2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
پاسخ به يك شبهه در حديث منزلت
کد مطلب: ٥٣٣٠ تاریخ انتشار: ٢٦ بهمن ١٣٩١ تعداد بازدید: 5890
حبل المتین » عمومی
پاسخ به يك شبهه در حديث منزلت

توثیق حکیم بن جبیر در سند حدیث منزلت ، روات شیعه در صحاح سته
حبل المتين 91/11/26

لينک دانلود

بسم الله الرحمن الرحيم

تاريخ: 26 / 11 / 91

مجري:

در جلسه قبل از روايتي مبني بر ضرورت قائم مقامي حضرت علي عليه السلام در مدينه سؤال شد كه رسول خدا فرمود: يا من بايد در مدينه باشم يا تو علي. اين روايت در معجم كبير هم بود، آقاي ذهبي به اين حديث 2 اشكال وارد كرد كه اشكال اول را حضرت عالي مفصلا جواب داديد.

فرصتي نشد كه به حكيم بن جبير كه يكي از روات اين حديث بود برسيم.

مي خواستم ببينم كه آيا اين شخص هم تضعيف شده است؟

خلاصه از بخش قبل را هم براي بينندگان عزيز بيان كنيد.

استاد قزويني:

ما در بحث هاي گذشته، همان طوري كه آقاي محسني عزيز اشاره كردند، در حديث منزلت، يكي از فرازهايش، قضيه قائم مقامي اميرالمؤمنين بوده است كه طبراني نقل كرده بود كه پيغمبر اكرم به اميرالمؤمنين فرمود: موقعيت مدينه به طوري است:

لا بد من أَنْ تُقِيمَ أو أُقِيمَ

المعجم الكبير، ج 5، ص 203

يا بايد من در مدينه بمانم و يا تو بماني.

چون منافقين و توطئه گران مي خواهند از اين فرصت خروج مسلمان ها از مدينه، سوء استفاده كنند و نسبت به نواميس مسلمان ها و نسبت به اموال مسلمان ها و مسائل ديگر، كارهاي نادرستي انجام دهند.

هيثمي اين را تصحيح مي كند.

اشكالي كه هيثمي داشت نسبت به جناب ميمون عبد الله بصري، اين مباحث را مطرح كرديم.

در رابطه با اين روايت هم ما مفصل كار كرديم.

روايت ديگري هم آورديم كه نبي مكرم مي فرمايد: يا علي آن كساني كه به تو اعتراض مي كنند كه در مدينه ماندي، شبيه همان كساني هستند كه قريش در مكه به نبوت من اعتراض مي كردند.

اين هم جايگاه علي را مشخص مي كند و هم تشبيه معترضين به خلافت علي با اعتراض قريش به نبوت نبي مكرم، كاملا مسئله را روشن مي كند.

آقاي ذهبي 2 اشكال كرد.

يكي اين كه عبد الله بن بكير منكر الحديث است و يكي هم اين كه حكيم بن جبير ضعيف است.

در رابطه با قسمت كه ايشان گفت: منكر الحديث است، ما مفصل جواب داديم.

گفتيم: همين آقاي ذهبي در يك روايت ديگري كه مربوط به فضائل علي نيست، اين شخص را توثيق مي كند و مي گويد: از اهل صدق است.

الباني هم نسبت به تضعيف ذهبي اعتراض مي كند و گفتيم: هر منكر الحديثي ضعيف نيست.

بنا به نقل ابن حجر كه مي گويد:

من روي شيئا منكرا استحق ان يذكر في الضعفاء لما سلم من المحدثين أحد

لسان الميزان، ج 2، ص 307

اگر بنا باشد كه هر كس حديث منكري نقل كرد، ما اين شخص را تضعيف كنيم و از ضعفاء بشماريم، قطعا هيچ كدام از محدثين سالم نخواهند ماند.

عده اي از روات صحيح بخاري را ما آورديم كه اين ها همه منكر الحديث بودند، با توثيق بزرگان اهل سنت.

اما اشكال دوم ايشان كه ذهبي در تلخيص مستدرك با اين كه حاكم نيشابوري گفته بود: صحيح است، ايشان گفت: نه، حكيم بن جبير ضعيف است:

يترفض

ايشان انسان رافضي است.

جناب ابو زرعه حكيم بن جبير را توثيق كرده است.

جناب ترمزي تحسين كرده است.

عبد الرحمن بن ابي حاتم مي گويد: از ابو زرعه سؤال كردم، گفت: يك عقيده نادرستي دارد؛ اما انسان راستگويي است.

جناب مبارك فوري در شرح سنن ترمزي در كتاب تحفة الاحوذي، ايشان مي گويد: حديث حسن است با اين كه حكيم بن جبير در سند آن حديث وجود دارد.

اين نشان مي دهد آقاي حكيم بن جبير كه اين حضرات مي گويند : تضعيف شده است، نه اين طور نيست.

اگر حكيم بن جبير فضائلي را در رابطه با خلفاء مطرح كند يا حكمي را بيان كند، آنجا حكيم بن جبير ضعيف نيست؛ ولي اگر حكيم بن جبير بخواهد روايتي در فضائل اهل بيت نقل كند، آنجا قطعا بايد ضعيف باشد.

مجري:

در صحيح مسلم و بخاري و ديگر صحاح اهل سنت، از روات شيعه نقل حديث كرده اند؟

استاد قزويني:

انسان خيلي متأثر مي شود كه چه طور مي شود يك راوي وقتي در فضائل اهل بيت روايت نقل كند منكر الحديث و رافضي و خبيث است و در بعضي از كتب او را به سگ تشبيه مي كنند؛ ولي اگر همين راوي در جاي ديگر مطالب ديگري بخواهد نقل كند، ضعيف نيست.

بعضي از اوقات آقاي ذهبي هيچ دليلي پيدا نمي كند، مي گويد:

يشهد القلب انه باطل

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 1، ص 213

در رابطه با حديث يا علي عدوك عدوي و عدوي عدو الله ايشان اين جمله را مي گويد.

اين نشان مي دهد كه آن حق و حقيقت، ملاك قضاوت نيست، علم به ما هو علم، ملاك قضاوت نيست. تعصب ملاك قضاوت است، آن يافته هاي ذهني آقايان ملاك قضاوت است.

آقايان يكجا مي گويند: فلاني شيعي و از آن طرف از خوارج روايت نقل مي كنند.

در كتاب صحيح بخاري مثل عمار بن حطان كه در ناصبي بودنش هيچ شكي نيست، اين آقايان از اين شخص نقل حديث مي كنند.

من از عزيزان تقاضا دارم كه يك مقداري دقت كنند.

جناب خطيب بغدادي كتابي دارد به نام الكفاية في علم الرواية، در اين كتاب از محمد بن يعقوب شاگرد مسلم بن حجاج نيشابوري نقل مي كند كه مي گويد:

كتاب استاذي ملآن من حديث الشيعة يعني مسلم بن الحجاج

الكفاية في علم الرواية، ج 1، ص 131

كتاب استاد من مسلم، مملو از احاديث شيعه است.

اگر حديث شيعه ضعيف است، اين همه روات شيعه در صحيح مسلم چه كار مي كند كه مي گويد: كتاب استاد من مملو از احاديث شيعه است.

چند صفحه قبل ايشان از علي بن مديني نقل مي كند كه از علماي بزرگ و از رجال شناسان اهل سنت است، مي گويد:

ولو تركت أهل الكوفة لذلك الرأي يعني التشيع خربت الكتب

الكفاية في علم الرواية، ج 1، ص 129

اگر من روايات اهل كوفه را به خاطر تشيع بخواهم ترك كنم، كتاب هاي ما خراب مي شود.

بعد مي گويد:

قوله خربت الكتب يعني لذهب الحديث

الكفاية في علم الرواية، ج 1، ص 129

اگر ما روايات شيعه را بخواهيم از كتاب ها حذف كنيم، كتاب و حديثي براي ما نمي ماند.

اين آقايان كارشناس كه اين همه فحاشي و اهانت مي كنند و مي گويند: شيعيان وابسطه به عبد الله سبأ هستند و صفوي هستند، اين روايت سبأي در كتب شما چه كار مي كند كه اگر روايات اين ها را از كتب شما بردارند، كتاب هاي شما ويران مي شود؟

ابن حجر عسقلاني تعبير قشنگي دارد، مي گويد: ابراهيم بن ابي بكر بن ابي شيبه مي گويد:

لولا رجلان من الشيعة ما صح لهم حديث عباد بن يعقوب وإبراهيم بن محمد بن ميمون

تهذيب التهذيب، ج 5، ص 95

اگر 2 نفر از شخصيت هاي شيعه را ما از كتب روائي حذف كنيم، روايت صحيحي براي اهل سنت نمي ماند.

اگر 2 راوي شيعه را از كتب كم كنيم، چيزي نمي ماند.

يكي عباد بن يعقوب رواجني است و يكي ابراهيم بن محمد بن ميمون است.

ما قبلا نسبت به عباد بن يعقوب رواجني بيان كرديم:

كان يشتم عثمان

سير أعلام النبلاء، ج 14، ص 29 و تهذيب التهذيب، ج 5، ص 95 و تهذيب الكمال، ج 14، ص 178

ايشان هميشه عثمان را شتم مي كرده است.

نسبت به ايشان مي گويند:

رافضي مشهور

مقدمة فتح الباري، ج 1، ص 412

ولي ثقه است.

ابو حاتم و ابن خزيمه و ديگران توثيقش كرده اند؛ ولي ايشان:

كان يشتم عثمان

سير أعلام النبلاء، ج 14، ص 29 و تهذيب التهذيب، ج 5، ص 95 و تهذيب الكمال، ج 14، ص 178

عباد بن يعقوب هميشه عثمان را ناسزا مي گفت.

اگر رافضي بودن دليل بر ضعف است، اين آقا در صحيح بخاري چه كار مي كند؟

رافضي كه هيچ، عثمان را فحش مي داده است؛ ولي آقايان گفته اند: ثقه است.

بعضي از دوستان اهل سنت يك مقداري دقت كنند، اين عبارت شيعه نيست.

علماي اهل سنت نقل مي كنند؛ مثل مزي و ذهبي و ابن حجر مي گويند: آقاي عباد بن يعقوب رواجني كه در صحيح بخاري روايت دارد:

كان يشتم عثمان

سير أعلام النبلاء، ج 14، ص 29 و تهذيب التهذيب، ج 5، ص 95 و تهذيب الكمال، ج 14، ص 178

به عثمان فحش مي داده است و مي گفته است:

الله أعدل من أن يدخل طلحة والزبير الجنة قاتلا عليا بعد أن بايعاة

سير أعلام النبلاء، ج 14، ص 29 و تهذيب التهذيب، ج 5، ص 95 و تهذيب الكمال، ج 14، ص 178

خدا عادل تر از اين است كه طلحه و زبير را وارد بهشت كند.

اين سخن شيعه نيست، اين سخن اهل سنت است؛ چون اين ها با علي جنگيده اند و جنگ با علي جنگ با پيغمبر است و جنگ با پيغمبر هم جنگ با خدا است.

همين آقا مي گويد:

من لم يبرأ في صلاته كل يوم من أعداء آل محمد حشر معهم

سير أعلام النبلاء، ج 11، ص 537 و توضيح الأفكار، ج 2، ص 445

هر كس هر روز از دشمنان آل محمد بيزاري نجويد، با دشمنان آل محمد محشور خواهد شد.

مي گويند: شمشيري آويزان كرده بود و مي گفت: من اين شمشير را آماده كرده ام تا در ركاب حضرت مهدي بجنگم. با همه اين ها، اين آقا از موثقين نزد اهل سنت است.

ذهبي و ابن حجر تصديقش مي كنند و ابو زرعه و ديگران توثيقش مي كنند.

اين بخشي كه حضرات مي آورند كه فلاني شيعه است و به خاطر شيعه بودن روايات او را مورد اشكال قرار مي دهند، آقايان در اين طور موارد به ما جواب دهند كه چه جوابي دارند.

وقتي مي گويد: اگر احاديث 2 نفر از شيعه نباشد، ما حديث صحيح نداريم:

لولا رجلان من الشيعة ما صح لهم حديث عباد بن يعقوب وإبراهيم بن محمد بن ميمون

تهذيب التهذيب، ج 5، ص 95

يكي از اين 2 نفر عباد بن يعقوب است كه با اين پرونده اي كه آقايان برايش باز كرده اند.

اين حضراتي كه اين همه افاضه مي كنند و مطالب آسمان و ريسمان را به هم مي پيوندند كه شيعه روايت صحيح ندارد، اگر راويان شيعه نباشد، شما اصلا روايت نداريد؛ چه رصد كه روايت صحيح باشد.

اگر راويان شيعه نباشد، روايات شما لباس صحت نمي پوشد، اين را ما نمي گوييم، اين را ابن حجر مي گويد.

يك مقداري به جاي فحش دادن و به جاي اهانت كردن بياييد بحث علمي كنيد.

به جاي اين كه صداي تان را بالاتر ببريد، سطح معلومات تان را بالا ببريد و يك مقداري تلاش كنيد كه مطالب علمي تان براي بينندگان خودتان قانع كننده باشد.

جناب آقاي سجودي كه مي خندد و مي گويد: به من مي گويند: كارشناس مواد مخدر، انگار خيلي برايش مهم است، همين آقايي كه مي گويد: ما را خر هم حساب نمي كنند.

اين طور نيست، اگر صحبت هاي شما خوب باشد، ما مطالب شما را هم مي آوريم.

ما هيچ وقت به خر هم جسارت نمي كنيم، آن هم براي خودش يك شخصيتي دارد.

اين طور فحاشي هايي كه شما افاضه مي كنيد، قطعا آن حيوان زبان بسته از اين فحاشي ها بلد نيست.

آن روز يكي از خواهرهاي ما در رابطه با روايت عائشه از كتب هاي خودشان نقل كرده است، اين ها شروع كردند به گفتن اين كه فلان رقاصه به بهشت مي رود؛ اما اين بهشت نمي رود چون كافر، لامذهب، جهنمي است.

كليد بهشت و جهنم را دستشان گرفتند و براي هر كس كه بخواهند باز مي كنند و براي هر كس كه بخواهند مي بندند.

حالا اگر ما گفتيم علي قسيم الجنة و النار است، هفت آسمان بايد بر سر ما ويران شود؛ ولي اين ها كه كليد را به دست شان گرفتند.

مي گويند: اين بهشت مي رود و اين بهشت نمي رود.

اين رقاصه اهل بهشت است؛ ولي اين خانم شيعه چون يك روايتي از كتب ما نقل كرده است، به خاطر اين مستحق جهنم است.

دوستان جوابي را كه اين خواهرمان داده بودند را حتمأ ظهر در برنامه تريبون آزاد ديده اند و دوباره ساعت يازده و نيم پخش مي شود.

من تقاضا مي كنم كه عزيزان اين برنامه را ببينند و منطق آن آقا را ببينند، منطق بچه شيعه ها را هم ببينند.

اين آقا با اين فحاشي ها، اهانت ها، جسارت ها و اين شير مردان و شير زنان با ادب، متانت، مستدل، مستند صحبت مي كنند.

اين شخص يك روايتي را نقل مي كند كه نود و پنج درصد اهل سنت مي گويند اين روايت ضعيف است. آب كه از سر گذشت چه يك وجب، چه صد وجب.

اين آقا كه مي خواهد دروغ بگويد، حالا بيايد بگويد ده درصد گفته اند يا نود و پنج درصد گفته اند.

به تعبير همين خانم، گفت: اي كاش چند نفر از اين نود و پنج درصدها را بگويد.

الباني گفته است كه نادرست است.

آقاي بزرگوار، آن كسي را كه نقاشي كرده است و دست جناب عالي داده است، يا آن ها خواستند در حق شما خيانت كنند يا حضرت عالي را اغفال كرده اند؟

الباني هم مي گويد: اگر كلام ابن حجر صحيح باشد اين روايت حسن است.

آخه بابا يك مراجعه كنيد، به جاي اين كه هر روز ده دوازده ساعت، كمتر و يا بيشتر برنامه زنده بگذاريد؛ وقت بگذاريد ده ساعت مطالعه كنيد و ده دقيقه حرف حسابي بزنيد.

دو سه تا روايت بياوريد.

اگر دوستان يك روايت از كتاب هاي خودشان مي خوانند، دادشان به هفت آسمان بلند مي شود كه اين روايت ضعيف است؛ ولي خودشان از كتاب هاي شيعه روايت مي خوانند، توهين مي كنند، جسارت مي كنند.

ما يك بار نديديم اين رواياتي كه از كتب شيعه مي خوانند، بررسي سندي كنند.

حتي يك روزي يكي از اين بچه شيعه ها به جناب آقاي عقيل با عقل زنگ زد و گفت: آقا اين روايتي كه خوانديد، سندش چگونه است؟

مي گويد: شما كه زنگ زديد بگوييد: سند آن چه طوري است؟ گفت: شما محقق هستيد و شما استدلال مي كنيد، من شنونده هستم. ببينيد اين منطق اين ها است.

به نظر من اين شبكه ها از الطاف خفيّه الهي است كه بيايند اين طور مطالب بي اساس و نادرست بخوانند و بيننده ها هم بيايند قضاوت كنند.

آقاي ابن حجر از ابن ابي شيبه نقل مي كند:

اگر دو مرد از شير مردان شيعه نباشند، براي اهل سنت حديث صحيحي متصور نيست. يكي از اين ها عباد بن يعقوب است كه اين پرونده اش بود.

آقاي ذهبي در رابطه با ابان بن تغلب كه قبلأ هم اشاره اي داشته ايم مي گويد:

ابان بن تغلب الكوفي شيعي جلد لكنه صدوق فلنا صدقه وعليه بدعته

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 1، ص 118

يك شيعه متعصب است، درست است كه شيعه متعصب است؛ ولي راست گو است، بدعتش براي خودش، گناهش براي خودش ما با صداقتش كار داريم.

احمد بن حنبل و ابن معين و ابوحاتم توثيق كرده اند.

شيعه است و يك شيعه جلد است.

آقاي ذهبي و اين همه بزرگان توثيق مي كنند.

اگر واقعا شيعه بودن جرم است و شيعه بودن جنايت است و شيعه بودن مساوي است با پيروي از ابن سبأ و شيعه بودن يعني اهانت به صحابه، چرا آقاي احمد بن حنبل و ابن معين توثيقش كرده اند؟

بعد جالب اين هست كه در آخر ذهبي مي گويد:

فلو رد حديث هؤلاء لذهب جملة من الاثار النبوية وهذه مفسدة بينة

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 1، ص 118

اگر حديث اين دسته اي كه يا شيعه غالي بودند و يا شيعه بدون غلو، اگر ما احاديث شيعيان بدون غلو و شيعيان با غلو را برداريم، بخشي از آثار نبوت و آثار رسالت وسنت پيغمبر از بين مي رود

كتاب هاي شما و سنتي كه نقل مي كنيد، همه از كانال بچه شيعه ها رسيده است.

شما به چه چيزي مي باليد؟

فلو رد حديث هؤلاء لذهب جملة من الاثار النبوية وهذه مفسدة بينة

ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 1، ص 118

برادر من يك مقداري دقت كنيد.

الباني در رابطه با حديث:

ما تريدون علي ان عليأ مني وانا من

بعد مي گويد: سندش حسن است.

در قضيه جيش يمن بود كه آمده بودند از اميرالمؤمنين شكايت كنند كه حضرت علي در جنگ فتح يمن بيش از همه از غنايم برداشته است و يك حرف هاي زشتي مي زدنند، پيغمبر اكرم از حجره بيرون آمدند و فرمودند: از جان علي چه مي خواهيد؟

علي از من هست و من از علي هستم.

وعلي ولي كل مؤمن بعدي

ولي امر همه مؤمنين بعد از من است.

الباني مي گويد" كه سند حسن است و راويانش همه ثقه هستند.

ورجال شيخين

و رجال صحيح بخاري و مسلم غير از آقاي اجله كه ابن عبد الله كندي است و مختلف فيه است.

در تقريب وتهذيب ابن حجر آمده است:

صدوق يتشيع

اين آدم صادق و راست گو است.

يعني بسيار راست گو است؛ ولي شيعه است.

اين آقاياني كه الباني، الباني مي كنند و مي گويند: بخاري دوران و امام الحديث است، اين حرف اين آقا است نگاه كنيد.

حداقل از بييننده هاي خودتان خجالت بكشيد و اين همه به شيعه جسارت نكنيد.

فإن قال قائل: راوي هذا الشاهد شيعي... أفلا يعتبر ذلك طعنا في الحديث وعلة فيه فأقول: كلا لان العبرة في رواية الحديث إنما هو الصدق والحفظ وأما المذهب فهو بينه وبين ربه فهو حسيبه

اين قضيه اي كه نقل كردم؛ كه پيغمبر چنين فرمود، راوي آن شيعه است و همچنين در سند اين روايت شيعه ديگري هم به نام جعفر بن سليمان وجود دارد، آيا همين كه دو راوي شيعه در سند حديث است دليل بر ضعف حديث نيست و موجب اشكال در حديث نيست؟

اصلا اين چنين نيست، بودن راوي شيعه در سند حديث دليل بر ضعف حديث نيست؛ چون آن چيزي كه براي ما در راوي حديث معيار و ملاك است، صداقت است.

مراد از حفظ همان ضابط باشد يا مراد از حفظ هر چيزي كه نظر آقايان است كه بتواند تدليس نكند.

اما مذهب راوي چيست؟ شيعه است يا سني؟ خوارج است يا ناصبي؟

مذهبش چيزي است بين خودش و خداي خودش، خودش بايد جواب بدهد.

بعد مي گويد:

ولذلك نجد صاحبي (الصحيحين) وغيرهما قد أخرجوا لكثير من الثقات المخالفين كالخوارج والشيعة وغيرهم

ما مي بينيم كه آقاي مسلم و بخاري و غير از اين ها، بسياري از افراد ثقه روايت نقل كرده اند و مخالف اهل سنت بودند؛ مثل خوارج و شيعه.

اگر واقعا ملاك اين است، شما چه مي گوييد؟

ملاك اگر اين نشد، يا يك نفر با شما است و يا عليه شما است كه يا وهابي است و يا دشمن خدا و پيغمبر است.

كليد در بهشت جهنم هم كه دست شما است و به هر كسي كه بخواهيد اجازه مي دهيد كه به بهشت برود و هر كسي كه دل تان خواست داخل جهنم مي بريد.

براي هر كسي شناسنامه كفر صادر مي كنيد و مي گوييد: اين كافر و مرتد و بي دين است؛ ولي اين رقاصه و اين زن فاحشه، آدم خوبي است.

يكي از اين دوستان مي گفت: آقاي سجودي در اين كتابي كه نوشته است كه ما بعيد مي دانيم كه اين كتاب روزهاي پيشاور را خودش نوشته باشد، خيلي از اين خانم رقاصه نام مي برد و در صحبتش هم خيلي مي گويد: اين به بهشت مي رود؛ ولي فلان شيعه به بهشت نمي رود.

چه رابطه اي با ايشان داشته است و چه علاقه اي به ايشان داشته است و چه رابطه فكري و عاطفي با ايشان داشته كه ايشان يك دفعه در ميان اين همه افراد، سراغ يك رقاصه مي رود.

حتما هم اين خانم مثل جناب آقاي سجودي خيلي خوب مي رقصيده است و پايين و بالا مي كرده است و بهشت و جهنم توزيع مي كرده است.

آقاي سجودي آن روز داشت يك ترانه اي از ايشان در شبكه شان پخش مي كرد.

براي اين كه بگويد: فلان مداح از اين تقليد كرده است، ترانه اين شخص را پخش مي كرد.

نمي دانيم كه آقاي ملا زاده نسبت به آقاي سجودي چه مي گويد. مي گويد: عقل دارد يا ندارد.

وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَي أَوْلِيَائِهِمْ

سوره انعام آيه 121

آقا از اين انسان بد نام و رقاصه، يك ترانه اي پخش كرده است و بعد از يكي از مداح هاي شيعه هم پخش كرده است و مي گويد: اين مداح از اين شخص تقليد كرده است.

خيلي عجيب است كه در يك شبكه ديني و اسلامي، همچين كاري كند.

حداقل شعر علي اي هماي رحمت اين رقاصه را پخش مي كرد.

حداقل به ايشان آبرو مي داد.

اين خانم رقاصه از علي به عنوان خليفه چهارم تجليل كرده است.

خدا را شكر كه دشمنان اهل بيت از احمق ترين انسان هاي هر عصري بودند.

اگر آقايان اين را قبول ندارند، بيايند ببينند و قضاوت كنند.

ذهبي مي گويد:

من دخل في بدعة ولم يعد من رؤوسها ولا أمعن فيها يقبل حديثه كما مثل الحافظ أبو زكريا بأولئك المذكورين وحديثهم في كتب الإسلام لصدقهم وحفظهم.

سير أعلام النبلاء، ج 7، ص 154

هر كس در يك بدعتي وارد شود و از رؤس آن بدعت نشود، يعني سركرده آن بدعت نشود و خيلي هم طرفدار پر و پا قرص نباشد و دعوت نكند، حديث او قبول مي شود و اين بدعت گذاراني كه احاديث شان در كتب اسلامي است و حديث اين بدعت گذاران در كتب اسلامي ما اهل سنت وجود دارد؛ چون اين ها هم حافظ و هم راستگو بودند.

در رابطه با عبد الرزاق صنعاني كه استاد جناب آقاي بخاري است و متوفاي 211 است، مي گويد:

وثقه غير واحد وحديثه مخرج في الصحاح وله ما ينفرد به ونقموا عليه التشيع وماكان يغلو فيه بل كان يحب عليا رضي الله عنه ويبغض من قاتله.

تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 364

افراد زيادي آقاي عبد الرزاق صنعاني را توثيق كرده اند و حديثش در صحاح ما وجود دارد، بعضي ها به انتقام اين كه شيعه است، او را تضعيف كردند، عبد الرزاق شيعه است؛ ولي شيعه غالي نيست و غلو نمي كند؛ بلكه علي را دوست دارد و قاتلين و كساني كه با جنگيده اند را دشمن مي دارد.

اين آقاي كارشناس بزرگواري كه كليد بهشت و جهنم را در دستش گرفته است، بگويد كه اين جمله يعني چه؟

ويبغض من قاتله

تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 364

كساني كه با علي جنگيدند، اين ها را دشمن مي دارد.

در جنگ جمل و صفين و نهروان چه كساني با علي جنگيدند؟

اين آقا استاد بخاري است. ببينيد كه مصنف عبد الرزاق صنعاني چقدر روايت دارد.

همين آقايي كه دشمن دارد و بغض و كينه كساني كه با علي جنگيدن را در دل دارد، يحيي بن معين افاضه مي كند و مي گويد:

لو ارتد عبد الرزاق عن الإسلام ما تركنا حديثه.

سير أعلام النبلاء، ج 9، ص 573 و تاريخ مدينة دمشق، ج 36، ص 192 و ضعفاء العقيلي، ج 3، ص 110

اگر كسي كينه عائشه و طلحه و زبير و معاويه در دلش باشد كه اشكالي ندارد، اين شخص اگر مرتد شود، ما حديث عبد الرزاق صنعاني را رها نمي كنيم.

اين ها را جواب دهيد. به جاي اين فحاشي و تقسيم بهشت و جهنم و به جاي اين كه نسبت به اميرالمؤمنين اين طور وقيحانه جسارت كنيد، ما دوست داريم كه به اين ها جواب دهند.

اگر مي توانند جواب دهند. اگر نمي توانند در شبكه خود را تخته كنند و اين همه مردم را معطل نكنند.

يكي از دوستان مي گفت: آن پول هايي كه مي گيرند، اگر اين حرف ها را نزنند، اين ها كه كارگري و سبزي فروشي بلد نيستند، مجبور هستند كه از اين كانال پول دربياورند.

زمستان است و چغندر فروشي روي چرخ ها زياد است.

اگر نتوانستند، پيشنهاد مي كنيم كه اين كار را كنند و اين طور دين فروشي و مذهب فروشي نكنند و بهشت و جهنم را اين چنين تقسيم نكنند.

ما بارها به اين آقايان گفتيم: اين دنيا اين قدر ارزش ندارد.

جناب آقاي سجودي و آقاي خدمتي و آقاي عبد الله حيدري و آقاي هاشمي، دنيا اين قدر ارزش ندارد كه دين و آخرت خودتان را حراج كنيد.

به والله العلي الاعلي قسم، طبق روايات خودتان و آيات قرآن، اولين لحظه مرگ، اولين لحظه پشيماني است.

اين قبر از اين دو حال خارج نيست:

روضة من رياض الجنة يا حفرة من حفرات النيران

كاري كنيد كه قبرتان باغي از باغ هاي بهشت باشد.

كاري نكنيد كه به دست خودتان يك دره اي از دره هاي آتش جهنم باشد.

بعضي آقايان هم مي گويند: آن ها هم در حق شما همچين ادعايي دارند.

بله آن ها هم چنين مي گويند.

اگر راست مي گويند: بيايند با هم صحبت كنيم تا ببينيم كه چه كسي راست مي گويد.

همين كه آقايان از رو در رويي فرار مي كنند، همين كه آقايان از مناظره وحشت دارند، اين دليل بر اين است كه مذهب شان و سخن شان باطل است و خودشان هم مي دانند كه باطل هستند؛ ولي گير كرده اند.

اين دلارهاي آمريكايي و پوندهاي انگليسي كه از كانال مخابرات براي شان مي آيد و ريال هاي سعودي در گلوي اين بزرگواران گير كرده است.

كسي يك شربت حلال يا نبيذ حلال به اين ها بدهد كه بخورند تا اين دلار و پوند و ريال، پايين برود يا كاري كنند كه بيرون بندازند. كاري نكنيد كه فرداي قيامت راه گريزي نداشته باشيد.

چرا عاقل كند كاري كه باز آرد پشيماني.

بيننده آقاي نامور از اردبيل:

الحمد لله الذي جعلنا من المتمسكين بولاية علي بن ابي طالب سلام الله عليه وآله

ما در اردبيل در محله اي هستيم كه خودمان كشاورز هستيم.

يكي از روستاهاي همجوار ما اهل تسنن دارند.

ما وقتي كه صحرا مي رويم، با آن ها هم مرز هستيم و در آب كشاورزي با آن ها شريك هستيم؛ ولي مي خواهم اين را به كل دنيا برسانم كه اين برادران اهل سنت، همه اين ها وهابي نيستند.

وهابيت كه هميشه تلاش مي كند كه بگويد: ما با اهل سنت يكي هستيم.

اين برادران اهل سنت ما كه در اينجا زندگي مي كنند، به آن قرآني كه خداوند متعال براي هدايت بشر فرستاده است و به آن الله احد و واحد و لا شريك، من قسم مي خورم كه الان آن آقايي كه در شبكه كلمه نشسته است و حرف هاي غير اخلاقي و غير اسلامي مي زند؛ حتي از اخلاق يك انسان معمولي، بدتر توهين مي كند، مي خواهم آن آقاي هاشمي (كه نام هاشمي به او نمي آيد و بايد يك نام ديگري براي خودش انتخاب كند) اردبيل بيايد، من آدرس را نمي گويم، اگر قرار باشد كه آدرس را به شما بگويم، ان شاء الله بعدا زنگ مي زنم و صحبت مي كنيم؛ اما بيايد من شيعه اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب عليه الصلاة والسلام را با آن سني كه مثلا در بعضي از مسائل مان اختلاف داريم، از ما در اينجا فيلم برداري كند و ببيند كه آن سني كه در آنجا كشاورزي مي كند و من كشاورز شيعه اي كه همسايه او هستيم و مرز كوچكي اندازه يك متر با هم داريم، اينجا چگونه زندگي مي كنيم.

به خداي احد و واحد، آن اهل تسنن در عيد غدير خم، مجلس مي آيند و در مجالس شيعيان كه براي جشن غدير، مجلسي تشكيل مي دهند، آن ها با لباس سفيد و با لباس هاي تميز مي آيند و از اهل بيت حضرت رسول اكرم صلي الله عليه وآله مدح مي كنند؛ حتي با دف و با بعضي از ابزار و آلاتي كه دارند، براي مدح حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام با ما شريك مي شوند.

در محرم هم اين چنين شركت مي كنند.

به خداي احد و واحد الان فيلم آن را هم داريم كه تلويزيون اردبيل هم دارد.

اين ها در محرم در مسجد خودشان براي عزاداري حضرت امام حسين عليه السلام، سينه و زنجير مي زنند و به مساجد ما مي آيند و ما به مساجد آن ها مي رويم.

بيننده آقا رضا از تهران از اهل سنت:

بنده مي خواستم قبل از هر چيزي در ادامه اين صحبت اين دوست عزيزمان كه از اردبيل تماس گرفته بودند، يك مسئله اي را عرض كنم و بعد سراغ مطلب اصلي خودم بروم.

من چند وقت پيش شنيدم كه جناب آقاي سيستاني گفته بودند: نگوييد: برادران اهل سنت؛ بلكه بگوييد: عزيزان اهل سنت است.

ظاهرا چيزي شبيه اين را گفته بودند.

مجري:

بله. أنفسنا أهل السنة

بيننده:

ما اين ها را كه مي شنويم؛ ولي وقتي در نماز جمعه مي شود در تريبون ها به صورت علني مي گويند: مرگ بر ضد ولايت فقيه، اين كلمه برادران و أنفسنا يك مقداري خنده دار و جك مي شود؛ چون اگر قرار بر برادري بود، مرگ بر برادر نه عقلا و نه شرعا درست است.

نمي دانم كه اين حرف بنده را تأييد مي كنيد يا خير.

مجري:

شما مرگ بر ضد ولايت فقيه را به اهل سنت مي چسبانيد؟

بيننده:

بله. مگر اهل سنت ولايت را قبول دارند؟

مجري:

اين يك مرجع خاصي دارند.

بيننده:

من فكر نكنم كه هيچ كدام از اهل سنت اصل ولايت را قبول داشته باشند.

مجري:

اين تبادر ذهني شما است. هيچ كس اين طور برداشت نمي كند، كساني هستند كه با اين كه شيعه هستند، مغرضانه اين را قبول ندارند. اين كه شما گفتيد، من اولين بار كه مي شنوم كه همچين فكري مي كنند.

بيننده:

شما كه اولين بارتان است، همين جمعه مي شنويد.

مجري:

اين برداشت وقتي براي من تازگي دارد، قطعا براي عوام هم به همين شكل خواهد بود.

بيننده:

فردا ان شاء الله از تريبون صدا و سيما و خود نماز جمعه برويد، دقيق بشنويد كه وقتي كه نماز جمعه تمام مي شود، هزار بار مي گويند: مرگ بر ضد ولايت فقيه.

مجري:

اين بي انصافي شما است.

بيننده:

شما قضاوت كنيد، بينندگان تان هم قضاوت مي كنند.

استاد قزويني:

آقاي آل شيخ مفتي أعظم عربستان سعودي چندي قبل در روزنامه الوطن عربستان به تاريخ 22 محرم 1430، رسما گفت:

المفتي قائم مقام النبي في الأمة

مفتي يعني آيت الله و كسي كه مقام رهبري جامعه را دارد، قائم مقام پيغمبر است.

اين با ولايت فقيهي كه ما داريم، چه فرقي مي كند؟

آيا بالاتر از ولايت فقيهي است كه شيعه قبول دارد يا خير؟

بيننده:

من نمي دانم كه اين حرفي كه شما گفتيد، اين آقا گفته است يا خير.

استاد قزويني:

من آدرس دادم. روزنامه الوطن مال عربستان سعودي روز دوشنبه 22 محرم 1430 و 19 نوامبر 2009، شماره روزنامه هم 3034 سال نهم است.

بيننده:

شما خودتان در جريان هستيد و از من بهتر و بيشتر مي دانيد كه هيچ كدام از اهل سنت اصل ولايت را قبول ندارند. اگر قبول داشتيم كه سني نبوديم.

استاد قزويني:

آقايان امامت را قبول ندارند چه رسد به اين كه ولايت را قبول داشته باشند.

بيننده:

ولايت را قبول نداريم. اين جمله كه در نماز جمعه مي گويند، به طور علني يعني مرگ بر اهل سنت ايران.

استاد قزويني:

نه اصلا اين طور نيست.

بيننده:

جناب آقاي محسني گفتند: من اصلا اين واژه را نشنيدم.

استاد قزويني:

اگر اين طور بخواهد باشد، يك دفعه مي گويند: مرگ بر اهل سنت و نيازي به اين كار نيست.

قضيه ضد ولايت فقيه در حقيقت زمان امام راحل رضوان الله تعالي عليه با توجه به مخالفت هايي كه آيت الله منتظري با امام داشتند و ولايت فقيه ايشان را زير سؤال بردند، يك سري مباحث سياسي در كشور مطرح شد.

آنجا گفتند: مرگ بر ضد ولايت فقيه.

اين قضيه در حقيقت يك دعواي درون خانه و داخل مذهب شيعه است.

بعضي از آقايان ولايت فقيه را قبول دارند و بعضي قبول ندارند.

اگر بحث ما از امامت تمام شود، به بحث ولايت فقيه مفصل خواهيم پرداخت.

نمي گويند: مرگ بر منكر ولايت فقيه، مي گويند : مرگ بر ضد ولايت فقيه.

اگر يك حاكم و يك مجتهدي حكومتي را تأسيس كرد و افرادي براي تضعيف اين حكومت و زير سؤال بردن كار فقيه توطئه كردند و بحث براندازي نظام ولي فقيه را داشتند، اين ها هر روز مي گويند: مرگ بر كساني كه تصميم براندازي نظام شيعه را دارند.

غير از اين چيز ديگري نيست. شما چرا اين طوري برداشت مي كنيد.

بيننده:

اميدوار هستم كه حرف شما درست باشد.

اين كه شما علني نمي گوييد: مرگ بر اهل سنت فكر كنم كه اين هم از باب تقيه است و گرنه اين را هم مي گفتيد.

استاد قزويني:

شما اين طور تصور كنيد.

بيننده:

من چند شب پيش زنگ زدم و با آقاي روستايي صحبت كردم و ايشان يك مطلب ناقص را از امام ابن تيميه مطرح كردند.

من باز هم تكرار امام ابن تيميه رحمه الله.

ايشان يك مطلب از ايشان نقل كردند به صورت بريده. من همان روز زنگ زدم كه جواب تماس من داده نشد و بعد از يك مدت من چند شب قبل به ايشان زنگ زدم.

من يك ترجمه از منهاج السنة داشتم از همان ترجمه يك مطلبي آوردم، ايشان گفت: نه مگر مي شود، در ترجمه دست برده شده است.

من يك سؤالي داشتم، شما يك مطلب از منهاج مي آوريد و جناب آقاي روستايي مي گويد: من ترجمه مختصر منهاج را قبول ندارم، مگر تمام بينندگان شما كتاب منهاج السنة عربي را در خانه هايشان دارند كه ايشان همچين ادعايي مي كند.

همچين ادعا با همچين جوابي كه ايشان به بنده دادند، من اين برداشت را كردم كه (آن روز هم به خودشان گفتم و امروز هم تكرار مي كنم، من متأسف هستم كه اين جمله را مي گويم؛ ولي من صادقانه و رك مي گويم و از كسي هم خجالت نمي كشم) آن روز ايشان يك دروغي را به امام نسبت داد و بعد هم زير بارش هم نرفت.

من گفتم: من از ترجمه اش مطلب مي آوريم كه اين مطلبي را كه شما گفتيد، امام رد كرده است.

گفت: من ترجمه اش را قبول نمي كنم شما بايد عربي آن را بياوريد.

جناب آقاي روستايي، مگر چه كسي در ايران عربي منهاج را دارد.

اگر هم من داشته باشم، من كه فارس زبان و كرد زبان هستم، عربي اش را چگونه بخوانم؟

استاد قزويني:

در ترجمه به فارسي، غالبا وقتي مي خواهند ترجمه كنند، مترجم آنچه كه بافته هاي ذهني خودش است بر مبناي آن ترجمه مي كند.

ابن تيميه كه فارسي ننوشته است، ابن تيميه عربي نوشته است. وقتي عربي آن را آورديد، معنا مي شود. هم علماي اهل سنت و هم علماي شيعه پاي گيرنده شبكه ولايت هستند.

شما هم اگر به فرض نمي توانيد ترجمه كنيد، عربي را مي توانيد يادداشت كنيد و از بعضي از علماء سؤال كنيد و بگوييد: در شبكه ولايت اين عبارت ابن تيميه را كه او به عربي نوشته است، اين طور ترجمه كرده اند، آيا ترجمه اين آقايان درست است يا اين كه خيانت كردند؟

خيلي راحت است و نيازي به اين همه ناراحتي ندارد.

بيننده:

بحث روي ترجمه ايشان نبود، ايشان مطلب را آورد و قيچي كرد و آخر مطلب را براي بينندگان نخواند.

امام در فصلي يك نقل قول از امام احمد كرده است كه يزيد كعبه را آتش زد و به اهل كعبه تعدي كرد، تا اينجا گفت و به بيننده ها با آن لفظ ناشايست گفت: ابن تيميه به اين حرف امام احمد هيچ تعرض و ردي نداشته است؛ در حالي كه ابن تيميه در ادامه همين مطلب، آتش زدن كعبه را رد كرد و گفت: كعبه را نمي توانستند آتش بزنند؛ ولي به اهل مكه تعدي كردند و كشتار كردند در مكه؛ ولي ايشان گفت: نه نسبت به آتش زدن كعبه و نه خراب كردن كعبه و نه به قتل اهل مكه، ابن تيميه هيچ گونه واكنشي نشان نداده است.

به صورت علني ايشان گفت: ابن تيميه اين كارها را از يزيد قبول كرده است.

استاد قزويني:

آن آقايان عين جمله ابن تيميه را روي آنتن آوردند، نيامده اند كه نقل كنند.

بيننده:

عين جمله را آوردند؛ ولي نصفه آوردند.

استاد قزويني:

همه بيننده ها مي بينند.

بيننده:

من متأسف هستم كه اين را مي گويم، اين بي ادبي است؛ ولي بنده از شبكه شما بارها دروغ به مراتب شنيده ام.

استاد قزويني:

يك مورد آن را براي ما بيان كنيد.

بيننده:

من كليپش را دارم. چند وقت پيش شما يك نقل قولي از آقاي زيلعي حنفي كرديد و گفتيد: ايشان به ازدواج 9 تاي اهل سنت اعتقاد دارد.

همان لحظه يك آقايي به اسم محمد از تركيه به شما زنگ زد و شما همان لحظه حرف خودتان را پس گرفتيد و گفتيد: من اين را نگفتم.

چند شب پيش جناب آقاي ملا زاده يك كليپ از شما پخش كرد كه يك آقايي كه شيعه بود به شما زنگ زد و گفت: من رفتم مكه نماز جمعه هايش را ديدم كه خيلي خوب است و اين وهابي ها اگر اين طور هستند، عالي است.

شما گفتيد: نه ساعت 1 نصف شب در آنجا رفتم در زير يك پل آنجا فاحشه خانه است.

يك آقايي به شما زنگ و گفت: آقاي قزويني شما ساعت 1 نصف شب آنجا چه كار مي كرديد؟

شما گفتيد: من اين را نگفتم.

از اين نوع كليپ ها من شايد 25 تا روي لب تاپم دارم و وصال حق هم هر شب از شما پخش مي كند. من متأسفم.

استاد قزويني:

بگوييد: وصال باطل نه وصال حق.

اگر حق آن ها هستند و ابن تيميه حق است، ما دعاي هميشگي خود را مي كنيم كه خداي عالم شما را با اين ها محشور كند.

بيننده:

من اين حرفي را كه زدم شما قبول داريد؟

استاد قزويني:

شما حاضر هستيد كه فردا با ابن تيميه محشور شويد؟

بيننده:

آرزوي من است كه با ابن تيميه محشور شوم.

استاد قزويني:

خدايا به آبروي امام زمان و به آبروي حضرت زهرا اين آقا رضاي ما را با ابن تيميه محشور كن.

بيننده:

ان شاء الله. با ابن تيميه محشور شدن بهتر از اين است كه با آخوند مجلسي محشور شويم.

استاد قزويني:

خدا ما را به آبروي زهرا با علامه حلي و علامه مجلسي و سيد مرتضي و شيخ مفيد؛ حتي فضه خادم حضرت زهرا و قنبر غلام اميرالمؤمنين محشور كند و شما را با ابن تيميه و محمد بن عبد الوهاب و ابن قيم جوزي محشور كند. ما كه دعوا نداريم.

مجري:

ما دوست داشتيم كه شما سؤال هاي علمي بپرسيد.

بيننده:

شما گفتيد: يكي از دروغ هاي ما را رو كن، من 2 تا را رو كردم و شما هيچ چيزي نگفتيد.

مجري:

دروغ هاي ما مشخص شد و شما آبروي ما را برديد.

بيننده:

شما مي گوييد: بحث علمي، شما وقتي يك مطلبي را از يك شخصي قيچي و سانسور مي كنيد و تحويل بيننده مي دهيد، به اميد اين كه اين بيننده آن كتاب را در خانه اش ندارد و نگاه به آن نمي كند، اين كه بحث علمي نيست.

مجري:

شما به جاي مردم قضاوت نكنيد.

بيننده:

من 2 تا از دروغ هاي شما را رو كردم و شما هيچ چيزي نگفتيد.

مجري:

شما تصور كنيد كه ما دروغ مي گوييم. ما وقتي اين حرف ها را مي زنيم، قضاوت آن به عهده خود شما است. اگر راست بود قبول كنيد و اگر راست نبود، قبول نكنيد؛ چون اگر راست بود و قبول نكنيد، يا فاسق مي شويد و يا كافر يا ظالم مي شويد. درست است؟

بيننده:

بله درست است.

مجري:

قرآن مي فرمايد:

وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ

سوره مائده آيه 44

وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ

سوره مائده آيه 45

وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ

سوره مائده آيه 47

بيننده:

بنده طبق مطلبي كه از شما شنيدم و اين مطلب را با واقعيت مطابقت دادم، فهميدم كه مطلبي را كه شما گفتيد، درست نبوده است، شما هم جواب خاصي نداشتيد.

مجري:

اين نظر شما است.

بيننده آقاي زارع از همدان:

السلام علي المهدي الذي يملأ الارض قسطا وعدلا كما ملأت ظلما وجورا

سلام مخصوص دوستان و عزيزان حاضر در تالار نداي شيعه منتظران حضرت مهدي را محضر شما و استاد محسني ابلاغ مي كنم.

اين آقا رضا كه از عزيزان اهل سنت بودند و مطالبي را گفتند؛ هرچند كه حضرت آيت الله دكتر حسيني قزويني جواب كامل و مفصل را دادند، من يك اشاره اي كنم كه جناب آقا رضا، اگر شما به صحبت هاي رهبر معظم انقلاب مراجعه كنيد، اين را خود ايشان در سال 88 جواب دادند و گفتند: ضد ولايت فقيه به معناي ضديت با ولايت فقيه يعني آن كسي كه با ولايت فقيه دشمني مي كند نه آن كسي كه ولايت فقيه را قبول ندارد.

اين را شما از نشخوار شبكه هاي وهابي نگيريد.

اين ها تبليغاتي مي كنند كه در ايران جنگ شيعه و سني به را بياندازند و استفاده خودشان را ببرند.

همان طوري كه بارها عرض كرديم، ما در تالار نداي شيعه منتظران حضرت مهدي تلاش كرديم كه با كمال ادب و احترام، خط اهل سنت را از وهابيت جدا كنيم و با تكيه بر مباحث علمي، دفاع از مذهب شيعه كنيم.

ما ديشب برنامه اي را داشتيم به عنوان نداي حق؛ ما ديديدم كه روم وهابي در حدي نيستند كه ما بخواهيم از اساتيد استفاده كنيم، به اين دليل ما از ادمين هاي تالار برنامه اي را در نقد اين تالارها گذاشتيم.

ديشب ما چند كليپ و چند برنامه از آقاي خالد انصاري كه از اساتيد اين تالار و از اساتيد شبكه وصال فارسي هستند، پخش كرديم و نقد كرديم كه آتشي را به جان اين آقايان انداخته است كه امروز در فضاي مجازي در فيس بوك، به اين پر و بال دادند.

اين را به صورت كوتاه در جواب اين دوست مان كه از اردبيل تماس گرفته بودند عرض كنم: دوست عزيز ما صف وهابيت و نواصب را از اهل سنت جدا مي كنيم.

ما ديشب كليپي را از آقاي خالد انصاري پخش كرديم كه ايشان به صراحت بيان مي كند:

أنا ناصبي وافتخر

من ناصبي هستم و به ناصبي بودن خود هم افتخار مي كنم.

من الان اين كليپ را يك لحظه براي شما دوستان پخش مي كنم كه بشنويد.

اين ها بعد از اين كليپ در فيس بوك گفتند: اين ها صداي ما را تيكه كرده اند.

جناب آقاي خالد انصاري، اين بار اول شما نيست كه اين مطلب را مي گوييد.

ما عكس تكس هاي شما را داريم كه در روم آلوده خودتان بارها به ناصبي گفتن خودتان افتخار كرديد.

من اگر بتوانم تا چند دقيقه ديگر لينك عكسي كه از تكس هاي آقاي خالد انصاري است و افتخار به ناصبي بودنش مي كند را براي دوستان شبكه مي فرستم كه اگر نياز بود آنجا حتما پخش كنند، من اين صدا را يك لحظه پخش مي كنم تا مشخص شود كه اينجا بحث ما با نواصب است و آن هايي كه به ناصبي بودن خودشان افتخار مي كنند.

پخش كليپ آقاي خالد انصاري توسط بيننده:

أنا ناصبي وافتخر

بيننده:

خيلي صدا خوب نبود.

ايشان چند بار تكرار مي كند كه من به ناصبي بودن خودم افتخار مي كنم و مي گويد: من از اول ناصبي بودم.

استاد قزويني:

براي اين كه به اين آقا رضا ثابت شود كه فريب اين شبكه هاي باطل را مي خورد و ايشان مي گويد: ما دروغ گفتيم.

جناب آقا رضا، من نمي خواهم جسارت كنم.

اگر واقعا چشم شما مثل چشم قلب اين وهابي ها خدا كور كرده است، نيست خوب دقت كن.

اين كتاب تبيين الحقائق است كه مال آقاي فخر الدين عثمان بن علي زيلعي حنفي است. من كلمه به كلمه ترجمه مي كنم تا آقا رضا يادداشت كند و از شبكه هاي باطل سؤال كند و جلسه بعد جواب ما را بياورد.

در ذيل آيه والذين يظاهرون من نسائهم مي گويد:

وقال الْقَاسِمُ بن إبْرَاهِيمَ يَجُوزُ التَّزَوُّجُ بِالتِّسْعِ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَي أَبَاحَ نِكَاحَ ثِنْتَيْنِ بِقَوْلِهِ مَثْنَي ثُمَّ عَطَفَ عليه ثُلَاثَ وَرُبَاعَ بِالْوَاوِ وَهِيَ لِلْجَمْعِ فَيَكُونُ الْمَجْمُوعُ تِسْعًا

تبيين الحقائق، ج 2، ص 112

قاسم بن ابراهيم گفته است: مي توانيم 9 تا زن دائم بگيريم براي اين كه خداي عالم در اين آيه شريفه فرموده است: 2 زن بگيريد و بعد 3 و 4 تا را هم عطف كرده است كه جمع اين ها روي هم 9 زن مي شود.

خدا فرموده است: 2 تا زن بگيريد و 3 تا اضافه كنيد كه بشود 5 عدد و 4 تا هم اضافه كنيد كه 9 تا شود كه مجموع اين 9 تا مي شود.

اين را از قاسم بن ابراهيم نقل مي كند و بعد مي گويد:

وَمِثْلُهُ عن النَّخَعِيّ وَابْنِ أبي لَيْلَي

تبيين الحقائق، ج 2، ص 112

اين آقاي نخعي را سؤال كنيد كه از فقهاي بزرگ اهل سنت است كه نام او شريك بن عبد الله نخعي است و متوفاي 177 است.

شايد ابراهيم نخعي مفتي كوفه باشد كه متوفاي 96 است؛ ولي آقاي ابن ابي ليلا، ابو عبد الرحمن بن ابو ليلا است و متوفاي 148 است و از فقهاي بزرگ اهل سنت است، مي گويد:

وَمِثْلُهُ عن النَّخَعِيّ وَابْنِ أبي لَيْلَي

تبيين الحقائق، ج 2، ص 112

بعد ايشان مي گويد:

وقال بَعْضُ الشِّيعَةِ وَالْخَوَارِجُ يَجُوزُ ثَمَانِي عَشْرَةَ امْرَأَةً

تبيين الحقائق، ج 2، ص 112

اين بحث جدايي است و كار با اين نداريم.

ايشان كه مي گويد: 9 تا زن مي شود گرفت، از قاسم بن ابراهيم نقل مي كند و بعد مي گويد: نخعي و ابن ابي ليلا، دو تن از فقهاي به نام اهل سنت به اين فتوا داده اند.

اگر اين ها را دروغ مي دانيد، پس بگوييد: در دنيا راستي وجود ندارد.

ما اين را بارها گفته بوديم و همان زماني كه آقايان گفته بودند، بنده جواب دادم به اين؛ ولي اين جواب ما براي آقايان سوره ياسين خواندن بوده است.

اميدوار هستيم كه براي حضرت عالي عبرت باشد.

وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَي تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ

سوره ذاريات آيه 55

شما هم بزرگواري كن و ببين كه بزرگان اهل سنت مثل ذهبي و سبكي و ابن حجر و ديگران، بيش از 200 نفر از علماي اهل سنت مي گويند: ابن تيميه منافق است.

حصني دمشقي مي گويد: ابن تيميه به قدري مطالب باطل گفته است، اگر مردم از مطالب باطل او با خبر باشند، قبر او را نبش مي كنند و جنازه او را آتش مي زنند و مي گويد: امام ابن تيميه شيطان بوده است.

خود ابن حجر عسقلاني كه از استوانه هاي اهل سنت است، مي گويد: اين آقا را اهل سنت منافق مي دانند، به خاطر اهانتي كه به آقا اميرالمؤمنين سلام الله عليه كرده است.

يكي از عزيزاني كه هفته گذشته داشت دفاع مي كرد، مواردي از گفتار علماي اهل سنت از گذشته و در عصر ابن تيميه و بعد از عصر ابن تيميه، از علماي معاصر آوردم كه ايشان را منافق و ضد پيغمبر است و بعضي از بزرگان مي گويند: ايشان عداوتي با خاندان پيغمبر دارد.

اگر حضرت عالي با اين شهادتي كه بزرگان اهل سنت دادند، معمولا 2 نفر اگر به يك قضيه اي شهادت دادند، اگر يقين نياورد، حداقل شك براي انسان ايجاد مي كند.

اميدوار هستيم كه روي اين حرف تان كه گفتيد: خدا شما را با ابن تيميه محشور كند، يك تجديد نظري كنيد.

ما در جلسات آينده منتظر نظر شما؛ مخصوصا نسبت به اين قضايايي كه از زيلعي نقل كردم هستيم.

اگر ديگر حرف ها و كليپ هايي كه داريد از اين قبيل است، وعلي اسلام السلام.

بيننده آقاي موسوي از سنندج از اهل سنت:

از مجري عزيز آقاي اسماعيلي تشكر مي كنم كه ديشب به قول شان عمل كردند.

من ديشب از آقاي قزويني مقداري گله مند بودم.

آقاي قزويني عزيز من 2 بار از شما سؤال پرسيدم، دفعه اول در رابطه با ماجراي قبيله بني قريظه بود، جواب نداديد؛ اما از حاج آقا يزداني پرسيدم و ايشان جواب دادند و چند شب پيش هم از شما سؤال كردم؛ اما شما جواب نداديد.

از شما پرسيدم كه من در جاهايي خوانده ام كه در زمان رسول اكرم صلي الله عليه وآله رسم بوده است كه مردم زن هايشان را به صورت مدت دار با هم عوض مي كردند و اين رسم تا زمان حضرت عمر رضي الله عنه، ادامه داشت تا اين كه حضرت عمر اين رسم را فسخ كردند.

از شما پرسيدم آيا اين واقعيت دارد يا خير. شما خيلي از كتب را حفظ هستيد.

در چه كتاب هايي است كه عمار فرزند ياسر و سميه از هدايت گران نقشه قتل حضرت عثمان رضي الله عنهما بوده است؟

من در كتابي خواندم كه عمار يكي از هدايت گران نقشه قتل بوده است، مي خواستم ببينم كه درست است يا خير.

به نظر من در شبكه شما نبايد از شبكه هاي تفرقه افكن حرف زد؛ چون شبكه شما خيلي مقدس است. با بردن اسم آن ها اين قداست از بين خواهد رفت.

از برنامه تان تشكر مي كنم.

بيننده خانم تقي زاده از بابل:

به خاطر اين كه اين برنامه فضيلت اميرالمؤمنين است و مقام و منزلت اميرالمؤمنين را از طريق كتب اهل سنت مطرح مي كنيد، من هم يكي از فرازهاي دعاي كميل را شروع بحث خودم قرار دهم.

وأنت جل ثناؤك قلت مبتدئا وتطولت بالانعام متكرما: أفمن كان مؤمنا كمن كان فاسقا لا يستوون

درود خدا بر شما و بر قلب صبور شما و خوش به سعادت شما كه گوي سبقت را از بريديد.

شما چه دل دريايي داريد.

يك سؤالي در مورد يكي از فضيلت هاي اميرالمؤمنين در رابطه با واقعه رد الشمس داشتم كه شما اين مبحث را اصلا بيان نمي كنيد.

آيا در مورد اين چيزي در كتب اهل سنت نيامده است كه شما بيان نمي كنيد؟

در رابطه با عمر و رابطه با بيش از حد با يهوديان هم كه برنامه گذاشته بودند و من شنيده بودم، مي شود توضيح دهيد كه چرا جناب عمر اين قدر با يهودي ها در ارتباط بودند؟

استاد قزويني:

در رابطه با جناب آقاي موسوي، اين را كه حضرت عالي ديشب هم گفتيد: من از فلاني سؤال كردم و به من جواب نداده است، آن زمان هم گفتم، الان هم عرض مي كنم: اگر شما سؤال از بحث تاريخي داريد، در رابطه با بني قريظه چه بوده است و چه نبوده است و چه كار مي كرده است، جناب آقاي پيشوايي مجتهد در تاريخ است و در اين زمينه هم متخصص است. ما برنامه ها را تقسيم كرديم.

بحث احكام را جناب آقاي وحيد پور دارند.

بحث مباحث قرآن را آقاي دكتر رضايي دارند.

بحث مهدويت را حضرت آيت الله طبسي و آقاي كلباسي دارند.

برنامه ها تقسيم بندي شده است.

شما اگر بحث تاريخي داريد، در آن زماني كه بحث تاريخي مي كنند تماس بگيريد.

اگر شما شبهات كلامي داريد؛ مثلا در رابطه با بني قريظه اگر مسائل كلامي مطرح شده است، آن را بنده جواب مي دهم.

شما اين را ايميل كنيد يا جلسه ديگري تشريف بياوريد.

اگر سؤال كلامي نسبت به قضيه بني قريظه داريد، ما در خدمت شما هستيم و اگر سؤال تاريخي داريد، آيت الله پيشوايي كه ما افتخار به وجود ايشان مي كنيم پاسخگو هستند.

در رابطه با عمار كه گفتيد: ما مدرك مي خواهيم كه آيا ايشان هم جزء قتله عثمان بودند يا خير، شما كتاب البداية والنهاية ابن كثير دمشقي (تا جايي كه در ذهن من است) مي گويد:

وكان متعصبا علي عثمان بسبب تاديبه له... وضربه اياه في ذلك

البداية والنهاية، ج 7، ص 171

عمار نسبت به عثمان تعصب شديد داشت؛ چون عثمان عمار را كتك زده بود و تأديب كرده بود.

ايشان جزء كساني است كه مردم را بر قتل عثمان تحريك كرده است.

در روايت ديگري هم مي گويد: چرا شما عثمان را كشتيد؟

گفت: ما اول كفر او را ثابت كرديم و بعد او را كشتيم.

مجري:

در مورد قتل عمر هم سؤال داشتند.

استاد قزويني:

نه من همچين روايتي نديدم و اگر هم باشد، ما اين قضيه را تكذيب مي كنيم؛ ولي در قتل عثمان شما به تاريخ طبري جلد 3 صفحه 401 و در بعضي از چاپ ها در جلد 5 صفحه 15 و در بعضي از چاپ ها در جلد 4 صفحه 367 مي گويد: تمام صحابه كه در مدينه بودند، بعد از اين كه عثمان يك سري بدعت هايي را گذاشت و مقداري از بيت المال را در اختيار نزديكان خودش قرار داد و آن كساني كه مطرود پيغمبر و مطرود ابوبكر و عمر بودند و تبعيدي بودند، اين ها را آورد و صحابه اي كه در مدينه بودند، نامه نوشتند:

كتب من بالمدينة من أصحاب النبي إلي من بالآفاق منهم

تاريخ الطبري، ج 2، ص 662

تمام كساني كه از اصحاب پيغمبر در مدينه بودند، نامه نوشتند به تمام صحابه اي كه خارج از مدينه بودند، در شهرها و كشورهاي مختلف، گفتند: شما براي جهاد دين خدا رفتيد، خليفه مسلمين دين خدا را فاسد كرده است.

فإن دين محمد قد أفسد من خلفكم وترك فهلموا فأقيموا دين محمد

تاريخ الطبري، ج 2، ص 662

اين خليفه اي كه شما در مدينه درست كرده بوديد، دين پيغمبر را فاسد و رها كرده است، اي صحابه به مدينه بياييد تا دين پيغمبر را برپا بداريد.

بعد طبري مي گويد:

فأقبلوا من كل أفق حتي قتلوه

تاريخ الطبري، ج 2، ص 662

صحابه اي كه در هر كجاي عالم بودند، وارد مدينه شدند تا اين كه عثمان را به قتل رساندند.

اين آدرس هايي كه بنده دادم، بزرگواري كنيد مراجعه كنيد.

شايد چاپي كه شما داشته باشيد، در اين آدرس ها نباشد.

در كتاب كامل ابن اثير حوادث 35 در جلد 3 صفحه 168 آمده است.

اين ها قضايا را مفصل نقل كرده اند.

چندين بار هم اميرالمؤمنين بين عثمان و صحابه واسطه شد و صحابه سخن علي را پذيرفتند؛ ولي عثمان سخن علي را نپذيرفت و در نهج البلاغه هم وجود دارد كه مي فرمايد: من به قدري واسطه شدم و در رابطه با عثمان خواهش كردم كه مي ترسم پيش خدا گناهكار محسوب شوم.

در رابطه با حديث رد الشمس، ما بارها در اين رابطه صحبت كرديم و عرض كرديم جناب ابن حجر عسقلاني در كتاب فتح الباري مفصل مطرح كرده است و جناب طبراني و حاكم نيشابوري از بيهقي نقل كرده است كه پيغمبر اكرم بر روي زانوي اميرالمؤمنين خوابش برده بود:

ففاتته صلاة العصر فردت الشمس حتي صلي علي ثم غربت

فتح الباري، ج 6، ص 222

نماز عصر از علي فوت شد، پيغمبر دعا كرد و آفتاب برگشت و علي بن ابي طالب نمازش را خواند.

بعد ابن حجر مي گويد:

وهذا أبلغ في المعجزة

فتح الباري، ج 6، ص 222

اين يك كار شايسته اي در معجزه است.

جناب طحاوي در حاشيه شان بر مراقي الفلاح مي گويد:

أخرجه الطبراني بسند حسن وصححه الطحاوي والقاضي عياض

حاشية الطحطاوي علي مراقي الفلاح، ج 1، ص 118

روايت صحيح است.

اين كه مثل ابن جوزي و ديگران اين را تضعيف كرده اند، حرف اين ها هيچ ارزشي ندارد.

آقاي ابن عابدين حنفي كه از فقهاي بزرگ اهل سنت و حنفي مذهب ها است، كتابي دارد به نام حاشيه ابن عابدين، مي گويد:

والحديث صححه الطحاوي وعياض وأخرجه جماعة منهم الطبراني بسند حسن

حاشية ابن عابدين، ج 1، ص 360 و 361

آقاي طبراني و قاضي عياض گفته اند: حديث رد الشمس صحيح است و جماعتي روايت رد الشمس را آورده اند و آقاي طبراني با سند حسن نقل كرده است.

همچنين كتاب الصواعق المحرقه مي گويد:

وحديث ردها صححه الطحاوي والقاضي في الشفاء وحسنه شيخ الإسلام أبو زرعة وتبعه غيره

الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2، ص 376

حديث رد الشمس را طحاوي و قاضي عياض و ديگران تصحيح كرده اند و ابو زرعه كه از استوانه هاي رجالي اهل سنت است، ايشان هم گفته است: حديث رد الشمس حسن است و آن هايي كه گفته اند: حديث دروغ است، اشتباه كرده اند.

بيننده آقاي شريفي از مشهد مقدس:

امشب با التماس پيش اپراتور شما خط ما وصل شد.

استاد قزويني:

شما شكر كنيد.

لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ

سوره ابراهيم آيه 7

ما از دوستاني كه تكراري هستند يا خودي هستند، خيلي زياد روي خط نيايند.

بگذاريد عزيزاني كه تا به حال روي خط نيامده اند، روي خط بيايند.

قصد اهانت و جسارت به عزيزاني كه خودي هستند يا در اين شبكه ها جزء ليست سياه هستند، نداريم.

من كه گفتم: خودي، يعني دوستاني كه قضيه براي شان حل شده است و شبهه اي ندارند.

شنيدم كه جناب آقاي شريفي بنا بود در يكي از پالتاگ ها مناظره كنند؛ ولي آن ها موافقت نكردند و گفته بودند؛ چون ايشان سايت ولي عصر را خوب مطالعه كرده اند و مسلط است، ما با ايشان مناظره نمي كنيم.

بيننده:

اين مطالبي كه آقا رضا بيان كرد، من خيلي ناراحت شدم.

شأن شما بيشتر از اين است كه بخواهيد با همچين اشخاصي رو در رو شويد.

من مي خواهم يك سري مطالب را خدمت اين بزرگوار ارائه دهم كه بدون تعصب تحقيق كنند.

اول اين كه يك تهمت زدند به جناب استاد روستايي بزرگوار به اين مضمون كه ايشان بايد مطلب عربي بياورند و مطلب ترجمه قبول نيست.

جناب آقا رضا، سايت عقيده همين كتاب منهاج السنة را ترجمه كرده است و روي سايت گذاشته است. ترجمه فارسي همين كتاب هم تحريف شده است.

بنده الآن با سند به شما ذكر مي كنم.

فصل 12 ذيل آيه 96 سوره مريم جناب آقاي ابن تيميه 4 دليل در رد مطلب جناب علامه حلي مي آورد و در مطلب چهارمش مي گويد: بسياري از صحابه و تابعين بغض حضرت علي را داشتند و حضرت علي را سب مي كردند.

در ترجمه فارسي كه اين ها در سايت خود گذاشته اند، اين مطلب حذف شده است.

شما كتب عربي تان هم به آن اعتبار نيست.

وقتي روايت كاذبا آثما خائنا صحيح مسلم، در صحيح بخاري كذا و كذا مي شود، وقتي كه جناب آقاي طبري در تاريخ خودش حديث يوم الدار را مي آورد كه پيامبر به حضرت علي فرمود: تو وصي من و برادر من و وزير من هستي؛ ولي در تفسير طبري اين مطلب كذا و كذا مي شود، اين مطالب عربي شما هم به آن اعتبار نيست.

وقتي آقاي ذهبي در سير أعلام النبلاء مي گويد: آنچه كه الان در دست ما مانده است، مطالبي است كه در مورد درگيري بين صحابه و بزرگان بوده است، واجب است كه اين مطالب واقعي تاريخ را نابود كنيم و از بين ببريم تا قلب ها نسبت به صحابه و بزرگان صاف شود، اين مطالب حقايقي است كه در تاريخ است و مربوط مي شود به درگيري بزرگان و صحابه، كتمان كردن آن واجب است، هم از عموم مردم و از علماء؛ حتي علما ء هم نبايد به اين مطالب دسترسي داشته باشند.

جناب آقا رضا اين اقوال علماي شما است.

تحريف در نزد شما يد طولايي دارد.

ابن حجر مي گويد: واجب است خودداري كردن از نقل درگيري كه بين صحابه بوده است.

جناب آقاي تفتازاني در شرح المقاصد جلد 2 صفحه 307 مي گويد: اين جنگ هايي كه بين صحابه شده است و در تاريخ ثبت است و افراد ثقه آن را ذكر كرده اند و برخي از صحابه از راه حق بيرون رفته اند و به حد ظلم و فسق رسيدند و انگيزه آن هم كينه توزي و حسد و رياست طلبي بود، صحابه كه معصوم نبوده اند، اين نقل قول آقاي تفتازاني را كنار نقل قول آقاي ذهبي و ابن حجر بگذار، متوجه مي شوي كه چرا اساتيد ما اصرار دارند كه از منبع اصلي و مطلب عربيش را براي اساتيد بياوريد.

ايشان يك تهمتي به آيت الله قزويني زدند، بنده الان تحدي مي كنم به تمام اين شبكه ها، هر كليپي كه شما از آيت الله قزويني پخش مي كنيد به اين عنوان كه نعوذ بالله ايشان دروغ گفته اند يا مطلب قيچي شده است، بنده اين مطلب را حاضرم در تمام شبكه هاي اين ها ثابت كنم.

ايشان گفتند: آقاي زيعلي حنفي و مطلبي را از جناب آيت الله خواندند.

من مي خواهم چند نكته بگويم.

جناب آقا رضا، آقاي شوكاني در نيل الاوطار جلد 6 صفحه 278 مي گويد: ظاهري ها قائل شده اند كه مرد مي تواند با 9 زن ازدواج كند و شايد دليل اين كلام آن ها اين كلام خداوند باشد:

فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَي وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ

سوره نساء آيه 3

باشد كه مجموع آن ها 9 عدد مي شود.

آيا اين ها شيعه بودند؟

همين آقاي زيعلي حنفي در كتابش مي گويد: قاسم بن ابراهيم اين چنين گفت: كه ازدواج با 9 زن جايز است؛ زيرا خداوند ازدواج را با 2 زن با كلمه مثني حلال كرد و سپس با واو ثلاث و رباع را به آن عطف كرد كه در مجموع 9 زن مي شود.

همانند اين قضيه از نخعي و ابن ابي ليلا نقل شده است.

جناب آقا رضا، اين مطالبي كه بنده از آقاي شوكاني و زيعلي حنفي خواندم چه اشكالي داشت و كجايش قيچي شده است؟

آيا ظاهري ها سني هستند يا شيعه؟

من همين سؤال را از شما دارم. همين براي حق بودن شيعه كفايت مي كند.

شما 10 دقيقه با يك شبكه شيعي تماس گرفتيد و آن هم از داخل ايران تماس گرفتيد؛ چون اين آقايان ادعا دارند كه از داخل ايران كسي نمي تواند به عنوان مخالف با شبكه ولايت تماس بگيرد.

10 دقيقه هر توهيني كه خواستي كردي، حضرت آيت الله قزويني خط قرمز ما است.

شما هرچه دلت خواست به حضرت آيت الله قزويني گفتي و ايشان از گل نازك تر به شما چيزي نگفت.

آخر هم براي شما دعاي خير كرد كه با ابن تيميه محشور شويد.

آيا همين مطلب براي ما كه با شبكه هاي شما تماس مي گيريم، صدق مي كند؟

براي بنده در شبكه كلمه حكم تكفير صادر شد.

آيا به بنده نوعي 2 دقيقه وقت تماس مي دهند كه بتوانم تماس بگيرم؟

من كه پاي شبكه ولايت نشسته ام؛ وقتي كه مي بينم شما اين طور تماس مي گيرد و 10 دقيقه صحبت مي كنيد، من خون خودم را مي خورم.

مجري:

من بايد از حاج آقا به خاطر امثال شما تشكر كنم؛ با اين كه شما درس حوزه نخوانده ايد.

استاد قزويني:

آقاي شريفي شما ديپلم داريد يا نه؟

بيننده:

مدرك من حقيقتا سيكل است.

استاد قزويني:

دست شما درد نكند. ما به امثال شما افتخار مي كنيم. آقايان تحمل مطالب كتب خودشان را ندارند.

اگر يك شيعه به يك شبكه زنگ بزند و يك مطلبي از كتب خودشان نقل كند، به جاي اين كه جواب دهند، فحاشي مي كنند آن هم با ركيك ترين عبارات.

پخش كليپ يكي از علماي وهابي

استاد قزويني:

يك شيعه زنگ زده است و گفته است: همچين روايتي در كتب شما است.

اين منطق آقايان است. به نظر من نيازي به مناظره نيست.

ديدن همين ها نشان مي دهد كه اين ها تاب و تحمل شنيدن روايات خودشان را ندارند.

همان حرفي كه آقاي شريفي از ذهبي نقل كردند كه مي گويد: واجب است اين طور روايات را نابود كنيم؛ حتي اين روايات به دست علماء هم نرسد.

آقاي ذهبي انصاف داشته است و نگفته است: كساني كه اين روايات را نقل كرده اند، خدا دنده هايش را بشكند و خانه هايشان را آتش بزند و آبرويش را ببرند.

اين منطق حضرات است.

پایان.



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها