگيد مثل قضيه موسي و هارونه
به ابوبكر كه ميرسه ميگيد نه اين نشاني از به حق نبودن ابوبكره طبق فرموده پيامبر (ص) كه هركه فاطمه را بيازارد مرا آزرده
اما چند تا سوال ديگه كه ممنون ميشم جوابش بديد
حضرت علي (ع) فرمود زنان جماعتي ناقص العقل اند و ناقص الايمان. از خوبانشان برحذر باشيد
گيريم حضرت فاطمه (س) از اين قاعده مستثنا باشه چون معصوم هستند
اما حضرت زينب كه معصوم نيست پس حرفايي كه ايشون تو ابن زياد و يزيد ميگن از سر ناقص العقلي و ستمي هست كه در حقش روا شده
پس اينا چيه كه مي نويسيد امان از دل زينب !!!!! نميدونم كلي بزرگش ميكنيد !!!!
بعدم ايشون حرفاي عجيب غريب زياد ميزنن مثل اينكه به ابن زياد ميگه اي پسر مرجانه آن زن بد نام مادرت به عزايت بنشيند !!!!!!!!!!!!!!! بسيار عجيبه دختر كسي كه هم مادرش پدرش پدربزرگش دو تن از برادرش معصوم اند چنين حرفي ميزنه !!
مگر ابن زياد در انتخاب مادرش مختار بود ك اين حالا مايه تحقيرش شده !!!!!! و اين طرز حرف زدن اونم از يك زن كه از خاندان نبوت است بسيار دور از ادبه !!!!! البته از يك زن كه در حقش بدي شده انتظاري هم نميره
شايد بگيد مردم معمولي هم اين حرف ميزنن ؟! اما خب مردم معمولي هزار تا كار ديگه هم ميكنن ما انتظار نداريم كه خاندان نبوت اينجوري باشن
حضرت زينب كلا در مجلس يزيد هم همش تحقيرش ميكنه اي فرزند آزادشدگان نميدونم ما از خاندان رسول خدا هستيم
مگر يزيد انتخاب كرد كه اينا خاندانش باشن يا شما انتخاب كردي كه از خاندان رسول خدا باشي !!!!!!
يا حضرت ابوالفضل اگه اشتباه نكنم به اجدادش افتخار ميكنه در انتخاب اجدادش مختار بود !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
همش دارن به اجداد خودشون افتخار ميكنن و ديگران رو تحقير
بزرگ اون كسي هست كه در شرايط سخت بتونه خوب باشه يعني تو خاندان ابوسفيان باشي بعد زينب (س) بشي و خوب باشي
البته نميدونم شايد اگر اونجا هم متولد ميشد باز هم خوب بود خوب در اون صورت ديگه ايرادي نميشد گرفت
هركسي اختيار داره اما چيزاهاي جبري كه نصيب انسان ميشه (مث خانوده و ....) در جهت گيري اختياريش مؤثره
و اما هركسي ميدونه كه شرايطي كه بر انسان حاكم ميشه باعث ميشه انسان ي سري رفتار از خودش بروز بده چون در فقه اسلامي هم مي بينيم كه به تربيت اهميت ميده
خوب يزيد در خانواده اي كثيف يعني شجره ملعونه متولد شد و محيط كثيفي داشت مثل ابن زياد كه زنا زاده بود (و زنا زاده از رفتن به عروج اينا محرومه!!!) اما از اون طرف مي بينيم امامان در محيط خوب بودن نهايتا بايد هم اعمال خوب بروز بدن و يزيد هم تحت شرايطش بود
نگيد پسر يزيد آدم خوبي بود 1ـ اون مريض بوده 2ـ اون از پدرش درس عبرت گرفت كه جنگ با خاندان پيامبر مايه نفرت عمومي هست 3ـ شايد به ذات كه خدا بهش داده آدم درستي بوده 4ـ زنا زاده نبوده (البته مطمئن نيستم.)
ميگيد پسر نوح مگر شما از شرايط پسر نوح آگاهي داريد ؟!
بعدم شما داريد يك جمعيت حداقل مثل پسر نوح رو كه باباش پيامبر بود رو با يه جمعيت حداكثر (مثل كساني كه تحت شرايط خانوادگي خوبي كه داشتن، خوب بروز كردن رو ميسنجيد) اين درست نيست
اگر ميگيد خداوند در اون دنيا ب عدالت رفتار ميكنه اگه عدالتش مثل همين عدالتي هست كه تو اين دنيا برقرار كرده يا مثل عدالتي هست كه ما تو احكام اسلامي مي بينيم كه خدا بخير آخرت كنه بهتره فاتحه خودمون رو بخونيم
يزيد بدبخت چه گناهي كرده بود كه تو خاندان ابوسفيان متولد شد ابن زياد اينا چي كار كرده بودن ؟! مطمئن باشيد هيشكي بدش نمياد تو خاندان پيامبر (شجره طيبه) متولد بشه تحت سرپرستي آدماي خوب باشه بعدم بفرستنش بفرما برو تو بهشت
خدا بدترين شرايط رو ميزاره انتظار داره ما خوب بروز كنيم از اون طرف به خاندان پيامبر شرايط خوب ميده بعدم مي فرستنشون برن بهشت عجيب !!!!!!!!
البته ميگم كساني هم هستن كه در شرايط خوب بد ميشن و برعكس اما به جرأت ميتونم بگم تعدادشون خيلي كمه
اصلا تأثير داره در خود اسلام داريم كه ميگه زنا زاده به عروج نميره (ي همچين چيزي) يا چقد به ترتبيت تأكيد كرده
اما يه چيز ديگه مي بينيم كه حضرت علي (ع) به سپاهيانش ميگه 10 تا از شما رو با يكي از ياران معاويه عوض كنم (البته نميدونم در كجا و در چه موقعيتي بوده) خوب اين نوعي تحقير هست به جاي اينكه روحيشون رو بالا ببره اينجوري بهشون ميگه به نظرم اين بيشتر مايه خشم سپاهيان ميشه چطور ايشون انتظار داره كه سپاهيانش باهاش باشن ازش دفاع كنن؟! دوسش داشته باشن
ايشون در جاي ديگري ميگفتن (متن درست يادم نيس) كه هيچ كس حاضر نبود ازم حمايت كنه مگر خانوادم كه اونم نميخواستم به خطر بيفتن
چطور ايشون حاضر نيستن خانوادشون رو به خطر بندازن اما مردم بايد اين كار بكنن ؟!!! هركسي حب خانواده داره
ايشون مثلا نسبت ب زنان جملاتي دارن ك خيلي عجيبه چطور انتظار داريد كه ديگران دوسش داشته باشن ازش دفاع كنند يا پيامبر مردم رو به داشتن محبت نسبت به امامان تشويق مي كنند!!! اين بيشتر قبيل جملات مايه انزجار ميشه
(البته احساس مردان سپاه يا زنان اون زمان رو نميدونم چي بوده شايد بهشون بر نميخورده)
مثل اين مي مونه كه يه نفر رو فحش بدي بعد بگي من دوس داشته باش ازم حمايت كن اين نشدنيه
عذر ميخام بابت طولاني بودن اين بگم كه من شيعه هستم اما سوالاتي اين قبيل تو ذهنم بود سخنان حضرت زينب خيلي عجيبه و بيشتر مايه عصبانيتم هست. همش افتخار به خاندان، همش جبر خدا
با تشكر

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي

1. گويا دقت نکرديد! ملکيت فدک در دست حضرت فاطمه سلام الله عليها بوده حتي به آنجا کارگران خود را فرستاده بودند ولي ابوبکر عمالشان را از آنجا اخراج کرد، مضاف به اينکه ترکه رسول الله صلي الله عليه و آله در زمين به زنان نمي رسد لذا تمام آن ملک حتي در صورت ارث هم به خود ايشان مي رسيد و حکومت حق دست درازي بسوي آن نداشته است. حتي اگر به زنان مي رسيد هم به ابوبکر نمي رسيد که تصاحب کند.

2. در مورد علت برنگرداندن فدک به مقاله «چرا حضرت علي بعد از به دست گرفتن حكومت فدك را بر نگرداند ؟» مراجعه نماييد.

3. کلام حضرت زهرا سلام الله عليها به امام علي عليه السلام در مورد کناره گيري و مخفي شدن از اجتماع است که ايشان جواب حضرت زهرا سلام الله عليها را دادند و ايشان پذيرفتند، در اين آدرس ببينيد: (http://dorenajaf.valiasr-aj.com/include/VIEW.php?bankname=LIST&code=2459&RADIF=39)

4. دوست گرامي نقص در ايمان را ايشان همان دوري از عبادت در دوران قاعدگي و نقص در عقل را برابري شهادت دو نفر از آنها با يک مرد است که در مقاله «آيا زنان ناقص العقل هستند؟» به تفصيل بحث کرده ايم.

5. سخن حضرت زينب سلام الله عليها به ابن زياد سخني مودبانه و نيش دار است، شما انتظار داريد زني به فردي که هجده تن از نزديکترين افراد او را شهيد کرده چگونه صحبت کند؟ چنين برخوردي امام سجاد عليه السلام هم با ابن مرجانه داشته اند چنانکه اين تعبير در زيارت عاشوري از ديگر ائمه هم نقل شده است.

6. افتخار به آباء و اجدادي که شانيت افتخار را دارند آنهم در برابر يزيد که او و پدرش لعنت الله عليهما سعي و تلاش کرده بودند حقيقت را از مردم دور نگه دارند و مردم را از معرفي اهل بيت عليهم السلام منع کنند عين حقانيت و وظيفه و بيدارگري اسلامي است. عين امر بمعروف و نهي از منکر است.

7. يزيد اگر در انتخاب پدر و مادر نقشي نداشت ولي در اعمال شنيع خود مقصر بوده است مضاف به اينکه اگر اين افراد ولدالزنا بودند ولي گنهکار نبودند و چنين کارهايي نکرده بودند هيچگاه چنين برخوردي با آنها نمي کردند. آيا شما سراغ داريد که با فردي ديگري چنين برخوردي داشته باشند؟ در مورد ولد الزنا هم روايت است که ولد الزنا شر الثلاثه است و لياقت برخي از مقامات را در اجتماعات ندارد اين يک امر مسلم است.

8. فرزند يزيد و فرزند نوح دقيقا جواب شماست يعني جامعه و محيط موثر است ولي اينطور نيست که جلوي اختيار فرد را بگيرد. خداوند انسانها را به دنيا آورده و آنها را در شرايط مختلف قرار داده مانند همين که هر کسي در خانواده اي به دنيا آمده و حسابرسي خداوند هم از هرکس با توجه به فشاري است که از محيط له يا عليه او بوده. عدالت خداوند در قرار دادن افراد در يک شرايط نيست و الا اصلاً نمي شد زندگي کرد اين ضرورت حضور ما در اين ساختار دنياست که هر يک داراي صفات مختلف و در خانواده هاي مختلف و داراي علايق و استعدادها و ذائقه هاي مختلف باشيم و به همديگر نيازهايي داشته باشيم تا بتوانيم با همديگر ارتباط بر قرار کنيم و صحنه امتحان پيش بيايد. اما آن دنيا دار عدالت است و داراي قابليتهاي بالاست تا هم براي پذيرايي از نيکوکاران در حد لياقت و شايستگي آنها وسعت داشته باشد و هم داراي وسعت لازم براي مجازات خلافکاران و ظالمان باشد.

9. فرزند نوح را خداوند فرزند بدي دانسته «انه عمل غير صالح» در اين هيچ شکي نيست لذا همراه کافران غرق شد «فکان من المغرقين» (هود 43)

10. سخن امام علي عليه السلام به سپاهيانشان وقتي بود که با اصرار ايشان براي ادامه جنگ با معاويه آنها حاضر به جنگ نشدند و الا ايشان قبل از آن وقتي آنها از روي شوق در جنگها شرکت مي کردند از آنها تعريف مي کرد و آنها را به جنگ تشويق مي نمود و بارها در نامه هايش به معاوبه به آنها باليده و از خشم و شجاعت آنها معاويه را ترسانده است.

12. ايشان از خانواده مردم براي جنگ تقاضا نکردند بلکه از مردان جنگي انتظار کمک و همراهي داشتند و در اين کار خودشان پيش قدم بودند و فرزندانشان هم همراهشان بوده است اين تعبير امام براي نشان دادن نهايت تنهايي ايشان بوده است.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
1 |شیعه||٠٩:٥٠ - ١٠ شهریور ١٣٩٤ |
3
 
6
با سلام.من از شیعیان هستم، در پاسخ حرفای برادری ک بدون تجزیه و تحلیل درست راجع ب ائمه علیهم السلام،اظهار نظر میکنن و ب علی(ع) واولاد علی خرده گرفتن بگم ک آقا مرده و عمل ،کدوم از ما میتونیم گوشای از رنج و مصیبتی رو ک علی و اولادش در راه دین تحمل کردن و تحمل کنیم ،علی مختار بود میتونست ب پیامبر ایمان نیاورد ، حسین (ع) میتونست با یزید بیعت کند اگر ب فقط ب مال دنیا وجانش فکر میکرد ،ایا کسی ک در راه دین ب دست شقیترین افراد دنیاو با بدترین حالت ممکن کشته میشود نباید افتخار کرد چطور شخصی ک در یک مسابقه ورزشی ویا علمیو..مقام کسب میکند خانواده و اطرافیانش با چراغانی کردن کوچه و معبر ونصب پارچه و بنر افتخار شونو نشون میدن ، اونوقت ب شخصی ک با شجاعت و مردانگی ،بخاطر دین از خود و خانواده اش گذشته ن،! کی گفته ائمه دیگرانو سپر خویش میکردن اگر اینطور بود چرا حسین (ع) 72 نفر و یزید 30 هزار نفر( ان هم با زور تهدید) سپاه داشت اولین شهدای کربالا بچه های حسین بودن ، مگه شب عاشورا حسین بیعت از دیگران بر نداشت ؟! حسین در بحبوحه جنگ نمازش ترک نشد، ایا چنین شخصی لیاقت بهشت را ندارد ؟ بلکه بهشت باید ب خود ببالد ک همچین شخصیتی را میپذیرد. جناب راه بهشت رو بر توهم نبستن مرد میدانی بسم الله
851 | امين بهاروند | | ١٤:٤٠ - ٠٢ تير ١٣٩٣ |
سلام مردم ايران از دو شخصيت بيشتر از همه بد شون مياد بنام صدام حسين و محمد رضا پهلوي ومردم ايران اينها را منفور ترين ها ميدانند ايا نبايد اسم انها استفاده کرد الا ن چند نفر حسين اند و چند نفر محمد رضا اين اسم ها قبل از انگه مال اون دو نفر باشن مال يک ادم صالح بودن که همه دوستش داشتن امانکته پاياني اسم اشخاص نشانه حب و بغض نيست اين سوال کودکانه اين جماعت وهابي اند لذا شما جوانان فهميده از من کوچيکتراز شما بشنويد که اين حرف نشانه نداشتن هيج سند درست هست سند ندارن حرفي ندارن ناچارن از اين حرفا ميزنند و الله اعلم
852 | امين بهاروند | | ١٤:٥٢ - ٠٢ تير ١٣٩٣ |
اما برادر عزيزم اقا عبيدزاکاني نظرت قابل احترام است اما معصوم بزرگ وار سخنش خارج از حق و عدالت نيست حضرت زينب سلام الله در مسجد يزيد زماني که او ملعون به اين بزرگواران تهمت چون کنيز زاده بودن ناحق بود گمراه بودن ميزنه زينب بنت علي عليه السلام در جواب اين جوري ميگه در ضمن امام ما حسين بن علي عليه السلام شهيد شدن که کسي زير بار زور نرود واما نکته پاياني اين سخنان کوبنده زينب سلام الله عليها بود که با عث فتح شام شد قبل اين جريان معاويه مردم را به لعن وحتي سب علي ع و اولادش و اصحابش دستور ميداد ولي بعد از جريان عاشورا و ان خطبه هاي سيدنا زين العابدين و سيده زينب بود که حقيقت را روشن کرد و در عجبم از حرفاي شما برادر عزيز والله اعلم
853 | حافظ شيرازي | | ١٨:١١ - ١١ تير ١٣٩٣ |
به نام الله فقط الله همه چيز براي الله صاحب هرد و دنيا الله به همه ميگم اي ملت اي برادر و خواهر با بحث و تهمت و توهين ما از اسلام واقعي دور مي شويم
بياييد به ريسمان الهي چنگ زنيد که همانا قران است . تا قران را خوب ياد نگيريد که داراي معاني بسيار روشن مي باشد . نه پيامبر را مي شناسيد. نه حضرت علي (ع) و نه اولاد حضرت علي را و نه اصحاب نبي را بدانيد و بدانيد به خداي واحد قسم از اختلافهاي نا آگاها نه فقط کساني سود مي برند که مسلمان نيستند چه شيعه باشه چه سني به خدا پناه ببريد به خدا پناه ببريد به خدا پناه ببريد از زبانتان که نا آگاهانه مي چرخد.
اگر فقط به معاني سوره حمد و سوره توحيد دقت کنيد و در آن متفکر شويد .مي فهميد که چه بر سر مسلمانان آمده
854 | رضا | | ٠٢:٢٣ - ١٣ تير ١٣٩٣ |
سلام
يه سوال اينکه ميگن حضرت ام کلثوم زن عمر؟بوده درسه..؟؟

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

هرچند علماي اهل سنت تلاش کرده اند که ثابت کنند اين ازدواج رخ داده است ولي، اگر هم تلاش بکنيد که اين ازدواج را ثابت کنيد، باز به ضرر خودتان است چون در منابع انها آمده است که عمر بن خطاب قبل از ازدواج با ام كلثوم ، ساق پاي ام کلثوم را لمس مي كند و او را در بغل گرفت و بوسيد. وام كلثوم از اين كار زشت، عصباني شد و به وي گفت: اگر تو خليفه نبودي، دماغت را مي شكستم، چشمت را كور مي كردم . الاصابه، ابن حجر: 8/464 و سير أعلام النبلاء، ذهبي:3/501. تاريخ بغداد، الخطيب البغدادي، ج 6، ص 180

اگر اين قضيه صحت داشته باشد، بايد طرفداران خليفه دوم پاسخ دهيد كه آيا درست است حاكم اسلامي كه بايد حافظ ناموس ملت باشد، خود با ناموس مردم اين چنين كند. تا انجا که سبط ابن جوزي از علماي اهل سنت مي گويد:به خدا سوگند اين كاري كه از عمر نقل مي كنند، قبيح است دست زدن به دختر نامحرم حرام است ... ( وهذا قبيح والله، ثمّ بإجماع المسلمين لايجوز لمس الأجنبيّة فكيف ينسب عمر إلى هذا ؟) تذكرة خواص الأمة : 321

برفرض هم بگوييم اين ازدواج رخ داده باشد، اين ازدواج با اجبار و خشونت عمر بوده است . هيثمي از علماي بزرگ اهل سنت نوشته اشت: در برابر اعتراض عقيل به اين ازدواج ، علي عليه السلام خطاب به عباس فرمود: خشونت عمر باعث اين كاري كه مي بيني گرديد (درة عمر أحرجته الي ماتري) . مجمع الزوائد ج 4 ص 272، معجم كبير ج 3ص45.

آيا اين ازدواج اجباري نشان از ظلمي نيست که عمر درباره مرتکب شده است؟ آيا اهل سنت حاضر هستند ثابت کنند عمر شخص ظالمي بوده است؟!

در اين مورد مقاله مفصلي نوشته شده است جهت اطلاع به آنجا رجوع کنيد


موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
855 | سامان اساسه | | ٢٣:٤٢ - ١٥ تير ١٣٩٣ |
سلام
من ار گروه پاسخ به شبهات خيلي ناراحتم اين همه کتاب آوردين که واقعا اسم پسرحضرت علي عمر بوده ولي هيچ اسمي از کتاب معتبر نسب قريش به ميان نياوردين که در اونجا ميگه عمروبن علي بن ابي طالب اسم پسرش بوده نه عمر خيلي ناراحت شدم واز سايت وزين شما بعيد بود

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

همچنانکه که اشاره کرديد بله در برخي منابع نام فرزند حضرت علي عليه السلام، عمرو ذکر شده است همچنانکه مناوي در اين خصوص گويد: الشافعي في مسنده عن محمد بن عمرو بن علي بن أبي طالب مرسلا هو في التابعين متعدد فكان ينبغي تمييزه ... المناوي، محمد عبد الرؤوف بن علي بن زين العابدين (متوفاى 1031هـ)، فيض القدير شرح الجامع الصغير، ج 6 ص 283 ، ناشر: المكتبة التجارية الكبري - مصر، الطبعة: الأولى، 1356هـ.

و يا ابن ابي شيبه در سند روايتي گويد: حدثنا خالد بن مخلد قال حدثني موسى قال أخبرني محمد بن عمرو بن علي عن علي بن أبي طالب قال أول من دفن بالبقيع عثمان بن مظعون ثم اتبعه إبراهيم بن محمد رسول الله

مصنف ابن أبي شيبة ج 7 ص 273

لذا احتمال تصحيف و يا تحريف در اين زمينه وجود دارد يعني نام اصلي ايشان عمرو بوده که بعدا عمر نوشته شده است.هرچند در مقاله به اين امر پرداخته نشده است، ولي در قسمت نظرات به آن اشاره شده است و اگر در مقاله نيز از او به عمر ياده شده است بخاطر وجود اين اسم در منابع اهل سنت است

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

856 | fatemeh soleimani | | ٢٤:١٣ - ١٥ تير ١٣٩٣ |
سلام با تشکر از سايت زيباتون ممنون ميشم به وب منم سر بزنيد البته وبلاگ شما از من خيلي سر تره با تشکر
857 | abada | | ١٩:٤٩ - ٢٩ تير ١٣٩٣ |
سلام العليکم
اولا اين ازدواج صورت گرفته و دوما حضرت عمر رضي الله عنه هرگز اين کاري که شما ميگي نکرده بله ايشان از ام کلثوم رضي الله عنها خواستگاري مي کنند البته منظورم از حضرت علي زضي الله عنه ايشان جواب ميدن که آن دختر من کوچک هست که من دقيقا نمي دونم چي ميشه خلاصه اين که دختر ايشان ميايد و حضرت عمر رضي الله عنه به ساق پاي ايشان نگاه مياندازند اين هم دليل بر وجود بلوغ بوده و بعد دختر ايشان از اين کار بدش مياد و ميگه اگر امير مومنان نبودي بتو سيلي ميزدم و يا همچين چيزي

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

اگر هم تلاش بکنيد که اين ازدواج را با يک سري روايات ضعيف و غير قابل احتجاج، ثابت کنيد، به ضرر خودتان است چون عمر بن خطاب قبل از ازدواج با ام كلثوم ، ساق پايش را لمس مي كند و او را در بغل گرفت و بوسيد. وام كلثوم از اين كار زشت، عصباني شد و به وي گفت: اگر تو خليفه نبودي، دماغت را مي شكستم، چشمت را كور مي‌‌كردم . الاصابه، ابن حجر: 8/464 و سير أعلام النبلاء، ذهبي:3/501. تاريخ بغداد، الخطيب البغدادي، ج 6، ص 180

اگر اين قضيه صحت داشته باشد، بايد شما که طرفدار خليفه هستيد پاسخ دهيد كه آيا درست است حاكم اسلامي كه بايد حافظ ناموس ملت باشد، خود با ناموس مردم اين چنين كند. تا انجا که سبط ابن جوزي از علماي اهل سنت مي گويد:به خدا سوگند اين كاري كه از عمر نقل مي كنند، قبيح است دست زدن به دختر نامحرم حرام است ... ( وهذا قبيح والله، ثمّ بإجماع المسلمين لايجوز لمس الأجنبيّة فكيف ينسب عمر إلى هذا ؟) تذكرة خواص الأمة : 321

برفرض هم بگوييم اين ازدواج رخ داده باشد، اين ازدواج با اجبار و خشونت عمر بوده است . هيثمي از علماي بزرگ اهل سنت نوشته اشت: در برابر اعتراض عقيل به اين ازدواج ، علي عليه السلام خطاب به عباس فرمود: خشونت عمر باعث اين كاري كه مي بيني گرديد (درة عمر أحرجته الي ماتري) . مجمع الزوائد ج 4 ص 272، معجم كبير ج 3ص45

آيا اين نوع ازدواج ظلم نيست؟!

جهت اطلاع بيشتر به اين آدرس رجوع کنيد


موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
858 | روح الله حيدري مرندي | | ١٩:٢٦ - ٢٢ مرداد ١٣٩٣ |
باسلام عرض ادب دررابطه بانام هاي فرزندان حضرت اميرالمومنين علي بن ابي طالب عليهم السلام بايداين نکته روعرض کنم که حضرت ازجناب ام البنين چهارفرزند داردبه نام هاي 1عثمان که حضرت فرمودن به خاطرعلاقه فراواني که به عثمان بن مذعون دارم نام فرزندم روعثمان گذاشتم 2جعفر که بازحضرت فرمودن به خاطربرادرم جعفر نام فرزندم روجعفرگذاشتم3عبدالله4جناب حضرت عباس ع که اين نکته روهم ياداورشوم هرچهارتابرادردرحادثه عاشورا به شهادت رسيدن ازاينکه وقت شماروگرفتم عذرخواهي مي کنم والبته من اين نکته روجهت ياداوري عرض کردم
859 | علي كامل | | ٠٨:٤٠ - ٠٩ شهریور ١٣٩٣ |
بله اگر همين طور که ميفرماييد اسماء اولاد علي بنامهاي عمر وابوبکر وعثمان هست درسته چون اسماءلفظي وشخصيت حقيقي است اين اسماء که به قول شماها نام گزاري شده به خاطر حفظ شخصبت اين اولاد محترمه از گزند اولاد الجاهليه ميباشد ولا چه دليلي دارد مگر اسم قحطي که نام اين چند نفر عابد الصنم وشاربين الخمر را انتخاب نمايد
860 | بهنام | | ٠٢:٣٣ - ١٠ شهریور ١٣٩٣ |
25 سااااااااااااال 25 سااااااااااااااااال 25ساااااااااااااااااااااال حضرت علي از حق مسلم خود كناره گرفت چرا!!!!؟؟؟
واسه اين كه دقيقا مي دونست افتخار واقعي چيههه.اره حضرت مي دونست افتخار در يكژارچكي و هم بستگيه نه رو نفاق و كينه.
فكر مي كنيد اين شير خدا قدرت گرفتن خلافتو نداشت!!!به اسمش قسم خيلي بيشتر از اوني كه فكر ميكنيد داشت براي حسن نيتش اسم سه تن از فرزندانش را اسم آن سه خليفه را گذاشت
فقط و فقط براي جلوگيري از نفاق
861 | در جواب بهنام | | ١٤:٣٧ - ١٠ شهریور ١٣٩٣ |
پيروان مکتب سقيفه به بوق کرنا گذاشته اند که اهل بيت (عليهم السلام) با خلفا و عايشه رابطه ي خوب و محبت آميز داشتند تا جايي که فرزندانشان را به نام هاي آنان مي گذاشتند از جمله حضرت علي (ع) فرزنداني به نام هاي ابوبکر ، عمر (اکبر و اصغر !!) و عثمان داشت ، امام حسن و امام حسين (ع) فرزنداني به نام هاي ابوبکر و عمر داشتند ، امام زين العابدين (ع) يکي از دخترانش را عائشه ناميد، و فرزندي به نام عمر داشت ، امام موسي کاظم (ع) يکي از پسرانش را ابوبکر و يکي را عمر، يکي از دخترانش را عائشه ناميد ، همچنين يکي از دختران امام رضا (ع) و امام هادي (ع) ، عايشه نام داشت .
نقد و بررسي :
نام هاي فرزندان امير المومنين عليه السلام
اولا : اين نام‌ها آن زمان مرسوم بود ؛ ابن حجر عسقلاني در الإصابة في تمييز الصحابة
نام 21 نفر از صحابه را مي‌آورد كه اسم آن‌ها عمر
الإصابة - ج 4 ص 587 رقم 5738 الي 5759
http://islamport.com/d/1/trj/1/22/314.html
و 26 نفر عثمان بوده است !
الإصابة - ج 4 ص 448 رقم 5437 الي 5461
http://islamport.com/d/1/trj/1/22/312.html
پس بدون دليل صحيح ، نمي توان گفت که امام علي (ع) به خاطر عمر بن خطاب و عثمان بن عفان نام هاي فرزندانش را چنين گذاشته است.
ثانيا : نام برخي از اصحاب ائمه (ع) ، يزيد بن حاتم ، يزيد بن عبد الملك ، يزيد بن عمر بن طلحه و ... بوده است. آيا آن‌ها به خاطر علاقه به يزيد بن معاويه ، بود؟! حتي نام يکي از اصحاب ائمه ، شمر بن يزيد بود !!!!!يا نام فرزند امام سجاد (ع) ، عبيد الله بود ، آيا اين به خاطر عبيد الله بن زياد بود ؟! و نيز نام تعدادي از فرزندان صحابه به نام سران کفار و مشرکين بوده است از جمله نام فرزند عثمان ، عمرو بوده است که همنام عمرو بن عبدود و ابو جهل است و از اين روست که ابن تيميه مي گويد نامگذاري به نام شخصي دليل بر هم عقيده بودن با او نمي شود و حتي مي گويد که پيامبر (ص) و مومنان بدشان نمي آمد که به نام کفار ، نامگذاري بکنند و به همين دليل بر شيعه خرده گرفته و مي گويد از حماقت هاي شيعيان اين است که از نامگذاري به نامهاي ابوبکر ، عمر و عثمان ، کراهت دارند و اضافه مي کند که حتي اگر آنها از کافر ترين مردم هم باشند ، دليل بر عدم مشروعيت نامگذاري به نام آنها نمي شود !
منهاج السنة - ج 1 ص 41-43
http://library.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?flag=1&bk_no=108&ID=5
ضمن اينکه اگر نامگذاري به نام هاي ابوبکر ، عمر ، عثمان و عايشه به خاطر آنها صورت گرفته باشد ، مي تواند به خاطر باز کردن باب تقيه براي شيعيان در آن شرايط سخت و حفظ خون باشد .
ثالثا : يک حديث صحيح در کتب شيعه و سني وجود ندارد که در آن، اهل بيت عليهم السلام يا آل خلفا گفته باشند علت اين نامگذاري ها ، محبت امام علي (ع) به خلفا بوده است.
رابعا : اگر نامگذاري نشانه روابط خوب هست ، چرا خلفاء هيچ کدام از فرزندان خود را علي و حسن و حسين ، نامگذاري نكردند ؟!
چه خوش بي ‌مهرباني هر دو سر بي *** که يکسر مهرباني درد سر بي
خامسا :
ابوبكر كنيه ي وضع شده ي پيروان مکتب سقيفه براي دو تن از فرزندان امير المومنين (ع) يعني محمد اصغر و عبد الله يا عبيد الله بوده است نه نامش ! که بعد ها به شخصيت مستقلي تبديل کردند !!!
در اين باره به کتاب تحريف اسماء اولاد المعصومين ، نوشته ي شيخ نجاح طائي ، رجوع کنيد :
http://s5.picofile.com/file/8114953950/تحريف_أسماء_أولاد_المعصومين_عليهم_السلام_للدکتور_نجاح_الطائي.pdf.html
در مورد عثمان ، خود حضرت علي (ع) فرمودند به خاطر برادرم عثمان بن مظعون گذاشتم نه ابن عفان!
مقاتل الطالبين لابي الفرج الإصبهاني - ج 1 ص 53
http://www.shiaweb.org/books/muqatel/pa7.html
در مورد نامگذاري به عمر بايد گفت که يکي از عادت هاي عمر ، تغيير اسامي مردم يا نامگذاري فرزندان آنها بوده است و ذهبي تصريح مي کند که عمر نام فرزند امير المومنين (ع) را به نام خودش گذاشت !
سير اعلام النبلاء - ج 4 ص 134
http://library.islamweb.net/newlibrary/showalam.php?id=412
پس اگر امام علي (ع) فرزندي به نام عمر داشته اند ، خودشان آن نام را انتخاب نکرده اند !
سادسا : در اکثر مدارک اهل سنت ، نوشته است: عمرو نه عمر که متأسفانه در طول اين قرون و به خصوص قرن اخير ، واو را از عمرو حذف شده و به عمر تبديل شده است !!
ابن ابي شيبه متوفاي 232 هـ و استاد بخاري مي نويسد :
حدثنا خالد بن مخلد قال: حدثني موسى قال أخبرني محمد بن عمرو بن علي عن علي بن أبي طالب
المصنف - ج 8 ص 357 ش 291 الطبعة الأولى جماد الآخرة 1409 ه‍ دار الفكر بيروت لبنان
http://shiaonlinelibrary.com/الكتب/1911_المصنف-ابن-أبي-شيبة-الكوفي-ج-٨/الصفحة_0?pageno=357#top
حدثنا أبوا أسامة عن عبد الله بن محمد بن عمرو بن علي قال حدثني أبي قال: قال علي
المصنف - ج 8 ص 612 ش 137 الطبعة الأولى جماد الآخرة 1409 ه‍ دار الفكر بيروت لبنان
http://shiaonlinelibrary.com/الكتب/1911_المصنف-ابن-أبي-شيبة-الكوفي-ج-٨/الصفحة_612
در چاپ هاي فعلي ، همين واو از عمرو ، حذف شده و به عمر تبديل شده است !
مصعب بن عبدالله زبيري متوفاي 236 هـ مي نويسد :
فاطمة بنت الحسين بن الحسن بن علي بن أبي طالب وأمها: أم حبيب بنت عمرو بن علي بن أبي طالب
نسب قريش - ج 1 ص 51 چاپ دار المعارف مصر
http://shamela.baharsound.ir/40519/1/51
خليفة بن خياط متوفاي 240 هـ و شيخ بخاري مي نويسد :
ومحمد بن عمرو بن علي بن أبي طالب أمه أم عبد الله, وأمها أسماء بنت عقيل
الطبقات لخليفة بن خياط - ص 417 ش 2048 چاپ دار الفکر سال 1414 هـ = 1993 م
http://shamela.ws/browse.php/book-8682#page-402
زبير بن بکار متوفاي 256 هـ از عمويش مصعب زبيري چنين نقل مي کند :
كان عمرو آخر ولد علي بن أبي طالب عليه السلام
شرح الأخبار للقاضي النعمان المغربي - ج 3 ص 187
http://lib.eshia.ir/16045/3/187
همين عبارت را ابن عساکر از مصعب زبيري روايت کرده است ولي در آن ، عمرو را به عمر تبديل کرده اند !
ابو عيسي ترمذي متوفاي 279 هـ مي نويسد :
حدثنا صالح بن عبد الله الترمذي ، حدثنا الفرج بن فضالة أبو فضالة الشامي ، عن يحيى بن سعيد ، عن محمد بن عمرو بن علي ، عن علي بن أبي طالب
سنن الترمذي - ح 2140
http://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?bk_no=195&hid=2140&pid=
محمد بن جرير طبري متوفاي 310 هـ مي نويسد :
حدثني الحارث ، قال : حدثنا ابن سعد ، عن الواقدي ، قال : " كان النسل من ولد علي لخمسة : الحسن ، والحسين ، ومحمد ابن الحنفية ، والعباس ابن الكلابية ، وعمرو ابن التغلبية
تاريخ الطبري - ج 3 ص163 طبعة دار الكتب العلمية بيروت 1407 هـ
http://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?indexstartno=0&hflag&pid=157327&bk_no=334&startno=1
در بعضي از چاپ هايش ، عمرو را به عمر تبديل کرده اند از جمله در چاپ مؤسسة عز الدين بيروت ج 5 ص80
حاکم نيشابوري متوفاي 405 هـ مي نويسد :
... ثنا عيسى بن عبد الله بن عمرو بن علي عن أبيه عن جده عن علي ...
معرفة علوم الحديث - ص 96 نوع 17 دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة الثانية ، 1397هـ - 1977م
http://islamport.com/w/mst/Web/3088/18.htm
متأسفانه در چاپ هاي جديد ، واو حذف شده است !
قال ابن عساكر في تاريخه: 4 / 164: وممن تولى أمر الصدقات من بني الحسن: الحسن المثنى، فنازعه عمه عمرو الاطرف. وكان الحسن بن الحسن بن علي عليه السلام وصي أبيه، وولي صدقة علي عليه السلام. فسأله الحجاج بن يوسف الثقفي - وهو على المدينة - أن يدخل عمرو بن علي في الوصية، فأبى
شرح الأخبار للقاضي النعمان المغربي - ج 3 ص 190
http://lib.eshia.ir/16045/3/190
متأسفانه در چاپ هاي تاريخ دمشق که من ديدم ، واو حذف شده است !
ابن اثير جزري متوفاي 630 هـ مي نويسد :
قال عليّ بن عبد اللَّه بن محمّد بن عمرو بن عليّ
الکامل في التاريخ - ج 5 ص 521 دار الصار - بيروت ، الطبعة الأولي ، 1386 هـ = 1966 م
http://shiaonlinelibrary.com/الكتب/3497_الكامل-في-التاريخ-ابن-الأثير-ج-٥/الصفحة_0?pageno=521#top
متأسفانه در چاپ هاي بعدي ، واو حذف شده است !
يوسف مزّي متوفاي 742 هـ مي نويسد :
مُحَمَّد بن عمرو بن علي بن أبي طالب القرشي الهاشمي
تهذيب الکمال - ج 20 ص 447 ش 5514
http://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?bk_no=1857&pid=655829
http://library.islamweb.net/hadith/RawyDetails.php?RawyID=7226
شمس الدين ذهبي متوفاي 748 هـ مي نويسد :
محمد بن عمرو بن علي بن أبي طالب عن جده
من له رواية في الكتب الستة - ج 2 ص 207 ش 5087
http://islamport.com/w/trj/Web/1073/896.htm
حافظ صلاح الدين علائي متوفاي 761 هـ مي نويسد :
محمد بن عمرو بن علي بن أبي طالب أخرج له الترمذي عن جده عنه عن النبي صلى الله عليه وسلم حديث
جامع التحصيل - ج 1 ص 267 ش 703
http://lib.eshia.ir/40346/1/267
ابن حجر عسقلاني متوفاي 852 هـ مي نويسد :
محمد بن عمرو بن علي بن أبي طالب عن علي
تهذيب التهذيب - ج 9 ص 377 ش 620
http://shamela.ws/browse.php/book-3310/page-4384
جلال الدين سيوطي متوفاي 911 هـ مي گويد :
قال السيوطي رضي الله عنه : جملة أولاد علي رضي الله عنه من الذكور أحد وعشرون والذي أعقب منهم خمسة الحسن والحسين ابنا فاطمة الزهراء رضي الله عنها ومحمد بن الحنفية نسبة لبني حنيفة والعباس ابن الكلابية وعمرو ابن التغلبية نسبة لقبيلة يقال لها تغلب
حاشية الجمل على المنهج الطلاب - ج 4 ص 59
http://www.al-islam.com/Page.aspx?pageid=695&BookID=520&PID=2731&SubjectID=23284
متقي هندي متوفاي 975 هـ مي نويسد :
حدثني علي بن عمرو بن علي بن أبي طالب عن أبيه عن جده ... ابن جرير وقال: هذا خبر عندنا صحيح سنده إن كان عمرو بن علي هذا هو عمر بن علي بن أبي طالب
كنز العمال - ج 1 ص 478 ح 9876، طبعة دار بيت الافكار الدولية الطبعة الأولى
در چاپ هاي ديگر ، واو را از عمرو موجود در سند روايت ، حذف کرده اند ولي محرّف خودش را مفتضح کرده است ؛ زيرا شاهد بر تحريف را باقي گذاشته است و آن ، نقل قول متقي هندي از ابن جرير طبري است که مي گويد : هذا خبر عندنا صحيح سنده إن كان عمرو بن علي هذا هو عمر بن علي بن أبي طالب !!
کنز العمال - ج 4 ص 129 ح 9876
http://shamela.ws/browse.php/book-2677#page-2486
نسّابه ي وهابي معاصر ، يوسف بن عبدالله جمل ليل مي نويسد :
ولد له (أي الإمام علي) من الصهباء أم حبيبة من بني تغلب (عمرو) ولد توأماً لأخته رقية
الشجرة الزكية في الانساب و سير آل البيت النبوة - ص 414
نام هاي فرزندان امام حسن عليه السلام
اول: ابوبكر كنيه ي وضع شده ي پيروان مکتب سقيفه براي عبيد الله بن حسن بوده است نه نامش !
دوم: عمر نبوده است بلکه عمرو بود .
محمد بن اسماعيل بخاري مي نويسد :
... عن محمد بن عمرو بن الحسن بن علي ، قال : قدم الحجاج فسألنا جابر بن عبد الله ...
صحيح البخاري - کتاب مواقيت الصلاة - باب وقت المغرب - ح 529
http://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?bk_no=146&hid=529&pid=
حاکم نيشابوري مي نويسد :
... وعمرو بن الحسن بن علي ومحمد بن عمرو بن حسن بن علي ...
معرفة علوم الحديث - ص 96 نوع 17 دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة الثانية ، 1397هـ - 1977م
http://islamport.com/w/mst/Web/3088/18.htm
يوسف مزّي مي نويسد :
خ م د س مُحَمَّد بن عمرو بن الحسن بن علي بن أبي طالب القرشي الهاشمي أَبُو عَبْد اللَّهِ المدني وأمه رملة بنت عقيل بن أبي طالب
تهذيب الکمال - ش 5508
http://library.islamweb.net/hadith/RawyDetails.php?RawyID=7216
شمس الدين ذهبي مي نويسد :
محمد بن عمرو بن الحسن بن علي بن أبي طالب عن بن عباس وجابر وعنه سعد بن إبراهيم وجماعة وثق خ م د س
من له رواية في الكتب الستة - ج 2 ص 206 ش 5082
http://islamport.com/w/trj/Web/1073/895.htm
ابن حجر عسقلاني مي نويسد :
محمد ابن عمرو ابن الحسن ابن علي ابن أبي طالب ثقة من الرابعة خ م د س
تقريب التهذيب - ص 499 ش 6183
http://shamela.ws/browse.php/book-8609/page-467#page-425
نام هاي فرزندان امام حسين عليه السلام
اول: ابوبکر بن حسين نبود بلکه ابوبکر بن حسن بوده است يا عبد الله بن حسين بوده و کنيه ي جعلي ابوبکر به او چسبانده شده است !
ابو الفرج اصفهاني مي نويسد :
وأبو بكر بن الحسين بن علي بن أبي طالب عليه السلام وأمه أم ولد ... أن عبد الله بن عقبة الغنوي قتله
مقاتل الطالبين - ج 1 ص 57
http://lib.eshia.ir/22033/1/57
در چاپ مصر ، ابو بکر بن حسن نوشته شده است !
با توجه به مدارک زير ، معلوم مي شود که تصحيف حاصل شده و حسن به حسين تبديل شده است !
ابو الفرج اصفهاني مي نويسد :
القاسم بن الحسن بن علي بن أبي طالب وهو أخو أبي بكر بن الحسن المقتول قبله لأبيه وأمه
مقاتل الطالبين - ج 1 ص 58
http://lib.eshia.ir/22033/1/58
وقتل أبو بكر بن الحسن بن علي بن أبي طالب وأمه أم ولد قتله عبدالله بن عقبة الغنوي
تاريخ الطبري - ج 4 ص 359 طبعة ليدن سال 1879 م
http://shiaonlinelibrary.com/الكتب/3477_تاريخ-الطبري-الطبري-ج-٤/الصفحة_359
در بعضي از چاپ ها ، همين عبارت طبري تحريف شده و حسن به حسين تبديل شده است !
دوم: عمرو بن حسن بوده که به عمر بن حسين تبديل شده است !
در کتاب ابن قتيبه دينوري آمده است :
وكان يزيد إذا حضر غذاؤه دعا علي بن الحسين وأخاه عمر فيأكلان معه، فقال ذات يوم لعمر بالحسين
الأخبار الطوال - ص240 ، طبعة دار الأرقم
در حالي که اصلا جريان از اين قرار است :
وكان يزيد لا يتغدى ولا يتعشى إلا دعا علي بن الحسين إليه قال فدعاه ذات يوم ودعا عمرو بن الحسن بن علي وهو غلام صغير فقال لعمرو بن الحسن
تاريخ الطبري - ج 4 ص 353
http://shiaonlinelibrary.com/الكتب/3477_تاريخ-الطبري-الطبري-ج-٤/الصفحة_353
نام هاي فرزندان امام سجاد عليه السلام
اول: عمر نبوده بلکه عمرو بوده است .
ابو عثمان جاحظ متوفاي 255 هـ مي نويسد :
عن عمرو بن علي ابن الحسين عن أبيه علي بن الحسين عليه السلام
العثمانية للجاحظ - ص 283
http://shiaonlinelibrary.com/الكتب/3459_العثمانية-الجاحظ/الصفحة_0?pageno=283#top
ابوبکر بزار متوفاي 292 هـ مي نويسد :
حدثني علي بن عمرو بن علي بن الحسين قال : حدثني أبي عن جدي علي بن أبي طالب
مسند البزار - ج2 ص 148 ح 509 ، المكتبة الالكترونية الشاملة الإصدار الثاني
متأسفانه در چاپ هايي که من ديدم ، واو از عمرو حذف شده بود !
حاکم نيشابوري متوفاي 405 هجري مي نويسد :
... ومحمد وعبد الله وزيد وعمرو وحسين بني علي بن الحسين ...
معرفة علوم الحديث - ص 96 نوع 17 دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة الثانية ، 1397هـ - 1977م
http://islamport.com/w/mst/Web/3088/18.htm
اين ابي الحديد معتزلي شافعي متوفاي 656 هـ مي نويسد :
روى محمد بن سعيد الأصفهاني، عن شريك، عن محمد بن إسحاق، عن عمرو بن علي ابن الحسين، عن أبيه علي بن الحسين عليه السلام، قال قال لي مروان ما كان في القوم ادفع عن صاحبنا من صاحبكم قلت فما بالكم تسبونه على المنابر قال إنه لا يستقيم لنا الامر الا بذلك
شرح نهج البلاغه - ج 13 ص 220
http://shiaonlinelibrary.com/الكتب/2197_شرح-نهج-البلاغة-ابن-أبي-الحديد-ج-١٣/الصفحة_220
علامه متقي هندي متوفاي 975 هـ مي نويسد :
فإني أظنه عمرو بن علي بن الحسين، وذلك أنه قد روى عنه بعضه مرسلا
کنز العمال - ج 4 ص 129 ح 9876
http://shamela.ws/browse.php/book-2677#page-2486
دوم: فرزندي به نام عايشه نداشته اند .
هيچ روايت معتبري دال بر وجود شخصيتي به نام عايشه در ميان فرزندان امام سجاد (ع) وجود ندارد بلکه آنچه که يافتم ، مدارکي بود دال بر عدم وجود چنين شخصي !
نام هاي فرزندان امام کاظم عليه السلام
در مورد تعداد و نام فرزندان امام کاظم (ع) اختلاف نظر وجود دارد ولي تا آنجا که من ديدم ، در ميان فرزندان ايشان ، ابوبکر و عمر نامي وجود نداشت و روايت معتبري دال بر آن نيز وجود ندارد . در مورد عايشه هم اختلاف است و بعضي نام او را عباسه دانسته اند و بسياري منکر وجود چنين شخصيتي هستند حتي از علماي نسب شناس اهل سنت ، شخصي مثل فخر رازي در کتاب الشجرة المبارکة في الأنساب الطالبية !
هيچ روايت معتبري دال بر وجود شخصيتي به نام عايشه در ميان فرزندان امام (ع) وجود ندارد بلکه روايت صحيحي داريم در اثبات کذب آن !
مرحوم کليني با سند صحيح ، چنين روايت مي کند :
الْحـُسـَيـْنُ بـْنُ مـُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ يَعْقُوبَ السَّرَّاجِ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هُوَ وَاقِفٌ عَلَى رَأْسِ أَبِى الْحَسَنِ مُوسَى وَ هُوَ فـِى الْمـَهـْدِ فـَجـَعـَلَ يـُسـَارُّهُ طـَوِيلًا فَجَلَسْتُ حَتَّى فَرَغَ فَقُمْتُ إِلَيْهِ فَقَالَ لِى ادْنُ مِنْ مـَوْلَاكَ فـَسـَلِّمْ فَدَنَوْتُ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَرَدَّ عَلَيَّ السَّلَامَ بِلِسَانٍ فَصِيحٍ ثُمَّ قَالَ لِيَ اذْهـَبْ فـَغَيِّرِ اسْمَ ابْنَتِكَ الَّتِى سَمَّيْتَهَا أَمْسِ فَإِنَّهُ اسْمٌ يُبْغِضُهُ اللَّهُ وَ كَانَ وُلِدَتْ لِيَ ابْنَةٌ سَمَّيْتُهَا بِالْحُمَيْرَاءِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع انْتَهِ إِلَى أَمْرِهِ تُرْشَدْ فَغَيَّرْتُ اسْمَهَا
يـعـقـوب سـراج گـويد: خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم ، آن حضرت بالاى سر ابى الحـسن موسى کاظم (ع) كه در گهواره بود، ايستاده و مدتى با او راز مى گفت ، من نشستم تا فارغ شـد. نـزديـكش رفتم ، به من فرمود: نزد مولايت برو و سلام كن ، من نزديك رفتم و سلام كردم ، او با زبانى شيوا به من جواب سلام گفت : سپس به من فرمود: برو و نام دخترت را كه ديروز گذاشتى تغيير ده ، زيرا خدا آن اسم را مبغوض دارد، ـ يعقوب گويد، براى مـن دخـتـرى مـتـولد شـده بـود كـه نامش را حميراء گذاشته بودم ، امام صادق عليه السلام فرمود: به دستور او رفتار كن تا هدايت شوى . پس من اسمش را تغيير دادم.
اصول كافى - ج 2 ص 85 ح 11
نام فرزند امام رضا عليه السلام
مدرک معتبري دال بر وجود شخصي به نام عايشه در ميان فرزندان امام رضا (ع) وجود ندارد ؛ قول مشهور و قريب به يقين اين است که امام رضا (ع) تنها يک فرزند داشته و آن هم امام جواد (ع) است ، اقوال ديگر ، مختلف بوده و بيشتر ، از منابع اهل سنت نشأت گرفته اند که البته در بيشتر آنها ، ذکري از عايشه نيست.
نام فرزند امام هادي عليه السلام
مدرک معتبري دال بر وجود شخصي به نام عايشه در ميان فرزندان امام هادي (ع) وجود ندارد ؛ امام (ع) فقط يک دختر داشته اند که منابع درباره ي او چيزي نقل نكرده اند تنها براي او سه نام ذكر كرده اند: عليّه ، عاليه و عايشه که ارزش استدلال ندارند .
منبع:http://www.alsonnat.blogfa.com/post/130
862 | نسيم | | ١٨:٤٩ - ١٢ شهریور ١٣٩٣ |
در جواب همه ي دوستان اهل سنت...
هشيار باشيد،براي اينکه بدونيم بعد از پيامبرنماينده خدا حافظ دين خدا،برطرف کننده شبهات و اختلافات بين امت کيست،همان روزي که پيامبر قريش را دعوت کرد وگفت کسي که من را بپذيرد بعد ازمن جانشين خواهد بود.مثل روز روشنه، که اراده ي خداوند بر مولود کعبه قرار گرفته اين شخص اين لياقت رو داره
و هر کس حتي يک کلام از پيامبر رو نفي کنه ديگه به هيچ کجاي دين اسلام نميتوان تکيه کرد چون سند پيامبرخداست.خواب و بيداري پيامبر خدا حجت هست.
دوستان اهل سنت و شيعيان عزيز.اسم ها رو کنار بگذاريد اگر دنبال حق و دين خداهستيد فقط همين کافيه.بقيه روايات و شبهات توسط افراد درست شده و راست و دروغ آنها فقط گمراه کننده است
مثل سراب که آب نشان ميدهد! شما به عمر و به ابوبکر چيکار داريد ، پيامبر حجت است.وبعد از پيامبر بايد دين خدا والي داشته باشد تا ابد الدهر، کاملا عقلاني است ..بعد ار پيامبر من از سخن کسي پيروي ميکنم که پيامبر از ابتدا معرفي کرده وبعد از اين ولي (علي عليه السلام) هرکه ايشان معرفي کرده..
اينان اولياي خدا هستن. بقيه افراد هرکه هستن با هر نامي دچار غفلت و ناداني و گمراهي هستند نام و منصبشان هر چه ميخواهد باشد.مجاهد يا انصار!
اگر خوب بودن بهشتشان مال خودشان است! و اما منحرف کردن حق از جايش فتنه ها ساخت! اسلام فقط يک اسم شد، خلفاي بعدي و بعدي ؟؟؟ و ؟؟؟ و نماينده اسلام شدند.
863 | محمد بلبلي | | ١٥:٣٣ - ١٩ شهریور ١٣٩٣ |
سلام و يا علي مدد
درود خدا بر محبين مرتضي علي،. رسول اکرم(ص) فرمودند: حُبُّ عَليٍّ إيمانٌ وَ بُعْضُهُ كُفْرٌ.
تمام انبياء و اوليا عاشق و شيفته محبت مولا اميرالمونين علي(ع) هستند. رجوع شود به روايت معراج رسول‌الله(ص) حالا هر کدام از علماي سني روايت کردن. بماند... .
دوستان شيعه دقت کنيد که اين دوستان اهل تسنن در اين بحث چه سعي وتلاشي دارند که تاييد و محبت مولاي متقيان علي(ع) را براي خلفا اول تا سوم اثبات کنند. پس ديگر حرفي باقي نيست که آنها هم دنبال مهر تاييد اميرالمونين علي (ع) براي شيوخ خود مي‌گردند، تا بتوانند آنان را اثبات کنند. که... .
رجوع شود به مثنوي مولوي که مي‌فرمايد: تو به تاريکي علي را ديده اي / لاجرم غيري براو بگزيده‌اي
به قول مولاناي بلخي: راز بگشا اي علي مرتضي / اي پس سوء القضا حسن القضا. دقت کنيد که سوءالقضا چه کساني هستند که مولا علي(ع) حسن‌القضاي پس‌از آن است.
به ذره گر نظر لطف بوتراب کند به آسمان رود و کار آفتاب کند
يا علي مدد
864 | محمد عليمحمدي | | ٢٤:٣٤ - ٢١ مهر ١٣٩٣ |
سلام.
دوستان عزيز حضرت علي 25سال سکوت کرد در صورتي ک وقتي درب قلعه خيبرو ميکنه نميتونه وارد ي مجلس بشه و 50نفر رو بکشه؟
حضرت علي بخاطر حفظ اسلام نو پا اين کار رو کرد. بيعت نکرد و فقط مشاوره داد.
دوستان ب فرموده مقام معظم رهبري حضرت ايت الله خامنه اي شيعه و سني برادرند ب فکر خراب کردن همديگه نباشيد بذاريد بنا رو بر اتحاد
الان دشمن هدفش دقيقا همينه ک ما برادرارو ب جان هم بندازه.
ب فرموده پيامبر :علي با حق است و حق با عليست.
براي روشن شدن موضوع همين حديث کافيه.
يا علي
865 | حسين باب المراد | | ١٦:٤١ - ٠٧ آبان ١٣٩٣ |
سلام عليکم،http://www.aparat.com/v/BaZcd
در تصوير مي بينيد عمر آمده و در کتب هم ذکر شده،لطفا پاسخ بفرماييد.

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

اولا: در برخي از منابع اهل سنت آمده است نام فرزند حضرت علي عليه السلام عمرو بوده نه عمر همچنانکه در کتب اهل سنت به آن شاره شده است. مناوي در اين خصوص گويد: الشافعي في مسنده عن محمد بن عمرو بن علي بن أبي طالب مرسلا هو في التابعين متعدد فكان ينبغي تمييزه ... المناوي، محمد عبد الرؤوف بن علي بن زين العابدين (متوفاى 1031هـ)، فيض القدير شرح الجامع الصغير، ج 6 ص 283 ، ناشر: المكتبة التجارية الكبري - مصر، الطبعة: لأولى، 1356هـ.

لذا احتمال دارد بعدا در متون به عمر تغيير پيدا کرده است

ثانيا: نام دو تن از فرزندان امام سجاد عليه السلام وعبد الرحمن و عمرو بوده است آيا اين دليل بر اين است امام، عبد الرحمان بن ملجم را دوست داشت و يا عمرو بن عبدود را دوست داشت که نام فرزندانش را همنام آنها گذاشت؟! نام يکي از فرزندان امام کاظم عليه السلام عبيدالله است آيا اين دليل بر اين است که امام، عبيدالله قاتل امام حسين عليه السلام را دوست داشت که فرزندش را همنام او گذاشت؟!

ابن حجر عسقلاني در کتاب الاصابة خود افراد زيادي را نام مي‌برد که اسمشان عمر بوده، آيا تمام اين اسامي به دليل محبت و علاقه خود به خليفه دوم بوده است؟ در همان زمان کساني بودند همنام خلفاء که سنشان هم از خلفاي سه‌گانه بيشتر بوده است! آيا مي‌توان ادعا كرد كه اگر كسي همنام ايشان نبوده يعني نسبت به آنها بغض و دشمني داشته است؟!

نام گذاري هميشه بخاطر محبت نيست در علاقه مسلمانان به پيامبر صلي الله عليه و آله شکي نيست. اما آيا همه مسلمانان نام محمد را براي فرزندان خود انتخاب مي‌کنند؟ آيا مي‌توان گفت که آنهايي که فرزندي به نام رسول خدا ندارند، به ايشان بي علاقه هستند؟

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
866 | محمرضا | | ٠١:٢٥ - ١٩ آبان ١٣٩٣ |
من يک شيعه عاشق هستم که بانام سالار شهيدان ثارالله امام حسين ع بدون اراده اشک ازچشمانم جاري ميشود واقعه کربلا دل هرانسان ازاده اي رابه درد مي اورد حسين ع مختص من نيست حسين متعلق به همه انسانهاي باشرف بارحم وباانصاف از هر دين واييني است افرادي که پيرو حسين ع هستند منصف ورحيم هستند افرادي که پيرو مولايم علي ع هستند همه منطقي عالم ارام متين مودب ومردصفت هستندرفتار وگفتار مولاي من علي ع فاتح خيبر هرگز رنگ خشونت وحمله نداشت ان بزرگوار بيش از شمشيرش علمش کلامش فهمش خطبه هايش سرامد تمام کتب بعد از قران هست بعداز قران کتابي چون نهج البلاغه هرگز نخواهيد يافت چنانکه جورج زيدان فيلسوف مسيحي مينويسد 200بار نهج البلاغه راخواندم وهربار تشنه تر ومشتاقتر از قبل شدم وکتابي جمله اي به زيبايي ومحتواي اين خطبه هانيافتم نام محمد رضا عاشق اهل بيت هست اما متاسفانه بايد بگويم افرادي هستند که بد قلم ميزنند وخودراشيعه معرفي ميکنند درحاليکه ابدا خصلت وخوي شيعه واقعي رادرکلام وقلم ندارندمن واقعا عاشق برادران اهل سنت بخصوص شافعي ها هستم انهارا ازنزديک افرادي ارام وبامحبت يافتم من وهابيون تکفيريها راجز اهل سنت نميدانم انها جويا شدم اشفته شدند وگفتند حساب ما ازانها جداهست رفتار وحشيانه ودوراز انسانيت وهابيون تکفيري در عراق وشام انسان رابه ياد صحنه هاي کربلا مي اندازد حرکات اينان با وحشيترين حيوان هم نميتوان مقايسه کرد اما ظلم به شافعيها وحنفيها .برادران اهل سنت است اگر اينان رااهل سنت بناميم شافعيها مهربان ديدم واقعا دوستدار مولايم علي ع هستند حتي زيارت امام رضا ع مي ايندظلم هست اين برادران رابا داعش ووهابيون وسلفيها يکي بدانيم وکسي که انهارايکي بداند شيعه نيست حقه باز ودروغگويا کم سواد وساده لوح هست انها مرادرغربت چون خانواده خود پذيرايي کردندلعنت برداعشيها ووهابيون که نفاق ودشمني بين اهل سنت وشيعه رواج دادند هدفشان نابودي اسلام هست اما درست بينديشيد چقدر برادران اهل سنت توسط اين گروه نفرين شده در عراق وسوريه شهيد شدند چشمان خودرانبنديد تمام وقايع را ببينيد شيعه واقعي منطقي هست کسي که براي مظلوميت امام حسين ع سينه ميزند واز خودبيخود ميشودکسي که تشنگي طفلان واتش زدن خيمه هارااحساس ميکند حرفهاي مرا درک ميکند وبر شمر ويزيد وعمرسعد وال مرجان ومعاويه وابوسفيان بيرحم بي انصاف لعنت ميکندامامن متاسفم هم مذهبيهاي شيعي من باتندي به اين اقاوبرادر عزيز ومحترم /52منصوري/ قلم برانند من از طرف شيعيان واقعي ودوستداران اولادواهل بيت پيامبر ص ازاين شما عذرخواهي ميکنم وبه عقايد حضرت عالي احترام ميگذارم وحدت مسلمين واحترام به همديگر طبق فرمايش ووصيت امام راحل ومقام معظم رهبري وظيفه هر شيعه واقعي ومنطقي هست همانگونه که امام راحل فرمودند اتحدو اتحدو اتحاد تفکر شما دوست عزيز جناب منصوري عين اتحاد هست اري ما بايد سعي کنيم کفار وسايراديان رابارفتارخودبه اسلام دعوت کنيم .بايد درنوشته ها ادب رعايت شود وحرفهاي زشت ورکيک ولات منشي توسط سايت حذف گردد من ديدم تحقيق کردم حساب اهل سنت از وهابيون جداست داعشيها همان نوادگان ونسل بيرحم وبي انصاف شمر ويزيد ومعاويه ومرجان ومروان هستند البته من دربين اهل سنت حتي نام خودم رضا راهم ديدم وتعجب کردم انها روي نام تعصبي نداشتند البته من به شخصه از مداحان تقاضا دارم نام برادران حضرت ابوالفضل هم که در کربلا جانانه جنگيدند وبه فجيعترين وضع شهيد شدند مداحي کنند تا بخاطر هرنامي بي عدالتي وظلم درحق انها نشود که اين هم خودنوعي وحدت هست وهم عدالت ودفاع از مظلومين توسط شيعه اثبات ميکند تا وهابيون وحشي اين رابهانه اي براي اختلاف بين شيعه وسني قرارندهند وانها راتحريک نکنندوفريب ندهندکه شيعيان حتي شهداي خودراکه بانام خاصي باشند با تعصب حذف ونامي ازانهابرزبان نمي اورند واقعيت امروز دنياي جديد وجامعه باسواد وتشنه حقيقت زيادند اما درمظلوميت حسين ع وخانواده وياران گراميش وصحنه هاي دلخراش واتش ردن خيمه ها ورفتار بااسرا ...همه عالم همه انسانهاي باشعور منصف باشرف در حزن واندوه هستند
867 | مهدي | | ٢٠:٠٥ - ٠٢ دي ١٣٩٣ |
نام فرزند مولا علي عليه السلام عمر نبوده است بلكه عمرو بن علي بن ابي طالب بوده است ،،خَالِدُ بْنُ مَخْلَدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُوسَى، قَالَ: أَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرِو بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، قَالَ: «أَوَّلُ مَنْ دُفِنَ بِالْبَقِيعِ عُثْمَانُ بْنُ مَظْعُونٍ ثُمَّ اتَّبَعَهُ إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ»الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار 7/273 عمرو بن علي بن أبي طالب: (المنتظم في تاريخ الأمم والملوك19/166 )) كانت فاطمة بنت الحسين بن الحسن بن علي بن أبي طالب وأمها: أم حبيب بنت عمرو بن علي بن أبي طالب، وأمها: أم عبد الله بنت عقيل بن أبي طالب، ولأم ولد عند جعفر بن محمد بن علي بن أبي طالب؛ فولدت له إسماعيل، وعبد الله، وأم فروة ((نسب قريش 1/51))فولد يحيى بن زيد بن علي: حسنة، وأمها: محبة بنت عمرو بن علي بن أبي طالب.((نسب قريش 1/61))
868 | زهرا | | ٢٠:٤٠ - ٠٤ دي ١٣٩٣ |
با کمال احترام نسبت به برادران و خواهران اهل سنت بايد گفت که در چنين موارد مهم که الان دنيا دست گذاشته روش براي ايجاد تفرقه فقط و فقط 1 راه وجود داره و اونم بررسي کتب معتبر تاکيييد ميکنم معتبر و همچنين کتبي ک تحريف نشدن(بسياري از کتب دچار تحريف شدن نياز هست که چاپ هاي قديمي تر اون ها پيدا بشه و خونده بشه)بر اساس منطق و حق وحقيقت اتفاق بيفته. يه جست وجوي ساده توي اينتنت باعث ميشه همه منابع معتبر سني و شيعه رو بشناسن و بعد دمورد شهادت حضرت فاطمه نظر بدن.در اين مورد فقط يک چيز ميگم طبق حديثي از پيامبر که از کتاب اهل سنت (فرائدالمسمطين.جلد2.ص35.حموميئي جويني.ابراهيم ابن محمد.موسسه المحموي.بيروت)امده درمورد اوصاف حضرت فاطمه و اينده ايشان فرمودند:"اهانت وارد خانه اش شده و حرمتش هتک گرديده و حقش غصب شده و ارثش گرفته شده است.پهلويش شکسته و جنينش سقط شده است"اينو فقط به اين دليل گفتم تا هر کسي که هر مطلبي رو درمورد اين چنين مسائل مينويسه به قدر کافي ازش اطلاعات داشته باشه تا شبهه براي مسلمانان ايجاد نشه.با اين همه ميدونم ک اهل سنت هم به حضرت فاطمه به عنوان دخت مکرم پيامبر احترام زيادي قائل هستن ودر اين مورد شکي نيست.بنابراين با وجود اين مسائل ايد خيلي حواسمون جمع باشه که استکبار جهاني حدفش فقط تفرقه بين امت اسلامي همه ي مسلمانان سني و شيعه با هم برادرند و خواهرند و الان بايد همه به اتحاد فکرکنن 1دين 1قبله 1کتاب اسماني 1پيامبر اتحاد اتحاد اتحاد اتحاد و فقط اتحاد
869 | سيد | | ١٨:٤٤ - ٢٤ دي ١٣٩٣ |
لعنت الله علي من عاداک ياعلي
870 | محب علي | | ٢٢:٣٣ - ٠٦ بهمن ١٣٩٣ |
اميرالمومنين:صبرميکنم درحالي که استخوان در گلو و خار در چشم دارم.
871 | حسام | | ٠٦:٣٧ - ١٢ بهمن ١٣٩٣ |
با عرض سلام و خسته نباشيد.فقط خواستم بگم.خدا حفظتون کنه خداروشکر که شيعه انسان هاي باسواد و با وجدان و با مسعوليتي مثل شما داره .الهي شکر.يا علي
872 | اكبر علوي | | ١٤:١٣ - ١٢ بهمن ١٣٩٣ |
باسلام
چند س<ال داشتم که ميخواستم جوابش بدونم:
1-آيا نسل پيامبر جز ازطريق حضرت فاطمه هم ادامه يافته است،ظاهرا حضرت دختري به نام زينب داشتهان که با فردي به نام ابوالعاص ازدواج فرموده که يک پسر به نام ... ويک دختر به نام امامه داشته اند که امامه بعد از حضرت زهرا با حضرت علي ازدواج کرده و فرزنداني هم از حضرت علي دارند و پس از شهادت حضرت علي هم با شخص ديگري ازدواج کرده اند.
-آيا درست است که دو تن از دختران حضرت محمد به نامهاي ام کلثوم ورقيه همسر خليفه سوم بوده اند وآيا نسل پيامبر از جانب آنها ادامه يافته است

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

در اين خصوص به اين آدرس رجوع کنيد


موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
873 | محسن | | ٠١:٥٦ - ٠٦ شهریور ١٣٩٤ |
ای کسی که به عیب دیگران مشغولی اول به عیب خودت برس بعد به عیب دیگران قابل توجه کسانی که خلفای راشدین و ناموس پیامبر فحاشی می کنند
1 |محمدزمانی||١٣:٠١ - ٠٧ شهریور ١٣٩٤ |
1
 
1
آقا محسن چه کسی و در کجا به خافا و ناموس پیامبرتوهین کرده است ؟؟؟ دلیل - مدرک - سند لطفا.... وگرنه این شما هستید که تهمت میزنید
2 |میلاد||٠١:٠٤ - ٠٧ آبان ١٣٩٤ |
2
 
0
در کجا؟؟در هیات ها در عیدالزهراها
در کوچه در خیابان.شما تاحالا نششنیدی
874 | سنی | | ٢٢:٠٤ - ١٢ شهریور ١٣٩٤ |
خدا رویتان را سیاه کند
و همنطور که پیامبر اکرم گفته لباس جهنمیان سیاه است که انشاالله طبق گفته پیامبر همه شما جهنمی باشید که به صحابه کرام پیامبر بی احترامی از روی تعصب میکنید ما اسلاممان را مدیون حضرت ابوبکر و حضرت عمر هستیم شما همون نسل آتش پرستان هستید که بین مسلمانان خود را جا داده وخود را مسلمان ومحب حضرت علی و خاندانش معرفی میکنید من شک دارم که شما مسلمان باشید....

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
از طرز حرف زدن شما مشخص است که از منابع اطلاع چنداني نداريد چون اگر اطلاع داشتيد برايتان مشخص مي شد که آيا شيعيان به صحابه بي احترامي کرده اند يا همان صحابه اي که شما در حد قديس آنها را بزرگ مي کنيد نسبت به همديگر و مقدسات شما بي احترامي کرده اند؟!!
شما بهتر است از اين روايات و روايات ديگر ابتدا پاسخ بدهيد بعد در خصوص شيعه قضاوت کنيد:
عن عَائِشَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم خَطَبَ الناس فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عليه وقال ما تُشِيرُونَ عَلَيَّ في قَوْمٍ يَسُبُّونَ أَهْلِي ما عَلِمْتُ عليهم من سُوءٍ قَطُّ ...عائشه از رسول خدا روايت می‌کند که برای مردم سخنرانی نمودند ؛ پس ستايش و ثنای خداوند کرده و فرمودند : در مورد گروهی که خانواده من (عائشه در قضيه افك) را دشنام می‌دهند و من در گذشته از ايشان هيچ بدی نديده‌ام ، چه نظری را به من پيشنهاد می‌کنيد ؟...
صحيح البخاري ج 6 ص 2683 ش 6936
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=5122
البته خوب است به اين مقاله نيز نگاهي بکنيد
اما درباره اسلام ايرانيان نيز بايد بگوييم اسلام در مرحله اول توسط شخص پيامبر صلي الله عليه وآله به ايران رفت. پيامبر اكرم(ص) چند سال پس از هجرت، نامه ‏هايي به سران كشورهاي جهان - از جمله خسرو پرويز، پادشاه ايران - نوشتند و پيامبري خود را اعلام و آنان را به دين اسلام دعوت كردند/ خسرو پرويز تنها كسي بود كه به نامه حضرت اهانت كرد و آن را پاره كرد،
قالوا وبعث رسول الله عبد الله بن حذافة السهمي وهو أحد الستة إلى كسرى يدعوه إلى الإسلام وكتب معه كتاباقال عبد الله فدفعت إليه كتاب رسول الله فقريء عليه ثم أخذه فمزقه فلما بلغ ذلك رسول الله قال اللهم مزق ملكه وكتب كسرى إلى باذان عامله على اليمن أن ابعث من عندك رجلين جلدين إلى هذا الرجل الذي بالحجاز فليأتياني بخبره فبعث باذان قهرمانه ورجلا آخر وكتب معهما كتابا فقدما المدينة فدفعا كتاب باذان إلى النبي فتبسم رسول الله ودعاهما إلى الإسلام وفرائصهما ترعد وقال ارجعا عني يومكما هذا حتى تأتياني الغد فأخبركما بما أريد فجاءاه من الغد فقال لهما أبلغا صاحبكما أن ربي قد قتل ربه كسرى في هذه الليلة لسبع ساعات مضت منها وهي ليلة الثلاثاء لعشر ليال مضين من جمادى الأولى سنة سبع وأن الله تبارك وتعالى سلط عليه ابنه شيرويه فقتله فرجعا إلى باذان بذلك فأسلم هو والأبناء الذين باليمن
گويند، رسول خدا (ص)، عبد الله بن حذاقة سهمى را هم كه يكى ديگر از آن شش نفر بود با نامه‏يى پيش خسرو فرستاد و او را به اسلام دعوت فرمود. عبد الله مى‏گويد: نامه پيامبر را دادم و همينكه آن را برايش خواندند، نامه را گرفت و پاره پاره ساخت. و چون اين خبر به رسول خدا رسيد، گفت: پروردگارا پادشاهى او را برانداز. خسرو نامه‏يى به باذان فرماندار خود در يمن نوشت و گفت دو مرد چابك را به حجاز فرست تا خبرى از اين مرد براى من بياورند. باذان فرمانده لشكر خود و مرد ديگرى را با نامه‏يى به مدينه فرستاد آن دو آمدند و نامه باذان را به پيامبر (ص) دادند. رسول خدا تبسم كرد و آن دو را در حالى كه مى‏لرزيدند به اسلام دعوت كرد و فرمود: برويد فردا پيش من بياييد تا آنچه بايد به شما بگويم. فردا كه آمدند، پيامبر فرمود: به سالار خود بگوييد كه پروردگار من خدايگان او را ديشب هفت ساعت از شب گذشته از ميان برد و كشت. و آن شب، شب سه شنبه هشتم جمادى الاولى سال هفتم هجرت بود. پيامبر (ص) اضافه فرمود كه خداى تعالى پسر خسرو شيرويه را بر او چيره گردانيد و او خسرو را كشت. آن دو پيش باذان برگشتند و باذان و تمام ايرانيانى كه در يمن بودند، مسلمان شدند.
الطبقات الكبرى،ج 1 ص259 -260
حتي برخي از مناطق ايران به دست حضرت علي عليه السلام در زمان پيامبر (ص) مسلمان شدند:در ارواء الغليل آمده است: عن البراء بن عازب قال : ( بعث النبي ( صلى الله عليه وسلم ) خالد بن الوليد إلى أهل اليمن يدعوهم إلى الإسلام فلم يجيبوه ثم إن النبي ( صلى الله عليه وسلم ) بعث علي بن أبي طالب وأمره أن يقفل خالدا ومن کان معه إلا رجل ممن کان مع خالد أحب أن يبقى مع علي رضي الله عنه فليعقب معه قال البراء : فکنت ممن عقب معه فلما دنونا من القوم خرجرا إلينا فصلى بنا على رضي الله عنه وصفنا صفا واحدا ثم تقدم بين أيدينا فقرأ عليهم کتاب رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) فأسلمت همدان جميعا فکتب علي رضي الله عنه إلى رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) بإسلامهم فلما قرأ رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) الکتاب خر ساجدا ثم رفع رأسه فقال : السلام على همدان السلام على همدان الباني ، ارواء الغليل ج2 ص230
بنابراين کي گفته اولين کسي که اسلام رو به ايران آورد؛عمر بود؟ اولين باري که اسلام وارد ايران شد،در زمان رسول الله (ص) و به دست حضرت علي (ع) بوده .آن زماني که رسول الله حضرت علي را به يمن فرستاد و حتي بدون اينکه يک نفر کشته شود و خوني ريخته شود،مسلمان شدند.
از آنجا که تاريخ گواهي مي دهد که فتوحات عمر با زور شمشير بوده است ،‌ پس اگر ايرانيان با زور شمشير او مسلمان شده اند ، که اسلامشان ديگر ارزشي ندارد ؛ اما اگر با ميل و رقبت دروني و با علم به اينکه اسلام دين حق است (و نه از ترس شمشير اعراب) به آن گرويدند ،‌ حقيقتا اسلام آورده اند و در اين صورت اسلام آنها به هيچ عنوان ربطي به عمر ندارد
در جريان فتح ايران ، فجايعي به وقع پيوست که سبب شد وجهه اسلام در نزد ديگر اقوام و اديان بسيار خراب شده بلکه از آن تعبير به « دين شمشير » کنند و قطعا اعمال عمر و فرماندهان او سبب چنين مطلبي شد .
به عنوان نمونه خوب است بدانيد در سپاه او چه جنايتهايي انجام دادند؛ يك‌صد هزار نفر را در يك روز كشتند (سال 13، زمان عمر)
ابن اثير در باره جنگ‌هاى خليفه دوم با ايرانيان مى‌نويسد:
فما كانت بين المسلمين والفرس وقعة أبقى رمة منها بقيت عظام القتلى دهرا طويلا وكانوا يحزرون القتلى مائة ألف.
هيچ جنگى بين مسلمانان و ايرانيان نبود که بعد از آن جنازه¬ها مانند اين جنگ بر جاى بماند استخوان کشته¬ها مدتى طولانى باقى ماند و کشته¬ها را 100000 نفر مي¬دانستند !
الكامل في التاريخ، ج2 ، ص290،
همچنين چهل هزار كشته، در يك روز (سال 14، زمان عمر) کشته شد طبرى در تاريخ خود، ابن أثير جزرى در كتاب الكامل فى التاريخ ، كلاعى اندلسى در الإكتفاء و نويرى در نهاية الأربمى‌نويسد:
فأما المقترنون فإنهم جشعوا فتهافتوا في العتيق فوخزهم المسلمون برماحهم فما أفلت منهم مخبر وهم ثلاثون ألفا وأخذ ضرار بن الخطاب درفش كابيان ... وقتلوا في المعركة عشرة آلاف سوى من قتلوا في الأيام قبله.
اما لشکر احتياط ، آنها فرار کرده و به صورت نامنظم در بيابان به راه افتادند ؛ مسلمانان آنان را تيرباران کردند؛ به صورتى که حتى يک نفر از آنان زنده نماند وآنان 30000 نفر بودند !
بعد از اين ضرار بن خطاب پرچم کاويان را برداشت ... و در جنگ ده هزار نفر کشته شد ؛ جداى از کسانى که در روزهاى بعد کشته شدند !
تاريخ الطبري، ج2، ص242
سؤال ما از شما اين است که : خداوند در كجاي قرآن گفته است كه اگر كسي اسلام را قبول نكرد ، چشمانش را کور کنيد ؟! و او را به زور مسلمان کنيد!؟؟
با اين وجود اگر اسلام شما بخاطر زور و اجبار بوده است و به اين مسلماني نيز افتخار مي کنيد مسلماني مبارکتان باشد!!!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
1 |محمدزمانی||١٣:٠٥ - ١٥ شهریور ١٣٩٤ |
1
 
4
باسلام . ایرانیان آتش پرست نبودندچراکه آتش را سمبل نور و خدا میدانستند زیراکه الله نور السماوات والارض (نور35)است.وپس از ورود اسلام بااین اعتقادات مخالفتی نشد .وقتی پیامبراسلام (ص)خبر مرگ خسروپرویز را فردای آن روز به نمایندگان ایران داد آنها این خبر را معجزه دانستند و همین باعث تمایل ایرانیان در همان زمان حیات پیامبر (ص) به اسلام شد.
اینجانب با استناد به کتاب تفسیر نمونه نظر خدا وقرآن را درمورد دین مجوس بیان مینمایم . در سوره مبارکه حج آیه 17 دین مجوس درکنار دیگر ادیان یهود ,نصارا وحتی صابیین درمقابل مشرکان قرار داده شده است ممکن است با خواندن این آیه فکرکنید خداوندمجوس را درکنار مشرکان و همراه با آنان مورد خطاب قرارداده است .برای پاسخ به این تردید به بقره 62و مایده 69 مراجعه کنید تا ببینید در این آیات چه جایگاهی برای دین صابیین در نظر گرفته شده است و ما همان جایگاه را در ایه 17 سوره حج برای دین مجوس میدانیم . البته برای کسانی که از اسلام برای رسیدن به هوس خود دم میزنند بگویم :
جهان زان آتش پرستی شد چنان گرم / که بادا زین مسلمانی ترا شرم / مسلمانیم واو گبر نام است / دراین گبری مسلمانی کدام است.

875 | twelfth | | ١٢:٤٧ - ٠٢ مهر ١٣٩٤ |
قال عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع وَ اللَّهِ لَا يَخْرُجُ أَحَدٌ مِنَّا قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ إِلَّا كَانَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ فَرْخٍ طَارَ مِنْ وَكْرِهِ قَبْلَ أَنْ يَسْتَوِيَ جَنَاحَاهُ فَأَخَذَهُ الصِّبْيَانُ فَعَبِثُوا بِهِ
به خدا سوگند هيچ يك از ما [اهل بيت] پيش از قيام قائم خروج نمي كند مگر اينكه مثل او مانند جوجه اي است كه قبل از محكم شدن بالهايش از آشيانه پرواز نموده است در نتيجه كودكان او را گرفته و با او به بازي مي‎پردازند.
آیا انقلاب اسلامی ما به رهبری حضرت امام مصداق این روایت می شود؟
متشکر

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
اولا: این روایت مرسل است ربعى بن عبدالله بن الجارود هر چند ثقه است، ولى از اصحاب امام صادق وامام كاظم عليهما السلام است و از نظر طبقه وسال، نمى تواند بدون واسطه، از امام سجاد عليه السلام حديث نقل كند علامه مجلسى گوید روایت مرفوع است : الحديث الثاني و الثمانون و الثلاثمائة: مرفوع. مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‏26 ؛ ص259
ثانیا: اين روايت گذشته از ضعف سند آن و تعارض با روایات جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و مسئله تقیه، در صدد اين نيست كه اصل جواز قيام را ردّ كنند، بلكه پيروزي را نفي مي كند یعنی در خارج اگر کسی قبل از ظهور قیام بکند،(بخاطر دلائلی مانند عدم وجود یار و یا امکانات و غیره) پیروز نمی شود؛ زيرا اگر مراد نفي جواز قیام باشد ، در این صورت قيام امام حسين(ع) همچنين قيام زيد بن علي و حسين بن علي شهيد فخ و... است !! در حالی که بدون ترديد، اين قيامها مورد تأييد ائمه(ع) بوده است.
بنابراین عدم پيروزي قيام، دليل بر نفي تكليف به قيام نيست
همچنانکه آیت الله منتظری در خصوص این روایت و روایات دیگر می نویسد:
أقول : مضافاً إلى ما مرَّ من الخدشة في سند الخبر ، والى احتمال كون هذا السنخ
من الأخبار من مختلفات أيادي خلفاء الوقت لصرف العلويين عن الخروج عليهم
وإِيجاد روح اليأس فيهم وصرف الناس عن التوجّه إليهم والدخول تحت رايتهم : ان
مفاد الخبر كما ترى هو ان رسول اللّه ( صلى الله عليه وآله وسلم ) أسرّ بملك بني أمية وطوله مدّة ألف شهر إلى علىّ وأهل بيته ومنهم الحسين الشهيد قطعاً . والإمام الصادق ( عليه السلام ) قال : " ما خرج ولا يخرج منا أهل البيت . . . " ، فكلامه يشمل خروج الحسين ( عليه السلام ) أيضاً ، فلو كان بصدد التخطئة للخروج لكان مفاد الحديث تخطئة خروج الحسين ( عليه السلام ) أيضاً . فيعلم بذلك ان المراد بالخبر - على فرض صدوره - ليس هو بيان الحكم الشرعي وان الخروج جائز أو غير جائز ، بل بيان أمر غيبي تلقاه الإمام ( عليه السلام ) من أجداده ، وان الخارج منّا لا ينجح مأة بالمأة بحيث لا تعرض له البلية . والمصائب مكروهة للطبع قهراً . وليس كل مكروه للطبع مكروهاً أو حراماً في الشرع ، بل عسى أن تكرهوا شيئاً وهو خير لكم وتترتب عليه بركات من جهات اخر .
فلا يدلّ ذيل الحديث أيضاً على تخطئة الخروج والقيام . وقد مرَّ أن إِخبار رسول اللّه ( صلى الله عليه وآله وسلم ) بشهادة الحسين ( عليه السلام ) أو شهادة زيد بالآخرة لم
يمنعهما عن الخروج ، بعد اقتضاء التكليف للدفاع عن الحق والأمر بالمعروف والنهي
عن المنكر وإِتمام الحجة على كثير ممن اشتبه عليه الحق ، مع تحقق الشرائط من
دعوة رؤساء الكوفة وقواتها المسلّحة واخبار رائد الإمام مسلم بن عقيل بصدق
الداعين وبيعتهم . كيف ! ولو لم يكن للخروج أيّة فائدة إِلاّ ظهور خباثة بني أمية وبروز باطنهم و
منتظری حسین علی، دراسات فی ولایه الفقیه، اول، قم، دفتر تبلیغات اسلامی ج1 ، ص255-257
خلاصه سخن او این است که بر فرض صحیح بودن سند همه آنها:یا اخبار از آینده و حاکم شدن دشمنان شیعه (مثل بنی امیه و بنی عباس) و شکست قیام های شیعیان است و در صدد نفی و تحریم قیام برای امر به معروف و نهی از منکر نمی باشد. و این روایات در صدد این است که شیعیان را از همراهی با مدعیان امامت باز دارد.
یا در صدد این است که شیعه را از عجله در قیام قبل از تهیه مقدمات لازم و فراهم شدن شرایط نهی نماید. یا در صدد این است که بفرماید قیامی که صد در صد موفقیت آمیز باشد قبل از قیام قائم، نخواهد بود و قیام های شیعه قبل از قائم یا شکست می خورد یا فقط به مراحلی از موفقیت می رسد و از رسیدن به موفقیت هایی ناکام است.
یا...
بنابراین این روایت اصلا ربطی به نفی قیام ندارد
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
876 | جمشید | | ٢٢:٢٢ - ١٧ آبان ١٣٩٤ |
پس چرا امام سجاد نام یکی از فرزندان خود را عمر گذاشت و امام حسن هم فرزندی بنام ابوبکر داشت؟اختلاف علی با خلفای راشد آنقدرها هم نبوده که شیعیان بزرگنمایی میکنند.خود عمر داماد علی بوده...

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در خصوص سوال اولتان بايد بگوييم :
ابوبكر کنيه است نه نام و اين را براي يکي از فرزندان امام حسن عليه السلام عبيد الله بن حسن وضع کرده اند
در خصوص فرزند امام سجاد عليه السلام نيز بايد بگوييم نام او عمر نبوده بلکه عمرو بوده است .
ابو عثمان جاحظ متوفاي 255 هـ مي نويسد :
عن عمرو بن علي ابن الحسين عن أبيه علي بن الحسين عليه السلام
العثمانية للجاحظ - ص 283
بايد به اين نکته توجه داشت که حتما نامگذاري به اسم شخصي دليل بر محبت نيست نام يکي از فرزندان امام سجاد (ع) ، عبيد الله بود ، آيا اين به خاطر عبيد الله بن زياد بود ؟آيا مي شود گفت حضرت بخاطر دوستي با عبيدالله که قاتل امام حسين عليه السلام بود، اين نام را گذاشت؟!!نام عده اي از اصحاب ائمه (ع) ، يزيد بن حاتم ، يزيد بن عبد الملك ، يزيد بن عمر بن طلحه و ... بوده است. آيا آن‌ها به خاطر علاقه به يزيد بن معاويه ، بود؟! نام يکي از اصحاب ائمه ، شمر بن يزيد بود !!!!!و نيز نام تعدادي از فرزندان صحابه به نام سران کفار و مشرکين بوده است از جمله نام فرزند عثمان ، عمرو بوده است که همنام عمرو بن عبدود آيا عثمان عمرو بن عبدود کافر را دوست داشت که نام فرزندش را مانند نام او گذاشت؟!!
اما در خصوص سوال دومتان بايد يگوييم آيا اختلاف از اين بالاتر که حضرت علي عليه السلام ابوبکر را فردي مستبد می دانستند
ولكنّك استبددت علينا بالأمر وكنّا نرى لقرابتنا من رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم نصيباً حتّى فاضت عينا أبى بكر...تو در امر خلافت با ما مستبدانه برخورد نمودي
صحيح البخارى: 5/82، كتاب المغازي، باب غزوة خيبر.
همچنين در خصوص کراهت حضرت علي عليه السلام از همنشيني با عمر آمده است
فأرسل إلى أبى بكر أن ائتنا ولا يأتنا أحد معك كراهيّة لمحضر عمر.اميرالمؤمنين صلوات الله و سلامه عليه به دنبال ابوبکر فرستاد و پيغام داد تنها بيا و کسي را با خودت نياور بخاطر اينکه از همنشيني با عمر کراهت داشت
صحيح البخارى: 5/82، كتاب المغازي، باب غزوة خيبر، صحيح مسلم : 5/154، كتاب الجهاد، باب قول النبي(صلى الله عليه وآله وسلم)لا نورث... .
حضرت امير عليه السلام ابوبکر و عمر را دروغگو ، گناهکار، پيمان شکن و خائن مي دانستند. به اين عبارت دقت کنيد مسلم در صحيحش می گويد :
فلمّا توفّي رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم ، قال أبو بكر: أنا ولي رسول اللّه ، ... فقال أبو بكر: قال رسول اللّه صلى الله عليه وسلم : نحن معاشر الأنبياء لا نورث، ما تركناه فهو صدقة، فرأيتماه كاذباً آثماً غادراً خائناً ،... ثمّ توفّي أبو بكر فقلت: أنا وليّ رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم و ولي أبي بكر، فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً .
صحيح مسلم ج 5 ص 152، كتاب الجهاد باب 15 حكم الفئ حديث 49، فتح الباري ج 6 ص 144.
با اين وجود باز مي گوييد اختلاف کمي بوده است؟!! اين را شيعيان نقل کرده اند و يا علماي شما؟ البته اين احتمال نيز وجود دارد که بگوييد بخاري شيعه بوده که اين اختلاف را نقل کرده است؟!!!
در ضمن در خصوص مطلب بعدي راجع به اينکه گفتيد عمر داماد علي بود، به اين مقاله رجوع کنيد تا حقيقت براي شما روش شود
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
1 |محمدزمانی||٠٩:٣١ - ١٨ آبان ١٣٩٤ |
1
 
1
آقا جمشید چرا خلفا از نام عزیزان پیامبر(ص) آنهایی که سرور اهل جنه بودنذ برای فرزندان خود بکارنبردند؟؟مگر نه این است که کودکان علی نام را سر بریدند؟؟؟/
877 | جمشید | | ٢٢:٥٧ - ١٨ آبان ١٣٩٤ |
باسلام.1-نام مشهور فرزند امام حسن ابوبکر بوده که در زیارت ناحیه مقدسه آمده«السلام علی ابی بکر بن الحسن الولی، المرمی بالسهم الردی، لعن الله قاتله عبدالله بن عقبه الغنوی» و اینکه کنیه را پدر بر فرزند میگذارد 2-شیخ مفید که یک عالم شیعی میباشد در کتاب الارشاد نام فرزندان امام سجاد را آورده که عمر یکی از آنهاست3-کتاب صحیح بخاری در بین شیعیان چندان جایگاه ندارد و راویان آن اکثرا پسر عمر،عایشه و ابوهریره میباشند که شیخ صدوق ابوهریره را جاعل و دروغگو خواند3-چرا در بین فرزندان علی کمتر از ام کلثوم صحبت میشود و بواقع شوهر ایشان که بوده؟4-محمد پسر ابوبکر،عاشق علی بود و در رکابش شهید شد که کمتر از این شهید بزرگوار نامی به میان می آید و اصلا روحانیون چرا برای ایشان دوخط روضه نمیخوانند؟5-یاران درجه یک حضرت علی معاونان خلفا بودند.خلاصه اینکه شیعیان سعی دارند با عمیق تر کردن اختلاف بین علی و خلفا،حمله به ایران را توجیه کنند و این لکه ننگ را به گردن عمر و ابوبکر بیندازند

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
اولا: در سوال قبلي به صورت کامل توضيح داده شد که ابوبکر کينه است نه اسم در ميان عرب رسم است كه علاوه بر اسم و القاب متعدد، كنيه نيز دارند اما اينکه گفتيد کنيه را پدر انتخاب مي کند اينطور نيست هميشه انتخاب كنيه به دست خود انسان نيست؛ گاهي اشخاص ديگر اين كنيه را براي شخصي به كار مي‌برد و اين شخص به همان كنيه مشهور مي‌شود؛ مثل كنيه ابوتراب كه توسط رسول خدا (ص) براي اميرمؤمنان (ع) انتخاب شد.
روشن است كه «ابوبكر» نام نيست؛ بلكه كنيه است ؛ اما متأسفانه شما اصلا توجهي به اين قضيه نمي‌كنيد
اگر اميرمؤمنان عليه السلام مى‌خواست نام فرزندش را از نام خليفه اول بگذارد، از نام اصلى او عبد الكعبه يا عتيق ـ بنابر اختلافى كه وجود داردـ مى‌گذاشتند نه از كنيه او.
ثانيا: در خصوص فرزند امام سجاد (ع) نيز گفتيم که اين تصحيف عمرو بوده است لذا از منابع قديم نيز استفاده مي شود که عمرو بود بعد عمر نوشته شد البته گفتيم يکي از فرزندان حضرت، عبيد الله بود آيا مي شود گفت حضرت بخاطر محبت با عبيد الله بن زياد نام فرزندش را اين چنين گذاشته است؟!!
ثالثا: نقل روايت از صحيح بخاري در خصوص اختلاف حضرت علي عليه السلام و خلفاء به اين خاطر بود که شما آن را قبول داريد والا نقل روايت از کتب خودمان براي شما که قبول نمي کنيد چه فايده دارد؟!!
رابعا: در خصوص ام کلثوم مفصل در مقاله اي که معرفي کرديم بحث شده است تا آنجا که برخي اصلا در اصل وجود ايشان شک دارند
خامسا: اشکال مي کنيد که چرا براي محمد بن ابي بکر روضه نمي خوانيد خوب است بدانيد او در نزد احترام ويژه دارد اما شما ابتدا بايد پاسخ بدهيد که او که خواهر عايشه بود چرا از او به خال المومنين ياد نمي کنيد اما به معاويه که قاتلش هست خال المومنين مي گوييد و از او دفاع مي کنيد مگر او قاتل محمد نبود؟!!
خامسا: در کجا امده است که اصحاب امام علي عليه السلام معاونان خلفاء بودند؟ اگر به منابع رجوع مي کرديد مي ديديد که اگر اصحاب امام در جايي در کار حکومت دخالت مي کردند به اذن امامشان حضرت علي عليه السلام بوده است
سادسا: مسئله اختلاف بين حضرت علي عليه السلام و خلفاء چيزي پنهاني نيست که شما بخواهيد آن را پنهان کنيد شما او تکليف روايات خودتان را در اين خصوص روش کنيد بعد اشکال بکنيد که شيعيان در صدد هستند تا حمله به ايران را توجيه کنند
در منابع شما چنين آمده است
ابن اثير در باره جنگ‌هاى خليفه دوم با ايرانيان مى‌نويسد:
فما كانت بين المسلمين والفرس وقعة أبقى رمة منها بقيت عظام القتلى دهرا طويلا وكانوا يحزرون القتلى مائة ألف.
هيچ جنگى بين مسلمانان و ايرانيان نبود که بعد از آن جنازه¬ها مانند اين جنگ بر جاى بماند ؛ استخوان کشته¬ها مدتى طولانى باقى ماند و کشته ها را 100000 نفر مي دانستند !
ابن أثير الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ) الكامل في التاريخ، ج2 ، ص290، باب ذكر وقعة البويب ، تحقيق عبد الله القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الثانية، 1415هـ.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
878 | عمرعلی | | ٠٥:٠٢ - ٠٨ اسفند ١٣٩٤ |
سلام
چرا در این زمان بنا به همان دلایلی که امام علی و حسن و حسین که بهشت جایشان است شما و پیروان ایشان نام فرزندانتان راابوبکر وعمروعثمان نمیگذارید

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
ثانيا:اينکه اشکال مي کنيد که چرا شما نام فرزندان خود را به نام خلفاء نمي گذاريد ما نيز از شما سوال مي کنيم چرا خلفاي شما نام هيچ يک از اولاد خود را به اسم علي، حسن ، حسين و فاطمه نگذاشتند آيا اين دليل بر بغض نسبت به اهل بيت است؟
نام دو تن از فرزندان امام سجاد عليه السلام وعبد الرحمن و عمرو بوده است آيا اين دليل بر اين است امام، عبد الرحمان بن ملجم را دوست داشت و يا عمرو بن عبدود را دوست داشت که نام فرزندانش را همنام آنها گذاشت؟! نام يکي از فرزندان امام کاظم عليه السلام عبيدالله است آيا اين دليل بر اين است که امام، عبيدالله قاتل امام حسين عليه السلام را دوست داشت که فرزندش را همنام او گذاشت؟!
برخي از اصحاب ائمه اطهار عليهم السلام همنام خلفا اهل تسنن بوده‌اند. حتي برخي از آنها نام‌هايي مثل شمر، يزيد و عمرو داشته‌اند که اين خود نشانگر اينست كه استفاده از اين اسامي در آن زمان، رواج داشته است.
ابن حجر عسقلاني در کتاب الاصابة خود افراد زيادي را نام مي‌برد که اسمشان عمر بوده، آيا تمام اين اسامي به دليل محبت و علاقه خود به خليفه دوم بوده است؟ در همان زمان کساني بودند همنام خلفاء که سنشان هم از خلفاي سه‌گانه بيشتر بوده است! آيا مي‌توان ادعا كرد كه اگر كسي همنام ايشان نبوده يعني نسبت به آنها بغض و دشمني داشته است؟!
نام گذاري هميشه بخاطر محبت نيست
در علاقه مسلمانان به پيامبر صلي الله عليه و آله شکي نيست. اما آيا همه مسلمانان نام محمد را براي فرزندان خود انتخاب مي‌کنند؟ آيا مي‌توان گفت که آنهايي که فرزندي به نام رسول خدا ندارند، به ايشان بي علاقه هستند؟
نامگذاري در هر اجتماعي، بسته به فرهنگ و سنت آن است. عرب‏ها براي خود يك سري نام‏هاي متداول داشته‏اند كه بعضاً "عَلَم" بوده و معناي خاصي نداشته و بعضي از آنها معنا داشته مانند معاويه و حارث كه مربوط به فرهنگ آن زمان جامعه بوده است، كه از جمله آن: ابوبكر، عثمان، عمر، معاويه، عمر، يزيد و ... مي‏ باشد. اين اسامي در فرهنگ زمان پيشين مرسوم بوده و امروز هم در بسياري از كشورها و مناطق عرب‌نشين، اين اسامي مورد پسند مردم است و مردم فرزندانشان را بدينگونه نامگذاري مي‏ كنند.
اما در بين شيعيان يک تحولي در اين خصوص بوجود آمد. اينکه بعد از حادثه كربلا و ستم‏هاي‏ بني‌اميه، فاصله فرهنگي بين شيعه و ديگران روز به روز بيشتر گرديد و رفته رفته در فرهنگ شيعيان يك سري اسامي رواج يافت و يك سري نامها از رونق افتاد. شيعيان در قرن‌هاي بعد كوشيدند با نامگذاري فرزندان خويش به نام‏هاي پيامبر و اهل بيت و صحابه با وفايشان، به نوعي در پي زنده كردن ارزش‏ها برآيند البته اين فرهنگ برگرفته از فرمايشات ائمه عليهم السلام مي‏ باشد
بنابراين نامگذاري‏ها برگرفته از فرهنگ اجتماعي است و در زمان ائمه عيهم السلام به خصوص در زمان امام علي عليه السلام نامگذاري به آن اسامي مذموم و متروك نبود
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
879 | امير محمد | | ٠١:٤٦ - ١٦ اسفند ١٣٩٤ |
من ميگم الله و اعلم...خداوند ميداند چه اتفاق افتاده اما يادمان باشد ١٤ معصوم همه بشهادت رسيده اند...
880 | n | | ٢٠:٥٠ - ٠٩ فروردين ١٣٩٥ |
10
 
2
پاسخ نظر
یه ایمیل برای من بفرست ای مدافع خلفا-منتظرم-جواب برات دارم اماده
  بعدی [1] [2] [3] [4] [5] [6] [7] [8] [9] [10] [11] [12] [13] [14] [15] [16] [17] [18] [19] [20] [21] [22] [23] [24]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب