2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
اگر ابوبكر و عمر با خلافت امير المؤمنين مخالفت نمي كردند ، چه مي شد؟
کد مطلب: ٥١٧٩ تاریخ انتشار: ١٠ ارديبهشت ١٣٨٧ تعداد بازدید: 15638
پرسش و پاسخ » امام علي (ع)
اگر ابوبكر و عمر با خلافت امير المؤمنين مخالفت نمي كردند ، چه مي شد؟

سؤال كننده : ljnLSDJNAL

پاسخ:

پاسخ اين سؤال در كتب اهل سنت به روشني آمده است كه با كوچكترين دقت معلوم مي شود كه اگر چنان كه حضرت امير عليه السلام خليفه مي شد چه اتفاقي مي افتاد اينك به برخي از اين روايات اشاره مي كنيم:

1 - هدايت مردم به صراط مستقيم و بهشت :

به اقرار اهل سنت و طبق روايات ايشان در صورتي كه امير مومنان را به خلافت مي رساندند ، مردم را به راه راست و به سوي بهشت هدايت مي نمودند :

روايت معجم كبير طبراني :

حدثنا محمد عبد الله الحضرمي ثنا علي بن الحسين بن أبي بردة البجلي الذهبي ثنا يحيي بن يعلي الأسلمي عن حرب بن صبيح ثنا سعيد بن مسلم عن أبي مرة الصنعاني عن أبي عبد الله الجدلي عن عبد الله بن مسعود ... قال وما أظن أجلي إلا قد اقترب قلت يا رسول الله ألا تستخلف أبا بكر فأعرض عني فرأيت أنه لم يوافقه قلت يا رسول الله ألا تستخلف عمر فأعرض عني فرأيت أنه لم يوافقه قلت يا رسول الله ألا تستخلف عليا قال ذاك والذي لا إله غيره لو بايعتموه وأطعتموه أدخلكم الجنة أكتعين

حدثنا إسحاق بن إبراهيم الدبري ثنا عبد الرزاق عن أبيه عن ميناء عن عبد الله بن مسعود قال كنت مع النبي صلي الله عليه وسلم ليلة وفد الجن فتنفس فقلت مالك يا رسول الله قال نعيت إلي نفسي يا بن مسعود قلت استخلف قال من قلت أبو بكر قال فسكت ثم مضي ساعة ثم تنفس فقلت ما شأنك بأبي أنت وأمي يا رسول الله قال نعيت إلي نفسي يا بن مسعود قلت فاستخلف قال من قلت عمر فسكت ثم مضي ساعة ثم تنفس فقلت ما شأنك قال نعيت إلي نفسي يا بن مسعود قلت فاستخلف قال من قلت علي بن أبي طالب قال أما والذي نفسي بيده لئن أطاعوه ليدخلن الجنة أجمعين أكتعين

المعجم الكبير ج10/ص67 ش 9969 و 9970

ابن مسعود از رسول خدا نقل كرده است كه فرمودند : گمان مي كنم كه مرگ من نزديك شده است ؛ عرضه داشتم : اي رسول خدا آيا ابو بكر را به جانشيني تعيين نمي كنيد؟ پس از من روي برگرداندند و چنين به نظر من رسيد كه ايشان با اين كار موافق نيستند ؛ پرسيدم :آيا عمر را تعيين نمي كنيد ؟ باز روي از من برگرداندند و چنين به نظر من رسيد كه با اين كار موافق نيستند ؛ گفتم : اي رسول خدا ، آيا علي را به جانشيني تعيين نمي فرماييد ؟ پاسخ دادند : همين است قسم به خدايي كه جز او نيست ؛ اگر با او بيعت كنيد و از او اطاعت نماييد همه شما را به بهشت رهنمون خواهد ساخت .

...عبد الله بن مسعود مي گويد : در شب آمدن جنيان به حضور ايشان ، در كنار حضرت بودم ؛ پس حضرت نفس عميقي كشيدند ؛ عرض كردم : چه شده است ؟ فرمودند : خبر رحلتم به من داده شده است ؛ گفتم : اي رسول خدا آيا جانشين تعيين نمي فرماييد ؟ فرمودند : چه كسي را ؟ پاسخ دادم : ابو بكر ؛ پس حضرت سكوت فرمودند ؛ مدتي گذشت ؛ دوباره حضرت نفس عميقي كشيدند ؛ گفتم چه شده است اي رسول خدا ؟ دوباره پاسخ دادند به من خبر رحلتم داده شده است اي ابن مسعود ؛ عرض كردم : جانشين خود را تعيين بفرماييد ؛ فرمودند : چه كسي را ؟ گفتم : عمر ؛ پس مدتي سكوت فرمودند و دوباره نفس عميقي كشيدند ؛ عرضه داشتم چه شده است ؟ پاسخ دادند : خبر رحلتم را به من داده اند ؛ گفتم اي رسول خدا جانشين خويش را تعيين بفرماييد ؛ فرمودند : چه كسي ؟ عرضه داشتم : علي بن ابي طالب ؛ فرمودند : قسم به كسي كه جانم در دست اوست اگر او را اطاعت كنند همه ايشان را به بهشت خواهد برد .

روايت حلية الاولياء :

حدثنا جعفر بن محمد بن عمر ثنا أبو حصين الوادعي ثنا يحيي بن عبدالحميد ثنا شريك عن أبي اليقظان عن أبي وائل عن حذيفة بن اليمان قال قالوا يا رسول الله ألا تستخلف عليا قال إن تولوا عليا تجدوه هاديا مهديا يسلك بكم الطريق المستقيم

رواه النعمان بن أبي شيبة الجندي عن الثوري عن أبي اسحاق عن زيد بن يثيع عن حذيفة نحوه

حلية الأولياء ج1/ص64

به رسول خدا عرض كردند : اي رسول خدا ، آيا علي را به عنوان جانشين تعيين نمي فرماييد ؟ فرمودند : اگر علي را به عنوان سرپرست قبول كنيد او را هدايت كننده و هدايت شده خواهيد يافت كه شما را به راه راست مي كشاند .

روايت مسند حارث :

594 حدثنا يحيي بن أبي بكير ثنا إسرائيل عن أبي إسحاق عن عمرو بن ميمون قال شهدت عمر بن الخطاب غداة طعن...فقال ادعوا لي عليا وعثمان وطلحة والزبير وعبد الرحمن بن عوف وسعد قال فدعوا قال فلم يكلم أحدا من القوم الا عليا وعثمان فقال يا علي ان هؤلاء القوم لعلهم أن يعرفوا لك قرابتك من رسول الله صلي الله عليه وسلم وما أعطاك الله من الفقه والعلم فان ولوك هذا الأمر فاتق الله فيه ثم قال يا عثمان ان هؤلاء القوم لعلهم أن يعرفوا لك صهرك من رسول الله صلي الله عليه وسلم وشرفك فان ولوك هذا الأمر فاتق الله ولا تحملن بني أبي معيط علي رقاب الناس ... قال فلما خرجوا قال ان ولوها الأجلح سلك بهم الطريق قال فقال عبد الله بن عمر ما منعك قال أكره أن أحملها حيا وميتا قلت في الصحيح طرف منه

مسند الحارث (زوائدالهيثمي) ج2/ص622

عمر را در صبح آن روزي كه چاقو خورد ديدم... پس گفت : علي و عثمان و طلحه و زبير و عبد الرحمن بن عوف و سعد را به نزد من بخوانيد . پس همه را خواندند . پس هيچ كس غير از علي و عثمان سخني نگفت . پس عمر گفت : اي علي بدرستيكه ايشان شايد فاميلي تو را به رسول خدا و فقه و علمي را كه خدا به تو داده بشناسند . پس اگر تو را در اين امر سرپرست گردانيدند پس در آن از خدا بترس . سپس گفت اي عثمان : اين ثوم شايد بدانند كه تو داماد رسول خدايي و شرف تو را بشناسند . پس اگر تو را بر اين كار سرپرست كردند از خدا بترس و فرزندان ابي معيط را بر گردن مردم سوار نگردان!!!...

وقتي از نزد وي بيرون رفتند عمر گفت : اگر او را به دست شخص كم مو( علي) بسپارند ايشان را به راه خواهد آورد . پس عبد الله بن عمر گفت : چه چيزي مانع تو شد ( كه او را به جانشيني خود بگماري) ؟ پاسخ داد: بدم مي آيد كه او را چه در دوران زندگي خويش و در دوران مرگ بر كاري بگمارم!!!

در المطالب العالية ج15/ص775 ش3898 همين روايت را آورده و آن را صحيح مي داند .

روايت شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد :

ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه سخنان عمر را براي ابن عباس نقل مي كند كه گفت :

أجرؤهم واللّه إن وليها أن يحملهم علي كتاب ربهم وسنّة نبيهم لصاحبك ! أما إن ولي أمرهم حملهم علي المحجة البيضاء والصراط المستقيم .

شرح نهج البلاغة: 52/12

با جرات ترين ايشان براي وادار كردن مردم بر كتاب خدا و سنت رسول خدا صاحب تو (علي) است ؛ آگاه باش كه اگر حاكم شود مردم را به راه روشن هدايت و راه راست هدايت خواهد كرد .

2 - رهنمود مردم به راه روشن هدايت :

بعد از دور شدن مردم از انتخاب امير مومنان به خلافت ، در مورد راه راست نظرات مختلفي پيش آمده و هر گروه خود را بر راه راست مي پندارد ؛ در اين زمينه اهل سنت روايات جالبي دارند :

روايت حلية الاولياء:

اين مضمون در روايتي كه از حلية الاولياء نقل گرديد آمده است كه :

يحملكم علي المحجة البيضاء

حلية الأولياء ج1/ص64

شما را بر راه روشن و نوراني وادار مي كند .

روايت أخبار المدينة:

عمر بن خطاب نيز مي گويد اگر مردم علي را به عنوان خليفه انتخاب مي كردند ايشان را به راه روشن فرا مي خواند :

1490 - حدثنا أبو بكر العلمي قال حدثنا هشيم عن داود بن أبي هند عن الحسن قال خلا عمر رضي الله عنه يوما فجعل الناس يقولون ما الذي خلا له فقال المغيرة بن شعبة أنا آتيكم بعلم ذاك فأتاه فقال يا أمير المؤمنين إن الناس قد ظنوا بك في خلواتك ظنا قال وما ظنوا قال ظنوا أنك تنظر من يستخلف بعدك قال ويحك ومن ظنوا قال ومن عسي أن يظنوا إلا هؤلاء علي وعثمان وطلحة والزبير قال وكيف لي بعثمان فهو رجل كلف بأقاربه وكيف لي بطلحة وهو مؤمن الرضا كافر الغضب وكيف لي بالزبير وهو رجل ضبس وإن أخلقهم أن يحملهم علي المحجة البيضاء الأصلع يعني عليا رضي الله عنه

أخبار المدينة ج2/ص59

... روزي عمر با خود خلوت كرد ؛ پس مردم گفتند كه چه شده است كه عمر با خود خلوت كرده است؟ پس مغيره بن شعبه گفت من به شما در اين مورد خبر خواهم داد . پس به نزد عمر آمده و گفت : اي امير مومنان ! بدرستيكه مردم در مورد اين خلوت كردن هاي تو گمان هايي دارند. عمر گفت :چه گماني؟ پاسخ داد : گمان كرده اند كه تو در مورد اينكه چه كسي را بعد از خود به خلافت بگماري نظر مي كني . گفت : واي بر تو ! و چه كساني را گمان كرده اند؟ پاسخ داد : و چه كساني را ممكن است گمان كنند غير از ايشان - علي و عثمان و طلحه و زبير؟

عمر گفت : من چگونه در مورد عثمان فكر كنم و حال آنكه او شخصي است كه بستگان خود را به كار مي گمارد . و چگونه در مورد طلحه فكر كنم و حال آنكه او در حال خوشنودي با ايمان و در حال خشم كافر است و چگونه در مورد زبير فكر كنم و حال آنكه او فردي بد خلق است . و بدرستيكه سزاوار ترين ايشان كه ايشان را بر راه سفيد وادار مي كند فرد اصلع ( كم مو است) - يعني علي -

روايت شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد :

روايت ابن ابي الحديد از ابن عباس نيز گذشت كه عمر به او گفته بود :

! أما إن ولي أمرهم حملهم علي المحجة البيضاء والصراط المستقيم .

شرح نهج البلاغة: 52/12

آگاه باش كه اگر حاكم شود مردم را به راه روشن هدايت و راه راست هدايت خواهد كرد .

3 - رهنمود جامعه به سوي حق

در كتاب تاريخ مدينة دمشق ج42/ص428 همين روايت را با مضامين مختلف آورده است كه در يكي از آنها آمده است :

قال عمر لأصحاب الشوري لله درهم إن ولوها الأصلع كيف يحملهم علي الحق وإن حملا علي عنقه بالسيف قال فقلت أتعلم ذلك منه ولا توله ...

عمر در مورد اصحاب شوري گفته است : خداوند ايشان را ... اگر اين كار را به شخص كم مو بسپارند ايشان را به حق وادار مي كند اگر چه بر گردنش شمشير برگيرد . پس به او گفتم اين را از او مي داني و او را خليفه نمي كني؟ ...

شبيه اين مضامين در الكامل في التاريخ ج2/ص460 و تاريخ الطبري ج2/ص580 و تاريخ الإسلام ذهبي ج3/ص639 و... و شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 13 ص 260 آمده است .

4 - احياي سنت پيامبر اكرم (ص)

يكي از فوايدي كه بر انتخاب امير مومنان مترتب مي گشت ، احيا شدن تمامي سنت هاي رسول خدا بود ؛ امير مومنان بعد از به دست گرفتن خلافت ظاهري سعي در از بين بردن بدعت هاي خلفا نمودند ، كه اين قضيه با مخالفت مردم ناكام ماند ؛ اما اگر از همان ابتدا حق به حضرت داده مي شد حضرت سنت رسول خدا را زنده مي گردانيدند :

روايت تاريخ المدينة :

عمر به ابن عباس گفت :

إنّ أحراهم إن وليها أن يحملهم علي كتاب اللّه وسنّة نبيّهم صاحبك، يعني عليّاً.

تاريخ المدينة المنورة: 883/3، بتحقيق فهيم محمد شلتوت، 1410

سزاوار ترين شخص براي وادار كردن مردم بر كتاب خدا وسنت رسول خدا صاحب تو (علي ) است .

روايت شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد :

روايتي كه ابن ابي الحديد در اين زمينه نقل مي كند نيز گذشت كه عمر مي گويد :

با جرات ترين ايشان براي وادار كردن مردم بر كتاب خدا و سنت رسول خدا صاحب تو (علي) است

شرح نهج البلاغة: 52/12

5 - موجب اتحاد جامعه اسلامي

مهمترين عامل تفرقه در بين مسلمانان ، اختلاف ايشان در مورد دين است ؛ و به همين جهت اگر كسي مي توانست اين اختلاف را از بين ببرد همه مسلمانان با يكديگر متحد شده و همگي به ريسمان محكم الهي چنگ مي زدند و از تفرقه دوري مي كردند .

در اين زمينه در كتب اهل سنت روايات بسياري نقل شده است كه رسول خدا فرمودند : علي است كه براي امت من آنچه را در آن اختلاف مي كنند بيان مي كند ؛ بنا بر اين اگر به ايشان فرصت بيان دين داده مي شد ديگر كسي در دين اختلاف نمي كرد :

روايت مستدرك حاكم نيشابوري :

عن أنس بن مالك رضي اللّه عنه أنّ النبي صلي اللّه عليه (وآله) وسلم قال لعلي: أنت تبيّن لأمّتي ما اختلفوا فيه بعدي. هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين ولم يخرجاه.

المستدرك: ج 3 ص 122

از انس بن مالك روايت شده است كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم به امير مومنان فرمودند : تو هستي كه بعد از من براي امتم آنچه را در آن اختلاف كردند بيان مي كني .

همين روايت در مصادر ذيل نيز نقل شده است :

تاريخ مدينة دمشق: 42/ 387، كنز العمال: 615/11 رقم 32983، شواهد التنزيل: 383/1، المناقب للخوارزمي: 329، ينابيع المودة: 86/2.

روايت بلاغات النساء (ابن طيفور):

فاطمه زهرا سلام الله عليها نيز در خطبه هاي خود كه سني و شيعه به آن اشاره داشته و آن را نقل كرده اند به بركات ولايت امير مومنان اشاره فرموده اند . اين خطبه ها را ابن طيفور در بلاغات النساء ذكر كرده است :

ففرض الله الإيمان تطهيراً لكم من الشرك ... وامامتنا أمنا من الفرقة وحبنا عزاً للإسلام

خداوند ايمان را سبب پاك شدن از شرك قرار داد ... و امامت ما را سبب حفظ از تفرقه و دوستي ما را سبب عزت اسلام

آيا در صورت بيعت مردم با امير مومنان كسي با ايشان مخالفت نمي نمود؟

رواياتي كه گذشت نشان مي دهد كه اگر امامت امير مومنان را قبول مي كردند تمامي مسلمانان با هم متحد مي شدند . و ديگر كسي براي خود ادعاي خلافت نمي نمود . شاهد بر اين مطلب كلامي است كه اهل سنت از ابو بكر وعمر نقل كرده اند :

مرّ المغيرة بن شعبة بأبي بكر وعمر وهما جالسان علي باب النبي حين قبض فقال: ما يقعدكما؟ قالا: ننتظر هذا الرجل يخرج فنبايعه ـ يعنيان عليّاً ـ فقال: أتريدون أن تنظروا حبل الحبلة من أهل هذا البيت وسعوها في قريش تتّسع.

شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: 6/43.

مغيرة بن شعبه هنگام رحلت رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم) از كنار ابوبكر و عمر گذشت در حاليكه ايشان در كنار در خانه علي نشسته بودند ؛ پس به ايشان گفت : براي چه اينجا نشسته ايد؟ گفتند : منتظريم تا اين شخص - مقصودشان علي بود - بيرون بيايد تا با وي بيعت كنيم ؛ پس گفت : آيا مي خواهيد بيعت اين خرماي نرسيده (كنايه از جوان بودن امير مومنان) از اين خاندان را نگاه كنيد كه در قريش گسترش پيدا كرده ، پيش مي رود؟

يعني حتي مغيرة بن شعبة نيز مي دانست كه اگر كسي در ابتدا با خلافت امير مومنان مخالفت نكند ، كار حضرت به سرعت پيش رفته و حتي تمام قريش با حضرت موافقت خواهند كرد .

و اين مطلب با كمي تدبر نيز به دست مي آيد : زيرا اگر ايشان با علي بيعت مي كردند ، مهاجر و انصار بهانه اي براي مخالفت نداشتند ؛ لذا همگي با ايشان بيعت مي نمودند .

مهاجرين : زيرا اكثر ايشان با ابو بكر بيعت كردند و اگر او با علي بيعت مي كرد با امير مومنان بيعت مي كردند . همانطور كه اين روايت اشاره بدان داشت .

انصار: زيرا ايشان از اصل با بيعت ابو بكر مخالف بودند و وقتي به زور با وي بيعت كردند باز هم در فكر بيعت با امير مومنان بودند كه ابوبكر ايشان را تهديد كرد .

فلمّا كان آخر النهار افترقوا إلي منازلهم فاجتمع قوم من الانصار وقوم من المهاجرين فتعاتبوافيما بينهم فقال عبد الرحمن بن عوف: يامعشر الانصار وان كنتم اولي فضل ونصر وسابقة ولكن ليس فيكم مثل أبي بكرلا عمر ولاعلي ولا أبي عبيدة.

فقال زيد بن أرقم: انّا لاننكر فضل من ذكرت ... وانّا لنعلم أنّ ممّن سمّيت من قريش من لو طلب هذا الامر لم ينازعه أحد: علي بن أبي طالب .

و روي الزبير بن بكار قال: روي محمد بن اسحاق أنّ أبابكر لمّا بويع افتخرت تيم بن مرّة، قال: وكان عامّة المهاجرين لا يشكّون أنّ علياً هو صاحب الامر بعد رسول اللّه(صلي الله عليه وآله وسلم)

شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: 6/21.

وقتي كه روز به آخر رسيد به خانه هاي خود رفتند ؛ پس عده اي از انصار و عده اي از مهاجرين با هم جمع شدند ؛ پس خود را مورد سرزنش قرار دادند ؛ پس عبد الرحمن بن عوف گفت : اي انصار اگرچه شما داراي فضل و ياري (رسول خدا) و سبقت (در دين) هستيد اما هيچ كس از شما مانند ابو بكر و عمر و علي و ابو عبيده نيست ( مبادا به خيال خلافت براي خود باشيد) پس زيد بن أرقم گفت : ما فضيلت كساني را كه گفتي انكار نمي كنيم ، اما ما از قريشياني كه نام بردي كسي را مي شناسيم كه اگر اين كار را بخواهد كسي نمي تواند ( در جهت فضيلت) با او مقابله كند ؛ علي بن ابي طالب .

و زبير بن بكار روايت كرده است كه ... وقتي با ابوبكر بيعت شد ، قبيله تيم بن مرة افتخار كردند . و گفت : اكثر مهاجرين شك نداشتند كه علي صاحب اين امر بعد از رسول خدا بوده است .

بنا بر اين بيعت ابتدايي با امير مومنان به طور كامل شكل مي گرفت و صدايي براي مخالفت به گوش نمي رسيد ؛ وقتي در مدينه چنين حكومتي شكل مي گرفت ديگر كسي جرات مخالفت با اين حكومت قدرتمند مركزي را پيدا نمي كرد ؛ در همين حال امير مومنان لشكر اسامه را براي اجراي فرمان رسول خدا به سمت مرز روم و براي درگيري با ايشان مي فرستاد ؛ (همان لشكري كه ابوبكر ايشان را براي كشتار - به اصطلاح ايشان - مرتدين فرستاد) و همين سبب گسترش بسيار سريع اسلام در سراسر جهان مي گرديد .

6- فزون شدن بركات الهي بر مردم :

روايت بلاغات النساء:

وما الذي نقموا من أبي الحسن ، نقموا والله منه نكير سيفه ، وشدة وطئه ، ونكال وقعته ، وتنمره في ذات الله عز وجل . والله لو تكافوا عن زمام نبذه رسول الله ( صلي الله عليه وآله ) إليه لاعتلقه ، ولسار بهم سيرا سجحا ، لا يكلم خشاشه ، ولا يتعتع راكبه ، ولأوردهم منهلا نميرا فضفاضا تطفح ضفتاه ولأصدرهم بطانا ، قد تخير بهم الري غير متحل منه بطائل إلا بغمر الماء وردعة شررة الساغب ، ولفتحت عليهم بركات من السماء والأرض ، وسيأخذهم الله بما كانوا يكسبون .

بلاغات النساء باب كلام فاطمه بنت رسول الله صلي الله عليه و[آله] وسلم

و چه چيزي را بر ابو الحسن عيب گرفته اند؟ قسم به خدا ترسناك بودن شمشيرش را و قدرت قدم هايش را و مصيبت ضربت شمشيرش را و دلاوري او را در راه خدا اشكال گرفته اند !! قسم به خدا اگر دست خود را از زمامي كه رسول خدا به او داده بود بر مي داشتند ، آن را با دست خود مي گرفت و ايشان را به راهي آرام مي برد كه مركبش آزار نبيند و سوارش اذيت نشود ؛ و ايشان را به نزد آبشخوري پر آب و جوشان مي برد كه هر دو سوي آن پر باشد (از آب) و ايشان را از آن سيراب بيرون مي آورد ؛ او سيرابي ايشان را خواسته بود و براي خود چيز زيادي نمي خواست مگر ظرف كوچكي آب و مقداري غذا كه تنها سختي گرسنگي را مانع شود . و براي ايشان بركاتي از آسمان و زمين گشوده مي شد . اما خداوند ايشان را به (گناهاني) كه كسب كرده اند خواهد گرفت (عذاب خواهد كرد).

در اين خطبه كه اهل سنت نيز آن را نقل كرده اند فاطمه زهرا عليها السلام به خوبي وضعيت جامعه را در صورتي كه خلافت به امير مومنان مي رسيد بيان نموده اند .

خداوند متعال مي فرمايد :

وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَي آَمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ

( آيه 96 سوره اعراف)

اگر اهل شهرها ايمان آورده و پرهيزكاري مي نمودند بر ايشان بركاتي از آسمان و زمين مي گشوديم ولي دروغ پنداشتند پس ما ايشان را به سبب آنچه كسب كردند گرفتيم (عذاب كرديم).

و فاطمه زهرا عليها السلام اين آيه را به عنوان نمونه اي از اثرات قبول همگاني خلافت امير مومنان مطرح نموده اند . همان مضموني كه در روايت رسول خدا و كلام عمر نيز بدان اشاره شده بود ؛ زيرا اگر علي را انتخاب مي كردند همگي ايشان را به راه راست هدايت مي كرد اما چنين نكردند .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | حامد | | ١٢:٠٠ - ١٠ ارديبهشت ١٣٨٧ |
السلام عليك يا اميرالمومنين يا علي ابن ابيطالبپدر و مادر و جان و مالم به فداي اولين مظلوم عالم
2 | رضانور | | ١٢:٠٠ - ١٠ ارديبهشت ١٣٨٧ |
سلام عليك .
حال كه امام علي عليه السلام به خلافت نرسيد (بعد از پيامبرص) آيا مردم هدايت نشدند ؟
آيا گمراه شدند و الان در جهنم هستند ؟
آيا خلفا با وجود اين که در حق امام ع ظلم کردند ولي به اسلام خدمتي نکردند ؟

پاسخ:
اگر منظورتان از مردم هدايت يافته سلسله بني سفيان و بني اميه و بني عباس است که تاريخ جوابگوي شماست.
و اگر منظورتان از مردم هدايت يافته وهابيت و گروه القاعده و طالبان و سپاه صحابه و اصحاب بن لادن و گروه هاي تروريسي متشکل در عراق است (که الحق جانشين درستي براي پيشوايان خود هستند) طوماي از آمار قتل و کشت و کشتار و جنايت و سربريدن ها و هتک حيثيت و نواميس شيعيان مظلوم عالم به دستان تا مرفق به خون آلوده آنان هر روز پيش روي شماست.

آيا به نظر شما جايگاه اين پيشوايان و پيروان خلف آنان در بهشت است؟

و راستي بنيانگذار اين همه فجايع و ظلم و جنايت ها چه کساني هستند؟

آيا اگر مسير هدايت و رهبري رسول خدا (ص) به همان شکلي که خود آن حضرت مي خواستند (داستان غدير خم) ادامه مي يافت و سنگ اول آن توسط خلفاء سه گانه کج نهاده نمي شد يکي از همه اين جنايات صورت مي پذيرفت؟!!!

آيا اين جانشينان خلف براي خلفاء بزرگان خدمت به اسلام است؟!!!!
3 | كسري | | ١٢:٠٠ - ١٣ ارديبهشت ١٣٨٧ |
السلام عليك يا مولا اميرالمومنين فاروق اعظم علي ابن ابي طالب صديق(صلوات الله عليه).
جان ما فداي شما و عاشقان شما.
4 | رضانور | | ١٢:٠٠ - ١٦ ارديبهشت ١٣٨٧ |
سلام عليكم.شما در جواب سوال من اين پاسخ را داديد آيا اگر مسير هدايت و رهبري رسول خدا (ص) به همان شکلي که خود آن حضرت مي خواستند (داستان غدير خم) ادامه مي يافت و سنگ اول آن توسط خلفاء سه گانه کج نهاده نمي شد يکي از همه اين جنايات صورت مي پذيرفت؟!!!
مگر نه اينکه حضرت امير عليه اسلام به خلافت رسيدند؟پس اين همه ظلم و جنايت که شما از آن سخن ميگوييد در عالم نعوذ بالله امام علي ع هم دست دارد؟بهر حال امام علي عليه السلام هم به خلافت رسيدند چه فرقي ميکند اول يا چهارم. چطور امام مهدي سلام الله عليها که بعد از امام علي ع مياييد ميتواند جهان را پر از عدل و داد کند اما امام علي ع که بعد از ابوبکر و عمر به خلافت رسيد نتوانست؟مگر ويژگي مردم زمان ابوبكر و عمر (كه تازه به صدر اسلام هم نزديك تر بودند) چه فرقي با مردم زمان امام مهدي كه خونخوار تر و ظالم تر اند دارند كه امام مهدي ع ميتواند ولي امام علي نتوانست و به گفته شما اين همه ظلم بخاطر خشت اولي است كه كج نهاده شده.

پاسخ:
دوست گرامي ! اگر قبل از ارسال نظر ، چرخي در همين صفحه اول سايت مي‌زديد ، جواب خودتان را مي‌گرفتيد . اين كه چرا امام علي عليه السلام وقتي به حكومت رسيدند ؛ اما ظلم‌ها و جنايت‌ها همچنان ادامه يافت به اين آدرس مراجعه بفرماييد :
http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=614
اگر دوران حكومت امام علي عليه السلام منصفانه بررسي شود ، معلوم مي‌شود كه امام علي عليه السلام نهايت تلاش خود را كردند كه به اين همه ظلم و ... پايان دهند ؛ اما عمل كرد خلفاي وقت طوري بود كه پايان دادن به آن‌ها كاري نبود كه به چهار سال حكومت عملي شود . سر منشأ تمامي اين مشكلات نيز عمل كرد همان‌ها بوده است كه امام علي عليه السلام در روايتي كه از كتاب كافي نقل شده است به اين مسائل پاسخ داده است .
امام عليه السلام فقط يكبار به مردم دستور دادند كه نماز تراويح را نخوانند كه اين از بدعت‌هاي است كه وارد اسلام شده است ؛ اما مردم بر عليه امام تظاهرات كردند و فرياد مي‌زدند : واسنة عمراه ... .
در باره حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز بايد گفت كه امام زمان هنگامي ظهور خواهند كرد كه زمينه اجراي برنامه‌هاي آن حضرت فراهم شود و يكي از علت‌هاي غيبت طولاني آن حضرت نيز همين است كه هنوز زمينه اجراي فرامين الهي فراهم نشده است .
پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم ، بيش از سيزده سال در مكه تلاش كرد كه مردم آن جا را مسلمان كند و خانه خدا را كه تبديل به بت خانه شده بود ، پاكسازي كند ؛ اما مردم نمي‌پذيرفتند و به جاي اسلام آوردن ، آن حضرت را آزار و اذيت مي‌كردند .
وقتي آن حضرت ديد كه زمينه اجراي احكام الهي در مكه فراهم نيست ، از مكه هجرت كرد و سال‌ها بعد وقتي زمينه فراهم شد و آن قدرت لازم را به دست آورد ، به مكه برگشت و بت‌هاي را كه در خانه خدا بود شكست و تمام مشركين وادار كرد تا اسلام را بپذيرند .
براي اجراي هر كاري ، بايد زمينه آن فراهم باشد و فراهم كردن زمينه اجراي عدالت در زمان امير المؤمنين با آن مدت كم امكان پذير نبود .
ضمن اين كه حكومت امام علي عليه السلام نسبت به حكومت‌هاي ديگر خلفاء اصلاً قابل قياس نيست ، امام موفقيت‌هاي بسياري به دست آورد كه برشمردن آن مقاله جداگانه‌اي مي‌طلبد .
و نيز امام علي عليه السلام ياران فداكار بسيار كم و انگشت شماري داشتند كه اين مسأله در هنگام ظهور امام زمان كاملاً فرق خواهد كرد .
خواست خداوند نيز اين است كه در زمان حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ، دين اسلام تنها دين روي زمين باشد و در قرآن كريم وعده داده است كه :

هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ . الصف / 9 .
و اين وعده در زمان ، حضرت مهدي عج الله تعالي فرجه الشريف محقق خواهد شد .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
5 | مهدي | | ١٢:٠٠ - ٢٤ ارديبهشت ١٣٨٧ |
اسداله غالب/علي شير خدا /علي عين اليقين/ علي حيدر كرار /صلي الله عليك يا اميرالمومنين علي ابن ابيطالب
6 | سكوت شكسته | | ١٢:٠٠ - ٢٦ ارديبهشت ١٣٨٧ |
ابوبکر و عمر " از فرط قدرت شمشير و زور بازوي توانا " حق به قول شما مسلم حضرت علي را پايمال کردند "
علي که شير خدا بود چرا بيکار گوشه اي نشست و مهمتر اينکه با آنان بيعت کرد و در جنگهايشان شرکت مي نمود
اگر اينگونه باشد که بايد به ترسو بودن حضرت علي خرده گرفت نه به چيز ديگري
ولي حضرت علي شير خدا بود " همه آنها باهم بودند " برادر و غمخوار دين رسول الله
به آنان مژده بهشت داده شد و متاسفانه شما پايه هاي نفاق را دوباره بنا ميکنيد
لعنت خدا بر همگي کساني که باعث و باني فتنه اند و قصد گل آلود کردن آب را دارند
لعنت خدا بر کساني که به خلفاي راشدين ( ابوبکر و عمر و عثمان و علي ) و امامان توهين ميکنند
لعنت خدا بر خطاکاراني که اصلاح نميشوند

پاسخ:
بهتر بود نظرات خود با يک نام مستعار مي گذاشتيد (سکوت شکسته، رافضي از قم، به زودي، طلبه اي از کردستان، سني کوچولو و...)
همانطور که در جواب به نظر قبلي شما (تحت عنوان به زودي) پاسخ داديم، مصلحت حفظ دين و جان خود امام از ساير مصالح مهمتر است .
حضرت موسي (ع) با شجاعتي مثال زدني در قرآن که با يک ضربت سيلي دشمن خود را به هلاک رساند و طبق آيه قرآن داراي شيعه و طرفداران بسيار بود، تنها به خاطر حفظ جان خويش از دست فرعونيان فرار کرد ، آيا اين منافاتي با شجاعت حضرت موسي (ع) دارد و يا به نظر شما بهتر بود همانجا مي ماند و عليه فرعون زمان خود قيام مي کرد تا توسط همان فرعونيان به شهادت مي رسيد.
(والبته جهت توضيح بيشتر به همان جواب نظر قبلي خود مراجعه نماييد)
7 | سوران | | ١٢:٠٠ - ٢٧ ارديبهشت ١٣٨٧ |
به رسول خدا عرض کردند : اي رسول خدا ، آيا علي را به عنوان جانشين تعيين نمي‌فرماييد ؟ فرمودند : اگر علي را به عنوان سرپرست قبول کنيد او را هدايت کننده و هدايت شده خواهيد يافت که شما را به راه راست مي کشاند .
پس چرا ادعا مي كنيد كه پيامبر(صلي عليه و سلم) حضرت علي(رضي الله عنه) را به عنوان جانشين بعد از خود انتخاب كردند در حالي طبق اين روايات به پيامبر(صلي عليه و سلم) عرض شد كه آيا حضرت علي(ر) را به جانشيني خود بر مي گزيني كه آنحضرت فرمودند( اگر) آن را قبول كنيد اين اگر هزار تا مطرح مي كند پس اگر پيامبر(ص) ميخواست حضرت علي را به جانشيني برگزيند نمي فرمود اگر مي فرمود بله و اگر مي گفت بله داستان موسي و هارون(ع) بود شريك نبوت پس پيامبر(ص) جانشين خود را به دست سپارد
در مورد جواب نظر به آقاي سكوت شكسته كه بايد به عرض شما و برادران اهل تشيع برسانم : داستان موسي و علي هيچ ربطي به هم ديگه ندارند
1- داستان حضرت موسي براي به هلاكت رساندن فرعونيان امر الهي بود كه وحي بر حضرت موسي(ع) نازل گرديد كه بايد در رود نيل نابود شوند و آنان را به دنبال خود بكشانيد و طوري فكر كنند كه از ترس آنان فرار مي كنيد .
2- كسي از دشمنان دين خود بخاطر حفظ جان بترسد نه تنها لياقت پيامبري و امامي رو ندارد حتي لياقت رئيس قبيله خود را ندارد
3- كسي بخاطر حفظ دين خود بترسد كه مبادا كشته شود و كسي نتواند رهبري دين را به عهده بگيرد پس بفرمايد اين وسط چكاره است كه نه ميتواند مبارزه كند نه مي تواند تبليغ كند خوب بايد يه روزي بميرد مگه تا كي ميخواهد زنده بماند عمر انسان دست خداوند است درسته و هيچ كس نمي داند كه چقدر عمر مي كند اگر علي قبل از سه خلفاي راشدين فوت مي كرد در جواب خدا چه مي گفت و خدا به او در مقابل مسوليتي كه به روايات شما از طرف پيامبر گرامي(ص) عهدار بود چه مي گفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پاسخ:
اصل روايت در كتاب مسند احمد ، ج1 ، ص 109 و ... اي گونه آمده است :

عن جعفر يعنى الفراء عن اسرائيل عن ابى اسحق عن زيد بن يثيع عن على رضى الله عنه قال قيل يارسول الله من يؤمر بعدك قال ان تؤمروا أبا بكر رضى الله عنه تجدوه أمينا زاهدا في الدنيا راغبا في الآخرة وان تؤمروا عمر رضى الله عنه تجدوه قويا أمينا لا يخاف في الله لومة لائم «وان تؤمروا عليا رضى الله عنه ولا أراكم فاعلين تجدوه هاديا مهديا يأخذ بكم الطريق المستقيم»

جناب سوران ! اولاً اين روايت در كتاب&zwnjهاي شما است و روايات شما ، از ديدگاه ما ارزشي ندارد و نمي&zwnjتواند چيزي را براي ما ثابت كند . ثانياً : اتفاقاً پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله ، در همين روايت هم امير المؤمنين عليه السلام را به جانشي خود انتخاب كرده و معيار اصلي را براي مردم در انتخاب خليفه مشخص مي&zwnjكند .

آن حضرت مي فرمايد : اگر ابوبكر را انتخاب كنيد ، او زاهد است و ... ، اگر عمر را انتخاب كنيد ، او قوي است و ... اما آن حضرت نفرمود كه آن دو مي توانند مردم را به صراط مستقيم الهي هدايت كنند ؛ بلكه اين فقط امير المؤمنين عليه السلام است كه مي&zwnjتواند مردم را به صراط مستقيم الهي هدايت نمايد . ملاك در انتخاب جانشين بعد از رسول خدا ، هدايت به سوي صراط مستقيم الهي است نه ، زهد در دنيا و قدرت و ... .

ضمن اين كه امير المؤمنين عليه السلام نيز تمامي آن ملاك&zwnjها را نيز داشته است ، هم به دنيا و تمام آن&zwnjچه در او هست پشت پا زدند و هم قدرتي داشته&zwnjاند كه پشت تمام پهلوانان عصر خود را به خاك ماليده است .

پس رسول خدا صلي الله عليه وآله ، با مطرح كردن اين مطلب و مشخص كردن معيارها ، صراحتاً امير المؤمنين را به خلافت بعد از خودش برگزيده و عدم مشروعيت ديگران را ثابت كرده است . ضمن اين كه پيامبر اسلام در صدها روايت ديگر كه در كتاب&zwnjهاي اهل سنت وجود دارد ، امير المؤمنين را به خلافت بعد از خودش برگزيده است .

اما بحث موسي و هلاكت فرعونيان : جناب سوران ! خوب بود كه دقت مي&zwnjكرديد و با چشمان باز مطالب ديگران را مي&zwnjخوانديد .

در جواب آقاي «سكوت شكسته» به سيلي زدن حضرت موسي به آن فرعوني استدلال شده است ، نه غرق شدن فرعونيان در رود نيل و بين اين دو واقعه چندين سال فاصله است . گفته&zwnjايد كه : كسي از دشمنان دين خود بخاطر حفظ جان بترسد نه تنها لياقت پيامبري و امامي رو ندارد حتي لياقت رئيس قبيله خود را ندارد " اولاً : اين كه حضرت موسي عليه السلام ، از دست فرعونيان فرار كرده و به وطن شعيب پيامبر پناه برد و بعد از سال&zwnjها به دستور خداوند برگشت ، قطعي است و كسي در آن شك ندارد ؛ پس طبق مبناي شما ، حضرت موسي نعوذ بالله لياقت پيامبري نداشته است و ... اگر واقعاً به چنين مطلبي اعتقاد داريد ، چرا ابوبكر ، عمر بن الخطاب و عثمان را خليفه و جانشين رسول خدا (صلي الله عليه وآله) قبول مي&zwnjكنيد ، در حالي كه آن&zwnjها در تمامي جنگ&zwnjهاي زمان رسول خدا ؛ از جمله جنگ&zwnjهاي احد ، خيبر ، حنين و ... فرار كرده اند . من فقط به دو نمونه اشاره مي&zwnjكنم .

فخررازي مفسر مشهور اهل تسنن در تفسير خود مي&zwnjنويسد :

ومن المنهزمين عمر ، الا أنه لم يكن في أوائل المنهزمين ولم يبعد ، بل ثبت على الجبل إلى أن صعد النبي صلى الله عليه وسلم ، ومنهم أيضا عثمان انهزم مع رجلين من الأنصار يقال لهما سعد وعقبة ، انهزموا حتى بلغوا موضعا بعيدا ثم رجعوا بعد ثلاثة أيام .

تفسير الرازي - الرازي - ج 9 - ص 50

« از فرار كنندگان عمر بود ؛ ولي او در اوائل فرار كنندگان نبود و خيلي دور نرفته بود ؛ بلكه بر بالاي كوه ماند تا رسول خدا به آن&zwnjجا آمد . و نيز از فرار كنندگان عثمان بود كه با دو نفر انصاري به نام سعد و عقبه فرار كرده بودند ؛ آن&zwnjها آن قدر دور فرار كردند كه برگشتشان سه روز طول كشيد » .

و نيز هيثمي در مجمع الزوائد مي&zwnjنويسد :

وعن ابن عباس قال بعث رسول الله صلى الله عليه وسلم إلى خيبر أحسبه قال أبا بكر فرجع منهزما ومن معه فلما كان من الغد بعث عمر فرجع منهزما يجبن أصحابه ويجبنه أصحابه فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم لأعطين الراية غدار رجلا يحب الله ورسوله ويحبه الله ورسوله لا يرجع حتى بفتح الله عليه فثار الناس فقال أين على فإذا هو يشتكي عينيه فتفل في عينيه ثم دفع إليه الراية فهزها ففتح الله عليه .

مجمع الزوائد ، ج9 ، ص124 .

از ابن عباس روايت شده است كه رسول خدا گروهي را به خيبر فرستادند كه به گمانم ابن عباس گفت : ابابكر را به خيبر فرستادند ؛ اما او و همراهيانش شكست خورده و فرار كردند ، فردا عمر را فرستادند ،&zwnj او نيز شكست خورد و فرار كرد ؛ در حالي كه يارانش او را به ترس متهم مي&zwnjكردند و او يارانش را ؛ پس رسول خدا فرمودند : فردا پرچم را به دست كسي خواهم داد كه خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسولش نيز او را دوست دارند ، او بر نمي&zwnjگردد مگر اين كه خداوند به دست او پيروزي را نصيب مسلمانان خواهد كرد . سپس رسول خدا سؤال كرد : علي كجاست ؟ امير المؤمنين دچار چشم درد بود ، رسول خدا آب دهانش را به چشم او ماليد (چشمانش شفا يافت) و سپس پرچم را به دست او داد و خداوند پيروزي را به دست او نصيب مسلمانان كرد .

خلفاي سه گانه ، اين وسط چكاره هستند كه نه ميتوانند مبارزه كنند نه مي تواند تبليغ كنند ، خوب بايد يه روزي آن&zwnjها بمينرد مگه تا كي ميخواهند زنده بمانند؟ ... پس طبق اين مطلبي كه خود شما بيان كرده&zwnjايد&zwnj ، خلفاي سه گانه نه تنها لياقت امامت و رهبري را ندارند ؛ بلكه لياقت ندارند كه رئيس قبيله خود باشند و فقط امير المؤمنين عليه السلام كه در تمامي جنگ&zwnjها پيروز ميدان بوده و خداوند به دست آن&zwnj حضرت تمامي اين پيروزي&zwnjها را نصيب مسلمانان كرده است ، لياقت رهبري و امامت را دارد .

جناب سوران ! از گذاشتن آدرس وبلاگ كه شما جهت تبليغات گذاشته بوديد معذوريم .



والسلام علي من اتبع الهدي



گروه پاسخ به شبهات
8 | عباس سالاري | | ١٢:٠٠ - ١٠ خرداد ١٣٨٧ |
بسمه تعالي سلام عليکم
انسان بايد اطراف خود را خوب بنگرد مثل روز روشن جلوي پاي خود را ببيند
جهالت وناداني مردم را قبل از اينکه پيامبر اسلام محمد مصطفي ص به پيامبري مبعوث شود ، مردم جاهل و خرافات در ميان مردمان آنجا خيلي بود پيامبر چقدر زحمت کشيدند و زمان خودمان هم همين طور با چشم بينا اطراف خود را ببنيد .
و پيامبر خيلي زحمت کشيدند و ديگران آمدند و خراب کردند و اجتهادهايي از طرف خودشان دادند از خودشان حکم صادر مي کردند .
آيا عمر صددر صد احکام اسلام را پياده کردند که جناب عمر چند موارد که مسأله را نمي فهميدند ديگران را به سوي امام علي ع سوق مي دادند که جواب خود را بگيرند .
چند بار گفتن اگر امام علي ع نبود عمر به هلاکت مي رسيد .يا ابي بکر يا عثمان .
باز هم در باره امام علي ع مطالعات شود هر چه مطالعه شود با حقيقت مطرح شود ديگران که با بصيرت تمام در باره امام علي ع تحقيق مي کنند به حقانيت امام علي ع و مظلوميت ايشان مثل خورشيد تابان برايشان روشن مي شود
لافتي الا علي لا سيف الا ذوالفقار
من کنت مولي فهذا علي مولي
انا مدينه العلم وعلي بابها
علي مع الحق والحق مع العلي
واحاديث ديگر
امام علي ع که حاضر نبودند دانه ايي را از دهان مورچه بگيرند که ظلم را به مورچه مي دانستند ، آيا جناب عمر چرا به خانه حضرت امام علي ع حمله کرد حضرت فاطمه زهرا را مجروح کردند و در خانه امام علي را سوزاندن ؟ .
آيا اين حاکم اسلامي مي باشند ؟
يا ديگران که در موقع حاکم بودن چه کارهايي کردن بيشتر مطالعه شود تا بيشتر روشن شود به دور از لجاجت و تعصبات
-----------------------------------------------------------------------------------
اللهم عجل لوليک الفرج
9 | شاهين | | ١٢:٠٠ - ١٩ خرداد ١٣٨٧ |
سلام بر شما رهروان حق
پاسخهاي روشنگرانه شما بسياري از ابهامات رابراين حقير واضح ساخت.
ان شاالله موفق و مويد باشيد .
10 | شيعه | | ١٢:٠٠ - ١٩ مرداد ١٣٨٧ |
ابوبكر و عمر جنازه مطهر پيامبر گرامي اسلام را روي زمين رها نموده و بدنبال حكومتي كه منتهاي آرزويشان بود به سقيفه شتافتند ؟!...كجاست آن همنشيني و مصاحبت با رسول خدا (ص) ؟!...
11 | علي دياب | | ١٢:٠٠ - ١٥ شهریور ١٣٨٧ |
سلام عليكم
1-چرا ولايت ائمه اطهار(ع)بعد از پيامبر(ص)بصورت صريح در قرآن بيان نشده واكر شده راهنمائي بفرمائيد.
2-باتوجه به انهمه احاديثي كه از كتب اهل سنت در تآئيد ولايت و جانشيني امام علي(ع)بعد از پيامبر(ص)پس دليل سني ماندن چيست

پاسخ:
دوست گرامي سلام ! بهتر بود كه سؤالات خود را در قسمت مخصوص براي طرح پرسش مطرح مي&zwnjكرديد .

در باره سؤال اول به اين آدرس مراجعه بفرماييد :



http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1368

سؤال دومتان را نيز بهتر است از دوستان اهل سنت بپرسيد .



موفق باشيد



گروه پاسخ به شبهات
12 | فقط بنده خدا | | ١٢:٠٠ - ١٨ آبان ١٣٨٧ |
سلام بر مومنين
براي بسياري از مسلمين مبحث غصب خلافت در هاله اي از ابهام قرار دارد وبسياري آنرا غير قابل باور مي دانند كه اين امر ناشي از كم كاري علماي ديني در تحليل زمينه هاي تاريخي سقيفه ميباشد كه انشاءالله با توسعه ارتباطات و امكانات تحقيقاتي در آينده اي نه چندان دور، واقعيت هاي خفه در لابلاي صفحات سياه تاريخ عيان گردد.
با قدري تامل و تفكر در واقعه سقيفه بوضوح مشخص مي گردد كه گردانندگان و هدايت كنندگان اصلي واقعه سقيفه غير از ابوبكر وعمر بودند.اينان به پشتوانه ودلگرمي دستهايي كه در پشت پرده بودند اقدام به غصب خلافت نمودند و خود مهره هايي بودند كه در آن به بازي گرفته شده بودند.
بنظر من چنانچه خلافت به ابوبكر وعمر نمي رسيد شخص ديگري آنرا غصب مي نمود واگر حضرت علي (ع) هم بر مسند خلافت مي نشستند ، بازهم نمي گذاشتند جريان امور بصورت عادي طي گردد وآن مدينه فاضله اي كه دوستان در بالا بدان اشاره نمودند محقق گردد.
اعتلاي كلمه توحيد وتحقق حكومت عدل الهي در تمام اديان الهي وهمچنين اسلام به قيام منجي آخر زمان منوط گرديده است واين فرصتي ازجانب خداوندمتعال و امتحاني سخت براي مدعيان نجات وهدايت بشريت در طول تاريخ بوده و تازمانيكه تمام مدعيان به قدرت نرسند و تمام ايدئولوژي ها و مكاتب بشري پياده نشده و پوچي و بطلان آنها ثابت نگردد ، آخرين ذخيره خداوند وبقيه الله ظهور وقيام نخواهد نمود و وعده هاي الهي محقق نخواهد شد.
انشاءالله عصرما عصر ظهور و قيام آقا امام عصر( عج) باشيد.
التماس دعا.
13 | سيد جواد ذاكر | | ٢٤:٠٠ - ٠٥ مرداد ١٣٩٠ |
خوشحالم از اينكه حقيقت در حال آشكارشدن است. درود ير شما و تمتم بيدار گران. به اين وب هم سري بزنيد..http://alzolfaghar.blogfa.com
14 | هدي كشاورز | | ٢١:١٩ - ٣٠ خرداد ١٣٩١ |
واقعاً دل انسان به خاطر جهل چقدر ممکن است تاريک شود؟؟؟؟ که بگويد علي ترسو است؟؟؟؟!!!! و يا اينکه از حق خود دفاع بکند؟؟؟؟ اين همان علي است که فرداي شهادت همسر مطهرش زماني که همان هايي شما مي گوييد دست اندرکار سقيفه نبودند مي خواستند نبش قبر کنند و بر جنازه زهراي مرضيه نماز بخوانند، دستمال زردي به پيشاني بستند و همه را به مبارزه طلبيدند .... حالا خودتان قضاوت کنيد علي ترسو است يا همان هايي که ان زمان ياران بسياري داشتند و قدرت در دستشان بود؟ اگر جرأت داشتند علي که يک نفر بود و ترسو هم بوده مي امدند او را مي کشتند و خود را خلاص مي کردند!!!!! آقاي بنده خدا فقط خوب بندگي کن ... و بدان بنده خوب قطعاً به راه راست هدايت خواهد شد . و اقاي سوران و آقاي دل شکسته که بهتر است اسم خودت بي دل بگذاري واقعاً پيامبر چند بار و به چه زباني بايد علي را با کدامين کلمه به جانشيني خود انتخاب مي کرد ؟؟؟؟
نماز بي ولاي او عبادتي است بي وضو به منکر علي بگو نماز خود قضا کند
15 | اكبر | | ٠٥:٤٢ - ٠٤ تير ١٣٩٢ |
سلام ببخشيد استاد ابوالقاسمي فرمودند بر اساس اسناد اهل سنت حضرت زهرا فرمودند اگر علي خليفه مي شد بركات از زمين و اسمان بر شما مي بارد اگر مي شود اسناد اين حديث و متن عربي و فارسيش را مكتوب كنيد ممنون مي شوم با تشكر از همه شما دوستان

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اين سخن حضرت زهراء عليها السلام را، ابي طاهر ابن طيور در بلاغات النساء از عطيه عوفي چنين نقل كرده است:
حدثني هرون بن مسلم بن سعدان عن الحسن بن علوان عن عطية العوفي قال لما مرضت فاطمة عليها السلام المرضة التي توفيت بها دخل النساء عليها فقلن كيف أصبحت من علتك يا بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم الت أصبحت والله عائفة لدنياكم قالية لرجالكم لفظتهم بعد أن عجمتهم وشئنهم بعد أن سبرتهم فقبحاً لفلول الحد وخور القنا وخطل الرأي وبئسما قدمت لهم أنفسهم إن سخط الله عليهم وفي العذاب هم خالدون لا جرم لقد قلدتهم ربقتها وشنت عليهم عارها فجدعا وعقرا وبعدا للقوم الظالمين ويحهم أنى زحزحوها عن رواسي الرسالة وقواعد النبوة ومهبط الروح الأمين الطبن بأمور الدنيا والدين إلا ذلك هو الخسران المبين وما الذي نقموا من أبي الحسن نقموا والله منه نكير سيفه وشدة وطأته ونكال وقعته وتنمره في ذات الله ويالله لو تكافئوا على زمام نبذه رسول الله صلى الله عليه وسلم لى الله عليه لسار بهم سيراً سجحاً لا يكلم خشاشه ولا يتعتع راكبه ولأوردهم منهلاً روياً فضفاضاً تطفح ضفتاه ولأصدرهم بطاناً قد تحرى بهم الري غير متجل منهم بطائل بعمله الباهر وردعه سورة الساغب ولفتحت عليهم بركات من السماء وسيأخذهم الله بما كانوا يكسبون....
عطيه عوفي گويد: زماني كه حضرت زهراء عليها السلام مريض شد - كه شهادت حضرت هم در اثر آن بيمارى بود - زنان مهاجر و انصار به عيادت حضرت آمدند و گفتند: اى دختر رسول خدا! وضع بيماريت چگونه است و با آن چه مى‏كنى؟
آن حضرت فرمودند: صبح كرده ام در حالي كه به خدا سوگند از دنياى شما متنفرم و آن را رها كرده ام ، و نسبت به مردان شما عضبناكم . با امتحان اول آنان را به دور افكندم و با آزمايش عمق ايمان شان آنان را مورد غضب و ملامت قرار دادم .
پس ننگ بر كند شدن شمشير و بى استقامتى نيزه و اضطراب فكر و تزلزل روح جديت و ترس از فتنه و جنگ ! و چه بد است آنچه براى آينده خود مهيا كرده اند كه خداوند بر آنان غضب كرده و دائما در عذاب خواهند بود..بنابر اين چاره جز اين نبود كه قلاده آن را بر گردنشان افكندم و سنگينى آن را بر دوششان قرار دادم و ننگ آن را بر سرشان افكندم .پس خير از ظالمين دور باد و به بلا دچار شوند و از آثار نيك محروم باشند و از رحمت خدا دور گردند.واى بر آنان ! خلافت را از كوههاى بلند رسالت و پايه هاى نبوت و محل نزول روح الامين با وحى مبين و از عالمان آگاه و حاذق در امر دنيا و دين به كجا كشاندند. بدانيد كه اين زيان آشكار است .
از ابوالحسن (على عليه السلام ) چه چيزى را نپسنديدند؟ به خدا قسم ، ناراضى بودند از صلابت شمشيرش و بى پروايى او از مرگش و شدت حمله هايش و بر خوردهاى عبرت آموز او در جنگ ، و از تبحر او در كتاب خدا و غضب او در امر الهى .
خدا سوگند، اگر از گرفتن مهارى كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را به او (على عليه السلام ) سپرده بود خوددارى مى كردند با او انس مى گرفت و آنان را چنان به آرامى سير مى داد كه محل بستن مهار زخمى نكند و حركت دهنده آن خسته نشود و سواره آن به اضطراب نيفتد. و آنان را بر سر آبى فراوان و گوارا و زلال و وسيع مى برد كه آب آن از دو طرف نهر لبريز باشد و دو سوى آن گل آلود نشود، و آنان را از آنجا سيراب بيرون مى آورد. در حالى كه براى آنان سيرابى را پسنديده ، خود از آن استفاده نمى كرد مگر بقدر رفع عطش سيراب و دفع شدت گرسنگى .
و اگر خلافت را به او مى سپردند بركات آسمان و زمين بر آنان گشوده مى شد، ولى آنان از حق روى گردانيدند، پس به زودى خداوند آنان را به آنچه براى خود كسب كرده اند مواخذه مى نمايد...
ابن ابي الحديد نيز اين روايت را با اين سند: قال أبو بكر : وحدثنا محمد بن زكريا ، قال : حدثنا محمد بن عبد الرحمن المهلبي ، عن عبد الله بن حماد بن سليمان ، عن أبيه ، عن عبد الله بن حسن بن حسن، از فاطمه دختر امام حسين عليهما السلام نقل كرده است:
شرح نهج البلاغة ،ابن أبي الحديد دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد عبد الكريم النمري ، ج 16 ص 137
همچنين در كتاب هاي شيعه مانند: معاني الاخبار ابن بابويه، ص354، امالي شيخ طوسي به نقل از ابن عباس ص 374، كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ؛ ج‏1 ؛ ص493، بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏43 ؛ ص158 نيز نقل شده است.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات


   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب