2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
آیا عصمت ائمه مانع وجود اختیار در نزد آن هاست؟
کد مطلب: ٥٢٦٢ تاریخ انتشار: ١٠ مرداد ١٣٨٦ تعداد بازدید: 23739
پرسش و پاسخ » امامت و خلافت
آیا عصمت ائمه مانع وجود اختیار در نزد آن هاست؟

سؤال كننده : امين فرج الاهي

پاسخ :

عصمت ائمه مانع وجود اختیار در آن ها نمی‌شود؛ عصمت هدیه ای الهی است که رفع اختیار نمیکند.

نكتهء اساسي در بحث عصمت اين است كه بايد ديد منشأ عصمت در معصومين چيست ؟ بنابر اعتقاد شيعيان كه با دلايل محكم و قاطع قابل اثبات است ، منشأ عصمت معصومين علم قطعي ، شهودي و وجداني به حقايق امور و عواقب اعمال است ؛ به طوري كه سبب مي شود ارادهء انسان قوي و در نفس او قوه اي ايجاد شود كه او را از انجام گناه و لغزش محافظت مي كند .

اين علم ، علمي است كه دارندهء آن صاحب چشم بصيرتي مي شود كه عواقب ، آثار و لوازم گناه و ترك واجبات را در دنيا و آخرت با تمام وجود لمس مي كند . و از انسان موجودي مي سازد كه در تمام عمرش حتي به اندازهء زره اي با دستورات پروردگارش مخالفت نمي كند و حتي فكر انجام معصيت و يا ترك واجب در مخيلهء او نمي گنجد .

اين مسأله حتي در برخي موارد براي ساير انسان ها نيز اتفاق مي افتد ؛ مثلاً انساني كه مي داند در داخل اين ظرف زهر خطرناكي است ، هرگز از آن نخواهد نوشيد و حتي فكر خوردن آن را نيز نخواهد كرد ؛ زيرا انسان به كشنده بودن زهر علم قطعي دارد و اين علم باعث مي شود كه انسان ها در تمام عمرشان حتي يك بار مرتكب آن نشوند ؛ با اين كه هر انساني مختار است و هر وقت كه اراده كند مي تواند با خوردن خودكشي كند ؛ چنانچه هستند انسان هاي ضعيف النفسي كه حتي با دانستن كشنده بودن زهر ، با خوردن آن خود كشي مي كنند .

و يا مثلاً هر انسان عاقل ، آگاه و آبرو داري كه در جامعه داراي منصب و مقام رفيعي است ، هرگز اتفاق نمي افتد كه بدون لباس و لخت و عريان در ملأ عام ظاهر شود ؛ با اين كه در انجام آن كاملا مختار است ؛ اما چون به عواقب آن آگاه است ، حتي انجام آن را تصور نمي كند .

و يا مثلاً مادري كه فرزندي شيرخواري دارد ، هر گز تصور اين را نمي كند كه چاقو بردارد و سر فرزند خودش را ببرد ؛ با اين كه اين عمل از اعمال اختياري مادر است ؛ اما علم اين شير خوار فرزند او است و علاقه شديدي به او مانع اين مي شود كه حتي اين فكر پليد را از سر بگذراند .

معصومين (عليهم السلام) از طرفي علم قطعي به عواقب گناه دارند و از طرف ديگر ذات خداوند را به حقيقت شناخته اند و مي دانند كه با انجام معصيت ، از دستور چه كسي سر پيچي خواهند كرد ؛ لذا در تمام طول عمرشان حتي فكر گناه را هم نمي كنند ؛ با اين كه در انجام آن قدرت كامل دارند .

مرحوم شيخ مفيد رحمت الله عليه در اين باره مي فرمايد :

العصمة لطف يفعله الله تعالي بالمكلف بحيث يمتنع منه وقوع المعصية وترك الطاعة مع قدرته عليهما .

عصمت ، لطفي از جانب خداوند كه شامل حال مكلف مي شود و او را از وقوع در معصيت و ترك اطاعت باز مي دارد ؛ با اين كه آن شخص قادر به انجام آن دو است .

النكت الإعتقادية - الشيخ المفيد - ص 37 .

براي اثبات اين علم براي معصومين عليهم السلام دلايل فراواني وجود دارد ؛ از جمله در بارهء حضرت آدم علي نبينا وآله وعليه السلام مي فرمايد :

وَعَلَّمَ آَدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا

البقره / 31

در بارهء حضرت داود و سليمان علي نبينا وآله وعليهما السلام مي فرمايد :

وَلَقَدْ آَتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَي كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ . وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ

النمل / 15_ 16 .

و نيز مي فرمايد :

عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَي غَيْبِهِ أَحَدًا . إِلَّا مَنِ ارْتَضَي مِنْ رَسُولٍ

الجن / 26_ 27 .

در بارهء حضرت يوسف علي نبينا وآله وعليه السلام مي فرمايد :

وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آَتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ . وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ . وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَي بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ .

يوسف / 22_23 .

و باز در بارهء حضرت يوسف علي نبينا وآله وعليه السلام مي فرمايد :

وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ

يوسف / 33 .

همچنين از زبان حضرت يعقوب علي نبينا وآله وعليه السلام وقتي كه فرزندانش وي را به خاطر گريه بر حضرت يوسف ملامت مي كردند ، مي فرمايد :

قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَي اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ

يوسف / 86 .

و در بارهء حضرت لوط علي نبينا وآله وعليه السلام مي فرمايد :

وَلُوطًا آَتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ تَعْمَلُ الْخَبَائِثَ .

الأنبياء / 74 .

و در بارهء رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد :

َلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ

البقره / 120

وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ

البقره / 145 .

اين علم الهي خاص ، لطفي است كه خداوند به بندگان برگزيدهء خودش عطا كرده و سبب و منشأ ايجاد ملكهء تقوي تا عالي ترين درجهء آن ؛ يعني عصمت شده است . مثلاً در بارهء حضرت يوسف عليه السلام همين علم باعث شد كه مرتكب فاحشه نشود ؛ با اين كه كاملاً در انجام آن مختار بوده است .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | محمد جعفر سليماني | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٢ بهمن ١٣٨٧ |
اگر اکتسابي باشد اين مسئله مطرح مي شود پيامبري همچون حضرت عيسي چگونه در بدو تولد به اين مرتبه رسيده است و چه مراحل و امتحاني را گذرانده است و مي توان موارد ديگري هم برشمرد ؟

پاسخ:
با سلام
در متن پاسخ آمده است که عصمت اکتسابي است و نه علم امامت و نبوت ؛ و علت اين عصمت ، داشتن علم امامت و نبوت است که خداوند از دوران طفوليت به ايشان داده است (البته همانطور که در پاسخ گفته شده است ، داشتن اين علم منافات با عصمت اکتسابي ندارد ، بلکه ائمه و پيامبران قدرت بر خلاف نيز داشته اند و قدرت ايشان بر عصيان از ساير افراد بيشتر است ، و سبب گمراهي عده بسياري مي شد ؛ به عنوان مثال اگر حضرت عيسي در همان کودکي وقتي به سخن مي آمد از اين قدرت استفاده کرده و خود را خدا معرفي مي کرد چه مي شد ؟ همان مطلبي که در بودائيان در مورد بودا مطرح مي کنند که وي در کودکي به زبان آمده و خود را به عنوان الهه مطرح کرده است و به همين سبب او را خدا مي دانند - کتاب اديان و مکتب هاي فلسفي هند نوشته داريوش شايگان ، جلد اول ، دين بودا-)
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
2 | محمد خسروي زاده | Iran - Galleh Dār | ١٢:٠٠ - ٢٤ اسفند ١٣٨٧ |
شما در بالا اظهار داشتيد كه انبيا اول مورد امتحان قرار ميگيرند و سپس به آنها عصمت داده ميشود . باتوجه به سوال بعدي هم ميتوان دريافت كه حضرت عيسي هم هنري نكرده كه از همان كودكي پيامبر بوده و سپس به او علمي به نام عصمت داده اند(چون در كودكي نيازي نبوده) . نه تنها حضرت عيسي حتي ديگر پيامبران وقتي كه هنوز عصمت ندارند چگونه ميتوانند پيامبر شوند؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اگر آنچه را بوداييون در مورد بودا ذكر مي كنند (كه مي گويند او در گهواره سخن گفت و خود را به عنوان خدا معرفي كرد) ، ببينيد ، براي شما مشخص مي شود كه حضرت عيسي نيز با وجود اختيار ، و قدرت براي منحرف كردن مردم ، هدايت را برگزيد . عيسي كه در گهواره قدرت بر سخن گفتن داشت ، مي توانست همانند بودا مردم را به خود ، و نه خدا ، دعوت كند ؛ و بعد از اين امتحان خداوند به او عصمت را عطا كرده است ، و ادعاي عدم ضرورت براي عصمت عيسي با وجود آنكه او در كودكي هدايت مردم را به عهده گرفت ، ادعاي باطلي است .
موفق باشيد.
گروه پاسخ به شبهات
3 | مهرداد | Syria - Damascus | ١٢:٠٠ - ٠٥ فروردين ١٣٨٨ |
بسم ا... ا...هم عجل لوليک الفرج بحق زينب الکبري-س السلام عليکم متشكر از بابت پاسختان -ايراد از بيان حقير بوده است پوزش مي طلبم. در سه نکته جمع بندي کرده و سئوال خود را مي پرسم: 1:عصمت معصوم نتيجه ي علم اوست. 2:علم معصوم از لطف خداوند است. 3:غير معصوم علم ندارد و راحت تر گناه مي کند. پس اينجا افضليت معصوم نسبت به غير معصوم در چيست اگر عصمت معصوم نتيجه ي علمي است که خداوند خاصه به معصوم عطا کرده است ديگر افضليت وجود ندارد؟ بايد گفت گناه نکردن معصومين با گناه نکردن افراد عادي تفاوت بسياري دارد و مي شود گفت ارزش گناهي که ما نمي کنيم به مراتب بالاتر است از گناهي که معصومين نمي کنند چرا که هيچ علم و شهود و وجدان خاصي به ما عطا نشده است!!! در آخر از پاسخهايي که به حقير عطا مي کنيد سپاس گذارم - اجرتان با مولا علي (ع) ا...هم عجل لوليک الفرج بحق زينب الکبري-س ياحق

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
پاسخ شما به اين سوال قبلا داده شده بود :اصل اشكال شما در همان مقدمه اول است .
1- عصمت معصوم معلول علم او به بدي گناه نيست ؛ بلكه او علم به بدي گناه داشت ، و قدرت بر گناه نيز داشت ، اما باز مانند ساير مردم خوبي را انتخاب كرد .
2- در گناه هاي عادي ، اگر معصوم ، عصيان نكند ، مردم از او برتر هستند ، اما اگر او گناه كند ،‌ بسيار بدتر از مردم است .
3- براي معصوم گناهان و خطاهاي ديگري غير از خطاهاي مردم ، به حساب مي ايد (حسنات الابرار سيئات المقربين) معصوم به خاطر علم الهي خويش وظايف بسيار سنگين تري از يك فرد عادي دارد ؛ و به خاطر تحمل همين وظيفه سنگين است كه به اين مقام رسيده است . و نه به خاطر ترك گناهان عادي ساير بشر .
4- به خاطر اين علم ، قدرت صاحب علم بر گناه بسيار بيشتر از ساير مردم است ، و او مي تواند گناهاني كند كه در دنيا ، به حدي برسد كه به راحتي ادعاي خدايي كرده و مردم نيز او را خداي خويش بدانند (همان مطلبي كه در مورد بودا ادعا شده و در مورد دجال روايت آن آمده است).
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
4 | مهرداد | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٥ فروردين ١٣٨٨ |
بسم ا... السلام عليکم فرموديد عصمت اکتساب است نه علم امامت و نبوت - در نتيجه اين علم است که باعث عصمت مي شود و اين علم را هم که خداوند در حق معصومين عليهم السلام لطف کرده است پس باز هم اين گناه نکردن ارزشي ندارد چرا که لطف خداوند است نه تلاش معصوم چون که اگر علم به آنها عطا نمي شد مثل ما از عاقبت گناهان باخبر نبودند و شناخت ومعرفتشان در حد ما بود و در نتيجه مثل ما راحت تر دچار گناه مي شدند اما حال که به آن بزرگان خداوند مهربان علم لطف کرده است بنابراين گناه نمي کنند و لذا هيچ فضيلتي برايشان نيست و هر چه هست لطف خاص خداوند است نه تلاش معصوم! ا...هم عجل لوليک الفرج بحق زينب الکبري-س ياحق

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
بهتر بود نگاهي دقيق تر مي انداختيد ، عصمت نتيجه علم است ، اما لازمه علم نيست ؛ همانطور كه هر كسي كاري انجام مي دهد ، بايد از روش انجام آن آگاهي داشته باشد ،‌ اما اين دليل نمي شود كه هر كس از روش انجام كار آگاهي داشت ، ان كار را انجام دهد .
همانطور كه گفته ايد اگر ائمه اين علم را نداشتند ، نمي توانستند معصوم باشند ،‌ اما آيا هر كس اين علم را داشت ، معصوم مي شود ؟ قطعا خير ؛ زيرا اختيار از او سلب نشده است و مي تواند با استفاده از اين علم (همانطور كه با مثالي كه در پاسخ قبلي براي شما گفتيم) مردم را گمراه كند .
همان مطلبي كه در مورد دجال ، اهل سنت نقل كرده اند كه او قدرت و علم بسيار دارد و حتي قدرت بر زنده كردن مردگان نيز دارد و با استفاده از اين قدرت ، و علم ، مردم را گمراه مي كند .
و يا شيطان كه تمامي طرق هدايت را دانسته و مردم را از آن باز مي دارد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
5 | مهرداد | Syria - Damascus | ١٢:٠٠ - ٠٨ فروردين ١٣٨٨ |
با سلام

ممنون از پاسختان- اجرتان يا حيدر کرار

ا...هم عجل لوليک الفرج بحق زينب الکبري-س
يا علي مدد
6 | س .د | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٧ فروردين ١٣٨٨ |
اگر به لطف خداوند پيامبران و ائمه در اثر کمال ايمان و پس از گذراندن امتحانهاي الهي به علم قطعي و شهودي نائل شده اند که عصمت آنها نتيجه اين علم است با توجه به اکتسابي بودن عصمت افراد ديگري غير از انبياء و ائمه مي توانند به مقام عصمت برسند يا خير در اين صورت اين قضيه چگونه با عدالت خداوند قابل جمع است؟؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اشكال شما در اصل بحث عدالت است ، زيرا اين اشكال را مي توان به نحوي كلي تر نيز مطرح كرد ! اگر رسيدن به مراتب والاي ديني اكتسابي است ، آيا غير انسان از جمله مي تواند به اين مراتب برسد ؟ قطعا خير ؛ پس لابد خداوند عادل نيست !
اصل اختلاف در خلقت ، منافات با عدالت نداشته بلكه مطابق حكمت است ، به بعضي اختيار داده شد و به بعضي خير ؛ و در بين موجوداتي كه به آنها اختيار داده شد ، عده اي قابليت رشد و كمال به حد نبوت را داشته و البته از طرف مقابل احتمال سقوط به پايين ترين دركات ، و عده اي احتمال رشد به حدي والا از ايمان ، و از طرف مقابل احتمال سقوط به مكاني نه مانند دسته قبل .
البته اين گروه نيز مي توانند به عصمت برسند ؛ اما نه عصمتي مانند گروه قبل ، بلكه عصمتي مختلف از آن . يعني تنها ترك گناه يا نيت آن ، و نه ترك غفلت از مقام عبوديت .
و اين خود نشانه عدالت است كه از هر كس به اندازه قدرت او طلب مي كنند .
اما اينكه همه را در خلقت يكسان ننمود ، خود مقتضاي حكمت او است .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
7 | امير حسين كماني | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٣ مرداد ١٣٨٨ |
با عرض سلام سوال حقير اين است كه چرا خداوند عصمت را به اهل بيت يا ساير پيامبران بادرجات متفاوت عطا فرمود با پاسخ به اين سوال است كه تفاوت ايشان با سايرين اشكار مي شود

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
خداوند در آيه قرآن مي‌فرمايد «تلك الرسل فضلنا بعضهم علي بعض» ؛ هيچ دو شخصي مانند يكديگر (در همه جهات) نيستند و همين اختلاف ، سبب اختلاف در درجات است .
اما اينكه آيا عصمت اهل بيت در درجات مختلفي با يكديگر قرار دارد ؟ ثابت نشده است .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
8 | اميرحسين كماني | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠١ شهریور ١٣٨٨ |
آيااختلاف درتعدادترك اولي هاي پيامبران نسبت به يكديگر نميتواند دليل تفاوت ايشان در عصمت باشد.نكته اينكه پرسش بنده دقيقااين بود(باذكر تفاوت در عصمت)كه علت عطاي عصمت به پيامبران واهل بيت(ع) چه بوده است.درپاسخ به برخي عزيزان فرموده ايد:عصمت نتيجه علم است وعده اي قابليت رشدوكمال به حدنبوت راداشته اند.علت عطاي اين علم وقابليت چيست؟آياامتحانات وبلاهاي وارده به اين عزيزان درعالم قبل ازاين جهان وسربلندي ايشان دراين امتحانات را مي توان دليل عطا شمرديا علم خداوند به اول واخر وظاهروباطن علت اين امر است؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
علت اختلاف در قابليت‌ها ، حكمت سرشار الهي است ، كه اگر همه به صورت يكسان قابليت داشتند و همه به يك صورت بودند ، ديگر بسياري از امتحانات معني پيدا نمي‌كرد . يكي از مهمترين امتحانات الهي ، همين اختلاف است .
اما فعليت پيدا كردن اين مقام همانطور كه در روايات امده است ، امتحاناتي است كه از ائمه قبل از حصول اين مقام گرفته شده است (طبق برخي روايات در عالم ديگر)
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

9 | مهدي محمدزاده | Iran - Urmia | ١٢:٠٠ - ١٦ ارديبهشت ١٣٨٩ |
با سلام و با تشكر از پاسخ هاي منطقي شما طبق برخي روايات در عالم ديگر ؟ 1) طبق كدام روايات ؟ 2) ايا اين امتحانات مختص عده اي هستند يا عموميت دارند 3) حكمت خداوند در خلق انسانهاي ناقص الخلقه كه قادر به فكر كردن نيستند در چيست؟ ايا به نظر شما اين انسانها روحشان هم مثل جسمشان ناقص است.؟ و ان را مصداق اصل اختلاف در خلقت ميدانيد؟ 4) ايا نمتوان جواب اين سوالات را به راحتي طبق گفته دكتر بهرام الهي سير تكامل در زندگي هاي گذشته دانست در اين صورت حكمت خداوند به راحتي قابل درك نيست؟

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

1- روايت ذيل يكي از روايات مورد استشهاد است :

7 - محمد بن الحسن ، عن سهل بن زياد ، عن ابن محبوب ، عن عبد الرحمن بن كثير عن داود الرقي قال : سألت أبا عبد الله عليه السلام عن قول الله عز وجل : " وكان عرشه على على الماء "

فقال ... فلما أراد الله أن يخلق الخلق نثرهم بين يديه فقال لهم : من ربكم ؟ فأول من نطق : رسول الله صلى الله عليه وآله وأمير المؤمنين عليه السلام والأئمة صلوات الله عليهم فقالوا : أنت ربنا ، فحملهم العلم والدين ، ثم قال للملائكة : هؤلاء حملة ديني وعلمي وأمنائي في خلقي وهم المسؤولون ، ثم قال لبني آدم : أقروا لله بالربوبية ولهؤلاء النفر بالولاية والطاعة ، فقالوا : نعم ربنا أقررنا ، فقال الله للملائكة : أشهدوا . فقالت الملائكة شهدنا على أن لا يقولوا غدا : " إنا كنا عن هذا غافلين أو يقولوا إنما أشرك آباؤنا من قبل وكنا ذرية من بعدهم أفتهلكنا بما فعل المبطلون " يا داود ولايتنا موكدة عليهم في الميثاق

الكافي - الشيخ الكليني - ج 1 ص 133

2- اين امتحان ، طبق همين روايت مربوط به همه بني‌آدم است !

3- انسان‌هاي ناقص الخلقة بر دو نوع‌اند :

الف) انسان‌هايي كه (همانطور كه شماگفتيد) قادر به فكر كردن نيستند !

ب) انسان‌هايي كه قادر به فكر كردن هستند ،ولي قدرت جسمي آنان محدود است !

گروه اول ، مانند كساني كه ديوانه هستند ، هيچ تكليفي ندارد !

گروه دوم ، تكليف دارند ، اما حساب و كتاب آنان راحت‌تر از ديگران و پاداششان بيشتر از آنان خواهد بود (طبق روايات هركه در دنيا سختي بيشتري ببيند حساب راحت‌تري خواهد داشت و همچنين هركس در دنيا با سختي بيشتر كاري انجام دهد ، پاداش بيشتري خواهد برد)

حكمت خلقت هر دو گروه نيز ، مانند حكم جاري بر تمام خلق است ، كه اختلاف در اصل خلقت و ايجاد سبب امتحان است .

4- حتى اگر سير تكامل را قبول كنيم ،‌باز منافات با حكمت ندارد ! زيرا خداوند حكيم عالم را طوري آفريده است ، كه به صورت سير تكاملي ، به اين مرحله برسد ! (اگرچه تمام اين نظرات در جاي خود قابل نقد است)

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

10 | امير | Iran - Khorramshahr | ١٥:٤٢ - ١٥ شهریور ١٣٨٩ |
چرا در داستان زندان بودن حضرت يوسف در قرآن، به اين مضمون مي‌فرمايد: شيطان باعث نسيان در حضرت يوسف شد و حضرت يوسف به هم زنداني خود سفارش كرد كه سفارش او را به پادشاه بكند؟ آيا اين با معصوم بودن در تضاد نيست؟

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

طبق تفاسير شيعه و روايات ، ضمير در آيه «فانساه الشيطان ذكر ربه» به همراه حضرت يوسف باز مي‌گردد و نه به حضرت يوسف ! يعني شيطان همراه يوسف را از ياد آوردن يوسف در نزد پادشاه بازداشت !

با اين تفسير ديگر اشكالي وارد نمي‌شود !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

11 | عليرضا | Iran - Tehran | ١٣:٤٨ - ١٣ تير ١٣٩٠ |
با سلام
بايد با انصاف گفت که اين نظريه شما قابل قبول است.وبايد گفت که دانش و بينش به علاوه اراده قوي معصومان عليهم السلام چنان شخصيت شايسته اي از آنان به ظهور مي رساند که به اختيار مي توانند به هيچ گناهي اقدام نکنند و دچار لغزش علمي و عملي نشوند.اما نکته اصلي اين است که با توجه به اينکه مذهب ما شيعه اهل البيت مي گوييد که حضرات معصومين از بدو تولد تا پايان زندگي عصمت دارند-نکته اين است که اين علم و اراده نيرومند در دوره کودکي چه مقدار نقش آفرين در پاکي و پاکدامني معصومان عليهم السلام دارند؟که اين در مقاله ذکر نشده است.
لطفا اين جواب را بررسي کنيد.
انبيا و امامان عليهم السلام از آن جهت به فضيلت عصمت از ناحيه خداي متعال افتخار يافته اند چون به اختيار خود از همه ظرفيت ها و توانمنديها و قابليت فکري و روحي خود در جهت کسب خشنودي پروردگار بهره بردند و بيش از ديگر افراد بشر شايستگي خود را براي رسيدن به اين امتياز مهم به نمايش گذارده اند و دوران کودکي آن بزرگواران به راستي و درستي همچون صفت امين دادن به حضرت سيد المرسلين محمدبن عبدالله صلي الله عليه و آله وسلم در دوران جاهليت نشانه نيک کرداري پيامبر ار آغاز زندگي تا پايان آن است.پس امتياز عصمت به آنان بي دليل نبوده بلکه يک روال منطقي را سپري کرده است.در نتيجه خداي بزرگ به آنان پاداش والايي ارزاني داشته وآنان را از هر لغزش عملي و علمي باز داشته و پاک ساخته است تا آنان بتوانند هاديان و پيام آوران براي جامعه جهاني باشند.بر اين اساس برخي آيات قرآن وروايات حضرات معصومين عليهم السلام به باز گويي اين حقيقت اشاره دارد.قرآن کريم عصمت معصومين عليهم السلام را محصول نهايي پارسايي وپاداش ارزش هاي معنوي است که خداي متعال به بندگان شايسته ارزاني داشته است.از اين رو خداوند در قرآن نتيجه تلاش خالصانه پرهيزکاران را دارا بودن آنان از امتياز فرقان و رهايي از همه تنگناهاي زندگي دنيا يه شمار مي آورد.خداوند در آيه 29سوره انفال پاداش کوشش انسان پرهيزگار در اطاعت از فرامين الهي را دستيابي وي به امتياز فرقانم ناميده و چنين مي فرماييد:يا ايها الذين آمنوا ان تتقوا الله يجعل لکم فرقانا و يکفر عنکم سيياتکم ويغفر لکم و الله ذوالفضل العظيم يعني:اي کساني که ايمان آورده ايد. اگر از خدا بپرهيزيد براي شما وسيله اي جهت جدا ساختن حق از باطل قرار مي دهد و گناهنتان را مي پوشاندو شما را مي آمورزد و خداوند صاحب فضل عظيم است.عبارت (ان تتقوا الله يجعل لکم فرقانا)يکي از مهمترين موضوعات در نتيجه گيري از افعال اختياري انسان را بيان نموده است و آن اين که انسان در مسير راههاي پيش روي خود همواره با لغزشها ترديد ها نااميديها بر خورد مي کند و گاه خود را تا لبه پرتگاه مي بيند در همين جاست که سخت نيازمند دستگيري است تا وي را از فرو رفتن در سرا شيبي رهايي بخشد.وشناخت راه درست از نادرست -خوب وبد و در نهايت مسير سعادتمندي و نگون بختي در آخرت کار آسان و راحتي نمي تواند باشد از اين رو مي بينيم بسياري از انسانها چون ار اين نيرو بر خوردار نيستند-گرفتار کجروي و بندگي آرزوهاي دنيوي و دوري از طاعت و عبادت الهي مي شوند.پس لازمه رهايي از اين تاريکيها و قرار گرفتن در راه نور و روشنايي فهم ودرک قوي مي خواهد و خداوند فرم.ده است اين شناخت ميان حق وباطل يا به بيان قرآن فرقان از پرهيز گاري و پارسايي به دست مي آيدو انسان در سايه پرهيز گاري از گناه و هواي نفساني جان خود را صاف مي کند و به جلوه هاي حق نزديک مي شود و کم کم با دانش و بينش نوراني از هر لغزش و علمي وعملي پاک مي گردد.ودر آيه ديگر مي فرمايد:من يتق الله يجعل مخرجا يعني :هر کس از خداوند پروا کند براي او دري مي گشايد.
اکنون با برداشت از اين آيات ميتوان گفت:وقتي انسان از راه اعمال اختياري و با پارسايي به اين درجه از بندگي خداي متعال رسيد-پاداش دستيابي به اين مرتبه بلند و والا نمي تواند چيزي جز رهايي از تاريکيها و ورود به به سرزمين روشنايي دل و پاکي از از هر آلودگي به گناه باشد وبه اين لحاظ خداوند در آيه257سوره بقره مي فرماييد:خداوند سرور مومنان است که آنان را از تيرگيها به سوي روشنايي مي برد.
در نتيجه انسان واز جمله حضرات معصومين عليهم السلام با اعمال اختياري پارسايانه و پرهيزکارانه به درجه اي ميرسند که نتيجه اش تشحيص حق از باطل است. وبه اين ترتيب روح و جسم خود را از نزديکي به گناه باز مي دارد و در مقام علمي چنان راه بر آنان روشن است که هرگز دچار خطا و اشتباه و سهو ونسيان نمي شود واين همان مفهوم عصمت است.
امام صادق در روايتي در بحار الانوار جلد 10صفحه 170 مي فرماييد:به راستي و درستي خداوند گرامي وبزرگ انسانهايي از فرزندان آدم برگزيد و تولد آنان را در پشت مردان و رحم زنان نگه داشت و پيامبراني که پاکترين فرزندان آدمند از ميان اينان انتخاب کرد اين کار را خداوند انجام داد نه به سبب طلب و خواسته اي که اينان از خداوند دارند-بلکه از آن جهت خداوند در هنگام آفرينش اينان مي دانست که فرمانبردار اويند و به عبادت و اطاعت وي مي پردازند و هيچ گونه شرکي نسبت به او روا نمي دارند(پس عنايت خداوند به اينان)به واسطه فرمانبرداري بوده است در نتيجه به اين کرامت و منزلت والا در نزد پروردگار رسيدند.
پس با توجه به اين آيات فرآن و احاديث معصمومان عليهم السلام ميتوان نتيجه گرفت که وقتي انسان به مقام عصمت مي رسد در اين صورت تفاوتي ميان دوره هاي زندگي آنان از کودکي تا پايان عمر آنان وجود ندارد زيرا با رسيدن به منزلت عصمت حقايق همه امور -ظاهر و باطن-در ديده معصوم روشن ودر حضور و شهود وي قرار مي گيرد پس صدور گناه و راي به خطا و اشتباه يا سهو و نسيان تصور نمي شود تا بتوان آنرا تصديق کرد.
امام هادي (ع)در دعاي روز عيد غدير مي فرمايد:سلام بر تو اي خبر بزرگي که در آن مردم با هم اختلاف دارند و از او مي پرسند سلام برتو اي امير المومنين.
با تشکر
12 | محمدصادق عبداله زاده مطلق | United States - Cheyenne | ٢١:٢٥ - ٠٩ مهر ١٣٩١ |
سلام عليکم خواهشمندم سؤالات زير را به صورت دقيق و مجزا پاسخ دهيد : 1 . آيا عصمت فقط موهبتي است از جانب خدا و فقط او عطا ميکند يا اکتسابي است تا بتوانند بندگان به آن دست يابند؟ 2 . اگر عصمت داراي انواعي است ؛ انواع آن را نام ببريد؟ 3 . آياغير از پيامبران و امامان کس ديگري هم ميتواند به مقام عصمت دست يابد؟ متشکرم

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
جواب ها به ترتيب از اين قرار است:
1-عصمت موهبتي است الهي كه افرادي كه لائق آن بوده‏ اند خداوند با آنان موهبت كرده - است و چون خداوند داراي علم گسترده و غير محدود است به لياقت انسانها آگاهي كامل دارد از اين رو آنان را كه شايستگي آن را داشته باشد با اين امتياز تخصيص مي‏ دهد و با وجود اين نيرو ديگر اختيار گناه و معصيت از آنان صورت نمي‏ گيرد.در حقيقت افرادي با جنبه اختياري و ارادي خود توانستند به مقامي برسند كه لياقت عصمت را داشته باشند
2-مقصود از عصمت دو نوع مصونيت است،‌كه منتخبان خداوند از اين دو نوع مصونيت برخوردار بوده اند : 1- مصونيت از گناه ، 2- مصونيت از خطا و اشتباه. مقصود از مصونيت از گناه، و خطا و اشتباه، اينست كه مقام انبياء الهي و اوصياء نه تنها گناهي انجام نداده اند، بلكه هيچ گونه اشتباهي نيز از آنان سر نمي زده است. به عبارت ديگر، انبياء و اوصيا آنها، از يك نوع خصوصيّت و ويژگي برخوردار بودند، كه گناه و اشتباه را براي آنان غيرممكن مي ساخت. به هنگام دريافت وحي و ابلاغ آن به مردم، انبياء الهي ضرورتاً مي بايست از اشتباه بدور باشند؛ چرا كه هيچ گونه احتمالي از جانب مردم، مبني بر اشتباه پيامبر درگيرندگي و رسانندگي وحي الهي، نبايد وجود داشته باشد. در غير اين صورت، اعتماد مردم نسبت به گفته هاي او، سلب مي گردد. بنابراين عصمت پيامبران از اين حيث اجباري است، و موهبتي است از جانب خداوند
3- در يك جمع بندي كلي، مي توان با توجه به ادلّه نقلي و عقلي، براي چهار گروه قايل به ويژگي عصمت شد:
الف پيامبران كه فلسفه نبوت و ارسال رسل از سوي خداوند ايجاب مي كند آنان معصوم باشند ب-فرشتگان الهي ج- دسته سوم امامان معصوم هستند كه عصمت آنان، با ادلّه عقلي و نقلي فراواني قابل اثبات است كه نمونه آن آيه شريفه عهد و حديث متواتر و مورد اتفاق فريقين يعني حديث ثقلين مي باشد؛
د- دسته چهارم شخصيت هاي بزرگ الهي همچون حضرت زهرا(عليها السلام). عصمت ايشان نيز با دلايل نقلي فراواني قابل اثبات است،
البته همه انسان ها، مي توانند با پيمودن مراتب والاي معرفت و ايمان، به مرحله اي از مصونيت از گناه و لغزش دست يابند كه آن را عصمت اختياري مي نامند كه البته غير از عصمت به معناي اصطلاحي آن است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
13 | عليرضا ن | Iran - Tehran | ٢٤:٤٢ - ١١ مهر ١٣٩١ |
با سلام گروه پاسخ به شبهات، حضرت علامه طباطبائي در تفسير الميزان ذيل ايه 124سوره بقره مي فرمايند که :( كه از اين دو آيه(يعني ايات ، و جعلنا هم ائمه يهدون بامرنا) بر مى آيد وصفيكه از امامت كرده ، وصف تعريف است و ميخواهد آنرا بمقام هدايت معرفى كند از سوى ديگر همه جا اين هدايت را مقيد بامر كرده ، و با اين قيد فهمانده كه امامت بمعناى مطلق هدايت نيست ، بلكه بمعناى هدايتى است كه با امر خدا صورت مى گيرد و اين امر هم همانست كه در يكجا درباره اش فرموده : ((انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون ، فسبحان الذى بيده ملكوت كل شى ء))، (امر او وقتى اراده چيزى كند تنها همين است كه بآن چيز بگويد بباش ، و او هست شود، پس منزه است خدائيكه ملكوت هر چيز بدست او است )، و نيز فرموده : ((و ما امرنا الا واحدة كلمح بالبصر)): (امر ما جز يكى نيست آنهم چون چشم بر هم زدن ).و انشاءاللّه بزودى در تفسير اين آيه بيان خواهيم كرد كه : امر الهى كه آيه اول آنرا ملكوت نيز خوانده ، وجه ديگرى از خلقت است كه امامان با آن امر با خداى سبحان مواجه ميشوند، خلقتى است طاهر و مطهر از قيود زمان و مكان ، و خالى از تغيير و تبديل و امر همان چيزيست كه مراد بكلمه (كن ) آنست و آن غير از وجود عينى اشياء چيز ديگرى نيست ، و امر در مقابل خلق يكى از دو وجه هر چيز است ، خلق آن وجه هر چيز است كه محكوم به تغير و تدريج و انطباق بر قوانين حركت و زمان است ، ولى امر در همان چيز، محكوم باين احكام نيست ، اين بود اجمالى از معناى امر، ). گروه پاسخ به شبهات ، چرا در آيات ، امر به معناي فرمان در مقابل نهي نيست؟ و اين امر که خداوند در مورد امامت اورده است، با واژه امر در آيات و شاورهم فى الامر، چه تفاوتي دارد؟ خلاصه دليل اينکه واژه امر در آياتي که هدايت امامان به امر خداوند دانسته است، چرا امر به معناي فرمان در مقابل نهي نيست؟ لطفاً اگر مي شود، سريع تر جواب دهيد. با تشکر

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
امر داراي معني زيادي است و اگر در آيه اي و يا جايي ماده امر ذكر شد، دليل بر اين نيست كه حتما به معناي امر دستوري و در مقابل نهي باشد بلكه آياتي داريم كه به معناي غير فرمان است مانند َلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَ أَجْمَعُوا أَنْ يَجْعَلُوهُ في‏ غَيابَتِ الْجُبِّ وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هذا وَ هُمْ لا يَشْعُرُونهنگامى كه او را با خود بردند، و تصميم گرفتند وى را در مخفى‏گاه چاه قرار دهند، (سرانجام مقصد خود را عملى ساختند) و به او وحى فرستاديم كه آنها را در آينده از اين كارشان با خبر خواهى ساخت در حالى كه آنها نمى‏ دانند يوسف 15 و امر در آيه شاورهم بالامر به معناي كار است و در آيه يهدون بامرنا در بيشتر ترجمه ها به معني فرمان معنا شده است و اينجا بعضي از مفسرين اشاره كرده اند كه مقصود اين است كه به اذن ما هدايت كنند و يا اينكه به انچه كه وحي شده مردم را هدايت كنند
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
14 | مجتبي | Iran - Hamadan | ٢٤:٥٨ - ٠٧ مرداد ١٣٩٢ |
سلام لطف کنيد شبهاتي را که آيات زير بر عصمت پيامبر وارد ميسازند را پاسخ دهيد(فوري) فاعلم انه لا اله الا الله واستغفر لذنبک وللمومنين والمومنات والله يعلم متقلبکم ومثواکم انا فتحنا لک فتحا مبينا .ليغفر لک الله ما تقدم من ذنبک وما تاخر ويتم نعمته عليک ويهديک صراطا مستقيما .وينصرک الله نصرا عزيزا يا ايها النبي لم تحرم ما احل الله لک تبتغي مرضات ازواجک والله غفور رحيم الم يجدک يتيما فآو.ووجدک ضالا فهدي

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي؛ در مورد آيه ابتداي سوره فتح علامه طباطبائي (رضوان الله تعالي عليه) مي‌فرمايند: هرچند از واژه ذنب گناه به ذهن ما خطور مي‌كند‌ ولي معناي واقعي ذنب گناه نيست؛ بلكه آثار سوء است. و از كلمه غفران هم ما معمولاً‌ معناي بخشش را استفاده مي‌كنيم و حال آن‌كه معناي غفران پوشش است نه بخشش. و لذا در اينجا قرآن مي‌فرمايد: اي پيامبر! ما فتح مبيني را نصيب تو كرديم، تا بپوشانيم براي تو آن‌چه را كه مقدم شده از آثار سوء و آن‌چه كه تأخير افتاده. خداوند نعمتش را با اين بر شما تمام كرده است.
در اينجا با توجه به اين كه اين آيه يا در قضيه صلح حديبيه و يا فتح مكه نازل شده است، مراد از اين ذنب آثار سوئي است كه در نزد قريش نسبت به نبي مكرم بوده است؛ چه قبل از هجرت، چه بعد از هجرت. پيامبر اكرم، قبل از هجرت تمام بساط عقيدتي قريش را بهم زد و با مباني اعتقادي و بت پرستي آنها مبارزه كرد. و بعد از هجرت هم رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در عزوات متعدد شخصيت‌هاي برجسته قريش را به خاك مزلت انداخت و لذا قريش نسبت به نبي مكرم، كينه سخت در دل داشتند و آثار سؤئي از اين عمل كرد نبي مكرم؛ چه قبل از هجرت و چه بعد از هجرت، در دل قريش بود؛ همان‌گونه در رابطه با حضرت موسي (عليه السلام) هم كه وقتي خداوند او را مأمور مي‌كند براي هدايت بني اسرائيل و غبطيان مي‌گويد: «وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ.»
من نسبت به غطبيان احساس مي‌كنم كه ذنبي دارم. حضرت موسي هم غبطي را كه ظلم كرده و مهدور الدم بود، از ظلم بازداشت نه تنها گناهي نكرد؛ بلكه به وظيفه بندگي و الهي‌اش عمل كرد. لذا «وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ» يعني آثار سوئي از اين عملكرد من در اذهان بني اسرائيل و غبطيان و فرعونيان است. ذنب در آيه 19 سوره محمد صلي الله عليه و آله كه مي فرمايد: «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَ مَثْواكُمْ » هم به همين معناست.
آيه اول سوره تحريم هم مربوط به قضيه اي است كه رسول الله صلي الله عليه و آله با سوگند عمل حلالي را بر خود حرام كرده بودند، چون خاصيت سوگند همين است كه وقتى به عملى متعلق شود آن را واجب مى‏ كند، و چون به ترك عملى متعلق شود آن عمل را حرام مى ‏سازد، منظور از تحريم چنين تحريمى است، نه اينكه حرمت آن عمل را براى شخص خودش تشريع كرده باشد، چون پيغمبر نمى ‏تواند چيزى را كه خدا حلالش كرده بر خود و يا بر همه تحريم كند، و چنين اختيارى ندارد. در ضمن اين آيه بر گنهكار بودن رسول الله صلي الله عليه و آله هيچ دلالتي ندارد.
مراد از "ضلال" در آيه «وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدى» گمراهى نيست بلكه مراد عدم هدايت است، و منظور از هدايت نداشتن رسول خدا (ص)، حال خود آن جناب است، و يا صرفنظر از هدايت الهى مى ‏خواهد بفرمايد اگر هدايت خدا نباشد تو و هيچ انسانى ديگر از پيش خود هدايت نداريد مگر به وسيله خداى سبحان، پس رسول خدا (ص) هم نفس شريفش با قطع نظر از هدايت خدا ضاله و بى راه بود، هر چند كه هيچ روزى از هدايت الهى جدا نبوده و از لحظه‏ اى كه خلق شده بود ملازم با آن بود، در نتيجه آيه شريفه در معناى آيه زير است، كه مى ‏فرمايد: «ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ» ، و از همين باب است كلام موسى كه بنا به حكايت قرآن كريم از آن جناب گفته بود: «فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ»، يعنى هنوز به هدايت رسالت اهتداء نشده بودم.(تفسير الميزان ذيل آيات مربوطه)
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
15 | سارا | Iran - Tehran | ٠١:١٢ - ٢٥ آذر ١٣٩٢ |
با سلام
عصمت از اشتباه وگناه پيامبران چگونه توجيه ميشود با اينکه نقل شده حضرت موسي قبل از رسالت فردي را به قتل رسانده بودند وبعد توبه کردند ويا داستان حضرت يونس وامثالهم

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

دراين خصوص به اين آدرسها رجوع کنيد




موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

16 | Rza Azizoglu | Azerbaijan - Baku | ١٥:٣٣ - ٢٥ آذر ١٣٩٢ |
سلام عليكم
آنها كه با تمام قوتشان سعي مي كنند كه اثبات كنند كه پامبر اعظم گنهكار بوده است هدفشان چيست؟
به قول ديگر در اثبات شدن گنهكاري پيامبر اينها چه سودي مي برند؟
17 | احمد | Iran - Isfahan | ١٤:٢٤ - ٠٢ دي ١٣٩٦ |
ایا با این اوصاف می توان گفت که عصمت اهل بیت هم اکتسابی بوده و هم جبری؟ . اختیار به این معنی که توانایی گناه داشته اند ولی چون از عواقب آن اطلاع دارند گناه نمی کردند و اجبار به این معنی که خدواند در بعضی اوقات از گناه کردن اهل بیت جلوگیری می کرد

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
توضیح بیشتر در قسمت نظرات همین مقاله بیان شده است
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
18 | پارسا | Iran - Khorramshahr | ١١:٢٩ - ٠٤ بهمن ١٣٩٦ |
سلام
آاین جمله که ائمه در مسائل دینی و احکام معصوم بوده اند و نه در همه امور(از جمله امور دنیوی) صحیح است؟

پاسخ:
با سلام
خیر این جمله صحیح نمی باشد؛ زیرا ادله عصمت دلالت بر عصمت معصومین از بد تولد تا آخر عمر از هر گونه خطا و سهو و نسیانی دلالت دارد.
برای اطلاع بیشتر در رابطه با عصمت اهل بیت علیهم السلام به لینک های زیر مراجعه کنید:
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=5236
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=6339
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
19 | خشایار | Iran - Piranshahr | ٢٣:٣٦ - ٢٠ بهمن ١٣٩٦ |
شما گفته اید"معصومين (عليهم السلام) از طرفي علم قطعي به عواقب گناه دارند و از طرف ديگر ذات خداوند را به حقيقت شناخته اند" ولی پیامبر گفته است در ذات خدا تفکر نکنید. ذات خداوند قابل شناخت نیست.چرا که اگر باشد محدود می شود.
20 | ذوالفقار | Iran - Tehran | ١٢:٤٦ - ١٧ آذر ١٣٩٧ |
سلام بس و تولی در روایات در شان چه کسی نازل شد؟

پاسخ:
با سلام
برخی از علمای شیعه و اهل سنت پذیرفته‌اند که این آیه در مورد پیامبر است و گفته‌اند که پیامبر در اینجا ترک اولی مرتکب شده است؛ اما مرحوم علامه طباطبایی نمی پذیرد که این آیه در مورد پیامبر نازل شده باشد؛ چرا که اولاَ: خود قرآن این فرد را معرفی نکرده است و تنها صفات او را گفته است.
ثانیاَ صفاتی را بیان کرده است که از شأن پیامبر اکرم(ص) بسیار دور هستند چون پیامبر(ص) نمی تواند عبوس باشد و از آن بدتر اغنیاء را به صدر نشاند و فقراء را از خود براند، در حالی که در سورة «ن» که قطعاَ قبل از این سوره نازل شده می فرماید:« وَ إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ، و راستی که تو را خویی والاست!»
و هم در سورة شعراء که قطعا قبل از سورة عبس نازل شده است فرمود:« وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَک الأَقْرَبِینَ وَ اخْفِض جَنَاحَک لِمَنِ اتَّبَعَک مِنَ الْمُؤْمِنِینَ، و خویشانِ نزدیکت را هشدار ده و برای آن مؤمنانی که تو را پیروی کرده‏اند، بال خود را فرو گستر
ثالثاَ: قبح ترجیح دادن اغنیاء با این که غنی ملاک برتری نیست و فضیلت محسوب نمی شود بر کمال فقیر و روی آوردن به اغنیاء و اعراض از فقرا خود امری است که قبح آن عقلی است و منافات با کرامت انسانی دارد و نیاز به نهی لفظی ندارد.
رابعاَ: در مجمع البیان روایت از امام صادق(ع) نقل شده است که این سوره در باره مردی از بنی امیه نازل شد که نزد پیامبراکرم(ص) بود و ابن ام مکتوم آمد و وقتی ایشان را دید خود را جمع و جور کرد و رو ترش کرد و صورتش را از ایشان بر گرداند. و خداوند این داستان را حکایت کرده و سر زنش نموده است.
محقق بزرگ شیعه مرحوم «سید مرتضى» این شان نزول را پذیرفته است.
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها