2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
ادله عقلي امامت / انكار رحلت رسول خدا توسط عمر بن خطاب (1)
کد مطلب: ٥٢٧٣ تاریخ انتشار: ٢٢ شهریور ١٤٠٢ تعداد بازدید: 5103
حبل المتین » نقد خلافت خلفای سه گانه
ادله عقلي امامت / انكار رحلت رسول خدا توسط عمر بن خطاب (1)

اعلمیت شرط خلیفه، انکار رحلت پیامبر توسط عمر و آیات فوت پیامبر، سکت شدن عمر با سخنان ابوبکر
حبل المتین 93/01/31

بسم الله الرحمن الرحیم

تاريخ : 93/01/31

مجري :

دريا غريق مرحمت بي کران تو هفت آسمان تجلي رنگين کمان تو

خورشيد ناز مي کشد از ذره هاي خاک آن جا که صبح مي گذرد کاروان تو

صدها فرشته بال نهادند بر زمين تا دامن خديجه بود ميزبان تو

بهتر شد آن زنان قريشي نيامدند حوا و مريم است پرستار جان تو

بر قلب هاي خسته ما هم نزول کن اي جبرئيل تا به سحر همزبان تو

يک شاخه ياس در دل مجنون کاشتم تنها به احترام مزار نهان تو

اللهم صل علي فاطمه وابيها وبعلها وبنيها وسر المستودع فيها بعدد ما احاط به علمک .

ميلاد با سعادت ام الائمه و النجباء ، حضرت صديقه طاهره ، فاطمه زهرا (سلام الله عليها ) را تبريک و شاد باش عرض مي کنيم و اميدواريم که خداوند اين روز را براي همه مسلمين و شيعيان عالم مبارک و ميمون قرار دهد .

شما شاهد برنامه حبل المتين هستيد ، برنامه اي که تاريخ اسلام و وقايعي را که در صدر اسلام به وجود آمده را در غوطه بحث و بررسي قرار داده و در يک واکاوي عالمانه مباحث را پيگيري مي کند . عمده مطالبي هم که تقديم حضور شما مي شود ، از کتب برادران اهل سنت است که هم عزيزان اهل سنت ما بهتر ارتباط برقرار کنند و هم اسناد حقانيت اهل بيت ﴿علهيم السلام﴾ است .

در خدمت استاد عزيز و گرامي ، حضرت آيت الله حسيني قزويني هستيم و به نيابت از شما اين روز را به ايشان تبريک عرض مي کنم .

آيت الله حسيني قزويني :

بنده هم اين روز بزرگ ، روز ميلاد با سعادت صديقه طاهره ، فاطمه زهرا (سلام الله عليها ) را به تمام مسلمانان تبريک عرض مي کنم . در ابتداي مبحث امشب نکته اي را مطرح کنم که اين آقايان وهابي به خاطر عداوت و شقاوت ذاتي که با عترت نبي مکرم اسلام (صلي الله عليه و آله) دارند ، اعتراض مي کنند که چرا شما روز بيستم جمادي را روز زن و روز مادر قرار داديد . شما بايد روز ولادت عايشه را روز زن قرار دهيد .

چرا روز ولايت حضرت زهرا (س) روز زن است نه روز ولادت عايشه؟

من نمي دانم که اين ها چه عداوتي با حضرت زهرا (سلام الله عليها ) دارند که با کمال بي حيايي کاريکاتور حضرت زهرا (سلام الله عليها ) را پخش کرده اند . علماي اهل سنت هم اين قدر از خود معرفت نسبت به ايشان نشان ندادند که اطلاعيه يا بيانه اي بدهند که حضرت زهرا (سلام الله عليها ) فقط مربوط به شيعه نيست ؛ بلکه زهراي مرضيه (سلام الله عليها ) براي همه مسلمان ها مقدس است .

اين ها مي خواهند ولادت حضرت را به عنوان روز زن زير سؤال ببرند و مي گويند که اين روز را روز دختر قرار بدهند . اين چه مسخره بازي است که اين ها انجام مي دهند . اگر شما واقعا به عايشه علاقه داريد و او را دوست داريد ، که يقين هم داريم ، شما او را دوست نداريد ؛ بلکه شما فعلا عايشه را براي شيعه ، پيراهن عثمان کرده ايد . اگر واقعا راست مي گوييد ، اين اهانت هايي را که در کتاب هاي شما نسبت به عايشه است ، بر داريد .

بنده از اين آقايان سؤالي دارم ، اگر اين ها واقعا مي خواهند عايشه را الگو قرار دهند ، آيا حاضرند همسران خودشان را ، البته شايد اگر همسرانشان را بگوييم به آن ها بربخورد ، مادرانشان را بياورند در اين شبکه ها و همان رواياتي را که از عايشه ، در مورد مسائل جنسي خودشان با رسول مکرم اسلام (صلي الله عليه و آله) ، نقل کرده اند ، را به همان شکل براي مردم بيان کنند ؟

ما يقين داريم اين مسائل افتراء به عايشه است ، که هيچ زن عاقلي نمي آيد مسائل محرمانه خود با همسرش را در ملأ عام مطرح کند . اين افراد حرف هايي را نقل مي کنند که اگر پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) نقل کرده ، رسالت ايشان زير سؤال مي رود . اگر عايشه نقل کرده ، باز هم نمي دانيم که چه بگوييم . اگر يک زن اين مسائل را بيان کند ، در حقيقت به همسرش خيانت کرده است و هيچ کس هم چنين کاري را انجام نمي دهد . ما هم مطمئنيم کساني که اين مسائل را مطرح کرده اند ، افتراء و دروغ است و اگر شهامت دارند اين روايات را انکار کنند . اگر هم که عايشه را الگو قرار داده اند ، مادران مکرمه خود را در اين شبکه ها بياورند و همان صحبت هايي را که به عايشه نسبت داده اند را مطرح کنند .

آيا حاضرند چنين کاري را انجام دهند يا نه ؟

حضرت زهرا س ، سيده زنان يا حضرت مريم؟

اين آقا مي گويد : درست است ما در روايات داريم که حضرت زهرا (سلام الله عليها ) سيده زنان بهشت است ؛ اما قرآن مي گويد که سيده زنان عالم ، حضرت مريم (عليها السلام) است . ما که نمي توانيم از قرآن دست برداريم .

آيا اين عداوت با حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله عليها) نيست ؟ اگر حضرت مريم (عليها سلام ) سيده زنان عالم و بالاتر از حضرت زهرا (سلام الله عليها) است ، اين خداي مو فرفري و الاغ سوار شما ، پرونده حضرت مريم (عليها السلام) را در روز قيامت گم مي کند كه حضرت زهرا (سلام الله عليها ) در روز قيامت ، سيده نساء اهل الجنه مي شود . يا اين که نه ، حضرت مريم (عليها السلام) نعوذ بالله وارد بهشت نمي شود و جاي ديگري مي روند ؟

اگر حضرت مريم (عليها السلام) كه به قول شما سيده زنان اهل بهشت است ، وارد بهشت مي شوند در حقيقت اين مسأله با مبناي شما خلاف قرآن نيست ؟ شما اين تضاد را چگونه مي خواهيد حل کنيد ؟

عجيب است مي گويد : در قرآن اين است که سيده نساء العالمين است و فضيلت دارند . پس اگر اين گونه است ، قوم بني اسرائيل هم «فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ» است . در اين صورت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) و مسلمانان هم زير سؤال مي روند . اگر رسول خدا (صلي الله عليه و آله) هم در روز قيامت به بهشت بروند ، مي گويند يهودي ها و بني اسرائيل بر همه عالميان فضيلت دارند .

بنده نمي دانم که اين ها به چه علت با اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام ) اين گونه عداوت دارند که به بهانه هاي مختلف قداست اهل بيت (عليهم السلام) را در اين عصر رسانه ، زير سؤال مي برند ؟ در زمان سابق خدا و پيغمبر اين ها ابن تيميه در جمع سي يا چهل نفري صحبت هايي مي‌کرد که اهميت نمي دادند و ذهبي هم اين ها را معرفي کرد که همه از افراد کودن ، خائن ، بي عقل و مکار ... بوده اند و به قولي خوب و بد را تشخيص نمي دادند و فقط به دنبال ابن تيميه بودند .

اما امروز حداقل شما براي بينندگان خود احترام قائل شويد و اين طور مطالب را مطرح نکنيد .

به هر حال ما اميدواريم که عزيزان اهل سنت ما با اين شبکه ها تماس بگيرند يا با ما تماس بگيرند و مرز خود را با اين وهابي ها و دشمنان اهل بيت (عليهم السلام) جدا کنند ، کاري که بسياري از اين عزيزان انجام مي دهند .

ما با حضرات اهل سنت هيچ مشکلي نداريم ، همان طوري که بارها گفته ايم . سخنان مراجع ما برايمان ملاک است و همين امروز هم که در محضر آيت الله مکارم شيرازي بوديم و به مناسبت روز ميلاد حضرت زهرا (سلام الله عليها ) سخنراني مي کردند ، فرمودند : اهانت به مقدسات اهل سنت حرام و گناهي نابخشودني است . آيت الله سيستاني هم مي گويند : عزيزان اهل سنت . ما با اهل سنت مشکلي نداريم .

ادله عقلي امامت

مجري :

در هفته هاي گذشته سه شاخه را بيان کرديم . گفتيم که حاکم اسلامي بايد اعلم ، اعدل و اشجع جامعه باشد ، که در قسمت علم ، احاديث متعددي را در خصوص اعلميت حضرت امير (عليه السلام ) خدمت شما تقديم کرديم و در مقابل ، براي اين که شما عزيزان بتوانيد مقايسه اي انجام دهيد ، با اين که ما قصد جسارت از طرح اين مطالب را نداريم ، مباحث مربوط به خلفا را هم مطرح کرديم .

بجث ما در رابطه با مسائلي بود که براي خليفه دوم اتفاق افتاده بود و جناب ابن قيم جوزيه آن ها را مطرح کرده بود و ما از حضرت استاد سؤال مي کرديم و ايشان پاسخ مي دادند .

ادامه سؤالات بنده هم در همين رابطه است که يک مطلب جديد ديگر را مي خواهيم پيگيري کنيم.

حضرت استاد ! با توجه به مباحث گذشته که خدمت شما بوديم ، بعضي از مباحث براي خليفه دوم مخفي مانده که يکي از آن مسائل ، عدم آگاهي خليفه دوم نسبت به رحلت رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله) است . لطف کنيد اين مسئله را توضيح دهيد که اصلا اين مسئله به چه معناست ؟

عدم آگاهي خليفه دوم به ضروري ترين مسائل

آيت الله حسيني قزويني :

همان طور که در جلسات قبل بيان کرديم ، آقاي ابن قيم و ابن حزم اندلسي مواردي را از عدم آگاهي خليفه دوم به ضروري ترين مسائل را مطرح مي کند . البته ما نه قصد جسارت و نه قصد اهانت داريم ؛ بلکه هدف ما اين است که بعضي مسائل را بدون هيچ اظهار نظر و تحليلي ، نقل کنيم که چنانچه از يک شيعه سؤال کردند ، چرا امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) را به عنوان خليفه قبول داري و عمر و ابوبکر را قبول نداري ، بتواند جواب دهد يا اگر عزيز اهل سنتي مي خواهد تحقيقي داشته باشد ، سرنخي به آن عزيزان داده باشيم .

اين مسائلي چيز هايي است که در تاريخ آمده و ابن قيم جوزيه از شخصيت هاي برجسته اهل سنت است علاوه بر اين که تفکرات سلفي دارد و شاگرد و ناشر افکار ابن تيميه هم است .

اين که ايشان خيلي محترمانه کلمه جهل عمر را بيان نمي کند و حال اين که در کلمات ديگر بزرگان واژه جهل استعمال شده ، مسأله مخفي ماندن اين احکام بر خليفه را ايشان مطرح مي کنند و ما گفتيم که خيلي سخن محترمانه و زيبايي است ؛ اما با واقعيت هيچ تطبيقي ندارد .

اين عبارت ابن قيم جوزيه است :

وکما خفي عليه قوله تعالي : «إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ» وقوله « وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ»

بر خليفه دوم مخفي ماند کلام خداوند :

اين آيه قرآن است و مخاطبينشان صحابه هستند ، پيشاپيش صحابه هم مهاجرين هستند و پيشاپيش آن ها بدريون هستند . حال اگر فرض براي ما بعد از 1400 سال روي کاغذ قرآن را مي خوانيم ، آن ها شاهد نزول قرآن بودند و نبي مکرم اسلام (صلي الله عليه و آله) شبانه روز آيات قرآن را براي آن ها مي خواند . اگر براي ما مخفي بماند يا به فرض آگاهي نداشته باشيم ، شايد عذر ما پذيرفته شود ؛ اما براي آن هايي که مخاطبين اوليه و مستقيم اين مسائل بود ، شايد مقداري دشوار باشد .

ايشان مي گويد :

وکما خفي عليه قوله تعالي : «إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ» وقوله « وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ» حتي قال: والله کأني ما سمعتها قط قبل

بر خليفه دوم مخفي ماند کلام خداوند : اي پيامبر ! تو ميميري و ديگران هم مي ميردند .

البته بعضي وهابي ها علم کرده اند شما که مي گوييد رسول خدا (صلي الله عليه و آله) زنده است ، آيه قرآن مي گويد : «إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ»... حتي عبارت ابن قيم و ابن تيميه را ببينند که مراد از ميت اين است که اي پيامبر شما در اين دنيا جاودانه نيستيد و يک روز از اين دنيا به آخرت منتقل مي شوي .

ابن قيم جوزيه در کتاب الروح خود ، با ادله متعدد ثابت کرده که براي روح هيچ مرگي نيست و با مرگ از يک منزل به منزل ديگر منتقل مي شود . از اين طرف اين آيه را مي بينند و از طرف ديگر آيه :

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ . آل عمران/169.

تصور نکنيد که شهدا مرده اند ؛ بلکه آن ها زنده اند و نزد خداوند شان روزي مي خورند .

شما وهابي ها نمي فهميد و قضيه نبي مکرم (صلي الله عليه و آله) به مراتب مقامشان از شهدا بالاتر است . اگر شهيدي به درجه شهادت رسيده ، به دستور رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به شهادت رسيده اند . مضافا بر اين که آقايان اتفاق نظر دارند که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) هم به شهادت رسيده و مسموم شده اند . عبارت عبد الله بن مسعود است که مي گويد :

عن عبد الله بن مسعود ، قال : لئن أحلف تسعا أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قتل قتلا أحب إلى من أن أحلف واحدة أنه لم يقتل ، وذلك أن الله اتخذه نبيا واتخذه شهيدا .

السيرة النبوية - ابن كثير - ج 4 - ص 449 – 450 .

اگر من صدبار قسم بخورم که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به شهادت رسيده ، بهتر از اين است که يک بار بگويم که ايشان به مرگ طبيعي از دنيا رفته اند.

پس خود رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) هم به شهادت رسيده اند .

پس مقامشان به مراتب از ديگر شهدا بالاتر است . نه تنها نبي مکرم (صلي الله عليه و آله) ؛ بلکه ديگر پيامبران هم ، اين گونه هستند .

فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا. النساء/69.

شهدا مرتبه سوم هستند .

ما قصد داريم که چند برنامه در مورد توسل داشته باشيم ؛ چون يکي از اسبابي که وهابيت براي انحراف اذهان بعضي ها استفاده مي کنند ، عمدتا توسل است ؛ يعني اگر وهابي ها در توسل خلع سلاح شوند ، ديگر حرفي براي گفتن ندارند . چون در اين جا ثابت مي شود که بحث توسل آن ها ، ضد قرآن و سنت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) و اقوال تمام بزرگان است .

چند روز قبل از اين کارشناس وهابي پرسيده شد که آقاي شافعي در مورد توسل اشعاري دارد ، نظر شما در اين باره چيست ؟ گفتند : اگر امام شافعي در باره توسل اشعاري دارد ، خودش هم گفته اگر سخن من با قرآن مخالفت کرد ، آن را به ديوار بزنيد يا اين که زير دست و پاي خود بياندازيد .

اين سخن آقاي شافعي مخالف قرآن است . ولي بنده از عزيزان شافعي اين خواهش را دارم که از اين کارشناس وهابي بپرسند که آقاي شافعي به قبر ابو حنيفه و اهل بيت (عليهم السلام) متوسل مي شد . از طرفي هم آقاي محمد بن عبد الوهاب در مجموعه مؤلفات خود ، جلد اول ، صفحه 147 مي گويد :

أن من جعل بينه وبين الله وسائط يدعوهم أنه كافر مرتد حلال المال والدم

کسي که بين خود و بين خداوند واسطه قرار دهد ، کافر و مرتد است و مال و خونش هم حلال است .

محمد بن عبد الوهاب ، مجموعه مؤلفات ، ج 1 ، ص 147

آيا شما امام شافعي را مسلمان مي دانيد يا نمي دانيد ؟ اگر مسلمان مي دانيد ، پس شما تابع مکتب محمد بن عبد الوهاب نيستيد. اگر کافر مي دانيد ، که قطعا هم کافر مي دانيد ؛ پس شما حتي ائمه اهل سنت را هم قبول نداريد و به اين شکل مورد هجمه قرار مي دهيد .

علي اي حال آقاي ابن قيم جوزيه مي گويد :

وکما خفي عليه قوله تعالي : «إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ» وقوله « وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ» حتي قال: والله کأني ما سمعتها قط قبل .

از خليفه دوم مخفي ماند قول خداوند : اي رسول ! تو مي ميري و ديگران هم مي ميرند . و قول ديگر خداوند که محمد (صلي الله عليه و آله) رسول خدا ست و قبل از آن هم پيامبراني بوده اند . اگر رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بميرد يا شهيد شود ، به دوران جهالت بر مي گرديد . خليفه گفت : به خدا قسم ، قبل از اين من اين آيه را نشنيده بودم .

در اين جا بحث ، بحث مخفي بودن نيست . اين عبارت ابن قيم است ، اگر اين عبارت را مثلا علامه حلي (ره) مي فرمودند ، شما چه کار مي کرديد ؟

بنده مطالبي را از کتاب هاي خود عزيزان اهل سنت بيان مي کنم تا اين عبارت مقداري روشن و واضح شود . هيچ قضاوتي هم درباره اين مطالب نمي کنيم اين که درست است يا درست نيست . خود عزيزان اهل سنت در اين زمينه ، تحقيق و بررسي کنند . ما فقط آن مطالب را نقل مي کنيم :

ترس مردم از عمر بعد از وفات رسول خدا (صلي الله عليه و آله)

عن القاسم أن عايشة قالت .... لقد خَوَّفَ عُمَرُ الناس وَإِنَّ فِيهِمْ لَنِفَاقًا فَرَدَّهُمْ الله بِذَلِكَ.

بخاري نقل کرده از عايشه که گفت : زماني که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) از دنيا رفت عمر باعث ترس در بين مردم شد ، در ميان آن ها نفاق بوده و به خاطر اين ترس ، نفاق از بين رفت .

بخاري ، محمد اسماعيل ، صحيح بخاري ، ج 4

عبارت بعدي هم از عايشه ، همسر پيامبر (صلي الله عليه و آله) است :

عن عَائِشَةَ رضي الله عنها زَوْجِ النبي صلى الله عليه وسلم أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم مَاتَ وأبو بَكْرٍ بِالسُّنْحِ قال إِسْمَاعِيلُ يَعْنِي بِالْعَالِيَةِ فَقَامَ عُمَرُ يقول والله ما مَاتَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قالت وقال عُمَرُ والله ما كان يَقَعُ في نَفْسِي إلا ذَاكَ وَلَيَبْعَثَنَّهُ الله فَلَيَقْطَعَنَّ أَيْدِيَ رِجَالٍ وَأَرْجُلَهُمْ

از عايشه نقل شد که وقتي رسول خدا (صلي الله عليه و آله) از دنيا رفتند ، ابوبکر در خارج از شهر در منطقه اي به نام سنح بود عمر بلند شد و گفت : به خدا قسم رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نمرده است . عايشه گفت که عمر گفت : به خدا قسم چيزي غير از اين به ذهن من نمي رسد که خداوند رسولش را دو باره مبعوث خواهد کرد ، تا اين که پيامبر (صلي الله عليه و آله) بيايد و دست و پاي يک گروه از مردان را قطع کند .

بخاري ، محمد اسماعيل ، صحيح بخاري ، ج 3، ص1341

بنده هيچ اظهار نظري در اين رابطه ندارم و از علماي بزرگوار اهل سنت تقاضا دارم که با ما تماس بگيرند و در اين رابطه توضيحاتي را بيان کنند ؛ چون اين عبارت را ما متوجه نمي شويم که منظور خليفه دوم از بيان اين عبارت چيست که خداوند رسولش را دوباره مبعوث مي کند تا دست و پاي گروهي از مردان را قطع کند .

آيا منظور ايشان رجعت است يا نه ؟ عبارت ما مات رسول الله با عبارت ليبعثنّه الله سازگاري دارد يا نه ؟ يعني رسول خدا (صلي الله عليه و آله) از دنيا رفته و دوباره مبعوث مي شوند .

منظور از اين که مي گويد : دست و پاي يک عده را قطع مي کند ، چيست ؟ آيا آيه قرآن و يا روايتي از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در اين زمينه بوده ؟ روايت هم که در صحيح بخاري نقل شده و نمي توانيد به سند آن خدشه وارد کنيد . ما به شارحين صحيح بخاري هم که مراجعه کرديم ، توضيح قانع کننده اي در اين مورد نيافتيم .

نکته بعدي مطالبي است که در کتاب هاي ديگر بيان شده است . آقاي طبراني ، متوفاي 360 هـ از سالم بن عبيد نقل مي کند :

فقبض رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم فقال عُمَرُ رضي اللَّهُ عنه لا أَسْمَعُ رَجُلا يقول مَاتَ رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم إِلا ضَرَبْتُهُ بِالسَّيْفِ

طبراني از سالم بن عبيد نقل کرده : زماني که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) از دنيا رفتند ، عمر گفت : من نشنوم کسي بگويد رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مرده است و گرنه او را با شمشير مي کشم .

طبراني ، سليمان بن احمد بن ايوب ابو القاسم، معجم الکبير ، متوفاي 360 هـ ، ج 7 ، ص 56

قال الهيثمي : رواه الطبراني و رجاله ثقات ....

هيثمي مي گويد : طبراني آن را نقل کرده و روات آن ثقه هستند .

هيثمي ، علي بن ابي بکر ، مجمع الزوائد ، ج 5 ، ص 183

قال الصالحي الشامي : وروي الطبراني برجال ثقات ...

صالحي شامي هم مي گويد : طبراني روايت را با روات ثقه نقل کرده است .

صالحي شامي ، محمد بن يوسف ، سبل الهدي و الرشاد ، ج 11 ، ص 257

اين که اين افراد اشتباه کرده اند ، ما قضاوت را به عهده علماي بزرگوار اهل سنت مي گذاريم . با اين توصيفات روايت صحيح و درست است .

عدم قبول مرگ رسول خدا (صلي الله عليه و آله) از طرف عمر

مطلب بعدي را آقاي آلوسي بيان مي کند که فکر مي کنم ايشان مورد قبول همه آقايون باشد :

فقد روى أبو هريرة أنه رضي الله تعالى عنه قام يومئذ فقال : إن رجالا من المنافقين يزعمون أن رسول الله صلى الله تعالى عليه وسلم توفي وإن رسول الله صلى الله تعالى عليه وسلم والله ما مات ولكن ذهب إلى ربه كما ذهب موسى بن عمران فقد غاب عن قومه أربعين ليلة ثم رجع إليهم بعد أن قيل : قد مات والله ليرجعن رسول الله صلى الله تعالى عليه وسلم كما رجع موسى فليقطعن أيدي رجال وأرجلهم زعموا أن رسول الله صلى الله تعالى عليه وسلم مات فخرج أبو بكر فقال : على رسلك ياعمر أنصت فحمد الله تعالى وأثنى عليه ثم قال : أيها الناس من كان يعبد محمدا فإن محمدا قد مات ومن كان يعبد الله تالى فإن الله تعالى حي لا يموت ثم تلى هذه الآية ) وما محمد إلا رسول ( إلى آخرها فوالله لكأن الناس لم يعلموا أن هذه الآية نزلت حتى تلاها أبو بكر يومئذ فأخذها الناس من أبي بكر و قال عمر : فوالله إلا أن سمعت أبا بكر تلاها...

آلوسي از ابو هريره نقل مي کند که عمر گفت : مرداني از منافقين فکر مي کنند که رسول الله (صلي الله عليه و آله) از دنيا رفته اند .

طبري از زهري از سعيد بن مسيب از ابي هريره نقل کرده : زماني که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) از دنيا رفت ، عمر بن خطاب گفت : تعدادي از منافقين فکر مي کنند که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) از دنيا رفته ، به خدا قسم رسول خدا(صلي الله عليه و آله) از دنيا نرفته ؛ بلکه ايشان نزد خداوند رفته ، همان گونه که موسي بن عمران نزد خداوند رفته بود و بعد از چهل روز ميان قوم خود برگشتند ، در حالي که قوم حضرت موسي (عليه السلام) فکر مي کردند که ايشان از دنيا رفته اند . خليفه دوم مي گويد : به خدا قسم ، پيامبر (صلي الله عليه و آله) رجوع مي کند و دست و پاي کساني را که گفته اند رسول خدا (صلي الله عليه و آله) از دنيا رفته ، قطع مي کنم .

آلوسي ، ابي الفضل شهاب الدين محمود ، روح المعاني ، ج 4 ، ص 74

اين مطلب هم براي ما روشن نيست ، آيا هر کس فکر کند که رسول خد (صلي الله عليه و آله) از دنيا رفته ، منافق است . آيا اين شامل افرادي از صحابه هم مي شود که گفته اند رسول خدا (صلي الله عليه و آله) از دنيا رفته اند ، مي شود ، شامل قرآن هم مي شود که مي فرمايد : «إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ»... آيا ناشر فرهنگ نفاق است ؟ خود آقاي ابوبکر که گفته : پيامبر (صلي الله عليه و آله ) از دنيا رفته ، شامل ايشان هم مي شود يا نه ؟

در اين جا يک سؤال ديگر هم مطرح مي شود که حضرت موسي زماني که رفت به قومش گفت که من نزد خداوند مي روم و سي روز در بين شما نيستم ، که ده روز هم اضافه شد و در مجموع حضرت موسي (عليه السلام) چهل روز در بين قوم خود نبودند . حال آيا رسول خدا (صلي الله عليه و آله) هم به مردم گفت که من نزد خداوند مي روم ؟ آيا در اين زمينه آيه اي از قرآن يا روايتي داريم ؟

بازهم در اين جا يک سؤال ديگر مطرح مي شود بنده نه ديده ام و نه آيه اي در قرآن وجود دارد که بني اسرائيل گفته باشند ، حضرت موسي (عليه السلام) از دنيا رفته و بعد از مرگ آمده است .

اين موارد هم از چيز هايي است که برايمان واضح نيست و ما از اين آقايان مي خواهيم که توضيحاتي را بيان کنند .

مطلب بعدي که به دقت زيادي نياز دارد ، فرمايش آقاي ابوبکر است که در صحيح بخاري نقل شده است ، نقل بخاري هم که جرم نيست . گر چه عزيزان اهل سنت معتقدند که هر آنچه در صحيح بخاري نقل شده ، درست است ؛ اما ما فکر مي کنيم که تعداد زيادي از اين روايات از اسرائيلات است ؛ مثل نسبت هايي که به رسول خدا (صلي الله عليه و آله) و عايشه و ديگر صحابه داده اند .

اين صحيح بخاري بايد پالايش شود ؛ همان گونه که آيت الله مکارم شيرازي به تعدادي از فضلاي حوزه فرمودند که کتاب بحار الانوار را به صورت منتخب جمع آوري کنند به اين صورت که رواياتي را که ضعيف هستند و شايد با ديگر روايات همخواني نداشته باشد يا با قرآن در تضاد باشند ، را حذف مي کنند .

سخن ابوبکر در وفات رسول خدا (صلي الله عليه و آله)

در اين جا بخاري از عبد الله بن عباس نقل مي کند :

قال أبو سَلَمَةَ فَأَخْبَرَنِي بن عَبَّاسٍ رضي الله عنهما أَنَّ أَبَا بَكْرٍ رضي الله عنه خَرَجَ وَعُمَرُ رضي الله عنه يُكَلِّمُ الناس فقال اجْلِسْ فَأَبَى فقال اجْلِسْ فَأَبَى فَتَشَهَّدَ أبو بَكْرٍ رضي الله عنه فَمَالَ إليه الناس وَتَرَكُوا عُمَرَ فقال أَمَّا بَعْدُ فَمَنْ كان مِنْكُمْ يَعْبُدُ مُحَمَّدًا صلى الله عليه وسلم فإن مُحَمَّدًا صلى الله عليه وسلم قد مَاتَ وَمَنْ كان يَعْبُدُ اللَّهَ فإن اللَّهَ حَيٌّ لَا يَمُوتُ قال الله تَعَالَى ) وما مُحَمَّدٌ إلا رَسُولٌ ( إلى ) الشَّاكِرِينَ ( والله لَكَأَنَّ الناس لم يَكُونُوا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَهَا حتى تَلَاهَا أبو بَكْرٍ رضي الله عنه فَتَلَقَّاهَا منه الناس فما يُسْمَعُ بَشَرٌ إلا يَتْلُوهَا

بخاري از عبد الله بن عباس نقل مي کند که ابوبکر از خانه رسول خدا ﴿صلي الله عليه و آله ﴾ خارج مي شد ، عمر با مردم صحبت مي کرد : ابوبکر به عمر گفت : اي عمر بنشين ، عمر ننشست . مردم به طرف ابوبکر آمدند و عمر را ترک کردند . ابوبکر گفت : هر کس پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) را پرستش مي کرد ، او از دنيا رفته است و هرکس که خدا را عبادت مي کرد ، بداند که خداوند زنده اي است که هرگز نمي ميرد . خداوند مي فرمايد : قبل از حضرت محمد (صلي الله عليه و آله) پيامبران ديگري آمده بودند و رفته اند ...

ابوبکر گفت : به خدا قسم ، گويا مردم نمي دانستند که خداوند عالم اين آيه را نازل کرده تا اين که ابوبکر آن را تلاوت کرد و مردم از او اين آيه را گرفتند ...

بخاري ، محمد اسماعيل ، صحيح بخاري ، ج 1 ، ص 419

اين مسائل را هم آقايان پاسخ دهند که آيا بين مسلمانان پيغمبر پرست هم بود يا نه ؟

سؤال دوم : خليفه دوم که مي گفت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نمرده ، آيا پيامبر پرست بوده که چنين سخني را بيان کرده ؟

سؤال سوم : صحابه اي که نمي دانند چنين آيه اي نازل شده ، آيا مي توانند منشأ تشريع باشند ؟ و مي تواند گفتار و کردار آن ها ، سنت باشد ؟ آيا اين اشخاص مي توانند مصدر نقل شريعت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) باشند ؟

مسأله بعد اين که شما در رابطه با جمع آوري قرآن مي گوييد قرآن در زمان پيامبر (صلي الله عليه و آله) جمع آوري نشده . ابوبکر زماني که دستور جمع آوري قرآن را داد ، هر کس آيه اي از قرآن را مي آورد بايد شاهدي هم با خود مي آورد تا آن آيه را از او بپذيرند .

همين خليفه دوم آيه « الشيخ و الشيخه إذا زنيا » را آورد و چون شاهدي نداشت ، پذيرفته نشد . چه اتفاقي افتاد که ابوبکر به تنهايي اين آيه را خواند و همه مردم آن را پذيرفتند .

ابن کثير دمشقي ، متوفاي 774 هـ مي گويد :

وأقبل أبو بكر رضي الله عنه من السنح على دابته حتى نزل بباب المسجد واقبل مكروبا حزينا فاستأذن في بيت ابنته عائشة فأذنت له فدخل ورسول الله قد توفي على الفراش والنسوة حوله فخمرن وجوههن واستترن من أبي بكر إلا ما كان من عائشة فكشف عن رسول الله فحثى عليه يقبله ويبكي ويقول ليس ما يقوله ابن الخطاب شيئا توفي رسول الله والذي نفسي بيده رحمة الله عليك يا رسول الله ما أطيبك حيا وميتا ثم غشاه بالثوب ثم خرج سريعا إلى المسجد يتخطى رقاب الناس حتى أتى المنبر وجلس عمر حين رأى أبا بكر مقبلا إليه وقام أبو بكر إلى جانب المنبر ونادى الناس فجلسوا وأنصتوا فتشهد أبو بكر بما علمه من التشهد وقال إن الله عز وجل نعى نبيه إلى نفسه وهو حي بين أظهركم ونعاكم إلى أنفسكم وهو الموت حتى لا يبقى منكم أحد إلا الله عز وجل قال تعالى ) وما محمد إلا رسول قد خلت من قبله الرسل ( الآية فقال عمر هذه الآية في القرآن والله ما علمت أن هذه الآية أنزلت قبل اليوم

بعد از اين که ابوبکر اين آيه را خواند ، عمر گفت : آيا اين آيه در قرآن هست ؟ به خدا قسم تا امروز نمي دانستم قرآن چنين آيه اي هم دارد .

ابن كثير دمشقي ، ابي الفداء اسماعيل بن عمر ، البدايه والنهايه ، ج 5 ، ص 243 ،چاپ مکتبه معارف

مطالبي را که بيان کرديم در توضيح فرمايشات آقاي ابن قيم جوزيه گفته شد .

تماس بينندگان

بيننده : آقاي صبوري از شهر ري ـ شيعه

از استاد حسيني قزويني تقاضا دارم پيرامون روايتي در مسند حنبل توضيحاتي را ارائه دهند . مسند حنبل ، جلد 4 ، صفحه 275 روايت 1844 :

بيننده : ميثم از سنندج ـ اهل سنت

بنده شافعي مذهب هستم و متأسفانه ابن تيميه را براي خود الگو و اسطوره قرار داده بودم ؛ اما با تحقيقاتي که انجام دادم ، متوجه شدم که اشتباه کردم . در قرن هفتم ، حاکم سني مذهب شام ابن تيميه را بارها به خاطر انحرافات اعتقادي که داشت ، زنداني و تبعيد کرد . من و اجدادم هميشه يا علي مي گوييم ، يعني ما کافر و مشرک هستيم؟ . اگر به زعم آن ها حب آل محمد (صلي الله عليه و آله) رافضي گري است ؛ پس بدانند که ما هم رافضي هستيم .

استاد حسيني قزويني :

آقاي ذهبي در سير اعلام النبلاء ، جلد 10 ، ص 158 از قول امام شافعي نقل مي کند :

يا راكبا قف بالمحصب من منى واهتف بقاعد خيفنا والناهض

سحرا إذا فاض الحجيج إلى منى فيضا كملتطم الفرات الفائض

إن كان رفضا حب آل محمد فليشهد الثقلان أني رافضي

اي سواره در مني توقف کن ، اين موج جمعيتي که مي آيد و مي رود ، نگاه کن . اگر حب آل محمد رافضي گري است ، پس همه جن و انس شهادت بدهند که من رافضي هستم .

ذهبي ، شمس الدين محمد بن احمد بن عثمان ، سير اعلام النبلاء ، ج 10 ، ص 158

ابن حجر هيثمي مي گويد :

إن كان حب الولي رفضا فإنني أرفض العباد

اگر حب امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) رافضي گري است ؛ پس من رافضي ترين بندگان خدا هستم .

وَ أنّ المرتضى أبْدى مَحلّه لصارَ الناس طُرّاً سُجّداً له

كَفى في فَضل مولانا عَليّ وُقوعُ الشَكّ فيهِ أنّه اللّه

وماتَ الشافعيّ وليسَ يَدري عَليّ ربّهُ أم ربّه اللّه

اگر علي مرتضي (عليه السلام) آن حقيقت و آن باطن جايگاهي را که خداوند به او عطا کرده ، روشن کند ، مردم در برابر او سجده مي کنند ؛ همان طور که در برابر حضرت آدم سجده کردند .

در فضيلت مولي علي (عليه السلام) همين بس که بعضي ها شک دارند که او خدا است يا نه ؟ ....

ريحانه الادب ، ج 3 ، ص 163

ابن حجر هيثمي از علماي بزرگ شافعي از قول امام شافعي دارد که :

آلُ النبيِّ ذريعتي وهُمُو إليْهِ وَسِيلَتِي

2 أرْجُو بهمْ أُعْطَى غَداً بيدي اليمين صحيفتي

آل پيامبر (عليهم السلام) تکيه گاه من هستند و آن ها وسيله بين من و خداوند مي باشند .

من به برکت توسل به اهل بيت (عليهم السلام) اميدوارم که روز قيامت ، پرونده ام به دست راست داشته شود .

ديوان امام شافعي ، ج 1 ، ص 25

زيني دحلان ، سيد احمد ، الدرر السنيه في الرد علي الوهابيه ، ص 28

بيننده :

کارشناس شبکه وهابي کلمه ، شبهه اي را وارد کردند مبني بر اين که چرا رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به حضرت علي (عليه السلام) دستور دادند که قبرهايي را که ارتفاع دارند ، خراب کنند . سؤال بنده اين است که آيا اين مطلب درست است يا خير ؟

آيت الله حسيني قزويني :

اين که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) را فرستاد که قبرها را يکسان کند ، در مکه بود يا در مدينه ؟ اين مسئله را توضيح دهند . اگر مي گويند در مکه بود ، که اصلا رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مبسوط اليد نبودند که چنين دستوري صادر کنند به حدي که خودشان از مکه مخفيانه خارج شدند و هجرت کردند .

اگر مي گويند در مدينه چنين دستوري دادند ، تا قبل از ورود رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به مدينه ، مردم آن شهر که مسلمان نبودند و اتفاق نظر است که امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) قبل از هجرت در مدينه نيامده بودند و اولين باري که ايشان وارد مدينه شدند ، در زمان هجرت بود .

يا اين که مي فرماييد اطراف مدينه بودند . در اين صورت هم بايد بگوييم آيا مسلمان شده بودند يا نه ؟ آيا بعد از مسلمان شدن قبرها را بلند ساختند يا در زمان کفار بوده ؟

اين ها شعري گفته اند که در قافيه آن گير کرده اند . اول به اين سؤالات پاسخ دهند بعد شبهه وارد کنند . در آينده که به بحث قبور رسيديم ، اين مسئله را از کتب شيعه و اهل سنت مطرح خواهيم کرد ؛ چون ائمه (عليهم السلام) در تقيه کامل بودند و در خيلي از موارد جاسوسان افرادي را خدمت ائمه (عليهم السلام) مي فرستادند و مطالبي را از آن ها بر خلاف نظر فقها بگويند و اين خود باعث دردسر هم براي ائمه (عليهم السلام) مي شد و هم براي شيعيان .

لذا ائمه (عليهم السلام) پاسخ هاي را که در بعضي از روايات ، بعضي اوقات مي دادند ، بر محور تقيه بود . تقيه هم چيز است که صحابه ، تابعين و اتباع آن ها هم داشتند ؛ حتي در صحيح بخاري بحث تقيه را از نبي مکرم اسلام (صلي الله عليه و آله) نقل شده است .

بيننده : علي از زاهدان ـ شيعه

اين دوازده خليفه اي را که اهل سنت به آن معتقد هستند ، چه کساني هستند ؟ براي ما شيعيان که مشخص است . بنده از اهل سنت مي پرسم حضرت مهدي (عج الله تعالي فرجه الشريف )که برمبناي نظر شما در آينده خواهند آمد ، از چه نسلي هستند ؟ غير از اين است که حضرت از نسل رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) و اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب و حضرت زهرا و امام حسين (عليهم السلام) هستند . چگونه مي توانند كسي را كه اين رشته اهل بيت (عليهم السلام ) را تأييد مي کند را رها کرده و عقيده اي را قبول کنيد که بر مبناي عقيده بني مروان و بني اميه است ؟

مجري :

براي بنده جالب بود در مناظره اي که آقاي شريفي با کارشناسان يکي از شبکه هاي وهابي انجام مي دادند ، قبلا در اين روايت «لَا يَزَالُ هذا الدِّينُ عَزِيزًا مَنِيعًا إلى اثنى عَشَرَ خَلِيفَةً» ، تشکيک مي کردند و مي گفتند که اين روايت اشکال دارد و آن را رد مي کردند ، اما الان اعتراف مي کنند که اين روايت دوازده خليفه را قبول داريم که چهار نفر از آن ها آمدند و هشت نفر بعدي در آخر الزمان مي آيند .

ما نمي دانيم که حرف هاي قبلي اين ها را قبول کنيم يا حرف هاي حال حاضر آن ها را . باز هم خدا را شکر که اين روايت را بلاخره قبول کردند و فقط در مصاديق آن مشکل دارند ؛ ولي اين را بايد گفت که هيچ کس مانند تشيع براي اين حديث ، مصداقي ندارد ، خودشان هم اين مطلب را مي دانند .

بيننده :

قطعا اين تأييد کننده عقيده شيعه است ؛ يعني اگر هرکسي که به دنبال حقيقت است چه شيعه و چه تسنن اگر در اين باره تحقيق کنند ، يقينا حق را از باطل تشخيص مي دهد . در مورد حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه ) هم مورد مطالعه قرار دهند ، متوجه مي شوند که بايد آن حضرت از نسل رسول خدا (صلي الله عليه و آله) باشند .

بيننده : رضا از اصفهان ـ شيعه

بنده دو سؤال داشتم يکي اين که دو قبيله اي که در اطراف مدينه بودند ، قبيله بني قريظه و قبيله بني قينقاع توضيحاتي را ارائه دهيد . سؤال دوم بنده اين است که حضرت يوشع که مدفن ايشان در اصفهان مي باشد و معروف به لسان الارض هستند . دراين رابطه هم توضيحاتي بيان کنيد .

بر اساس مطالعاتي که داشتم در زمان قاجار در ايران بهائيت و در عربستان وهابيت به وجود آمدند . دليل به وجود آمدن اين فرقه ها اين بود که تفرقه بين مسلمانان ايجاد کنند و براي اين که به اهداف بلند مدت خود برسند ، اين فرقه هاي ضاله را به وجود آوردند . اين ها از طريق تفرقه مي خواهند اساس اسلام را زير سؤال ببرند و اين گونه اسلام را به جهان معرفي کنند که اين دين چيزي غير از کشت و کشتار و قتل و غارت نيست .

مجري :

اين سؤالات تاريخي را با برنامه استاد پيشوايي در ميان بگذاريد بهتر است ؛ چون ايشان در اين رشته تخصص دارند . اگر در مباحث کلامي و اعتقادي سؤالي داريد ، از حضرت استاد بپرسيد .

آيت الله حسيني قزويني :

بنده اين مطلب را بارها گفته ام که در سفري که به آمريکا داشتم و به مراکز علمي و دانشگاهي رفته بودم ، همه مي گفتند که جوانان مسيحي از رفتن به کليسا ها و از اين سخنان تکراري زده شده اند و به دنبال يک پايگاه و تکيه گاه مذهبي هستند که با عقل منطبق باشند . دوستان ما در اين مراکز اسلامي مي گويند : که ماهي نيست که در اين مراکز اسلامي جوان ها به دين مبين اسلام مشرف نشوند .

گرايش اين چنيني به دين مبين اسلام ، دولتمرداني غربي را به وحشت انداخته بود . اگر بخواهند بگويند که اسلام دين بدي است که نمي شود ؛ چون کساني که مسلمان شده اند ، در باره اين دين تحقيق و مطالعه کرده اند . به همين دليل فتنه اي ديگر به پا کرده اند که مسلمان ها را به جان هم بياندازند و کشت و کشتار را در کشورهاي اسلامي به راه انداخته اند .

در حقيقت يک توطئه براي اسلام گريزي چيده اند و مي گويند اگر مي خواهيد مسلمان شويد ، يا بايد انسان بکشيد و قلب آن را بخوريد يا اين که بايد کشته شويد ؛ ولي اين احمق ها نمي فهمند و اين کشت و کشتار را ترويج مي کنند . اين مفتي هاي مزدور هم جنايات آن ها را تأييد کرده و در حقيقت آن ها را در رسيدن به اهداف شومشان کمک مي نمايند .

قضيه تبليغات عليه اسلام در غرب بسيار زياد است فرقي نمي کند که شيعه باشد يا سني . مگر اين هايي که در سوريه کشته مي شوند ، شيعه هستند . اين ها با کمال وقاحت و بي حيايي با سر بريده فوتبال بازي مي کنند و يا اين که بر روي انسان هاي بيگناه بنزين ريخته و مي سوزانند . عجيب تر اين است که اين کار را مي کنند و الله اکبر هم مي گويند ، اين مايه ننگ است . وحشي ترين وحشي هاي روي زمين چنين کاري را نمي کنند .

البته تا حدودي اين ها مقصر نيستند ، اين شبکه هاي وهابي و اين مفتي هاي ضد دين ، آن ها را به حدي شستشوي مغزي مي دهند که تصور مي کنند ، اين کشت و کشتار هايي که انجام مي دهند ، پاداش دارد . لذا ما بايد مراقب باشيم که آن چه از اسلام واقعي و ناب محمدي است را براي انسان ها معرفي کنيم .

بيننده : حسين از رفسنجان ـ شيعه

بنده مي خواستم بپرسم که اين مهري را که ما بر آن سجده مي کنيم ، از زمان رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بوده است ؛ چون ما اهل سنت را که مي بينيم در نماز از مهر استفاده نمي کنند . در اين باره توضيحاتي را بيان کنيد .

آيت الله حسيني قزويني :

ما قبلا هم در مورد سجده و مهر توضيحات زيادي را بيان کرديم و ان شاء الله در آينده هم به صورت مفصل خواهيم پرداخت . ما در اسلام و در صحيح بخاري هم نقل شده :

وجعلت لي الارض مسجدا وطهورا

زمين براي من سجدگاه قرار داده شده .

بخاري ، صحيح بخاري ، ج 1 ، ص 91

در اين جا زمين گفته شده ، نگفته فرش و پتو . مي گويد : ارض براي من سجدگاه قرار داده شده است . بحثي که در کتب اهل سنت و صحيح مسلم است :

حدثنا أبو سَعِيدٍ الْخُدْرِيُّ أَنَّهُ دخل على رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَوَجَدَهُ يُصَلِّي على حَصِيرٍ يَسْجُدُ عليه.

رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بر روي حصير سجده مي کرد .

صحيح مسلم ، ج 2 ، ص 182 ، روايت 1711

در صحيح بخاري و صحيح مسلم نقل شده که :

عن مَيْمُونَةَ قالت كان النبي صلى الله عليه وسلم يُصَلِّي على الْخُمْرَةِ

رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بر روي خمره سجده مي کردند .

صحيح البخاري ج 1 ص 150

صحيح مسلم ، ج 1 ، ص 168 ، روايت 576

ابن حجر هيثمي معناي خمره را اين گونه بيان کرده است :

الخمرة بذم حصير صغير بقدر وجه و کفين

خمره حصير کوچکي است که به اندازه صورت و دو کف دست است .

مجمع الزوائد هيثمي ، ج 2 ، ص 57

در حقيقت به اندازه يک جانماز بود که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) از حصير براي خود يک جانماز درست کرده بوده و بر آن نماز مي خواند . اين مباحثي است که مطرح شده و کاملا روشن است .

عبد الرزاق عن معمر عن خالد الحذاء قال رأى النبي صلى الله عليه وسلم صهيبا يسجد كأنه يتقي التراب فقال له النبي صلى الله عليه وسلم ترب وجهك يا صهيب

حتي اين که بعضي از صحابه بر گوشه عمامه خود سجده مي کردند ، رسول خدا (صلي الله عليه و آله ) آن ها را از اين کار نهي مي کردند و مي گفتند پيشاني خود را بر خاک بگذاريد .

مصنف عبد الرزاق ج 1 ص 391 ، ح1528

سنن کبري ، ج 2 ،ص 105

اما اين که چرا ما شيعيان بر تربت امام حسين (عليه السلام) سجده مي کنيم ؟ دراين رابطه در وسائل الشيعه بابي است به نام استحباب السجود علي تربت الحسين أو لوح منها ، ج 5 ، ص 366 ، روايت 6806 ، که امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد :

السُّجُودُ عَلَى طِينِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ عليه السلام- يُنَوِّرُ إِلَى الْأَرَضِينَ السَّبْعَةِ وَ مَنْ كَانَتْ مَعَهُ سُبْحَةٌ مِنْ طِينِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ ع كُتِبَ مُسَبِّحاً وَ إِنْ لَمْ يُسَبِّحْ بِهَا.

سجده بر خاک قبر امام حسين (عليه السلام) نورانيتش به هفت زمين مي رسد و اگر تسبيحي از تربت قبر امام حسين (عليه السلام) همراهش باشد ، براي او تسبيح نوشته مي شود ، اگر چه که با آن تسبيح نگويد .

عاملي، شيخ حر ، وسائل الشيعه ، ج 5 ، ص 366 ، روايت 6806

همچنين رواياتي از ائمه (عليهم السلام) داريم که امام سجاد (عليه السلام) بر آن تربتي که از کنار قبر امام حسين (عليه السلام) آورده بودند ، بر همان سجده مي کردند . يا اين که از امام صادق (عليه السلام) داريم :

كَانَ الصَّادِقُ ع لَا يَسْجُدُ إِلَّا عَلَى تُرْبَةِ الْحُسَيْنِ عليه السلام تَذَلُّلًا لِلَّه‏.

هميشه امام صادق (عليه السلام) سجده نمي کرد مگر بر تربت امام حسين (عليه السلام) ؛ زيرا با سجده بر تربت امام حسين (عليه السلام) تذلل عبوديت را بر عز ربوبيت را اثبات مي کرد .

عاملي ، شيح حر ، وسائل الشيعه ، ج 5 ، ص 366 ، روايت 6809

لذا اين بحث کاملا مشخص و روشن است و قداست تربت امام حسين (عليه السلام) هم در کتب اهل سنت آمده است ، شايد قريب بر سي يا چهل روايت داريم که نبي مکرم اسلام (صلي الله عليه و آله) بر امام حسين (عليه السلام) گريه مي کردند . علت را پرسيدند . پاسخ دادند که در اين هنگام جبرئيل نازل شد و به من از شهادت امام حسين (عليه السلام) و محل دفن ايشان خبر دادند :

وأتاني بتربة من تربته حمراء

براي من از تربت سرخ امام حسين ﴿عليه السلام﴾ آورد .

اين روايت را آقاي حاکم نيشابوري با سند صحيح نقل کرده است و مي گويد :

هذا حديث صحيح على شرط الشيخين و لم يخرجاه

حاکم نيشابوري ، مستدرک ، ج 3 ، ص 176

حتي در بعضي از روايات است که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) تربت امام حسين (عليه السلام) را مي بوييد .

طبراني ، معجم کبير ، ج3 ، ص 108

در روايات شيعه هم نقل شده که نبي مکرم اسلام (صلي الله عليه و آله) به ام السلمه دستور داد که اين خاک را يک قاروره يا يک شيشه بريز و آن را حفظ و نگهداري کن . ام السلمه در اين باره مي گويند : من اين خاک را در يک شيشه ريختم و در روز دهم محرم ( روز عاشورا ) ديدم که تبديل به خون شد و فهميدم که سيد الشهدا (عليه السلام) به شهادت رسيدند .

همين روايت را مي توانيد در کتاب معجم کبير طبراني ، جلد 3 ، صفحه 108 ، حديث 2817 مشاهده کنند .

خدايا تو را قسم مي دهيم به آبروي محمد و آل محمد فرج مولاي ما حضرت بقيه الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف ) را نزديک بفرما .

قلب مقدسشان را از ما راضي و خشنود بگردان .

ما را مشمول دعا هاي آن حضرت قرار بده .

آمين يا رب العالمين .



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها